اخیراً شهدای مدافع حرم زیاد داشتیم؛ همان روزی که شهید حججی از دنیا رفت، من می‌گویم که بدانید و به آن‌ها یدیگر ظلم نشود. یکی از دوستان ما می‌گویند: این شهید محسن قمی روحی له الفداء به شهادت رسید که در زمین مثل او را نمی‌شناختند. ولی خدا می‌خواست شهید حججی علم بشود. چه شد که شهید حججی غیر مذهبی‌ها، غیر حسینی‌ها، شاکی‌ها را هم جذب کرد؟ وقتی اسیر شد خم به ابرو نیاورد. عالم تعجّب کرده است شما ۱۴۰۰ سال است برای اسرای آل الله گریه می‌کنید؛ دختران ارباب ما اسیر شدند خم به ابرو نیاوردند. شهید حججی مرد بود، خم به ابرو نیاورد، ببین چه کرد. دو روز اسیر بود، اگر یک لحظه ضعف در او دیده بودند، حتماً همه‌ی دنیا را با آن پر می‌کردند؛ من تاریخ را گشتم، یک لحظه ضعف در دختران ابا عبدالله الحسین علیه السّلام راه ندارد. اگر ما آن‌ها را به دنیا معرّفی می‌کردیم، ما نتوانستیم آن‌ها را معرّفی بکنیم. زینب کبری سلام الله علیها در آن بزم یزید علمداری کرد.

 

یک ویژگی دارد شهید حججی این است که اسیر شد، دو روز اسیر شد، وقتی سر از بدن او جدا کردند بچّه‌های این تکفیری‌ها آمدند پا روی سینه‌ی او کوبیدند. من همان روزی که این صحنه را دیدم، یاد این افتادم که می‌خواهم برای شما بگویم. مسلم بن عقیل داماد امیر المؤمنین علیه السّلام است، می‌گوید: شبی که خانه‌ی طوعه بودم، خواب دیدم امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «العجل العجل» مسلم روحی له الفداء مرد خدا است. جنگید جنگید، یک تنه جنگید از حال رفت. یک ویژگی مسلم این است که هم زخم‌هایی که بر بدن شهدای کربلا رسید، به بدن او رسید؛ هم سر از بدن او جدا شد، هم اسارت دید، هم آن توهین‌های مجلس عبیدالله را دید. تیر زدند، ضربه‌ی شمشیر زدند. وقتی نتوانستند از بالا سنگ زدند. هم فهمید چه بلایی بر سر امام حسین علیه السّلام می‌آورند، هم بر سر زینب. سنگ‌ها را دید. جنگید دیگر تاب و توان از دست داد، خون رفته بود، نمی‌توانست بجنگد. لب مبارک او پاره شد. او را گرفتند، اسیر شد و او را به دار الحکومه اوردند مسلم با شهید حججی یک تفاوت دارد خیلی تفاوت دارد ولی این یکی از آن‌ها است- شهید حججی گریه نکرد، اظهار عجز نکرد. مستحکم بود. مسلم صد بار از او مستحکم‌تر بود. ولی وقتی فهمید چه غربتی قرار است به زینب برسد شروع به گریه کردن کرد. یکی به او گفت: تو که مرد جنگ هستی، برای چه گریه می‌کنی یا غیرت الله؟ گفت: من از آن‌جا گریه می‌کنم که نوشتم به امام حسین علیه السّلام «فَإِنَّ الرَّائِدَ لَا یَکْذِبُ أَهْلَهُ»[۱] پیش آهنگ که دروغ نمی‌گوید. «عَجِّل القُدومَ إلینا» زود بیا. این‌ها با من بیعت کرده بودند. ناموس خدا را دارد با خود می‌آورد.


[۱]– مثیر الأحزان، ص ۳۲٫