این مسئلهای که به عنوان حجاب اجباری یا اختیاری مطرح است، اگر ابعاد آن درست بحث بشود معلوم میشود که چند چند هستیم، کی به کی است موضوع چیست. درد کجا است، دعوا سر چیست. سر چه کسی را میخواهیم بتراشیم. به قول معروف محلّ نزاع را تنقیح بکنیم. واقعیت آن این است که اصل موضوع یک مسئلهی انحرافی است یعنی یک مسئلهی فرعی است.
مسئله این است که آیا حکومت اسلامی حق دارد به شریعت الزام بکند یا نه؟ معمولاً فتوای مشهور فقها این است که بله، باید این کار را بکند. بعضی از آنها تقریباً مشهود است که برای اغراض سیاسی است؛ میگویند: نخیر، نباید این کار را بکند. یک مسئلهی اختلافی میشود. آیا حکومت میتواند به شریعت الزام بکند یا نمیتواند؟ وقتی مسئله شرعی است، فقهی است، به مراجع مربوط است، به فقها مربوط است اینکه سؤال میکنیم یا سؤال میشود آیا زمان امیر المؤمنین علیه السّلام بود یا نبود؟ آیا زمان رسول خدا صلوات الله علیه بود یا نبود؟ باز خود این هم یک سؤال فرعی است.
وقتی شما رسالهی مرجع خود را میبینید، یک به یک احکام را میپرسید که این بود یا نبود؟ خوب یا مقلّد هستید یا مجتهد. اگر مجتهد است که اصلاً نیازی نیست به رساله رجوع بکند و اگر رجوع بکند، دیگر قبول کرده است. رجوع میکند به سراغ مرجعی رفته است که عالم و اعلم است یا حداقل در دایرهی اعلمها است. دیگر یک به یک فتاوی او را که نمیروند، چک بکنند. شما یا سراغ پزشکی میروید یا نمیروید. وقتی که رفتید که دیگر یک به یک نسخهی او را دوباره نمیروی چک بکنی. یا متخصّص هستی یا نیستی. اگر متخصّص هستی که اصلاً رجوع نمیکنی. اگر متخصّص نیستی، خوب رجوع میکنی. اینکه مطرح بشود زمان پیغمبر صلوات الله علیه بود یا نه، زمان امیر المؤمنین علیه السّلام بود یا نبود. ائمّه علیهم السّلام چه میگفتند. اگر کسی این را از سر کنجکاوی میپرسد، از سر اینکه کاوشگر است، دوست دارد علم یاد بگیرد. خوب این را باید راجع به همهی احکام داشته باشد. چقدر احکام ما در زمان کدام امام بود یا نبود. برود بررسی بکند. عرض من به این معنا نیست که نبود. منظور من این است که چطور یک دفعه یک مسئله را کاوشگر میشوند؛ ببینند بود یا نبود و آیا من اصلاً میتوانم به عنوان کسی که پزشکی نمیدانم، یک بیماری را خود من بروم، راه آن را پیدا بکنم یا باید یک اطّلاعات اوّلیهای داشته باشم. در این مسئله از یک جهتی حجاب با روزهخواری با ترک نماز با خیلی چیزهای دیگر فرقی نمیکند. آن هم این است که همهی اینها احکام شرع هستند، آنجایی که الزام شرع است، حکومت باید راه را برای اجرای حکم خدا تسهیل بکند، برای مخالفت نکردن با حکم خدا هم کار بکند. زن و شوهر هستند، با هم ارتباطاتی دارند، وسط خیابان هر کاری نمی توانند بکند. میگوید: برای خود ما است. نمیشود. حتّی نماز و روزه عرض کنم که آن یک حیث دیگری است که مثلاً فرض کنید فساد آور است. اگر بیحجابی رواج پیدا بکند. نه، اصلاً غرض به فساد اجتماعی آن هم نیست. روزهخواری، نماز نخواندن اینها که دیگر فردی است. اینها واقعاً فردی است ولی فقها فرمودند اینجا حکومت باید الزام به شریعت بکند. یعنی از شرع پاسداری بکند. حکومت قرار است که حق را احقاق بکند و جلوی باطل را بگیرد و لذا باید این کار را بکند.
لذا اینکه از بین همهی احکام شرع الآن یکی از آنها را با پنس درآوردند، روی آن بحث میکنند خود این سؤال فردی است چرا به حجاب اشکال کردید و از طرفی یک جهت آن هم به خاطر رفتار غلط ما است. پس اصل موضوع نه فقط حجاب، نه فقط روزه، نه فقط نماز. شهید اوّل برای تارک نماز که نماز نمیخواند و اظهار میکند بار اوّل و دوم و سوم تعزیر و بار بعد اعدام را حکم میکند. حجاب را نگوییم، خود نماز. جامعه یک حریمی دارد. اگر کسی بگوید: حکومت نباید الزام به شریعت بکند. میگوییم: ببخشید اگر شما فقیه هستید، بروید با آقا بحث بکنید، شاید فتوای او را عوض کردید. اگر هم نیستید سر جای خود بنشینید، اینها مسائل تخصّصی است. فقه مسئلهای نیست که… هر کسی یک مقدار فقه خوانده باشد، متوجّه است که این امور، امور تخصّصی است، کار هر کسی نیست. بله اگر کسی خواست، راه باز است. الآن که زمان گذشته هم نیست، درس خارجها وجود دارد؛ شما میتوانید صوت آنها را گوش بدهید. طرف پنج جلسه صوت آن را گوش بدهد، متوجّه میشود که بحث تخصّصی است. اینطور نیست که خُم رنگرزی باشد. شاید هیچ کتابی در دنیا به سختی توضیح المسائل نباشد.
انصافاً برای هر یک جملهی آن ساعتها و روزها زحمت کشیده شده است؛ تا این یک جمله را بنویسند. اینجا اقوا بنویسد یا اظهر بنویسد یا اصلاً ننویسد. حکم اینطور متعیّن است یا جایز است یا واجب است؛ هر یک کلمهی آن بحث میکند. به این راحتی حرف نمیزند. کاملاً یک بحث تخصّصی است و موضوع هم فقط حجاب نیست؛ غیر از اینکه آن کسی که میگوید: حجاب اجباری را بردارید یعنی الزام نکنید، باید این سؤال را پاسخ بدهد که تا چقدر کوتاه بیاییم؟ از کجا میگویی باید کوتاه بیاییم، بعد تا چقدر کوتاه بیاییم؟ مثلاً موی سر را کوتاه بیاییم؟ گردن هم کوتاه بیاییم، برو بالا یا بیا پایین. حدّ یقف آن کجا است؟ بعداً میشود یقهی بستهی اجباری، پوشش ناف اجباری، برو پایین. جا ندارد، کجا را میخواهی بایستی؟ وقتی فلسفه نداشته باشد، یعنی علّت نداشته باشد، طرف مبنا نداشته باشد، خاکریزها را یک به یک میدهد میرود. به همان دلیل که پوشش سر را میدهی برود، باید گردن و سینه و شکم و همه را بدهی برود. جای ایستادن ندارد.
اگر الزام به شریعت میکند، شریعت نمیشود بگویی آقا ده درصد خلاف شریعت را رها بکن. مثلاً نوک پا تا سر را درصدبندی بکنیم، سر چند درصد است؟ بگوییم هشت درصد آف میدهم. این را از کجا آوردی؟ آن کسی که میگوید: حجاب اجباری نه، یعنی من تا عریانی آن را حرف نزنم. خوب حالا عریانی آن را حرف نزنیم، حالا در خیابان همدیگر را در آغوش گرفتن چه؟ آقا این روابط انسانی است. بقیهی آن چیست؟ بقیهی آن را که دیگر نمیایستد، هیچ کجا جای توقّف نیست. چون مبنا نداری. اگر مبنا باشد، مبنا این است که باید شریعت را حفظ کرد و اجازه نمیدهد که شما یک قدم عقب بیایید.
پاسخ دهید