«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه بافضیلتِ حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، بویژه امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به ساحتِ ملکوتی و باعظمت حضرت بقیه‌ الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

هدیه به ارواح طیّبه‌ی شهیدان، امام امّت، ربّانیینی که در این هزار و چهارصد سال صدمه خوردند تا این معارف را ذره ذره به ما برسانند، گویندگان در طول این هزار و چهارصد سال، شاعران، خواننده‌ها، گریه‌کن‌ها، بانی‌ها، شهدای انقلاب و دفاع مقدّس و مدافعان حرم و شهدای مقاومت و قدس و نماد تشیّع در عصر اخیر، پهلوانِ ولایتمداری، فخر ما شیعیان، شهید پرچمدار، شهید تراز، شهید منتظر امام زمان ارواحنا فداه، سید حسن نصرالله رضوان الله تعالی علیه صلوات دیگری محبّت کنید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات گذشته

بمناسبتِ یک موضوع از فضائل صدیقه طاهره سلام الله علیها و امامتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، به درخواست عزیزی، بحث ما در این ایام «درنگی در معنای ازدواج» است.

این بحث سه لایه‌ی جدی دارد، یک بخش آن اعتقادی است، بخشی از این موضوع تاریخی است که بسیار مهم است، سؤالات فراوانی هست که اگر این بحث درست واکاوی شود، ده‌ها سؤال را پاسخ می‌دهد، یک بخش آن هم این است که بالاخره زندگی ما چه نسبتی با آنچه در دوره‌ی جاهلیت در این موضوع ازدواج بوده است، و تغییری که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خواسته‌اند در آن ایجاد کنند، دارد؟

این مسئله‌ی ازدواج هم چیزی نیست که برای بعضی باشد و برای بعضی نباشد، همه با موضوع ازدواج در ارتباط هستند ولو اینکه هنوز شرایط آن پیش نیامده باشند، همه در شرف این موضوع هستند، و از آن آوردگاه‌های جدّی و از آن نقاطی است که همه با آن درگیر هستند و از نقاط سقوط یا صعود است، لذا خیلی اهمیّت دارد.

اینطور عرض کردیم که در روزگار صدر اسلام، ازدواج یک پایبندی حقوقی، یک حفاظ امنیتی، یک غیرتِ پررنگ نبود، چون معیار آن صرفاً امیال و خواسته‌ها بود.

اگر شما بخواهید یک غذایی تناول بفرمایید، سلامت غذا و آلوده نبودن غذا و خوشمزه بودن غذا را مدنظر دارید، در آن روزگار عمدتاً همین بود، و این میل و غریزه‌ای را که خدای متعال در انسان‌ها قرار داده بود را فقط به همان بهره‌برداری که حیوانات دارند تنزل داده بودند، یعنی انسان به حیوان تبدیل شده بود، کاری که تمدن غرب و دوره‌ی جاهلیت در آن اشتراک دارند این است که انسان را به حیوان تبدیل می‌کنند، مرد و زن را به گوسفند نر و ماده تبدیل می‌کنند، نهایت بهره‌ای که ببرند، همان بهره‌ای است که حیوانات ببرند، تنزل می‌دهند؛ و چون اینطور بود و بر اساس امیال حرکت می‌کرد، هر روز هم سقوط می‌کرد.

لذا اگر کسی کار تاریخی کرده باشد و برود و غرب را نگاه کند، تقریباً انحراف جدی پیدا نمی‌کند، همان غلط‌هایی که در دوره‌ی جاهلیت می‌کردند، حال این‌ها هم انجام می‌دهند، حتّی در بعضی از موضوعات هنوز عقب‌تر هستند. اگر امروز به برخی ازدواج‌های رنگی «ازدواج» می‌گویند، آن روز به خیلی از فحشاها هم «ازدواج» می‌گفتند! اینطور نیست که اگر بشر در تکنولوژی پیشرفت کرده است، حتماً روحیه‌ی او هم رشد کرده باشد. اینطور نیست که چون بشر رشد کرده است، لطافت روح او بیشتر شده باشد. شاید برای بعضی اینطور باشد ولی برای همه اینطور نیست.

لذا در آن دوره وقتی می‌خواست ازدواج در بعضی از شرایط خیلی معنا پیدا کند این بود که کفویت قبیله‌ای داشته باشند، یعنی هر دو قبیله تقریباً از یک رده باشند، دیگر اخلاق و رفتار و کانون تربیت و مسیر رشد و… معنا نداشت. یک ازدواج اگر ازدواج درستی باشد باید در نماز ما هم اثر بگذارد، نه اینکه آن بهره‌های جسمی را ندارد، ولی چیزهای خیلی زیاد دیگری هم دارد. آن‌ها همه‌ی این‌ها را کنار گذاشته بودند، کمااینکه الآن کنار گذاشته‌اند. اساساً کسی با یک نظر دیدن که نمی‌تواند به امور معنوی فکر کند، با یک نظر دیدن کار گوسفند است، تنزل آن حقیقت با آن همه ابعاد به این… این که دیگر اینقدر عقل و بار و اختیار و… لازم نداشت، همه‌ی حیوانات در این امر متخصص هستند و نیازی به آموزش ندارند!

اسلام که آمد، روز اول نمی‌توانست تمام این مسیر عرفی اجتماعی را تکان دهد، اساساً مگر کسی می‌تواند در یک جامعه‌ای زندگی کند و برخلاف همه‌ی عرف زندگی کند؟ نمی‌شود، چون انگشت‌نما می‌شود و او را حساب نمی‌کنند و او دیگر نمی‌تواند مصلح اجتماعی باشد. پس مجبور است وقتی در آن عرف زندگی می‌کند، پلیدی‌های اصلی را کنار بگذارد، بلکه آرام آرام آرام آرام بتواند تغییری ایجاد کند.

لذا بعضی از ازدواج‌های اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم در همان منطق بود، یعنی اینطور نبود که اگر امامی بانویی را به عقد ازدواج خود درآورده است، مانند عرف ما باشد، بلکه در همان فضا زندگی می‌کردند.

البته باید این موضوع هم یادآور شد که چون اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در دوره‌ی تقیّه‌ی سنگین هم بودند و ابراز امامت برایشان خطر داشت، ممکن بود این هم مانع باشد، چون مجبور بودند در آن جامعه زندگی کنند. کمااینکه بعنوان مثال حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و حضرت جواد علیه السلام با دختران مأمون ازدواج کردند، چون شرایط تقیّه است. چون تقیّه امام را مجبور می‌کرده است که در آن عرف زندگی کند؛ یا مواردی که ممکن است حکمت آن برای ما روشن نشده باشد.

بعضی از ازدواج‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا امروز… مثلاً ازدواج با عایشه، حتّی ازدواج قبیله‌ای هم نبود. یعنی یک کسی از بنی هاشم با یک تیره‌ای که قاذورات حساب می‌شود، یعنی بنی تیم، اصلاً تناسب قبیله‌ای هم نبود، البته آن زمان تناسب قبیله‌ای هم لازم نبود. می‌خواهم عرض کنم ازواج آن ایّام… همانطور که پفک خریدن من از مغازه معنای خاصی ندارد، معنای خاصی نداشت، مگر اینکه روی او سرمایه‌گذاری می‌کردند، این موضوع در آن روزگار عرف است.

بازگشت به جاهلیت!

اگر بخواهم نمونه‌ی دیگری بگویم، می‌گویم که نماز جماعت هم اینگونه بود، وقتی نماز جماعت در دوران خلافت منحرف شد، هر رذل پستی امام جماعت بود، هر خونخوارِ نجسی امام جماعت بود، هر یزید و معاویه‌ای امام جماعت بود، هر قاتلی امام جماعت بود، لذا در احکامشان مسئله‌ی عدالت امام جماعت حذف شد، بلکه در عقاید رفت و گفتند ما معتقدیم می‌شود پشت هر فاسق فاجر کثیف خونخواری نماز خواند!

یکی از جاهایی که گیر کرده‌اند این است که ادّعا می‌کنند فلان کس بعد از پیغمبر، اواخر عمر پیامبر یک نماز جماعت خوانده است… البته اصلِ این روایت روی هواست، ما می‌گوییم: مگر شما برای امام جماعت شرط قائل هستید؟ می‌گویند: نه! می‌گوییم: مگر شما معتقد نیستید که می‌شود پشت هر فاسقِ فاجری نماز خواند؟ می‌گویند: بله!

در منطق تشیع عدل امام جماعت قید شده است، پس أقلاً یک عدالتِ حداقلی دارد، اما در منطق شما که هر کثیفی می‌تواند امام جماعت باشد، شما به این موضوع معتقد هستید و خلاف این را انحراف می‌دانید. حال به فرض که فلانی هم نماز خوانده است، حال یک فاسق نمازی هم خوانده است!

حتّی در نماز جماعت یک فرع فقهی دارند که پشت سر مستورالحال، یعنی کسی که روی خود را پوشانده است و ما نمی‌دانیم او کیست، می‌توان نماز خواند!

یعنی بعدها دستگاه سقیفه کاری کرد که روح جاهلیت را آباد کرد، آن‌ها در دوره‌ی جاهلیت عبادت به این شکل نداشتند ولی امام جماعت کثیف هم نداشتند، فقط ازدواجشان ایراد داشت، اما وقتی این‌ها آمدند، نماز را هم شبیه همان کردند!

بارها از من شنیده‌اید که از منبری‌های عصر معاویه، ضحاک بن قیس است امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را بعد از هر نماز خود لعن می‌کرد، از بس که او آدم کشته بود؛ و کعب الأحبار یهودیِ منحرفِ دروغگو!

نه فقط ازدواج را به عصر جاهلیت برگرداندند، که نماز و منبر و محراب را به عصر جاهلیت برگرداندند. به خونخوار «سیف الله» می‌گفتند!

آیا ازدواج در صدر اسلام معنای خاصی داشت؟

در آن روزگار اهل بیت ما هم که ازدواج می‌کردند، بسیاری از این ازدواج‌ها عرفی بود، برای همان عرف بود، حال به جهت اینکه یا می‌خواستند کم کم جامعه را اصلاح کنند، یا در تقیّه بودند.

لذا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با کسانی ازدواج کرد، از جمله دختر اشعث.

آیا ازدواج امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با دختر اشعث یعنی باید به قربان صدقه‌ی اشعث برویم؟ آیا بدین معناست که اشعث آدم خوبی بوده است؟ آیا کسی چنین تخیّلی کرده است؟ نه!

سایر ازدواج‌ها هم به همین شکل.

به فرض که دختری از دختران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با مردی ازدواج کرده باشد، مثلاً به فرض اینکه دخترِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با پسرِ عثمان، دخترِ دیگرِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با مصعب زبیری، معنای خاصی ندارند.

خیلی روشن است که مختار ناصبی نیست، روشن است که ثمره بن جندب ناصبی است، اما مختار با دختر او ازدواج کرده است.

آیا ازدواج مختار، که در بین این همه بیوت شیعه… وقتی جناب مسلم سلام الله علیه به کوفه آمد به خانه‌ی مختار رفت، یعنی به مختار اطمینان دارند و مختار مانند چشم‌شان است.

مختار شیعه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، اما حال چون شیعه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است پس آیا یعنی ثمره بن جندب آدم خوبی است؟ روشن است که نه!

آن بیچاره‌هایی که می‌خواهند از نمدِ شایعه‌ی ازدواج دخترِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کلاهی بدست بیاورند، متوجه نیستند که شبیه مثال آن نماز است، شما قبلاً در جایی معنای ازدواج را از بین برده‌اید، دیگر این ازدواج معنایی ندارد!

البته این ازدواج رخ نداده است، اما اگر رخ داده باشد هم معنایی ندارد؛ یا غصب است و یا معنایی ندارد.

عرف آن زمان ازدواج را به کفویت گره نمی‌زد.

اگر کفویت مطرح بود، برای یک زنی که از یک قبیله‌ی بزرگی بود و ثروتمند بود، دیگر شرط این بود که از یک طایفه‌ی خوب باشد؛ همین!

اسلام آمد و بمرور این مفهوم را تغییر داد.

اهمیّتِ «بیت»

در اسلام «بیت» پایه‌گذاری شد، یعنی پرورشگاه، مکان تربیت، مکان رشد؛ و بعد فرمود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در جمیع مراتب عفّت دارد… عفّت مطلق است یعنی عصمت، کسی که بصورت مطلق عفیف است یعنی چشم و زبان و فکر و تن خود را حفظ می‌کند، یعنی خطا نمی‌کند، یعنی گناه نمی‌کند، لذا فرمود: «فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ».[۴]

ما با یک موضوع جدید مواجه شدیم، که قرآن کریم با ماجرای مادر حضرت مریم سلام الله علیها شروع به آموزش کرد، که یک مادری بود و «رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»،[۵] خدایا! بچه‌ای در رحم من هست که دوست دارم او را در راه تو آزاد کنم (یعنی عبد تو باشد)، «فَتَقَبَّلْ مِنِّی» از من بپذیر.

وقتی بچه را به دنیا آورد، دید این بچه دختر است. همان دختر را به خدا سپرد، «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»،[۶] خدایا! این دخترم و ذرّیه‌ی او را از دست تطاول شیطان به تو می‌سپرم، بعد فرمود «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا»،[۷] خدای متعال پذیرفت و شاخه‌ی نیکویی، «بیت» درست شد، «بیتِ مریم»، محصول «بیت مریم» حضرت عیسی است که ان شاء الله فدای خودش و مادرش شوم، سرلشکرِ دولتِ امام زمان ارواحنا فداه، ان شاء الله خدای متعال زیارت او و امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما کند.

برای اینکه این بیت بوجود بیاید، شما تشریفات آن را در سوره مبارکه آل عمران ببینید.

همانطور که برای اینکه صدیقه طاهره سلام الله علیها تشریفات عجیبی هست…

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به معراج رفته بود، پایان معراج جبرئیل آمد و سیبی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داد و عرض کرد: خدای متعال فرموده است که این سیب را میل بفرمایید.

شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف نوشته است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: وقتی سیب را باز کردم نوری از آن ساطع شد…

شاعری که از خاندان مرجعیت است و خود او هم مجتهد است، بیتی گفته است که خیلی زیباست، می‌گوید: «شَعَّتْ فَلَا الشَّمسُ تَحکیها وَلَا القَمَرُ» برق زد، خورشید هرچه بتابد و نور بدهد، نمی‌تواند بگوید آن برق چه نوری داشت، یعنی خورشید نمی‌تواند مثالِ آن نور باشد! نه خورشید می‌تواند بگوید آن نور چه بود و نه ماه، آن نور چه بود؟ «زَهراءُ مِن نُورِها الأکوانُ تَزدَهِرُ» زهرا که با نور او عالم روشن شد.

گفت: چرا به او «زهرا» می‌گویند؟ فرمود: وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را می‌دید، چشمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برق می‌زد.

یا فرمود: برای اینکه وقتی به محراب عبادت می‌ایستاد، نور او عرش را روشن می‌کرد.

اگر کسی اهل فکر باشد می‌داند که زمین ما به نسبت ملأ اعلی کوچک است، و این چطور می‌تواند آن را روشن کند؟

خدای متعال به ملائکه می‌فرمود: این نور، نوری است که فاطمه‌ی من به محراب عبادت ایستاده است.

این نور ملموس بود، عایشه می‌گفت: ما حتّی در روز هم این نور را می‌دیدیم.

قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌گوید: وقتی پشت در رفتم، نور صورت او را دیدم.

هم آنجا دارد که «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا»، هم اینجا «شَعَّتْ فَلَا الشَّمسُ تَحکیها وَلَا القَمَرُ *** زَهراءُ مِن نُورِها الأکوانُ تَزدَهِرُ»، بیت بوجود آمد.

جلسه گذشته عرض کردم که فقط ما شیعیان نمی‌گوییم، ابن حجر هم شبیه ما حرف زده بود، گفته بود این اهل بیتی که در قرآن کریم اینقدر مطرح است و پنج تن هستند، چرا به بقیه‌ی بیوت پیغمبر کار ندارد؟ چون این بیت خدیجه است، بیت خدیجه است که فرزندان و واردین در آن بیت مطهّر به آیه‌ی تطهیر هستند.

اصلاً آمدند و معنا را تغییر دادند.

بعد کم کم برای ازدواج «آداب» تعیین کردند، بعد برای این فوائد گفتند، بعد فرمودند وقتی می‌خواهید ازدواج کنید، شأن شما از حیوانات أجل است، موضوعات و ابعاد دیگر را هم درنظر بگیرید، این شخص پدر یا مادر فرزندان شماست، این شخص پدر یا مادر ذرّیه‌ی شما تا روز قیامت است.

ما با این عمر محدودمان مگر می‌توانیم چقدر کار کنیم؟ اگر فرزندان ما باقیات صالحات ما نشوند که دست ما خالی است و بیچاره هستیم. لذا کسی که می‌خواهد ازدواج کند باید خیلی به خدا پناه ببرد که اینقدر بیچاره نباشد که به یک نظر عاشق نشوم.

معنا ایجاد کردند که خدا شما را انسان خلق کرده است، خانه پرورشگاه است و انسان در این پرورشگاه پرورش پیدا می‌کند، اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد فرزندان او در تربیت عصمت پیدا می‌کنند.

ما هم می‌توانیم معنای سطح پایینِ عصمت را پیدا کنیم، بنده مادری را دیده‌ام که وقتی اذان ظهر یا مغرب می‌شود، انگار به او برق وصل کرده‌اند، تمام فرزندان او نسبت به نماز اول وقت حساس هستند.

البته ارکان تربیت فقط پدر و مادر نیست، اما پدر و مادر خیلی مهم است.

من در یاد دارم که در محل ما شخصی خیلی مذهبی نبود، ولی چون پدر خیلی غیوری داشت، خیلی چشم‌پاک بود، جزو لات‌های محل بود، اگر می‌دید لاتی می‌خواهد در محل چشم‌چرانی کند، درگیر می‌شد، با اینکه خود او دیندار نبود، اما می‌گفت به ناموس مردم نگاه نکن.

یعنی اگر انسان بر سرِ سفره‌ی پدر و مادر باشد یاد می‌گیرد و رشد می‌کند، این انسان را فقط در این حد نبین که این نر است و آن ماده، چیزهای دیگری هم هست.

تنوع‌طلبی در موضوع ازدواج

آدمیزاد تنوع‌طلب است، اگر هر روز به شما بهترین غذا را هم بدهند، حال شما بهم می‌خورد. اگر فقط یک بُعد را نگاه کنید، بعد از مدّتی باید مدام تغییر ایجاد کنید.

همانطور که مغیره این کار را می‌کرد، امروز برخی از شیعیانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این کار را می‌کنند، که به یک نفر و دو نفر و ده نفر و بیست نفر و سی نفر و پنجاه نفر قانع نیستند، ولی نمی‌فهمد که تو دیگر زندگیِ طبیعیِ بیت الرحمه را از دست دادی، تو با یک نگاه گوسفندی خیلی لذّت بردی، اما دیگر بیت رحمت و مودّت و رشد فرزندان برای رسیدن به سربازیِ امام زمان ارواحنا فداه را از دست می‌دهی؛ به این موضوع فکر کن که چه چیزی را می‌دهی و چه چیزی را بدست می‌آوری.

طرف به این کار افتخار هم می‌کند!

قبل از تو مغیره هم از این کارها می‌کرد، مغیره یک تسبیح درست کرده بود و می‌شمارد، کسی هم جرأت نمی‌کرد اسم دختری را در برابر او ببرد.

الآن بعضی‌ها ادّعای شیعه‌گری و هیئتی بودن دارند و همینطور هستند، پناه می‌برم به خدا؛ برای خودش به خدا پناه می‌برم، نه برای خرابکاری که برای دیگران می‌کند، چون خودش را محروم می‌کند.

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسید که فاطمه را چگونه یافتی؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: «نِعمَ العَون عَلَی طَاعَهِ الله»

مسلّم است که کسی زهرای مرضیه سلام الله علیها نمی‌شود، ولی دین آمده است که شما را رشد بدهد و نیازهای شما را پرورش دهد، دین نمی‌خواهد جلوی هیچ نیازی را بگیرد، اما مثلاً انسان نمی‌تواند از صبح تا شب فقط بخورد، اینجا می‌گوید آیا تو هیچ بُعدِ دیگری نداری؟ چقدر از ابعاد را از دست دادی؟

اهمیّتِ مادرِ معصومین

کنار این تبلیغی که صورت گرفت، برای مادرِ امامِ بعدی، می‌گشتند و پیدا می‌کردند، بعضی از مادران ائمه علیهم السلام از بیوتی هستند که شما باور نمی‌کنید.

چون برای فرزندی که قرار است امام شود، باید برترین رحم، برترین مؤمن انتخاب شود.

ازدواج‌ها ملاکِ عرفی دارد، ولی امام که همینطور امام نمی‌شود و نمی‌تواند از هر مادری باشد.

هریک از این کسانی که مقابل اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بی‌ادبی کردند، حتّی اگر از اقوام نزدیک بودند، اگر سندی، تاریخی، خبری، نقلی رسیده است،‌ معلوم است که مادر او ایراد دارد، یعنی مادر او راقی نیست، پرورش‌یافته نیست، منظور بنده این نیست که اهل فحشاست، بلکه می‌گویم سطح او پایین است.

اینطرف و آنطرف می‌خواستند برای یکی از امامزاده‌ها بیعت بگیرند، آمدند و به امام صادق علیه السلام عرض کردند که شما هم بیعت کنید، حضرت فرمودند: بیعت نمی‌کنم.

مادر آن امامزاده گفت: (نعوذبالله) چون تو حسود هستی.

همینجا معلوم می‌شود که فرزند این مادر چه می‌شود!

مسیر هدایت منحصر نیست

ائمه علیهم السلام برای مادر فرزندی که قرار بود امام شود جستجو می‌کردند، و گاهی اتفاقاً کسی پیدا می‌شد که از خانه‌ای بود که شما باورتان نمی‌شود.

این موضوع را برای این عرض می‌کنم که مسیر هدایت، منحصر نیست. خدای متعال راه‌های زیادی قرار داده است که هیچ کسی در هیچ شرایطی نگوید که پس من دیگر رشد نمی‌کنم.

نخیر! اگر کسی بدترین شوهر دنیا را هم داشته باشد، می‌تواند حضرت آسیه سلام الله علیها باشد. مسلماً شوهر کسی فرعون نمی‌شود!

اگر کسی بدترین زن عالم را هم داشته باشد، می‌تواند مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد، می‌تواند مانند حضرت نوح سلام الله علیه باشد.

اینطور نیست که مسیر رشد خراب شود، اما بالاخره یک فرصت مهم است.

یکی از ایثارهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

در بین همه‌ی این ازدواج‌ها که هیچکدام معنای خاصی نداشت، طبعاً برای اتصال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی دست و پا می‌زدند، مخصوصاً فضائلی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای صدیقه طاهره سلام الله علیها می‌فرمود.

اینجا خیلی مختصر عرض کنم که خیال نکنیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از بیان فضائلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی لذّت می‌برد.

یکی از بزرگترین ایثارهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصفِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، چون اولاً کسی لیاقت شناخت او را ندارد؛ شما کدام آدمی را دیده‌اید که نقشه‌ی گنج خود را لو بدهد؟ قاعده این است که همه مخفی می‌کنند، آن هم جایی که دزد و ظالم و ستمگر و قاتل و حسودِ عنود هست!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: فلانی آنقدر از من کینه دارد که انگار در سینه‌ی او یک منقل است که همیشه آتش آن سرخ است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! «ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ یُبْدُونَهَا لَکَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِی»،[۸] این‌ها کینه‌هایی دارند که از شدّت حرارت کینه از مغز آن‌ها بخار بلند می‌شود، این‌ها را بعد از من با شما آشکار می‌کنند.

پس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در این شرایط نباید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی می‌کرد.

همانطور که می‌دانید ائمه علیهم السلام را هم مخفی می‌کردند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را مخفی کردند و چیزی از او نفرمودند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی ایثار کرده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی کرده است.

بلاتشبیه همانطور که در کربلا وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مجبور می‌شود برای تحت پوشش قرار دادن و پرت کردن حواس‌ها از امام سجّاد علیه الصلاه والسلام به وسط میدان بیاید و حضرت علی اکبر علیه السلام را وصف کند… یکی از تلخ‌ترین مقاتل، مقتلِ حضرت علی اکبر علیه السلام است.

شما ذیل این آیه را ببینید که «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»،[۹] خدای متعال فرموده است که حسودی و کینه در حال خفه کردن این‌هاست.

اینجا ظاهر امر اینطور است که انگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نباید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی می‌کردند، اما این خانواده خانواده‌ای هستند که همانطور که صدیقه طاهره سلام الله علیها لقمه را از دهانِ حسن خود گرفت و به کافر حربی داد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه ما را هدایت کند، دخترِ خود را در معرض خطر قرار داد؛ معرّفی صدیقه طاهره سلام الله علیها درواقع وارد کردن ایشان به وادی خطر است و این یکی از ایثارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم است.

خیلی برای ما سرمایه‌گذاری کرده‌اند، گاهی ما اگر کوچکترین کاری کنیم، زود به خودمان می‌گیریم که من کاری کرده‌ام…

آن آیه‌ای که صدیقه طاهره سلام الله علیها در مسجد بین آن منافقان خواند، باید در گوش ما هم باشد، که این پیغمبر چقدر مهربان است، «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»،[۱۰] آن أزهد الزّاهدین «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»، خیلی به هدایت شما حریص بود… اگر اینطور نبود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را اینطور معرّفی نمی‌کرد که در معرض خطر قرار بگیرد که دیگر حتّی غلام آن قاتل هم بفهمد، چون غلام قاتل هم گفت: فاطمه در آن خانه است!

ان شاء الله خدای متعال شهید نصرالله را رحمت کند، وقتی دشمن احتمال داد که ممکن است اینجا باشد، هشتاد تُن بمب ریختند.

وقتی بدانند یک نفر مهم است، وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است «مَنْ أغْضَبَهَا أغْضَبَنِی، إِنَّ اَللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا»، آن منافق می‌گوید نقطه‌ای که باید بزنم تا کمر اسلام را بشکنم، اینجاست!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مجبور بود این کار را کند، برای اینکه باید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را حفظ می‌کرد.

هرچه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حفاظت کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جبران کرد.

امر ازدواجِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استثنائی است

لذا این ازدواج معنا داشت.

همه برای خواستگاری آمدند، در بعضی از روایات عامّه که بر سر آن گیر کرده‌اند، یک نفر می‌گوید صحیح است، یک نفر می‌گوید ضعیف است، هر کسی از طرفی می‌بیند نمی‌تواند انکار کند، از طرفی هم می‌بیند که به نفع‌شان است که انکار کنند… فلانی‌ها آنقدر بی‌ادب بودند که برای خواستگاری آمدند… باادب‌ها برای خواستگاری نیامدند، می‌فهمیدند که باد صبا هم به حریم او راه ندارد، چه برسد به اینکه رذلی بخواهد طمع کند…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمود: او کوچک است.

تا اینکه روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده بود، سر خود را بلند نمی‌کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! آیا برای خواستگاری آمده‌ای؟

بعد فرمود: خدای متعال این عقد را انجام داده است، این امر الهی است، امرِ فاطمه‌ی من استثناء است.

هیچکدام از مؤدبان امّت به خودشان جرأت ندادند که چنین غلطی کنند و پا به این عرصه بگذارند، این‌ها رذل بودند و ادب نداشتند، اساساً ناپاکزاده حرمت نمی‌فهمد، اساساً آدم شریف نمی‌تواند به ناموس دیگران جسارت کند. این‌ها شرافت نداشتند که در همان مسجد…

با دشمنان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وجه مشترک نداشته باشیم

زشت‌ترین سخنی که در طول تاریخ به صدیقه طاهره سلام الله علیها گفته شده است را همان فرد اول گفته است، فقط از بی‌خانواده برمی‌آید که اینطور حرف بزند.

لذا پناه می‌برم به خدا از اینکه زبان شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راجع به ناموس دیگران باز شود، پناه به خدا می‌بریم از اینکه شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چشم طمع به ناموس دیگران بدوزد یا وقتی عصبانی می‌شود راجع به ناموس دیگران حرف بزند؛ این کار تأسی به آن دو نفر است، وگرنه مکتبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مکتبِ غیرت است، حتّی اگر دشمن دست به پای زن یهودی بزند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به صورت خود می‌زند.

روضه و توسّل

امروز روز خیلی سختی بوده است، خاطره‌ی این روز فراموش نشدنی است… من روز شهادت نمی‌توانم غیر از این روضه بخوانم، فعلاً فکر می‌کنم این اتفاق رخ داده است…

روزی مانند دیروز عباس عموی پیامبر پیغام داد که می‌خواهم برای عیادت فاطمه بیایم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: وضع او وخیم است، دوست ندارم کسی او را در این حال ببیند…

مگر چطور شده است؟ «مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَهَ الرُّکنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»،[۱۱]… مدام از هوش می‌رود و برمی‌گردد، بچه‌ها که دور بستر نشسته‌اند نمی‌دانند این مرتبه که مادر رفت، آیا دوباره برمی‌گردد یا نه، مضطرب و دل‌مُرده هستند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مسجد بود،             فرزندان دور بی‌بی دو عالم نشسته بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با یک سختی فراوانی نیمه‌نشسته شد، به کمکِ سَلمَی لباس‌های خود را عوض کرد، وقتی خود را آماده کرد، لباس بچه‌ها را هم عوض کردند، بچه‌ها به مسجد رفتند…

ما عرفی حرف می‌زنیم، من نمی‌دانم آیا امیدوار شدند، آیا به مسجد رفتند تا نماز شکر بخوانند… دیدنِ آن وضعِ مادر، کلاً انسان را اذیت می‌کند… نمی‌دانم چرا، به بیرون از خانه رفتند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به سَلمَی فرمود: پاهای مرا رو به قبله کن، برو و عقب بایست، بعد از لحظاتی بیا و مرا صدا بزن.

جلو آمد و روبند را برداشت، «یَا فَاطِمَهُ الزَّهرَاء! یَا بِنتَ رَسُولِ الله! یَا بِنتَ مَن دَنا فَتَدَلّی‌ فَکان‌َ قاب‌َ قَوسَین‌ِ أَو أَدنی‌، کَلِّمِینی»… دید پاسخ نمی‌دهد، مضطرب عقب عقب رفت…

حسنین علیهما السلام وارد شدند، وقتی سَلمَی به این‌ها عرض کرد که «مَاتَتْ اُمُّکُمَا فَاطِمَه»، بالای سر مادر رفتند، هرچه التماس کردند جواب نداد، حتّی دارد «فَجَاءَ الحُسَیْن، فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحْتَ قَدَمَیْهَا» سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمد، صورت را کفِ پای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشت، صدا زد: «کَلِّمِینِی یَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ»… وقتی جواب نداد، سَلمَی نمی‌دانست باید با این بچه‌ها چکار کند، گفت: بروید و پدرتان را خبر کنید…

دویدند و به مسجد آمدند، همینکه به مسجد آمدند و محراب و منبر را دیدند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی زمین نشسته بود، این بچه‌ها شروع کردند بلند بلند گریه کردن… همین یک مرتبه بلند بلند برای مادرشان گریه کردند… اصحاب آن‌ها را دوره کردند و پرسیدند آیا به یاد جدّتان افتادید؟ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: «مَاتَت اُمَُّنَا فَاطِمَه»

راوی می‌گوید تا این جمله را شنیدم، علی را نگاه کردم، «فَوَقَعَ عَلِیٌ عَلَی وَجهِهِ» دیدم علی با صورت به زمین افتاد… «بِمَنِ العَزا یَا بِنتَ رَسُولِ الله»… یعنی دردم را به چه کسی بگویم؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کمک کردند و ایشان آمد و بالای سرِ صدیقه طاهره سلام الله علیها نشست، روبند را کنار زد، «کَلِّمِینِی یَا اُمَّ الحَسَنِ وَالحُسَین، کَلِّمِینِی یَا بِنتَ رَسُولِ الله»… اول با لقب گفت، اما بعد مضطر و ناامید شد، شروع کرد به گریه کردن، فرمود: «یَا فَاطِمَهُ! کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ»

معلوم است که حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وخیم‌تر از بچه‌ها بود، چون «فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا»[۱۲] چشمان خود را باز کرد… همینکه چشم به روی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باز کرد، «ثُمَّ بَکَیَا ساَعَداً» هر دو با هم گریه کردند…

یعنی علی جان! فکر نکن فراق برای تو سخت است، این جدایی برای من هم سخت است، قرینه‌ی این حرف هم جمله‌ی بعدی است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «إبکِنِی» علی جان! برای من هم گریه کن… من هم در حال از دست دادن تو هستم… «ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی» برای این حسنِ غریبم هم گریه کن، «وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ‌»…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۲۵ (تَارِیخِ بَغْدَادَ وَ کِتَابِ اَلسَّمْعَانِیِّ وَ أَرْبَعِینِ اِبْنِ اَلْمُؤَذِّنِ وَ مَنَاقِبِ فَاطِمَهَ عَنِ اِبْنِ شَاهِینٍ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنْ حُذَیْفَهَ وَ اِبْنِ مَسْعُودٍ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ وَ قَالَ اِبْنُ مَنْدَهَ خَاصُّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ یُقَالُ أَیْ مَنْ وَلَدَتْهُ بِنَفْسِهَا وَ هُوَ اَلْمَرْوِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ اَلْأَوْلَى کُلُّ مُؤْمِنٍ مِنْهُمْ .)

[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۵ (إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی ۖ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)

[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۶ (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ)

[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۷ (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۸] کتاب سُلیم بن قیس الهلالی، جلد ۲، صفحه ۵۶۹ (قَالَ سُلَیْمٌ وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کُنْتُ أَمْشِی مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَعْضِ طُرُقِ اَلْمَدِینَهِ فَأَتَیْنَا عَلَى حَدِیقَهٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِیقَهٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَ لَکَ فِی اَلْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ أَتَیْنَا عَلَى حَدِیقَهٍ أُخْرَى فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِیقَهٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَ لَکَ فِی اَلْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا حَتَّى أَتَیْنَا عَلَى سَبْعِ حَدَائِقَ أَقُولُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا وَ یَقُولُ لَکَ فِی اَلْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا فَلَمَّا خَلاَ لَهُ اَلطَّرِیقُ اِعْتَنَقَنِی ثُمَّ أَجْهَشَ بَاکِیاً وَ قَالَ بِأَبِی اَلْوَحِیدُ اَلشَّهِیدُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ یُبْدُونَهَا لَکَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِی أَحْقَادُ بَدْرٍ وَ تِرَاتُ أُحُدٍ قُلْتُ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دَیْنِی قَالَ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دِینِکَ فَأَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ حَیَاتَکَ وَ مَوْتَکَ مَعِی وَ أَنْتَ أَخِی وَ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَنْتَ صَفِیِّی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ اَلْمُؤَدِّی عَنِّی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی عَنِّی وَ أَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِی وَ تُؤَدِّی أَمَانَتِی وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِی اَلنَّاکِثِینَ مِنْ أُمَّتِی وَ اَلْقَاسِطِینَ وَ اَلْمَارِقِینَ وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَکَ بِهَارُونَ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ إِذِ اِسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ کَادُوا یَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَیْشٍ إِیَّاکَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ فَإِنَّکَ بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَهِ اَلْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ إِنَّ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِینَ اِسْتَخْلَفَهُ عَلَیْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ یُجَاهِدَهُمْ بِهِمْ وَ إِنْ لَمْ یَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ یَکُفَّ یَدَهُ وَ یَحْقِنَ دَمَهُ وَ لاَ یُفَرِّقَ بَیْنَهُمْ یَا عَلِیُّ مَا بَعَثَ اَللَّهُ رَسُولاً إِلاَّ وَ أَسْلَمَ مَعَهُ قَوْمٌ طَوْعاً وَ قَوْمٌ آخَرُونَ کَرْهاً فَسَلَّطَ اَللَّهُ اَلَّذِینَ أَسْلَمُوا کَرْهاً عَلَى اَلَّذِینَ أَسْلَمُوا طَوْعاً فَقَتَلُوهُمْ لِیَکُونَ أَعْظَمَ لِأُجُورِهِمْ یَا عَلِیُّ وَ إِنَّهُ مَا اِخْتَلَفَتْ أُمَّهٌ بَعْدَ نَبِیِّهَا إِلاَّ ظَهَرَ أَهْلُ بَاطِلِهَا عَلَى أَهْلِ حَقِّهَا وَ إِنَّ اَللَّهَ قَضَى اَلْفُرْقَهَ وَ اَلاِخْتِلاَفَ عَلَى هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ لَوْ شَاءَ لَجَمَعَهُمْ عَلَى اَلْهُدىٰ  حَتَّى لاَ یَخْتَلِفَ اِثْنَانِ مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَ یُتَنَازَعَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لاَ یَجْحَدَ اَلْمَفْضُولُ ذَا اَلْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ عَجَّلَ اَلنَّقِمَهَ فَکَانَ مِنْهُ اَلتَّغْیِیرُ حَتَّى یُکَذَّبَ اَلظَّالِمُ وَ یُعْلَمَ اَلْحَقُّ أَیْنَ مَصِیرُهُ وَ لَکِنْ جَعَلَ اَلدُّنْیَا دَارَ اَلْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ اَلْآخِرَهَ دَارَ اَلْقَرَارِ- لِیَجْزِیَ اَلَّذِینَ أَسٰاؤُا بِمٰا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ اَلَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى  فَقُلْتُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ شُکْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلاَئِهِ وَ تَسْلِیماً وَ رِضًى بِقَضَائِهِ .)

[۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۴ (أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا)

[۱۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸ (لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ)

[۱۱] مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۳ ، صفحه ۱۳۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَهَ الرُّکنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ)

[۱۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۱۷۸ (وَ قَدْ صَلَّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع صَلَاهَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ یُرِیدُ الْمَنْزِلَ إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِی بَاکِیَاتٍ‌ حَزِینَاتٍ‌ فَقَالَ‌ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِی أَرَاکُنَّ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ فَقُلْنَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَهَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ ع وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا فَأَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مُسْرِعاً حَتَّی دَخَلَ عَلَیْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاهٌ عَلَی فِرَاشِهَا … وَ هِیَ تَقْبِضُ یَمِیناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَهَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاهَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَی الْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا ابْنَهَ مَنْ صَلَّی بِالْمَلَائِکَهِ فِی السَّمَاءِ مَثْنَی مَثْنَی فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا فَاطِمَهُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی وَ قَالَ مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَتْ یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ …. ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ: ‌ ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌ یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ‌ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ‌ ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ‌ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی‌ یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌ قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ ع مِنْ أَیْنَ لَکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْخَبَرُ وَ الْوَحْیُ قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَهَ فَرَأَیْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ ص … قَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ یَا بُنَیَّهِ فَإِنِّی إِلَیْکِ مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْکَ إِلَی لِقَائِکَ فَقَالَ أَنْتِ اللَّیْلَهَ عِنْدِی وَ هُوَ الصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ الْمُوفِی لِمَا عَاهَدَ فَإِذَا أَنْتَ قَرَأْتَ یس فَاعْلَمْ أَنِّی قَدْ قَضَیْتُ نَحْبِی فَغَسِّلْنِی وَ لَا تَکْشِفْ عَنِّی فَإِنِّی طَاهِرَهٌ مُطَهَّرَهٌ وَ لْیُصَلِّ عَلَیَّ مَعَکَ مِنْ أَهْلِیَ الْأَدْنَی فَالْأَدْنَی وَ مَنْ رُزِقَ أَجْرِی وَ ادْفِنِّی لَیْلًا فِی قَبْرِی بِهَذَا أَخْبَرَنِی حَبِیبِی رَسُولُ اللَّهِ.)