به مناسبت ایام شهادت مظلومانه دخت نبی مکرمه اسلام حضرت زهرا سلام اللّه علیها مراسم سوگواری در تاریخ ۱۲ / اسفند / ۱۳۹۵ با سخنرانی حجت الاسلام دکتر رفیعی در بیت آیت اللّه صدیقی برگزار گردید،مشروح جلسه تقدیم می گردد:
- ذکر فضائل اهل بیت (علیهم السّلام) عبادت است
- مدح حضرت زهرا (سلام الله علیها) توسّط خدا و پیامبر و ائمّه (علیهم السّلام)
- تأسّف بر درگیریهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) در زمان حکومت ایشان
- معرّفی نسب امیر المؤمنین (علیه السّلام) و معاویه در نامهی ایشان به معاویه
- دلیل محمّد بن عتبه برای محبّت به امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- حاکم بودن عقل در انتخاب مذهب
- بیان تفاوتهای نسبی امیر المؤمنین (علیه السّلام) و معاویه در نامهی ایشان به معاویه
- عظمت شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در تفسیر آیهی قرآن توسّط آلوسی
- بیان فضیلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در کلام شیعه و سنی
- شکل گرفتن قرنهای گذشته براساس معرفت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- لزوم تبیین الگو بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها) در محشر
- سه بعد شناخت انسان کامل
- انسان کامل بودن علی (علیه السّلام)
- جامع بودن اسلام و اهمّیّت به ارحام در قرآن
- بیان صفت خردمندان در قرآن
- ویژگیهای انسان کامل در وجود امام خمینی
- فانی بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خدا
- اهمّیّت مدیریّت زمان برای کارهای اجتماعی و عبادی
- در نظر گرفتن رضایت خدا و رسول در همهی شئون زندگانی توسّط حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- مدیریّت مذهبی حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای فرزندان
- تأثیرگذار بودن نصیحت توبهکنندگان برای همگان
- وصیت یک زندانی اعدامی به فرزندان خود و تأثیرگذار بودن آن
- مؤثّر بودن نشان دادن توبهی مجرم از منبر
- بیان ویژگیهای شهید در قرآن
- توجّه به پیاده کردن اخلاق شهدا در جامعه
- شرایط قدم گذاشتن در راه شهدا
- تواضع شهید زین الدّین در برابر نیروهای خود
- ابعاد گوناگون شخصیت زهرا (سلام الله علیها)
- به وجود آمدن جریان منفی با سکوت در شرایط فتنه
- نقش مواضع حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حیات شیعه
- اهمّیّت نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِکْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِیدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِیلًا عَلَى آلَائِهِ وَ عَظَمَتِهِ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ حَبِیبِهِ وَ خِیَرَتِهِ حَافِظِ سِرِّهِ وَ مُبَلِّغِ رِسَالاتِهِ سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ ْ أَعْدَاءِ اللَّهِ أَجْمَعِینَ»
«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ».[۱]
ذکر فضائل اهل بیت (علیهم السّلام) عبادت است
روز شهادت صدّیقهی طاهره، حضرت زهرای مرضیه، بغضه الرّسول، امّ ابیها (علیها افضل التّحیّه و الثّناء) است. قبل از اینکه آن بحثی را که بنا دارم تقدیم بکنم، بگویم دو سه روایت در فضیلت و مقام ایشان برای شما بخوانم. چون خود ذکر فضایل اهل بیت عبادت است، قلب انسان را روشن میکند، مجلس را نورانی میکند، احیای امر اهل بیت (علیهم السّلام) است.
مدح حضرت زهرا (سلام الله علیها) توسّط خدا و پیامبر و ائمّه (علیهم السّلام)
شخصیتی است که مدح او را خدا و پیامبر و ائمّهی معصومین (علیهم السّلام) بیان کردند. آدرس عرض میکنم که شما نگاه بکنید؛ نامهی ۲۸ نهج البلاغه. این نامه اواخر عمر امیر المؤمنین (علیه السّلام) به معاویه نوشته شده است. نامهی کوتاهی است امّا نکات زیبایی دارد.
تأسّف بر درگیریهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) در زمان حکومت ایشان
حضرت در این نامه تأکید هم میکنند که من این نامه را برای شما نمینویسم، این مطالب را برای شما نمیگویم، برای اینکه مردم بدانند، آشنا بشوند ما چه کسی هستیم و شما چه کسی هستید. واقعاً انسان تأسّف میخورد اوقات اهل بیت صرف چه افرادی شده است. برای چه کسانی باید نامه مینوشتند. در صفّین و جمل باید اسیر چه جریانهایی میشدند، اینها غصّه دارد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) که باید از لحظه لحظهی عمر او استفاده بشود، آن وقت بخش عمدهای از وقت ایشان صرف امثال معاویه بشود، امثال عمرو عاص بشود. خود همین غصّه است، خود همین مصیبت است.
معرّفی نسب امیر المؤمنین (علیه السّلام) و معاویه در نامهی ایشان به معاویه
در این نامه به قول امروزیها حضرت یک رزومهای از خود و یک شرح حال و یک نسب نامهای از معاویه ارائه کردند. حضرت در این نامهی ۲۸، نهج البلاغه چهار مورد را نام میبرد. ما چه کسی هستیم و شما چه کسی هستید. علی کیست، جایگاه او کجا است، جایگاه معاویه کجا است.
دلیل محمّد بن عتبه برای محبّت به امیر المؤمنین (علیه السّلام)
این را میخواهم به این جهت به شما بگویم که به این شیعه بودن خود افتخار بکنید، از کسانی دم میزنید که همهی وجود آنها پاکیزگی است، همهی وجود آنها طهارت است. چون مهم است که انسان از چه کسی دم میزند. معاویه یک پسر دایی به نام محمّد بن عتبه دارد. این از طرفداران امیر المؤمنین بود. حضرت امیر هم میفرماید که: من سه تا محمّد نام را دوست دارم محامد. یکی محمّد بن ابیبکر، یکی محمّد بن عتبه و یکی هم محمّد بن جعفر که در واقع فرزند برادر حضرت میشود. میفرماید: من این سه تا محمّد نام را دوست دارم. این محمّد بن عتبه پسر دایی معاویه است، پدر او هم در بدر کشته شده است. خیلی جالب است یک وقتی معاویه به ایشان گفت: تو چرا از علی (علیه السّلام) دم میزنی؟ تو از ما هستی، با ما هستی، بالاخره فامیل ما هستی، چرا زیر بیرق علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) هستی؟ جواب زیبایی داد. گفت: معاویه من هر چه نگاه میکنم هر چه آدم سالم است اطراف علی (علیه السّلام) است، هر چه ناسالم هم است اطراف تو جمع است. بالاخره آدم عقل دارد. عمار را میخواهی پیش علی (علیه السّلام) است، اویس را میخواهی پیش علی(علیه السّلام) است. مالک را میخواهی پیش علی (علیه السّلام) است، هر چه آدم خوب است در کنار علی (علیه السّلام) است. حذیفه را میخواهی پیش امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، ذو الشّهادتین را میخواهی پیش امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، عمرو بن حمق را میخواهی پیش امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، این ردیف علی (علیه السّلام) است. امّا ردیف عمرو عاص را میخواهی پیش تو است. ولید را میخواهی پیش تو است، مروان را میخواهی پیش تو است. گفت: ناریان و نوریان هر کدام طبق خود جذب میکنند، نوریان نوریان را جاذب هستند و ناریان ناریان را. چطور هر چه ناری است پیش تو است، هر چه نوری است پیش علی (علیه السّلام) است. خوب آدم یک مقدار کلاه خود را قاضی میکند.
حاکم بودن عقل در انتخاب مذهب
یکی از این دوستان ما از اروپا به قم آمده بود در این جامعه المصطفی درس بخواند، خوب میخواست مذهب انتخاب بکند، ایشان مسیحی هم بود، بعد شیعه شد. گاهی برای بحث پیش ما میآمد. به او گفتم: من بدون تعصّب به تو میگویم خود تو برو مطالعه بکن. زندگی امام صادق (علیه السّلام) را مطالعه بکن، زندگی ابو حنیفه را هم مطالعه بکن. زندگی امام باقر (علیه السّلام) را مطالعه بکن، مکاتب دیگر را هم مطالعه بکن. خود تو ببین عقل به چه چیزی حکم میکند، شخصیتی مثل امیرالمؤمنین (علیه السّلام)… حرف زیبایی زد. گفت: معاویه ما فامیل هستیم ولی من نمیتوانم از علی (علیه السّلام) جدا بشوم. به تعبیر بنده آن شرح حالی و نسب نامه و یارانی که اطراف علی (علیه السّلام) هستند، خیلی با تو متفاوت است.
بیان تفاوتهای نسبی امیر المؤمنین (علیه السّلام) و معاویه در نامهی ایشان به معاویه
در این نامهی ۲۸ آقا مینویسد: معاویه ما این هستیم و تو این هستی. ۱- «مِنَّا النَّبِیُّ وَ مِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ»[۲] پیغمبر خدا از ما است، ابو جهل از شما است. منظور از مکذّب ابوجهل است. خوب این یک تفاوت. ۲- «مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْکُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ» اسد الله، حمزهی سیّد الشّهداء که رسول خدا بر او گریست، او از ما است. اسد الاحلاف یعنی ابوسفیان نه اینکه پیمان گرفت، شیر پیمانها. در احد پیمان گرفت که همه با پیغمبر بجنگند، به او اسد الاحلاف میگویند. او از شما است. این دو تا. ۳- «مِنَّا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ» حسن و حسین از ما هستند دو آقای جوانان بهشت؛ «وَ مِنْکُمْ صِبْیَهُ النَّارِ» منظور عقبه است. چون این وقتی در جنگ بدر اسیر شد، گفت: ای فرزند من! صبیه یعنی فرزند من. چه کسی از او مواظب بکنند؟ به او گفتند: نار. حالا آمدی جنگهای خود را کردی، کارهای خود را کردی، حالا غصّهی فرزند خود را میخوری؟ نار مأوای اولاد تو بشود، لذا به «صِبْیَهُ النَّارِ» معروف شده است. عقبه است. اینها را ابن میثم در این شرح نهج البلاغهی خود که بسیار شرح زیبایی است آورده است. این سه مورد. پس ردیف ما چه کسی است؟ رسول خدا، حمزه، حسنین. ردیف شما: ابو جهل، ابو سفیان، عقبه. ۴- »مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ» فاطمه از ما است. علی دارد در این نامه افتخار میکند. «وَ مِنْکُمْ حَمَّالَهُ الْحَطَبِ» امّا زن ابو لهب -عمّهی معاویه بود- این از شما است. علی میبالد «لِیَ الفخرُ بفاطمهَ و ابیها»
عظمت شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شخصیت بسیار بالا است، خیلی والا است. خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی فاضل من یک وقتی خدمت ایشان بودم -این جمله را بیت آقا هم گفتم منتها قائل آن را نگفتم- ایشان میفرمود: این را شوخی نگیرید. یک زنی اینقدر در این عالم رشد کرده است که رضایت او شده است رضایت خدا، خشم او شده است خشم خدا. میفرمود: اصلاً این در ذهن ما نمیگنجد، این یعنی چه که رضایت و خشم و غضب زنی بشود رضایت و خشم الهی؛ اینقدر رشد، اینقدر تعالی.
عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در تفسیر آیهی قرآن توسّط آلوسی
لذا این آلوسی که من یک وقتی مقام معظّم رهبری یک جملهای از او نقل کردم، بعد که پایین آمدم ایشان فرمودند: میدانستی آلوسی سیّد است؟ گفتم: دقّت نکرده بودم. فرمود: دو تا از مفسّرهای اهل سنّت سیّد هستند. یکی رشید رضا است، یکی هم همین آلوسی است، سیّد محمود. بعد ایشان فرمود: ضدّ شیعهترین مفسّر هم اینها هستند. به شدّت؛ مخصوصاً رشید رضا که خیلی تند است. مرحوم علّامهی طباطبایی المیزان را ناظر به او نوشته است. آن وقت این سیّد محمود آلوسی در این روح المعانی هر کجا فرصت میکند به عقاید شیعه میتازد. امّا یکی دو تا جا برای حضرت زهرا سنگ تمام گذاشته است. چرا؟ نمیدانم. یکی از آنها را آدرس میدهم بروید امروز ببینید. سورهی آل عمران، آیهی ۴۲٫ وقتی به این آیه میرسد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ» از مریم یاد میکند میگوید: خدا دو بار مریم را برگزیده است قبل از طهارت و بعد از طهارت. «اصْطَفاکِ» مطلق «عَلى نِساءِ» یک بحثی میکند و به حضرت زهرا میرسد. میگوید: «أنَّ فَاطِمَه … أفضَلُ النِّسَاء المُتِقدِّماتِ وَ المُتأخِّرات»[۳] این حرف آلوسی است. آقای ضیاء آبادی فرمود: اگر این حرف دست این را در روز قیامت بگیرد و الّا عقاید او عقاید درستی نیست. یکجا هم در سورهی هل اتی از حضرت تعریف میکند، آنجا هم خیلی زیبا تعریف میکند آن را ببینید. میگوید: «أنَّ فَاطِمَه … أفضَلُ النِّسَاء المُتِقدِّماتِ وَ المُتأخِّرات» بعد میگوید: «و أینَ الثُّریَا یَدِ المُتناوِل» ما کجا و فاطمه کجا؟! بعد میگوید: «إذ البَضعیَه مِن روحِ الوُجود» چون این دختر از پیغمبر است. پارهی تن رسول خدا است. بعد میگوید: مریم سیّدهی نساء زمان خود است. امّا او از مریم هم افضل است. یک به یک این ادلّه را ذکر میکند، عرض کردم آیهی ۴۲ سورهی آل عمران.
بیان فضیلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در کلام شیعه و سنی
اینها حرفهایی است که در منابع اهل سنّت هم آمده است، نه فقط شیعه. این جوینی یک کتابی دارد به نام فرائد السّمطین؛ اینها را میگویم و دیگر از فضائل عبور میکنم. کتاب خوبی است یک وقتی ملاحظه بفرمایید یکی از آقایان هم با تحقیق این را چاپ کرده است. فرائد السّمطین یک روایتی را از رسول خدا نقل میکند که این هم روایت عجیبی است. میگوید: پیغمبر اکرم فرمود: «لَو کَان الحُسنُ شَخصا لَکانَ فَاطِمَه»[۴] اگر تمام خوبیهای عالم را بخواهی یکجا در یک تندیسی مجسّم بکنی میشود فاطمه، بلکه فاطمه اعظم است. چون الفاظ قابلیّت انتقال شخصیت ایشان را ندارد.
شکل گرفتن قرنهای گذشته براساس معرفت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اصلاً نمیفهمیم من خود را عرض میکنم بعضی مطالب را آدم متوجّه نمیشود که این یعنی چه که امام باقر میفرماید: «وَ هِیَ الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»[۵] صدّیقهی کبری (سلام الله علیها) است، براساس معرفت او قرنهای گذشته شکل گرفته است. یعنی چه؟ یعنی انبیای گذشته، اولیای گذشته «کَانَت (علیها السّلام) مَفروضَهُ الطَّاعَه، عَلى جَمیعِ مَن خَلَقَ اللّه، مِنَ الجِنّ، وَ الإنسَ وَ الطَّیر»[۶] همهی اینها در منابع وجود دارد. در منابع مختلف این ویژگیهای صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) آمده است. مخصوصاً در منابع اهل سنّت اگر بخش صحابیّات را دنبال بکنید، فضائل بیشماری که آمده است از ۵۹ کتاب… علّامهی امینی در الغدیر این حدیث «فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی»[۷] را از ۵۹ سند اهل سنّت ریز میکند، یک دو سه چهار که این روایت آمده است. بله این شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و آن جایگاهی که نزد ائمّه (علیهم السّلام) داشت.
لزوم تبیین الگو بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امّا باید الگو قرار بدهیم، سیره را به صورت کاربردی در زندگی خود پیاده بکنیم. زهرای مرضیه (سلام الله علیها) الگوی تمام عیار است. این مجالسی که امروز در سطح شهر تهران، شهرهای دیگر قم، کم و بیش دیدیم امسال الحمدلله خیلی فاطمیّه با شکوهتر، خیلی عالیتر، الحمدالله این خیلی عالی است. امّا کافی نیست. باید این اسوه بودن، اینکه فرمود: «فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لِی أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[۸] این اسوه و الگو بودن را برای مردم بیشتر تبیین بکنیم، رفتار ما هم باید فاطمی بشود. گفتار ما هم باید فاطمی بشود. مشیء ما هم باید فاطمی بشود. اگر روز قیامت خلائق…
مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها) در محشر
این روایت عجیب است. اینقدر خدا به فاطمهی زهرا مقام میدهد، این مقتل خوارزمی است، خوارزمی شیعه نیست، قرن پنجم یک مقتل نوشته است، او میگوید: حضرت زهرا روز قیامت با یک ویژگی وارد صحرای محشر میشود، «وَ مَعَهَا ثِیَابٌ مَصْبُوغَهٌ بِدَمِ»[۹] پیراهن خونین حسین در دست او است، وارد صحرای محشر میشود عین عبارت خوارزمی است. اینها را ما درست نکردیم، اینها همه در نقل است. وارد صحرای محشر میشود با یک ابهّت و عظمتی اینقدر خدا به حضرت زهرا روز قیامت مقام میدهد که «تَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ»[۱۰] همهی اهل محشر یعنی کافرها یهودیها مسیحیها غیر شیعهها همه آرزو میکنند ای کاش ما فاطمی بودیم. «تَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ» بله این عظمت مقام دختر پیغمبر خدا، حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
سه بعد شناخت انسان کامل
امّا آن چیزی که میخواهم بگویم که خوب دقّت بکنید آن بخش دوم رفتارشناسی حضرت زهرا. میگویند: اگر میخواهی به یک کسی نمره بدهی، او را ارزیابی بکنی، او را انسان کامل ببینی، سه محور را در زندگی او نگاه بکن. یکی رابطهی او با خدا، یکی رابطهی او با مردم، یکی رابطه با دشمن. حالا علمیتر آن میگویند: عبادی و اجتماعی و سیاسی. اگر یک کسی در یکی از اینها برجسته است، در آن دو تای دیگر یا در دو تا برجسته است، در آن یکی دیگر ضعیف است، این انسان کامل نیست. این حرف آقای مطهّری در کتاب انسان کامل ایشان است. من مثال میزنم ما آدمهایی داریم در اوّلی برجسته، مثل زهّاد ثمانیّه مثل خواجه ربیع، بسیار متدیّن، مؤمن، در غار اهل عبادت، نگاه به نامحرم نینداخته است، حرف بیربط نزده است یک عمری را با تقوا زندگی کرده است امّا روابط اجتماعی نه، با مردم ارتباط ندارد. سیاسی؟ نه، امام حسین را به شهادت رساندند اصلاً حضور ندارد، این انسان یک اظهار تأسّف کرده است، انسان کامل نیست. ما داریم الآن آدمهایی که حاشیههای مفاتیح را هم فراموش نمیکنند. خیلی هم خوب است، نماز شب، دعای حزین، چنین امّا هنوز یک رأی در شناسنامهی آنها نیست. شیخ نمر شهید بشود کاری ندارند. شیخ عیسی محاصره بشود برای آنها مهم نیست. در یمن مردم را بمباران بکنند، این انسان کامل نیست.
انسان کامل بودن علی (علیه السّلام)
همان علی که شب از خوف خدا در نخلستان بیهوش میشود؛ همان علی که با اشک یتیم اشک میریزد و برای یتیم نان میپزد؛ همان علی هم روی سینهی عمرو بن عبدود مینشیند و سر از بدن او جدا میکند. این انسان کامل است. ما فکر میکنیم اگر کسی خیلی سیاسی است، باید متدیّن نباشد، اگر خیلی متدیّن است، نباید سیاسی باشد. اصلاً گاهی به ما میگویند، تقسیم هم میکنند منبر سیاسی، منبر… این حرف نیست. مثلاً خالد بن ولید سیاسی خیلی خوب، شجاعت بسیار خوب تقوا صفر. آن طرف خوب است، امّا در تقوا و در دینداری ضعیف است. سیاست منهای دین، دین منهای سیاست. سیاست و دین منهای اجتماع. فایده ندارد.
جامع بودن اسلام و اهمّیّت به ارحام در قرآن
خانوادهها گاهی پیش من میآیند گله میکنند میگوید: ایشان که پای منبر شما میآیند با سخنرانی شما، نماز جمعه و کجا. بیا در خانه فیلم بگیر ببین چقدر بد دهان است، ببین سال به سال سر به فامیل خود نمیزند. اسلام یک دین جامع است. شما اوّل سورهی نساء را باز بکنید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * … وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» ارحام را در کنار خدا قرار داده است. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» من اگر بخواهم از این کدها بدهم… وقت نمیکنم این سه مورد را در زندگی حضرت زهرا توضیح بدهم ولی یک یا دو مورد از کدها را برای شما میگویم.
بیان صفت خردمندان در قرآن
سورهی رعد، آیهی ۱۹ و آیات بعد. صفات اولى الالباب خردمندان را در هشت قسمت شمرده است. «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ * الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ» خردمند کسی است که اوّل رابطهی او با خدا خوب باشد. دوم: «وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» صلهی با مردم داشته باشد. این دو تا. آن آیهی اوّل نساء، این آیهی ۱۹ سورهی رعد. کنار خدا «یَصِلُونَ»، کنار خدا ارحام. رابطهی عبادی، رابطهی اجتماعی، رابطهی سیاسی.
ویژگیهای انسان کامل در وجود امام خمینی
شما امام رهبر کبیر انقلاب را ببینید آن عبادت و بندگی و نماز شب ایشان، آن اهمّیّت ایشان به مردم، آن شجاعت ایشان در مقابل آمریکا. این میشود انسان کامل و الّا ما الآن در قم فراوان برخورد میکنیم. جاهای دیگر افرادی که در این سه بُعد گاهی یک تا دو بعد آن را محکم… ریز موضوعات عبادی هم از نظر آنها دور نمیماند، امّا کاری ندارد چه کسی ظالم است، چه کسی مظلوم است. من گاهی از اینها میپرسم میگویم: «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۱۱] یعنی چه؟ بالاخره امروز اگر ما بخواهیم خصم ظالم باشیم این فرمایش آقا امیر المؤمنین است. عون مظلوم باشیم، من الظالم؟ من المظلوم؟ نباید اینها را تعریف بکنیم. حالا بیاید برویم در خانهی صدّیقهی فاطمه (سلام الله علیها) من این سه مورد را برای شما بگویم.
فانی بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خدا
فاطمهی عبادی، فاطمهی اجتماعی، فاطمه در عرصهی سیاسی. امّا اوّلین مورد آن. بعد عبادی فانی در خدا بود. پدر ایشان فرمود. سلمان امد گفت: یا رسول الله خیلی زندگی ایشان ساده است. این دختر با این عظمت، دختر پیغمبر. تازه میدانید خود سلمان یک آدم خیلی سادهزیست است که برای زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) ناراحت است. میگوید: آمدم دیدم بچّه روی پای ایشان است دارد آرد هم درست میکند. جو آرد میکند، دارد قرآن هم میخواند. «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى»[۱۲] زبان به قرآن، پا به بچّه داری، دست به کار.
اهمّیّت مدیریّت زمان برای کارهای اجتماعی و عبادی
امروز این را میگویند: مدیریّت زمان. چه اشکالی دارد یک خانم با وضو در آشپرخانه باشد همینطور که کار میکند قرآن هم زمزمه بکند. یک رانندهی تاکسی پشت فرمان باشد «قُل هُوَ اللهِ» بخواند استغفار بگوید، با وضو باشد. شب میخوابی، یک وضو بگیر و بخواب. «الطّاهِرُ النّائمُ کالصّائمِ القائمِ» مثل اینکه تا صبح در حال عبادت هستی. فکر نکن من میگویم بعد عبادی یعنی همیشه گوشهی مسجد؛ نه، راحت است، آسان است. پیش پیغمبر آمد یا رسول الله فاطمه خیلی سختی میکشد. من رفتم او را در خانهی خود دیدم. فرمود: «یا سلمان إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَهَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً وَ یَقِیناً»[۱۳] تو در چه چیزی سیر میکنی؟! تو کجا هستی؟! تمام وجود این دختر ایمان و یقین و معرفه الله است. ما یک چیزهایی را گاهی میگوییم و رد میشویم. مثلاً میگوییم پای فاطمهی زهرا از عبادت ورم کرد. مگر پای جوان به این زودی ورم میکند؟! یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت جوان روی پا بایستد، یک نفر باید خیلی روی پا بایستد که پا ورم بکند. این از سر شب تا عمود صبح روی پا است، این با چهار تا بچّهی کوچک است، با کار خانه است. خدا میداند خدا الآن به خانمهای ما یک فرزند میدهد، پدر و مادر او هستند، ماشین لباسشویی است، امکانات است، نماز او آخر وقت میافتد، مسجد او ترک میشود، قرآن خواندن او… بچّه دارم بزرگ میکنم. فکر کردی ۲۴ ساعتِ فاطمه، ۴۸ ساعت بوده است؟ اینها یک بعد بشری دارند؛ مدیریّت! حالا من دو بعد دیگر آن را هم میگویم.
در نظر گرفتن رضایت خدا و رسول در همهی شئون زندگانی توسّط حضرت زهرا (سلام الله علیها)
این بعد اوّل فنای در خدا. حسن و حسین مریض میشوند، روزه نذر میکنند آن وقت موقع افطار نان به یتیم و مسکین و اسیر؛ برای چه؟ «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[۱۴] فقط خدا. خواستگار برای او میآید امیر المؤمنین؛ اوّل سؤالی که میکند خدا در او است یا نیست؟ «أ رضی الله و رسوله» بله من هم راضی هستم، خدا هم راضی است. علی پدر ندارد، مادر او هم از دنیا رفته است، مال هم ندارد، خانه هم ندارد، مرکب هم ندارد، یک شمشیر و زره همهی دارایی او است. میگوید: باشد «رَضِیتُ بِمَا رَضِیَ اللَّهُ و رسوله» البتّه این هارا من عرض میکنم پیغمبر نفرمود. «رَضِیتُ بِمَا» من راضی هستم به آن چیزی که… این فنای فاطمه در ذات اقدس الهی است.
مدیریّت مذهبی حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای فرزندان
چرا عصر عاشورا وقتی امام حسین (علیه السّلام) میخواهد به میدان برود، امام سجّاد را در آغوش میگیرد بیا دعایی که مادر من زهرا به من یاد داده است با هم بخوانیم؟ عاشورا با دعای زهرا. بله اینها کد است، اینها خط است. این دعاهای روزانهی ایشان را یکی از علمای قم شرح کرده است، مفاتیح نیست، ببینید دعای روز شنبه، روز یکشنبه… غیر از این دعاهای مفاتیح است، یعنی این دعاها نیست. این دعاهای روزانهی ایشان، آن شب جمعهی ایشان. شب بیست و سوم که میشد عصر بچّهها را میخواباند، خسته نباشید. غروب به آنها غذا میداد. میفرمود: حسن جان، حسین جان امشب شب بیست و سوم است، امشب کسی محروم بشود دیگر همیشه محروم است. امشب بیدار… مدیریّت مذهبی در فرزند. برای شفای آنها نذر، امام حسن هر شب به مسجد برود، بیاید سخنرانی پیغمبر را برای مادر نقل میکند. اینها در زندگیها کم شده است. یکی از دلایل عمدهی این آمار طلاق، این اختلافها، این پروندههای قضایی همین است. معنویّت در خانواده نیست. مدام هم ایراد میگیریم، فرافکنی میکنیم. چه کسی مقصّر است و چه کسی مقصّر نیست.
تأثیرگذار بودن نصیحت توبهکنندگان برای همگان
من یک وقت در دادگاه یک کاری پیش آمده بود رفتم آن آقایی که آنجا بود، دادیار بود، بازپرس بود، روحانی بود. دیدم خیلی عصبانی است. اصلاً داد میزد. گفتم: آقاجان اینکه نشد. بالاخره… گفت: منبر میروی، دو روز اینجا به جای من بنشین، ببین اعصاب تو به هم میریزد یا نه. دیدم راست میگوید، واقعاً حقّهها، فریبها… این مدیر کل زندانهای قم یک سیّد روحانی است. گفت: من ۳۰ سال است در زندانها دارم کار میکنم، دو هفته پیش ما را به نهار دعوت کرد. من و حاج آقای فرحزاد و آقای سیّد حسین مؤمنی و ماندگاری. چهار، پنج شش نفر از منبریهای قم را دعوت کرده. برای نهار در محلّ ادارهی ایشان رفتیم. خیلی جالب بود. بعد از نهار ایشان یک سری از پروندهها را آورد ما ببینیم. یک وصیت نامه برای من آورد از یک آقایی که او را اعدام کرده بود. صاحب مواد مخدّر در قم. ایشان میگفت: ۱۹۶ کیلو گرم هروئین داشته است، تولید کننده بوده است. ۱۹۶ کیلوگرم خیلی است؛ ۳۰ گرم یا ۶۰ گرم باشد اعدام است. خود ایشان میگفت: این ۱۹۶ کیلوگرم برای سیصد، چهارصد هزار نفر کافی است. خوب او را گرفته بودند و حکم هم اعدام بود و حکم هم اجرا شده بود.
وصیت یک زندانی اعدامی به فرزندان خود و تأثیرگذار بودن آن
منتها این آقا در زندان در دار القرآن رفته بود، ده جزء قرآن حفظ کرده بود، توبه کرده بود. یک وصیت نامه نوشته بود. هفت، هشت ساعت قبل از اعدام خود. ما نمیدانیم چه زمانی میمیریم وصیت نامهی خود را همینطور مینویسیم. ولی به این شخص میگویند: صبح اعدام، بنویس. دو سه جا این را گفتم همیشه که نباید از افراد خاصّ و ویژه… مگر خدا از شیطان مطلب نقل نمیکند. مگر خدا از قول بعضی افراد بد… البتّه این آدم توبه کرده بود، ما همه جا بعد از خواندن وصیت نامه برای او فاتحه خواندیم، گفتیم: خدا او را رحمت بکند حالا هر چه بوده است. به خانوادهی خود سه تا مطلب را در این وصیت نامهی خود نوشته بود. این را آورد و شخص خود من خواندم، منتها ایشان نگذاشت که از روی آن کپی بگیرم. نوشته بود: ۱- خانوادهی من، من به شما توصیه میکنم رمز موفّقیّت شما در انجام واجبات و ترک محرّمات است. مبادا راه من را بروید، به فرزندان من بگویید: واجبات، محرّمات. صد بار این حرف را از بزرگان آیت الله العظمی بهجت، آیت الله خوشوقت دیگران نقل کردید، ولی من الآن از یک نفر دیگر برای شما نقل میکنم، از یک اعدامی. آن را آیت الله العظمی بهجت نقل بکند چون به آن رسیده است، به دنبال آن رفته است، امّا این آدمی که خود این آقای رئیس مدیر کل زندانهای قم میگفت، میگوید: قمارباز روی دست من نیست، در همهی مسیرهای خلاف رفتم، فرزندان من واجبات محرّمات. ۲- اگر پولی از من باقی مانده است میخواهید هزینه بکنید خرج دارالقرآن زندان بکنید که این زندانیها با قرآن آشنا بشوند. ۳- -این سومین مورد برای من جالب بود- خانوادهی من –هم همسر داشت و هم بچّه- بچّههای من، پدر و مادر، بستگان من مبادا اعدام من را به پای دین و اسلام و روحانیّت و انقلاب و نظام و رهبری بگذارید. نکند بگویید: پدر ما را کشتند ما دیگر رأی نمیدهیم. نه، خود من مقصّر هستم، هیچ ربطی به اسلام ندارد. من به ایشان گفتم: اینها را فیلم بگیرید.
مؤثّر بودن نشان دادن توبهی مجرم از منبر
به خدا گاهی از منبرهای ما مؤثّرتر است. این مجرمها این افراد اینطور یک فیلم بگیرد و در تلویزیون پخش بکند خیلی مؤثّرتر است. صدا و سیما یک بخشی داشته باشد، این کسی را که گرفتند حالا در زندان توبه کرده است، اصلاً یک مستندی بسازند وصیت نامههای اعدامیها، چند تا از آنها را آوردند من یک مورد از آنها را برای شما گفتم. همیشه من نگویم، خدا میداند اگر اینطور اشخاص بگویند چقدر مؤثّر است.
اسم فرعون سینهی دیوار باشد لجن روی آن بمال اشکال ندارد. اسم شیطان ابولهب روی دیوار کوچهی شما نوشته باشد، روی آن لجن بمال اشکال ندارد. امّا در قرآن دست روی اسم ابولهب بدون وضو بگذاری جایز نیست. چون کلام خدا است. عجب نوشته است: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ»[۱۵] میخواهم دست بیوضو روی اسم ابولهب بگذارم. نمیشود قائل آن خدا است. بله آمریکا خیلی نحس است ولی وقتی امام اسم آمریکا را میبرد میگوییم: امام فرمودند: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، این جمله را هم به خوبی مینویسیم، امام فرموده است. خدا خود در قرآن میگوید: شیطان اینطور گفت: «لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ»[۱۶] من یک وقت دکتر عسکری رئیس صدا و سیما را ببینم به ایشان میگویم گاهی از اینها برای مردم فیلم بگیرید. این شخص کسی است که تا ته خط را رفته است، اگر ده دقیقه حرف این پخش بشود آن جوانی که تازه دنبال اعتیاد افتاده است اثر میگذارد، مؤثّر است.
بیان ویژگیهای شهید در قرآن
این بعد اوّل «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ»[۱۷] «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونَ»[۱۸] «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ»[۱۹] چقدر آیه داریم. آخر سورهی توبه را ببینید. «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ» اینها ویژگیهای شهدا است. شهید که فقط برای شهادت خود بالا نیست.
توجّه به پیاده کردن اخلاق شهدا در جامعه
من در این یادوارهی شهدا هم میگویم. هر کجا دعوت بشوم میگویم: برای این شهدا یادواره میگیرید یک کاری هم در کنار آن انجام بدهید اخلاق شهدا را در جامعه پیاده بکنید. آن خلبان هلکوپتر میگوید: دیدم در کردستان آقای صیاد مدام به ساعت خود نگاه میکند، مدام نگاه به زمین میکند. گفتم: اتّفاقی افتاده است؟ گفت: نه، وقت نماز است. یکجا پایین بیا که نماز اوّل وقت من ترک نشود. در یادواره شما اینها را بگویید. هر چه از شهید تعریف بکنید، آدم غصّه میخورد. باید اخلاق شهدا را بگوییم، قرآن هم اخلاق شهدا را میگوید.
شرایط قدم گذاشتن در راه شهدا
میگوید: خدا جان اینها را خرید، مال اینها را هم خرید. امّا شما هم میخواهید مثل شهید بشوید؟ «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونََ الْآمِرُونَ» شما اینها را انجام بده، شما هم میشوید مشترای الهی، خدا خریدار شما میشود. همین آقای صیاد شیرازی(رضوان الله تعالی علیه) که حالا امروز اسم ایشان به زبان من آمد خانوادهی ایشان نقل میکرد که وقتی به قم میآمدیم آن جادهی قدیم قم که اتوبان نبود و گرما بود و ماشین پیکان اوّل اذان کنار زد، گفت: وقت نماز است. گفتم: برویم قم، در حرم بخوانیم. گفت: نه نماز اوّل وقت. گفتیم: وسائل؟ گفت: صبر بکنید، کاپوت را بالا زد، دیدیم هم سجّاده آورده است، هم قبله نما آورده است، هم آب دارد، هم مهر دارد، مجهّز است. چرا یک و نیم نصف شب آیت الله بهاء الدّینی منتظر او نباشد؟ در را برای او باز نکند و او را در آغوش خود نگیرد؟! اینها را باید پیاده کرد.
تواضع شهید زین الدّین در برابر نیروهای خود
جوانی در قم پیش من آمده بود در این گلزار شهدا. گریه میکرد میگفت: من در جبهه پست بودم، سر پست بودم. سه ساعت، چهار ساعت بعد از آن هم باید نفر بعدی بیاید. گفت: دیدم یک کسی جلوی سنگر خوابیده است. گفتم: همه در سنگر هستند، این بیرون از سنگر خوابیده است. گفتم: این پست بعد از ما است دیگر. خسته هم شده بودم با عصبانیت آمدم گفت: آقا بلند شو، نوبت تو است. بلند شد نگاه کرد، گفت: باشد. اسلحهی من را گرفت، ایستاد. صبح شد دیدم همه دارند به طوری بدی دارند به من نگاه میکنند. گفتم: چه شده است؟ گفتند: این شهید زین الدّین است، این فرماندهی لشکر علیّ بن ابیطالب است. دیشب به اینجا آمده جا نبوده است… گفتم: من نمیدانستم، به من نگفت: ساکت باش! من فرمانده هستم! تواضع شهدا. فروتنی شهدا. یک وقتی این سیرهی شهدای قم کتابی چاپ کرده بود، خیلی کتاب خوبی بود، من شاید پنج بار، شش بار این کتاب را خواندم، بعد دیگر از آنها خواهش کردم این را تجدید چاپ کردند، اسم آن را هم عوض کردند. اسم آن را الآن همسفر گذاشتند. قدیم گذاشته بودند: فانوس زائر. یک بار این کتاب را بگیرید بخوانید این بچّهها این جوانها…
ابعاد گوناگون شخصیت زهرا (سلام الله علیها)
اوّل فاطمه و عبودیّت، دوم فاطمه و بعد اجتماعی خوب همین فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بیایید رابطهی او را با همسر ببینید، رابطهی او را با پدر ببینید، رابطهی او را به همسایه ببینید. فقط بعد عبادی کافی نیست. بخش دوم میشود بعد اجتماعی. آن نانجیب آمد شکمبهی گوسفند روی بدن پیغمبر انداخت. فاطمه کودک بود آمد این را از بدن پدر پاک کرد، شستشو داد، اشک میریخت. پیغمبر اکرم فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»[۲۰] پدر به قربان تو «أنتِ امِّ أبیها» تو مثل مادر من هستی. این بعد اجتماعی. پس آن عبادی صرف کافی نیست. همین فاطمهای که «مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا»[۲۱] همین فاطمه امام حسن را بالا و پایین میاندازد با او بازی میکند.
«أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ»[۲۲]
فرزند او، فرزند او است باید بازی انجام بدهد. شوهر، شوهر است «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّهُ زَوْجَتُکَ»[۲۳] پدر، پدر است. این مهم است که آن بعد عبادی تحت الشّعاع این بعد اجتماعی و آن بعد تحت الشّعاع بعد اجتماعی قرار نگیرد.
امّا بعد سوم، بعد سیاسی دشمنستیزی حضرت زهرا. قبل از من سخنران محترم اشاره کردند خدا میداند اگر حضرت زهرا این سه ماه سکوت کرده بود.
به وجود آمدن جریان منفی با سکوت در شرایط فتنه
بعضی وقتها سکوت یک جریان منفی ایجاد میکند. چطور؟ امام رضا (علیه السّلام) به امامت رسید موسی بن جعفر شهید شد. علیّ بن ابی حمزهی بطائنی میخواست یک جریان را به نام واقفیه بیندازد. یعنی هفت تا امام بیشتر نیست، امام رضا نیست، میخواست امامت را از وسط قطع بکند. به دنبال یونس بن عبد الرّحمن فرستاد. گفت: شما سکوت بکن، ما اینقدر به شما میدهیم. فقط سکوت بکن، بعضی وقتها سکوت باعث میشود یک جریان انحرافی رشد بکند. یونس بن عبدالرّحمن هم گفت: من نه پول شما را میخواهم، نه سکوت میکنم. چون از مولای خود امام صادق (علیه السّلام) شنیدم وقتی فتنه در جامعه میآید عالم باید فریاد بزند. عایشه به امّ سلمه در جمل نوشت. گفت: شما سکوت بکن. سکوت امّ سلمه میتوانست به پیشبرد اهداف آنها کمک بکند.
نقش مواضع حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حیات شیعه
با اعتقاد این حرف را میگویم حاضر هستم روی این مطلب مباحثه کنم؛ اگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) این سه ماه در خانه مینشست، امروز اثری از شیعه نبود. میدانید چرا؟ میگفتند: اگر غدیر حق بود دختر پیغمبر دفاع میکرد. اگر سقیفه بدعت بود، دختر پیغمبر ساکت نمینشست. چون ایشان با پیغمبر بزرگ شده است، ایشان اهداف پیغمبر را میشناسد، ایشان در خانهی امیر المؤمنین (علیه السّلام) زندگی کرده است. بگذارید عملیتر بگویم نظر فرد مرجع مهم است. فاطمه فرد مرجع بود، مشار بالبنان بود، نظر او کلیدی بود. نمیدانم این تشبیه من درست است یا خیر؛ مقام معظّم رهبری که به رهبری انتخاب شدند و امام که دنیا رفتند خوب خیلیها آمدند تبریک به آقا گفتند، بیعت کردند، هیئتها، علما، گروهها ولی بیعت و حمایت یک نفر خیلی مهم بود که من همیشه برای او دعا میکنم و آن آقا سیّد احمد آقا بود. ایشان وقتی دو زانو نشست گفت: من شما را رهبر خودم میدانم مثل پدر خود، چون ایشان فرد مرجع بود. در بیت امام بود، میتوانست بحران ایجاد بکند امّا وقتی دو زانو خدمت آقا نشست. آقا من رهبری شما را پذیرفتم، خدا ایشان و برادر ایشان را رحمت بکند.
اهمّیّت نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حضرت زهرا در بیت بود، در خانهی علی بود اگر سکوت میکرد خیلی اوضاع به هم میریخت. نه فریاد سلمان اثر داشت، نه فریاد اباذر. آن وقت یک چیزی هم به شما بگویم این حرفهایی که ایشان زده است آنها نمیتوانستند بزنند. چه کسی جرأت میکند در مسجد بلند بشود بگوید: شما منافق هستید. شما پیروی شیطان هستید. اصلاً نمیگذاشتند حرف بزند. ولی فاطمه است محبوب است نمیتوانند جلوی او را بگیرند. خیلی به اختصار این سه بعد را رد شدم، عبادی و اجتماعی و سیاسی. البتّه نیاز داشت که هر کدام از اینها در یک منبر بحث بشود.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۸۷٫
[۳]– روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، ج ۲، ص ۱۴۹٫
[۴]– فرائد السمطین، ج ۲، ص ۶۸٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۱۰۵٫
[۶]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیده النساء إلى الإمام الجواد)، ج۱۱-قسم-۱-فاطمه، ص ۱۷۲٫
[۷]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۰۴٫
[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۳، ص ۱۸۰٫
[۹]– مقتل الحسین، جلد ۱، صفحه ۹۰٫
[۱۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸، ص ۵۴٫
[۱۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۱٫
[۱۲]– سورهی قصص، آیه ۶۰ و سورهی شوری، آیه ۳۶٫
[۱۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۲۹٫
[۱۴]– سورهی انسان، آیه ۹٫
[۱۵]– سورهی مسد، آیه ۱٫
[۱۶]– سورهی اعراف، آیه ۱۷٫
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۲۱٫
[۱۸]– سورهی ذاریات، آیه ۵۶٫
[۱۹]– سورهی نحل، آیه ۳۶٫
[۲۰]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۳۴٫
[۲۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۲۹٫
[۲۲]– همان، ص ۲۸۶٫
[۲۳]– همان، ج ۲۸، ص ۳۰۳٫
پاسخ دهید