سال ۴۰ وقتی غارتگران سپاه معاویه به یمن حمله کردند، نوامیس مسلمین و محبّان امیر المؤمنین را بردند سر بازار بفروشند. بعد یک کاری کردند که در تاریخ به آن روز یوم العوره. عوره هم به معنای عیب و عار و ننگ است. اینها را سر بازار بردند برای اینکه هتک حرمت کنند، پاچهی شلوار اینها را بالا زدند تا ساق پای اینها پیدا شد. این علامت بود. از محضر شما عذر میخواهم، ساق پای فاحشهها را باز میکردند و نوامیس مسلمین سر بازار بردند و خریدار میآمد دست به پای ساق او میزد تا ببیند برای امور جنسی مناسب است یا نه و این روز، روز یوم العوره میشد. اگر یک امری بود که همه لخت بودند معنی نداشت که این حرفها را بزنند. اگر همینطور در معرض دید بود که معنی نداشت. سال ۴۰ یوم العوره میشود، چون ساق پای چند تا زن مسلمان را بردند نشان دادند. خود این نشان داده است که وضع حجاب آن زمان چه بوده است. این را برای کسانی میگویند که دنبال این میگردند، حالا هیچ وقت به سیرهی اهل بیت علیهم السّلام کاری ندارند، اینجا میگویند که زمان اهل بیت علیهم السّلام چگونه بود.
از فرزندان خاندان مروان… مروان یک برادر زادهای داشت که یک زنی بود. او با دوستان خود اسب سواری میکرد. گاهی در حین اسب سواری که با سرعت میرفتند، ساق پای این زن پیدا میشد. این قبل از سال ۶۰ است، قبل از کربلا است. این برای آل مروان اینقدر ننگ و عار شد که مروان این دختر را ترور کرد! او را در یک چاهی انداختند و کشتند تا ننگ و عار او دامن بنی مروان را نگیرد. یعنی پیدا شدن ساق پای یک دختر از بنی مروان اینقدر وقیح است که این آدم را میکشند که ننگ آن دامن آنها را نگیرد. شما میدانید بنی مروانیها اهل حیا و حجاب نبودند، این عرف جامعه را نشان میدهد. وگرنه یک روز که برادر مروان پیش معاویه رفت تا با او بحث کند. وقتی معاویه مروان را عزل کرده بود برادر خود را پیش معاویه فرستاد که چرا مروان را عزل کردی؟ اینها با هم ارتباط داشتند. مروان داماد عثمان بود، دختر معاویه هم عروس عثمان بود. اینها با خود مشکلاتی داشتند، بده و بستان داشتند، رفت و آمد داشتند. مروان برادر خود را پیش معاویه فرستاد که چرا مروان را عزل کردی؟ اسم او عبد الرّحمن بن حکم است. معاویه گفت بنشین، حالا آمدی از برادر خود دفاع کنی! برادر تو وقتی به سفر برود، تو از دیوار بالا میروی و سراغ زن او میروی! زن او چه کسی است؟ دختر عثمان. یعنی شما اهل بند و باری نیستید، حالا آمدی از برادر خود دفاع کنی؟! آن موقع که برادر تو سفر است سراغ زن او میروی، حالا که من برادر تو را عزل کردم آمدی از برادر خود دفاع کنی! این آدمهایی که اینطور هستند، جرثومههایی که در تاریخ نظیر ندارند، به خاطر اینکه ساق پای یک زن پیدا شد او را کشتند تا بیآبرویی او دامن آنها را نگیرد. لذا معنی ندارد که بگوییم در دورهی حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام آیا الزام به حجاب بود، بلکه اهل فحشا هم حجاب داشتند. حالا پناه بر خدا از اینکه ما امروز اگر بخواهیم بگوییم ساق پا، باید تا خیلی چیزهای دیگر را هم بگوییم. بدون درد و خونریزی، بدون جنگ، بدون لشکر کشی، بدون غارت معاویه نوامیس ما از ما گرفته شده است و ما این درد را کجا باید ببریم.
پاسخ دهید