«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلّین و حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر سلام الله علیهما صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیه‌ الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات قبل

در مقدّمه‌ای که به جهت اهمیّتی که دارد نتوانستم چند روایت دیگر از آن نخوانم مانده‌ایم تا وارد بحث شویم.

جلسه‌ی گذشته به محضر شما عرض شد که روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌گوید وقتی ما دور هم جمع می‌شویم… هم جلسات را وصف کرده‌اند، هم بایسته‌ی جلسات را فرموده‌اند، که شیعیان ما اینطور هستند که «اَلَّذِینَ إِذَا خَلَوْا»[۴] همینکه دور یکدیگر جمع می‌شوند «ذَکَرُوا اَللَّهَ» خدا را یاد می‌کنند و از خدا می‌گویند، اوصاف خدا را می‌گویند.

اگر روایت ادامه نداشت ما از خودِ همین می‌فهمیدیم که از مصادیق بارز گفتن از خدا این است که اسم و رسم و وصف و نشانه‌ی خدا بگویند و از آیت الهی بگویند، این است که از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بگویند، اما حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام این مفهوم و منطوق و ظاهر را به نص تبدیل کردند که فرمود: «إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ»، یعنی اینکه اصلاً در جلسه ذکر ما می‌کنند.

در این زمینه چند روایت خواندیم.

خود اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین روایاتی در این زمینه دارند، بویژه وجود مبارک موسی بن جعفر سلام الله علیه، تحذیری کرده‌اند که اتفاقاً از آن چاله‌هایی است که متأسفانه انسان زیاد دچار آن می‌شود. چند مورد از آن‌ها را محضر شما می‌خوانم.

یکی از آن‌ها از حضرت صادق سلام الله علیه است، اینکه ما یک جلسه‌ی خوبی داشته باشیم و می‌خواهیم این شب‌ها اگر زنده باشیم بمرور وارد سیره‌ی موسی بن جعفر سلام الله علیه بشویم، فکر نکنیم که کار تمام شده است، اتفاقاً محل خطر همینجاست.

خبر از اختلاف

حضرت صادق علیه السلام فرمود که «مَا اِجْتَمَعَ مِنْ أَصْحَابِنَا جَمَاعَهٌ فِی ذِکْرِ اَللَّهِ أَوْ فِی شَیْءٍ مِنْ ذِکْرِنَا»،[۵] گروهی از دوستان و شیعیان ما دور هم جمع نمی‌شوند که ذکر الله یا ذکر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بگویند، «إِلاَّ بَعَثَ إِبْلِیسُ شَیْطَاناً» نشد مگر اینکه ابلیس یکی از نوکران خود را می‌فرستد «لِیُفَرِّقَ جَمَاعَتَهُمْ» تا این‌ها را دچار تفرقه کند.

یعنی اگر شما می‌بینید جلسات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و هیئت‌ها متفرّق می‌شوند و دعوا می‌کنند، حضرت صادق علیه السلام هزار و سیصد سال قبل صریح فرموده است، تا در جلسه‌ای ذکرالله و ذکر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بگویند، ابلیس می‌آید و آن جلسه را بهم می‌زند. چون اگر این جلسه کار کند که کار ابلیس خراب می‌شود.

آدمی که این حرف را شنیده است و به اختلافات بین شیعیان دامن می‌زند، رسماً در حال ادامه دادنِ کارِ ابلیس است، چه بداند و چه نداند.

ما هزار فاکتور و عامل پیدا می‌کنیم که حزب‌بندی کنیم، آن چیزی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خواسته‌اند «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ»[۶] بوده است.

انسان نباید با شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دچار تنازع شود، که متأسفانه می‌شوند و می‌شویم. هم وجهه‌ی سیاسی و اجتماعی را می‌بینید، هم وجهه‌ی فردی این امر را.

همّت ابلیس برای ماست

روایت بعدی از این واضح‌تر است، ان شاء الله خدای متعال زراره را رحمت کند، زراره این روایت را نقل کرده است. زراره کسی است که امام صادق علیه السلام فرموده است اگر او نبود آثار پدرم از بین می‌رفت.

هرچه امام باقر علیه السلام بزرگ است، آن کسی که در حفظ آثار امام باقر علیه السلام تلاش کرده است هم به همان نسبت بزرگ است.

زراره می‌گوید به امام باقر علیه السلام عرض کردم: آقای من! من فدای شما شوم! این آیه‌ای که خدای متعال از قول ابلیس در قرآن کریم فرموده است که ابلیس به خدا گفته است «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»[۷] من قطعاً بر سر مسیرِ صراطِ مستقیم می‌نشینم، «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ»،[۸] بالاخره از پس و پیش و چپ و راست و بالا و پایین نفوذ می‌کنم، «وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» و خواهی دید که اکثر این‌ها را زمین می‌زنم.

زراره عرض می‌کند: آقا جان! این آیه چه می‌فرماید؟

حضرت باقر سلام الله علیه به زراره فرمود: «یَا زُرَارَهُ إِنَّهُ إِنَّمَا صَمَدَ لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ»،[۹] اصلاً همه‌ی همّت او برای تو و دوستان توست، اصلاً با دیگری کاری ندارد!

وقتی ما به جلسه‌ی مناجات آمدیم، این تازه اول خطر است، علامت هم داده است، فرموده است که تا ذکرالله و ذکر ما بگویند، نیرو می‌فرستد و بین این‌ها دعوا درست می‌کند.

امام هادی سلام الله علیه در زیارت غدیریه ذیل همین «صراط مستقیم» به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: خدا که فرموده است «وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیما فَاتَّبِعُوهُ» این صراط مستقیم است، از این مسیر حرکت کنید و از این مسیر تبعیّت کنید، «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» از هر بی‌راهه‌ای نروید که سقوط می‌کنید «فَتَفَرَّقَ بِکُمْ» و متفرق می‌شوید، حضرت هادی سلام الله علیه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: «ضَلَّ وَ اللهِ وَ أَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِوَاکَ» کسانی که از غیر از تو پیروی کردند، از صراط مستقیم دور شدند، تو صراط مستقیم هستی.

یعنی وقتی جلسه راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد، اتفاقاً در آن جلسه اختلاف پیش می‌آید، تجربه هم این موضوع را ثابت کرده است.

چون اگر شیطان اجازه می‌داد که راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بحث کنند که کار تمام بود.

چرا گفتنِ از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دردسر دارد؟

«عمر بن عبدالعزیز» می‌گوید وقتی پدرم می‌خواست روی منبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را لعن کند، انگار زبان او یاری نمی‌کرد. به او گفتم: بابا! تو خطیب خیلی بزرگی هستی، چرا وقتی به علی می‌رسی اینطور می‌شوی؟

گفت: چون من چیزهایی از علی می‌دانم که اگر مردم یکی از آن‌ها را می‌دانستند «مَا تَبِعَنَا مِنهمُ اثنَانِ»[۱۰] حتّی دو نفر هم حکومتِ ما را دنبال نمی‌کردند.

لذا اگر بنا بر این بود که شیطان صبر کند که ما از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگوییم و مردم به دنبال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راه بیفتند و اخلاق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محور شود و سیره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ملاک شود و رفتار سیاسی اجتماعی فردی ما بر اساس رفتار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد که ابلیس چکار می‌کرد؟

اگر روز قیامت بگوییم ما نمی‌دانستیم، می‌گویند حضرت صادق علیه السلام به شما فرمود که بدانید وقتی نام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در جلسه‌ای بیاورید ابلیس می‌آید تا دعوا درست کند. بعد تو هم رفتی و دعوا کردی! تو هم تفرقه ایجاد کردی! یقه‌کشی کردی!

راه درمان چیست؟

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین راه درمان را فرموده‌اند، ما هم امید داریم که ان شاء الله در این دهه بتوانیم اندکی از سیره‌ی حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه عرض کنم، که نسخه‌ی برابر اصل سیره‌ی حضرت زین العابدین سلام الله علیه است. عمد دارم که این سیره را بگویم، می‌خواهم بگویم ائمه‌ی ما در این شرایط اینطور رفتار می‌کردند، اینطور نیست که یک امام اینطور رفتار کرده باشد، به ما یاد داده‌اند که چطور رفتار کنیم.

در کافی شریف آمده است که وجود مبارک امام کاظم سلام الله علیه…

اگر دو گروه از شیعیان با هم به اختلاف خوردند، باید چکار کرد؟ وقتی شیطان دعوا درست می‌کند باید چکار کرد؟ جلسه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خیلی خوب است، ولی تا جلسه راه می‌افتد اختلاف شروع می‌شود.

محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نگاهِ «یونس بن عبدالرحمن»

فکر نکنید که این موضوع برای روزگار ماست، کسانی که در یاد دارند می‌دانند که عدّه‌ای می‌ایستادند و نماز آقای بهجت را تماشا می‌کردند، شما چند نفر را می‌شناسید که بگویند پشت سر آقای بهجت نماز نمی‌خوانم؟

قدیم اوضاع بدتر بود، می‌آمدند و به امام رضا علیه السلام می‌گفتند: ما قم هستیم و شما مدینه هستید، دین خود را از چه کسی بگیریم؟ حضرت فرمودند: از «یونس بن عبدالرحمن» بگیرید. «یونس بن عبدالرحمن» سلمان زمان من است.

عدّه‌ای در قم پشت سر همین «یونس بن عبدالرحمن» نماز نمی‌خواندند! اسامی آن‌ها مشخص است، راوی هم هستند!

آقای شبیری حفظه الله می‌فرمایند در نجف عالمی بود که با علامه امینی رضوان الله تعالی علیه بد بود و پشت سر ایشان حرف می‌زد. شبی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در خواب دید که حضرت به او فرمودند امینی با ماست. صبح بلند شد و گفت: خواب که حجّت نیست!

شیعیان این همه مشکل داشتند، حال در قم پشت سر «یونس بن عبدالرحمن» که امام رضا علیه السلام فرموده‌اند سلمان زمان است، نماز نمی‌خوانند!

بلکه عدّه‌ای را نماینده می‌فرستادند که نعوذبالله امام رضا علیه السلام را روشن کنند که یونس آدم خوبی نیست!

ولی اگر شما می‌خواهید ببینید که قیمت «یونس بن عبدالرحمن» چیست، خیلی پشت سر او حرف می‌زدند، ولی او گفته بود: خدایا! هر کسی که پشت سر من حرف زد، غیبت زد، تهمت زد، دشنام داد، اگر محبّ علی بن ابیطالب است، من از او گذشتم، من روز قیامت نمی‌خواهم با محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دعوا کنم، فدای سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.

این شیعه است.

ببینید آن شاعر چه گفته است، می‌گوید «اُحِبُّ أعدَایَ فِیکُم إذ تُحِبُّکُم» یا امیرالمؤمنین! من اگر دشمن خونی داشته باشم و بفهمم تو را دوست دارد، من با آن دشمن خونی خودم هم رفیق می‌شوم.

حال ما خودمان را بر سر این کلام بنشانیم تا معلوم شود چه کسی شیعه است و دعوا بر سر چه چیزهایی است.

اهمیّت توسعه محبّت بین شیعیان

حال چکار کنیم دعوا نشود؟ خودشان فرموده‌اند، ده‌ها روایت هست، دو نمونه را عرض می‌کنم، در «کافی شریف» و «مَن لا یَحضُر» و جاهای دیگر هست.

راهی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فرموده‌اند «توسعه‌ی محبّت» است، همه‌ی سیره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را هم نگاه کنید همین است.

صفحه ۶۰ مجلد چهارم کافی شریف دارد که «مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَصِلَنَا» اگر دست کسی به ما نمی‌رسد… اگر دقیق‌تر معنا کنم می‌گویم کسی دوست دارد به ما خدمتی کند، مثلاً حلوایی پخته است و دوست دارد به درِ خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببرد، «مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَصِلَنَا» اگر کسی دوست دارد خدمتی به ما کند و نمی‌تواند، «فَلْیَصِلْ فُقَرَاءَ شِیعَتِنَا»… تو امشب یک افطار یا سحری به درِ خانه‌ی یکی از فقرای شیعه ببر، روز قیامت می‌بینی که می‌گویند هرچه داری از آن افطاری است که به درِ خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دادی!

این توضیح من نیست که بگویم این مانند آن است، این کلامِ معصوم است، بیش از ده روایت در این موضوع داریم.

«مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَصِلَنَا فَلْیَصِلْ فُقَرَاءَ شِیعَتِنَا»… مسئله فقط فقرا نیست، برای این کار، فقرا را بصورت خاص تشویق کرده‌اند.

«مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَزُورَ قُبُورَنَا» اگر کسی دوست دارد مزار ما را زیارت کند اما این امکان برای او فراهم نیست «فَلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا» قبور یکی صلحای شیعه را زیارت کند.

این عین روایت است، توضیح من نیست.

اولاً ما با کریم طرف هستیم، ثانیاً می‌فرماید که این درمان شماست. شما حول محور اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به یکدیگر عشق بورزید، خودشان مابقی امور را درست می‌کنند.

در گلزار شهدای تهران ما چند هزار امامزاده دارد، حال دیگر آقای عالم حضرت سیّدالکریم علیه السلام که گفته شده است زیارت ایشان ثواب زیارت کربلا بصورت یُرتَجَی دارد، خواستم بگویم این موضوع ملاک دارد و استثنائی نیست. اگر جهت تفوّق هست، چون امام هادی علیه السلام در مورد سیّدالکریم فرمود «أنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً».

اگر به سر مزار صالحین شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بروید، مسلّم است آقای صالحین بهتر است، اما فکر نکنیم آن یک استثناء است، این یک منطق است، بله حضرت سیّدالکریم علیه السلام آقای این شهداست.

از امام کاظم سلام الله علیه و از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمودند «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا»[۱۱] اگر کسی دوست دارد برای ما کاری کند اما نمی‌تواند، «فَلْیَصِلْ عَلَى صَالِحِی مَوَالِینَا» به یکی از شیعیان ما خدمت کند «یُکْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِیَارَتِنَا» ثواب زیارت ما برای او حساب می‌شود.

ضدّفن به آن فن شیطان این است که شیطان می‌خواهد دعوا درست کند، شما به یکدیگر عشق بورزید.

امام «والد شفیق و مادر مهربان» است

چرا این شب‌ها می‌خواهیم سیره‌ی موسی بن جعفر علیه السلام بگوییم؟

وقتی انسان نگاه می‌کند، بین جامعه‌ی شیعه… اگر در یاد داشته باشید سال قبل هم عرض می‌کردم که من نمی‌دانم آیا الآن دین‌گریزی هست یا نه، یعنی آن ملاکاتی دارد و آمار گسترده‌ای لازم دارد. مثلاً اتفاقات بدی در تهران می‌افتد اما از آن طرف هم هیچ شهری مانند تهران، سحرِ بیدار ندارد. یعنی اگر انسان وقت داشته باشد و جان داشته باشد و حال داشته باشد و نترسد که جلسه بهم بخورد، از ده جلسه دعوت می‌کنند، هر منطقه برای خودش جلسه دارد. خوشا به حال آن کسانی که بانی بودند و این امر را سنّت کردند. مرده‌های زنده بانی‌های این جلسات هستند، چه ما آن‌ها را یاد کنیم و چه ما آن‌ها را یاد نکنیم.

وضع دینداری چطور است؟ به نظر بنده اینطور است که وضع دینداری خیلی تغییر پیدا نکرده است، بیشتر از اینکه دین‌گریزی باشد کاشانی‌گریزی هست، یعنی مردم زرنگ شده‌اند و فهمیده‌اند که معلوم نیست این کاشانی چه می‌گوید، بعد که من نگاه می‌کنم و می‌بینم از من فاصله گرفته‌اند، می‌گویم دین‌گریزی زیاد شده است!

مردم دین‌گریز نشده‌اند، نگاه می‌کنند و می‌بینند آیا من به حرف‌های خود پایبند هستم یا نه.

مردم دین‌گریز نشده‌اند، مردم اگر احتمال بدهند من به مطالبی که می‌گویم اعتقاد دارم، اگر احتمال بدهند که من دوست دارم در مسیر موسی بن جعفر علیه السلام حرکت کنم، تبرکاً به من دست می‌کشند. اگر مردم از من فاصله گرفته‌اند به این دلیل است که دیده‌اند من آن چیزی که می‌گویم نیستم.

در این روزگاری که جامعه در مسائل دینی استعداد دعوا دارد، اگر ائمه علیهم السلام بودند چطور رفتار می‌کردند؟ ملاک رفتار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.

سال گذشته از حضرت سجّاد علیه السلام گفتیم، امسال می‌خواهم از موسی بن جعفر سلام الله علیهما بگویم.

اگر مادر مادری نکند و بعد بیاید و بگوید این بچه فحش می‌دهد، نزد هر مربّی که بروند، می‌گوید قبل از اینکه بخواهم بچه را دعوا کنند، این تو هستی که مادری نکرده‌ای.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نسبت به جامعه هم «پدر» هستند و هم «مادر» هستند، در روایت هست که امام هم والد شفیق است و هم مادر مهربان است، یعنی روح معنا را درنظر بگیر.

دوران امام کاظم علیه السلام

دوره‌ی موسی بن جعفر علیه السلام چه دوره‌ای است؟ دوره‌ای است که بعنوان مثال هارون حاکم شده است، قدرتِ حیرت‌انگیز دارد، تزویر در نهایت دارد، تمام تریبون‌ها در حال تحریف دین هستند، دوره‌ی توسعه‌ی علماست، کتابت فراوان شده است، به هر گوشه‌ای که نگاه می‌کنی صد محدّث در حال نوشتن مطلب هستند، دوران هزار اسلام است.

امام کاظم علیه السلام کلاس درس ندارد، امام کاظم علیه السلام جلسه‌ی افتاء ندارد که بخواهد حکم شرعی بیان کند، امام کاظم علیه السلام مسجد ندارد که امام جماعت باشد، امام کاظم سلام الله علیه اگر ابراز کند چه حقیقتی دارد دستگیر می‌شود، امام کاظم علیه السلام تریبون ندارد، پارازیت هم فراوان است.

هارون و فرزندان هارون کاری کرده‌اند که به نام آزادی‌خواهی به هر منحرفی تریبون داده‌اند، خود این موضوع یک شیوه بود، بجای اینکه یک انحراف را ترویج کنند، به هر منحرفی تریبون می‌دادند.

امام کاظم سلام الله علیه حکیم است، باید روی کدام نقاط دست بگذارد؟ از نظر استراتژیک و اعتقادی، موضوع حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محور می‌شود. از جهت اخلاقی، حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه رفتارهایی دارد که جلسات بعد عرض می‌کنم، یکی از بیچارگی‌های هارون این بود که چه کسی را زندانبان قرار دهیم که دو روز بعد خودش و اطرافیانش شیعه و بلکه شاعر نشوند.

جلسات بعد عرض خواهیم کرد که خاندان «سندی بن شاهک» شاعران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شده‌اند!

موسی بن جعفر علیه السلام چکار می‌کرد؟

آیا اگر ما به اندازه‌ی یک ارزن به موسی بن جعفر علیه السلام شباهت پیدا کنیم، در این جامعه کسی از دین بیزار می‌شود؟

من یک نمونه را عرض می‌کنم تا ان شاء الله جلسه‌ی بعدی بحث را باز کنم.

اهمیّتِ «هدایت یک نفر» در سیره‌ی امام کاظم علیه السلام

شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه و شیخ صاحب مجمع البیان این روایت را نقل کرده‌اند.

در جامعه‌ای که هر روز انحراف پمپاژ می‌شود، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زود نمی‌گویند این شخص منحرف و ملعون است، پدری و مادری می‌کنند.

مگر پدر و مادر به این راحتی از فرزند خود قطع امید می‌کنند؟ جان خود را فدا می‌کنند که این بچه قد بکشد، هر شب برای فرزند خود دعا می‌کنند، هر کسی را که ببینند به او التماس دعا می‌گویند.

هر وقت که ما نسبت به جامعه اینطور مهربانی کردیم، بعد می‌توانیم در مورد دین‌گریزی مردم اظهار نظر کنیم.

شریک جرم اصلی، بلکه متّهم ردیف یک من هستم، نه آن شخص. من نمک‌پرورده‌تر هستم، برای همین هم مردم از شیعیان بیشتر توقّع دارند.

می‌گوید: «أَنَّ رَجُلاً مِنْ وُلْدِ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ کَانَ بِالْمَدِینَهِ»[۱۲] شخصی از نسل عمر بود که خیلی امام کاظم علیه السلام را اذیّت می‌کرد، «یُؤْذِی أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ یَسُبُّهُ إِذَا رَآهُ» وقتی حضرت رد می‌شد این شخص بی‌ادبی می‌کرد، «وَ یَشْتِمُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ»، می‌دانستند اگر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بد بگویند اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اذیّت می‌شوند، «فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ دَعْنَا نَقْتُلْ هَذَا اَلْفَاجِرَ» بعضی از دوستان و شیعیان حضرت گفتند اجازه بدهید او را بکشیم.

«فَنَهَاهُمْ عَنْ ذَلِکَ أَشَدَّ اَلنَّهْیِ وَ زَجَرَهُمْ أَشَدَّ اَلزَّجْرِ» حضرت به آن‌ها تندی کرد و فرمود: بیخود!

این یارها عقب ایستادند.

حضرت فرمود: این شخص کیست؟ گفتند: «أَنَّهُ یَزْرَعُ بِنَاحِیَهٍ مِنْ نَوَاحِی اَلْمَدِینَهِ» وضع او خوب است و بیرون از مدینه کشاورزی دارد.

حضرت بر مرکب خود سوار شد و به سمت مزرعه‌ی او رفت.

اینجا حضرت از ولایت خود استفاده کرد، چون شما بدون اجازه نمی‌توانید به باغ مردم بروید، حضرت ولی مطلق است، «إِنَّ الْأَرْضَ کُلَّهَا لِلإمَام»، این قسمت از روایت قابل پیروی نیست.

«فَدَخَلَ اَلْمَزْرَعَهَ بِحِمَارِهِ» حضرت با مرکب خود به مزرعه‌ی او وارد شد، «فَصَاحَ بِهِ اَلْعُمَرِیُّ» این نواده‌ی عمر فریاد زد که زرع و کشاورزی ما را خراب کردید، «فَتَوَطَّأَهُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِالْحِمَارِ» آقا در این مسیر به چند محصول آسیب زده بود.

«فَنَزَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَهُ» حضرت پیاده شد و کنار او نشست، «وَ بَاسَطَهُ وَ ضَاحَکَهُ» لبخندی زد و خوش و بشی کرد.

حضرت فرمود: چقدر ضرر کردی؟ امید داری چقدر سود بدست بیاوری؟

این شخص مانند وهابی‌ها پاسخ داد و گفت: من علم غیب نمی‌دانم.

حضرت فرمودند: من نپرسیدم که آیا علم غیب می‌دانی یا نه، گفتم امید داری چقدر سود بدست بیاوری.

آن شخص عرض کرد: دویست دینار، که این مرکب شما به اندازه‌ی صد دینار هم آسیب زد.

حضرت فرمودند: این سیصد دینار! این باغ هم برای خودت!

شیعیان وجوهات می‌دادند، عمده‌ی پول‌هایی که در اختیار موسی بن جعفر علیه السلام بود، خمس شیعیان بود.

این شخص ناگهان مبهوت شد، «وَ قَالَ هَذَا زَرْعُکَ عَلَى حَالِهِ وَ اَللَّهُ یَرْزُقُکَ فِیهِ مَا تَرْجُو»، خدا به تو برکت می‌دهد و این باغ به تو سود می‌دهد، این سیصد دینار هم هدیه‌ی من به تو.

حضرت بلند شد و رفت.

فردا وقتی حضرت با شیعیان وارد مسجد شدند دیدند که همین شخص گوشه‌ای از مسجد منبر رفته است و دوستان قدیمی خود را جمع کرده است و منبریِ امام کاظم علیه السلام شده است!

حال البته گاهی ائمه علیهم السلام برای خیلی‌ها هم از این کارها کرده‌اند و طرف هم به عناد خود ادامه داده است، اینطور نیست که انسان‌ها همیشه هدایت شوند.

همینکه حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه وارد جلسه شد «فَوَجَدَ اَلْعُمَرِیَّ جَالِساً» دید او نشسته است، آن شخص به موسی بن جعفر صلوات الله علیه اشاره کرد و گفت: «اَللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاَتِهِ» خدا می‌داند چه کسی امام است و چه کسی امام نیست.

عدّه‌ای اطراف او جمع شدند و او شروع کرد به تعریف کردن.

حضرت بیرون آمد و به این دوستان خود فرمود که شما به دنبال این بودید که او را بکشید، وقتی او را می‌کشتید صورت‌مسئله را پاک می‌کردید، اتفاقی هم رخ نمی‌داد، ولی ما به دنبال این هستیم که آدم‌ها را برگردانیم.

حال من کلاه خود را قاضی کنم و ببینم که من اهل کدام راه هستم؟

اینکه موسی بن جعفر سلام الله علیه از غیرشیعیان، در عصر خودش، بعد از شهادتش، تا معاصر، بر سر مزار مبارک او می‌روند و او را باب الحوائج می‌دانند…

اینکه شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حق است، ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حق است، سر جای خود. اما کسی با ما قرار نگذاشته است که ما را میرغضب ماجرا کند. اینکه حق با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است سر جای خود، اما باید مردم را به سر سفره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببریم، آنطور که می‌توانیم این کار را کنیم.

گاهی انسان باید خرج کند، اینجا اگر موسی بن جعفر سلام الله علیه یک روز با او مناظره می‌کرد و طرف مقابل هم صد مرتبه شکست می‌خورد، اینقدر روی او اثر نمی‌گذاشت.

بالاخره اگر راه بهتری بود که خدای متعال به پیغمبر خود نمی‌فرمود که «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»،[۱۳] چون به دنبال هدایت هستی، چون انسان‌ها را مخلوق خدا می‌دانی، چون انسان‌ها را ارزشمند می‌دانی، چون می‌دانی که اگر یک نفر از این‌ها هم برگردد به همه‌ی عالم می‌ارزد، اینقدر زود عجله نداری که همه را حذف کنی.

حال شما ببینید که سیره‌ی کاشانی و کاشانی‌ها به این سیره شبیه هست یا نیست، بعد اگر شبیه نیست دیگر خیلی نامردی است که بگوییم مردم دین‌گریز شده‌اند.

مردم می‌گویند آن چیزی که می‌گویی با آن چیزی که عمل می‌کنی تفاوت دارد.

روضه و توسّل به حضرت رقیّه سلام الله علیها

ماه مبارک رمضان اینطور است که همه شب‌های قدر را رصد می‌کنند، هیئتی‌ها شب سوم را. جامانده‌های رجب و شعبان می‌گویند که شاید ما هم شب سوم روزی شب قدرمان را گرفتیم.

هر کسی که مکروب و غم‌دیده و مظلوم است، هر کسی به او ستم شده است، هر کسی دلش گرفته است، هر کسی دردی دارد که نمی‌داند به چه کسی بگوید، امشب می‌گوید به سراغ آن کسی می‌روم که درد دل او با من قابل قیاس نیست.

غیور بود، دخترِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، ولی به او هتک حرمت شد.

من به اندازه‌ای که توان دارم بیان می‌کنم، روضه‌ی این بی‌بی طوری است که خواندنِ آن مردِ خود را می‌خواهد و احتیاطات خود را دارد.

مرحوم آیت الله العظمی کلباسی در کتاب خود که برای منبری‌ها نوشته است، گفته است من جاهایی از این صحنه‌ی ورود فرزندان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به کاخ یزید را در عالم رؤیا یا مکاشفه دیدم، که وقتی این صحنه را برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بازگو کردند، حضرت غش کرد… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی غیور بود…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] الکافی، جلد ۲، صفحه ۱۸۶ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: شِیعَتُنَا اَلرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ اَلَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اَللَّهَ إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اَللَّهُ وَ إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ اَلشَّیْطَانُ)

[۵] شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار، جلد ۳، صفحه ۴۵۹ (عَلِیُّ بْنُ حَمْزَهَ ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : مَا اِجْتَمَعَ مِنْ أَصْحَابِنَا جَمَاعَهٌ فِی ذِکْرِ اَللَّهِ أَوْ فِی شَیْءٍ مِنْ ذِکْرِنَا إِلاَّ بَعَثَ إِبْلِیسُ شَیْطَاناً فِی عُنُقِهِ شَرِیطٌ لِیُفَرِّقَ جَمَاعَتَهُمْ. ثُمَّ قَالَ عَلِیُّ بْنُ حَمْزَهَ : جَاءَنِی قَوْمٌ مِنْ أَصْحَابِنَا لِیَسْتَمِعُوا مِنِّی شَیْئاً، فَتَجَلَّلْتُ بِهِمْ مَوْضِعاً حَتَّى جِئْنَا إِلَى مَسْجِدِ بَنِی کَاهِلٍ ، فَدَخَلْنَا اَلْمَسْجِدَ، فَلَمَّا أَخَذْنَا فِی اَلْحَدِیثِ، فَلَمْ نَلْبَثْ أَنْ جَاءَ صِبْیَانٌ یَرْمُونَنَا بِالْآجُرِّ، فَذَکَرْتُ اَلْحَدِیثَ.)

[۶] زیارت عاشورا

[۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۶ (قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ)

[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷ (ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ)

[۹] الکافی، جلد ۸، صفحه ۱۴۵ (اِبْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانٍ وَ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ اَلْمُسْتَقِیمَ `ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمٰانِهِمْ وَ عَنْ شَمٰائِلِهِمْ وَ لاٰ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شٰاکِرِینَ »  قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا زُرَارَهُ إِنَّهُ إِنَّمَا صَمَدَ لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ فَأَمَّا اَلْآخَرُونَ فَقَدْ فَرَغَ مِنْهُمْ .)

[۱۰] الدلائل على معانی الحدیث بالشاهد والمثل، جلد ۱، صفحه ۲۵۲

[۱۱] کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۳۱۹ (حَدَّثَنِی أَبُو اَلْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ اَلرَّزَّازُ اَلْقُرَشِیُّ اَلْکُوفِیُّ عَنْ خَالِهِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی اَلْخَطَّابِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ اَلرَّازِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: مَنْ لَمْ یُقَدِّرْهُ أَنْ یَزُورَنَا فَلْیَزُرْ صَالِحِی مَوَالِینَا – یُکْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِیَارَتِنَا وَ مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْیَصِلْ عَلَى صَالِحِی مَوَالِینَا یُکْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا.)

[۱۲] الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، جلد ۲، صفحه ۲۳۳ (أَخْبَرَنِی اَلشَّرِیفُ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ مَشَایِخِهِ : أَنَّ رَجُلاً مِنْ وُلْدِ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ کَانَ بِالْمَدِینَهِ یُؤْذِی أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ یَسُبُّهُ إِذَا رَآهُ وَ یَشْتِمُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ جُلَسَائِهِ یَوْماً دَعْنَا نَقْتُلْ هَذَا اَلْفَاجِرَ فَنَهَاهُمْ عَنْ ذَلِکَ أَشَدَّ اَلنَّهْیِ وَ زَجَرَهُمْ أَشَدَّ اَلزَّجْرِ وَ سَأَلَ عَنِ اَلْعُمَرِیِّ فَذُکِرَ أَنَّهُ یَزْرَعُ بِنَاحِیَهٍ مِنْ نَوَاحِی اَلْمَدِینَهِ فَرَکِبَ فَوَجَدَهُ فِی مَزْرَعَهٍ فَدَخَلَ اَلْمَزْرَعَهَ بِحِمَارِهِ فَصَاحَ بِهِ اَلْعُمَرِیُّ لاَ تُوطِئْ زَرْعَنَا فَتَوَطَّأَهُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِالْحِمَارِ حَتَّى وَصَلَ إِلَیْهِ فَنَزَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَهُ وَ بَاسَطَهُ وَ ضَاحَکَهُ وَ قَالَ لَهُ کَمْ غَرِمْتَ فِی زَرْعِکَ هَذَا فَقَالَ لَهُ مِائَهُ دِینَارٍ قَالَ وَ کَمْ تَرْجُو أَنْ تُصِیبَ فِیهِ قَالَ لَسْتُ أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ قَالَ إِنَّمَا قُلْتُ لَکَ کَمْ تَرْجُو أَنْ یَجِیئَکَ فِیهِ قَالَ أَرْجُو فِیهِ مِائَتَیْ دِینَارٍ قَالَ فَأَخْرَجَ لَهُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ صُرَّهً فِیهَا ثَلاَثُمِائَهِ دِینَارٍ وَ قَالَ هَذَا زَرْعُکَ عَلَى حَالِهِ وَ اَللَّهُ یَرْزُقُکَ فِیهِ مَا تَرْجُو قَالَ فَقَامَ اَلْعُمَرِیُّ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ یَصْفَحَ عَنْ فَارِطِهِ فَتَبَسَّمَ إِلَیْهِ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ اِنْصَرَفَ قَالَ وَ رَاحَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَوَجَدَ اَلْعُمَرِیَّ جَالِساً فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ قَالَ اَللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاَتِهِ قَالَ فَوَثَبَ أَصْحَابُهُ إِلَیْهِ فَقَالُوا مَا قِصَّتُکَ قَدْ کُنْتَ تَقُولُ غَیْرَ هَذَا قَالَ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ سَمِعْتُمْ مَا قُلْتُ اَلْآنَ وَ جَعَلَ یَدْعُو لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَخَاصَمُوهُ وَ خَاصَمَهُمْ فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ إِلَى دَارِهِ قَالَ لِجُلَسَائِهِ اَلَّذِینَ سَأَلُوهُ فِی قَتْلِ اَلْعُمَرِیِّ أَیُّمَا کَانَ خَیْراً مَا أَرَدْتُمْ أَوْ مَا أَرَدْتُ إِنَّنِی أَصْلَحْتُ أَمْرَهُ بِالْمِقْدَارِ اَلَّذِی عَرَفْتُمْ وَ کَفَیْتُ بِهِ شَرَّهُ .)

[۱۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹ (فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)