«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏»[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرسَلینَ وَ اللَّعنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ»[۲]، «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ…وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ».[۳]Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (1)

هدایت خداوند برای تمام انسان‌ها

هم ایّام شهادت جانسوز محدّثه‌ی علیمه، فاطمه‌ی شهیده سلام الله علیها است و همه دهه‌ی مبارک انفجار نور انقلاب اسلامی است. لذا تناسب دارد یک مقداری انس ایّام اللّهی داشته باشیم.

در اسلام قدرت، ثروت و علم و هر آنچه که تمکّن این عالمی به حساب می‌آید مطلقاً موضوعیّت ندارد، بلکه تمام این‌ها وسیله‌ای است. انسان رضای خدا را با این‌ها به دست بیاورد و هم با این امکانات به خدا تقرّب بجوید و هم وسیله‌ی هدایت دیگر آدمیان شود. هدایت تنها عنوانی است که موضوع کتاب الله عنوان شده است. «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۴] اگر از شما بپرسند موضوع قرآن کریم چیست؟ قرآن موضوع و مفاهیم زیادی را طرح کرده است، ولی بدون استثناء تمام محتوای آیات قرآن کریم حول توحید و آشنا کردن بشر با خدا و آشتی دادن دل‌ها با مبدأ متعال است. در سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب بعد از آیات کریمه‌‌ی «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً»[۵]، همه‌ی مؤمنین این‌طور نیستند، امّا «مِنَ الْمُؤْمِنینَ» انحصاراً هم این برکات از این جبهه مورد توقّع است. جبهه‌ای که ایمان در آن مطرح نیست، مردی و مردانگی در آن‌جا وجود ندارد «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ» ایمان شرط همه چیز است.

ایمان و عمل صالح شرط رسیدن به حیات طیّبه

 «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً».[۶] شرط دستیابی به حیات طیبّه ایمان است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[۷] شرط زندگی پیروز برای پیروزمندان عالم ایمان است. همین‌جا جا دارد که گوینده خطاب الهی را متوجّه خود کند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»[۸] مدّعیان ایمان شما هم دنبال ایمان باشید، دغدغه‌ی ایمان داشته باشید، ایمان خود را ارزیابی کنید. ما در سنین شما شاید کمتر، در میان جمعی از علما روضه‌ای خواندیم. آن‌جا من این آیه را تلاوت کردم، خدا رحمت کند عالم غیور و بی‌قراری برای هدایت جامعه بود، گفت فلانی ما را بیچاره کردی. آن آیه این بود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم‏‏»[۹]  ترسناک نیست، تکان دهنده نیست، کلمه‌‌ی «إِنَّمَا» است. ما این‌طور هستیم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ».Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (4)

علامت‌های مؤمنین در قرآن

خیلی آرزو است هم برای خودم و هم برای نور چشم‌‌های من، عزیزان امام زمان علیه السّلام، منتخبین دستگاه الهی که از این لحظه تصمیم بگیریم اگر یاد خدا در دل ما ایجاد تحوّل نمی‌کند، وجَل و خشیّتی در خود نمی‌بینیم به فکر مداوای خود باشیم. گرفتار عارضه شدیم، قلب حالت فطری خود را از دست داده است. «الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم». الحمدلله اهل قرآن هستید. در جمع شما حافظ قرآن، قاری قرآن، قاری‌های خوش لحن و با صفا دارید، ولی حقیقتاً تا به امروز به این آیه فکر کردید. هر وقت قرآن خواندید احساس نورانیّت جدیدی کردید؟ خشیّت شما اضافه شده است؟ تقوای شما اضافه شده است؟ «وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً» اصلاً در شبانه روز ایمان خود را رصد می‌کنید، در مقام محاسبه هستید، نور ایمان در وجود شما رو به ازدیاد است یا معاذ الله رو به کاهش و کاستی است؟! دارید اضافه می‌شوید یا کم می‌شوید؟! «وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون» نتیجه‌ی یاد نقش آفرین ذات ربوبی و طی مدارج نوری قرآن کریم که هر آیه‌ای که انسان می‌خواند یک درجه‌ی جدید از مدارج معارج را طی می‌کند و رو به بالا است. «إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً» درجات بهشت با آیات قرآن کریم مدرّج شده است. «اقْرَأ وارْقَ»[۱۰] انسان به مقدار فعلیّتی که از قرآن و آیات الهی نصیب او شده است، به همان مقدار سیر به ملأ اعلاء دارد. حالا شما ببینید که در تلاوت‌های خود توجّه به محتوای آیات، حساسیّت به پیام‌های آیات، توجّه به این‌که چه دردها و چه عوارضی در زندگی برای شما تهدید است می‌کنید و این‌که قرآن کریم «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً».[۱۱]

از بین بردن آثار گناه و جلب محبّت الهی

توصیه‌ی بعضی از بزرگان این بود که وقتی قرآن می‌خوانید ظلم‌های قبلی را پاک کنید. وقتی در ظرف دل سمّ ظلم است تلاوت شما نه تنها نفعی ندارد، بلکه «لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً». «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»[۱۲] هر گناهی که می‌کنیم تعدّی به حدود الهی می‌کنیم و ظلم و ظلمتی در وجود خود ایجاد می‌کنیم و با وجود ظرف آلوده به ظلم، قرآن را هم در این ظرف بریزید مانند داروی شفا بخشی است که در ظرف آلوده به میکروب می‌ریزید، آن را آلوده می‌کنید «وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً».[۱۳]

اگر یاد یاد بود «إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِک‏»[۱۴] اگر دل حضور داشت، شیدای یار شد، روی دل به سوی خدا شد و از ما سِوی الله اعراض کرد، آیات الهی نردبان عروج او می‌شود، به سوی خدا سیر می‌کند و سالک الی الله به منزل توکّل دست پیدا می‌کند. «وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون»[۱۵] کسی که به منزل توکّل راه یافت «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[۱۶] ببینید چقدر قشنگ است، ببینید چقدر زیبا است.Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (2)

پیمان صادقانه با خدا و حلّ مشکلات انسان

«مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه‏»[۱۷] ما یک تعهّداتی با خدا داریم. تعهّدات فطری داریم، تهدات عقلی داریم و تعهدّات وحی داریم. هم پیغمبر آمده است و ما را ملتزم کرده است به اتیان فرایض و ترک محرّمات در ابعاد مختلف فکری، اخلاقی و عملی، هم در درون ما «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[۱۸] و هم یک عهدی که این عهد چیست، تمام وجوه آن هم شاید درست باشد، هم وجهی که علّامه طباطبایی در مسئله‌ی عالم ذر دارد که وعاء این «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»[۱۹] الآن هم است. ما الآن هم در سویدای جان خود که از جانب خدا است، حضور آن عالمی داریم و پروردگار عزیز علی الدّوام به ما می‌گوید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و ما هم علی الدّوام بلی را گفتیم، دست ما بالا است و تسلیم هستیم. لکن گرفتار حجاب‌های طبیعت هستیم، گرفتار حجاب‌های غضب و شهوت هستیم، حجاب‌های تعلّقات هستیم که از شنیدن ندای حق محجوب هستیم. این قرآن نوای خدا است، صدای خدا است. اگر گوش جان باز باشد وجود مبارک امام صادق علیه السّلام: «سَمِعْتَ اللَّهَ»[۲۰] دارد نه «قَرَأْتَ کِتَابَ اللَّه‏»[۲۱]. «سَمِعْتُ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ‏ نُنْجِی‏ الْمُؤْمِنِینَ‏».[۲۲]

مناجات و سخن گفتن با پروردگار جهانیان

خدا متکلّم است. کلام الهی هیچ وقت مبدّل به سکوت نمی‌شود. فضای نوری «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّه»[۲۳] فیض او تعطیل بردار نیست. نه فیض تکلّم او، نه فیض تجلّی جمال و جلال او. بعضی‌ها حظّ بصر دارند. خدا حجاب را از چشم آن‌ها برداشته است. این‌ها جمال الهی را می‌بینند، مبهوت هستند، همیشه شیدایی هستند. حالت مرحوم علامه‌ی طباطبایی معمولی نبود، حالت بهت زدگی بود. مرحوم آیت الله بهاء الدّینی اعلی الله مقامه الشّریف اهل ورد نبود. گاهی می‌گفت یا کریم، ولی کسی در دلش با او صحبت می‌کرد. همیشه مستمع بود، در این‌جا نبود، با کسی دیگر بود. با ما بود ولی با ما نبود. بعضی‌ها دائماً کلیم خدا هستند. «ِوَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا»[۲۴]، این کلیم اللّهی هم درجاتی دارد که قلّه‌ی آن نجی خدا شدن است. نجی از همان نجوا است. نجوا خلوتی است که غیر برنمی‌دارد. یکی بود، یکی نبود، غیر خدا هیچ کسی نبود. اگر عالم به این برسد که غیر از خدا هیچ کسی نیست، «کانَ اللّهُ وَ لَم یَکُن مَعَهُ شَی‏ء»[۲۵]، امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید: «هُوَ الْآنَ کَمَا کَان‏»[۲۶] الآن هم جز خدا کسی نیست. این‌هایی که شما فکر می‌کنید کَس شما هستند اشتباه می‌کنید. همه بی‌کَس هستید، کَس شما فقط خدا است. او را داشته باشد، او را از دست ندهید. جز او کَس شما نیست، کسی دیگر نمی‌تواند به داد شما برسد. همه فقر هستند، همه فقیر هستند، از کسی کاری ساخته نیست. با او باشید.Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (10)

عالم ذر و بازگشت انسان به سوی خدا

 «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»[۲۷]، «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ»[۲۸] این چه عهدی است؟ در کجا این عهد مطرح شده است؟ ما کجا با خدا مذاکره داشتیم، قرارداد امضا کردیم، او قول ربوبیّت به ما داد و ما قبول عبودیّت کردیم؟ اگر انسان از خود سفر کند آن‌جا را پیدا می‌کند. «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[۲۹] از چاه طبیعت وجود خود بیرون بیایید.

پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی            که صفایی ندهد آب تراب آلوده

از این آب گل آلود بیرون بیایید، وجود خود را، چشمه‌ی دل خود را با خاک و خاکستر گناه آلوده نکنید تا بتوانید فضای تعهّد الهی را در وجود خود پیدا کنید و چه روایاتی که می‌گوید ما مسافر هستیم، ما ازلی هستیم و ابدی خواهیم شد. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[۳۰] که عالم ذر همان ازلیّت ما است. ما نورس نیستیم، ما دیر پا هستیم، ما ریشه‌دار هستیم. ما از خدا هستیم و به سوی خدا می‌رویم.

«مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ».[۳۱] خوشا به حال شهداء! شهداء بار خود را سالم به منزل مقصود رساندند. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» که سرسلسله‌ی منتظران وجود مقدّس امیر المؤمنین علیه الصّلاه و السّلام بود. در جنگ احد برای پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم گریه کرد که تو به ما وعده‌ی شهادت دادی. حمزه رسید، شهداء رسیدند و نوبت به ما نرسید. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» وجود مبارک ارباب ما، سالار شهداء هم وقتی روز عاشورا شهداء را بدرقه می‌کرد کنار جنازه‌های خونین بعضی از سفر کرده‌های خود این آیه را تلاوت می‌کرد. «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا». «أَ مَا فِیکُمْ رَجُلٌ رَشِید»[۳۲] یعنی در این کاروان دلی نیست که بپرد و ما را به پرواز در بیاورد، دل خفته‌ی ما را بیدار کند!Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (3)

ایثار و از خود گذشتگی مدافعان حرم

 اثر این مردانگی‌ها و این صداقت‌ها و این تعهدها چیست؟ بعد از یک یا دو آیه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ»[۳۳] این ایثارها، این خون‌ها، این صداقت‌ها، این مردانگی‌ها مقدّمه‌ی تحقّق حاکمیّت مطلق خدا در روی زمین است. «أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ» هم فرهنگ توحیدی و هم اقتصاد توحیدی، استقلال توحیدی در فرهنگ، در فکر. امروز بصارت فرهنگی در دستور کار شیاطین بزرگ عالم است که در نسل جوان ما با این شبکه‌های مجازی، قتله‌گاه جوان‌ها دارند هویّت را تغییر می‌دهند. وابستگی فکری آن‌چنان ننگ است که ننگ وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را نامرئی می‌کند و قبح آن را از بین می‌برند. بعضی‌ها افتخار می‌کنند که عامل آمریکا باشند. آن‌ها وقتی حمایت می‌کنند، این‌ها یک دلگرمی به حمایت آن‌ها دارند، ولی این انقلاب بر اساس این آیات بود «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا»[۳۴] که این‌ها همه مقدّمه است. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[۳۵] حالا روضه خوانی هر یک از این جبهه‌های امر به معروف نهی از منکر، مبارزه‌ی با فساد، با مفسدین فرهنگی، با فتنه‌گر، با محارمین که خالی شده است، همه چیز در حاشیه رفته است. این‌جا آدم نقش حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌فهمد، ولو همه نامرد شوند که الحمدلله پیشگویی حضرت امام و هم آرامش رهبر بزرگوار و نورانی ما که جوان‌های امروز ما کمتر از دوران دفاع مقدّس نیست. تجربه‌ هم همین را نشان می‌دهد. جبهه‌ی  انقلاب ما مدافعین حرم هستند. آدم آن‌‌جا که می‌رود خدا را می‌بیند، اثر انقلاب را می‌بیند، نفس امام را می‌بیند. امید حضرت آقا را می‌بیند و این پیروزی‌های همه‌ جانبه‌هایی که علی رغم سیاست زدگی‌های مسئولین داخل کشور ما و فضای زشت و حاشیه‌ای که اصل انقلاب و هدف انقلاب و نورانیّت انقلاب را دارد به حاشیه می‌برد و چیزهای فرعی را اصلی می‌کنند تا مردم متوجّه کم کاری‌ها و بدکاری‌‌ها نشوند، ولی آدم آن‌جا که می‌رود زلال انقلاب را می‌بیند. دوستانی که از آن‌جا آمدند، آقای مرادی و دوستان دیگر گاهی صحبت می‌کنند و ما هم می‌شنویم. «أُحِبُّ الصالِحینَ وَ لَستُ مِنهُم»[۳۶] که إن‌شاءالله محبّت صالحین ما را به آن‌ها جذب می‌کند.Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (5)

هدف جریان کودتای سقیفه؛ نابودی امیر المؤمنین علیه السّلام و حاکمیّت الهی

در مجموع «قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»[۳۷] امّا چه قلیلی؟! «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ»[۳۸] جریان کوتادی سقیفه تصمیم بر نابودی امیر المؤمنین علیه السّلام و جریان حاکمیّت ولایی و انتصابی خدا را داشت. هر صدای مخالفی را خفه کردند و کسی جرأت مخالفت نداشت. آن‌هایی که نیامدند بیعت کنند ترور کردند. به بعضی‌ها گفتند قتیل الجن هستند، گرفتار تیر غیب شدند. خود آن‌ها ترور کرده بودند، ولی مستند به جن کرده بودند. فضایی به وجود آمد که هر کسی نفس بکشد کشته می‌شود و در این فضای سنگین تنها کسی که در خانه نشست و بر حسب مأموریّت الهی تصمیم جوّ حاکم نشد وجود مقدّس مولی الموحّدین، امیر المؤمنین علیه الصّلاه و السّلام بود. نگذاشتند که در خانه بنشیند، آمدند که او را به قیمت زور ببرند. امیر المؤمین علیه السّلام مأمور بود که دست به قبضه‌ی شمشیر نبرد. چون مردم را با زور به ولایت دعوت کردن نتیجه‌ای ندارد. ولایت عاشق می‌خواهد، اگر عاشق نداشت ولایت مطرود است.

       کربلا چند ساعتی پیکار شد              گل به گل پیوست و کارش کار شد

حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند چرا علی علیه السّلام زودتر اقدام نکرد! دیگران آمدند و ما قول‌ها و رأی خود را به آن‌ها دادیم. اگر زودتر آمده بودید ما با علی بودیم. بی‌‌بی عالم چه جواب روشنی دادند. فرمودند مگر پیغمبر نفرموده است: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی‏»[۳۹] این شما هستید که باید سراغ علی بروید! این علی نیست که باید سراغ شما بیاید! در ایران مردم سراغ امام رفتند.

 امروز اگر پرچم ولایت غدیر به دست همنام امیر المؤمنین و همراه امیر المؤمنین و شیدای امیر المؤمنین علیه السّلام در اهتزاز است، برای این‌که مردم دنبال این مرد هستند. ولایت می‌خواهند، دین می‌خواهند، صداقت می‌خواهند، حلال خوری می‌خواهند، همه عطش دارند، امّا اگر فضا عوض شد همه حرام خور شدند، همه حرامی شدند، بنا نیست آن روز ولایت سراغ این‌ها برود. خدا جمعیّتی که زیر پرچم علی نیست را رها می‌کند. خدا آن‌ها را به خودشان واگذار می‌کند. خدا به حجاج بن یوسف‌ها واگذار می‌کند. حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها معیار داد، شاخص داد. ولایت ایمان می‌خواهد، اعتقاد می‌خواهد. کسی که معتقد است می‌شود به ولایت دست اندازی کرد، چون و چرا کرد، ایراد گرفت و نقد کرد، ولایت مدار نیست! «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ»[۴۰] باید ایراد باطنی در وجود او، در ذهن او نیاید، چون و چرا ندارد! این آن ولایت الهی است که «لا إِکْراهَ فِی الدِّینَ»[۴۱] باید بلوغ فکری برای جامعه پیش بیاید، انتخاب احسن بکنند. این‌ها بین علی و یک روباه تشخیص نمی‌داند، بین دوست و دشمن این‌ها تشخیص نمی‌دادند. دشمن را برای خود انتخاب می‌کنند و دوست را پشت پا می‌زنند. این نمی‌تواند حکومت هموار سالک الی الله باشد. مردم باید قماش حاکم باشند. با حاکم سنخیّت داشته باشند.Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (7)

 این است که این‌جا رسالت رهروان راه حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی سنگین می‌شود. خون می‌خواهد تا این آلودگی‌ها را بشوید و ببرد و دل‌های شیدای آیینه‌ی خدا که ولی الله اعظم است، با عشق و علاقه سراغ او را بگیرند. بدون خون، بدون شهادت این تحوّل در او ایجاد نمی‌شود. از ۱۵ خرداد تا ۵۷ مرتّب شهداء یکی بعد از دیگری به مسلخ رفتند. ۱۵ خرداد این کفن پوش‌های امام زاده جعفر و ورامین پیش قراولان بهشتی‌ها بودند. آن روز حکومتی نبود. امروز اوضاع با آن روز خیلی فرق دارد. مگر کسی فکر می‌کرد که یک روز شاه می‌رود. آن‌ها با وجود شاه آمدند و جان خود را فدای نایب امام زمان کردند. ۱۷ شهریور همین‌طور، روز ۲۷ بهمن همین‌طور بود. این‌ها با اسحله نبود، با ترور نبود، با حاکمیّت نبود، همه با خون بود! منتها این‌جا هر خونی که می‌ریزد حدّ خود را داشت. باید این همه خون ریخته می‌شد تا ولایت در دل‌ها جا می‌گرفت و مردم این راه را انتخاب می‌کردند. مدل جدید را انتخاب می‌کردند.

شهادت امّ ابیها، حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها

امّا حضرت صدیقه‌ی طاهره یک نفر نبود، فاطمه‌ی عالم یک عالم بود. حضرت زهرا سلام الله علیها ظرفیّت شفیعه‌ی علی الاطلاق روز قیامت است. سفره‌ی شفاعت تامّه‌ی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. پیغمبر خدا نه تنها شفیع امّت خود است، همه‌ی انبیاء «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ»[۴۲] مشمول شفاعت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم هستند و امم آن‌ها زیر پرچم پیغمبر است. امّا پیغمبر سر سفره‌ی چه کسی است؟ او وقتی می‌آید به اطراف نگاه می‌کند «أَیْنَ فَاطِمَه»[۴۳]  دختر من کجا است، فاطمه کجا است! تجلّی نجات مطلق به نام حضرت زهرا سلام الله علیها ثبت شده است. پیغمبر هم منتظر است او بیاید و شفاعت کند. حالا جا دارد که آدم برای چنین بانویی خون گریه کند. برای امیر المؤمنین علیه السّلام هیچ کم نگذاشت. سلامتی خود را داد، پهلوی خود را داد. سینه‌ی او را در هم شکستند. به قدری باور کردن حادثه‌ی کوچه برای بزرگان سخت است، به این آسانی نیست. مرحوم کاشف الغطاء یک کتابی به نام فردوس اعلی دارد که می‌گوید مگر می‌شود باور کرد! ناموس خدا بود، دختر پیغمبر بود، همتای علی علیه السّلام بود. یعنی یک نامحرم آمده دست به صورت او زده است. نمی‌تواند هضم کند، نمی‌تواند باور کند. امّا محقّق اصفهانی استاد آیت الله بهجت، استاد علّامه طباطبایی اهل مکاشفه بود، اهل الله بود، عارف واصل بود، در شعرهای خود این‌طور آورده است:

                           «وَ جاوَزُ الحَدَّ بِلَطمِ الخَدِّ             شَلَّت یَدُ الطُغیانَ وَ التَّعَدی‏»[۴۴]

در مدینه‌ی منوّره اهل دلی که گاهی وصل می‌شود و حقایق گذشته و آینده را می‌بیند، یک نقطه‌ای را پشت محراب تهجّد حضرت زهرا سلام الله علیها برای یک ذکر لعنی توصیه می‌کرد. من پرسیدم آن‌جا چه خبر است؟ گفت وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها به هوش آمد سراغ علی علیه السّلام را گرفت. فضّه گفت بی‌بی علی را بردند. پرسید آیا اجازه دادند عمّامه سر خود بگذارد؟ فضّه جواب داد بی‌بی نه تنها علی علیه السّلام را سر برهنه بردند، بلکه پا برهنه بردند! بی‌بی عالم سراغ محسن علیه السّلام خود را نگرفت، درد پهلوی خود را مطرح نکرد، سوز سینه را مطرح نکرد. آمد ولایت را نجات دهد، ولی را حفاظت کند. آمد به آن نقطه‌ که رسید شدّت درد امان از او گرفت. آن‌جا جلوس کرد، نفسی تازه کرد تا خود را به علی علیه السّلام نزدیک کند.Sadighi-13961114-Hoze-ThaqalainSite (9)

 من پرسیدم آقا این را در هیچ مقتل و تاریخی ننوشته است. او به من گفت من خود دیدم که فاطمه آن‌جا نشست. «ساعِدَ الله قَلبَکَ یا بقیه الله» چشم باطن او دارد می‌بیند چه به سر مادر او آمده است و بر حسب آنچه که از علّامه‌ی امینی نقل می‌شود بی‌بی وقتی بین در و دیوار تحت فشار قرار گرفت

                       «وَ لَستُ أدری خَبَرَ المِسمار             سَل صَدرَها خَزانَه الأَسرار»

ایشان می‌گویند وقتی فشار بر بدن او نازل شد، خبر دارید مادر شما پا به ماه بود! این‌ها مسلمان که نبودند، عرب هم نبودند. عرب‌ها در حال طواف و این‌ها وقتی زن می‌بینند داد می‌زنند «حُرمَه حُرمه» مردم فشار نیاورید. یک بانو در این‌جا گیر کرده است.

دختر پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم بود. علّامه می‌گوید در آن‌ حال اوّل صدایی که از حضرت زهرا شنیده شدند این بود که صدا زد یا مهدی! معلوم می‌شود نه نجات علی، بلکه ظهور امام زمان علیه السّلام را دارد با این فشار نوید می‌دهد که ما این درد‌ها را به جان خریدیم تا مهدی بیاید دنیا را نجات دهد.

«لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ».[۴۵]


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۰٫

[۳]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۴۴٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲٫

[۵]– سوره‌ی احزاب، آیه ۲۳٫

[۶]– سوره‌ی نحل، آیه ۹۷٫

[۷]– سوره‌ی مؤمنون، آیات ۱ و ۲٫

[۸]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۳۶٫

[۹]– سوره‌ی انفال، آیه ۲٫

[۱۰]– سفینه البحار، ج ‏۷، ص ۲۵۰٫

[۱۱]– سوره‌ی إسراء، آیه ۸۲٫

[۱۲]– سوره‌ی طلاق، آیه ۱٫

[۱۳]– سوره‌ی انفال، آیه ۲٫

[۱۴]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۹٫

[۱۵]– سوره‌ی انفال، آیه ۲٫

[۱۶]– سوره‌ی طلاق، آیه ۳٫

[۱۷]– سوره‌ی احزاب، آیه ۲۳٫

[۱۸]– سوره‌ی شمس، آیه ۸٫

[۱۹]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۲٫

[۲۰]– من لا یحضره الفقیه، ج‏ ۴، ص ۳۹۳٫

[۲۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۵، ص ۴۵۰٫

[۲۲]– من لا یحضره الفقیه، ج‏ ۴، ص ۳۹۳٫

[۲۳]– المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص ۶۴۷٫

[۲۴]– سوره‌ی مریم، آیه ۵۲٫

[۲۵]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۴۶٫

[۲۶]– التوحید (للصدوق)، ص ۱۷۹٫

[۲۷]– سوره‌ی احزاب، آیه ۲۳٫

[۲۸]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۲۹]– سوره‌ی ذاریات، آیه ۵۰٫

[۳۰]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۶٫

[۳۱]– سوره‌ی احزاب، آیه ۲۳٫

[۳۲]– مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏ ۴، ص ۴۲۴٫

[۳۳]– سوره‌ی حج، آیه ۴۱٫

[۳۴]– سوره‌ی احزاب، آیه ۲۳٫

[۳۵]– سوره‌ی حج، آیه ۴۱٫

[۳۶]– الأمالی (للمفید)، النص، ص ۱۵۲٫

[۳۷]– سوره‌ی سبأ، آیه ۱۳٫

[۳۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۴۹٫

[۳۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۳۶، ص ۳۵۳٫

[۴۰]– سوره‌ی نساء، آیه ۶۵٫

[۴۱]– سوره‌ی بقره، آیات ۲۵۶٫

[۴۲]– مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ‏۱، ص ۲۱۴٫

[۴۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۳، ص ۶۴٫

[۴۴]– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج ‏۳، ص ۳۳٫

[۴۵]– الأمالی( للصدوق)، النص، ص ۱۱۶٫