حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ ۸ دی ماه ۱۴۰۱ در بیت الزهرا سلام الله علیها به ادامه سخنرانی با موضوع “درنگی در معنای حجّت، با تکیه بر حجیّت حضرت زهرا سلام الله علیها بر امامان علیهم السلام” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
عرض ادب به ساحت مقدّس و حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
به محضر شما عرض کردیم که بنای دین به این نیست که افراد را به زحمت بیندازد، زین سبب اولیای خدا را معرّفی نمیکند، برای اینکه آنها راحت به زندگی خود بپردازند. بسیاری اولیای خدا در غربت و بصورت خوش زندگی میکنند، امثال من هستند که شاید به جمعیت نیاز داشته باشند، آنها برعکس امثال من با مردم انس نمیگیرند، چون مَعالم ذهن و معیار و نگاهشان متفاوت است، وقتی قدری اوج میگیرند دیگر نمیتوانند با مردم زندگی کنند.
از مهمترین ابتلائات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و انبیاء علیهم السلام این است که از این جهت از همه بیشتر اوج گرفتهاند، ولی از همه خاکیتر هستند.
هرگز هم دیده نشده است که کسی به محضر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برسد و احساس کند که آن بزرگواران اذیّت هستند، با اینکه اذیّت بودند. طوری رفتار میکنند که مردم متوجّه نمیشوند که کلاس آن بزرگواران خیلی متفاوت است. این هم از عوامل غربتشان است.
مادران انبیاء و ائمه علیهم السلام معرّفی نمیشوند.
عرض کردیم این نکتهی مهمّی در فهم آیات و روایات است که آن جایی که کسی را معرّفی میکنند، حتماً خبری هست.
در میان مادران انبیاء علیهم السلام، حضرت مریم سلام الله علیها معرّفی شده است… اگر فرصت شود، چون معرّفی او و فهم شخصیت او، خیلی به فهم شخصیت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مربوط است، عرض میکنم. آنجا حضرت مریم سلام الله علیها به جهاتی معرّفی شدهاند که بر مردم حجّیت دارند.
«حجّیت» معانی مختلفه دارد، یکی از آنها این است که شما روز قیامت میگویید چون ایشان این کار را کرد من هم این کار را کردم. یعنی یک معنای حجّیت این است که شما میتوانید به آن احتجاج کنید، سندِ محکمهپسندِ دادگاه قیامت است.
حضرت مریم سلام الله علیها حجّت خدا بر حضرت عیسی علیه السلام است، همانطور که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجّت خدا بر ائمه علیهم السلام هستند.
حضرت مریم سلام الله علیها خیلی وصف شدهاند. خیلی از اهل سنّت خیال کردهاند که حضرت مریم سلام الله علیها نبی هستند، چون قرآن فقط از مادرِ یک نبی اینقدر تعریف کرده است. برای حضرت مریم سلام الله علیها عصمت اثبات میشود، «یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ».[۴]
چه لزومی دارد که خدای متعال این آیه را بفرماید؟ با این توجّه که راجع به هیچ کسی نفرموده است!
در ذهن انسان، قبل از این توجّه، این است که باید خوبها را معرّفی کند؛ ولی وقتی تذکّر داده میشود که دعب قرآن کریم و روایات این نیست، آنوقت انسان تعجّب میکند.
وقتی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میرسیم، این توجّه و تکرر و تعددِ روایات، خیلی عجیب است. رفتارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عجیب است.
آن کسانی که دچار گیجی بودند، یا میخواستند رفتار دیگران را توجیه کنند، اینطور توجیه میکردند که فاطمه فرزند آخر پیامبر بود و پیامبر در کهولت سن فرزنددار شده بود و طبیعتاً دخترِ آخر عزیز دردانه است!
اما همانطور که عرض کردیم، رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگونهای است که مسئله با این توجیهِ خزعبل، حل نمیشود.
اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سجّاده را پشت در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببرند و آنجا نماز شب بخوانند، دیگر برای دوست داشتن دختر نیست! نماز شب است، انسان جایی میایستد که بهتر است.
امام جواد علیه السلام نماز عصر خود را در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواندند. برای همین از ائمه سؤال کردند که نماز در محراب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بهتر است یا خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؟ فرمودند: نماز در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ثواب بیشتری دارد.
خودِ این موضوع باعث حیرتِ انسان میشود.
بعد عرض کردیم گرچه من نمیتوانم آن روایت را اثبات کنم که امام عسکری صلوات الله علیه فرمودهاند، اما مفهوم روایت صحیح است.
بعد شروع کردیم به واکاوی این مفهوم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجّت خدا بر حجج است.
معانی مختصری عرض کردیم، از جمله اینکه ائمه علیهم السلام برای امامتشان، غیر از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از طرف حضرت حق فرموده است که اینها امام هستند، فرمودهاند که مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فرموده است که ما امام هستیم.
اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این مسئله مدخلیت نداشتند، هر کسی که بود، این حرف مسخره بود.
انگار برای اثبات امام زمان ارواحنا فداه بگویند، کاشانی گفته است ایشان امام است! کاشانی را چه به این حرفها؟
بجز خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله که إخبار عن الله دارد و میتواند از جانب خدای متعال حرف بزند، چه کسی چنین جایگاهی دارد؟
وقتی کسی در حد حضرت صادق صلوات الله علیه که مغز دانشمندان جهان اسلام نزد ایشان طفل هم نیست، میفرمایند «مادرم به من وصیّت کرده است»، درواقع میخواهد بفرماید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه شأنی دارد.
یعنی اگر روز قیامت پرسیدند که چرا امام صادق علیه السلام امام ششم شماست؟ میتوانید بگویید چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرموده است.
این یک معنای حجّت خدا بر حجج است.
نکاتی در مورد عصمت
یک معنای دیگری هم دارد، منتها چون وعدهای دادم، اول آن را توضیح بدهم.
گاهی در ذهن ما پیش میآید که چرا ما را حجّت و معصوم نکردند؟ آیا اینجا هم پارتیبازی رخ داده است؟
این از آن جاهایی است که آدمها موضوع را برعکس فهمیدهاند.
فرض بفرمایید اینجا در حال اسبابکشی هستند، من هم غریبه هستم، شما هم خیلی رفیقِ صاحبخانه نیستید. صاحبخانه به دو نفر از دوستان خود میگوید به اینجا بیایید که باید دو کامیون بار خالی کنید. بعد شما رد میشوید و میگویید: نامردها! چرا به من نگفتید برای باربری بیایم؟
مسلّماً این کار زحمت است.
عصمت برای امام زحمت است، عصمت نعمت خدا برای ماست نه برای امام.
عصمت برای مقام اثبات است نه مقام ثبوت.
یعنی چه؟
هر انسانی حقیقتی دارد، همین الآن اگر ما را روی ترازوی اعمالمان بگذارند، عندالله جایگاهی داریم، ان شاء الله «مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ»،[۵] نستجیربالله «مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ».[۶] آنجا معلوم میشود چه چیزی هستیم.
نام آن حقیقتِ ما «مقام ثبوت» است. یعنی آن چیزی که ما هستیم. حال دیگران بدانند یا ندانند.
ممکن است در این جلسه یکی از یاران امام زمان ارواحنا فداه هم باشد، من و شما هم نشناسیم. اگر من و شما او را نشناسیم که ضرری به مقام او نمیزند، او عندالله مقامی دارد. اگر خودِ امام زمان ارواحنا فداه صلوات الله علیه روحی له الفداه عجّل الله تعالی فرجه الشّریف هم در این جلسه حاضر باشند، من نمیدانم. ندانستنِ من که جایگاه امام زمان ارواحنا فداه را کم نمیکند، او همان جایگاهی را دارد که دارد.
یک مقام مقامِ اثبات است.
مقامِ اثبات یعنی چه؟
یعنی نگاهِ دیگران به او، در نظر دیگران چگونه است. به این موضوع «مقام اثبات» میگویند.
یعنی شما که اینقدر نسبت به امام زمان ارواحنا فداه عشق میورزید، هر کسی ادّعای امام زمانی کند، قبول نمیکنید. اولین کار این است که اصلاً تمسخر میکنید، چون مقام خیلی بزرگی است، انبیاء خادمِ امام زمان ارواحنا فداه هستند، اصلاً این موضوع به قوارهی کسی نیست، بلکه نوکران ویژهی او هم به قوارهی کسی نمیآید.
روزی که امام زمان ارواحنا فداه تشریف میآورند باید چه بفرمایند؟
همانطور که میدانید ما چندصد نفر مدّعیِ امام زمانی در زندان داریم، هر کسی بگوید من امام زمان هستم که ما دست او را نمیبوسیم. چون این منزلت خیلی ارزشمند است، قلابی زیاد دارد. هر چیز ارزشمندی قلابی دارد. مثلاً نبی، پیغمبرِ دروغین دارد. امام زمان ارواحنا فداه، امام زمانِ قلابی دارد، چون ارزشمند است.
در میان زنهای عالم یک زن قلابی داشته است، این نشان میدهد که خیلی عظیم الشّأن است، آن زن حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. معلوم است که حضرت زینب کبری سلام الله علیها چه مقامی دارند که حدود صد و پنجاه سال بعد از حضرت زینب کبری سلام الله علیها، یک نفر ادّعا کرده است که من حضرت زینب کبری سلام الله علیها هستم!
جنس قلابی برای جنس ارزشمند است، لذا شما باید تشخیص بدهید که کدامیک اصل است و کدامیک فرع است. باید کاری کند که ما متوجّه شویم امام زمان ارواحنا فداه است، یعنی برای ما اثبات شود که او امام زمان ارواحنا فداه است.
در مورد اینکه امام زمان اصلی باشد، دیگر مهم نیست ما بفهمیم یا نفهمیم، چون ایشان عندالله امام هستند، مقام قرب و ولایت ایشان هست و عالم هم به امر او جابجا میشود، چه ما بفهمیم و چه ما نفهمیم، این مقام ثبوت است. مقام اثبات یعنی ما بتوانیم بفهمیم که او امام ماست و ان شاء الله جانمان را فدای ایشان کنیم.
عصمت برای مقام اثبات است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خطا نمیکنند، برای اینکه ما بتوانیم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه احتجاج کنیم، وگرنه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به ما نیاز نداشتند.
قرار است چه کسی بار را بردارد؟
فرض کنید اینجا بگوییم هر کسی قرار است یک کیلوگرم بار بردارد، مسئول باید صد هزار کیلوگرم بار بردارد. دیگر کسی نمیگوید «نامردها! اجازه بدهید من بار را ببرم!».
چه کسی میتواند این بار را بردارد؟ چه کسی میتواند بار امّت را به دوش بکشد؟ اگر میتوانی بسم الله! اصلاً این چیزی نیست که بگوییم چرا به ما عطا نشده است. همان چیزهایی که به ما دادهاند را چقدر مصرف کردهایم؟ استعدادی که به ما دادهاند را چقدر مصرف کردهایم؟
اینطور نیست که نعوذبالله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به گناه علاقه داشته باشد و خدا به او عصمت بدهد که او را با پارتی بازی رد کند. نه! امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است! عصمت آرمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.
بلاتشبیه مانند کلانتری که در فیلمها یک آرم روی سینهی خود دارد. آن آرم برای این است که مردم بفهمند باید در صورتی که دزد به آنها زد، به کلانتر مراجعه کنند. آن آرم را روی سینهی هر کسی بزنند دائم با دزدها درگیر است، آنجا از همه جا ناامنتر است، چون اول او را میزنند تا او را از سر راه بردارند.
عصمت اینطور نیست که بگوییم چرا به ما ندادهاند، مگر استعدادهای دیگری که به ما دادهاند را چکار کردیم؟ اگر درست مصرف شود، مرحلهی بعد را هم میدهند. اگر غیر از این باشد که او جواد و رحیم و رحمان نیست، یعنی من استعداد دارم و منتظر هستم و فیض خدا نمیرسد؟ نعوذبالله!
اتفاقاً برعکس است، فیض خدا دائم میرسد اما من نمیتوانم خرج کنم. من حتّی نمیتوانم چشم و زبان خود را کنترل کنم.
عصمت آرمی است که دیگران بفهمند باید به کجا پناه ببرند. عصمت آن علامتی است که روی درِ پناهگاه میزنند تا مردم به آنجا مراجعه کنند. برای مقام اثبات است. وگرنه اینطور نیست که او برای عصمت گیر کرده باشد، او خودش گناه نمیکرده است، عصمت فقط اعلامِ این موضوع است.
راه برای هر کسی که بخواهد به کمال برسد باز است، اینطور نیست که خدای متعال بفرماید فقط همین چهارده نفر معصوم هستند. اگر کسی به جایی برسد که بخواهد به آن مقامات برسد، خدای متعال ظرفیت این موضوع را دارد، و شاید ما کسانی را داشته باشیم که آنها هم در طول عمرشان گناه نکرده باشند.
مثلاً آیا حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت معصومه سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام گناه کردهاند؟ معاذالله!
اما این بزرگواران آرم نخوردهاند، یعنی باید دین را از آن چهارده نفر گرفت.
این مطلب هم برای بانوانی که فکر میکنند در این فضا به آنها ظلم شده است، امامت مقامی است که باید یک مرد این کار را کند، نه اینکه کمال مردانه باشد. وگرنه خدای متعال یک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داده است که برای ائمه علیهم السلام مقامِ مولایی داشته باشند، که به خواهران بفرمایند که اگر شما هم بخواهید به کمال برسید، کسی جلوی شما را نگرفته است.
کمال هیچ مانعی ندارد، اصلاً هم زن و مرد ندارد، لذا حضرت مریم سلام الله علیها حجّت خدا بر پیغمبر اولوالعزم حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجّت خدا بر دوازده امام هستند که بالاتر از انبیای قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، ولی زن است. ولایت هم دارد اما کسی غیر از چهارده معصوم آرم ندارند.
اینکه ما میگوییم «چهارده معصوم»، بدین معنا نیست که کس دیگری نمیتواند به کمال برسد، ممکن است کس دیگری هم به مقاماتی برسد. البته به ما خبر دادهاند که کسی به مقام این چهارده معصوم نمیرسد اما مقام چهارده معصوم کجاست؟
کُلُّ قَومٍ تَوَسَلت بِنَبیٍ وَ بِهی قَد تَوسَل أنبیاها
هر قومی دست به دامان پیغمبرشان هستند، این انبیاء دست به دامان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند…
وَ بِهِ الرُسلُ کُلَّ مَاشتَدَّ أمرٌ دَعَهُ الله وَاستَجَابَ دُعَاها
هر کدام از این انبیاء گرفتاری پیدا کنند، دست به دامان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میشوند که خدای متعال دستشان را بگیرد…
حال نمیشود به آن مقام رسید اما مقامات کمال اینطور است که شما هرچه جلو بروید، جا هست. حال اگر کسی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم نرسید، از رفتار او معلوم است که چقدر بلندپرواز است.
خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم فرمودند که «وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ»[۷] مرغ خیالتان هم هرچه پر بزند به من نمیرسد.
النّورُ أنتَ وَ کُلُّ نُورٍ ظُلمَهٌ وَالفَوقُ أنتَ و کُلُّ فَوقٍ دُونُ
نور تویی، خورشید هم در برابرِ تو خاموش است! بالا تویی، هر چیزی در برابرِ تو پایین است.
آن کسی که در وصف او «النّورُ أنتَ» میگفتند، این روزها میگفت آسمان تاریک است، دیگر آسمان زشت شده است.
«عصمت» لباسِ پیغمبر و امام است که شما بشناسید و بگویید به او مراجعه میکنیم. اینطور نیست که معصومین چهارده نفر باشند ولی چون ما معصوم دیگری نمیشناسیم که مُهرِ عصمت داشته باشد، ما دین را از این چهارده نفر میگیریم، بدون اینکه انکار کنیم کسان دیگری هم پروازهایی داشتهاند. یعنی راه باز است.
طرف میگوید: چرا خدا من را معصوم نکرده است؟
پاسخ این است که چند کار را که میدانستی بد است انجام دادهای؟
ان شاء الله خدای متعال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، هم آیت الله سبحانی حفظه الله که از مراجع هستند میفرمود، هم من از یکی از شاگردان خاص امام خمینی رضوان الله تعالی علیه شنیدهام. میگفت: وقتی نزد امام خمینی مینشستی، تا یک هفته وقتی میخواست فکر گناه به ذهن تو برسد، تصویر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مقابل چشمانت میآمد.
تأکید میکنم که من عرض نکردم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه معصوم است، همانطور که عرض کردم آرم عصمت برای چهارده نفر است.
بزرگی از اولیای خدا میگوید میخواستم به محضر استادم برسم، دیر شد، نسبت به همسرم تندی کردم. وقتی خواستم داخل شوم، استاد در کلاس فرمود: شیخ! آیا میخواهی اینطور به عرش هم برسی؟
من دفعهی بعد که عصبی میشدم، اگر از خوف خدا نبود، از خوف این استاد جرأت نمیکردم نسبت به همسرم تندی کنم.
یعنی راه برای کمال باز است. آن چهارده نفر آرم خوردهاند.
اگر در همهی زنان عالم یک زن آرم خورده است، برای این است که آنجایی که تمام مردان عالم نشستند، پهلوی او شکسته است. یعنی اصلاً او را برای چنین جایی قرار دادند که هیچ مردی مردانگی ندارد و باید یک نفر بیاید که تاریخ را نجات بدهد، او آمده است.
عصمت برای مقام اثبات است، نهایت این امر فقط زحمت است، انگار که به شما بگویند باید هر روز ده هزار کیلو بار روی دوش خود بگذارید و به این طرف و آن طرف بروید.
اگر کسی نفهمد و با خدا ارتباط نداشته باشد میگوید این لطف نیست، این به دوش کشیدنِ بارِ مردم، کارِ آن کسی است که اصلاً کارِ او کشیدنِ بارِ مردم به دوش است.
وصیّتی به عزیزانم
دوست دارم این داستان را عرض کنم و بعد بحث را پیش ببرم، امیدوارم روزی که جنازهی من روی دوش مردم بود، کسی این روایت را بخواند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روزگاری که خلیفه بود به بازار میرفت، بازار کوفه هم بازارِ بزرگی است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کنار بساط فقرا میرفتند، این کارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم نعوذبالله برای نمایش نبود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود خدای متعال تو را به یک موهبتی زینت داده است که احدی را در این عالم به آن موهبت زینت نداده است، «وَهَبَ لَکَ حُبَّ اَلْمَسَاکِینِ»،[۸]…
بخدا قسم اگر به فقیری که شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است بگویند تو در این دنیا فقر داری (البته خاک بر سر کسی که باعث فقر تو شده است، وای بحال مسئولی که به تو کمک نکرده است، آنها سر جای خود، نمیخواهم آنها را تبرئه کنم) ولی در میان این جمع، اگر همه چیز همه مساوی باشد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فقیری که مؤمن است را بیشتر دوست دارد…
البته توجّه داشته باشید که خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دنبال این امر بود که فقر را کم کند، باید به این امور دقّت کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دنبال فقیر کردنِ جامعه نبود، واضح است که منظور بنده هم این نیست که کسی تنبل باشد و کاری نکند و فقیر شود، اما همانطور که میدانید اوضاع جامعه طوری است که وضع بعضیها به استضعاف کشیده میشوند، قیمتها بالا و پایین میشود و ناگهان به کسانی فشار میآید، طرف کمکاری نکرده است، مثلاً کارگر است و از صبح تا شب هم کار میکند، اما ناگهان قیمتها بالا و پایین میشود و او مدام فقیرتر میشود، او هم عفیف و مؤمن و شیعه است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را بیشتر دوست دارد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به بازار میآمدند، حجرههای گوناگون بود، همه هم دوست داشتند که خلیفه به حجرهی آنها بیاید، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کنار دکّهی میثم تمّار میرفت، سهپایهای که یک سینی خرما روی آن بود!
تواضع را ببینید!
گاهی میثم تمّار کار داشت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جای او میایستاد و خرما میفروخت تا میثم برود و کار خود را انجام بدهد و برگردد!
این کار هم یک امر تبلیغاتی نبود، این کار شیوهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود.
در بازار انواع شغلها هست، یک شغل هم باربری است، عرب به آن شخص «حمال» میگوید، این واژه در زبان عربی بد نیست اما در زبان فارسی واژهی «باربر» بهتر از «حمال» است. باربرها بابت این کار پول میگیرند.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به بازار میآمد و میدید بابرها در حال بار برداشتن هستند، باسرعت میرفت و بار اینها را روی دوش خود میگرفت و سوارِ گاری میکرد. دعب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که به باربرها کمک کند.
ان شاء الله آن روزی که جنازهی ما را بلند کردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بارِ ما را هم بلند کنند…
جمعبندی بحث
لذا کسی نگوید چرا به ما عصمت ندادهاند.
اگر اهل عصمت باشی باید به فکر دیگران باشی.
ان شاء الله خدای متعال شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، جملهی ایشان خیلی زیبا بود «برای شهید شدن باید شهید باشی».
اینطور نیست که رانت باشد، اگر بخواهی کسی مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشی باید لقمهی فرزندت را به کافر حربی بدهی، باید همسایه را به خانهی خودت مقدّم بدانی، آنوقت رنگ و بویی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میگیری. این امور شانسی و رانتی و لیبلی نیست.
فرصت نشد که اصل بحث را عرض کنم، معنای اصلی «حجّت الله علی الحجج» برای فردا ماند.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
ان شاء الله خدای متعال حبّ شدید را به ما روزی کند.
ما مشکل حبّ شدید داریم که این وضع طلاق در جامعه است، ما آموزش محبّت ندیدهایم، ای کاش هشت سال از مدارس ما را کم میکردند و چند چیز به ما یاد میدادند، یکی از آنها محبّت است. محبّت کردن و محبّت را حس کردن، محبّت دیگران را قدر دانستن.
ان شاء الله خدای متعال شهید چمران رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، چقدر او لطیف بود، چقدر جای او خالی است.
میگویند شهید چمران جایی را نگاه میکرد، ناگهان اشک او چکید.
کسی که کنار او بود، از زاویهای که او نگاه میکرد دید شاخهی یک برگی را میبیند، پاییز است و باد میوزد، انگار این برگ مقاومت میکرد که از شاخه جدا نشود. سپس برگ افتاد. اشک شهید چمران جاری شد.
شهید چمران گفته بودند: فراق این برگ از درخت خیلی سخت است.
آن کسی که لطیف است، در حد جدا شدن برگ از درخت هم گریه میکند. آیا میشود برای او روضهی باز خواند؟
من کسی را در تهران میشناسم که وقتی مقابل او بگویید روضه بخوانیم، چنان گریه میکند که دیگر اصلاً نمیخواهد روضه بخوانید. وقتی خودش هم میخواهد روضه بخواند میگوید «حال میخواهم روضه بخوانم»، بعد شروع میکند به گریه کردن. گاهی ده دقیقه گریه میکند و بعد روضه میخواند.
من گیج هستم که باید مرا آماده کنند و به سرِ موضوع ببرند. روضه یادآور است، یادآورِ یک مظلومیت است، او اینطور نیست، وقتی به او میگویند میخواهیم روضه بخوانیم، چون موضوع جلوی چشم اوست، شروع میکند به گریه کردن. لطیف است.
اگر کسی بیست سال به هیئت برود، تفاوت او با کسانی که در روضه خریط هستند، این است که اصلاً تحمّلِ شنیدنِ روضه ندارد.
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله العظمی سید حامدحسین هندی را رحمت کند، به او «میرحامد حسین» میگویند. وقتی به مجلس میآمد میگفتند: آقا تشریف آوردهاند، به روضهخوان بگویید روضه نخواند، ذکر بگوید. میرحامدحسین رضوان الله تعالی علیه با شنیدن نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم از حال میرفت، اصلاً تحمّل نداشت، مخصوصاً روضهی حضرت علی اکبر علیه السلام. انسان هرچه لطیفتر باشد اینگونه میشود.
حال بگویید در این عالم چه کسی لطافتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دارد؟ این فراق برای آن آقایی که لطافت او اعلی است و نسیان ندارد…
وقتی ما داغ میبینیم بعد از چند سال آرام میشویم، چون فراموشی داریم.
اما امام که نسیان ندارد، یعنی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه سی سال بعد هم مانند روز عاشورا بود، این سخت است که با مردم زندگی میکردند، وقتی با مردم زندگی میکردند هم زندگی مردم را تلخ نمیکردند.
گاهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با اصحاب شوخی میکرد…
شما دیدهاید که گاهی اوقات بعضی از مادرها برای اینکه بچههای خود را اداره کنند، غم خود را در دل خود نگه میدارند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم اینطور نبود که غم نداشته باشند، ولی بروز نمیدادند…
همانطور که در نهج البلاغه اشاره شده است، محاسن مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اواخر عمر حضرت سفید شده بود. به حضرت عرض کردند: شما فرماندهی نظامی هستید، فرماندهی نظامی هم نباید اثر ضعف داشته باشد. محاسنتان را خضاب کنید، این امر مستحب است.
حضرت فرمودند: ما عزادار هستیم.
عرض کرد: اخیراً که کسی از بنی هاشم از دنیا نرفته است!
شبی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کرد، فرمود: «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ»[۹] دیگر این جگر خنک نخواهد شد…
بلکه توقع حضرت از ما هم این است، فرمود: «یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى اَللَّهَ»[۱۰] اگر مؤمن هم بفهمد چه بلایی بر سر من آمده است، تا زمانی که زنده است، جگر او میسوزد… وقتی به یاد میآورد انگار که روز زغال خوابیده است، انگار که درون او کوره است…
این روزها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی زود خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ترک کرد، با بچهها به خانهی دیگری رفتند. چون دیگر نمیشد در آن خانه نفس کشید…
دیوارهای خانههای ما طوری است که اثری از دست روی آن نمیماند، اما اگر دیوار کاهگلی باشد، اثر دست روی آن میماند.
جای جای خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جایِ تکیه دادن و درد کشیدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، همه جا یاد او بود، نمیشد تحمّل کرد…
بچهها هم همینطور بودند، جای بستر مادر، جای رو به قبله شدن مادر، جای تغسیل مادر… پدر در حیاط خانه برای مادر تابوت ساخت، نمیشد زندگی کرد…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زود خانه را ترک کرد، بچهها را برد…
اما فراق اذیّت میکرد، در روایت هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبها بر سر مزار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میرفت…
در روایت هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ» دیگر هر شبی برسد، من به یاد امشب نمیتوانم بخوابم…
مرحوم آیت الله غروی اصفهانی این را در یک بیت گفتهاند که من نمیتوانم خیلی تشریح کنم، از امام زمان ارواحنا فداه معذرت میخواهم، میگوید: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همان کسی است که وقتی کمی غمگین بشود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که قلب عالم وجود است غمگین میشود، روی همهی عالم اثر دارد. میگوید: «ومن سَوَادِ مَتنِهَا اسْودَ الفضا» وقتی پشت او کبود شد، آسمان سیاه شد… «یَا سَاعَدَ اللهَ الامَامَ المُرتَضَى» خدا به داد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برسد…
فجر تا سینهی آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت
هر شب وقتِ این بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر سر مزار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برود و گریه کند، روزها بخاطر محدودیت امکان نداشت، اما بعضی روزها هم نمیتوانست خود را کنترل کند و سر میزد، بعضی از نزدیکان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خبر دادند و گفتند: آمد و خود را روی قبر انداخت و صدا زد:
مالی وقفتُ علی القبورِ مُسلِّماً قبرَ الحبیبِ فلم یَرُدَّ جوابی
اینجا ایستادهام و صدا میزنم، میدانی چند وقت است که صدای تو را نشنیدهام؟ آیا تو هم نمیخواهی جواب سلام مرا بدهی؟
گاهی که حضرت نمیتوانست کنار قبر برود، به بقیع میرفت و بین قبور راه میرفت، نگاه میکردند که حضرت از این طرف به آن طرف میرود…
کنار زاویهی عقیل یک خانهی کوچکی بود، کنار این اتاقک مینشست و دو پا را در آغوش میگرفت، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم کنار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، بلند بلند گریه میکردند…
روزی عمار آمد و عرض کرد: آقا! فدای شما بشوم! شما امام ما هستید! ما را به صبر دعوت میکنید. ما شما را در جنگها دیدهایم، اما گاهی اوقات طوری ضجّه میزنید که بند دل ما پاره میشود، به یاد چه چیزی میافتید؟
این توضیح جملهی حضرت است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از من رو میگرفت، تا آن لحظهای که مبتلا شدم تا در غسل او دست بکشم، «إنّی لَمّا وَضَعَتُها علی المُغتَسِلِ وَجَدَتُ ضِلْعاً مِن أَضلاعِها مَکسوراً»[۱۱] وقتی او را روی مغتسل گذاشته بودم و باید دست میکشیدم، دستم به آن استخوانِ…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۴۲ (وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ)
[۵] سوره مبارکه قارعه، آیه ۶
[۶] سوره مبارکه قارعه، آیه ۸
[۷] الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱۷ (وَ رَأَیْتُ خُطْبَهً لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَدْ فَسَّرَهَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ اَلْعَسْکَرِیُّ صَاحِبُ کِتَابِ اَلْمَوَاعِظِ وَ اَلزَّوَاجِرِ وَ هُوَ مِنَ رُؤَسَاءِ مُخَالِفِی أَهْلِ اَلْبَیْتِ وَ اَلْخُطْبَهُ فِی کِتَابٍ اِسْمُهُ کِتَابُ مَعَانِی اَلْأَخْبَارِ تَارِیخُ اَلْفَرَاغِ مِنْ نَسْخِهِ سَنَهُ إِحْدَى وَ ثَلاَثِینَ وَ ثَلاَثِمِائَهٍ قَالَ صَاحِبُ کِتَابِ مَعَانِی اَلْأَخْبَارِ مَا هَذَا لَفْظُهُ بَابُ مَعَانِی خُطْبَهِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلطَّالَقَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى اَلْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْجَلِیلِ یَحْیَى بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ اَلْحِمَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی خُزَیْمَهَ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: ذَکَرْتُ اَلْخِلاَفَهَ عِنْدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى اَللَّهَ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى إِذَا مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ عَقَدَهَا لِأَخِی عَدِیٍّ بَعْدَهُ فَیَا عَجَبَا بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَصَیَّرَهَا وَ اَللَّهِ فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَکْثُرُ اَلْعِثَارُ فِیهَا وَ اَلاِعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ اَلصَّعْبَهِ إِنْ أَعْنَفَ بِهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ اَلنَّاسُ لَعَمْرُ اَللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اِعْتِرَاضٍ وَ بَلْوًى مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ اَلْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ اَلْمِحْنَهِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی مِنْهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اِعْتَرَضَ اَلرَّیْبُ فِیَّ مَعَ اَلْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ بِهَذِهِ اَلنَّظَائِرِ فَمَالَ رَجُلٌ لِضِغْنِهِ وَ أَصْغَى آخَرُ لِصِهْرِهِ وَ قَامَ ثَالِثُ اَلْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضِمُونَ مَالَ اَللَّهِ خِضْمَهَ اَلْإِبِلِ نِبْتَهَ اَلرَّبِیعِ إِلَى أَنِ اِنْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ فَمَا رَاعَنِی إِلاَّ وَ اَلنَّاسُ کَعُرْفِ اَلضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ اَلْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اَللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَهُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنْ حَلِیَتِ اَلدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّهَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَهَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّهِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ قَالَ فَنَاوَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلسَّوَادِ کِتَاباً فَقَطَعَ اَلْحَدِیثَ وَ تَنَاوَلَ اَلْکِتَابَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَوِ أَطْرَدْتَ مَقَالَتَکَ حَیْثُ بَلَغْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا اِبْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ فَقَالَ مَا أَسَفْتُ عَلَى کَلاَمٍ قَطُّ أَسَفِی عَلَى کَلاَمِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَیْثُ أَرَادَ .)
[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۰ ، صفحه ۷۹ (یَا عَلِیُّ إِنَّ اَللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَهٍ لَمْ یُزَیِّنِ اَلْعِبَادَ بِزِینَهٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْهَا هِیَ زِینَهُ اَلْأَبْرَارِ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى اَلزُّهْدُ فِی اَلدُّنْیَا جَعَلَکَ لاَ تَرْزَأُ مِنَ اَلدُّنْیَا شَیْئاً وَ لاَ تَرْزَأُ اَلدُّنْیَا مِنْکَ شَیْئاً وَ وَهَبَ لَکَ حُبَّ اَلْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً وَ یَرْضَوْنَ بِکَ إِمَاماً. رَوَاهُ أَبُو نُعَیْمٍ اَلْحَافِظُ فِی کِتَابِهِ اَلْمَعْرُوفِ بِحِلْیَهِ اَلْأَوْلِیَاءِ وَ زَادَ فِیهِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَنْبَلِ فِی اَلْمُسْنَدِ : فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَّقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَّبَ فِیکَ.)
[۹] کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۶ (وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى زِیَادَهٌ عَلَى قَوْلِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ مَوْتِهَا -: أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ وَ لاَ نَبْرَحُ أَوْ یَخْتَارَ اَللَّهُ تَعَالَى لِی دَارَکَ اَلَّتِی أَنْتَ فِیهَا مُقِیمٌ سَرْعَانَ مَا فُرِّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنْبِئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلاً فَسَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحٰاکِمِینَ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَهٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَهُ اَللَّهُ اَلصَّابِرِینَ فَالصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ فَبِعَیْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُکَ صَبْراً وَ تَهْتَضِمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ یَبْعُدِ اَلْعَهْدُ فَإِلَى اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَى وَ فِیکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنُ اَلْعَزَاءِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهَا مَعَکَ .)
[۱۰] الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱۷ (وَ رَأَیْتُ خُطْبَهً لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَدْ فَسَّرَهَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ اَلْعَسْکَرِیُّ صَاحِبُ کِتَابِ اَلْمَوَاعِظِ وَ اَلزَّوَاجِرِ وَ هُوَ مِنَ رُؤَسَاءِ مُخَالِفِی أَهْلِ اَلْبَیْتِ وَ اَلْخُطْبَهُ فِی کِتَابٍ اِسْمُهُ کِتَابُ مَعَانِی اَلْأَخْبَارِ تَارِیخُ اَلْفَرَاغِ مِنْ نَسْخِهِ سَنَهُ إِحْدَى وَ ثَلاَثِینَ وَ ثَلاَثِمِائَهٍ قَالَ صَاحِبُ کِتَابِ مَعَانِی اَلْأَخْبَارِ مَا هَذَا لَفْظُهُ بَابُ مَعَانِی خُطْبَهِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلطَّالَقَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى اَلْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْجَلِیلِ یَحْیَى بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ اَلْحِمَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی خُزَیْمَهَ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: ذَکَرْتُ اَلْخِلاَفَهَ عِنْدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى اَللَّهَ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى إِذَا مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ عَقَدَهَا لِأَخِی عَدِیٍّ بَعْدَهُ فَیَا عَجَبَا بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَصَیَّرَهَا وَ اَللَّهِ فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَکْثُرُ اَلْعِثَارُ فِیهَا وَ اَلاِعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ اَلصَّعْبَهِ إِنْ أَعْنَفَ بِهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ اَلنَّاسُ لَعَمْرُ اَللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اِعْتِرَاضٍ وَ بَلْوًى مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ اَلْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ اَلْمِحْنَهِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی مِنْهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اِعْتَرَضَ اَلرَّیْبُ فِیَّ مَعَ اَلْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ بِهَذِهِ اَلنَّظَائِرِ فَمَالَ رَجُلٌ لِضِغْنِهِ وَ أَصْغَى آخَرُ لِصِهْرِهِ وَ قَامَ ثَالِثُ اَلْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضِمُونَ مَالَ اَللَّهِ خِضْمَهَ اَلْإِبِلِ نِبْتَهَ اَلرَّبِیعِ إِلَى أَنِ اِنْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ فَمَا رَاعَنِی إِلاَّ وَ اَلنَّاسُ کَعُرْفِ اَلضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ اَلْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اَللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَهُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنْ حَلِیَتِ اَلدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّهَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَهَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّهِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ قَالَ فَنَاوَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلسَّوَادِ کِتَاباً فَقَطَعَ اَلْحَدِیثَ وَ تَنَاوَلَ اَلْکِتَابَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَوِ أَطْرَدْتَ مَقَالَتَکَ حَیْثُ بَلَغْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا اِبْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ فَقَالَ مَا أَسَفْتُ عَلَى کَلاَمٍ قَطُّ أَسَفِی عَلَى کَلاَمِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَیْثُ أَرَادَ .)
[۱۱] طرف من الأنباء والمناقب، جلد ۱، صفحه ۳۹۶ (حتّى قال علیّ علیهالسلام لعمار بن یاسر : وإنّ أعظم ما لقیت من مصیبتها أنّی لمّا وضعتها على المغتسل وجدت ضلعا من أضلاعها مکسورا ، وجنبها قد اسودّ من ضرب السیاط)
پاسخ دهید