در این متن می خوانید:
      1. پیشبرد اهداف فاطمی باید هدف شیعیان باشد
      2. مظلومیّت سه گانه‌ی زهرای مرضیّه
      3.  اگر این تهمت محال به امیر مؤمنان زده شود…
      4. دگرگونی تاریخی از شخصیّت حضرت زهرا و خدیجه کبری
      5. داستانی که در صحیحی بخاری ذکر شد
      6. تصویری که در منابع رسمی از خدیجه کبری ساختند!
      7. معرّفی صحیح اسلام و تشیّع برای جذب افراد
      8. روایتی مستند در کافی و تهذیب
      9. طواف از طرف فاطمه‌ی زهرا أفضل طواف از طرف رسول خدا
      10. آشنا کردن غیر مسلمانان با اسلام یک وظیفه‌ی عمومی
      11. معروفت‌ترین دایره المعارف اسلام
      12. دلایل احترام به حضرت زهرا در منابع اسلامی
      13. وظیفه‌ی ما در برابر این تفکّرات باطل چیست؟
      14. تصوّف به دنبال بی‌قیدی
      15. توهین به زهرای مرضیّه در کتاب  مقالات شمس!
      16. غفلت تا کجا!
      17.  مظلومیّت زهرای مرضیّه در منابع اسلامی
      18.  مظلومیّت زهرای مرضیّه در بین شیعیان
      19. اعمال ما در خور شأن اهل بیت است؟
      20.  نیّت کارها به احترام حضرت زهرا باشد
      21. فضیلت نماز در خانه‌ی حضرت زهرا
      22. فضایل حضرت زهرا
      23. روایتی از امیر مؤمنان درباره‌ی رفتار حضرت فاطمه
      24. آخرین وصیّت فاطمه‌ی زهرا
      25. سلطان روز قیامت

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱].

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏»[۲]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[۳]

پیشبرد اهداف فاطمی باید هدف شیعیان باشد

بحثی که امروز می‌خواهم خدمت شما مطرح کنم، عنوان آن زهرای مرضیه و مظلومیّت‌های سه‌گانه است. از آن‌جایی که به دوستانی که در این مجلس شرکت می‌کنند امید داریم، زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) سه نوع مظلومیّت دارد که بچّه شیعیان باید در کم کردن آن و در پیشبرد اهداف فاطمی (سلام الله علیها) کمک کنند. لایه‌ی اوّل که حالا من امروز فقط سعی می‌کنم به معرّفی و بعضی مصادیق آن بپردازم، بحث گسترده است.

مظلومیّت سه گانه‌ی زهرای مرضیّه

 لایه‌ی اوّل آن لایه‌ای است که به خاطر جلوگیری از بازخورد رفتار فاطمی زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) مجبور به بایکوت حضرت شدند. هم دیگران در این باره گفتگو کردند، هم خود ما عرایضی داشتیم، این‌جا فقط به اصل مطلب می‌پردازم که به دو مورد بعدی آن که شاید کمتر پرداخته شده باشد برسیم. ببینید هر چقدر شما موضوع فاطمیّه را مؤدّبانه مطرح کنید، هر چقدر آن را در لفّافه بپیچید، به قول آن کسی که شش یا هفت سال پیش مناظره‌ای در شبکه‌ی المستقلّه صورت گرفته‌ بود، آن وهّابی بحرینی می‌گفت: شما اگر حرف خود را کادو پیچ هم بکنید از صد فحش هم برای ما بدّتر است. توجّه می‌کنید! حسّاسیّت موضوع بسیار بالا است.

 اگر این تهمت محال به امیر مؤمنان زده شود…

من برای این‌که برای شما مثال بزنم این را عرض می‌کنم. فرض محال که محال نیست، یک نفر خیال کند قاتل زهرای مرضیّه امیر المؤمنین است، دیگر برتر از امیر المؤمنین حالا حدّاکثر رسول خدا را حذف کنیم، برتر از امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) که نداریم. اگر چنین تهمتی به او منتصب شود، از امیر المؤمنین چه می‌ماند؟ عصمت؟ امامت؟ تشیّع؟ اصلاً موجودیّتی باقی نمی‌ماند. چه برسد به این‌که این اتّهام بلکه جرم ثابت شده به کسی دیگری برسد که قابل قیاس با امیر المؤمنین نیست. لذا موضوع خیلی حسّاس است. هیچ مسئله‌ای در دنیای اسلام تا به حال به این حسّاسی رخ نداده است. هیچ مسئله‌ای! طبیعتاً آن کسانی که این اتّهام؛ اگر همین مثالی که من الآن خدمت شما عرض کردم به یک نفر از شما بگویند؛ البتّه در آن مثال واضح است که باطل است و در این یکی اتّهام جرم ثابت شده است، امّا شما نمی‌گویید بگذارید بروم فکر‌های خود را بکنم، بگذارید بروم از یک نفر بپرسم، بگذارید بروم منابع را ببینیم. می‌گویید: نه بابا این دیوانه دارد چه می‌گوید! بلافاصله آن را رد می‌کنید. چون اصلاً تفکّر راجع به این هم اصل مکتب را منهدم می‌کند. هیچ چیزی باقی نمی‌ماند. درست است؟ وقتی به امیر المؤمنین چنین نسبتی داده شود، هیچ چیزی از او باقی نمی‌ماند. امیر المؤمنین اگر باشد کفر او ثابت می‌شود. تازه این مثال ما مثال باطل است، فقط می‌خواهم تقریب به ذهن کنم. دیگر چه کسی است که در عداد امیر المؤمنین باشد، وای به حال دیگران!

دگرگونی تاریخی از شخصیّت حضرت زهرا و خدیجه کبری

لذا طبیعی است که چهره‌ی زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) دگرگون نشان داده شود و این در منابع رسمی اسلامی اتّفاق افتاد. از شخصیّت زهرای مرضیّه و حتّی از مادر زهرای مرضیّه (سلام الله علیهما) هیچ چیزی در تاریخ نیست. حتّی شما نگاه کنید خود شما نسبت به خدیجه‌ی کبری (سلام الله علیها) به پیر زن پولداری؛ وقتی اسم او می‌آید یاد یک کهنسال پولدار می‌افتید. در حالی که رسول خدا به زهرای مرضیّه فرمود: بطن مادر تو وعاء امامت بود. مگر هر رحمی می‌تواند فاطمه به دنیا بیاورد!

داستانی که در صحیحی بخاری ذکر شد

اثر تبلیغات این‌طور است. اثر تبلیغات این است که عین حقّه‌ی سینمایی حق را باطل و باطل را حق نشان می‌دهد و امروز بعد از ۱۴۰۰ سال تلاش گسترده‌ای که کردند در منابع رسمی این‌گونه است. مثلاً شما اگر به صحیح بخاری رجوع کنید، می‌گویند: رسول خدا آمد به امیر مؤمنان و زهرای مرضیّه فرمود: بلند شوید نماز شب بخوانید. آن‌ها یک جواب سر بالا دادند، مثلاً گفتند: اگر خدا بخواهد ما می‌خوانیم، اگر نخواهد نمی‌خوانیم. این یعنی چه؟ این یعنی این‌که مثلاً در این حد هم متوجّه نمی‌شدند که اراده‌ی الهی با فعل ما چه نسبتی دارد. بعد آیه ‌نازل شد «وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‏ءٍ جَدَلاً»[۴]، پیامبر از دست آن‌ها ناراحت شد و این آیه هم نازل شد.

تصویری که در منابع رسمی از خدیجه کبری ساختند!

 یعنی منابع رسمی؛ امروز کسانی که با اسلام مواجه می‌شوند این منابع را می‌بینند. منابع رسمی شخصیّت خدیجه‌ی کبری را که کلّاً از بین برده است، هیچ چیزی از آن باقی نمانده است. تبدیل به یک زنی که شده است بار سوم یا چهارم با پیامبر ازدواج کرده است. صرفاً پولدار بودن آن مطرح شده است. تعبیر عایشه از او پیرزن لثّه قرمز؛ یعنی تصویری که ساختند یک پیرزنی است که دندان‌های آن ریخته است، دهان او جمع شده است. شما تصوّر کنید کسی که دارد این منابع را می‌خواند، در منابع رسمی از خدیجه یک پیرزن فقط پولدار و از دختر او هم چطور؟ از دختر او هم چون دختر پیامبر بود بالاخره از موهبت‌های نسبی استفاده می‌کرد. وقتی هم می‌خواهند تصریح کنند می‌گویند. بن عثیمین می‌گوید، می‌گوید: بله، فلانی مثلاً عایشه «أَفْضَلِ‏ النِّسَاء» علماً و عملاً و فاطمه «أَفْضَلِ‏ النِّسَاء» نسباً. فاطمه از نظر نسب برترین است، چون دختر پیامبر است. کسی دیگر که دختر پیامبر نبوده است. فاطمه شخصیّت خاصّی ندارد، بالاخره دختر پیغمبر است. هر کسی دیگر دختر پیغمبر بود این «أَفْضَلِ‏ النِّسَاء» نسباً برای او رخ می‌داد.

معرّفی صحیح اسلام و تشیّع برای جذب افراد

ائمّه خیلی تلاش کردند این فضا را عوض کنند و در دوران خود نیز موفّق شدند. بحث من چون رفتار ائمّه نیست یک یا دو مثال عرض می‌کنم و رد می‌شوم. شما ببینید که ما امروز نسبت به این موضوع وظیفه داریم. وقتی بحث صدور انقلاب مطرح است، اسوه‌های اسلام و تشیّع باید درست معرّفی شوند. امروز نامه‌ی آقا رفته است، برای آن کسانی که می‌خواهند ببینند این نامه چه دارد می‌گوید اوّل سراغ قرآن می‌روند و دوم سراغ قلّه‌های اسلام می‌روند. یک جوان در اروپا وقتی دنبال قلّه‌های اسلام برود، از فاطمه چه می‌بینید که جذب شود؟! اوّل از خود شروع کنیم. چه نشسته‌اید؟! بلکه یک نفر این‌جا فریب خورد. ما هم در فضای داخل و هم در فضای عربی هم در فضای بین المللی نیازمند این هستیم معرّفی صحیح کنیم. همان کاری که اهل بیت کردند.

روایتی مستند در کافی و تهذیب

یک مثال عرض می‌کنم ببینید. من قبلاً این مثال را در این جلسه عرض کردم ولی چون روایت از نظر صحّت سند بی‌نظیر است همان را تکرار می‌کنم. این روایت را کافی نقل کرده است، شیخ طوسی در تهذیب آورده است، سند اصطلاحاً قرب الإسناد است یعنی کوتاه است و اهل حدیث می‌دانند که وقتی سندی هر چه کوتاه‌تر باشد، احتمال خطا در آن کمتر است. تندروترین و سخت‌گیرترین علمای رجالی شیعه که چیزی از زیر دست آن‌ها در نمی‌رود هم روایت را قبول دارند.

محضر امام جواد می‌رسد می‌گوید: آقا می‌توانم از طرف امام حی بروم طواف کنم؟ حضرت می‌فرماید: بله. می‌رود و برمی‌گردد. اگر خواستید این را در کتاب الحجّ کافی، بحث نیابت می‌توانید پیدا کنید. می‌رود و برمی‌گردد می‌گوید: طواف اوّل من از طرف رسول خدا. خوب آدم نمی‌خواهد در حج وقت تلف کند، آن موقع هم که بن وارث و با وارث نبود که مردم بروند خرید کنند، می‌رفتند طواف می‌کردند. دور اوّل طواف از طرف رسول خدا، دور دوم طواف از طرف امیر المؤمنین؛ دور که می‌گویم یعنی طواف دوم نه دور دوم، طواف دهم امام جواد. بعد دوباره از طرف رسول خدا دور زد. برگشت و بعد از سفر پیش امام جواد آمد، گفت: یا بن رسول الله من شک کردم از طرف مادر شما هم می‌شود طواف کرد یا نه؟ من دنبال أفضل اعمال بودم. خاتم انبیاء اسـت، خاتم الاوصیاء است، «سَیِّدَیْ‏ شَبَابِ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّه» هستند، چرا من وقت خود را تلف کسی دیگر کنم. امّا احتیاطاً یک یا دو بار هم از طرف مادر شما طواف کردم، می‌شود؟ حضرت فرمود: «اسْتَکْثِرْ مِنْ هَذَا»[۵]، این عمل را باید زیادتر انجام دهید. «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ» این برترین عملی است که انجام دادید.

طواف از طرف فاطمه‌ی زهرا أفضل طواف از طرف رسول خدا

 دقّت کنید، در این دو نکته‌ی مهم است. یکی این‌که این برترین عمل است، عرض کردم آن هم روایتی که سخت‌گیرترین رجالیّون شیعه روایت را قبول دارند. وقت کم است وگرنه توضیح می‌دادم منظور من کدام رجالیّون است؟ در چه جاهایی گفتند روایت صحیح است. صحیح است یعنی فقیه به این فتوا می‌دهد. یعنی فقیه می‌گوید: طواف از طرف فاطمه‌ی زهرا أفضل طواف از طرف رسول خدا است. افضل است یعنی ثواب بیشتری دارد. ثواب بیشتری دارد یعنی مصلحت بیشتری دارد.

حضرت فاطمه، أفضل عالم وجود

این به دو دلیل می‌تواند باشد. یا زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) أفضل عالم وجود است حتّی از رسول خدا یا باید بگویید یاد و ذکر فاطمه (سلام الله علیها) یک مزیّتی، یک خصوصیّتی، یک جهتی دارد که به آن دلیل أفضل می‌کند. حتّی اگر دومی را بگویید آن وقت من این نکته‌ی دوم را عرض می‌کنم.

شما اگر مسجد الحرام تشریف برده باشید، آدم‌‌هایی که طواف می‌کنند روی سینه‌ی آن‌ها تابلو نیست که از طرف چه کسی دارید طواف می‌کنید. تابلو نیست! شما نمی‌دانید، این‌ها همه ذکر الله می‌گویند و می‌چرخند. شما چه می‌دانید از طرف پدر یا مادر او است یا از طرف معصوم است. یعنی نیّت طواف از طرف فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بروز ندارد. ولی أفضل از نیّت طواف برای خاتم انبیاء است. پس فاطمه یا باید أفضل باشد یا حدّاقل یاد فاطمه بودن به خاطر مصلحتی أفضل است. غیر از این است؟ چه برسد به این‌که شما بیایید این یاد را بروز دهید.

چون اگر جهت دوم باشد که ظاهراً همین است یعنی آن موضوع نباید فراموش شود. آن موضوع چیست؟ دفاع از ولایت است. لذا درست است مشکی پوشیدن برای زهرای مرضیّه روایت ندارد، ولی با تنقیح مناط اگر نیّت طواف برای زهرای مرضیّه افضل از خاتم انبیاء است بروز آن چطور؟ اعلان عزا چطور؟ رساندن پیام زهرای مرضیّه چطور؟ این افضل کار عالم می‌شود. یعنی هر کاری می‌خواهید بکنید برای زهرای مرضیّه انجام دهید.

آشنا کردن غیر مسلمانان با اسلام یک وظیفه‌ی عمومی

 یعنی برادر من امروز؛ مسلمانان و قسمت دوم غیر مسلمین را مثال می‌زنم، این‌ها شخصیّت زهرای مرضیّه را در پس این کتب نمی‌شناسند. چه کار می‌خواهید بکنید. مهم است یا نیست؟ امروز یک غیر شیعه می‌خواهد زهرای مرضیّه را بشناسد به منابع رجوع می‌کند چه می‌بیند؟ همان که شما می‌فهمید و می‌بینید یا نه! چه کسی وظیفه دارد برساند؟ این وظیفه عمومی است. امام هادی فرموده است این وظیفه عمومی است. «وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَکُم‏»[۶]، زیارت جامعه که فقط برای روحانیون نیست! همه در زیارت جامعه می‌گویند: من را از آن کسانی قرار بده که آثار شما را بیان می‌کنیم. آثار را بیان می‌کنیم مقدّمه‌ی آن هم عقلاً معتبر است. حالا یک نفر لفظاً بیان می‌کند، یک نفر می‌نویسد، یک نفر در سایت خود، ما باید چه قدر وقت خود را صرف Copy / Paste حرف‌های بی‌خود کنیم و در شبکه‌های مجازی اگر یک غیر شیعه که اعتمادی به کتب شیعه ندارد، چند نوشته، چند صوت بین المللی، بین المذهبی داریم که زهرای مرضیّه را از آن بشناسیم؟ من این را قبلاً، سال‌های گذشته زیاد عرض کردم، به سراغ قسمت دوم می‌روم. مظلومیّـت دوم مهجوریّت زهرای مرضیّه بین مستشرقین و صوفیه است. آبشخور این دو گروه کجا است؟ از کجا راجع به قدما حرف یاد می‌گیرند؟ غیر از منابع رسمی؟ نخیر.

معروفت‌ترین دایره المعارف اسلام

معروف‌ترین دایره المعارف اسلام که راجع به اسلام و تشیّع نوشته شده است، دایره المعارف اسلام چاپ لیدن هلند است که این بارها هم ویرایش شده است. بروید مقاله‌ی نقد عصمت امام مثلاً توسّط کدیور را ببینید، نقد وجود امام زمان توسّط آن گنجی (علیهما علیه) این به یک کتاب برمی‌گردد که مأخذ آن کتاب مقالات دایره المقالات اسلام است، چاپ لیدن هلند است. یعنی تفاله‌ی آن تفکّر به این روشن‌فکرنماها رسیده است. در آن شخصیّت حضرت زهرا را چطور معرّفی کرده است؟ گفته: شخصیّت فاطمه یک زن رنجور دچار بیماری کم خونی، نه چهره‌ای داشت و نه قامتی! به نظر شما این‌ها را از کجا آورده است؟ از منابع رسمی گرفته است.

دلایل احترام به حضرت زهرا در منابع اسلامی

 ما چه کار کردیم که منابع ما منابع بین المللی شود؟ حرف من امروز این است. چرا فاطمه مورد احترام واقع شده است؟ می‌گوید: به سه دلیل، یا احتمالاً چون دختر پیغمبر بود، یا احتمالاً چون که یک حسّ احترامی نسبت به زن‌ها وجود دارد یا بعداً نواده‌های او سعی کردند یک چیزهایی به او نسبت دهند یا بعدها عالم اسلام برای او افسانه‌هایی بافت. یعنی این شخصیّت هیچ چیزی نداشت؟ حالا یا به واسطه‌ی پدر او احترام گذاشتند، دقیقاً همان حرف قبلی است یا این‌که اصلاً یک گروهی که دنبال این بودند یک چیزهایی ببافند، یک افسانه‌هایی بافتند و به او نسبت دادند.

وظیفه‌ی ما در برابر این تفکّرات باطل چیست؟

زندگی او با علی بن ابی طالب این‌طور بود، هر روز میان آن‌ها دعوا بود. شما نگاه کنید، الآن این نامه‌ی امام رفته است. می‌‌خواهند راجع به قلّه‌های اسلام بروند خبر بگیرند. این چه کسی است؟ اسلام بروز کتاب خدا و بروز اسلام در چهره‌ی قلّه‌های آن است. بعد نگاه می‌کنند ببینند قلّه‌های اسلام مدام دعوا می‌کردند. یک کتابی در قم نوشته شد، آدم‌های خوبی هم بودند؛ این مقاله را نوشتند، ترجمه کردند و خواستند نقد کنند. نویسنده‌ی ناقد می‌گوید: بله، بالاخره در زندگی هر زن و شوهر جوانی از این اختلافات فراوان است. یعنی ما چند، ۱۰ کیلومتری آن طرف‌تر خود را هم خبر نداریم.

مظلومیـّت را دیدید! عوض این‌که ما شخصیّت زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) را تبلیغ کنیم، آن ناقد محترم آدم‌های خوبی هستند، آن‌ها را می‌شناسم، ناقد محترم مقاله را ترجمه کرده است که بگویید آقا بدانید در دایره المعارف لیدن چه می‌گذرد. وقتی دارد نقد می‌کند می‌گوید: آقا دعوا کردند دیگر! زن و شوهر دعوا کنند ابلحان باور کنند. این زندگی الگوی ویژه‌ی شماره یک اسلام است؟! ما چه کار کردیم؟ منظور من این نیست که برویم تظاهرات کنیم، تحصّن کنیم. نه! حسّاسیّت، غیرت! ای کاش غیرتی که بعضی بر باطل داشتند ما داشتیم. جسارت به شما نمی‌کنم، خود را می‌گویم.

تصوّف به دنبال بی‌قیدی

 شش سال پیش این تفکّر باطل مسموم به کتب صوفیه هم راه پیدا کرده است. حالا کتاب آوردم و این یکی را از روی می‌خوانم ببینید. منابع صوفیّه کجا است؟ چرا تشیّع با تصوّف مشکل دارد؟ چون تصوّف دنبال بی‌قیدی است.      

          هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو                          هیچ آدابی و ترتیبی مجو

لذا به فقه که علم احکام است علم استنجاء می‌گویند. استنجاء، معذرت می‌خواهم دور از محضر شما و منبر امام صادق (علیه السّلام) آن سنگی است که بعد از دفع مدفوع انسان برای پاک کردن استفاده می‌کند. به فقه علم استنجاء می‌گوید! عربستان چاپ نشده است، ایران چاپ شده است.

منظور من وزرات ارشاد فعلی نیست که زود بروید و تحسّن کنید، این کتاب از سال ۷۳ چاپ شده است، الآن نمی‌دانم که چاپ بیستم است، چقدر است؟ ده‌ها مورد دیگر هم چاپ شده است. حالا یک جمله‌ی آن را می‌خوانم ببینید. سال ۸۸ رگ غیرت ما گل کرد و یک یادداشتی در مورد این کتاب نوشتیم. چون سه جای کتاب به زهرای مرضیّه توهین رسمی شده است.

توهین به زهرای مرضیّه در کتاب  مقالات شمس!

 مورد آن را می‌خوانم ببینید. ما که دنبال فرهنگ مکتوب نیستیم. ما را چه به دفاع از زهرای مرضیّه! گریه خود را بکنیم. من منکر گریه نیستم، لعنت خدا بر کسی که حبّ و گریه بر زهرای مرضیّه را قبول نداشته باشد. امّا این دفاع نیست که در جامعه شیعی این کتاب نوشته شود، منتشر شود، به زهرای مرضیّه توهین شود؛ برای شما می‌خوانم ببینید، بعد یک نفر یادداشت می‌نویسد. ما را خواستند. گفتند: آقا این به جناب شمس تبریزی توهین است! گفتم: آیا حرف او توهین به زهرای مرضیّه نیست؟! شاید هم این کتاب را به اسم او چاپ کردند ولی بالاخره چاپ شده است. گفتند: آقا این یادداشت را بردارید. اوّل یک دیوان شمس این سال ۸۸ منتشر شد. اجازه چاپ جوابیه را ندادند ولی کتاب دارد چاپ می‌شود. چرا؟ چون ما یا رفتیم تحصّن کردیم مشتی محکم بزنیم یا در خانه نشستیم. ما چقدر در معرّفی تلاش کردیم. الگوها را در جامعه جا به جا می‌کنند صدای ما درنمی‌آید. اسم این کتاب گفتگو‌های شمس است. بلاتشبیه من الآن دارم با شما صحبت می‌کنم اگر سخنرانی من را پیاده کنند این حالت اسم آن مقالات شمس است. به عنوان گنجینه‌ی بی‌نظیر ادبیّات معاصر چاپ شده است. از سال ۷۳ هم چاپ شده است، برای وزارت ارشاد خاصّی نیست. یعنی إن‌شاءالله گوهر حرف من را درک کنید.

غفلت تا کجا!

وقتی می‌خواهد بگوید سطح بعضی‌ها بالا است، دنبال عبادت هستند، یک عدّه‌ هستند. سطح بعضی‌ها پایین‌تر است، دنبال تجارت‌ هستند. آن هم یک عدّه هستند. یک عدّه بیچاره هستند. مانند برده‌ها می‌مانند، باید در سر آن‌ها چوب زد، فقط می‌ترسند بعد که می‌خواهد مثال بزند می‌گوید فاطمه این‌طور بود! عربستان چاپ نکرده است، کتاب رسماً چاپ شده است. چرا من نمی‌دانم؟ این کتاب خیلی جاها کتاب درسی است. در گوش بچّه‌های ما فاطمه این شکلی است، من هم خبر ندارم. چرا خبر ندارید؟ بابا آن‌ها می‌گویند شما چرا این‌طور شدید؟ می‌گویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»[۷] یا باید تفکّر کرد یا بشنوید. من نباید خواب خواب باشم! خواب بودند که در آن جامعه به آن خانه حمله شد و کسی خبر نشد. این هم یک مدل حمله است.

 مظلومیّت زهرای مرضیّه در منابع اسلامی

این عبارت را ببینید. یک جای دیگر می‌گوید: فاطمه عارفه نبود، زاهده بود. مدام خوف داشت. پیوسته از پیغام‌بر حکایت دوزخ پرسیدی! دو یا سه جای دیگر هم می‌گوید. در یک جای دیگر هم می‌گوید: اگر فاطمه شیخ می‌شدی من از پیغمبر برمی‌گشتم. اگر قرار بود فاطمه الگو شود من از اسلام بیرون می‌رفتم. در یک قضیّه جمله تعلیقه؛ البتّه این مقصّر نیست، چون این آدم علم چندانی نداشته است. آبشخور همان منابع رسمی است که ما نتوانستیم در کنار آن منبع درخور ایجاد کنیم یا حرف‌های خوب را تبلیغ کنیم و او وقتی می‌خواهد برود به منابع رسمی رجوع کند از منابع رسمی همین است، جز این درنمی‌آید. بحث دعوای شیعه و سنّی نیست، الگوهای رفتاری اهل بیت گم شده است. ما چقدر تلاش می‌کنیم؟ چقدر دنبال اعتلاء هستیم؟ این هم لایه‌ی دوم مظلومیّت زهرای مرضیّه است که من فقط می‌خواهم در حدّ معرّفی بیان کنم.

 مظلومیّت زهرای مرضیّه در بین شیعیان

امّا لایه سوم ما شیعیان هستیم. به خلاف دو گروه اوّل شیعیان شخصیّت معنوی و ملکوتی زهرای مرضیّه را منکر نیستند و جامعه هم این را خوب قبول دارد. حجت الله علی الحجج بودن آن را همه می‌دانند. احترام اهل بیت نسبت به آن را می‌دانند. امّا آن‌قدر فاطمه را بالا بردیم، که البتّه فاطمه بالا است ولی توجّه به جنبه‌های رفتاری او نکردیم. یعنی امروز در جامعه‌ی ما من بیچاره به عنوان شیعه‌ی اهل بیت (سلام الله اجمعین) نماد رفتاری ندارم. چک من برگشت می‌خورد انگار نه انگار که شیعه هستم.

اعمال ما در خور شأن اهل بیت است؟

یک وقتی من در یک مدرسه رفته بودم گفتگو کنم، نماز جماعت برپا شد. این‌قدر در بین این نماز سر و صدا بود، یعنی مدام حرف می‌زدند، تا الله اکبر که به رکوع می‌روید، به رکوع می‌روند و سلام می‌دادید تا نماز بعد شروع به حرف زدن بود. من از مسئول این‌ها پرسیدم که این‌ها را با زنجیر کشیدید و به نماز خانه آوردید؟ گفت: نه، خود آن‌ها خواستند بیایند. من یک جمله به آن‌ها گفتم. گفتم: اگر یک مسیحی وارد مجلس ما می‌شد و این نماز را می‌دید این نماز در خور شأن اهل بیت است؟ رفتار ما در خور شأن اهل بیت است؟ آن مظلومیّتی که شیعه باید برطرف کند این است که ما چقدر توانستیم در زندگی عملی خود رفتار اهل بیت را ملاک قرار دهیم؟ فقط این نیست که اسم بچّه‌ی خود را فاطمه بگذارم، رفتار من با همسر خود! وضعیّت طلاق را نگاه کنید. جامعه شیعه مدام سینه بزند حجت الله علی الحجج، اصلاً فاطمه (سلام الله علیها) افضل از همه‌ی عالم، افضل از همه! «ثمَّ ماذا؟» در زندگی شخصی خود چقدر کوتاه آمدم؟ رفتار من با پدر و مادر خود چگونه است؟ من چون اطّلاع وثیق دارم، مدّتی در مدارس کار کردم، به قول ما طلبه‌ها «قلّ ما یوجد» کمتر آدمی را دیدم که احترام شرعی پدر و مادر خود را حفظ کند. از بچّه شیعه‌ها، به ظاهر حزب اللّهی! این هم یک نوع مظلومیّت است.

الآن اگر بخواهند رفتار فاطمه را در جامعه ما ببینند من زینت هستم یا نیستم؟ این هم یک نوع مظلومیّت است. داد زدن حجت الله علی الحجج فایده ندارد در حالی من رفتار فاطمه را تبلیغ نمی‌کنم و این اواخر عرض خود را می‌خواهم چند مثال از شخصیّت زهرای مرضیّه بزنم شما ببینید آن شخصیّت حجت الله علی الحجج در رفتار با دیگران، چگونه رفتار می‌کرده است؟

 نیّت کارها به احترام حضرت زهرا باشد

خدا شاهده است اگر امروز یک نفر نیّت کند بگوید امروز به احترام زهرای مرضیّه من می‌خواهم یک قدم عملاً به سمت او بروم، باور کنید برکت خدا و اهل بیت او بر همه‌ی جمع نازل می‌شود، من یقین دارم. یعنی چقدر باید در خیمیه‌ی آن‌ها بیایم و برویم، دهه‌ی محرّم تمام شود، فاطمیّه بیاید، فاطمیّه برود، ماه رمضان شود و من همان هستم! قول می‌‌دهم عمل نمی‌کنم، چک من برگشت می‌خورد، رفتار من، درس خواندن من، وقت تلف کردن من، صبح تا شب سر من موبایل است، همان هستم که هستم. رفتار من هیچ تکانی نمی‌خورد. فقط سینه‌ی خود را می‌زنم، این بد نیست. من جرأت نمی‌کنم بگویم بد است، قطعاً ابراز محبّت فضیلت دارد ولی ما عملاً هیچ وظیفه‌ای نداریم که نشان دهیم شیعیان فاطمه‌ی زهرا چطور هستند؟

فضیلت نماز در خانه‌ی حضرت زهرا

آن فاطمه‌ای که ما می‌شناسیم که حجت الله علی الحجج است، نیّت طواف برای او افضل از نیّت طواف برای خاتم انبیاء است. از امام صادق سؤال کردند؛ اهل بیت نمی‌توانستند در خانه‌‌ی زهرای مرضیّه زندگی کنند. خیلی یادگاری‌های سختی داشتند. آن خانه که داخل مسجد بود خانه عمومی شد. ائمّه در آن نماز می‌خواندند، این روایت معتبر است. این فاطمه را دارم عرض می‌کنم، از امام صادق سؤال کرد که یا بن رسول الله نماز در روضه‌ی منوّره بخوانم یعنی آن‌جایی که پیامبر نماز می‌خوانده است. اگر الآن مدینه مشرّف شوید با رنگ فرش، سبز و قرمز مشخّص کردند این مسجد اصلی است که رسول خدا نماز می‌خواندند و آن باقی آن است. آن‌جایی که پیغمبر می‌ایستاد و نماز می‌خواند جای پیامبر می‌خواند. آن مکان تقدّس دارد «شَرَفُ‏ المَکانِ‏ بِالْمَکینِ‏»[۸]، آن‌جا نماز بخوانیم یا در خانه حضرت زهرا؟ حضرت فرمود: در خانه حضرت زهرا.

فضایل حضرت زهرا

 آن فاطمه‌ای که با هیچ کسی در عالم قابل قیاس نیست. آن فاطمه‌ای که تعبیر امیر المؤمنین نسبت به او «سیّده» است، یعنی سرور من، «سیّده» من، آن کسی که اهل بیت گفته‌اند حجّت خدا بر ما است و مجموع این روایت قطعاً معتبر است. آن‌که امیر المؤمنین فرمود: رکن من بود. آن کسی که رسول خدا امیر المؤمنین را تهدید کرد اگر او را خشمگین کنید دشمنی با خدا کردید، امیر المؤمنین را تهدید کرد وای به حال دیگران! او که اطاعت او بر امیر المؤمنین واجب بود. «انفذ لما أمرتک‏ به‏ فاطمه».[۹]

اویی که امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) مانند شاگرد مقابل او نشسته است و کلمات آن را نوشته است و مصحف فاطمه شده است، او نسبت به خانواده‌ی خود چطور رفتار می‌کرده است؟ اگر شیعه محبّ زهرای مرضیّه باشد، در فامیل خود متهّم به این شود که رفتار او با زن و بچّه‌ی خود به یک شکل است و با مردم به یک صورت دیگر رفتار می‌کند این‌که ضدّ تبلیغ کرده‌ایم! من این را می‌فهمم، این روایت را خیلی دوست دارم، من امسال این را عهد کردم که هر مجلسی می‌روم این را بگویم. چون خیلی نکات ظریف اخلاقی در آن است. چون وضع اخلاقی خود من خیلی خراب است. چهار دست و پا در گل گیر کردم، ولی این روایت است. به من که ربطی ندارد، کافی و دیگران نقل کرده است.

روایتی از امیر مؤمنان درباره‌ی رفتار حضرت فاطمه

 امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) به یکی از دوستان خود فرمود: زهرا در خانه‌ی من کار می‌کرد، این دستاس گرداندن و تاول زدن انگشتان مرا خیلی اذیّت می‌کرد. آب که می‌برد؛ نگاه کنید چه رفتاری و محبّتی بین این زوج و زوجه است، نیاز نیست حتماً معصوم باشید و این رفتار را داشته باشید، لذا مردم بگوید که این‌ها چرا این‌طور هستند؟ بگویند چون شیعیان امیر المؤمنین و زهرای مرضیّه هستند. فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) که می‌خواست این ظرف آب را حمل کند، این طناب و بندی که به آن بود، روی شانه‌ی مبارک خود که می‌گذاشت روی شانه می‌انداخت، من نمی‌توانستم تحمّل کنم. من نمی‌توانستم کار کردن فاطمه را تحمّل کنم. اگر به خود رجوع کنیم، به کار کردن مادر خود در خانه، همسر خود در خانه معلوم می‌شود. از او خواهش کردم که برو و به پدر خود بگو که یک خادمی به ما بدهد. امیر المؤمنین می‌فرماید: فاطمه کسی نبود که از پدر خود چیزی بخواهد ولی به احترام من رفت. دقّت کنید، آن فاطمه‌ای که سیّده بود، آن حجّت خدا بر حجج الهی اصلاً حرف نزد. گفت: چشم. آمد وارد مسجد شود دید مسجد شلوغ است. رسول خدا یک اخلاقی داشت، زهرا اگر وارد می‌شد؛ خوب سنّی از او گذشته بود. این اواخر منبر ساخته بودند پیامبر ایستاده سخنرانی نکند، از جا برمی‌خاست، به سمت در می‌رفت، خوش آمد می‌گفت، دست او را می‌بوسید، جای خود می‌نشاند. لذا زهرای مرضیّه (سلام الله علیه) که می‌خواهد وارد مجلس شود، می‌بیند که دور پیامبر شلوغ است بر می‌گردد. نمی‌خواد پدر خود را به زحمت بیاندازد. حیا می‌کند. رسول خدا متوجّه می‌شود. این رفتارهای خاکی فاطمه را نگاه کنید، از یک جایی باید شروع کنیم. رسول خدا متوجّه می‌شود، مجلس که تمام می‌شود به سراغ زهرای مرضیّه می‌روند. امیر المؤمنین نقل کرده است. می‌فرماید: رسول خدا صدا کرد، چون فاطمه می‌خواست برود و یک خواسته‌ای بخواهد. وای به حال من که به پدر خود بگویم مگر برای من چه کار کردی! می‌خواست برود چیزی بخواهد ولی نخواست. می‌گوید: از شدّت حیا نمی‌توانست حرف بزند. لذا من برای این‌که پیامبر برنگردد، سلام سوم پیامبر را جواب دادم حضرت وارد شد. می‌گوید: تا حضرت وارد شد فاطمه ملحفه را روی سر خود کشید، از حیا از پیامبر. این عزیز پیغمبر که شخصیّت حقیقی من که روح من است، نه جسم من. رسول خدا فرمود: «رُوحِیَ‏ الَّتِی‏ بَیْنَ‏ جَنْبَیَّ»[۱۰] حقیقت من فاطمه است، لُب وجود من است، گوهر وجود من است. امیر المؤمنین فرمود: از شدّت حیا پارچه روی سر خود کشید که یک چیزی خواسته است، قصد کرده است، آن هم به امر امیر المؤمنین. ولی امیر المؤمنین فرمود: من نمی‌خواستم فرصت را از دست بدهم. من یاد شانه‌ی فاطمه که افتادم، من گفتم: یا رسول الله فاطمه کار می‌کند، خسته می‌شود، دست او را ببینید تاول زده است.

 این رفتار را خدا شاهد است که بت پرست‌ها داشته باشند زندگی آن‌ها ایده آل می‌شود. نیاز نیست دو معصوم با هم این‌طور رفتار کنند. ما در پس حجت الله علی الحجج بودن گم شدیم و عمل به اعمال زهرای مرضیّه و امیر المؤمنین را فراموش کردیم. آخرین وصیّت آن هم که شاید مانند امروز اتّفاق افتاد خیلی جگر سوز است این است. امیر المؤمنین فرمود: فاطمه در طول عمر خود؛ ما هرگز دل یکدیگر را نشکستیم. هرگز!

آخرین وصیّت فاطمه‌ی زهرا

ظاهراً راوی اسماء است. زهرای مرضیّه فرمود: همه بیرون بروند. شاید بچّه‌ها تحمّل شنیدن این وصایا را نداشتند. امیر المؤمنین سر زهرای مرضیّه را به دامن گرفت. هنوز حرف نزده غریب مدینه دارد گریه می‌کند. زهرای مرضیّه فرمود که: یابن عم، من در طول عمر خود به تو خیانت نکردم. نگاه کنید این جایگاه را هر کسی جای فاطمه داشت عالم را بنده نبود. گفت: من در طول عمر خود به تو خیانت نکردم، به تو دروغ نگفتم، با تو مخالفت نکردم؛ غرض داشت، چون ظاهراً این بار باید در عمل مخالفت می‌کرد. همه‌ی وجود امیر المؤمنین این بود که نرو و فاطمه برای اثبات ولایت امیر المؤمنین شاید برای شهادت خود دعا می‌کرد. لذا گفت: من در طول عمر خود با تو مخالفت نکردم. این‌جا گریه امیر المؤمنین شدّت گرفت. فرمود: فاطمه جان شأن تو اجلّ از مخالفت است. این زندگی را ببینید آیا در این زندگی اختلاف است؟ خدا می‌داند اگر در هر خاندان یک نفر این‌طوری باشد برای بقیّه الگو می‌شود. من این را عرض کردم برای این‌که بگویم اگر اهل این نیستید که برای مستشرق‌ها مطلب بنویسید، برای غیر شیعه مطلب بنویسید، بیایید برای نزدیکان خود بنویسید که بگویند: شما که بچّه هیئتی هستید با ما چه فرقی دارید؟

سلطان روز قیامت

ما کمی بیایم چون روایت می‌گوید صبر کن، اگر نمی‌توانید صبر کنید «تَصَبَّر» و این را هم به شما عرض کنم امروز روز یتیم شدن همه‌ی شیعیان است، به دلیل روایت معتبر که الآن عرض می‌کنم. آن‌ها که مادر دارند خدا برای آن‌‌ها نگه دارد، می‌دانند مادر اگر نوبر ببیند تنها خور نیست. مادر به یک نعمتی برسد بچّه‌های خود را فراموش نمی‌کند. آن موقعی که فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) سلطان روز قیامت است صدا می‌آید «نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ»[۱۱] سرها را بیاندازید «حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ عَلَى الصِّرَاطِ» روز سلطنت زهرای مرضیّه! آن روز مادر ما نشان می‌دهد که مادر ما هم است. وقتی مقابل عرش قرار می‌گیرد، صدای گریه او بلند می‌شود «وَ عَلی رَأسِها صَوباً مُلتِّخَاً بِدَم الحُسَین» صاحب شفاعت کبری یک کمک کار هم می‌آورد. لباس خونین ارباب ما را روی سر آن می‌کشد. خطاب می‌آید «یا فاطمه لَکَ عِندَ الرِّضا» هر چه می‌خواهید بخواهید، به ما وعده دادند. «الْکَرِیمُ إِذَا وَعَدَ وَفَى‏»[۱۲] به ما وعده دادند. این‌جا صدای او بلند می‌شود «یا رَبِّ شِیعَتی» ما را فراموش نمی‌کند، مادر ما ما را فراموش نمی‌کند.‌

 

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه‌ ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– صحیفه‌ی سجادیه، ص ۹۸٫

[۴]– سوره‌ی کهف، آیه ۵۴٫

[۵]الکافی، ج‏۴، ص ۳۱۴٫

[۶]–  من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۱۵٫

[۷]– سوره‌ی ملک، آیه ۱۰٫

[۸]التوحید و الشرک فی القرآن الکریم، ص ۲۱۸٫

[۹]–  بحار الأنوار، ج ‏۲۲، ص ۴۸۵٫

[۱۰]– الأمالی، ص ۱۱۳٫

[۱۱]– بحار الأنوار، ج ‏۳۷، ص۷۰٫

[۱۲]– تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۵۲٫