این خیلی بحث مهمّی است برای کسانی که دل آنها برای اجتماع میسوزد که امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) اوّل حکومت نسبت به مردم از نظر ظاهری امید دارد، روی آنها حساب میکند، از سال ۳۸ به بعد از دست اینها گریه میکند، سال ۴۰ خود و اینها را نفرین میکند. امیر المؤمنین در جامعهای حاکم باشد، مردم همراهی نکنند، آن حکومت شکست میخورد. چون حکومت عادّی باید یک عدّه آدم بخواهند، به آن شکل عمل کنند.
معاویه به امیر المؤمنین نامه نوشت گفت: تو همواره به دنبال رسیدن به حکومت بودی «فَکُلَّهُمْ حَسَدْتَ»[۱] بر همهی این سهگانهی قبل از خودت حسادت ورزیدی. «وَ عَلَى کُلِّهِمْ بَغَیْتَ» به دنبال این بودی که حکومت اینها را ساقط کنی. هر طعنهای که توانستی به اینها زدی. حکومت را تهدید کردی. در جامعه انسجام را از بین بردی. میدانید طبیعتاً طرف مقابل تمام اسناد ماجرای شهادت زهرای مرضیه و خانهی امیر المؤمنین را از بین برده است. یکی از مهم ترین اسناد این نامه است که معاویه تصریح میکند و امیر المؤمنین هم عبارت معاویه را در نامهی خود میگوید و تکرار میکند و پاسخ میدهد.
آن عبارت معاویه این است، میگوید: تو این قدر با اینها مخالفت کردی «کَمَا یُقَادُ الْفَحْلُ الْمَخْشُوشُ»[۲] –عبارت آن خیلی بیادبی است برای اینکه مظلومیت امیر المؤمنین را ببینید ترجمه میکنم- میگوید: تو کاری کردی که اینها برای اینکه بتوانند از تو بیعت بگیرند، مثل جمل مخشوش، یعنی (معاذ الله)، بلا تشبیه یک مرکب رام نشده را که میخواهند لگام ببندند، او را دوره میکنند و طناب به دور گردن او میبندند، «کَمَا یُقَادُ» یُقاد (معاذ الله) یعنی لجام زدن، یعنی یک عدّهای میریزند آن مرکب را به بند بکشند و او را بکشند. «کَمَا یُقَادُ الْفَحْلُ الْمَخْشُوشُ»؛
حضرت هم در جواب میفرماید: «قلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوش»[۳] بعد میفرماید: «وَ مَا عَلَى الْمُسْلِم» بر مسلم اگر مظلوم شود، هیچ حرجی نیست. بعد میفرماید: تو خواستی بر من عیب بگیری نفهمیدی چه کردی.
پی نوشت ها
[۱]– بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۵۷۰٫
[۲]– همان، ص ۱۰۸٫
[۳]– نهج البلاغه، ص ۳۸۷٫
پاسخ دهید