«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۲]

«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏»[۳]

مروری بر جلسات قبل

عرض تسلیت به پیشگاه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، تعجیل در فرج آن بزرگوار، دیدنِ روی مبارک ایشان، نوکریِ آستان ایشان، شهادت در راه ایشان ان شاء الله روزیِ همه‌ی ما بشود صلواتی محبّت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

چون آخرین شبی است که در محضر شما هستم سعی می‌کنم بحث را جمع کنم و جمع‌بندی کنم و بحث را خیلی جلو نبرم.

محضر مبارک شما عرض کردم که حدود پنج سال قبل، در طول این چند سال شاید بیست یا سی جلسه‌ای که مزاحم شما بودیم بیشتر جنبه‌های اعتقادیِ مسئله‌ی فاطمیّه را مطرح کردیم، طبیعتاً از آن‌ها هم دست برنداشته‌ایم، اما بهانه‌ی حضرت برای مواجهه با حکومتِ جور دغدغه روی دو نکته بود که خیلی مهم بود.

عرض کردیم که ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اصلاً اساساً غصب شدنی نیست و هیچ کس نمی‌تواند ولایت را از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بگیرد، کما اینکه ما هم امامتِ آن بزرگوار را از بلافاصله بعد از شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانیم، ما که نمی‌گوییم بیست و پنج سال بی‌امام بودیم و بعد امام‌دار شدیم، امامتِ ایشان مشخّص است اما حکومت را غصب کردند، که ما سعی کردیم این شب‌ها قدری راجع به اینکه چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای غصب حکومت که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند به اندازه‌ی آب بینیِ بز هم نمی‌ارزد اینطور خروشیدند؟

که عرض کردیم بگر منظور این باشد که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بخواهند از حکومت اعتبار بدست بیاورند، حکومت نمی‌تواند پشیزی اعتبار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را افزایش بدهد و عدمِ آن هم نمی‌تواند پشیزی اعتبارِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را کم کند، اما اینکه آیا حکومت خیلی مهم است؟ بله! خیلی مهم است.

یکی دو مثال هم باز عرض خواهم کرد که ما در حینِ بحث چند جمله راجع به بعضی از علمای اعلامِ شیعه عرض کردیم، من خیلی هم سعی کردم حرمتِ آن بزرگواران حفظ بشود، می‌خواستم بگویم حکومت‌ها گاهی بی‌حُرمتی می‌کردند، برای این موضوع مثال‌هایی زدیم.

حال برای اینکه جگرِ خودم و شما بسوزد و هم ببینید این رفتارها را با اهل بیت علیهم السلام هم داشتند مختصراً یکی دو روایت هم می‌خوانم که ببینید با اهل بیت علیهم السلام هم همین کار را کرده‌اند، در موضوع اهمیّتِ حکومت که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به میدان می‌آیند و بعد هم عرض کردیم که موضوع بعدی هم این است که با اینکه در خطبه توحید هست، اسماء و صفات حضرت حق هست، اهمیّت قرآن کریم و نبوّت هست، فلسفه‌ی احکام هست، خیلی چیزهای دیگر هم هست، افشاگری راجع به جریان نفاق هست، با این حال نامِ خطبه را «فدکیّه» گذاشته‌اند، مثلاً نامِ این خطبه را «توحیدیّه» نگذاشته‌اند، چون یک زمین غصب شد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند که این‌ها می‌خواستند روزیِ فرزندانِ مرا قطع کنند، یعنی دومین موضوعی که حضرت روی آن دست گذاشتند مسئله‌ی اقتصاد بود و فرمودند که این‌ها می‌خواهند ما را محدود کنند.

این دو موضوع را جمع‌بندی کنیم و بعد یک جمله‌ای اخیراً از این جملاتی که ما این شب‌ها گفته‌ای کسی در جایی منتشر کرده است و بد متوجّه شده است، آن را هم عرض کنم و ببینیم بحث به کجا می‌رسد.

در اهمیّت حکومت همین بس که عرض کردیم کاری که حکومت می‌تواند انجام دهد این است که چون همه‌ی حکومت‌ها دینی بودند، یعنی مدّعیِ حکومتِ دینی بودند، بعضی از آن‌ها مانندِ منصور دوانیقی اصلاً می‌گفتند من أعلم علماء هم هستم، کمترینِ آن‌ها که پهلوی است می‌گوید: بسطِ عدالتِ جهانی و ترویج مذهبِ حَقّه‌ی اثنی عشری، وقتی این شخص با آن همسر اینقدر ادّعا می‌کند ببینید آن‌هایی که آخوندتر بودند چه می‌گفتند، همه ادّعای دینی داشتند.

بحثِ ما هم در این شب‌ها این نبود که حال کدامیک از این‌ها به دروغ می‌گفتند که ما دینی هستیم و کدامیک راست می‌گفتند، از صدرِ اسلام تا بحال همه‌ی حکومت‌ها دینی بودند، همه! برای چهل سالِ اخیر نیست، حال اینکه کدام درست است و کدام درست نیست جای دیگری می‌خواهد، شاید حدود هجده جلسه از بحثِ ما ماند و نشد که عرض کنیم.

نحوه‌ی برخورد منصور دوانیقی لعنت الله علیه با امام صادق علیه السلام

راوی می‌گوید: امام صادق سلام الله علیه روحی له الفداه روزی داشتند با منصور دوانیقی حرکت می‌کردند… خیلی جانسوز است… حکومت می‌تواند این کار را انجام بدهد، می‌گوید: منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را دعوت کرد که بیا می‌خواهیم با هم حرکت کنیم، سوار بر یک اسبِ مرتفعی نشست، یک الاغی هم آوردند که امام سوار بشوند، می‌خواستند امام را تخطئه کنند، اصلاً خودِ شاگردِ امام می‌گوید: بخدا آن لحظه‌ای که دیدم او با آن تبختر آن بالا نشسته است و شما زمان حرف زدن باید سرِ مبارکِ خود را بلند کنید بشدّت ناراحت شدم و اعصابِ من بهم ریخت، ببینید چطور با حجّتِ خدای متعال رفتار می‌کنند! راوی می‌گوید: اعصابِ من بهم ریخت… حال ببینید به حضرت چه گفته است؛ این در روضه‌ی کافی در این چاپ‌های ۱۶ جلدی جلدِ ۱۵ صفحه‌ی ۱۰۶ است، منصور از بالا به پایین به حضرت نگاه کرد و گفت: «یا أبا عبد اللّه! قد کان ینبغی لک أن تفرح بما أعطانا اللّه من القوّه»[۴]، جا دارد حسادت نداشته باشی و این عطیّه‌ی خدا را که به ما اینطور قدرت داده است و ما به اسلام خدمت می‌کنیم دلِ تو را شاد کند… مثلاً نستجیربالله حسادت نکن که خدای متعال به ما داده است!

نمی‌گوید من کودتا کرده‌ام که! بلکه می‌گفت: من أعلمِ امّت هستم!

«و فتح لنا من العزّ» ببین چطور خدا به ما عزّت داده است! تو چرا ناراحت هستی؟ «و لا تخبر الناس أنّک أحقّ بهذا الأمر منّا و أهل بیتک» نشنوم که این طرف و آن طرف بگویی ما أحق به حکومت هستیم و ما اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستیم و …

حضرت در این شرایط چه کاری می‌توانند بکنند؟ کوچک‌ترین عکس العمل یک کربلای دوباره است!

حضرت فرمودند: «من رفع هذا إلیک عنّی فقد کذب» اگر کسی گفته است که من شایسته‌ی به امامت شایسته‌تر از منصور دوانیقی هستم دروغ گفته است، من هرگز جای عمومی این مطلب را نگفته‌ام، (عمومی را من قید می‌زنم).

منصور گفت: آیا قسم می‌خوری؟ یعنی روی صداقتِ حضرت هم…

راوی که با امام در ارتباط است کاملاً می‌داند که امام صادق علیه السلام منصورِ دوانیقی را طاغوت می‌دانند ولی شرایط طوری است که منصور روی یک جای مرتفع نشسته است و حضرت را هم به دنبالِ خود راه انداخته است (با تفاوت ارتفاع) و بعد هم می‌گوید که می‌بینی خدا به ما چه داده است، یک وقت حسودی نکنی و نتوانی ببینی و این طرف و آن طرف بگویی که حکومت برای ماست! حضرت فرمودند: نه! ما نگفتیم! می‌گوید: آیا قسم می‌خوری؟

وقتی فرهنگ جابجا بشود

وقتی کارِ تبلیغاتی به این شکل فراوان بشود، به قولِ «حاکمِ نیشابوری» و ده‌ها مورد مثلِ آن که می‌گوید هر کسی بخواهد به منسبی برسد باید وقتی خود را به حکومتِ وقت می‌رساند اول لُغُزی نسبت به اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواند، یک طعنه‌ای بزند تا برادریِ خود را به حکومت ثابت کند!

وقتی مدّتی بگذرد فرهنگ تغییر می‌کند، وقتی فرهنگ تغییر کند اگر حکومت هم جابجا بشود دیگر نمی‌شود آن فرهنگِ غلط را خراب کرد. کاری که حکومت می‌کند این است که می‌تواند فرهنگ را پا بر جا تغییر بدهد، اگر خودِ حکومت هم برود جای آن بماند.

من بارها این مثال را عرض کردم که وقتی بنی امیّه به درک رفتند، بنی عبّاس که به شام یا دمشق رفتند قبرِ معاویه و یزید را خراب کردند و کندند و گفتند در آن دود بود، حال من به این که چه چیزی در آن بود کاری ندارم، بعد ظاهرِ امر این بود که بنی‌ عبّاس آمده است و بنی عبّاس هم نبشِ قبر کرده‌اند، اما شهرِ علمیِ بنی عبّاس بغداد یا همان مدینه السّلام بود؛ روی درهای مساجد بغداد در زمان بنی عبّاس نوشته بود برترین مردم بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فلان و فلان و فلان و علی بن ابیطالب و معاویه خال المؤمنین! برای معاویه یک لقبِ اضافه هم داده بودند و پنجمین نفرِ جهانِ اسلام بود! تازه در زمانِ بنی عبّاس!

یعنی وقتی یک حکومتی بیاید و فرهنگی را تغییر بدهد، حتّی اگر بمیرد و او را نبش قبر هم کنند بدعتِ او هنوز پا بر جا است.

برای همین بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به وسطِ میدان آمدند، چون انحرافی که این‌ها می‌خواهند ایجاد کنند دیگر جمع شدنی نیست.

چرا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فدک را پس نگرفتند؟

امشب یک برادری از من سؤال کرده است و من دیدم خوب است و تکمیل کننده‌ی بحثِ ماست و من هم این روایت را برای جمع‌ بندی انتخاب می‌کنم، گفت: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بعضی از خرابکاری‌ها را در دوره‌ی حکومتِ خود با قدرت اصلاح کردند، ولی بعضی از خرابکاری‌ها را دست نزدند، مثلاً چه؟ مثلاً اگر یک قاضیِ دزد می‌دیدند با او با شدّت برخورد می‌کردند، اگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام استاندارِ دزد می‌دیدند بکوب برخورد می‌کردند، ولی فدک را به فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ندادند، ولی نحوه‌ی نماز خواندنِ آن‌ها را اصلاح نکردند، امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بودند که نحوه‌ی نماز خواندنِ شیعیان را درست کردند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به این‌ها نفرمودند که نمازِ شما نماز نیست، تازه تغییراتِ نماز آن‌ها هنوز به اندازه‌ی تغییراتِ زمان امام صادق علیه السلام نشده بود، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی از بدعت‌ها را در آن پنج سال حکومت دست نزدند، چرا؟

قسمتِ اول را من عرض کنم و قسمتِ دوم را فرمایشِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌خوانم.

آن چیزهایی که مردم بد می‌دانستند حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌توانستند اصلاح کنند، یعنی مردم دزدی را بد می‌دانستند، اصلاً عثمان را برای کثیف‌کاری‌های اقتصادی کشتند، لذا اگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با یک مفسدِ اقتصادی برخورد می‌کردند این موردِ انتظارِ مردم بود، درست است که شیعه نبودند ولی از دزدی خوششان نمی‌آمد، در سیزده سالِ زمان عثمان دزدی دیده بودند، اگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌خواستند با یک مفسدی برخورد کنند مردم ایشان را همراهی می‌کردند، البته همان موقع هم برخی از کارها را… مثلاً فرض کنید برای اینکه غنائم را یکسان تقسیم کنیم، یعنی بیت المال و یارانه را به همه یکسان بدهیم با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دعوا کردند! یعنی می‌گفتند ما قبلاً بیشتر می‌گرفتیم! قرار بود عدالت بیاید ولی ما اینطور کمتر می‌گیریم!

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: تو خودت را نبین، تو همه‌ی جامعه را ببین! حقِّ یک عدّه‌ی دیگر را به تو می‌دادند، مگر تو با عثمان نجنگیدی و او را نکشتی که ناحق بود؟ می‌گفتند: نه! چون او دامادِ خود را سرِ کار گذاشته بود، به این موضوع اعتراض داشتیم نه به مقداری که به ما می‌داد!

یعنی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فقط در آن جاهایی که جامعه بد می‌دانست می‌توانستند محکم ورود کنند، اما آنجاهایی که بدعت‌های گذشتگان در مردم ریشه دوانده است، آن‌ها مُرده‌اند و رفته‌اند اما هنوز در فکرِ مردم هست! اینجا دیگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نمی‌توانند دست بزنند.

عبارت را ببینید، این هم در آخرین مجلّد کتاب کافی است، بیست و یکمین روایت کتاب روضه، آخرین مجلّدِ کتابِ کافی است، تکّه‌ی ابتدای آن در خطبه‌ی پنجاه نهج البلاغه هم آمده است، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با مردم صحبت می‌کردند نمی‌توانستند خیلی از حرف‌ها را بزنند، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با این‌ها صحبت می‌کردند اکثریّتِ مطلق شیعه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام نبودند، لذا با این‌ها یک طور صحبت می‌کردند و هر مطلبی را نمی‌فرمودند، بعد که جمع رفتند و مجلس خصوصی شد «ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ»[۵] صورت مبارک خود را برگرداندند به سمتِ «نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ»، خصوصی‌ها! یعنی از شیعیان و یارانِ اصلی و اهل بیت خود که نزدیک بودند، بعد اینطور فرمودند: «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاهُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم» وُلاتِ قبل از من کارهایی کردند… ببینید نمی‌توانند صریح نام ببرند، این‌ها «خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم» با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کردند، «مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ» این‌ها را عمداً…

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نمی‌توانستند ابداً این‌ها را روی منبر بفرمایند، این مطلب را در جمع خصوصی بیان فرموده‌اند، راوی هم در جمع خصوصی بوده است، لذا این تکّه‌ی روایت… تکّه‌ی قبل از آن که در نهج البلاغه است را اهل سنّت هم نقل کرده‌اند، اهل مجلس می‌روند، این تکّه خصوصی است، فقط شیعیان نقل کرده‌اند.

«مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ» این‌ها را عمداً خلاف می‌کردند، «نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ» به دنبالِ این بودند که عهدِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نقضِ عهد کنند، «مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ» سنّتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تغییر بدهند، یعنی ولع داشتند که سنّتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تغییر بدهند، «وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا» اگر من بخواهم مردم را ببرم به سمتِ اینکه خراب کاری‌ها را ترک کنند «وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا» بخواهم به همان چیزی که زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است برگردانم «وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم» به همان چیزی که برای عهد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود «لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی» دیگر لشکری باقی نمی‌ماند، گوش نمی‌دهند، «حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی» تک می‌شوم، دیگر نمی‌شود حکومت را اداره کرد، «أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی» فقط چند نفر خیلی کم شیعیانِ خاص که امامتِ مرا قبول دارند باقی می‌مانند و همه می‌روند و این حکومت به دستِ معاویه خواهد افتاد، لذا من مجبور هستم… لذا خودِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کردند که اگر چه چیزهایی را تغییر بدهند مردم اجازه نمی‌دهند؟

اهمیّتِ حکومت همین است که او بدعت را درست می‌کند و مردم خراب می‌شوند و زمانی که مردم خراب بشوند خودشان مدّعی می‌شوند، یعنی اجازه نمی‌دهند به چیزی دست بزنید، یعنی موضوع را مانندِ دین حساب می‌کنند.

اگر چه چیزهایی را تغییر بدهم مردم شورش می‌کنند؟ «مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» از فهمِ آیات خدای متعال، بعضی از تفاسیر را در دوره‌ی خود گفته‌اند که این آیه به این معناست، «وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم» بعضی چیزها را جای سنّتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جا زده‌اند و بعضی از سنّت‌ها را کنار گذاشتند.

بعد فرمودند: «أَرَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ(ع) فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم» اگر من این مقام ابراهیم علیه السلام را در مسجد الحرام به همان جایی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند برگردانم خونریزی و جنگ می‌شود و کسی گوش به این حرف نمی‌دهد.

دومین چیزی که حضرت به آن اشاره می‌کنند چیست؟ «وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ سلام الله علیها» اگر بخواهم فدک را به ورّاثِ فاطمه سلام الله علیها برگردانم یعنی قبول کرده‌ام که آن‌ها غاصب هستند، مردم آن‌ها را در کنار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشانده‌اند، مردم هنوز می‌گویند سنّتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و سیره‌ی این‌ها! حتّی نمی‌توانم نامِ آن‌ها را ببرم، لذا نمی‌شود کار کرد.

بحث ادامه دارد، حضرت بیست و چند مورد از بدعت‌هایی را که این‌ها انجام داده‌اند را می‌شمارند و می‌فرمایند این‌ها را نمی‌توانم دست بزنم، چون اگر دست بزنم همین چیزی را هم که داریم از دست می‌دهیم.

ما در مجلسی مفصّل صحبت کرده‌ایم که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اهلِ مصلحت اندیشی هستند یا نیستند، آنجا این موضوع را بحث کرده‌ایم.

خودِ این نشان می‌دهد که… حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اینجا می‌بینند که فسادِ بزرگ‌تری بوجود می‌آید، نستجیربالله حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بعنوانِ طاغوت می‌کشند، یعنی اگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بخواهند دست به مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بزنند مثلِ کسی است که امروز بگویند می‌خواهد کعبه را منفجر کند! چه حالی به شما دست می‌دهد؟ مثلِ کسی که بخواهد نستجیربالله قبر مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نبش کند، چه حالی به شما دست می‌دهد؟

این حکومت یک طوری کاری کرده است که این‌ها چنان بدعت‌ها را باور کرده‌اند که اگر من دست بزنم فکر می‌کنند که من می‌خواهم قرآن را تغییر بدهم، لذا مردم در مقابلِ من می‌ایستند، با اینکه عاملانِ این انحراف مُرده‌اند!

اصلاً کار به جایی رسید که نمی‌شد نامِ این‌ها را ببرند.

اسرارگویی اهل بیت علیهم السلام

مثلاً از امام صادق سلام الله علیه در کافی و همچنین به سند صحیح در تهذیب داریم که حضرت بعد از هر نماز واجب چهار مرد و چهار زن را لعن می‌کردند، بعد راوی می‌گوید که نامِ آن‌ها را هم می‌فرمودند ولی من می‌گویم فلانٌ و فلانٌ و فلانٌ و معاویه! فلانه و فلانه و ام حَکَم و هِند! یعنی راوی می‌تواند از معاویه نام ببرد، چرا؟ راویِ زمان امام صادق علیه السلام راویِ زمان بنی‌ عبّاس است و می‌تواند بگوید که حضرت معاویه را لعن می‌فرمودند، در آن زمان حتّی قبرِ معاویه را نبش کردند، ولی نمی‌تواند نام سه نفرِ دیگر را ببرد، راوی می‌گوید وقتی امام در خانه‌ی خود نماز می‌خواندند فلان و فلان و فلان و معاویه را لعن می‌فرمودند و نامِ آن‌ها را هم می‌فرمودند.

فکر می‌کنید راوی این روایت را کجا می‌گوید؟ خصوصی می‌گوید! یعنی وقتی یک شیعه‌ی خاص بطور پنهانی به شیعه‌ی دیگر هم می‌خواهد این مطلب را بگوید جرأت نمی‌کند نام ببرد، می‌گوید وقتی من و امام در خانه‌ی ایشان خصوصی بودیم نام می‌بردند اما من به تو فلان و فلان و فلان می‌گویم! یعنی نمی‌توانم بگویم!

اگر من زنده باشم یک زمانی پنج روز باید راجع به اسرارگویی و رمزگویی اهل بیت علیهم السلام صحبت کنیم، ما بیش از دویست روایتِ فلان و فلان داریم؛ عرض کردم این مطلبی که گفتم در کتاب «تهذیب» حتّی سندِ صحیح دارد.

کاری که حکومت می‌کند طوری بدعت را درست می‌کند که مردم آن بدعت را دین می‌پندارند و بعد اگر کسی بخواهد این بدعت را تغییر بدهد مردم سینه چاک می‌دهند و اجازه نمی‌دهند!

این قسمتِ حکومت.

جایگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها

مرحله‌ی دوم… در حالِ جمع‌ بندیِ عرایض خود هستم، عرض کردیم که حضرت دست روی زمین گذاشتند، چرا؟ مگر یک تکّه زمین برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر می‌ارزید که «أزهَدَ هذه الاُمَّه و أعبَدَها» بودند؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زاهدترین فردِ این عالَم بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عابدترین فردِ این عالَم بودند.

شخصی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و پرسید که یا رسول الله! حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برتر هستند یا حضرت مریم سلام الله علیها؟

سندِ این روایت خیلی محکم نیست ولی چون استدلالِ آن خیلی واضح است خیلی از اهل سنّت همینطور استدلال کرده‌اند، یعنی نه تنها ما شیعیان اینطور استدلال می‌کنیم «سُبکی» از علمای برجسته‌ی اهل سنّت هم همینطور استدلال کرده است، «صالحی شامی» از علمای برجسته‌ی اهل سنّت هم همین استدلال را کرده است.

آن شخص پرسید که یا رسول الله! حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برتر هستند یا حضرت مریم سلام الله علیها؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فاطِمَهُ فَضلی فی الدُّنیَا وَ الآخِرَه» یعنی فاطمه مایه‌ی برتریِ من در دنیا و آخرت است، اصلاً علّتِ برتر بودنِ من بر سایر انبیاء علیهم السلام این است که فاطمه را به من داده‌اند، «فاطِمَه بَضعَهٌ مِنّی» فاطمه خودِ من است، لذا «سُبکی» هم که سنّی است و خیلی هم دشمنِ ابن تیمه است و عالِمِ قدرتمندی هم هست و خیلی هم بر علیهِ ما مطلب گفته است و شما هم فکر نکنید که مثلاً طرفدارِ شیعیان است و بالعکس خیلی هم فحش به ما داده است و کتاب بر ردّ شیعه نوشه است، او می‌گوید: اگر کسی بخواهد زنانِ مسلمان را مقایسه کند باید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را کنار بگذارد و بعد برترین فرد حضرت خدیجه سلام الله علیها است، چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را کنار بگذارند؟ می‌گوید: چون «فاطمهٌ بَضعَه النَّبوّه» است و با هیچ کسی قابل قیاس نیست. «بَضعَه النَّبوّه» یعنی نبوّت!

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خشم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در خطبه‌ی فدکیّه دیدند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور خروشیدند و بعد به خانه آمدند و شروع کردند به گریه کردن فرمودند: «یا بَقیّه النّبوّه» ای بازمانده‌ی نبوّت…

امام صادق علیه السلام فرمودند: در ۷۵ روز که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند جبرئیل می‌آمد و تسلیت می‌گفت و از طرف حضرت حق مطالبی می‌گفت، با اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که ظاهراً نیازی به علم ندارند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وصل به حضرت حق هستند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم استفاده کرده‌اند ولی ایشان هرچه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرمودند را می‌نوشتند… و امام صادق علیه السلام فرمودند: برترین علمِ مکتوب ما اهل بیت این مصحفِ مادرمان است!

لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: فاطمه یا مریم؟! حضرت مریم سلام الله علیها خیلی عظیم الشّأن هستند، «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»[۶]، حضرت مریم سلام الله علیها خیلی بزرگوار هستند، ولی باید ایشان را سر جای خود مقایسه کرد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مایه‌ی برتری من در دنیا و آخرت است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روز قیامت پرچمِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بلند می‌کنند.

این بی‌بی که اینقدر زاهد است، شبِ عروسی لباسِ عروسیِ خود را به فقیر بخشیده است، از دهان امام حسن علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام لقمه را گرفته‌اند و به فقیر داده‌اند، آیا این شخصیّت برای یک تکّه زمین دعوا می‌کنند؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌خواهند به ما بفرمایند که اگر این‌ها اقتصادِ مردم را مختل کنند نمی‌گذارند حق به کسی برسد.

اهمیّتِ مسائلِ مالی

شب گذشته عرض کردم، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این همه کار که می‌توانستند انجام بدهند وقتی دیدند نمی‌توانند با مردم صحبت کنند شروع کردند به کارِ اقتصادی، وقتی شیعه رشد کرده است که بعضی‌ها این وظیفه را انجام داده‌اند، منظورِ بنده هم خمس و زکات نیست، و اینجا هم که عرض می‌کنم منظورِ بنده این نیست که لزوماً به خیریه‌ی این هیئت کمک کنید، حال اگر کسی اعتماد دارد و به خیریه کمک می‌کند انجام بدهد، ان شاء الله خدای متعال به او خیر بدهد، و منظورِ من هم فقط نان دادن به فقیرِ شیعه نیست که آن هم خیلی مهم است، یک سری چیزها هم تغذیه‌ی فکریِ شیعه است، این هم یک عدّه بانی نیاز دارد، اگر به هیچ کس اعتماد ندارید خودتان این کار را انجام بدهید، به خودتان که اعتماد دارید! در آن مسیری که خودتان می‌دانید کار کنید! یا به کسی بدهید که اعتماد دارید.

زاهدترین فردِ روزگار می‌فرمایند می‌خواهند این اقتصادِ ما را محدود کنند، هر وقت حکومت‌ها از دستِ اهل بیت علیهم السلام خسته می‌شدند موقوفاتی را که دستِ اهل بیت علیهم السلام بود را مصادره می‌کردند، چون تا وقتی این موقوفات دستِ اهل بیت علیهم السلام بود خرج می‌کردند و مردم به طمعِ پول هم شده بود به درِ خانه‌ی اهل بیت علیهم السلام می‌آمدند، اگر بخواهید یا نخواهید «الإِنْسانُ عَبِیدُ الإِحْسانِ».

در همین کشورِ خودمان جاهایی هست که این‌ها خیلی فقیر هستند، وهابی‌ها می‌روند و به این‌ها پول می‌دهند، این‌ها هم ذلیل می‌شوند… بالاخره وقتی انسان نانِ خود را از کسی بگیرد در برابرِ او خواه یا ناخواه خاضع می‌شود، بعد می‌داند اگر بگوید مذهبِ خود را تغییر داده‌ام بیشتر به او می‌دهند، شما فکر نکنید که پول چیزِ کمی است، برای سی هزار دینار وکیل رسمیِ امام کاظم علیه السلام گفت نستجیربالله امام رضا علیه السلام دروغ می‌گوید و امام کاظم علیه السلام از دنیا نرفته‌اند، چون اگر می‌گفت امام کاظم علیه السلام از دنیا رفته است باید پول را به امامِ بعدی پس می‌داد، برای سی هزار دینار یک شیعه‌ای که صدها روایت داشته و آخوند و مرجع تقلید بوده و وکیل امام کاظم علیه السلام بوده به امام رضا علیه السلام خیانت کرده است! فکر نکنید که پول چیزِ بی‌اهمیّتی است!

این مجوّز نمی‌شود کسی خطا کند، اگر من فقر دارم مجوّز نیست که من بخاطرِ فقرِ خود خطا کنم، ولی مردِ میدان کم است!

یکی از علّت‌های ایجاد کربلا همین مسئله بود، یک بخشی دچارِ شبهه بودند و از جهتِ دینی مشکل داشتند، یک جهتِ دیگرِ آن چه بود؟ امام صادق علیه السلام می‌فرمایند که «وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَیه مَن غـَرَّته الدُنیا»[۷]، یک عدّه‌ی این‌ها که برای طمع آمده بودند «و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدنی» برای پشیزی، مثلاً برای یک روسری… برای یک لباس… برای یک اسب… خیمه‌های نوامیس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را غارت کردند…

مسئله‌ی مالی مهم است، هر کسی می‌تواند در این عرصه وارد بشود این یک جهاد است.

من یکی دو نمونه هم به شما بگویم، ممکن است طرف بگوید ما میلیاردر نیستیم، یک تیمی پیدا شدند، یک گروهی در یک جایی روی معارفِ غدیر کار می‌کنند، من آدرس نمی‌دهم که بگویم منظورم این نیست که شما بروید به آن‌ها کمک کنید، یک طلبه‌ای گفت من در حالِ درس خواندن هستم، اتّفاقاً درسِ خوبی هم دارد اما حال ندارم که مثلاً بیایم پانزده ساعت روی این موضوعات کار کنم و به یک چیزی برسم، من چه کمکی می‌توانم انجام بدهم؟ گفتم: ما خیلی مشکلِ مالی داریم، گفت: من پول هم ندارم! ولی شما نماز و روزه برای اموات خودتان یا مردم جور کنیم، ما یک تیم درست می‌کنیم و نماز و روزه می‌خوانیم! یک طلبه تا الآن ۶۲ سال نماز و روزه تقبّل کرده است! روی پیشانیِ بعضی از آن‌ها پینه بسته است، یعنی این مهم است که زیرِ عَلَمِ دین بیایی و یک قدم بروی، هر کسی هر کاری که می‌تواند بکند، و به هر کسی که اعتماد دارید، اتّفاقاً پول را آنجایی خرج کنید که اعتماد دارید، کما اینکه در صدقه هم همین را می‌فرمایند، می‌گویند اول به نزدیکان و اقوامِ خودتان و همسایه‌های‌تان بدهید، این‌ها هم اولی هستند و هم آن‌ها را می‌شناسید، این گدا نیست که برود به مردم رو بزند، این شخص آبرودار است، اول برو به او بده که می‌شناسی، هم از جهت کمک به فقرا که ما در این شرایط نیاز داریم بجای اینکه یکدیگر را بدریم به یکدیگر کمک کنیم، هم آنجاهایی که مسائلِ فکریِ شیعه است، انسان ممکن است یک وعده غذای خود را کم کند ولی اگر قرار باشد فکرِ او را در این دنیا خراب کنند که خسره دنیا و الآخره است!

لذا پیشنهاد هم نمی‌کنم که بروید به جای خاصّی کمک کنید، به آنجایی که اعتماد دارید کمک کنید، اگر به هیچ کسی هم اعتماد ندارید خودتان شروع کنید.

یک جوانِ دیگری با یک ماشین بیست و چند میلیونی آمد و در حالِ صحبت کردن بود و می‌خواست به همان گروهِ غدیری‌ها کمک کند، بعد گفت: من سال گذشته صد و هشتاد میلیون تومان برای فلان کار و فلان کار دادم، خصوصی بود، هیچ کسی و حتّی دوستانِ او هم نمی‌دانستند، من پیش خودم گفتم اگر با این شخص خداحافظی کنم و بیرون بیایم ماشین یک میلیاردی سوار می‌شود که این شخص در سال گذشته در عرض یک سال صد و هشتاد میلیون تومان غیر از خمس خود کمک کرده است، بعد دیدم سوارِ یک ماشینی شد که جزوِ ارزانترین ماشین‌هاست! او می‌توانست ماشینِ خوب سوار بشود، این خیلی مهم است! خدای متعال شاهد است که من در برابرِ او خاک شدم، این خیلی مهم است که انسان اینقدر اعتقاد… به من هم نداده است، به آن گروه داده بود، من فقط این وسط واسطه شدم، خیلی عجیب است که یک نفر اینقدر اعتقاد داشته باشد و پای دین بایستد، بله! این‌ها هم هست! اتّفاقاً این‌ها ارزش دارد، کسی که هزار میلیارد تومان اگر صد میلیارد پول بدهد معلوم نیست اینقدر بیرزد، اگر این کار را کند خوب است، ولی می‌بینید یک ده هزار تومانیِ یک نفر را…

فکر کنم شب گذشته عرض کردم، وقتی برای امام رضا علیه السلام پول فرستادند ایشان پولِ همه را پس فرستادند و فرمودند: ما پول مخلوط به حرام نمی‌خواهیم و فقط پولِ یک پیرزن را قبول کردند و بعد یک مقدار اندکی پول به همراه یک تکّه پارچه به آن پیرزن دادند، آن شخص پرسید که این چیست؟ آیا این را هم پس دادید؟ امام فرمودند: نخیر! این مقداری پول است برای این چند روزی که این پیرزن زنده است و این پارچه هم کفن است، لباسی است که در آن عبادت کرده‌ام، این‌ها را برای پیرزن بفرست و بگو امامِ تو از تو قبول کرد.

امروز هم می‌شود با امام زمان ارواحنا فداه معامله کرد.

مسئله‌ی وحدت

دوستانی که بنده را می‌شناسند می‌دانند که من طرفدار وحدت هستم و بیش از ده جلسه راجع به وحدت بطورِ مفصّل حرف زده‌ام، بیش از ده کنفرانس راجع به موضوع وحدت سخنرانی کرده‌ام و واقعاً هم به وحدت اعتقاد دارم، منتها به معنای صحیحِ وحدت.

شخصی گفته بود… ما هم این شب‌ها خواندیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرموده‌اند که «اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرقَهِ»[۸]، پس تفرقه ‌افکنی نکنید، اینکه تفرقه افکنی نکنید خیلی حرفِ خوبی است، معلوم است که تفرقه بد است، منظورِ شما از مصداقِ آن چیست؟

در یاد دارید که ما این شب‌ها عرض کردیم که اگر ما را کنار بگذارید خودِ این‌ها خودشان را می‌درند، اگر ما سکوت هم کنیم… عرض کردم که دوستِ ما یک کارِ تحقیقی دارد که فقط پنج هزار صفحه فهرست اسمِ کتاب‌هایی است که سنّی‌ها علیهِ وهابی‌ها نوشته‌اند، یعنی اگر ما هم حرف نزنیم این‌ها خودشان با یکدیگر دعوا دارندف اینکه فکر کنید اگر ما کلاً سکوت کنیم دعوا می‌خوابد زهی خیال باطل!

اگر منظور این است که نرویم فحش به این بیچاره‌ای که نمی‌داند حق چیست بدهیم حرفِ درستی است! اگر منظور این است که دعا کنیم خدای متعال این‌ها را هم هدایت کند و محبّتِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به دلِ این‌ها بتابد و پرچمِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در جاهای دیگر هم به اهتزاز در بیاید این حرفِ خیلی خوبی است.

اینکه حضرت می‌فرمایند «اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرقَهِ» یعنی اگر امامتِ ما را قبول کنید امان از اختلاف است! یعنی اگر زیرِ عَلَمِ امامتِ ما بیایید تفرقه از بین می‌رود.

اگر قرار بود کلاً کارِ اختلافی نکنیم اصلاً خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این کار را شروع نمی‌کردند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آبروی حمومت مدّعیِ اسلامی خلفا را با خاک یکسان کردند.

در یک حکومتی بدونِ إذنِ حاکمِ آن حکومت یک مرجع تقلید را بطور پنهانی دفن کردند! آن حکومت آن آیت اللهی که این کار را کرده بود چهل روز به انفرادی انداخت، چرا؟ چون این توهین به حکومت است.

وقتی عمّار به طور پنهانی «ابن مسعود» را دفن کرد که عثمان بر او نماز نخواند ایشان را طوری کتک زدند که جناب عمّار بیهوش شدند، یعنی از صد فحش برای حکومت بدتر بود.

این کارِ سخت امشبِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند «لا تُعْلِمْ قَبْرِی اَحَداً»[۹]، آن‌ها را خبر نمی‌کنی، خودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این جنگ را درست کرده‌اند، برای اینکه حق و باطل مشخص بشود، لذا نباید کسی از جملات حضرت سوء استفاده کند، «اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرقَهِ» یعنی اگر زیرِ ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بیایی دیگر همه چیز درست می‌شود.

و اینکه ما به کسی فحش نمی‌دهیم، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دوست داشتند بت‌پرست‌ها را بر سرِ راه بیاورند، ما از خدایمان است که طرفداران حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در دنیا زیاد بشوند، برای چه به کسی فحش بدهیم؟

اما اینکه بگویید نسبت به قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بغض نداشته باشید غلط است! چه کسی این را گفته است؟ خودِ حضرت این بغض را درست کرده‌اند!

کما اینکه به امام رضا علیه السلام گفتند: نظرِ شما چیست؟ فرمودند:… حال نظر را که نمی‌شود اینطور صریح فرمود… فرمودند: همین اندازه به شما بگویم که ما یک مادرِ صالحه‌ای داشتیم که «مَاتَتْ وَ هِیَ سَاخِطَهٌ عَلَیْهِمَا»[۱۰]، با خشمِ از این‌ها از دنیا رفت… و اگر ما فرزندِ آن مادر باشیم که نمی‌توانیم… توقّع نداشته باشید ما مسیرِ مادرمان را نرویم…

روضه

امشب شبِ خیلی سختی است، امشب فقط شبِ قتل زهرای اطهر سلام الله علیها نیست، شبِ قتل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است، شب قتل سیّدالشّهداء علیه السلام است…

امام حسین علیه السلام وقتی در کربلا تنها شده بودند… تیر به قلبِ مبارکِ ایشان اصابت کرد… دست زیرِ سینه‌ی مبارک گرفتند… یک مشت خون به آسمان پاشیدند… مشتِ خونِ بعدی را به صورتِ مبارکِ خود مالیدند… فرمودند: می‌خواهم جدّم رسول الله را اینطور با محاسنم که با خونم خضاب شده است ملاقات کنم… و بعد می‌خواهم به ایشان بگویم یا رسول الله «قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلان»… این برای امشب است… جلوی چشمِ ما…

سی سال از این ماجرا گذشت… حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند اگر کسی مؤمن باشد و من را بشناسد تا زنده است جگرِ او از این داغ خنک نمی‌شود…

سی سال از این ماجرا گذشت، اواخر حکومت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود، یک نفر آمد گفت: یا امیرالمؤمنین! محاسنِ شما سفید شده است، بر خلاف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که هفده موی سفید داشتند صورتِ مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام کلاً سفید بود… به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: آقا جان! شما حاکمِ مسلمین هستید، در میدان نبرد می‌جنگید، این محاسنِ خودتان را خضاب کنید، حضرت فرمودند: من عزادار هستم!

آن شخص گفت: جدیداً خبری نشده است، راوی می‌گوید به آن شخصی که سوال کرد گفتم: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سی سال است که عزادار است…

مثل امشب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تا صبح خیلی کار دارند، هم مسئولِ تجهیز است و هم مسئولِ مراسم است…

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شروع کردند به شستن بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها…

بچّه‌ها عقب ایستاده بودند، این‌ها کوهِ معرفت و ادب هستند، خدا نیاورد که ببینید مادرِ بچّه‌ی کوچک از دنیا برود… اصلاً نمی‌گذارند در مراسم شرکت کند… این‌ها ایستادند و در حال دیدن هستند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در حالِ غسل دادنِ مادر است… برای اینکه پدر را یاری کنند بلند هم گریه نمی‌کنند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نگرانِ این بزرگواران بشود… گاهی خود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سر به دیوار می‌گذاشتند و گریه می‌کردند اما دیدند که این‌ها ساکت ایستاده‌اند تا غربتِ پدر را اضافه نکنند…

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام یک لحظه به خود آمدند و به این بچّه‌ها نگاه کردند… فرمودند: «یا حسن، یا حسین، یا فضّه، یا زینب، یا ام کلثوم»… بیایید با مادرتان وداع کنید…

ما امشب آمده‌ایم دور یکدیگر جمع بشویم چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به فضّه هم فرمودند بیا با مادرِ خود وداع کن… عیبی ندارد که غیر سادات هم بگویند وای مادرم… شما هم بیایید و با مادرِ خودتان وداع کنید…

خود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آرام شدند، بدنِ مطهّر را با تابوتی که از قبل درست کرده بودند بردند… حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام قبری را کندند… چطور یک نفر این بدنِ مطهّر را داخلِ خاک گذاشت؟ باید آدابِ دفن را رعایت کند… بیش از هفتاد روز است که چهره‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ندیده است… باید صورت را روی خاک بگذارد… باید صورت را باز کند… حضرت خود را نگه داشتند… تا وقتی دستِ ایشان به بدن اتّصال داشت خود را نگه داشتند… نمی‌دانم چطور خاک را روی آن صورتِ مبارک ریخت… «فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ»[۱۱]… همین که دست خود را برداشتند، «هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ» دیدم از دو چشمِ مبارکِ ایشان مانندِ ناودان اشک جاری است… هم داغ دیده است و هم گله دارد و شرمنده است…

گله‌ی ایشان این بود که یک نگاه کردند و فرمودند: چقدر زود تو را از من گرفتند… هم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شرمنده است… عرض کرد: «قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ»… یا رسول الله! امانتی که به من سپردی پس داده شد… «وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ»… یا رسول الله! زهرای تو را از چنگِ من درآوردند…


[۱] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی ۴۴

[۲] سوره ی مبارکه ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۳] صحیفه ی سجّادیه، صفحه ۹۸

[۴] روضه‌ی کافی، جلد ۱۵، صفحه ۱۰۶ (الکافی: محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد، عن بعض أصحابه؛ و علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر جمیعا، عن محمّد بن أبی حمزه، عن حمران، قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام – و ذکر هؤلاء عنده و سوء حال الشیعه عندهم، فقال-: إنّی سرت مع أبی جعفر المنصور و هو فی موکبه، و هو على فرس، و بین یدیه خیل، و من خلفه خیل، و أنا على حمار إلى جانبه، فقال لی: یا أبا عبد اللّه! قد کان ینبغی لک أن تفرح بما أعطانا اللّه من القوّه، و فتح لنا من العزّ، و لا تخبر الناس أنّک أحقّ بهذا الأمر منّا و أهل بیتک، فتغرینا بک و بهم. قال: فقلت: و من رفع هذا إلیک عنّی فقد کذب. فقال: لی أ تحلف على ما تقول؟ قال: فقلت: إنّ الناس سحره – یعنی – یحبّون أن یفسدوا قلبک علیّ، فلا تمکّنهم من سمعک، فإنّا إلیک أحوج منک إلینا. فقال لی: تذکر یوم سألتک هل لنا ملک، فقلت: نعم طویل عریض شدید، فلا تزالون فی مهله من أمرکم و فسحه من دنیاکم حتّى تصیبوا منّا دما حراما فی شهر حرام فی بلد حرام؟ فعرفت أنّه قد حفظ الحدیث، فقلت: لعلّ اللّه عزّ و جلّ أن یکفیک، فإنّی لم أخصّک بهذا، و إنّما هو حدیث رویته، ثمّ لعلّ غیرک من أهل بیتک یتولّى ذلک، فسکت عنّی. فلمّا رجعت إلى منزلی، أتانی بعض موالینا، فقال: جعلت فداک، و اللّه لقد رأیتک فی موکب أبی جعفر، و أنت على حمار، و هو على فرس، و قد أشرف علیک یکلّمک کأنّک تحته، فقلت – بینی و بین نفسی-: هذا حجّه اللّه على الخلق، و صاحب هذا الأمر الّذی یقتدى به، و هذا الآخر یعمل بالجور، و یقتل أولاد الأنبیاء، و یسفک الدماء فی الأرض بما لا یحبّ اللّه، و هو فی موکبه و أنت على حمار! فدخلنی من ذلک شکّ حتّى خفت على دینی و نفسی. قال: فقلت: لو رأیت من کان حولی، و بین یدی و من خلفی و عن یمینی و عن شمالی من الملائکه لاحتقرته و احتقرت ما هو فیه، فقال: الآن سکن قلبی، ثمّ قال: إلى متى هؤلاء یملکون – أو متى الراحه منهم-؟ (الخبر) .)

[۵] (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَالَ… ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاهُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ ص مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ ع فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ ع وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اللَّهِ ص کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص‏لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ الْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ الْحُکْمَ فِی الْفُرُوجِ وَ الْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ الْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ الْمَسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ الْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ الرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَیْنِ…)

[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲ (وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ)

[۷] زیارت اربعین

[۸] الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۹۷

[۹] الطبری الامامی عن احمد بن محمد الخشّاب عن زکریا بن یحیی ابن ابی زائده عن ابیه عن محمد بن الحسن عن ابی بصیر عن ابی عبدالله قال (اِذا تَوَفَّیْتُ لا تُعْلِمْ اِلاّ اُمَّ سَلَمَهَ وَ اُمَّ اُیْمَنَ وَ فِضَّهَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَیَّ وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَیْفَهَ وَ لا تُدْفِنِّی اِلاّ لَیْلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِی اَحَداً)

[۱۰] بحارالانوار، جلد ۴٣، صفحه ١٧٠ (کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ کَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالا لَهَا کَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ‏ یَقُولُ فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا وَ هِیَ سَاخِطَهٌ عَلَیْهِمَا)

[۱۱] أمالی شیخ طوسی، صفحه ۱۱۰-۱۰۹، (فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ‏. سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.)