روز جمعه مورخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۰، هشتمین جلسه از سلسله جلسات درنگی بر نهج البلاغه با موضوع «(ادامه ی بحث) برخی چالش ها در تبین مظلومیت اهل بیت علیهم السلام» در مسجد و حسینیه مهدویه با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدمه
- هر کسی در برابر حقِ حقیق ـ امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ـ قرار بگیرد، باطل است
- معنای صحیح «تمدن اسلامی»
- برداشت نادرست از «تمدن اسلامی»
- افضلیت حضرت امیرالمومنین صلواتاللهعلیه مطلق است
- تنها راه شناخت مؤمن از منافق در بین همه مذاهب اسلامی
- نفی تفاوت کردن عین خیانت است
- باید آسیبشناسی داشته باشیم
- سعی صوفیه تا سلفیت در ابطال استدلال شیعیان بر خلافت بالافصل امیرمؤمنان علیه السلام!
- هر کسی که با وجود تحقیق به حق نرسد، معذور است
- نفی حقیقت، مشکل خطرناک امروز ما است
- مباهله و اثبات افضلیت حضرت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمومنین علیه افضل صلوات المصلین صلواتی عنایت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
عرض ادب به ساحت مقدس حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف و رزقنا الله رویته و زیارته و شهاده بین یدیه صلوات دیگری محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
خطبهی هفته گذشته را ناقص رها کردیم، لذا ان شاء الله نکاتی را محضر عزیزان تقدیم خواهم کرد.
هر کسی در برابر حقِ حقیق ـ امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه ـ قرار بگیرد، باطل است
در روز شورا که مردم با عثمان بیعت کردند حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه بیعت نکردند، گفتگوهایی بینشان مطرح شد که سید رضی رحمه الله علیه چند جمله کوتاه از خطبه حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را در خطبه هفتاد و دوم نهج البلاغه آورده است.
شماره خطب در نسخ مختلف نهج البلاغه متفاوت است و منظور ما حوالی خطبه هفتاد و دوم است.
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی»[۴] شما میدانید که من به خلافت أحق هستم.
عبارت «أَحَقُّ» در این خطبه أفعل تفضیل نیست، یعنی اینطور نیست که «من شایستهتر هستم و اگر کس دیگری بیاید فقط کمی بدتر است».
اگر أفعل تفضیل بود، یعنی او هم است ولی این شایستهتر است، او حق است و این حقتر است. او سزاوار است و این هم سزاوارتر است.
خیلی وقتها اینطور استفاده میشود. مثلاً راجع به مرحوم کلینی اعلی الله مقامه الشریف در رجال میگویند: «أوثق الناس فی الحدیث وأثبتهم»[۵] ما در حدیث خودمان افراد ثقه زیادی داریم ولی کلینی «أوثق الناس»، رئیس الموثقین، خیلی متقن و دقیق است.
«اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»،[۶] این آیه شریفه بدین معنا نیست که خداوند متعال عالمتر است. اینطور نیست که «بقیه هم میدانند که رسالت باید کجا قرار بگیرد ولی خدا بیشتر میداند»!!
«أَعْلَمُ» را أفعل تعیین میگویند، یعنی «خداوند متعال میداند و بقیه همه نمیدانند». وقتی یک بحث سختی مطرح میشود و در نهایت میگویند: «اللَّهُ أَعْلَمُ»، منظور آنها این نیست که «خدا داناتر است» لذا بعضی از اهل تحقیق در پایان اینطور مشکلات مینویسند: «و الله العالم بحقائق الامور». «اللَّهُ أَعْلَمُ» هم یعنی «و الله العالم»، بقیه که نمیفهمند. کسی در عرض خداوند متعال که چیزی نمیداند.
اینکه حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی»، بدین معنا نیست که من شایستهتر هستم. اگر این کج فهمی رخ بدهد، هزار مشکل بعد از آن به وجود میآید کما اینکه پیش آمده است.
عدهای در بین مسلمین پیدا شدند و خیال کردند که حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه أفضل است منتها أفضل در برابر فاضل است، یعنی فردی ۴ فضیلت و ایشان ۸ فضیلت دارند!!
وقتی این أفضلیت نسبی باشد، مشکل مردم حل نمیشود، چون میگویند: یک نفر در علم أعلم است…
یک عبارتی به ابن سینا نسبت داده شده است، امیدوارم را که چنین عبارتی را نگفته باشد، البته ابن ابی الحدید این عبارت را میگوید و به ابن سینا هم منتسب میکند که «علی أعلم بود ولی عمر سیاستمدارتر بود»، یعنی ایشان در علم برتر بود ولی او در مدیریت اجرایی قویتر بود!! در آثار ابن سینا هم چنین حرفی وجود دارد، اگر این عبارت او باشد که ان شاء الله خداوند این بیچارگی را از او ببخشد.
مانند این است که نعوذ بالله گویی کسی بگوید: «فریادرس شما بیش از بتها، خدا است»!!! همینقدر که این حرف سخیف است، جمله قبلی هم به همین میزان سخیف است.
موضوع فقط این نیست که در مورد آن شخص گفته است که «سیاسیت مدارتر است»، بلکه هر کسی را مقابل حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه قرار داده بود، مثال این بود که فردی توحید را در مقابل بت قرار بدهد.
«لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی» بدین معنا نیست که أحق بودن من نسبی است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه خیلی تلاش کردند که ما بفهمیم و به ما برسد وگرنه چه لزومی داشت که حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه در شورای شش نفره بعد از بیعت مردم، چنین فرمایشی را بیان بفرماید؟
در شورای شش نفره که نتیجه از قبل مشخص بود، یک نفر تعیین شد. حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه هم فردی نیستند که زیر میز بزنند… مانند افرادی که در انتخابات شرکت میکنند و بعد از شکست میگویند: «آقا! تقلب شده است» و هر وقت پیروز باشند، تقلبی رخ نداده است!!
اگر حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه این قوانین را قبول نداشتند، چرا در شورای شش نفره شرکت کردند؟ حالا که شرکت کردهاند، چرا بیعت نمیکنند؟
ان شاء الله در قیامت باشیم و تصویر این روز را ببینیم، مظلومیت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را خواهید دید. یک روزی پرده از حقائق همه امور، پرده از حقیقت حالِ ما و پرده از حقائقِ عالم کنار میرود.
چه لزومی داشت که حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، جامعه را دوباره به چالش بکشند؟
ـ آقا! در یک سیکل تصمیمگیری قرار گرفتید و از بین شش نفر هم دوم شدهاید. دوم هم خوب است!!!
چرا حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه در اینجا گله میکنند؟ در خطبه شقشقیه میفرماید: «جَعَلَهَا فِی [سِتَّهٍ] جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى»[۷] و از این ظلم بزرگ یاد میکنند.
کسی در این عالم مانند حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه به وحدت امت و انسجام امت توجه نداشته است و اینقدر هم مانند حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه هزینه نکرده است، ولی وقتی به اینجا میرسد حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه اعتراض میکنند.
ـ آقا! گفتهاند: شش نفر تصمیم بگیرند!
اگر بنا بر این باشد که کسی حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را در کنار دیگران قرار بدهد، منطق اسلام از بین میرود.
«أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِه»[۸]. «مَعَالِمِ الدِّینِ» چیست که حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء بعد از ظهور خود آن را احیاء خواهند کرد؟ چه چیزی روی زمین مانده است؟ اگر کسی خیال کند که همه امت بخشی از دین را رها کردند، باید پرسید که پس الان امامتِ حضرت حجت روحی له الفداء به چه دردی میخورد؟! آیا بخشی از دین کلاً مرده است و احدی بدان پایبند نیست؟
وقتی حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه شنیدند که یزید لعنه الله علیه را معرفی کردند، قرار بر قیام شد و فرمود: «فانّ السنّه قد امیتت و انّ البدعه قد احییت».[۹]
مردن سنت و زنده شدن بدعت یعنی هیچ کس به سنت عمل نمیکند؟ آیا خود امام حسین علیه السلام هم عمل نمیکنند؟ مسلّماً چرا! خود امامِ حسین علیه السلام به سنت عمل میکنند ولی بین اکثریت عمل به سنت مُرده است.
آیا عبارت «أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِه» بدین معنا است که حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء یک چیز جدیدی میآورد؟!
آیا مثلاً ما میگوییم ما تا حالا خوش اخلاقی با همسر و فرزندان را میدانستیم، این یکی را نمیدانستیم؟!
خیر. قطعاً علم رشد میکند امّا اگر شاخصهای اصلی دین از بین رفته باشد، دیگر حجت بر بقیه تمام نیست.
شاخصهای اصلی دین و معالم دین وجود دارد منتها همه بدان عمل نمیکنند.
آن «مَعَالِمِ الدِّینِ» دین چیست که اکثریت بدان عمل نمیکنند؟
معنای صحیح «تمدن اسلامی»
کسانی که در بحث تمدن اسلامی…
از موضوعات بسیار مهم و شمشیر دو لبه برای تخریب مذهب، عنوان «تمدن اسلامی» است.
«تمدن اسلامی» خیلی حرف مهمی است ولی اگر غلط استفاده بشود، از بزرگترین خطرات بر علیه تشیع است.
وقتی میگوییم: «تمدن اسلامی»، یعنی به دنبال این هستیم که یک فکر، آیین و تمدنی را جهانی کنیم، لذا حتی خیلی اوقات به تفاوت بین مذاهب هم توجه نمیکنیم. تفاوتها را انکار نمیکنیم ولی در بحث تمدن اسلامی به تفاوت مذاهب توجه نمیکنیم.
مثلاً هنگامی که با اسرائیل میجنگیم، ممکن است که از مذاهب مختلف نظیر شیعه اثنی عشریه، زیدیه یمن، سلفی، حنفی و… همه با هم با وجود این همه تفاوت با دشمن اصلی بجنگیم.
اگر منظور از «تمدن اسلامی» یعنی یک فکری که مشترکات معالم اسلامی مدنظر داشته باشد، خیلی حرف خوبی است.
تا ان شاء الله صاحبِ الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء تشریف بیاورد امّا روزی که ایشان تشریف بیاورد «أَبْنِیَهِ الشِّرْکِ وَ النِّفَاق»[۱۰] را از بین میبرند و عَلَمِ ولایت برافراشته خواهد شد.
امروز تمام کسانی که در جنگها مقابل حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه قرار گرفتهاند، در دنیا مسلمان نامیده میشود، ولی امام هادی صلوات الله علیه در زیارت غدیریه، روزی که قرآن به نیزه کردند را با روزی که سامری گوساله را برپا کرد و به اسم گوساله مردم را به سمت شرک برد، قیاس میفرمایند.
آیا این جمله بدین معنا است که ما باید یقهی همدیگر را بگیریم و بگوییم: «شما، نامسلمان هستید»؟! ابداً!
ما هر کسی، هر مستور الحالی، هر آدم سر پوشیده که اصلاً پیدا نیست که چه کسی است، شهادتین بگوید، در این دنیا آن فرد را مسلمان مینامیم و در اعتلای تمدن اسلامی با آن فرد همراه هستیم. اگر با مستکبرین عالم در ستیز باشد، اگر مستضعفان را کمک کند و اگر دنبال به وسط آمدنِ قرآن باشد، تفاوتها را خیلی بر سرِ دست نمیگیریم.
اگر منظور از «تمدن اسلامی» این است که بر سر ما جا دارد، امّا همین الان وقتی در مراکز قدرتِ کشور ما (منظور ارکانهای نظامی نیست بلکه مراکزی که بودجه دارند) تمدن اسلامی مطرح میشود… طرف از حوزه علمیه تهران میرود و از تقوای ابو حنیفه صحبت میکند!
دیگر قرار نیست بحث از تمدن اسلامی میشود، نفی واقعیت رخ بدهد. نباید واقعیتها را نفی کرد.
ما قبول داریم که نباید دعوا را سر دست بگیریم. مذاهب با هم اختلاف دارند. ما شیعیان هم در مباحث خود را حق میدانیم. تبعاً حنفیها هم خود را حق میدانند و ممکن است در کنفرانس تقریب هم پشت سر یک شیعه نماز نخوانند. ما هم اشکال نمیکنیم و میگوییم: «فرض کنید که فقه آنها اجازه نمیدهد»، ائمه ما فرمودند که پشت سر آنها نماز بخوانید و شرط عدالت و… هم قائل ندارد.
وقتی میخواهید پشت سر یک شیعه نماز بخوانید، باید آن فرد شیعه عدالت داشته باشد. به هر معنایی از عدالت که قائل باشید ولو اقلِ عدالت را دارا باشد. مثلاً اهل مسجد افراد دینداری هستند که پشت سر این فرد نماز میخوانند لذا ان شاء الله میشود که به این فرد اقتدا کرد.
در نماز خواندن پشت سر یک سنی، اقلِ عدالت هم نمیخواهد. شما در یک جمع یا کشوری که اهل سنت هستند، عمده فقهاء میگویند: «میتوانید در نماز اقتدا کنید»، نمیخواهد عدالت آن فرد سنی را هم بررسی کنید، چون از باب دیگری اجازه نماز خواندن دادهاند. بسیاری از علماء هم نفرمودند که بعداً اعاده کنید و مُجزی دانستهاند، البته همیشه بین فقهاء اختلاف وجود دارد. بالاخره بین متخصصین اختلاف است ولی عمده اعاده هم نخواستهاند.
اگر مکه و مدینه مشرف شدید، همان جا نماز بخوانید.
امّا این در فرمایشات رهبری است که ما بیخود از موضوع «مهر نگذاشتن» در حج کوتاه آمدهایم، چون اختلاف فقهی است. مگر دست بسته خواندن آنها و دست باز خواندن ما اختلاف فقهی نیست؟ آنها روی فرش و ما روی مُهر، یک اختلاف فقهی است. مُهر نگذاشتن در حج لزومی نداشت که کوتاه بیاییم.
اگر «تمدن اسلامی» به معنای همراهی مسلمین باشد تا بیرون جهان اسلام با جهان اسلام درنیفتد و قوت اسلام شکسته نشود، این حرف خیلی خوبی است. (منظور ما از قوت اسلام، قوتِ شهادتگویان است و هیچ شرط دیگری ندارد)
برداشت نادرست از «تمدن اسلامی»
اگر «تمدن اسلامی» به این معنا باشد که برای اعتلای تمدن اسلامی بگوید: «همه اختلافات فکری ما، بیارزش و فرعی بوده است» خطرناک و خیانت است.
امروز بعضی از مراکزی که بودجه میگیرند این کار را انجام میدهند و این کار خیانت به اسلام، مسلمین، حق حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه، غدیر و حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء است، ولی متأسفانه این کار را انجام میدهند.
اگر این معنا از «تمدن اسلامی» مد نظر باشد خطرناک است، چون در پی نفی تفاوتها است.
اولین عاملی که در مقابل نفی تفاوتها میایستد، موضوع مهدویت است، دومین عامل هم صدها هزار روایت در اثبات افضلیت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه است.
اگر افضلیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مسئله مهمی نبود که اینقدر روی آن سرمایهگذاری نمیکردند.
مرحوم آیت الله مصباح اعلی الله مقامه الشریف یک استدلالی کرده است که اینجا استدلال خیلی مناسبی است چون تازه هم مباهله بیرون آمدهایم.
همانطور که شیعه و سنی در دنیا مسلمان هستند…
حال اینکه خداوند متعال به چه کسی در قیامت اجر میدهد، اجر با خداوند متعال است و آن یک بحث دیگری است. ما یک نظری داریم و چه بسا آنها هم یک نظری داشته باشند. ما خودمان را اهل نجات بدانیم و آنها هم خود را اهل نجات بدانند. قیامت مشخص میشود. اختلافات را نفی نمیکنیم.
اگر بنا بر این بود که بگوییم: «شهادتین گویان…»، مسیحی و مسلمان هم با تفاوتهایی هر دو به خداوند متعال اعتقاد داشتند…
مرحوم آیت الله مصباح اعلی الله مقامه الشریف در موضوع مباهله میفرماید: اگر بنا بر این بود که همه ادیان توحیدی را حق هستند… بله! همه از حق بهرهای دارند و همه به یک خدای واحد اعتقاد دارند گرچه ممکن است که در اوصاف خداوند متعال هم اختلاف داشته باشند… اگر قرار بر این بود، جا نداشت که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عزیزان خود را جمع کند «ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین»[۱۱] و بعد نفرین کنند.
اگر خداوند متعال دنبال این بود که ما بأی نحو کان اختلاف را نفی کنیم، چرا با مسیحیان نجران مباهله شد؟ با بت پرستها که مباهله نشده است. مسیحیان، پیغمبری را قبول داشتند که ما هم اتفاقاً آن پیغمبر را قبول داریم، مسیحیان خدایی را قبول داشتند که ما هم همان خدا را قبول داریم. نفرمائید: «در اوصاف متفاوت است»، خب شیعه و سنی هم خداوند را در اوصاف متفاوت میدانند. خود اهل سنت با خودشان، در اوصاف خداوند متعال بسیار اختلاف دارند. در جزء به جزء همهی موضوعات با همدیگر اختلاف دارند.
اگر قرار بود که نفی اختلاف کنیم، پس مباهله چه بود؟! حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه کار به مسیحی و یهودی داشتند؟ آنها هم برای خود دین داشتند.
آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فقط با بت پرستها درگیر بودند یا با ادیان توحیدی هم درگیر بودند؟ آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ادیان توحیدی را هم به اسلام دعوت کردند یا نه؟
اگر مسیحیت نجاتبخش نیست… مسیحیان پیغمبری دارند که او حجه الله است و ما هم آن پیغمبر [حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام] را قبول داریم و به یک خدایی هم اعتقاد دارند که همان خدای ما است. مسیحیان به یک خدا و یک پیغمبری اعتقاد دارند، پس چرا «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نفرین کنند و بفرماید: رحمت خدا از کذاب دور باد؟
این مدل بحث از تمدن اسلامی که تفاوتها را نفی میکند…
یک زمانی میگوییم: «تفاوتها را در عرصههای مشترک پر رنگ نکنیم»، این حرف عاقلانه است.
اگر ما میان وسط جنگ باشیم… نعوذبالله یک دشمنی در حال حمله به درِ ورودی مسجد است در حالی که در داخل مسجد حنفی، سلفی، شیعه و زیدیه و همه مذاهب اسلامی باشند و نعوذ بالله نوامیس آنها هم در قسمت خواهران حضور داشته باشند، وسط درگیری حفظ نوامیس کسی نمیگوید: «نماز من صحیح است یا نماز تو؟!» میگوید: «تو کار خود را بکن و من هم کار خود را انجام میدهم» در این شرایط این حرف درستی است.
یعنی نپرداختن عملی به اختلافات در عرصههای مشترک صحیح است، امّا نفی تفاوت خیانت است.
آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مباهله تفاوت را نفی کردند؟ آتشبیار این معرکه اهل بیت علیهم السلام هستند و اصلاً اجازه ندادند این موضوع خاموش و تمام بشود.
افضلیت حضرت امیرالمومنین صلواتاللهعلیه مطلق است
شش نفر رأی دادند… آقا! شما که رای دادید، کسی نمیگوید: «کسانی که به الف رای دادند، مأجور هستید. به کسانی که به ب رای دادند، صبحانه ندهید! به کسانی که ج رای دادند، یک سیلی بزنید!»، اینطور که نیست.
میگوید: «اگر تحقیق کردید و به حجت رسیدید، ان شاء الله ماجور هستید» هر به تکلیف خود عمل کند، ماجور است.
اگر مسئله صرفاً این بود که در شورای شش نفره، شش نفر با شش فهم بود. خب رای دادند و دیگر این کارها چیست؟ چرا زیر میز میزنید؟ عبارت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را ببینید، «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی» میدانید که من حق هستم.
الان شورای شهر میخواهد شهردار انتخاب بکند. تازه این مسئله با آن مسئله فرق میکند، چون وقتی شورای شهر میخواهد شهردار تعیین بکند از بین موجودین و کسانی که در مظان انتخاب هستند، باید شایستهترین را انتخاب بکند. اگر شورای شهر شایستهترین از موجودین را برای سمت شهرداری انتخاب نکنند، علیهم لعنه الله.
بنده این عبارت را به قصد انشاء عرض کردم، یعنی نفرین کردم. چه شورای شهر تهران و چه شورای شهر هر شهری که باشد.
الان رئیس جمهور میخواهد وزیر تعیین بکند. اگر وزیری تعیین کند در حالی که شایستهتر از آن فرد برای سمت وزارت میشناسد و وجهی که مصلحت قطعی مسلمین در آن نباشد، علیه لعنه الله.
شوخی ندارد و میتواند روایات را ببیند.
منتها در امور تعیین وزیر، شهردار و… که نص نداریم. تحقیق میکنند. افراد هم که اینطور نیستند که یک نفر صفر و دیگری صد باشد. افراد که اینطور نیستند یک نفر بت باشد و یک نفر رب باشد. اینقدر که فاصله وجود ندارد. یکی از دیگری أقوی، یکی از دیگری أعلم، یکی از یکی مجربتر است.
این شاخصها را کنار هم میگذارند و بررسی میکنند، بین خودشان و خدا بجای اینکه فامیل، رفیق، هم باندی، هم حزبی، محاسبات و… بهترین و شایستهترین را نسبی انتخاب بکند.
اینجا هم که نسبی است، اگر فرد میداند که قطعاً الف افضل مجموعی است ولی ب را انتخاب کند، علیه لعنه الله.
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه در اینجا چیز دیگری میفرمایند. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی»، اولاً علم دارید و میدانید که انتخابِ شما انتخاب درستی نیست. ثانیاً در اینجا مسئله افضلیت مطلقه است، نه افضلیت مجموعی.
چرا حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه باب این موضوع را باز میکنند؟
اگر این باب باز نشود، به قول شهید محمد باقر صدر اعلی الله مقامه الشریف مرتباً امت خاک بر سر تر میشود.
ما شیعیان، برتری آنچنانی بین خلفاء قبل از حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه نسبت به همدیگر قائل نیستیم، بجز اینکه خلیفه سوم بعضی از ظواهر را بیشتر رعایت نکرد. وگرنه اینطور نیست که شما خیال کنید که مثلاً یکی دکتری، بعدی ارشد و بعدی کارشناسی و بعد هم به سیکل رسید! اینطوری نبود. این آنچ چیزی است که بین ما شیعیان است.
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه میبینند اگر این مسئله روشن نشود که شما علم داشتید…
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه در عبارت «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی» یک نسبتی میدهند که یک اتهام سنگین است که علم دارید و خلاف آن عمل میکنید.
مسئله هم افضلیت قطعی حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه است و افضلیت نسبی نیست.
غیر شیعه، افضلیت را نسبی میدانند مثلاً میگویند: فوتبال فرد الف و اسب سواری فرد ب بهتر است. فرد الف بهتر میتواند در جنگ بدود و فرار کند و فرد ب بهتر شمشیر میزند. در مجموع یک نفر از دیگری برتر است.
اگر همین افضلیت نسبی را هم در نظر بگیریم، حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه میفرمایند: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی» علم دارید و نمیتوانید خلاف علم عمل بکنید.
انصافاً اگر کسی بخواهد مظلومیت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را نگاه کند باید برود…
ما هستیم و اخبار موجود. در بین برادران غیر شیعه برای دو خلیفه اول فضائل عجیبهای ذکر شده است، گرچه همین فضائل هم به پای فضائل حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه نمیرسد. بنده آنچه نقل شده است را عرض میکنم. ان شاء الله آنچه واقعیت است را قیامت معلوم میشود و میبینیم. «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً * یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً».[۱۲] در قیامت این عبارات را میگویند، ما هم ایستادیم و تماشا میکنیم. ندا میآید: هذا «قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّار»،[۱۳] اینها را خواهیم دید، بالاخره یک روز معلوم میشود. آنجا ایستادیم و تماشا میکنیم. حقیقت امور در قیامت معلوم میشود.
این که ما شیعیان چه روایاتی داریم، سر جای خود است. یک روایاتی هم برادرانِ غیر شیعه دارند. بالاخره آنها به روایات خود متدین هستند و روایات خود را قبول دارند.
هر کسی به همین روایاتی که دارد متدین باشد و تحقیق کند ولی به حقیقت نرسد، ما این شخص را معذور میدانیم. ما اگر بت پرستی هم به حقیقت نرسیده باشد را معذور میدانیم، چه برسد به اینها برسد. کما اینکه ممکن است که من و شما هم دقیقاً به همان چیزی که حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء اعتقاد دارند، اعتقاد نداشته باشیم. باید به آنقدری که به دست ما رسیده است، متدین باشیم.
در بین روایاتی که برادرانِ غیرشیعه دارند، فاصله خیلی جدی بین دو خلیفه اول با خلیفه سوم وجود دارد.
انصافاً در همان فضا هم شورای شش نفره ظالمانه است و چیزِ دستگیرِ ویژهای برای خلیفه سوم وجود ندارد. کثیر بلکه اکثر قدما غیر شیعه، قائل به افضلیت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه هستند، ولو اگر افضل نسبی در نظر بگیرید. در آنچه که ما شیعیان داریم که وضع مشخص است.
جناب خلیفه سوم چه چیزی داشته است؟!
با همان فضای روایات اهل سنت عرض میکنم که هر چه برای او بشمارند، اگر موازنه کنند، ظلم بَیِّن به حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه و اُمت صورت گرفت.
سیزده سال اُمت را از حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه محروم کردند و بعد هم در سالهای حکومتِ حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه، سه جنگ را بر مولا تحمیل کردند که نگذاشت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه حکومت کنند که باز هم به همان مسئله برمیگشت. اینهمه اعتراض حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه هم برای همینها است. مسئله هم تمام نشده است.
تنها راه شناخت مؤمن از منافق در بین همه مذاهب اسلامی
در همین دعای ندبه میخوانید که «وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی وَ کانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ وَ نُوراً مِنَ الْعَمى وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِینِ وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقِیم»، همین الان در بین برادرانِ غیر شیعه هم راهی جز این موضوع برای تشخیص مؤمن از منافق وجود ندارد، یعنی این مسئله یک موضوع تاریخ مصرف گذشته نیست.
مثال بزنم: اگر شما نمیدانستید که جناب زراره سلام الله علیه مؤمن است یا منافق، باید با چهل هزار روایت زراره اعلی الله مقامه الشریف چکار میکردید؟! البته چهل هزار روایت او به ما نرسیده است ولی همان چند هزار روایتی که به ما رسیده است.
جناب علی بن ابراهیم سلام الله علیه بیش از هشت هزار روایت دارد.
اگر شما شیعیان نمیدانستید که ایشان مؤمن است یا منافق، با روایات ایشان چه کار میکردید؟ مسلّماً کنار میرفت.
تعریف آقایان به قدری از صحابی باز است که تعریف صحابی شامل تمام منافقین و مومنین میشود!!! بنابراین اثبات صحابی بودن کافی نیست.
ملاک را حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دادند، «یَا عَلِیُّ، لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ»[۱۴]. تمام آن آیات عظیمه هم که راجع به مومنین از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنین».[۱۵]«یَا عَلِیُّ، لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ» «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ»[۱۶] و امثال این آیات و روایات بحث از مؤمن است. این دیگر بحث تاریخ مصرف گذشته نیست که کسی بگوید یک مسئلهی تاریخ مصرف گذشته است.
همین امروز مسلمین عقائد، احکام، نماز، روزه، فقه و… دارند. یکی از مهمترین منابع روایت است. عمده روایات فرق غیر شیعه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است چون غیر پیغمبر را معصوم نمیدانند.
راوی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت نقل میکند، صحابی نام دارد. تعریف این آقایان از صحابی اعم از منافق و مؤمن است و خودشان هم قبول دارند. از کجا تشخیص بدهیم که این صحابی، مؤمن یا منافق است؟ هر کسی که ولو یک ثانیه کنار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و ادعای اسلام کرده است، صحابی مینامند! خب چنین شخصی میتواند منافق باشد. از کجا تشخیص میدهند؟
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه نمیخواهند این بحثها از بین برود.
نفی تفاوت کردن عین خیانت است
ما این تعریف از «تمدن اسلامی» را قبول داریم که آنچه از معالم اسلامی قابل اتکال برای عموم مسلمین است را بر سر دست بگیریم و سعی کنیم که یک جامعه اسلامی نسبی بر پا کنیم تا صاحبِ ما بیاید و کنار دشمن، خودمان با خودمان درگیر نشویم، امّا نفی تفاوت کردن عینِ خیانت است که الان دارد در کشور ما رخ میدهد.
هیچ لزومی ندارد که یک شیعه از تقوای جناب ابوحنیفه صحبت بکند. مگر قرار است که از او دین اخذ کنید که از تقوای او میگوئید؟! بعد تعریف شما از تقوا چیست؟! ایشان توسط امامِ معصوم علیه السلام در کافی شریف لعن شده است. حالا لزومی ندارد و ما هم آن لعن را سر دست نمیگیریم، چون عقیده یک چیز و ابراز عقیده یک چیز دیگری است. بالاخره یک چیزی در ذهن ما است.
به مولوی عبدالحمید میگویند: «چرا در نماز جماعت وحدت شرکت نمیکنی؟» پاسخ میدهد: «فقه ما اجازه نمیدهد».
ما هم میگوییم حرفی نداریم، و عرض کردیم هر کسی به دین خود متدین باشد و به حق نرسیده باشد معذور است امّا لزومی ندارد که ما در حوزه علمیه طلبهها را جمع کنیم و راجع به تقوای ابو حنیفه صحبت کنیم.
روایات ما چیز دیگری میفرمایند. حالا اگر میخواهیم حرف نزنیم، نزنیم امّا اگر میخواهید از تقوای او بگوئید، این تقوا را از کجا میآورید؟!
موضوع تاریخی است، ما هستیم و روایتِ معتبر در لعن این آقا. حال ما چه کار کنیم؟ از تقوای او حرف بزنیم (!) یا حداقل سکوت کنیم؟ به اسم تمدن اسلامی که نمیشود تفاوتها را نفی کرد. بله! میشود فعلاً مسکوت گذاشت.
ـ شیعیان! شما در مساجد خود بحث کنید. آقایان! شما هم در مساجد خود بحث کنید. هر کسی به هر عقیده که دارد…
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه در عبارت «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی» نسبت خطرناکی به آن ۵ نفر میدهد در حالی که آن ۵ نفر صحابی هستند. فرمودند «میدانید که من أحق هستم»، لازمهی این قول این است که کسی که میداند من أحق هستم و به کس دیگری رأی میدهد، ملعون است.
بعد از ۱۳ سال نتیجه این انتخاب هم که روشن شد. خود امت، او را به عنوان ائمه ضلال کشتند. حال کاری ندارم که به درست یا به غلط کُشتند. بحث بنده الان حق و باطل نیست.
باید آسیبشناسی داشته باشیم
اگر ما دائماً در حوزه علمیه در بین مومنان «آسیبشناسی رفتار حکومتی» نکنیم، کار ما خیلی خراب میشود. اگر به همین شیوه که در مسائل سیاسی عمل میکنیم در مسائل دینی عمل کنیم، وضعِ ما خراب میشود.
همه رفقای که من را میشناسند، نظر بنده را راجع به رئیس جمهوری که رفت میدانند، امّا نمودار اقتصاد ما از اول انقلاب تا حالا نشان میدهد که رفتار تصمیمگیران تفاوت زیربنایی عمیق ساختاری نداشته است، یعنی چهار سال نگه داشتند، وقتی که خر از پل دوم گذشته است، رها کردند و ترکیده است! حالا یک نفر ۳۰ درصد و دیگری ۶۰ درصد ترکیده است، ولی ترکیده است، نمودار را ببینید.
تقریباً در هر ۸ سال یک انفجار تورمی وجود دارد که اگر در مجموع نگاه کنیم به هم نزدیک است. حالا این روحانی بیچاره نباید سیبل بشود که ما انکار کنیم. الحمدلله که هرگز حب او در دل من نبوده است.
قبلیها تفاوتهایی با هم دارند امّا تفاوت ساختاری نیست.
اگر قرار باشد که اینطوری در مسائل دینی هم اظهار نظر کنیم و سیاه و سفید درست کنیم، کار پیش نمیرود.
باید رفتار حکومت را آسیبشناسی کرد چون ما تجربه نداشتهایم لذا خطا هم زیاد داشتهایم. خیلی از این برنامههای توسعه ۵ ساله و… که داشتیم کپی گذشته بوده است. خیلی از این طرحها با هم متناقض بوده است! باید اینها را آسیب شناسی کنیم.
یکی از شهدای معروف قبل از انقلاب در جایی گفته بود: «ما دنبال این هستیم که انقلاب کنیم که بغض قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها را از دلِ شیعیان بیرون بیاوریم»!!! بنده امروز ردپای این تفکر را در بین برخی از جریانات سیاسی داخل ساختار میبینم.
این نه نظر امام خمینی رحمه الله علیه بوده است و نه نظر رهبری حفظه الله است و نه نظر ارکان نظام است ولی یک عده دنبال این موضوع بودهاند.
آن فکر برای چاپ بعضی از کتابها انسانهایی را که عالم و مجتهد بودند را به زندان انفرادی انداختهاند!
همان کتاب امروز در نرم افزارهای نور به همه دنیا میرود.
یک روزی برای چاپ یک کتاب، یک مجتهدی را به زندان انفرادی میاندازند، امروز همان کتاب در نرم افزارهای نور و ابر نور وجود دارد که شما هر کجای دنیا باشید، مسلمان و نامسلمان، شیعه و سنی میتوانید آن کتاب با تمام تعلیقات همان آقایی که به انفرادی رفته است را ببینید. معلوم است که تفاوت رفتاری بوده است.
یک زمانی کتاب «سلیم بن قیس الهلالی» کتاب ممنوعه بوده است ولی امروز مانند نقل و نبات بین مردم است، این تفاوت رفتاری است.
ناگهان در میان جنگ مستضعف و مستکبر یک نفر بلند میشود و میگوید: «ما میخواهیم بغض قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها را از دل شیعیان بیرون بیاوریم»!
این را از کجا آوردید؟!
امروز این فکر دنبال میشود و امروز آن فرد به عنوان ایده آل وحدت اسلامی معرفی میشود! ایده آل! جزو شهدا هم است.
سعی صوفیه تا سلفیت در ابطال استدلال شیعیان بر خلافت بالافصل امیرمؤمنان علیه السلام!
چه لزومی دارد که حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه بفرماید: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی»، اینجا حضرت نسبتِ بدی میدهند، «شما میدانید حق چیست و بدان عمل نمیکنید».
برای اینکه اگر مسئله گم و گور بشود، که شد، نتیجه این میشود که بعداً اُمت تصمیم میگیرند که بین حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و معاویه لعنه الله علیه حق با چه کسی است!!
به قول شهید محمد باقر صدر اعلی الله مقامه الشریف اُمت در این اوضاع مرتباً پسرفت و اُفت میکند.
اگر بخواهد مسئله نسبی مطرح بشود، کار به جایی میرسد که یک صوفی حنفی که «الشیخ الإمام العالم الکبیر العلامه المحدث سید علمائنا فی زمانه»[۱۷] و کسی که همه به تقلید از او افتخار میکنند، به خود اجازه میدهد که بگوید: «حمله به خانه علی و فاطمه، عمل به سنت پیغمبر بود»!!! اینهمه روایت در فضیلت اهل بیت علیهم السلام وجود دارد…
الان وقتی میگوییم: «امام جمعه فلان شهر برادرانِ اهل سنت»… گاهی در یک شهر کوچک سی هزار نفری شش مسجد وجود دارد و هر مسجدی یک امام جمعه دارد! منظور ما اینها نیست. «سید علمائنا فی زمانه»!
آن حنفی میگوید: «اگر مراد ایشان از قصد تخویف [ترساندن] و تهدید زبانی است و گفتن اینکه من خواهم سوخت، پس وجهش آنست که این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا را ملجا و پناه هر صاحب خیانت دانسته و حکم حرم مکه معظمه داده در آنجا جمع شدند و فتنه و فساد منظور میداشتند»!!!!
اهل خانه چه کسی جز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود؟! سلفی هم نیست، صوفی است. امروز یک چیزی یاد گرفتند، میگویند: «وهابیها و سلفیها اینطوری هستند»! اینطور نیست.
ما که عرض کردیم اگر لازم باشد، همه مسلمین زیر یک پرچم به جنگ با کفار و مستکبرین میرویم ولی تفاوتها را نفی نکنید.
او میگوید: «این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا را ملجا و پناه هر صاحب خیانت دانسته و حکم حرم مکه معظمه داده در آنجا جمع شدند و فتنه و فساد منظور میداشتند»!!! در خانه امن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تحصن کرده بودند و در پی فتنه و فساد بودند!!!!
اگر امروز یک شیعه بگوید: «اصحاب در پی فتنه و فساد بودند» پیروان جریان سقیفه آن شیعه را مجازات بسیار سختی میکنند، ولی او مینویسد: «در آنجا جمع شدند و فتنه و فساد منظور میداشتند»!!! چه کسانی در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حضور داشتند؟
او مینویسد: «در آنجا جمع شدند و فتنه و فساد منظور میداشتند و بر هم زدن خلافت خلیفه اول به کنکاشها و مشورههای فساد انگیز قصد میکردند و حضرت زهرا هم از این نشست و برخاست آنها مکدر و ناخوش بود لیکن بسبب کمال حُسن خلق با آنها بیپرده نمیفرمود که در خانه من نیامده باشند»!!!
در ادامه مینویسد: «عمر چون دید که خال برین منوال است آن جماعت را تهدید نمود که من خانه را بر شما خواهم سوخت. تخصیص سوختن درین تهدید مبنی بر استنباط دقیق است از حدیث پیغمبر صلی الله علیه و سلم است. این قول عمر مشابه پیغمبر صلی الله علیه و سلم که چون روز فتح مکه بحضور او عرض نمودند که ابن خطل که یکی از شعراء کفار بود، پناه به خانه خدا برده است… در باب او چه حکمت است، فرموده که او را همانجا بکشید و پاس نکنید»!!!!
نستجیر بالله! این آقایِ سنی صوفی، حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را با ابن خطل کافر قیاس کرده است!!!!!
بعد طلبه شیعه و استاد حوزه میگوید: «سنیِ صوفی را با سلفی قیاس نکنید»!
هر کسی که با وجود تحقیق به حق نرسد، معذور است
بنده نمیگویم که مردم محرومِ مستضعفِ مظلومِ روستاهای سیستان و بلوچستان و کردستان از این حرفها میزنند، اشتباه نشود. اصلاً اینها خبر ندارند. ما هم نمیگوییم که اینها خبر دارند. وقتی ما بت پرستی که با وجود تحقیق به حق نرسیده است را معذور میدانیم، چه برسد به غیر بتپرست، مسلمانِ شهادتینگو.
ما چه کار به بنده خدایی که داریم که مثلاً در یک روستایی به آنچه که به او رسیده است، عمل میکند؟!
روایات صریح به سند معتبر از امام صادق صلوات الله علیه در مورد اینها داریم که میفرماید: چنین اشخاصی که از امر ما خبر ندارند، اگر بغض ما را در دل نداشته باشند، بهشتی میشوند. ما با چنین اشخاصی کاری نداریم.
آیا انصاف این است که وقتی میخواهیم ببینیم که حقیقتِ تشیع چیست، بگوییم: «در فلان روستایِ اطراف نطنز مردم چنین هستند، پس تشیع چنین است»؟! یا برای شناخت حقیقت تشیع به علماء حوزه مراجعه میکنیم؟
علماء حوزه هستند که حدود مذهب را تعیین میکنند.
فراوان سنّیِ مدافع حرم، زیارت عاشورا خوان و حتی قمهزن داریم.
ما منصف هستیم و همه را یکی نمیبینیم. او به آنچه به او رسیده است عمل میکند.
من دوستی داشتم که شیعه شده بود و وقتی نام پدر او میآمد، گریه میکرد و میگفت: «پدر من با فقر ما را بزرگ کرد، خیلی از اوقات موقعیت برای خلاف داشت ولی سعی میکرد که درآمد حلال کسب کند» بعید هم نیست که مالِ حلال همان پدر سبب استبصار[۱۸] این پسر شده باشد. میگفت: «پدر من نماز شب خوان و محب اهل بیت علیهم السلام بود ولی خیلی از حقائق را نمیدانست».
مگر ما میگوییم: «چنین شخصی به جهنم میرود»؟! امّا این را تعمیم نمیدهیم که هیچ کس چنین سخنانی نمیگوید.
اگر «تمدن اسلامی» بدین معنا است که همه کسانی که محب اهل بیت علیهم السلام و در برابر مستکبرین عالم هستند، همه با هم زیر یک پرچم برویم و وقتی که هم زمان همه با هم با دشمن درگیر میشویم، اختلافات خود را جار نزنیم. بنده هم این معنا از تمدن اسلامی را قبول دارم.
نفی حقیقت، مشکل خطرناک امروز ما است
مشکل کجاست؟ مشکل از کسانی است که بودجه میگیرند و کتاب در ایام غدیر چاپ میکنند… نویسنده آموزش شیوه تبلیغ کسی است که میگوید: «شیعیان در خانه خود هم حق ندارد که زیارت عاشورا بخوانند»!!! بودجه را هم یک ارکان دولتی داده است! ما با این مشکل داریم. ما بیشتر با خودمان مشکل داریم، نه با آنها.
متأسفانه فردِ حنفی که بنده از آن مطلب خواندم، امامِ صدها میلیون نفر است! نعوذ بالله! معاذ الله! آن شخص، حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه را با ابن خطلِ کافر قیاس کرد!!! این در حالی است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده بودند که اگر ابن خطل پرده خانه کعبه را هم گرفته بود، او را بکشید. جسارتِ این صوفی را حتّی ابن تیمیه هم نکرده است.
میخواست بگوید که ببین که چقدر همه خوب هستند، یک کلیپ برای من گذاشت که در آن یک سنی گفته بود: «مولا به معنای ولی است»، مثلاً ولایت تکوینی را قبول دارد. بله! همه آدمها که یک طور نیستند. ما هم میرغضب جهنم نیستیم که بخواهیم همه را به زور به جهنم بفرستیم.
اگر بنا بر این بود که نفی حقیقت کنیم، اولین مُجرم در طول تاریخ خود حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه میشد!
ـ شما در شورای شش نفره رأی نیاوردید، چرا فرمودید: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی»، شما علم دارید که من أحق هستم ولی با فرد دیگری بیعت کردید! من قیامت شکایت میکنم.
این فرمایش حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه در صحیح بخاری هم است که مولا فرمودند: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ یَجْثُو بَیْنَ یَدَیِ الرَّحْمَنِ لِلْخُصُومَهِ یَوْمَ القِیَامَهِ»[۱۹] اولین کسی که در روز قیامت دادخواهی میکند، من هستم.
حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه، اولین مظلوم تاریخ که نیست. اول هابیل است. «أَنَا أَوَّلُ» معلوم است که اول رتبی مدنظر است، یعنی بیشترین میزان ظلم به من شده است.
رفقا! حقایق تشیع بین شیعیان غریب است. من اصلاً کاری با سنّیها ندارم. یک آدم سنّی به آنچه که دارد عمل میکند و اگر هم به حقیقت نرسیده باشد، قیامت معذور است. من برای عاقبت فرزند خودم نگران هستم که دست افرادی بیفتد که بیایند و در حوزه علمیه از تقوای ابوحنیفه صحبت کنند!
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّهَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا».[۲۰]
مباهله و اثبات افضلیت حضرت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، مسیحیان را تهدید به نفرین نفرموند بلکه با هم گفتگو کردند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حتی مسیحیانی را هم که قبول نکردند، تهدید به نفرین نفرمودند و کسی را به اجبار مسلمان نفرمودند.
مسیحیها و یهودیها حضور داشتند و تا وقتی هم که خیانت نظامی نکردند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کاری با آنها نداشت بلکه با هم در مدینه قرارداد همکاری نوشتند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نه به زور کسی را مسلمان کردند و نه کسی را نفرین فرمودند.
نصاری نجران ادعاهایی کردند و گفتند ما حق هستیم و شما [مسلمانان] باطل هستید! دعوا شد و آیه هم نازل شد.
یکی از مظلومیتها این است که برای جزئیات تاریخی ذیل آیات روایات فراوانی وجود دارد.
حال ببینید که در منابع آقایان ذیل آیه مباهله چه چیزی آمده است، تقریباً هیچ چیزی نیست!
چون جای تحریف نداشته است!
کسی فکر نمیکرد که بشود بجای « أَبْناءَنا»[۲۱] حسنین علیهما السلام، «نِساءَنا» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، «أَنْفُسَنا» حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه بیاید.
دیدند که جا ندارد که چیزی اضافه کنند لذا تقریباً فقط حضور پنج تن را ذکر کردند! به صورت مجمل حضور ۵ تن علیهم السلام در ماجرای مباهله در منابع آقایان به صورت فراوان است امّا جزئیات واقعه نیست.
سید بن طاووس اعلی الله مقامه الشریف در کتاب «إقبال الأعمال» خود بعضی از آنها را آورده است ولی امروز از بین رفته است، یعنی به جمع کردن اهتمام نداشتند، چون صلاح نمیدانستند.
از مهمترین مجهولات ما امروز، کیفیتِ ماجرای مباهله است.
در روایات شیعیان مواردی را داریم ولی در روایات اهل سنت خیلی کم داریم و فقط مشخص است که پنچ تن چه کسانی هستند!
در منابع آقایان در ذیل آیه شریفه «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» فقط معلوم است که پنچ نفر بودند و جزئیات و عاقبت ماجرا خیلی کم است چون حذف کردند.
این در حالی است که این آیه اثبات حقانیت اسلام در برابر نصاری است و اصالتاً دفاع از اسلام است. بعد یکی از نتایج آن افضلیت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه است که ما برای آن اهمیت قائل هستیم. چون امروز در درگیری با نصاری نیستیم که در مورد بخش اول بحث کنیم.
شما این همه جزئیات دارید، در ذیل هر آیه شریفه چندین روایت، تاریخ، خبر و… ذکر میکنید، به این آیه شریفه که میرسید چه اتفاقی میافتد؟!
بسیار اندک است و فقط اصل آن باقی مانده است.
خلاصه آن واقعه این است: حضرت رسول اکر صلی الله علیه و آله و سلم، پشت سر ایشان حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه و ما بین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تشریف آوردند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محور قرار گرفتند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در یک دست امام حسن علیه السلام را گرفته بودند…
ماجرای ابتهال یا مباهله متعلق به سال نهم یا دهم هجری است، یعنی امام حسین علیه السلام شش سال دارند…
یک کودک شش ساله راحت راه میرود ولی در نقل است که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در آغوش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود.
اگر در امت احدی أقرب الی الله از حضرت حسین بن علی صلوات الله علیهما وجود داشت، او در آغوش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار میگرفت.
این هیاکل نوریه آمدند تا از حقیقت اسلام دفاع کنند…
وقتی نصاری نجران هیبت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدند، نپذیرفتند که به درگیری وارد بشوند.
پنجاه سال بعد از این واقعه نه با لباس رزم، بلکه با مرکب و عبای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آغوش خود یک شیرخوار را وسط میدان بردند. ای کاش اگر میخواستند آب ندهند، سکوت میکردند تا برگردد...
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: «یا قَومِ! إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ»[۲۲]…
[۱] . سوره مبارکه غافر، آیه شریفه ۴۴٫
[۲] . سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳] . الصحیفه السجادیه، ص ۹۸٫
[۴] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، صفحه ۱۰۲٫ (و من خطبه له ع لما عزموا على بیعه عثمان: لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی وَ وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَیَّ خَاصَّهً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِکَ وَ فَضْلِهِ وَ زُهْداً فِیمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِه)
[۵] . المحدّث النوری، مستدرک الوسائل، جلد ۱، صفحه ۲۹٫
[۶] . سوره مبارکه انعام، آیه ۱۲۴ (وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَهٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُون)
[۷] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، صفحه ۴۹ (جَعَلَهَا فِی [سِتَّهٍ] جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هن.)
[۸] . إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، جلد ۱، صفحه ۲۹۷٫
[۹] . وقعه الطف، صفحه ۱۰۷٫
[۱۰] . إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، جلد ۱، صفحه ۲۹۷٫
[۱۱] . سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱ (فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین)
[۱۲] . سوره مبارکه فرقان، آیه ۲۷ و ۲۸٫
[۱۳] . بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۳۸، صفحه ۶۸٫
[۱۴] . الأمالی (للطوسی)، النص، صفحه ۲۰۶٫
[۱۵] . سوره مبارکه انفال، آیه ۶۱٫
[۱۶] . سوره مبارکه فتح، آیه ۱۸٫
[۱۷] . نزهه الخواطر و بهجه المسامع والنواظر الاعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام، جلد ۷، صفحه ۱۰۱۴٫
[۱۸] . استبصار: هدایت یافتن مسلمان غیر شیعه به مذهب شیعۀ امامیه.
[۱۹] . صحیح البخاری، جلد ۵، صفحه ۷۵٫
[۲۰] . کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۵۱۴٫
[۲۱] . سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱ (فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین)
[۲۲] . تذکره الخواص، جلد ۱، صفحه ۲۲۷٫
پاسخ دهید