حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ ۱۵ دی ۱۳۹۶ در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به موضوع «خطبه ی شقشقیه و نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام به موضوع زنان» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- خلاصهی بحث جلسات گذشته
- برخورد ناشایست برخی از مسئولین با مردم
- دروغپوشانی به بهانهی امنیت ملّی
- تکلیف ما در برابر ظلم
- جلوگیری از فساد و نشر دروغ
- مقابله با فساد اشخاص در هر سطح از جایگاه اجتماعی
- خطر سکوت در برابر ظلم برای نظام
- اقدامات بیخردانه، آب در آسیب دشمن
- دیدگاه خلیفهی دوم در مورد زنان
- خطبهی امیر المؤمنین علیه السّلام در ذمّ نساء
- تفاوت زنان و مردان با استناد به روایات
- نظر فقهی در رفتار با زن
- بررسی صحّت و سقم خطبهی ذمّ نساء
- حضور زنان در جامعه
- برخی از رفتارهای بیشرمانهی خلیفهی دوم
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
خلاصهی بحث جلسات گذشته
ما به خطبهی شقشقیه رسیده بودیم و به غرضی که قبلاً توضیح دادیم در سیرهی خلیفهی دوم به دلایلی توقّف کردیم. به بحثی رسیدیم که هم آن بحث باید ادامه پیدا کند و هم یک سؤال مرتبط دارد. بحثی که به آن رسیدیم، نگاه خلیفهی دوم به مسئلهی زنان بود. با هم در مورد بخش اندکی از آن صحبت کردیم. خیلی از مطالب هم باقی ماند. من به چند نکته اشاره میکنم. یک سؤال مطرح شده است که باید موقّتاً از خطبهی شقشقیه بیرون بیاییم و ببینیم نگاه امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) چگونه است؟ چون خطبهای در نهج البلاغه وجود دارد که معرکهی آراء است و دوباره به بحث خودمان برگردیم. بعد از چند جلسه، وقتی سراغ بحث در مورد خلیفهی سوم برویم آن وقت در مورد خلیفهی خودمان هم صحبت میکنیم.
عاقبت حکومتهای جائر و ظالم
اگر به یاد داشته باشید سال گذشته هم بنده عرض کردم که مطالعهی دقیق حکومت خلیفهی سوم، برای روزگار ما بسیار کارآمد است. لذا فعلاً به مباحث خودمان نمیپردازم. اینکه ما تصوّر کنیم اگر انقلابی اسلامی صورت گرفت و شهید دادیم و عدّهای خوب بودند امّا عدّهای کار را به عهده بگیرند و فسق و فجور کنند و اموال مردم را چپاول کنند و حکومت را وسیلهی خوردن قرار بدهند، با این حال خداوند این حکومت را نگه میدارد، زهی خیال باطل!
آن حکومت که حکومت رسول خدا بود و شهدای بدر داشت و اهل بیت در جنگها به زحمت افتادند، وقتی از مسیر درست منحرف شد، در دورهی خلیفهی سوم، خلیفهی سوم را مثل اینکه حیوانی را بکشند کشتند! وضع ما کامل به دورهی عثمان نرسیده است. هم مسئول دلسوز و باتقوا وجود دارد و هم رأس نظام الحمدلله زیر سایهی ولی فقیه عادل هستیم ولی بدون رو دربایستی باید گفت، این مسئله شوخی ندارد که ما اهل مداهنه باشیم، «إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»[۴] اگر به سمت شیطان برگردیم، خدا هم از ما برمیگردد و من صراحتاً عرض میکنم اینکه مسئول اصلی در قوهی قضائیهی ما اعلام میکند که بعضی از مسئولان و فرزندان آنها سهیم هستند!! که هنوز این مسئله برای من قابل هضم نیست که این را اعلام میکند یعنی چه؟! مردم بخوابید ما هم خواب هستیم یا برخورد میکنیم؟ تا قبل از برخورد کردن با آنها این اعلام کردن چه سودی دارد؟ من نمیدانم جز ناامیدی مردم یعنی چه. این یعنی اینکه قوهی قضائیه از فساد خبر دارد و مردم منتظر برخورد هستند و برخورد به اندازهی انتظار مردم اتّفاق نمیافتد. باید توقّع داشته باشیم که بدتر از این اتّفاق بیفتد. درست است که منشأ این اتّفاقات اخیر، خارجی است ولی اگر نارضایتی نبود، بستر این اتّفاق فراهم نمیشد. فصل رو دربایستی گذشته است. ما به شکل امیر المؤمنین علیه السّلام و به آن مسیر حکومت را اداره کنیم، مردم جان میدهند. اگر یک عدّه، آرزوهای خانوادگی خود را بخواهند به شیوهی خلیفهی سوم اداره کنند -که ما در بخشهایی از حکومت خودمان بدون رو دربایستی این را میبینیم- باید منتظر باشیم که این اتّفاق رخ دهد و خواهد افتاد و شوخی هم در کار نیست! مرحوم امام رحمه الله علیه هم فرمودند. فرصت داریم، برای اینکه هنوز حکومت به شکل کلّی فاسد نیست، نقاط قوّت، زیاد دارد. در بخشهایی واقعاً وضع ما خوب است ولی فساد وجود دارد، بیخیالی وجود دارد.
برخورد ناشایست برخی از مسئولین با مردم
بنده چون از نزدیک دیدهام عرض میکنم، مسئولی که اینقدر نمیفهمد که با یک کفش، وارد چادر چهار متری یک هموطن زلزلهزده نرود که آنجا هم اتاق خواب او است و هم اتاق پذیرایی او است. اگر کسی از نزدیک دیده باشد متوجّه میشود جلوی چادر، کفش وجود دارد. او جای دیگری ندارد و این مسئول نمیفهمد که با کفش وارد زندگی مردم میشود و نگاه او به مردم نگاه به حیوان است نباید توقّع داشته باشد که مردم او را تبرّک کنند. من واقعاً برای مطلبی که عرض میکنم تأسّف خوردم که عدّهای مظلوم کشته شدند، آن کودکی که زیر ماشین آتشنشانی رفت ای کاش فرزند یکی از مسئولین کشته شده بود. ای کاش دل آن غارتگر سوخته بود. نباید تاوان ظلم و بیاعتنایی یک خدانشناسی که ما در روایات داریم که لعنت خدا و ملائکه و انبیاء و مرسلین و اهل بیت و مردم بر آن مسئولی است که خائن است یا لایق نیست. مثل این لعنت را جایی نداریم.
دروغپوشانی به بهانهی امنیت ملّی
و وای به حال آن روزی که ما تصور کنیم به جهت دفاع از انقلاب باید چشم روی ظلم ببندیم، وای به حال ما. در کشوری باشیم که کارگر اعتراض کند و او را شلّاق بزنند. حقوق ماه خود را نگیرد و باتوم بر سر او بخورد. اگر این اتّفاق بخواهد گسترده بشود شک نکنید بنده اوّلین ضدّ انقلاب هستم. هنوز نیست، هنوز فرصت اصلاح وجود دارد. ما جان خود را میدهیم، إنشاءالله امروز هم توفیق داشته باشیم میرویم از نظام دفاع میکنیم، اشتباه نشود. ولی به این معنا نیست که… ما با انقلاب هستیم تا زمانی که انقلاب بر مسیر خود باشد. الآن رأس نظام، خودش مطالبهگر است. الآن یک شبه انقلاب لازم داریم. شبیه به این را در سالهای پیش هم داشتیم. اینکه برای یک عدّه اهمّیّت نداشته باشد مردم زیر بار اقتصادی له بشوند… حالا من کاری ندارم که این دولت توانایی داشته که شش ماه پیش با دروغگویی رأی بیاورد.
حالا که تا اینجا گفتم، چند دقیقهی دیگر هم بگویم. واقعاً مطلبی که عرض میکنم برای من مسئله است. ای کاش یک شخص آگاه بیاید من را آگاه کند که حکومت سراسر طاغوت استکباری کثیف رذل خونخوار و جنایتکار آمریکا، وقتی رئیس جمهور منحوسشان با کسی ارتباط برقرار کرد –که آنها صبح تا شب با هم ارتباط دارند و برای آنها این مسائل اهمّیّتی ندارد- برای آنها مهم نیست، آنجا خیانت عرفی است به او گفتند: فلان زن را میشناسی؟ گفت: خیر. بعد معلوم شد که با آن زن ارتباط داشته است -این اتّفاق متعلّق به دوران جوانی و نوجوانی بنده است- شوهر همین زنی که کاندیدای اخیر بود. به خاطر اینکه دروغ گفت. حالا آمریکاییها از صبح تا شب دروغ میگویند. کاری ندارم، من نمیخواهم آن دولت نحس و کثیف را تطهیر کنم. آنها از صبح تا شب دروغ میگویند ولی به این ادّعا که تو چرا به ما دروغ گفتی که من این زن را نمیشناسم، او را محاکمه کردند. به خاطر اینکه چرا او دروغ گفته است. ما امروز رئیس جمهوری داریم که آیا دروغ میگوید یا نمیگوید؟ گفته است یا نگفته است؟ یک نفر بیاید به ما بگوید میخواهند وسط خیابان دیوار بکشند، تا به حال سندی دیدهاند یا ندیدهاند؟ هر کسی میتواند هر چیزی میخواهد بگوید. بنده نمیخواهم بگویم اگر طرف مقابل میآمد امروز وضع ما خوب بود ولی آن مسئلهای که برای من مطرح است این است که آیا رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی یک دروغگو هست یا نیست؟ اگر دروغگو است ناموس مملکت در دست او است، اینکه قرار باشد ما هر اتّفاقی میافتد آن را به نحو بسیار واضحی بپوشانیم! به جهت مسائل امنیتی چشم خود را روی فساد، فسق، فجور، قاچاق ببندیم…
چرا در یک روستا از یک شهر کوچک باید این اتّفاقات رخ دهد؟ چرا باید در درود این اتّفاق رخ بدهد؟ از دوستان من، منبری مشهور اهل درود است. او میگوید: عصرها در درود آنقدر جوان بیکار هستند که پیادهروها پر است و میآیند وسط خیابان راه میروند!! چه توقّعی میتوان داشت از کسی که چند سال بیکار است و مشکل او حل نشده است و بگویند پای کار بمان یا اینکه خدای نکرده دچار فساد نشود؟
تکلیف ما در برابر ظلم
اگر قرار باشد بچّه حزب اللّهیها زبان محرومان نباشند و فریاد نزنند، اعوان ظلمه هستند، حالا میخواهد کسی خوشش بیاید یا خوشش نیاید. شخص همان امامی که این انقلاب را بر پا کرد فرمود: اگر از مسیر خارج بشوید آن روزی که شما را هم بیرون میکنند یوم الله است. اینطور نیست که خدا با ما قرارداد و گارانتی life time بسته باشد! ما باید فریاد بزنیم. هر جایی که کار برای خدا بوده، آن مدافع حرم که در کشور ما قدرش دانسته نشد، نه از جهت مادّی، نه از جهت معنوی، نه از جهت احترام، عکس آنها را هم پاره کردند، کثافتکاری از مسئول است و عکس شهید مدافع حرم آتش زده میشود!
یک عدّه اینجا هستند که عامل نفوذی خارجی هستند، یک عدّه از مردم نتوانستند تفکیک کنند برای اینکه ما را، همهی ما را زبان گویای دفاع از مردم ندانستند. چون زبان گویای دفاع از محروم بودن، هزینه دارد، باید هزینه داد. این کار، شما را به دردسر خواهد انداخت، به خطر میافتید. بالاخره ما در کشوری هستیم که کارگری که حقّ او ضایع شده است… من از بعضی از مسئولین بزرگتر نظام هم شنیدهام که این کارگر به ناحق شلّاق خورده است. ما باید برویم بمیریم! نمیگویم فساد نباید هیچ جا اتّفاق بیفتد امّا اینکه فساد اتّفاق بیفتد و همه فریاد نزنند… اینطور نیست که وقتی خداوند عذاب خود را نازل میکند فقط بر گناهکاران نازل کند. نگاه کنید، این همه آیات داریم. «دَمَّرْناهُمْ»[۵] در مورد چه کسانی است؟ آیا تنها در مورد گناهکاران است یا در مورد افراد که بیتفاوت هستند نیز بیان شده است؟ قطعاً در مورد بیتفاوتها هم گفته شده است، کسانی که محل نگذاشتند، چون سخت است، دردسر دارد که آدم به این حوزهها ورود پیدا کند.
إنشاءالله به حکومت خلیفهی سوم میپردازیم و آن وقت خودمان ببینیم که کجا… یک میلیون بچّه حزب اللّهی که معمولاً، حدّاقل در دو شبکه عضو هستند، اگر روزی یک پست در هر کدام از این دو شبکه بگذارند روزی دو میلیون پست اعتراضی و مطالبهگرانه میشود. ما که در این حد میتوانیم کار کنیم.
در مورد قاچاق گفتند آتش بزنید. رأس نظام گفت: آتش بزنید. آیا آتش میزنند؟ بعد دادستان کلّ کشور میگوید: اصل قاچاق را اینها… مقام دیگری از سازمان بازرسی میگوید: چهار، پنج هزار تا فلانی و فلانی و فلانیها وارد کردهاند، دیگری هم میگوید: میدانیم که آقازادهها و مسئولین هستند!
وقتی ما بچّه بودیم به یاد داریم وقتی به نماز جمعه میرفتیم، وقتی کسی حرفی میزد میگفتیم: نه، دروغ است، این افراد، ضدّ انقلاب هستند. الآن دادستان کلّ کشور از قوهی قضائیه میآید چنین مطلبی را اعلام میکند. یا آقای دادستان را به چوب بکشید که دروغ میگوید، یا اگر راست میگوید شخص خطاکار را محاکمه کنید.
اگر بنشینیم، اوضاع به سمتی میرود که با این فضای رسانهای، شما میبینید دولتی رأی میآورد و شش ماه بعد هم مردم میآیند و به ما ناسزا میگویند چون ندیدند، حدّاقل بخشی از مردم ندیدهاند که ما از حق دفاع میکنیم. ما را مداهن و ماست مالیکننده حساب کردهاند. یا ما از همه انتقاد نکردهایم. مثلاً من فقط از رئیس جمهور انتقاد کردهام که به او رأی ندادهام. از قوهی قضائیه انتقاد نکردهام که چند سال پیش از برادر رئیس قوهی قضائیه فیلمی پخش شد، مردم منتظر بودند ببینند آیا این آقا دزد کلّاش بوده یا آدم خوبی بوده است؟ چند سال پیش تشت رسوایی او از بام افتاد! همهی عالم فهمیدند. حدّاقل اندک احترامی برای مردم قائل باشید و بگویید این بندهی خدا انسان سالمی بوده است.
یک بندهی خدا –إنشاءالله خدا او را شفا بدهد!- یک وقت گفت: مجلس در رأس امور نیست. در کشور بلوا به وجود آمد. الآن مجلس در رأس امور است؟ یا در انتهای جدول لیگ سه است. آیا واقعاً در رأس امور هست؟! آن یک نفر هم که إنشاءالله خدا او را هم شفا بدهد، وقتی میگفت مجلس در رأس امور نیست، مجلس میگفت: نه، ما در رأس امور هستیم. قال الخمینی سلام الله علیه: مجلس در رأس امور است.
تنها با گفتن که کاری انجام نمیشود! آیا الآن واقعاً مجلس در رأس امور است؟! یا در جدول بازیهای زمین خاکی با تفاضل گل ۴۳- در انتهای جدول ایستاده است. کجا است؟! نفوذ فقط برای بیت رسول خدا صورت میگرفت؟ یا پروندهی محکومیت میآید، یک نفر که منتصب به بیت است میرود و جلوی پرونده را میگیرد؟ دردمان را به چه کسی بگوییم؟! بدون دلیل سکوت کنیم؟ چه کسی گفته من باید از ناحق دفاع کنم؟
جلوگیری از فساد و نشر دروغ
من معتقد هستم اگر کسی جلوی ناحق نایستد و حرف نزند حدّاقل به اندازهای که من خطر کنم و این مسئله را بیان کنم… چرا در جامعه باید بگویند در مورد پروندهی فلان قاری که فلان اتّفاق برای او افتاده است یک نفر که در فلان قسمت از فلان بیت است، جلوی پرونده را گرفته است؟ من نمیفهمم چطور باید دفاع کنم؟ اگر من بخواهم اینطور دفاع… این، دفاع از رهبری نیست، این، دفاع از نظام نیست چون رهبری طرفدار ظلم نیست، طرفدار فساد نیست، طرفدار ناحق نیست که اگر بود که ولی فقیه نبود.
من اگر میگویم رئیس جمهور ما گفت: میخواهند وسط خیابانها را دیوار بکشند و این بدون سند یعنی دروغگویی، اگر این را ولی فقیه میگفت هم من او را قبول نداشتم. ولی فقیه با یک دروغ ساقط میشود. اگر ما برای ولی فقیه جان میدهیم برای این است که یک گناه عمدی غیر قابل توجیه نمیکند که پشت سر او هستیم و الّا چون او آخوند است، او پهلوی بود، کراواتی بود و این چون آخوند است خوب است. نه! چون خطای عمدی نمیکند. ما پشتیبان او هستیم برای اینکه او به حق عمل میکند. حالا یک نفر دیگر به ایشان وابسته است یا منتصب است یا نیست یا مسئول رأی آوردن است یا نه. عرض من این بود که من هر جا که فساد دیدم باید فریاد بزنم.
مقابله با فساد اشخاص در هر سطح از جایگاه اجتماعی
زمان پیغمبر اکرم روحی له الفداء خون ناحق ریخته شد. اگر قرار بود سکوت کنیم و بگوییم فلان شخص، مسئول فلان قسمت از سپاه است، وابسته به رهبر دولت اسلام و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است این یعنی اینکه پیغمبر صلوات الله علیه و آله راضی به قتل ناجوانمردانه است؟ یعنی پیغمبر راضی به خون ناحق است؟ خود رسول خدا آمد فریاد زد و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدُ»[۶] خدایا، من از کاری که خالد انجام داده است، بیزار هستم. خالد غلط کرده است که خون ریخته است. نه اینکه بگویند چون فرمانده سپاه فلان جا است حالا یک غلطی کرده است.
مگر رهبری نیامد در مورد کهریزک اعتذار کرد و فرمود برخورد کنید؟ اگر کسی بگوید سکوت کنید یعنی نستجیر بالله ایشان به آن فعل راضی بودهاند. اگر اینطور باشد که او اصلاً ولی فقیه نیست، کمترین ارزشی ندارد. اگر ما جان میدهیم به این دلیل است که او از حق دفاع میکند. طبیعتاً اگر من فاسد باشم میخواهم خود را به یک جای مقدّس وصل کنم که شما جرأت نکنید راجع به من صحبت کنید، این طبیعی است. من برای اینکه مصونیت پیدا کنم خود را به رهبری، به فلان جا، به قوهی قضائیه و… وصل میکنم که شما جرأت نکنید من را نقد کنید و الّا معنی ندارد…
ما باید فریاد بزنیم. طرفداران نظام، به داد نظام برسید! مدام میگوییم: فساد، سیستمی نیست، إنشاءالله هم که سیستمی نیست ولی الآن تشت رسوایی آن افتاده است! مطلبی که عرض میکنم را حقیقتاً عرض میکنم. ما از وقتی دیدیم دو نفر یک نفر را متّهم به شبه کودتا در جمهوری اسلامی کردند، یا باید زبان این دو نفر را به خاطر این بهتانی که به مسئول نظام زدهاند ببرید (به شدّت تنبیه کنید) یا آن آدمی که میخواست کودتا کند و کشور را به هم بریزد که الآن رأس دولت ما است. یکی از این دو مورد است. اینها هر سه میخواهند با هم در مجمع تشخیص، نظر بدهند. در این مورد هم به رهبری ربطی ندارد چون به اندازهی کافی توضیح دادهاند که شما چگونه رأی بدهید، خود مردم رأی دادهاند امّا این به این معنا نیست که چون مردم رأی دادهاند ما حزب اللّهیها بنشینیم و بگوییم چشمتان کور که رأی دادهاید! خیر، کما اینکه ما بعضی از این اشتباهات را در دولتی که به آن رأی دادیم و آمد و به بعضی از شعارهای خود عمل کرد و به خیلی از شعارها عمل نکرد. قبیلهگرایی که نیست چون این ریش دارد یا آن ندارد، این با من است یا با من نیست، این شخص چه گرایش و چه تمایلاتی دارد و… من ساکت باشم یا نباشم. هر جا فساد دیدم باید داد بزنم و باید مطمئن بشوم که هم امام زمان سلام الله علیه و هم رهبری نظام حفظه الله تعالی، هم هر کسی که دلسوز اسلام است، میخواهد که از فساد، اعلام انزجار بشود. بله، البتّه باید انصاف وجود داشته باشد. اگر کسی بگوید همه جا را فساد گرفته است، این ظلم است ما نمیتوانیم یک ظلم را هم تحمّل کنیم. مطالبی که بیان کردم به این معنا نبود که بگوییم ۸۵ درصد نظام را ظلم گرفته است. نمیخواستم این را بگویم. اگر اینطور فکر کردید اشتباه کردم یا اشتباه شنیدهاید. یک ظلم هم برای جمهوری اسلامی زیاد است ولی الآن مسئله، یک ظلم نیست، مسئله، یک درصد نیست.
خطر سکوت در برابر ظلم برای نظام
سکوت کنیم، باید یک روز ببینیم که این نظام سقوط میکند. خدای نکرده اگر این نظام سقوط کند معلوم نیست با این تجربه که دشمن پیدا کرده است هزار سال دیگر هم اجازه بدهند پرچم اسلام بلند بشود. امروز بخواهند با نظام درگیر بشوند علیه اسلام شعار میدهند، دیدهاید. مسئلهای که ما را خیلی نگران میکند همین است که یک فاسق فاجر میخورد و نام اسلام بد میشود، ناکارآمدی به اسلام نسبت داده میشود. اگر آدم غیرت داشته باشد نمیتواند تحمّل کند که برای اینکه فرزند یک مسئول کثافتکاری کند بگویند اسلام ناکارآمد است، انقلابی که اینقدر شهید داده است ناکارآمد است. او برای اینکه قاچاق کند ما ساکت باشیم، مداهنه کنیم و بگویند اسلام ناکارآمد است. خطر بزرگ این است که ما چشم خود را ببندیم. همانقدر که نظارت مردم باید روی دولت باشد باید روی ارکان سپاه هم باشد. اینطور نیست که اینها کاری کردند… اگر قرارگاه خاتم کاری انجام داد عیبی ندارد. الآن گزارش خاصّی در دست ندارم، به عنوان مثال میگویم. دولت و وزیر راه چه کار کرد… هر کسی غلطی کرد غلط است، فرقی ندارد. هر کسی فساد کرد، حساسیت ما کم شده است. آن چیزی که بنده میفهمم این است که اگر مسئول، صدق حدیث و امانت ندارد حتّی نباید سگ به دست او داد چه رسد به ناموس مملکت! یک دروغ عمدی که یک نفر بگوید کافی است برای اینکه لجنمال بشود و از صحنهی اجتماع بیرون برود و برود زندگی فردی خود را انجام دهد. امّا این به شرط این است که ما حساس باشیم. یک مورد دیگر هم میگویم، به اندازهی کافی زیادهروی کردم. بدبختی آنجا است که دروغگویی دیگر متعلّق به یک جناح نباشد، جناحهای مختلف دروغ بگویند. خبرگزاریهای مختلف دروغ بگویند، وابستگان به بعضی از ارکان حزب اللّهی نظام دروغ بگویند. اینجا کار خیلی سخت میشود، کار خیلی مشکل میشود. آنقدر که حقیر میفهمم این است که آدم باید خطر کند و دفاع کند و الّا قیامت نمیشود با شهدا روبرو شد.
فرض کنیم ما را کنار حوض کوثر هم ببرند. آنجا شهدا کنار امیر المؤمنین علیه السّلام ایستادهاند. نامههای شهدایی که از طفل خردسال و همسر جوان خود گذشتهاند را ببینید. میگوید: ما رفتیم تکه و پاره شدیم، سر من را جدا کردند! یکی از دوستان ما، از شهدای طلبه بود –البتّه من زیاد با او ارتباط نداشتم- جلوی چشم این بزرگوار همسر و فرزند او را در سامراء سر بریدند. خدا او را رحمت کند. حالا فرض کنید ما را کنار حوض کوثر هم بردند و گفتند به محضر امیر المؤمنین علیه السّلام بروید. آنها را قبل از ما بردهاند. مگر میشود؟ مگر آدم جرأت دارد که برود آنجا نگاه کند و آنها بگویند: ما با وضع و مظلومانه کشته شدیم بعد شما جرأت نکردید حرف بزنید و از حق دفاع کنید؟ البتّه این به این معنا نیست که همانطور که عرض کردم اوّلاً ما بیجهت همهی عالم و نظام را متّهم کنیم. مطالبه کنیم بدون جهت متّهم نکنیم. یا این هم به این معنی نیست، بنده بارها عرض کردم که به اسم تحلیل، به نظام تهمت بزنیم، حق نداریم امّا اینکه دادستان کلّ کشور میگوید: آقازادهها در قاچاق شرکت دارند، یا باید این آقا را به شدّت مجازات کرد که دادستان کلّ کشور است و از مسئولین دادگاه ویژهی روحانیت هم هست. یا باید او را به شدّت مجازات کنند و بگویند شما بیخود کردید که این حرف را گفتید و مردم را ناامید کردید. یا اینکه باید به ایشان کمک کنند برای اینکه جلوی فساد را بگیرند.
نمیشود که مردم بنشینن و اخبار فساد را قبلاً در تاکسی میشنیدند و حالا از دادستان کلّ کشور بشنوند. آیا شما مسئول اطّلاعرسانی هستید یا مسئول پیگیری؟ و بعد هم ساکت بشوند. بگویم نه، خطرناک است، اینجا جایی است که… به اوّل بحث برمیگردیم.
اقدامات بیخردانه، آب در آسیب دشمن
«مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[۷] ما در کشوری باشیم که مرد، شب به خانه برود مخصوصاً در آن شهرهای کوچک و روستاها و شرمنده باشد از اینکه با همسر و فرزند خود رو در رو بشود و بعد ما بگوییم دفاع از نظام؟! امیر المؤمنین روحی له الفداء، سر در تنور میکرد و میفرمود: حرارت آتش را در دنیا، قبل از آخرت بچش! امیر المؤمنین علیه السّلام که هیچ گونه کمکاری نکرده بود. حساسیت ما نباید کم بشود. نباید مسئولی احساس کند چون مسئول فلان جا است از فریاد انتقاد طرفداران نظام… این از نظر بنده طرفداری از نظام است. به نظر من کاری که صدا و سیما انجام میدهد خیانت است که هر روز دنبالکنندگان شبکههای مجازی مستکبرین را زیاد میکند. کانالی که چهارصد هزار نفر عضو دارد و دنبالکنندگان آن میشود یک میلیون و چهارصد هزار عضو به علّت این است که رسانه وظیفهی خود را به درستی انجام نمیدهد.
آن موقع که مجلس داشت ترور میشد، اینها داشتند در مورد پوشک بچّه صحبت میکردند و رسانهی مستکبرین داشت به صورت آنلاین میگفت که در مجلس چه اتّفاقی میافتد! خودمان داریم کاری میکنیم که مردم به سمت رسانههای دشمن بروند و آنها را بخوانند. این طرفداری از نظام نیست، سر در بست کردن، طرفداری از نظام نیست. همه جا خوب است! هیچ وقت اینطور نیست. خطر آنجا است که ما بترسیم از یک جا یک پرونده را رو کنند! مگر ما دزد هستیم که بترسیم؟ اگر حرف بزنیم این اتّفاق برای ما نمیافتد که بترسیم و یک پرونده از جایی رو بشود. اوّل خود ما مطالبهگر هستیم کما اینکه الحمدلله در این مجلس کسانی هستند که برای مطالبهگری هزینه دادهاند. خوش به حال آنها! سیلی خوردهاند، همینجا حاضر هستند، خوش به سعادت شما! سخت است، باور کنید این جنگ، سختتر از جنگ در مقابل عراق است، چون در آنجا جنگ، دشمن در روبروی تو است. اگر دشمن شما روبروی شما باشد اینقدر سخت نیست. شما میبینید یک عدّه مثل همدیگر هستیم و نشستهایم، همهی یقهها بسته، ریشها بلند و سرمایهی مردم را میبرند. پناه بر خدا!
دیدگاه خلیفهی دوم در مورد زنان
عرض کردیم نگاه خلیفهی دوم به زنان، نگاه به مخلوقات شر بود! اینها مخلوق شر هستند! نگاه او به زنان، نگاه به حیوان بود! لذا خلیفهی دوم نسبت به بردهها احکامی داشت که واقعاً حیرتانگیز است. میگفت این کنیز باید از ناف تا زانو را بپوشاند. اگر این کنیز، دختر جوانی باشد، معلوم است که (باعث ایجاد) فساد است. امروز گذشت، برای هفتهی بعد بعضی از اسناد آن را میخوانم که ببینید که بازار مسلمین تبدیل شد به چه محلّی!
وقتی میخواستند کنیز را خرید و فروش کنند –دهان من بسته است از گفتن برخی از مسائل برای اینکه خدای نکرده ممکن است ذهن شما در بعضی از امور به سمت مواردی که نباید برود میرود- وقتی کنیزی را سر بازار میآوردند، فجّار در اطراف او حلقه میزدند. این در دورهی خلیفهی دوم به بعد است. به بدن آن کنیز دست میزدند، به هر نقطه از بدن او میخواستند دست میزدند، یا هر قسمت از بدن او را که میخواستند برهنه میکردند. طرف حتّی نمیخواست کنیز را بخرد. آن موقع هم یک عدّه خفه شدند و گفتند: «الْخِلَافُ شَرٌّ»[۸] هیچ چیزی نگوییم بهتر است.
در بازار کاری با زن کنیز میکردند که اسلام اجازه نمیدهد آن کار را در مورد یک حیوان انجام دهند!! و وقتی خبر میرسید که کنیز تازه آوردهاند، فجّار و فسقه به بازار حمله میکردند. این بحث مفصّلی است که بعداً به یک بخش از آن میپردازم. عرض کردیم که ما به این جهت به این بحث وارد شدیم و قصد بیاحترامی نداریم، اسناد متعلّق به خود آنها است. یک آقا گفت: ایشان نماد فلان است و نماد ایمان است و ما هم گفتیم حالا که قرار است راجع به ایشان گفتگو بشود دقیق گفتگو بشود که ایشان طرفدار چه چیزهایی هستند. چرا بعضی از فقهای سدههای میانی اهل سنّت گفتند به فتوای خلیفهی دوم نمیتوان عمل کرد؟ چون با آن وضعی که او میگوید، کنیزی که یقهی او تا ناف باز است بخواهد بیاید از مهمانان پذیرایی کند، این فساد میآورد. ما نمیتوانیم قبول کنیم که وقتی کنیز میخواهد خرید و فروش بشود همهی مواضع بدن او معاینه بشود، به بدن برهنهی او دست کشیده بشود. امروز نمیتوانیم به گفتههای او عمل کنیم. این نباید حساب بشود که…
میخواهم این را خدمت شما عرض کنم که اگر کسی در اروپا اهل تحقیق باشد و این مطالب را بخواند، حق بدهید که در مورد اسلام بگوید: اسلام یک دین خشن کثیف وحشی است. آدم باید حق بدهد. اگر خودمان را به جای آنها بگذاریم چه میگوییم؟ من خودم را به جای یک مورّخ و محقّق اروپایی میگذارم. اگر او برود (تحقیق کند) و فکر کند خلیفهی دوم مسلمین دارد از احکام اسلام حرف میزند و اینطور عمل میکند، حق میدهم که هیچ وقت به اسلام علاقمند نشود؛ یعنی شما در مورد یک حیوان، در مورد سگ اینطور رفتار نمیکنید که در مورد یک زن اینطور رفتار میکنید.
خطبهی امیر المؤمنین علیه السّلام در ذمّ نساء
جلسهی پیش سؤالی مطرح شد و بنده هم دنبال این بودم که پاسخ آن را بیان کنم. لذا از خطبهی سوم یک نیم جلسهی امروز و إنشاءالله سعی میکنم جلسه را سریع به پایان برسانم و اگر نه در جلسهی بعد در خطبهی ۷۷ یا خطبهی ۷۸ یا ۸۰ نهج البلاغه، بارها عرض کردیم خطبهها درچاپهای مختلف، نسخههای مختلف فرق دارند. آنجا از امیر المؤمنین صلوات الله علیه خطبهای نقل شده است که معرکهی آراء است. شما میگویید خلیفهی دوم اینطور و آنطور و… علیّ بن ابیطالب صلوات الله علیه چطور؟ آن روایت این است، تیتر اینطور آمده است…
خطبهی ۷۸، ۷۶، ۷۹، ۸۰، ۸۱ یعنی نهج البلاغهی خانهی شما از ۷۶ تا ۸۱ معمولاً پیدا میکنید. یک نسخه هم صد و بیست و چند بوده است. خطبهها در نسخههای مختلف با هم فرق دارند. و الحمدلله چون در کشور ما، مسائل تحقیقی اهمّیّت ندارد، وقتی شما میروید که نهج البلاغه بخرید، بین نهج البلاغهها گاهی پنج خطبه فرق دارد. پنج خطبه را یک نهج البلاغه دارد که نهج البلاغهی دیگر ندارد. معلوم نیست ما نهج البلاغهی چه نسخهای را خریداری میکنیم؟! اینها مهم نیست.
روای اینطور است، من متن آن را میخوانم.
«بَعدَ فِراغَه مِن حَرب الجَمَل فِی ذَمِّ النِّسَاء»[۹] بعد از جنگ جمل در مذمّت زنان. جالب است که تیتر زده «فِی ذَمِّ النِّسَاء» بعضیها خواستهاند این خطبه را شرح کنند، سعی کردهاند به نوعی تفسیر کنند که این در مذمّت نیست. «مَعَاشِرَ النَّاسِ» ای گروه مردم، «إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ» ای مردم، زنها، ناقص الایمان و ناقص البهره و ناقص العقل هستند. «فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ» نقص ایمان آنها در این است که چند روزی در ماه، نماز و روزه ندارند، پس نقص ایمان دارند. «أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ» نقص بهرهی آنها چیست؟ «فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ» چرا بهرهی آنها ناقص است؟ چون نصف ارث مرد را میبرند. «وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ» نقصان عقل آنها چیست؟ «فَشَهَادَهُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَهِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ» شهادت دو زن، مثل شهادت یک مرد است. «فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ» از زنان شرور بترسید و بپرهیزید، «وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ» از خوبان آنها نیز بر حذر باشید. «وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ» اگر گفت: کار خیر انجام بده، گوش نده که در کار شر، او را به طمع نیندازی!
ما در جلسات اوّل نهج البلاغه، مقدّماتی را گفتیم. برای اینکه هیمنهی توهّمی از نهج البلاغه را بشکنم، اگر به یاد داشته باشید من خطبهای که در مدح خلیفهی دوم بود را یک روز توضیح دادیم که این اصلاً کلام امیر المؤمنین علیه السّلام نیست. فکر میکنم در ده جلسهی اوّل بحث کردیم، الآن فکر میکنم جلسهی سی و چندم است. نکتهی اوّل این است که این متن کتاب شریف نهج البلاغه، این متن به این شکل، ما گشتیم و اهل جستجو هم گشتند، علی الحساب تا به امروز این متن را قبل از سیّد رضی، جایی پیدا نکردیم.
تفاوت زنان و مردان با استناد به روایات
اگر در خاطر شریف انور شما باشد، بارها عرض کردیم که گاهی سیّد رضی سلام الله علیه، خطبهها و مطالب را از منابع شیعه اخذ کرده است و گاهی از منابع اهل سنّت اخذ کرده است. ملاک سیّد رضی برای نوشتن این خطبهها و نامه چه بوده است؟ بلاغت و ادبیات. به یاد دارید که گفتیم: اصلاً موضوع ندارد. اینطور نیست که او همه را از منابع معتبر ما نوشته باشد. صدر روایت، در کتاب کافی به این معنا هم هست. صدر روایت به این صورت هم از امیر المؤمنین در جایی، شبیه آن نقل شده است که «فَإِنَّهُنَّ»[۱۰] یعنی زنها، «إِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ» قوای اینها ضعف دارد، نفس آنها ضعف دارد، عقل آنها ضعف دارد؛ یعنی قسمت اوّل که نقص است. قسمت دوم، سه قسم داشت. آنها در سه قسم نقص دارند، استدلال به نقص شده است و تکهی پایین و آخر آن، باز یک روایت مرسله وجود دارد که میگوید: «اتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ»[۱۱] از زنان بد بپرهیزید «وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ» از خوبان آنها هم بر حذر باشید، «لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ» اگر حرف خوبی هم زدند گوش ندهید که پررو نشوند! (توقّع آنها بالا نرود) طمع نکنند شما را به شر بیندازند.
این قسمت در منابع قبل از سیّد رضی هم وجود دارد و در حوالی سال ۳۸۰ و ۴۱۳ و… نقل شده است. سال ۳۸۰ قبل از فوت سیّد رضی است. پس شبیه قسمت اوّل، قبل از فوت سیّد رضی وجود دارد. پس شبیه قسمت اوّل، قبل از سیّد رضی وجود دارد و قسمت آخر هم وجود دارد امّا قسمت وسط وجود ندارد.
عرض ما این است که قسمت اوّل که زنها ضعف دارند، به ضعف آنها استدلال نشود و در کلام شیخ کلینی چه بود؟ «ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ» ضعف ایمان ندارد. «الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ» این میتواند باشد کما اینکه مردان هم دچار ضعاف الاحساس هستند. تحمّل زنها در بعضی از امور، کمتر از مردان است. تحمّل مردان هم کمتر از زنان است. در بلند کردن بار یک باره، قدرت مرد بیشتر از زن است، در استمرار، قدرت خانمها بیشتر است. شما فرزند خود را که دو سال دارد در آغوش بگیرید، ببینید آیا میتوانید چهار ساعت یا سه ساعت او را نگه دارید؟ ما زنانی داشتیم در اوّل انقلاب که فرزند را در آغوش میگرفتند و به تظاعرات میرفتند. اگر کسی بگوید: زنها و مردها تفاوتهایی دارند، در بعضی از امور، عقل آنها متفاوت است. این به معنای اینکه عقل آنها نقص دارد به این معنا که نمیداند دو، دو تا چند تا است یا عقل مناط تکلیف ندارد نیست چون اگر عقل مناط تکلیف نداشت اصلاً مکلّف نمیشد. این معنی ندارد شما کسی که سندروم داون دارد را مکلّف بدانید. ضعف به این معنا نیست، اگر باشد. عرض کردم، حالا روایت صحیحه نیست، هر کسی میتواند بگوید: مردها یک سری ضعفها را دارند و زنان هم یک سری از ضعفها را دارند.
بله، خداوند زن را نیافریده است که در معدن کار کند، «ضِعَافُ الْقُوَى». مرد هم نمیتواند یک سری از کارها را انجام دهد. بعضی از امور مدیریتی کلان به صورت عرفی، کار زن نیست، بعضی از امور هم کار مرد نیست. باید این را از اهل روانشناسی بپرسید، من بیشتر از این توضیح نمیدهم. من با این قسمت از روایت مشکلی ندارم به جز نقص ایمان. اگر بگوید عقل او با مرد متفاوت است به صورت عرفی و عمومی ممکن است اینطور باشد. مرد هم نسبت به زن یک ضعفهایی دارد. آن قسمت پایانی هم میشود توصیهی اخلاقی باشد -حالا چون وقت نیست من یک مقدار سریع بحث میکنم- که مرد، مدیریت خانه را به اسم حقوق خانواده و حقوق خانواده رها نکند و وضع اینطور بشود که آمار طلاق اینطور شده است. این به این معنا نیست که مرد در خانه بداخلاق باشد.
نظر فقهی در رفتار با زن
مرحوم امام رحمه الله علیه در تحریر الوسیله فتوا دادند که مرد باید با خوشرویی با همسر خود برخورد کند. مرد باید خطای همسر خود را ببخشد، فتوا داده است نه اینکه بیان کند استحباب است و مورد اخلاقی است. باید با همسر خود خوشرفتار باشد. ظاهر آن وجوب است. باید از خطاهای او بگذرد، باید با خوشرویی با او رفتار کند.
از مرحوم آیت الله خوشوقت نقل میکنند که ایشان ابداً اجازه نمیدادند که با چهرهی زن، ترشرویی بشود. امّا این به این معنا نیست که مرد، افسار زندگی را به دست او بدهد، هر کاری از عهدهی هر کسی برنمیآید. صدر روایت و ذیل ذیل آن را از روانشناسان اسلامی بپرسید. این موارد قابل بحث هستند.
بررسی صحّت و سقم خطبهی ذمّ نساء
امّا باور حقیر این نیست که این خطبه، خطبهی امیر المؤمنین علیه السّلام باشد چون استدلالی که در آن شده است، غلط است. عرض کردم این خطبه تا قبل از سیّد رضی در جایی از کتب شیعه وجود ندارد. چرا؟ چون استدلال شده است که زنها ضعف ایمان دارند برای اینکه چند روز در ماه نماز و روزه ندارند! این چه ربطی دارد؟!
ایمان یعنی چه؟ یعنی اقرار به لسان. آیا این بندهی خدا اقرار دارد یا ندارد؟ «تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ»[۱۲] تصدیق قلبی. آیا تصدیق قلبی دارد یا ندارد؟ «عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» عمل هم بکند، عمل بکند آیا عمل مهم است یا اطاعت مهم است؟ اگر به این بندهی خدا بگویند بخوان، میخواند و اگر بگویند نخوان، نمیخواند. جایی که به شما بگویند این کار را انجام نده، بگویند در روز… به شما بگویند: همهی شما ناقص الایمان هستید. بگویید چرا؟ بگویند برای اینکه در روز عید فطر و عید قربان، شما روزه نمیگیرید! مولایی که ۳۶۳ روز اجازه داده روزه بگیرید، دو روز اجازه نداده است. این چه ربطی به نقص ایمان دارد؟! اگر من در روزی که حضرت حق اجازه نداده است روزه بگیرم، حرام است. ملاک، اطاعت است.
ممکن است، کما اینکه ما دیدهایم که بانویی در آن ایّام، روزی ده جزء قرآن هم بخواند که مردم ممکن است در طول سال نخوانند. اصلاً مگر ملاک، کمّیّت است؟ اگر ملاک، کمّیّت است، مکلّف شدن خانمها، پنج، شش سال، زودتر از آقایان است. چطور این ده روزها و پنج روزها و هفت روزها را حساب میکنید ولی این شش سال زودتر را حساب نمیکنید؟ این چه ملاکی است؟! از امیر المؤمنین علیه السّلام برنمیآید که اینطور استدلال کرده باشند.
یا مثلاً «نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ» واقعاً چه ربطی دارد؟! آدم نباید یک جا را ببیند و ده جا را نبیند. بر مرد واجب است که نفقه بدهد امّا بر مرد واجب نیست. مرد وظیفه دارد برود کار کند امّا بر زن واجب نیست. حتّی میتواند به فرزند خود شیر ندهد و در خانهی خود کار هم نکند. بر مرد واجب است که به جنگ برود امّا بر زن واجب نیست. اگر یک قسمت را در نظر بگیرید و مثلاً ده قسمت دیگر را در نظر نگیرید درست نیست، این چه نوع استدلالی است!
حالا ارث کجا است؟! حالا بیایید مسئله را برعکس کنیم یعنی ارثی که به ما میدهند را نصف کنند و واجب النّفقه را از ما بردارند. آن وقت در این روزگار شما میفهمیدید یعنی چه! این چه استدلالی است؟!
حتّی آن قسمت که میگوید: نقص عقل آنها به این است که شهادت دو نفر آنها مثل یک مرد است. زنی که خدا قرار داده است برای اینکه آدم تربیت کند، انسان تربیت کند. مردی که در خیابان، در فشار مشکلات است، اگر قرار بود وقتی به خانه میآید یک سبیل کلفتی مثل خودش با او رفتار کند که… قرار بر این است که زن، آرامشبخش یک خانواده باشد، تولید زن، انسان است. ما بیچاره شدیم که میگوییم: فلان خانم کار هم میکند، دکمه درست میکند، بارک الله، یا منشی شده است، احسنت! آن خانم دارد تربیت میکند، میتواند سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف را تربیت کند. در حوزههای جامعه نیست، یا ممکن است به خاطر حالت رأفت و مهربانی که دارد، زود تحت تأثیر قرار بگیرد. او را در صحنههای خشن نمیبرند که مثلاً بگویند آیا شاهد مثله کردن بودی یا نبودی؟
از سوی دیگر هم میدانید که برای بعضی از امور هم مردان در دادگاه شهادت نمیدهند که باید خانمها باشند. مواردی در بحث شهادات داریم که مرد، شهادت نمیدهد. این چه استدلالی است؟ اگر بگویید تفاوت دارند، مردها در بعضی از امور قویتر هستند، در بعضی از امور هم زنها قویتر هستند، متناسب با آنچه قرار بوده کار کنند هستند. قرار بوده زن، خانه و خانواده را حفظ کند و مرد هم برود و بیرون از خانواده کار کند. البتّه نمیخواهم بگویم زن از خانه بیرون نرود منتها از روح دین برداشت میشود که زن، بیجهت از خانه بیرون نرود.
حضور زنان در جامعه
امیر المؤمنین علیه السّلام در نامهای که به امام حسن علیه السّلام نوشت فرمود: اگر میتوانی -اگر میتوانی یعنی بعضی اوقات ممکن است نتوانی- کاری کنی که دختر و همسرت جز تو مردی را نشناسند این کار را انجام بده. این نکته را بگویم که بچّه حزب اللّهی بدبین نیست. آدم غیور نمیتواند بدبین باشد. باید به ذهن آدم بدبین خطور کند که ذهن او با کسی رابطه دارد امّا غیور، بدبین نیست، انسان غیور، بدبین نیست. یعنی نمیتواند به خود بقبولاند که ذهنش در موارد بد فکر کند. ولی این به این ربطی ندارد که هر روز بدون دلیل، بیرون برود. لذا شما وقتی سیرهی علما را ببینید مثلاً دختر علّامه مجلسی بزرگ، دختر شهید اوّل، فرزندان همهی علمای اسلام که باید دین را از آنها یاد گرفت باسواد هستند. حتّی قریب الاجتهاد یا مجتهد هستند. امّا اینکه مدام به خیابان بروند و بیهوده خیابانگردی کنند اینطور نیستند. در خانه حبس نیستند. این شیوهی خلیفهی دوم نیست که آنها را لخت کنند که لباس نداشته باشند تا نتوانند از خانه بیرون بروند. خیر، اینطور نیست، این شیوهی اهل بیت علیهم السّلام نیست. مسئله، غالبی است و الّا همان زهرای اطهر روحی لها الفداء و سلام الله علیها میفرمود: بهترین چیز برای زن این است که هیچ مرد نامحرمی را نبیند و نامحرم هم او را نبیند. همین بیبی سلام الله علیها و روحی لها الفداء در دفاع از حق، در بین مردان، چند صفحه خطبه میخواند. زینب کبری سلام الله علیها در آن وضع در بین نامحرمان چند با خطبه میخواند. زنان حبس نیستند.
برای زین العابدین سلام الله علیه کاری نداشت که به عمّهی خود اشاره کنند که شما صحبت نکنید. امّا آنجا که ضرورت نیست مدام به خیابان برود و بچرخد.
آن چیزی که ما از اهل بیت علیهم السّلام فهمیدهایم این است که نگاه اهل بیت، چند بعدی است. در ارتباط محرم و نامحرم خیلی دقّت میکردند. إنشاءالله خدا آیت الله باقری کنی حفظه الله و روحی له الفداء را حفظ کند. فرزندان ایشان میگویند: اگر جایی باشد که اختلاط به وجود بیاید، ایشان میگویند: هوا خوب نیست. فرزندان و بیت و خانوادهی خود را حس میکردند. بروید ببینید الآن فرزندان و دختران آنها باسواد هستند و همهی آنها دکترا گرفتهاند. جلوی پیشرفت علمی خانوادهی خود را نمیگیرند. نمیگوید او را لخت کنیم که نتواند از خانه بیرون برود. امّا این هم که کلّاً در خیابان رژه بروند و متر کنند (خیابانگردی کنند) مردان و زنان به هم تنه بزنند. نه، این را هم قبول نداریم. امّا من ملاک رفتار امیر المؤمنین و نگاه امیر المؤمنین علیه السّلام به زنها را این خطبه قرار نمیدهم چون باور نمیکنم امیر المؤمنین علیه السّلام اینطور استدلال کرده باشد، این استدالالها از امیر المؤمنین علیه السّلام بعید است. از امیر المؤمنین برنمیآید که چنین استدلالی بیان کرده باشند. به همین دلیل بعضی از بزرگان ما گفتهاند که این خطبه، تعریض به عایشه است؛ یعنی نسبت به زنها نیست. عرض کردیم حدّاکثر این صدرش و در ذیل ذیل هم غالبی است؛ یعنی نسبت به زینب کبری سلام الله علیها هم «وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ»[۱۳] در مورد حضرت معصومه سلام الله علیها هم «وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ» نسبت به مادران اهل بیت هم «وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ»؟ قطعاً نیست. زهرای اطهر سلام الله علیها که هیچ، حتّی برعکس این حالت است. شیعه و سنّی نقل کردهاند که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: یا «انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ -فَاطِمَهُ-»[۱۴] دستورات فاطمه را اطاعت کن. اینها وجه غالبی است. یعنی آنجا که میخواهی به حق عمل کنی و احساس میکنی که ممکن است او به تو نزدیک بشود و ماجرا قطام و ابن ملجم بشود، ماجرای آن زن و آن پادشاه و حضرت یحیی سلام الله علیه پیش بیاید. بله، مراقب باش که تحت تسلّط واقع نشوی. اینکه تحت تسلّط واقع نشوی یک مسئله است. و در خانه باید مهربانی کنی و مؤدّب باشی، امام فرموده است وظیفهی شرعی است. کسانی که به جای تقلید اهل احتیاط هستند، این فتوای امام کمر ما را شکسته است! که مرد باید با خوشرویی با همسر خود رفتار کند، باید خطاهای او را ببخشید. این یعنی تو هنر نکردهای که خطاهای او را بخشیدهای، این از نظر امام واجب شرعی است… باید مجموعه را دید.
برخی از رفتارهای بیشرمانهی خلیفهی دوم
بنده شبهای جمعه که صحبتها را در مورد خلیفهی دوم تنظیم میکنم اوقات تلخی دارم زیرا ذهن آدم خیلی جاها میرود و نمیخواهم آن مطالب را بیان کنم. طبیعت ایشان اینطور بود که –بعداً توضیح خواهم داد- پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم زنده بود، در کربلا شیعیان خلیفهی دوم جلوی سیّد الشّهداء علیه السّلام و فرزندان او ایستادند. این موارد پنهان کردنی نیستند، از رجزهای آنها در کربلا معلوم است. خلیفهی دوم در زمانی که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم زنده بود به نوامیس پیغمبر جسارت کرد. گفت: «أنتُنَّ صُویحِبَاتُ یُوسُف»[۱۵] شما مثل زنانی هستید که میخواستند با یوسف زنا کنند. ببینید، آنها در منابع خود نوشتهاند. وقتی خلیفهی اوّل از دنیا رفت و صدای گریهی زنها بلند شد، به خانه حمله کرد و با سیلی و شلّاق، اهل خانه را از خانه بیرون کرد! آنها با دوستان خودشان اینطور رفتار میکردند. صدای گریهی زن برای عزاداری نباید بلند بشود!
اگر آدم کمی از سیرهی ایشان را بخواند خدا میداند اصلاً وقتی شما میخواهید نزدیک حوادث کربلا بشوید، مثل اینکه قلب انسان میخواهد از سینه بیرون بیاید! تازه او بعضی از ظواهر را رعایت میکرد.
اگر ز باغ رعیّت، ملک خورد سیبی درآورند غلامان درخت او از بیخ
بالاخره او مسئول حکومت بود و باید ظواهر را رعایت میکرد. چقدر در دل کسانی که آنها را اسیر گرفتند و به مدینه آوردند کینه درست کردند.
وقتی حضرت اباالفضل به میدان رفت سیّد الشّهداء علیه السّلام تنها شد، حرم به اضطراب افتاد که سیّد الشّهداء تنها است، سیّد الشّهداء علیه السّلام هم به اضطراب افتاد که حرم تنها است، با هم همدرد شدند. لذا راوی میگوید: وقتی ابا عبدالله الحسین علیه السّلام آمد هم خودش گریه میکرد و هم خانمها گریه میکردند، «جَعَلَ یُکَفْکِفُ دُموعَهُ بِکُمِّهِ» آقای ما تشنه بود ولی با آستین صورت خود را پاک میکرد.
علّامه مجلس رحمه الله علیه نوشتهاند: سیّد الشّهداء علیه سلام الله از کنار بدن مطهّر ارباب ما، قمر منیر بنی هاشم سلام الله علیه به سمت خیمهها آمد. همه منتظر بودند ببینند آقا چه میفرمایند. «بَانَ الإنکِسَارُ فِی جَبینِهِ» آثار شکست در چهرهی او دیده میشد. جلو آمد، همهی بچّهها منتظر بودند. علّامه مجلسی میفرماید: جلو آمد و سر مبارک خود را به گوش زینب کبری سلام الله علیها نزدیک کرد و فرمود: زینب جان، به دختران بگو معجرهای خود را محکم گره بزنند. اینطور گفتهاند که این شعر مورد رضایت ابا عبدالله علیه السّلام است. «الیَوم نَامَتْ أعیُنٌ بِکَ لَمَ تَنَم» امروز با رفتن تو چشمهایی که از ترس به خواب نمیرفتند، امشب آسوده میخوابند، «وَ تَسَهَّدَ أُخرى فَعَزَّ مَنَامُهَا».
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیه، ص ۹۸٫
[۴]– سورهی إسراء، آیه ۸٫
[۵]– سورهی فرقان، آیه ۳۶؛ سورهی نمل، آیه ۵۱٫
[۶]- الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۱۷۳٫
[۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۶۳٫
[۸]– الفصول المختاره، ص ۲۰۹٫
[۹]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۱۰۵٫
[۱۰]- الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۵، ص ۳۹٫
[۱۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۱۰۶٫
[۱۲]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۱، ص ۱۴۴٫
[۱۳]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۱۰۶٫
[۱۴]- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ۶، ص ۵۲٫
[۱۵]- دلائل النبوه، ج ۷، ص ۱۸۶٫
پاسخ دهید