حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ ۰۶ بهمن ۱۳۹۸ در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به ادامه سخنرانی پیرامون بحث «خطبه مهم امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آخر الزمان و راه نجات در آن ـ با محوریت خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیرالمؤمنین علیه أفضل صلواه المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال این گفت و شنید ناقابل و نشست و برخواست بیقیمت را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت و نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، تمهیدِ مقدّماتِ ظهورِ مبارکِ ایشان و شهادتِ در راهِ ایشان نصیبِ همهی ما، جدّ و آبادِ ما، نسل و ذریّهی ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
من قبل از اینکه به جلسه وارد بشوم این صلوات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بخوانم، این صلوات از امام حسن عسکری صلوات الله علیه رسیده است و از آن چیزهایی است که از بهشت در دنیا جا مانده است، شما هم اگر خواستید یا بشنوید و یا با من همراهی کنید و بعد به بحث وارد بشوم. خوب است قبل از شروع هر کارِ سختی این صلوات خوانده بشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبِیبَهِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّهِ الْهُدَى وَ حَلِیلَهَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَهَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِیجَهَ الْکُبْرَى صَلَاهً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِیهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَهِ أَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلَام»[۴].
هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی محبّت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسهی گذشته
جلسهی گذشته عرض کردیم خطبه ۲۱۷ و ۲۳۹ نهج البلاغه بخشی از یک خطبهی تقریباً طولانی است که در کتاب شریف کافی، در تحف العقول و امثالِ این کتب آمده است.
دغدغهی ما این بوده است که وقتی یک روایتی را از منبعِ اصلی قبل از سیّد رضی علیه الصلاه و السلام پیدا میکردیم آن را از منبعِ اصلی میخواندیم، لذا حدوداً نیمی از خطبه را خواندهایم و گفتگو کردهایم، علّتِ انتخابِ خطبه هم این بود که دو هفتهی گذشته یک نکتهای راجع به آخرالزمان عرض کردیم، برای بعضی از دوستانِ ما سوال پیش آمده بود که بالاخره الآن آخرالزمان هست یا نه؟
ما هم مختصری توضیح دادیم که «آخرالزمان» که میگویند بصورتِ کلّی امّتِ پیغمبرِ ما امّتِ پیغمبرِ آخرالزمان هستند، پیغمبرِ ما پیغمبرِ آخرالزمان است، ولی طبیعتاً خودِ همین «آخرالزمان» به نسبتِ خودش اول و آخر دارد، اوصافی ذکر شده است که انسان بایستی به آن نگاه کند که کدامیک از آنها در دورهی ما هست و کدامیک نیست، نکتهی اصلیِ آن این است که برای اینکه ما بتوانیم این فشار را در آخرالزمان تحمّل کنیم، گاهی به ما اطلاعاتی میدهند که ما هم نترسیم، از تنهاییِ حق نهراسیم، از دست به دست دادن و تبانیِ اهلِ باطل غم به دل ندهیم، اگر همهی عالَم یکپارچه در مقابلِ شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار بگیرند آنها را مانندِ کفِ روی آب میبیند (اگر در حالِ حق گفتن است)، و اگر در جایی هم چیزی را حق ببیند اگر ارزن هم باشم از کوهِ اُحُد سنگینتر میبیند، یعنی برای مؤمن چیزی جز باطل سبک و چیزی جز حق سنگین نیست.
به اینجا رسیدیم که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: کار به جایی میرسد که اهل کتاب و قرآن کریم غریب هستند، بعد اینطور فرمودند: «قَدْ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ» حکومتشان را به کسانی میسپارند که «وَلَّوْا أَمْرَهُمْ وَ أَمْرَ دِینِهِمْ» حکومتشان و کارهای اجتماعیشان و یا دینشان را به کسانی میسپارند که «مَنْ یَعْمَلُ فِیهِمْ بِالْمَکْرِ وَ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلرِّشَا وَ اَلْقَتْلِ»، وقتی میخواهد مرجع تقلید انتخاب کنند بجای اینکه ببینند اعلم چه کسی هست میبینند که چه کسی با حزبِ آنهاست، یعنی انتخابِ مرجع تقلیدشان هم اینطور میشود، وقتی میخواهد به یک نفر رأی بدهد آن کسی را انتخاب میکند که از همه دروغگوتر است، و اصلاً وقتی دروغ میگوید و تهمت میزند میگویند: دیدید چگونه زد؟ دیدید چه گفت؟ یعنی لذّت هم میبرند!
و ما هم نمیخواهیم بگوییم الآن آن دورهای است که حضرت میفرمایند، ان شاء الله که نباشد.
نفاق از ابتدای اسلام تابحال
بعد فرمودند: «کَأَنَّهُمْ أَئِمَّهُ اَلْکِتَابِ وَ لَیْسَ اَلْکِتَابُ إِمَامَهُمْ»، آخوندهایی در آن روزگار هستند که انگار استادِ قرآن هستند درحالی که قرآن امامِ اینها نیست. یکی از چیزهای سخت آخرالزمان این است که حضرت فرمودند پیدا کردنِ حق خیلی سخت میشود. وقتی در خانهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چندین و چند نفوذی و منافق حضور دارد و ارتباط دارند دیگر شما نباید تعجب کنید که مثلاً در خانهی مرجع تقلید نفوذی باشد، احتمالِ این موضوع خیلی جدّی است، اینکه خودِ آن مرجع نفوذی باشد ممکن است و اینکه در خانهی او هم نفوذی باشد امکان دارد، دیگر منبری و اینها که قیمتی ندارد، وقتی در خانهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفوذی هست دیگر پایینتر از ایشان هم احتمال دارد نفوذی داشته باشند، و هرچه به آخرالزمان هم برسد بیشتر هم میشود، خطرناکتر هم میشود، انسان باید خیلی حواسِ خود را جمع کند، پناه بر خدا.
عمل نکردن به قرآن در آخرالزمان
بعد حضرت اینطور فرمودند: «لَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اِسْمُهُ» از حق چیزی جز نامِ آن نمیماند.
ما اگر بخواهیم این عبارات را بخوانیم باید ببینیم خودمان شخصاً نسبت به حق چگونه هستم، فقط نامِ حق هست، کسی به آن توجّه نمیکند.
«وَ لَمْ یَعْرِفُوا مِنَ اَلْکِتَابِ إِلاَّ خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ» فقط همین نوشتهی قرآن کریم هست، مردم به آن اعتناء نمیکنند، یعنی در بازارِ مسلمین… «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[۵]، «وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا»[۶]، دیگر اینها از واضحاتِ قرآن کریم است، قرآن کریم هست، در خانهها هم هست، زمان و عقد و خرید خانه هم ابتدا قرآن کریم را به آنجا میبرند اما کارکردِ آن در همین حد است که اگر کسی از دنیا رفت صدای قرآن را پخش کنند و قرآن کریم به خانه ببرند و در همین حد.
گوشِ خود را به هر کسی ندهیم
«یَدْخُلُ اَلدَّاخِلُ لِمَا یَسْمَعُ مِنْ حِکَمِ اَلْقُرْآنِ»… نستجیربالله… اینجا حضرت راجع به جلسات صحبت میکنند، میفرمایند که یک نفر وارد میشود مینشیند که احکام و حکمتهای قرآن کریم را بشنود «فَلاَ یَطْمَئِنُّ جَالِساً حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ اَلدِّینِ» هنوز خیلی محکم بر سرِ جای خود ننشسته است که از دین خارج شده است!
طبیعتاً در آن ایام باید از منبریها فرار کرد، الآن هم روزگاری است که باید از خیلیها فرار کرد، خیلی خطرناک است، کارِ خیلی خطرناکی است که انسان گوشِ خود را به دستِ کسی بدهد. یک وقتی یک نفر است که صبح تا شب کارِ او تحقیق و پژوهش است، شاید اگر به شما بگویم که من ماهانه بیش از یک میلیون تومان کتابِ اباطیل و خزعبلات میخرم و میخوانم باور نکنید، بیش از این مقدار میشود، انسان مجبور است، باید ببیند که چه کسی چه چیزی میگوید، کارِ ما همین است که متأسفانه در منجلاب قوطهور هستیم که ببینیم چه کسی چه چیزی میگوید تا حواسِ ما جمع باشد، ولی کارِ همه این نیست، مردم کار و زندگی دارند، نمیشود بگویید که من فقط میشنوم، وقتی میشنوی روی صفحهی نفسِ تو اثر میگذارد، اگر کارِ تو این است که دائم پژوهش و تحقیق میکنی و دستِ تو در حق پُر است بسم الله! اما اگر کارِ تو چیزِ دیگری است، همانقدر که شما هر چیزی در موتور ماشینِ خودتان نمیریزید مسلّماً انسان در مغزِ خود هم هر چیزی نمیریزد، اثر میگذارد، اینطور نیست که بگویید میریزم و بعد هم یک نفر میآید و میشورد و میبرد، نمیبرد! در صفحهی نفس اصلاً هیچ چیزی به این راحتی از بین نمیرود.
یکی از بدبختیهای تائبین این است که… در دعای روزانهی روز بیست و یکم یا روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان هست که ما مدام توبه میکنیم و بدتر میشود، آنجا میگوید: خدایا! یک کاری کن که وقتی من توبه میکنم جای آن را بشوید؛ این از آن چیزهای خیلی سخت هم هست، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که جای گناه را بشوید.
خلاصه این بیچاره منبر آمده است که از حکمتهای قرآن کریم بشنود، گویندهی بیانصاف اباطیل میگوید، این شخص هنوز خیلی سرِ جای خود نشسته است از دین خارج شده است، یعنی این بیچاره به کفریات معتقد شده است.
«یَنْتَقِلُ مِنْ دِینِ مَلِکٍ إِلَى دِینِ مَلِکٍ»، قبل از آن دینِ او یک جریانِ سیاسی بود، این آخوند آمد و یک گمراهیِ دیگر اضافه کرد و به دینِ یک جریانِ سیاسیِ دیگر درآمد.
دوستان! اصلاً نباید جریانهای سیاسی را ساده گرفت، جریانهای سیاسی نشأت گرفته از تفکرِ دینی است، نه اینکه بگویید دو جریان هستند که همه شیعه هستند و در انتخابِ «الف» یا «ب» اختلاف دارند؛ معمولاً نود و نه درصد اینگونه نیست.
یک گروهی که طلبه بودند و رشتهی جامعهشناسیِ دانشگاه تهران میخواندند رفته بودند و دانشگاههای برجستهی تهران را آمار گرفته بودند، و چون جهاتِ خلاف امنیت ملّی دارد نمیشود این آمار را هم در جایی منتشر کرد، که کسانی که شبهاتِ شدیدِ اعتقادی دارند و انحرافاتِ واضحِ فکری دارند از چه زمانی مسیرِ خود را کج کردهاند، مثلاً طرف نمازخوان و دیندار بوده است و به دانشگاه رفته است… نمیخواهم بگویم که همهی دانشجوها منحرف هستند، اینها رفته بودند و روی دانشجویانی که هر کدام از آنها دیگر صاحبِ یک مشربِ فکری شده بودند، یعنی چنان انحراف پیدا کرده بود که دیگر وقتی جلسه میگذاشتند ایشان بعنوانِ مدّعی سخنرانی میکردند، بررسی کرده بودند، چه شد که اینها جابجا شده بودند؟ عمدهی اینها بر سرِ یک اتّفاقِ سیاسی منحرف شده بودند.
مثلاً در سال هشتاد و هشت… عزیزانی که مانندِ ما در این مباحث و خزعبلات هستند میدانند چه کسی را میگویم، من نامِ او را نمیبرم… یک کسی بود که از نهج البلاغه میگفت و انسانِ خیلی خوشفهمی هم بود و متفکّر بود و نمازشب خوان بود و اهل پرداختِ وجوهات بود، سال هشتاد و هشت با حاکمیت اختلاف نظر سیاسی پیدا کرد، تا اینجا مسئله خیلی جدّی نیست، مثلاً دستمالِ سبز میبست و به خیابان میرفت و… همه خیلی تعجّب میکردند که یک انسانِ فیلسوف مسلک… فیلسوفها اهلِ این کارهای چیپ نیستند، فیلسوف باید بنشیند و تئوریپردازی کند، یعنی اگر دستمالِ سبز ببندد و به خیابان بیاید برای قشرِ فیلسوف کلاسِ پایین محسوب میشود، این آمد و کمی چرخید و… حال به این موضوع کار ندارم که خودِ این شخص چه شد، که این شخصی که بسیار دقیقالنظر بود فکر کرد دیگر باید با همه چیزِ جمهوری اسلامی مخالفت کند، حال فیلسوف است و تاریخ هم نمیداند، اما دیگر در مباحثِ واضحِ تاریخی ورود میکند و چرند میگوید، در حدّی که بنده که قبل از آن شاگردِ او بودم و از آثارِ او استفاده میکردم دونِ شأنِ خود میدانم که پاسخِ آنها را بدهم، یعنی اینقدر حرفها سخیف است! در فلسفه قوی بود، اما ناگهان چنان برگشت که… اصلاً این شخص قبلاً راجع به هر چیزی اظهار نظر نمیکرد، الآن مثلاً میبیند که حس جمهوری اسلامی به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خوب است این شخص برای اینکه این موضوع را بگیرد یک چیزهایی میگوید. شاگردهای او از خودِ او بدتر! خودِ او یک توانِ علمی داشت… شاگردهای او (از آن کسانی که با او جابجا شدند) از دانشجوهای برتر تهران بودند، یعنی از کسانی که رتبهی دو سه رقمی داشتند… اینها چطور خزعبلاتِ تاریخیِ این شخص را پذیرفتهاند؟ وقتی ماجرای هشتاد و هشت پیش آمد دو دستگی اتفاق افتاد، این دانشجویی که از نظرِ سیاسی با کسی مانندِ کاشانی اختلاف نظرِ سیاسی پیدا کرد، مثلاً من خیلی تند طرفدارِ یک فکر بودم و او طرفدارِ یک فکرِ دیگری بود، آن شخص به دنبالِ این بود که به جلساتِ معارفی برود…
بعضیها کلاً به دنبالِ مسائلِ جدی نیستند، جذب و طرد این قشر سخت است، این طیف اینطور نبودند، مثلاً رشتهی مهندسی داشت اما میرفت کتاب فلسفی میخواند و بحث میکرد و… این شخص دیگر نمیتوانست از کسی که مخالفِ فکرِ سیاسیِ اوست چیزی بگیرد، طبعاً به جلساتِ اشخاصی میرفتند که همفکرِ خودشان باشند، و چون آغوشِ او نسبت به آن باز بود هرچه او میگفت میپذیرفت، هنوز آن شخص که فیلسوف است نماز میخواند اما اینها دیگر نماز نمیخوانند! یعنی از او هم جلو زدهاند! اصلاً ملحد شدهاند.
ارتباط سیاسی بحثِ خیلی مهمی است، در ازدواج هممشرب بودن خیلی مهم است، وگرنه زندگی را به آشوب تبدیل میکند، بنده نمیگویم همفکرِ من باش، میگویم هرچه هستی برو و یک کسی مانندِ خودت را انتخاب کن، وگرنه زندگیِ تو تبدیل به مناظره و مجادله و یقهکشی میشود، یعنی زندگی به جنگ تبدیل میشود.
این موضوع زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم اتفاق افتاده است.
با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اختلاف سیاسی پیدا شد، مثلاً در نهروان یک عدّهای از جهتِ سیاسی گفتند که ما این روشِ حاکمیت را قبول نداریم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نباید زیرِ بارِ حکمیت میرفتند. آن کسی که اینجا همفکریِ خود را با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از دست میداد و به دامانِ آنها میرفت تا دیروز عاشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود اما وقتی دو ماه گذشت نستجیر بالله به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فحاشی میکرد. چرا؟ برای اینکه وقتی مشربِ سیاسیِ او با شخصِ دیگری نزدیک بود حرفِ او را راحت میپذیرفت.
برای من زیاد اتفاق افتاده است، لذا خدای متعال لطف کرده است که نه بَهبَهِ دیگران و نه اَهاَهِ دیگران برای من مهم نیست. چون فرض کنید که برای یک مطلبی پانصد پیام موافق و مخالف میآید، کافی است که شما بروید و صفحاتِ آنها را ببینید، آنهایی که فکرِ سیاسیشان با من یکی است در اغلبِ موارد موافق هستند و آنهایی که فکر سیاسیشان با من یکی نیست در اغلبِ موارد مخالف هستند، یعنی خیلی به محتوا توجّه ندارند، این همفکری است که اثر دارد، این خیلی خطرناک است.
لذا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: اینها میروند و در منبرِ یک نفر شرکت میکنند… این خیلی مهم است که به منبرِ چه کسی میروی، اصلاً این شخص کیست که روزهای یکشنبه اینجا میآید؟ فکرِ او چیست؟ قطعاً هر کسی که با شما حرف میزند به دنبالِ این است که فکرِ خود را به شما القاء کند، بنده هم اعتراف میکنم که من هم همینطور هستم، اصلاً کسی را نمیشناسم که اینطور نباشد، مگر میشود که یک روزنامه یک تیترِ یک بزند و در آن غرضی نداشته باشد؟ حال تشخیصِ اینکه آیا قربه الی الله است یا نه دیگر کارِ من و شما نیست. هر کسی حرف میزند قطعاً به دنبالِ این است که شستشوی مغزی بدهد یا یک چیزی را القاء کند، هیچ کسی برای دیگری پستی ارسال نمیکند الا اینکه غرضی دارد و ممکن است گیرنده نتواند تشخیص بدهد. لذا خیلی مهم است که بدانیم این چه شخصی است که در حالِ حرف زدن است.
لذا من اعتراف میکنم… با اینکه سعی میکنم این کار را نکنم، خودِ خدای متعال شاهد است که وقتی میخواهم از سیرهی اهل بیت علیهم السلام بگویم تلاش میکنم که چیزی را که میفهمم بگویم نه اینکه به دنبالِ ترویجِ فکرِ خود باشم، اما شما یقین بدانید چیزی از دهانِ من خارج میشود که با فکرِ سیاسی و اجتماعیِ من همخوانی دارد، وگرنه نمیشود.
اینجا هم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند، میفرمایند: «یَنْتَقِلُ مِنْ دِینِ مَلِکٍ إِلَى دِینِ مَلِکٍ»، وقتی که پای صحبتِ این آخوند مینشیند از دینِ این مَلِک… او را از دینِ این رئیسجمهور به دینِ آن رئیسمجلس تغییر میدهد، یعنی همه غرض دارند، از آئین و فکرِ این چپی به این راستی یا از این راستی به این چپی تغییر بدهند.
«وَ مِنْ وَلاَیَهِ مَلِکٍ إِلَى وَلاَیَهِ مَلِکٍ»، نیم ساعت یا چهل دقیقه منبر میرود و روضه میخواند که شما را از تحت سرپرستیِ یک نفر به تحتِ سرپرستیِ یک نفر دیگر ببرد. حال اینکه آیا راست میگوید یا راست نمیگوید یا غرض دارد یا قصدِ قربت دارد باید جای دیگری بحث شود، اینکه به ما گفتهاند با عالِمِ رَبّانی ارتباط بگیر، اگر خواستی یکشنبهها به اینجا بیایی به سراغِ آن عالِم برو و بگو لطفاً دو جلسه از سخنرانیِ فلانی را گوش بدهید و ببینید آیا درست میگوید یا نه، اینطور نباشد که ما به آنجا برویم و وقتی بلند میشویم از دین خارج شده باشیم، اصلاً این شخص ارزش دارد که وقتِ خودمان را برای او بگذاریم یا نه؟ اگر کسی این کار را نکند قماربازی کرده است، این قماربازی است که انسان گوشِ خود را به دستِ کسی بدهد. عالِمِ رَبّانی چه کسی است؟ کسی که شما بتوانید با او ارتباط بگیرید، در نمازِ او شرکت کنید، ان شاء الله خدای متعال رحمت کند، بعضی از اینها از دست رفتند، ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی اعلی الله مقامه الشّریف را رحمت کند که اگر سوال داشتید میگفتید فردا ظهر میروم و از ایشان میپرسم، یعنی میشود با او ارتباط گرفت، و شما هر روز او را میبینید، کسی را که هر روز میبینید، خشمِ او را، شعفِ او را، مدلِ برخوردِ او را، همه چیزِ او را دیدهای، نه کسی مانندِ من، معمولاً من نود دقیقه صحبت میکنم اما شما نمیدانید من قبل و بعد از آن چکار میکنم، این هم که انسان بخواهد خود را نود دقیقه حفظ کند کارِ سختی نیست، اینطور نمیشود تشخیص داد.
بعد شما میبینید که نود جلسه «درآمدی بر نهج البلاغه» گوش کردهاید و فکرِ سیاسیِ شما تغییر کرده است، من موردهای زیادی داشتهام، تازه جاهایی که من کمتر از جلساتِ نهج البلاغه اظهاراتِ سیاسی دارم، یعنی جاهایی که تاریخ و روضه گفتهایم، اما فکرِ طرف تغییر کرده است، قطعاً همینطور است، نمیگویم فکرِ او تغییر کرده است به معنیِ خوب شدن است، میگویم به فکرِ من شبیه شده است، حال هر چیزی که هست، ان شاء الله خدای متعال به هر دوی ما رحم کند.
لذا باید توجه کرد که انسان نباید گوشِ خود را به دستِ هر کس بدهد، حضرت میفرمایند: وقتی نشست و بلند شد از تحتِ سرپرستیِ یک نفر به تحتِ سرپرستیِ یک نفرِ دیگر رفته است، یعنی ممکن است طرف را از تحتِ سرپرستیِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیرون کنند و به تحتِ سرپرستیِ معاویه ببرند، و یا بالعکس.
اینجا حضرت چون در موردِ آخرالزمان بیان میفرمایند و در آن زمان انحراف بیشتر از هدایت است جنبهی منفی را بیان میفرمایند.
علتِ فریب خوردنِ انسانها با توجه به علم داشتن به موضوع
«فَاسْتَدْرَجَهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ»، و آنها تصوّر هم میکنند که دیندار هستند.
مثلاً میگویند ما مجلس میرویم و میآییم، خدای متعال هم با سنّتِ استدراج مدام به اینها فرصت میدهد.
«وَ إِنَّ کَیْدَهُ مَتِینٌ» مکرِ خدای متعال محکم است.
مکرِ خدای متعال کجاست؟ خدای متعال خیلی بزرگوار و آقاست، اگر در یاد داشته باشید دههی اول محرم عرض کردیم، الآن که ما اینجا نشستهایم مثلاً خوابمان میگیرد، اما اگر بگویند که الآن دوربین روی توست و همهی شبکههای تلویزیونی بطورِ مستقیم تو را پوشش میدهند کاملاً بیدار میشویم، چرا؟ چون دوربین در حالِ پوشش دادنِ وضعیتِ ماست.
خدای متعال به ما فرموده است که هر لحظه هزاران هزار دوربین در حالِ گرفتنِ شما هستند، آقاییِ خدای متعال هم در این است که قبل از آن گفته است، اگر به انسان نگویند انسان ضایع میشود، همهی ذرّاتِ وجود در حالِ فیلم گرفتن از ما هستند، لغزش با چه چیزی برای من ایجاد میشود؟ حضرت میفرمایند: «إِنَّ کَیْدَهُ مَتِینٌ بِالْأَمَلِ وَ اَلرَّجَاءِ» با امیدِ دراز، امیدِ بیهوده.
زمانی من مشاورِ کنکورِ شخصی بودم که کلاً درس نمیخواند، بیست روز قبل از کنکور من در حالِ رفتن به کربلا بودم، چند مداد به من داد و گفت: لطفاً این مدادها را با ضریحِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام متبرّک کنید.
«إِنَّ کَیْدَهُ مَتِینٌ بِالْأَمَلِ وَ اَلرَّجَاءِ»، آرزوی تو باید با وظیفهات همخوانی داشته باشد، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام انتهای عدالت هستند، چون کنکور رقابت است؛ یک زمانی شما میگویید: خدایا! به همهی اینها روزی بده و به ما هم روزی بده؛ در این دعا رقابتی نیست، ولی آنجا رقابت است، مثلاً یا من باید صندلیِ آن دانشگاه را بگیرم یا ایشان، آن شخص خیلی تلاش کرده است و روزی ده ساعت درس خوانده است و من میروم و مدادِ خود را با ضریحِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام متبرک میکنم!
حضرت میفرمایند: «إِنَّ کَیْدَهُ مَتِینٌ بِالْأَمَلِ وَ اَلرَّجَاءِ»، این شخص در حالِ فریب دادنِ خود است.
بعضی از معاصیِ آخرالزمان
نستجیربالله «حَتَّى تَوَالَدُوا فِی اَلْمَعْصِیَهِ» تا کار به جایی میرسد که این نسل که مدام در حالِ بد شدن هستند تبدیل به پدر و مادر میشوند و فرزندانِ اینها میآیند، بعد دوباره فرزندانِ آنها میآیند، در معاصی و باطل غرق میشوند، «وَ دَانُوا بِالْجَوْرِ» دیگر تدیّنِ آنها با ستمگری آمیخته است.
دیدید این ملعونِ مو زردِ کافر (ترامپ) وقتی به شهیدِ ما جسارت کرد، پشتِ او همهی مردها و زنها دست زدند، ممکن است ما هم اینطور بشویم، دقّت کنید که ممکت است جامعهی شیعه اینطور بشود، کار به یک جایی میرسد که ممکن است یک نفر را بکشند و بقیّه دست بزنند، خیلی اتّفاق افتاده است، در نجف که اصلاً وحشتناک اتفاق افتاده است، بروید و بپرسید که در صد سالِ اخیر نجف چقدر از گروههای منحرفِ شیعه انسان کشتهاند، روی پشتبامِ خانهها به یکدیگر تیر انداختهاند، بر سرِ چه موضوعی؟ بر سرِ قبیلهبازی و جریان بازی و حزب بازی.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: «دَانُوا بِالْجَوْرِ»، اصلاً به ستمگری تدیّن پیدا میکنند؛ یعنی چنان راسخ است که اصلاً انگار جزوِ حقوقِ اوست.
«وَ اَلْکِتَابُ لَمْ یَضْرِبْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ صَفْحاً ضُلاَّلاً تَائِهِینَ قَدْ دَانُوا بِغَیْرِ دِینِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَدَانُوا لِغَیْرِ اَللَّهِ»، ظاهرِ خیلیها دیندار است ولی در انتهای گمراهی و بیچارگی هستند.
بعد حضرت اینجا یک جملهای میفرمایند که معمولاً غلط فهمیده شده است، حضرت میفرمایند: «مَسَاجِدُهُمْ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ عَامِرَهٌ»، معمولاً اینقدر از آن را گفتهاند که «مسجدها در آن زمان خیلی آباد است»، این مطلب را بد فهمیدهاند، حضرت در این فرمایشاتِ خویش دو مرتبه این جمله را تکرار میکنند، حضرت نمیفرمایند که در آخرالزمان مساجد زیبا هستند، این موضوع لزوماً علامتِ بدی نیست، اگر حرام بدست نیامده باشد و اسراف صورت نگرفته باشد و سبکِ زندگیِ مردم را خراب نکند ایرادی ندارد، حضرت از این جهت گله نمیفرمایند که مساجد زیبا شدهاند، عبارتِ حضرت این است که مجدداً دو سه خط بعد تکرار میفرمایند، فرمودند: «مَسَاجِدُهُمْ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ عَامِرَهٌ مِنَ اَلضَّلاَلَهِ»، از گمراهی آباد است، یعنی یا با حرام آباد شده است و یا در آن حرام ترویج میکنند، یعنی همهی آن گمراهی است و تریبون بدستِ گمراهان است، نه اینکه فقط در و دیوارِ آن زیباست، اینکه در و دیوارِ مسجد زیبا باشد که عیبی ندارد.
«مَسَاجِدُهُمْ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ عَامِرَهٌ مِنَ اَلضَّلاَلَهِ»، از گمراهی آباد است، یعنی بازارِ گمراهی گرم است، «خَرِبَهٌ مِنَ اَلْهُدَى»، هدایت در آن ویران است.
ما در این تهران چقدر مسجد داریم که در ماه پانصد میلیون تومان درآمد دارد و در آن حتّی پنجاه نفر هم نیستند؟ و اگر هم هستند… نمیتوانم نام ببرم، یک کسی است که مروّجِ وهابیّت است به نامِ تفسیرِ قرآن کریم در آنجا منبر میرود.
«فَقُرَّاؤُهَا وَ عُمَّارُهَا أَخَائِبُ خَلْقِ اَللَّهِ وَ خَلِیقَتِهِ»، قاریانِ آن مجلس، منبریهای آن مجلس، مجلس گردانهای آنجا، مدیرانِ آنجا ناامیدترینِ مردم نزدِ خدای متعال هستند، «مِنْ عِنْدِهِمْ جَرَتِ اَلضَّلاَلَهُ وَ إِلَیْهِمْ تَعُودُ»، اینها هستند که گمراهی را ترویج میکنند، مردم به مسجد میروند که آخوند اینها را درست کند اما خودِ این آخوند مردم را خراب میکند، فتنه و گمراهی از اینها شروع میشود و به اینها برمیگردد.
لذا اگر شما میروید که یک چیپس بخرید و به تاریخ تولید و علامتِ استاندارد و… توجّه میکنید، این حرفی را که میخواهید از یک نفر بشنوید… هیچ وقت باطل روی پیشانیِ خود کلمهی «دجّال» بنویسد، میگویند «حجت الاسلام و المسلمین»، اینطور میگویند، حال که اینطور میشود… که البته هست… من نمیخواهم بگویم الآن آن دورهای است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند، اما همین الآن در تهران مسجد هست که اگر شما بیست روز به آنجا بروید نگاهتان به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عوض میشود.
طرف یک طوری بود که وقتی نامِ ولی فقیه میآمد ایشان را معصوم میدانست، من الآن نمیخواهم بگویم خوب است یا بد است، این شخص به درسِ عقایدِ یک شخصی رفت، وقتی به او گفتند که بیا تا به نمازجمعه برویم گفت: نماز جمعه در زمان غیبت حرام است! یعنی عقایدِ او تغییر کرد، من نمیخواهم بگویم کدامیک درست است و کدامیک غلط، همینکه تغییر میکند انسان باید بترسد که من به کجا میروم و این شخص میخواهد چه بلایی بر سرِ من بیاورد؟
وقتی شما یک چیپسِ آلوده بخورید در نهایت مریض میشوید و پس از طی دورهی نقاهت مجدداً سلامتیِ خویش را بدست میآورید، ولی در موردِ فکرِ باطل اینطور نیست و خیلی سخت از بین میرود.
لذا اگر من بخواهم در منزلِ خویش جلسهی روضهای بگیرم و منبری را نشناسم میگویم ابتدا حدیث کساء بخوانید، بعد از آن زیارت عاشورا بخوانید، بعد از آن هم زیارت جامعه کبیره بخوانید، حداقل حرفِ حساب است و پُر کردنِ ساعتِ جلسه نیست.
حضرت فرمودند: حال که اینطور است «فَحُضُورُ مَسَاجِدِهِمْ وَ اَلْمَشْیُ إِلَیْهَا کُفْرٌ بِاللَّهِ اَلْعَظِیمِ»، بدترین کار این است که شما هر مسجدی را در آن زمانِ ترویجِ گمراهی دیدید به آن بروید و پایِ منبرِ اینها بنشینید، البته روضه متفاوت است، ممکن است کافر بشوی و بیرون بیایی.
«إِلاَّ مَنْ مَشَى إِلَیْهَا وَ هُوَ عَارِفٌ بِضَلاَلِهِمْ»، مگر کسی که میداند آنها گمراه هستند، این شخص وقتی به مسجد میرود حواسِ خود را هم جمع میکند و وقتی نمازِ خود را خواند…
حال اینکه انسان از اینکه بعضی از حرفهای آخرالزمان را بزند میترسد، چون میترسد مردم تطبیق بدهند، که در آن دوره ارزشِ انفراد و تفرد و عذوبت از حضور در جمع و تأهل بیشتر است. منتها آیا این الآن است؟ انصافاً معلوم نیست الآن باشد، بعید است الآن باشد.
حضرت اینجا تصریح میفرمایند، اینکه مدام میگویند «مساجدِ آخرالزمان خیلی زیباست»، حضرت بیش از اینکه به زیبایی توجه کنند به بزکِ گمراهیِ داخلِ آن توجّه دارند، لذا اینجا تصریح میفرمایند، «فَصَارَتْ مَسَاجِدُهُمْ مِنْ فِعَالِهِمْ عَلَى ذَلِکَ اَلنَّحْوِ خَرِبَهً مِنَ اَلْهُدَى»، مسجدهای آنها با این کارهای اینها از هدایت مخروبه است و «عَامِرَهً مِنَ اَلضَّلاَلَهِ» از ضلالت آباد است، یعنی فعلِ آنها کاری میکند که اینجا را فصلِ گمراهی قرار بدهد.
«قَدْ بُدِّلَتْ سُنَّهُ اَللَّهِ وَ تُعُدِّیَتْ حُدُودُهُ» سنّتها جابجا میشود و از حدودِ الهی تعدّی میشود، «وَ لاَ یَدْعُونَ إِلَى اَلْهُدَى» دیگر به هدایت دعوت نمیشود، «وَ لاَ یَقْسِمُونَ اَلْفَیْءَ» مردم وجوهات نمیدهند… همهی مردم که اینطور نیستند که بگویند ما وجوهات نمیدهیم یا اینکه دوست دارم که ندهم، آن خطرناک این است که میگوید در دورهی غیبتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه نمیشود وجوهات پرداخت کرد و باید آن را نگه داریم تا به خودِ حضرت بدهیم، بعد شما بیست نفر از اینها را پیدا کنید و ببینید که آیا برای حضرت وجوهاتی کنار گذاشتهاند؟ این خطرناکتر است، به اسمِ دین دروغ گفتن خطرناکتر است.
«وَ لاَ یُوفُونَ بِذِمَّهٍ» به عهدهای خود عمل نمیکنند، «یَدْعُونَ اَلْقَتِیلَ مِنْهُمْ عَلَى ذَلِکَ شَهِیداً»، به جایی میروند و غلطی میکنند و نامِ کشتههای خود را «شهید» مینامند.
درمان در آخرالزمان
حضرت اینجا دو درمانِ اولیه میفرمایند و دو درمانِ ثانویه؛
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: در حالی که خدای متعال «وَ قَدْ بَعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکُمْ رَسُولاً» برای شما رسول فرستاده بود، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ» به دنبالِ این بود که شما را هدایت کند، قرآن فرستاده بود «لا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ»، ولی افکارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و کلماتِ قرآن کریم را به دستِ کسانی دادهاند که اینها همهی آنها را برعکس به مردم میگویند، اینجا چکار کنید؟
حضرت قبل از اینکه شما را به راهکارِ اصلی ببرند فرمایشِ خیلی عجیبی دارند، میفرمایند چکار کنیم که ما بازیچهی دستِ این منحرفها نشویم، میفرمایند: «فَلاَ یُلْهِیَنَّکُمُ اَلْأَمَلُ» آرزوهای دراز را از خودتان دور کنید، آرزوی دراز… مثلاً از جلوی یک ساختمانِ هشت طبقه رد میشوید و میگویید اگر این ساختمان برای من بود مثلاً فلان کار را میکردم، وقتی این محبّت در دل ایجاد بشود دیگر انسان برای بدست آوردنِ آن هر کاری میکند، حضرت میفرمایند یکی اینکه از آرزوی دراز پرهیز کنید، مگر اینکه آن آرزوی دراز تلاشِ ما باشد برای رشدِ معنوی.
«وَ لاَ یَطُولَنَّ عَلَیْکُمُ اَلْأَجَلُ» و فکر نکنید که مرگِ شما دیر است.
اگر این دو باشد… یعنی خیال کنم که من فعلاً نمیمیرم و مدام غرقِ آرزو باشم؛ اینها حفره ایجاد میکند که بیایند و مرا منحرف کنند، «فَلاَ یُلْهِیَنَّکُمُ اَلْأَمَلُ وَ لاَ یَطُولَنَّ عَلَیْکُمُ اَلْأَجَلُ»، «فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَمَدُ أَمَلِهِمْ وَ تَغْطِیَهُ اَلْآجَالِ عَنْهُمْ»، «إنَّما» یعنی فقط و فقط قبلیهای شما به دو دلیل هلاک شدند، آرزوی دراز و اینکه فکر کردند ما فعلاً نمیمیریم.
بعد فرمودند: درحالی که خدای متعال همه چیز را برای شما فرموده است، «أَبْلَغَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکُمْ بِالْوَعْدِ»، خدای متعال بیان فرموده است، «وَ فَصَّلَ لَکُمُ اَلْقَوْلَ»، برای شما مفصّل توضیح داده است، «وَ عَلَّمَکُمُ اَلسُّنَّهَ»، سنّت را آموزش داده است، «وَ شَرَحَ لَکُمُ اَلْمَنَاهِجَ لِیُزِیحَ اَلْعِلَّهَ» همهی اینکه علّتها روشن بشود را بیان نموده است، منتها باید به سراغِ چه کسی بروی؟ قرآن کریم و معارفِ دین، که آنجا دیگر نمیدانی نزدِ چه کسی بروی، در آخرالزمان عمدهی آخوندها فاسد هستند، آنجه چکار کنیم؟ حضرت میفرمایند ابتدا عدمِ آرزوی دراز و یاد مرگ نداشتن را با خودت درست کن، بعد زمانی که خواستی بروی تا استفاده کنی این دو کار را انجام بده.
یک: «وَ اِعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا اَلرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِی تَرَکَهُ» یقین بدانید شما راهِ رشد و هدایت را نمیشناسید الا کسی که این راه را ترک کرده است را بشناسید.
یعنی تا برائتِ علمی پیدا نکنید هدایت نمیشوید، تا بت و شرک را نفهمید توحید را نمیفهمید، تا زمانی که ندانید چه کسانی راهِ هدایت را ترک کردهاند، تا برائت نداشته باشید، تا بیزاری از کسانی که از مسیرِ حق فاصله گرفتهاند نداشته باشید نمیتوانید حق را بشناسید، چرا؟ چون کالای همه دینی است، زهدِ قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با زهدِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تاریخ رقیب است، پس باید از کجا تشخیص داد؟
فرمود: «وَ اِعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا اَلرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِی تَرَکَهُ» تا زمانی که نشناسید چه کسانی کتابِ خدای متعال را نقض میکنند به فهمِ کتابِ خدا نمیرسید.
«وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِی نَبَذَهُ»، تا زمانی که نبینید چه کسی به قرآن اهمیّت نمیدهد نمیتوانید به قرآن متمسّک بشوید.
«وَ لَنْ تَتْلُوا اَلْکِتَابَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِی حَرَّفَهُ»، تا زمانی که نبینید چه کسی مفاهیمِ قرآن کریم را تحریف میکند نمیتوانید حق تلاوت و فهمِ قرآن کریم را بجا بیاورید.
«وَ لَنْ تَعْرِفُوا اَلضَّلاَلَهَ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلْهُدَى»، تا زمانی که هدایت را نشناسید گمراهی را نمیشناسید. اول باید افرادِ آن را بشناسید و بعد به سراغِ موضوع بروید.
«وَ لَنْ تَعْرِفُوا اَلتَّقْوَى حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِی تَعَدَّى»، تا زمانی که ندانید چه کسانی از مسیرِ تقوا خارج شدهاند نمیتوانید تقوا را بفهمید.
این چیزی که ما در منابع شیعه بنامِ «مطاعن» داشتیم؛ شیعیان مریض نیستند که مثلاً بروند تا عیبِ مردم را دربیاورند و کتاب کنند، طرف ادّعای امامت دارد، میخواهد به دیگران بگوید که این شخص فاسد است، میخواهد بگوید که اشکالِ این شخص کجاست، تا زمانی که انسان آن شخص را نشناسد نمیتواند حق را بشناسد، تا «لا اله» نگوییم به «الا الله» نمیرسیم، کسی که نسبت به قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بغض نداشته باشد قطعاً به ولایت راه پیدا نمیکند.
من یک مطلبی هم به شما اضافهتر عرض کنم، آن هم این است که خودم از یک استادی شنیدم، او گفت: اگر میخواهی روزیِ مادّی تو قطع نشود و به کسی مدیون نشوی و در این دنیا گرفتار نشوی و همچنین روزیِ معنویِ تو هم استمرار داشته باشد روزانه بخشی از زمانِ خودتان را به برائتِ علمی اختصاص بدهید. یعنی چه؟ «برائتِ علمی» فحش دادن نیست، یعنی اینکه من بدانم چرا دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به «دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام» تبدیل شدند و دعوا بر سرِ چه چیزهایی بود و روشِ اینها چه چیزی بود و زندگیِ اینها چطور بود؟ از اینکه فکرِ اینها در زندگی چه بود تا اینکه سبکِ زندگیِ اینها چه بود؛ و بتوانم دفاع کنم.
یکی از آن کتابهایی که اگر کسی با آن مأنوس باشد لحنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در گوشِ خود احساس میکند کتاب نهج البلاغه است، ما با نهج البلاغه مأنوس نیستیم، اگر با نهج البلاغه انس پیدا کنیم اصلاً دلِ ما برای جملاتِ آن تنگ میشود، الغدیرها نوشته شده است و خوانده نمیشود، یک عدّهای باید در ارائهی اینها به زبانِ مردم تلاش کنند و یک عدّه هم باید اهمیّت بدهند که این جزوِ درمانهای ماست، چطور ما روزانه ارزاقِ عمومی مانندِ شیر و نان و برنج و گوشت استفاده میکنیم؟ برائت و مسئلهی بعدی جزوِ ارزاقِ روزانهی ماست، باید عمیق بشویم، و اگر من نسبت به اصلِ طاغوت معرفت پیدا کنم، اگر شیوه و فکر و عمل و روشِ آن را بشناسم، آن وقت شما میبینید که ترامپ هم یکی از فرزندانِ همین تفکّر است که فقط لعابِ خود را تغییر داده است، من قبلاً هم این موضوع را عرض کردهام که اگر ما میخواهیم بغضِ مردم نسبت به اسرائیل زیاد بشود باید ابتدا برائتِ مردم را تقویت کنیم، وقتی برائتِ مردم را تقویت کنیم دیگر حالِ مردم از هر طاغوتی بهم میخورد، منتها اگر شما مرا بجای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معرّفی کنید حالِ مردم بهم میخورد، باید قلّه را معرّفی کنید و بعد بگویید که حضرت معصومه سلام الله علیها در راستای اهل بیت علیهم السلام هستند، بعد فلان شهید خاکِ پایِ آن مسیر است، همینطور تا پایین بیایید، اینطور انسان با آنها هم ارتباط برقرار میکند، بعد نسبت به مؤمنین تولّی پیدا میکند. آن شخص باید نسبت به طاغوت هم برائت پیدا کند، باید قلّهی آن را معرّفی کنید، قلّهی برائت که امریکا نیست! قلّهی آن که صهیونیستها نیستند! بلکه امریکا و اسرائیل فرزندانِ آن فکر هستند، اگر آن فکر را بشناسیم دیگر مردم قطعاً نسبت به آنها برائت پیدا خواهند کرد.
مردم ما اگر بدانند فلان برند برای قاتلِ شهید سلیمانی است باز هم خرید میکنند، اگر روی آن نوشته بود «یزید بن معاویه» دیگر آن را نمیخریدند. ولی ارتباطِ این موضوع را نفهمیدهایم که رأسِ طاغوت یک چیز است و اینها هم فرزندانِ این مسیر هستند، اگر من میخواهم نسبت به این دشمنی کنم در ابتدا باید نسبت به داراییها و ویترینِ او منفعل نباشم، اگر یک جایی رد بشویم و بگویند این ماشینِ یزید است… اگر بغضِ او بغضِ واقعی باشد دیگر در آن ماشین زیبایی نمیبیند و میگوید این برای قاتلِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، اگر بفهمد دیگر برندِ قاتلِ شهید سلیمانی دیگر برای او جذابیّت ندارد، دیگر در آن زیبایی نمیبیند، بلکه حالِ او بهم میخورد و از توفقِ آن بیزار میشود، از اینکه هزار تومان به آن کمک کند بیزار میشود. منتها ما باید در ولایت و برائت «اصل» را بگوییم که بفهمد کجا هست. دویست سال پیش امریکایی در کار نبود و معلوم نیست صد سالِ دیگر هم امریکایی باشد، ولی حق و باطل همیشه هست، حقِ اصلی و باطلِ اصلی را باید شناخت، در دنیا طاغوت هر لحظه رنگ به رنگ عوض میشود، مدلِ خود را عوض میکند، شکلِ خود را عوض میکند، اما مشربِ اصلی و هویتِ او یک شکل است، آن اصل است، حال شما ببینید آن بیچارهای که میگفت «از سقیفه نگویید، از آن هزار و چهارصد سال گذشته است»، این شخص لابُد نمیفهمیده است، چون در این صورت هدایتِ مردم را کلاً مختل میکنی.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: اصلاً شما به حق راه پیدا نمیکنید الا اینکه بدانید چه کسی از حق جدا شده است تا به شیوهی او عمل نکنید، چه کسی اولین مرتبه به حق ضربه زد؟ آن کسی که قدرت پیدا کرد در مقابلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بایستد و انحراف پیدا کند… این اتّفاقِ خیلی… وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه میکردند و از ایشان علّت را جویا شدند فرمودند: «فُقِدَ النَّبی وَ ظُلِمَ الوَصی»، پدرم را کشتند و وصیّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مظلوم شده است، بخدا اگر حق را به اهلِ آن برمیگرداندند حتّی بینِ دو نفر هم اختلاف نمیشد.
رأسِ طاغوت آن کسی است که اصلاً مردم… منِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای این گریه میکنم که میبینم همه بیچاره شدهاند…
عبارتِ حضرت این بود که «تَوَالَدُوا فِی اَلْمَعْصِیَهِ»، آن بدبختهایی که از این پدر مادرها به دنیا میآیند، بچههای آنها، فرزندانِ فرزندانِ آنها، آنها دیگر هیچ چیزی نمیدانند، دلِ من برای اینکه عَلَمِ هدایت بود و اینها گمراه شدند میسوزد…
کمااینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به اینها فرمودند: خیال کردهاید که اگر با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشید ایشان نمیگذارند گناه کنید، ایشان نمیگذارند شما هر غلطی کنید، ایشان جلوی شما را میگیرند و نمیگذارند که حرام بخورید، آیا فکر کردید دنیای شما آباد میشود؟ «وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ»[۷]، بشارت باد به شمشیرانِ برّنده! آیا فکر کردهاید اگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نباشند شما امنیت پیدا میکنید؟ بچّهها یتیم خواهند شد، منتها در معصیت، دیگر شهید هم نیستید…
اصلاً بدونِ اینکه باطل شناخته بشود نمیشود حق را شناخت، فرمودند: هم باید آن کسانی که گمراه کردهاند بشناسید و هم «فَلاَ یُجْهِلَنَّکُمُ اَلَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» آن کسانی که نمیدانند و بر کرسی نشستهاند و بجای عالمان حرف میزنند، باید اینها را هم بشناسید و فاصله بگیرید.
اول: برائت.
دوم: آیا میخواهید به سراغِ کتاب و سنّت بروید؟ چه کسی اینها را میداند؟ «فَاطْلُبُوا ذَلِکَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ خَاصَّهً»… اگر من بفهمم که حضرت اینجا چه میفرمایند باید زجّه بزنم… حضرت فرمودند: بروید از اهلِ آن که خاص هستند بخواهید که قرآن کریم و سنّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را برای شما بیان کنند، «فَإِنَّهُمْ خَاصَّهً نُورٌ یُسْتَضَاءُ بِهِ وَ أَئِمَّهٌ یُقْتَدَى بِهِمْ» آنها آن کسانی هستند که باید از آنها استضائه کرد، باید با نورِ آنها حرکت کرد، باید به آنها اقتدا کرد، یعنی اهل بیت علیهم السلام، «هُمْ عَیْشُ اَلْعِلْمِ»… حضرت نفرمودند که آنها علم را زنده میکنند، بلکه فرمودند: آنها زندگی و حیاتِ علم هستند.
یک وقتی به یک نفر «عالِم» میگویند، یک وقتی به یک نفر «عِلم» میگویند، در اهلِ رجال یک وقتی به یک نفر «عادل» میگویند و به نفر میگویند «عدل» یا «عدالت».
شخصی آمد و به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نگاه کرد و گفت: من به شما چه بگویم؟ در وصفِ شما چه بگویم که دونِ شأنِ شما نباشد؟ من هرچه بخواهم بگویم…
مثلاً فرض بفرمایید که اگر شما به من «عالِم» بگویید من را بالا بردهاید، اگر به من «شجاع» بگویید من را بالا بردهاید، اگر به من «کریم» بگویید مرا بالا بردهاید.
آن شخص گفت: یا امیرالمؤمنین! من به شما چه بگویم؟ هرچه به شما بگویم برای آن وصف افتخار است ولی دونِ شماست…
و قَالُوا : عَلیٌّ عَلَا ، قُلتُ : لَا… گفتند: علی (علیه السلام) چه مکارمی دارد و بالا رفته است، قُلتُ : لَا فَإِنَّ العُلَی بِعَلیٍّ عَلَا، این «علوّ» است که با علی (علیه السلام) بالا رفته است.
من راجع به شما چه بگویم؟ آیا بگویم شما «شجاع» هستید؟ این «شجاعت» است که باید افتخار کند که چنین مصداقی دارد، آیا به شما بگویم که «کریم» هستید؟ آیا به شما بگویم «غیور» هستید؟ چه بگویم؟
«هُمْ عَیْشُ اَلْعِلْمِ وَ مَوْتُ اَلْجَهْلِ»، آنها حیاتِ علم و مرگِ جهل هستند، نه اینکه جهل را میکشند…
«هُمُ اَلَّذِینَ یُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ»، کسانی که همینطور از روی حدسِ خود حرف نمیزنند، اگر از آنها سوال کنید از حقیقت و مغزِ علم به شما پاسخ میدهند.
«وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ» سکوتِ آنها هم حکمت و منطق است، «لاَ یُخَالِفُونَ اَلدِّینَ وَ لاَ یَخْتَلِفُونَ فِیهِ» با یکدیگر اختلاف ندارند، اینطور نیست که یک نفر برود و یک نفر بیاید و بعد همه چیز عوض بشود.
اگر دوستان خواستند عبارات را نگاه میکنند.
بیچارگیِ ما کجاست؟ بیچارگیِ ما اینجاست که ما امروز دسترسی به «عَیش العِلم و مَوتُ الجَهل» نداریم، اصلاً سختیِ آن روزگار این است که من در به درِ عالِمِ ربّانی بشویم تا ببینیم چه کسی یک چیزی از آن «عَیش العِلم و مَوتُ الجَهل» دارد، اگر جایی مجلسی باشد که انسان از خود یأس پیدا نکند و در همهی وجودِ او عشقِ به اهل بیت علیهم السلام پیدا نکند و احساسِ خلأ نکند آن مجلس نفرین شده است، اگر شما از این جلسه بیرون رفتید و فکر کردید که همه چیزِ ما حل است یعنی گوینده به شما دروغ گفته است. ما باید وظیفهی خود را در دورهی غیبتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه انجام بدهیم، اما در اوجِ اضطرار و بیچارگی. ما به حضرت دسترسی نداریم.
اولاً باید به همه چیز با تردید و احتمال و آزمایش نزدیک بشویم، هم در نهایت باید بدانیم که باید با حضرت صحبت کنیم. اگر خودِ بیچارهی من درک میکردم که من به یک کسی نیاز دارم که کجیهای مرا راست کند… اگر من این را حس میکردم که من نابینای حقیقی هستم و چشمِ من بسته است، آن وقت حداقل روزی چند دقیقه با حضرت صحبت میکردم. چون امام اینطور نیست که لزوماً ابتدا کند به هدایت و بیان، یعنی بنشینی که با تو صحبت کند، ولی اگر از امام درخواست بشود بخاطرِ کَرَمی که دارند معمولاً به کسی «نه» نمیگویند…
اگر کسی صادقانه دست دراز کند اهل بیت علیهم السلام پاسخ میدهند، امام «سجیتکم الکرم» است، باید انسان از این طرف هم قدمی بردارد، این هم یعنی چه؟ یعنی اینکه من از فردا نیّت کنم که به یادِ امام زمان ارواحنا فداه بیفتم؟ نخیر! این هم شرک است، باید توسّل کنم که حضرت کاری کنند که من خلأ ایشان را حس کنم، من نابیناییِ خود را بفهمم، تا او اراده نکند اینطور نمیشود، یعنی اگر شما دیدید به ایشان عرض ادب میکنید حتماً ایشان قبل از شما به شما رو کرده است.
دیدهاید که خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: وقتی گناه میکنند به خدای متعال میگویند تو اجازه بده که ما با تو حرف بزنیم؛ قبل از اینکه ما بخواهیم توبه کنیم از طرفِ اوست.
ارتباطِ با امام زمان ارواحنا فداه از طرفِ ایشان شروع میشود، ما باید درخواست کنیم، همینکه من احساسِ فقر کنم… قدمِ اول احساسِ فقر و نیاز و بیچارگی است، که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اینقدر ما را میترسانند و میفرمایند: باید به سراغِ «هُمْ عَیْشُ اَلْعِلْمِ وَ مَوْتُ اَلْجَهْلِ» بروید، من دسترسی ندارم.
روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
برای هدایتِ ما خیلی سرمایه گذاری کردهاند… بویژه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام… معلوم نیست که ما برای فرزندانِ خود اینقدر مایه بگذاریم که ایشان برای ما مایه گذاشتهاند…
وقتی در حالِ حمله کردن به ایشان بودند همهی وجودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این بود که جانِ خود را فدای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میکنم… ولی یک نگاهی کردند و دیدند که اگر اینها حمله کنند و اتّفاقِ درگیری رُخ بدهد جانِ حسنین علیهما السلام به خطر میافتد…
یکی از تلخترین جملاتی که من هر وقت بخواهم بیان کنم اینجاست که در آن بحبوحهی حمله دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «اللهمَّ أحفَظ حَسَنً وَ حُسَینا»… خدایا! حسنینِ مرا نگهدار…
آنجا اتّفاقاتی افتاد… من در یادداشتهای خود یک عبارتی دیدم که بیچاره شدم، اصلاً نمیدانم بگویم یا نگویم، دهانِ من در روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی بسته است… اشاره میکنم…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روزهای پایانی تلاش میکردند که آن لطمههایی که دیده بودند را پنهان کنند… ولی در بعضی مقاتل چیزی نوشتهاند که پنهان نشدنی است… آن هم این است که نوشتهاند وقتی به خانه وارد شد «سَفِقَ خَدَّها»… اگر بروید و این فعل را در لغتنامه ببینید میگوید اگر… گاهی ممکن است شما کسی را بزنید و کسی متوجّه نشود، ولی گاهی ممکن است ضرب طوری شدّت پیدا کند که همه صدا را بشنوند… اینجا از این تعبیر استفاده میشود… یعنی وارد شد… وقتی اتّفاق افتاد… یک طوری است که خودِ او نوشته است: گفتم همهی مردمِ مدینه شنیدند…
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، جلد ۱، صفحه ۴۰۱
[۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ)
[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۷۵ (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)
[۷] دلائل الإمامه، جلد ۱، صفحه ۱۲۸ (وَ حَدَّثَنِی أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَخْلَدٍ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرْحِیُّ، قَالَ: حَدَّثَتْنِی أُمُّ اَلْفَضْلِ خَدِیجَهُ بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی اَلثَّلْجِ، قَالَتْ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلصَّفْوَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى اَلْجَلُودِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْمُهَلَّبِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْمَدَائِنِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحَسَنِ، عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَهَ بِنْتِ اَلْحُسَیْنِ، قَالَتْ: لَمَّا اِشْتَدَّتْ عِلَّهُ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ) اِجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ، فَقُلْنَ لَهَا: یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ ؟ فَقَالَتْ: «أَصْبَحْتُ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُمْ، قَالِیَهً لِرِجَالِکُمْ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِفُلُولِ اَلْحَدِّ، وَ خَوَرِ اَلْقَنَاهِ وَ خَطْلِ اَلرَّأْیِ، لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ ، لَقِحَتْ، فَنَظِرَهٌ رَیْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ اِحْتَلِبُوا طِلاَعَ اَلْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً، وَ ذُعَافاً مُمْقِراً، هُنَالِکَ یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ، وَ یَعْرِفُ اَلتَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ اَلْأَوَّلُونَ. ثُمَّ طِیبُوا عَنْ أَنْفُسِکُمْ أَنْفُساً، وَ اِطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَهِ جَأْشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ، وَ هَرْجٍ شَامِلٍ؛ وَ اِسْتِبْدَادٍ مِنَ اَلظَّالِمِینَ، یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهِیداً، وَ جَمْعَکُمْ حَصِیداً، فَیَا خُسْرَى لَکُمْ، وَ أَنَّى بِکُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْکُمْ؟ أَ نُلْزِمُکُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا کٰارِهُونَ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ، وَ اَلصَّلاَهُ عَلَى أَبِی سَیِّدِ اَلْمُرْسَلِینَ» .)
پاسخ دهید