بیعت امیر المؤمنین اکراهی نبود، اجباری نبود، زوری نبود، پس به مردم زور نمیگفت. انتخاب آزادانه بود، مثلاً دموکراتیک بود. امّا سؤال اینجا است این برای کیست؟ برای امام معصوم است یا برای یک فردی است که جامعه او را معصوم نمیداند؟ اینها برای پیش از استقرار حکومت است یا پس از استقرار حکومت است؟ هنوز حاکم نشده بود یا وقتی حاکم شد هم همینطور بود؟ اگر از بیعت او کسی بیرون میرفت چطور؟ حالا من چند مثال میزنم شما ببینید. خود سیّد الشّهداء سلام الله علیه وقتی که معاویه علیه اللّعنه از دنیا رفت، تمام جهان اسلام هر طور که بود بیعت کرده بودند. مهمترین شخصی که مقابل حکومت ایستاد و هیچ کس هم او را یاری نکرد همین سیّد الشّهداء بود. گفت شما اگر بگویید حکومتی را که مردم بخواهند- عرض کردیم این مردم بخواهند نسبی است- یعنی صد درصد بخواهند، ۸۰ درصد مردم بخواهند، ۶۰ درصد مردم بخواهند؟ مردم گروههای مختلف هستند، ده درصد یکی را میخواهند، پنج درصد یکی را میخواهند، هفت درصد یکی را میخواهند، ۲۸ درصد یکی را میخواهند، در انتخابات به این شکل است، دور دوم هر تعداد از مردم شرکت کنند از همان تعدادی که شرکت کنند، ۵۰ درصد به اضافهی یکی میشود، ممکن است فرض کنید ۲۲ درصد واجدان شرایط شود. به این شکل است، هر کسی رأی داد. اکثریّت به سیّد الشّهداء رأی دادند. بیعت از رأی دادن بالاتر است، خود نویسنده هم این را قبول دارد که بیعت از رأی دادن بالاتر است، بیعت تعهّد هم است که حاضر هستم در راه دفاع از حکومت تو کشته هم شوم. پس چه شد که سیّد الشّهداء صلوات الله علیه قیام کرد؟ پس رأی مردم چه شد؟ واضح است که مردم همراهی نکردند بلکه تخطئه کردند، گفتند خلاف عقل است، میروید کشته میشوید، مردم اصلاً با سیّد الشّهداء صلوات الله علیه همراهی نکردند. اینجا جای آن بحث کجا است؟ یعنی همه را باید با هم دید.
بیعت ابتدائی امیر المؤمنین صلوات الله علیه ابداً اجباری نبود، امّا وقتی حکومت مستقر شد، با کسانی که بیعت نمیکردند هیچ کاری نداشتند؟! نامههای امیر المؤمنین به رئیس بن سعد را بخوانید، مصریان بیعت نکردند، حضرت فرمود: با لشکر به مصر برو. یعنی بدبختی این بلیّهای که گرفتار هستیم اینکه سیرهی معصومین گوشت زیر دندان جریانهای سیاسی است. این یک بدبختی است. امیر المؤمنین علیه السّلام را باید همان که است شناخت و دیگران را با او تطبیق کرد، نه امیر المؤمنین با چپ و راست و بالا و پایین تطبیق کرد. شروع حکومت امیر المؤمنین اجبار نکرد، کسی را با چماق نیاوردند بیعت بگیرند. گرچه برای این هم نکاتی عرض خواهم کرد. عموم مردم ابتدای کار آزادانه بیعت کردند، اگر میخواستند بیعت میکردند، اگر نمیخواستند بیعت نمیکردند.
رفتند عبدالله بن عمر را کشاندند، آوردند. مالک اشتر گفت: آقا او بیعت نمیکند، گردن او را بزنم؟ پدر او کسی بود که شما بیعت نکردید، در خانه با شما چه برخوردی ناپسندی انجام داد؟ اینها اگر به این تفکّر قائل هستند، قاعدهی الزام است، خودشان به آن چیزی که قبول دارند باید ملزم شوند، شما با آنها بیعت نکردید در خانهی شما را آتش زدند. مالک گفت: آقا گردن او را بزنم که بیعت نمیکند؟ حضرت فرمود: یک ضمانت بده که علیه ما اقدامی نمیکند، برود. حمیل بدهد. حمیل یعنی اینکه یک ضامن بیاید، حمیل یعنی کسی که زیر بار او میرود. عبدالله پُر رو بازی در آورد، گفت: حمیل ندارم. یعنی تعهّدی که برای اینکه علیه شما قیام نکنم ندارم. حضرت فرمود: من حمیل او هستم، بگذارید برود، آدم نیست. این اوّل کار است. سال ۳۵ در ۱۸ ذی حجّه یک روز غدیری امیر المؤمنین با او بیعت شده است، چند روزی بالاخره مردم میبینند چه کسی میشود، چه اتّفاقی میافتد، جریانات چه میشود، کودتایی نمیشود، یک عدّهای با امیر المؤمنین بیعت نکردند. عبدالله بن عمر بیعت نکرد، مروان بیعت نکرد. حضرت هم از کسی به زور بیعت نگرفت. امّا وقتی مردم مدینه بیعت کردند، وقتی همه بیعت میکنند، همهی مردم به صحنه میآیند، آن کسانی که نیامدند، میبینند نیامدن آنها برای خودشان تخطئه است. لذا مروان و سعید بن عاص که سران فساد بنی امیه هستند، ولید بن عقبه هم آمدند بیعت کردند. یعنی اوّل کار بیعت اجباری نبود، اختیاری بود، امّا وقتی حاکمیت امامت امیر المؤمنین مستقر شد، مردم آمدند بیعت کردند و شما هم نمیتوانید بگویید باید صد درصد بیایند، کار پیش نمیرود. هیچ حکومتی طرفدار صد درصدی ندارد، خدا هم روی زمین بیاید طرفدار صد درصدی ندارد، بالاخره یک عدّه کافر داریم، هیچ جا نمیگویند باید صد درصد همهی مردم باشند، اصلاً کشف صد درصد خیلی سخت است. بعد هم باید مثل تابلوی بورس بزنند که یک مدّتی گذشت یک نفر افت کرد، حکومت ساقط شد، حالا چه کسی جای او بیاید؟ نمیشود جامعه را بدون حکومت اداره کرد. پس هیچ کس توقّع صد درصدی ندارد.
پاسخ دهید