(متأسفانه دقایق ابتدایی صوت بدلیل نقص فنی ضبط نشده است)

نکاتی در مورد جهاد تبیین

وقتی «جهاد» گفته می‌شود، جهاد یعنی جنگ. کار فردی در جنگ محال است. اطلاعات عملیات می‌خواهد، شناسایی می‌خواهد، قرارگاه می‌خواهد، پشتیبانی می‌خواهد، وحدت عمل می‌خواهد، لحظه‌ی حرکت و عمل و اقدام باید یک لحظه باشد، برای عملیات رمز می‌گذارند. اینطور نیست که یک نفر ساعت دو به خط بزند، یک نفر ساعت یک، یک نفر ساعت چهار، یک نفر ساعت پنج. اگر اینطور باشد که یعنی حتماً شکست می‌خورد و فشل است.

ما الآن نمی‌دانیم قرارگاه «جهاد تبیین» کجاست، چه کسی خط می‌دهد؟ در عمل اولویت‌ها چیست و چه کسی خط می‌دهد؟ تغدیه‌کننده کجاست؟ معلوم نیست! چه کسی فرمان عمل را صادر می‌کند؟ مشخص نیست! هر کسی کار خودش را می‌کند و نام کار خودش را جهاد تبیین می‌گذارد.

این جهاد نیست و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم این را جهاد قبول ندارند. جهاد بایستی یکپارچه، همه‌جانبه، فکر شده و طراحی‌شده باشد.

کاری که شما در کاروان کم‌شمار حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌بینید؛ شما از دختر سه ساله‌اش، تا خواهرِ پنجاه و سه چهار ساله‌اش، یک مورد پیدا نمی‌کنید که این‌ها خارج زده باشند یا از خط عدول کرده باشند، تند رفته باشند یا کند. ضمن اینکه تاریخ را دشمن نوشته است نه دوستان، تاریخ را ظفرنامه نویسان و فتح الفتوح نویسان نوشته‌اند، خیلی از اوقات اگر می‌توانستند بنایشان هم بر تحقیر و تصغیر و ندید گرفتن و اغماض بوده است، ولی من در یاد ندارم که جایی نوشته باشد که یکی از اسرا ناگهان خط فکری را عوض کرد.

در تحلیل محتوا، تمام اسرایی که سخن گفته‌اند، وقتی از کربلا حرکت کردند و به کوفه و شام رسیدند، همه بر موضوع «اهل البیت علیهم السلام» تأکید دارند، «با اهل بیت پیامبر چنین کردید»، همه یک خط را می‌روند. دختر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کوفه، خواهران حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کوفه و شام، همه یک خط را رفته‌اند. مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، مشترک است، هر کسی هر کاری که دوست دارد انجام نداده است، اثر هم گذاشته است.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها در شام خطبه خوانده‌اند، آن هم در کاخ دشمن! امروز خطبه مانده است! این از عجایب است!

وقتی ما کار فرهنگی می‌کنیم، ده سال بعد باید خودمان فیلم آن را بگذاریم و به یکدیگر بگوییم که ما این کار را کرده‌ایم. اصلاً کسی در یاد ندارد! صد سال بعد که اصلاً کسی در یاد ندارد که کاشانی چه کسی بود! مگر ما صد سال قبلی‌ها را می‌شناسیم؟

حضرت زینب کبری سلام الله علیها حوالی هزار و چهارصد سال قبل در شام خطبه خوانده‌اند، خطبه معلوم است. کار جهادی این نیست که به خط بزنیم و یک کار سطحی کنیم و بگوییم قربه الی الله است. همانطور که شما از من نمی‌پذیرید که من بگویم نیّت کرده‌ام امروز آشپز هیئت باشم. هیچ کسی این موضوع را نمی‌پذیرند، می‌گویند شاید نهایتاً بتوانی چند کلام حرف بزنی، اما تو آشپزی نمی‌دانی. اینطور نیست که من بگویم من نذر کرده‌ام! طرف می‌گوید بیخود این کار را کرده‌ای، چون اسراف می‌شود!

ولی در کار فرهنگی این کار را می‌کنیم!

زمانی کسی اصرار می‌کرد که من با شما کار دارم. عرض کردم که در خدمت شما هستم. گفت: ما می‌خواهیم یک نمایشنامه کار کنیم، می‌دانید که نمایشنامه خیلی مهم است، کار رسانه‌ای خیلی مهم است، روی کودکان اثرگذار است.

عرض کردم: بله! فی الجمله باخبر هستم.

فرمودند: باید کار خیلی زیاد پژوهشی جدّی کرد تا بعد از آن بتوان بر حسب آن پژوهش‌ها قصه‌نویسی کرد.

عرض کردم: بله!

فرمودند: خب! حال شما پژوهش کنید و به ما بدهید!!

عرض کردم: خیلی از شما تشکّر می‌کنم! یعنی شما نیّت کردید و قصد قربت کردید که برای ما کار بتراشید؟

یا اینکه کار اینطور است که دور یکدیگر نشسته‌اند و مطلب خیلی سطحی نوشته‌اند.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نام این کار را جهاد نمی‌گذارند و نمی‌پذیرند و قبول نمی‌کنند.

جهاد یعنی اگر سر بلند کنی یا قناسه‌چی دشمن بین دو ابروی تو می‌زند، یا تو باید بزنی. باید به نتیجه برسی. من هم می‌دانم که نتیجه دست خداست، ولی باید کاری کنی که قهراً به نتیجه برسی. حال کار و برکت به دست خداست، اگر اراده نکرده باشد ممکن است که ما شکست هم بخوریم. اما جهاد طراحی همه‌جانبه دارد. همان عملیات‌هایی هم که ما شکست خوردیم، خیلی برای طراحی‌شان زحمت کشیده شده است. اینطور نیست که همینطور دور یکدیگر جمع شده باشند و بگویند حال شما بروید تا ببینیم چه می‌شود. ما در جهاد گیر هستیم، تا به تبیین برسیم.

ان شاء الله خدای متعال روزی کند و نام ما را جزو مجاهدان این تبیین دین بنویسند، در دفاع از دین هزار سال اثر از ما بماند، در برملا کردنِ چهره‌ی منافقین. این کارِ ساده‌ای نیست.

انصافاً اگر قرار بر این باشد که جهاد تبیین…

البته کلمه‌ی «جهاد» بر خلاف تصوّر بار مثبت ندارد، «إِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»[۱] می‌گوید اگر پدر و مادرت نامسلمان بودند و تلاش گسترده کردند که تو را مشرک کنند… لفظ «إِنْ جَاهَدَاکَ» است. آن قسمت از زیارت عاشورا را هم از این جهت توجیه می‌کنند که «جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ» است؛ بنی امیه و کوفیان «جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ».

«جهاد» یعنی جنگ همه جانبه با دشمن. جنگ ما با دشمنمان که او را باطل می‌دانیم، او هم با ما.

انصافاً اگر بخواهیم مدال جهاد تبیین بدهیم، باید به این‌ها بدهیم که برای یک انیمیشن دویست میلیون دلار هزینه می‌کنند و به همه جای آن هم فکر می‌کنند.

اگر بنده نقد کنم، چیز دیگری برداشت می‌شوم، بنا ندارم این کار را کنم.

ما چیزی می‌سازیم که خودمان هم نمی‌بینیم! معمولاً معلوم نیست که حتّی عوامل سازنده هم همه‌ی آن را با دقّت دیده باشند. تمام توانمان را نمی‌گذاریم، ولی نام آن را جهاد تبیین می‌گذاریم.

این خیانت به عنوان جهاد تبیین است، هر قصد قربتی اصلاً در اینجا وارد نیست. در امور هنری اینطور نیست که صد گزاره را بگنجانند. گاهی برای یک گزاره باید ساعت‌ها فکر کرد، همین «دروغ بد است»، راجع به بد بودنِ دروغ دو ساعت فیلم می‌سازد که شما به این نتیجه برسید که دروغ بد است و این‌ها ثمرات دروغ است. نمی‌گوید حال کنار این یک روایت راجع به حسد هم داریم، یک روایت هم در مورد کبر داریم… نام این کارمان را هم جهاد تبیین می‌گذاریم.

جهاد تبیین درواقع «نقطه‌زنی» است.

این‌ مطالبی که عرض می‌کنم، نگاه سیاسی ندارم. الآن روایت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خوانم.

یعنی ما بایستی دو کار کنیم که در مورد یکی از آن دو کار، هیچ وقت درست حس نگرفته‌ایم.

عنداللزوم که دشمن با شمشیر و تفنگ حمله می‌کند باید برویم و دفاع کنیم، این موضوع را دیده‌ایم. دفاع مقدّس داشته‌ایم. اما جاهایی به ما حمله‌ی فکری می‌شود، ما هم باید با شمشیرِ بیان دفاع کنیم، باید بیان کنیم، ایجابی و سلبی هم بیان کنیم. نمی‌دانم چرا ما برای این موضوع حس نگرفته‌ایم!

می‌گوید جهاد تبیین است و من می‌خواهم در این زمینه تحقیق کنم و مطلب منتشر کنم، چکار کنم؟ می‌گویم: در این زمینه چقدر می‌دانی؟ در این زمینه برو و کتاب یک عالم برجسته، نفر اول آن موضوع را ببین، قسمتی از آن را گلچین کن و پست بگذار، وقتی خودت محقق نیستی نمی‌خواهد از صفر کار کنی. این جهاد تبیین نیست، چون می‌خواهی ابرو را درست کنی اما چشم را کور می‌کنی! باید آن کاری که بلد هستیم را انجام بدهیم، آن هم تمیز!

کار فرهنگی باید تمیز باشد

شاهد مثال هم این مورد، که باید این را سر درِ صدا و سیما، مراکز فرهنگی، هیئت‌ها، گویندگان و مسئولین قرار بدهند.

قبل از اینکه جنگ صفین شروع بشود، معاویه به عمروعاص گفت که این جنگ خیلی خطرناک است…

این‌ها تجربه داشتند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با این‌ها چه کرده بود.

عمروعاص گفت: چکار کنم؟ معاویه گفت: نامه‌ای به ابن عباس بنویس و او را تمجید کن و بگو تو عاقل قوم هستی، بعد از علی نفر اول بنی هاشم هستی، چشم امید همه به تو است، جلوی خونریزی را بگیر.

عمروعاص گفت: به نظر من این کار جواب نمی‌دهد.

معاویه گفت: من ناامید نیستم.

آن‌ها اینطور هستند که می‌گویند ما کارمان را می‌کنیم. مرخصی برای ماست، شیطان از زمانی که کار را شروع کرده است حتّی یک ثانیه هم به مرخصی نرفته است.

معاویه گفت: من کار خودم را می‌کنم.

کار خود را کرد. عمروعاص نامه‌ای نوشت و چند بیت هم زیر آن نوشت و ابن عباس را مدح کرد و گفت تو که اعقل عقلا هستی، تو که بعد از علی برتر هستی، بیا و جلوی جنگ را بگیر. بعد هم مدح نوشت.

ابن عباس همینکه این نامه را دید مبهوت شد و گفت: عجب! این‌ها روی من هم حساب کرده‌اند!

هنگامی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال برگشتن از جمل و رفتن به کوفه بودند، به معاویه نامه نوشته‌اند و جمل را برای معاویه توضیح داده‌اند! بلکه شاید این معاویه دست از کارهای نابجای خود بردارد.

ما حتّی حال نداریم با خودمان حرف بزنیم، جهاد تبیین پیش‌کش!

ابن عباس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: این معاویه حتّی روی من هم حساب کرده است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: باید جواب او را بدهی، نامه‌ی او را بی‌پاسخ نگذار. ابن عباس عرض کرد: چشم.

ابن عباس که باسواد بود خواست برود که نامه بنویسد. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: نامه را خودت جواب بده ولی خودت شعر را جواب نده. تو که شاعر نیستی! بگو برادرت «فضل بن عباس» شعر را پاسخ بدهد، او شاعر است. یعنی قصد قربت کافی نیست!

اگر شعر خیلی از علما را نگاه کنید، می‌بینید که فقط کلمات را منظوم کرده‌اند. البته بعضی اوقات هم شعرهای فاخری است.

یعنی جهاد تبیین به نیّت خالص نیست، باید کار را به دست کاردان سپرد، باید کار تمیز کرد، وگرنه به درد نمی‌خورد.

جهاد تبیین یعنی کارِ درجه یک

چرا شعر می‌گویی؟ همان متن خودت را بگو! وقتی شعر می‌گویی باید چیزی اضافه بر متن داشته باشد، یعنی باید هنر داشته باشد.

وقتی شعرا به محضر ائمه علیهم السلام می‌رسیدند، شعر بی‌کیفیت نمی‌خواندند. یا کُمِیت می‌آمد و شعر خودش را می‌خواند، یا نفر بعدی می‌آمد و شعر کُمِیت را می‌خواند. یعنی شعر فاخر را به شعر جدید ترجیح می‌دادند.

سیّد حِمیَری دو هزار قصیده داشت، ائمه علیهم السلام روی دو شعر او خیلی تأکید کرده‌اند، یک بائیّه و یک عینیّه. چون این دو شعر در اوج اقتدار هنری است.

خیلی از قصاید سیّد حِمیَری از بین رفته است ولی این دو شعر مانده است، چون هم حرفِ خوب زده است و هم خوب حرف زده است، هنرمندانه است. هزار و دویست سال است که این اشعار در مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خوانده می‌شود، علما این‌ها را توضیح داده‌اند و در مجالسشان گفته‌اند و بحث علمی کرده‌اند و شرح داده‌اند؛ گاهی بنده بعضی از آن شروح را در این جلسه خوانده‌ام.

جهاد تبیین یعنی کار درجه یک، نه اینکه فقط قصد قربت کنیم و بگوییم کاری انجام می‌دهیم. باید کار را متقن و سدید و دقیق و جذاب و فاخر انجام داد، وگرنه نام این کار جهاد تبیین نیست و تلاشی برای حال بهم زدن است.

فصاحت و بلاغت خطبه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در موضوع فدک و خطبه‌ی حضرت زینب کبری سلام الله علیها در اسارت

زهرای اطهار روحی لَهَ الفداه در مسجد درباره‌ی فدک خطبه خوانده‌اند، این خطبه به قدری فصیح و بلیغ است که آن کسی از عامه که کم آورده است، به فصاحت خطبه گیر داده است!

یعنی در اینکه این خطبه فصیح و بلیغ است و نظیر ندارد شک ندارند، گفته است مگر می‌شود یک زنِ خانه‌دار چنین خطبه‌ای گفته باشد؟ مگر می‌شود یک زنِ داغدار بدون اینکه از قبل فکر کرده باشد، ناگهان به مسجد برود و این حرف‌ها را بین مردان زده باشد؟

یعنی آن کسی هم که قصد تخریب داشته است، گفته است لابد بعداً گروهی از ادبا و علما نشسته‌اند و این خطبه را جعل کرده‌اند، مگر می‌شود این حجم از فصاحت و بلاغت از یک زن صادر شود؟

برای این هم این جمله را گفته است که آن زمان معمولاً خانم‌ها درس نمی‌خواندند و اجازه‌ی تحصیل نداشتند و فضا تحقیری بوده است و هنوز خیلی از فضای جاهلیتشان فاصله نگرفته بودند، برای همین زنِ فاضله کم بود.

وقتی می‌گوید «مگر می‌شود یک زن چنین خطبه‌ای گفته باشد؟» یعنی شک ندارد که این خطبه فصیح است، بلکه می‌گوید نعوذبالله معاذالله نمی‌شود این خطبه برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد.

این خطبه هم ماندگار است!

کدام سخنرانی کاشانی با این حجم از ضبط شدن و فیلمبرداری، صد سال بعد هست؟ باید من چه مطلبی بگویم که صد سال بعد هم تخته‌ی آن مطلب وسط باشد؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هزار و چهارصد سال قبل خطبه خوانده‌اند و بعد از این مدّت هنوز تخته‌ی خطبه وسط است، اگر بخواهند گیر بدهند هم می‌گویند این میزان از فصاحت و بلاغت عجیب است و نمی‌شود برای یک بانو در آن سال باشد. نسبت به حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم همینطور می‌گویند!

خطبه متحیّرکننده است، از همه هم سخت‌تر است، خطبه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سخت بود که بین مردان سخن گفتند، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پشت پرده و در حجاب کامل بودند و دست فرزدانشان بسته نبود، فقط داغ فراق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، هنوز هجومی رخ نداده بود، اما سخت بود. برای حضرت زینب کبری سلام الله علیها سخت‌تر بود.

اگر یک زن عفیفه بین مردان قرار بگیرد… اگر الآن بگویید به یک نفر از خواهران که خانواده‌ ما هستند بگویید بین مردان حرف بزند لکنت زبان می‌گیرند، این بانوان آدم عادی هستند ولی عفیف هستند، یعنی خاصیت عفت این است که در مقابل مردان جلوه نمی‌کند، مخصوصاً در حالتی که لباس او دون شأن او باشد، دوست ندارد به او توجّه کنند.

شرایط که عادی نبود حضرت زینب کبری سلام الله علیها منبر بروند و اگر حرف خوبی زدند هم تشویق کنند، شرایط طوری بود که حضرت زینب کبری سلام الله علیها دوست داشتند هرچه زودتر کلام ایشان تمام بشود، اصلاً دیگران توجّه نکنند، اصلاً صدا را نشنوند، مخصوصاً اینکه بجای اینکه تشویق کنند آن ملعون چوب‌دستی به دست داشت.

خوارزمی در اینجا می‌گوید: «وَ رَأَیْتُ زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ لَمْ أَرَ خَفِرَهً قَطُّ»[۲]

«خَفِرَهً» یعنی زنِ عفیفه‌ای که معمولاً بخاطر این عفّت در بین مردان در سکوت است، می‌گوید: «وَ لَمْ أَرَ خَفِرَهً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا» من عفیفه‌ای که معمولاً در سکوت است، مانند او ندیده‌ام که اینطور سخنور باشد.

یعنی همه چیز بر علیه حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود ولی سخن فرمودند. حدود هزار و چهارصد سال قبل سخنی فرمودند که خطبه هنوز هست و از بین نرفته است، با اینکه حجم زیادی از میراث اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از بین رفته است، خطبه شگفت‌انگیز است!

این میزان از اقتدارِ یک زنِ دست بسته در مقابل سرباز دشمن که انتقام را از سرِ برادر می‌گیرند…

اصلاً این زشت است که ما نام کارهایمان را جهاد تبیین بگذاریم، باید برای اینکه بخواهم یک ساعت منبر بروم باید تلاش بسیار مضاعفی کنم، فقط الفاظ را مصرف می‌کنیم.

اگر او سلطان جهاد تبیین است و دین را بیان کرده است و دین را در سخت‌ترین شرایط با حرارت بیان کرده است، اصلاً زشت است که انسان بخواهد نام چیز دیگری را بگذارد، مگر اینکه از جان مایه بگذارد و در نهایت هم با یک شکستگی و بیچارگی بگوید «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ»،[۳] من بیچاره هستم، «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ».

قبل از اینکه بخواهم چند جمله از خطبه حضرت زینب کبری سلام الله علیها را بخوانم، مرحوم آیت الله آشیخ محمدعلی اردوبادی، آذری بود، ولی غیر از فقه و اصول و عقاید، در ادبیات هم حیرت‌انگیز بود. از زحمات ایشان، فخامتِ کتاب الغدیر در ادبیات است.

علامه امینی رضوان الله تعالی علیه همه‌ی الغدیر را برای مرحوم اردوبادی خوانده است و او هم ویرایش کرده است، حتّی بعضی اوقات که در بیمارستان بود، علامه کنار او می‌رفت و متن را می‌خواند و ایشان اصلاح می‌کردند.

یکی از نقاط قوّت الغدیر، فخامتِ ادبیات این کتاب است.

یکی از دلایلی که در روزگار اخیر کتاب‌های اعتقادی ما در بین عامّه اصلاً به چشم نمی‌آید، این است که ادبیات این کتب ضعیف است. فقط حرف خوب کافی نیست، باید خوب هم نوشته شود، باید خوب هم گفته شود، باید ادیبانه و هنرمندانه باشد، وگرنه اصلاً نگاه نمی‌کنند.

شما فرض بفرمایید یک نفر از کسانی که مثلاً روس است و فارسی یاد گرفته است، اگر شما نهایتاً دو دقیقه گوش بدهید، دیگر خسته می‌شوید، حوصله ندارید یک ساعت سخنرانی او را گوش بدهید، چون همه‌ی افعال او جابجا است و استخدام الفاظ او ضعیف است و دایره‌ی لغات او کم است.

باید از جان مایه گذاشت، ان شاء الله خدای متعال به ما حرارتی بدهد که بتوانیم کاری برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کنیم.

قصیده‌ی مرحوم آیت الله اردوبادی رضوان الله تعالی علیه در مدح حضرت زینب کبری سلام الله علیها

مرحوم آیت الله اردوبادی قصیده‌ای در مدح حضرت زینب کبری سلام الله علیها دارد که خیلی عجیب و فوق العاده است، هم قله‌ی ادبیات است و هم قله‌ی مفاهیم. ایشان شصت و چهار سال قبل از دنیا رفته است. باید کاری کرد که ما هم ماندگار باشیم. این ما هستیم که مرده‌ایم! این بزرگواران زنده هستند.

یک بیت آن را مرحوم استاد فاطمی‌نیا خیلی دوست داشتند، ان شاء الله ایشان با حضرت زینب کبری سلام الله علیها محشور باشند.

بنده چند بیت از این قصیده را می‌خوانم، امروز چیزی ندارم، می‌خواهم فضائل حضرت زینب کبری سلام الله علیها بخوانم، امید دارم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…

یا امیرالمؤمنین! ما که کسی نیستیم، اگر آن روز دختر شما خطبه خواند و آن ملعون‌ها جسارت کردند، ما می‌خواهیم مدحِ خطبه‌خوانی ایشان را بگوییم.

با دو بیت شروع می‌کند که حضرت زینب کبری سلام الله علیها را مدح می‌کند، بعد می‌گوید:

وَمِنَ النَّبُوَّهٍ فِی أسِرَّهِ وَجهِهَا                        بَلَجٌ کَمِثلِ الشَّمسَ یَجلُو الغَیهَبَا

در خطوط صورت او نور درخشانی بود، نور نبوّت در چهره و جبین او بود، نور نبوّت در چهره‌ی او به ارث رسیده بود که به هر سمتی که رفت تاریکی روشن کند.

وَتَضُوعُ مِنهَا لِلخلَافَهٍ عَبقَهٌ              تَطوِى بِنَفحَتِهَا الصَّحَاصِحَ وَالرَّبَى

از عطر خلافت به همراه ایشان بود، به هر کجا که می‌رفت در پستی و بلندی‌ها عطر خلافت و امامت می‌پیچید.

بِجَلالِ أحمَدَ فِی مَهَابَهِ‌ حَیدَرٍ           قَد أنجَبَت اُمُّ الأئِمَّهِ زَینَبَا

مادر امامان دختری به جلال مصطفوی و هیبتِ مرتضوی به دنیا آورد.

فَبِمَجمَعِ الشَّرَفَینِ بَضعَهُ فَاطِمٍ           حَصَلَت عَلَى اُکرُومَهٍ عَظُمَت نَبَا

نقطه‌ی التقاء نبوّت و امامت، او پاره‌ی تنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرزندی به دنیا آورد که خبرِ او به همه‌ی عالم پیچید. یک تنه چه کرد!

وَرَبِیبَهُ الخَدرِ المُقَدَّسِ زَانَهَا             عِلمٌ حَوَتهُ حَبوَهً … لَا مَکسَبَا

پروریده‌ی عفاف و پوشش، زینتِ او علمی بود که «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَهٌ غَیرَ مُعَلَّمَه وَ فَهِمَهٌ غَیرَ مُفَهَّمَه»،[۴] این علم در آغوش مادر به او رسیده بود.

وَعَنِ الوَصِیِّ بَلَاغَهٌ خُصَّت بِهَا

می‌دانید وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سخن می‌فرمودند، امیرالخطبا، امیرالبیان بود. حتّی دشمن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به این موضوع اعتراف می‌کرد، می‌گوید:

وَعَنِ الوَصِیِّ بَلَاغَهٌ خُصَّت بِهَا         أعیَت بِرَونَقِهَا البَلِیغَ الأخطَبَا

از طرف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلاغتی بود که به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اختصاص پیدا کرد، کاری کرد که بعد از خطبه‌ی او سخنوران لال شدند!

قدیم‌ها اینطور بود که پنج نفر منبر می‌رفتند، گاهی یک نفر حرف می‌زد و دیگر نفر بعد جرأت نمی‌کرد روی منبر برود.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها در خطبه‌خوانی کاری کرد که مابقی سخنوران را لال کرد.

مَا استَرسَلَت إلاّ وَتَحسَبُ أنَّهَا         تَستَلُّ مِن غَررِ الخِطَابَهِ مِقضَبَا

اینطور نبود که بخواهد خیلی هم طولانی حرف بزند، در همان جمله‌ی اول کلام بالا بود. جای شما خالی، آن روزی که خطبه می‌خواند، اگر بودید می‌دیدید که با آن خطبه‌ی شگفت‌انگیز او انگار شمشیر می‌گرداند.

أو أنّهَا الیَزَنِیُّ فِی یَدِ بَاسِلٍ              أخلَى بِهِ ظَهراً وَ أوهَى مَنکَبَا

یا انگار این کلام نیزه‌ی تیزی در دست یک پهلوان بود، سینه‌ای را درید و پشت این‌ها را شکست.

مرحوم استاد فاطمی‌نیا خیلی این بیت را دوست داشت:

أو أنَّ فِی غَابِ الإمَامَهِ لَبوَهً                        لِزَئِیرِهَا عَنَتِ الوُجُوهُ تَهَیُّبَا

یا در بیشه‌ی امامت شیری بود، که دست او بسته بود و لباس او دون شأن او بود، چوب‌دستی هم در دست یزید ملعون بود، ولی با نعره‌ی او چهره‌ی همه از ترس در هم کشیده شده بود.

أو أنَّهَا البَحرُ الخِضَمُّ تَلَاطَمَت          أموَاجُهُ عِلماً حُجىً بَأساً إبا

یا دریای پهناوری بود که موج می‌زد، امواج او علم و عقل و شجاعت و مناعت طبع بود.

أو أنَّ مِن غَضَبِ الإلَـهِ صَوَاعِقاً       لَم تُلفِ عَنهَا آلُ حَربٍ مَهرَبَا

یا او صاعقه‌ی عذاب الهی بر سر یزید ملعون بود، که وقتی سخن می‌گفت آل حرب (یعنی فرزندان ابوسفیان) به دنبال راه فرار می‌گشتند اما نمی‌توانستند از دست ایشان فرار کنند، راه فرار پیدا نمی‌کردند.

أو أنَّ حَیدَرَهً عَلَى صَهَوَاتِهَا                        یُفنِی کَرَادِیسَ الضَّلَالِ ثُباًثُبَا

یا انگار حیدر آمده بود، مانند آن لحظه‌ای که بر بلندای مرکب نشسته بود و شمشیر می‌زد، این لشگریان و ظفرنامه‌نویسان جمع شده بودند تا نامه بخوانند، اما همه‌ی این‌ها را از هم گسست و همه از هم فرار می‌کردند و فاصله می‌گرفتند.

وَتَشَاطَرَت هِیَ وَالحُسَینُ بِدَعوَهٍ       حَتَمَ القَضَاءُ عَلَیهِمَا أن یُندَبَا

کربلا کارِ امام حسین علیه السلام به تنهایی نیست، شریک شدند، طوری کار کرد که اگر شما بخواهید روضه‌ی کربلا هم بخوانید، باید روضه‌ی هر دو خواهر و برادر را بخوانید.

این دو با هم کربلا را درست کرده‌اند…

هَذَا بِمُشتَبَکِ النُّصُولِ وَهَذِهِ             فِی حَیثُ مُعتَرِکِ المَکَارِهِ فِی السِّبَا

یک نفر با بدنِ درهم ریخته‌ی از شمشیرها، و این دیگری هم با دستِ بسته در اسیری.

بِدَمِ الشَّهَادَهِ إذ أرِیقَ وَمَدمَعٍ                        أذرَى مُذَارِ القَلبِ دَمعاً صَیِّبَا

با خون شهادتی که از او ریخت، و گریه‌ای که وقتی برای برادرش گریه می‌کرد، انگار جگر و قلب او بود که ذوب شده بود و از صورت او جاری بود.

فَصَلَوَاتُ اللهِ عَلَیکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً.

روضه و توسّل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها

ابن ابی الحدید به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد:

أنا فی مَدیحکَ أَلکنٌ لا أَهتَدی       وأنا الخَطیب الهبرزیُّ المصقعُ

من وقتی می‌خواهم مدح تو را بگویم اینطور لال می‌شوم و نمی‌توانم حرف بزنم، اگر من در جای دیگر حرف بزنم همه در شگفت هستند، اینجاست که حتّی حرف‌های خودم را گُم کرده‌ام و نمی‌دانم از کجا بگویم.

وقتی به کربلا رسیدند و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خواست بایستد، نگاهی به پهنه‌ی صحرا کرد و فرمود: «هَاهُنَا وَ اَللَّهِ مُنَاخُ رِکَابِنَا»[۵] همینجا می‌ایستیم، «هَاهُنَا وَ اَللَّهِ مَحَطُّ رِحَالِنَا» همینجا بار روی زمین می‌گذاریم، همینجا خیمه می‌زنیم؛ بعد آرام فرمود که «هَاهُنَا وَ اَللَّهِ تُسْفَکُ دِمَاؤُنَا» همینجا خونم را می‌ریزند…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها دوید و جلو آمد و به سینه کوبید و صدا زد: «اَلْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَهُ»،[۶] امروز مادرم را از دست دادم، «وَ مَاتَتْ أَبِی عَلِیٌّ وَ مَاتَتْ أَخِی اَلْحَسَنُ وَ مَاتَتْ جَدِّی رَسُولُ الله»، یعنی هر کدام که از دنیا رفتند من گفتم خدا سایه‌ی حسین را روی سر من نگه دارد.

این موضوع گذشت، حضرت زینب کبری سلام الله علیها جای همه را پُر کرد، شجاعتِ مرتضوی، حکمت مصطفوی، کرامت و مناعت طبع مجتبوی، سلحشوریِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها سخنرانی کرد، اگر ما در اینجا مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگوییم همه تشویق می‌کنند، آنجا حضرت زینب کبری سلام الله علیها مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفتند و جسارت دیدند…

چرا می‌خواهم مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بخوانم؟ چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فَزَیَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ»،[۷] خدای متعال در دنیا مجالس را به نام او برکت می‌دهد و زینت می‌کند. بعد فرمود که من در معراج به بهشت هم رفتم و دیدم، خدای متعال در هر جایی از بهشت که می‌خواهد زینت کند، پرده زده است و روی آن «علی» نوشته است.

هم در خطبه‌ی حضرت زینب کبری سلام الله علیها مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست و هم در خطبه‌ی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه، هم در آخرین رجزِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه.

شاعر این بیت سال ۱۲۴۵ از دنیا رفته است، می‌گوید:

إنَّ المکارمَ شتّى لا عِدادَ لها          سُبحانَ جامِعها فی ذلکَ الرَّجلِ

مکارم، صفاتِ حمیده، خصالِ نیکو، اخلاق زیبا، اوصاف خوب، خیلی متشتت و مختلف و زیاد است که نمی‌شد شمرد. سبحان الله! پاک و منزه است آن خدایی که همه را در یک مرد جمع کرده است.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها خطبه خواند، «فَقَامَتْ إِلَیْهِ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ»،[۸]

معلوم است کیست، ولی برای اینکه عظمت ایشان را نشان بدهد می‌گوید «وَ أُمُّهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ»، «وَ قَالَتْ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ اَلْعالَمِینَ وَ اَلصَّلاَهُ عَلَى جَدِّی سَیِّدِ اَلْمُرْسَلِینَ صَدَقَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ»، راست گفت خدایی که فرمود «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ اَلَّذِینَ أَساؤُا اَلسُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اَللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»،[۹] کدام تکذیبی به آیت الهی بزرگتر از این است که حقیقتِ آیتِ خدا را آنطور با سرِ بریده جسارت کنید؟ بعد آن ملعون به این صورت نگاه می‌کرد و می‌گفت: زیبا هم هست!…

خواستند اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را معاذالله ذلیل کنند، هر کاری که می‌توانستند کردند، اما «لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ».[۱۰] آن‌ها کم نگذاشتند، ولی عزیزِ خدا ذلیل نمی‌شود.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها اینطور شروع کردند که «أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حِینَ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ اَلْأَرْضِ» زمین را با همه‌ی وسعت برای ما تنگ کردی، «وَ ضَیَّقْتَ عَلَیْنَا آفَاقَ اَلسَّمَاءِ» چنان بر ما فشار آوردی که آسمان را هم بر ما تنگ و تار گرفتی، «فَأَصْبَحْنَا لَکَ فِی إِسَارٍ» خیال کردی به اگر به ظاهر اسیرِ ذلیل مقابلِ تو بیاورند «نُسَاقُ إِلَیْکَ سَوْقاً فِی قِطَارٍ» دست همه‌ی ما را به یکدیگر بستی و ما را پشت سر یکدیگر کشاندی، «وَ أَنْتَ عَلَیْنَا ذُو اِقْتِدَارٍ» تو در اینجا با قدرت نشسته‌ای، «أَنَّ بِنَا مِنَ اَللَّهِ هَوَاناً» آیا فکر کرده‌ای ما نزد خدای متعال خار شده‌ایم؟ «وَ عَلَیْکَ مِنْهُ کَرَامَهً وَ اِمْتِنَاناً» و آیا خدا تو را آدم حساب می‌کند؟

«فَمَهْلاً مَهْلاً لاَ تَطِشْ جَهْلاً» قدری صبر کن!

بعد به آن پرده که پشت آن خانم‌ها بودند اشاره کردند و فرمودند: «أَ مِنَ اَلْعَدْلِ یَا اِبْنَ اَلطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ» کنیزها را هم به پشت پرده برده‌ای، «وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اَللَّهِ سَبَایَا»… ما را به چه شکلی در جلسه آورده‌ای؟ طوری ما را به جلسه آورده‌ای که دیگران از تو طلبِ بخشش می‌کنند…

«لَعَمْرِی لَقَدْ نَکَأْتَ اَلْقَرْحَهَ» جگرِ پیامبر را پاره پاره کردی، «بِإِرَاقَتِکَ دَمَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ» خون سرور جوانان اهل بهشت را ریختی، «وَ اِبْنِ یَعْسُوبِ دِینِ اَلْعَرَبِ» پسرِ شاهِ عرب!

حضرت زینب کبری سلام الله علیها می‌دانستند که اگر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اسم ببرند جسارت می‌بینند، ولی فرمودند…

«بِإِرَاقَتِکَ دَمَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ اِبْنِ یَعْسُوبِ دِینِ اَلْعَرَبِ» پدرم شاهِ عرب است، «وَ شَمْسِ آلِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ» خورشیدِ آل ابیطالب و آل عبدالمطلب است…

شنیدم وقتی در حال آوردن ما به اینجا بودند «ثُمَّ صَرَخْتَ بِنِدَائِکَ» بین دوستان خودت بلند بلند می‌خواندی «هَتَفْتَ بِأَشْیَاخِکَ وَ تَقَرَّبْتَ بِدَمِهِ إِلَى اَلْکَفَرَهِ مِنْ أَسْلاَفِکِ ثُمَّ صَرَخْتَ بِنِدَائِکَ وَ لَعَمْرِی لَقَدْ نَادَیْتَهُمْ لَوْ شَهِدُوکَ وَ وَشِیکاً تَشْهَدُهُمْ»، خواندی ای کاش بودند، اما بزودی قیامت می‌شود و آن‌ها هم می‌آیند! «لَتَوَدُّ یَمِینُکَ کَمَا زَعَمْتَ شَلَّتْ بِکَ عَنْ مِرْفَقِهَا وَ جُذَّتْ» اینجا می‌گویی ای کاش آن‌ها می‌آمدند و تشکر می‌کردند، اما بزودی خواهی دید که در پهنه‌ی قیامت اجداد تو می‌آیند و تو آرزو می‌کنی که ای کاش این دست تو بریده شده بود، «وَ أَحْبَبْتَ أُمَّکَ لَمْ تَحْمِلْکَ» آرزو می‌کنی که ای کاش مادرت تو را به دنیا نیاورده بود، «وَ إِیَّاکَ لَمْ تَلِدْ أَوْ حِینَ تَصِیرُ إِلَى سَخَطِ اَللَّهِ» اینطور خدا را خشمگین کردی، «وَ مُخَاصِمُکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» پیامبر مقابل تو می‌آید و با تو در نبرد است…

کفری که پدرانت داشتند را تو آشکار کردی…

آن مجلس که مجلسِ مصون و محفوظ نبود، آن ملعون از پسِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر نیامد، مِخصَره را به دست گرفت…


 

[۱] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۵

[۲] الأمالی (للطوسی) ، جلد ۱ ، صفحه ۹۱ (أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو عُبَیْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ اَلْمَرْزُبَانِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْجَوْهَرِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مِهْرَانَ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْمَسْرُوقِیُّ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَلْوَاحِدِ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ رَاشِدٍ ، عَنْ حَذْلَمِ بْنِ سُتَیرٍ ، قَالَ: قَدِمْتُ اَلْکُوفَهَ فِی اَلْمُحَرَّمِ مِنْ سَنَهِ إِحْدَى وَ سِتِّینَ ، مُنْصَرَفَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ) بِالنِّسْوَهِ مِنْ کَرْبَلاَءَ وَ مَعَهُمُ اَلْأَجْنَادُ یُحِیطُونَ بِهِمْ، وَ قَدْ خَرَجَ اَلنَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَیْهِمْ، فَلَمَّا أَقْبَلَ بِهِمْ عَلَى اَلْجِمَالِ بِغَیْرِ وِطَاءٍ جَعَلَ نِسَاءِ اَلْکُوفَهِ یَبْکِینَ، وَ یَلْتَدِمْنَ ، فَسَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ هُوَ یَقُولُ بِصَوْتٍ ضَئِیلٍ، وَ قَدْ نَهَکَتْهُ اَلْعِلَّهُ، وَ فِی عُنُقِهِ اَلْجَامِعَهُ، وَ یَدُهُ مَغْلُولَهٌ إِلَى عُنُقِهِ: إِنَّ هَؤُلاَءِ اَلنِّسْوَهَ یَبْکِینَ، فَمَنْ قَتَلَنَا قَالَ: وَ رَأَیْتُ زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ لَمْ أَرَ خَفِرَهً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا، کَأَنَّهَا تَفْرُغُ عَنْ لِسَانِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) . قَالَ: وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى اَلنَّاسِ أَنِ اُسْکُتُوا، فَارْتَدَّتِ اَلْأَنْفَاسُ، وَ سَکَنَتِ اَلْأَصْوَاتُ، فَقَالَتْ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ اَلصَّلاَهُ عَلَى أَبِی رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) . أَمَّا بَعْدُ: یَا أَهْلَ اَلْکُوفَهِ ، وَ یَا أَهْلَ اَلْخَتْلِ وَ اَلْخَذْلِ، فَلاَ رَقَأَتِ اَلْعَبْرَهُ وَ لاَ هَدَأَتِ اَلرَّنَّهُ، فَإِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ اَلَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهٰا مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکٰاثاً، تَتَّخِذُونَ أَیْمٰانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ  ، أَلاَ وَ هَلْ فِیکُمْ إِلاَّ اَلصَّلَفُ اَلظَّلَفُ وَ اَلضَّرَمُ الشرف [اَلسَّرَفُ] خَوَّارُونَ فِی اَللِّقَاءِ، عَاجِزُونَ عَنِ اَلْأَعْدَاءِ، نَاکِثُونَ لِلْبَیْعَهِ، مُضَیِّعُونَ لِلذِّمَّهِ، فَبِئْسَ مَا قَدِمْتَ لَکُمْ أَنْفُسَکُمْ أَنْ سَخِطَ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ فِی اَلْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ . أَ تَبْکُونَ! إِی وَ اَللَّهِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اِضْحَکُوا قَلِیلاً، وَ لَقَدْ فُزْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا ، وَ لَنْ تَغْسِلُوا دَنَسَهَا عَنْکُمْ أَبَداً. فَسَلِیلَ خَاتَمِ اَلرِّسَالَهِ، وَ سَیِّدَ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ ، وَ مَلاَذَ خِیَرَتِکُمْ، وَ مَفْزَعَ نَازِلَتِکُمْ، وَ أَمَارَهَ مَحَجَّتِکُمْ، وَ مَدْرَجَهَ حُجَّتِکُمْ خَذَلْتُمْ وَ لَهُ قَتَلْتُمْ! أَلاَ سَاءَ مَا تَزِرُونَ فَتَعْساً وَ نَکْساً، وَ لَقَدْ خَابَ اَلسَّعْیُ، وَ تَبَّتِ اَلْأَیْدِی، وَ خَسِرَتِ اَلصَّفْقَهُ، وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اَللَّهِ «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّهُ وَ اَلْمَسْکَنَهُ»  . وَیْلَکُمْ! أَ تَدْرُونَ أَیَّ کَبِدِ لِمُحَمَّدٍ فَرَیْتُمْ، وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ، وَ أَیَّ کَرِیمَهٍ لَهُ أَصَبْتُمْ «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا `تَکٰادُ اَلسَّمٰاوٰاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ وَ تَخِرُّ  اَلْجِبٰالُ هَدًّا»  . وَ لَقَدْ أَتَیْتُمْ بِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ بَلاَغَ اَلْأَرْضِ وَ اَلسَّمَاءِ، أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ قَطَرَتِ اَلسَّمَاءُ دَماً، وَ لَعَذَابُ اَلْآخِرَهِ أَخْزَى، فَلاَ یَسْتَخِفَّنَّکُمُ اَلْمَهَلُ، فَإِنَّهُ لاَ یَحْفِزُهُ اَلْبِدَارُ، وَ لاَ یُخَافُ عَلَیْهِ فَوْتُ اَلثَّأْرِ، کَلاَّ «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصٰادِ»  . قَالَ: ثُمَّ سَکَتَتْ، فَرَأَیْتُ اَلنَّاسَ حَیَارَى، قَدْ رَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ، وَ رَأَیْتُ شَیْخاً قَدْ بَکَى حَتَّى اِخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ، وَ هُوَ یَقُولُ: کُهُولُکُمْ خَیْرُ اَلْکُهُولِ وَ نَسْلُکُمْ إِذَا عُدَّ نَسْلٌ لاَ یَخِیبُ وَ لاَ یَخْزَى)

[۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸ (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ)

[۴] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ، جلد ۱۱ ، صفحه ۹۵۶

[۵] إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ، جلد ۴ ، صفحه ۵۲ (وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ یَحْیَى اَلْأَزْدِیُّ فِی کِتَابِ مَقْتَلِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّهُ لَمَّا وَصَلَ إِلَى کَرْبَلاَءَ، قَالَ: قِفُوا وَ لاَ تَبْرَحُوا، هَاهُنَا وَ اَللَّهِ مُنَاخُ رِکَابِنَا وَ هَاهُنَا وَ اَللَّهِ مَحَطُّ رِحَالِنَا، هَاهُنَا وَ اَللَّهِ تُسْفَکُ دِمَاؤُنَا، هَاهُنَا وَ اَللَّهِ یُسْتَبَاحُ حَرِیمُنَا، هَاهُنَا وَ اَللَّهِ مَحَلُّ قُبُورِنَا هَاهُنَا وَ اَللَّهِ مَحْشَرُنَا وَ مَنْشَرُنَا .)

[۶] الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد ، جلد ۲ ، صفحه ۹۱ (فَجَمَعَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَصْحَابَهُ عِنْدَ قُرْبِ اَلْمَسَاءِ – قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ زَیْنُ اَلْعَابِدِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ لِأَسْمَعَ مَا یَقُولُ لَهُمْ وَ أَنَا إِذْ ذَاکَ مَرِیضٌ فَسَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ لِأَصْحَابِهِ أُثْنِی عَلَى اَللَّهِ أَحْسَنَ اَلثَّنَاءِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَى اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَحْمَدُکَ عَلَى أَنْ أَکْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّهِ وَ عَلَّمْتَنَا اَلْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنَا فِی اَلدِّینِ وَ جَعَلْتَ لَنَا أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً وَ أَفْئِدَهً فَاجْعَلْنَا مِنَ اَلشَّاکِرِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لاَ خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لاَ أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لاَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اَللَّهُ عَنِّی خَیْراً أَلاَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ یَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلاَءِ أَلاَ وَ إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اَللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً. فَقَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ أَبْنَاؤُهُ وَ بَنُو أَخِیهِ وَ اِبْنَا عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى بَعْدَکَ لاَ أَرَانَا اَللَّهُ ذَلِکَ أَبَداً بَدَأَهُمْ بِهَذَا اَلْقَوْلِ اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ اِتَّبَعَتْهُ اَلْجَمَاعَهُ عَلَیْهِ فَتَکَلَّمُوا بِمِثْلِهِ وَ نَحْوِهِ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا بَنِی عَقِیلٍ حَسْبُکُمْ مِنَ اَلْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ فَاذْهَبُوا أَنْتُمْ فَقَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ قَالُوا سُبْحَانَ اَللَّهِ فَمَا یَقُولُ اَلنَّاسُ یَقُولُونَ إِنَّا تَرَکْنَا شَیْخَنَا وَ سَیِّدَنَا وَ بَنِی عُمُومَتِنَا خَیْرَ اَلْأَعْمَامِ وَ لَمْ نَرْمِ مَعَهُمْ بِسَهْمٍ وَ لَمْ نَطْعَنْ مَعَهُمْ بِرُمْحٍ وَ لَمْ نَضْرِبْ مَعَهُمْ بِسَیْفٍ وَ لاَ نَدْرِی مَا صَنَعُوا لاَ وَ اَللَّهِ مَا نَفْعَلُ ذَلِکَ وَ لَکِنْ تفدیک[نَفْدِیکَ] أَنْفُسَنَا وَ أَمْوَالَنَا وَ أهلونا [أَهْلِینَا]وَ نُقَاتِلُ مَعَکَ حَتَّى نَرِدَ مَوْرِدَکَ فَقَبَّحَ اَللَّهُ اَلْعَیْشَ بَعْدَکَ. وَ قَامَ إِلَیْهِ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَهَ فَقَالَ أَ نُخَلِّی عَنْکَ وَ لَمَّا نُعْذِرْ إِلَى اَللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَدَاءِ حَقِّکَ أَمَا وَ اَللَّهِ حَتَّى أَطْعَنَ فِی صُدُورِهِمْ بِرُمْحِی وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَیْفِی مَا ثَبَتَ قَائِمُهُ فِی یَدِی وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ مَعِی سِلاَحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَهِ وَ اَللَّهِ لاَ نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اَللَّهُ أَنْ قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِیکَ وَ اَللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُذْرَى یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لاَ أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ اَلْکَرَامَهُ اَلَّتِی لاَ اِنْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً. وَ قَامَ زُهَیْرُ بْنُ اَلْقَیْنِ اَلْبَجَلِیُّ رَحْمَهُ اَللَّهِ عَلَیْهِ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَکَذَا أَلْفَ مَرَّهٍ وَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَدْفَعُ بِذَلِکَ اَلْقَتْلَ عَنْ نَفْسِکَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلاَءِ اَلْفِتْیَانِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ. وَ تَکَلَّمَ جَمَاعَهُ أَصْحَابِهِ بِکَلاَمٍ یُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً فِی وَجْهٍ وَاحِدٍ فَجَزَاهُمُ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ خَیْراً وَ اِنْصَرَفَ إِلَى مِضْرَبِهِ . قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ إِنِّی لَجَالِسٌ فِی تِلْکَ اَلْعَشِیَّهِ اَلَّتِی قُتِلَ أَبِی فِی صَبِیحَتِهَا وَ عِنْدِی عَمَّتِی زَیْنَبُ تُمَرِّضُنِی إِذِ اِعْتَزَلَ أَبِی فِی خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَیْنٌ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ اَلْغِفَارِیِّ وَ هُوَ یُعَالِجُ سَیْفَهُ وَ یُصْلِحُهُ وَ أَبِی یَقُولُ – یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلِ کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ اَلْأَصِیلِ مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِیلِ وَ اَلدَّهْرُ لاَ یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ وَ إِنَّمَا اَلْأَمْرُ إِلَى اَلْجَلِیلِ وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِی – فَأَعَادَهَا مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاَثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِی اَلْعَبْرَهُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ اَلسُّکُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اَلْبَلاَءَ قَدْ نَزَلَ وَ أَمَّا عَمَّتِی فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِیَ اِمْرَأَهٌ وَ مِنْ شَأْنِ اَلنِّسَاءِ اَلرِّقَّهُ وَ اَلْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِکْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ إِنَّهَا لَحَاسِرَهٌ حَتَّى اِنْتَهَتْ إِلَیْهِ فَقَالَتْ وَا ثُکْلاَهْ لَیْتَ اَلْمَوْتَ أَعْدَمَنِی اَلْحَیَاهَ اَلْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِی اَلْحَسَنُ یَا خَلِیفَهَ اَلْمَاضِی وَ ثِمَالَ اَلْبَاقِی فَنَظَرَ إِلَیْهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهَا یَا أُخَیَّهُ لاَ یُذْهِبَنَّ حِلْمَکِ اَلشَّیْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ وَ قَالَ لَوْ تُرِکَ اَلْقَطَاهُ لَنَامَ فَقَالَتْ یَا وَیْلَتَاهْ أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُکَ اِغْتِصَاباً فَذَاکَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیّاً عَلَیْهَا فَقَامَ إِلَیْهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا اَلْمَاءَ وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَاهْ اِتَّقِی اَللَّهَ وَ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اَللَّهِ وَ اِعْلَمِی أَنَّ أَهْلَ اَلْأَرْضِ یَمُوتُونَ وَ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ لاَ یَبْقَوْنَ وَ أَنَّ کُلَّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَ اَللَّهِ اَلَّذِی خَلَقَ اَلْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ یَبْعَثُ اَلْخَلْقَ وَ یَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ أَبِی خَیْرٌ مِنِّی وَ أُمِّی خَیْرٌ مِنِّی وَ أَخِی خَیْرٌ مِنِّی وَ لِی وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُسْوَهٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ وَ قَالَ لَهَا یَا أُخَیَّهُ إِنِّی أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّی قَسَمِی لاَ تَشُقِّی عَلَیَّ جَیْباً وَ لاَ تَخْمَشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لاَ تَدْعِی عَلَیَّ بِالْوَیْلِ وَ اَلثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَکْتُ ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أَجْلَسَهَا عِنْدِی ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یُقَرِّبَ بَعْضُهُمْ بُیُوتَهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ أَنْ یُدْخِلُوا اَلْأَطْنَابَ بَعْضَهَا فِی بَعْضٍ وَ أَنْ یَکُونُوا بَیْنَ اَلْبُیُوتِ فَیَسْتَقْبِلُونَ اَلْقَوْمَ مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ وَ اَلْبُیُوتُ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ قَدْ حَفَّتْ بِهِمْ إِلاَّ اَلْوَجْهَ اَلَّذِی یَأْتِیهِمْ مِنْهُ عَدُوُّهُمْ وَ رَجَعَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَى مَکَانِهِ فَقَامَ اَللَّیْلَ کُلَّهُ یُصَلِّی وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَدْعُو وَ یَتَضَرَّعُ وَ قَامَ أَصْحَابُهُ کَذَلِکَ یُصَلُّونَ وَ یَدْعُونَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ .)

[۷] روضه الواعظین ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱۰ (قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : عَلِیٌّ فِی اَلسَّمَاءِ کَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِی اَلْأَرْضِ وَ فِی سَمَاءِ اَلدُّنْیَا کَالْقَمَرِ بِاللَّیْلِ فِی اَلْأَرْضِ أَعْطَى اَللَّهُ عَلِیّاً مِنَ اَلْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ مِنَ اَلْفَهْمِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ تَشَبَّهَتْ لِینُهُ بِلِینِ لُوطٍ وَ خُلُقُهُ بِخُلُقِ یَحْیَى وَ زُهْدُهُ بِزُهْدِ أَیُّوبَ وَ سَخَاؤُهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِیمَ وَ بَهْجَتُهُ بِبَهْجَهِ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ قُوَّتُهُ بِقُوَّهِ دَاوُدَ لَهُ اِسْمٌ مَکْتُوبٌ عَلَى کُلِّ حِجَابٍ فِی اَلْجَنَّهِ بَشَّرَنِی بِهِ رَبِّی وَ کَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَهُ عِنْدِی عَلِیٌّ مُحَمَّدٌ عِنْدَ اَلْخَلْقِ مُزَکًّى عِنْدَ اَلْمَلاَئِکَهِ وَ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی وَ طَاهِرَتِی وَ مِصْبَاحِی وَ رَفِیقِی آنَسَنِی بِهِ رَبِّی فَسَأَلْتُ رَبِّی أَنْ لاَ یَقْبِضَهُ قَبْلِی وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَقْبِضَهُ شَهِیداً أُدْخِلْتُ اَلْجَنَّهَ فَرَأَیْتُ حُورَ عَلِیٍّ أَکْثَرَ مِنْ وَرَقِ اَلشَّجَرِ وَ قُصُورَ عَلِیٍّ کَعَدَدِ اَلْبَشَرِ وَ عَلِیٌّ مِنِّی[وَ]أَنَا مِنْ عَلِیٍّ مَنْ تَوَلَّى عَلِیّاً فَقَدْ تَوَلاَّنِی حُبُّ عَلِیٍّ نِعْمَهٌ وَ اِتِّبَاعُهُ فَضِیلَهٌ دَانَ بِهِ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ حَفَّ بِهِ اَلْجِنُّ اَلصَّالِحُونَ لَمْ یَمْشِ عَلَى اَلْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِی إِلاَّ کَانَ هُوَ أَکْرَمَ مِنْهُ عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً لَمْ یَکُ قَطُّ عَجُولاً وَ لاَ مُسْتَرْسِلاً لِفَسَادٍ وَ لاَ مُتَعَقِّداً حَمَلَتْهُ اَلْأَرْضُ فَأَکْرَمَتْهُ لَمْ یَخْرُجْ مِنْ بَطْنِ أُنْثَى بَعْدِی أَحَدٌ کَانَ أَکْرَمَ عَلَى اَللَّهِ خُرُوجاً مِنْهُ وَ لَمْ یَنْزِلْ مَنْزِلاً إِلاَّ کَانَ مَیْمُوناً أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَیْهِ اَلْحِکْمَهَ وَ رَوَاهُ بِالْفَهْمِ تُجَالِسُهُ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ لاَ یَرَاهَا وَ لَوْ أُوحِیَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِی لَأُوحِیَ إِلَیْهِ فَزَیَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ وَ أَکْرَمَ بِهِ اَلْعَسَاکِرَ وَ أَخْصَبَ بِهِ اَلْبِلاَدَ وَ أَعَزَّ بِهِ اَلْأَجْنَادَ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ بَیْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ یُزَارُ وَ لاَ یَزُورُ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ اَلظُّلْمَهَ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ وَصَفَهُ اَللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ مَدَحَهُ بِآیَاتِهِ وَ وَصَفَ فِیهِ آثَارَهُ وَ أَعْلَى مَنَازِلَهُ فَهُوَ اَلْکَرِیمُ حَیّاً وَ اَلشَّهِیدُ مَیِّتاً .)

[۸] الاحتجاج ، جلد ۲ ، صفحه ۳۰۷ (رَوَى شَیْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَایِخِ بَنِی هَاشِمٍ وَ غَیْرُهُ مِنَ اَلنَّاسِ: أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ حَرَمُهُ عَلَى یَزِیدَ وَ جِیءَ بِرَأْسِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی طَسْتٍ فَجَعَلَ یَضْرِبُ ثَنَایَاهُ بِمِخْصَرَهٍ کَانَتْ فِی یَدِهِ وَ هُوَ یَقُولُ: لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ خَبَرٌ جَاءَ وَ لاَ وَحْیٌ نَزَلَ لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ اَلْأَسَلِ لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا یَا یَزِیدُ لاَ تَشَلَّ فَجَزَیْنَاهُ بِبَدْرٍ مَثَلاً وَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِی أَحْمَدَ مَا کَانَ فَعَلَ قَالُوا فَلَمَّا رَأَتْ زَیْنَبُ ذَلِکَ فَأَهْوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِینٍ تُقْرِعُ اَلْقُلُوبَ یَا حُسَیْنَاهْ یَا حَبِیبَ رَسُولِ اَللَّهِ یَا اِبْنَ مَکَّهَ وَ مِنًى یَا اِبْنَ فَاطِمَهَ اَلزَّهْرَاءِ سَیِّدَهِ اَلنِّسَاءِ یَا اِبْنَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى . قَالَ فَأَبْکَتْ وَ اَللَّهِ کُلَّ مَنْ کَانَ وَ یَزِیدُ سَاکِتٌ ثُمَّ قَامَتْ عَلَى قَدَمَیْهَا وَ أَشْرَفَتْ عَلَى اَلْمَجْلِسِ وَ شَرَعَتْ فِی اَلْخُطْبَهِ إِظْهَاراً لِکَمَالاَتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِعْلاَناً بِأَنَّا نَصْبِرُ لِرِضَاءِ اَللَّهِ لاَ لِخَوْفٍ وَ لاَ دَهْشَهٍ فَقَامَتْ إِلَیْهِ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ وَ أُمُّهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ قَالَتْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ  وَ اَلصَّلاَهُ عَلَى جَدِّی سَیِّدِ اَلْمُرْسَلِینَ صَدَقَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ – ثُمَّ کٰانَ عٰاقِبَهَ اَلَّذِینَ أَسٰاؤُا اَلسُّواىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ وَ کٰانُوا بِهٰا یَسْتَهْزِؤُنَ  – أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حِینَ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ اَلْأَرْضِ وَ ضَیَّقْتَ عَلَیْنَا آفَاقَ اَلسَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا لَکَ فِی إِسَارٍ نُسَاقُ إِلَیْکَ سَوْقاً فِی قِطَارٍ وَ أَنْتَ عَلَیْنَا ذُو اِقْتِدَارٍ أَنَّ بِنَا مِنَ اَللَّهِ هَوَاناً وَ عَلَیْکَ مِنْهُ کَرَامَهً وَ اِمْتِنَاناً وَ أَنَّ ذَلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ وَ جَلاَلَهِ قَدْرِکَ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عَطْفِکَ تَضْرِبُ أَصْدَرَیْکَ فَرَحاً وَ تَنْفُضُ مِذْرَوَیْکَ مَرَحاً حِینَ رَأَیْتَ اَلدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْسِقَهً وَ اَلْأُمُورَ لَدَیْکَ مُتَّسِقَهً وَ حِینَ صَفَا لَکَ مُلْکُنَا وَ خَلَصَ لَکَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلاً مَهْلاً لاَ تَطِشْ جَهْلاً أَ نَسِیتَ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ لاٰ یَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمٰا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمٰا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدٰادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُهِینٌ  أَ مِنَ اَلْعَدْلِ یَا اِبْنَ اَلطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اَللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ اَلْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ تَسْتَشْرِفُهُنَّ اَلْمَنَاقِلُ وَ یَتَبَرَّزْنَ لِأَهْلِ اَلْمَنَاهِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ اَلْقَرِیبُ وَ اَلْبَعِیدُ وَ اَلْغَائِبُ وَ اَلشَّهِیدُ وَ اَلشَّرِیفُ وَ اَلْوَضِیعُ وَ اَلدَّنِیُّ وَ اَلرَّفِیعُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لاَ مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِیٌّ عُتُوّاً مِنْکَ عَلَى اَللَّهِ وَ جُحُوداً لِرَسُولِ اَللَّهِ وَ دَفْعاً لِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ – وَ لاَ غَرْوَ مِنْکَ وَ لاَ عَجَبَ مِنْ فِعْلِکَ وَ أَنَّى تُرْتَجَى مُرَاقَبَهُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَکْبَادَ اَلشُّهَدَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ بِدِمَاءِ اَلسُّعَدَاءِ وَ نَصَبَ اَلْحَرْبَ لِسَیِّدِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ جَمَعَ اَلْأَحْزَابَ وَ شَهَرَ اَلْحِرَابَ وَ هَزَّ اَلسُّیُوفَ فِی وَجْهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَشَدِّ اَلْعَرَبِ جُحُوداً وَ أَنْکَرِهِمْ لَهُ رَسُولاً وَ أَظْهَرِهِمْ لَهُ عُدْوَاناً وَ أَعْتَاهُمْ عَلَى اَلرَّبِّ کُفْراً وَ طُغْیَاناً أَلاَ إِنَّهَا نَتِیجَهُ خِلاَلِ اَلْکُفْرِ وَ صَبٍّ یُجَرْجِرُ فِی اَلصَّدْرِ لِقَتْلَى یَوْمِ بَدْرٍ فَلاَ یَسْتَبْطِئُ فِی بُغْضِنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ مَنْ کَانَ نَظَرُهُ إِلَیْنَا شَنَفاً وَ إِحَناً وَ أَضْغَانَا یُظْهِرُ کُفْرَهُ بِرَسُولِ اَللَّهِ وَ یُفْصِحُ ذَلِکَ بِلِسَانِهِ – وَ هُوَ یَقُولُ فَرِحاً بِقَتْلِ وُلْدِهِ وَ سَبْیِ ذُرِّیَّتِهِ غَیْرَ مُتَحَوِّبٍ وَ لاَ مُسْتَعْظِمٍ یَهْتِفُ بِأَشْیَاخِهِ – لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا یَا یَزِیدُ لاَ تَشَلَّ مُنْحَنِیاً عَلَى ثَنَایَا أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ کَانَ مُقَبَّلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَنْکُتُهَا بِمِخْصَرَتِهِ قَدِ اِلْتَمَعَ اَلسُّرُورُ بِوَجْهِهِ لَعَمْرِی لَقَدْ نَکَأْتَ اَلْقَرْحَهَ وَ اِسْتَأْصَلْتَ اَلشَّافَهَ بِإِرَاقَتِکَ دَمَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ اِبْنِ یَعْسُوبِ دِینِ اَلْعَرَبِ وَ شَمْسِ آلِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ هَتَفْتَ بِأَشْیَاخِکَ وَ تَقَرَّبْتَ بِدَمِهِ إِلَى اَلْکَفَرَهِ مِنْ أَسْلاَفِکِ ثُمَّ صَرَخْتَ بِنِدَائِکَ وَ لَعَمْرِی لَقَدْ نَادَیْتَهُمْ لَوْ شَهِدُوکَ وَ وَشِیکاً تَشْهَدُهُمْ وَ لَنْ یَشْهَدُوکَ وَ لَتَوَدُّ یَمِینُکَ کَمَا زَعَمْتَ شَلَّتْ بِکَ عَنْ مِرْفَقِهَا وَ جُذَّتْ وَ أَحْبَبْتَ أُمَّکَ لَمْ تَحْمِلْکَ وَ إِیَّاکَ لَمْ تَلِدْ أَوْ حِینَ تَصِیرُ إِلَى سَخَطِ اَللَّهِ وَ مُخَاصِمُکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنَا وَ اِنْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ اُحْلُلْ غَضَبَکَ عَلَى مَنْ سَفَکَ دِمَاءَنَا وَ نَفَضَ ذِمَارَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا وَ هَتَکَ عَنَّا سُدُولَنَا وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ اَلَّتِی فَعَلْتَ  وَ مَا فَرَیْتَ إِلاَّ جِلْدَکَ وَ مَا جَزَرْتَ إِلاَّ لَحْمَکَ وَ سَتُرَدُّ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ دَمِ ذُرِّیَّتِهِ وَ اِنْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ وَ سَفَکْتَ مِنْ دِمَاءِ عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَیْثُ یَجْمَعُ بِهِ شَمْلَهُمْ وَ یَلُمُّ بِهِ شَعَثَهُمْ وَ یَنْتَقِمُ مِنْ ظَالِمِهِمْ وَ یَأْخُذُ لَهُمْ بِحَقِّهِمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَلاَ یَسْتَفِزَّنَّکَ اَلْفَرَحُ بِقَتْلِهِمْ وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ `فَرِحِینَ بِمٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ  وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ وَلِیّاً وَ حَاکِماً وَ بِرَسُولِ اَللَّهِ خَصْماً وَ بِجَبْرَائِیلَ ظَهِیراً وَ سَیَعْلَمُ مَنْ بَوَّأَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقَابِ اَلْمُسْلِمِینَ أَنْ بِئْسَ لِلظّٰالِمِینَ بَدَلاً  – وَ أَیُّکُمْ شَرٌّ مَکٰاناً وَ أَضَلُّ سَبِیلاً  وَ مَا اِسْتِصْغَارِی قَدْرَکَ وَ لاَ اِسْتِعْظَامِی تَقْرِیعَکَ تَوَهُّماً لاِنْتِجَاعِ اَلْخِطَابِ فِیکَ بَعْدَ أَنْ تَرَکْتَ عُیُونَ اَلْمُسْلِمِینَ بِهِ عَبْرَى وَ صَدْرَهُمْ عِنْدَ ذِکْرِهِ حَرَّى فَتِلْکَ قُلُوبٌ قَاسِیَهٌ وَ نُفُوسٌ طَاغِیَهٌ وَ أَجْسَامٌ مَحْشُوَّهٌ بِسَخَطِ اَللَّهِ وَ لَعْنَهِ اَلرَّسُولِ قَدْ عَشَّشَ فِیهَا اَلشَّیْطَانُ وَ فَرَخَ وَ مَنْ هُنَاکَ مِثْلُکَ مَا دَرَجَ فَالْعَجَبُ کُلُّ اَلْعَجَبِ لِقَتْلِ اَلْأَتْقِیَاءِ وَ أَسْبَاطِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ سَلِیلِ اَلْأَوْصِیَاءِ بِأَیْدِی اَلطُّلَقَاءِ اَلْخَبِیثَهِ وَ نَسْلِ اَلْعَهَرَهِ اَلْفَجَرَهِ تَنْطِفُ أَکُفُّهُمْ مِنْ دِمَائِنَا وَ تَتَحَلَّبُ أَفْوَاهُهُمْ مِنْ لُحُومِنَا تِلْکَ اَلْجُثَثُ اَلزَّاکِیَهُ عَلَى اَلْجُیُوبِ اَلضَّاحِیَهِ تَنْتَابُهَا اَلْعَوَاسِلُ وَ تَعْفِرُهَا أُمَّهَاتُ اَلْفَوَاعِلِ فَلَئِنِ اِتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لِتَجِدَ بِنَا وَشِیکاً مَغْرَماً حِینَ لاَ تَجِدُ إِلاَّ مَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَ مَا اَللَّهُ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِیدِ  فَإِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَى وَ اَلْمُعَوَّلُ وَ إِلَیْهِ اَلْمَلْجَأُ وَ اَلْمُؤَمَّلُ ثُمَّ کِدْ کَیْدَکَ وَ اِجْهَدْ جُهْدَکَ فَوَ اَللَّهِ اَلَّذِی شَرَّفَنَا بِالْوَحْیِ وَ اَلْکِتَابِ وَ اَلنُّبُوَّهِ وَ اَلاِنْتِخَابِ لاَ تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لاَ تَبْلُغُ غَایَتَنَا وَ لاَ تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لاَ یُرْحَضُ عَنْکَ عَارُنَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلاَّ فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلاَّ عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلاَّ بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی اَلْمُنَادِی أَلاَ لَعَنَ اَللَّهُ اَلظَّالِمَ اَلْعَادِیَ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی حَکَمَ لِأَوْلِیَائِهِ بِالسَّعَادَهِ وَ خَتَمَ لِأَصْفِیَائِهِ بِالشَّهَادَهِ بِبُلُوغِ اَلْإِرَادَهِ نَقَلَهُمْ إِلَى اَلرَّحْمَهِ وَ اَلرَّأْفَهِ وَ اَلرِّضْوَانِ وَ اَلْمَغْفِرَهِ وَ لَمْ یَشْقَ بِهِمْ غَیْرُکَ وَ لاَ اُبْتِلُیَ بِهِمْ سِوَاکَ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ اَلْأَجْرَ وَ یُجْزِلَ لَهُمُ اَلثَّوَابَ وَ اَلذُّخْرَ وَ نَسْأَلُهُ حُسْنَ اَلْخِلاَفَهِ وَ جَمِیلَ اَلْإِنَابَهِ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ فَقَالَ یَزِیدُ مُجِیباً لَهَا – یَا صَیْحَهً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِ مَا أَهْوَنَ اَلْمَوْتَ عَلَى اَلنَّوَائِحِ – ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّهِمْ وَ قِیلَ إِنَّ فَاطِمَهَ بِنْتَ اَلْحُسَیْنِ کَانَتْ وَضِیئَهَ اَلْوَجْهِ وَ کَانَتْ جَالِسَهً بَیْنَ اَلنِّسَاءِ فَقَامَ إِلَى یَزِیدَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ أَحْمَرُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ هَبْ لِی هَذِهِ اَلْجَارِیَهَ یَعْنِی فَاطِمَهَ بِنْتَ اَلْحُسَیْنِ فَأَخَذَتْ بِثِیَابِ عَمَّتِهَا زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَتْ أُوتَمُ وَ أُسْتَخْدَمُ فَقَالَتْ زَیْنَبُ لِلشَّامِیِّ کَذَبْتَ وَ لَؤُمْتَ وَ اَللَّهِ مَا ذَاکَ لَکَ وَ لاَ لَهُ فَغَضِبَ یَزِیدُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ ذَلِکِ لِی وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أَفْعَلَ لَفَعَلْتُ قَالَتْ زَیْنَبُ کَلاَّ وَ اَللَّهِ مَا جَعَلَ اَللَّهُ ذَلِکَ لَکَ إِلاَّ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مِلَّتِنَا وَ تَدِینَ بِغَیْرِ دِینِنَا فَقَالَ یَزِیدُ إِنَّمَا خَرَجَ مِنَ اَلدِّینِ أَبُوکَ وَ أَخُوکَ قَالَتْ زَیْنَبُ بِدِینِ اَللَّهِ وَ دِیْنِ أَبِی وَ دِینِ أَخِی اِهْتَدَیْتَ أَنْتَ إِنْ کُنْتَ مُسْلِماً قَالَ یَزِیدُ کَذَبْتِ یَا عَدُوَّهَ اَللَّهِ فَقَالَتْ زَیْنَبُ أَنْتَ أَمِیرٌ تَشْتِمُ ظُلْماً وَ تَقْهَرُ بِسُلْطَانِکَ فَکَأَنَّهُ اِسْتَحْیَا فَسَکَتَ فَعَادَ اَلشَّامِیُّ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ هَبْ لِی هَذِهِ اَلْجَارِیَهَ فَقَالَ یَزِیدُ اُعْزُبْ وَهَبَ اَللَّهُ لَکَ حَتْفاً قَاضِیاً .)

[۹] سوره مبارکه روم، آیه ۱۰

[۱۰] سوره مبارکه منافقون، آیه ۸ (یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ)