حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ ۰۴ اسفند ۱۳۹۶ در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به ادامه موضوع «برخی از تفاوت های حکومت امام زمان ارواحنا فداه با حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- دوران حکومت حضرت علی سلام الله علیه
- جذب نیروهای امیر المؤمنین علیه السّلام توسط معاویه
- عدالت امیر المؤمنین علی علیه السّلام در برخورد با اطرافیان
- سپاه امام زمان عجّل الله فرجه، سپاه واقعی و یکپارچه
- تفاوت نوع حکومت در زمان امیر المؤمنین علی علیه السّلام و امام زمان عجّل الله فرجه
- استفادهی ابزاری از شخصیتها در جهت جلب رضایت افکار عمومی
- ویژگیهای افراد طلبکار از بیت المال!
- علّت فاصله گرفتن تودهی مردم از مسئولان
- نقش و تأثیر شهدا در فضای جامعه
- علّت بیتابی فراوان حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدر
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
دوران حکومت حضرت علی سلام الله علیه
بحثی را در طی سه، چهار هفته مطرح کردیم حول این محور که وقتی میخواهیم حکومتی را نقد کنیم باید چه مواردی را ببینیم. محضر مبارک شما بیان کردم که نگاه امیر المؤمنین صلوات الله علیه به حکومت، نگاه اصالی نیست، یعنی امیر المؤمنین علیه السّلام اصلاً برای حکومت، اصالت قائل نیستند. لذا در تبلیغات، رسیدن به حکومت، از دست دادن حکومت، به دست آوردن حکومت، معیار اوّل حضرت به عنوان حفظ حکومت نیست. مگر اینکه حقّی احقاق بشود و یا باطلی ابطال بشود. اگر این دو مورد نباشد حضرت برای حکومت هیچ ارزشی قائل نیستند. همزمان امیر المؤمنین سلام الله علیه دو زمین را نگاه میکند؛ هم مرز جغرافیایی که ممکن است توسعه پیدا کند یا اشغال بشود، هم همزمان زمینی که در آخرت در آن فعّالیّت میکند. طرف مقابل هم معاویه است که از یک طرف کلّاً ناامید است یا خود را ناامید کرده و در واقع به قیامت کار ندارد. اصلاً آیا اساساً میشود اینگونه حکومتی را اداره کرد؟ حکومتی که هم طرف مقابل پایبند نیست مثلاً ممکن است آب را روی شما ببندد و واقعاً از این طرف چه معنی دارد که شما آب را نبندید و مقابله به مثل نکنید؟ مثلاً او شما را با بمب اتم تهدید نظامی کند و شما این طرف بگویید که ما خلاف شرع میدانیم که بمب اتم بسازیم. بالاخره در زمینهی دنیا این یک تفاوت جدّی است. چه معنی دارد اگر یک طرف دارد ما را با بمب اتم تهدید میکند ما بمب اتم نداشته باشیم؟ یعنی اگر شما بخواهید دنیا را و حکومت را ملاک بگیرید این کار اصلاً عقلایی نیست، این کار، عاقلانه نیست. کما اینکه امیر المؤمنین علیه السّلام… حالا من از شاگرد امیر المؤمنین سلام الله علیه بیان کردم که به عنوان حرمت ساخت سلاحهایی که کشتار جمعی سنگینی دارد یا بحث این است که دشمن در جنگ آب را آلوده میکند، آیا ما میتوانیم آب را مسموم کنیم؟ مثلاً رودخانه را مسموم کنیم؟ آیا میشود؟ این دست ما را در کار میبندد. جنگ، نابرابر است. از طرفی درون حکومت هم خیلی کم پیش میآید افرادی که به مسئله به این شکل نگاه کنند. معمولاً اینطور پیش نمیآید. ما اگر حکومت خود را نگاه کنیم، معمولاً کاندیداها این شیوه را قبول ندارند. به نظر میآید حاضر هستند همه کاری انجام دهند –البتّه معمولاً، استثنائاتی پیدا میشود- که به هر قیمت رأی بیاورند. در اسم میشود گفت؛ یعنی یک از سختیهای حکومت دینی، این است که حکومت دینی این است که او پایبند به چیزهایی است که هم جبههی مقابل به آن پایبند نیست و هم گاهی داخلیها پایبند نیستند و مجبور است تقیه کند.
جذب نیروهای امیر المؤمنین علیه السّلام توسط معاویه
شما ببینید برای رأی آوردن چه اتّفاقاتی در جامعهی ما میافتد؛ دیگر دروغ و شارلاتانبازی که جرم کوچکی محسوب میشود و اصلاً به چشم نمیآید؛ یعنی اگر بگویند دروغ میگوید، افراد کمی نیستند که دروغ میگویند چون میگویند چه توقّعی داری. آیا اینطور نیست؟ یکی از سختیهای حکومت دینی این است که درون آن، کارگزاران آن به طریق معاویه عمل میکنند ولی اسم آنها شیعه است. به شیوهی دشمن عمل میکنند ولی اسم آنها مسلمان است. مثلاً جنگ روانی ایجاد میکنند. یک طرف محدود به شرع است، یک طرف محدود نیست. معاویه حتّی بردههای امیر المؤمنین علیه السّلام را هم جذب میکرد! نه اینکه نیروهای حضرت را جذب کند، نه اینکه برادر حضرت را برای مدّتی جذب کرد… بالاخره برادر امیر المؤمنین علیه السّلام بالاخره برادر او است، پسر ابو طالب است، پسر عموی قریش است، پسر پیغمبر است، این یک چیزی امّا بردهی امیر المؤمنین علیه السّلام هم که حضرت او را آزاد کرده است، معاویه او را جذب کرد. چون پیش امیر المؤمنین علیه السّلام میآمد و مثلاً فرض کنید میگفت: من ۱۵ میلیون تومان پول میخواهم، سیصد درهم پول میخواهم، ۱۸ میلیون پول میخواهم یا چنین مبالغی را از سهم بیت المال طلب میکردند. حضرت این مبلغ را نپرداختند. بلا فاصله معاویه با خبر شد، پیغام داد که به اینجا بیا، سیصد درهم که پولی نیست، سه هزار درهم پول به تو خواهم داد! جنبهی رسانهای این کار برای معاویه مهم بود و آن شخص (به سمت معاویه رفت) یعنی جذب آن طرف، بالا است چون محدودیت ندارد، رشوه اصلاً مسئله نیست، بیت المال علی الاطلاق در دست او است، به کسی ربطی ندارد.
اصلاً آیا میشود به این شکل حکومت را اداره کرد؟ من خیلی دوست دارم شما فضای اینکه از ابن سینا و ابن ابی الحدید و… نقل شده است که امیر المؤمنین علیه السّلام سیاستمدار نبود را بچشید یعنی چه. بعد از آن تصمیم بگیریم که آیا ما میخواهیم امیر المؤمنین بشویم؟ اگر ما میخواهیم امیر المؤمنین بشویم و سیاستمداری کنیم باید همهی مسئولیت آن را بپذیریم. محدودیتهای کار امیر المؤمنین بسیار زیاد است.
عدالت امیر المؤمنین علی علیه السّلام در برخورد با اطرافیان
مثلاً فرض بفرمایید خبر میرسد که رئیس صدا و سیمای حکومتش در روز اوّل ماه مبارک رمضان شراب خوردند و رقصیدند و صدای آن به گوش همسایهها رسیده است. مادامی که نرسیده مهم نیست، به خانهی او نمیریزند. وقتی که صدای او شنیده میشود، امیر المؤمنین علیه السّلام سراغ اینها میرود، یمانی هستند. ما قبلاً در مورد سران عرب صحبت کردهایم که امیر المؤمنین علیه السّلام در مورد کوفیان میگوید.
در این فاصله که او را بگیرد –دو نفر هستند- مدام به حضرت پیغام میدهند که از این کار صرف نظر کن، اوضاع خوب نیست. حضرت میفرماید: حدّ الهی مسجّل شده است و باید جاری بشود. میگویند: تو بین دوست و دشمن فرق نمیگذاری؟ دوغ و دوشاب در حکومت تو یکی است؟ ما در حکومت خودمان، بعضی از عزیزان که در جلسه حاضر هستند میدانند اینجا دوغ و دوشاب یکی نیست. اگر مثلاً یک نفر یک کاری انجام داده باشد چند فرجهی دیگر هم دارد که کارهای دیگری هم انجام دهد! عقل ما میرسد که دوغ و دوشاب نباید یکی باشد. اگر یک نفر یک روز جنگیده، اگر یک نفر یک روز خدمت کرده، اگر یک نفر… او میتواند تا پنج مورد اختلاس و سه مورد فلان خلاف و دو مورد اختلال در دادگاه و چهار مورد خلاف دیگر فرجه دارد، کوپن دارد! چون اینجا دوغ و دوشاب یکی نیست.
اینکه گفتم «دوغ و دوشاب» ترجمه کردهام. به حضرت گفتند: آیا دوست و دشمن برای تو یکی نیست؟ خوش انصاف، او در جنگ صفّین هر روز برای تو مثلاً توییت میکرد، شعر میگفت، فضا را عوض میکرد، سپاه شعرهای او را میخواندند و داشت تو را ترویج میکرد. حالا یک لیوان خورده است، مال خودش هم بوده است، داخل خانهی او بوده است! واقعاً کدام یک درست است؟ آیا اینجا باید دوغ و دوشاب یکی باشد یا نباید باشد؟
همهی عرض من این است که وقتی ما میخواهیم به این سمت برویم که ادّعای حکومت دینی کنیم باید ببینیم واقعاً اگر ما در زمان حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام بودیم، نستجیر بالله ما سبب گریهی او نمیشدیم؟ ما میگفتیم او اصلاً سیاست بلد نیست! مناسبات را متوجّه نمیشود! واقعاً هم همینطور است، امیر المؤمنین در برابر حق، کأنّه ناحق را متوجّه نشود؛ نه اینکه متوجّه نشود، در واقع به رسمیت نمیشناخت که عمل نکند. حضرت علم اوّلین و آخرین را داشت ولی به رسمیت نمیشناخت. واقعاً کدام یک درست است؟ اگر کسی در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام پروندهی مالی داشت، ابداً به او پست نمیداد. آیا ما میتوانیم به همین عمل کنیم؟ دچار یک… الآن که ما با یک پدیدهی به اصطلاح شور عظیمی در احساس مسئولیت و احساس تکلیف در انتخاباتها مواجه هستیم، اگر همین یک نکته را رعایت میکردیم که کسانی که پروندهی مالی دارند و اتّهام آنها سنگین است و… دچار کمبود کاندیدا نمیشدیم. اصلاً ما سیاست حضرت را قبول داریم؟ یا سیاست معاویه است که همه جا حاکم است؟ حالا یک عدّه شیعهی امیر المؤمنین علیه السّلام هستند، یک عدّه شیعهی معاویه هستند ولی در اکثریت سیاست معاویه حاکم است. آن وقت آن اقلّیت واقعاً در فشار هستند کما اینکه امیر المؤمنین علیه السّلام در فشار بود. به نظر میرسد تا قبل از حکومت امام زمان سلام الله علیه نمیشود با شیوهی امیر المؤمنین علیه السّلام به صورت کامل موفّق بود. چرا؟ الآن عرض میکنم.
پس این به این معنا نیست که حکومت را رها کند. امّا باید توقّعات خود را تعدیل کنیم، نگاههای خود را عوض کنیم چون گفتهاند در حکومت حضرت حجّت روحی له الفداء وقتی ایشان تشریف بیاورد دیگر به تقیه عمل نخواهد کرد. در روایات گفته شده است که ایشان به حق حکم میکنند نه به ظاهر. این یعنی چه؟ این دو طرف دارد. در حکومت امام زمان عجّل الله فرجه دیگر منافق وجود ندارد، نفوذی نیست، یا دشمن مقابل است یا جبههی منسجم است چون حضرت اجازه نمیدهد که کسی نفاق داشته باشد. خِلافاً لِیازده امام قبلی پس رسول خداجبههی امام منسجم است، دزد در سپاه امام پیدا نمیشود چون حضرت بلا فاصله مجازات میکند و برخورد میکند. حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام اینطور نیست. در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام ممکن است کارگزار دزدی کند چون امام ظاهر حکم میکند کما اینکه پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به ظاهر حکم میکرد. تقریباً بیشتر ائمّهی ما، وکلای خائن هم داشتند؛ یعنی چند وکیل داشتند که در آنها خائن هم وجود دارد چون به ظاهر حکم میکردند. ۴۰ سال است که شخص، شیعهی امام است، درد سر کشیده، پای درسها میآمده –منظور من از پایهی درسها جلسات خصوصی درست ائمّه علیهم صلوات الله است. مسئول وجوهات میشود و به تدریج مقام بالاتری پیدا میکند. یک مرتبه ۸۰ هزار سکّهی طلا به دست او میرسد و بعد میگوید: حالا روی عقاید خود تجدید نظر کنیم!
سپاه امام زمان عجّل الله فرجه، سپاه واقعی و یکپارچه
اینکه گفته شده است حضرت حجّت روحی له الفداء به حق حکم میکند نه به ظاهر و تقیه نمیکند، خیلی از عوامل عدم انسجام از بین میرود. اگر کسی بخواهد بیاید به امام زمان عجّل الله فرجه ملحق بشود دیگر مثل زمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیست که بگویند: حالا میرویم و شهادتین هم میگوییم امّا کار خود را انجام میدهیم و وقتی میآییم با خود میگوییم: «إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»[۴] آنها را مسخره کردیم و ظاهراً با آنها خم و راست شدیم (در ظاهر نماز خواندیم). ملحق شدن صوری نداریم چون حضرت باطن طرف را میبیند و «یَحْکُمُ بِالْحَقِّ» نه «یَحْکُمَ بِالظَّاهِرِ» به تقیه عمل نمیکند که طرف را نشناسد، توریه نمیکند، باطن طرف را اگر با حضرت نباشد رو میکند. لذا از سپاه امام به شدّت میترسند، چون دیگر در آن سپاه، جای نفوذیها نیست. این یک پیام دارد.
چرا امام زمان روحی له الفداء باید بیاید مسیر یازده امام قبلی و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را عوض کند؟ به حق حکم کند نه به ظاهر؟ به نظر میآید برای اینکه نمیشود صد درصد به آن شکل جامعه را اداره کرد. چون امام زمان روحی له الفدا حکومت عدل محض است. این مسئله چند دلیل دارد که بنده آن را میگویم: اوّلاً اینکه تشکیل دادن حکومت نباید باعث بشود که ما احساس کنیم نیاز ما به حکومت امام زمان عجّل الله فرجه از بین رفته است. و لو حکومتی تشکیل دادیم، امروز که دچار مشکلات عدیده هستیم، یا فرض کنید یک روز –حالا آرزو که برای ما که زیر ۴۰ سال هستیم و جوان محسوب میشویم عیب نیست- مسئولان سالم، پاکدست، همه واقعاً انقلابی، همه جان بر کف در راه آرمانهای اسلامی، همه حاضر هستند سر خود را به پای اسلام بدهند، همه راستگو، فرض کنید، امکان آنکه محال نیست، حدّاقل آرزوی آن عیبی ندارد. آیا اگر اینطور بود، نیاز به حکومت امام زمان عجّل الله فرجه از بین میرفت؟ خیر.
تفاوت نوع حکومت در زمان امیر المؤمنین علی علیه السّلام و امام زمان عجّل الله فرجه
جامعهای که امام زمان عجّل الله فرجه در آن نیست، آن هم فقط امام زمان، در مورد بقیهی ائمّه علیهم السّلام عرض نمیکنم. بی جهت نیست که وقتی اسم حضرت میآید، امام معصوم بلند میشود و دست بر روی سر خود میگذارد. هیچ وقت نیاز ما از آن حکومت برطرف نمیشود ولو در یک حکومتی باشیم که مثلاً فرض کنید سرانهی هر نفر، دویست هزار دلار در سال باشد، آن حکومت با حکومت امام زمان عجّل الله فرجه فاصلهی فاحش دارد. اینطور نیست که الآن که گرفتار هستیم این مطلب را بگویم که مشکلات فعلی را توجیه کنم، خیر نمیخواهم مشکلات فعلی را توجیه کنم. نه امیر المؤمنین صلوات الله علیه توانست در مصر حکومت را آنطور که میخواست اداره کند -چون ابزار دیگری دارد که حالا به آن اشاره میکنم- نه حضرت مجتبی سلام الله علیه توانست، جنبهی خود امام مشکلی نبود، امّا لایههای خواص و عموم مردم، طیفهای مختلفی هستند -که به چند مورد آن اشاره خواهم کرد- نتوانستند، ائمّهی بعدی نیز نتوانستند. همهی این شرایط مهیّا بود برای اینکه امام صادق سلام الله علیه حکومت جهانی تشکیل بدهد –منظور من، جهانی داخل اسلام است- زمینهسازی مهدویت اتّفاق بیفتد. یک امامزاده قیام کرد و همه چیز را خراب کرد و بنی عبّاس بالا آمد. آنجا امام زمان سلام الله علیه نه از قدرت تکوینی خود استفاده کردند که مثلاً محمّد نفس زکیّه را چوب کنند! برای امام کاری نداشت که او را به یک مجسّمه تبدیل کند. کاری داشت؟ چون در مورد دورهی حضرت آمده است که حضرت به تقیه عمل نمیکند، به حق عمل میکند و دست بر سر مردم میکشد تا عقول آنها کامل شود. مردم تغییراتی میکنند. مردم حسّ نیاز پیدا میکنند. الآن جامعهی ما حسّ نیاز به امام زمان ندارد. باز هم میگویند: فلان شخص به قدرت برسد، آمریکا دیگر حمله نمیکند، فلان شخص بیاید، دلار ارزان میشود. بنده نمیخواهم بگویم که مردم از تغییرات ناامید باشند، اشتباه نشود امّا اینکه حس میکند بدون امام زمان مشکلات حل میشود، این به خودی خود اوّل بدبختی است! باید حکومت اسلامی را تشکیل داد ولی حکومت اسلامی آرمانهای ما را برای ما به ارمغان نخواهد آورد. اگر قرار بود اینطور باشد معنی نداشت که مردم ۱۴۰۰ سال بیجهت منتظر باشند، مردم بیکار نیستند، مردم منتظر کسی هستند که جز او کسی توان انجام این کار را نداشته باشد. اگر قرار بود کسی بتواند این کار را انجام دهد نقش مردم کلّاً بیهوده بود.
یکی اینکه امام زمان عجّل الله فرجه تقیه نمیکند، مدارا نمیکند. شما همین حادثهی اخیر را ببینید. تاریخ باید این موارد را نشان دهد که بگوید ما یک جا پلیس بفرستیم که تفنگ نداشته باشند. حتماً باید نیروی ما پنج نفر کشته بدهد تا اجازهی فعّالیّت داشته باشد. کدام منطقه در عالم اینطور است؟!! تا زمان که چند نفر کشته ندهد… مثل اینکه نیروهای عربستان سعودی هستند که دارند در ایران نظم برقرار میکنند. تا زمان که کشته ندهد، اجازه عکس العمل ندارد. بعد طرف میآید و رسماً هم میگوید: من گفتم!
در حکومت امام زمان عجّل الله فرجه مدارا نداریم؛ یعنی اگر حضرت بخواهد مدارا کند همینطور میشود. کسی هم نمیتواند غیر از امام زمان عجّل الله فرجه این کار را انجام دهد، اصلاً غیر از امام معصوم، کسی نمیتواند این کار را انجام دهد چون ما باطنبین نیستیم. به حق عمل میکند نه به ظاهر، دست به سر مردم میکشد و عقول کامل میشود. عقول کامل میشود یعنی چه؟ یعنی مشکل اینکه من نستجیر بالله شهوترانی میکنم این است که عقل من کامل نیست. ما به ازای شهوت –پناه بر خدا، اعاذنا الله من شرور انفسنا- نقد است، اگر رشوه بگیرم اثر آن بلا فاصله در زندگی من معلوم میشود، ماشین من تغییر میکند. ولی تعقّل و آخرت دیدن، نسیه است، این کار سخت است. سخت است که آدم در معرض رشوهی پانصد میلیارد تومانی قرار بگیرد، یا در معرض رشوهی دویست میلیارد تومانی قرار بگیرد و بعد بگوید یک قیامتی هم هست. این سخت است.
اینکه نوشتهاند امام زمان سلام الله علیها تشریف میآورند و روی سر مردم دست میکشد، عقلها کاملتر میشوند، یعنی کمک میکند شهوترانی این مردم کمتر بشود. اینها ابزار هستند، بقیهی ائمّه علیهم السّلام این را نداشتند؛ یعنی بنا بر استفاده نداشتند و الّا امیر المؤمنین علیه السّلام قدرت امام زمان عجّل الله فرجه را دارد. بعد هم داریم که در حکومت امام زمان سلام الله علیه، برکات خود را از زیر زمین، بیرون میفرستد. مثلاً معادن زیاد کشف میشود؛ یعنی چهار اتّفاق خارق العاده میافتد تا حضرت حکومت را اداره کند و به سمت عدل کلّی برود. نه یک ولی فقیه در یک دوره، وقتی امیر المؤمنین سلام الله علیه هم این چهار ابزار را ندارد نمیتواند حکومت را به آن شکل اداره کند لذا حکومت امیر المؤمنین سلام الله علیه، حکومت آرمانی تشیّع نیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه، امام آرمانی تشیّع است امّا حکومت امیر المؤمنین، حکومت آرمانی تشیّع نیست. الگوی برتر نیست، چون الگوی برتر حکومت، برای وقتی است که همهی شرایط مثل شرایط امیر المؤمنین صلوات الله علیه باشد. کارگزاران امیر المؤمنین که مانند امیر المؤمنین سلام الله علیه نیستند. اگر آرمانی بود که روز اوّل پیشنهاد میدادند و حضرت میپذیرفت، نیازی به التماس نبود. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در بخش خودش کمکاری نمیکند و معصوم است ولی باز هم دست او بسته است چون تقیه دارد، چون مدارا دارد، چون حکم به ظاهر دارد. این برای ما هم هست.
اگر ما با خودمان محاسبه کنیم، من نمیدانم چند نفر مؤمن به حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه را میتوان پیدا کرد و این در حدّ شعار نیست، ما باید ببینیم شاید کسانی که میگفتند: عمر، سیاستمدارتر است، سیاستمدارتر است؛ یعنی وقتی ما میبینیم مقدّمات او به آن سمت نمیرود… ما در انتخاباتها میبینیم که جذب، حدّاکثری است، به هر قیمتی که باشد! این شیوهی معاویه است نه شیوهی امیر المؤمنین صلوات الله علیه. امیر المؤمنین میتواند پسر عمر را که قتل کرده است ببخشد، یادگار خلیفهی دوم به جبههی امیر المؤمنین صلوات الله علیه بیاید چون اصلاً برای عبید الله بن عمر به شدّت باعث سر افکندگی بود که زیر پرچم معاویه برود. ولی امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمود: او پنج مورد قتل مرتکب شده است و باید قصاص بشود. معاویه میگوید: تو به اینجا بیا، من هر چیزی که تو بخواهی به تو میدهم.
استفادهی ابزاری از شخصیتها در جهت جلب رضایت افکار عمومی
اگر ما در یک انتخاباتی بودیم… شما مشاوران رسانهای افرادی که در انتخابات ما شرکت کردند را ببینید. حتّی آن کسی که ظاهراً بیشتر دیندار هستند یک مرتبه با کسی دیدار میکند که سر و صدای آن همهی عالم را میگیرد! چرا؟ چرا با یک آدمی که حتّی از نظر قیافه با شما خیلی تفاوت دارد، از زیر گلو تا مچ، نقش و نگار دارد دیدار میکند؟ چون مشاور شما میگوید شما میتوانید اینطور آراء مردم را جذب کنید. آیا اینطور نیست؟! شیوهی امیر المؤمنین سلام الله علیه خیلی جواب نمیدهد. رو دربایستی که با هم نداریم. من نمیخواهم جسارت کنم و بگویم فلان شخص بیتقوا است. خود من از همهی عالم بدتر هستم، شک ندارم. من نه قصد دارم برچسب بیتقوایی به کسی بزنم و نه برچسب باتقواتر بودن را به شخص دیگری بزنم. من چه میدانم چه کسی باتقواتر از دیگری است. ولی ما برای به دست آوردن حکومت، گاهی عدول میکنیم… بنده نمیخواهم بگویم…
در جلسهای به طور مفصّل در مورد این موضوع بیان کردهام که شیوهی اهل بیت علیهم السّلام، طرد گناهکاران است، ابداً، به ویژه گناهکاری که از جبههی اسلامی دفاع میکند. یک مرتبه این مسئله را توضیح دادهایم. آن را جذب میکنند ولی آن را پل نمیکنند و روی آن بایستند که بالا بروند، بلکه دست زیر بغل او میگیرند و او را بلند میکنند نه اینکه بروند روی او بایستند، این تفاوت سیاست است.
چرا سلبریتیها در جامعهی ما که در قشر عظیمی از آنها سگبازی ارزش است، نجس و پاکی ندارند، معلوم نیست غسل کرده یا نه، اینها چرا اینقدر برد دارند؟ این شیوهی امیر المؤمنین صلوات الله علیه نیست. بنده نمیخواهم بگویم از فردا داس به دست بگیرند و همه را درو کنند، ابداً. اینکه شما بخواهید به واسطهی آنها جذب کنید برای بالا رفتن را میگویم.
فرمانده حزب الله –اگر شعار بدهید میشود- سیّد حسن نصر الله، میتوانم بگویم نوادهی روح الله شما هم آن را تکرار کنید! ایشان مثلاً ممکن است با بازیگر و خوانندهی زن هم دیدار کند ولی در معرض انتخابات نیست. من ابداً نمیخواهم شما از فردا یک تفنگ به دست بگیرید و سلبریتیها را بزنید، خیر، اصلاً نمیخواهم چنین چیزی را بگویم، اشتباه برداشت نشود. نگاه من، دفع نیست امّا او میبیند این زن… یک زن عربی در مصر بود که متأسّفانه تا مدّتها قرّاء برای تمرین مقامات عربی، قاریان قرآن، نوای این خانم را گوش میدادند. ایشان یک زمانی که جنگ اعراب و اسرائیل بود، به نفع اعراب و علیه اسرائیل شعر خواند. بیحجاب هم بود. حالا او به جبههی حق خدمتی کرده است. آیا او را بزنیم؟ به او بیحرمتی کنیم؟ او را تحویل بدهیم؟ خیر، باید از او تشکّر کنیم و گلی هم به گردن او بیندازند. البتّه یک مادمازل برود او را در آغوش بگیرد. من نمیخواهم فقط بگویم «دفع» که بگویند او آدم خشنی است. خیر، این در شیوهی اهل بیت علیهم السّلام نیست. اگر یک نفر پرچم حق را بلند میکند، حتماً باید او را حمایت کرد امّا او را پل نمیکنند که بروند روی او بایستند؛ یعنی نگاه تکریم به او دارند که تو خدمت کردی. خیر، اینکه او را وسیله کنی و بگویی این چیز خوبی است. ما این را سالها دیدیم.
یکی از کسانی که در حکومت ما رئیس جمهور شد -و من همواره او را لعن میکنم که إنشاءالله با قاتلان حضرت زهرا سلام الله علیها محشور بشود چون- در تریبون رسمی گفت: مولا یعنی دوست. شما این جمله را بگویید، جمعیت اهل سنّت را جمع میکنید که پشت تو رأی بدهند. به چه قیمتی؟ به قیمت نفی غدیر؟! این اتّفاق افتاد و او رأی آورد. این شیوه، جواب داده است. وقتی که این شیوه جواب میدهد، دورههای بعد هم جواب میدهد. یا مولوی عبد الحمید باسواد میشود، با شعور میشود، دراویش محترم میشوند. بنده نمیگویم کسی برود به دراویش حمله کند و آنها را آزار بدهد، اشتباه نشود. یک وقت است که نگاه شما تکریم انسان است، ما حرفی نداریم. (با تو شریکم در خلق) یک وقت این است و یک وقت شما باج میدهید تا آنها هم باج بدهند، باج میدهید که به شما رأی بدهند. این دیگر تکریم نیست، این بده و بستان است، معامله است، این شیوهی معاویه است. انصافاً در کشور ما بسیار کم است جایی که شیوهی معاویه اجرا نشود. برویم بررسی کنیم ببینیم. و اگر این به رسمیت شناخته بشود، واقعاً امیر المؤمنین سلام الله علیه از سیاستی که اینگونه است کأنّه چیزی نمیداند و اصلاً این چیزها را بلد نیست. یا اگر کسی اذیّت میشود میگوید: بلد است، به رسمیت نمیشناسد، عمل نمیکند. سختی آنجا است که در حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه، یک عدّه از سربازان حضرت مثل خود ایشان عمل میکنند و در راستای خود ایشان عمل میکنند، بقیه شهوتران هستند و مثل بقیه عمل میکنند.
ویژگیهای افراد طلبکار از بیت المال!
یک وقت یک نفر در کشور ما میگفتند حقوق نجومی خورده، ۵۷۰ میلیون تومان یا چقدر، دختر او گفت: حقّ پدر من بیشتر از این حرفها است. یکی از نزدیکان امیر المؤمنین سلام الله علیه از بیت المال اضافه برداشت کرد. –قبلاً نامهی ۴۱ را خواندهایم- وقتی امیر المؤمنین سلام الله علیه فرمود: برگردان، گفت: سهم من بیشتر از این است! او خود را طلبکار میدانست! آن چیزی که ما میفهمیم، در سیستم امیر المؤمنین سلام الله علیه، کارگزار به اندازهی اینکه کفاف اقلّی داشته باشد از بیت المال ارتزاق کند اشکالی ندارد. امیر المؤمنین علیه السّلام در دورهی حکومت خودش به صورت محدود از بیت المال حقوق میگرفت. دورهی خلفا هم به این صورت بود نه به محدودیت دورهی امیر المؤمنین صلوات الله علیه. مثلاً روزی یک نصفه بز درِ خانهی عمر میفرستادند. این ثبت شده، حقوق خلیفهی دوم هم ثبت شده است. خلاصه تا اینجا… یعنی تا زمان خلیفهی دوم اجازه نمیدادند که فاصلهی بین مردم و حکومت خیلی زیاد بشود. ولی بعداً گفتند: او نخبه است، کار سیاسی انجام میدهد. نمیخواهم سیاسی صحبت کنم. من اشاره میکنم که شما روی این مسئله فکر کنید. بالاخره امروز من چند نکتهی مهم گفتم. اگر بپذیریم، نگاه ما به حکومت عوض میشود.
یک وقت یک بندهی خدا را محاکمه میکردند. از معدود مواردی که محاکمهی فردی را تلویزیون ما زنده پخش کرد محاکمهی این آقا بود که البتّه بعداً فشار آوردند، اجازهی اینکه محکومیت او را کامل تحمّل کند را ندادند. فشار تودهها از پایین و چانهزنی از بالا و حکم حکومتی و… تا اینکه ایشان بیرون آمد. در تلویزیون پخش میکرد که میگفت: من این آقا را میآورم، او خیلی قدرت دارد، یک مقدار هم… داشتههای او بیشتر از بردههای او است! حالا یا خود من حقوق بیشتری به او میدهم مثلاً فرض بفرمایید اگر حقوق یک نفر در آن موقع ۱۵۰ هزار تومان بود، او ۹ میلیون تومان حقوق گرفته بود. خدماتی که دارد بیشتر از این حرفها است. آیا این نگاه در حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه وجود دارد یا وجود ندارد؟ همان زمان هم افراد زیادی از بزرگان سیاست، هم رئیس جمهور وقت و هم افراد دیگر از آن فکر حمایت میکردند. من الآن دنبال این هستم که آیا آن فکر درست است یا خیر؟ میگویند: داشتههای او بیشتر از بردههای او است. بله، اگر شما صرفاً مادّی نگاه کنید، آخرتی نه، دنیایی هم نه، مادّی صرف پولی حساب کنید، چرا امّا به این توجّه نمیکنید که این کار، فساد اداری ایجاد میکند. شما امضا میکنید که دیگران هم در جای دیگر اگر توانستند بگویند اگر من الآن در یک شرکت خصوصی بودم اینقدر پول داشتم. به شرکت خصوصی برو.
إنشاءالله حکومت امام زمان عجّل الله فرجه بیاید معلوم میشود که اگر کسی بخواهد کارگزار دولت امام زمان صلوات الله علیه باشد، حضرت برای او چگونه حقوق تعیین میکند؛ یعنی میگوید: اگر من الآن در دانشگاه بودم، پایم را روی پا انداخته بودم، راحت نشسته بودم، خوابیده بودم و بیشتر از الآن میگرفتم. این آقا دارد علناً میگوید: اگر من در دانشگاه بودم پایم را روی پا انداخته بودم، راحت نشسته بودم. برادر من حرام خورده بودی، پول هیئت علمی برای این است که مطالعه کند نه اینکه پایش را روی پا بیندازد! تو آن موقع هم که در دانشگاه میخوردی اگر اینطور که خودت میگویی باشد، حرام میخوردی. چون شخصی که عضو هیئت علمی است باید یک تعداد ساعت را تدریس کند و بقیهی ساعتهای کاری را مطالعه کند. حالا کاری ندارم که چند نفر از آنها در دفترهایشان پیدا میشوند و در جاهای دیگر هم پروژه دارند. این حرام است، به شما پول دادهاند که در ازای آن تحقیق کنید نه اینکه…
به من میگفت: من این جزوه را ۹ سال پیش نوشتهام و وقت نکردهام آن را ببینم، هر سال آن را ببینم. چون این طرف و آن طرف داشت کار و کاسبی میکرد. نگاه ما به حکومت امیر المؤمنین باید یک بار بررسی بشود، شاید ما به این نتیجه برسیم که عطای آن را به لقای آن ببخشیم، سخت است. در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام، گاهی حق به خاطر بعضی از مصلحتها احقاق نمیشود. بعضی از دادگاهیها اتّفاق نمیافتد. زمان امیر المؤمنین صلوات الله علیه، مغیره لعنه الله علیه هست امّا امیر المؤمنین صلوات الله علیه او را دادگاهی نمیکند. چرا؟ چون زمان امیر المؤمنین سلام الله علیه، زمان «یَحْکُمُ بِالحَق» نیست، دوران عدم –«یَحْکُمُ بِالحَق» به آن معنا که اوّل جلسه توضیح دادم. اگر کسی این یک دقیقه را گوش کند ممکن است بد برداشت کند- دوران عدم تقیه نیست، عدم مدارا نیست، امیر المؤمنین صلوات الله علیه، قاتلان همسر خود را در مدینه میبیند، اصلاً اینها میآیند و به حضرت مشورت میدهند. کم شنیدهاید؟ مغیره میآید و با حضرت صحبت میکند. دست و بال این حکومت بسیار بسته است. در حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه اگر خود حضرت میخواهد از حقّ فدک بگذرد، نوادگان حضرت زهرا سلام الله علیه معلوم نیست از فدک بگذرند، هیچ نظرسنجی نمیشود، فدک متعلّق به یک عدّه است، فقط متعلّق به امیر المؤمنین صلوات الله علیه نیست. حضرت هم از مواضع خود عقبنشینی نمیکند چون میگوید: «نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ»[۵] میفرماید: ما در قیامت دادخواهی خواهیم کرد ولی الآن شرایط مناسب نیست، دست و بال او بسته است.
علّت فاصله گرفتن تودهی مردم از مسئولان
چه چیزی میتواند حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه را موفّق کند؟ چون حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه در رأس هیچ مشکلی ندارد. آن چیزی که شما میبینید و من میبینم این است که حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه در تودهها دچار اضمحلال شده است؛ یعنی حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه سرباز صفر ندارد، نمیآیند بجنگند. امیر المؤمنین صلوات الله علیه مشکل کمبود فرمانده پیدا نکرده است. نگفتند مثلاً لشکر داشت، نمیدانست چه کسی را مسئول پیاده نظام و سواره نظام و… بگذارد. این را هیچ وقت نگفتهاند.
چه میشود که تودهها همراهی نمیکنند؟ تودهها وقتی دچار تناقض میشوند، عقب میروند. برای مردم ما دورهای بود که به آنها میگفتند بروید جان بدهید میرفتند جان میدادند. بعد دورهای بود که مراجع وسط میآیند و میگویند یارانه نگیرید، آنها یارانه میگیرند. چرا اوضاع اینطور میشود؟ چون مردم میگویند بعضی از اینها میلیاردی میخورند حالا من ۴۵ هزار تومان را نگیرم؟! عمراً، میگیرم! اصلاً اگر نیاز هم نداشته باشم میگیرم و آن را به فقرا میدهم. چون این را یک مو از خرس کندن و مال از یاغی گرفتن میداند. اگر دل او با حکومت باشد اینطور نیست، صد برابر بیش از… فرزند خود را داده است. من میشناسم کسی که فرزندش شهید شده ولی از یارانهی خود نگذشته است. چرا؟ یعنی ۴۵ هزار تومان برای او مهم بوده؟ خیر، میگوید: آن روزی که من فرزند خود را دادم بعضی از مسئولین در میدان جنگ بودند، فرزندان آنها شهید شدند. الآن من این ۴۵ هزار تومان را بدهم، آن مسئول حتّی اگر چشمش مشکل آب مروارید پیدا کند باید به خارج برود و عمل کند من چرا باید… من ۴۵ هزار تومان را میگیرم و ۴۵ هزار تومان از دزدی محافظت میکنم و این مبلغ را به فقرا میدهم. نمونهی آن این است.
اگر کسی جرأت دارد این آمار را منتشر کند. خانوادههای شهدایی که ۴۵ هزار تومان خود را بعد از فتاوای مراجع گرفتهاند. آنها نپذیرفتند، گفتند این تبعیض است؛ یعنی تودهی مردم وقتی میبینند که بدنهی خواص خوب عمل نمیکنند، لجبازی میکنند. حق هم دارد. ما چند جانباز داریم که پای آنها تا نزدیک کمر و بالای ران آنها قطع شده است ولی یارانههای خود را میگیرند و لزوماً نیاز هم ندارند. میگویند من این ۴۵ هزار تومان را میگیرم و به کسی که به خانهی ما میآید و پلهها را پاک میکند میدهم. حدّاقل به اندازهی ۴۵ هزار تومان جلوی دزدی را میگیرم. وقتی تبعیض ببیند واکنش نشان میدهد.
چه کسی میتواند میان فکر امیر المؤمنین و توده اتّصال برقرار کند و آنها احساس تناقض نکنند. این گروههای مختلف خواص هستند. «أَیْنَ عَمَّارٌ؟»[۶] یعنی این، یعنی من علیّ بن ابیطالب هستم ولی عمّار نیست که پیوند بدهد. اگر عمّار بود، اصلاً حکمیت رخ نمیداد. حکمیت یعنی نمیدانیم علی علیه السّلام یا معاویه. عمّار شهید شده بود. یکی از گروههایی که میتوانند بسیار جدّی به حکومت اسلامی کمک کنند، شهادتطلبان هستند، آن کسانی که شهیدانه زندگی میکنند. اینها پاک هستند، آمادهی سر دادن هستند. اگر گاهی به بعضی از نیروهای نظامی ما ظلم میشود برای این است که مردم مدام شنیدهاند آنها کاسبی میکنند و در کاسبی، کاسبیهای خورد را ناخواسته یا خواسته نابود کردند با اینها احساس رقابت میکنند. شما مدام باید بگویید: ببین شهید مدافع حرم…
شما در کدام منطقهی دنیا دیدهاید، یک نمونه برای من پیدا کنید که نسبت به شهدای جوان خود بیاحترامی کند؟ ابداً این کار را نمیکنند. منتها اگر مردم احساس کنند که این نیروی نظامی برای اینکه بعضی از هزینههای خود را به دست بیاورد، مجبور است کاسبی کند. یک وقت پروژهها آنقدر کلان هستند که از عهدهی کسی بر نمیآید، چندان سودآور نیست، اصلاً باید بیاید اینجا جهاد کند و کار را بردارد، یک وقت کار سودآور است و از عهدهی شرکتهای کوچک هم برمیآید، این میآید جمع میکند. احساس رقابت میکنند، بعد شما باید بگویید: چند میگیری کشته بشوی؟ چرا این «چند میگیری کشته بشوی» در جامعهی ما اتّفاق افتاده است؟ کجای دنیا اینطور است که بگویند اینها میروند پول میگیرند که کشته بشوند. گبرها هم اینطور نیستند، ما بد عمل کردهایم.
نقش و تأثیر شهدا در فضای جامعه
آن گروهی که میتواند بین افکار عمومی و سران سالم ارتباط برقرار کند، کسانی هستند که مثل شهدا زندگی میکنند، بیتوقّع میجنگد، بیتوقّع به میدان میرود. توسّل به آنها اثر معنوی دارد، یادمان آنها فضای جامعه را تطهیر میکند. جامعه هر چقدر هم در منجلاب غوطهور شده باشد، وقتی که یک سر بریده میآید و میشود حججی ببینید چه موجی ایجاد میکند چون باور شده است، چون حججی برای انتخابات سر نداده بود. یک دست بدهد که به انتخابات بیاید، ده سال به زندان برود که بیاید در انتخابات رأی بیاورد، خیر! داشتههای خود را داده بود و هیچ چیزی هم نگرفته بود. هر چقدر ناسزا بگویند، هر چقدر روی بحث شهادت و مدافع حرم و… إن قلت داشته باشند وقتی حججی بیاید نمیتوانند در برابر او مقابله کنند. من از رفتار زهرای اطهر سلام الله علیها به این نتیجه رسیدم.
علّت بیتابی فراوان حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدر
حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از پدر خود… شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها گذشته و مجلسی نگرفتهاند. خانهی امیر المؤمنین صلوات الله علیه هیچ تجربهای نداشت که برای زهرای اطهر سلام الله علیها مجلسی بگیرد. معمولاً یک مجلس بزرگداشت برای شهید یا تازه گذشتهای میگیرند، فضائل او را بیان میکنند. حضرت در روزهای آخر، یعنی بعد از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از فراق پیغمبر صلوات الله علیه و آله میسوخت. خود حضرت این را فرمود، فرمود: برای اینکه پدر من زحمت بسیاری کشید تا نهال اسلام بارور بشود. وقتی میبینم جریان منحرف میشود، وقتی میبینم غاصبانی که دشمن بودند دارند یک به یک در رأس قدرت قرار میگیرند، احساس میکنم همهی داشتههایی که پدر من جمع کرده بود را اینها نابود میکنند. لذا حضرت زهر سلام الله علیها از فراق پیغمبر صلوات الله علیه و آله گریه میکرد. امّا سر قبر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نمیرفت برای اینکه قبر مبارک رسول خدا تا خانهی حضرت زهرا فاصلهی بسیار کمی دارد. حضرت برای فراق پدر خود به گلزار شهدای احد میرفت و آنجا گریه میکرد، سر قبر حمزه سلام الله علیه گریه میکرد. این تصریح خود حضرت است. میگفتند: چرا شما اینطور گریه میکنید و ضجّه میزنید؟ «لَقَدْ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی لِبُکَائِکَ» راوی میگوید: جگر من پاره شد اینطور که شما گریه میکنید. حضرت میفرماید: «لفقدان أبی» پدرم را از دست دادم. شما پدرتان را از دست دادهاید به مدینه بروید، خانهی شما داخل مسجد است، قبر مطهّر شما هم داخل مسجد است. هیچ جایی هم شریفتر و مقدّستر از قبر پدر شما نیست، همانجا برو.
امّا زهرای اطهر سلام الله علیها دنبال این است که جامعه را از این منجلاب برگرداند. اگر بخواهی جامعه را از منجلاب برگردانی، باید پرچم شهید بلند کنی. «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ»[۷]، «کَانَتْ تَأتِی» دائماً، کار دائمی حضرت این بود. صدّیقهی طاهره سلام الله علیها قبل از هجوم باردار است و شهدای احد دور هستند. کسانی که رفتهاند دیدهاند. حضرت بعد از هجوم، جانباز است ولی «کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ» فاطمهی زهرا سلام الله علیها سر گلزار شهدای احد میرفت. آنجا برای فقدان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گریه میکرد، «وَ تَأْتِی قَبْرَ حَمْزَهَ» سر قبر حمزه هم مینشست؛ یعنی اگر تو بودی اینطور نمیشد. جامعهی ما حمزه لازم دارد. قبل از اینکه حمزه بیاید و اسلام بیاورد، هر کسی ایمان میآورد، به ظاهر ذلیل میشد به حدّی که آنها را کتک میزدند، سنگ روی سینههای آنها میگذاشتند. باید تربیت میشدند و پیغمبر هم پیغمبر رحمت بود و صلاح نبود درگیر بشود، زیرا حضرت کشته میشدند. وقتی حمزه اسلام آورد، دیگر در مدینه کسی را کتک نمیزدند، دیگر دیده نشد به یک برده سیلی بزنند، دیگر دیده نشد به یک مظلوم حمله کنند. اگر مادر عمّار را در مکّه کشتند، قبل از این بود که حمزه بیاید، وقتی حمزه آمد دیگر جرأت حمله نداشتند.
«لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ» بر سر مزار شهدای احد رفت، «وَ تَأْتِی قَبْرَ حَمْزَهَ» آنجا گریه میکرد؛ یعنی اگر بخواهیم (جامعه) را درست کنیم باید (آن را) به فکر شهدا برگردیم، چه کسانی بودند آنها که مانند حمزه سیّد الشّهداء سلام الله علیه سینهی آنها پاره پاره شد برای اینکه از اسلام دفاع کنند؟ حمزه از اسلام نخورد (نفع شخصی نبرد) بلکه جگر خود را تقدیم اسلام کرد. (ای حمزه) اگر تو بودی اینطور نمیشد. صدّیقهی طاهره سلام الله علیها به ما آدرس داده است که اگر وقتی وضع طوری وخیم شد که خدای نکرده مثل ماجرای بعد از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شد، درمان این است که به سمت شهدا بروید «فرّوا إلی الشّهداء». فکر شهیدان ما را زنده میکند چون وقتی که شهید میخواهد جهاد کند دنبال جیب خود نیست (به فکر سود مالی نیست) ما چقدر شهدایی داشتیم که مثلاً در اوایل جنگ، دو مغازه داشته، یکی از آنها را فروخته و اسلحه خریده و به جنگ رفته و مغازهی دیگر را همسر او اداره میکرده است. آن موقع نه درجه بود، نه حقوق بود، نه رتبهبندی بود، آمده بود خود و دار و ندار خود را فدای اسلام کند.
وقتی راوی میبیند حضرت زهرا سلام الله علیها اینطور گریه میکند میگوید: بیبی، اینطور که شما میگویید همه چیز منحرف شد، حق از بین رفت، حقّ علی را خوردند، چرا خود علیّ بن ابیطالب صلوات الله علیه به میدان نیامد، نیامد دفاع کند؟ صدّیقهی طاهره سلام الله علیها یک روایت گفته است که هیچ کسی در این عالم اینطور به این روایت عمل نکرده است. فرمود: از پدرم شنیدم «مَثَلُ عَلِیٍّ -فِیکُمْ أَوْ قَالَ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ- کَمَثَلِ الْکَعْبَهِ»[۸] (در کتاب کفایه الأثر فی النّص على الأئمّه الإثنی عشر، صفحهی ۱۹۹ به این صورت آمده است: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ» مثل علی، مثل کعبه است، تا زمانی که منِ فاطمه هستم دور او بگردم، نوبت به علی نمیرسد. آمدهام کنار شهدا تا یار جمع کنم. تا زمانی که من باشم، نمیگذارم علی اقدام کند، او امام است باید جایگاه او حفظ بشود.
زهرا جان در همان دورهی حکومت، کسی نبود اینطور دور امیر المؤمنین صلوات الله علیه بگردد، به صورت او میزد. فرمود: «مَثَلُ عَلِیٍّ -فِیکُمْ أَوْ قَالَ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ- کَمَثَلِ الْکَعْبَهِ»[۹]، «إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی»[۱۰] پیغمبر دستور داد دور علی بگردید. من اگر به میدان آمدهام، آمدهام تا خود را فدای او کنم چون کسی نیست.
اگر همهی وجود صدّیقهی طاهره سلام الله علیها را نگاه کنید…
پی نوشت:
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیه، ص ۹۸٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۱۴٫
[۵]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۱۷٫
[۶]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۶۴٫
[۷]- کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۱۹۸٫
[۸]- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ۳، ص ۲۰۲٫
[۹]- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ۳، ص ۲۰۲٫
[۱۰]- کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۱۹۹٫
پاسخ دهید