امام صادق صلوات الله علیه در حالِ رفتن از مدینه به مکه بودند، به منطقه‌ی غدیر خُم رسیدند، به یکی از اصحابِ خویش فرمودند: اینجا همان جایی است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایستادند و بلند فرمودند «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاه»، همان موقع چند نفر آن طرف ایستاده بودند و گفتند: نستجیربالله پیغمبر مجنون شده است!

 

یعنی این‌ها بینِ اصحاب بودند، شنیدند و دیدند اما قرار نبود زیر بار بروند.

 

لذا این دعوایی که «مَولاه یعنی چه؟» را جدّی نگیرید، اصلاً ما اینطور فرض می‌کنیم که «مَولاه» یعنی همان «دوست»، خوب است؟ تنازل می‌کنیم، چون ما که قرار به دعوا نداریم، پس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاه»، اینطور در نظر می‌گیریم که فرمودند: «هر کسی مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد»، آیا به این جمله عمل شد؟

 

یکی از طنزهای تلخِ تاریخ و فجایعِ علمیِ تاریخ این است که یک شخصیتی مانندِ «ابن تیمیه» پیدا می‌شود و در کتاب «منهاج السّنه» وقتی می‌خواهد به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اشکال کند… وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاه»، یعنی حدّاقل این است که همه باید در دوست داشتنِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از یکدیگر سبقت بگیرند، یعنی اگر اینطور درنظر بگیریم که «مَولاه» یعنی «دوست»، پس باید بگوییم هر کسی با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دوستی کرده است «احسنت»، و هر کس که دوستی نکرده است متّهم است، جالب این است که «ابن تیمیّه» ملعون حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را متّهم می‌کند! می‌گوید: «اگر فضائلِ علی بن ابیطالب برای خلافت و امامت کافی بود صحابه آنقدر با او بد نبودند»! بعد عبارتِ او این است: «کثیرا من الصحابه و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»[۱]، تعداد زیادی از صحابه و تابعین از علی بدشان می‌آمد و به او فحش می‌دادند و…

 

خُب! آقای ابن تیمیّه! همان حدیثِ غدیر، بالاخره باید به آن‌ها اشکال کنیم یا… اصلاً «اولی» و «اولی بالمؤمنین» و «امام» را کنار بگذاریم، اینطور که این «دوستی» هم از بین رفت!

 

یعنی «دشمنی» باعث شد که انکارِ واضحات کنند.

 

حال من یک نکته‌ای به شما عرض می‌کنم که این از مواردی است که باید نشست و برای آن گریست.

 

ما می‌گوییم همین حدیث غدیر که همه آن را قبول دارند و متواتر است و شما هم مانندِ ما معتقد هستید انکارِ متواتر «کُفر» است، به همان معنایی که می‌گویید عمل کنید، همان «دوست»، ما چیزِ دیگری می‌گوییم ولی همان «دوست» که شما می‌گویید.

 

شخصیتی به نامِ «عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِی» داریم، نوشته‌اند که آقای احمد حنبل از این شخص زیاد روایت نقل نمی‌کرد، چون بدعتگر بود، آقای ذهبی که از بزرگانِ محدّثین و علما هست می‌گوید: با اینکه خیلی شب‌زنده‌دار و اهلِ عبادت بود اما یک تشیّعِ شومی داشت که باید احتیاط کرد.

 

بینندگان عزیز فکر نکنند که «عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِی» شیعه بوده است، او خلفای قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را برتر از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌دانست، پس شیعه نبود.

 

آقای ذهبی می‌گوید: درست است که او خلفای قبل از علی را بیش از او قبول داشت «لکن انه کان ینال من خصوم علی» اما با دشمنانِ علی بن ابیطالب خوب نبود!

 

یعنی آقای «عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِی» حدیث غدیر را حداقل با همان معنای «دوست بودنِ واژه‌ی مولاه» قبول داشته است که باید علی بن ابیطالب را دوست داشت پس آن‌هایی که با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دوست نیستند و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی»[۲] هر کسی علی بن ابیطالب (صلوات الله علیه) را دوست ندارد دشمنِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است… پس «عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِی» با دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خوب نبود، جرمِ بزرگِ او این است که اگر کسی نزدِ او می‌آمد نامِ او را سؤال می‌کرد و اگر می‌گفت نامِ من معاویه است به او حدیث نمی‌آموخت و می‌گفت با نامِ تو به یادِ دشمن می‌افتم.

 

چرا «عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَبْسِی» را تخریب کرده‌اند؟ چون با دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خوب نیست!

 

همین آقای «احمد حنبل» که این حرف را زده است راجع به کسی که به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه معاذالله فحاشی و لعن می‌کرده است می‌گوید: «ثِقَهٌ ثِقَهٌ ثِقَه!»، یعنی مورد وثاقتِ صدق است و دو مرتبه هم تکرار می‌کند.

 

دیگر حدیث غدیر را به معنای «دوست» بپذیرید!

 

یعنی ما یک سیاستِ یک بام و دو هوای عجیبی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌بینیم که واقعاً جانسوز است.

 

در نظر داشته باشید که امروز را عرض نمی‌کنم، اما عدّه‌ای بودند که زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دشمنیِ واضح می‌کردند، لذا سیاستِ یک بام و دو هوا همیشه بوده است.

 

مثلاً یک روایتی داریم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند: «یَا عَلِیُّ ، أَنْتَ سَیِّدٌ فِی اَلدُّنْیَا وَ سَیِّدٌ فِی اَلْآخِرَهِ»[۳] تو هم در دنیا سیّد و مولا و سرور و امام و رهبر هستی و هم در آخرت.

 

این روایت وضعِ خیلی‌ها را مشخص می‌کند، سیاستِ یک بام و دو هوا را ببینید، این موضوع را در بسته‌ی مستندات می‌گذاریم، یک عالمی می‌گوید: سندِ این روایت خوب است اما محتوای آن غلط است! (چون محتوای آن امامتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است). یک عالِمِ دیگری می‌گوید: محتوای آن خوب است اما سندِ آن غلط است! یعنی یک طوری نپذیریم، ولو اینکه با هم مخالفت کنیم، یعنی اینکه یک اتّفاقِ عجیبی افتاده است، وگرنه اگر مسئله فقط این بود که «ما کلمه‌ی مولاه را متوجّه نمی‌شویم» می‌شد دو ساعت بحث کنیم و حدیث غدیر را تحلیل کنیم، مشکل این نیست، مشکل این است که یک زمانی عدّه‌ای علم داشتند و می‌شناختند، اصلاً کافی است که شما دوربینِ تاریخ را در مدینه و در کنارِ خورشیدِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ببرید تا ببینید که دیگران شمع هم نبودند! اصلاً نور و فروغی نداشتند.


[۱] منهاج السنه النبویه، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی، دار النشر: مؤسسه قرطبه – ۱۴۰۶، الطبعه: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج ۷، ص ۱۳۷

[۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۱، صفحه ۸۴

[۳] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۳۰۹ (حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ ، قَالَ: حَدَّثَنِی جَدِّی عَلِیُّ بْنُ عُمَرَ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْأَزْهَرِ أَحْمَدُ بْنُ اَلْأَزْهَرِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلرَّزَّاقِ ، عَنْ مَعْمَرٍ ، عَنِ اَلزُّهْرِیِّ ، عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ ، عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ: قَالَ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لِعَلِیٍّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) : یَا عَلِیُّ ، أَنْتَ سَیِّدٌ فِی اَلدُّنْیَا وَ سَیِّدٌ فِی اَلْآخِرَهِ، مَنْ أَحَبَّکَ فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ أَحَبَّنِی فَقَدْ أَحَبَّ اَللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی، وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اَللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ).)