«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبِیبَهِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّهِ الْهُدَى وَ حَلِیلَهَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَهَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِیجَهَ الْکُبْرَى صَلَاهً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِیهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَهِ أَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلَامِ».

صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات گذشته

با چند هدف به واکاوی ازدواج‌های صدر اسلام می‌پردازیم.

ازدواج با صدیقه طاهره سلام الله علیها از ادلّه‌ی امامتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، امر ازدواج صدیقه طاهره سلام الله علیها یک امرِ استثنائی و برخلاف عرف آن زمان است، یعنی جهت اعتقادی دارد.

سؤالات فراوان تاریخی بوجود می‌آید، که هر یک از آن‌ها ممکن است در ذهن‌ها یک شبهه تلقّی شود، مثلاً فلانی با فلانی ازدواج کرده است، آیا دخترِ امام حسین علیه السلام با مصعب زبیری ازدواج کرده است؟ آیا آن دخترِ دیگرِ امام حسین علیه السلام با پسرِ عثمان ازدواج کرده است؟ و…

این موضوع بایستی از جهت تاریخی بررسی شود که اگر این ازدواج‌ها رخ داده باشد، یعنی چه؟ آیا مانند امروز است که اگر بگویند کسی عروسِ یک مرجع تقلید است یا داماد مرجع تقلید است، امروز احتمالاً یک معنی دارد، اما آیا آن روز هم همین معنی را داشته است؟

بحث بعدی هم این است که جامعه‌ی ما به سمتی حرکت می‌کند که شیوه‌ی تعامل زن و مرد به سمت جاهلیت برمی‌گردد، این هم یک خطر بزرگ است.

یعنی این بحث هم جهت اعتقادی دارد، هم جهت تاریخی دارد، هم جهت سبک زندگی دارد.

امروز نه فقط در بین غیردینداران، که در بین دینداران هم بخش‌هایی از آن چیزی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌خواستند با ازدواج در جامعه ایجاد شود، فاصله گرفته شده است؛ که در جلسات گذشته به این بخش اشاره‌ای شده است.

یک جمع‌بندی از بحث جلسات گذشته می‌کنم تا ببینیم امروز چقدر می‌شود بحث را پیش برد.

غیرت یا تعصب

در دوران جاهلیت غیرت کم‌معنا بود، اساساً تدیّن غیرت می‌آورد، وگرنه تعصب است. در تعصب دیگر طرف به این موضوع کاری ندارد که این شخص شوهر دختر اوست یا خواستگار اوست یا نسبت به دختر او چشم‌چران است. کسی که تعصب دارد همه را یکطور می‌زند، ولی کسی که غیرت دارد اینطور نیست، می‌گوید حلالی داریم و حرامی، خطوط قرمزی داریم و شرایطی غیر از این، نسبت به آن چیزی که خدای متعال منع کرده است غیرت دارد نه نسبت آن چیزی که خدای متعال منع نفرموده است.

اگر دین باشد، اگر درواقع اصل غیرت روی توحید باشد، آنوقت انسان روی تمام آنچه که خدای متعال امر فرموده است غیرت پیدا می‌کند.

یعنی یک مؤمن نمی‌تواند تحمّل کند که هیچیک از اوامر الهی زیر پا برود، نه فقط نسبت به ناموس. اینطور نیست که آدمی لاابالی باشد و نسبت به ناموس غیرت داشته باشد، کسی که غیرتی است، نسبت به همه‌ی دین غیرت دارد، یا بگو نسبت به همه‌ی حقیقت غیرت دارد، به همه‌ی آنچه که متعلق به خدای متعال است غیرت دارد، نسبت به انبیاء علیهم السلام هم غیرت دارد، اگر جایی ببیند خدای نکرده به حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام جسارت می‌کنند هم نمی‌تواند تحمّل کند، یعنی اینطور نیست که فقط نسبت به ناموس خود غیرت داشته باشد.

غیرت، آن چیزی که در دین مدح شده است، یعنی ما غیر از خدا را ترجیح ندهیم، امر خدا را زیرپا نگذاریم، حریم ناموس مسلمان هم جزو همان‌هاست و یک چیز مستقلی نیست.

همانطور که نسبت به ولیّ خدا غیرت دارد، نسبت به زن مسلمان هم غیرت دارد، هر دو از این جهت که در اوامر الهی به این‌ها اهتمامی هست، و چون خدای متعال را حکیم و علیم و قدیر و رئوف و شکور و خیرمحض می‌داند، هر چیزی که خدای متعال بر آن تأکید کرده باشد، این شخص بر آن پافشاری می‌کند و برای او مهم است.

لذا مؤمن به همه‌ی دستورات خدا اهتمام دارد.

مسئله‌ی ازدواج در دوره‌ی جاهلیت و صدر اسلام

طبعاً در دوره‌ی جاهلیت چنین چیزی نبود، دوره‌ی جاهلیت سطح زندگی مردم عرب جاهلی نبود، نگاهشان جاهلی بود، و با آن نوع نگاه، امروز هم جاهلیت خیلی از جاهای دنیا را فرا گرفته است،

جاهلیت عرب جاهلی در این نبود که خیلی نفهم بودند و نمی‌فهمیدند، این بود که هوای نفس‌شان را مقدّم کرده بودند.

هر جای دیگری هم که این اتفاق رخ دهد، که در دنیا رخ می‌دهد، همینطور است. آن‌ها همان چیزهایی است که امروز در غرب رایج است. انواع ابتلائات و فسادهایی که امروز در غرب هست، در دوره‌ی جاهلیت رواج داشت. شأن جلسه نیست که بخواهم مثال بزنم.

کسانی که تاریخ‌نگار این عرصه هستند و کتاب در مورد ازدواج‌های دوره‌ی جاهلیت نوشته‌اند، شما فکر می‌کنید امروز فسادهای غرب را لیست می‌کنند، همانهاست!

اصلاً غیرت مسئله نبود، زن و مرد با علم به اینکه آن دیگری اهل خیانت است، با یکدیگر زندگی می‌کردند. چون این قرارداد و این علقه، علقه‌ی محکمی نبود، یک قرارداد اجتماعی با مسئولیت محدود بود، توقعی هم نداشتند، یعنی مانند یک معامله بود، هزینه‌های زندگی آن خانم به گردن آن آقا بود، از آنطرف هم بهره‌هایی از یکدیگر می‌بردند، همین!

چون شهوات و امیال و خواسته‌ها، نه عقل، نه دین، محور بودند، اگر پای چیز جاذبتری به میان می‌آمد، آن ازدواج بهم نمی‌خورد.

حتّی نام چیزهایی را ازدواج می‌گذاشتند که امروز در همه جای دنیا به آن فساد می‌گویند، اما آن‌ها نام آن را ازدواج می‌گذاشتند.

یا یکی از این دو، زن یا مرد، همزمان با افراد دیگری هم بود، یکدیگر هم از این موضوع باخبر بودند، ولی با یکدیگر زندگی می‌کردند.

می‌خواهم ببینید وقتی ازدواج این بوده است، از این سبک ازدواج چه معنایی استخراج می‌شود؟

اگر پسری از قبیله‌ی پرقدرتی می‌خواست از یک قبیله‌ی با قدرت کمتر زن بگیرد و آن‌ها آن دختر را نمی‌دادند، چون زور آن قبیله به این قبیله می‌رسید، آن دختر را می‌دزدیدند و این شخص با او ازدواج می‌کرد! قرآن کریم دارد که «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ».[۴]

یا اگر می‌خواستند از کسی انتقام بگیرند، یا پسری دختری را می‌خواست و خانواده‌ی او اجازه نمی‌دادند، اینجا خانواده مهم نبود، قبیله مهم بود، چون قبیله پشتوانه‌ی خانواده بود. اگر زور قبیله کم بود، قبیله‌ی قدرتمند دختر را می‌دزدید، و چون زورشان نمی‌رسید، نمی‌توانستند با یکدیگر بجنگند.

یعنی انواع غصب‌ها هم رخ می‌داد، به خیلی از تجاوزها و جسارت‌ها هم ازدواج می‌گفتند!

اصلاً معنای ازدواج در آنجا خیلی عام است، الآن ازدواج پایبندی‌هایی بدنبال دارد، اما آنجا از این خبرها نبود، و براحتی چشم‌داشت به ناموس یکدیگر را جلوی یکدیگر به زبان می‌آوردند.

اینکه شما می‌بینید طلحه چنین غلطی می‌کند که می‌گوید برای چه وقتی ما بمیریم کسی با همسر ما ازدواج می‌کند، اگر پیامبر بمیرد من هم با عایشه ازدواج می‌کنم… این برای زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. این فکر جاهلی بود.

اسلام این محتوا را خیلی تکان داد، با اینکه این یک مسئله‌ی مبتلابه هرروزی بود، اسلام سعی کرد این موضوع را تغییر دهد، و تا حد زیادی تغییر کرد.

منتها آن صدر اسلام چون گنهکارانی بودند… الآن من اشاراتی می‌کنم…

روزی که هند از پاکدامنی صحبت می‌کرد، عمر می‌خندید! چون این‌ها در دوران جاهلیت با یکدیگر ارتباطاتی داشتند، با اینکه هند همسر داشت.

یا اینکه معاویه و عمروعاص در جلسات شبانه‌ی خود که با یکدیگر شوخی می‌کردند، خاطرات کس و کار یکدیگر را به هم یادآوری می‌کردند!

این برای دوره‌ی بازمانده از جاهلیت است.

این دوره‌ی شروع ورود اسلام به این عرصه‌ی اجتماعی است. مسلماً این امر یک کار تربیتی گسترده نیاز دارد، در این مسئله کشش غریزی هم وجود دارد که کار را سخت‌تر می‌کند. یعنی ممکن است آدم‌هایی خوب باشند و اشتباه کنند.

کار خیلی سختی بود ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به سمت اصلاح این امر اجتماعی رفته است.

بر طبق برخی از نقل‌ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از آدم‌هایی که می‌خواستند مسلمان شوند چند عهد می‌گرفت، اگر کسی نداند می‌گوید شما که هنوز کلیات و اصول عقاید را نفرموده‌اید، چرا این‌ها را فرموده‌اید؟

سرقت… چون اموال مردم برایشان محترم نبود و خوردنِ مال مردم را زرنگی می‌دیدند، مگر اینکه زور آن قبیله به این قبیله برسد، یعنی خیلی از اوقات مانعِ سرقت، زور توان مقابل بود، نه مناعت طبع و کفّ نفس و تربیت.

لذا در بعضی از گزارش‌ها هست که وقتی کسی اسلام می‌آورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمود که سرقت نکنید و فحشا نکنید.

آن زمان موضوع فحشا در دو طرف هم بود، یعنی اینطور نبود که فقط مردها هرزه باشند. وقتی انسان‌ها افسار زندگی‌شان را بدست امیالشان بدهند، مسلّماً دیگر ترمزی ندارند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کار خیلی سختی کرده است.

برای اینکه این فحشا از حالت عمومی خارج شود، در اسلام حد آمد، یعنی حکم خدا آمد. اما یک فایده‌ی این حکم خدا که چهار شاهد دارد این است که حداقل دیگر کسی جرأت نکند که فساد خودش را بی‌دردسر و در ملأ انجام دهد. البته این بدین معنا نیست که اگر در خلوت انجام دهد فساد نیست، ولی در ملأ فساد بیشتری است. یعنی در جایی نباشد که ممکن است افراد مختلف بینند، طرف محدودیت قائل شود.

برای اینکه این‌ها رایج بود، نقل جلسات دورهمی این‌ها بود.

اینکه عرض می‌کنم گاهی پیش می‌آید که جوان هیئتی ما مانند دوره‌ی جاهلیت عمل می‌کند… بعد می‌گوید چرا ما از هیئت بهره نمی‌بریم! معلوم است که بهره نمی‌بری!

طرف ثروتمند بود، بار کلان به شام می‌برد و بار کلان می‌آورد، اما در کنار آن خانه‌هایی بود که از آنطرف و اینطرف آدم می‌آورد و پرچم می‌زدند و کاسبی می‌کردند، این موضوع هم کاسبی تلقّی می‌شد!

تا همین روزگاران نزدیک ما هم این کاسبی بوده است.

یکی از دعواهای جریان نواب با مصدق این است که چرا تو از بعضی جاها مانند شراب‌فروشی‌ها یا بعضی جاهای دیگر مالیات می‌گیری؟ وقتی مالیات می‌گیری باید امنیت او را تأمین کنی! باید در آن منطقه پلیس هم مستقر کنی که فحشا در امنیت صورت بگیرد، یعنی در حال تأیید این امر هستی.

این موضوع از دوره‌ی جاهلیت بود و همینطور هم ادامه پیدا کرد، فقط در دوره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه محدود شد.

«لَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ»،[۵] قرآن کریم که در این آیه با کفار صحبت نمی‌کند! یعنی اول اسلام که آمده‌اند، طرف مسلمان هم شده است، ولی دکّه دارد!

شما نگاه کنید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواهد این‌ها را جابجا کند، و این کار را کرده است، اصلاً مفهوم غیرت وارد شده است.

همانطور که عرض کردم شرایط بیان خیلی از مثال‌ها را ندارم که بحث روشن شود، لازم هم نیست، زدن بعضی از حرف‌ها اثر وضعی دارد و جلسه را تاریک می‌کند.

مفهوم «بیت» در اسلام

شما این فضا را درنظر بگیرید، بعد در اسلام با یک مفهومی به اسم «اهل بیت» مواجه هستیم، فعلاً با اهل بیت به معنای پنج‌تن کاری ندارم.

اینکه بیت داریم، خانه داریم، یعنی خانه حصاری دارد، بروید و آیات را ببینید، وقتی می‌خواهید وارد خانه شوید «سَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا»،[۶] همینطور ناگهان به خانه‌ی مردم نروید، حریم دارد… اینجا خیلی دستور داریم.

آن‌ها اصلاً نمی‌فهمیدند حریم چیست، نه چون نفهم بودند، بلکه چون مانند دو حیوان اهل شهوات و امیال بودند.

الآن در غرب هم این موضوع خیلی تفاوتی ندارد، یعنی این رشد عجیب هزار ساله، انسان‌ها را به حیوانات دوره‌ی جاهلیت تبدیل کرده است!

بلکه در کشور ما هم فراوان است. طرف برای اینکه از جهت اجتماعی پایگاه داشته باشد، اگر می‌خواهد به جایی برود، باید همسر او هم طوری باشد که تماشاکردنی شود! عدّه‌ای هم در این میان هستند که یک زندگی رسمی و یک زندگی غیررسمی دارند، بعد هم فکر می‌کند هیئتی و مسجدی و… است. نمی‌فهمد که به رواج یک فرهنگ خطرناکی که مانند کبریت در انبار باروت است کمک می‌کند، و وقتی آسیب بخورد، بعداً همه‌ی جهان هدایت و حقیقت آسیب می‌خورد، فقط تو یک نفر نیستی. طرف مدام چشم می‌گرداند که چیزی پیدا کند، این دقیقاً همان مسیر است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و مفهوم بیت را آورد، البته این بدین معنا نیست که قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این مفهوم نبود، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که حریم داریم و نمی‌توانی همینطور وارد شوی…

شما باید این‌ها را در این فضا ببینید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواست با ابن امّ مکتوم نابینا به خانه بیاید، فرمود «ألسَّلامُ عَلَیکُم یَا أهلَ البَیت»، فاطمه جان! من تنها نیستم. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پاسخ می‌دهد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تکرار می‌کند.

اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حال آموزش دادن است، این بیت حریمی دارد.

یکی از چیزهایی که جوان‌ها زیاد خطا می‌کنند این است که رفیق من رفیق من است، اما خانه‌ای که شما خواهر دارید، رفیق شما نباید به خانه‌ی شما بیاید. مگر خانه‌های ما چند متر است؟

نه اینکه آن شخص آدم بدی است، مگر همه‌ی ما چشم‌چران بودیم که خدای متعال فرموده است که نامحرم مقابل ما حجاب داشته باشد؟

در بعضی از اقوام می‌گویند زن نباید در برابر برادر همسر خود حجاب داشته باشد، چون این کار توهین به برادرِ همسر است!

این هم جزو بدبختی‌های تعصب‌های اینطور است!

رعایت حریم که به معنای ناپاک بودنِ نامحرمان نیست، می‌گوید حریم را رعایت کن، چون مفهومی به اسم بیت داریم که سعادت انسان‌ها و فرزندانشان در آن است.

اگر خانه‌ای دارید که اندرونی و بیرونی دارد و بزرگ است و به هم ربطی ندارد و دربِ مستقل دارد، اگر مثلاً می‌خواهید با یکدیگر مطالعه کنید یا راجع به موضوعی با یکدیگر حرف بزنید، حرفی نیست.

در مورد نامحرم چشم‌پاک می‌گویند به این راحتی در حریم خانه‌ی خودتان راه ندهید، نه او برود و نه شما راه بدهید.

اینطور نیست که هر آدم خوبی به اندرونی خانه برود، این بدین معنا نیست که این شخص آدم بدی است یا آن دختر پایبند نیست؛ اگر اینطور بود که آنوقت قرآن کریم و دین به همه‌ی ما توهین کرده‌اند، این درواقع حریم ایجاد می‌کند.

اگر شما می‌خواهید ببینید که چه زمانی حجاب کمرنگ شد، آن مورد در خیابان را نگاه نکن، باید حریم را رعایت کرد، و اینجا به معنای محدودیت خانم‌ها نیست، درواقع محدودیت آقایان هم هست!

اتفاقاً اگر دختری بخواهد دوست خود را به خانه بیاورد، چون دخترها نمی‌توانند به هر جایی بروند و برایشان سخت است، پسر به اتاق خود می‌رود، دختر خانم هم می‌تواند دوست خود را به خانه بیاورد، اینجا حرفی نیست، اما در مورد پسرها اینطور نیست، چون پسرها می‌توانند به جاهای دیگر بروند، پسرها آزادتر هستند و امکان تردد در فضای بیشتری را دارند، پسر می‌تواند خود را به زحمت بیندازد.

لذا اینجا محدودیت برای پسرهاست.

چیزی که اسلام می‌خواست راه بیندازد، مفهوم بیت بود، من به این موضوع کاری ندارم که اگر الآن این حرف‌ها را در جایی بزنی می‌گویند تو برای چه زمانی هستی؟ هزار و چهارصد سال قبل، گوسفند نر و ماده نسبت به یکدیگر یک حسی داشتند و هنوز هم دارند، مرد و زن هم همینطور! اگر نبود که اینقدر فساد همه‌ی دنیا را نگرفته بود، این‌ها که قدیم و جدید ندارد، بلکه برای ما که اهل تاریخ هستیم، من تقریباً هیچ چیز جدیدی در جهان نشنیده‌ام، یعنی من یک فساد جدید نشنیده‌ام، یعنی مثلاً بگویند در غرب یک فساد جدیدی هست، همه‌ی این کارها سابقه‌ی تاریخی دارد، چون این موضوع غریزه است و غریزه هم از اول در فساد، پیشرفته بوده است و اختراع جدید لازم ندارد، من برای همه‌ی غلط‌های زیادی که امروز در غرب رخ می‌دهد حکم فقهی داریم، حکم فقهی هم ناظر به وقایع خارجی است، یعنی آن چیزی را می‌پرسند که رخ می‌دهد. یعنی کسی که حکم روی هوا بپرسد را تنقیص می‌کردند و پاسخ نمی‌دادند، فقیه مسئله‌ای که مسئله‌ی مردم است را جواب می‌داده است.

لذا امروز کسانی که می‌خواهند کار تاریخی کنند، یکی از منابع تاریخی‌شان کتب فقه است، که می‌گویند اگر راجع به موضوعی حکم هست، علامت ابتلا در آن محل است، حال اگر بخواهیم بدانیم ابتلای قلیل است یا ابتلای کثیر، کار دیگری لازم دارد.

اسلام آمد تا مفهوم بیت را بیاورد، «بیت» محیط امنِ خانواده است، اگر همینطور چشم هرزه به زنی نگاه کرده باشد یا آن خانم افراد دیگری را تصوّر کرده باشد، این بیت آسیب می‌خورد. مسلّماً از این خانه که افراد شاخص موفق در دین خارج نمی‌شود. عفّت هم فقط این نیست که طرف فقط فلان فحشا را مرتکب نشود، آن که انتهای کار است! عفّت این است که اصلاً خطورات آن هم نباشد، تصوّر هم نیاید، تخیّل هم نباشد، تطایر هم نباشد. یعنی باید از حریم وهم خود هم مراقبت کند، تا آن بیت حفظ شود، وگرنه نمی‌شود.

اگر این بیت آسیب بخورد دیگر برای شیطان کاری ندارد و اصلاً بقیه به دنبال شیطان می‌دوند.

آن دوره اینطور بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سعی کردند مسیر را عوض کنند.

علّت برخی از ازدواج‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین

بعضی از ازدواج‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم در همان عرف صورت گرفته است، چون نمی‌توانستند خارج از آن عرف زندگی کنند.

لذا وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ازدواج کرد، تا زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زنده بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ازدواج دیگری نکردند.

الآن بحث بنده تعدد زوجات نیست.

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با حضرت خدیجه سلام الله علیها ازدواج کردند، تا وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها ازدواج دیگری ندارند.

دوباره عرض می‌کنم که الآن بحث بنده اینجا تعدد زوجات نیست، ولی مردم می‌فهمیدند که این ازدواج تفاوتی دارد.

بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مکرر ازدواج کرده است. یک معنای این امر این است که حضرت خدیجه سلام الله علیها یک تفاوتی داشته است، حداقل این موضوع را می‌فهمیدند.

تا بخواهد روی شیار ذهن این‌ها اثری بگذارد که کم کم ذهن‌ها را تغییر بدهد.

دوره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دوره‌ی تقیّه هم هست، خیلی از این ازدواج‌ها برای شرایط دوران تقیّه است، مجبور بودند با گروه‌های مختلف اختلاط و رفت و آمد داشته باشند، چون باید گوهر دین را حفظ می‌کردند تا پوشیده بماند و به بعدی‌ها برسد. شرایط خیلی پیچیده بوده است.

اما وقتی می‌خواستند توصیه کنند، اگر توصیه‌ها را ملاحظه بفرمایید، به ما اشاره می‌کنند به اینکه… حقیقت این موضوع برای چیست؟ «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا»،[۷] از آیات خدا این است که از خودتان همسرانی قرار داد که «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» آرامش پیدا کنید، «وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً»، ازدواج را برای این موضوع قرار داده است.

اگر یک عقد سالمی صورت بگیرد، خروجیِ آن این موارد است، پس باید زمینه‌ی این امر را فراهم کرد که به این سمت برود.

نتیجه‌ی مادرِ عفیفه

این مفهوم بیت همان چیزی است که می‌فرماید اشتباه نکنید که صدیقه طاهره سلام الله علیها چون مادر حسنین علیهما السلام است اینطور است، فرمود «إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»،[۸] این یک اصطلاح است، اصطلاح را نباید لفظ به لفظ معنا کرد، مثلاً اگر شما اصطلاح «دیوار موش دارد» را به انگلیسی ترجمه کنید، کسی متوجه نمی‌شود چه می‌گویید، باید ضرب المثل معادل آن را بگویید، یا معنای افاده از آن ضرب المثل را بگویید، نباید لفظ به لفظ ترجمه کنید.

«إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در جمیع مراتب عفّت عفیفه بود؛ اصلاً کسی نمی‌تواند حریم او را بشکند.

ان شاء الله خدای متعال لعنت کند آن کسی را که در ماجرای خطبه فدکیه اهانتی اینگونه کرد، که بعضی از حرف‌ها نگفتنی است.

نتیجه‌ی این امر چیست؟ وقتی او در همه‌ی مراتب عفیف بود، «فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ».

من نمی‌خواهم بگویم هر خانواده‌ای که بچه‌ی ناخلف دارد حتماً اثر آن پدر و مادر است، چون عوامل تربیت که فقط پدر و مادر نیستند، به موارد استثنائی کاری ندارم اما قاعده این است که اگر پدر و مادر، پدر و مادری باشند که حریم‌های دین را درست رعایت می‌کنند، محصول این خانواده، محصولی است که غبطه دارد.

فرمود: «إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ» آتش بر فرزندان او حرام شد. یعنی تربیتی کرد که این بچه‌ها بخاطر این تربیت دیگر خطا نمی‌کنند. تربیت این مادر اینطور است.

لذا حضرت رضا سلام الله علیه به برادر خود «زید»… که این زید خطاهای بدی داشت، فرمود: زید! تو فریب این روایت را خوردی؟

حضرت روایت را انکار نکرد، فرمود: این روایت برای تو نیست، این روایت برای سادات بنی الزهرا سلام الله علیها که محترم هستند نیست، این برای فرزندان بی‌واسطه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که تحت تربیت این مادر هستند.

اگر مادر عفیفه باشد «فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ».

در مورد حضرت مریم سلام الله علیها هم داریم، مادر ایشان گفت: «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»،[۹] خدایا! او و فرزندانش را از شیطان رجیم به تو پناهنده می‌کنم، «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا».[۱۰]

در اوصاف حضرت مریم سلام الله علیها «مریم عَذراء» می‌گوییم، فرزند آن عفیفه هم عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و علیه السلام است.

آن ازدواج آمده است که لشکر برای خدا درست شود، آدم‌ها در قیامت حسرت نخورند، و جای حساسی است که ممکن است غریزه بلافاصله انسان را زمین بزند و انسان سرباز شیطان شود.

لذا مفهوم بیت داریم.

اهمیّتِ «بیت» در پاسخ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به معاویه

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وقتی می‌خواست خودش را با معاویه مقایسه کند، که قابل قیاس نیست، فرمود: «وَ لَا الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ»،[۱۱] من فرزند پاکدامن‌ها هستم و تو ملصق هستی! اصلاً معلوم نیست پدر تو کیست؟!

اصلاً چه نیازی هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این موضوع را بفرمایند؟ من صریح هستم، من از بیت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها و ابوطالب علیه السلام برآمدم، تو چطور؟!

یعنی انسان گاهی تصوّر می‌کند که اگر میلیاردها برای فرزند خود خرج کند، فرزند او رشد می‌کند؛ اما باید بدانیم که اگر پدر و مادر از خودشان مراقبت کنند، بچه رشد می‌کند، باید پدر و مادر خودشان را حفظ کنند تا بچه رشد کند.

اگر کسی می‌خواهد بعداً حسرت نخورد، باید خودش چشم خودش را کنترل کند.

خیلی بعید است که بچه‌ی آدم از خود آدم بهتر شود. البته عوامل تربیت منحصره نیست، ممکن است زمانی یک ولیّ خدا سر راه کسی قرار بگیرد و او را نجات دهد، یا به شکل استثنائی کسی بر سر راه کسی قرار بگیرد، ولی قاعده این است، برای همین مفهوم بیت داریم.

بیتِ باشرافتِ امّ المؤمنین خدیجه سلام الله علیها

این جمله‌ی ابن حجر عسقلانی را بخوانم که نقطه‌ی پایان امروز باشد.

ابن حجر عسقلانی بزرگ عامّه است، شافعی مسلک است، ادعا می‌کنند او شیخ الاسلام است، ادعا می‌کنند در تاریخ مسلمین چند نفر هستند که همه‌ی مسلمین بر سر سفره‌ی این‌ها در علم حدیث نشسته‌اند؛ مهم‌ترین شرح صحیح بخاری هم برای همین ابن حجر عسقلانی است که «فتح الباری بشرح صحیح البخاری» نام دارد.

آنجا عبارتی دارد که من آن عبارت را می‌خوانم تا ببینید.

می‌گوید ماجرای اهل بیت آیه تطهیر یعنی چه؟

اگر منظور از «اهل بیت» اهل خانه است، خب باید راجع به همسران باشد، پس چرا این روایتی که از خودش می‌خوانم برای پنج نفر است؟ چرا خدا «اهل بیوت» نگفته است و «اهل بیت» گفته است؟ بعد چرا طبق بعضی از نقل‌ها همسران جزو آن نیستند؟

اینجا می‌خواهد تحلیل کند، می‌گوید: «لِأَنَّ مَرْجِعَ أَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ [وَآلِهِ] وَسَلَّمَ إِلَیْهَا لِمَا ثَبَتَ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»[۱۲]… می‌گوید مرجع این «اهل البیت» به کجا برمی‌گردد؟ اگر همسران پیغمبر در آن نیستند، اهل چه خانه‌ای را می‌گوید؟

می‌گوید وقتی این آیه نازل شد امّ سلمه گفت: «لَمَّا نَزَلَتْ دَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَهَ وَعَلِیًّا وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهما السلام را صدا زد و کِساء را روی سر این‌ها انداخت و گفت «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی» خدایا! اهل بیت من این‌ها هستند.

سوال! این‌ها اهل کدام خانه هستند؟

ما از طرق مختلفی بحث می‌کنیم، اما ابن حجر موضوع را روی خانه برده است، می‌گوید آیا یعنی پیامبر اینجا عدول می‌کند؟ چون پیامبر چند همسر دارد، آیا وقتی این‌ها اهل خانه‌ی شما هستند، آن‌ها اهل خانه‌ی شما نیستند؟

می‌گوید: «مَرْجِعُ أَهْلِ الْبَیْتِ هَؤُلَاءِ» مرجع این اهل بیت «إِلَى خَدِیجَهَ» بیتِ خدیجه [سلام الله علیها] است، «لِأَنَّ الْحَسَنَیْنِ مِنْ فَاطِمَهَ وَفَاطِمَهُ بِنْتُهَا» حسنین پسران فاطمه هستند که دخترِ خدیجه است، «وَعَلِیٌّ نَشَأَ فِی بَیْتِ خَدِیجَهَ» علی هم از کودکی در این خانه، یعنی در بیت خدیجه، رشد کرده است، «وَهُوَ صَغِیرٌ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَهَا» کودک بود، بعد هم که همسر دختر او شد، «بَعْدَهَا فَظَهَرَ رُجُوعُ أَهْلِ الْبَیْتِ النَّبَوِیِّ» اینجا وقتی «اهل بیت» می‌گوید، «إِلَى خَدِیجَهَ دُونَ غَیْرِهَا» اینجا موضوع حرمت یک بیت بود، یک بیت الشّرفی، آن کسی که در جاهلیت به او «طاهره» می‌گفتند، اینطور سرنوشت جهان اسلام را تغییر داد.

این شخص عالم ما هم نیست، یعنی اگر روایات را کنار هم بگذارد، ناچار است که از این حرف‌ها بزند.

دعا

ان شاء الله خدای متعال ما را از آن کسانی قرار بدهد که بیوت ما، بیوت شرف و کرامت و سربازخانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه باشد.

خدایا! «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا».[۱۳]

خدایا! ما را از آن کسانی قرار بده که فرج امام زمان ارواحنا فداه در روزگارمان قرار می‌گیرد.

خدایا! ما را جزو سربازان حضرت قرار بده.

خدایا! شهادت در راه حضرت را نصیب ما بفرما.

خدایا! روزی هم سر ما را زیر پای حضرت بیندازند.

خدایا! سایه رهبر معظم انقلاب را بر سر ما مستدام بدار.

خدایا! خانه‌های ما را مایه‌ی امیدِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! حضرت حجّت ارواحنا فداه را از هدایت ما مأیوس نفرما.

خدایا! عرض سلام و ادب و ارادت ما را به ساحتِ قدسیِ امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

روضه و توسّل

عایشه آمد تا سر بزند و ببیند وضع خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چطور است، اسماء راه نداد، از بین در نگاه کرد و دید یک تابوتِ نیمه‌ساخته‌ای در حیاط است، رفت و به پدر خود گفت: این‌ها مرا راه ندادند، ولی یک کجاوه‌ی عروس درست کرده بودند…

اگر الآن چشم دلمان را در خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببریم، اینطور است که «ذَابَ لَحْمُهَا»،[۱۴] بدن از دست رفت، «نَحَلَ جِسْمُهَا»«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ»[۱۵] دائم سردرد داشت، «نَاحِلَهَ الْجِسْمِ»

اگر بتوانم اینطور عرض می‌کنم که ریشه‌ی این «نَاحِلَهَ الْجِسْمِ» اینجاست که وقتی دید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کشان کشان به مسجد بردند، با اینکه آسیب دیده بود، اینجا همه‌ی ضربات و لطمات بر بدن او نشسته بود، هرطور بود بلند شد و به سمت مسجد دوید، دید شمشیر روی سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفته‌اند، فرمود: الآن نفرین می‌کنم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در همان حالی که نمی‌توانم بیان کنم به سلمان اشاره کرد که نکند فاطمه نفرین کند… اگر نفرین می‌کرد دیگر ما به این دنیا نمی‌آمدیم و کار تمام می‌شد… چون امّت رها کرد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود یک نفر ناقه‌ی صالح را کشت، ولی خدای متعال می‌فرماید «فَعَقَرُوهَا»،[۱۶] کسانی که ایستادند و تماشا کردند را جزو قاتلین حساب کرده است…

چون امّت رها کرده بود، اگر عذاب نازل می‌شد، کار تمام می‌شد.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کرد و دید که شمشیر روی سر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، فرمود الآن نفرین می‌کنم… در بعضی از نقل‌های ما آثار مقدّماتی تحقق نفرین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم گزارش شده است… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در همان حالی که زیر دست و پا بود و شمشیر بر سر او بود و طناب به گردن ایشان بسته بودند اشاره کرد…

سلمان آمد و عرض کرد: امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرماید که پدر شما رحمه للعالمین هستند… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: سلمان! نگاه کن! می‌خواهند علی را بکشند… «وَ مَا عَلَی عَلِیٍ صَبر»… اگر علی را بکشند من تحمّل نمی‌کنم…

اینجا قراری بینشان رخ داد، یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید فراق را تحمّل می‌کرد، یا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه؛ اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود «وَ مَا عَلَی عَلِیٍ صَبر» من نمی‌توانم دوریِ علی را تحمّل کنم…

علی جان! برای شما بمیرم…

امام صادق علیه السلام فرمود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم از خدای متعال خواسته بود… خدایا! من نمی‌توانم دوری علی را تحمّل کنم…

لذا قرعه به نام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه افتاد، علی جان! تو باید تحمّل کنی…

«وحَباهُ بکُل فضل عظیم» خدا هرچه داشت به علی داد و بین همین در و دیوار «وبمقدارِ ما حَباه ابتَلاهُ» همه را یکجا از او گرفت…

اینکه در روایات ما هست «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللّهِ، أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ، وَأَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ»[۱۷]… یعنی علی جان! تو باید تحمّل کنی…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست مرا گرفت و به کوچه‌ای برد، برگشت و پشت سر خود را نگاه کرد و دید خلوت است، در گوش من چیزی فرمود که من با صورت زمین خوردم و عرض کردم: یا رسول الله! آیا نمی‌شود من قبل از شما از دنیا بروم؟…

یعنی چطور بایستم و ببینم بر سرِ فاطمه‌ام هجوم می‌برند؟…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! هدایت این امّت به صبر تو وابسته است…

لذا صدیقه طاهره سلام الله علیها و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم داغدارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، می‌دانند چه باری روی دوش او قرار گرفت…

اگر کسی اهل محبّت باشد می‌داند درد آن چیزی نیست که مثلاً دست و پهلوی و سر من درد کند، درد آن است که محبوب من درد داشته باشد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به خانه آمد و دید «مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَهَ الرُّکنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»، دیگر آفتاب لب بام است، مدام از هوش می‌رود و برمی‌گردد، وقتی وارد شد دید انگار بی‌صدا گریه می‌کند، دنیا روی سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خراب شد، آمد و سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به دامان گرفت، «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ»،[۱۸] چرا اینطور گریه می‌کنی؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دید در حال رفتن از این دنیاست و دیگر نمی‌تواند برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کاری کند، فرمود: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی یَا أبَالحَسَن» برای غربت تو گریه می‌کنم…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۶ (وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)

[۵] سوره مبارکه نور، آیه ۳۳ (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْرًا ۖ وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ ۚ وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۚ وَمَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ)

[۶] سوره مبارکه نور، آیه ۲۷ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)

[۷] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱ (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)

[۸] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۲۵ (تَارِیخِ بَغْدَادَ وَ کِتَابِ اَلسَّمْعَانِیِّ وَ أَرْبَعِینِ اِبْنِ اَلْمُؤَذِّنِ وَ مَنَاقِبِ فَاطِمَهَ عَنِ اِبْنِ شَاهِینٍ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنْ حُذَیْفَهَ وَ اِبْنِ مَسْعُودٍ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ وَ قَالَ اِبْنُ مَنْدَهَ خَاصُّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ یُقَالُ أَیْ مَنْ وَلَدَتْهُ بِنَفْسِهَا وَ هُوَ اَلْمَرْوِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ اَلْأَوْلَى کُلُّ مُؤْمِنٍ مِنْهُمْ .)

[۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۶ (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ)

[۱۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۷ (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۱۱] نهج البلاغه، نامه ۱۷ (و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویه جواباً عن کتاب منه إلیه: وَ أَمَّا طَلَبُکَ إِلَیَّ الشَّامَ، فَإِنِّی لَمْ أَکُنْ لِأُعْطِیَکَ الْیَوْمَ مَا مَنَعْتُکَ أَمْسِ؛ وَ أَمَّا قَوْلُکَ إِنَّ الْحَرْبَ قَدْ أَکَلَتِ الْعَرَبَ إِلَّا حُشَاشَاتِ أَنْفُسٍ بَقِیَتْ، أَلَا وَ مَنْ أَکَلَهُ الْحَقُّ فَإِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ أَکَلَهُ الْبَاطِلُ فَإِلَى النَّارِ؛ وَ أَمَّا اسْتِوَاؤُنَا فِی الْحَرْبِ وَ الرِّجَالِ، فَلَسْتَ بِأَمْضَى عَلَى الشَّکِّ مِنِّی عَلَى الْیَقِینِ وَ لَیْسَ أَهْلُ الشَّامِ بِأَحْرَصَ عَلَى الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ عَلَى الْآخِرَهِ؛ وَ أَمَّا قَوْلُکَ إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ، فَکَذَلِکَ نَحْنُ وَ لَکِنْ لَیْسَ أُمَیَّهُ کَهَاشِمٍ وَ لَا حَرْبٌ کَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ لَا أَبُو سُفْیَانَ کَأَبِی طَالِبٍ وَ لَا الْمُهَاجِرُ کَالطَّلِیقِ وَ لَا الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ وَ لَا الْمُحِقُّ کَالْمُبْطِلِ وَ لَا الْمُؤْمِنُ کَالْمُدْغِلِ، وَ لَبِئْسَ الْخَلْفُ خَلْفٌ یَتْبَعُ سَلَفاً هَوَى فِی نَارِ جَهَنَّمَ.)

[۱۲] فتح الباری، جلد ۷، صفحه ۱۳۸ (قَوْلُهُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ هُوَ بن أَبِی خَالِدٍ قَوْلُهُ قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى إِلَخْ هَذَا مِمَّا حَمَلَهُ التَّابِعِیُّ عَنِ الصَّحَابِیِّ عَرَضًا وَلَیْسَ هَذَا مِنَ التَّلْقِینِ لِأَنَّ التَّلْقِینَ لَا اسْتِفْهَامَ فِیهِ وَإِنَّمَا یَقُولُ الطَّالِبُ لِلشَّیْخِ قُلْ حَدَّثَنَا فُلَانٌ بِکَذَا فَیُحَدِّثُ بِهِ من غیر ان یکون عَارِفًا بِهِ حَدِیثه وَلَا بِعَدَالَهِ الطَّالِبِ فَلَا یُؤْمَنُ أَنْ لَا یَکُونَ ذَلِکَ الطَّالِبُ ضَابِطًا لِذَلِکَ الْقَدْرِ فَیَدُلُّ عَلَى تَسَاهُلِ الشَّیْخِ فَلِذَلِکَ عَابُوهُ عَلَى مَنْ فَعَلَهُ قَوْلُهُ بَشَّرَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هُوَ اسْتِفْهَامُ مَحْذُوفُ الْأَدَاهِ قَوْلُهُ قَالَ نَعَمْ فِی رِوَایَهِ مُسْلِمٍ بَشَّرَ خَدِیجَهَ بِبَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ قَالَ نَعَمْ إِلَخْ وَوَقَعَ فِی رِوَایَهِ جَرِیرٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ أَنَّهُمْ قَالُوا لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى حَدِّثْنَا مَا قَالَ لِخَدِیجَهَ قَالَ قَالَ بَشِّرُوا خَدِیجَهَ فَذَکَرَ الْحَدِیثَ هَکَذَا تَقَدَّمَ فِی أَبْوَابِ الْعُمْرَهِ مِنَ الْبُخَارِیِّ قَوْلُهُ مِنْ قَصَبٍ بِفَتْحِ الْقَافِ وَالْمُهْمَلَهِ بَعْدَهَا مُوَحدَه قَالَ بن التِّینِ الْمُرَادُ بِهِ لُؤْلُؤَهٌ مُجَوَّفَهٌ وَاسِعَهٌ کَالْقَصْرِ الْمَنِیفِ قُلْتُ عِنْدَ الطَّبَرَانِیُّ فِی الْأَوْسَطِ مِنْ طَرِیقٍ أُخْرَى عَنْ بن أَبِی أَوْفَى یَعْنِی قَصَبَ اللُّؤْلُؤِ وَعِنْدَهُ فِی الْکَبِیرِ مِنْ حَدِیثِ أَبِی هُرَیْرَهَ بَیْتٍ مِنْ لُؤْلُؤَهٍ مُجَوَّفَهٍ وَأَصْلُهُ فِی مُسْلِمٍ وَعِنْدَهُ فِی الْأَوْسَطِ مِنْ حَدِیثِ فَاطِمَهَ قَالَتْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیْنَ أُمِّی خَدِیجَهُ قَالَ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ قُلْتُ أَمِنْ هَذَا الْقَصَبِ قَالَ لَا مِنَ الْقَصَبِ الْمَنْظُومِ بِالدُّرِّ وَاللُّؤْلُؤِ والیاقوت قَالَ السُّهیْلی النُّکْتَه قی قَوْلِهِ مِنْ قَصَبٍ وَلَمْ یَقُلْ مِنْ لُؤْلُؤٍ أَنَّ فِی لَفْظِ الْقَصَبِ مُنَاسَبَهً لِکَوْنِهَا أَحْرَزَتْ قَصَبَ السَّبْقِ بِمُبَادَرَتِهَا إِلَى الْإِیمَانِ دُونَ غَیْرِهَا وَلذَا وَقعت هَذِه الْمُنَاسبَه فِی جَمِیع أَلْفَاظ هَذَا الْحَدِیثِ انْتَهَى وَفِی الْقَصَبِ مُنَاسَبَهٌ أُخْرَى مِنْ جِهَهِ اسْتِوَاءِ أَکْثَرِ أَنَابِیبِهِ وَکَذَا کَانَ لِخَدِیجَهَ مِنَ الِاسْتِوَاءِ مَا لَیْسَ لِغَیْرِهَا إِذْ کَانَتْ حَرِیصَهً عَلَى رِضَاهُ بِکُلِّ مُمْکِنٍ وَلَمْ یَصْدُرْ مِنْهَا مَا یُغْضِبُهُ قَطُّ کَمَا وَقَعَ لِغَیْرِهَا وَأَمَّا قَوْلُهُ بِبَیْتٍ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ الْإِسْکَافُ فِی فَوَائِدِ الْأَخْبَارِ الْمُرَادُ بِهِ بَیْتٌ زَائِدٌ عَلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهَا مِنْ ثَوَابِ عَمَلِهَا وَلِهَذَا قَالَ لَا نَصَبَ فِیهِ أَیْ لَمْ تَتْعَبْ بِسَبَبِهِ قَالَ السُّهَیْلِیُّ لِذِکْرِ الْبَیْتِ مَعْنًى لَطِیفٌ لِأَنَّهَا کَانَتْ رَبَّهَ بَیْتٍ قَبْلَ الْمَبْعَثِ ثُمَّ صَارَتْ رَبَّهَ بَیْتٍ فِی الْإِسْلَامِ مُنْفَرِدَهً بِهِ فَلَمْ یَکُنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فِی أَوَّلِ یَوْمِ بَعْثِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْتُ إِسْلَامٍ إِلَّا بَیْتُهَا وَهِیَ فَضِیلَهٌ مَا شَارَکَهَا فِیهَا أَیْضًا غَیْرُهَا قَالَ وَجَزَاءُ الْفِعْلِ یُذْکَرُ غَالِبًا بِلَفْظِهِ وَإِنْ کَانَ أَشْرَفَ مِنْهُ فَلِهَذَا جَاءَ فِی الْحَدِیثِ بِلَفْظِ الْبَیْتِ دُونَ لَفْظِ الْقَصْرِ انْتَهَى وَفِی ذِکْرِ الْبَیْتِ مَعْنًى آخَرُ لِأَنَّ مَرْجِعَ أَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیْهَا لِمَا ثَبَتَ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ لَمَّا نَزَلَتْ دَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَهَ وَعَلِیًّا وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی الْحَدِیثُ أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِیُّ وَغَیْرُهُ وَمَرْجِعُ أَهْلِ الْبَیْتِ هَؤُلَاءِ إِلَى خَدِیجَهَ لِأَنَّ الْحَسَنَیْنِ مِنْ فَاطِمَهَ وَفَاطِمَهُ بِنْتُهَا وَعَلِیٌّ نَشَأَ فِی بَیْتِ خَدِیجَهَ وَهُوَ صَغِیرٌ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَهَا بَعْدَهَا فَظَهَرَ رُجُوعُ أَهْلِ الْبَیْتِ النَّبَوِیِّ إِلَى خَدِیجَهَ دُونَ غَیْرِهَا قَوْلُهُ لَا صَخَبَ فِیهِ وَلَا نَصَبَ الصَّخَبُ بِفَتْحِ الْمُهْمَلَهِ وَالْمُعْجَمَهِ بَعْدَهَا مُوَحَّدَهٌ الصِّیَاحُ وَالْمُنَازَعَهُ بِرَفْعِ الصَّوْتِ وَالنَّصَبُ بِفَتْحِ النُّونِ وَالْمُهْمَلَهِ بَعْدُهَا مُوَحَّدَهٌ التَّعَبُ وَأَغْرَبَ الدَّاوُدِیُّ فَقَالَ الصَّخَبُ الْعَیْبُ وَالنَّصَبُ الْعِوَجُ وَهُوَ تَفْسِیرٌ لَا تُسَاعِدُ عَلَیْهِ اللُّغَهُ وَقَالَ السُّهَیْلِیُّ مُنَاسَبَهُ نَفْیِ هَاتَیْنِ الصِّفَتَیْنِ أَعْنِی الْمُنَازَعَهَ وَالتَّعَبَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا دَعَا إِلَى الْإِسْلَامِ أَجَابَتْ خَدِیجَهُ طَوْعًا فَلَمْ تُحْوِجْهُ إِلَى رَفْعِ صَوْتٍ وَلَا مُنَازَعَهٍ وَلَا تَعَبٍ فِی ذَلِکَ بَلْ أَزَالَتْ عَنْهُ کُلَّ نَصَبٍ وَآنَسَتْهُ مِنْ کُلِّ وَحْشَهٍ وَهَوَّنَتْ عَلَیْهِ کُلَّ عَسِیرٍ فَنَاسَبَ أَنْ یَکُونَ مَنْزِلُهَا الَّذِی بَشَّرَهَا بِهِ رَبُّهَا بِالصِّفَهِ الْمُقَابِلَهِ لِفِعْلِهَا الْحَدِیثُ السَّادِسُ)

[۱۳] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۴ (وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا)

[۱۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۸، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ یَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا سَبْعِینَ یَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ کَیْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَکْشُوفَهً وَ قَدْ صِرْتُ کَالْخَیَالِ وَ جَفَّ جِلْدِی عَلَى عَظْمِی قَالَتْ أَسْمَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَیْکِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَکِ شَیْئاً رَأَیْتُهُ فِی بَلَدِ اَلْحَبَشَهِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ یَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِیرِ عَلَى اَلْمَیِّتِ یَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِی فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَکَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِی اَلْإِسْلاَمِ .)

[۱۵] مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۳ ، صفحه ۱۳۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَهَ الرُّکنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ)

[۱۶] سوره مبارکه شمس، آیه ۱۴ (فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا)

[۱۷] زیارت پنجم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

[۱۸] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۱۰۶۳ (وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ اَلْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ قَالَتْ أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لاَ تَبْکِی فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اَللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لاَ یُؤْذِنَ بِهَا اَلشَّیْخَیْنِ فَفَعَلَ .)