عمار بلند شد اینطور گفت: یا امیر المؤمنین «إنَّمَا بَایَعْنَاکَ» ما با تو بیعت کردیم؛ «وَ لَا نَری أحداً یُقَاتِلُک» اصلاً فکر نمیکردیم که کسی بیاید با تو بجنگد. «فَقَاتَلَک مَن بَایَعَک» یک عدّه که در جمل بیعت کرده بودند با تو جنگیدند؛ «و أعطَاکَ الله فِیهِ مَا وَعدَه» خدا وعدهای که داده بود به تو عطا کرد، آن چیست؟ «ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ» اینها بغی کردند، خدا تو را یاری کرد. اصلاً به منبر میرود که رفتار امیر المؤمنین را توجیه بکند که به امیر المؤمنین کمک بدهد. «وَ قُولُهُ» می بینید به آیات هم استناد میکند چون میخواهد اینها بفهمند قبول بکنند.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ» بغی و ظلم شما ضدّ خود شما است، بیچاره میشوید. خود این چیزها را به آنها نشان داد، در کجا؟ در جمل. و فرمود «فَمَنْ نَکَثَ» کسی که پیمان بشکند، «فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ» او خود را بیچاره کرده است. خود را شکسته است. نگاه نکن مسلمان با مسلمان ایستاده است، حق در برابر باطل ایستاده است. بعد گفت: «وَ قَد کَانَت الکُوفَهُ لَنَا» آنجا بصره بود، کوفه در دست ما است. «وَ البَصرَهُ عَلینا فَأصبَحنَا عَلى مَا تُحِب» فردا صبح بخواهی لشکر را راه بیندازی آنطور هستیم که تو میخواهی. «و إنَّ بالشَّام» و در شام یک درد بیدرمانی است، مردی است که تسلیم نخواهد شد «إلّا مَتقولاً أو مَغلوباً» ما که معاویه را میشناسیم، او تسلیم نخواهد شد. یا شکست بخورد یا کشته بشود. لذا درمانی جز جنگ نیست. دارد اینها را برای چه کسانی میگوید؟ برای مردم. برای اینکه سپاه تشکیل بشود، نیرو بیاید. بعد میگوید: «فَعاجِلهُ قَبلَ أن یُعَاجِلَک». آقا زودتر اقدام بکنیم.
پاسخ دهید