حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در محکم ایستادنِ پای بیت المال، پای حق، پای عدل هیچ مماشاتی ندارند، دیگر ماجرای جناب عقیل را که همه شنیده‌اند. ولی همین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پسرخوانده‌ی خود یعنی «محمد بن ابی بکر» و سه نفر از پسرهای عباس (عموی حضرت) را به چهار جای مهم منسوب می‌کنند؛ ایشان همان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند که به اندازه‌ی دو سیر گوشت برای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه اضافه‌تر نمی‌گیرند، اما اینجا حکومت بصره را به عبدالله بن عباس می‌دهند، اینجا صدای بعضی‌ها درآمد و اعتراض کردند که ما با خلفای قبلی برای همین مسائل دعوا داشتیم، حضرت فرمودند: ببینید که این‌ها شایسته‌تر هستند، اگر شما افرادی شایسته‌تر از این‌ها دارید بیاورید.

 

نکته‌ی من اینجاست: فرض کنید یک نفر در آن حکومت پیدا می‌شد که می‌گفت من شخصِ شایسته‌تری دارم که فلانی است، و بینِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که حاکم هستند و «ابن عباس» را اصلح می‌دانند و آن شخص که شخصِ دیگری را اصلح می‌داند اختلاف شد، حال اینجا باید چکار کرد؟

 

اگر یک زمانی سندِ مُحرزی بود که ابن عباس یک دزدِ محض است یا یک نقطه‌ی ضعفی دارد یا یک قتلی انجام داده است که مشخص است… اما اگر فقط یک اختلاف نظر شد باید چکار کرد؟

 

خیلی از دعواهای جزئیِ ما برای آنجایی است که بینِ من و شما یک اختلافی هست و در آن مسئله آیه و روایتی نیست و من یک چیز می‌فهمم و شما یک چیزِ دیگر می‌فهمید. حال اینجا باید چکار کرد؟

 

اینجا همان جایی است که قرآن کریم می‌فرماید به «اولی الامر» برگردید، اگر اختلاف و درگیری پیدا کردید به سراغِ «ولی» بروید، اینکه ما عرض کردیم «عدالت ذیلِ ولایت است» به این معناست، وگرنه عدالت که از اولیاتِ محبوب‌های بشر است، اصلِ اینکه عدل خوب است که محلِ دعوا نیست، همه عدل را دوست دارند، اما آنجایی که در فهم اختلاف می‌شود چطور؟ اینجا باید به سراغِ «ولی» رفت، چون اختلاف نظر هست و تشخیصِ آن مشکل است.