داریم که امام کاظم (صلوات الله علیه) دو نفر از پسرهای برادر خود را صدا کرد، آنها میخواستند نزد هارون الرّشید بروند خیانت کنند، امام کاظم (علیه السّلام) را لو بدهند. حضرت آنها را صدا کردند فرمودند: میخواهید به کجا بروید؟ گفتند: به بغداد. فرمود: چرا؟ گفتند: آقا، ما مشکل مالی داریم. فرمود: مشکل شما چقدر است؟ گفت: آقا، من ۳۰۰ دینار بدهکار هستم. ۳۰۰ دینار یعنی ۳۰۰ مثقال طلا، رقم بالایی گفت که گفتند چقدر بدهکار هستی؟ بگوید ۸۵ میلیارد، بگویند به بغداد برو. حضرت دو برابر این مبلغی که گفت بدهکار هستم را به او داد، یعنی نباید به بغداد بروی.
حضرت دو برابر پول را به این دو برادر که برادر زادههای امام کاظم (علیه السّلام) و فرزندان اسماعیل بودند داد. آنها گفتند با این پول مشکلات ما حل میشود، میرویم کارآفرینی میکنیم. آنها که بیرون رفتند حضرت فرمود: و الله به بغداد میروند. گفتند: چرا اینقدر پول به آنها دادی؟ فرمود: ما باید وظیفهی خود را انجام دهیم، اگر آنها با ما همدل بودند ما در نمک آش خود هم با آنها مواسات میکردیم.
این مرام اهل بیت نبود که به طاغوت رجوع کنند، یعنی اگر کسی ظلم کرده بروند منصور دوانیقی یا هارون الرّشید را تحریک کنند که او را بکشد. با اینکه دیگران این کار را انجام میدادند،آنها رفتند پیش هارون شکایت کردند، بعد از سلام و علیک گفتند: میخواهیم یک چیز عجیب به تو بگوییم. هارون هم میداند امام کاظم (علیه السّلام) به هارون توجّه نمیکند، اینها هم میگویند میخواهیم از تو احوالپرسی کنیم یعنی بالاخره ما آمادگی داریم با هم ارتباط داشته باشیم، مذاکراتی با هم داشته باشیم، شاید نتایجی حاصل شد.
هارون گفت: چه خبر؟ گفتند: یک چیز جدید دیدیم. گفت: چه دیدید؟ گفتند: ما تا الآن فکر میکردیم دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند، ولی ظاهراً گنجیده است، چون تو در بغداد حکومت داری، در مدینه هم موسی بن جعفر حکومت میکند، از خراجی که تو از شهرها میگیری بیشتر پول دارد. این یعنی چه؟ یعنی اعلام خطر. پول قدرت هم میآورد، میتواند سرباز هم تهیّه کند، اسلحه هم تهیّه کند. آخرین مرتبه که حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) به زندان افتاد یکی از دلایل اصلی همین بود.
پاسخ دهید