دومین جلسه بحث «خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها با زنان انصار» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- مرور جلسهی گذشته
- نمونهای از رمزی صحبت کردنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
- نقشِ مهم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در تخریب دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
- از کجا بفهمیم عشقِ ما به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام واقعی است؟
- قلبِ امام بر عالَمِ وجود اثر میگذارد
- کسی با اهل بیت علیهم السلام قابل قیاس نیست
- تأملی بر خطبهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در میانِ زنان انصار و مهاجرین
- تأملی بر داستانِ زبیر
- از دنیای مستکبرین بیزار باشیم
- روضهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیدِ ما، پناهِ ما، ملجأ ما حضرت صدّیقهی طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال این گفت و شنید ناقابل و نشست و برخواست بیقیمت را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت و نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، تمهیدِ مقدّماتِ ظهورِ مبارکِ ایشان و شهادتِ در راهِ ایشان نصیبِ همهی ما، جدّ و آبادِ ما، نسل و ذریّهی ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسهی گذشته
محضرِ شما عرض کردیم که چیزهایی در فاطمیّه هست که در جاهای دیگر خبری از آنها نیست، حذفِ «فاطمیّه» حذفِ بخشی از عقایدِ ماست، و اهمیّتِ فاطمیّه حتّی قابل قیاس با غدیر و عاشورا هم نیست؛ در یک جمله عرض کردیم: امروز در جهان اسلام قریب به یک میلیارد و پانصد میلیون نفر مسلمانِ غیرشیعی اگر احساس کنند یک گویندهای یا یک مسلمانی مانندِ من و شما معتقد است که کسی (حتّی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام) از دو خلیفهی اول برتر است، او را بدعتگر میدانند، اگر احتمال بدهند که نسبت به آن دو نفر حسنظن ندارند یا بدبین است یا بیزاری دارند، او را از دایرهی اسلام خارج میدانند، و سعی کردهاند تمامِ منابعِ اسلامی را هم رتوش و حذف کنند تا چیزی از اینها باقی نماند.
محضرِ شما عرض کردیم که ائمهی ما هم در مجالسِ عمومیِ خود نمیتوانستند بعضی چیزها را به دلایلی ابراز کنند، خودِ بحثِ «تقیّه» یک بحثِ بسیار مهمّی است که «استراتژیِ شیعه در تقیّه چیست؟»، همینقدر به شما بگویم که شاگرد اولهای کلاس امام صادق صلوات الله علیه مانندِ «اَبان بن تَقلِب» یا «زراره» محدّثهای عامّه هم بودند، یعنی در تقیّهی کامل و سکوتِ محض بودند.
آنهایی که با امام ارتباطِ خصوصی داشتند، که یک نمونهی آن را الآن مختصر عرض میکنم، اعتقاداتِ آنها کامل میشد. مثلاً «کُمِیت بن زید اسدی» به محضرِ امام باقر علیه السلام رسید و شعر خواند، آن دورهای بود که حکومت موقوفههای حضرت را از ایشان گرفته بود، حضرت رو کردند به خانواده و فرمودند: اگر چیزی یا زیورآلاتی دارید بیاورید، همه را در کیسه ریختند و به «کُمِیت» دادند و فرمودند: فعلاً اوضاعِ ما مناسب نیست و ما را ببخشید! همینکه «کُمِیت» دید که حضرت عذرخواهی کردند عرض کرد: آقا جان! من فدای شما بشوم! (تعبیر از من است) آیا میشود خودم یک صلهی دیگری دریافت کنم؟ حضرت فرمودند: چه میخواهی؟ گفت: از آن دو نفر برای من بگو!
نمونهای از رمزی صحبت کردنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
یعنی امام در مجلسِ عمومی نمیتوانند صحبت کنند؛ وقتی امام صادق علیه السلام به شهادت رسیدند وصیّ خود را «منصور دوانیقی» قرار دادند، مسلّماً انسان باید به یک نفر باتقوا وصیّت کند، اما شرایط پیچیده بود، اگر اهل بیت علیهم السلام میخواستند سخن بگویند بصورتِ رمزی و مخفیانه و پوشیده و پنهانی صحبت میکردند.
اگر بخواهم یک نمونه برای شما بگویم: مردم از کسانی بیزار بودند… مثلاً وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حکومت رسیدند یک سخنرانی کردند که در «کافی» شریف و جاهای دیگر هست، وقتی مردم از دستِ خلیفه سوم ناراحت برای رانتخواریها و ارتباطات و فامیلبازیها و اشرافیگریهای او شده بودند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ببینید! خدای متعال قابیل را نابود کرد، نمرود را بیچاره کرد، قارون را بدبخت کرد، هامان را هلاک کرد، فرعون را کشت، «وَ قُتِلَ عُثمان»؛ مردمی که نشسته بودند چون خلیفه را کشته بودند و دیدند حضرت از خلفای قبلی صحبتی نکردند…
اصلاً فضا نبود، اگر حضرت میخواستند صحبت کنند همانجا در مجلس حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را میکشتند، شبِ گذشته عرض کردم که فرهنگسازی کرده بودند.
اصلاً معاویه برای اینکه حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بهم بریزد به کوفه نامه میزد و میگفت: یا علی! تو نسبت به آن دو نفر بغض داری؛ که یا حضرت از آنها تعریف کنند که در اینصورت به نفعِ معاویه بود، یا اینکه حضرت قبول کنند که نسبت به آن دو نفر بغض دارند که در این صورت لشکرِ حضرت از هم میپاشید.
پاسخِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خیلی هوشمندانه است، یعنی اوجِ خفقان را نشان میدهد، حضرت در نامهی ۲۸ فرمودند: «به من نوشتهای که تو نسبت به حاکمهای قبلی حسادت میکردی، تو از آنها پایینتر بودی، ولی دوست داشتی که جای آنها را بگیری»، حال حضرت چه بفرمایند؟ اگر بفرمایند خوب بودند ثبت و ضبط میکردند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اعتراف کردند، معاویه ملعون میگفت: (نستجیربالله) اینطور یک لگد به خونِ فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زدهایم؛ یا اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجبور هستند دفاع کنند که در اینصورت لشکر بهم میریخت.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: امری را گفتی که به تو مربوط نیست، اصلاً تو را چه… «مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ»[۴]، طُلَقاء و فرزندانِ طُلَقاء را چه «وَ التَّمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ»… اصلاً به تو چه که فضولی میکنی؟
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمیتوانند همیشه حرف را بزنند، وقتی هم سخنرانی میکنند اینطور است.
من عمداً در یک جلسهای این خطبهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بحث کردم، حدود هشتاد دقیقه شد، جلسه تمام شد و رفتیم، وقتی جلسهی بعد آمدیم گفتم: ببینید برای اینکه به شما بگویم «اهل بیت علیهم السلام رمزی صحبت میکردند» یعنی چه… الآن هم سعی کردم کمی از آنها را برای شما پیاده کردم، چون باید وقت را لحاظ کنم؛ گفتم: آیا در خاطر دارید که جلسهی گذشته خطبهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خواندیم؟ «مَاتَ هَامَانُ ، وَ هَلَکَ فِرْعَوْنُ ، وَ قُتِلَ عُثْمَانُ»[۵]، و من گفتم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از فرعونهای گذشته گفتند و یک کلمه هم راجع به عثمان فرمودند.
امام صادق سلام الله علیه کلماتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را شرح کردهاند، فرمودند: «فِرعَون هَذه الاُمَّه…، هَامَان هَذه الاُمَّه…»، هنوز هم من نمیتوانم درست صحبت کنم…
یعنی وقتی شما در حالِ خواندنِ زیارت جامعه هستید، امام هادی علیه السلام در شرایطی که مانندِ متوکلها هستند میفرمایند: «وَ مِنَ الجِبتِ وَ الطِاغوت»؛ آن روزی که آن خطبه را میخواندم تا توضیح ندادم دوستان متوجه نشدند، جلسهی بعد گفتم: نگاه کنید! بعداً امام صادق علیه السلام در جلساتِ خصوصی خود شرح کردند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آنجا وقتی سلسلهمراتب را فرمودند نامِ برخی دیگر را هم فرموده بودند، بعد وقتی ردیابی کنید میبینید سی و هشت روایت به یک نفر «فرعون» میگوید! چهل و دو روایت در جای دیگری به نفرِ دیگر «هامان» میگوید! ولی اینها خصوصی است.
نقشِ مهم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در تخریب دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
کاری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام دادند چیست؟ که بتوان آن را ثبت کرد، که واقعاً استخوان شکستهی در گلوی ظالمین است؟ کاری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام دادند این بود که حیثیّتِ خود را وسط گذاشتند و رسماً بعضی از ظالمین را افشاء کردند.
من شب گذشته دو مورد را عرض کردم، «نسبتِ غصب» و «نسبتِ دروغ» به خلیفه دادند، بخاطرِ همینها هم خیلی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انتقام گرفتند. خیلی از آنها را نمیتوان گفت، کوچکهای آن این است که شروع کردند… باید مقابله کنند دیگر! همهی دار و ندارِ اینها آن چند نفر هستند، همهی فکر روی آنها بنا شده است، و اگر قرار بر این باشد اسلام و الله باشد نمیشود بگویید هم کعبه هست و هم هُبَل هست، کارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «لا وَلیَّ الّا عَلی» و «لا إمامَ الّا عَلی» و «لا مُرشِدَ الّا عَلی» و «لا فَتی الّا عَلی» بود، لذا از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بغض دارند، طی چند صد سالِ اخیر به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دشنام نمیدهند، آنهایی که میخواهند دشنام بدهند تقیّه میکنند، اما به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دشنام میدهند، چرا؟ چون وجودِ ایشان همزمان هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را معرّفی کردند و هم بعضیها را ساقط کردند، لذا مثلاً میبینید این «ابن تیمیّه» میگوید: شیعیان گفتهاند که به خانهی فاطمه حمله کردهاند، من قبول ندارم، اما اگر اتفاق افتاده است برای این بوده است میخواستند ببینند چه چیزی از اموالِ بیت المال آنجا هست که به مردم داده نشده است، رفتند آنها را بگیرند و به مردم بدهند!
یعنی چه نسبتی میدهد؟ چه کسی؟ کسی که اگر شما به عمروعاص بگویید «کمدانش» میگوید باید شما را شلّاق زد!
لذا کاری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام دادهاند سنگین بوده است، استثنائی است، انحصاری است، طرفِ مقابل هم خیلی کوبیده است. اینجا خیلی حرف دارد، یک نکتهای که لازم است الآن حتماً بگویم و مناسبِ فضایِ روزمان در این وادی هم هست بگویم تا شبهای دیگر به آن بپردازیم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فضای جامعه را تحلیل کردهاند، چه شد جامعهی اسلامیِ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایستادند و دیدند که به خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حمله شد؟ و این طیف اصلاً امروز گیج هستند، یعنی تا به موضوعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میرسند یا ناصبی هستند و فحش میدهند و یا نمیدانند باید چه بگویند و چه شده است. چون اینها میگویند اگر کسی امامتِ آن دو نفر را قبول نداشته باشد در اسلامِ او حرف است، مسلّماً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آنها قهر کرده بودند.
بلاتشبیه بلاتشبیه بلاتشبیه، از همه جهت بلاتشبیه، امروز که این جمعیّتِ عظیم رفتند مثلاً صبح میدیدند حاج قاسم سلیمانی رحمه الله تعالی علیه را در یک جای مخفی دفن کردهاند… از همه جهت بلاتشبیه، میخواهم فضا بدستِ شما بیاید تا ببینید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه سیلی زدهاند، وقتی یک شخصیتِ برجسته از دنیا میرود شأنِ حاکمِ مسلمین است، از همه جهت بلاتشبیه، فرض کنید شما ساعت هشت صبح میرفتید و میگفتند حاج قاسم یک جایی که نمیدانیم دفن شدهاند، چه کسی نماز خوانده است؟ یک شخصِ دیگر! چرا ما را خبر نکردهاید؟ چون خودِ ایشان نمیخواستند کسی باخبر بشود! اگر چنین اتفاقی میافتاد تا صد سالِ دیگر بمبِ خبری بود.
«عمار» و «ابن مسعود» از این موضوع درس گرفتند، وقتی عثمان «ابن مسعود» را کتک زد و حالِ او خراب شد و از دنیا رفت، وقتی صبح عثمان لباس خود را به تن کرد و عطرِ خود را زده بود و تسبیح بدست داشت که برود نماز میّت بخواند، رفت و به او گفتند: تمام شد! او را دفن کردهایم! عثمان شروع کرد به کتک زدنِ جناب عمّار رحمه الله تعالی علیه. این درواقع یکی از آموزههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود.
آیا آنها با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آشتی بودند؟ پس کجا بودند؟ برای چه دریغ کردند؟ خودِ این موضوع بمبِ خبری است، همه این موضوع را میفهمند.
از کجا بفهمیم عشقِ ما به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام واقعی است؟
حال اولاً حضرت چطور میخواهند این واقعه را تحلیل کنند؟ ثانیاً ما چکار کنیم این بغضی که نسبت به دشمنانِ اهل بیت داریم و این حبّی که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داریم بیاید و در زندگیِ ما اثر کند؟
از کجا بفهمیم نسبت به دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بغض و نسبت به اهل بیت علیهم السلام حبّ داریم؟ ملاکِ آن را عرض میکنم و بعد روایتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میخوانم که حضرت جامعهی آن روز را چطور تحلیل کردند.
اگر انسان کسی را دوست داشته باشد باید به مسیرِ او حرکت کند، نمیشود یک نفر بگوید من عاشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستم اما دستِ او هرز باشد و نامردی بزند، نمیشود یک نفر بگوید من عاشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستم اما راحت حرام بخورد، الآن روایتِ امام صادق علیه السلام را برای شما میخوانم و از خودم عرض نمیکنم، نمیشود انسان بگوید من نسبت به قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بغض دارم اما به شیوهی او همسرِ خود را بزند و ظلم کند، و وقتی مظلوم میبیند احساسی به او دست ندهد، یعنی برای او عادی باشد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ وَلِیَّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ یَأْکُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ»[۶]، اگر شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد و عشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشته باشد جز حلال نمیخورد، یعنی چِکِ شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برگشت نمیخورد، اگر سرِ شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برود وعدهی او نمیرود، چون داشتیم کسانی را که ده سال یک تنه از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دفاع کردهاند و شاهدِ وصیّتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودهاند و در بعضی نقلها جزوِ شاهدانِ نمازِ بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند بعد با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر سرِ همین موضوع جنگیدهاند!
اگر میخواهیم این حبّ و بغض جابجا نشود… این حبّ و بغضی که دستِ من و شما هست گارانتی نشده است، باید مادرهای خودتان را دعا کنید، ولی برای حفظِ آن باید خیلی کار کرد، اینطور نیست که این حبّ همیشه حبّ باشد، اتّفاقاً به شما عرض میکنم که عشق اگر خدای نکرده انحراف پیدا کند به عدمِ عشق و کممحبّتی تبدیل نمیشود بلکه به نفرت تبدیل میشود.
این قرآن که الآن برای شما به زیبایی خواندهاند را چه کسی نقل کرده است؟ این قرآن روایتِ «حَفص از عاصِم» است، این به روایتِ شاگردِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام «ابوعبدالرحمان سلمی» است که بعد از نهروان دشمنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد!
همین قرآنی که الآن شما میخوانید و به روایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، این آدم جزوِ دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد و به ایشان فحاشی میکرد!
فکر نکنیم اگر پانزده سال است که هیئتی هستیم ثابت است، چه چیزی میتواند ولایت را نابود کند؟ الآن عرض میکنم، کلامِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میخوانم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر شیعهی علی بن ابیطالب علیه السلام باشد جز حلال نمیخورد، اگر شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد ظلم نمیکند، اگر شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد نسبت به ظلم ساکت نمینشیند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حاکمِ جامعهی اسلامی بودند و در حال گذشتن از خیابانی بودند که دیدند یک کنیزی کنارِ خیابان نشسته است، با آن کوهِ مشکلات ایستادند و علّت را از این کنیز جویا شدند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمیتوانستند تحمّل کنند.
حرام میتواند انسانِ عاشق را به انسانِ مبغضِ بانفرت تبدیل کند.
بعد امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر شیعهی فلانی باشد، (یکی از اینها را فرمودند)، برای او تفاوتی ندارد که حلال یا حرام بخورد، چون از او…
چه زمانی این محبّتِ ما دائمی میشود؟ وقتی ما زندگیِ خود را بر آن اساس ببندیم. من یک مثال بزنم تا روایتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بخوانم.
ما که نسبتمان به یزید ملعون مشخص است و نسبت به آن ملعون بغض داریم، اگر نزدیک به امامزاده یک مغازهای بود که برندِ آن «یزید بن معاویه» بود شما از او خرید نمیکردید، رونقِ اقتصادی برای یزید درست نمیکردیم، رونقِ اقتصادی برای قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درست نمیکردیم.
اگر میفهمیدیم «میثم تمار» در بازار تجریش مغازه دارند میگفتیم میرویم و از «میثم تمار» خرید میکنیم، به عشقِ اینکه وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به بازار کوفه میرفتند پشتِ دَکّهی میثم میایستادند. یعنی همبستگی ایجاد میکردیم.
قلبِ امام بر عالَمِ وجود اثر میگذارد
به محضرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند، اولاً به شما بگویم که خیلی کم به عیادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند، چون وقتی به عیادت بیایند میروند و نقل میکنند.
آمدند و به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفتند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی گریه میکنند و ما بهم میریزیم… این را هم بگویم که تصوّر نکنید که مثلاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی بلند جیغ میزدند و صدای ایشان مزاحم بود، چون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فَاطِمَهَ شِجْنَهٌ مِنِّی»[۷] فاطمه ریشهی من است، «یَقْبِضُنِی مَا یَقْبِضُهَا» اگر او مهموم بشود منِ پیغمبر هم غمگین میشوم، ولو اینکه چند هزار کیلومتر فاصله داشته باشیم.
وقتی قلبِ قطبِ عالَمِ امکان مهموم و مغموم بشود روی عالَم اثر میگذارد، اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها غمگین باشند عالَم غمگین است اما علّتِ آن را نمیداند.
بعد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَ یَبْسُطُنِی مَا یَبْسُطُهَا» اگر او انبساطِ خاطر پیدا کند و حالِ او خوب باشد حالِ من خوب میشود.
معنیِ اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گریه میکردند این نیست که ایشان فریاد بزنند و مردم نتوانند از صدای ایشان بخوابند، بلکه غمِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینها را بیچاره کرده بود، از طرفی هم نمیخواستند طرفداری کنند، مدام میگفتند بگو کمتر گریه کنند، یا صبح گریه کنند یا شب.
یک روایتی دیدم که خیلی سوختم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی میهمانِ شما نیستند، ایشان را تحمّل کنید.
لذا اینها برای عیادت نمیآمدند.
کسی با اهل بیت علیهم السلام قابل قیاس نیست
امروز وقتی من این تشییعِ پیکرِ شهید سلیمانی را دیدم به خانوادهی خود عرض کردم که ان شاء الله برای امام حسن مجتبی علیه السلام بمیرم، ببینید نوکرهای شما چطور باعزّت تشییع میشوند، مردم نزدیک به هشت ساعت در سرما سرپا ایستادهاند، همهی عالَم فدای یک تارِ موی امام حسن مجتبی علیه السلام، برای امام حسن مجتبی علیه السلام هم خیلی جمعیّت در مدینه آمده بود ولی به بدنِ مبارکِ ایشان تیر انداختند، اصلاً مظلومیّتِ اهل بیت علیهم السلام با امروزِ ما قابلِ قیاس نیست، لذا اگر کسی بخواهد کسی را با اهل بیت علیهم السلام قیاس کند ما بشدّت اشکال میکنیم. سلام و درودِ خدا بر شهید سلیمانی که در آن مسیر و بر آن منهاج حرکت کردند، ان شاء الله در آغوشِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میروند، ولی هم اینکه اهل بیت علیهم السلام با کسی قابل قیاس نیستند و هم اینکه مظلومیّتِ اهل بیت علیهم السلام با کسی قابل قیاس نیست. ما حتّی یک گزارش نداریم که حالِ این فرزندانِ کم سن و سالِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چطور بوده است، کسی نمیرفت، این بزرگواران را بایکوت کرده بودند.
تأملی بر خطبهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در میانِ زنان انصار و مهاجرین
خبر رسید که حالِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خوب نیست و آنها هم چند نفر از خانمها را فرستادند که ببینند چه زمانی کارِ حضرت تمام میشود، این سخنرانی برای آن روزهاست که دیگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بستری شده بودند و توانِ نشستن نداشتند، این موضوع در «أمالی» شیخ طوسی و «احتجاح» طبرسی و «معانی الأخبار» شیخ صدوق آمده است.
من از «أمالی» شیخ طوسی میخوانم، گفتهاند: «دَخَلْنَ نِسْوَهٌ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»[۸]، اینها آمدند و گفتند که «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ» حالِ شما چطور است؟ چطور صبح کردید؟ این شب تا صبح چطور بر شما گذشت؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، معلّمِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند، شروع نکردند از دردهای خود بفرمایند، همین مطالبی که به اینها میفرمایند هم ممکن است به گوشِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برسد، مرام بر این است که وقتی انسان کاری میکند کتمان کند.
ان شاء الله خدای متعال برای مردی پیش نیاورد که چنین حالی را درک کند؛ یک روز حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خانه آمدند و دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حالِ گریه کردن هستند، آسمان روی سرِ ایشان خراب شد که نکند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از درد گریه میکنند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدند و سرِ مبارکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به دامان گرفتند، «ما یُبکیکِ یا سَیّدَتی؟» ای بانوی من! چرا اینطور گریه میکنید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلافاصله دفعِ شبهه کردند و فرمودند: «اَبْکی لِما تَلقی بَعْدی» برای غربتِ تو بعد از خودم گریه میکنم…
در جنگ احد وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شصت ضربهی شمشیر خوردند و از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کردند، وقتی جنگ تمام شد، سپرِ خود را باز کردند و داخلِ آن آب ریختند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و دستمال در آب میزدند و به پیشانیِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میکشیدند و همراه با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گریه میکردند، یک سنگ به پیشانیِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خورده بود و شصت ضربه به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، وقتی خیالِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام راحت شد که جنگ تمام شده است و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سالم هستند بیهوش شدند، به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند که من در خانه بستری نشوم، اگر در خانه بستری بشوم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تحمّلِ این زخمها را ندارند… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در جایی گوشهی مسجد بستری کردند و دو خانم هم از ایشان پرستاری میکردند، یک روز برای گله کردن نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدند و گفتند: وقتی ما از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میپرسیم کجای شما درد میکند ایشان چیزی به ما نمیگویند، چون اگر این زخمها درد داشته باشد ممکن است عفونت کرده باشد و ما باید روی آنها پادزهر بگذاریم، چرا ایشان چیزی نمیگویند؟ برای اینکه اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و حالِ ایشان را جویا شدند ما به ایشان خبر بدهیم که مثلاً دستِ حضرت درد میکند.
خانوادهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خانوادهی کَرَم هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینجا جبران کردند و فرمودند: «اَبْکی لِما تَلقی بَعْدی» برای بعد از تو گریه میکنم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینجا هم به این خانمها از دردهای خود چیزی نفرمودهاند، تا حالِ حضرت را جویا شدهاند…
فعلاً این یک جمله را بگویم، شاید بیشتر نرسیم، در این کلامهای پایانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چند نکتهی مهم هست، اینها بعد از خطبهی فدکیّه است، اینها برای آخرین کلماتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که زنانِ انصار و مهاجرین برای دیدنِ حضرت رفته بودند.
گفتند: «یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ»، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» از دنیای شما بیزار هستم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمایشِ خیلی دقیقی داشتهاند، «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» از دنیای شما بیزار هستم؛ یعنی چه؟ یعنی شما میدانستید حق چیست، یا برای حفظِ جانِ خودتان، یا برای رشوهای که شبها درِ خانهی شما میآوردند…
چون یک شبی بر درِ خانهی یک بانویی… تاریخ این گزارش را با عنوانِ «یک بانو» نقل کرده است، تاریخ به خود چندین زن دیده است که اینها از مردها مردتر عمل کردهاند، مسلّماً سرسلسلهی همه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، پایینتر هم داریم، کسانی که یک تنه به اندازهی خودشان از اهل بیت علیهم السلام دفاع کردهاند.
شبانه برای یک بانویی که در یک قبیلهای شأن و مقامی داشت پول بردند، فرمود: «اتراشوننی عن دینی! والله لا اقبل منه شیئا فرددته علیه…»[۹]، آیا به من رشوه میدهی که از دینِ خود…
وقتی دنیا برای ما مهم بشود، مثلاً اینکه این لباسِ من برای کجاست، آنوقت اگر مارکِ آن برای یزید هم باشد یا برای این مو زردِ کافرِ گبر هم باشد (ترامپ) باکلاس محسوب میشود، اگر ارزشِ دنیایِ من بر مدارِ اینها باشد در این دنیا میشود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را زمین زد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خانهنشین کرد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تیر را دقیقاً به همان جایی زدند که باید میزدند، فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» از دنیای شما بیزار هستم. دنیایِ شما با دنیایِ من فرق میکند، شما چقدر راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شنیدهاید؟ آیا نمیدانید؟ آیا خبر ندارید؟
تأملی بر داستانِ زبیر
این ایّام چقدر حالِ ما گرفته است؟ احساس میکنیم که خواستهاند ما را تحقیر کنند، احساس میکنیم که یک عزیزی را از ما گرفتهاند، ان شاء الله ما باشیم که قدمهای اولیهی ذلیل شدنِ اینها را در منطقه و عالَم ببینیم، آن وظیفهی یک عدّه است، ما چطور؟ ما میتوانیم با روحِ آن شهید عالیمقام و روحِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پیمان ببندیم و بگوییم ما از مظاهرِ قدرتِ ادامهی راهِ قاتلهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیزار هستیم.
خاک بر سرِ من اگر مدلِ زندگیِ من مدلِ زندگیِ قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، قاتلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، قاتلِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام، و به دنبالهی آن قاتلِ شهید سلیمانی باشد. پیامِ آن این است که ما هم بگوییم «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» از دنیای شما بیزار هستیم، ما به چیزهایی که شما علاقه دارید علاقه نداریم، چون اگر به دنیای آنها علاقه داشته باشیم، ولو اینکه رفیقِ گرمابه و گلستان باشیم به مرور… صد مرتبه از مالِ حرام شدیدتر «فکرِ حرام» درونِ قلبِ انسان را فاسد میکند.
زبیر کسی است که در سه روایت شاهدِ بر وصیّتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، زبیر کسی است که… من یک فاطمیّه پنج شب راجع به کاری که او در دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دوازده سالِ اول کرده است (یعنی در دورهی دو خلیفه اول) صحبت کردم، تقریباً تنها کسی که رسماً از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دولتِ خلیفه دوم که کسی جرأت نمیکرد حرف بزند دفاع کرده است، اینها گارانتی نبودند. وقتی خلیفه سوم آمد گفت من زبانِ او را میشناسم، البته این حرف از من است، یعنی تحلیلِ من از کارِ اوست.
در دورهی خلیفه سوم آنقدر ارزشها در جامعهی اسلامی عوض شده بود، مانندِ همین امروز که برندها، سنّتها، آداب و رسوم، فکرها، مظاهر، همین چیزهایی که امروز ما را بواسطهی آنها ما را به دنبالِ خودشان میکِشند آن روز هم بود، امروز فلان ماشین و آن روز شترِ مو سرخِ فلان، بعضی از آن شترها به پولِ امروز گرانتر از گرانترین ماشینِ امروز است، آنقدر جامعه را غرق کرده بودند و چشمِ اینها را پُر کرده بودند زبیری که در دورهی خلیفهی دوم از جانِ خود دست شست، یک وقتی باید بحث بشود که شما ببینید که اگر آن دوره ترسیم و تشریح بشود شما میگویید صد رحمت به مستبدّانِ عالَم.
دیدند نمیتوانند، هرچه فشار بیاورند ظاهراً عشق و محبّتِ او به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و جوانمردی و حقمداری را کنار نمیگذارد و همراهی میکند و نمیتواند برگردد، به او هدیه دادند، آنقدر هدیه دادند که شد پنجاه و هفت میلیون درهم!
فقط یک سازمان باید غذا و پوشاکِ غلامها و کنیزانِ او را اداره میکرد، شما حساب کنید که بخواهید هر روز سه وعده به دو هزار نفر آدم بدهید! خودِ این موضوع سازماندهی میخواهد، یک آشپزخانهی مستقل میخواهد.
وقتی حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسید در صف ایستادند که سهمیهی خود را بگیرند، هر کسی سه دینار میگرفت، به زبیر هم سه دینار دادند، سه دینار به چه دردِ زبیر میخورد؟
اصلاً چه کسی به تو گفته است که دو هزار غلام و کنیز داشته باشی؟ چه کسی به تو گفته است که خانهای داشته باشی که مثلاً چهارصد شتر در استبلِ آن جای بگیرند؟ الآن چه کسی خانهای دارد که چهارصد پارکینگ داشته باشد؟ مسلّماً هزینهی زندگیِ زبیر بالا رفته بود، نیامدند به او بگویند که به تو پول میدهیم که با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دشمن باشی، اصلاً همچنین حرفهایی را نزدند.
ظاهراً در شورای شش نفره طرفدارِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، باشد! به او هدیه دادند! وقتی مدام به او هدیه میدادند به این موضوع فکر نکرد که چرا مدام به او این هدیهها را میدهند، آیا خلیفه از خانهی پدرِ خود میدهد یا از بیت المال؟ چرا به تو پول میدهد؟
ما در مسئولینِ خودمان کسی را داریم که یک نفر به زنِ او ویلا داده است! چرا به زنِ تو ویلا داده است؟! مسلّماً نمیگوید بیا و دشمنی کن، نمیگوید بیا و کافر شو! وقتی سبکِ زندگیِ تو را تغییر بدهد مسلّماً این اتّفاق رخ خواهد داد!
زبیر در صف ایستاد و وقتی به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسید حسابدار سه سکّه به او دادند، او این سه سکّه را چکار کند؟ او اگر بخواهد هر سال یک دست لباس برای این دو هزار نفر بخرد باید یک کارخانهی نسّاجی داشته باشد! یا اینکه باید روزانه شش هزار وعده غذا میداد، علوفهی این اسبها و شترها، نگهداریِ این شترهای قیمتی، دیگر هزینهی زندگیِ او بالا رفته است.
بعد به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگوید: من میدانم این بد است که وقتی عثمان را کشتهایم دیگر بد است که شما پولِ اضافه بدهید، یک استانی به من بدهید من خودم از حسابِ آن برمیآیم. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: اگر نیاز شد شما را خبر میکنیم، تمام شد!
وقتی سبکِ زندگیِ ما را تغییر بدهند حبّ و بغضِ ما جابجا میشود، بلکه به نفرت تبدیل میشود.
زبیر از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خیلی ناراحت شد، گفت: من دوازده سال یک تنه از شما دفاع کردم. تنها کسی که در دورهی سیفه شمشیر بدست گرفت و جلو آمد و کتک خورد زبیر بود، حال که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حکومت رسیدند…
مسلّماً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از عاقبتِ تو میترسند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مظهرِ أرحم الرّاحمین هستند، اجازه نمیدهند که تو حرام بخوری، حداقل خودِ ایشان در حرامخوریِ تو کمک نمیکنند.
این حب به نفرت تبدیل شد، خدا شاهد است که میتواند برای ما هم همینطور بشود.
من نمیدانم شما شنیدهاید یا نه، من کسانی را دیدهام که به من رجوع کردهاند و گفتهاند که من به اصطلاح بچههیئتی بودم و هر هفته سه مرتبه به هیئت میرفتم، الآن حتّی وقتی نامِ بعضیها میآید نستجیربالله…
قرآن کریم فرموده است دیگر! نستجیربالله العظیم «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ»[۱۰]، وقتی روز اول رشوه میگیرد که فکر نمیکند اینها به قیمتِ کینه از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تمام میشود، فکر نمیکند فرزندِ او نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام… خیلی مثال دارم که نمیتوانم بگویم.
یک صلوات مرحمت بفرمایید، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
از دنیای مستکبرین بیزار باشیم
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» خدا کند ما امشب با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عهد کنیم و بگوییم که بانو! ما هم از امروز میخواهیم بگوییم «ما هم از دنیای مستکبرین بیزار هستیم، از مظاهرِ آن فراری هستیم»، ان شاء الله به سمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرار کنیم.
ان شاء الله خدای متعال حبّ دنیا را از ما بگیرد.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این همه فضیلت دارند، شیعه و سنّی روایتی دارند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! خدای متعال تو را طوری زینت کرده است، به زینتی که هیچ کسی را در این حد زینت نکرده است، و آن زینتِ ابرار است، «وَ هِیَ زهد فِی اَلدُّنْیَا» این بیرغبتیِ تو به دنیاست.
من این بحث را از جهتِ اخلاقی نمیگویم، وضعِ خودِ من خراب است، بحثِ اخلاقی ندارم، عدمِ زهدِ به دنیا ما را از ولایت جدا میکند، از محبّتِ اهل بیت علیهم السلام دور میکند، مزاجِ ما را تغییر میدهد، ذائقهی ما را تغییر میدهد.
بعد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در ادامه فرمودند: علی جان! «وَهَبَ لَکَ حُبَّ اَلْمَسَاکِینِ»[۱۱]، یکی از هدیههایی که خدای متعال به تو داده است این است که تو مساکین را دوست داری.
نه اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فقرِ فقراء را دوست داشته باشند، بلکه تلاش میکنند که فقراء فقیر نباشند، ولی واقعاً اگر یک جایی دو سفره باشد، اصلاً کاری هم به جایی نداشته باشد، حاکم هم نداشته باشد، یکی پولدار باشد و یکی فقیر، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دوست دارند بر سرِ سفرهی فقیر بنشینند.
چه بشارتی بالاتر از این به فقراء که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شما را دوست دارد؟ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چطور فکر میکردند که فقراء را دوست داشتند؟ عرض میکنم فقر و فقیر و عدم رفاه برای فقیر منظور نیست، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از صبح تا شب تلاش میکردند و باغ درست میکردند و چاه میکندند و تلاش میکردند، اما اگر بنا بر این بود که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک جایی چیزی را ترجیح بدهند آن فقیر بود.
برای انسان هیچ گنجی بالاتر از این نیست که بگوید حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مرا دوست دارد.
مسیرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام با بقیّه تفاوت داشت، لذا حقّاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حق داشتند که فرمودند «أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ» حالِ من از دنیای شما بهم میخورد، دنیای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با شما فرق میکند لذا من از دنیای شما بیزار هستم، دنیای شما باعث شد که شما را در مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار بدهند.
کمااینکه ما هم امروز.
روضهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
این کینهها بالاخره خود را در یک جایی نشان میدهد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روزهای آخر زار میزدند، حضرت عرض کردند: «لاَ أَبْکَى اَللَّهُ عَیْنَیْک یا رسول الله»[۱۲] فدای شما بشوم! نبینم چشمانِ شما گریان است، چرا اینطور گریه میکنید؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْمٍ»، علی جان! کینهها در دلها شعله میزند، تا من هستم آن را نگه داشتهاند، «لاَ یُبْدُونَهَا لَکَ حَتَّى یَفْقِدُونِی» بعد از من این کینهها را آشکار میکنند و بر سرِ تو درمیآورند، من نگرانِ تو هستم.
وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سعی کردند مردم را قدم به قدم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برگردانند حکومت ترسید، من کمی از سخنانِ حضرت را عرض کردم، وقتی حضرت همین سخنها را فرمودند گریهی زنانی که در وادیِ دیگری هستند درآوردند، آنها ترسیدند، خیالِ آنها از مردم هم راحت شده بود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواستند وصیّت کنند اما آنها جسارت کردند و کسی هم حرف نزد، کسی بر دهانِ اینها نزد؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به مسجد آمدند و برای فدک سخنرانی کردند و به ایشان جسارتی کردند که نمیتوانم بگویم اما باز هم کسی حرف نزد، قباله را پاره کردند و کسی حرف نزد، جسارت شد و کسی حرف نزد.
همانطور که بعداً «ولید بن عقبه» گفته بود که «یا علی! تو کمرِ ما را شکستی»، گفتند برای اینکه بخواهیم کمرِ علی را بشکنیم نباید او را بکشیم، باید کاری کنیم که او صد مرتبه کشته شود…
وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبرِ این را به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دادند حضرت با صورت به زمین افتادند، یعنی فقط خبر را شنیدند نه اینکه دیده باشند، خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردم: یا رسول الله! آیا نمیشود من قبل از شما از دنیا بروم؟
یعنی میدانند اگر سرداری مانندِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را که اصلاً عاشقِ شهادت هستند بکشند برای ایشان سخت نیست، خودِ حضرت فرمودند: من به مرگ مثلِ طفلی که به سینهی مادر انس دارد انس دارم.
اگر کسی کینه داشته باشد که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را یکباره نمیکشد، گفتند یک کاری میکنیم او زنده باشد اما هر روز صد مرتبه جان بدهد…
لذا عدّهای را بر درِ خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرستادند…
این چند روزه مسئولین و مردم به درِ خانهی شهید سردار سلیمانی رفتهاند و تسلیت گفتهاند، فرض کنید اگر یک آدمِ ناتویی هم میخواست به آنجا بیاید جرأت نمیکرد به آنجا بیاید و حرف بزند…
یک عدّهای پشتِ درِ خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدند و شروع کردند به سر و صدا کردن، معتبرترین و مهمترین فردِ خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند که پشتِ در آمدند که اینها حیاء کنند، مرتبهی اول که اینها آمدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: ما عزادار هستیم…
مگر چند روز گذشته است؟ درِ خانهی عزادار تسلیت میگویند، ما حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از دست داهایم…
این گروهِ اول اینقدر رذل نبودند، گریه کردند و برگشتند.
عدّهای بدتر را فرستادند، اینها یک حرفهایی زدهاند و چیزهایی به زبان آوردهاند… این مرتبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیدند که اینها لایق نیستند که با اینها صحبت کنند، (خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درونِ مسجد است) از پشت در صدا زدند و به قبرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اشاره کردند: «یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ»[۱۳] ببین با دخترِ تو چطور صحبت میکنند، این حرفها را پشتِ درِ خانهی «بیت الشّرف» میزنند… باز اینها گریه کردند و برگشتند.
خودِ آن ملعون مجبور شد بیاید، «بَیَدِهِ قَبِسَ مِنَ النّار»، آتش بدست گرفت، پشتِ در آمد، «قَالَ لِی: یَا أَبَا حَفْصٍ!»… به او گفتند: «إنَّ فیها فاطِمَه»… بزرگوارانِ دیگر را نگفتند و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره کردند، گفتند: «إنَّ فیها فاطِمَه» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه است، گفت: مهم نیست!…
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی روی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حساس بودند، یک روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواستند با یک نابینا به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیایند، صدا زدند: فاطمه جان! من تنها نیستم، آماده هستی؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: بله، خوش آمدید، بفرمایید، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داخل نیامدند، فرمودند: فاطمه جان! من تنها نیستم، شخصِ دیگری هم هست، آیا آماده هستی؟ وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پاسخ دادند، مجدداً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مرتبهی سوم اعلام کردند؛ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها غیرت داشتند.
در نامهی منسوبِ به خودِ او به معاویه گفت: به پشتِ در آمدم، وقتی خواستم در را تکان بدهم احساس کردم فاطمه پشتِ در قرار دارد، «السقط احشائها الی الباب» سینهی خود را به درب چسبانده است تا نتوانیم درب را باز کنیم، به یادِ کینهی خود از علی افتادم، «فَرَکَلتُ الباب»… «رَکَلَ» یعنی طوری به در لگد زدم که در باز شد… وقتی وارد شدم دیدم روی زمین افتاده است… یک طوری ناله زد که احساس کردم همهی مدینه شنیدند… برگشتم به او نگاه کنم که نورِ صورتِ او به چشمِ من خورد… دست بلند کردم…
پی نوشت:
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] نهج البلاغه، نامه ۲۸ (و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویه جواباً. [قال الشریف: و هو من محاسن الکتب]: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِی کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِیهِ اصْطِفَاءَ اللَّهِ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) لِدِینِهِ وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ لِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ؛ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلَاءِ اللهِ تَعَالَى عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَیْنَا فِی نَبِیِّنَا، فَکُنْتَ فِی ذَلِکَ کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِی مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ؛ وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِی الْإِسْلَامِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ، فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَکَ کُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ یَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ؛ وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ، وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ التَّمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ وَ تَرْتِیبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ؟! هَیْهَاتَ، لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَیْسَ مِنْهَا وَ طَفِقَ یَحْکُمُ فِیهَا مَنْ عَلَیْهِ الْحُکْمُ لَهَا. أَ لَا تَرْبَعُ أَیُّهَا الْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ وَ تَتَأَخَّرُ حَیْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ؟ فَمَا عَلَیْکَ غَلَبَهُ الْمَغْلُوبِ وَ لَا ظَفَرُ الظَّافِرِ؟ [فَإِنَّکَ] وَ إِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِی التِّیهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ.)
[۵] تقریب المعارف ، جلد ۱، صفحه ۲۳۸ (قَوْلُهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی خُطْبَتِهِ اَلْمَشْهُورَهِ بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ : وَ قَدْ أَهْلَکَ اَللَّهُ اَلْجَبَابِرَهَ عَلَى أَفْضَلِ أَحْوَالِهِمْ وَ آمَنِ مَا کَانُوا، وَ مَاتَ هَامَانُ ، وَ هَلَکَ فِرْعَوْنُ ، وَ قُتِلَ عُثْمَانُ ، أَلاَ وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَیَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ فِیهِ نَبِیَّکُمْ .)
[۶] الکافی، جلد ۸، صفحه ۱۶۳ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّیْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ وَلِیَّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ یَأْکُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ لِأَنَّ صَاحِبَهُ کَانَ کَذَلِکَ وَ إِنَّ وَلِیَّ عُثْمَانَ لاَ یُبَالِی أَ حَلاَلاً أَکَلَ أَوْ حَرَاماً لِأَنَّ صَاحِبَهُ کَذَلِکَ قَالَ ثُمَّ عَادَ إِلَى ذِکْرِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَمَا وَ اَلَّذِی ذَهَبَ بِنَفْسِهِ مَا أَکَلَ مِنَ اَلدُّنْیَا حَرَاماً قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً حَتَّى فَارَقَهَا وَ لاَ عَرَضَ لَهُ أَمْرَانِ کِلاَهُمَا لِلَّهِ طَاعَهٌ إِلاَّ أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ وَ لاَ نَزَلَتْ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شَدِیدَهٌ قَطُّ إِلاَّ وَجَّهَهُ فِیهَا ثِقَهً بِهِ وَ لاَ أَطَاقَ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ عَمَلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَعْدَهُ غَیْرُهُ وَ لَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ کَأَنَّهُ یَنْظُرُ إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ صُلْبِ مَالِهِ کُلُّ ذَلِکَ تَحَفَّى فِیهِ یَدَاهُ وَ تَعْرَقُ جَبِینُهُ اِلْتِمَاسَ وَجْهِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْخَلاَصِ مِنَ اَلنَّارِ وَ مَا کَانَ قُوتُهُ إِلاَّ اَلْخَلَّ وَ اَلزَّیْتَ وَ حَلْوَاهُ اَلتَّمْرُ إِذَا وَجَدَهُ وَ مَلْبُوسُهُ اَلْکَرَابِیسُ فَإِذَا فَضَلَ عَنْ ثِیَابِهِ شَیْءٌ دَعَا بِالْجَلَمِ فَجَزَّهُ .)
[۷] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۳۲ (مُسْتَدْرَکِ اَلْحَاکِمِ عَنْ أَبِی سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ وَ حِلْیَهِ أَبِی نُعَیْمٍ عَنِ اَلزُّهْرِیِّ وَ اِبْنِ أَبِی مُلَیْکَهَ وَ اَلْمِسْوَرِ بْنِ مَخْزَمَهَ أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِنَّمَا فَاطِمَهُ شَجْنَهٌ مِنِّی یَقْبِضُنِی مَا یَقْبِضُهَا وَ یَبْسُطُنِی مَا یَبْسُطُهَا.)
[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۱۶۱ (ما، [الأمالی للشیخ الطوسی ] ، اَلْحَفَّارُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَلِیٍّ اَلدِّعْبِلِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ اَلْخَزَّازِ عَنْ أَبِی سَهْلٍ اَلدَّقَّاقِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّزَّاقِ وَ قَالَ اَلدِّعْبِلِیُّ وَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلدَّیْرِیُّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ اَلزُّهْرِیِّ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُتْبَهَ بْنِ مَسْعُودٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: دَخَلْنَ نِسْوَهٌ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَعُدْنَهَا فِی عِلَّتِهَا فَقُلْنَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اَللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ قَالِیَهً لِرِجَالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِأُفُونِ اَلرَّأْیِ وَ خَطَلِ اَلْقَوْلِ وَ خَوَرِ اَلْقَنَاهِ وَ لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ لاَ جَرَمَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَیْهِمْ غَارَهَا فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ اَلظَّالِمِینَ وَیْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مَا نَقَمُوا وَ اَللَّهِ مِنْهُ إِلاَّ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ نَکَالَ وَقْعِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اَللَّهِ وَ تَاللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَلَیْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَعْتَلَقَهُ ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سِیرَهً سُجُحاً فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ اَلرِّسَالَهِ وَ رَوَاسِی اَلنُّبُوَّهِ وَ مَهْبِطُ اَلرُّوحِ اَلْأَمِینِ وَ اَلطَّبِینِ بِأَمْرِ اَلدِّینِ وَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ أَلاَ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ وَ اَللَّهِ لاَ یَکْتَلِمُ خِشَاشُهُ وَ لاَ یُتَعْتَعُ رَاکِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً رَوِیّاً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضَفَّتُهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ اَلرَّیُّ غَیْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلاَّ تَغَمُّرَ اَلنَّاهِلِ وَ رَدْعَ سَوْرَهِ سَغَبٍ وَ لَفُتِحَتْ عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ سَیَأْخُذُهُمُ اَللَّهُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ فَهَلُمَّ فَاسْمَعْ فَمَا عِشْتَ أَرَاکَ اَلدَّهْرُ عَجَباً وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ اَلْحَادِثِ فَمَا بَالُهُمْ بِأَیِّ سَنَدٍ اِسْتَنَدُوا أَمْ بِأَیَّهِ عُرْوَهٍ تَمَسَّکُوا لَبِئْسَ اَلْمَوْلىٰ وَ لَبِئْسَ اَلْعَشِیرُ وَ بِئْسَ لِلظّٰالِمِینَ بَدَلاً اِسْتَبْدَلُوا اَلذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ اَلْحَرُونَ بِالْقَاحِمِ وَ اَلْعَجُزَ بِالْکَاهِلِ فَتَعْساً لِقَوْمٍ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ وَ لٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدىٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ لَقِحَتْ فَنَظِرَهٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ اِحْتَلَبُوا طِلاَعَ اَلْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ ذُعَافاً مُبِیداً هُنَالِکَ یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ وَ یَعْرِفُ اَلتَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ اَلْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِیبُوا بَعْدَ ذَلِکَ عَنْ أَنْفُسِکُمْ لِفِتَنِهَا ثُمَّ اِطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَهِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ دَائِمٍ شَامِلٍ وَ اِسْتِبْدَادٍ مِنَ اَلظَّالِمِینَ فَزَرَعَ فَیْئُکُمْ زَهِیداً وَ جَمَعَکُمْ حَصِیداً فَیَا حَسْرَهً لَهُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْهِمُ اَلْأَنْبَاءُ أَ نُلْزِمُکُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا کٰارِهُونَ .)
[۹] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد ۲، صفحه ۵۳
[۱۰] سوره مبارکه روم، آیه ۱۰
[۱۱] کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، جلد ۱، صفحه ۱۸۴ (وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِعَلِیٍّ یَا عَلِیُّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَهَبَ لَکَ حُبَّ اَلْمَسَاکِینِ وَ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ فَرَضِیتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِکَ إِمَاماً فَطُوبَى لَکَ وَ لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَّقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَّبَ عَلَیْکَ یَا عَلِیُّ أَنَا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ مَا تُؤْتَى اَلْمَدِینَهُ إِلاَّ مِنَ اَلْبَابِ یَا عَلِیُّ أَهْلُ مَوَدَّتِکَ کُلُّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ وَ أَهْلُ وَلاَیَتِکَ کُلُّ أَشْعَثَ ذِی طِمْرَیْنِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى لَأَبَرَّ قَسَمَهُ یَا عَلِیُّ إِخْوَانُکَ فِی أَرْبَعَهِ أَمَاکِنَ فَرِحُونَ عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا وَ أَنْتَ شَاهِدُهُمْ وَ عِنْدَ اَلْمُسَاءَلَهِ فِی قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ اَلْعَرْضِ وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ یَا عَلِیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ حَرْبِی حَرْبُ اَللَّهِ مَنْ سَالَمَکَ فَقَدْ سَالَمَنِی وَ مَنْ سَالَمَنِی فَقَدْ سَالَمَ اَللَّهَ یَا عَلِیُّ بَشِّرْ شِیعَتَکَ أَنَّ اَللَّهَ قَدْ رَضِیَ عَنْهُمْ وَ رَضِیَکَ لَهُمْ قَائِداً وَ رَضُوا بِکَ وَلِیّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَیَّ وَ أَبُو اَلْأَئِمَّهِ اَلتِّسْعَهِ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَیْنِ وَ مِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ اَلْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مَا قَامَ دِینُ اَللَّهِ .)
[۱۲] إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (۶۴ – قَالَ: وَ رَوَى اِبْنُ مَرْدَوَیْهِ فِی اَلْمَنَاقِبِ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فِی حَدِیثٍ: أَنَّهُ بَکَى فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ؟ قَالَ: ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْمٍ لاَ یُبْدُونَهَا لَکَ حَتَّى یَفْقِدُونِی .)
[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۰، صفحه ۲۸۷
پاسخ دهید