همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز چهارشنبه مورخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ مصادف با سحر پنجمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «جهادِ امیرالمؤمنین علیه السلام» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
مقدّمه
آیه را بخوانم تا به بحث وارد بشویم، این آیه بیستمین آیه مبارکه سوره توبه است که میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»، آن کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند، در راهِ خدا جهاد کردند، هم انفاقِ مالی کردند و هم انفاقِ جانی کردند، مقامِ اینها نزدِ خدای متعال عظیمتر است و «وَ أُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»؛ آیه عام است گرچه در یک مناسبتی در موردِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نازل شده است.
مسلّماً هر کسی این اوصاف را داشته باشد ان شاء الله خدای متعال به او نظر میکند، اما انصافاً وقتی ما «آمَنوا» و «هاجَروا» و «جاهَدوا» را میبینیم، مصداقِ بارز و اتَمّ و اکمَلِ آن (غیر از شأن نزول) واضح است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند.
تنها مصداقِ آیه ۱۲ سوره مبارکه مجادله: حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک طوری است که یک طعنه به بعضیها میزند، یعنی یک طوری رقیبسوز است، حتّی توهّمِ رقابت با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خیلی سخت است، فاصلهها آنقدر زیاد است که بعضیها نمیتوانند تحمّل کنند.
هم در موضوع انفاق برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نازل شده است و هم در جهاد که ان شاء الله امشب بحثِ ما به جهادِ حضرت هم میرسد.
دوازدهمین آیه سوره مبارکه مجادله چه زمانی نازل شد؟
اگر در خاطرِ شریفِ شما باشد در شبهای گذشته عرض میکردیم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مدام بطورِ خصوصی با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زمانِ خاصِ سحر داشتند و طول روز صحبت میکردند و دائم با یکدیگر بودند، عرض کردیم که حتّی وقتی به خانهی همسرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرفتند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند که همسران به جای دیگری تشریف ببرند تا خودِ ایشان با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خصوصی صحبت کنند؛ شاید در ذهنِ بعضیها اینطور گذشت که ما هم میتوانیم.
خدای متعال برای اینکه ارزشِ این موضوع مشخص شود اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را امتحان کرد، این آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَهً ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَأَطْهَرُ ۚ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[۱]، ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر میخواهید بطورِ خصوصی با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کنید ابتدا باید صدقه بدهید، (یعنی یک چیزی به فقرا برسد)، پس معلوم میشود که خودِ «انفاقِ مالی» یک امتحان است، ان شاء الله خدای متعال به ما توفیق بدهد که بتوانیم از آن چیزی که به آن عشق و دلبستگی داریم بگذریم، ان شاء الله خدای متعال پول و جان و مالِ و استعدادِ ما را فدای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کند، بعد فرمود: این برای شما بهتر است و شما را پاک میکند، البته اگر پول ندارید خدای متعال غفور است.
متأسّفانه اصحاب پا پس کشیدند و هیچ کسی صدقه نداد! فقط حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند که یک دینار را به ده درهم تبدیل کردند و ده مرتبه به محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدند، نقلهای دیگری هم وجود دارد، «ابن تیمیه» که عزیزان میدانند بعدها برای افکارِ او که «وهابیت» باشد چقدر شیعه و سنّی کشته شده است، او هم انکار نمیکند که فقط حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این کار را کردند.
بعد خدای متعال خیلی فرصت نداد، آیهی بعدی آمد و بجهتِ لغوی نسخ کرد، یعنی آیهی قبلی را برداشت، ولی با یک توبیخ! «أَأَشْفَقْتُمْ»[۲] ترسیدید پولِ شما کم بشود؟ اگر میخواهید روزیِ شما زیاد بشود صدقه بدهید، بخل ورزیدید.
آیهی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَهً ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَأَطْهَرُ ۚ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعنوانِ کسی که با نیّتِ خالص این کار را کردند ماند، یعنی درواقع تنها مصداقِ این آیه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند که از این امتحان سربلند بیرون آمدند.
بعضیها طورِ دیگری میگویند، من آن را هم بگویم که مشخص کنم آن هم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ختم میشود، بعضیها میگویند: اینجا «امتحان» نبوده است، میگویند: بعضی از پولدارها مدام نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرفتند و وقتِ ایشان را میگرفتند و با ایشان صحبت میکردند، یا بعضی از منافقین برای اینکه وقتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بگیرند و ایشان را اذیّت کنند مدام نزدِ ایشان مینشستند و حرف میزدند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم مؤدّب و ساکت بودند و گوش میدادند و حیاء میکردند، اینها میخواستند وقتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگیرند و خدای متعال هم میخواست اینها را توبیخ کند.
منتها پاسخ این است که اگر خدای متعال فقط میخواست اینها را بتاراند یا اینکه یک صدقه و یک خیری به فقرا برسد میتوانست مانندِ آیه ۵۳ سوره مبارکه احزاب که فرمود: وقتی برای میهمانی نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میروید زیاد ننشینید و بروید، اینجا هم یک آیهای میآمد که زیاد با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نجوا نکنید، چرا باید بفرماید «اگر میخواهید نجوا کنید صدقه بدهید» و بعد هم حکم را زود با یک توبیخ بردارد؟
پس معلوم است که خدای متعال درد معنای دوم فقط نمیخواست بفرماید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را اذیّت نکنید، بلکه میخواست در کنارِ اینکه «حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را اذیّت نکنید» معلوم بشود که یک نفر است که همهی وجودِ خود را فدای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کند.
لذا بعضیها که ماندهاند چه کنند که خدای متعال بعضی از اصحاب را اینطور توبیخ کرده است… البته عرض کردیم که آیه ۱۲ فرمود که با فقرا کاری نداریم، بعضیها میگویند: اینها کاری به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نداشتند که بخواهند بطورِ خصوصی با ایشان صحبت کنند. ما میگوییم: نه! قرآن کریم توبیخ کرده است، «أَأَشْفَقْتُمْ»، از این توبیخ معلوم است که اینها بُخل ورزیدند.
اگر ما میخواهیم در راهِ خدای متعال پول بدهیم یک تومان یا یک میلیارد تومان مهم نیست، اول اینکه توانِ من مهم است، یعنی اینکه این چه نسبتی از توانِ من دارد، و اینکه اخلاصِ من مهم است.
و متأسفانه اینها این موضوع را نپسندیدند که به محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شرفیاب شوند، و این موضوع یک فضیلتِ اختصاصی برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد.
هم در «بخشیدنِ اموال» آیاتِ متعددی در موردِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داریم که این یک نمونهی آن بود…
«سخاوی» که عالِمِ غیرشیعه است هم حرفِ ما را میزند، میگوید: اگر بگویند برای چه یک آیه آمد و یک آیهی دیگر آن را رد کرد میگوییم برای اینکه خدای متعال میخواست یک ولی از اولیاءِ او یعنی علی بن ابیطالب (علیه السلام) با بقیّه متمایز باشد. یعنی بعضی از عزیزانِ اهل سنّت هم فهمِ ما را دارند.
جهادِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ بدر
به آن آیهی کریمه برگردیم که فرمود: «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»، این یک نمونه از بخششهای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود، حال به سراغِ جهادِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میرسیم؛ که اصلاً وقتی نامِ جهاد میآید چه کسی بجز حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مصداقِ پهلوانی است؟
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیست سال داشتند فرماندهی جنگ بدر و پرچمدارِ اسلام شدند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «جوانگرا» بودند، منتها جوانِ عفیفِ پاکدامنِ کاملِ أکمَل، وقتی خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میخواستند رجز بخوانند به جوانیِ خودشان اشاره میکردند، وقتی بیست سال داشتند پرچمدارِ مسلمین شدند و از همان جنگ بدر که سپاه اسلام در آن پیروز شد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سی و پنج نفر از برجستگان را زمین زدند.
اخلاقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینطور نبود که سربازهای زیردست را بزنند، وقتی به جنگ وارد میشدند پرچمدار را میزدند، جلوتر در بحثِ جنگ اُحُد عرض میکنم، و کفّار در همان جنگ بدر میگفتند «موت احمر» آمد، معنای آن «مرگ سرخ» بود، یعنی اگر بیاید بوی مرگ میآید، یعنی اگر با شمشیر بزند ما خونی میشویم و خواهیم مُرد.
نقل شده است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک شبی قبل از جنگ بدر تشنه شده بودند و سپاه آب میخواست، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: چه کسی برای ما آب میآورد؟ متأسّفانه نوشتهاند که مردم گفتند: یا رسول الله! شب است، ناگهان شبیخون میزنند و ما نمیدانیم باید چقدر جلو برویم تا یک چاه پیدا کنیم، نوشتهاند: حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشک را برداشتند و به منطقهی زیادی و در یک چاهِ عمیقی رفتند…
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که اصلاً ترس نداشتند، اصلاً من خجالت میکشم که ما بخواهیم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را با دیگران قیاس کنیم، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام این شجاعت را از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به ارث بردهاند. وقتی شب دوم بحثِ خانواده را عرض کردیم میخواستیم همین موضوع را عرض کنیم، اینطور نیست که ناگهان و اتّفاقی یک چیزی رُخ بدهد، اگر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام وجود دارند یک ریشهای در جنگ بدر هست.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگِ بدر اسیر نگرفتند، به هر کسی که ضربهای زدند او به درک واصل شد. میدانید که ما از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجروحی در سپاهِ مقابل نداریم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به هر کسی که ضربه زدهاند کار تمام شده است، معاویه گفت: «کانَت ضَرَباتُهُ وَترا»، اگر به کسی یک ضربه اصابت میکرد کار تمام میشد، یعنی ضربات کاری بود و یگانه!
لذا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اسیر نگرفتند، چون در حالِ جنگیدن در راهِ خدا بودند، متأسّفانه بعضی از اصحاب بعضی از پولدارها را پیدا میکردند تا آنها را اسیر بگیرند و خدای متعال آنها را توبیخ کرد.
رجزِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ بدر این بود:
«بَازِلُ عَامَیْنِ حَدِیثُ اَلسِّنِّ»[۳] درست است که سنِ من کم است اما یک مردِ پُختهی کاملِ کارآزموده هستم، «لِمِثْلِ هَذَا وَلَدَتْنِی أُمِّی» مادرم مرا برای همچنین روزی به دنیا آورده است.
سپاهِ مقابل هم بعنوانِ اینکه «موت احمر» آمد فرار میکردند.
جهادِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ اُحُد
وقتی جنگِ احد پیش آمد… شیخ مفید رحمه الله تعالی علیه میفرمایند: «جنگ احد و پیروزیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام»، اصلاً بقیّه به چشم نمیآیند.
وقتی سپاه خواست جنگ را شروع کند ابوسفیان به «بنی مخزوم» که پرچمدارها بودند مراجعه کرد، گفت: میدانید و دیدید که علی در جنگِ بدر به سراغِ پرچمدارها میآید، اگر میخواهید تقسیم کنیم که فقط شما پرچمدار نباشید، چون شما را رها نمیکند؛ به این «بنی مخزوم» برخورد و گفتند: هر کدام از ما برای خودمان کسی هستیم.
وقتی جنگ شروع شد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نُه پرچمدار را زمین زدند و نفرِ دهم دیگر جرأت نکرد که پرچم بدست بگیرد.
میدانید که «پرچم» آبروی سپاه است و نباید زمین بیفتد، تا زمانی که پرچم بالاست سپاه هست، خودشان را میکشند که پرچم حفظ بشود.
ان شاء الله خدای متعال این شهدای ما را رحمت کند که چقدر برای پرچمِ اسلام تلاش کردند و چه خونهایی دادند.
نُه نفر افتادند، اینها اصلاً فکر نمیکردند که این اتّفاق بیفتد، «طلحه بن ابی طلحه»، هر دو پسرِ او… عرض کردم اینها کسانی هستند که قصّهها و افسانهها در مدحِ آنها گفتهاند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک به یک اینها را زمین زدند، به قولِ شیخ مفید فرمودند: پیروزِ جنگ احد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند.
یک داستانِ آن خیلی جالب است، «طلحه بن ابی طلحه» اولین پرچمدارِ سپاهِ احد بود و به میان آمد و گفت: چه کسی دوست دارد که من او را زودتر به بهشت بفرستم و با شمشیرِ من بهشتی بشود؟ یا اگر او احساس میکند میتواند با شمشیرِ خود مرا جهنّمی کند بیاید.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اصلاً نگذاشتند فرصت بگذرد، به سراغِ او رفتند و چنان ضربهای به او زدند که او از ترسِ هیبتِ حضرت و از ترسِ اینکه کشته بشود همان کاری را کرد که عمروعاص کرد که من خجالت میکشم بگویم، یعنی آن هیبت شکست! منتها حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برگشتند و کاری به او نداشتند، منتها ضربه آنقدر کاری بود که کارِ او تمام شد!
پسرِ او آمد و پرچم را بدست گرفت، باز هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به سراغِ او رفتند و ضربهای زدند که نوشتهاند آن پهلون شروع کرد بلند بلند گریه کرد، این اشخاص آبروی سپاهِ دشمن بودند، او هم همان کارِ عمروعاص را انجام داد.
اصلاً در طولِ تاریخ عمروعاص و عمرو بن عبدود و این پرچمداران… آبروی اینها برایشان خیلی مهم بود، ولی از هیبتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به بیآبرویی رسیدند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینها را یک به یک زمین میزدند، تا اینکه سپاهِ اسلام پیروزیِ اولیه پیدا کرد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغولِ جهاد بودند و بعضی از اصحاب مشغولِ جمع کردنِ غنیمت بودند، از آنجاهایی که عزیزانِ ما میدانند رد میشوم، ما میخواهیم از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بگوییم، اصلاً بهانهی ما حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند.
سپاهیان تنگهی پشتِ سر را رها کردند که بروند تا غنائم را جمع کنند، سپاهِ اسلام از پشت شبیخون خورد و غافلگیر شد و سپاه از هم گسست.
آیه ۱۵۳ سوره مبارکه آل عمران: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أَصَابَکُمْ ۗ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»، میدویدند و از کوهها بالا میرفتند، اصلاً انگار که همجوارِ خودشان را هم نمیدیدند، اصلاً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها کردند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از پشت سر صدا میزدند: فلانی، فلانی، فلانی، آنها اصلاً انگار که نمیشنیدند، بعضی از آنها گفتهاند که ما بالای کوه ایستاده بودیم و از دور در حالِ نظاره بودیم! این یعنی اینکه جانِ خودم مهم است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ماندند و چهار نفر یا پنج نفر یا هشت نفر از انصار، متأسّفانه مهاجران فرار کردند، هیبتِ آن شبیخون آنقدر شدید بود که فرار کردند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و آن چند نفر ایستادند، فشار شدید شد، یک لشکر در مقابلِ چند نفر بودند، یک وقتی هست که انسان میجنگد، اما یک زمانی هست که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنارِ انسان هست و باید ایشان را هم حفظ کرد، اینطور جنگ کردن خیلی سخت است، دست راست مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این زمان شکست، پرچم زمین افتاد، بعضی از این چند نفر از این انصار که آمده بودند خواستند پرچم را بردارند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: پرچم را به دستِ چپِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بدهید، «فَإنَّهُ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ» پرچمدارِ من در دنیا و آخرت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است؛ کسی لیاقت ندارد پرچمِ اصلیِ اسلام را بدست بگیرد، و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ایستادند.
اینجا یک نکته داریم که خیلی فوق العاده است، حاکمِ اسلامی، ولیّ خدا، امام معصوم به اندازهی همراهیِ اطرافیان و یارانِ خود میتواند کار کند، یعنی اگر ببیند که پا پس میکشند و کمکاری میکنند، وقتی ببیند که حاضر نیستند اندکی از مالِ خود بگذرند و با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کنند کوتاه میآید، یعنی آیه آن شرط را برمیدارد.
اول زمانی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که آن طرف لشکر هستند و این طرف فقط چند نفر هستند به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: چرا تو نرفتی؟
اینها باید در تاریخ بماند!
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کردند: یا رسول الله! شما اسوهی من هستید، ان شاء الله من فدای شما بشوم، من تا زمانی که زنده هستم که شما را رها نمیکنم.
بعد حضرت یک عبارتی فرمودند، عبارتِ اولِ حضرت این است: ای کاش میشد که به اینها حمله کنی؛ جالب است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک نفر هستند و آنها لشکر هستند، ابتدا عبارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم محکم نیست، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حمله کردند و پرچمدار را زدند، نامِ او که در تاریخ نقل شده است «عمرو بن عبدالله» است، او افتاد و آنها فرار کردند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برگشتند، وقتی این اتّفاق افتاد دیگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرمودند «ای کاش»، بلکه فرمودند: «إحمِل عَلَی هَذه»، علی جان! به این طرف حمله کن، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میرفتند و پرچمدار را میزدند و چند نفر میافتادند و بقیّه عقب میرفتند، مجدداً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند: «إحمِل عَلَی هَذه»، علی جان! به این طرف حمله کن، یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطمئن بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک نفر در برابرِ یک لشکر بودند.
طبیعتاً هر مرتبه که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حمله میکردند تیرها میآمد، سنگها میآمد، شمشیرها اصابت میکرد، این بدنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آماجِ تیرها و حملات شد، اما ایشان حمله میکردند، حمله میکردند و آنها فرار میکردند.
عجیب است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حمله میکردند!
عبارتِ عجیبِ حضرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ بدر و اُحُد
اگر به من بگویند که دوست داری بالای قبرِ تو چه بخوانند میگویم دوست دارم این چیزی که الآن میگویم را برای من بخوانند، بگویید: یا امیرالمؤمنین! برای بیپناهیِ امروزِ خود در قبر اینطور به شما امید داشت…
هم در جنگ بدر و هم در جنگ احد یک عبارتی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داریم که خیلی عجیب است.
در جنگ بدر و در سپاهِ دشمنان یک شخصی بنامِ «نوفل بن خویلد» بود، این یک شخصِ وحشتناکی بود، طلحه و یکی از اصحابِ مهم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در مکّه با یک دست گرفت و به طناب بست و شروع کرد به کتک زدنِ آنها، یعنی اینچنین قدرتمند بود، وقتی این شخص به صحنه آمد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دوست نداشتند که سپاه اسلام فرار کنند، تا او واردِ میدان شد دستِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بلند شد و دعا کردند: «اَللَّهُمَّ اِکْفِنِی نَوْفَلاً»[۴] خدایا! مرا از نوفل کفایت کن، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شنیدند، همینکه شنیدند به دلِ سپاهِ بدر رفتند تا به این «نوفل بن خویلد» رسیدند، «نوفل بن خویلد» نامِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را شنیده بود، وقتی دو شمشیر به یکدیگر زدند فهمید که چه اشتباهی کرده است و دیگر راهِ فرار هم نداشت، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک ضربه به او زدند و برگشتند.
همینکه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ لَهُ عِلْمٌ بِنَوْفَلٍ» نوفل را نمیبینم، او چه شد؟ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کردند: «أَنَا قَتَلْتُهُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ» کارِ او تمام شد آقا جان! حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَجَابَ دَعْوَتِی فِیهِ» الحمدلله خدای متعال دعای مرا اجابت کرد. دعای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه بود؟ «اَللَّهُمَّ اِکْفِنِی نَوْفَلاً» خدایا! مرا از نوفل کفایت کن، ما تو را داریم. این موضوع در جنگ بدر بود.
در جنگ احد هم این اتّفاق افتاد، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که سپاه تنها شده است و فقط چند نفر از انصار و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ماندهاند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! «فَأکفِنی هَؤلاء» ما را از اینها کفایت کن.
باز یک جای دیگر هم این جمله را فرمودند: همانطور که شما فرمودید و به حق فرمودند…
این «ابن مسعود» یک روایتی دارد که مرا بیچاره کرده است، گفت: ما زیاد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیده بودیم که «کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ»[۵] خدا برای مؤمنین کافی است، تا اینکه «یَدُالله» آمد و ما معنا را فهمیدیم که مجرای فیضِ خدای متعال بصورتِ عادی است.
لذا فرمودند: «کَفی اللهُ المُؤمِنینَ القِتال بِعَلی بن ابی طالب علیه السلام»، و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم این را میفرمودند، فرمودند: دعای من مستجاب شد.
لذا وقتی اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ» را میشنیدند به یادِ سلحشوریهای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میافتادند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آنقدر شمشیر خوردند، هشتاد ضربه، ایشان بعد از جنگ احد بستری شدند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به عیادتِ حضرت آمدند و تا ایشان را دیدند شروع کردند به گریه کردن، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم همینکه گریهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیدند… حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: کسی که اینطور در راهِ خدا جهاد کرده است خدای متعال چه چیزی به او نمیدهد؟ تو چه کردی؟
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این رضایتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه کردند و عرض کردند: «بِأبی أنتَ وَ اُمّی» یا رسول الله! ان شاء الله فدای شما بشوم، «کَیْفَ حُرِمْتُ اَلشَّهَادَهَ»[۶]، چرا من شهید نشدم؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنَّهَا مِنْ وَرَائِکَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى» علی جان! ان شاء الله شهادت هم نصیبِ تو میشود.
[۱] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۲
[۲] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۳ (أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)
[۳] الکافی، جلد ۸، صفحه ۱۱۰ (حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ اَلدِّهْقَانِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلطَّاطَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادِ بْنِ عِیسَى بَیَّاعِ اَلسَّابِرِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِی فُضَیْلٌ اَلْبُرْجُمِیُّ قَالَ: کُنْتُ بِمَکَّهَ وَ خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ أَمِیرٌ وَ کَانَ فِی اَلْمَسْجِدِ عِنْدَ زَمْزَمَ فَقَالَ اُدْعُوا لِی قَتَادَهَ قَالَ فَجَاءَ شَیْخٌ أَحْمَرُ اَلرَّأْسِ وَ اَللِّحْیَهِ فَدَنَوْتُ لِأَسْمَعَ فَقَالَ خَالِدٌ یَا قَتَادَهُ أَخْبِرْنِی بِأَکْرَمِ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ وَ أَعَزِّ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ وَ أَذَلِّ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ فَقَالَ أَصْلَحَ اَللَّهُ اَلْأَمِیرَ أُخْبِرُکَ بِأَکْرَمِ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ وَ أَعَزِّ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ وَ أَذَلِّ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ وَاحِدَهٌ قَالَ خَالِدٌ وَیْحَکَ وَاحِدَهٌ قَالَ نَعَمْ أَصْلَحَ اَللَّهُ اَلْأَمِیرَ قَالَ أَخْبِرْنِی قَالَ بَدْرٌ قَالَ وَ کَیْفَ ذَا قَالَ إِنَّ بَدْراً أَکْرَمُ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ بِهَا أَکْرَمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ هِیَ أَعَزُّ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ بِهَا أَعَزَّ اَللَّهُ اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ هِیَ أَذَلُّ وَقْعَهٍ کَانَتْ فِی اَلْعَرَبِ فَلَمَّا قُتِلَتْ قُرَیْشٌ یَوْمَئِذٍ ذَلَّتِ اَلْعَرَبُ فَقَالَ لَهُ خَالِدٌ کَذَبْتَ لَعَمْرُ اَللَّهِ إِنْ کَانَ فِی اَلْعَرَبِ یَوْمَئِذٍ مَنْ هُوَ أَعَزُّ مِنْهُمْ وَیْلَکَ یَا قَتَادَهُ أَخْبِرْنِی بِبَعْضِ أَشْعَارِهِمْ قَالَ خَرَجَ أَبُو جَهْلٍ یَوْمَئِذٍ وَ قَدْ أَعْلَمَ لِیُرَى مَکَانُهُ وَ عَلَیْهِ عِمَامَهٌ حَمْرَاءُ وَ بِیَدِهِ تُرْسٌ مُذَهَّبٌ وَ هُوَ یَقُولُ مَا تَنْقِمُ اَلْحَرْبُ اَلشَّمُوسُ مِنِّی بَازِلُ عَامَیْنِ حَدِیثُ اَلسِّنِّ لِمِثْلِ هَذَا وَلَدَتْنِی أُمِّی فَقَالَ کَذَبَ عَدُوُّ اَللَّهِ إِنْ کَانَ اِبْنُ أَخِی لَأَفْرَسَ مِنْهُ یَعْنِی خَالِدَ بْنَ اَلْوَلِیدِ وَ کَانَتْ أُمُّهُ قُشَیْرِیَّهً وَیْلَکَ یَا قَتَادَهُ مَنِ اَلَّذِی یَقُولُ أُوفِی بِمِیعَادِی وَ أَحْمِی عَنْ حَسَبْ فَقَالَ أَصْلَحَ اَللَّهُ اَلْأَمِیرَ لَیْسَ هَذَا یَوْمَئِذٍ هَذَا یَوْمُ أُحُدٍ خَرَجَ طَلْحَهُ بْنُ أَبِی طَلْحَهَ وَ هُوَ یُنَادِی مَنْ یُبَارِزُ فَلَمْ یَخْرُجْ إِلَیْهِ أَحَدٌ فَقَالَ إِنَّکُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّکُمْ تُجَهِّزُونَّا بِأَسْیَافِکُمْ إِلَى اَلنَّارِ وَ نَحْنُ نُجَهِّزُکُمْ بِأَسْیَافِنَا إِلَى اَلْجَنَّهِ فَلْیَبْرُزَنَّ إِلَیَّ رَجُلٌ یُجَهِّزُنِی بِسَیْفِهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أُجَهِّزُهُ بِسَیْفِی إِلَى اَلْجَنَّهِ فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ یَقُولُ أَنَا اِبْنُ ذِی اَلْحَوْضَیْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبْوَ هَاشِمِ اَلمُطْعِمِ فِی اَلْعَامِ اَلسَّغِبْ أُوفِی بِمِیعَادِی وَ أَحْمِی عَنْ حَسَبْ فَقَالَ خَالِدٌ لَعَنَهُ اَللَّهُ کَذَبَ لَعَمْرِی وَ اَللَّهِ أَبُو تُرَابٍ مَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ اَلشَّیْخُ أَیُّهَا اَلْأَمِیرُ اِئْذَنْ لِی فِی اَلاِنْصِرَافِ قَالَ فَقَامَ اَلشَّیْخُ یُفَرِّجُ اَلنَّاسَ بِیَدِهِ وَ خَرَجَ وَ هُوَ یَقُولُ زِنْدِیقٌ وَ رَبِّ اَلْکَعْبَهِ زِنْدِیقٌ وَ رَبِّ اَلْکَعْبَهِ .)
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۱۹، صفحه ۲۸۱ (وَ رَوَى عَبْدُ اَلرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ اَلزُّهْرِیِّ قَالَ: لَمَّا عَرَفَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حُضُورَ نَوْفَلِ بْنِ خُوَیْلِدٍ بَدْراً قَالَ اَللَّهُمَّ اِکْفِنِی نَوْفَلاً فَلَمَّا اِنْکَشَفَتْ قُرَیْشٌ رَآهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَدْ تَحَیَّرَ لاَ یَدْرِی مَا یَصْنَعُ فَصَمَدَ لَهُ ثُمَّ ضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَنَشَبَ فِی حَجَفَتِهِ وَ اِنْتَزَعَهُ مِنْهَا ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ سَاقَهُ وَ کَانَتْ دِرْعُهُ مُشَمَّرَهً فَقَطَعَهَا ثُمَّ أَحْجَزَ عَلَیْهِ فَقَتَلَهُ فَلَمَّا عَادَ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سَمِعَهُ یَقُولُ مَنْ لَهُ عِلْمٌ بِنَوْفَلٍ فَقَالَ أَنَا قَتَلْتُهُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَکَبَّرَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَجَابَ دَعْوَتِی فِیهِ .)
[۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۵ (وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا ۚ وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ ۚ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا)
[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۶، صفحه ۲۶ (قُولُ قَالَ اَلسَّیِّدُ بْنُ طَاوُسٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ فِی کِتَابِ سَعْدِ اَلسُّعُودِ رَأَیْتُ فِی کِتَابِ مَا نَزَلَ مِنَ اَلْقُرْآنِ فِی أَهْلِ اَلْبَیْتِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ مِنْ نُسْخَهٍ قَدِیمَهٍ وَ لَمْ یَذْکُرْ مُؤَلِّفَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ سُوَیْدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَقِیلِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی عَمْرِو بْنِ اَلْعَلاَ عَنِ اَلشَّعْبِیِّ قَالَ: اِنْصَرَفَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنْ وَقْعَهِ أُحُدٍ وَ بِهِ ثَمَانُونَ جِرَاحَهً تُدْخَلُ فِیهَا اَلْفَتَائِلُ فَدَخَلَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ عَلَى نَطْعٍ فَلَمَّا رَآهُ بَکَى وَ قَالَ إِنَّ رَجُلاً یُصِیبُهُ هَذَا فِی سَبِیلِ اَللَّهِ لَحَقٌّ عَلَى اَللَّهِ أَنْ یَفْعَلَ بِهِ وَ یَفْعَلَ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُجِیباً لَهُ وَ بَکَى ثَانِیَهً وَ أَمَّا أَنْتَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی لَمْ یَرَنِی وَلَّیْتُ عَنْکَ وَ لاَ فَرَرْتُ وَ لَکِنِّی کَیْفَ حُرِمْتُ اَلشَّهَادَهَ فَقَالَ لَهُ إِنَّهَا مِنْ وَرَائِکَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ لَهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ أَبَا سُفْیَانَ قَدْ أَرْسَلَ یُوَعِّدُنَا وَ یَقُولُ مَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ حَمْرَاءُ اَلْأَسَدِ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لاَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اَللَّهِ – لاَ أَرْجِعُ عَنْهُمْ وَ لَوْ حُمِلْتُ عَلَى أَیْدِی اَلرَّجُلِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمٰا وَهَنُوا لِمٰا أَصٰابَهُمْ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ مٰا ضَعُفُوا وَ مَا اِسْتَکٰانُوا وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلصّٰابِرِینَ .)
پاسخ دهید