حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۵ به سخنرانی پیرامون مسئله «درنگی در راهبردهای امامان شیعه در مسئله غدیر» در حوزه علمیه مروی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
- علّت اهمّیّت پرداختن به مسئلهی غدیر
- علّت عدم بیان روایات مسند به رسول خدا توسّط امام باقر و امام صادق علیهم السّلام
- بازگردان تقدّس اهل بیت توسّط امام باقر و امام صادق علیهم السّلام
- تغییر استراتژی اهل بیت در اسناد روایات خود به پیامبر صلوات الله علیه
- بیان روایات ائمّهی اثنی عشر علّت تغییر استراتژی اهل بیت
- اختلاف اهل سنّت در تحلیل حدیث ائمّهی اثنی عشر
- اصل روایت ائمّهی اثنی عشر در روایات شیعه
- کمک اهل بیت علیهم السّلام به اهل سنّت در تحلیل روایت ائمّهی اثنی عشر
- اهمّیّت مسئلهی غدیر در نزد اهل بیت علیهم السّلام
- ایجاد اشکال برای اهل سنّت در تبدیل لفظ امام به سلطان
- شرایط سخت دوران امامت امام هادی علیه السّلام
- سند صحیح زیارت غدیریّهی امام هادی علیه السّلام
- اهمّیّت مطرح شدن مسئلهی امامت امیر المؤمنین علیه السّلام در روز غدیر
- عظمت روز عید غدیر
- عدم بیان مسائل اختلافی در بیان عظمت عید غدیر
- اولویت داشتن دلالت شیعه در مورد حدیث غدیر نسبت به اهل سنّت
- ترغیب بزرگان و شعرا در بیان خطبهی غدیریّه
علّت اهمّیّت پرداختن به مسئلهی غدیر
یک مقدّمهای را عرض میکنم که آخرین باری که خدمت شما رسیدم را تکمیل بکنم که به بحث غدیر ربط داشت. ممکن است این سؤال در ذهن ما مطرح بشود که از لحاظ تئوری چرا باید به مسئلهی غدیر بپردازیم؟ اینجا خیلی حرفها میشود زد؛ منتها بنده اخیراً در آستانهی شهادت حضرت صادق سلام الله علیه جلسهای محضر شما بودم، آنجا نکاتی را خدمت شما عرض کردم که یک تکلمهای دارد که دقیقاً به بحث امروز مرتبط است که شأن علمی حضرات هم رعایت بشود.
علّت عدم بیان روایات مسند به رسول خدا توسّط امام باقر و امام صادق علیهم السّلام
اگر مسئلهی غدیر مسئلهی شمارهی یک و از اولویتهای ائمّهی هدی علیهم صلوات الله نبود، این دو سه مصداقی را که میخواهم عرض بکنم نباید انجام میدادند، در حالی که انجام دادند. یک سه چهار دقیقهای ماحصل آنچه را که در شهادت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردیم را بیان میکنم، ادامهی آن را اینجا میگویم. اگر به خاطر داشته باشید عرض کردیم وقتی اوج شهرت علمی امام باقر صلوات الله علیه و امام صادق علیه الصّلاه و السّلام اتّفاق افتاد، نهصد نفر در کوفه میگفتند: «حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ» یا مثلاً «کَانَ العُلَما یَقصدونَهُ بِالمدینه مِن کُلِ اُفُق» از همه جا آمدند؛ از مصر آمدند، از ماوراء النّهر آمدند که پای درس این مرد اهل بیت پیغمبر بنشینند؛ این افضل اهل بیت را ببینند چه فرمایشی میکند؛ آنجا استراتژی این دو بزرگوار این بود که عمداً روایات خود را به کلام رسول خدا مسند نمیکردند، مرفوع نمیکردند. یعنی کلام را به کلام پیغمبر صلوات الله علیه نمیرساندند. حکم شرعی را بیان میکردند.
نگاه بکنید عمدهی فرمایشات حضرت باقر و حضرت صادق علیهم السّلام، قال الباقر علیه السّلام، قال ابا عبدالله علیه السّلام است؛ عمدهی آنها این است، اکثریت مطلق آن این است. این سر داشت؛ -آنجا بحث مفصّل کردیم الآن فقط نتایج آن را عرض میکنم- اوّلین آن این بود که دست اجانب غیر شیعه را از این روایات کوتاه کردند. برای امثال ابو حنیفه قال الصّادق علیه السّلام فایده نداشت. ابو حنیفه که نمیگفت: امام من، امام صادق است. ابو حنیفه میگفت: من فقیه هستم. وقتی بخواهم مستندِ فتوا قرار بدهم، قال الصّادق که برای من مفید نیست، قال رسول الله برای من مناسب است. اگر میخواست به قال الصّادق علیه السّلام عمل بکند، باید میگفت: امام من، امام صادق است که خوب معلوم بود این را قبول نمیگرفت. ابو حنیفه زمان امام باقر علیه السّلام داعیهدار امامت بوده است. بعضیها مثل این تیمیه میگفتند: چون سنّ ابو حنیفه خیلی زیادتر از امام صادق علیه السّلام بوده است و زمان امام باقر علیه السّلام خود او صاحب فتوا بوده است، نمیتوانسته است از امام صادق علیه السّلام استفادهی علمی بکند -البتّه دیگران جواب او را دادند- یعنی حداقل در ادّعا خود او برای خودش کسی بوده است (آدم مهمّی بوده است). نمیتوانستند بیایند به این بگویند: چرا این فتوا را دادی؟ بگوید: چون قال الصّادق علیه السّلام. خوب این یعنی تمام.
اصلاً امام باقر و امام صادق علیهم السّلام این کار را کردند که او نتواند استفاده بکند. اصلاً سطح امام در حدّ راوی پایین نیاید. بگویند: یکی از رواه از… بعد از فلانی، فلانی، فلانی از پیغمبر صلوات الله علیه روایت کردند، یکی هم این جعفر بن محمّد است که از آباء خود نقل کرده است. این هم یک طریق به پیغمبر است. به این شکل امام باقر و امام صادق در حدّ یک راوی میشدند. روایت آنها هم در عرض سایر رواه میشد. حالا میگفتند: بله، اینها ثقات هستند. پدر از پسر، پسر از پدر خلاصه به پیغمبر میرسند، این هم یک طریق خوبی است. حالا مثلاً سند آن عالی است. این فایدهای نداشت. این کار را کردند، جلوی آنها را گرفتند.
بازگردان تقدّس اهل بیت توسّط امام باقر و امام صادق علیهم السّلام
اسرار دیگر هم داشت. اگر به یاد داشته باشید عرض کردیم این قال الصّادق علیه السّلام مستقیم حکم خدا را دادند، اخبار عن الله بود. اخبار عن الله هم کار نبی است. یعنی کسی که داشت حکم خدا را مستقیم بدون روایت و بدون مسیر اجتهادی میداد… یا باید اجتهاد کرد، یا باید روایت کرد. مستقیم حکم خدا کردن اخبار عن الله است. یعنی آن شخص بر مسند نبوّت… امام باقر و امام صادق علیهم السّلام بر مسند تالی تلو نبوّت نشسته بودند. این برای اعادهی حیثیّت، بازگرداندن تقدّس به شأن اهل البیت، مرجعیّت علمی اهل البیت علیهم السّلام بود، این را بحث کردیم. نتیجه هم این شد که عدّهی زیادی از پای درس امام باقر و امام صادق علیهم السّلام جدا شدند، توهین کردند. هنوز هم در اهل سنّت تاریخ فقه مینویسند، فقه شیعه را بررسی نمیکنند؛ میگویند: فقه غیر نظاممند است؛ چون روایات آن به پیامبر منتهی نمیشود. ائمّه میدانستند، میخواستند فاصله ایجاد بکنند. از طرفی آن کسانی که پای درس امام باقر و امام صادق علیهم السّلام نشستند، پای درس کسی نشستند که مستقیم حکم الله را بیان میکرد، اخبار عن الله میکرد. دیگر عصمت دارد و به جمیع معالم دین علم دارد؛ این دیگر یکی از واضحات بود.
قرائن زیادی عرض کردیم از جمله اینکه وقتی امام باقر علیه السّلام به شهادت رسید، محضر امام صادق علیه السّلام رسیدند، شیعیان میخواستند به امام صادق علیه السّلام بگویند که ما چه بزرگی را از دست دادیم، به امام صادق علیه السّلام عرض کردند: پدر شما را از دست دادیم که وقتی حکم خدا میداد یا با ۸۰ سال فاصله قال رسول الله میگفت، ما شک نداشتیم این کلام پیامبر است که همان جا هم امام صادق علیه السّلام سر خود را بلند کردند، فرمودند: قال الله تبارک و تعالی. یعنی هنوز سفره ادامه دارد. این را در شهادت امام صادق علیه السّلام بحث کردیم.
تغییر استراتژی اهل بیت در اسناد روایات خود به پیامبر صلوات الله علیه
امّا بحث امروز: اگر بحث امامت امیر المؤمنین علیه السّلام، اصلاح عقیدهی امّت یک مسئلهی کهنهای است، گذشته است، تاریخی است، آن را رها بکنیم، اهمّیّت ندارد، این کاری که میخواهم عرض بکنم نباید میکردند. آن استراتژی را مفصّل توضیح دادیم. معمولاً بنای اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام این بود که اصلاً اسناد ندهند، مسند حدیث نگویند. یک جاهایی استثنائاً مطالعه بفرمایید اهل البیت علیهم السّلام به ویژه امام باقر و امام صادق علیهم السّلام حدیث را مسند کردند تا پیغمبر. خلاف آن استراتژی که در شهادت امام صادق علیه السّلام گفتیم. خیلی موارد آن محدود است. چرا؟ چون یک انگیزهی دیگری بوده است. یکی از موردهای آن مثلاً فرض کنید امام رضا علیه الصّلاه والسّلام در آن جمع پر شور نیشابوری که افرادی که پای آن صحبت نشستند مثل ابو زرعه رازی سند سیصد هزار حدیث را حفظ هستند، اینها که حدیث نشنیده نبودند، آمده بودند یک حدیث از اهل بیت پیغمبر صلوات الله علیه به یادگار بگیرند. لذا آنجا حضرت رضا صلوات الله علیه… یعنی در واقع آن روز بیشتر از اینکه محتوا برای آنها اهمّیّت داشته باشد -مصادر تاریخی را هم نگاه بکنید وجود دارد- میگویند: یابن رسول الله همهی ما محدّث و خلاصه حوزه دار هستیم. آمدیم یک چیزی، حدیثی از اهل البیت رسول الله به ما بدهید. لذا آنجا فرمود: «حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ»[۱] تا به حضرت رسول رسید؛ یک انگیزه آنجا بود.
بیان روایات ائمّهی اثنی عشر علّت تغییر استراتژی اهل بیت
میخواهم بگویم وقتی مسند حدیث میگویند -در بحث رجال هم مطرح است- یک دلیلی دارد، اسناد بدهند. دو مورد از آنجاهایی که تعمّد دارند اکثر آنها اسناد بدهند این دو موردی است که میخواهم عرض بکنم. خلاف آن استراتژی. یعنی یک هدف دیگری باعث شده است، در این دو مورد اهم شده است، آنها کار اصلی را که انجام میدادند انجام ندادند. یک در مورد روایات ائمّهی اثنی عشر. این روایت از رسول خدا رسیده بوده است. درون شیعه هم به صورت مخفیانه منتشر میشده است. امام باقر و امام صادق صلوات الله علیها میبینند دیگران مسئلهی ائمّهی ۱۲گانه را لوث کردند. این را به ۱۲ امیر، ۱۲ سلطان، ۱۲ پادشاه تبدیل کردند.
اختلاف اهل سنّت در تحلیل حدیث ائمّهی اثنی عشر
البتّه بعد هم اهل سنّت به شدّت در آن به اشکال برخورد کردند. ابن جوزی در آن شرح مهمّی که به روایات مشکلهی بخاری و مسلم به نام کشف المشکل دارد، میگوید: «قَد أطَلتُ البَحث عَنهُ» من خیلی در این موضوع بحث کردم. «سَألتُ عَنه» سؤال کردم «لَم ألقَ أحَداً یَقطَعُ بمعنى» احدی را ندیدم که بدانند معنی این حدیثها چیست که ۱۲ تا حاکم هستند «اذ لَا یزال امر الدِّین قائماً»، «لا یزال الاسلام عزیزا منیعاً الّا اثنی عشر خلیفه» الا اثنی عشر امیر، الا اثنی عشر چه. (در تحلیل اینها به مشکل برخورد کردند) مانند این را باید چه کار بکنند. منتها بنی امیّه این را به مدد سمره بن جندب و جابر بن سمره پسر او تبدیل کردند –در اهل سنّت این روایت از منفردات جابر بن سمره است- که آقا یعنی ۱۲ تا پادشاه، بعد شما نگاه میکنید هر کسی آمده است یک تطبیقی کرده است یکی از آنها میگوید: یزید بن معاویه جزء آنها است، ولید اموی جز آنها است. آن یکی میآید، میگوید: منظور پادشاهان بنی امیّه هستند. بعد در عدد آن دچار مشکل میشوند، میبینند از خلیفهی اوّل تا پایان بنی امیّه ۱۶ نفر میشوند. میگوید حالا دو نفر از اینها را کم میکنیم، دیگر معامله را به هم نزن. خلفای راشدین -حالا خلفای راشدین را خیلی قبول دارند- را کنار بگذار، بنی امیّه را… آن یکی میگوید: بنی امیّه را به خلفای راشدین ترجیح میدادی؟ یقه به یقه شدند (دچار اختلاف شدند) نتوانستند مسئله را حل بکنند. از غوامض حدیثی است که نمیتوانند بگویند… مثل اینکه رسول الله صلوات الله علیه یک معمایی فرموده است، امّت خود را سر کار گذاشته است. ۱۲ نفر هستند، هیچ کسی نمیداند اینها چه کسی هستند. اصلاً راجع به چه کسی دارد صحبت میکند. یکی گفته است: منظور او ۱۲ حاکم همزمان بر ۱۲ کشور اسلامی است. یکی گفته است: منظور ایشان آخر الزّمان، قبل از قیامت است. هر کسی یک چیزی گفته است. بعد یکی از آنها آمده است، آن را نقد کرده است.
اصل روایت ائمّهی اثنی عشر در روایات شیعه
این روایات یک اصلی داشته است. این در روایات ما است: «الْأَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ»[۲] معنا خیلی روشن بوده است. «وَ آخِرُهُمُ» و اسم حضرت را گفتند که در آن قیام وجود دارد. حضرت حجّت صلوات الله علیه. معنا خیلی روشن است. آنها برای اینکه فرار بکنند، به سمت حاکمیّت و سلطان بردند. بعد دیگر نمیدانند این را چه کار بکنند. این ۱۲ نفر را چگونه انتخاب بکنیم؟ به ترتیب بشماریم ۱۲ تای اوّل؟ شمارهی ۱۱ چه ترجیحی به شمارهی ۱۳ دارد؟ بعد چه بسا بعضی از آنها افرادی هستند که مثلاً به قرآن تیر زده است، در حوض شراب با کنیز مرده زنا کرده است، اسلام به این قائم است؟ عزیز و منیع است؟ تیر انداز به قرآن. بعد آن وقت آن یکی را که بهتر از او میدادند… یا مثلاً خود آنها هارون الرّشید خیلی قبول دارند. چون انصافاً اگر به قوّت سیاسی و نظامی باشد، زمان هارون بینظیر بوده است. یک سال حج میرفته است، یک سال به فتوحات میرفته است. کسی جرأت نمیکرده است به جامعهی اسلامی تعرّض بکند. از نظر قدرت نظامی. هارون در این دستهبندی نیست. بنی عبّاس بدتر از بنی امیّه هستند؟ هیچ طوری نتوانستند تطبیق بدهند.
کمک اهل بیت علیهم السّلام به اهل سنّت در تحلیل روایت ائمّهی اثنی عشر
ائمّهی ما علیهم صلوات الله اینجا آن شأن امامت را رها کردند، آمدند کمک کردند روایات اهل سنّت را ترمیم بکنند. بیش از ۲۰ روایت داریم که ائمّهی ما… اکثر آنها اینطور است که «قالَ أَبِی جَعْفَرٌ حَدَّثَنِی أَبِی»، یعنی امام سجّاد صلوات الله علیه عن جدّی، عن امیر المؤمنین، عن رسول الله «الْأَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ» یعنی آن شأن را کنار گذاشتند، ۱۲ امام را اسناد دادند، آمدند روایات مسند گفتند. چرا روایات مسند گفتند؟ چون امام باقر و امام صادق علیهم السّلام نزد اهل سنّت ثقه هستند، خواستند روایات کمک آنها بکنند. در مجلس درس امام صادق علیه السّلام سنی مینشیند. میگوید: من از پدر خود شنیدم که قبول دارید. از پدرش شنیدم که قبول دارید. یکی در روایات ائمّهی اثنی عشر است.
اهمّیّت مسئلهی غدیر در نزد اهل بیت علیهم السّلام
این یکی را هم بگویم، جمع بندی بکنم ببینید اگر برای اهل بیت علیهم الصّلاه و السّلام مسئلهی غدیر تا امروز مهم نبود… اگر ۱۰۰ سال، ۱۵۰ سال، ۱۷۰ سال، ۱۹۰ سال بعد از مسئلهی غدیر، غدیر اهمّیّت دارد، ۱۱۹۰ سال هم اهمّیّت دارد. یعنی اگر آن موضع خلافت گذشت، صد سال از آن گذشت برای امامان ما اهمّیّت دارد بماند، پس زمان ندارد. درست است؟ چه خصوصیتی دارد؟ دویست سال بعدد با ۱۲۰۰ سال بعد فرقی نمیکند کما اینکه کسی عمر سیصد سالهی امام زمان صلوات الله علیه را بپذیرد، ۳۳۰۰ سال ایشان را هم میپذیرد. یعنی اگر قرار باشد از عرف و عادت خارج بشود، دیگر فرقی نمیکند. قاعده آن را میگیرد. یکی اینجا است که ائمّهی ما روایات مسند بیان کردند. یعنی خواستند روایت بگویند. یعنی خواستند مسانید اهل سنّت را ترمیم بکند. یعنی خواستند آنها را نجات بدهند، یعنی مسئله برای آنها اهمّیّت داشته است و الّا قال الباقر علیه السّلام ائمّه چند تا است؟ فرمود: بعضی از آنها قد سبق و بعضی از آنها هنوز نیامدند. خوب شیعیان را هدایت بکن؟ نه. سند میدهم که آنها را هم لحاظ بکنم.
ایجاد اشکال برای اهل سنّت در تبدیل لفظ امام به سلطان
مورد بعدی این روایات است؛ در اهل سنّت روایات فراوانی وجود دارد «وَ مَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ، مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»[۳] این هم از آن چیزهایی است که هم حضرت زهرا سلام الله علیها (این را نابود کردند) با تانک از روی اینها رد شدند؛ هم سیّد الشّهداء صلوات الله علیه رد شدند. مبانی فقه سیاسی اینها را منهدم کردند. چون بالاخره سیّد الشّهداء صلوات الله علیه نه بیعت کرده است، بلکه بر علیه حاکم شرعی آنها خروج کرده است بالاخره «مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» که سیّد شباب اهل الجنه است. متواتر است این را چه کار بکنیم، یا باید خلیفه را چه کار بکنیم؟ آنها با هم اختلاف دارند. آنجا امام را سمت حاکم، سلطان بردند. مثلاً «من ترک السّلطان شبرا» «خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ شِبْرًا»[۴] اصلاً. یعنی لفظ امام را برداشتند، به جای آن سلطان گذاشتند. «من ترک السّلطان شبرا فقد مات، مات میته الجاهلیه» «خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً». کسی یک وجب از سلطان، از رئیس جمهور، از رئیس فلان دور بشود، این به مرگ جاهلی مرده است. بعد الآن هشتصد سال هم است که امامی ندارند. جهان اسلام سلطان ندارد. هشتصد سال است. یعنی جهان اسلام تکه پاره است.
در مباحثی که با دوستان بودمی مفصّل بحث کردیم که اینها بین فسق و کفر کبیر مشکل پیدا کردند که اگر امامت از اصول باشد، هشتصد سال است امام نداریم. میشود خروج از دین، پس بگوییم از فروع است، باید بگوییم هشتصد سال فسق کبیر دارند. چرا فسق کبیر؟ چرا «أتباعِ الأمَّهِ عَلَی الفِسق» است. یک نفر نماز نمیخواند با کلّ جهان اسلام نماز نمیخواند فرق میکند. کلّ جهان اسلام امام ندارد. «وَ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ، مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»[۵] خلاصه این هم از آن معضلات غیر قابل حل است. باز اینجا مصداق امامی که رسول الله معرّفی کردند، سمت حاکم و سلطان و رئیس جمهور و اینها بردند،در معنای آن به مشکل برخورد کردند. باز اینجا شما میبینید کتابی مجمع عالی حکمت اسلامی چاپ کرده است، اسانید این را بحث کرده است، اوّلاً حدیثی که در شیعه داریم حدیثی است که از آن معنای اصول دین برداشته میشود. چون جنس «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ»[۶]، «لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ» با «وَ لَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ»[۷] فرق دارد. «وَ لَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ» فعل است. فقه است. «لَمْ یَعْرِفْ» معرفت است، از جنس اعتقاد است. آنها میدانستند دارند چه کار میکنند. معنای آن را از معرفت به سمت عمل بردند که اصول فروع بشود. بعد در مصداق آن دچار مشکل شدند.
باز شما اینجا روایات را نگاه بکنید. ائمّهی هدی علیهم صلوات الله تقریباً مصرّ هستند آنچه روایت در این زمینه داریم… اکثر آنها اینطور است که مثلاً «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِی، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» یعنی اسانید اهل سنّت را ترمیم کردند. این یعنی چه؟ امام باقر و امام صادق علیهم السّلام وقت زیادی داشتند که بیایند بحثهای شیعه و سنی راه بیندازند? هدایت امّت مهم است. مسئله کهنه شدن نیست. مسئلهی پنج سال حکومت نیست. بنده گاهی میبینیم در فضاهای حوزوی هم از این روشنفکر بازیها درمیآورند که این بحثها گذشته است. اگر این بحثها گذشته بود معنا نداشتند ائمّهی ما این کار را بکنند و من مقابل اساتید شرم دارم بگویم خود را مقصّر میدانم، ما امثال بنده عرضه نداشتیم امیر المؤمنین علیه السّلام را معرّفی بکنیم به نظر حقیر اکثریّت اهل سنّت بالای ۹۵ درصد قاصر هستند، چون ما در تبلیغ مقصّر هستیم یک نمونهی دیگر عرض میکنم که شما ملاحظه بفرمایید.
شرایط سخت دوران امامت امام هادی علیه السّلام
امام هادی علیه السّلام در چه شرایطی زندگی میکردند؟ امام هادی صلوات الله علیه در شرایطی زندگی میکردند که مسئلهی امامت در اوج خود قرار داشت. ائمّهی پایانی ما چون رسماً خود را امام معرّفی میکردند مقامات ملکوتی آنها روشن بود. شما میبینید امام هادی علیه السّلام مثل زیارت جامعهای دارد که در آن زیارت جامعه این همه اوصاف ملکوتی عجیب دارد. «آتَاکُمُ اللَّهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ» خدا به شما چیزی داده است، به احدی نداده است؛ آن افضلیّت از انبیاء از این برداشته میشود، خیلی واضح است. «إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ»، «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ»[۸] آنجا به حالت حصر، جار و مجرور را مقدّم کرده است. اینجا میگوید: «إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ» یعنی معارفی که در زیارت جامعه وجود دارد، هر جایی مطرح نیست. آن هم به شکل زیارت که خوانده بشود و عمومی بشود.
سند صحیح زیارت غدیریّهی امام هادی علیه السّلام
میبینید امام هادی صلوات الله علیه در زیارتی که در غدیر به نجف اشرف مشرّف میشوند، زیارت غدیریّه را میخوانند. امام عسکری صلوات الله علیه که امام معصوم است، شأن خود را پایین میآورد و راوی میشود. روایت زیارت غدیریّه به روایت امام عسکری علیه السّلام عن أبیه است. شما نگاه بکنید در این زیارت غدیریّه به نظر حقیر اشتباه است که در ایام غدیر فضیلت امیر المؤمنین علیه السّلام بیان بشود. بگذارید فضیلت امیر المؤمنین علیه السّلام را در تولّد ایشان بگویید. غدیر مسئلهی امامت امیر المؤمنین علیه السّلام است. امام هادی صلوات الله علیه که زیارت جامعه پربارترین فضایل را آنجا بیان میکند، در زیارت غدیریه که اصح سنداً است، روایات آن صحیحه است، میشود به مضامین آن فتوا داد. طریق صحیح است. امام عسکری راوی است، در همین مفاتیح خود ما هم است متأسّفانه ناشناخته است.
ما خطبهی غدیریّه را میخوانیم که این خطبهی غدیریّه اشکالات جدّی سندی دارد، وصل پینهای است. یک کتابی منتشر شده است اگر خواستید معرّفی میکنم ببینید اشکالات سندی دارد، این که الآن وجود دارد -خطبهی رسول الله صلوات الله علیه را عرض نمیکنم- نمیشود از آن دفاع کرد. طریق صحیح به آن نداریم. بعد ۳۰ صفحه عربی میخوانیمT مردم سر تکان میدهند. اگر زیارت غدیریّه را میخواندیم، مردم پای آن گریه میکردند، مردم با زیارت ارتباط بهتری برقرار میکنند.
اهمّیّت مطرح شدن مسئلهی امامت امیر المؤمنین علیه السّلام در روز غدیر
امام هادی صلوات الله علیه برای ما نسخه پیچیدند، زیارت غدیریّه خواندند. در این زیارت غدیریّه ۱۵۰ تا فضیلت برای امیر المؤمنین علیه السّلام ذکر کردند. به سند صحیح ۷۰ تا آیهی قرآن گفته است. ۷۰ آیه را تطبیق به امیر المؤمنین و دشمنان امیر المؤمنین علیه السّلام کرده است. آنجا شما نگاه بکنید در مباحث معارف ملکوتی امیر المؤمنین علیه السّلام، فضایل ملکوتی امیر المؤمنین علیه السّلام مطرح نیست. یعنی غدیر مسئلهی امامت است. فضایل حضرت را همیشه بگویید، ثواب دارد. روز غدیر و ایام غدیر عمدتاً باید امامت امیر المؤمنین علیه السّلام مطرح بشود.
آنجا شما نگاه میکنید امام هادی علیه السّلام در چه شرایطی؟ در شرایط بنی العبّاس، فقر شیعه؛ بروید ببینید حتماً دیدید در مقاتل الطّالبین میگوید: زمان امام هادی علیه السّلام شرایط شیعه به قدری سخت بود که علویّات ستر عورت نداشتند، یک پارچه بود نوبتی در آن نماز میخواندند. بعد آنجا توضیح میدهد که زنها در مقابل هم، هم حجاب نداشتند. لذا طوری مینشستند که… هر کسی در یک گوشهای مینشست. یعنی شیعه در اوج فقر بود. در این شرایط شما نگاه بکنید دورهی امامت امام هادی علیه السّلام زیارت غدیریّه است. امام هادی علیه السّلام فرمود: «أَشْهَدُ … أَنْ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِینِ»[۹] خوب آقا اینجا یک فضایل بگو. غدیر است. غدیر امامت امیر المؤمنین علیه السّلام است. وقتی امام هادی علیه السّلام حدود سال ۲۴۵ هجری، یعنی ۲۳۵ سال بعد از غدیر در فقر شیعه مسئلهی غدیر را مطرح میکند، یعنی ای شیعه هزار سال هم از آن مسئله گذشت فرقی نمیکند. آن زمان چه خصوصیتی داشته است که حالا ندارد؟ همین خطبه که این جدای آن الحمدلله مفصّل رسیده است، دستور داده است پیامبر اکرم صلوات الله علیه «فَلْیُبَلِّغِ … إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ»[۱۰] پیغمبر باید چه کار میکرد؟ ما مدام اهل سنّت را ملامت میکنیم که به حرف پیامبر گوش نکردید. خوب بسم الله ما که قرار است گوش بکنیم. «فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»[۱۱] «وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ»[۱۲] یعنی هر کسی این را شنید، برود خبر بدهد.
عظمت روز عید غدیر
جگر من میسوزد از همین فروشندههای کوچهی مروی بپرسید ببینید تأیید میکنند یا نه. چون بعضی از دوستان اتّحادیّه این چیزها با من دوست هستند. بگویید بهترین ایام فروش این جنسهای شما چه وقت است؟ میگویند: یکی از آنها ولنتاین است. از آن طرف دنیا بلد هستند برای مردم ما شعیره درست بکنند. یک روزی که فسّاق و فجّار زن و مرد با هم هستند، به هم هدیه میدهند. الآن در کشور شیعهی ما یکی از روزهایی است که بازار رونق دارد. میگوید میرویم برای ایام یوم الله ولنتاین جنس وارد میکنیم. بعد برای غدیر چه؟ دستور دادند هدیه بدهیم. باید چه کار میکردند؟ میگوید: اطعام بکنید مثل اینکه به همهی انبیاء غذا دادی. شما نمیخواهید سفره بیندازید ابراهیم نبی سر سفرهی شما بنشیند یک پرس غذا بده. ائمّه باید چه کار میکردند؟ ما روشنفکری بازی دربیاوریم که وقت آن گذشته است. اگر وقت این گذشته است، ائمّه علیهم السّلام سر این موضوع عمر خود را تلف نمیکردند. میگفتند: گذشت، تمام شد. اگر آنها در اطاعت از امیر المؤمنین علیه السّلام و تبعیّت از امیر المؤمین علیه السّلام عدم نقض بیعت کم کاری کردند؛ والله ما در «فَلْیُبَلِّغِ» کم کاری کردیم. اهل سنّت را رها بکنیم. غیر پا منبریها مردم که در مساجد میآیند اصلاً غدیر برای مردم ما عید الله الاکبر است یا نه؟ انصافاً یک صدم یوم الله یکم فروردین هم نیست. آنجا دستور نداریم ولی اینجا دستور داریم که خانه را تمیز بکنید. امام رضا علیه السّلام یک فرصت کوچک به دست میآورند، ولیعهد میشوند، ضعف شیعه یک مدّت محدودی کم میشو؛د حضرت میفرماید: خانهی خود را تمیز بکنید، لباس آراسته بپوشید، شیرینی بدهید، هدیه بدهید، اطعام بکنید. ما به شیعیان نرساندیم. کجا عید الله الاکبر است؟! برای همهی سلیقهها هم گفته است. گفته است: اگر میخواهید روزه بگیرید، روزه بگیرد به اندازهی عمر دنیا روزه گرفتی. اطعام بکنی مثل اینکه به همهی انبیاء غذا دادی. انصافاً چه کار باید میکردند. خود من انصاف را رعایت بکنم، میگویم اهل سنّت را رها بکن، ما باید یک کاری بکنیم صدای عید غدیر به همهی جهان برسد، نرسیده است. بعد میآییم روشنفکر بازی درمیآوریم، میگوییم: مسئله تمام شده است.
عدم بیان مسائل اختلافی در بیان عظمت عید غدیر
نیاز هم نیست مسائل اختلافی و مسائل مورد اختلاف مطرح بشود. رأس اوّل مملکت سال ۸۸ در اوج فتنه بروید نگاه بکنید در عید غدیر یک سخنرانی کردند، بعضی از نویسندگان آن سخنرانی را شرح کردند یک جلد کتاب شد. گاهی ما اینقدر تند میرویم که… رأس اوّل مملکت که مبدع استراتژی وحدت است، سال ۸۸ که داخل هم ما نظام و انتظام آنطوری نداشتیم، مفصّل راجع به غدیر صحبت کرده است. شرح آن کتاب شده است. خدا إنشاءالله ما را کمک بکند، برای اینکه روز غدیر بتوانیم از عهد ی آن «فَلْیُبَلِّغِ» رسول الله بر بیاییم.
اولویت داشتن دلالت شیعه در مورد حدیث غدیر نسبت به اهل سنّت
یک چیز را سال گذشته گفتم. حدیث غدیر به معنایی که شیعه میگوید در دلالت یک اولویتی دارد که تمام معانی که غیر شیعه میگویند آن اولویت را ندارند. این را سال گذشته بحث کردیم. دلالت حدیث غدیر در آن معنایی که شیعه میگوید افضل است اجمالاً یا اتّفاقی است بر دلالت آن معنایی که غیر شیعه میگویند. آن چیست؟
- از استفتاء شده بود که آیا ما حق داریم به یک نفر ؟؟ مولا یا نه. گفته بودند: نه.
- این حرف خوبی است. مثلاً فرض کنید در صحیح مسلم داریم «وَ لَا یَقُلِ الْعَبْدُ لِسَیِّدِهِ»[۱۳] عبد به سیّد خود، عبد به مالک خود، نگوید مولای، چون مولا الله است، این حرف خوبی است. ولی سؤال من در جای دیگری است. عرض من این است ترجمهی ما از «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ» معنایی که از مولا میکنیم، دلالت آن افضل از معنایی است که دیگران میکنند.
- اینکه دلالت آن چیست؟
- بله به چه دلالتی است؟
- دلالت اولی بالتّصرف.
- آن که دلالت اولی بالتّصرف نیست. شما میگویید: معنای اصلی مولا اولی بالتّصرف است. آنها میگویند: چیز دیگر است. حالا فرض کن شما میگویید: اولی بالتّصرف است، آنها میگویند: مشترک لفظی است. ما میگوییم: محب است، ناصر است؛ چه فرقی میکند.
- قرینهی چیزهایی که اتّفاق افتاده است، بگویید؛ نزد آنها موجود نیست. ما میگوییم: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ» هر کسی که من مولای او هستم، امام او هستم، اولی بالتّصرف او هستم، علی هم اولی بالتّصرف او است. این چرا در مقام دلالت لفظی برتر است از اینکه هر کسی که من ناصر او هستم، علی ناصر او است؟
- معنای تحت اللفظی آن است که هر کسی که من دوست او هستم، علی نیز دوست او است.
- میگوید: خوب تکلیف برای مردم نیاورد. پیغمبر یک جمله اخبار کردند.
- حالا خواستند به مردم هم خبر بدهند.
- قبل از آن که از مردم اقرار میگیرد، میخواهد اقرار بگیرد ادامهی جملهی خود را اثبات بکند. به قرینهی جملهی قبل متوجّه میشویم که اینجا…
- اینها حرفهای بدی نیست.
- نسبت به بعضی از معانی مثل همسایه، خود همین جمله معنی درستی نمیدهد.
- خوب همسایه نه، ولی محبّ و ناصر چه؟
- آن خوب میگویند: منفرد است، یک طریق دارد و فرد مجهول در طریق آن است.
- یکی شدن با همدیگر معنی نمیدهد.
- نه.
- نسبتی که پیغمبر دارد. نسبتی که من با شما دارم، همان نسبت را امیر المؤمنین علیه السّلام هم با شما دارد.
- بله آن حرف درستی است. اینکه ما عرض میکنیم نیست.
بیان عظمت شأن و مقام امیر المؤمنین علیه السّلام در بین بزرگان اهل سنّت
از عجایب روزگار -به یاد دارید عرض کردم- نوهی خود خلیفهی شمارهی دو گفت: چون فضیلت علی بن ابیطالب در درون مکّه به دنیا آمدن را به صورت شعر درآوردم، احتراماً دیگر برای جدّ خود شعر نمیگویم که این دهان دیگر ناپاک نشود. اینها از عجایب است که ما به مردم نرساندیم و اگر به یاد داشته باشید عرض کردم آلوسی شعر عبد الباقی العمری را شرح کرده است، شیعیان تا به حال نخواندند؛ در حالی که آلوسی کسی است که کتاب در ردّ شیعه دارد. یکی از جاهایی که جالب است… ما سر سفرهی علّامهی امینی نشستیم. ابو الفتح کشاجم، نوادهی سندی بن هاشک قاتل موسی بن جعفر علیه السّلام است. او غدیریّه سروده است، شعر در مدح امیر المؤمنین علیه السّلام سروده است. یک بیت از آن شعر را یک کسی بخواند. قبول دارید باید بدانیم؟ بندیکت منفی سی و ششم وامق نصرانی -یعنی مثل پاپ امروز- قرن سوم پاپ بزرگ نصرانیها است، وامق نصرانی در مدح امیر المؤمنین علیه السّلام در غدیر شعر سروده است. خدا میداند اینها را برای مردم بگوییم جذّابیت دارد. اینها را رها بکنید.
- این شعر عربی است؟
- بله شعر عربی است. شعر را بخوانید.
ترغیب بزرگان و شعرا در بیان خطبهی غدیریّه
- یک نکته عرض بکنم. مرحوم میرزای شیرازی رحمه الله علیه به تأسّی از ائمّه علیهم السّلام… این شوخی نیست که وقتی امام باقر صلوات الله علیه به اهل خانه میفرمایند: هر کسی زیور آیات دارد در یک پارچه بریزید و این را به شاعر بدهیم. یعنی شعر رسانه است. یعنی به دست مردم برسانید، طلا میدهیم این را به دست مردم برسانید. مرحوم شیرازی –این را میگویم که إنشاءالله مدیریّت حوزه این کار را بکنند- شعرا را دعوت میکردند، روز غدیر شعر میخواندند، پول عراقی نمیداده است لیرهی انگلیسی میداده است. مثل این میماند که شما شعرا را دعوت بکنید، غدیریّه بگویند، دلار بدهید. این برای چه بوده است؟ برای این بوده است که ترغیب بکنند به جای اینکه بروند مدح فلان خان و فلان سلطان را بگویند، غدیر امیر المؤمنین علیه السّلام را بیان بکنند. یکی از دوستان ۱۴ تا آیه در مدح امیر المؤمنین بیان بکند که مجلس، مجلس فضیلت بشود.
- «فَقَال لَهُم مَن کُنتُ»
- «موَلاه لَهُ *** فَمولَاکُم»
- «بَعدی عَلیُّ بن فَاطمه»
- وامق نصرانی میگوید. از شعر سیّد رضا هندی دو بیت بخوانید. اجازه بدهید آن ۱۴ آیه در فضیلت امیر المؤمنین علیه السّلام را دارند میگویند.
– آیهی آخر سورهی رعد.
- دو تا لیله المبیت. آیهی مباهله سه تا.
- سوره بیّنه.
- سورهی بیّنه چهار تا.
- سورهی والعادیات.
- با والعادیات پنج تا.
- «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ»[۱۴]
- شش تا.
[۱]– التوحید (للصدوق)، ص ۲۴٫
[۲]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۱۱٫
[۳]– صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۷۸، ح ۱۸۵۱٫
[۴]– صحیح بخاری، ج ۹، ص ۴۷، ح ۷۰۵۳
[۵]– صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۷۸، ح ۱۸۵۱٫
[۶]– وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۴۶٫
[۷]– صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۷۸، ح ۱۸۵۱٫
[۸]– سورهی غایشه، آیات ۲۵ و ۲۶٫
[۹]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۶۸٫
[۱۰]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۱، ص ۶۲٫
[۱۱]– تحف العقول، ص ۳۴٫
[۱۲]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۱، ص ۶۲٫
[۱۳]– صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۷۶۴٫
[۱۴]– سورهی مائده، آیه ۵۵٫
پاسخ دهید