حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ ۲۲ دی ۱۳۹۶ در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به موضوع «خطبه ی شقشقیه و نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام به موضوع زنان» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- تفسیر سخن امیر المؤمنین علیه السّلام دربارهی زنان
- چاپ کتاب «الفاحشه» بر علیه عایشه
- تلاش علمای شیعه در دفاع از تشیّع با چاپ کتاب «تشید المطاعن»
- اتّهاماتی علیه شیعیان به نقل از منابع اهل سنّت
- تلاش میر حامد حسین در پاسخ به افترائات علیه شیعیان
- ویژگیهای شخصیّتی خلیفهی دوم عمر بن خطّاب
- تشکیل شورای شش نفره برای تعیین خلیفهی سوم
- اشکالات امیر المؤمنین علیه السّلام راجع به خلیفهی سوم
- پدر مرحوم میر حامد حسین در نقد خلیفهی سوم!
- بذل و بخششهای بیت المال توسّط خلیفهی سوم
- نمونههایی از ثروتهای بیحد و حصر خلیفهی سوم!
- جواهری که بین دختران عثمان تقسیم شد!
- مبارزه با فساد و تبعیض باید همیشگی و پیگیر باشد
- شهادت حضرت محسن علیه السّلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
تفسیر سخن امیر المؤمنین علیه السّلام دربارهی زنان
بحث ما در خطبهی سوم نهج البلاغه یعنی خطبهی شقشقیّه است. بحث راجع به خلیفهی دوم به اتمام نرسید، ولی به همان چند جلسه اکتفا میکنیم. قبل از ورود به بخش بعدی خطبه یک نکتهای از عریضهای که جلسهی پیش خدمت شما رسید باقی مانده است. وقتی عرض کردیم راجع به اینکه خلیفهی دوم راجع به زنان چه نظرهایی داشت. بخشهایی را عرض کردیم و عرض کردیم که در نهج البلاغه نسبت به امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم خطبهای رسیده است که از ۷۶ تا ۸۱ معمولاً در نهج البلاغهها نسبت به امیر المؤمنین علیه السّلام مطلب مطرح شده است و محتوای میانی خطبه را نقد کردیم که استدلال آن با کلام امیر المؤمنین به نظر ما ثابت نیست و آن استدلال اشکال دارد، یک نکتهای را اشاره کردم و دیدم حیف است که آن را اینجا نگویم.
یک بلیّهای که بچّههای هیئتیها گرفتار آن هستند، مطلبی است که ما وقتی میخواهیم با دشمنان اهل بیت علیهم السّلام و یا کسانی که با آنها هستند مخالفت کنیم گاهی ممکن است که از راه حق دور برویم. «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا»[۴] عرض کردیم این خطبهی «إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ وَ الْحُظُوظِ وَ نَوَاقِصُ الْعُقُول»[۵] اشکالاتی دارد. به ویژه ناقص الایمان آن هیچ استدلال موجّهی ندارد و نمیتواند کلام امیر المؤمنین علیه السّلام باشد. در نواقص الحظوظ هم عرض کردیم و در نواقص العقول هم کمی در آن اندازهای که فرصت بود معنی کردیم.
بعد یک جملهای عرض کردم و دیدم میتوانم این تتمّه را به آن اضافه کنم. این جمله این بود که بعضی از شارحان گفتند این خطبه… یعنی ما از خطبهی سوم یک لحظه به خطبهی ۷۸ یا ۷۹ یا ۸۰ نهج البلاغه رفتیم که راجع به زنان بود که کلام امیر المؤمنین علیه السّلام را مقایسه کنیم. گفتیم بعضی از شارعان گفتند امیر المؤمنین علیه السّلام این را در تعریض عایشه فرموده است. شاید برای توجیه اینکه چرا اینجا زنها را خار و خاشاک کرده است استدلالها درست در نمیآید که تمام زنها اینطور هستند. «إِنَّ النِّسَاءَ» که در این «إِنَّ النِّسَاءَ» زهرای اطهر سلام الله علیها تخصّصاً خارج باشد، سخت است که آدم بخواهد حضرت زینب کبری و فاطمهی معصومه سلام الله علیها و مادران ائمّه علیهم السّلام و دیگران را با این عنوان بخواهد ذکر کند.
استدلالها هم درست نیست. عرض کردیم که این راجع به عایشه بوده است و حضرت خواسته است که یک کنایهای به عایشه بزند و این را بعد از جمل فرموده است. این هم موجّه نیست که امیر المؤمنین سلام الله علیه برای نقد عایشه… چون امیر المؤمنین علیه السّلام بارها عایشه را نقد کرده است و در همین نهج البلاغه هم موجود است. شاید یک وقتی هم خواستیم به مباحثی که راجع به ایشان است، بحث کنیم به این مباحث پرداختیم. منتها نقدهای امیر المؤمنین علیه السّلام به عایشه خیلی روشن است. نیازی نیست که به خاطر اینکه او را نقد کند به دیگران ناسزا بگوید.
چاپ کتاب «الفاحشه» بر علیه عایشه
یک اتّفاقی در فضای مجازی و حقیقی بچّههای هیئتی میافتد که بنده میخواهم یکی از غیورترین غیوران شیعه را مثال بزنم که علمای ما این رفتار را انجام نمیدادند. میدانید سالهای اخیر کتابی به نام «الفاحشه» نوشته شد و متأسّفانه در آن عایشه را متهّم به زنا کردند. کتاب از هزار صفحه هم بیشتر است. به نظر من این از آدمهای ولاییِ داغِ برائتیِ پر حرارت میرسد و متأسّفانه این در فضای مجازی پخش شد. رهبری حفظه الله تعالی دربارهی آن شخص… شاید شروع ماجرای تشیّع انگلیسی و عنوان آن آنجا کلید خورد و موضعگیری سفت و سخت کردند و حکم حرمت را صادر کردند. ولی باز هم آن کسانی که خیلی متوجّه نیستند ممکن است به این سمت بروند که شما هر از چندگاهی میبینید که این اتّفاق میافتد.
علمای ما وقتی میخواهند بحثی را مطرح کنند دقّت میکنند. ما به عایشه خیلی نقد داریم، بالاخره جمل درست کرد و جمل آفرینی او صد هزار بار از زنا بدتر است و اصلاً قابل قیاس نیست. دشمنی با اهل بیت علیهم السّلام با هیچ قذارتی قابل قیاس نیست، با هیچ ناپاکی قابل قیاس نیست، ولی علمای ما که پر حرارت هستند که ما از آنها درس یاد میگیریم و باید یاد بگیریم، به این سمت نمیروند. مرحوم علّامه مجلسی صلوات الله علیه ذیل یکی از این حرفهایی که این توهّم نسبت به همسر پیغمبر است میگوید عقل و شرع و عرف و دین این حرف را قبول ندارند. طرفی که برداشته این کتاب «الفاحشه» را نوشته است، به علّامه مجلسی استناد کرده است که این روایت را نقل کرده است. دیگر نگفته است که ایشان در مقام جمع آوری نقل کرده است و زیر آن علیه آن مطلب حرف زده است.
تلاش علمای شیعه در دفاع از تشیّع با چاپ کتاب «تشید المطاعن»
یک نمونهی دیگر هم میخواستم عرض کنم که انصاف علمای شیعه روشن شود. جالب است که علمایی در ردّ عقاید اهل سنّت و در دفاع از تشیّع کتاب نوشتند. اینها متعصّبین ولایی هستند. مرحوم علّامهی امینی، مرحوم علّامه آیت الله میر حامد حسین رحمه الله علیه. پدر ایشان مرحوم آیت الله سیّد محمّد که به مفتی قلی معروف است و پدر مرحوم میر حامد حسین رحمه الله علیه معروف است. اینها غیوران شیعه هستند و عمر خود را در راه دفاع اهل بیت علیهم السّلام و نقد مبانی اهل سنّت خرج کردند. ولی از جادّهی ادب و انصاف خارج نمیشود. نمونهی آن پدر مرحوم میر حامد حسین رحمه الله علیه اعلی الله مقامه الشّریف ایشان یک کتابی به نام «تشید المطاعن» دارد. در هند دو تا کتاب چاپ شد که وقتی به عربی و فارسی ترجمه میشد، برای ما در عراق خیلی بد تمام شد! برای ایجاد بغض دشمنان ما نسبت به ما شیعیان، کتابهای اصلی که نام یکی صواقع بود و نام دیگری تحفه اثنی عشریّه بود چاپ شد که خیلی بد تمام شد و شیعه را بد نام کرد.
علمای شیعه برای پاسخ به آن اتّهامات کتابهایی نوشتند. کتابهای اصلی خیلی حجم ندارد، چون آدم در بهتان زدن دو خط، سه خط، پنج خط، نهایت یک صفحه بگوید بهتان خود را زده است. کسی که میخواهد رفع اتّهام کند باید کلّی سند و مدرک بیاورد. آن کسی که میخواهد بهتان بزند دیگر سند نمیخواهد، همینطور حرف میزند. این بندهی خدا که میخواهد پاسخ دهد اگر بخواهد مانند او جواب دهد فایدهای ندارد. ما تریبونی نداریم، جمعیّتی نداریم. لذا باید سند و مدرک جور کنیم. دارند یک ردودی که به این «تحفهی اثنی عشریّه»… یعنی کتابی که در ردّ ما نوشتند و خیلی هم برای ما بد تمام شد، جمع آوری میکنند. اگر این مجموعه چاپ شود بیش از ۱۵۰ جلد میشود؛ مجموعهی ردودی که علمای شیعه به این کتاب نوشتند. فعّالترین افراد در پاسخ به این کتاب مرحوم میر حامد حسین رحمه الله علیه و پدر ایشان و پسر ایشان بود. چون خود مرحوم میر حامد حسین حجم بیشتری نوشتند اسم ایشان را وسط کتاب ذکر کردند. اینها خیلی از بهتانهایی که هنوز به شیعه میزنند پاسخ دادند. من با تأسّف باید بگویم بهتانهایی که به شیعه زدند و علمای شیعه مانند مرحوم میر حامد حسین و پدر ایشان سعی کردند که بگویند این بهتان است، امروز بعضی از ماهوارههای شیعه میگویند که بله، ما میگوییم. آن هم از عجایب روزگار است. یعنی آنها میگویند که شما اینطور میگویید. علمای ما رد میکنند، غیورها رد میکنند و یک عدّه در بعضی ماهوارهها میگویند بله، اینطور میگوییم که این اتّهامها را ثابت کنید. برای دشمن دم خروس جور کنند. خذلهم الله، اگر اینها قابل هدایت نیستند خدا اینها را مخذول کند که آبروی شیعه را میبردند. ما دیگر غیورتر از مرحوم میر حامد حسین نداریم. این کتاب ۱۷ جلد شده است؛ یک جلد مقدّمه و ۱۶ جلد هم متن کتاب تشید المطاعن.
یکی از ابوابی که کتاب تحفه اثنی عشریّه علیه ما نوشته است این است که شیعیان نسبت به خلفاء انتقاداتی دارند، این چیزها را میگویند. ایشان هم پاسخ داده است که ما اگر این را میگوییم اینطور میگوییم و به این دلایل. قسمت نقد خلیفهی دوم آن نه جلد است که ما اگر راجع به خلیفهی دوم صحبت میکنیم به این دلیل اینطور میگوییم و در منابع شما هم وجود دارد، دشنام نمیدهیم. یک مجلّد از این کتاب که چاپ شده است راجع به عثمان است که به آن میپردازیم. یک مجلّد کوچک آن هم راجع به عایشه است که میگوید اگر ما راجع به عایشه صحبت میکنیم اینها را میگوییم.
اعتراف عایشه به بدعت گذاری بعد از پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم.
مثلاً فرض کنید ما به ایشان میگوییم که جنگ جمل درست کردند. میخواهم ببینید که اتّهامات چیست. فحش نیست، بغض و عناد با امیر المؤمنین علیه السّلام داشته است. اینها سر تیتر مباحث آن است. ماجرای سگهای حوأب و چشمهی حوأب را میگوییم که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم فرمود و او عمل نکرد. غارت بیت المال بصره را میگوییم که همهی اینها در منابع شما موجود است. افشاء اسرار رسول خدا را میگوییم؛ سورهی تحریم. حسادت بر حضرت خدیجه سلام الله علیها را میگوییم. این فحش نیست، اینها اتّفاق افتاده است و در منابع شما هم گفتند. اعتراف معصیّت بودن جنگ با امیر المؤمنین علیه السّلام در جمل را میگوییم که در اواخر عمر ایشان که پیر شده بود «تُحَدِّثُ نَفسَها أن تُدفَنَ فی بَیتِها»[۶] کنار پیغمبر علیه السّلام در خانهی ایشان دفن شود. خیلی دوست داشت. بعد گفت: «إدفَنونى مَع أزواجِهِ فَدَفَنتُ بِالبَقیع» نه، من در بقیع و کنار سایر همسران پیغمبر دفن کنید. چرا؟ «إنّى أحدَثتُ بَعدَ رَسول اللَّه صلّى اللَّه علیه وَ سَلَّم حَدثَاً» من بعد از پیغمبر بدعتگری کردم، حادثه آفریدم. این روایت صحیحه است و در منابع اهل سنّت است. خود ایشان اعتراف به معصیّت کرده است. فحش و بحث زنا مطرح نیست. تصرّف بیجا در حجرهی منوّرهی رسول خدا علیه السّلام کرده است و پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم هم به فتنهگری و آشوبگری او در جایی اشاره کرده است. اینها در منابع شما است. ما اگر این حرفها را میزنیم مدارک این حرفها هم در منابع شما است. بعد نوشته است مورد دهم: طعنی ساختگی.
اتّهاماتی علیه شیعیان به نقل از منابع اهل سنّت
گاهی شیعیانی که جهل دارند و میخواهند مباحثه کنند میروند از منابع دشمن یک چیزهایی را برمیدارند. این برای الزام به خصم خوب است. یعنی شما این را میگویید پس به آن ملزم باشید. ما که آن حرفها را باور نداریم. یک روایت در منابع اهل سنّت مانند مصنّف ابن ابی شیبه است که «عَنْ عَائِشَهَ أَنَّهَا شَوَّفَتْ جَارِیَهً»[۷]، کنیزهایی را تشویق میکرد «وَقَالَتْ: لَعَلَّنَا نَصْطَادُ -یا نَصیدُ (نُصیّد) – بِهَا شَبَابَ قُرَیْشٍ» که در متن اصلی نوشته است «نَصطادُ بِها بَعضَ فِتیانِ قریش ». مثلاً فرض کنید که یک کنیزی را آرایش میکرد و به بازار میفرستاد و میگفت شاید ما یک جوانی را صید کنیم. این دو نفر که علیه شیعه کتاب نوشتند میگویند شیعیان قائل هستند که عایشه میخواست یک مردی جور کند که نستجیر بالله اتّفاقی بیفتد. شما این را میگویید. اگر کسی مانند این افرادی که در فضای مجازی هستند عقل نداشته باشد میگوید عجب چیز خوبی پیدا کردیم! آن کسی که عالم شیعه است و خرّیت این فن است، ۱۷ جلد کتاب در این یک موضوع نوشته است و حتّی من نمیتوانم تیتر بعضی از کتابهای دیگر را نمیتوانم بگویم که چه چیزی نوشته است، به اینجا که میرسد توضیح میدهد که اینها به ما تهمت میزنند، این عایشه میخواست برای این کنیزک خواستگار پیدا کند و غیره. اصل کتاب را در آن دو کتاب را کابلی نوشته است به اسم صواقع و یک نفر به نام دهلوی ترجمه کرده است و به اسم خود منتشر کرده است به نام «تحفهی اثنی عشریّه».
تلاش میر حامد حسین در پاسخ به افترائات علیه شیعیان
پدر مرحوم میر حامد حسین میگوید کابلی این طعن را از طرف خود اختراع نموده است و به شیعیان نسبت داده است. در جواب آن به تطویل لاطائل پرداخته است. میگوید ما چه زمانی این حرفها را زدیم؟! آن کسی ک عقل ندارد از این مطلب خوشحال میشود. کسی که خرّیت این فن است و کتاب در نقد عایشه نوشته است، میفهمد نقد بر کاری که انجام داده است نوشته است. آنجایی که من دلیل ندارم لازم نیست بگوییم!
بعد میگوید این ناصبی کلام او را به تقدیم و تأخیر متغیّر ساخته است. یعنی این دهلوی که کتاب دیگری را ترجمه کرده است عبارات را عوض کرده است و ترجمه نموده است و در هیچ کتابی از کتب شیعیان و سنّیان که مقدّم بر این و آن بودند یافت نشده است که ما شیعیان چنین حرفی زدیم.
جالب است که همه را یکی یکی مبسوط بحث کرده است و اسناد آن را آورده است، ولی میگوید این یکی را ما نگفتیم، لذا جواب نمیدهم. ما چنین حرفی نزدیم. بله، من یک جلد کتاب در نقد عایشه نوشتم. گفتم به جمل رفتی. من حتّی این اتّهام را پاسخ نمیدهم، چون این دروغ است.
این خیلی فاصله دارد با آن اتّفاق که الآن در بعضی از فضاهای مجازی میافتد، از طرف بعضی از کسانی که یا شیعه هستند یا متشیّع هستند یا معلوم نیست دشمن هستند. اهل بیت علیهم السّلام و شیعیان اهل بیت یعنی آن کسانی که پیرو علما هستند طوری حرف نمیزنند که نتوانند بزنند. مستند و مستدل حرف میزنند، با استدلال حرف میزنند، روشن صحبت میکنند، ولی بهتان نمیزنند. حتّی وقتی چنین اتّفاقی میافتد برای کسی که در آن فضا… دعوا در هند جدّی بود، مردم این مباحث را میخواندند مباحثه میکردند و یقهگیری زیاد بود، این گزک خوبی بود تا آبروی اهل سنّت را ببرند و بگویند در منابع خود شما هم وجود دارد! امّا میگوید نه، ما این را قبول نداریم. این برای ما ثابت نشده است و راجع به آن حرف نمیزنیم. ما چنین حرفی را نگفتیم و اگر کسی هم بگوید، این ناصبی این حرف را به ما نسبت داده است و ما حرف او را قبول نداریم. هیچ جای کتاب اینطور نیست که ایشان پاسخ به مطلب نداده باشد. اینجا میگوید پاسخ آن را نمیدانم، اصلاً او دروغ گفته است. بخواهد با یک اشارهای، یک طعنی، یک گوشه چشمی انتقام بگیرد. امّا نه، بر سبیل تقوا کتاب نوشته است. من دعوا ندارم که بگردم عیبیابی کنم و عیبها را پیدا کنم. شما اگر کسی را مرجع تقلید خود میدانید، ما با آن دلایلی که قبلی که شمردند میگوییم ایشان صلاحیّت مرجع تقلید بودن و قیادت امّت را ندارد. امّا به این معنا نیست که به او هر نسبتی بدهیم. همان نسبتهایی که وجود دارد را میدهیم، نه غیر از آن. اگر غیر از پدر مرحوم میر حامد حسین رحمه الله علیه این حرف را میزد این جریان تند او را به بیغیرتی متهّم میکردند، امّا اینها در برابر اینها خاک هم نیستند. کسانی که عمر خود را در این راه خرج کردند، آسیب خوردند، عمر خود را صرف کردند.
ویژگیهای شخصیّتی خلیفهی دوم عمر بن خطّاب
امیر سلام الله علیها وقتی در مورد خلیفهی دوم فرمود: «فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا»[۸] او حکومت را در یک مسیر خشن انداخت، با کلام درشت، «وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا» با خشونت…-حالا این را در دو یا سه جلسه عرض کردیم- «وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا» با خطاهای فراوان راجع به علم و فقه او قدر کمی صحبت کردیم. «وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا» مدام خطا میکرد و مجبور بود عذرخواهی کند. «فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَه» مثل یک مرکب ناهمواری بود، ناراهواری بود. «فإِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ» اگر او را رها میکردیم سوار را در درّه میانداخت؛ یعنی امّت را در درّه میانداخت، و اگر میکشیدیم بینی این مرکب پاره میشد. یعنی مدارا با او خیلی سخت بود. «فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاض» جلسات اوّل این بحث عرض کردیم که اینقدر خشنونت خود را زیاد کرده بود که مردم مجبور بودند به تلوّن بیفتند، یعنی همه از ترس فیلم بازی کنند. «فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ الْمِحْنَهِ» در این مدّت زیاد و این محنتها و رنجهای شدید صبر کردم، «حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ» تا اینکه از دنیا رفت.
تشکیل شورای شش نفره برای تعیین خلیفهی سوم
«جَعَلَهَا فِی [سِتَّهٍ] جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ» من را در یک شورایی قرار داد کأنّه من یکی از این شش نفر هستم! «فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى» من را با چه کسانی همنشین کرد؟! یعنی کار به جایی رسید که من را کنار سعد بن ابی وقّاص و عبد الرّحمن بن عوف و عثمان و طلحه و زبیر. «مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ» با آن نفر اوّل که بود من قابل قیاس نبودم! «حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ» تا اینکه من را کنار اینها بنشاند. اینها نظیر من بودند؟! این انصاف بود؟! اگر امیر سلام الله علیه در شورا شرکت نمیکرد میگفتند خود او حکومت را نخواسته است. حکومت هم برای امیر المؤمنین علیه السّلام علامت حقّانیّت بود. یعنی قبلاً عرض کردیم حضرت فرمود اصل خود این حکومت به عنوان حکومت از آن کفش پاره که نمیارزد بیقیمتتر است، مگر اینکه حق را احقاق کنم، مگر اینکه جلوی باطلی را بگیرم! وگرنه خود این نمیارزد. امیر المؤمنین علیه السّلام فرق دارد با کسی که هر روز یک بهتان به اهل بیت علیهم السّلام یا پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم میزند. خدا کسانی را که به اهل بیت علیهم السّلام بهتان میزنند، فعل منافقان را تجویز میکنند، عالماً، عامداً تصحیح میکنند، إنشاءالله زبان آنها را در دنیا و آخرت قطع کند. با صورت به جهنّم بفرستد کسی را که عالماً و عامداً بهتان به اهل بیت علیهم السّلام میزند.
در روزگاری گرفتاری شدیم که بیشتر اکتشافات تاریخی را سیاسیّون انجام میدهند، مورّخین نمیتوانند اینها را کشف کنند. هر روز یک چیزی در میآورند و مرد هم نیستند که بیایند در یک عرصهی علمی بحث کنند. إنشاءالله خداوند کسانی که عمداً بهتان به اهل بیت علیه السّلام میزنند با بهتان زنندگان صدر اسلام محشور کند.
«لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا» به من گفتند بیا پایین، آمدم. گفتند برو آنجا بنشین. من همراهی کردم برای اینکه شرایطی بود که نمیخواستم اوضاع از آن بدّتر شود. «فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ» یکی به خاطر کینهای که از من داشت… بالاخره من دوستان و وابستگان اینها را کشته بودم، یکی هم به خاطر اینکه داماد دیگری بود. حالا نمیخواهم وارد این موضوع شوم که حضرت راجع به عبد الرّحمان بن عوف و سعد ابی وقّاص صحبت میکند. «مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ» و دو نفر دیگر.
اشکالات امیر المؤمنین علیه السّلام راجع به خلیفهی سوم
«إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ» تا اینکه سومی به حکومت رسید، «نَافِجاً حِضْنَیْهِ» با شکم بزرگ! شکم بزرگ صرفاً یک ناهمگونی در ترکیب ظاهری است، کنایه از خوردن است. «بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ» بین دستشویی و به جای آشپزخانه حضرت میگوید معتلف؛ آنجایی که علف میریزند. یعنی بین خوردن و پس دادن، سعی بین نثیل و معتلف میکرد. اینکه امیر المؤمنین سلام الله علیه نسبت به خلیفهی سوم صریحتر صحبت میکند جلسات اوّل عرض کردیم. چون مردم کوفه با خلیفهی سوم خوب نیستند، حضرت راحت صحبت میکند و کمتر تقیّه میکند.
حالا ببینید امیر المؤمنین صلوات الله علیه چه اشکالاتی به خلیفهی سوم میکند. مورد اوّل این است که او میخورد و مدام فکر خوردن خود بود؛ یعنی سعی آنها بین دستشویی بود و آشپزخانه! «وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ» بنو ابیه، فرزندان پدر او از قوم خود بنی امیّه را، «یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ» خضم یعنی اینکه آدم با تمام دهان خود بخورد، یعنی آرام آرام نخورد، دو لپّی بخورد. اینها با بنو أبیه به جان مال خدا یعنی بیت المال افتادند و دو لپّی خوردند. اشکال امیر المؤمنین صلوات الله علیه به عثمان این است، نه بدعتها. ببینید دربارهی اشکالات فنّی همین پدر مرحوم میر حامد حسین نه جلد راجع به خلیفهی دوم صحبت کرده است و یک جلد راجع به خلیفهی سوم. امّا چه شد که حکومت خلیفهی سوم از هم پاشید؟ «وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ] خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیع» دور از محضر شما، اجلکم الله، وقتی یک گاوی را در فصل بهار به چراگاهی ببرند که سبزههای آن تازه روییده است، در این گیاهانی که تازه روییده است شیرجه میزند و با ولع میخورد، نگاه اینها به بیت المال هم اینطور بود. حمله به بیت المال تا دو لپّی بخورند. عمدّهی اشکال امیر المؤمنین صلوات الله علیه همین است.
پدر مرحوم میر حامد حسین در نقد خلیفهی سوم!
برای اینکه ببینید نگاه پدر مرحوم میر حامد حسین رحمه الله علیه را عرض میکنم. البتّه خود مرحوم میر حامد حسین این کتاب را تصحیح کرده است، یعنی کتاب را خود ایشان چاپ کرده است، ویرایش کرده است. زمان پسر چاپ سنگی شده است. اشکالاتی که به عثمان شده است را ببینید. اشکالاتی که در بحث خلیفه بود این نبود که آنها بیت المال را چپاول کردند. نمیخواهم بگویم که خلیفهی دوم پاک دست کامل بود، ولی مشکل اصلی آن نبود. دید که ما هم در بحثهای خود نگفتیم. مشکل اصلی جای دیگر بود. مردم اگر در خشنونت و سختی و فشار و بدبختی بودند نمیدیدند که زندگی خلیفه با بقیّه تفاوت چشمگیر دارد. روزی یک نصفه بزغاله از بیت المال به در خانهی خلیفه میفرستادند. آنها نمیگفتند این چیز زیادی است که حالا بعضی از نمونههای آن را عرض خواهیم کرد. تیترهایی که پدر مرحوم میر حامد حسین رحمه الله علیه در نقد خلیفهی سوم میگوید را نگاه کنید. چند مورد آن مسائل غیر دینی است، یعنی بحث خوردن است.
واگذار کردن امور به نااهلان؛ یعنی کارگزاران نااهل و دزد. برگرداندن حکم بن ابی العاص، ترید پیامبر. پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم پدر مروان را بیرون کرد و او برگرداند. تضیع بیت المال، عزل و نصبهای بیجا یعنی بعضی از شایستهها را عزل و بعضی ناشایستترها را نصب میکرد. رفتارهای بد و توهین آمیز با اصحاب پیغمبر. منع از قصاص پسر خلیفهی دوم. بدعت اتمام نماز در سفر منا. منع مردم از چراگاههای عمومی؛ یک طوری زمین خواری محسوب میشود. چراگاهها عمومی بود و مردم دامهای خود را به آنجا میبردند و ایشان نگه داشت. اختصاص بیت المال به بستگان خود. ببینید عمدهی اینها مسائل مالی است. اگر در یک جامعهای…
بذل و بخششهای بیت المال توسّط خلیفهی سوم
اگر به خاطر داشته باشید جلسات اوّل نهج البلاغه یعنی حدود ۲۸ یا ۲۹ جلسهی پیش خدمت شما عرض کردیم که امیر المؤمنین صلوات الله علیه وقتی به حکومت رسیدند بدعتهای زیادی صورت گرفته بود. فدک را پس نگرفتند، این گرفتن فدک یک بدعت بود. بعضی از رفتارها و نحوهی نماز خواندن مردم بدعت بود، اینها را برنگردادند. خود آنها روش درست انجام میدادند، مردم را ملزم نکردند. امّا امیر المؤمنین صلوات الله علیه تصریح کرد و فرمود اموالی را که عثمان به کسانی بخشیده است…، بالاخره عثمان ۱۳ سال حاکم بود و به افرادی چیزهای را بخشیده بود. در این ۱۳ سال اموالی را به هر کسی بخشیده است من پس میگیرم. یعنی ولایت او نامشروع بود، اصلاً حاکم نبود. این به این معنا است دیگر. وگرنه احکام جدید که نمیشود که… هر قانونی میآورند، مثلاً قانون بیاورند که مالیات فلان چیز ۲۰ درصد شد، بگویند شما ۲۲ سال پیش هفت درصد دادید، ۱۳ درصد دیگر بدهید. اینطور نیست، از این به بعد است. اینکه امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم میفرمود هر چیزی که عثمان بخشیده است من میگیریم، تصریح هم میکند. در خطبهی ۱۵ نهج البلاغه این است بدون تصریح نام عثمان. حضرت گفت آنچه به شما دادند ولو مهریهی همسران شما باشد پس میگیرم، در یک جای دیگر اسم میبرد. میگویند آن چیزهایی که عثمان بخشیده است پس میگیریم. به هر کسی هر چیزی داده است. زمینههای نجومی و اموال نجومی و همه را پس میگیرم. چرا؟ اگر در یک جامعهای ریش شما بلند باشد و شما ادّعای اسلام داشته باشید، مردم ببینید که شما این عمّامه و ریش را وسیله کردی برای اینکه وضع شما از اموال مردم بهتر شود، «یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ» عین شتری که به جان گیاهان نو افتاده است، اگر کسی در بیت المال شیرجه بزند، این حسّ تبعیض مردم را از حکومت برمیگرداند و زمینهی فروپاشی است.
نمونههایی از ثروتهای بیحد و حصر خلیفهی سوم!
یک سری رفتارها داشته است که مورّخان گزارش کردند. چه شد که با عثمان بد شدند؟ گزارش کردند که «أنَّ عُثمان یَومَ قُتِل»[۹] آن روزی که عثمان از دنیا رفت، «کانَ لَهُ عِندَ خازِنِه» حسابدار او اینطور اموال او را اینطور ثبت کرده بود. «مِنَ المالِ خَمسونَ وَ مِأئهُ ألفِ دینار» یعنی۱۵۰ هزار دینار، یعنی ۱۵۰ هزار مثقال طلا پول نقد او بود. یعنی ۱۵۰ هزار تا چهار گرم و خوردهای، یعنی یک چیزی حدود ۶۵۰ هزار گرم، یعنی چیزی حدود ۶۵۰ هزار کیلو طلا و همچنین سی میلیون درهم. سی میلیون را ضرب در هشت هزار، نه هزار، ده هزار تومان کنید ببینید چه میشود. اینها پول نقد او بود. تازه «وَ خَلَّفَ خَیلاً کَثیراً وَ إبلاً» گلّههای شتر و اسب هم جدا، جدا. یعنی انواع ماشینهای آخرین سیستم. برای چه نوشتند روز مرگ او اینطور شد؟ کنایه از این است که این پولها را از کجا آوردید؟ قبل از آن اینقدر پولدار بودید؟ از کجا آوردید؟ من یقین دارم که در اینها یک کلاغ، چهل کلاغ میشود. یک جا گفتند یک میلیون و نیم درهم، یک جا گفتند سی میلیون و نیم درهم. وقتی مردم ببینید مسئول دارد میخورد، در گفتگوهای با همدیگر یک کلاغ چهل کلاغ میشود. یعنی این حسّ تبعیض باعث میشود ولع پیدا میکنند به اینکه حرف بزنند. یک دزدی اتّفاق بیفتد جامعه میگوید ۱۰ تا دزدی شده است، همه جا را فراگرفته است. یک لقمه نان حلال پیدا نمیشود! وقتی ببینند عکس العمل و برخوردی نیست اینها آن را تشدید میکنند. مسئولین زیر نظر مردم هستند.
مثلاً بلاذری نقل کرده است: «رَأَیْتُ عَلَى عُثْمَانَ بُرْدًا»[۱۰] یک بُردی، عبایی، تن عثمان بود. «ثَمَنُهُ مِائَهُ دِینَارٍ» دیدیم عثمان دارد به مسجد می رود یک عبایی به تن او است که مثلاً ۴۰ میلیون قیمت دارد. عبای چهل میلیونی که خصوصیّت ندارد. مسئول ساعت ۴۰ میلیونی داشته باشد، ماشین یک میلیاردی سوار شود در چشم مردم است. مثلاً ۵۰۰s سوار شود. چه پسر ۹۶ درصدی باشد چه پسر ۴ درصدی. اصلاً اسم ۵۰۰s با مزاج ما سازگار نیست! در بعضی از امور آقایان مشترک هستند، مثلاً در ۵۰۰s فرزندان مشترک میشوند.
جواهری که بین دختران عثمان تقسیم شد!
بعضیها هم نقش صدا و سیما را باید بازی کنند. یک نمونه میگویم. اینکه من عرض میکنم ما استعداد داریم که به این سمت برویم نشانههایی است. یکی از کتابهای خیلی قدیمی که اتّفاقاً مخالفین اهل بیت هم نوشته است به اسم «الاخبار الموفقّیّات» برای زبیر بن بکّار است، از مورّخین آل زبیر است که این آدم متّهم به ناصبیگری است. زهری هم آخوند رسمی بین امیّه است. میگوید: «لَمَّا أُتِی عُمَرُ بَجَوْهَرِ کِسْرَى»[۱۱] وقتی ایران فتح شد، جواهر اصلی و گوهر اصلی را که گوهر اصلی پادشاهی بود به ایران آوردند. «وُضِعَ فِی الْمَسْجِدِ» آن را در مسجد گذاشتند، «فَطَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ» صبح که شد و آفتاب از پنجرهها آمد «فَصَارَ کَالْجَمْرِ» این گوهر مانند آتش پاره میدرخشید و تلألؤ میکرد. حالا یا خوب تراشیده بودند یا درشت بودند، «فَقَالَ لِخَازَنِ بَیْتِ الْمَالِ» خلیفهی دوم گفت: «وَیْحَکَ! أَرِحْنِی مِنْ هَذَا» من را از دست این راحت کن، یعنی احساس کرد که دارد وسوسه میشود. خلیفهی دوم ظواهر را خیلی خوب حفظ میکند و زندگی او با مردم فاصلهی چشمگیر نداشت. به همین دلیل هم بود که آن همه فشار و خشنونت را مردم تحمّل میکرد و خیلی کمتر از آن را مردم از خلیفهی سوم تحمّل نکردند.
«وَقَسِّمْهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ» گفت این را بین مسلمین تقسیم کن. اگر گوهر را بین مسلمین تقسیم کنید، آن را خرد کنید بیقیمت میشود. هر چه درشتتر باید قیمت آن به نسبت کوچکتر آن چند صد برابر افزایش پیدا میکند. نمیشود آن را خرد کرد. تقسیم کردن آن یعنی آن را بفروشید و پول آن را بین مردم تقسیم کنید، وگرنه ضرر میکنند آن را خرد کنند و بین مردم تقسیم کنند. اینطور قیمتی ندارد. این تقسیم کردن یعنی آن را بفروشید. «فَإِنَّ نَفْسِی تُحَدِّثُنِی» حسّ ششم من میگوید: «أَنَّهُ سَیَکُونُ فِی هَذَا بَلاءٌ وَفِتْنَهٌ بَیْنَ النَّاسِ» این اینجا باشد یک عدّه میخواهند این را ببرند و بدزدند. اصلاً حواس من را پرت میکند، عنان از کف میدهم و آن را برمیدارم. «فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» خازن به خلیفهی مسلمین گفت «إِنْ قَسَّمْتَهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ لَمْ یَسَعَهُمْ» کسی نمیتواند این را بخرد! «وَلَیْسَ أَحَدٌ یَشْتَرِیهِ» این را چه کسی میتواند بخرد؟ این را به چه کسی بفروشیم؟ «لأَنَّ ثَمَنَهُ عَظِیمٌ» پول این خیلی زیاد است. «وَلَکِنْ نَدَعَهُ إِلَى قَابِلٍ» آن را نگه میداریم تا یک مشتری خوب پیدا شود، حیف است. الآن بخواهم بفروشم هزار میلیارد را باید صد میلیارد بفروشم. کسی نمیتواند بخرد. «فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَفْتَحَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ فَیَشْتَرِیَهُ مِنْهُمْ مَنْ یَشْتَرِیهِ» إنشاءالله یک فتحی بشود، وضع کسی خوب شود، کاسبی کند، مثلاً فرض کنید سهام عدالت خود را بگیرد تا بیایید این را بخرد. «قَالَ: ارْفَعْهُ فَأَدْخِلْهُ بَیْتَ الْمَالِ» پس آن را در بیت المال پنهان کن که جلوی من نباشد. «وُقُتِلَ عُمَرُ وَهُوَ بِحَالِهِ» وقتی مرد او در بیت المال بود. «فَأَخَذَهُ عُثْمَانُ لَمَّا وُلِّیَ الْخِلافَهَ» عثمان که حکومت رسید «فَحَلَّى بِهِ بَنَاتِهِ» به دختران خود داد. مردم که گوش دراز نیستند، این تفاوت را میبینند.
صدا و سیمای آنها چه میکرد؟ زهری میگوید: «کُلٌّ قَدْ أَحْسَنَ»[۱۲] هر دو درست عمل کردند. الحمدلله، خدا را شکر از وقتی که عثمان این را بین دختران خود تقسیم کرد خیال ما راحت شد که کسی دزدی نمیکند. ما مدام میگفتیم نکند شیطان ما را فریب دهد، برویم آن را بدزدیم. حالا فهمیدیم که صاحب دارد. «کُلٌّ قَدْ أَحْسَنَ» هر دو خوب عمل کردند. «عُمَرُ حَیْنَ حَرَمَ نَفْسَهُ وَأَقَارِبَهُ» خلیفهی دوم وقتی به زن و فرزند خود نداد، «وَعُثْمَانُ حِینَ وَصَلَ أَقَارِبَهُ» و وقتی که عثمان صلهی رحم کرد. الحمدلله خلیفه اهل صلهی رحم است. خدا را شکر ما در قومی هستیم که اهل قطع رحم نیستند. این هم نقش صدا و سیما است.
تازه ما به زهری یک سور زدیم. چون زهری زمان عثمان نبود که اینطور حرف بزند! اگر حرف را میزد دهان او را خرد میکردند. مردم این خیانت را میبینند، حالا یک نفر هم بیاید شروع به تعریف کردن بکند! از وقتی این شبکههای مجازی را بستند ما راحت شدیم و زندگی میکنیم. بعید نیست واقعاً عرض میکنم که بعید نیست دشمن خواسته این کار را بکند که زمینه برای اعتراض درست کند. این توهین به مردم مانند شبه کودتا میماند. چرا مردم را اینطور تحریک میکنید؟ مانند این میماند که بگویید الحمدلله اغتشاش شده است، من خیلی وقت بود زن و فرزند خود را نمیدیدم. الآن اغتشاش شده است و حوزهها تعطیل شده است، ساعت ۲ به خانهی خود میروم. إنشاالله همیشه فتنه و جنگ باشد و ما به زن و فرزند خود برسیم. آخر کدام دیوانهای اینطور حرف میزند؟! رسانههای دشمن چقدر باید پول خرج کند که یک ابلهی اینطور بگوید که مردم به سمت آنها بروند. (قطع صوت)
ولی ما نباید همینطور نگاه کنیم که کار از کار بگذرد و دوغ و دوشاب یکی شود تا بعد یک کاری کنیم. این سه موردی که من خواندم آیا شما برای دیگران نشنیدید؟ در فضای تبلیغاتی ریاست جمهوری نشنیدید که این خانهی شما کجا است؟ متری چند خریدید؟ مردم را اصلاً آدم حساب نمیکنند که زمین متری سه هزار تومانی که خریده است چرا؟ غلط کرده است آن کسی که بهتان زده است، دروغ گفته است. عادی شده است!
لباس او فلان است. بُرد فلان به تن کرده است. باز عثمان در روزنامههای بین المللی نرفت در مورد دکمهی لباس خود صحبت کند. در مورد یکی از وزرای ما بود که راجع به دکمهی لباس او مقالات نوشته شد که دکمهی سر آستین او چه چیزی است. به جای اینکه متن برجام را ببینند و سوراخهای آن را کم کنند، میگشتند ببینند دکمهی آستین او فیروزه باشد بهتر است یا باشد چه میشود. آنها هم نوشتند. یعنی وزاری آنها پول ندارند؟! اینطوری هستند. وقتی میخواهند راجع به وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی مطلب بنویسند میگویند دکمههای سر آستین او! احسنت! ببینید خارجیها گفتند یا نه، پیراهن ۳۸۵ دلاری! اصلاً چرا باید راجع به وزیر ما اینطور صحبت کنند؟ بعد یک نفر در داخل با او مصاحبه کرده است میگوید نه، من یک دوستی در آمریکا دارم که او لباسهای من را میدوزد، ولی دکمههای آن را دختر من طرّاحی میکند. جای امام رحمه الله علیه خالی!
مبارزه با فساد و تبعیض باید همیشگی و پیگیر باشد
نباید صبر کنیم و بگوییم پنج سال بعد و بعد هم کار از کار گذشت. من این موارد را بخواهم بشمارم غارت بیت المال توسّط نزدیکان، آقا زادهها، عموها، دامادها. بعد هم یکی یکی از هم آتو بگیرند که کسی حرف نزند؛ مثلاً اگر آن مورد را بگویید من هم این مورد را میگویم. خطر اینجا است که مردم به سمتی بروند و خیال کنند همه اینطور هستند. الآن وضع خوب نیست، بروید نظر سنجی کنید این حس حتّی اگر واقعی نباشد… چون ما مسئول صالح کم نداریم، ولی میگویم در بحث تورّم، تورّم روانی از تورّم اصلی خطرناکتر است. این حس تبعیض حتّی اگر نباشد، وقتی شما نتوانید فضا را مدیریّت کنید، وقتی قوّهی قضاییه به خبرگذاری فساد تبدیل شود و رفتار آن مطابق توقّع مردم نباشد، مردم حسّ تبعیض داشته باشند؛ ممکن است تبعیض هم نباشد، ممکن است برخورد هم نباشد امّا به چشم میخورد. قرآن یک چیز میفهمید که فرمود علنی دست دزد را بزنید. علنی با زانی برخورد کنید. یک چیزی میفهمید یعنی به چشم مردم برسانید که اینجا حساب و کتاب دارد، عدالتی است. اگر شما را بگیرد رها نمیکند. یک چیزی میفهمید که گفت. اگر این حس در مردم القاء شود، الآن آمارهایی که میدهند خیلی وحشتناک است، بالای ۵۰ درصد، ۶۰ درصد، ۷۰ درصد امید به عدالت ندارند، ولو توهّم باشد. این زمینهی فروپاشی است. یک وقت همه فاسد هستند آنجا حرفی نیست. طبیعتاً باید بخورند تا همه چیز بپاشد. ولی وقتی همه فاسد باید زود جلوی آن را گرفت. درد آور است یک جامعه شناس در تلویزیون، در برنامهی زنده آمار میخواند که بدون فساد میتوانیم به جایی برسیم یا نه؟ مثلاً ۶۸ درصد میگویند نه. اینها فاجعه است. بعد شما توقّع دارید وقتی در کشور بحران ایجاد میشود سرمایهی اجتماعی داشته باشید! بنده قائل هستم خیلی از این ارقام ناامیدی روانی مردم است. ببینند دو نفر مفسد را اعدام میشود این ۶۸ درصد ممکن است ۳۸ درصد شود. یعنی احساس میکنند که الآن اتّفاقی نمیافتد. احساس میکنند قوّهی قضاییه… من حق میدهم این احساس را بکنند که راجع به دختر وزیر قبل از انتخابات حرف بزنند که این رئیس جمهوری فعلی رأی نیاورد که بنده الحمدلله به او رأی ندادم و هیچ ارادتی هم به او ندارم میگویند با کارت بازرگانی غیر کار کرده است. خوب شما خواستید که او رأی نیاورد خیلی غلط زیادی کردید اگر این کار را کردید. اگر نه، میخواستید جلوی فساد را بگیرید چطور بقیّه م-ح، ب-ز و غیره هستند، به این میگویید دختر وزیر! یک کاری کنید که ما بتوانیم دفاع کنیم. مثلاً اینجا میگفتید د-و یعنی دختر وزیر. یا بعداً بیایید بگویید که اشتباه کردیم که علنی آمدیم آبروی طرف را بردیم. یا بگویید اسناد اینجا است، او را گرفتیم و با او برخورد کردیم. هیچ کدام نمیشود. این کمک میکند به این مسئلهی روانی که با خوردن و بردن برخورد نمیشود. ملّت سرمایهی اجتماعی خود را از دست میدهد.
من صریح عرض میکنم اگر قوّهی قضاییه عمل خوب انجام ندهد این خبر رسانیهای او صد هزار برابر از کار اغتشاشگر بدتر است. خود آقا فرمود چه کار دارید حقوق اساسی مردم… چرا آرامش مردم را از بین میبرید؟ چرا میگویید؟ میگویید که چه شود؟ میگویید که بگویند… حق دارند اگر بگویند شما سیاسی عمل کردید که فلانی رأی نیاورد. چون نزدیک انتخابات گفتید و او را رها کردید. چرا دم انتخابات گفتید و چرا او را رها کردید؟ خدا آن روز را نیاورد که مردم حکومت عثمان بخوانند و یاد شما بیفتند.
این مثالهایی که من خواندم وجود دارد. عرض کردم هنوز دو یا سه تفاوت اساسی وجود دارد. کار به جایی رسیده است که وقتی یک نفر در عید فطر میآید سر مسئولین فریاد میزند و مسئولین به او حمله میکنند، آقا پشت سر او میرود و میگوید غلط کردند باز هم بیا بگو! برای چه چنین اتّفاقی میافتد؟ میگوید آقا من را دیگر نماز جمعه دعوت نمیکنند که این حرفها را بزنم، آقا میگویند غلط کردند! یعنی بگویید، نه اینکه فقط او بگوید. الآن یک غدّهای دست من است، نه من معتقد هستم که چون غدّه در دست من است، دست را قطع کنیم. به اشتباه جاهای سالم را از بین ببرم، ولی شما صد تا نقطهی خوب داشته باشید، خوشبو باشید، لباس تمیز بپوشید، اگر یک تکّه نجاست روی صورت شما باشد آن دیده میشود. بنده نمیخواهم عرض کنم هر چیزی در نظام است فاسد است. مگر آدم جرأت میکند بیخودی بهتان بزند! ولی الآن کثافت دارد دیده میشود. باید این کسافت را پاک کنید تا خوبیها آن پیدا شود.
جوهر نظام که در قلب آفریقا و آمریکا رفته است، بروید صفحهی طرفداران زکزاکی را نگاه کنید. در قلب آفریقا نگاه کنید. اینها با آرمان ما، با عکس ولیّ فقیه ما دارند جان میدهند. کثافت روی صورت این نظام نشسته است، باید کثافت را پاک کرد تا زیباییهای آن دیده شود. بنده که نمیخواهم بگویم همه چیز آن کثیف است. هیچ وقت در دورهی اهل بیت علیهم صلوات الله جوان پای کار، اینقدری که الآن وجود دارد که ۳۰ هزار نفر بروند ثبت نام کنند و بخواهند داوطلبانه عضو مدافعان حرم شوند نداشتیم. کجا اینطور بودند! نباید فرصت را از دست داد. فرصت را از دست بدهیم روز به روز کار بدتر میشود. اینطور میخواهم حواس ما را پرت کنند.
مثلاً یک نفر آمد به پیغمبر گفت اگر از طرف خدا است قبول داریم و اگر از طرف تو است قبول نداریم. غلط کرد آن کسی که گفت اگر از طرف تو است قبول نداریم! پیغمبر با او چه رفتاری کرد؟ مردم او را چه پنداشتند؟ گفتند این منافق است. زمان پیغمبر حکم اعدام را برای چه کسی صادر کرد؟ قرآن «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[۱۳] را برای چه گفته است؟ من نمیدانم در شرایط مسئولین مملکت عقاید بلد بودن در حدّ اکابر وجود دارد یا نه. برای اینکه حواس مردم را پرت کنند. حواس ما نباید پرت شود، حواس ما باید به سمتی برود که احتمال ضربه خوردن داریم.
آقا چند سال میفرمود که مسئله اقتصادی است. بعد آن کسی که خود او متّهم به دروغگویی است میگوید اخلاق مسئلهی مهمتری است. مسئله اقتصادی است. آنطور که من میفهمم این است که مردم گرسنگی را تحمّل میکنند، ولی تبعیض را تحمّل نمیکنند. مردم اگر ببینید مسئول آنها مثل خود آنها است، اینها نان خالی میخورند و او نان پنیر میخورد میگویند نوش جان، اشکالی ندارد ولی تبعیض را نمیتوانند تحمّل کنند. کر و کور نیستند. آن دوره گذشت. بیجهت نیست که امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم وقتی به کوفه میرود در آن کاخ نمیرود. نمیخواهند مردم را ناامید کنند. مسئلهی روانی مهم است. بله، در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام انتقاد بود. میآمدند فریاد میزدند که فلان کس دزدی کرده است. بعضی وقتها مورد داریم که امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم نامه نوشته است و به دست همان زن منتقد داده است و گفته نامهی عزل او را خود شما ببر. حالا ممکن است چهار نفر هم در این انتقاد علیه ظلم عصبانی باشند و یک چیز اضافه بگویند. آنجایی که شخص دارد دفاع میکند مانند بچّهای که روی پشت بام دارد بازی میکند مادر او داد میزند. بچّه نمیگوید شما با خشنونت با من رفتار کردی. مادر داد میزند که فرزند او نیفتد. مادر داد میزند چون فرزند او عزیز او است، پارهی تن او است.
شهادت حضرت محسن علیه السّلام
امروز میخواهم متوسّل شوم به ذیل عنایت فرزند شهید امیر المؤمنین صلوات الله علیه، در این ایّام چند روز قبل یا چند روز بعد یا همین حوالی. به پسر امیر المؤمنین علیه السّلام پناه میبرم، به آن مظلوم. من این را بارها عرض کردم ولی برای تبرّک مجلس عرض میکنم که امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم به امام حسن علیه السّلام فرمود من اگر بخواهم ویژگیهای برادر تو حسین علیه السّلام را عرض کنم چیز نمیگویم جز اینکه «أَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّک»[۱۴] من در مورد حسین بن علی علیه السّلام چیزی نمیگویم جز اینکه پسر زهرا سلام الله علیها است «وَ لَا أَزِیدُ الْوَصَاهَ بِذَلِک» چیز دیگری را هم نمیگویم. آن پسری را که شهید کرده است که علامت حقّانیّت امیر المؤمنین علیه السّلام است پسر فاطمهی زهرا سلام الله علیها بود. اینها در روایت قابل اعتنای ما در کامل الزّیارات است که وقتی دارند اسامی بزرگترین دشمنان خدا را اسم میبرند امام میفرماید: «قَاتِلِ فَاطِمَهَ وَ مُحَسِّن»[۱۵] کنار اسم فاطمهی زهرا سلام الله علیها و امیر المؤمنین علیه السّلام و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام اسم این آقا زاده را میبرند. یک نفر که همهی وجود او برای بیان مظلومیّت امیر المؤمنین علیه السّلام خرج شده است. در روایت داریم که اوّلین دادخواهی قیامت آن دادگاهی است که دربارهی او و قاتل او برپا خواهد شد. اوّلین دادگاه در روز قیامت دادخواهی حضرت محسن روحی له الفداء و قاتل او است. بعد امام فرمود: و بعد هم قنفذ. شهادت این آقازاده از خیلی از جهات مظلومیّت است. یکی از آن جهت است که زهرای اطهر سلام الله علیها دوست نداشت امیر المؤمنین علیه السّلام را خبر کند. در نزدیکان خود اگر دیده باشید کسی که عن قریب مادر میشود خیلی در راه رفتن، حرکت کردن مراقبت میکند. اگر به پزشک ببرید میگوید مضطرب نشود، استرس برای او خوب نیست، دچار اضطراب نشود. تند حرکت کردن برای او خوب نیست. پشت در خانهی امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند. صدای گریهی او بلند شد. «یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِک»[۱۶] ببینید چه حرمتی نگه داشتند. برگشتند. دو گروه آمدند و رفتند. اینها دیدند کار طول کشید. هر کسی توان ندارد. تا خود او وارد شد. میگوید آمدم پشت در قرار گرفتم، در را هل میدادیم. «قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ» سینهی مبارک خود را به در چسبانده بود. من جرأت نمیکنم عبارت امام صادق علیه السّلام را بیان کنم. وضع بیبی طوری بود که استرس برای او خوب نبود. «قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ» سینهی مبارک خود را به در چسبانده بود، ما در را هُل میدادیم. میگوید خود من حس کردم که فاطمه سلام الله علیها پشت در قرار گرفته است. در لغت نامهها نگاه کنید «رَکَلَ» یعنی به در ضربه بزنید، اگر دو لنگه است دو لنگهی آن با هم باز شود. میگوید وقتی دیدم در باز نمیشود «فَرَکَلْتُ الْبَابَ».
پی نوشت:
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫
[۴]– سورهی مائده، آیه ۸٫
[۵]– إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج ۱، ص ۱۹۲٫
[۶]– عبقات الأنوار فی إمامه الأئمه الأطهار، ج ۲، ص ۲۸۲٫
[۷]– مصنّف ابن أبی شیبه، باب ما قالوا فی الجاریّه تشوف و یطاف بها، ج ۴، ص ۴۹٫
[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۸٫
[۹]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۶، ص ۲۰۳٫
[۱۰]– أنساب الاشراف للبلاذری، باب أمر عثمان بن عفان و فضائله و سیرته و مقتله رضی، ج ۵، ص ۴۸۴٫
[۱۱]– ألاخبار الموفّقیّات لزبیر بن بکار، باب أتی عمر بجوهر کسری، وضع فی المسجد، فطلعت، ج ۱، ص ۲۳۸٫
[۱۲]– همان، ص ۲۳۹٫
[۱۳]– سورهی نساء، آیه ۱۴؛ سورهی احزاب، آیه ۳۶٫
[۱۴]– الأمالی (للمفید)، النص، ص ۲۲۲٫
[۱۵]– کامل الزیارات، النص، ص ۳۲۷٫
[۱۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۰، ص ۲۹۴٫
پاسخ دهید