حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ ۸ دی ماه ۱۴۰۱ در هیئت بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه سخنرانی با موضوع «ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحتِ مقدّس و مبارک حضرت بقیّه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
به محضر شما عرض کردیم که بین علمای شیعه یک اتفاق نظرِ کمنظیری هست، شعرای متعدد که بعضی از آنها علمای تراز اول هستند، نظرشان را در قالب شعر گفتهاند و یا در آثارشان گفتهاند، روایاتی هم در این زمینه هست، اتفاق نظری که بین علما هست بیش از آن چند روایتی است که هست، یعنی با آن چند روایت اینطور اتفاق نظر پیدا نمیشود، چون مشارب علما تفاوت دارد، در دقّت روایات تفاوت نظر دارند. چون اصل موضوع برایشان یک حقیقت قابل فهم و شناخت بوده است اینطور گفتهاند که هیچ خونی ریخته نشد الا اینکه سقیفه ریشهی آن بود، هیچ حرمتی هتک نشد الا اینکه سقیفه باعث آن امر بود. علمایی مانند شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه به جمل و صفین و نهروان و قتل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و شهادت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و قتل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تصریح میکنند و عامل را بصورت مستقیم بانیان سقیفه میدانند.
همانطور که یزید در کربلا حاضر نشد و اصلاً در شام بود، ولی شما عامل اصلی شهادت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را یزید ملعون میدانید. آنقدر که شما عبیدالله ملعون و یزید ملعون را مقصر میدانید، شمر ملعون و عمر سعد ملعون را مقصر نمیدانید، شمر ملعون و عمر سعد ملعون آلت دست و ابزار و مزدور و نوکر هستند.
کمااینکه در موضوع آن عربستانی که در سفارت عربستان در ترکیه کشته شد، کسی به سفارتِ عربستان در ترکیه گیر نمیدهد، بلکه میگویند بن سلمان مقصر است. یعنی در دنیا بحث از بن سلمان است. همه جا همینطور است و خیلی هم روشن است.
اینها چکار کردند که بانی این همه جنایتِ بعد از خودشان شدند؟
ما در جلسات گذشته مطالبی عرض کردیم، به یکی از آنها اشارهای میکنم، آن هم این است که اینها با غصب حکومت، رویه را تغییر دادند. با تغییر رویه، آداب و سنّت و روش و عادت و شیوه و سبک زندگی را تغییر دادند، قوام انحراف به این افراد نبود.
تفاوت انحرافی که قوام آن وابسته به فرد است و انحرافی که سنّت شده است
قوام بعضی از انحرافات به افراد است، اگر یزید ملعون کشته میشد قطعاً کربلا رخ نمیداد. کمااینکه سال بعد از کربلا، مکه را محاصره کردند، بعضی از همان کسانی که در کربلا بودند به مدینه رفتند و مدینه را به خاک و خون کشیدند، عدهای هم از شام آمدند و به اینها ملحق شدند، فرماندهی اول که «مسلم بن عقبه لعنت الله علیه» بود از شام آمد، که بعد از مدینه در راه مُرد، فرماندهی دوم «حُصَین بن نُمَیر» است که در کربلا حاضر بود، این ملعون فرماندهای شد که سال بعد به مکه حمله کردند، خانهی خدا را با منجنیق آتش زدند. خبر مرگ یزید رسید، شهر را تصرّف نکردند، بعضی از آنها برگشتند، بعضی دیگر با عبدالله بن زبیر بیعت کردند!
بخش زیادی از همان لشگری که آمده بود مکه را منهدم کند با عبدالله بن زبیر بیعت کردند! بخشی دیگر هم برگشتند.
یعنی خانهی خدا را رها کردند. چرا؟ چون یزید ملعون مُرد. یعنی مسئله یزید بود، یزید ملعون فرصت نکرده بود که شیوهی خودش را سنّت و منش و عادت و روش کند، اما آن افراد اصلی این کار را کردند.
لذا همین الآن هم در جهان اسلام، بسیاری از انحرافات هست که از جانب آنهاست، ولی عدهای آن انحراف را بعنوان دین میدانند، و چون بعنوان دین میدانند اصلاً کاری ندارند که آیا الآن یزید ملعون هست یا نه، یا آن دیگری هست یا نه. این آن انحراف پایدار است. یعنی بدعتی که دیگر معلوم نیست چه کسی بانیِ آن بدعت است. مردم بخاطرِ شخص خاصی این کار را نمیکنند، بلکه چون از نظرشان دین است این کار را میکنند.
اصلاح انحرافی که به باور عمومی تبدیل شده است
وقتی که یک انحراف از وابستگی خودش به یک فرد خارج بشود و به باور عمومی تبدیل بشود، اصلاح آن کار خیلی سختی است.
شاید از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بزرگتر این کار بود که کردند، و البته شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم برای این بود که بتوانند این کار را کنند، که این را به یک باور عمومی و فکر مردمی تبدیل کنند.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت رسیدند هر سه خلیفه مرده بودند ولی روزی نبود که حضرت با مانع مواجه نباشند. مانع چه کسانی بودند؟ مردمی که بخاطر عقایدی که آنها به اینها تحمیل کرده بودند، اجازهی تغییر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیدادند؛ و مردم آن خلفای قبلی را بعنوان یاران صدیق رسول خدا میشناختند، بعنوان مهاجرین اولین و سابقین در اسلام میشناختند، بعنوان کسانی که روزِ تنهایی پیامبر او را یاری کرده بودند میشناختند، بعنوان دلسوزانی که جانشان را فدای پیامبر کرده بودند میشناختند. میگفتند اینها اینطور تصمیم گرفتند، بنابراین حتماً نظر رسول خدا هم همین بوده است!
و اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواستند با این افکار مقابله کنند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعنوان معاذالله بدعتگر میشناسند! چون بدعت را سنّت میدیدند.
إن قُلتی که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میکردند این بود که میگفتند او میخواهد نماز را تعطیل کند، در صورتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمودند این صلاه تراویح اصلِ بدعت است و دین نیست. اما نگاه جامعه این بود که انگار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواستند معاذالله دین را تعطیل کند.
در اینصورت کار خیلی سخت است، یعنی وقتی با مردم طرف هستی دیگر کار خیلی سخت است. قوام این موضوع دیگر به یک فرد و دو فرد نبود، بلکه به باور عمومی تبدیل شده بود.
وقتی سیستم معرفتی هک شود
اینجا همان جایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مشخصهها و ممیزهها و شاهین ترازو و معیار و سنگ محک داده بود که مردم بفهمند کجا سنّت است و کجا بدعت است، کجا به راست بروند و کجا به چپ بروند. این را دستکاری کردند. وقتی این را دستکاری کردند، تعبیر بنده این است که سیستم معرفتی مردم هک شد، دیگر نمیتوانستند تشخیص بدهند.
شما تصوّر کنید که دماسنجی خراب است، وقتی برف میآید میگوید هوا چهل و هشت درجهی سانتی گراد است! اگر شما در آن مکان نباشید و دما را از دور کنترل کنید، دیگر برعکس عمل میکنید. جایی که سیستم برعکس عمل میکند اصلاً فعالیت خطرناک است، در این سیستم آن کسی که دیندارتر است بیدینتر است، چون در حال برعکس رفتن است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به معاویه فرمودند: «رَوَّاغٌ عَنِ اَلْقَصْدِ»[۴] تو بسرعت در حال دور شدن از حق هستی، یعنی هرچه فعالیت کنی بیشتر دور میشوی.
مانند ماهی که در قلاب گیر کرده است، با هر تلاشی که میکند فکِ آن بیشتر درگیرِ این چنگال میشود و مُردنیتر میشود، گاهی اگر هیچ فعالیتی نکند و سعی کند آن چیزی که میخورد را از دهان خود بیرون بیاورد، قلاب آزاد میشود و فرار میکند و میرود، ولی دست و پا میزند، آنجا نباید دست و پا زد.
طرف فکر میکند در حال انجام کار فرهنگی است، ولی در حال دور شدن از دین است، «وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»،[۵] خیال میکند در حال انجام دادن کار خوب است. اگر شما ماجرای خوارج را ببینید، بعضی از آنها اینطور هستند، در جمل و صفین هیچ کسی جرأت نکرد در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستد، حتّی عبیدالله بن عمر به میدان آمد و گفت: «أینَ مُحَمَّدُ بنُ حَنَفیَّه؟»، بیا که میخواهیم با هم بجنگیم. نمیدانم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جان محمد ترسید یا میخواست عبیدالله بن عمر را رسوا کند، فرمود: تو کنار برو، من خودم میروم. عبیدالله بن عمر فرار کرد! فرار کردن در مقابل دو لشگر هم حرکتِ خیلی زشتی محسوب میشد.
در صفین و جمل چندان کسی را نداریم که صدا زده باشد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دعوت کرده باشد، ولی در خوارج بسیار زیاد بودند. چون در صفین افراد بخاطر پول آمده بودند، دنیاپرست بودند، میدانستند اگر مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستند دیگر برنمیگردند، اما خوارج یک سلحشوری در گیجی داشتند و خیال میکردند این کارشان جهاد است، این خطر است. چون فکر میکند جهاد است با تمام توان هم حرکت میکند، در حالی که عینِ کفر است.
اهمیّت برائت
اینجا ممیزاتی داشت که مردم بفهمند و جاده را برعکس نروند.
چیزی که خدای متعال در اینجا قرار داده است، یک مسئلهی دو طرفه است. برای این هم دوطرفه کرده است که اگر شما به ابهام افتادید، ممکن است یک طرفِ قضیه مشکل شما را حل نکند. یک طرف آن امام و ولی و حق، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است…
اما شما نگاه کنید، در میان خونخواهان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، «سلیمان صرد خزاعی» خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، مختار هم خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، «مُصَیّب بن نَجَبه» هم خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، «رُفَاعَه بن شَدَّاد» هم خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه را قبول دارند، ولی به دو مسیر میروند. یک طرف فایدهای ندارد، ولایتِ تنها فایدهای ندارد، ولایتِ مفهومدار فایده دارد، یعنی آن چیزی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قبول داشته باشد و ضدّ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قبول نداشته باشد.
اگر کسی برائت نداشته باشد مانند آن کسی است که نرم افزارِ مسیریابی او راه را نشان میدهد اما نمیگوید اشتباه میروید یا نه و ممکن است برعکس حرکت کنید.
پسرِ مالک اشتر، یعنی ابراهیم بن مالک با مختار به اختلاف خوردند، هر دو خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، ابراهیم بن مالک چند هزار نفر از بنی امیه را کشت، او عبیدالله بن زیاد را کشته است، اما وقتی با مختار به اختلاف خورد به «مُصعَب بن زُبیر» پیوست!
اگر برائت او قوی بود، به پسرِ جملآفرین که بعداً هم کوفه را به خاک و خون کشید، نمیپیوست.
این خیلی مسئلهی روز است.
در جنگ بین یزید و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، بیطرفی معنا ندارد. بیطرفی کمک به یزید است. اگر کسی بالای کوه بایستد و امام حسین علیه السلام را دعا کند هم کمک به یزید است. چون وقتی صاحب دعا وسط میدان است، در آنجا دعا به درد نمیخورد. در آنجا عبادت و نماز شب معنا ندارد. آنجا باید بیایی و از حق دفاع کنی.
فکر نکنید که امروز سختتر از آن روز است، ابداً اینطور نیست. چون من و شما در آن روزگاران زندگی نکردهایم اینطور فکر میکنیم. فضا را چنان غبارآلود کرده بودند که امام حسین علیه السلام آن چیزی که امروز در ذهن شما روشن است نبودند، آنقدر امام حسین علیه السلام در ذهن مردم روشن نبود که سالِ بعد از کربلا وقتی پسرِ یک صحابی دیگری به نام «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» قیام کرد، ده هزار نفر به او پیوستند، ولی به امام حسین علیه السلام نپیوستند. فضا را غبارآلود میکنند.
چند هزار قاری آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفتند که ما نمیدانیم آیا حق با توست یا با معاویه. اگر اینها آدمهایی بودند که میخواستند بیخیال باشند که به جنگ نمیآمدند، اصلاً میرفتند و به معاویه میپیوستند و پول خوب هم میگرفتند، اینها اینطور نبودند، نمیتوانستند حق را تشخیص بدهند.
اگر دشمن برائتِ اینها را از اینها نگرفته بود، اصلاً شک نمیکردند.
اینکه بگویند معاویه از حق حرف میزند مانند این است که بگویند ترامپ از حق حرف میزند.
امروز عدهای از حق حرف میزنند و باور میشوند، چون برائت جامعه ضعیف است. ریشهی برائت هم همانجاست، تا آنجا تقویت نشود امتداد اجتماعی پیدا نمیکند. نمیتوانستند تشخیص بدهند.
چند هزار قاری قرآن به صفین آمدند و دست به شمشیر ایستادند و گفتند هر وقت حق را تشخیص دادیم به جنگ ورود میکنیم.
یکی از کسانی که اگر من نام او را ببرم همهی شما بلند میشوید و برای او صلوات میفرستید و شهید صفین است، در جمل محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حاضر شد ولی در میدان شرکت نکرد، چون نتوانست موضوع را حل کند.
امروز برای ما امام حسین علیه السلام روشن است و معصوم است، بعد میگوییم عجب مردم گیجی بودند که بینِ امام حسین علیه السلام که معصوم بود و یزید حرامزاده گیر کردند. آن روز که فضا اینطور نبود، آن روز فضا غبارآلود بود. وقتی فضا غبارآلود است اگر در جاده بایستید متوجه نمیشوید که آن چیزی که از راه دور میآید گرگ است یا آدم.
یکی از چیزهایی که فضا را غبارآلود میکند، ندیدنِ جهتِ دشمن است.
این مشکل در کشورهای اسلامی هست، امروز شما به سوریه بروید، چقدر عربستان این سوریه را تخریب کرده است، اما محصولات عربستان در سوریه فراوان است. برای این است که برائت نیست.
در کشور خود ما برای رونمایی محصولی که علامت اقتدار دشمن رسمی ماست که ما را تحریم کرده است صف میایستند. برای این است که برائت نیست. جامعه نمیگوید طرفداران یزید در صف ایستادهاند. البته یزید و پدرجدهای یزید و پس و پیشهای آنها، پدرجدهای این جریان هستند، اینها ادامهی آنها هستند، اصل آنها هستند، اینها امتداد آنها هستند.
جامعه برائت ندارد که انسجام ندارد، اگر جامعه برائت داشته باشد انسجام پیدا میکند.
این موضوع را فهمیده بودند و برائت را از مردم گرفتند، یک مطلب اخلاقی هم مطرح میشد که میگفتند خیلی دعوا نکنید و همه خوب هستند!
جلسهی گذشته عرض کردم که استاد حکمت که عطار نیشابوری است، وقتی خواسته است بین ابوبکر و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جمع کند، در نهایت ضربه را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زده است، چون طور دیگری نمیتواند جمع کند، چه چیزی بگوید؟ در نهایت مجبور است این کار را کند، چون جمعِ ضدّین محال است، یا شب است و یا روز است.
این موضوع را از مردم گرفتند، وقتی این موضوع را از مردم بگیری، اشتباهات فاحش میشود، تشتت از بین میرود، وحدت از بین میرود. وحدت هم نیست، اتفاق نظر هم نیست.
وقتی انسان دشمن ندارد، احساس ترس از تفرقه نمیکند. اگر این حسِ دشمن را از کسی بگیرند، عملاً او را هک کردهاند.
دیدبانی که در حال دیدبانی است، اگر خیال کند تا پنج روز دیگر از اینجا حمله نمیشود، در برجک مراقبت استراحت میکند، اما اگر به او بگویند دشمن در حال حمله کردن است و اول هم برج مراقبت را میزنند، دیگر همه جای او چشم میشود. برائت برای این است که بگوید مراقب باشید، روی خط حمله هستید. دشمن را دوست مپندار.
میگوید چون اینها دروغ میگویند (متأسفانه راست میگوید که زیاد دروغ میگویند) رسانهی دشمن را باور میکنم!
حداقل بگو هر دو طرف دروغ میگویند، او که مشخص است دروغ میگوید. البته متأسفانه این هم آنقدر دروغ میگوید که به اندازهی کافی سند بدهد که اگر کسی خواست بهانه بیاورد بگوید این هم دروغ میگوید، متأسفانه درست است و این هم زیاد دروغ میگوید.
اینجاهاست که انسان باید بترسد، البته هنوز به آنجا نرسیدهایم که دینداری در آخرالزمان مانند نگه داشتنِ زغالِ افروخته در مشت باشد، ولی سخت است.
اگر ما فکر کردهایم که به ما میگویند اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست و آن طرف هم قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هست و تو باید یک طرف را انتخاب کنی، محال است. به این سادگی نیست. آن زمانی هم که بین این دو جریان درگیری شد، نگاه مردم که مانند امروز نبود که هزار و چهارصد سال تبیین شده باشد. حتّی برای کُمِیت تبیین نبود، وقتی کُمِیت خواست از امام باقر صلوات الله علیه صله بگیرد عرض کرد: بجای صله به من بفرمایید آن دو نفر چه کسانی هستند؟ طرف از امام کاظم علیه السلام استفتاء کرد که من باید راجع به آن دو نفر چکار کنم؟ حبّ یا بغض؟ یعنی هنوز مسئله تبیین نشده بود.
این روایت از امام باقر صلوات الله علیه است که در «ثواب الأعمال» آمده است…
در یاد دارید که حتّی اگر دنیادوست هم هستید، تبرّیِ علمیتان را تقویت کنید، این مجرّب است. بنده از این حرفها نمیزنم، جایی ذکر مجرّب و… نمیگویم، ولی دوست دارم وقتی از دنیا رفتم عدّهای بگویند این شخص بیشتر از اینکه اهل ولایت باشد، اهل برائت بود. چون اصلاً بدون برائت، ولایتی در کار نیست.
شیخ صدوق از امام باقر صلوات الله علیه نقل کرده است: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِیَ إِلَیْنَا مِنْ ظُلْمِنَا»[۶] اگر کسی نداند که اینها چه ظلمی کردهاند، «وَ ذَهَابِ حَقِّنَا» و چه حقّی از ما بردند «وَ مَا نُکِبْنَا بِهِ» و چه بلاها و مصیبتهایی بر سر ما آوردند، «فَهُوَ شَرِیکُ مَنْ أَبَى إِلَیْنَا فِیمَا وَلَّیْنَاهُ» شریکِ همان ظلمه است.
یعنی میفرماید اینطور نیست که کسی بگوید نمیدانم، بیخود نمیداند، برای چه شبانه دفن شد؟ آیا نباید سؤال میکردی؟ مسلمان بودی، پسرِ پیامبر را تکه تکه کردند، طوری که قابل شناسایی نبود، بعد تو نرفتی ببینی چرا اینطور شد و بیخیال بودی؟
آن کسانی که در کوفه و شام و بصره میدانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرموده است… چون حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیغام دادند، «مَنْ لَحِقَ بِی اُسْتُشْهِدَ»،[۷] اگر به من ملحق بشوی باید خون بدهی…
جلسهی گذشته آیه را خواندم که فرمود اگر پدر و مادر و زن و بچه و اموال و «أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها»[۸] برای شما محبوبتر از خدا و رسول و جهاد فی سبیل خدا و رسول محبوبتر است، خدا فاسق را هدایت نمیکند. باید او را ترجیح بدهی.
طرف در بصره بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نامه نوشتند، بیخیال شدند و جواب ندادند، سه نفر از بصره آمدند که بگویند حجّت تمام است، مردی دَه بچه داشت، جمع کرد و گفت: شنیدهام که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اهل بصره نامه دادهاند و کمک خواستهاند، من میروم. فقط دو پسر از ده پسرِ او آمدند، کربلا هم سه شهید بصری دارد که این خانواده هستند، آمدند که بعداً بصریها نگویند ما خبر نداشتیم. خبر داشتید، فرصت داشتید، آمد، رسید، شهید شد، «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»، هزار و چهارصد سال است که همه به آنها میگویند: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی، طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ».
مردم مدینه هم که همشهریِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، مردم مکه و حجاج هم که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در آنجا دیدند.
یقیناً اگر جامعهی اسلامیِ مدینه و مکه و امثال اینها، در آن ایام حج که میدید حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سخنرانی میکنند و میفرمایند اگر من اینجا بمانم مرا میکشند؛ طوری انکار و تغیّر میکردند و نفرت عمومی ابراز میشد، قطعاً یزید ملعون چنین غلطی نمیکرد. برآوردشان این بود که این کار هزینهی زیادی ندارد. همانطور که بعد از مدّتی برآوردشان این شد که حمله به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هزینهی زیادی ندارد. اگر هزینه داشت، باید مدینه شلوغ میشد.
بلاتشبیه اگر شاه از هزینه نمیترسید که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را کشته بود و ایشان را تبعید نمیکرد. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که یک سربازِ یکی از سربازان است، اینطور نسبت به او علاقه و غیرت داشتند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از این خانه به آن خانه رفتند، اما مردم بیتوجهی کردند.
امام باقر صلوات الله علیه میفرمایند که همهی آنها شریک هستند. در آن روایتِ امام کاظم علیه السلام فرمودند: همهشان از دین خارج هستند.
خط آنطرف دیگر معلوم بود.
باید بر اساس مبانی دینی فکر و عمل کنیم
ما در مبانی دینیمان داریم که اگر یک حکومت اهل سنّت آمد و ایران را گرفت، مثلاً حنفی هستند، مثلاً روسیه حمله کرد، فقها فتوا به دفاع میدهند.
فکر کردهاید آن زمانی که فقها فتوا به دفاع از شاه قاجار یا عثمانی دادند، آیا این عثمانی کم شیعه کشته بود؟ این را برای این موضوع میگویم که کسی اشکالات متعدد که در جمهوری اسلامی هست را بهانه نکند که از اصلِ حق دفاع نکند، من منکرِ اشتباهاتِ فاحش نیستم، اصلاً احتمالاً بعضی از این اشتباهات هم عمدی است، اصلاً انگار میخواهند عدّهای را ناامید کنند، احتمالاً نفوذی هست، اما دیگر به اندازهی حکومت عثمانی نیست، تاریخ حکومت عثمانی را بخوانید، شیعههایی که تکه تکه کردند، وقتی با امپراطوری فرانسه درگیر شد، علمای شیعه فتوا به جهاد دادند.
ما از نظر اعتقادی مکتب غیرتشیع را در قیامت، هر چیزی که باشد (برای کسی که حق برای او روشن شده است) تفاوتی با بت پرست نمیدانیم، اگر حق به کسی نرسیده است ان شاء الله اهل نجات است. در دنیا اینطور نیست، آن دینی که گفته است امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ولیّ مطلق خداست، همان دین گفته است واجب است جان کسی که شهادتین گفته است را حفظ کنید، اگر حکومت او مقابل حکومت مشرکین ایستاد باید بروید و دفاع کنید، مگر جایی که دلیل خاص باشد.
این طرف معالِمی هست، دو روز قبل مراسم تشییع پیکر مادری بود که سه شهید داده است؛ این طرف نشانههایی هست. در محل ما هنوز چهلم مادری که همسر و یک پسر او شهید شدهاند و میگفت که من دیگر کسی را مانند پسر خودم ندیدهام، او نورانی بود نشده است.
این طرف نشانههایی هست که اگر کسی خرابکاری کرد به شما اجازه نمیدهد شما بخواهید به این مادر خیانت کنید. متأسفانه خرابکار هم زیاد است.
آن طرف هم دشمنانی هستند که هر چه شما بخواهید خودتان را بیخیال کنید، دشمنیشان با دین خیلی واضح و روشن است. آن هم قابل انکار نیست. برائت را برای همینجا گذاشتهاند که جبههی شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پارهتر و پخشتر از این نشود.
ان شاء الله زمانی فرصت بشود که روایات بخش تولّی کتاب شریف کافی را بخوانیم، اصلاً شما احساس میکنید که چقدر مؤمن کم است، بیش از نود درصد در موضوع تولّی خیلی عقب هستیم، این از آن جاهایی است که لُخت است و به آن عمل نمیشود. علّت این است که کنارِ این تولّی «تبرّی» است و امتدادی است، دو قطبِ مثبت و منفی است، برای زندگیِ همهی قرون و اعصار است، قطعاً ریشهی تبرّی از آن دو قطبِ اصلی است، اما اگر روایات را ببینید او امتداد دارد.
طرف آمد و در صفین از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسید که سقیفه چه شد؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: الان دشمن اصلی این معاویه است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمودند آنها دشمن نیستند، فرمودند وسطِ جنگی که یاران من نسبت به آن قبلیها طرفدار هستند، تو این حرف را میزنی که من یک جمله بگویم و لشگر بهم بریزد. اینطور معاویه تقویت میشود. فعلاً برو و یقهی معاویه را بگیر.
وقتی جنگهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تمام شد، محمد بن ابیبکر سال ۳۸ شهید شد و مصر توسط معاویه ملعون فتح شد و نهروان هم تمام شد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نتوانستند لشگر منسجمِ صد هزار نفری آماده کنند که مقابل معاویه بایستند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند که دیگر نمیتوانند جنگ کنند، از حضرت درخواست کردند و حضرت نامه نوشتند و هر هفته قبل از خطبه نماز جمعه، نامهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را که چند نفر هم شاهد بودند و راجع به سقیفه بود را میخواندند. «لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٌ ، مَا بَایَعْتُ کُرْهاً»،[۹] اگر عمویم حمزه و برادرم جعفر بودند، من با اینها بیعت نمیکردم.
این موضوع یعنی امتداد دارد، ببین که معاویه فعلاً نسخهای از سقیفه است، اول این را حل کن، وقتی فرصت پیدا شد من به تو میگویم که ریشه کجاست، ریشه آنجاست.
لذا معاویهی ملعون به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کرد و گفت: تو از اول حسود بودی و نمیتوانستی قدرت آنها را تحمّل کنی و مجبور شدند تو را به زمین بکشند و ببرند تا بیعت بگیرند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ»[۱۰] خواستی مرا ضایع کنی اما مرا مدح کردی. من دست در دست طاغوت نگذاشتم، بعد از اینکه همسرم را مجروح کردند مرا با طناب کشیدند و بردند، معلوم است که من نمیخواستم بیعت کنم. تو مرا مدح کردی، من اینها را تقویت نکردم.
اما همین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وقتی حملهی روم به جهان اسلام قطعی شد، زمانی هم بخشی از ایران… خودِ حضرت فرمودهاند که «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ أَبِی قُحَافَهَ»[۱۱] ابوبکر لباس خلافت را به تن خود کرد «وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى» و میدانست قطب من هستم و همه باید دورِ من باشند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد به خلیفه دوم فرمود: «کُنْ قُطْباً وَ اسْتَدرِ الرَّحَی»[۱۲] تو قطب باش که امّت دور تو باشند.
مسلّما عمر که حکومت را تحویل نمیداد، به ناحق سرنوشت آیندهی اسلام به سرنوشت او گره خورد، اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمودند که این شخص قاتل همسر من است، این شخص رأس الطاغوت است، این شخص اصلِ بُت است، این شخص خودِ هُبَل است.
نه اینکه او طاغوت نیست، اما چه کنیم که الآن سرنوشت و آیندهی نظام اسلام به این شخص گره خورده است؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشورت دادند و فرمودند به جنگ نرو و این کارها را انجام بده، که شکست نخورند، که اسلام شکست نخورد.
تا زمانی که حبّ و بغض انسان تنظیم نباشد این اتفاق نمیافتد.
یعنی اگر به من بگویند اوج تقوای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کجاست؟ من که چیزی نمیفهمم، آن چیزی که به ظاهر میفهمم این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این جهت به قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کمک کردهاند.
ما وقتی کمی اختلاف پیدا میکنیم دلسوزی را کنار میگذاریم.
تفاوت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با سایرین این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آن پدری است که اگر بچه خرابکاری هم کند، پدر دلسوزی خودش را کنار نمیگذارد.
حکایتِ آن کاری است که خود حضرت کردند. دو نفر ادعای مادریِ طفلی را کردند، حضرت شمشیر گرفتند و فرمودند که میخواهند این بچه را نصف کنند. مادرِ طفل گفت که من دروغ گفتهام و بچه را به آن دیگری بدهید.
برای آن کسی که دروغ گفته بود که مهم نبود، فقط میخواست ضایع نشود و دروغگو خطاب نشود و مجازات نشود.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این ایام از دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فارغ شدند و شروع کردند به چاه کندن برای عابرین و تشنگان مدینه که همین چند روز قبل میگفتند بگو فاطمه یا شب گریه کند یا روز.
واقعاً عجیب است، جلّ الخالق که یک نفر اینقدر مهربان است.
میگوید رفتم و دیدم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چاه عمیق کَنده بودند، بسرعت از چاه بالا آمدند، طوری نفس نفس میزدند که نمیتوانستند صحبت کنند، به قنبر اشاره کردند که کاغذ بیاورد، همان هنگام نوشتند که وقف در راه خدا برای حجاج بیت الله الحرام، برای زوّار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله، برای در راه ماندگان.
هنوز آن چاهها به برکتِ وجود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…
شبی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کرد، نگاهی به آسمان کرد و فرمود: چقدر آسمان زشت شده است، دیگر این عالم زیبایی ندارد…
میگوید «وَ خَلَا بَیتُهَا فَأضلَمَ لَولَا» خانه بعد از فاطمه تاریک شد، برای اینکه خانه را روشن کنند «أنَّ مِن ذِکرَیَاتِهَا فِیهِ وَامضُوا» گاهی مینشستند و با هم خاطرهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میگفتند…
اگر این را دیده باشید در خانوادهها هست، مادری از دنیا میرود، چند روز مردم اطراف خانهی عزادار را میگیرند، وقتی که میروند غربتی میآید، بعد بچهها مینشینند و خاطره تعریف میکنند…
هم از کارهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاطره زیاد بود، هم در و دیوار خاطره بود… دیوار خانه کاهگلی بود، وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواست بایستد تَنِ خود را تکیه میداد، جای جای دیوار جای مادر بود و به یادِ دردهای مادر میافتادند…
در نقل هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر شب به زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میرفت…
شما فرض کنید که اگر ما به علّتی پنج سال پدر خود را نبینیم، وقتی از سفر بیاید چطور او را در آغوش میگیریم؟ لازمهی این امر یک فراقِ متراکم است. اگر عشق خیلی زیاد باشد کسی نمیتواند پنج ثانیه هم تحمّل کند، آن کسی که لطیف است، مانند شهید چمران، میگویند روزی در حال نگاه کردن به درختی بود که دیدند اشک ایشان جاری است، از ایشان پرسیدند: چه شده است؟ فرمود: این برگ تلاش خود را کرد که از درخت جدا نشود ولی بمرور خشک شد و افتاد. برای فراق یک برگ از شاخه گریه میکرد…
ما درک نمیکنیم، چه بلایی بر سر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد که سی سال بعد میفرمودند من هنوز عزادار هستم.
شبها برای زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میرفتند، بخاطر اینکه قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مخفی بود روزها نمیشد بروند، اما بعضی از روزها طاقتِ حضرت کم میشد، در نقلی میگوید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بین بقیع حرکت میکردند، نقل دیگری هم میگوید هر شب قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را زیارت میکرد، روزی دل حضرت طاقت نیاورد و خود را روی قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انداختند و گفتند: «مَا لِی وَقَفْتُ عَلَى اَلْقُبُورِ مُسَلِّماً»[۱۳] آمدهام که به تو سلام عرض کنم، «قَبْرَ اَلْحَبِیبِ فَلَمْ یَرُدَّ جَوَابِی» مدّتی است که صدای تو را نشنیدهام…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند وقتی با بدن پاره پاره با همهی غصههایم از جنگ به خانه برمیگشتم و او را نگاه میکردم، غمهایم را فراموش میکردم، اما فاطمه جان! الآن باید به مدینهای بروم که مغیره و قنفذ را میبینم…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] الاحتجاج ، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۶ (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِی کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِیهِ اِصْطِفَاءَ اَللَّهِ تَعَالَى مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِدِینِهِ وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ بِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا اَلدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اَللَّهِ عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَیْنَا فِی نَبِیِّنَا فَکُنْتَ فِی ذَلِکَ کَنَاقِلِ اَلتَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِی مُسَدِّدِهِ إِلَى اَلنِّضَالِ وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ اَلنَّاسِ فِی اَلْإِسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اِعْتَزَلَکَ کُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ یَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ وَ مَا أَنْتَ وَ اَلْفَاضِلَ وَ اَلْمَفْضُولَ وَ اَلسَّائِسَ وَ اَلْمَسُوسَ وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلطُّلَقَاءِ وَ اَلتَّمْیِیزَ بَیْنَ اَلْمُهَاجِرِینَ اَلْأَوَّلِینَ وَ تَرْتِیبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ هَیْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَیْسَ مِنْهَا – وَ طَفِقَ یَحْکُمُ فِیهَا مَنْ عَلَیْهِ اَلْحُکْمُ لَهَا أَ لاَ تَرْبَعُ أَیُّهَا اَلْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ وَ تَتَأَخَّرُ حَیْثُ أَخَّرَکَ اَلْقَدَرُ فَمَا عَلَیْکَ غَلَبَهُ اَلْمَغْلُوبِ وَ لاَ لَکَ ظَفَرُ اَلظَّافِرِ فَإِنَّکَ لَذَاهِبٌ فِی اَلتِّیهِ رَوَّاغٌ عَنِ اَلْقَصْدِ أَ لاَ تَرَى غَیْرَ مُخْبِرٍ لَکَ لَکِنْ بِنِعْمَهِ اَللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اُسْتُشْهِدُوا فِی سَبِیلِ اَللَّهِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا اُسْتُشْهِدَ شَهِیدُنَا قِیلَ سَیِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اَللَّهِ بِسَبْعِینَ تَکْبِیرَهً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَیْهِ أَ وَ لاَ تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا کَمَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِیلَ اَلطَّیَّارُ فِی اَلْجَنَّهِ وَ ذُو اَلْجَنَاحَیْنِ وَ لَوْ لاَ مَا نَهَى اَللَّهُ عَنْ تَزْکِیَهِ اَلْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَکَرَ ذَاکِرٌ فَضَائِلَ جَمَّهً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ تَمُجُّهَا آذَانُ اَلسَّامِعِینَ – فَدَعْ عَنْکَ مَنْ مَالَتْ بِهِ اَلرَّمِیَّهُ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ اَلنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا لَمْ یَمْنَعْنَا قَدِیمُ عِزِّنَا وَ لاَ عَادِیُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا فَنَکَحْنَا وَ أَنْکَحْنَا فِعْلَ اَلْأَکْفَاءِ وَ لَسْتُمْ هُنَاکَ وَ أَنَّى یَکُونُ ذَلِکَ کَذَلِکَ وَ مِنَّا اَلنَّبِیُّ وَ مِنْکُمُ اَلْمُکَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اَللَّهِ وَ مِنْکُمْ أَسَدُ اَلْأَحْلاَفِ وَ مِنَّا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ مِنْکُمْ صِبْیَهُ اَلنَّارِ وَ مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ وَ مِنْکُمْ حَمَّالَهُ اَلْحَطَبِ فِی کَثِیرٍ مِمَّا لَنَا عَلَیْکُمْ فَإِسْلاَمُنَا مَا قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِیَّتُکُمْ لاَ تُدْفَعُ وَ کِتَابُ اَللَّهِ یَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى – وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ وَ قَوْلُهُ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِیمَ لَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا اَلنَّبِیُّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَللّٰهُ وَلِیُّ اَلْمُؤْمِنِینَ – فَنَحْنُ مَرَّهً أَوْلَى بِالْقَرَابَهِ وَ تَارَهً أَوْلَى بِالطَّاعَهِ وَ لَمَّا اِحْتَجَّ اَلْمُهَاجِرُونَ عَلَى اَلْأَنْصَارِ یَوْمَ اَلسَّقِیفَهِ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَجُوا عَلَیْهِمْ فَإِنْ یَکُنِ اَلْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ وَ إِنْ یَکُنْ بِغَیْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ وَ زَعَمْتَ أَنِّی لِکُلِّ اَلْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى کُلِّهِمْ بَغَیْتُ فَإِنْ یَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ فَلَیْسَ اَلْجِنَایَهُ عَلَیْکَ فَیَکُونَ اَلْعُذْرُ إِلَیْکَ وَ تِلْکَ شَکَاهٌ ظَاهِرٌ عَنْکَ عَارُهَا وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ اَلْجَمَلُ اَلْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى اَلْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَهٍ – فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لاَ مُرْتَاباً فِی یَقِینِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ فَأَیُّنَا کَانَ أَعْدَى لَهُ وَ أَهْدَى إِلَى مُقَاتَلَتِهِ أم [أَ] مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اِسْتَکَفَّهُ أَمْ مَنِ اِسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَى عَنْهُ وَ بَثَّ اَلْمَنُونَ إِلَیْهِ حَتَّى أَتَى عَلَیْهِ قَدَرُهُ کَلاَّ وَ اَللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ اَللّٰهُ اَلْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ اَلْقٰائِلِینَ لِإِخْوٰانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنٰا وَ لاٰ یَأْتُونَ اَلْبَأْسَ إِلاّٰ قَلِیلاً وَ مَا کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَیْهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ کَانَ اَلذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لاَ ذَنْبَ لَهُ وَ قَدْ یَسْتَفِیدُ اَلظِّنَّهَ اَلْمُتَنَصِّحُ وَ مَا أَرَدْتُ إِلاَّ اَلْإِصْلاٰحَ مَا اِسْتَطَعْتُ وَ مٰا تَوْفِیقِی إِلاّٰ بِاللّٰهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ – وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ لَیْسَ لِی وَ لاَ لِأَصْحَابِی عِنْدَکَ إِلاَّ اَلسَّیْفُ وَ لَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اِسْتِعْبَارٍ مَتَى أَلْفَیْتَ بَنِی عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ عَنِ اَلْأَعْدَاءِ نَاکِلِینَ وَ بِالسُّیُوفِ مُخَوَّفِینَ فَالْبَثْ قَلِیلاً یَلْحَقِ اَلْهَیْجَا حَمَلٌ فَسَیَطْلُبُکَ مَنْ تَطْلُبُ وَ یَقْرُبُ مِنْکَ مَا تَسْتَبْعِدُ وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَکَ فِی جَحْفَلٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلتَّابِعِینَ بِإِحْسَانٍ شَدِیدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِینَ سَرَابِیلَ اَلْمَوْتِ أَحَبُّ اَللِّقَاءِ إِلَیْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّیَّهٌ بَدْرِیَّهٌ وَ سُیُوفٌ هَاشِمِیَّهٌ قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِی أَخِیکَ وَ خَالِکَ وَ جَدِّکَ وَ أَهْلِکَ وَ مٰا هِیَ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ بِبَعِیدٍ .)
[۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۰۴ (الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا)
[۶] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، جلد ۱ ، صفحه ۲۰۸ (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ لَمْ یَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِیَ إِلَیْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُکِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِیکُ مَنْ أَبَى إِلَیْنَا فِیمَا وَلَّیْنَاهُ.)
[۷] الخرائج و الجرائح ، جلد ۲ ، صفحه ۷۷۱ (أَنَّ عَلِیّاً دَخَلَ اَلْحَمَّامَ فَسَمِعَ صَوْتَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ فَخَرَجَ إِلَیْهِمَا فَقَالَ مَا لَکُمَا. قَالاَ اِتَّبَعَکَ هَذَا اَلْفَاجِرُ اِبْنُ مُلْجَمٍ فَظَنَنَّا أَنَّهُ یَغْتَالُکَ . فَقَالَ لَهُمَا دَعَاهُ لاَ بَأْسَ. وَ أَنَّ اَلْحُسَیْنَ لَمَّا تَوَجَّهَ إِلَى اَلْکُوفَهِ دَعَا بِقِرْطَاسٍ فَکَتَبَ فِیهِ مِنَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بِی اُسْتُشْهِدَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنِّی لَمْ یَبْلُغِ اَلْفَتْحَ وَ اَلسَّلاَمُ .)
[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۴ (قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ)
[۹] المسترشد فی إمامه أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۴۰۸ (وَ رَوَى اَلشَّعْبِیُّ ، عَنْ شُرَیْحِ بْنِ هَانِی قَالَ: خَطَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ مَا اُفْتُتِحَتْ مِصْرُ ، ثُمَّ قَالَ: وَ إِنِّی مُخْرِجٌ إِلَیْکُمْ کِتَاباً، وَ کَتَبَ: « بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ » مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ قَرَأَ کِتَابِی مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُسْلِمِینَ : أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بَشِیراً وَ نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى اَلتَّنْزِیلِ، وَ شَهِیداً عَلَى اَلْأُمَّهِ، وَ کُنْتُمْ یَا مَعْشَرَ اَلْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ تَنْحِتُون فِی حِجَارَهٍ خَشِنٍ مِنْ صَفَاهٍ صُمٍّ، وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ، وَ تَقْتُلُونَ أَوْلاَدَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ، وَ تَأْکُلُونَ « أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ »، سُبُلُکُمْ خَائِفَهٌ، وَ اَلْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَهٌ ؛ فَمَنَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکُمْ بِمُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ بَعَثَهُ إِلَیْکُمْ رَسُولاً، فَقَالَ: « هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیٰاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِتٰابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ » . فَکَانَ اَلرَّسُولُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إِلَیْکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ بِلِسَانِکُمْ، فَعَلَّمَکُمُ اَلْکِتَابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ اَلْفَرَائِضَ، وَ أَمَرَکُمْ بِصِلَهِ أَرْحَامِکُمْ، وَ حِصْنِ دِمَائِکُمْ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ إِلَى أَهْلِهَا، وَ نَهَاکُمْ عَنِ اَلنَّجَاسَهِ، وَ أَمَرَکُمْ بِکُلِّ خَیْرٍ یُدْنِی إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُ مِنَ اَلنَّارِ ، فَلَمَّا اِسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ مِنَ اَلدُّنْیَا تَوَفَّاهُ اَللَّهُ حَمِیداً سَعِیداً مَرْضِیّاً عِلْمُهُ ، مَشْکُوراً سَعْیُهُ، فَیَا لَهَا مِنْ مُصِیبَهٍ، خُصَّتِ اَلْأَقْرَبِینَ، وَ عَمَّتْ جَمِیعَ اَلْمُسْلِمِینَ ؛ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِیلِهِ، تَرَکَ کِتَابَ اَللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ إِمَامَیْنِ لاَ یَخْتَلِفَانِ، وَ أَخَوَیْنِ لاَ یَتَخَاذَلاَنِ، وَ مُجْتَمِعَیْنِ لاَ یَفْتَرِقَانِ، قَدْ کُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنِّی بِقَمِیصِی، فَسَارَعَ اَلْمُسْلِمُونَ بَعْدَهُ، فَوَ اَللَّهِ مَا کَانَ یُلْقَى فِی رُوعِی، وَ لاَ یَخْطُرُ عَلَى بَالِی!! أَنَّ اَلْعَرَبَ تَعْدِلُ هَذَا اَلْأَمْرَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَنِّی، فَلَمَّا أَبْطَئُوا بِالْوِلاَیَهِ عَلَیَّ، وَ هَمُّوا بِإِزَالَتِهَا عَنِّی، وَ ثَبَتَ اَلْأَنْصَارُ وَ هُمْ کَتِیبَهُ اَلْإِسْلاَمِ ، فَقَالَتْ: إِذَا لَمْ تُسْلِمُوهَا لِعَلِیٍّ فَصَاحِبُنَا سَعْدُ بْنُ عُبَادَهَ أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیْرِهِ!. فَوَ اَللَّهِ مَا أَدْرِی إِلَى مَنْ أَشْکُو؟ إِمَّا أَنْ تَکُونَ اَلْأَنْصَارُ ظُلِمَتْ حَقَّهَا، وَ إِمَّا أَنْ یَکُونُوا ظَلَمُونِی بَلْ حَقِّی اَلْمَأْخُوذُ، وَ أَنَا اَلْمَظْلُومُ.!. وَ قَالَ قَائِلٌ مِنَ اَلْقَوْمِ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَ أَبَا بَکْرٍ فِی حَیَاتِهِ، لِأَنَّهُ أَمَرَهُ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ وَ اَلصَّلاَهُ هِیَ اَلْإِمَامَهُ؛ فَعَلاَمَ اَلْمَشُورَهُ فِیهِ إِنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَهُ؟! فَأَتَى رَهْطٌ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ [صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ] یَعْرِضُونَ عَلَیَّ اَلنُّصْرَهَ. مِنْهُمْ خَالِدٌ، وَ أَبَانٌ اِبْنَا سَعِیدِ بْنِ اَلْعَاصِ ، وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ اَلْکِنْدِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِیُّ ، وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ ، وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ، وَ اَلزُّبَیْرُ بْنُ اَلْعَوَّامِ ، وَ أَبُو سُفْیَانَ بْنُ حَرْبٍ، وَ اَلْبَرَاءُ بْنُ مَالِکٍ اَلْأَنْصَارِیُّ، فَقُلْتُ لَهُمْ: إِنَّ عِنْدِی مِنْ نَبِیِّ اَللَّهِ اَلْعَهْدَ وَ لَهُ اَلْوَصِیَّهُ، وَ لَیْسَ لِی أَنْ أُخَالِفَهُ، وَ لَسْتُ أُجَاوِزُ أَمْرَهُ، وَ مَا أَخَذَهُ عَلَیَّ اَللَّهُ، لَوْ خَزَمُوا أَنْفِی لَأَقْرَرْتُ سَمْعاً وَ طَاعَهً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَبَیْنَا أَنَا عَلَى ذَلِکَ، إِذْ قِیلَ: قَدِ اِنْثَالَ اَلنَّاسُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ وَ أَجْفَلُوا عَلَیْهِ لِیُبَایِعُوهُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ تَخَلَّفَ عَنْ جَیْشِ أُسَامَهَ ، إِذْ کَانَ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَدْ أَمَّرَهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى صَاحِبِهِ، وَ قَدْ کَانَ أَمَرَ أَنْ یُجَهِّزَ جَیْشَ أُسَامَهَ ، فَلَمَّا رَأَیْتُهُ قَدْ تَخَلَّفَ وَ طَمِعَ فِی اَلْإِمَارَهِ، وَ رَأَیْتُ اِنْثِیَالَ اَلنَّاسِ عَلَیْهِ أَمْسَکْتُ یَدِی، وَ رَأَیْتُ أَنِّی أَحَقُّ بِمَقَامِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی اَلنَّاسِ مِمَّنْ قَدْ رَفَضَ نَفْسَهُ، فَلَبِثْتُ مَا شَاءَ اَللَّهُ حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَهً مِنَ اَلنَّاسِ رَجَعَتْ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ أَظْهَرَتْ ذَلِکَ یَدْعُونَ إِلَى مَحْوِ دِینِ اَللَّهِ، وَ تَغْیِیرِ مِلَّهِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ اَلْإِسْلاَمَ وَ قَعَدْتُ، أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً وَ هَدْماً، تَکُونُ مُصِیبَتُهُ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَیَهِ أُمُورِکُمُ اَلَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلاَئِلَ، ثُمَّ یَزُولُ مَا کَانَ مِنْهَا کَمَا یَزُولُ اَلسَّرَابُ، وَ یَنْقَشِعُ کَمَا یَنْقَشِعُ اَلسَّحَابُ؛ وَ رَأَیْتُ اَلنَّاسَ قَدِ اِمْتَنَعُوا بِقُعُودِی عَنِ اَلْخُرُوجِ إِلَیْهِمْ، فَمَشَیْتُ عِنْدَ ذَلِکَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ فَتَأَلَّفْتُهُ، وَ لَوْ لاَ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ لَبَادَ اَلْإِسْلاَمُ، ثُمَّ نَهَضْتُ فِی تِلْکَ اَلْأَحْدَاثِ حَتَّى أَنَاخَ اَلْبَاطِلُ، وَ کَانَتْ « کَلِمَهُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا » … « وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ » ثُمَّ إِنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَهَ ، لَمَّا رَأَى اَلنَّاسَ یُبَایِعُونَ أَبَا بَکْرٍ ، نَادَى: وَ اَللَّهِ مَا أَرَدْتُهَا حَتَّى صَرَفْتُ عَنْ عَلِیٍّ، وَ لاَ أُبَایِعُکُمْ أَبَداً حَتَّى یُبَایِعَکُمْ عَلِیٌّ، وَ لَعَلِّی لاَ أَفْعَلُ وَ إِنْ بَایَعَ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ أَقْطَعَ قَوْلَ سَعْدٍ فَرَکِبَ فَرَسَهُ وَ أَتَى حَوْرَانَ ، وَ أَقَامَ فِی غَسَّانَ حَتَّى هَلَکَ، وَ أَبَى أَنْ یُبَایِعَ. وَ قَامَ فَرْوَهُ بْنُ عُمَرَ اَلْأَنْصَارِیُّ ، فَقَالَ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ هَلْ فِیکُمْ رَجُلٌ تَحِلُّ لَهُ اَلْخِلاَفَهُ، أَوْ یُقْبَلَ فِی اَلشُّورَى فِیهِ مَا فِی عَلِیٍّ ؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: فَهَلْ فى عَلِیٍّ مَا لَیْسَ فى أَحَدٍ مِنْکُمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ!، قَالَ: فَمَا صَدَّکُمْ عَنْهُ؟! قَالُوا: اِجْتِمَاعُ اَلنَّاسِ عَلَى أَبِی بَکْرٍ ؟! قَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَئِنْ کُنْتُمْ أَصَبْتُمْ أَسِنَّتَکُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ سُنَنَکُمْ، فَلَوْ جَعَلْتُمُوهَا فِی عَلِیٍّ لَأَکَلْتُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ؛ فَتَوَلَّى أَبُو بَکْرٍ فَصَحِبْتُهُ وَ اَللَّهِ مُنَاصِحاً، وَ أَطَعْتُهُ فِیمَا أَطَاعَ اَللَّهَ، جَاهَدَ وَ مَا طَمِعْتُ أَنْ لَوْ حَدَثَ بِهِ حَادِثٌ وَ أَنَا حَیٌّ أَنْ یَرُدَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِی نَازَعْتُهُ فِیهِ إِلَى طَمَعٍ مُسْتَیْقِنٍ، وَ لاَ یَئِسْتُ مِنْهُ یَأْسَ مَنْ لاَ یَرْجُوهُ، وَ لَوْ لاَ خَاصَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عُمَرَ ، وَ أَمْرٌ قَدْ عَقَدَاهُ بَیْنَهُمَا، لَظَنَنْتُ أَنَّهُ لاَ یَدْفَعُهَا عَنِّی هَذَا، وَ قَدْ سَمِعَ قَوْلَ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ) لِبُرَیْدَهَ اَلْأَسْلَمِیِّ ، وَ ذَلِکَ : أَنَّ اَلنَّبِیَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بَعَثَنِی وَ خَالِدَ بْنَ اَلْوَلِیدِ إِلَى اَلْیَمَنِ فَقَالَ: إِذَا تَفَرَّقْتُمَا فَکُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمَا أَمِیرٌ عَلَى حِیَالِهِ، وَ إِذَا اِجْتَمَعْتُمَا فَأَنْتَ یَا عَلِیُّ أَمِیرٌ عَلَى خَالِدٍ ، فَأَغَرْنَا عَلَى أَبْیَاتٍ، وَ سَبَیْنَا فِیهِمْ خَوْلَهَ بِنْتَ جَعْفَرٍ جَانَّ اَلصَّفَا ، وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ جَانَّ اَلصَّفَا لِحُسْنِهَا، فَأَخَذْتُ خَوْلَهَ وَ اِغْتَنَمَهَا خَالِدٌ مِنِّی! وَ بَعَثَ بُرَیْدَهَ اَلْأَسْلَمِیَّ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) ، فَأَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ مِنِّی وَ مِنْ أَخْذِی خَوْلَهَ ، فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) : حَظُّهُ فِی اَلْخُمُسِ أَکْثَرُ مِمَّا أَخَذَ، إِنَّهُ وَلِیُّکُمْ بَعْدِی، وَ یَسْمَعُهَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ !. وَ هَذَا بُرَیْدَهُ لَمْ یَمُتْ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا مَقَالٌ لِقَائِلٍ؟!، فَلَمَّا اُحْتُضِرَ بَعَثَ إِلَى عُمَرَ فَوَلاَّهُ، فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ، وَ نَاصَحْتُ لِلدِّینِ، وَ تَوَلَّى عُمَرُ تِلْکَ اَلْأُمُورَ، وَ کَانَ مَرَضِیَّ اَلسِّیرَهِ، مَیْمُونَ اَلنَّقِیبَهِ عِنْدَهُمْ، حَتَّى إِذَا اُحْتُضِرَ، قُلْتُ فِی نَفْسِی: لَنْ یَعْدِلَهَا عَنِّی، فَجَعَلَنِی سَادِسَ سِتَّهٍ ، وَ أَمَرَ صُهَیْباً أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ! وَ دَعَا أَبَا طَلْحَهَ زَیْدَ بْنَ سَهْلٍ اَلْأَنْصَارِیَّ ، فَقَالَ: کُنْ فِی خَمْسِینَ رَجُلاً مِنْ قَوْمِکَ فَاقْتُلْ مَنْ أَبَى أَنْ یَرْضَى مِنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّهِ،! فَکَیْفَ قَالَ: قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ عَنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّهِ رَاضٍ، وَ قَالَ: فِی حَالَهٍ: اُقْتُلْ مَنْ أَبَى مِنْهُمْ وَ هُمْ عِنْدَهُ مِمَّنْ قَدْ رَضِیَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ عَنْهُمْ، إِنَّ ذَلِکَ لَمِنَ اَلْعَجَبِ!! ثُمَّ اِجْتَمَعُوا فَمَا کَانُوا لِوِلاَیَهِ أَحَدٍ أَشَدَّ کَرَاهِیَهٍ مِنْهُمْ لِوِلاَیَتِی عَلَیْهِمْ، فَکَانُوا یَسْمَعُونِّی أُحَاجُّ أَبَا بَکْرٍ فَأَقُولُ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ إِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَحَقُّ بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ مَا کَانَ فِینَا مَنْ یَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ، وَ یَعْرِفُ اَلسُّنَّهَ وَ یَدِینُ بِدِینِ اَلْحَقِّ، فَخَشِیَ اَلْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّیتُ عَلَیْهِمْ أَنْ لاَ یَکُونَ لَهُمْ فِی اَلْأَمْرِ نَصِیبٌ مَا بَقُوا، وَ أَخَذُوا بِأَنْفَاسِهِمْ، وَ اِعْتَرَضَ فِی حُلُوقِهِمْ، فَأَجْمَعُوا إِجْمَاعاً وَاحِداً، فَصَرَفُوا اَلْوِلاَیَهَ عَنِّی إِلَى عُثْمَانَ وَ أَخْرَجُونِی مِنَ اَلْإِمْرَهِ عَلَیْهِمْ! رَجَاءَ أَنْ یَنَالُوهَا وَ یَتَدَاوَلُوهَا، ثُمَّ قَالُوا هَلُمَّ فَبَایِعْ وَ إِلاَّ جَاهَدْنَاکَ!!. فَبَایَعْتُ مُسْتَکْرَهاً، وَ صَبَرْتُ مُحْتَسِباً، فَقَالَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ : یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ إِنَّکَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ لَحَرِیصٌ، قُلْتُ: حِرْصِی عَلَى أَنْ یَرْجِعَ حَقِّی فِی عَافِیَهٍ، وَ لاَ یَجُوزُ لِی عَنْهُ اَلسُّکُوتُ لِإِثْبَاتِ اَلْحُجَّهِ عَلَیْکُمْ، وَ أَنْتُمْ حَرَصْتُمْ عَلَى دُنْیَا تَبِیدُ، فَإِنِّی قَدْ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَوْلَى بِهِ مِنْکُمْ، وَ أَنْتُمْ تَصْرِفُونَ وَجْهِی دُونَهُ، وَ تَحُولُونَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ، فَبُهِتُوا، « وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِینَ » اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی، أَضَاعُوا سُنَّتِی، وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی، أَمْراً کُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونِیهِ، ثُمَّ قَالُوا: أَلاَ إِنَّ فِی اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَ فِی اَلْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ کَمَداً أَوْ مِتْ مُتَأَسِّفاً حَنَقاً، وَ اَیْمُ اَللَّهِ لَوْ اِسْتَطَاعُوا أَنْ یَدْفَعُوا قَرَابَتِی کَمَا قَطَعُوا سُنَّتِی لَفَعَلُوا ، وَ لَکِنْ لَمْ یَجِدُوا إِلَى ذَلِکَ سَبِیلاً، وَ کَانَ نَبِیُّ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَهِدَ إِلَیَّ فَقَالَ: یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ لَکَ وَلاَیَهُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَإِنْ وَلَّوْکَ فِی عَافِیَهٍ وَ اِجْتَمَعُوا عَلَیْکَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اِخْتَلَفُوا عَلَیْکَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِیهِ، فَإِنَّ اَللَّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ مَخْرَجاً. فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ مَعِی رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ، وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلُ بَیْتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَلَى اَلْمَوْتِ وَ اَلْهَلاَکِ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٌ ، مَا بَایَعْتُ کُرْهاً، فَأَغْضَیْتُ عَلَى اَلْقَذَى وَ تَجَرَّعْتُ اَلشَّجَى، وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ اَلْغَیْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ اَلْعَلْقَمِ وَ آلَمَ القلوب [لِلْقُلُوبِ] مِنْ حَزِّ اَلشِّفَارِ، . ثُمَّ تَفَاقَمَتِ اَلْأُمُورُ، فَمَا زَالَتْ تَجْرِی عَلَى غَیْرِ جِهَتِهَا، فَصَبَرْتُ عَلَیْکُمْ حَتَّى إِذَا نَقَمْتُمْ عَلَى عُثْمَانَ أَنَّبْتُمُوهُ فَقَتَلْتُمُوهُ، خَذَلَهُ أَهْلُ بَدْرٍ ، وَ قَتَلَهُ أَهْلُ مِصْرَ ، مَا أَمَرْتُ وَ لاَ نَهَیْتُ عَنْهُ، وَ لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَکُنْتُ قَاتِلاً، وَ لَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ لَصِرْتُ نَاصِراً. ثُمَّ جِئْتُمُونِی لِتُبَایِعُونِی فَأَبَیْتُ عَلَیْکُمْ فَأَمْسَکْتُ یَدِی فَنَازَعْتُمُونِی وَ رَافَعْتُمُونِی، وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُهَا، وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا، ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکُکَ اَلْهِیمِ عَلَى حِیَاضِهَا یَوْمَ وُرُودِهَا، وَ اِزْدَحَمْتُمْ عَلَیَّ [حَتَّى] ظَنَنْتُ أَنَّ بَعْضَکُمْ قَاتِلٌ بَعْضاً، وَ أَنَّکُمْ قَاتِلِیَّ حَتَّى اِنْقَطَعَ اَلنَّعْلُ وَ سَقَطَ اَلرِّدَاءُ، وَ وُطِئَ اَلضَّعِیفُ، وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ اَلنَّاسِ بَیْعَتَهُمْ إِیَّایَ أَنْ حُمِلَ إِلَیْهَا اَلصَّغِیرُ وَ خَرَجَ إِلَیْهَا اَلْکَبِیرُ، وَ تَحَامَلَ إِلَیْهَا اَلْعَلِیلُ وَ حَسِرَتْ إِلَیْهَا اَلْکُفَّارُ ، فَقُلْتُمْ بَایِعْنَا لاَ نَجِدُ غَیْرَکَ وَ لاَ نَرْضَى إِلاَّ بِکَ، فَبَایِعْنَا لاَ نَتَفَرَّقُ وَ (لاَ) نَخْتَلِفُ، فَبَایَعْتُکُمْ عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ دَعَوْتُ اَلنَّاسَ إِلَى بَیْعَتِی، فَمَنْ بَایَعَنِی طَائِعاً قَبِلْتُ مِنْهُ وَ مَنْ أَبَى تَرَکْتُهُ، فَبَایَعَنِی فِیمَنْ بَایَعَنِی طَلْحَهُ وَ اَلزُّبَیْرُ ، وَ لَوْ أَبَیَا مَا أَکْرَهْتُهُمَا کَمَا لَمْ أُکْرِهْ غَیْرَهُمَا، وَ کَانَ طَلْحَهُ یَرْجُو اَلْیَمَنَ، وَ اَلزُّبَیْرُ یَرْجُو اَلْعِرَاقَ ، فَلَمَّا عَلِمَا أَنِّی غَیْرُ مُوَلِّیهِمَا، اِسْتَأْذَنَا فِی اَلْعُمْرَهِ، یُرِیدَانِ اَلْغَدْرَهَ، فَأَتَیَا عَائِشَهَ فَاسْتَخَفَّاهَا مَعَ شَیْءٍ کَانَ فِی نَفْسِهَا عَلَیَّ؛ وَ اَلنِّسَاءُ نَوَاقِصُ اَلْعُقُولِ، نَوَاقِصُ اَلْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ اَلْحُظُوظِ، فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَلاَ شَهَادَهَ لَهُنَّ إِلاَّ فِی اَلدَّیْنِ وَ شَهَادَهُ اِمْرَأَتَیْنِ بِرَجُلٍ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى اَلْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ اَلرِّجَالِ. وَ قَادَهُمَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَى اَلْبَصْرَهِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا اَلْأَمْوَالَ وَ اَلرِّجَالَ، فَبَیْنَا هُمَا یَقُودَانِهَا إِذَا هِیَ تَقُودُهُمَا، فَاتَّخَذَاهَا دَرِیئَهً یُقَاتِلاَنِ بِهَا وَ إِلَى خَطِیئَهٍ أَعْظَمَ مِمَّا أَتَیَا أَخْرَجَا أُمَّهُمَا زَوْجَهَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ کَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اَللَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ عَلَیْهَا، وَ صَانَا حَلاَئِلَهُمَا مَا أَنْصَفَا اَللَّهَ وَ لاَ رَسُولَهُ فَأَصَابُوا ثَلاَثَ خِصَالٍ مِنْ حَقِّهَا عَلَى مَنْ فَعَلَهَا مِنَ اَلنَّاسِ فِی کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، اَلْبَغْیَ وَ اَلنَّکْثَ وَ اَلْمَکْرَ، قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: « یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنَّمٰا بَغْیُکُمْ عَلىٰ أَنْفُسِکُمْ » وَ قَالَ تَعَالَى: « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ » وَ قَالَ تَعَالَى: « وَ لاٰ یَحِیقُ اَلْمَکْرُ اَلسَّیِّئُ إِلاّٰ بِأَهْلِهِ » . فَقَدْ وَ اَللَّهِ بَغَیَا عَلَیَّ وَ نَکَثَا بَیْعَتِی، وَ غَدَرَا بِی، إِنِّی مُنِیتُ بِأَرْبَعَهٍ مَا مُنِیَ أَحَدٌ بِمِثْلِهِنَّ، مُنِیتُ بِأَطْوَعِ اَلنَّاسِ فِی اَلنَّاسِ، عَائِشَهَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ وَ بِأَشْجَعِ اَلنَّاسِ اَلزُّبَیْرِ بْنِ اَلْعَوَّامِ، وَ بِأَخْصَمِ اَلنَّاسِ طَلْحَهَ بْنِ عُبَیْدِ اَللَّهِ، وَ بِأَکْثَرِ اَلنَّاسِ مَالاً یَعْلَى بْنِ مُنْیَهَ اَلتَّمِیمِیِّ ، أَعَانَ عَلَیَّ بِأَصْوَاعِ اَلدَّنَانِیرِ، وَ اَللَّهِ لَئِنِ اِسْتَقَامَ هَذَا اَلْأَمْرُ لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ فَیْئاً لِلْمُسْلِمِینَ ، فَأَتَیَا اَلْبَصْرَهَ وَ أَهْلُهَا مُجْتَمِعُونَ عَلَى طَاعَتِی وَ بَیْعَتِی، وَ بِهَا شِیعَتِی وَ خُزَّانُ بَیْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِینَ ، فَدَعَوُا اَلنَّاسَ إِلَى مَعْصِیَتِی، وَ إِلَى نَقْضِ بَیْعَتِی فَمَنْ أَطَاعَهُمْ أَکْفَرُوهُ وَ مَنْ عَصَاهُمْ قَتَلُوهُ، فَثَارَ بِهِمْ حَکِیمُ بْنُ جَبَلَهَ اَلْعَبْدِیُّ فِی سَبْعِینَ رَجُلاً مِنْ عُبَّادِ أَهْلِ اَلْبَصْرَهِ وَ کَانُوا یُسَمَّوْنَ أَصْحَابَ اَلثَّفِنَاتِ کَأَنَّ جَبَهَاتِهِمْ مِثْلُ ثَفِنَاتِ اَلْإِبِلِ، وَ أَبَى أَنْ یُبَایِعَهُمَا یَزِیدُ بْنُ اَلْحَرْثِ اَلْیَشْکُرِیُّ وَ هُوَ شَیْخُ أَهْلِ اَلْبَصْرَهِ یَوْمَئِذٍ وَ قَالَ: اِتَّقِیَا اَللَّهَ، إِنَّ أَوَّلَکُمَا قَادَنَا إِلَى اَلْجَنَّهِ فَلاَ یَقُودُنَا آخِرُکُمَا إِلَى اَلنَّارِ ؛ أَمَّا یَمِینِی فَشَغَلَهَا عَنِّی عَلِیُّ [بْنُ أَبِی طَالِبٍ] (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) بِبَیْعَتِی إِیَّاهُ وَ أَمَّا شِمَالِی فَهَذِهِ خُذَاهَا فَارِغَهً إِنْ شِئْتُمَا!، فَخُنِقَ حَتَّى مَاتَ. وَ قَامَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَکِیمٍ اَلتَّمِیمِیُّ ، فَقَالَ: یَا طَلْحَهُ تَعْرِفُ هَذَا اَلْکِتَابَ؟ قَالَ: نَعَمْ هَذَا کِتَابِی إِلَیْکَ، قَالَ: هَلْ تَدْرِی مَا فِیهِ؟ قَالَ: اِقْرَأْهُ عَلَیَّ، فَقَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ عَیْبُ عُثْمَانَ وَ دُعَاؤُهُ إِلَى قَتْلِهِ، ثُمَّ أَخَذَا عَامِلِی عُثْمَانَ بْنَ حُنَیْفٍ أَمِیرَ اَلْأَنْصَارِ فَمَثَّلاَ بِهِ، وَ نَتَفَا کُلَّ شَعْرَهٍ فِی رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ، وَ قَتَلاَ شِیعَتِی ، طَائِفَهً صَبْراً وَ طَائِفَهً غَدْراً، جَالَدُوا بِالسُّیُوفِ حَتَّى لَقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَادِقِینَ، فَوَ اَللَّهِ لَوْ لَمْ یُصِیبُوا مِنْهُمْ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُتَعَمِّدِینَ بِقَتْلِهِ لَحَلَّ لِی قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُ ذَلِکَ اَلْجَیْشِ کُلِّهِ؛ أَمَا طَلْحَهُ فَرَمَاهُ مَرْوَانُ بِسَهْمٍ فَقَتَلَهُ، وَ أَمَّا اَلزُّبَیْرُ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لَهُ: تُقَاتِلُ عَلِیّاً وَ أَنْتَ لَهُ ظَالِمٌ فَرَجَعَ مِنَ اَلْحَرْبِ عَلَى عَقِبِهِ؛ وَ أَمَّا عَائِشَهُ ، فَإِنَّ نَبِیَّ اَللَّهِ نَهَاهَا عَنْ مَسِیرِهَا، فَعَضَّتْ یَدَهَا نَدَامَهً عَلَى مَا کَانَ مِنْهَا ؛ وَ کَانَ طَلْحَهُ لَمَّا نَزَلَ بِذِی قَارٍ ، قَامَ خَطِیباً فَقَالَ: یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّا أَخْطَئْنَا فِی أَمْرِ عُثْمَانَ خَطِیئَهً لاَ یُخْرِجُنَا مِنْهَا إِلاَّ اَلطَّلَبُ بِدَمِهِ!! وَ عَلِیٌّ قَاتِلُهُ وَ عَلَیْهِ اَلْقَوَدُ، وَ قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ مَعَ نَسَّاجِی اَلْیَمَنِ وَ قَصَّابِی وَ مُنَافِقِی مِصْرَ ؛ فَلَمَّا بَلَغَنِی ذَلِکَ کَتَبْتُ إِلَیْهِ أُنَاشِدُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَ لَسْتَ أَتَیْتَنِی فِی أَهْلِ مِصْرَ ؟ وَ قَدْ حَصَرُوا عُثْمَانَ !؟ فَقُلْتَ: اِنْهَضْ بِنَا إِلَى هَذَا اَلرَّجُلِ، فَإِنَّا لاَ نَسْتَطِیعُ قَتْلَهُ إِلاَّ بِکَ، أَ لاَ تَعْلَمُ أَنَّهُ سَیَّرَ أَبَا ذَرٍّ ، وَ فَتَقَ بَطْنَ عَمَّارٍ وَ آوَى اَلْحَکَمَ بْنَ اَلْعَاصِ طَرِیدَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ اِسْتَعْمَلَ اَلْفَاسِقَ فِی کِتَابِ اَللَّهِ اَلْوَلِیدَ بْنَ عُقْبَهَ بْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ قَدْ ضُرِبَ فِی اَلْخَمْرِ وَ سَلَّطَ خَالِدَ بْنَ عُرْفُطَهَ اَلْعُذْرِیِّ وَ أَنْحَى عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ یُحَرِّفُهُ وَ یُحْرِقُهُ!! فَقُلْتُ: لاَ أَرَى قَتْلَهُ اَلْیَوْمَ، وَ أَنْتَ اَلْیَوْمَ تَطْلُبُ بِدَمِهِ!؟ فأتیاه [فَابْنَاهُ] مَعَکُمَا عَمْرٌو وَ سَعِیدٌ، ، فخلیاه [فَخَلُّوا] عَنْهُمَا یَطْلُبَانِ بِدَمِ أَبِیهِمَا، مَتَى کَانَتْ أَسَدٌ وَ تَیْمٌ أَوْلِیَاءَ دَمِ بَنِی أُمَیَّهَ !؟ فَانْقَطَعَا عِنْدَ ذَلِکَ؛ وَ قَامَ عِمْرَانُ بْنُ اَلْحُصَیْنِ اَلْخُزَاعِیُّ صَاحِبُ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: یَا هَذَانِ لاَ تُخْرِجَانَا مِنْ طَاعَهِ اَللَّهِ عَلَى أَنْفُسِکُمَا، وَ لاَ تَحْمِلاَنَا عَلَى نَقْضِ بَیْعَتِهِ، فَإِنَّهَا لِلَّهِ رِضًى، أَ مَا وَسِعَتْکُمَا بُیُوتُکُمَا حَتَّى جِئْتُمَا بِأُمِّ اَلْمُؤْمِنِینَ لِطَاعَتِهَا إِیَّاکُمَا مِنْ مَسِیرِهَا مَعَکُمَا، وَ کُفَّا عَنَّا أَنْفُسَکُمَا، وَ اِرْجِعَا، [مِنْ حَیْثُ جِئْتُمَا] فَأَبَیَا عَلَیْهِ؛ ثُمَّ نَظَرْتُ فِی أَهْلِ اَلشَّامِ فَإِذَا هُمْ بَقِیَّهُ اَلْأَحْزَابِ وَ حُثَالَهُ اَلْأَعْرَابِ فَرَاشُ نَارٍ، وَ ذِبَّانُ طَمَعٍ، تَجَمَّعُوا مِنْ کُلِّ أَوْبٍ وَ مَنْزِلٍ مِمَّنْ کَانَ یَنْبَغِی أَنْ یُؤَدَّبَ وَ یُدَرَّبَ وَ یُوَلَّى عَلَیْهِ، لَیْسُوا مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لاَ اَلتَّابِعِینَ بِإِحْسَانٍ، فَسِرْتُ إِلَیْهِمْ وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى اَلطَّاعَهِ وَ اَلْجَمَاعَهِ فَأَبَوْا إِلاَّ شِقَاقِی وَ عِنَادِی وَ فِرَاقِی، وَ قَامُوا فِی وُجُوهِ اَلْمُسْلِمِینَ یَنْضَحُونَهُمْ بِالنَّبْلِ، فَهُنَاکَ نَهَدْتُ إِلَیْهِمْ بِالْمُسْلِمِینَ فَقَاتَلُوهُمْ، فَلَمَّا عَضَّهُمُ اَلسِّلاحُ وَ وَجَدُوا أَلَمَ اَلْجِرَاحِ رَفَعُوا اَلْمَصَاحِفَ یَدْعُونَ إِلَى مَا فِیهَا! فَأَنْبَأْتُهُمْ أَنَّهُمْ لَیْسُوا بِأَصْحَابِ دِینٍ وَ لاَ قُرْآنٍ ، وَ أَنَّهُمْ رَفَعُوهَا خَدِیعَهً وَ مَکْراً وَ مَکِیدَهً وَ غَدْراً، فَامْضُوا عَلَى حَقِّکُمْ وَ قِتَالِکُمْ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ وَ قُلْتُمْ : اِقْبَلْ مِنْهُمْ فَإِنْ أَجَابُونَا إِلَى مَا فِی اَلْکِتَابِ جَامَعُونَا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَیْهِ مِنَ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ أَبَوْا، کَانَ أَعْظَمَ لِحُجَّتِنَا عَلَیْهِمْ فَقَبِلْتُ مِنْهُمْ، وَ کَفَفْتُ عَنْهُمْ وَ کَانَ اَلصُّلْحُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ عَلَى رَجُلَیْنِ حَکَمَیْنِ یُحْیِیَانِ مَا أَحْیَى اَلْقُرْآنُ، وَ یُمِیتَانِ مَا أَمَاتَ اَلْقُرْآنُ، فَاخْتَلَفَ رَأْیُهُمَا وَ تَفَرَّقَ حُکْمُهُمَا وَ نَبَذَا حُکْمَ اَلْقُرْآنِ وَ خَالَفَا مَا فِی اَلْکِتَابِ وَ اِتَّبَعَا أَهْوَاءَهُمَا « بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اَللّٰهِ » فَجَنَّبَهُمَا اَللَّهُ اَلسَّدَادَ، وَ رَکَسَهُمَا فِی اَلضَّلاَلِ ؛ وَ اِنْحَازَتْ فِرْقَهٌ عَنَّا فَتَرَکْنَاهُمْ وَ مَا تَرَکُونَا، فَقُلْنَا اِدْفَعُوا إِلَیْنَا قَتَلَهَ إِخْوَانِنَا، ثُمَّ کِتَابُ اَللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ، فَقَالُوا: کُلُّنَا قَتَلَتُهُمْ وَ کُلُّنَا اِسْتَحَلَّ دِمَاءَهُمْ وَ دِمَاءَکُمْ، فَشَدَّتْ عَلَیْهِمْ خَیْلُنَا فَصَرَعَهُمُ اَللَّهُ مَصَارِعَ اَلظَّالِمِینَ. .)
[۱۰] نهج البلاغه، نامه ۲۸ (وَ زَعَمْتَ أَنِّی لِکُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى کُلِّهِمْ بَغَیْتُ، فَإِنْ یَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ فَلَیْسَتِ الْجِنَایَهُ عَلَیْکَ فَیَکُونَ الْعُذْرُ إِلَیْکَ: “وَ تِلْکَ شَکَاهٌ ظَاهِرٌ عَنْکَ عَارُهَا”. وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَهٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا، وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا.)
[۱۱] خطبه شقشقیه
[۱۲] نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶ (وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَز یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ، فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بحَذَافِیرِهِ أَبَداً، وَ الْعَرَبُ الْیَوْمَ وَ إِنْ کَانُوا قَلِیلًا فَهُمْ کَثِیرُونَ بالْإِسْلَامِ عَزیزُونَ بالاجْتِمَاعِ، فَکُنْ قُطْباً وَ اسْتَدرِ الرَّحَی بالْعَرَب وَ أَصْلِهِمْ دُونَکَ نَارَ الْحَرْب، فَإِنَّکَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَیْکَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا، حَتَّی یَکُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَکَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَیْکَ مِمَّا بَیْنَ یَدَیْکَ. إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ یَنْظُرُوا إِلَیْکَ غَداً یَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَب فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ، فَیَکُونُ ذَلِکَ أَشَدَّ لِکَلَبهِمْ عَلَیْکَ وَ طَمَعِهِمْ فِیکَ. فَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ مَسیرِ الْقَوْمِ إِلَی قِتَالِ الْمُسْلِمِینَ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَکْرَهُ لِمَسیرِهِمْ مِنْکَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَی تَغْیِیرِ مَا یَکْرَهُ؛ وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ عَدَدهِمْ، فَإِنَّا لَمْ نَکُنْ نُقَاتِلُ فِیمَا مَضَی بالْکَثْرَهِ وَ إِنَّمَا کُنَّا نُقَاتِلُ بالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَهِ.)
[۱۳] دیوان امام علی علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۸۹
پاسخ دهید