حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ ۵ دی ماه ۱۴۰۱ در آستان مقدّس امامزاده صالح علیه السلام (هیئت ریحانه النّبی سلام الله علیها) به ادامه سخنرانی با موضوع «ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
(متأسفانه صوت دقایق ابتدایی این جلسه؛ بدلیل نقص فنی ضبط نشده است)
مرور جلسات قبل
… اگر فرماندهی سپاه قدس حاج قاسم سلیمانی باشد چه میشود؟ اگر حامد کاشانی باشد چه میشود؟
آیا شما در این سه ماه، جای خالی شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را احساس نکردید؟
ما قدر حکومت را نمیدانیم، این موضوع را برای ما تعریف نکردهاند. شما که شیعهی جمهوری اسلامی نیستید، حداکثر فکر شما در جمهوری اسلامی عمیق شده است. شما شیعههای «اولْجایتو» و «شاه طهماسب» هستید، یکی مغول است و یکی هم صفویه. حکومتها هستند که دین درست میکنند. گاهی یک دین حق را ترویج میکنند، گاهی از یک چیز باطل… سامری یک گوسالهای درست میکند و آن را به دین تبدیل میکند.
نقش حکومت در دین مردم
هیچ آیینی قوّت پیدا نمیکند، الا با حکومت.
این مثال را ببینید که در صحیح مسلم است.
«حذیفه» میگوید روزی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدم و عرض کردم: ما خیلی زیاد شدهایم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «کَمْ مَنْ یَلْفِظُ الْإِسْلَامَ»[۱] چند نفر لا اله الا الله میگویند؟ گفتم: نزدیک به پانصد نفر شدهایم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: مبتلا میشوید.
میدانید که حذیفه «منافقشناس» است، آن شبی که آن چند نفر در تبوک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کردند و خواستند شترِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به دره بیندازند، حذیفه اینها را دید و شناخت. بعضی از اینها تا آخر عمر حذیفه نزد او میرفتند و میگفتند: تو را به خدا قسم میدهم که آیا آن شب مرا هم دیدی یا نه؟! اگر نبودید چرا میترسیدید؟ میترسیدند که حذیفه آنها را لو بدهد!
حذیفه میگوید: «فَابْتُلِیَنَا حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا لَا یُصَلِّی إِلَّا سِرًّا»، مبتلا شدیم، دیگر نمیتوانستیم نماز بخوانیم، باید پنهانی نماز میخواندیم.
ببینید که شارحان صحیح مسلم چه گفتهاند. واضح است که نماز مساجد شلوغ بود، امام جماعت مانند عمروعاص و ضحاک و کعب الآحبار و مغیره بودند. دین درست کردند، آنقدری که شارحین گفتهاند شاه بنی امیه تصمیم میگرفت و میگفت: الآن وقت نیست، زمان نماز همین موقعی باشد که من میگویم، یعنی ساعت را جابجا میکردند. مثلاً میگفتند نمیخواهم این ذکر را بگویید، از این به بعد این ذکر را میگوییم. چه کسی جرأت داشت مخالفت کند؟
اگر کسی به مسجد نمیرفت میگفتند او تارک صلاه است، برای همین مجبور بودند بروند و پشت سر کسانی مانند عمروعاص و ضحاک و مغیره و معاویه و عمر نماز بخوانند.
حال چطور نماز درست را بخوانند؟ «فَابْتُلِیَنَا حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا لَا یُصَلِّی إِلَّا سِرًّا»؛ مجبور بودند یک مرتبه نماز را سر وقت درست، پنهانی بخواند، یک مرتبه هم در مسجد پشت سر اینها نماز بخواند که متّهم به تارک الصلاه نشود که او را بکشند!
برای چه این کار را میکردند؟ نمیخواستند کسی به خودش اجازه بدهد که پشت سر آن فاسق نماز نخواند، باید حرمت آن فاسق حفظ میشد! لذا حتّی اگر کسی مست بود هم باید به مسجد میآمد.
نقش حکومت در فرهنگ و هنجار
حکومت میتواند فرهنگ درست کند، میتواند ضدفرهنگ درست کند، حکومت میتواند هنجار را ناهنجار کند و ناهنجار را هنجار کند.
وقتی زیاد این کار را میکند، کار به جایی میرسد که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر سر حکومت مستقر میشوند، دو گروه نمیگذارند حضرت کار کند. یک گروه آن مردمی هستند که این دین جدید را اسلام میبینند، اینها دائماً به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تذکّر میدهند! امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر کاری میکردند اینها میگفتند عمر اینطور نبود، ابوبکر اینطور نبود، عثمان اینطور نبود. مدام حضرت را مؤاخذه میکنند. حضرت یا باید وارد عرصه بشوند و توضیح بدهند، که در اینصورت لشگر حضرت از هم میپاشد. یا اینکه حضرت باید چقدر با اینها مدارا کند؟ حضرت باید چقدر انحراف را تحمّل کنند؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تقریباً سی انحراف (از حق الله تا حق الناس) را نام بردهاند و فرمودهاند که اگر من بخواهم اینها را اصلاح کنم، لشگر از بین میرود.
وقتی جنگهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تمام شد و محمد بن ابی بکر کشته شد…
زمانی در صفین کسی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسید: سقیفه چه شد؟ حضرت فرمودند: الآن زمان این حرفها نیست. اما وقتی محمد بن ابی بکر سال ۳۸ بعد از نهروان شهید شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نامه نوشتند و فرمودند هر هفته یک نفر این نامهی من در مورد سقیفه را بخواند.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متن را فرمودند و «ابن ابی رافع» نوشت و حضرت ده نفر را هم شاهد گرفتند و فرمودند: شما ده نفر قبل از خطبه میایستید تا او برای مردم بخواند که اگر جعفر و حمزه بودند علی بیعت نمیکرد، دست من تنها بود، همسر مرا کشتند…
حضرت هر هفته این کار را میکردند و بعد خطبه نماز جمعه میخواندند، این برای زمانی بود که دیگر لشگر پاشیده شده بود. اما حضرت تا آن زمان مجبور بودند و تحمل میکردند. دو سال پایانی حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، هر هفته سخنرانی پیش از خطبهی نمازجمعه، خواندنِ نامهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راجع به سقیفه بود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پدرِ امّت
روزی معاویه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نوشت: تو همیشه با خلفا دشمن بودی و به اینها حسودی میکرد و در نهایت هم مجبور شدند تو را طنابپیچ روی زمین بکشند و ببرند تا از تو بیعت بگیرند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ»،[۲] خواستی مرا مذمت کنی اما مدح کردی، تو اقرار کردی که علی با آزادی بیعت نکرد! همانطور که گفتی مرا آنطور با سر برهنه روی زمین کشیدند و بردند و شمشیر بر سر من گرفتند تا بیعت کنم، من بیعت نمیکردم. من اینها را قبول نداشتم.
«وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٌ مَا بَایَعْتُ کُرْهاً»،[۳] اگر عموی من حمزه و برادرم جعفر بودند من بیعت نمیکردم، تنها و مضطر شدم، آنجا هم اسلام در خطر افتاد.
بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و گفتند روم شرقی میخواهد حمله کند، چون تو بیعت نکردهای هیچ کسی هم به جنگ نمیرود، بیا و اعلام کن که با ما درگیر نیستی تا مردم به جنگ بروند، خطر است و مسلمین در خطر هستند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که پدر امّت هستند وقتی دیدند اسلام در خطر است و جمع مسلمین در خطر است فرمودند: دیدم اگر اسلام را یاری نکنم، رخنهای در اسلام ایجاد میشود و اسلام از بین میرود، اضطراراً و اکراهاً و بخاطر مصلحت مسلمین آمدم و گفتم که من دیگر با شما درگیر نیستم.
همین موضوع نشان میدهد که چه کسی پدر امّت است، وگرنه آنها تا پرتگاه بردند و کوتاه هم نیامدند، اما این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودهاند که زحمت کشیدهاند، آن زمانی که اینها در جنگها فرار میکردند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند که شمشیر میزدند، این پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند که خون دل میخوردند، دل مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیآید که اسلام نابود بشود، دل مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیآید که همهی مسلمین از بین بروند و چیزی نماند، برای همین مجبور هستند که کوتاه بیایند.
وقتی حکومت فرهنگ را عوض کند
حکومت کاری میکند که فرهنگ عوض بشود، سنّت و روش و آداب بشود و اولویت پیدا بشود، یک چیزی اصل بشود و چیز دیگری فرع بشود.
دیگر لازم نیست خود طرف زنده باشد…
بلاتشبیه بلاتشبیه غیرتی که شما نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارید، البته در این مثال، غیرتِ شما درست است، اگر یک نفر بخواهد به اینجا بیاید و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت کند، شما با او چه میکنید؟ حال اگر شما نسبت به یک امر باطل اینطور غیرت داشته باشید چطور میشود؟ دیگر نمیشود آن باطل را درست کرد، چون مردم خیال میکنند که این دین است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواستند بدعتی را جابجا کنند، مردم فریاد میزدند که سنّت از بین رفت! چرا میخواهی جلوی عبادت ما را بگیری؟ یعنی نمیفهمیدند که این عبادت نیست و بدعت است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سی مورد را نام بردهاند، حتّی بعضی از آنها حق الناس است، ظلم به فرد است، حضرت میفرمایند اگر من به سمت آن موارد بروم این مردم شورش میکنند و جنگ داخلی رخ میدهد، چون این مردم خیال میکنند این دین است!
یک نفر مجبور است بیاید و بجنگد که بگوید این اصلاً اسلام نیست، این یک چیزی است که فقط ادای اسلام است، همهی اینها ضدّ اسلام است.
اهمیّت ولایت
اینکه در روایات ما هست که اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نداشته باشد، اگر نماز بخواند یا گناه کند فرقی ندارد، همین است.
اگر ریاضی خوانده باشید میدانید که چیزی به نام «مفهوم حد» داریم، وقتی بینهایت هست، اگر شما صد عدد به آن اضافه کنید تغییری نمیکند، چون بینهایت است، اگر صد عدد هم کم کنید تغییری نمیکند.
این ولایت است که مهم است، اگر ولایت باشد چیزهای دیگر هم تأثیر دارد، اگر ولایت نباشد هر چیزی باشد مهم نیست، فرمود اگر ولایت نباشد نماز بخواند یا فحشاء کند… آن اصل را ندارد. موارد دیگر به نسبتِ این خُرد است، آنها در جمع و تفریق با بینهایت اصلاً حساب نمیشوند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ابتدای کار فرمودند «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»،[۴] در صورتی که نماز و روزه و حج و… بود. آنها ولایت را گرفته بودند. چه چیزی از ولایت را گرفته بودند؟ یکی از مهمترین شئون ولایت یعنی حکومت را گرفتند. اگر این مهم را بگیرند ناگهان حاکم مسلمین میگوید ساعت نماز این چیزی است که من میگویم، عمروعاص را امام جماعت میکند، کعب الاحبار را خطیب قرار میدهد، یک دین درست میکند که تمام عناوین در آن دین هست، اما همهی آنها مسخره است، محتوای همهی آنها مُنقَلَب شده است. انقلاب محتوا یعنی سیاه سفید شده است و سفید سیاه شده است. عناوین هست ولی مفهوم ندارد. مثلاً جهاد فی سبیل الله هست، ولی در فرهنگ آنها کسانی مانند ابن تیمیه گفتهاند که ضعیفترین مجاهد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است!
چون جهادی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبول دارند جهادِ حق است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به دنبال کشتار نیستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به دنبال دزدی نیستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که برای جیب خود نمیجنگند.
همسر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بخاطر گرسنگی در خانه میلرزید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمرو بن عبدود را در خندق کشت، در جنگ تن به تن هم غنیمت برای پیروز است، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به لباس عمرو بن عبدود دست نزد، با اینکه زرهی رویی او حداقل هزار درهم ارزش داشت.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جنگ برگشتند عمر به او عرض کرد: آن زرهی رویی عمرو بن عبدود هزار درهم میارزید. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب ندادند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! جواب بده که بفهمند تفاوت تو در چیست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: وقتی عمرو بن عبدود زمین افتاد به من گفت که من آبروی این لشگر هستم و اینها به امید من تا اینجا آمدهاند، مرا برهنه نکن…
دوستان را کجا کنی محروم؟…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با دشمنان اینطور هستند.
وقتی حکومت مفاهیم را عوض میکند
اما حکومت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در هر کجا که میخواستند پول بدست بیاورند و توسعهی زمین بدهند و حمله و کشتار کنند میگفتند فتوحات است! کسی مانند عمروعاص را هم فرمانده قرار میدادند. اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این روش را نمیپسندیدند.
آن کسی که از همه جنگآورتر است، بیست و پنج سال شمشیر خود را از غلاف بیرون نیاورد، زمان حکومت خود هم همینطور بودند.
لذا وقتی میخواهند استدلال کنند میگویند درست است که عثمان مدام در جنگها فرار میکرد ولی ببینید در زمان خود چقدر فتوحات دارد!
یعنی معنای جهاد فی سبیل الله عوض شد، این افراد هم رئیس المجاهدین شدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه طعنه میزدند و میگفتند که تو در جنگها نیستی!
این که جهاد نبود. روایات ائمه سلام الله علیهم أجمعین ذیل این موضوع داغ است که اصلاً اصل این جهاد باطل است و غنیمتها کذا، خمس کذا، نسل کذا و… مفاهیم عوض شد.
دزدی و رشوهدادن و آدم خریدن به زرنگ بودن تبدیل شد، میگفتند معاویه سیاستمدارتر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است! «مَصقَلَه بن هُبیرِه» در حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت بدهکار است، معاویه او را جذب میکند! اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از این کارها نمیکنند. آنقدر جامعه خراب شده است که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگوید حکومتداری بلد نیستی. خوبهایی مانند ابن عباس هم این حرفها را میزنند، چون به فرهنگ و سیره و عادت تبدیل شده است.
اگر ما به یک مدل زندگی کردن عادت کنیم، انسان دوست دارد که در همان حالت بماند و تغییر را تحمّل نمیکند. یعنی تو را به یک انحراف عادت میدهند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواهد آن شخص را از انحراف جدا کند، همه اعتراض میکنند.
اصول امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تغییر نمیکند
ابن عباس که مفسّر قرآن است میگوید: طلحه و زبیر عایشه را به جمل بردهاند، تو هم حضرت امّ سلمه سلام الله علیها را ببر! یعنی چون هدف مهم است وسیله را توجیه میکند، اما متوجّه نیست که در لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از این خبرها نیست. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: نه! قرآن کریم فرموده است «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ».[۵] اگر من شکست هم بخورم امّ سلمه سلام الله علیها را با خودم نمیبرم.
تاریخ نشان داد اتفاقاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیروز هستند، هزار سال است که برادران عزیز غیرشیعه در به در به دنبال این هستند که بگویند بخدا عایشه توبه کرده است، یعنی واضح است که خطا کرده است!
ولی هر کسی برود و جمل را مطالعه کند، میبیند نه تنها با افسانههای دیگران رقابت میکند، بلکه رفتار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالاتر است.
اگر حبّ و بغض بهم بخورد
یکی از مواردی که خیلی بهم زدند این بود که حبّ و بغض را بهم ریختند، وقتی حبّ و بغض را بهم زدند، مردم دوست و دشمن خود را قاطی کردند، وقتی این اتفاق رخ میدهد با دوست دشمنی میکند و با دشمن هم دوستی میکند. این کار برای نابود شدن کافی است. مدام یقهی یکدیگر را میگیریم، در بدترین شرایط که باید انسجام داشته باشیم، همه دائماً قربه الی الله خودیها را میزدند، بعد به جایی میرسد که میگویند همه خوب بودند.
وقتی میگویند «امیرالمؤمنین و معاویه رضی الله عنهما با هم جنگیدند» یعنی حق و باطل با هم آشتی کردند، در این میان چه کسی باخته است؟ حق! چون اگر باطل را با حق قاطی کنید دیگر سَم خالص است، اگر سَم را در آب بریزید، دیگر این آب مسموم است.
اگر انحراف را با حقیقت قاطی کنید… مثلاً شما برای پیدا کردن آدرس از نرم افزار مسیریابی استفاده میکنید، دیگر تفاوت نمیکند کدام کوچه را اشتباه بروید، هر کجا را که اشتباه بروید اشتباه است، درستی یک چیز است، نباید قاطی بشود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند اتفاقاً باطل را با حق قاطی میکنند که باطل ظاهر خود را حفظ کند.
رسانههای دشمن پنجاه مورد راست میگویند که بتوانند دو دروغ را منتشر کنند. اگر مدام دروغ بگویند که چوپان دروغگو میشوند و همه میفهمند.
حق بودن سخت است که نباید قاطی داشته باشد.
بروید و کتابها را ببینید، میگویند «حضرت علی بن ابیطالب با حضرت معاویه رضی الله عنهما جنگیدند»! آن چیزی که دفن است…
روزی مغیره ملعون با آن همه خبیث بودن در حال فحش دادن به معاویه بود، از او پرسیدند چرا این کار را میکنی؟ گفت: نشسته بودیم، وقتی صدای اذان آمد گفت: من این نام پیامبر را پایین میآورم.
چطور باید این کار را میکرد؟ همین امر کافی بود که معاویه خلیفهی پیامبر بشود!
اگر به شما بگویند کاشانی نستجیربالله شاگرد امام زمان ارواحنا فداه است و هرچه بگوید از امام زمان ارواحنا فداه یاد میگیرد، بعد میآیید و میبینید هیچ کسی از اطرفیانِ من از من راضی نیست، نسبت به آن امام زمان هم بدبین میشوید.
همین امر کافی است که بگویند معاویه و عمروعاص خلفای پیامبر هستند، همین امر برای تخریب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کافی است، چه چیزی بدتر از این است؟
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
امشب شب خیلی سختی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و فرزندان ایشان بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیگر در بستر افتاده بودند، صدای حضرت درنمیآمد، بر طبق آن روایت دیگر نمیتوانستند راحت سر مبارک خود را جابجا کند. وقتی عباس خواست به عیادت بیاید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیغام دادند وضع او وخیم است و نمیتوانیم میهمان قبول کنیم، دوست ندارم همسرم را در این حال ببینند.
این اطفال امام بودند، اگر امام هم نبودند، کافی بود در حیاط را نگاه کنند، وقتی میدیدند پدر در حال تابوت ساخت است میفهمیدند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
روزی عایشه خواست بیاید و اسماء او را راه نداد، از بین در تابوت را دید…
چقدر این کینهها عجیب و غریب است، این روایت را اهل سنّت هم به سند صحیح دارند، عایشه رفت و گفت در حال درست کردنِ کجاوهی عروس هستند…
کجای دنیا وقتی برای یک مادر هجده ساله تابوت درست میکنند اینطور میگویند؟ معلوم نیست این همه کینه از کجاست…
اگر این بچهها عادی هم بودند وقتی حیاط را نگاه میکردند، از آن تابوت میفهمیدند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، دائم میدیدند پدر سرِ مادر را به دامان گرفته است و با هم گریه میکنند، مادر وصیت میکند… این بچهها دیگر از کنار مادر بلند نمیشدند…
ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که چنین صحنهای را ببینید، اگر پدر مدّتی به سفر برود… ان شاء الله خدای متعال شهدا را رحمت کند، پدر و مادرم فدای فرزندان شهدا… وقتی بعد از مدّتی از عملیات میآید، اگر بچه از خواب بیدار بشود، دیگر پدر را رها نمیکند، چون میترسد پدر را از دست بدهد.
این بچهها میدیدند وضع مادر طوری است که ممکن است حتّی به ثانیهی بعد هم نکشد، لذا دور بستر نشسته بودند، بچهها وقتی سر را برمیگرداندند امید نداشتند که وقتی برمیگردند مادر باشد، وضع وخیم بود.
نقل أسماء یا سَلمَی (خواهر أسماء) است، هر دو بنت عُمیس هستند… کمک گرفت، بعد از مدّتی به سختی از جای خود بلند شد، به دیوار تکیه کرد و نیمهنشسته شد، طُهرِ طاهرِ مُطَهَّر بدن خود را شست، چون میداند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شب دستتنهاست، چقدر باید روی این زخمها دست بکشد، مدام خون تازه دارد، خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خواست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در غسل یاری کند، بدن را شست، لباس عوض کرد، لباس بچهها را هم عوض کرد، بچهها بعد از چند روز دیدند که مادر بعد از مدّتی کمی بهتر است، گفتند ان شاء الله خدای متعال میخواهد مادر ما را شفاء بدهد، به مسجد برویم و نماز شکر بخوانیم…
من فکر میکنم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمیخواست فرزندانش ببینند، وقتی از خانه بیرون رفتند به سَلمَی گفت که پاهای مرا رو به قبله کن و پارچهای روی صورت من بکش، عقب بایسد، وقتی چند لحظه گذشت بیا و مرا صدا کن، اگر جواب ندادم علی را خبر کن، او میداند باید چکار کند…
سَلمَی عقب ایستاد، اضطراب خیلی زیادی داشت، لحظاتی گذشت، آمد و روبند را کنار زد، در نقلهای متأخر میگوید دید دست راست خود را روی صورت خود گذاشته بود، چون میداند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم این پارچه را کنار میزند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تا آنجایی که توانست مخفی کرد… سَلمَی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را صدا زد و دید حضرت جواب نمیدهند، پارچه را برداشت، مضطرب بود… ناگهان این دو آقازاده برگشتند، وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از در داخل آمدند، وقتی سر داخل خانه شد اول بستر را نگاه کرد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میدانست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن درد شدیدی که داشت نباید به این زودی بخوابد، باید تکیه داده باشد، ولی دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاده است و پارچه روی صورت اوست… فرمود: «مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ»،[۶] آیا مادرمان به این زودی خوابید؟
سَلمَی هم مضطرب بود و نمیدانست باید چه بگوید، عرض کرد: «مَاتَت اُمُّکُمَا فَاطِمَه»… مادرتان از دنیا رفت و راحت شد…
اینها که مانند بیادبها نیستند، «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ»،[۷] وقتی نزد پیامبر میآیی صدای خودت را بلند نکن…
سَلمَی میگوید دیدم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جلو آمد و امام حسین صلوات الله علیه پشت سر، آرام آرام آمدند، میخواستند به محضر بضعه الرسول بروند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بالای سر مادر نشست، وقتی روبند را کنار زد آرام یک مرتبه بوسید… برداشت من این است که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هنوز باور نکردهاند، این صورت درد داشت… صدا زد: «کَلِّمِینِی یَا أُمَّاهْ» مادر با من حرف بزن… «فَأَنَا اِبْنُکِ اَلْحَسَنُ»… چند مرتبه صدا زد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جواب نداد…
همیشه دغدغهی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه این بود که خود را سپرِ امام حسین علیه السلام میکرد، روزی مروان ملعون به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کرد، همینکه امام حسین صلوات الله علیه خواستند پاسخ بدهند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: نه حسین جان! اگر به تو هم چیزی بگوید من اذیت میشوم، خودم جواب او را میدهم.
اینجا استثناء شد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه برگشت و به امام حسین صلوات الله علیه اشاره کرد، حسین جان! تو عزیز دردانه هستی، شاید مادر جواب تو را بدهد، «فَجَاءَ الحُسَیْن» امام حسین علیه السلام آمد «فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحْتَ قَدَمَیْهَا» صورت خود را کف پای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشت، «کَلِّمِینِی یَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ»…
[۱] صحیح مسلم ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۱ (حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُمَیْرٍ، وَأَبُو کُرَیْبٍ، وَاللَّفْظُ لِأَبِی کُرَیْبٍ، قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَهَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ شَقِیقٍ، عَنْ حُذَیْفَهَ، قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «أَحْصُوا لِی کَمْ یَلْفِظُ الْإِسْلَامَ»، قَالَ: فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللهِ، أَتَخَافُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ مَا بَیْنَ السِّتِّمِائَهٍ إِلَى السَّبْعِمِائهٍ؟ قَالَ: «إِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّکُمْ أَنْ تُبْتَلَوْا»، قَالَ: «فَابْتُلِیَنَا حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا لَا یُصَلِّی إِلَّا سِرًّا»)
[۲] نهج البلاغه، نامه ۲۸ (وَ زَعَمْتَ أَنِّی لِکُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى کُلِّهِمْ بَغَیْتُ، فَإِنْ یَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ فَلَیْسَتِ الْجِنَایَهُ عَلَیْکَ فَیَکُونَ الْعُذْرُ إِلَیْکَ: “وَ تِلْکَ شَکَاهٌ ظَاهِرٌ عَنْکَ عَارُهَا”. وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَهٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا، وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا.)
[۳] المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب، صفحه ۴۱۷. (وَ رَوَى اَلشَّعْبِیُّ ، عَنْ شُرَیْحِ بْنِ هَانِی قَالَ: خَطَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ مَا اُفْتُتِحَتْ مِصْرُ ، ثُمَّ قَالَ: وَ إِنِّی مُخْرِجٌ إِلَیْکُمْ کِتَاباً، وَ کَتَبَ: « بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ » مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ قَرَأَ کِتَابِی مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُسْلِمِینَ : أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بَشِیراً وَ نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى اَلتَّنْزِیلِ، وَ شَهِیداً عَلَى اَلْأُمَّهِ، وَ کُنْتُمْ یَا مَعْشَرَ اَلْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ تَنْحِتُون فِی حِجَارَهٍ خَشِنٍ مِنْ صَفَاهٍ صُمٍّ، وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ، وَ تَقْتُلُونَ أَوْلاَدَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ، وَ تَأْکُلُونَ « أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ »، سُبُلُکُمْ خَائِفَهٌ، وَ اَلْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَهٌ ؛ فَمَنَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکُمْ بِمُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ بَعَثَهُ إِلَیْکُمْ رَسُولاً، فَقَالَ: « هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیٰاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِتٰابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ » . فَکَانَ اَلرَّسُولُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إِلَیْکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ بِلِسَانِکُمْ، فَعَلَّمَکُمُ اَلْکِتَابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ اَلْفَرَائِضَ، وَ أَمَرَکُمْ بِصِلَهِ أَرْحَامِکُمْ، وَ حِصْنِ دِمَائِکُمْ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ إِلَى أَهْلِهَا، وَ نَهَاکُمْ عَنِ اَلنَّجَاسَهِ، وَ أَمَرَکُمْ بِکُلِّ خَیْرٍ یُدْنِی إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُ مِنَ اَلنَّارِ ، فَلَمَّا اِسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ مِنَ اَلدُّنْیَا تَوَفَّاهُ اَللَّهُ حَمِیداً سَعِیداً مَرْضِیّاً عِلْمُهُ ، مَشْکُوراً سَعْیُهُ، فَیَا لَهَا مِنْ مُصِیبَهٍ، خُصَّتِ اَلْأَقْرَبِینَ، وَ عَمَّتْ جَمِیعَ اَلْمُسْلِمِینَ ؛ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِیلِهِ، تَرَکَ کِتَابَ اَللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ إِمَامَیْنِ لاَ یَخْتَلِفَانِ، وَ أَخَوَیْنِ لاَ یَتَخَاذَلاَنِ، وَ مُجْتَمِعَیْنِ لاَ یَفْتَرِقَانِ، قَدْ کُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنِّی بِقَمِیصِی، فَسَارَعَ اَلْمُسْلِمُونَ بَعْدَهُ، فَوَ اَللَّهِ مَا کَانَ یُلْقَى فِی رُوعِی، وَ لاَ یَخْطُرُ عَلَى بَالِی!! أَنَّ اَلْعَرَبَ تَعْدِلُ هَذَا اَلْأَمْرَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَنِّی، فَلَمَّا أَبْطَئُوا بِالْوِلاَیَهِ عَلَیَّ، وَ هَمُّوا بِإِزَالَتِهَا عَنِّی، وَ ثَبَتَ اَلْأَنْصَارُ وَ هُمْ کَتِیبَهُ اَلْإِسْلاَمِ ، فَقَالَتْ: إِذَا لَمْ تُسْلِمُوهَا لِعَلِیٍّ فَصَاحِبُنَا سَعْدُ بْنُ عُبَادَهَ أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیْرِهِ!. فَوَ اَللَّهِ مَا أَدْرِی إِلَى مَنْ أَشْکُو؟ إِمَّا أَنْ تَکُونَ اَلْأَنْصَارُ ظُلِمَتْ حَقَّهَا، وَ إِمَّا أَنْ یَکُونُوا ظَلَمُونِی بَلْ حَقِّی اَلْمَأْخُوذُ، وَ أَنَا اَلْمَظْلُومُ.!. وَ قَالَ قَائِلٌ مِنَ اَلْقَوْمِ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَ أَبَا بَکْرٍ فِی حَیَاتِهِ، لِأَنَّهُ أَمَرَهُ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ وَ اَلصَّلاَهُ هِیَ اَلْإِمَامَهُ؛ فَعَلاَمَ اَلْمَشُورَهُ فِیهِ إِنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَهُ؟! فَأَتَى رَهْطٌ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ [صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ] یَعْرِضُونَ عَلَیَّ اَلنُّصْرَهَ. مِنْهُمْ خَالِدٌ، وَ أَبَانٌ اِبْنَا سَعِیدِ بْنِ اَلْعَاصِ ، وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ اَلْکِنْدِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِیُّ ، وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ ، وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ، وَ اَلزُّبَیْرُ بْنُ اَلْعَوَّامِ ، وَ أَبُو سُفْیَانَ بْنُ حَرْبٍ، وَ اَلْبَرَاءُ بْنُ مَالِکٍ اَلْأَنْصَارِیُّ، فَقُلْتُ لَهُمْ: إِنَّ عِنْدِی مِنْ نَبِیِّ اَللَّهِ اَلْعَهْدَ وَ لَهُ اَلْوَصِیَّهُ، وَ لَیْسَ لِی أَنْ أُخَالِفَهُ، وَ لَسْتُ أُجَاوِزُ أَمْرَهُ، وَ مَا أَخَذَهُ عَلَیَّ اَللَّهُ، لَوْ خَزَمُوا أَنْفِی لَأَقْرَرْتُ سَمْعاً وَ طَاعَهً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَبَیْنَا أَنَا عَلَى ذَلِکَ، إِذْ قِیلَ: قَدِ اِنْثَالَ اَلنَّاسُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ وَ أَجْفَلُوا عَلَیْهِ لِیُبَایِعُوهُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ تَخَلَّفَ عَنْ جَیْشِ أُسَامَهَ ، إِذْ کَانَ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَدْ أَمَّرَهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى صَاحِبِهِ، وَ قَدْ کَانَ أَمَرَ أَنْ یُجَهِّزَ جَیْشَ أُسَامَهَ ، فَلَمَّا رَأَیْتُهُ قَدْ تَخَلَّفَ وَ طَمِعَ فِی اَلْإِمَارَهِ، وَ رَأَیْتُ اِنْثِیَالَ اَلنَّاسِ عَلَیْهِ أَمْسَکْتُ یَدِی، وَ رَأَیْتُ أَنِّی أَحَقُّ بِمَقَامِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی اَلنَّاسِ مِمَّنْ قَدْ رَفَضَ نَفْسَهُ، فَلَبِثْتُ مَا شَاءَ اَللَّهُ حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَهً مِنَ اَلنَّاسِ رَجَعَتْ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ أَظْهَرَتْ ذَلِکَ یَدْعُونَ إِلَى مَحْوِ دِینِ اَللَّهِ، وَ تَغْیِیرِ مِلَّهِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ اَلْإِسْلاَمَ وَ قَعَدْتُ، أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً وَ هَدْماً، تَکُونُ مُصِیبَتُهُ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَیَهِ أُمُورِکُمُ اَلَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلاَئِلَ، ثُمَّ یَزُولُ مَا کَانَ مِنْهَا کَمَا یَزُولُ اَلسَّرَابُ، وَ یَنْقَشِعُ کَمَا یَنْقَشِعُ اَلسَّحَابُ؛ وَ رَأَیْتُ اَلنَّاسَ قَدِ اِمْتَنَعُوا بِقُعُودِی عَنِ اَلْخُرُوجِ إِلَیْهِمْ، فَمَشَیْتُ عِنْدَ ذَلِکَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ فَتَأَلَّفْتُهُ، وَ لَوْ لاَ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ لَبَادَ اَلْإِسْلاَمُ، ثُمَّ نَهَضْتُ فِی تِلْکَ اَلْأَحْدَاثِ حَتَّى أَنَاخَ اَلْبَاطِلُ، وَ کَانَتْ « کَلِمَهُ اَللّٰهِ هِیَ اَلْعُلْیٰا » … « وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ » ثُمَّ إِنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَهَ ، لَمَّا رَأَى اَلنَّاسَ یُبَایِعُونَ أَبَا بَکْرٍ ، نَادَى: وَ اَللَّهِ مَا أَرَدْتُهَا حَتَّى صَرَفْتُ عَنْ عَلِیٍّ، وَ لاَ أُبَایِعُکُمْ أَبَداً حَتَّى یُبَایِعَکُمْ عَلِیٌّ، وَ لَعَلِّی لاَ أَفْعَلُ وَ إِنْ بَایَعَ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ أَقْطَعَ قَوْلَ سَعْدٍ فَرَکِبَ فَرَسَهُ وَ أَتَى حَوْرَانَ ، وَ أَقَامَ فِی غَسَّانَ حَتَّى هَلَکَ، وَ أَبَى أَنْ یُبَایِعَ. وَ قَامَ فَرْوَهُ بْنُ عُمَرَ اَلْأَنْصَارِیُّ ، فَقَالَ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ هَلْ فِیکُمْ رَجُلٌ تَحِلُّ لَهُ اَلْخِلاَفَهُ، أَوْ یُقْبَلَ فِی اَلشُّورَى فِیهِ مَا فِی عَلِیٍّ ؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: فَهَلْ فى عَلِیٍّ مَا لَیْسَ فى أَحَدٍ مِنْکُمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ!، قَالَ: فَمَا صَدَّکُمْ عَنْهُ؟! قَالُوا: اِجْتِمَاعُ اَلنَّاسِ عَلَى أَبِی بَکْرٍ ؟! قَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَئِنْ کُنْتُمْ أَصَبْتُمْ أَسِنَّتَکُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ سُنَنَکُمْ، فَلَوْ جَعَلْتُمُوهَا فِی عَلِیٍّ لَأَکَلْتُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ؛ فَتَوَلَّى أَبُو بَکْرٍ فَصَحِبْتُهُ وَ اَللَّهِ مُنَاصِحاً، وَ أَطَعْتُهُ فِیمَا أَطَاعَ اَللَّهَ، جَاهَدَ وَ مَا طَمِعْتُ أَنْ لَوْ حَدَثَ بِهِ حَادِثٌ وَ أَنَا حَیٌّ أَنْ یَرُدَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِی نَازَعْتُهُ فِیهِ إِلَى طَمَعٍ مُسْتَیْقِنٍ، وَ لاَ یَئِسْتُ مِنْهُ یَأْسَ مَنْ لاَ یَرْجُوهُ، وَ لَوْ لاَ خَاصَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عُمَرَ ، وَ أَمْرٌ قَدْ عَقَدَاهُ بَیْنَهُمَا، لَظَنَنْتُ أَنَّهُ لاَ یَدْفَعُهَا عَنِّی هَذَا، وَ قَدْ سَمِعَ قَوْلَ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ) لِبُرَیْدَهَ اَلْأَسْلَمِیِّ ، وَ ذَلِکَ : أَنَّ اَلنَّبِیَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بَعَثَنِی وَ خَالِدَ بْنَ اَلْوَلِیدِ إِلَى اَلْیَمَنِ فَقَالَ: إِذَا تَفَرَّقْتُمَا فَکُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمَا أَمِیرٌ عَلَى حِیَالِهِ، وَ إِذَا اِجْتَمَعْتُمَا فَأَنْتَ یَا عَلِیُّ أَمِیرٌ عَلَى خَالِدٍ ، فَأَغَرْنَا عَلَى أَبْیَاتٍ، وَ سَبَیْنَا فِیهِمْ خَوْلَهَ بِنْتَ جَعْفَرٍ جَانَّ اَلصَّفَا ، وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ جَانَّ اَلصَّفَا لِحُسْنِهَا، فَأَخَذْتُ خَوْلَهَ وَ اِغْتَنَمَهَا خَالِدٌ مِنِّی! وَ بَعَثَ بُرَیْدَهَ اَلْأَسْلَمِیَّ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) ، فَأَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ مِنِّی وَ مِنْ أَخْذِی خَوْلَهَ ، فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) : حَظُّهُ فِی اَلْخُمُسِ أَکْثَرُ مِمَّا أَخَذَ، إِنَّهُ وَلِیُّکُمْ بَعْدِی، وَ یَسْمَعُهَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ !. وَ هَذَا بُرَیْدَهُ لَمْ یَمُتْ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا مَقَالٌ لِقَائِلٍ؟!، فَلَمَّا اُحْتُضِرَ بَعَثَ إِلَى عُمَرَ فَوَلاَّهُ، فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ، وَ نَاصَحْتُ لِلدِّینِ، وَ تَوَلَّى عُمَرُ تِلْکَ اَلْأُمُورَ، وَ کَانَ مَرَضِیَّ اَلسِّیرَهِ، مَیْمُونَ اَلنَّقِیبَهِ عِنْدَهُمْ، حَتَّى إِذَا اُحْتُضِرَ، قُلْتُ فِی نَفْسِی: لَنْ یَعْدِلَهَا عَنِّی، فَجَعَلَنِی سَادِسَ سِتَّهٍ ، وَ أَمَرَ صُهَیْباً أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ! وَ دَعَا أَبَا طَلْحَهَ زَیْدَ بْنَ سَهْلٍ اَلْأَنْصَارِیَّ ، فَقَالَ: کُنْ فِی خَمْسِینَ رَجُلاً مِنْ قَوْمِکَ فَاقْتُلْ مَنْ أَبَى أَنْ یَرْضَى مِنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّهِ،! فَکَیْفَ قَالَ: قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ عَنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّهِ رَاضٍ، وَ قَالَ: فِی حَالَهٍ: اُقْتُلْ مَنْ أَبَى مِنْهُمْ وَ هُمْ عِنْدَهُ مِمَّنْ قَدْ رَضِیَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ عَنْهُمْ، إِنَّ ذَلِکَ لَمِنَ اَلْعَجَبِ!! ثُمَّ اِجْتَمَعُوا فَمَا کَانُوا لِوِلاَیَهِ أَحَدٍ أَشَدَّ کَرَاهِیَهٍ مِنْهُمْ لِوِلاَیَتِی عَلَیْهِمْ، فَکَانُوا یَسْمَعُونِّی أُحَاجُّ أَبَا بَکْرٍ فَأَقُولُ: یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ إِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَحَقُّ بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ مَا کَانَ فِینَا مَنْ یَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ، وَ یَعْرِفُ اَلسُّنَّهَ وَ یَدِینُ بِدِینِ اَلْحَقِّ، فَخَشِیَ اَلْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّیتُ عَلَیْهِمْ أَنْ لاَ یَکُونَ لَهُمْ فِی اَلْأَمْرِ نَصِیبٌ مَا بَقُوا، وَ أَخَذُوا بِأَنْفَاسِهِمْ، وَ اِعْتَرَضَ فِی حُلُوقِهِمْ، فَأَجْمَعُوا إِجْمَاعاً وَاحِداً، فَصَرَفُوا اَلْوِلاَیَهَ عَنِّی إِلَى عُثْمَانَ وَ أَخْرَجُونِی مِنَ اَلْإِمْرَهِ عَلَیْهِمْ! رَجَاءَ أَنْ یَنَالُوهَا وَ یَتَدَاوَلُوهَا، ثُمَّ قَالُوا هَلُمَّ فَبَایِعْ وَ إِلاَّ جَاهَدْنَاکَ!!. فَبَایَعْتُ مُسْتَکْرَهاً، وَ صَبَرْتُ مُحْتَسِباً، فَقَالَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ : یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ إِنَّکَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ لَحَرِیصٌ، قُلْتُ: حِرْصِی عَلَى أَنْ یَرْجِعَ حَقِّی فِی عَافِیَهٍ، وَ لاَ یَجُوزُ لِی عَنْهُ اَلسُّکُوتُ لِإِثْبَاتِ اَلْحُجَّهِ عَلَیْکُمْ، وَ أَنْتُمْ حَرَصْتُمْ عَلَى دُنْیَا تَبِیدُ، فَإِنِّی قَدْ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَوْلَى بِهِ مِنْکُمْ، وَ أَنْتُمْ تَصْرِفُونَ وَجْهِی دُونَهُ، وَ تَحُولُونَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ، فَبُهِتُوا، « وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِینَ » اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی، أَضَاعُوا سُنَّتِی، وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی، أَمْراً کُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونِیهِ، ثُمَّ قَالُوا: أَلاَ إِنَّ فِی اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَ فِی اَلْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ کَمَداً أَوْ مِتْ مُتَأَسِّفاً حَنَقاً، وَ اَیْمُ اَللَّهِ لَوْ اِسْتَطَاعُوا أَنْ یَدْفَعُوا قَرَابَتِی کَمَا قَطَعُوا سُنَّتِی لَفَعَلُوا ، وَ لَکِنْ لَمْ یَجِدُوا إِلَى ذَلِکَ سَبِیلاً، وَ کَانَ نَبِیُّ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَهِدَ إِلَیَّ فَقَالَ: یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ لَکَ وَلاَیَهُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَإِنْ وَلَّوْکَ فِی عَافِیَهٍ وَ اِجْتَمَعُوا عَلَیْکَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اِخْتَلَفُوا عَلَیْکَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِیهِ، فَإِنَّ اَللَّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ مَخْرَجاً. فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ مَعِی رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ، وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلُ بَیْتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَلَى اَلْمَوْتِ وَ اَلْهَلاَکِ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٌ ، مَا بَایَعْتُ کُرْهاً، فَأَغْضَیْتُ عَلَى اَلْقَذَى وَ تَجَرَّعْتُ اَلشَّجَى، وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ اَلْغَیْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ اَلْعَلْقَمِ وَ آلَمَ القلوب [لِلْقُلُوبِ] مِنْ حَزِّ اَلشِّفَارِ، . ثُمَّ تَفَاقَمَتِ اَلْأُمُورُ، فَمَا زَالَتْ تَجْرِی عَلَى غَیْرِ جِهَتِهَا، فَصَبَرْتُ عَلَیْکُمْ حَتَّى إِذَا نَقَمْتُمْ عَلَى عُثْمَانَ أَنَّبْتُمُوهُ فَقَتَلْتُمُوهُ، خَذَلَهُ أَهْلُ بَدْرٍ ، وَ قَتَلَهُ أَهْلُ مِصْرَ ، مَا أَمَرْتُ وَ لاَ نَهَیْتُ عَنْهُ، وَ لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَکُنْتُ قَاتِلاً، وَ لَوْ نَهَیْتُ عَنْهُ لَصِرْتُ نَاصِراً. ثُمَّ جِئْتُمُونِی لِتُبَایِعُونِی فَأَبَیْتُ عَلَیْکُمْ فَأَمْسَکْتُ یَدِی فَنَازَعْتُمُونِی وَ رَافَعْتُمُونِی، وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُهَا، وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا، ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکُکَ اَلْهِیمِ عَلَى حِیَاضِهَا یَوْمَ وُرُودِهَا، وَ اِزْدَحَمْتُمْ عَلَیَّ [حَتَّى] ظَنَنْتُ أَنَّ بَعْضَکُمْ قَاتِلٌ بَعْضاً، وَ أَنَّکُمْ قَاتِلِیَّ حَتَّى اِنْقَطَعَ اَلنَّعْلُ وَ سَقَطَ اَلرِّدَاءُ، وَ وُطِئَ اَلضَّعِیفُ، وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ اَلنَّاسِ بَیْعَتَهُمْ إِیَّایَ أَنْ حُمِلَ إِلَیْهَا اَلصَّغِیرُ وَ خَرَجَ إِلَیْهَا اَلْکَبِیرُ، وَ تَحَامَلَ إِلَیْهَا اَلْعَلِیلُ وَ حَسِرَتْ إِلَیْهَا اَلْکُفَّارُ ، فَقُلْتُمْ بَایِعْنَا لاَ نَجِدُ غَیْرَکَ وَ لاَ نَرْضَى إِلاَّ بِکَ، فَبَایِعْنَا لاَ نَتَفَرَّقُ وَ (لاَ) نَخْتَلِفُ، فَبَایَعْتُکُمْ عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ دَعَوْتُ اَلنَّاسَ إِلَى بَیْعَتِی، فَمَنْ بَایَعَنِی طَائِعاً قَبِلْتُ مِنْهُ وَ مَنْ أَبَى تَرَکْتُهُ، فَبَایَعَنِی فِیمَنْ بَایَعَنِی طَلْحَهُ وَ اَلزُّبَیْرُ ، وَ لَوْ أَبَیَا مَا أَکْرَهْتُهُمَا کَمَا لَمْ أُکْرِهْ غَیْرَهُمَا، وَ کَانَ طَلْحَهُ یَرْجُو اَلْیَمَنَ، وَ اَلزُّبَیْرُ یَرْجُو اَلْعِرَاقَ ، فَلَمَّا عَلِمَا أَنِّی غَیْرُ مُوَلِّیهِمَا، اِسْتَأْذَنَا فِی اَلْعُمْرَهِ، یُرِیدَانِ اَلْغَدْرَهَ، فَأَتَیَا عَائِشَهَ فَاسْتَخَفَّاهَا مَعَ شَیْءٍ کَانَ فِی نَفْسِهَا عَلَیَّ؛ وَ اَلنِّسَاءُ نَوَاقِصُ اَلْعُقُولِ، نَوَاقِصُ اَلْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ اَلْحُظُوظِ، فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَلاَ شَهَادَهَ لَهُنَّ إِلاَّ فِی اَلدَّیْنِ وَ شَهَادَهُ اِمْرَأَتَیْنِ بِرَجُلٍ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى اَلْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ اَلرِّجَالِ. وَ قَادَهُمَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَى اَلْبَصْرَهِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا اَلْأَمْوَالَ وَ اَلرِّجَالَ، فَبَیْنَا هُمَا یَقُودَانِهَا إِذَا هِیَ تَقُودُهُمَا، فَاتَّخَذَاهَا دَرِیئَهً یُقَاتِلاَنِ بِهَا وَ إِلَى خَطِیئَهٍ أَعْظَمَ مِمَّا أَتَیَا أَخْرَجَا أُمَّهُمَا زَوْجَهَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ کَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اَللَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ عَلَیْهَا، وَ صَانَا حَلاَئِلَهُمَا مَا أَنْصَفَا اَللَّهَ وَ لاَ رَسُولَهُ فَأَصَابُوا ثَلاَثَ خِصَالٍ مِنْ حَقِّهَا عَلَى مَنْ فَعَلَهَا مِنَ اَلنَّاسِ فِی کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، اَلْبَغْیَ وَ اَلنَّکْثَ وَ اَلْمَکْرَ، قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: « یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنَّمٰا بَغْیُکُمْ عَلىٰ أَنْفُسِکُمْ » وَ قَالَ تَعَالَى: « فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ » وَ قَالَ تَعَالَى: « وَ لاٰ یَحِیقُ اَلْمَکْرُ اَلسَّیِّئُ إِلاّٰ بِأَهْلِهِ » . فَقَدْ وَ اَللَّهِ بَغَیَا عَلَیَّ وَ نَکَثَا بَیْعَتِی، وَ غَدَرَا بِی، إِنِّی مُنِیتُ بِأَرْبَعَهٍ مَا مُنِیَ أَحَدٌ بِمِثْلِهِنَّ، مُنِیتُ بِأَطْوَعِ اَلنَّاسِ فِی اَلنَّاسِ، عَائِشَهَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ وَ بِأَشْجَعِ اَلنَّاسِ اَلزُّبَیْرِ بْنِ اَلْعَوَّامِ، وَ بِأَخْصَمِ اَلنَّاسِ طَلْحَهَ بْنِ عُبَیْدِ اَللَّهِ، وَ بِأَکْثَرِ اَلنَّاسِ مَالاً یَعْلَى بْنِ مُنْیَهَ اَلتَّمِیمِیِّ ، أَعَانَ عَلَیَّ بِأَصْوَاعِ اَلدَّنَانِیرِ، وَ اَللَّهِ لَئِنِ اِسْتَقَامَ هَذَا اَلْأَمْرُ لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ فَیْئاً لِلْمُسْلِمِینَ ، فَأَتَیَا اَلْبَصْرَهَ وَ أَهْلُهَا مُجْتَمِعُونَ عَلَى طَاعَتِی وَ بَیْعَتِی، وَ بِهَا شِیعَتِی وَ خُزَّانُ بَیْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِینَ ، فَدَعَوُا اَلنَّاسَ إِلَى مَعْصِیَتِی، وَ إِلَى نَقْضِ بَیْعَتِی فَمَنْ أَطَاعَهُمْ أَکْفَرُوهُ وَ مَنْ عَصَاهُمْ قَتَلُوهُ، فَثَارَ بِهِمْ حَکِیمُ بْنُ جَبَلَهَ اَلْعَبْدِیُّ فِی سَبْعِینَ رَجُلاً مِنْ عُبَّادِ أَهْلِ اَلْبَصْرَهِ وَ کَانُوا یُسَمَّوْنَ أَصْحَابَ اَلثَّفِنَاتِ کَأَنَّ جَبَهَاتِهِمْ مِثْلُ ثَفِنَاتِ اَلْإِبِلِ، وَ أَبَى أَنْ یُبَایِعَهُمَا یَزِیدُ بْنُ اَلْحَرْثِ اَلْیَشْکُرِیُّ وَ هُوَ شَیْخُ أَهْلِ اَلْبَصْرَهِ یَوْمَئِذٍ وَ قَالَ: اِتَّقِیَا اَللَّهَ، إِنَّ أَوَّلَکُمَا قَادَنَا إِلَى اَلْجَنَّهِ فَلاَ یَقُودُنَا آخِرُکُمَا إِلَى اَلنَّارِ ؛ أَمَّا یَمِینِی فَشَغَلَهَا عَنِّی عَلِیُّ [بْنُ أَبِی طَالِبٍ] (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) بِبَیْعَتِی إِیَّاهُ وَ أَمَّا شِمَالِی فَهَذِهِ خُذَاهَا فَارِغَهً إِنْ شِئْتُمَا!، فَخُنِقَ حَتَّى مَاتَ. وَ قَامَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَکِیمٍ اَلتَّمِیمِیُّ ، فَقَالَ: یَا طَلْحَهُ تَعْرِفُ هَذَا اَلْکِتَابَ؟ قَالَ: نَعَمْ هَذَا کِتَابِی إِلَیْکَ، قَالَ: هَلْ تَدْرِی مَا فِیهِ؟ قَالَ: اِقْرَأْهُ عَلَیَّ، فَقَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ عَیْبُ عُثْمَانَ وَ دُعَاؤُهُ إِلَى قَتْلِهِ، ثُمَّ أَخَذَا عَامِلِی عُثْمَانَ بْنَ حُنَیْفٍ أَمِیرَ اَلْأَنْصَارِ فَمَثَّلاَ بِهِ، وَ نَتَفَا کُلَّ شَعْرَهٍ فِی رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ، وَ قَتَلاَ شِیعَتِی ، طَائِفَهً صَبْراً وَ طَائِفَهً غَدْراً، جَالَدُوا بِالسُّیُوفِ حَتَّى لَقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَادِقِینَ، فَوَ اَللَّهِ لَوْ لَمْ یُصِیبُوا مِنْهُمْ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُتَعَمِّدِینَ بِقَتْلِهِ لَحَلَّ لِی قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُ ذَلِکَ اَلْجَیْشِ کُلِّهِ؛ أَمَا طَلْحَهُ فَرَمَاهُ مَرْوَانُ بِسَهْمٍ فَقَتَلَهُ، وَ أَمَّا اَلزُّبَیْرُ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لَهُ: تُقَاتِلُ عَلِیّاً وَ أَنْتَ لَهُ ظَالِمٌ فَرَجَعَ مِنَ اَلْحَرْبِ عَلَى عَقِبِهِ؛ وَ أَمَّا عَائِشَهُ ، فَإِنَّ نَبِیَّ اَللَّهِ نَهَاهَا عَنْ مَسِیرِهَا، فَعَضَّتْ یَدَهَا نَدَامَهً عَلَى مَا کَانَ مِنْهَا ؛ وَ کَانَ طَلْحَهُ لَمَّا نَزَلَ بِذِی قَارٍ ، قَامَ خَطِیباً فَقَالَ: یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّا أَخْطَئْنَا فِی أَمْرِ عُثْمَانَ خَطِیئَهً لاَ یُخْرِجُنَا مِنْهَا إِلاَّ اَلطَّلَبُ بِدَمِهِ!! وَ عَلِیٌّ قَاتِلُهُ وَ عَلَیْهِ اَلْقَوَدُ، وَ قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ مَعَ نَسَّاجِی اَلْیَمَنِ وَ قَصَّابِی وَ مُنَافِقِی مِصْرَ ؛ فَلَمَّا بَلَغَنِی ذَلِکَ کَتَبْتُ إِلَیْهِ أُنَاشِدُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَ لَسْتَ أَتَیْتَنِی فِی أَهْلِ مِصْرَ ؟ وَ قَدْ حَصَرُوا عُثْمَانَ !؟ فَقُلْتَ: اِنْهَضْ بِنَا إِلَى هَذَا اَلرَّجُلِ، فَإِنَّا لاَ نَسْتَطِیعُ قَتْلَهُ إِلاَّ بِکَ، أَ لاَ تَعْلَمُ أَنَّهُ سَیَّرَ أَبَا ذَرٍّ ، وَ فَتَقَ بَطْنَ عَمَّارٍ وَ آوَى اَلْحَکَمَ بْنَ اَلْعَاصِ طَرِیدَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ اِسْتَعْمَلَ اَلْفَاسِقَ فِی کِتَابِ اَللَّهِ اَلْوَلِیدَ بْنَ عُقْبَهَ بْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ قَدْ ضُرِبَ فِی اَلْخَمْرِ وَ سَلَّطَ خَالِدَ بْنَ عُرْفُطَهَ اَلْعُذْرِیِّ وَ أَنْحَى عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ یُحَرِّفُهُ وَ یُحْرِقُهُ!! فَقُلْتُ: لاَ أَرَى قَتْلَهُ اَلْیَوْمَ، وَ أَنْتَ اَلْیَوْمَ تَطْلُبُ بِدَمِهِ!؟ فأتیاه [فَابْنَاهُ] مَعَکُمَا عَمْرٌو وَ سَعِیدٌ، ، فخلیاه [فَخَلُّوا] عَنْهُمَا یَطْلُبَانِ بِدَمِ أَبِیهِمَا، مَتَى کَانَتْ أَسَدٌ وَ تَیْمٌ أَوْلِیَاءَ دَمِ بَنِی أُمَیَّهَ !؟ فَانْقَطَعَا عِنْدَ ذَلِکَ؛ وَ قَامَ عِمْرَانُ بْنُ اَلْحُصَیْنِ اَلْخُزَاعِیُّ صَاحِبُ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: یَا هَذَانِ لاَ تُخْرِجَانَا مِنْ طَاعَهِ اَللَّهِ عَلَى أَنْفُسِکُمَا، وَ لاَ تَحْمِلاَنَا عَلَى نَقْضِ بَیْعَتِهِ، فَإِنَّهَا لِلَّهِ رِضًى، أَ مَا وَسِعَتْکُمَا بُیُوتُکُمَا حَتَّى جِئْتُمَا بِأُمِّ اَلْمُؤْمِنِینَ لِطَاعَتِهَا إِیَّاکُمَا مِنْ مَسِیرِهَا مَعَکُمَا، وَ کُفَّا عَنَّا أَنْفُسَکُمَا، وَ اِرْجِعَا، [مِنْ حَیْثُ جِئْتُمَا] فَأَبَیَا عَلَیْهِ؛ ثُمَّ نَظَرْتُ فِی أَهْلِ اَلشَّامِ فَإِذَا هُمْ بَقِیَّهُ اَلْأَحْزَابِ وَ حُثَالَهُ اَلْأَعْرَابِ فَرَاشُ نَارٍ، وَ ذِبَّانُ طَمَعٍ، تَجَمَّعُوا مِنْ کُلِّ أَوْبٍ وَ مَنْزِلٍ مِمَّنْ کَانَ یَنْبَغِی أَنْ یُؤَدَّبَ وَ یُدَرَّبَ وَ یُوَلَّى عَلَیْهِ، لَیْسُوا مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لاَ اَلتَّابِعِینَ بِإِحْسَانٍ، فَسِرْتُ إِلَیْهِمْ وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى اَلطَّاعَهِ وَ اَلْجَمَاعَهِ فَأَبَوْا إِلاَّ شِقَاقِی وَ عِنَادِی وَ فِرَاقِی، وَ قَامُوا فِی وُجُوهِ اَلْمُسْلِمِینَ یَنْضَحُونَهُمْ بِالنَّبْلِ، فَهُنَاکَ نَهَدْتُ إِلَیْهِمْ بِالْمُسْلِمِینَ فَقَاتَلُوهُمْ، فَلَمَّا عَضَّهُمُ اَلسِّلاحُ وَ وَجَدُوا أَلَمَ اَلْجِرَاحِ رَفَعُوا اَلْمَصَاحِفَ یَدْعُونَ إِلَى مَا فِیهَا! فَأَنْبَأْتُهُمْ أَنَّهُمْ لَیْسُوا بِأَصْحَابِ دِینٍ وَ لاَ قُرْآنٍ ، وَ أَنَّهُمْ رَفَعُوهَا خَدِیعَهً وَ مَکْراً وَ مَکِیدَهً وَ غَدْراً، فَامْضُوا عَلَى حَقِّکُمْ وَ قِتَالِکُمْ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ وَ قُلْتُمْ : اِقْبَلْ مِنْهُمْ فَإِنْ أَجَابُونَا إِلَى مَا فِی اَلْکِتَابِ جَامَعُونَا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَیْهِ مِنَ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ أَبَوْا، کَانَ أَعْظَمَ لِحُجَّتِنَا عَلَیْهِمْ فَقَبِلْتُ مِنْهُمْ، وَ کَفَفْتُ عَنْهُمْ وَ کَانَ اَلصُّلْحُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ عَلَى رَجُلَیْنِ حَکَمَیْنِ یُحْیِیَانِ مَا أَحْیَى اَلْقُرْآنُ، وَ یُمِیتَانِ مَا أَمَاتَ اَلْقُرْآنُ، فَاخْتَلَفَ رَأْیُهُمَا وَ تَفَرَّقَ حُکْمُهُمَا وَ نَبَذَا حُکْمَ اَلْقُرْآنِ وَ خَالَفَا مَا فِی اَلْکِتَابِ وَ اِتَّبَعَا أَهْوَاءَهُمَا « بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اَللّٰهِ » فَجَنَّبَهُمَا اَللَّهُ اَلسَّدَادَ، وَ رَکَسَهُمَا فِی اَلضَّلاَلِ ؛ وَ اِنْحَازَتْ فِرْقَهٌ عَنَّا فَتَرَکْنَاهُمْ وَ مَا تَرَکُونَا، فَقُلْنَا اِدْفَعُوا إِلَیْنَا قَتَلَهَ إِخْوَانِنَا، ثُمَّ کِتَابُ اَللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ، فَقَالُوا: کُلُّنَا قَتَلَتُهُمْ وَ کُلُّنَا اِسْتَحَلَّ دِمَاءَهُمْ وَ دِمَاءَکُمْ، فَشَدَّتْ عَلَیْهِمْ خَیْلُنَا فَصَرَعَهُمُ اَللَّهُ مَصَارِعَ اَلظَّالِمِینَ. .)
[۴] خطبه فدکیه
[۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)
[۶] کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۰ (وَ رُوِیَ: أَنَّهَا بَقِیَتْ بَعْدَ أَبِیهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ لَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ اَلْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلاَثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثٌ لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ اِئْتِنِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتْ اِنْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً ثُمَّ اُدْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمَ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَى یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنىٰ قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ اَلثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ اَلسَّلاَمَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکِ دَخَلَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ فَقَالاَ یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ اَلسَّاعَهِ قَالَتْ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا اَلْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَ وَ أَقْبَلَ اَلْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَنْصَدِعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ اِنْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ اَلْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِیعُ اَلصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَبْکَى اَللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالاَ لاَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ اَلْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ اَلْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ثُمَّ قَالَ لِکُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَهٌ وَ کُلٌّ اَلَّذِی دُونَ اَلْفِرَاقِ قَلِیلٌ وَ إِنَّ اِفْتِقَادِی فَاطِمَا بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لاَ یَدُومَ خَلِیلٌ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ یَا أَسْمَاءُ غَسِّلِیهَا وَ حَنِّطِیهَا وَ کَفِّنِیها قَالَ فَغَسَّلُوهَا وَ کَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا وَ صَلَّوْا عَلَیْهَا لَیْلاً وَ دَفَنُوهَا بِالْبَقِیعِ وَ مَاتَتْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ .)
[۷] سوره مبارکه حجرات، آیه ۲ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ)
پاسخ دهید