«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمی‌مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین، فرزند بروند ایشان حضرت باب الحوائج قمر بنی هاشم سلام الله علیه و والده‌ی باکرامت ایشان حضرت امّ البنین سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه، عرض تبریک به محضر باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

تبیین بحث

صحبت کردن و انتخاب موضوع راجع به قمر بنی هاشم سلام الله علیه، از این جهت که انسان نمی‌داند از کجا بگوید، قدری سخت است.

با توجّه به اینکه این قسمتی که می‌خواهم به محضر شما عرض کنم، بین اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مشترک است، از اینجا شروع می‌کنم تا ببینم چه چیزی روزی ماست.

اینکه کنار سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، برخلاف قاعده… قاعده این است که وقتی یک شمع را کنار نورافکن ببرید، شمع دیده نشود، لامپ در برابر آفتاب فروغ ندارد، این موضوع یک استثناء دارد و آن هم درگاه الهی و مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است. در کنار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هیچ چیزی گُم نمی‌شود.

اینکه کنار سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، که نور ایشان همه را به محاق می‌برد، قمر بنی هاشم سلام الله علیه اینقدر فروغ دارد، برای یک ویژگی مهم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است که خیلی به ما ربط دارد، آن هم این است که در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چیزی گُم نمی‌شود، وگرنه اگر قرار بود بخواهند به بزرگیِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگاه کنند، نباید کسی را می‌دیدند، آن‌ها برخلافِ این مسیر هستند، قمر بنی هاشم سلام الله علیه که بر عالم سلطنت دارد، آن‌ها یک ذرّه محبّت در دل ما و یک قدم ما را هم می‌بینند و به چشم دیگران می‌رسانند.

لذا می‌خواهم با آن مظهریّتی که قمر بنی هاشم سلام الله علیه در یک صفت داشت و آن را از پدر خود گرفته بود شروع کنم، امیدوارم بین ما هم رونق بگیرد.

آن چه صفتی بود؟

وفای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بیانِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به امرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به کوفه آمد. چه زمانی؟ وقتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای جنگ جمل به سمت بصره تشریف بردند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فقط پانصد سرباز داشت. یاران جمل زیاد بودند، در بعضی از نقل‌ها تا سی هزار نفر هم گفته‌اند. دشمنان با یک بی‌ادبیِ حیرت‌انگیزی مسخره می‌کردند. من تابحال این موضوع را روی منبر نگفته‌ام، الآن هم اینجا نمی‌گویم که دور شترِ عایشه چه جسارتی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌کردند و چه ادبیات وقیحی داشتند و می‌گفتند که می‌خواهیم علی را چطور سر ببریم.

من به شما عرض می‌کنم، نه من به شما عرض کنم، هر کسی که تاریخ خوانده باشد، ولو یک مسیحی به نام «نصری سلهب» می‌گوید: اگر آن‌ها در جمل پیروز شده بودند، کربلا در جمل رخ می‌داد و ناموسِ علی را شهر به شهر می‌چرخاندند، منتها در جمل شکست خوردند، نه اینکه از این کارها نمی‌کردند، اشتباه تصوّر نکنید که فقط یزید اینطور بود.

این حرفِ دقیقِ درستی است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و عمّار را با به کوفه فرستاد که پانصد سرباز بیاورند. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در مسجد کوفه سخنرانی کرد و مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود.

خودِ این موضوع به جلساتی نیاز دارد که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه چیزی فرمود، می‌خواهم یکی از آن موارد را بگویم که به بحث این جلسه ارتباط دارد.

سخن حضرت این بود که «بیایید شما را به سوی کسی ببرم که اینطور و اینطور است، فضیلت‌هایی فرمود. بعضی از آن عبارات خیلی حیرت‌انگیز است. یکی از آن فضیلت‌هایی که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به مردم کوفه فرمود این بود که فرمود: «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»،[۴] شما را به سوی کسی می‌برم که اگر با او بیعت کنید، از او باوفاتر نمی‌بینید. شما دستتان را به او می‌دهید و او دیگر دست شما را رها نمی‌کند، «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»، او خیلی باوفاست.

در مصافحه، دست دادن در آداب اسلامی اینطور است که وقتی دست دادید، دست برادر خود را زود رها نکنید، اجازه بدهید او دست شما را رها کند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آن دستِ یدالله است که اگر به سمت او دست دراز کنید و او دست شما را بگیرد، دیگر دست شما را رها نمی‌کند، او مظهرِ وفاست.

وفای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نسبت به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام

وقتی نام مبارک قمر بنی هاشم سلام الله علیه هم می‌آید انسان به یادِ «وفا» می‌افتد. این وفا خیلی دلگرم کننده است. وفای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به علمدارش است که دید همه‌ی شهدای کربلا، بجز قمر بنی هاشم سلام الله علیه سرخوش به میدان می‌رفتند، چون خیلی روی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خیلی حساب می‌کردند، وقتی روی زمین افتاد و نتوانست آب ببرد، خیلی اذیت شد، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کاری کرد که با شهدای کربلا قابل قیاس نیست، «یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهداءِ».[۵] این‌ها خانواده‌ی وفا هستند، اهلِ وفا هستند، ان شاء الله خدای متعال وفا را بین ما، بین زن و شوهرها، بین فرزندان و پدر و مادرها، بین شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، بین بچه هیئتی‌ها، بین دوستداران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، زبانزد کند، ان شاء الله خدای متعال ما را مظهر وفا کند. اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رصد می‌کنند و دوست دارند این اوصاف را در ما ببینند.

وفای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»، اگر با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست بدهید، دیگر دست شما را رها نمی‌کند.

روزی در کوفه فالوده‌ای نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آوردند، این فالوده را محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار دادند، حضرت این ظرف را برداشت و نگاه کرد، لبخندی زد و ظرف را سرِ جای خود گذاشت.

این عملِ حضرت باعث شد که برای صحابی حضرت سؤال پیش آمد که آیا حرام است؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: نه!

پرسیدند: پس چرا شما میل نمی‌فرمایید؟

حضرت فرمودند: چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از این فالوده میل نکرده است، دوست ندارم چیزی را بخورم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میل نکرده است.

این وفاست.

محاسن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سپید شده بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مردِ جنگی بود. به حضرت عرض کردند که محاسنتان را خضاب کنید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: ما عزادار هستیم. منظور امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهادتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و زهرای اطهر سلام الله علیها بود!

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اهلِ وفا هستند، و چون اهلِ وفا هستند، خیلی دلِ ما را گرم می‌کند. وای بحال من از اینکه این وفای تضمین‌شده‌ی قطعی را ندید بگیرم.

«زید بن صوحان» از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گوید

هر کسی که وفا داشته باشد، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به او رنگ و بو می‌دهند.

در مورد جنگ جمل اعداد عجیب و غریبی برای کشته‌ها گفته‌اند، از شش هزار نفر تا بیست و پنج هزار نفر! چون کشته‌های جنگ‌های تن به تن زیاد بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی تلاش کرد که جنگ شروع نشود.

تاریخ در یاد ندارد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم فرمود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرمود که اگر علی برود، بدون فتح و ظفر برنمی‌گردد، یا کشته می‌شود یا با فتح و ظفر برمی‌گردد، و چون کشته نشد، همه‌ی جنگ‌ها را با فتح و ظفر برگشت.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همینطور کشته‌های جنگ جمل را نگاه می‌کرد، دید «زید بن صوحان» در حال نفس نفس زدن است…

زید بن صوحان خیلی زحمت کشیده است، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فحش خورده است، جسارت شنیده است، تهمت خورده است، روی او لقب زشت گذاشتند، آن هم بخاطر حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دید «زید بن صوحان» در حال نفس نفس زدن است و لحظات آخر اوست و دیگر نمی‌تواند خیلی حرف بزند، حضرت او را نگاه کرد و اشک حضرت جاری شد، فرمود: «رَحِمَکَ الله یَا زِید» زید! خدا تو را رحمت کند، خیلی کم دردسر بودی، همیشه هم حاضر بودی، نصرت تو همیشه یار ما بود. «زید بن صوحان» چشمان خود را باز کرد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دید، عرض کرد: «فَرَحِمَکَ الله یَا أمِیرَالمؤمِنِین» خدا رحمتش را بر تو نازل کند که ما را هدایت کردی، من باید بالاخره در جایی می‌مردم، اما اینجا در دامان شما و در دفاع از تو هستم، بعد عبارتی گفت، این عبارت ادامه‌ی بحثِ شبِ گذشته است…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود اگر کسی بدهی دارد… دیده‌اید مثلاً بچه‌ای شیشه‌ی همسایه را می‌شکند، مسلّماً یقه‌ی پدر او را می‌گیرند… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که هر مؤمنی را دیدید که بدهی دارد و گرفتار است، نزد من بیایید، من مولای او هستم، بعد فرمود «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، بعد هم علی مولاست… ما را بر عهده می‌گیرند…

«زید بن صوحان» هم آن لحظه‌ای که در حال جان دادن بود گفت: «فَرَحِمَکَ الله یَا أمِیرَالمؤمِنِین»، شما خودتان را به خطر انداختید و بین پیکرها جستجو کردید… آقا جان! عرض کنم که من شما را بخاطر زیبایی و قدرت و سایر اوصاف جذاب شما کنار شما نبودم، من برای این آمدم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد شما فرمود «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، من خواستم زیرِ پرچمِ تو باشم، «اَللَّهُمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» خواستم جزو خاذلان نباشم، خواستم در جبهه‌ی تو باشم. «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ».

وفای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت به راهب مسیحی

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در میان راه راهبی را مسلمان کرد، که داستان این روایت طولانی است، آن راهب به صفین آمد.

صفین با جمل هم تفاوت دارد، گفته شده است که هفتاد هزار کشته داشته است، اگر همین عدد هم درست نباشد، اعدادی که منابع نوشته‌اند، اعداد بزرگی است. لشکرها هم با جمل تفاوت داشت، از نود هزار نفر تا صد و بیست هزار نفر در یک طرف و از نود هزار نفر تا صد و پنجاه هزار نفر هم در طرف دیگر بودند. گاهی که بین جنگ تنفس می‌دادند که عقب بایستند و کشته‌ها را جمع کنند، دیدند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال جستجوست، از حضرت پرسیدند به دنبال چه کسی هستید؟

زبان حال حضرت این بود که هر کدام از شما با قبیله‌ی خودتان آمده‌اید، این راهب که در بیابان مسلمان شد و به دنبال من آمد، غریب بود. هر کسی به دنبال پیکر آشناهای خود بود که دفن کند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به دنبال این راهب می‌گشت، فرمود که این راهب کسی را ندارد. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنقدر جستجو کرد تا پیکر راهب را بین سایر پیکرها پیدا کرد، خود حضرت بر راهب نماز خواند و او را دفن کرد. دیدند حضرت سر مبارک خود را نزدیک قبر کرد، کمی طول کشید، بعد لبخندی زد و بلند شد. «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: الآن راهب را دیدم که به چه باغی بردند، چون او راهب مسیحی بود و ازدواج نکرده بود، خدا حور را به عقد او درآورد. خیال من راحت شد که او به سرمنزل خیر رسید. «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ».

الحمدلله که آقای ما باوفاست. لذا باوفا هم دوست دارد.

درسی از دختر «ابوالأسود دوئلی»

این مثال برای امروزِ ماست، گاهی فشارهایی به انسان وارد می‌شود که لج انسان را درمی‌آورد، بعضی از آن‌ها به ناحق است، بعضی دیگر هم اگر ناحق نیست، فشارِ زیادی است، انسان را به این سمت هُل می‌دهد که انسان از بعضی خطوط خود کنار بکشد. انسان را تحریک می‌کند که نستجیربالله معاذالله به رشوه و حرام و… بیفتد.

معاویه خیلی اهل غذای مفصل بود، تا قبل از اینکه این داعشی‌های ملعون شام و دمشق را خراب کنند، کسانی که قبلاً رفته‌اند می‌دانند که مردم آن منطقه خیلی شاهانه غذا می‌خورند.

زمان معاویه زعفران از طلا گرانتر بود، معاویه یک حلوای زعفرانی به درِ خانه‌ی «ابوالأسود دوئلی» فرستاد که یکی از شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود. ناخودآگاه دست دختربچه‌ی ابوالأسود به سمت این حلوا رفت. همینکه خواست از این حلوا بردارد، ابوالأسود گفت: بابا جان! معاویه این حلوا را فرستاده است!

این دختر دست خود را از حلوای زعفرانی کشید و گفت: آمده است که ما را «بِالشَّهْدِ اَلْمُزَعْفَرِ»[۶] حلوای زعفرانی از «اَلسَّیِّدِ اَلْمُطَهَّرِ» دور کند؟

حلوا را پرت کرد و گفت: نمی‌خواهم!

خدا روزی کند که ما هر لحظه که زندگی می‌کنیم… ابلیس دائم می‌خواهد ما را با «بِالشَّهْدِ اَلْمُزَعْفَرِ» از «اَلسَّیِّدِ اَلْمُطَهَّرِ» دور کند. اینطور نیست که یک قران و یک قدم و یک قلم و یک سکّه باشد. چیزی که باید بجای آن بدهیم «حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» است.

«بی‌نیازی» در نگاه جناب ابوذر سلام الله علیه

ابوذر فقیر شد، عثمان می‌دانست اگر بخواهد پنجاه هزار سکه برای ابوذر بفرستد، ابوذر قبول نمی‌کند.

آن جریان ظاهر باهوشی هم داشتند، وقتی می‌خواستند کسی را بخرند، به یک نفر پولِ زیاد می‌دادند، به یک نفر پولِ قابل ملاحظه می‌دادند ولی زیاد نبود، که بپذیرد!

این پنجاه هزار سکه را آوردند و ابوذر گفت: نمی‌خواهم!

به او گفتند: تو برای یک لقمه نان گرفتار هستی!

ابوذر تبعید شده بود و فشارهایی به او آورده بودند، با این حال گفت: نمی‌خواهم! آیا این پول را به همه داده‌اید که به من می‌دهید؟ یعنی سهم بیت المال است؟ یارانه‌ی حکومتی است؟

به او گفتند: عثمان سلام رسانده و گفته است که این خالصِ اموالِ من از حلال است، تو فکر کن که ارث است، از بیت المال نیست.

ابوذر گفت: من نمی‌خواهم.

گفتند: وضع شما خیلی خراب است، اوضاع خانواده‌ات را نگاه کن! این پول حلالِ طیّبِ طاهر است.

وقتی اصرار کردند، ابوذر گفت: «قَدْ أَصْبَحْتُ غَنِیّاً بِوَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) وَ عِتْرَتِهِ اَلْهَادِینَ اَلْمَهْدِیِّینَ»،[۷] ما با ولایتِ علی بی‌نیاز شدیم.

خدایا! چشم ما شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از درِ خانه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به جای دیگری حواله و نگران نکن.

محمد بن ابی‌بکر سلام الله علیه

حال به سراغ آن فردی برویم که گفتن از او مقدّمه لازم دارد، چون گفتن از او در مقامِ قمر بنی هاشم سلام الله علیه اثر دارد، می‌گویم و دوست دارم اسم او را ببرم. آقازاده‌ی واجب‌التعظیم، مظهرِ بارزِ «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ»[۸] است، از دو سالگی در خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بزرگ شد.

حبّ پدر و مادر و خواهر و برادر و حزب و تیم و… در انسان تأثیر جدّی دارد، الآن وقتی در فوتبال یک گل زده می‌شود، هزاران تهمت و بهتان سرازیر می‌شود که چیزی را نپذیرند.

سه فرزند «عدی بن حاتم طائی» در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شدند، خود او در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جانباز نابینا شد. برادرزن «عدی» در سپاه جملی‌ها بود، ناگهان یکی از پسران عدی، جنازه‌ی دایی خود را روی زمین دید!

با اینکه این پسر «عدی» در سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود پرسید: چه کسی دایی مرا کشته است؟ یک نفر گفت: من او را کشته‌ام. این پسر «عدی» این شخص را کشت و فرار کرد؛ بعد هم پشیمان شد ولی دیگر روی برگشتن نداشت.

اینطور نوشته شده است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم برای آن شیعه‌ای که کشته شد و هم برای اینکه این شخص از حق دور شد خیلی غصّه خورد.

حق‌طلبی خیلی سخت است، ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند که محور حبّ و بغض ما برای خدا باشد.

این آقا «محمد بن ابی‌بکر» است، او دو سال داشت که مادرش «اسماء بنت عمیس» با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ازدواج کرد و به خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد.

بایستی یک مقدّمه بگویم که دچار شبهه نشوید، امام «ولایت باطنی» دارد، اصلاً امروز شأن امام زمان ارواحنا فداه هم همین ولایت باطنی است، وگرنه امروز که حضرت جلسه‌ی درس ندارد، ما که منبر حضرت را نمی‌شنویم، سؤال شرعی از حضرت نمی‌پرسیم، شئون مختلفِ ارتباطِ ما با امام نیست بجز یک مورد، آن هم هدایت باطنی امام زمان ارواحنا فداه؛ ریشه‌ی امامت هم همین هدایت باطنی است. با هدایت باطنی است که اگر امام اراده کند هر اتفاقی رخ می‌دهد.

لذا می‌گوید رحم مادر آنقدر مهم است که «اَلشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ اَلسَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ»،[۹] بدبخت از رحم مادر خود بدبخت می‌شود و سعادتمند از رحم مادر خود سعادتمند می‌شود؛ می‌خواهد بگوید که رحم مادر اینقدر مهم است.

بعد در بعضی روایات متأخر هست که اگر شقاوتمندِ بیچاره به کربلا برود، سعید و نیکبخت برمی‌گردد.

هدایتِ امام اینطور است، یعنی مسِ انسان را به طلا تبدیل می‌کند، اکسیر است. امام می‌تواند انسان را تکان بدهد. این مقدّمه برای اینکه بحث بعدی دچار شبهه نشود.

محمد در خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، درواقع برای اینکه او را بشناسند به او «محمد بن ابی‌بکر» می‌گویند، وگرنه باید به او «محمد بن امیرالمؤمنین» بگویند.

وقتی محمد بن ابی‌بکر آمد تا با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیعت کند گفت: «اُبَایِعُکَ عَلَی وِلایَتِک» آمده‌ام بیعت کنم که ولایت تو را بپذیرم «وَالبَرائَهَ عَن أبِی» و اعلام کنم که از پدرم بیزار هستم!

این کار خیلی مردانگی می‌خواهد که انسان این حرف را بزند.

جنگ جمل شد، خواهر او در طرف مقابل فرمانده‌ی جنگ جمل است، جنگ به سمتی رفت که طلحه و زبیر هم کشته شدند و آن خانم به تنهایی جنگ را اداره می‌کرد. به سمت کجاوه‌ی او تیرباران شد و… شتر زمین خورد و کجاوه بهم خورد و او در کجاوه بود، جنگ مغلوبه شد و شکست خوردند. عایشه داخل کجاوه نشسته بود که یک نفر به سراغ او برود، او هم در مقابل بگوید این هم از غیرت شما که ناموس پیغمبر را ندید گرفتید و…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: محمد! برو.

محمد بن ابی‌بکر دست خود را داخل کجاوه برد، عایشه بلافاصله پرسید: این دست کیست؟  محمد بن ابی‌بکر گفت: «أقرَبُ النَّاسِ إلَیک وَ أبعَدُ النّاسِ عَنک» نزدیکترین مردم به تو هستم، چون برادر تو هستم، دورترین مردم از تو هستم، چون من شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستم!

به یاد این روایت افتادم که خیلی زیباست.

اعراب خیلی بر سرِ اعرابِ کمتر اصیل و ایرانی‌ها می‌زدند و می‌گفتند ما عرب هستیم!

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: بروید و به آن‌ها بگویید ما با ولایتِ امیرالمؤمنین «أشرَفُ نَسَباً» هستیم، پدرِ ما امیرالمؤمنین است! یعنی ما با ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شرافت نَسَب هم پیدا کرده‌ایم.

محمد بن ابی‌بکر گفت: «أقرَبُ النَّاسِ إلَیک وَ أبعَدُ النّاسِ عَنک»!

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: بیایید تا من شما را به سراغِ علی بن ابیطالب ببرم، «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»! او خیلی باوفاست!

محمد بن ابی‌بکر خودش را در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خرج کرد، در مصر ناجوانمردانه و مظلومانه به شهادت رسید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زار می‌زد، اصحاب در کوفه دسته دسته می‌آمدند و به حضرت تسلیت می‌گفتند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: پسرم را کشتند…

این نکته را هم عرض می‌کنم که احتیاط کنم تا کسی بد متوجه نشود.

در مورد اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که بحثِ نَسَبِ اهل بیت است، باید پدران ویژه باشند و مادرِ امام، هر پدر هم پدرانش و مادرش.

از این محمد بن ابی‌بکر پسری به نام قاسم به دنیا آمد، او دختری به نام «امّ فروه» دارد، «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»… تو خودت را در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خرج کردی، «امّ فروه سلام الله علیها» مادر امام صادق علیه السلام شد!

اولین و اصلِ ناپاکی برای عقیده است، «قَدْ أَصْبَحْتُ غَنِیّاً بِوَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»، غنی از پول، غنی از هر چیز دیگری! «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ»!

فضائل مشترکِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و قمر بنی هاشم سلام الله علیه

حال شما ببینید که شرافتِ مولای عالم قمر بنی هاشم سلام الله علیه چیست.

اگر کسی بخواهد اوصافِ قمر بنی هاشم سلام الله علیه را بشمارد، حدود سیزده فضیلت پیدا می‌کند که جزو فضائل اختصاصی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، که قمر بنی هاشم صلوات الله علیه دارد.

یکی از آن‌ها این است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زنده ماند، اگر در احد شهید می‌شد هیچکسی نمی‌دانست که امیرالمؤمنین نابغه‌ی اول و آخر عالم در سخنوری است، چون ساکت بود و حرفی نمی‌فرمود. کار می‌کرد و عمل می‌کرد و در سکوت کامل بود.

وقتی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخن فرمود، همه را با سخن شگفت‌انگیز خود بیچاره کرد. مسیحیانی که عربی می‌فهمیدند وقتی کلمات او را خواندند بیچاره شدند و کتاب نوشتند، ابن ابی الحدید می‌گوید فلان خطبه را هزار مرتبه خوانده‌ام و… هر کسی نهج البلاغه را بخواند، مخصوصاً به زبان عربی… چون مترجمِ بیچاره چکار کند؟ با کدام کلمات از او حرف بزند؟

قمر بنی هاشم سلام الله علیه بعد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، زمان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بود، برای همین ساکت بود، بعد از امام مجتبی هم در زمان حیات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و سیّدالسّاجدین صلوات الله علیه بود، برای همین ساکت بود، قمر بنی هاشم در زمان امام معصوم شهید شد، لذا فرمایشی نفرموده است.

سکوتِ او علامتِ ادبِ اوست، و ادب علامتِ کمالِ عقل است.

این موضوع از شباهت‌های قمر بنی هاشم سلام الله علیه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

یکی دیگر از شباهت‌های دیگرِ قمر بنی هاشم علیه السلام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این است که انصافاً جای حیرت دارد. این از فضائلِ اختصاصیِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، یعنی در بین اصحاب کسی اینطور نبود.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ خندق می‌خواست به میدان برود…

در سپاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی‌ها بودند که آدم‌های خوبی بودند، مانند سلمان سلام الله علیه، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زار می‌زد و دست او به سمت آسمان بود، تا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفت و برگشت؛ پیامبر همینطور گریه می‌کرد، به خدا عرض کرد: «اللهُمَّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً» خدایا! مرا تنها نگذار.

در صورتی که افرادی مانند سلمان و مقداد بودند، این‌ها بودند و خوب هم بودند ولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌شدند.

لذا هم امام صادق علیه السلام فرموده است و هم محدثان عامّه، فقط به یک مورد اشاره می‌کنم.

اهل سنّت محدثی دارند که برای قرن سه و چهار است، نام او «ابوبکر آجری» است، او کتابی به نام «کتاب الشریعه» دارد. در این کتاب اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را یک به یک نام برده است و گفته است که آن‌ها چه روایاتی از پیامبر نقل کرده‌اند، وقتی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسیده است، خودش چند فضیلت گفته است و بعد روایات را نقل کرده است؛ یکی از آن‌ها این روایت است که «وَ کَاشِفُ الکَرب عَن وَجهِ النَّبِی»!

پیغمبری که همه‌ی عالم بر او تکیه داشتند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را می‌دید، غم‌های خود را فراموش می‌کرد.

همین یک روایت را که می‌گویم، خدا می‌داند برای اینکه انسان تا صبح قیامت، انگشتِ حیرت به دهان بگیرد کافی است.

وقتی پیامبر از دنیا برود، به لقاء الهی رفته است. وقتی پیامبر از دنیا برود، انبیاء و اوصیاء، آنطرف جشن می‌گیرند که بهشت را رونق داده است. وقتی پیامبر از دنیا برود، مغز ما نمی‌کشد که بگوییم خدا چه چیزی برای او آماده کرده است؛ اما وقتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به سفر رفته بود، پیامبر به خدا عرض می‌کرد: «أللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِی حَتَّی تُرِیَنِی عَلِیًّا»،[۱۰] خدایا! تا زمانی که علی را ندیده‌ام جان مرا نگیر.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هرچه می‌فرمود، خودش عمل می‌کرد، اینکه فرمود «اَلنَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»، خودش در این روایت می‌خواهد بگوید که من یک مرتبه‌ی دیگر ببینم و بعد از دنیا بروم!

پیامبر حکیمِ عالمِ وجود است، یعنی لقاء الهی در دیدارِ علی بن ابیطالب است!

از آنطرف هم هست، الآن قصدِ قیاس نداشتم.

لذا اصلاً وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به سفر می‌رفت، پیامبر خدا مضطر می‌شد و دست بلند می‌کرد: «اللَّهُمَّ فَرِّجْ هَمِّی وَ بَرِّدْ کَبِدِی بِزِیارَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»، خدایا! با دیدارِ علی غم‌هایم را بطرف و جگرم را خنک کن.

چه کسی می‌تواند «کَاشِفُ الکَرب عَن وَجهِ النَّبِی» باشد؟ یعنی وقتی پیامبر او را می‌بیند غم‌های خود را فراموش کند و سختی‌ها را تحمّل کند. مسلّماً هر کسی نمی‌تواند برای پیامبر در چنین مقامی قرار بگیرد.

حضرت اباالفضل العباس علیه السلام کاری کرده است که نه تنها در مورد فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، بلکه برای ایشان هم می‌شود گفت که «بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب»!

در مورد حضرت اباالفضل العباس علیه السلام هست که «یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ»!

نورِ ابدیِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام

بعضی‌ها برای دیده شدن در این عالم کارهای عجیب و غریب و حیرت‌انگیز می‌کنند، همانطور که دیده‌اید بعضی‌ها مدّتی به چشم می‌آیند اما بعد از مدّتی افول می‌کنند.

قمر بنی هاشم هیچ تلاشی نکرد که به چشم بیاید، اتفاقاً حرف نزد و ساکت بود، انجام می‌داد و بحث نمی‌کرد. این موضوع برای ایمانِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است، چون می‌داند «أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ»! تو برای حسین بن علی قدم بردار، او کاری می‌کند که…

شما به کربلا هم که بروید، در کنارِ آفتابِ مرقدِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام فروغ دارد!

ابتدای جلسه عرض کردم که در فیزیک اینطور است که اگر شمع را کنار نورافکن قرار دهید، دیده نمی‌شود، اگر لامپ را کنار آفتاب قرار دهید، دیده نمی‌شود.

اما در کنار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، هر کسی یک ذرّه هم باشد، اتفاقاً آن‌ها او را جلوه می‌دهند، چه برسد به سرور و آقای عالم، مظهر وفا!

امام صادق علیه السلام فرمود: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَهِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل»،[۱۱] من شهادت می‌دهم تو تسلیمِ محض بود، تو خودِ وفا بودی، تو دلسوزی کردی برای پسرِ پیغمبر!

بعد عبارتی دارد، اگر قرار باشد بالاترین ثواب را به من بدهند، باید به امام خمینی رضوان الله تعالی علیه چه چیزی بدهند؟ باید به شیخ مفید چه چیزی بدهند؟ باید اجری که به من و او می‌دهند، با کارمان تناسب داشته باشد. بالاترین اجر را به صاحبِ بالاترین عمل می‌دهند، امام صادق علیه السلام فرمود: «فَجَزَاکَ اَللَّهُ یَابنَ أمِیرِالمُؤمِنین عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ عَنِ الفَاطِمَه وَ عَنِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ أَفْضَلَ اَلْجَزَاءِ» بالاترین جزاء، «أَوْفَرَ الْجَزَاءِ» پُرترین پاداش، «أَکْثَرَ الْجَزَاءِ» بیشترین پاداش را به تو بدهد.

یعنی چه؟ یعنی تو بالاترین عمل را انجام داده‌ای که باید بیشترین اجر را ببری. آن هم در چه موضوعی؟ در موضوعی که در آن «امام» تعیین می‌شود، «بِمَا صَبَرْتَ» صبر کردی.

دعا

خدایا! به برکتِ قمر بنی هاشم علیه السلام، به این لحظاتِ شادیِ قلبِ مادرِ بافضیلتِ قمر بنی هاشم سلام الله علیها ما را برای امام زمانمان مفید قرار بده.

خدایا! ذهن و فکر و عمل ما را جز درِ خانه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به جای دیگری معطوف نفرما.

خدایا! این انتخابات پیش رو را برای دنیا و آخرت مردم ما، مایه‌ی خیر و برکت قرار بده.

خدایا! هر کسی برای مردم ما کار می‌کند، چه او را می‌شناسیم و چه او را نمی‌شناسیم، هر کسی به مردم ما خدمت می‌کند، چه ما می‌دانیم و چه ما نمی‌دانیم، بر تأیید و توفیق او بیفزای.

خدایا! هر کسی به مردم ما خیانت می‌کند، چه ما نمی‌دانیم و چه ما می‌دانیم، او را خار و ذلیل و منکوب و مایه‌ی عبرت بگردان.

خدایا! امشب عیدی ما را همنشینی با شهدا قرار بده.

خدایا! سایه‌ی پربرکت رهبر انقلاب بر سر ما مستدام بدار.

خدایا! هرچه خیر و برکت به دست باکرامتِ قمر بنی هاشم، به مادر بافضیلت ایشان، به هر یک از اولیای خاصِ خودت عطا کردی، تفضّلاً نصیب ما هم بفرما.

خدایا! هرچه شرّ از آن‌ها دفع کردی، از ما هم دفع بفرما.

خدایا! زیارتِ قمر بنی هاشم علیه السلام در کربلا، و مادر بافضیلت ایشان در بقیع را روزی این جمع با یک کاروان بگردان، به برکتِ صلوات بر محمد و آل محمد.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۲، صفحه ۸۶ (وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ : أَنَّ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَهَ لَمَّا قَدِمَ اَلْکُوفَهَ دَعَا أَبَا مُوسَى فَقَالَ اِتَّبِعْ مَا کَتَبَ بِهِ إِلَیْکَ فَأَبَى ذَلِکَ فَبَعَثَ إِلَى هَاشِمٍ یَتَوَعَّدُهُ فَکَتَبَ إِلَى عَلِیٍّ بِامْتِنَاعِهِ وَ أَنَّهُ شَاقٌّ بَعِیدُ اَلْوُدِّ ظَاهِرُ اَلْغِلِّ وَ اَلشَّنَآنِ وَ أَنَّهُ هَدَّدَهُ بِالسِّجْنِ وَ اَلْقَتْلِ فَلَمَّا وَرَدَ کِتَابُهُ عَلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَتَاهُ بِهِ اَلْمُحِلُّ بْنُ خَلِیفَهَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَدَّى اَلْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ وَضَعَهُ مَوْضِعَهُ فَکَرِهَ ذَلِکَ قَوْمٌ وَ قَدْ وَ اَللَّهِ کَرِهُوا نُبُوَّهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ بَارَزُوهُ وَ جَاهَدُوهُ فَرَدَّ اَللَّهُ کَیْدَهُمْ فِی نُحُورِهِمْ وَ جَعَلَ دَائِرَهَ اَلسَّوْءِ عَلَیْهِمْ وَ اَللَّهِ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَنُجَاهِدَنَّهُمْ مَعَکَ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ حِفْظاً لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ إِذْ صَارُوا أَعْدَاءً لَهُمْ بَعْدَهُ فَرَحَّبَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لَهُ خَیْراً ثُمَّ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ قَرَأَ کِتَابَ هَاشِمٍ وَ سَأَلَهُ عَنِ اَلنَّاسِ وَ عَنْ أَبِی مُوسَى فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ مَا أَثِقُ بِهِ وَ لاَ آمَنُهُ عَلَى خِلاَفِکَ إِنْ وَجَدَ مَنْ یُسَاعِدُهُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ اَللَّهِ مَا کَانَ عِنْدِی بِمُؤْتَمَنٍ وَ لاَ نَاصِحٍ وَ لَقَدْ أَرَدْتُ عَزْلَهُ فَأَتَانِی اَلْأَشْتَرُ فَسَأَلَنِی أَنْ أُقِرَّهُ وَ ذَکَرَ أَنَّ أَهْلَ اَلْکُوفَهِ بِهِ رَاضُونَ فَأَقْرَرْتُهُ. وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ قَالَ وَ بَعَثَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلرَّبَذَهِ بَعْدَ وُصُولِ اَلْمُحِلِّ بْنِ خَلِیفَهَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ إِلَى أَبِی مُوسَى وَ کَتَبَ مَعَهُمَا مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَیْسٍ أَمَّا بَعْدُ یَا اِبْنَ اَلْحَائِکِ یَا عَاضَّ أَیْرِ أَبِیهِ فَوَ اَللَّهِ إِنْ کُنْتُ لَأَرَى أَنَّ بَعْدَکَ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ اَلَّذِی لَمْ یَجْعَلْکَ اَللَّهُ لَهُ أَهْلاً وَ لاَ جَعَلَ لَکَ فِیهِ نَصِیباً سَیَمْنَعُکَ مِنْ رَدِّ أَمْرِی وَ اَلاِفْتِرَاءِ عَلَیَّ وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکَ اِبْنَ عَبَّاسٍ وَ اِبْنَ أَبِی بَکْرٍ فَخَلِّهِمَا وَ اَلْمِصْرَ وَ أَهْلَهُ وَ اِعْتَزِلْ عَمَلَنَا مَذْؤُماً مَدْحُوراً  فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلاَّ فَإِنِّی قَدْ أَمَرْتُهُمَا أَنْ یُنَابِذَاکَ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اَللَّهَ لاٰ یَهْدِی کَیْدَ اَلْخٰائِنِینَ  فَإِذَا ظَهَرَا عَلَیْکَ قَطَعَاکَ إِرْباً إِرْباً وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَنْ شَکَرَ اَلنِّعْمَهَ وَ وَفَى بِالْبَیْعَهِ وَ عَمِلَ بِرَجَاءِ اَلْعَافِیَهِ قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ فَلَمَّا أَبْطَأَ اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ اِبْنُ أَبِی بَکْرٍ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لَمْ یَدْرِ مَا صَنَعَا رَحَلَ عَنِ اَلرَّبَذَهِ إِلَى ذِی قَارٍ فَنَزَلَهَا قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ ذَا قَارٍ بَعَثَ إِلَى اَلْکُوفَهِ اَلْحَسَنَ اِبْنَهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ زَیْدَ بْنَ صُوحَانَ وَ قَیْسَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُبَادَهَ وَ مَعَهُمْ کِتَابٌ إِلَى أَهْلِ اَلْکُوفَهِ فَأَقْبَلُوا حَتَّى کَانُوا بِالْقَادِسِیَّهِ فَتَلَقَّاهُمُ اَلنَّاسُ فَلَمَّا دَخَلُوا اَلْکُوفَهَ قَرَءُوا کِتَابَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ بِالْکُوفَهِ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی خَرَجْتُ مَخْرَجِی هَذَا إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً وَ إِمَّا بَاغِیاً وَ إِمَّا مَبْغِیّاً عَلَیَّ فَأَنْشُدُ اَللَّهَ رَجُلاً بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا إِلاَّ نَفَرَ إِلَیَّ فَإِنْ کُنْتُ مَظْلُوماً أَعَانَنِی وَ إِنْ کُنْتُ ظَالِماً اِسْتَعْتَبَنِی وَ اَلسَّلاَمُ قَالَ فَلَمَّا دَخَلَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارٌ اَلْکُوفَهَ اِجْتَمَعَ إِلَیْهِمَا اَلنَّاسُ فَقَامَ اَلْحَسَنُ فَاسْتَقَرَّ فَاسْتَنْفَرَ اَلنَّاسَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا جِئْنَاکُمْ نَدْعُوکُمْ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى کِتَابِهِ وَ سُنَّهِ رَسُولِهِ وَ إِلَى أَفْقَهِ مَنْ تَفَقَّهَ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ وَ أَعْدَلِ مَنْ تُعَدِّلُونَ وَ أَفْضَلِ مَنْ تُفَضِّلُونَ وَ أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ مَنْ لَمْ یُعْیِهِ اَلْقُرْآنُ وَ لَمْ تُجَهِّلْهُ اَلسُّنَّهُ وَ لَمْ تَقْعُدْ بِهِ اَلسَّابِقَهُ إِلَى مَنْ قَرَّبَهُ اَللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ قَرَابَتَیْنِ قَرَابَهَ اَلدِّینِ وَ قَرَابَهَ اَلرَّحِمِ إِلَى مَنْ سَبَقَ اَلنَّاسَ إِلَى کُلِّ مَأْثُرَهٍ إِلَى مَنْ کَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ وَ اَلنَّاسُ مُتَخَاذِلُونَ فَقَرُبَ مِنْهُ وَ هُمْ مُتَبَاعِدُونَ وَ صَلَّى مَعَهُ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ وَ قَاتَلَ مَعَهُ وَ هُمْ مُنْهَزِمُونَ وَ بَارَزَ مَعَهُ وَ هُمْ مجمحون [مُحْجِمُونَ] وَ صَدَّقَهُ وَ هُمْ مُکَذِّبُونَ إِلَى مَنْ لَمْ تُرَدَّ لَهُ رَایَهٌ وَ لاَ تُکَافِئْ لَهُ سَابِقَهٌ وَ هُوَ یَسْأَلُکُمُ اَلنَّصْرَ وَ یَدْعُوکُمْ إِلَى اَلْحَقِّ وَ یَسْأَلُکُمْ بِالْمَسِیرِ إِلَیْهِ لِتُوَازِرُوهُ وَ تَنْصُرُوهُ عَلَى قَوْمٍ نَکَثُوا بَیْعَتَهُ وَ قَتَلُوا أَهْلَ اَلصَّلاَحِ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ مَثَّلُوا بِعُمَّالِهِ وَ اِنْتَهَبُوا بَیْتَ مَالِهِ فَاشْخَصُوا إِلَیْهِ رَحِمَکُمُ اَللَّهُ فَمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ اِنْهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اُحْضُرُوا بِمَا یَحْضُرُ بِهِ اَلصَّالِحُونَ – قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ حَدَّثَنِی جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ تَمِیمِ بْنِ حِذْیَمٍ قَالَ: قَدِمَ عَلَیْنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ یَسْتَنْفِرَانِ اَلنَّاسَ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مَعَهُمَا کِتَابُهُ فَلَمَّا فَرَغَا مِنْ کِتَابِهِ قَامَ اَلْحَسَنُ وَ هُوَ فَتًى حَدَثٌ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَأَرْثِی لَهُ مِنْ حَدَاثَهَ سِنِّهِ وَ صُعُوبَهِ مَقَامِهِ فَرَمَاهُ اَلنَّاسُ بِأَبْصَارِهِمْ وَ هُمْ یَقُولُونَ اَللَّهُمَّ سَدِّدْ مَنْطِقَ اِبْنِ بِنْتِ نَبِیِّنَا فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى عَمُودٍ یَتَسَانَدُ إِلَیْهِ وَ کَانَ عَلِیلاً مِنْ شَکْوَى بِهِ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْعَزِیزِ اَلْجَبَّارِ اَلْوَاحِدِ اَلْقَهَّارِ اَلْکَبِیرِ اَلْمُتَعَالِ سَوٰاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ اَلْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سٰارِبٌ بِالنَّهٰارِ  أَحْمَدُهُ عَلَى حُسْنِ اَلْبَلاَءِ وَ تَظَاهُرِ اَلنَّعْمَاءِ وَ عَلَى مَا أَحْبَبْنَا وَ کَرِهْنَا مِنْ شِدَّهٍ وَ رَخَاءٍ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اِمْتَنَّ عَلَیْنَا بِنُبُوَّتِهِ وَ اِخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ وَحْیَهُ وَ اِصْطَفَاهُ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ وَ أَرْسَلَهُ إِلَى اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ حِینَ عُبِدَتِ اَلْأَوْثَانُ وَ أُطِیعَ اَلشَّیْطَانُ وَ جُحِدَ اَلرَّحْمَنُ فَصَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ جَزَاهُ أَفْضَلَ مَا جَزَى اَلْمُرْسَلِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لاَ أَقُولُ لَکُمْ إِلاَّ مَا تَعْرِفُونَ إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَرْشَدَ اَللَّهُ أَمْرَهُ وَ أَعَزَّ نَصْرَهُ بَعَثَنِی إِلَیْکُمْ یَدْعُوکُمْ إِلَى اَلصَّوَابِ وَ إِلَى اَلْعَمَلِ بِالْکِتَابِ وَ اَلْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَ فِی عَاجِلِ ذَاکَ مَا تَکْرَهُونَ فَإِنَّ فِی آجِلِهِ مَا تُحِبُّونَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ عَلِیّاً صَلَّى مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَحْدَهُ وَ أَنَّهُ یَوْمَ صَدَّقَ بِهِ لَفِی عَاشِرَهٍ مِنْ سِنِّهِ ثُمَّ شَهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ جَمِیعَ مَشَاهِدِهِ وَ کَانَ مِنِ اِجْتِهَادِهِ فِی مَرْضَاهِ اَللَّهِ وَ طَاعَهِ رَسُولِهِ وَ آثَارِهِ اَلْحَسَنَهِ فِی اَلْإِسْلاَمِ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ وَ لَمْ یَزَلْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَاضِیاً عَنْهُ حَتَّى غَمَّضَهُ بِیَدِهِ وَ غَسَّلَهُ وَحْدَهُ وَ اَلْمَلاَئِکَهُ أَعْوَانُهُ وَ اَلْفَضْلُ اِبْنُ عَمِّهِ یَنْقُلُ إِلَیْهِ اَلْمَاءَ ثُمَّ أَدْخَلَهُ حُفْرَتَهُ وَ أَوْصَاهُ بِقَضَاءِ دَیْنِهِ وَ عِدَاتِهِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ مَنِّ اَللَّهِ عَلَیْهِ ثُمَّ وَ اَللَّهِ مَا دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ لَقَدْ تَدَاکَّ اَلنَّاسُ عَلَیْهِ تَدَاکَّ اَلْإِبِلِ اَلْهِیمِ عِنْدَ وُرُودِهَا فَبَایَعُوهُ طَائِعِینَ ثُمَّ نَکَثَ مِنْهُمْ نَاکِثُونَ بِلاَ حَدَثٍ أَحْدَثَهُ وَ لاَ خِلاَفٍ أَتَاهُ حَسَداً لَهُ وَ بَغْیاً عَلَیْهِ فَعَلَیْکُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ اَلْجِدِّ وَ اَلصَّبْرِ وَ اَلاِسْتِعَانَهِ بِاللَّهِ وَ اَلْخُفُوفِ إِلَى مَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ بِمَا عَصَمَ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ وَ أَهْلَ طَاعَتِهِ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمْ تَقْوَاهُ وَ أَعَانَنَا وَ إِیَّاکُمْ عَلَى جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلْعَظِیمَ لِی وَ لَکُمْ ثُمَّ مَضَى إِلَى اَلرَّحْبَهِ فَهَیَّأَ مَنْزِلاً لِأَبِیهِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لِتَمِیمٍ کَیْفَ أَطَاقَ هَذَا اَلْغُلاَمُ مَا قَدْ قَصَصْتَهُ مِنْ کَلاَمِهِ فَقَالَ وَ مَا سَقَطَ عَنِّی مِنْ قَوْلِهِ أَکْثَرُ وَ لَقَدْ حَفِظْتُ بَعْضَ مَا سَمِعْتُ قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنْ خُطْبَتِهِ قَامَ عَمَّارٌ وَ خَطَبَ اَلنَّاسَ وَ اِسْتَنْفَرَهُمْ فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو مُوسَى خُطْبَتَهُمَا صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ وَ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَکْرَمَنَا بِمُحَمَّدٍ فَجَمَعَنَا بَعْدَ اَلْفُرْقَهِ وَ جَعَلَنَا إِخْوَاناً مُتَحَابِّینَ بَعْدَ اَلْعَدَاوَهِ وَ حَرَّمَ عَلَیْنَا دِمَاءَنَا وَ أَمْوَالَنَا قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ  وَ قَالَ تَعَالَى: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ  فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ وَ ضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ کُفُّوا عَنْ قِتَالِ إِخْوَانِکُمْ إِلَى آخِرَ خُطْبَتِهِ اَلْمَلْعُونَهِ اَلَّتِی تَرْکُهَا أَوْلَى مِنْ ذِکْرِهَا وَ تُنَادِی بِکُفْرِ صَاحِبِهَا وَ نِفَاقِهِ قَالَ فَلَمَّا أَتَتِ اَلْأَخْبَارُ عَلِیّاً بِاخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ بِالْکُوفَهِ بَعَثَ اَلْأَشْتَرَ إِلَیْهَا فَأَخْرَجَهُ مِنْهَا صَاغِراً قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ لَمَّا نَزَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ذَا قَارٍ کَتَبَتْ عَائِشَهُ إِلَى حَفْصَهَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکِ أَنَّ عَلِیّاً قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ وَ أَقَامَ بِهَا مَرْعُوباً خَائِفاً لِمَا بَلَغَهُ مِنْ عِدَّتِنَا وَ جَمَاعَتِنَا فَهُوَ بِمَنْزِلَهِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ فَدَعَتْ حَفْصَهُ جَوَارِیَ لَهَا یَتَغَنَّیْنَ وَ یَضْرِبْنَ بِالدُّفُوفِ فَأَمَرَتْهُنَّ أَنْ یَقُلْنَ فِی غِنَائِهِنَّ مَا اَلْخَبَرُ مَا اَلْخَبَرُ عَلِیٌّ فِی اَلسَّفَرِ کَالْفَرَسِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ – وَ جَعَلَتْ بَنَاتُ اَلطُّلَقَاءِ یَدْخُلْنَ عَلَى حَفْصَهَ وَ یَجْتَمِعْنَ لِسَمَاعِ ذَلِکَ اَلْغِنَاءِ فَبَلَغَ أُمَّ کُلْثُومٍ بِنْتَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ذَلِکَ فَلَبِسَتْ جَلاَبِیبَهَا وَ دَخَلَتْ عَلَیْهِنَّ فِی نِسْوَهٍ مُتَنَکِّرَاتٍ ثُمَّ أَسْفَرَتْ عَنْ وَجْهِهَا فَلَمَّا عَرَفَتْهَا حَفْصَهُ خَجِلَتْ وَ اِسْتَرْجَعَتْ فَقَالَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ لَئِنْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَیْهِ اَلْیَوْمَ لَقَدْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَى أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ فِیکُمَا مَا أَنْزَلَ فَقَالَتْ حَفْصَهُ کُفِّی رَحِمَکِ اَللَّهُ وَ أَمَرَتْ بِالْکِتَابِ فَمُزِّقَ وَ اِسْتَغْفَرَتِ اَللَّهَ – فَقَالَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ فِی ذَلِکَ عَذَرْنَا اَلرِّجَالَ بِحَرْبِ اَلرِّجَالِ فَمَا لِلنِّسَاءِ وَ مَا لِلسِّبَابِ أَ مَا حَسْبُنَا مَا أَتَیْنَا بِهِ لَکَ اَلْخَیْرُ مِنْ هَتْکِ ذَاکَ اَلْحِجَابِ وَ مَخْرَجُهَا اَلْیَوْمَ مِنْ بَیْتِهَا یُعَرِّفُهَا اَلذَّنْبَ نَبْحُ اَلْکِلاَبِ إِلَى أَنْ أَتَاهَا کِتَابٌ لَهَا مَشُومٌ فَیَا قُبْحَ ذَاکَ اَلْکِتَابِ)

[۵] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۴۶۲ (حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ زِیَادٍ اَلْهَمَدَانِیُّ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ اَلْیَقْطِینِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنِ اِبْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیَّهَ قَالَ: نَظَرَ سَیِّدُ اَلْعَابِدِینَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ إِلَى عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ یَوْمٍ أَشَدَّ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَهُ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ أَسَدُ اَللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ بَعْدَهُ یَوْمَ مُؤْتَهَ قُتِلَ فِیهِ اِبْنُ عَمِّهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لاَ یَوْمَ کَیَوْمِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اِزْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلاَثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلاَ یَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَحِمَ اَللَّهُ اَلْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ اَلْمَلاَئِکَهِ فِی اَلْجَنَّهِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ اَلشُّهَدَاءِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)

[۶] الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۸۱ (أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِیٍّ تِیمَانُ بْنُ حَیْدَرِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبِی عَدِیٍّ اَلْبَیِّعُ : حَدَّثَنَا اَلشَّیْخُ اَلْمُفِیدُ أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اَلْحَافِظُ : حَدَّثَنَا اَلسَّیِّدُ أَبُو اَلْفَتْحِ عُبَیْدُ اَللَّهِ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ جَعْفَرَ بْنَ أَحْمَدَ حَدَّثَهُمْ. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلنَّحْوِیُّ ، عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلتَّمِیمِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: رَأَیْتُ اِبْنَهَ أَبِی اَلْأَسْوَدِ اَلدُّؤَلِیِّ وَ بَیْنَ یَدَیْ أَبِیهَا خَبِیصٌ فَقَالَتْ: یَا أَبَهْ أَطْعِمْنِی فَقَالَ: اِفْتَحِی فَاکِ. [قَالَ:] فَفَتَحَتْ فَوَضَعَ فِیهِ مِثْلَ اَللَّوْزَهِ، ثُمَّ قَالَ لَهَا: عَلَیْکِ بِالتَّمْرِ فَهُوَ أَنْفَعُ وَ أَشْبَعُ. فَقَالَتْ: هَذَا أَنْفَعُ وَ أَنْجَعُ؟ فَقَالَ: هَذَا اَلطَّعَامُ بَعَثَ بِهِ إِلَیْنَا مُعَاوِیَهُ یَخْدَعُنَا بِهِ عَنْ حُبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ. فَقَالَتْ: قَبَّحَهُ اَللَّهُ، یَخْدَعُنَا عَنِ اَلسَّیِّدِ اَلْمُطَهَّرِ بِالشَّهْدِ اَلْمُزَعْفَرِ، تَبّاً لِمُرْسِلِهِ وَ آکِلِهِ، ثُمَّ عَالَجَتْ نَفْسَهَا وَ قَاءَتْ مَا أَکَلَتْ مِنْهُ، وَ أَنْشَأَتْ تَقُولُ بَاکِیَهً: أَ بِالشَّهْدِ اَلْمُزَعْفَرِ یَا اِبْنَ هِنْدٍ نَبِیعُ إِلَیْکَ إِسْلاَماً وَ دِیناً فَلاَ وَ اَللَّهِ لَیْسَ یَکُونُ هَذَا وَ مَوْلاَنَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَا .)

[۷] اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، جلد ۱، صفحه ۲۷ (جَعْفَرُ بْنُ مَعْرُوفٍ ، قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) یَقُولُ: أَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى أَبِی ذَرٍّ مَوْلَیَیْنِ لَهُ وَ مَعَهُمَا مِائَتَا دِینَارٍ، فَقَالَ لَهُمَا اِنْطَلِقَا بِهَا إِلَى أَبِی ذَرٍّ فَقُولا لَهُ: عُثْمَانُ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ هَذِهِ مِائَتَا دِینَارٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَکَ ، فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ هَلْ أَعْطَى أَحَداً مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مِثْلَ مَا أَعْطَانِی قَالاَ لاَ. قَالَ فَإِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ قَالاَ لَهُ إِنَّهُ یَقُولُ هَذَا مِنْ صُلْبِ مَالِی وَ بِاللَّهِ اَلَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ مَا خَالَطَهَا حَرَامٌ وَ لاَ بَعَثْتُ بِهَا إِلَیْکَ إِلاَّ مِنْ حَلاَلٍ. فَقَالَ لاَ حَاجَهَ لِی فِیهَا وَ قَدْ أَصْبَحْتُ یَوْمِی هَذَا وَ أَنَا مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ. فَقَالاَ لَهُ عَافَاکَ اَللَّهُ وَ أَصْلَحَکَ! مَا نَرَى فِی بَیْتِکَ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا یُسْتَمْتَعُ بِهِ فَقَالَ بَلَى تَحْتَ هَذِهِ اَلْإِکَافِ اَلَّتِی تَرَوْنَ رَغِیفَا شَعِیرٍ قَدْ أُتِیَ عَلَیْهِمَا أَیَّامٌ فَمَا أَصْنَعُ بِهَذِهِ اَلدَّنَانِیرِ، لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى یَعْلَمَ اَللَّهُ أَنِّی لاَ أَقْدِرُ عَلَى قَلِیلٍ وَ لاَ کَثِیرٍ، وَ قَدْ أَصْبَحْتُ غَنِیّاً بِوَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) وَ عِتْرَتِهِ اَلْهَادِینَ اَلْمَهْدِیِّینَ اَلرَّاضِینَ اَلْمَرْضِیِّینَ اَلَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ  ، وَ کَذَلِکَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ ، فَإِنَّهُ لَقَبِیحٌ بِالشَّیْخِ أَنْ یَکُونَ کَذَّاباً، فَرَدَّاهَا عَلَیْهِ وَ أَعْلَمَاهُ أَنَّهُ لاَ حَاجَهَ لِی فِیهَا وَ لاَ فِیمَا عِنْدَهُ، حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ رَبِّی فَیَکُونَ هُوَ اَلْحَاکِمُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ .)

[۸] سوره مبارکه روم، آیه ۱۹ (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَکَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ)

[۹] تفسیر نور الثقلین، جلد ۲، صفحه ۳۹۶ (حَدَّثَنَا اَلشَّرِیفُ أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ قُتَیْبَهَ اَلنَّیْسَابُورِیُّ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ اَلسَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ، فَقَالَ: اَلشَّقِیُّ مَنْ عَلِمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ عَمَلَ اَلْأَشْقِیَاءِ، وَ اَلسَّعِیدُ مَنْ عَلِمَ اَللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ عَمَلَ اَلسُّعَدَاءِ.)

[۱۰] الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۸۲ (وَ بِإِسْنَادٍ عَنْ عَطِیَّهَ ، قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنْفَذَ جَیْشاً وَ مَعَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَبْطَأَ عَلَیْهِ قَالَ فَرَفَعَ اَلنَّبِیُّ یَدَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ قَالَ: اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی حَتَّى تُرِیَنِی وَجْهَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ .)

[۱۱] زاد المعاد، جلد ۱ ، صفحه ۴۹۶ (وَ قَدْ أَوْرَدَ اَلشَّیْخُ مُحَمَّدُ بْنُ فَهْدٍ هَذِهِ اَلزِّیَارَهَ فِی کِتَابِ مَزَارِهِ، فَإِذَا شِئْتَ زِیَارَهَ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ فَاذْهَبْ حَتَّى تَصِلَ مَقْبَرَتَهُ، وَ زُرْهُ هَکَذَا: تَقِفُ عَلَى بَابِ اَلْبُقْعَهِ وَ تَقُولُ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْمَلِکِ اَلْحَقِّ اَلْمُبِینِ اَلْمُتَصَاغِرِ لِعَظَمَتِهِ جَبَابِرَهُ اَلطَّاغِینَ اَلْمُعْتَرِفِ بِرُبُوبِیَّتِهِ جَمِیعُ أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِینَ اَلْمُقِرِّ بِتَوْحِیدِهِ سَائِرِ اَلْخَلْقِ أَجْمَعِینَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِ اَلْأَنَامِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ اَلْکِرَامِ صَلاَهً تَقَرُّ بِهَا أَعْیُنُهُمْ وَ یَرْغَمُ بِهَا أَنْفُ شَأْنِهِمْ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ أَجْمَعِینَ سَلاَمُ اَللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ وَ سَلاَمُ مَلاَئِکَتِهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ أَئِمَّتِهِ اَلْمُنْتَجَبِینَ وَ عِبَادِهِ اَلصَّالِحِینَ وَ جَمِیعِ اَلشُّهَدَاءِ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلزَّاکِیَاتُ اَلطَّیِّبَاتُ فِیمَا تَغْتَدِی وَ تَرُوحُ عَلَیْکَ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَقَمْتَ اَلصَّلاَهَ وَ آتَیْتَ اَلزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتَ فِی اَللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ قَتَلْتَ عَلَى مِنْهَاجِ اَلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى لَقِیتَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَنْکَ رَاضٍ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اَللَّهِ وَ بَذَلْتَ نَفْسَکَ فِی نُصْرَهِ حُجَّهِ اَللَّهِ وَ اِبْنِ حُجَّتِهِ حَتَّى أَتَاکَ اَلْیَقِینُ أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ اَلتَّصْدِیقِ وَ اَلْوَفَاءِ وَ اَلنَّصِیحَهِ لِخَلَفِ اَلنَّبِیِّ اَلْمُرْسَلِ وَ اَلسِّبْطِ اَلْمُنْتَجَبِ وَ اَلدَّلِیلِ اَلْعَالِمِ وَ اَلْوَصِیِّ اَلْمُبَلِّغِ وَ اَلْمَظْلُومِ اَلْمُهْتَضَمِ فَجَزَاکَ اَللَّهُ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ عَنِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ أَفْضَلَ اَلْجَزَاءِ بِمَا صَبَرْتَ وَ اِحْتَسَبْتَ وَ أَعَنْتَ فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدَّارِ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ أَمَرَ بِقَتْلِکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنِ اِفْتَرَى عَلَیْکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّکَ وَ اِسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ بَایَعَکَ وَ غَشَّکَ وَ خَذَلَکَ وَ أَسْلَمَکَ وَ مَنْ أَلَّبَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُعِنْکَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی جَعَلَ اَلنَّارَ مَثْوَاهُمْ وَ بِئْسَ اَلْوِرْدُ اَلْمَوْرُودُ أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً وَ أَنَّ اَللَّهَ مُنْجِزٌ لَکُمْ مَا وَعَدَکُمْ جِئْتُکَ یَا عَبْدَ اَللَّهِ زَائِراً لَکُمْ عَارِفاً بِحَقِّکُمْ وَافِداً إِلَیْکُمْ مُسَلِّمٌ لَکُمْ تَابِعٌ لِسُنَّتِکُمْ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَحْکُمَ اَللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحَاکِمِینَ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لاَ مَعَ عَدُوِّکُمْ إِنِّی بِکُمْ وَ بِإِیَابِکُمْ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ بِمَنْ خَالَفَکُمْ وَ قَتَلَکُمْ مِنَ اَلْکَافِرِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ قَتَلَ اَللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُمْ بِالْأَیْدِی وَ اَلْأَلْسُنِ . ثُمَّ اُدْخُلْ وَ اِلْتَصِقْ بِالْقَبْرِ وَ زُرْهُ بِهَذِهِ اَلزِّیَارَهِ: اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ اَلْمُطِیعُ وَ قَدْ وَرَدَتْ فِی زِیَارَهِ أَبِی اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : بَعْدَ ذَلِکَ صَلِّ رَکْعَتَیِ اَلزِّیَارَهِ وَ سَبِّحْ تَسْبِیحَ اَلزَّهْرَاءِ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ قُلْ: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لاَ تَدَعْ لِی فِی هَذَا اَلْمَکَانِ اَلْمُکَرَّمِ وَ اَلْمَشْهَدِ اَلْمُعَظَّمِ ذَنْباً إِلاَّ غَفَرْتَهُ وَ لاَ هَمّاً إِلاَّ فَرَّجْتَهُ وَ لاَ مَرَضاً إِلاَّ شَفَیْتَهُ وَ لاَ عَیْباً إِلاَّ سَتَرْتَهُ وَ لاَ رِزْقاً إِلاَّ بَسَطْتَهُ وَ لاَ خَوْفاً إِلاَّ آمَنْتَهُ وَ لاَ شَمْلاً إِلاَّ جَمَعْتَهُ وَ لاَ غَائِباً إِلاَّ حَفِظْتَهُ وَ أَدَّیْتَهُ وَ لاَ عُرْیَاناً إِلاَّ کَسَوْتَهُ وَ لاَ حَاجَهً مِنْ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ لَکَ فِیهَا رِضًى وَ لِی فِیهَا صَلاَحٌ إِلاَّ قَضَیْتَهَا یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ وَ یَا أَکْرَمَ اَلْأَکْرَمِینَ .)