روز پنجشنبه مورخ ۲۷ دی ماه ۱۳۹۷، دومین شب از مراسم دهه اول فاطمیه در هیات عبدالله بن الحسن علیه السلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» با موضوع «اهمیت غصب حکومت از نگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در حاشیه خطبه فدکیه» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۲]
«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[۳]
مروری بر جلسهی قبل
محضر شما عرض کردیم که در موضوعاتی که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ورود کردهاند، در این سالیان ما در هر سال بحث را از یک زاویهای مطرح کردهایم که اینها با یکدیگر ربط دارند و یکدیگر را تکمیل میکنند.
عرض کردیم وقتی میخواهیم راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت کنیم مثلاً فقط به این موضوع اکتفا کنیم که مثلاً ایشان الگوی زنها هستند و الگوی شوهرداری و مادرِ نمونه و… که قطعاً اینها هستند ولی فاطمیّه جای مطرح کردنِ أهمِّ مبانیِ اعتقادیِ ماست.
ابعادی را عرض کردیم؛ امسال هم به این دلیل که من دوست داشتم به بیبی دو عالم حضرت زینب سلام الله علیها متوسّل باشم و ایشان راویِ خطبهی معروفِ فدکیّه هستند، ما هم در حاشیهی خطبهی فدکیّه چند جمله به محضر شما عرض میکنیم.
شب گذشته عرض کردین که وقتی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این خطبه را شروع میکنند ابتدا منشأ این درد را این تشخیص دادند که دین مردم ایراد دارد، توحید مردم اشکال دارد، اعتقادات مردم مشکل دارد.
با اینکه فرصت کم بود و قرار بود که حضرت در آن دادگاهِ بیعدالتی حق را بیان کنند به سمتِ این موضوع رفتند که ابتدا دینِ خودتان را درست کنید، این دینِ شماست که مشکل دارد، برای لقلقهی زبان چیزهایی دارید، شهادتین میگویید، ظاهراً رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول دارید اما پای کار نیستید.
دو سوال هم مطرح کردیم که وقتی امشب به بهانهی آنها کمی جلوتر برویم به بخشی از یکی از آنها وارد خواهم شد و آن هم این است که این خروش حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها برای چه بود؟ آیا برای این بود که امامتِ امیرالمؤمنین علیه السلام خدشهدار شده بود؟ که نشده بود، کسی نمیتواند امامت را از امیرالمؤمنین علیه السلام بگیرد، کسی نمیتواند ولایتِ الهی را بگیرد.
محضر شما عرض کردیم آن چیزی که غصب شدنی بود دو چیز بود، یکی حکومت بود، حکومت را غصب کرده بودند، ولایتِ ظاهری را غصب کرده بودند، اعمالِ ولایت ظاهری را غصب کرده بودند و اگر ان شاء الله امشب زنده باشیم به این موضوع میپردازیم که خودِ حضرت هم به آن اشاره دارند، و یکی هم مسئلهی مالی بود؛ ما راجع به فدک چندین جلسه و درواقع چندین فاطمیّه از ابعاد مختلف گفتگو کرده بودیم، این را مطرح نکردیم که مسائل مالی اهمیّت دارند، ستون فقرات جامعه هستند و حضرت هم با اینکه این همه مطلب راجع به مسائل توحیدی و نبوّت و فلسفهی احکام و بحث راجع به منافق دارند به این خطبه فدکیّه میگویند، چون بهانهی این حرفها غصبِ فدک است، یک موضوعِ مالی است.
من هم مانند شما قبول دارم که این موضوع مالی در ورای آن بحث غاصب بودنِ مخالفین امیرالمؤمنین علیه السلام هم هست که قبلاً هم عرض کردیم و از آن حرفها هم برنگشتهایم، ولی بالاخره این یک بحثِ مالی است، بهانهی موضوع مالی است، خودِ این موضوعِ مالی هم مهم است.
این دو موضوع خیلی به دردِ امروزِ جامعهی ما میخورد، ولی چون فرصتِ بنده اندک است و فقط پنج جلسه است نمیخواهم صریح به مسائلِ روز بپردازم، گرچه معلوم است که برای انتخاب موضوع به مسائل روز نظر داشتهام.
وقتی حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها در خطبهی فدکیّه از حمد الهی و اسماء و صفات حضرت حق و شهادت به نبوّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بحث کردند وارد یک بحثی شدند که من تیمّناً چند جملهی آن را عرض میکنم تا به آن موضوعی که قصد دارم راجع به آن گفتگو کنم برسیم.
حضرت در قسمتِ بعدی که چهارمین قسمت خطبهی شریف فدکیّه میشود میفرمایند: «ثم التفت الى اهل المجلس»[۴] به اهل مجلس رو کردند «و قالت:… اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ» شما در برابرِ امر و نهی خدای متعال قرار گرفتهاید «وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ» شما یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستید و بنا بر این بوده است که شما حَمَلهی دین و وحی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم باشید، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به شما بیان میکنند و شما باید به بقیّه بگویید، آنهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را ندیدهاند از کجا بفهمند؟ باید از شما بگیرند.
«وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ» موقعیّتِ شما خیلی حسّاس است، شما واسطِ بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و دیگران هستید.
بعد فرمودند: «اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم کتاب الله ناطق را هم در بینِ شما به یادگار گذاشتند… ثقلین بود دیگر! «إنی قد تَرَکْتُ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ»[۵] یا «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»[۶]، من دو جانشین گذاشتم، کتابِ خدا و عترت، الآن عترت راجع به کتاب صحبت میکنند.
فرمودند: «اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم کتاب الله ناطق را هم در بینِ شما به یادگار گذاشتند «وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ»… دیگر اینها را تکرار نمیکنم که شب گذشته عرض کردیم، اصلاً جا نبود که حضرت زهرا سلام الله علیها اینها را در وسطِ یک دادگاه بفرمایند، ولی حضرت قصد دارند که درمان کنند، موضوع مالی و حکومت هم هست اما حضرت نمیخواهند به اینجا بیایند و فقط بگویند که این فدک را بگیر و برو، هم مالیّتِ فدک مهم است و هم حضرت به دنبالِ این هستند که در این فرصت مردم را به سمتی که باید بروند ببرند.
حضرت بعد از این فرمایشات شروع کردند به این عبارت که… طبیعتاً من چند جمله را عرض میکنم تا به آنجایی که باید برسیم برسیم، فرمودند: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ» خدای متعال ایمان را قرار داده است تا شما را از شرک نجات دهد و شما را طاهر کند، «وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ» نماز برای این است که شما را از تکبّر پاک کند، «وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ»… آیا به دنبالِ تزکیهی نفس هستی؟ ایمانِ هر کسی به میزانِ آن اندازهای است که خرج میکند وگرنه خیلیها گریه میکنند، خیلیها شعار میدهند، به اندازهای که من حاضر هستم از جیبِ خود بدهم این دین را باور کردهام، ما به سیّدالشّهداء علیه السلام میگوییم «أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ»[۷]، در این عالَم هیچ کسی به اندازهی سیّدالشّهداء علیه السلام سپردهگذار نیست، شما ببینید که ایشان در کربلا همهی هستیِ خود را داده است، خیلی روی خدای متعال حساب کرده است که اینطور هستیِ خود را داده است، «أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ»، ایمانِ ایشان اینطور است، اینکه من چقدر خرج میکنم نشان میدهد که من چقدر ایمان دارد؛ اگر به دنبال تزکیه هستی ابتدا جیبِ خودت را اصلاح کن و بده، زکات بده، «وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ» ، برعکسِ آن چیزی که تصوّر میکنید اگر خرج کنید برمیگردد، روزیِ شما رشد و نمو میکند، من نمیخواهم راجع به اینها بحث کنم، «وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ» روزه هم باعث ثبات و تثبیتِ اخلاصِ شماست، «وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ» حج باعثِ تحکیمِ دینِ شما میشود، «وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ» اطاعتِ ما نظامِ ملّت است.
شبِ گذشته عرض کردم که حضرت عمدتاً استدلال نفرمودند بجز مواردی، یکی از آن موارد اینجا بود که آیا شما فکر کردهاید همین که حکومت را گرفتید مشکل شما حل میشود؟
آیا شیعیان عامل اختلاف مسلمین هستند؟
حال من چند جمله راجع به این عرض کنم که به آن بحثِ حکومت ربط دارد.
آمدید و حکومت را از علی بن ابیطالب گرفتید، فرض کنید که همه هم با شما بیعت کردند، فرض کنید که مسلمانها اعتراض نکردند که شما به نامِ مرتد اینها را اعدام کنید، اینها هم نبوده و دروغِ تاریخ است، آیا مشکلِ شما حل میشود؟ شما نمیتوانید این را حل کنید، چرا؟ چون اگر بنا بر این باشد که مردم در یک جایی از دین فصل الخطاب نداشته باشند چرا بیایند و زیرِ عَلَمِ تو باشند؟ خیلیها دوست دارند، لذا شما میبینید روشی که آقایان برای حکومت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم انتخاب کردند خیلی کم دوام پیدا کرد، امروز در جهان اسلام… بیش از هفتصد سال است که جهان اسلام تکّهپاره شده است، قبل از آن هم تکّه پاره بود و سعی میکردند ظاهرِ آن را حفظ کنند، این روشی که خلفا درست کردند روشی نبود که انتظام داشته باشد، در این روش همه چیز گسستنی است، این نخِ تسبیحی که در دستِ برادرانِ ماست «نظامَ للتسبیح» است و همهی دانههای تسبیح را نگه داشته است.
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند که «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ»، اگر از ما اطاعت میکردید نظم بود، کارها روی حساب و کتاب پیش میرفت، اگر از ما طبعیّت نکردید… اینطور نیست که شما یک زوری دارید و یک مدّتی این کار را میکنید… اصلاً فرض کنید که شیعیان نستجیربالله منقرض بشوند، باز هم مشکل حل نمیشود کما اینکه نشده است.
یکی از دوستانِ ما که یکی از محقّقینِ قم است ردّیههایی که اهل سنّت به وهابیّت نوشتهاند را جمع میکند، جلد اول ۸۵۰ صفحه است، این اسامیِ کتابهایی است که در ردّ وهابیّت نوشته شده است، چه کسانی نوشتهاند؟ اهل سنّت! از او پرسیدم که این چند جلد است؟ گفت نود درصدِ پنج جلدِ آن آماده است تا ببینیم که آیا بیشتر میشود یا نه.
اصلاً فرض کنید که شیعیان نیستند، مشکل حل نمیشود، دعوای عالَمِ اسلام از بین نمیرود، انتظامِ امور پیدا نمیشود، اصلاً شیعیان را کنار بگذارید، نه جنگ اعراب و اسرائیل به انقلاب ربط دارد که الآن بعضیها میگویند انقلاب اسلامی داعش را درست کرده است، حال من به اینکه آیا درست کرده است یا درست نکرده است کاری ندارم و بحثِ من اینجا نیست ولی جنگِ عرب و اسرائیل که برای انقلاب نیست، این دعواهای ریختنِ وهابیّت که در عراق و بحرین و… بریزند و آنجاها را با خاک یکسان کنند برای صد و چند سالِ پیش است، قبلاً بوده و الآن هم هست و بعداً هم خواهد بود، دعوا که تمام نمیشود، از جهتِ علمی هم دعوا تمام نمیشود، بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم یک عدّهای مجتهد شدند، اصلاً حرام است که مجتهد از نظرِ دیگران تبعیّت کند، هر کسی از والدهی خود قهر کرد مجتهد شد! بعد در نسلِ بعد چند ده برابر شدند، بعد در نسلِ بعد چند ده برابر شدند، بعد در نسلِ بعد چند ده برابر شدند، همینطور ادامه داشت، امامِ یک گروهی بخاری بود که به امامِ گروهِ دیگر که ابوحنیفه بود فحش داد و به او زندیق و کافر گفت که در «کتاب الضّعفاء» بخاری آمده است، فکر نکنید همهی اینها یکی هستند، اینها در برخورد با شیعیان یک طور هستند و دست به دستِ یکدیگر میدهند وگرنه اصلاً ربطی به یکدیگر ندارند.
اگر دو عالِمِ ما با یکدیگر مخالف باشند دیگر این فقیه به فقیه دیگر زندیقِ کافر نمیگوید، در نهایت میگوید فلانی بی سواد است، یا بیتقواست.
آن نفرِ دیگری راجع به این شخص گفته است که او در حالِ…. اصلاً نمیشود بالای منبر گفت… که گفتهاند مثلاً «ابوالحسن اشعری» امام الأشاعره در حینِ چه عملی از دنیا رفت، فکر نکنید اینها با ما مشکل دارند، همهی آنها با یکدیگر مشکل دارند.
خیلی زیاد معتزله اشاعره را کوبیدهاند و اشاعره هم معتزله را، هر دوی آنها ظاهریها و سلفیها را و سلفیها اینها را، تا دلِ شما بخواهد هست، هزاران هزار کتاب علیهِ یکدیگر نوشتهاند، هزاران هزار و صدها هزار خون ریختهاند…
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ»، فکر نکنید که اگر ما را کنار زدید… دیگر مثلاً رقیبِ اصلی علی بن ابیطالب صلواه الله علیه را کنار زدید و دیگر حل میشود، این حل نمیشود، کما اینکه معلوم نشد خلیفهی دوم چه بلایی بر سرِ خلیفهی اول آورد که مجبور شد او را شبانه دفن کند، بعد خودِ خلیفهی دوم هم کشته شد، بعد خودِ خلیفهی سوم طوری کشته شد که اصلاً او را در قبرستان مسلمین دفن نکردند، و… هیچ وقت تمام نشد، هیچ وقت نظم و انتظام بوجود نیامد، هیچ وقت آسایش بوجود نیامد، علمای اهل سنّت هرچه فحش میتوانستند به یکدیگر دادهاند، این عالِم به دیگری «حیوانِ وحشی» گفته است، آن به این شخص…. فراوان است، اصلاً تمام نمیشود، فکر نکنید که دعوا فقط با ما شیعیان است، اگر ما هم نبودیم اینها نمیتوانستند خودشان را تحمّل کنند.
«حاکم نیشابوری» و «طبری» و «نسائی» و… علمای درجهی یک خودشان را تکفیر کردهاند، تا بوده همین بوده و تا هست هم همین هست و خواهد بود، این تمام نمیشود، تا مادامی که طرف بگوید خودِ من مجتهد هستم و آن طرف هم بگوید من مجتهد هستم و دیگری هم به شکمِ خود نگاه کند و بگوید مثل اینکه من هم مجتهد هستم هیچ کسی تحت لوای دیگری نمیرود.
گاهی حکومتها آمدهاند مثلاً… یک شاهی از شاههای بنیعباس آمد به یکی از این فقها گفت: پدرِ من یک کنیز داشته است که من خیلی او را دوست دارم و میخواهم با او باشم، باید چکار کنم؟ آن شخص گفت: مگر میدانی که پدرت با او بوده است؟ گفت: بیست سال زنِ او بوده است دیگر! آن شخص گفت: مگر تو دیدهای؟ گفت: چه چیزی را؟ مگر باید دید؟ زنِ او بوده است دیگر! آن شخص گفت: ندیدهای که! شاه گفت: آفرین! تو بیا و فقیه اول شو و این مذهب بالا رفت!
فکر کردهاید که چطور یک مذهب بالا رفت؟ اصلاً به خودمان کار ندارم، خودِ رقیبهای آن مذهب این مطلب را لو دادهاند و گفتهاند تو برای شاه زن گرفتهای و او هم تو را بالا برد، بعدی آمد و با این شخص خوب نبود و دیگری را بالا برد، این شاه به این شخص گفت کتاب بنویس و…. تمام نشد که! مدام علیه یکدیگر مطلب نوشتهاند.
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ»، ما میگوییم: «فَصلُ الخِطابِ عِندَکُم».
تعدد مجتهدین
وضعِ غیرِ شیعه که وحشتناک است، در بینِ ما هم اوضاع خوب نیست، فکر نکنید که اوضاع خیلی خوب است، چون طرف وقتی میگوید مجتهد هستم که دیگر زیر بار نمیرود.
در طول تاریخ هیچ زمانی نبوده است که ما این تعداد عالِمِ برجستهی محتمل الأعلم داشته باشیم! اینها از برکات است! همه هم مجتهد هستند، چه کسی میتواند این وسط موضوعی را حل کند؟ هر مجتهدی به اجتهادِ خود عمل میکند، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ».
اگر بنای خودت را بر این نگذاری که کار به اجتهاد برسد که چطور میخواهی احکام و دین را دربیاوری؟ میخواهی از کجا بیاوری؟ اگر بناست مجتهد بیاید و دین را بگوید آن وقت مجتهدهایی که اختلاف نظر دارند باید چکار کنند؟ هیچ! بعد چه کسی باید مدّعیِ اجتهاد را از غیر اجتهاد مشخص کند؟ آیا میشود یک نهادی درست کرد که این نهاد بالای دستِ مجتهدین باشد و بگوید که این شخص مجتهد هست و آن شخص مجتهد نیست؟ آن وقت میگویند من مجتهد هستم و اصلاً تشخیصِ تو را قبول ندارم و من به نظرِ خود عمل میکنم، اینطور است دیگر، لذا سنگ روی سنگ بند نمیشود و مدام دعواست.
گاهی در طولِ تاریخِ ما عدّهای اهل تقوا پیدا شدند که مجتهد بودند و دندان روی جگر گذاشتند، آن وقت اینجا کمی معلوم میشود که حضرت زهرا سلام الله علیها اینجا چه میفرمایند که «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ»، مثلاً یک ماجرای بسیار بسیار مهمّی است که ابعادِ بسیار مهمّی دارد به نامِ ماجرای تنباکو، ان شاء الله PDF این کتاب را در کانال میگذارم که نامِ آن «تاریخ الدخانیه» است، منظورِ آن ماجرای تحریم تنباکو است، شیخ حسن کربلایی شاگرد میرزای شیرازی رحمه الله علیه این کتاب را نوشته است، نسخهی خطّیِ آن هم در کتابخانهی آقای مرعشی است که ان شاء الله خدای متعال آنجا را هم آزاد کند، نسخهی خطیِ این کتاب در آنجا نگهداری میشود و کتاب چاپ شده است.
من هنوز وارد بحث حکومت نشدهام اما برای اینکه شما اهمیّتِ حکومت را ببینید شاگرد میرزای شیرازی دو سه نامهای که اینجا مطرح است را مستقیم نقل کرده است، عرض میکنم شما هم ببینید که من بعداً میخواهم راجع به اهمیّتِ حکومت حرف بزنم چه اهمیّتهایی دارد و هم این بحثی که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ» یعنی چه؟
ماجرای حرمتِ تنباکو
چرا وقتی ماجرای غصب فدک و غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام پیش آمد دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود؟ چرا؟ چرا حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اینقدر خروش داشتند؟ چون یک جایی را لَق کردند که دیگر نمیشود آنجا را محکم کرد تا ان شاء الله حضرت حجّت ارواحنا فداه تشریف بیاورند.
بعضی اوقات برخی کمی دندان روی جگر گذاشتهاند، تقوا به خرج دادهاند و یک پیشرفتهایی شده است، ولی ان شاء الله تا زمانی که حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تشریف نیاورند زورِ کسی به مدّعیان نخواهد رسید چون بحث اجتهاد یک بحثِ منفی نیست، مجتهدی که واقعاً مجتهد است و باتقواست جایگاه دارد، یک نفر هم مانندِ من پیدا میشود که به دروغ مدّعی میشود، دستگاهی نیست که بخواهد بینِ من و او تشخیص بدهد، چون مدّعیِ اجتهاد است دیگر نظرِ کسی را قبول نمیکند.
ماجرا چه بود؟ این بود که ناصرالدّین شاه میرفت خارج را میدید… که بعضی از علمای آن زمان هم هنوز به او لقبِ شاهِ شهید را میدهند، ایشان میرفتند مثلاً اروپا را میدیدند، یک جایی از خاطراتِ او هست که راجع به بدنِ یک زنی صحبت میکند و میگوید این مجسّمهای بود که وسطِ یک حوض بود، همچنین راجع به مواضعِ بدنِ او صحبت میکند که هر کسی نداند فکر میکند این زنده است، بعد از یک صفحه و نیم میگوید این وسطِ یک حوض بود! بعد میگوید در اینجا همه مانندِ بلبل فرنگی صحبت میکنند.
این شخص میرود و در این خرجهایی که میکند و گرفتاریهایی که داشته است و جنگهایی که ما با روسیه داشتیم و مرزهای ما شکست میخورد… آنقدر اینها از روسیه در جنگها شکست خورده بودند که دیگر اصلاً اینکه ما مقاومت کنیم یا ما در برابر دشمن خارجی بایستیم و… اصلاً شاه قاجار اینها را در خود نمیدید، به فکر افتاده بود که برویم با ممالک اوروف مذاکره کنیم و به آنها امتیازاتی بدهیم و آنها هم بیایند و از ما در برابر روسها دفاع کنند، لذا کمی راه داده بود که آنها بیایند، بازار به دستِ آنها افتاد، شیخ حسن کربلایی نوشته است که الآن وضع اینطور است که در بازارها و در میانِ مغازههای انسانهای عرقچین به سر دخترکانِ… جنس میفروشند، هم جنس میفروشند و هم چیزهای دیگر! و خلاصه دل و دین را بردهاند.
بدهیهای ناصرالدّین که زیاد بود و قصد داشت امتیازاتی هم به آنها بدهد میگوید: کشت و زرع توتون و تنباکو باید دست اینها باشد، ظاهرِ امر این بوده است که دوست داشته است هبه کند.
۲۸۰ سال بوده است که مردم به شدّت توتون و تنباکو را استفاده میکردند، منبریها روی منبر همزمان یا چپق میکشیدند و یا قلیان، این عُرف شده بود، مثل آب خوردن بود، یعنی وقتی طرف روی منبر قلیان میکشد مانندِ آب خوردن محسوب میشود دیگر، و این طوری شده بود که کمتر کسی بود که روزی بگذرد و مصرف نکرده باشد، در آن زمان هم سیگار به آن معنا نیامده بود، سیگارت بود اما سیگار نبود.
مردم درگیر بودند، از آخوند و مرجع تقلید بگیرید تا پایین همه درگیر بودند، اصلاً نمیتوانستند آن را خاموش کنند، پس در واقع یک کالای بشدّت مصرفی بود، مثلِ لباسِ تن مردم بود، طبیعتاً یک عدّه هم میکاشتند و کسب و کار داشتند، یک عدّه اینها را خشک میکردند و بسته بندی میکردند و مغازه بود و بالاخره یک عدّهی زیادی را درگیر کرده بود و وقتی ناصرالدّین شاه گفت انحصار در اینهاست یعنی شما فقط حق دارید به آن شرکت بفروشید و آن شرکت هم چون میداند که شما حق ندارید به شخص دیگری بفروشید به هر قیمتی که بخواهد جنسِ شما را میخرد، یعنی یک چیزی مثلِ ایران خودرو و سایپا و پارس خودروی ما که شما مجبور هستید آن جنس آشغال را به هر قیمتی که او بگوید بخری و تازه بعداً هر چیزی که دوست داشته باشد میدهد و شما هم نمیتوانید حرف بزنید، وقتی انحصار است اینطور است، آن زمان هم گفتند: شما باید انحصاراً به این شرکت بفروشید، قیمت را او تعیین میکند و اگر شما نخواهید به او بفروشید باید جنسِ خود را آتش بزنید، بعضی غیورها بودند که آتش زدند، طرف ۲۸۰۰ گونی را آتش زد، آنها هم نیروی اطلاعات عملیات گذاشته بودند و میگشتند و میدیدند چه کسانی جنس دارند و بروند جنس را از طرف بگیرند، آمدند از این شخص پرسیدند چه شد؟ آن شخص گفت: آتش زدم و خاکستر شد! بعضیها دفن میکردند و اینها را پیدا میکردند و طرف را شلاق میزدند که چرا جنس را پنهان کردهای؟ اعصاب مردم خورد شد، از این طرف و آن طرف اعتراض شد و مرجع شیعیان به ناصرالدّین شاه تلگراف زد.
من این سه مورد را میخوانم و شما ببینید.
صورتِ تلگرافِ میرزای شیرازی که در آن زمان تک مرجعِ شیعیان بود، به شرفِ عرضِ حضورِ اعلی حضرتِ اقدسِ شاهنشاهی خلد الله تعالی ملکه (یعنی حکومتِ او جاودان باد) میرساند، چه کسی میگوید؟ مرجع شیعه که مثلِ امروز نبود این همه مرجع داشته باشیم، شیعه یک مرجع داشته است، شیعه یک رئیس داشته است، یا اکثریت مطلق زیر بیرقِ یک رئیس بودند، لذا خیلی قدرت داشته است اما عباراتِ ایشان را ببینید، خودِ انسان متوجّه میشود که حکومت چقدر اهمیّت دارد.
به شرفِ حضور اعلی حضرت اقدس شاهنشانی خلد الله تعالی ملکه میرساند اگر چه دعاگو تاکنون به محضر دعاگویی اکتفاء نموده است، تصدّیِ استدعایی از حضور انور نکردهام، یعنی من تا بحال هیچ درخواستی از شما نداشته ام و همیشه دعاگوی شما بودهام، ولی نظر به تواصل اخبار به وقوع دقایقی چند که توانی از عرض مفاسدِ آنها خلاف رعایت حقوق دین و دولت است عرضه میدارد… ببینید با چه ادبیّاتی صحبت میکند، امروز یک آخوند که تازه معمم شده است هم اینطور حرف نمیزند، نه میرزای شیرازی! صفحه ۱۰۲ است که PDF آن را قرار میدهم تا ببینید، عرض کردم که نسخهی خطّیِ آن هم در کتابخانه آیت الله مرعشی موجود است، کتاب هم خیلی قدیمی نیست چون این واقعه خیلی قدیمی نیست.
شیخ حسن کربلایی کیست؟ شاگردِ میرزای شیرازی است، آخوند هم هست.
اگر میشود یک لطفی بفرمایید، یک منّتی بگذارید، حضرت اشرف اجل اقدس شما یک بررسی بفرمایید، اینطور مردم را بدبخت نکنید که هم کفّار بیایند و بر ما مسلّط بشوند و هم مردم از کار و زندگی بیفتند، این شأنِ مسلمان نیست، منتها با این ادبیات فرمودند، رجاء واثق از مراحم ملوکانه دارم، عباراتِ ایشان اینطور است، امید دارم از مراحم ملوکانه یک لطفی بفرمایید و کاری کنید، ابتدا اینطور شروع میشود.
نامه را به صدر اعظم دادهاند و او تلگراف را فرستاده است، صدر اعظم پاسخ میدهد و میگوید: جواب جناب مستطاب افتخارالمجتهدین و المحققین حجت الاسلام و المسلمین… «حجت الاسلام و المسلمین» الآن خیلی زیاد شده است، آن زمان به رئیس شیعه «حجت الاسلام و المسلمین» میگفتند، یعنی به یک نفر «حجت الاسلام» میگفتند، یک «حجت الاسلام» بیشتر نبود و آن هم آن کسی بود که معنای او همین «حجت الاسلام و المسلمین» بود.
آقای «حاجی میرزا محمد حسن» مرحوم آیت الله العظمی محمد حسن شیرازی «میرزای شیرازی» است، تلگراف مستطاب عالی واصل شد، عریضهی تلگرافی که به خاک پای مبارک سرکار بندگان اعلی حضرت… نامهی شما را، یعنی نامهی رئیس شیعه را میگوید، بردم به خاک پای شاه شیعه گذاشتم، تازه مؤدّبانه حرف میزند، این میرزایی است که در طول تاریخ قدرتمندترینِ علمای شیعه است، کودتای تنباکو را ایجاد کرده است، آقایان که میگویند قدیمها… بله! قدیمها علماء جایگاه داشتند، آنها واقعاً درست است اما اینها هم بوده است، عبارت واقعاً عجیب است، چه کسی «عَریضه» میگوید؟ ما میگویید «فرمایش شما» و «عَریضهی ما»، اینجا نایب السلطنه به مرجع اعلای شیعه که رئیس علی الاطلاق کل شیعه است اینطور نوشته است که عریضهی شما را به خاک پای مبارک سرکار بندگان اعلی حضرت قدر قدرت اقدس همایون شاهنشاهی ارواح العالمین له الفداه… این را به چه کسی میگوید؟ به رئیس مذهب!
اینهایی که شما عرض نموده بودید رسید، فوراً به خاک پای مبارک رساندم، یعنی او را خبر کردم، این ادبیاتِ اوست…
بعداً عرض میکنیم که آنجا چه شد.
حال برای اینکه آن بحث اجتهاد را فراموش نکنید خبر رسید که «ملک التّجار» نامهی تحریم تنباکو را پخش کرده است، سریعاً او را گرفتند و به قزوین تبعید کردند، رؤسای علمای تهران را هم تحت فشار قرار دادند، علمای اعلام را در کرمان و اصفهان و… هم گرفتند، تا اینکه اعلام شد ایشان به تحریم تنباکو حکم دادهاند که اگر بعداً فرصت شد آن را عرض میکنم، دیدند چه کاری میتوانند بکنند؟ «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ»، شاه دید چکاری میتواند انجام دهد؟ معلوم است! «آقا سید محمد حسن شیرازی» یک مجتهد است و «میرزا محمد حسن آشتیانی» که «بحر الفوائد» نوشته است که مرد میخواهد فقط از روی آن بخواند و بتواند آن را ترجمه کند! اگر کسی بگوید «میرزا محمد حسن آشتیانی» از نظر علمی از «میرزای شیرازی» بیشتر میداند کسی تعجّب نمیکند، این شخص عالِمِ اول تهران است، او را صدا کرد و گفت: چرا میرزای شیرازی اینطور گفته است؟ ما یک قرارداد بین المللی بستهایم و همه آن را در جهان پخش کردهاند و ما زیرِ آن بزنیم و این از نظر بین المللی خیلی ضایع است، شما که باید این چیزها را بدانید، بالاخره یک وفای به عهد هم هست، شاه به چه کسی میگوید؟ به «میرزا محمد حسن آشتیانی» که اگر امروز بود قطعاً یکی از بزرگترینها بود، ایشان گفت: بالاخره میرزا اینطور فتوا دادهاند؛ شاه گفت: او یک مجتهد است و تو هم یک مجتهد… همهی حرف را برای اینجا زدم، او فتوا به حرمت داده است و تو فتوا به حلیّت بده! هر کسی که مقلّدِ اوست حرفِ او را قبول میکند و هر کسی مقلّدِ توست حرفِ تو را قبول میکند، او میخواست میرزای شیرازی را بشکند!
هیچ کسی نمیتوانست حکمِ میرازی شیرازی را بشکند الا یک آخوند! لذا امید به «میرزا محمد حسن آشتیانی» بردند، او مجتهد است و تو هم مجتهد هستی، از این شخص ناامید شدند و به سراغ شیخ فضل الله نوری رفتند، ایشان عالِمِ دوم تهران بودند، به ایشان گفتند: شما حکم بده! او مجتهد است و شما هم مجتهد هستید، اگر هم حکم میداد… کما اینکه بعداً یک حاج آقای آخوند ریش بلند با اینکه هیچ کسی قلیان نکشید روی منبر رفت و قلیان کشید، شرابخوارها که علنی شراب میخوردند میگفتند شراب میخوریم اما قلیان نمیکشیم، چون میگفتند اگر نستجیربالله عرق بخوریم با غلط کردن امید داریم که امام زمان ارواحنا فداه شفاعتِ ما را کند اما میرزا گفته است که قلیان کشیدن حکمِ محاربه با امام زمان ارواحنا فداه را دارد و این دیگر شفاعت ندارد، اینجا خیلی حرف است که فردا بعنوان جمعبندی عرض خواهم کرد.
اینجا اگر میرزا محمد حسن آشتیانی یک حکم به حلیّتِ تنباکو میداد تمامِ این داستان از بین رفته بود، اگر شیخ فضل الله نوری… یعنی اینهایی که همتراز بودند یا در ذهنِ جامعه همتراز بودند، اگر یکی از اینها حکم به حلیّتِ تنباکو داده بود کار تمام بود، اینجا آن مجتهدین نگفتند که آن شخص هم مجتهد است و من هم مجتهد هستم، بلکه گفتند او رئیس است؛ از این موضوع در حوزه هم کم اتّفاق افتاده است، کار به جایی رسید که شاه شکست، یعنی یک فصل الخطاب لازم است.
میخواستم دو چیز را عرض کنم که بعداً به آن خواهیم پرداخت، اولاً حکومت را ببین که چطور با مرجع تقلید بازی میکند، تازه آن اجتهادی که آنها درست کردند که بخواهند با اجتهاد جلوی یکدیگر را بگیرند، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ» فصل الخطاب دستِ ماست، اگر انسانها را هم عرض بگیرید چه کسی میخواهد زیرِ بارِ دیگری برود؟ قبول نمیکنند!
اگر در ماجرای توتون و تنباکو یک نفر از این آخوندها تقوا به خرج نداده بود، کما اینکه عرض کردم بعضیها روی منبر رفتند و قلیان کشیدند ولی انسان خاصی مانند مرحوم آشتیانی و شیخ فضل الله نوری نبودند، اگر این بزرگواران این کار را میکردند همه چیز تمام بود.
حال شما بروید و ببینید که زمان حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی ایشان در مسجد صحبت میکردند فرمودند: «اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ» شما اصحابِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستید.
آن کاری را که آن روز یک عدّه تقوا به خرج دادند و با میرزای شیرازی نکردند، از امام زمان ارواحنا فداه ترسیدند، از خدای متعال ترسیدند و تقوا به خرج دادند و ان شاء الله خدای متعال همهی آنها را در دنیا و آخرت عزیز کند، وقتی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها در حال سخنرانی بودند به ظاهر همهی فقهای اصحاب نشسته بودند، اگر یک نفر از اینها بلند میشد و میگفت: چه میگویید؟ برای چه ملکِ سیّدهی نساء اهل الجنّه را غصب کردهاید؟ آن وقت اوضاع بهم میریخت، ولی آنها میدانستند که مصیبت است و مگر کسی را رها میکنند؟
آن اتّفاقی که برای میرزای شیرازی افتاد برای حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها نیفتاد.
حضرت زهرا سلام الله علیها سخنرانی کردند و توقّعِ خود را هم بیان کردند، فرمودند «وَ اُمَناءُ اللَّهِ» شما اُمَناءِ خدای متعال هستید، شما حاملِ وحی هستید، شما از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدهاید، بگویید ما «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ»، دیدند اگر تأیید کنند ممکن است چیزهایی را که بناست دریافت کنند را نگیرند و یا به خطر بیفتند و برای همین این کار را نکردند.
وقتی این اتّفاق نیفتد… شما تصوّر کنید اگر در این اجرای میرزای شیرازی مجتهدینِ برجسته کوتاه میآمدند خانهی میرزای شیرازی را در سامرّا و نجف با خاک یکسان میکردند، عبارات را دیدید، اینها آنطور اهلِ دیانت نبودند، از مردم ترسیدند که فردا عرض خواهم کرد کسی از ترس مردم جرأت نمیکرد قلیان بکشد، که این را بعداً عرض خواهم کرد.
یک عدّه آمدند و یک آخوندی که در یک گوشه نشسته بود را حمایت کردند یک چیزِ دیگری شد، البته عرض میکنم این جزوِ مواردِ استثنائیِ تاریخ است و از این موارد زیاد نداریم، ولی برای حضرت زهرا سلام الله علیها اینطور نشد، اُمَناء جلو نیامدند، وقتی اُمَناء جلو نیایند چه میشود؟ صرفاً فقط یک سخنرانیِ گرم و بینتیجه؟ نه! بلافاصله بعد از اینکه آن دادخواست و دادخواهی بینتیجه میشود حکومت به دنبالِ این است که آن باید خاموش بشود، اگر هر روز این شخص بخواهد بیاید و از این حرفها بزند ممکن است ناگهان یک نفر تحریک بشود و یک نفر بخواهد خدای متعال را در نظر بگیرد و کار تمام بشود، لذا نباید خیلی به او فرصت داد.
لذا در همان خطبهی فدکیّه نقل شده است که اصلاً نتوانست مقابل حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها بایستد، با اینکه هیچ کسی حمایت نکرد، با اینکه صداها بلند نشد، خلیفه ماند و نتوانست پاسخ بدهد، یک چیزی نوشت و به حضرت داد.
همین که مردم پراکنده شدند دیگری آمد و گفت: چکار کردی؟ امروز آمد و صحبت کرد، خدا و پیامبر را مطرح کرد، نشان داد تو غاصب هستی و از کاری که کردی عقب نشستی، فردا میآید و میگوید اصلِ حکومت غصب است، خلیفه گفت: من دیگر نتوانستم کاری کنم، دومی گفت: من میدانم چکار کنم…
این چه کسی بود؟ همان کسی بود که وقتی همین خلیفه اول مُرد زن و بچهی او گریه میکردند، به خانهی آنها هجوم برد و شروع کرد به زدنِ آنها، صدا زدند و گفتند حجابِ دخترِ خلیفه کنار رفت و موهای او پیدا شد، گفت: «دَعواها لا حُرمَت لَها»… اشکالی ندارد، حُرمتی ندارند.
با همان وضع هم مقابلِ حضرت قرار گرفت، گفت: چه نوشتهای به تو داده است؟ حضرت امتناع کردند… فریاد زد…
آن روزی که امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه راه میرفتند و دیدند کنیزی گریه میکند… لا اله الا الله… طرف را به خانهی صاحبِ او بردند، طرف داد زد و ضربهای به سینهی حضرت زد و به او خبر دادند که این شخص امیرالمؤمنین علیه السلام است و به پای حضرت افتاد تا عذرخواهی کند، حضرت فرمودند: شرطِ آن این است که دیگر این کنیز را نمیزنی…
امیرالمؤمنین علیه السلام با عایشه جنگیدند، عایشه هم خیلی به امیرالمؤمنین علیه السلام ظلم کرد ولی در نهج البلاغه ببینید که فرمودند: بزرگترین گناهِ طلحه و زبیر این است که ناموسِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را بینِ مردها بردند… تازه خودِ او آمده بود… نه اینکه کسی بیاید و جلوی راهِ او را بگیرد… رابطهی امیرالمؤمنین علیه السلام هم با عایشه رابطهی خصومت بود… عایشه خیلی به حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام آسیب زد، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: زنهای خود را در خانهها نگه داشتند و این شخص را به میانِ درگیری انداختند…
حضرت سخنرانی کردند و در حالِ برگشتن بودند، آمد مقابلِ حضرت قرار گرفت و راه را در کوچه بست… قباله را بده… حضرت امتناع کردند… لا اله الا الله… جسارت را بیشتر کرد… دست را دراز کرد… من اصلاً نمیتوانم وصف کنم… قباله را کشید… پاره کرد و آب دهان انداخت… حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اعتراض کردند… اینجا بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند: «کَأَنِّی بِفَاطِمَهَ»[۸]… فاطمه جان! آن لحظه را میبینم… آن لحظهای که آن نامحرم در مقابلِ تو قرار میگیرد… رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: آن لحظهای را میبینم که دستِ او بالا میرود… آن لحظه را میبینم که گوشوارهی تو…
[۱] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی ۴۴
[۲] سوره ی مبارکه ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۳] صحیفه ی سجّادیه، صفحه ۹۸
[۴] خطبه فدکیّه (ثم التفت الى اهل المجلس و قالت: فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ، وَ بَقِیَّهٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَهً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَهً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَهً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَهً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاهِ اسْتِماعُهُ. بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَهُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَهُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ. فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ، وَ اِما مَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَهً لِلْعامَّهِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَهً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَهَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماهً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَهِ، وَ تَوْفِیَهَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ. اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلى اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ)
[۵] إبن أبی شیبه الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفاى۲۳۵ هـ)، مسند ابن أبی شیبه ، ج ۱، ص۱۰۸، ح۱۳۵، تحقیق : عادل بن یوسف العزازی و أحمد بن فرید المزیدی ، ناشر : دار الوطن – الریاض ، الطبعه : الأولى ، ۱۹۹۷م (نا أَبُو دَاوُدَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ شَرِیکٍ، عَنِ الرُّکَیْنِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ، یَرْفَعُهُ، قَالَ: «إِنِّی تَرَکْتُ فِیکُمُ الْخَلِیفَتَیْنِ کَامِلَتَیْنِ: کِتَابَ اللَّهِ، وَعِتْرَتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ».)
[۶] (إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ)
[۷] زیارت ناحیه مقدّسه
[۸] امالى شیخ طوسى، جلد ۱، صفحه ۱۹۱، (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَفَاهُ بَکَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ أَبْکِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی کَأَنِّی بِفَاطِمَهَ بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی یَا أَبَتَاهْ فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی فَسَمِعَتْ ذَلِکَ فَاطِمَهُ س فَبَکَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَبْکِینَ یَا بُنَیَّهِ فَقَالَتْ لَسْتُ أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِی مِنْ بَعْدِکَ وَ لَکِنِّی أَبْکِی لِفِرَاقِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا أَبْشِرِی یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَهِ اللَّحَاقِ بِی فَإِنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُ بِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی .)
پاسخ دهید