حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ ۰۲ شهریور ۱۳۹۷ مصادف با ایام عید سعید غدیر خم به سخنرانی پیرامون موضوع «زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر از زبان امام هادی علیه السلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- مقدّمه
- غربت زیارتِ غدیریه امام هادی علیه السلام
- زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام یا خطبهی غدیریه؟
- زیارت غدیریه برای چه زمانی است؟
- برائتی بودنِ امام هادی علیه السلام
- سند زیارت غدیریه و نظرِ بزرگان در موردِ این زیارت
- برخی ویژگیهای زیارت غدیریه
- برخی ویژگیهای واژهی «امیرالمؤمنین»
- در اسلام اصالت با چیست؟
- اهمیّتِ حدیث منزلت
- روضه حضرت مسلم علیه السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۲]
«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه امیرالمؤمنین علیه أفضل صلواه المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خجالت میکشم بگویم خدا را شاکریم، چون
از دست و زبان که برآید کز عهدهی شکرش بدر آید
که صبح جمعه به نیابت از امام زمان ارواحنا فداه و هدیه به حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها چند جمله راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام با یکدیگر صحبت کنیم.
غربت زیارتِ غدیریه امام هادی علیه السلام
این زیارت غدیریه زیارتِ خیلی مهم و متأسفانه غریبی است، عجیب است که همچنین گنجی به دست شیعیان رسیده و اینقدر هم محجور است، عجیب است که معمولاً حوزهها آن را نمیشناسند، نه اینکه بگویم هیچ کس نمیشناسد، ولی متأسفانه عموماً آن را نمیشناسند و قدرِ آن را نمیدانند، بلکه گاهی ریشسفیدها در حوزه این زیارت را نمیشناسند، ما دربارهی غدیر خیلی کمکار هستیم، اگر هر جایی به ما وعده میدادند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعای مستجاب کرده است طبیعتاً انسان باید خیلی انگیزه پیدا میکرد، ولی نمیدانم چرا غدیر این اندازه بینِ ما غریب است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ» قطعاً دعای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مستجاب است، عجیب است که ما کمکار هستیم، «وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» اینجا هم همه هست، فقط غیر از شیعه را مشمول نمیشود، «وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هر کسی که امیرالمؤمنین علیه السلام را تنها بگذارد نفرین کردند، این تنها گذاشتن طیف دارد، یک عدّه رها کردند و یک عدّه هم کم یاری کردند، یک عدّه در کربلا مقابل سیّدالشّهداء علیه السلام بودند، یک عدّه هم حضرت اباعبدالله علیه السلام را کمک نکردند.
این زیارت زیارتِ خیلی مهمّی است، شاید بعضی وقتها بحثها خیلی جذّاب است ولی خدا میداند که من چند شب است که تقریباً یکی دو ساعتی بیشتر نخوابیدهام، ولی با اینکه دیشت خیلی خسته بودم و سفر بودم و سفر بودم، از شوقِ اینکه اگر خدای متعال به من توفیق بدهد که راجع به این زیارت صحبت کنم نخوابیدهام، ما در میانِ آب هستیم و قدر نمیدانیم، ان شاء الله خداوند کمک کند به دستِ بیلیاقتِ ما پرچمِ غدیرِ امیرالمؤمنین علیه السلام را بلند کنیم، او که هر کاری بخواهد انجام دهد انجام میدهد ولی منّت بگذارد و ما را هم یک طوری شریک کند.
زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام یا خطبهی غدیریه؟
اولین نکته اینکه این زیارت غدیریه باید از جهاتی جای خطبهی غدیری که معروف شده است را بگیرد، عباراتِ زیبا در آن خطبهی غدیریه زیاد است و جملات درست هم در آن زیاد است، منتها ترکیبِ آن خطبهی غدیریّه که الآن مطرح است و در خیلی جاها آن را میخوانند خیلی محکم نیست، یعنی جملاتِ مهمّی در آن هست…
اولاً آن ظرافتهایی که این زیارت دارد، مثلِ عبارتی که این زیارت در بخش حدیثِ منزلت غوغا کرده است را ندارد، ثانیاً اینکه سندِ آن محکم نیست، نه اینکه سندِ حدیثِ غدیر محکم نیست، نه اینکه سندِ حدیثِ منزلت محکم نیست، نه اینکه سندِ حدیثِ ثقلین محکم نیست، این ترکیبِ خطبه که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور سخنرانی فرمودند، یعنی به این شکلی که الآن مطرح است و این خطبه طولانی است، سندِ این محکم نیست و ما در بحثِ غدیر باید خیلی دقّت کنیم، برخلافِ آن راجع به این زیارت عرض خواهم کرد.
نکتهی دوم اینکه این زیارت مهمترین حالتی است که ما میتوانیم با امام ارتباط بگیریم، چه بسا بالاترین درجهی یادگیریِ عمومی است، ما ارتباط میگیریم و با امام صحبت میکنیم، میبینیم امام هادی سلام الله علیه چطور با امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت کردند، ارتباط میگیریم، ارتباطِ عاطفی برقرار میکنیم، لذا تعمیق ایجاد میکند، در آن گریه میکنیم، منتها در خطبه کمتر میتواند این اتّفاق بیفتد، اصلاً امام هادی سلام الله علیه این را برای جمعهای شیعه طرّاحی کرده است، چرا ما نسخهی امام را کنار بگذاریم و کارِ خودمان را کنیم؟ و چه نکتهای در خطبهی غدیریّه هست و مهمتر از آن در اینجا نیست؟ با این سندی که توضیح خواهم داد.
لذا ان شاء الله سعی کنیم به اندازهی خودمان این زیارت غدیریّه را از غربت در بیاوریم و با امیرالمؤمنین علیه السلام معامله کنیم، و البته عرض میکنم که این منّتِ عظما است که اگر امیرالمؤمنین علیه السلام اجازه بدهد کسی در ماجرای غدیر قدمی بردارد. آنقدرها هستند که میلیاردها تومان پول دارند و نمیتوانند در موضوع غدیر هزار تومان خرج کنند، در حالی که اهل بیت علیهم السلام اینجا کاری کردند که شاید هیچ کجا انجام ندادند.
یک اطعام برابر با یک میلیون اطعام، انگار همهی انبیاء علیهم السلام را غذا دادهای، چرا اینطور ریخت و پاش میکنند؟ خواستند ما به میان بیاییم. این نکتهی اول از اهمیّتِ زیارت غدیریه.
زیارت غدیریه برای چه زمانی است؟
نکتهی بعدی اینکه مرحوم حاج شیخ عباس آخرِ این زیارت خیلی صحیح میفرماید که این فقط برای روز غدیر نیست، زیارت غدیر مانند زیارتِ عاشورا که روز عاشورا مصداقِ بارز و أتَم و أکملِ آن است، بله، بهترین جا برای این زیارت هم روز غدیر در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام است، اما میشود این زیارت را همیشه خواند، این عبارات عباراتِ معارفی است، مرحوم حاج شیخ عباس میفرماید: همیشه میتوان این زیارت را خواند؛ درست هم میفرماید، لذا ممکن است در ذهنها بیاید که چرا زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر را یک هفتهی قبل میخوانید؟ اولاً که الآن ایّام ولایت امیرالمؤمنین است ولی اگر نبود هم میشد این زیارت را خواند، میشد جلساتی راه بیفتند که مردم به جای این که حرفهای کسی مثلِ من را بشنوند کلماتِ امام هادی علیه السلام را بخوانند، در کلامِ حضرت سیر و تفکّر کنند.
یکی از گلههای ما از جلساتِ مذهبی این است که زیارت عاشورا و زیارت جامعه و قرآن و… متأسفانه حاشیهی سخنرانِ کم ارزشی مانندِ من میشود، در حالی که اصل آنهاست، من صبح هم عرض کردم که غفلت کردیم، ای کاش برعکس بود، ابتدا صحبت میکردیم و بعد از آن زیارت خوانده شود، حالا ان شاء الله اگر آقایان راضی بودند و مایل بودند برای جلسهی هفتهی بعد این کار را کنیم. این هم نکتهی دوم.
نکات زیاد است، اینجا خیلی حرف زیاد است، من سعی میکنیم اینجا مختصرِ آن را عرض کنم.
نکتهی بعدی این است که در مزار مشهدی که این زیارت اولین بار مطرح شده است و بنده راجع به سندِ آن عرض خواهم کرد، آمده است که وقتی معتصم امام هادی سلام الله علیه را با اجبار به عراق برد حضرت در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام که آن زمان مختصر حرمی کنار مضجع شریفِ امیرالمؤمنین علیه السلام بود قرائت فرمودند؛ اگر این درست باشد معتصم سال ۲۲۷ از دنیا رفته است و امام هادی علیه السلام حداکثر پانزده سال سن دارند، برای ما «صغیرهم کالشیخ الکبیر» امام کوچک و بزرگ ندارد، اتّفاقاً امام هادی سلام الله علیه اگر پانزده سال هم داشتند، تفریباً از هشت سالگی به بعد امام بودهاند، ولی این نکته است، تربیت اهل بیت علیهم السلام در کودکانشان هم ولایت و برائت است، از این جهت عرض میکنم، وقتی حضرت جواد سلام الله علیه در مورد آن دو قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها و غاصبِ حق تهدید کردند، حضرت رضا علیه السلام فرمودند: فدایت شوم «أنتَ لَها» حالا شایستهی امامت شدی!
این زیارت زیارتِ خیلی عجیبی است.
برائتی بودنِ امام هادی علیه السلام
یکی از وجهههای ناشناختهی امام هادی علیه السلام برائتی بودنِ ایشان است، یک زیارتی در همین مفاتیح داریم، اگر در زیارتهای مطلقهی امیرالمؤمنین علیه السلام ملاحظه فرموده باشید هفت زیارت در مفاتیح دارد، چند عبارت از زیارتِ پنجم را میخوانم تا ببینید امام هادی سلام الله علیه چطور برای ما عقیده میسازند، میفرمایند: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ»[۴] اصلاً این زیارت زیارتِ برائتی است، تو اوّلین مظلوم هستی، هم از جهتِ شدّتِ ظلم و هم سبقتِ در ظلم و هم اینکه ابتدای کار بود و همهی بدبختیها از آنجا شروع شد، «وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ» مهمترین حقّی که در تاریخ خورده شد حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام بود، «صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَأَشْهَدُ أَنَّکَ لَقِیتَ اللَّهَ وَ أَنْتَ شَهِیدٌ عَذَّبَ اللَّهُ قَاتِلَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ» خدای متعال قاتلِ تو را به همه طور عذابی مبتلا کند، «وَ جَدَّدَ عَلَیْهِ الْعَذَابَ جِئْتُکَ عَارِفاً بِحَقِّکَ مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِکَ » حقِّ تو را میشناسم و به آمدهام تو را زیارت کنم، «مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ» با دشمنانِ تو دشمن هستم، «وَ مَنْ ظَلَمَکَ» و کسانی که به تو ظلم کردند، بعد میفرماید: «أَلْقَى عَلَى ذَلِکَ رَبِّی إِنْ شَاءَ اللَّهُ» ان شاء الله با این عقیده از دنیا میروم، امام هادی علیه السلام میفرمایند!… اینکه بنده عرض میکنم این منّت است که اجازه دادهاند ما هم از این حرفها بزنیم، امام هادی علیه السلام میفرمایند ان شاء الله با این عقیده از دنیا بروم، به ما هم اجازه دادهاند همان عقیده را بیان کنیم…
سند زیارت غدیریه و نظرِ بزرگان در موردِ این زیارت
این زیارت در کتاب مزار مشهدی آمده است، یک نکات فنّی در بحثِ سند دارد که میشود ابهاماتی را هم مطرح کرد، نمیخواهم آنها را اینجا مطرح کنم، حرفِ مشهور را عرض میکنم، در کلامِ مشهورِ رجالیین این زیارت جزوِ صحیحترین زیارتهای ممکن است.
اولاً امام عسکری روحی له الفداه چند سال بعد از قرائتِ این زیارت… اگر در ابتدای آن میگوید معتصم امام هادی علیه السلام را به اجبار به عراق آوردند… امام عسکری علیه السلام که از پدرشان نقل میکنند زمانِ قرائتِ این زیارت هنوز به دنیا نیامدهاند، مانندِ احادیثی که مثلاً امام صادق علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نقل میکنند، امام عسکری علیه السلام فرمودهاند که پدرم اینطور زیارت نمودند.
اولاً راویِ اولِ این زیارت یک امامِ دیگر است، یعنی دو معصوم در طریق قرار دارند، دو نائب خاصِّ امام زمان روحی له الفداه هم در طریق قرار دارند… یعنی بعضی اوقات حدیث صحیح است، راویانِ آن راستگو هستند، یک وقت هم راویان غیر از اینکه راستگو هستند جزوِ برجستهترین علمای شیعه هستند، فرقِ عالِم با غیرِعالِم این است که وقتی روایت را نقل میکند دقیق نقل میکند… دو نائب خاصِّ امام زمان روحی له الفداه، شیخ کلینی راوی است، علی بن ابراهیم قمی رحمه الله علیه و پدرِ ایشان راوی هستند، شیخ مفید راوی است، شیخ طوسی راوی است، ابن شهرآشوب راوی است، عمادالدین طبری صاحبِ «بشاره المصطفی لشیعه المرتضی» راوی است، ابن شاذان قمی راوی است، بعد اینکه مشهدی که صاحبِ «مزار کبیر» هست راوی است، یعنی روات برجستهترین علمای شیعه هستند، برجستهترین علمای شیعه از هم نقل کردهاند، نه اینکه یک راوی از یک راویِ دیگر که بگوییم معلوم نیست دقیق هم باشد.
من جستجو کردم و زیارتی با همچنین رواتِ دقیقی پیدا نکردم که سلسله سندِ آن مانندِ سلسله الذّهب باشد، سلسله الذّهب که سرِ جای خود، معصوم از معصوم است، این عالِم از عالِم است، کم زیارتی هست که اینطور باشد. لذا از جهت مشهورِ رجالیین این زیارت از جهت سند خیلی فوق العاده است، گرچه اگر این اندازه هم فوق العاده نبود، محتوا و متن برای زیارت کفایت میکرد، این یک مزیّتِ اضافی است.
نکتهی بعدی این است که بزرگانِ ما که خیلی از این زیارت تعریف کردهاند، به نظر من یکی از آنها خیلی جالب است، مثلاً آیت الله وحید حفظه الله میفرمایند که اصلاً انسان وقتی این عبارات را میبیند بُهتزده میشود، این عبارتِ ایشان در موردِ اهل بیت مشهور است که عقل ما نمیرسد و باید فکر کنیم و نمیفهمیم.
آیت الله نوری همدانی میفرمایند که این موسوعهی تاریخِ امامتِ تشیّع است، درست هم میفرمایند.
حالا ان شاء الله اگر قسمتِ دوم زیارت را بخوانند میبینید که امام هادی سلام الله علیه یک قرائتی از تاریخ دورهی امیرالمؤمنین علیه السلام بیان میکنند، راویِ تاریخ است ولی معصوم، آن هم این سلسله روات از هم نقل کنند، آن هم از معصوم!
آن چیزی که به نظرِ ما از همه در این جهت مهمتر است بخاطرِ اینکه در این زیارت خیلی برائت هست، فرمایشات آقا است، این را برای این عرض میکنم که بعضی از عباراتی که در این زیارتنامه هست، اگر من توضیح ندهم ممکن است شما بفرمایید که این به بحث وحدت خدشه وارد میکند، آن کسی که پرچم وحدت مسلمین را علم کرده است همین امسال روز اول فروردین که روز شهادت امام هادی سلام الله علیه بود عباراتی دارند که به جهتِ اهمیّتِ آن عرض میکنم، میفرمایند: این امامِ بزرگوار در مجموعهی آثار و برکاتی که از ائمهی هدی علیهم السلام رسیده است این خصوصیّت دارند که در ضمن زیارت مهمترین فصولِ مربوط به مقامات ائمه علیهم السلام را با بیان وافی و شافی با زیباترین تعبیرات بیان کردهاند، زیارت جامعهی کبیره از این بزرگوار است.
زیارت جامعهی کبیره زیارتِ تعلیمی است، به نظرِ ما زیارت غدیریه تعلیمی نیست، بعداً عرض میکنم چرا…
بعد میفرمایند: زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر (یعنی همین زیارت) که یکی از غرر تعبیرات و فرمایشات ائمه علیهم السلام است، از این بزرگوار است…
چرا تبلیغ میکنند؟ که ما برویم آن را بخوانیم دیگر! ایشان تبلیغ کردهاند که بروید این زیارتنامه را بخوانید، حالا عبارات را میخوانیم و شما عبارات را ببینید.
تمامِ آن بحثهایی که دربارهی اهمیّت وحدت داشتند و داشتیم و شاید حقیر حدود پانزده جلسه داشتم سرِ جای خود، همهی آن حرفها هست، ولی اینها هم هست، لذا کاسهی داغتر از آش نشود که اینها به وحدت ضربه میزند، اصلاً منادی و پرچمدارِ وحدت میفرمایند که این از غررِ فرمایشات اهل بیت علیهم السلام است!
به نظر حقیر این زیارت تعلیمی نیست، چه فرقی میکند؟ هر چیزی که از اهل بیت علیهم السلام برسد ما بر روی دیدگانمان میگذاریم…
در مورد زیارت جامعه راوی آمد گفت: یابن رسول الله! ما گاهی میخواهیم همهی شما را باهم زیارت کنیم و نمیدانیم چه بگوییم، یک چیزی به ما آموزش دهید بگوییم حضرت فرمودند، زیارتِ بسیار مهمی هم هست.
یک وقت است که میگویند خودِ امام معصوم کنار قبر امیرالمؤمنین سلام الله علیه با امیرالمؤمنین علیه السلام این حرفها را گفته است، و کسی هم آن موقع ندیده است که حضرت در زیارت چه گفته است، امام عسکری روحی له الفداه بعداً نقل کردهاند، یعنی فضای تقیّه اجازه نمیداده است که امام بخواهند به شیعیان آموزش دهند که بنشینید با یکدیگر کنار مضجع امیرالمؤمنین علیه السلام زیارت بخوانیم و من میخواهم این حرفها را بزنم، حضرت را از مدینه به زور به عراق آوردهاند، اصلاً جای این حرفها نیست، وقتی حضرت این فرمایشات را داشتند بینِ خودشان و امیرالمؤمنین علیهما السلام اتّفاق افتاده است، بعداً امام عسکری سلام الله علیه برای ما نقل کردهاند.
برای چه چیزی این را عرض میکنم؟ چون در آن شبهایی که مناجات شعبانیه عرض میکردیم نکتهای عرض کردم که منظورِ من آن است که گاهی اهل بیت علیهم السلام از کَرَمشان حالاتِ خصوصیِ بینِ خودشان و خدا را در مناجات شعبانیّه آوردهاند و به ما هم گفتهاند.
مثلاً شما فرض بفرمایید که نزدِ یک عارفی یا یک انسانِ ویژهای بروید، یکی را پیدا کنید که بگوید که وقتی آقای بهجت رحمه الله علیه نماز شب میخواندند حالاتِ خود را برای کسی تعریف کرده است، اگر هم پیدا کنید برای یکی از خاص الخاصهاست، اوحدی از خاصها، مثلِ مردم که در صفحهی مجازیِ خود منتشر نکرده است، اگر کسی دو بیت شعر بگوید آن را همینطور به کسی نمیدهد، میگوید خراب میشود و قدرِ آن را نمیدانند… کَرَمِ اهل بیت علیهم السلام است، این کَرَمِ امام عسکری علیه السلام و امام هادی علیه السلام است که این زیارتی که بینِ خودِ ایشان و امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق افتاده است را فاش کردهاند و به ما هم دادهاند، از این جهت عرض میکنم که تعلیمی نبودنِ آن اهمیّت دارد؛ این سرّی میان امام هادی علیه السلام و امیرالمؤمنین علیه السلام است، رابطهی بین امیرالمؤمنین علیه السلام و امام هادی علیه السلام است، ولی اجازه دادهاند که ما هم بگوییم، این خیلی مهم است، این فقط نسخه برای ما نیست، این همان چیزی است که امام زمان سلام الله علیه در مظانِ این است که روز غدیر این عبارات را بیان کنند، اجازه دادهاند ما هم همان را بگوییم، این خیلی کَرَم است، اصلاً چه کسی میتواند از عهدهی شکرِ آن بر بیاید، اصلاً اهمیّتِ این عبارات نمیتواند به ذهن خطور کند.
برخی ویژگیهای زیارت غدیریه
یکی از ویژگیهای بسیار مهمّ آن که اگر جلسهی بعد زنده بودم کمی راجع به آن گفتگو میکنیم این است که در این زیارت دهها آیه تفسیر شده است، یعنی شما دنبالِ این هستید که تفسیرِ این آیات چیست؟ تفسیرِ آن به سندِ صحیح از امام هادی علیه السلام است، حضرت هادی علیه السلام نزدیک به هفتاد آیه در این زیارت استفاده فرمودهاند و به امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان و به دشمنان و محبّانِ دشمنانِ ایشان تطبیق کرده است، یعنی این یک تفسیرِ آیات الولایه هم هست.
یک دوره مباحثِ امام شناسی در حوزهی دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام، نه حوزهی فضائل، اینجا مطرح است.
عباراتِ خیلی مهمی هم در آن دارد که ان شاء الله من شروع میکنم و چند عبارت آن را عرض میکنم و مابقیِ آن هم برای جلسهی بعد، البته اگر کسی بخواهد واقعاً در مورد جمله جملهی این زیارت بحث کند باید حدود پانزده جلد کتاب راجع به آن بنویسد، ولی بعضی از عباراتِ آن هم در اینجاست و هم در جاهای دیگر، و یک چیزهایی هم در این زیارت هست که تقریباً هر جایی نیست، سعی میکنیم بیشتر آنها را مطرح کنیم.
شروع زیارت امام هادی سلام الله علیه کنار قبر مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام تشریف بردهاند و ابتدای آن اذنِ دخول است، بعد میفرمایند: «السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ»، این یکی از ویژگیهای امیرالمؤمنین علیه السلام است که در زیارت ششم مفاتیح هم که از امام صادق علیه السلام است نقل شده است، زیارتها انواعی دارند، یا از حضرت آدم علیه السلام شروع میشوند که در آن سلسله مراتب هدایت مطرح میشود، یا با سلام به همان امام شروع میشوند، یک استثناء حضرت زهرا سلام الله علیها هست که امام جواد علیه السلام ابتدا فاطمهزهراشناسی میکنند و با «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ» شروع میشود، یک نوع هم زیارتهای امیرالمؤمنین علیه السلام است که معمولاً زیارتهای ویژهی امیرالمؤمنین علیه السلام با سلام به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم شروع میشود، امام هادی علیه السلام علیه السلام کنارِ نَفسِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، لذا به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم سلام میکنند، کما اینکه وقتی اهلِ آن بخواهند مضجع شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را زیارت کنند به امیرالمؤمنین علیه السلام سلام میکنند.
این زیارت با سلام به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم شروع شده است.
برخی ویژگیهای واژهی «امیرالمؤمنین»
یک نکتهای در ذهنمان باشد که امروز باهم عهد کنیم، یکی از کارهایی که امام هادی علیه السلام سعی کردند در این زیارت جا بیندازند این است که هر فقرهای که در سلام میخواهد شروع کنند با «السَّلامُ عَلَیکَ یا أمِیرَالْمُؤْمِنِینْ» شروع میکنند، سعی کنیم امام علی را از ذهنمان پاک کنیم، کلمهی امام لفظِ مشترک است، امامی که ما برای امیرالمؤمنین علیه السلام میگوییم با امامی که برای یک فقیه میگوییم یا آنها برای أبوحنیفهیشان و دیگران میگویند مراتب دارد، ما هم میدانیم، وقتی میگوییم «مؤسسه الإمام خوئی» منظورمان امام جماعت است، امام امامت برای همه بکار رفته است، قرآن کریم برای ائمهی حق و ائمهی باطل، ائمهای که دعوت به آتش میکنند هم استفاده کرده است، در امامتِ اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت نمیفرمودند به ما امام نگویید، یا اینکه فقط امیرالمؤمنین علیه السلام را امام بگویید، هم آنها از امام استفاده میکنند و هم ما، خیلی حسّاسیّت برانگیز نیست، اینها برای چغازنبیلهایشان هم امام میگویند، لذا به آنها برنمیخورد که شما بخواهید بگویید امام علی! آنها امام أبوحنیفه هم دارند چه برسد به امام علی.
اهل بیت علیهم السلام اجازه نمیدادند که «امیرالمؤمنین» به آنها اطلاق شود، حتّی امام مجتبی روحی له الفداه وقتی شش ماه حاکم هم بودند که رسماً امیریِ مسلمین بر ایشان بود و رسم است که وقتی بر یک حاکمی وارد میشوند بگویند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین»، یعنی اگر این را نگویند یعنی ما امارتِ تو را قبول نداریم و به حکما بر میخورد، امام مجتبی علیه السلام باز هم اجازه نمیدادند بگویند «یا امیرالمؤمنین»! واژهی «امیرالمؤمنین» خاصِّ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است، و همینکه شما هر جایی که خواستید نام حضرت را ببرید بفرمایید «امیرالمؤمنین»، خودِ این هم یک ذکرِ فضیلتِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، «امام علی» خیلی فضیلتی نیست، چون یک معنیِ مشترک است، «امیرالمؤمنین» گفتن…. چون حضرت فرمودند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مرا امیرالمؤمنین قرار داد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هم اینطور دستور دادند، فرمودند: «سَلِّموا عَلَی عَلیٍ بِإمرَه المُؤمنین» وقتی به علی بن ابیطالب سلام میکنید بگویید: «السَّلامُ عَلَیکَ یا أمِیرَالْمُؤْمِنِینْ»، وقتی شما «امیرالمؤمنین» میگویید هم مشخّص است که امیر کیست و دیگران هیچ چیزی نیستند، ثانیاً فضیلتِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، معنای اختصاصی دارد، ان شاء الله یک روزی هم آن کسی که به ذهنِ او رسیده است اتوبان امام علی علیه السلام را بسازد که ساختهاند، یک روزی هم به ذهنِ کسی برسد که بشود اتوبانِ امیرالمؤمنین!
وقتی به خانه تشریف ببرید و ببینید، شاید در این زیارت غدیریه پُر تکرارترین عبارتی که حضرت هادی روحی له الفداه در آن استفاده کردهاند «امیرالمؤمنین» است! چون در خودِ واژهی «امیرالمؤمنین» همه چیز هست، هم فضائلِ حضرت است، هم نفیِ امارتِ دیگران است، هم ولایت است و هم برائت! همه چیز در آن هست! لذا شنیدنِ آن برای بعضیها درد دارد! و متأسفانه سعی کردند برای دیگران بکار ببرند، الآن اگر به غیر از شیعه «امیرالمؤمنین» بگویید شخصِ دیگری را حساب میکنند که اینجا هم تعبیرِ تندی علیهِ آنها هست.
یکی دیگر از زیباییهای این زیارت که…. اگر ان شاء الله یک زمانی فرصت کردید مثلاً شبی یک صفحه از آن را با دقّت بخوانید تا نزدیکِ مباهله همهی آن را خواندهاید، یعنی انسان روزی ده دقیقه برای امیرالمؤمنین علیه السلام وقت بگذارد! آن هم اینکه منابع شیعه و سنّی نقل کردهاند، خودِ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:…. این تکراری است، ولی چون تکرارِ آن هم ثواب دارد عرض میکنم، من مادرِ خود را نیّت میکنم شما هم که این مطلب را میشنوید امواتتان را در نظر بگیرید… حضرت فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِی عَلِیٍّ فَضَائِلَ لاَ تُحْصَى کَثْرَهً»[۵] خدای متعال آنقدر فضائل برای برادرم علی بن ابیطالب قرار داده است که اصلاً نمیتوان آن را شمرد، «فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا» کسی که یکی از فضیلت از فضائلِ او را بیان کند و به آن اقرار داشته باشد، یعنی چه اینکه من الآن برای شما بگویم و چه اینکه شما برای خودتان یا دیگران بگویید…
به حشر هم که برانی مرا ز خویش هنوز از این که نام تو بردم به تو بدهکارم…
اینکه نام شما بر زبانِ من جاری شود… فرمودند: «فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ» خدای متعال همهی گناهانی که او انجام داده است و همهی گناهانی که پیامد دارد، گاهی نستجیربالله من یک غلطی میکنم و کسی را گرفتار میکنم و آن مدام ادامه پیدا میکند، خدای متعال همهی اینها را میبخشد، «وَ لَوْ وَافَى اَلْقِیَامَهَ بِذُنُوبِ اَلثَّقَلَیْنِ» ولو اینکه وقتی وارد محشر میشود به اندازهی همهی جن و انس با خود گناه بیاورد… این از گفتن؛ و بعد فرمودند: «وَ مَنِ اِسْتَمَعَ إِلَى فَضِیلَهٍ مِنْ فَضَائِلِهِ» کسی که فضیلتی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را بشنود، و در جایی هم فرمودند: «وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى کِتَابَهِ فَضِیلَهٍ مِنْ فَضَائِلِهِ» خدای متعال همهی گناهانی که با چشم و گوش مرتکب شده است را میبخشد.
لذا همین که بخوانید، جمله به جملهی این زیارت فضائلِ امیرالمؤمنین علیه السلام است… فرمود: «وَ مَنْ کَتَبَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِ» کسی که یک فضیلت از فضائل او را بنویسد… یعنی ابتدای نوشتههایتان یک «یا امیرالمؤمنین علیه السلام» بنویسید چون فضیلتِ امیرالمؤمنین است، فرمودند: «لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ» ملائکه مادام برای او استغفار میکنند، یعنی همهی ملائکه، هر فرشتهای که خدا دارد، از بزرگترین تا کوچکترین، «لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ اَلْکِتَابَهِ رَسْمٌ»…
برخی از بزرگانِ ما مانند آقا شیخ محم تقی آملی رحمه الله علیه در حال نوشتنِ کتاب فقهی بودند، مثلاً کنارِ آن هم در هر صفحه یک «یا امیرالمؤمنین» مینوشت، من در نسخههای خطّیِ آستان قدس دیدهام که هشتصد سالِ پیش در نسخهی خود یک «یا امیرالمؤمنین» نوشته است، هشتصد سال است «لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ اَلْکِتَابَهِ رَسْمٌ» طبیعتاً هم نوشتنِ آن اثر است و هم چاپ کردنِ آن.
یکی از ویژگیهای جالبِ این زیارت این است که امام هادی علیه السلام در حال صحبت کردن با امیرالمؤمنین علیه السلام است، مدام تصریح میکنند که تو مولای من هستی!
مثلاً در همان اوایل زیارت است که «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ وَ وَلِیَّ رَبِّ الْعَالَمِینَ» تو وارثِ علمِ انبیاء هستی، سیّد اوصیاء هستی، ولی ربّ العالمین هستی، و بعد از آن میفرمایند: «وَ مَوْلایَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ» تو مولای من هستی و مولای مؤمنان هستی!
واقعاً چقدر منّت گذاشتهاند که اجازه بدهند… من و رفاقت با تو حیف از تو…. من بگویم مولایِ من؟ اگر به جای جایِ این عبارات نگاه کنید حضرت خود را جدا میکنند و با عشق اقرار میکنند که تو مولای من هستی، خودشان امام هستند ولی میفرمایند تو مولای من هستی، «وَ مَوْلایَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ» .
و یا دیدید در اواخرِ قسمتی از دعا که میخواندند فرمودند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم تو را در روز غدیر مولای من و مولای مؤمنین قرار داد، خودشان را خاص میگویند، یعنی افتخار میکنند که من هم مخاطبِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم بودم.
در اسلام اصالت با چیست؟
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ» اصلاً تو دین هستی، ما جملات و گزارههایی نداریم که اعتبار دین و گزارههای دینی به امام معصوم و خاصّه رأسِ آنها امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، تو دین هستی نه اینکه تو را باید با دین بسنجیم! تو را نباید با دین تطبیق بدهیم بلکه دین از تو اخذ میشود، تمامِ اعتبارِ قرآن به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم است، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که اینها کلامِ خداست، وگرنه اگر پیغمبری نبود که آن کتاب مانندِ مابقیِ کتب بود، همانطور که اگر حضرت مریم سلام الله علیها نبودند هر شخصِ دیگری که مادر حضرت عیسی علیه الصلاه و السلام بود ممکن بود به او جسارت شود، هیچ کس باور نمیکرد… همین الآن که ما این تجربه را داریم اگر بگویند همچنین اتّفاقی افتاده است چه اندازه حرف در میآید، یعنی اگر در یک خانهی محترمی هم باشد، فرض کنید در خانهی یک مرجع تقلیدی یک دختر ازدواج نکردهای فرزنددار شود، کسی باور نمیکند، اگر حضرت مریم سلام الله علیها نبود و شخصِ دیگری بود کسی باور نمیکرد، اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودند که کسی قرآن را باور نمیکرد، این قرآن ادّعای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، دین خودِ امیرالمؤمنین علیه السلام است.
بله! گاهی پیش میآید که امام معصوم علیه السلام، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، انبیاء گذشته علیهم السلام خودشان را برای هدایتِ مردم حتّی به کشتن هم میدهند، ولی اعتبارِ دین به امیرالمؤمنین علیه السلام است، تو صراطِ مستقیم هستی…
ما عرض میکنیم که در اسلام اصالت با چیست؟ شاید میشود صد مورد را نام برد، مثلاً امروز میگویند عدالت، فردا چیزِ دیگری میگویند، روزِ بعد چیزِ دیگری میگویند، اصالت با ولایت است! که الآن «قاما اَوْ قَعَدا» او امام است، بله! یک قواعدِ کلیّهای هست، اما امام است که میفرماید قیام کن یا بنشین، اوست که تشخیص میدهد الآن باید چکار کنیم و تشخیصِ او هم مانندِ ما تشخیصِ ظنّی و اجتهادی نیست.
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ» تو دینِ خدا هستی، تو صراطِ مستقیم هستی، لذا اگر کسی دینِ خدا را انکار کند…. در تمامِ آن حرفهای برائتی امام هادی علیه السلام که نمیخواند نستجیر بالله فحش بدهند، کسی که صراط مستقیم را انکار کند، کسی که دینِ قویمِ خدا را انکار کند، دینی ندارد! منکرِ دین منکرِ دین است دیگر!
حالا ممکن است که در ذهنها بیاید که اگر آن بدبخت نفهمید چه؟ مانندِ مابقیِ جاها! برای بتپرست چه میگویید؟ این هم مانندِ همان است! کسی که بت میپرستد میخواسته است که خدا را بپرستد و به جای خدای متعال بت را میپرستد، ولی فعلاً بت پرست است و دین ندارد! موحّد نیست…. حالا بگو کارتنخواب است و…. حالا اگر نفهمیده است و نمیداند، خدای متعال ظالم نیست! ولی بالاخره بت پرست است دیگر! آن کسی هم که فهمیده است که حضرت فرمودند: «فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وِلایَتِکَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ» یعنی اگر فهمید که دیگر حضرت لعنتِ خاص میکنند.
کسی که دینِ مستقیم، دینِ قویم، صراطِ مستقیم را انکار کند که دیگر دینی ندارد، لذا عبارات امام هادی سلام الله علیه تفسیرِ همین جملهشان است، ما هم همین اندازه… اگر کسی این جمله را بپذیرد مابقیِ جملاتِ امام هادی علیه السلام را میفهمد که چرا حضرت این عبارات را میگویند.
یکی از نقدهای حقیر با بیسوادیام به جلساتِ غدیری این است که محورِ عرایض و حرفهایمان و شعرهایمان برای عید غدیر نباید فضائل باشد، فضائل را همیشه بگوییم خیلی خوب است، روزِ غدیر هم بگوییم، ولی محورِ بحثهای غدیری فضائل نیست، بلکه امامتِ حضرت است.
امیرالمؤمنین علیه السلام آری یا نه؟ یعنی دین آری یا نه؟ بادین یا بیدین؟ کافر یا مسلمان؟ مسئلهی غدیر مسئلهی امامت است، با فضیلت گفتن….
متأسفانه یکی از مبلّغان مشهور که خیلی هم زحمت کشیده است، انصافاً سنّتهای حسنهی زیادی هم ایجاد کرده است، به اربعین کمک کرده است، فرموده است که بیایید برای غدیر فلان مسئله را مطرح کنیم!…. آقا! ناخواسته در حال فاصله گرفتن از مفهومِ غدیر هستی!
روز مباهله، روز تولّد امیرالمؤمنین علیه السلام و… هر روز فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را بگویید، روز غدیر هم فضیلت بگویید ولی نباید محورِ آن فضیلت باشد، محور اصلِ دین است، چرا غدیر عید الله الاکبر است؟ عید الله الاکبر یعنی روز تجلّیِ مهمترین چیزی که ربطِ ما با دین است! امیرالمؤمنین علیه السلام حقیقتِ دین است، انکارِ ایشان هم انکارِ دین است، چیزی نمیماند!
لذا از نظرِ ما کسی که امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار کند با موشپرست فرقی نمیکند! بله! باز هم عرض میکنم که زمانی به کسی حق نرسیده است، مانندِ مابقیِ موارد که مثلاً کسی بینِ اسکیموها زندگی میکند و حق به او نرسیده است، هر رفتاری که خدای متعال با او میکند با مابقیِ اشخاصی هم که واقعاً حق به آنها نرسیده است و ما هم آنها را نمیشناسیم و نمیتوانیم تشخیص دهیم انجام میدهد.
ولی منکرِ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام فرقی با موشپرست نمیکند! چون آن چیزی را که نباید انکار میکرده است انکار کرده است، اصلِ دین! اصلِ بحث است! ریشهی همهی بحثهاست! لذا در روایاتِ فراوانی داریم که «معرفت الله» چیست؟ کسی نمیتواند امام را بشناسد، اگر کسی بداند «معرفت الله» چیست، اگر کسی بداند که منظور گویندگان از «الله» چیست میداند که خدا قابل شناخت نیست، هیچ کسی به کُنهِ ذاتِ حقِ حیّ قیّوم راهی ندارد، حتّی حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرمودند: «مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک»[۶]… هیچ کسی راه ندارد، پس «معرفت الله» یعنی چه؟ «معرفت الله» واجب است دیگر، اولین مرحله توحید است، «معرفت الله» یعنی چه؟ مگر میشود خدای متعال را شناخت؟ از معصوم پرسیدند «معرفت الله» چیست؟ فرموده است که معرفتِ امامِ زمانِ توست! یعنی چه؟ یعنی امامِ تو خداست؟ نخیر! خدا را نمیشود شناخت، چیزی را که نمیشود شناخت باید برای آن نشانه استفاده کرد، باید اشاره کرد، مثلاً برای خدا هم اشاره میکنند: «رحیم»، «کریم»، «حَی»، «قَیّوم»، «رحمان»، «الله» و… همهی اینها اشاره است دیگر، یعنی اشاره است به آن وجود، وگرنه چه کسی میداند رحمتِ خدا یعنی چه؟ چه کسی میداند که خدای سمیع یعنی چه؟ چه کسی میداند حقیقتِ آن چیست؟ چه کسی میداند حقیقتِ کَرَمِ خدای متعال چیست؟ این اصلاً قابلِ فهم نیست…
اگر انسان بخواهد چیزی را بفهمد باید به آن احاطه پیدا کند، نمیشود به خدای متعال احاطه پیدا کرد، لذا کُنهِ ذاتِ او قابل فهم نیست، تعابیرِ مختلفی هم برای آن دارند، لذا برخی میگویند بهترین اسمِ لفظیِ خدای متعال «هو» است، چون اشاره به ضمیرِ غایب میکند و در آن ناشناخته بودن هست، یعنی او که نمیدانم کیست.
امیرالمؤمنین روحی له الفداه و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که «والله مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی»[۷] بخدا مهمترین اسمِ خدا من هستم، بهترین نشانهی خدا من هستم…
ما که خدا را نمیشناسیم، خدا را با اسماء و صفاتِ او میشناسیم، یعنی با اشارات، با کنایه و آدرس میشناسیم، کدام اسمی از این اسمها نشانهای بهتر از امیرالمؤمنین علیه السلام است؟ فرمود: «والله مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی» بخدا خدای متعال اسمی بزرگتر از من ندارد… برای همین میگویند امام اسمِ اعظم است، امام یَوم الله است، امام لیله القَدر است، همه اشاره به آن….
برای همین گفتند «معرفت الله» چیست؟ فرمودند: معرفتِ امامِ زمانِ تو، چون اگر دنبالِ این هستی که خدا را بشناسی نمیتوانی بشناسی، باید دنبالِ اسماء و صفات بروی، لفظ «هو» چقدر بار در فهمِ ما نسبت به خدا دارد؟ شخصِ امیرالمؤمنین روحی له الفداه چقدر اشاره میکنند؟ لذا اگر کسی بخواهد خدای متعال را بشناسد باید امیرالمؤمنین علیه السلام را بشناسد، حالا اگر کسی مهمترین نشانهی خدا… چون ما نمیتوانیم طورِ دیگری خدا را بشناسیم، اگر کسی امیرالمؤمنین علیه السلام را نشناسد اصلاً خدا را نشناخته است، منکرِ امیرالمؤمنین علیه السلام نه با کنایه، نه با مَجاز، نه با مبالغهی ادبیاتی، والله منکر امیرالمؤمنین علیه السلام منکر خداست، چون خدا را نشناخته است، مهمترین نشانه را رد کرده است، چطور میخواهد پیدا کند؟ دیگر نمیتواند راهی پیدا کند، مهمترین تابلویی که به کدام مسیر بروید امیرالمؤمنین علیه السلام است، اگر این را حذف کند که نمیتواند راهی برود، دین تویی، صراط تویی، «السَّلامُ عَلَی إسم اللهِ الرّضی» سلام بر نامِ خدا، مهمترین نشانهی خدا…
لذا در این عالَم خبری نیست، اینجا هم فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ»[۸] چه خبر؟ «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»[۹] از آن خبرِ بزرگ، «الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ»[۱۰] همه هم در آن اختلاف دارند… اینجا امام هادی علیه السلام میفرمایند: تو آن نبأ عظیم هستی، «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» وقتی مردم در تو اختلاف کردند دینداریها هم مختلف شد، لذا یک عدّه کافر شدند، «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ وَ عَنْهُ یُسْأَلُونَ».
اهمیّتِ حدیث منزلت
عباراتِ خیلی مهمی دارد که جلسهی بعد به آن اشاره میکنیم، فقط این یک مطلب را بگویم که خیلی مهم است، میترسم تا هفتهی آینده زنده نباشم این نکته را بگویم، دوست دارم که در کارنامهی عملِ بنده این آمده باشد.
حضرت فرمودند: «قُلْتَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدْما» پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که من در حال شمشیر زدن با شجاعت و تمامِ توان هستم، اینجا فرمودند: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی» اگر این زیارت هیچ چیزی نداشت، یعنی اگر زیارت امام هادی علیه السلام فقط همین عبارتی بود که بنده خواندم بود، خودِ این باید عَلَم و پرچم میشد و روی سردرها زده میشد، ای کاش آنهایی که در حرم امام رضا علیه السلام کتبهها را مینوشتند اینطور مینوشتند، چرا؟ چون اگر کسی به این حدیث منزلت توجه کند، حدیث منزلت از خودِ حدیثِ غدیر مفهومِ فضیلتیِ برتری دارد، نصِّ روشنتری بر امامتِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، روز غدیر روزِ انتصابِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، اما حدیثِ منزلت از جهت معنوی فوقالعاده است، یعنی بسیار روشنتر از حدیث غدیر است، چرا؟ چون در قرآن داریم به حضرت موسی علیه السلام میفرماید: (وقتی او را به نبوّت میرساند) در طول زندگیات (وقتی به دنبال همسر و فرزندِ خود رفت، رفتند و گُم کردند و نور دیدند و…) فرمود: «فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى»[۱۱] آنجا رفت و «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى»[۱۲] تو پیغمبر شدی، این منتهای منّت است، منّت یعنی یک نعمتِ ویژه…
نعمتهای ما در زندگی زیاد است، ولی نعمتهای بزرگ… مثلاً اینکه گفتهاند «نَعیم» چیست؟ مثلاً ما یک غذای ویژه بخوریم خدای متعال از ما سوال میکند؟ امام علیه السلام میفرمایند: کَرَمِ خدا از این أجَلّ است، گفتند پس این «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»[۱۳] چیست؟ حضرت فرمودند: آنها که «نَعیم» نیستند، «نَعیم» ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است…
یعنی خدای متعال برای شما چند منّت گذاشته است، یکی اینکه شما در خانهی ولایی بزرگ شدهاید، این منّت است، نعمت زیاد داده است، هر نفسی که فرو میرود و … نعمت است، ولی منّت ولایتِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، منّت این است که شما را حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بطلبند، اینها منّت است، هر چیزی منّت نیست.
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر کسی خنکیِ محبّتِ ما را در دلِ خود احساس کرد مادرِ خود را دعا کند، مادرِ ولایی منّت است، خیلیها نعمت است…
اینجا خدای متعال بلافاصله بعد از «وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى» به حضرت موسی علیه السلام فرمودند که «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْرَى»[۱۴] ما قبلاً هم به تو… چون میدانید که نبوّت پیغمبرِ اولوالعزم شوخی نیست… رفتی یک مشعل بیاوری «وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى» میخواهم به تو وحی کنم، این خیلی منّتِ بزرگی است، بلافاصله میفرماید: «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْرَى» قبلاً هم به تو منّت دادهایم…
آنجا چند نعمت پشتِ هم هست که انسان نمیداند، خدای متعال میفرماید این را دادیم و این و…. «قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى»[۱۵] در آن مقدارِ زیادی نعمت است، کدامیک از اینها منّت است؟ یکی از آنها را اینجا تصریح میکند که در تو را در خانهی فرعونی بزرگ کردم که قصدِ کشتنِ تو را داشت…
دیگری چیست؟ از همهی منّتها جمعبندی میکند و دو مورد را میگوید، وقتی دو مورد را میگوید یعنی مهمترینها را میگوید، میفرماید: موسی را یاد کن، بعد میفرماید: «وَ وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا»[۱۶]، چون خودِ حضرت موسی علیه السلام خواستند، «وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی»[۱۷] وزیر میخواهم، «وِزر» یعنی زیرِ بار برود، به او تکیه کنم، اینجا هم خدای متعال میفرماید: «وَ وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا» برادرش هارون را از رحمتِ خودمان به او هبه کردیم، اینجا خیلی حرف دارم، قرآن عباراتِ خیلی مهمّی راجع به حضرت هارون علیه السلام دارد.
حضرت هارون علیه السلام چیست؟ «وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی»[۱۸] شریک امر رسالت است، زیرِ بار است، وقتی هارون میآید خدای متعال از آنجا به بعد دیگر او را با موسی بصورتِ مثنّی استفاده میکند، درحالی که وقتی خدای متعال در قرآن قصهی حضرت موسی علیه السلام را میگوید بصورت مفرد میگوید، یعنی همسر و فرزند او را در ضمیر نمیآورد، چون موسی در هدایت اثر داشت، زن و فرزندِ خود را که در بیابان رها نکرد تا با برادرِ خود به سراغ فرعون برود، همه با هم رفتند، ولی قرآن ابتدا میگوید: موسی داشت میرفت… از کجا میفهمیم که همسر و فرزندانش به دنبالِ او هستند؟ چون میفرماید: وقتی میخواست برود مشعلی بیاورد به اهلِ خود گفت، یعنی آنها به دنبال حضرت موسی علیه السلام بودند، ولی قرآن بصورت مفرد بکار میبرد، چون او در هدایت یکی بود، بعد که هارون میآید میفرماید: «إذهَبا»، «فَأعطیا»، «قُولا»، یعنی دو نفری! باز هم همسر و فرزندان حضرت موسی علیه السلام با او هستند، آنها را نمیگوید ولی هارون را اضافه میکند، هارون شریکِ امرِ رسالت میشود، زیرِ بارِ نبوّت، این عبارت که «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی» یعنی تو شریکِ امرِ رسالت هستی.
لذا این است که وقتی آن بیچاره را میفرستد که برود آیات ابتدایی سوره توبه را بیان کند، بعد همه میفهمیدند که اینطور نیست که بگوید «ما هم میرفتیم، میشد!» او را برمیگرداند… گریهکنان برگشت، گفت: آیا آیه در مورد من نازل شده است؟ حضرت فرمودند: «لا یؤدی عنی إلا أنا أو علی» باید یا من یا علی قرآن را برای مرتبهی اول ابلاغ کنیم!
لذا فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ»[۱۹] وقتی خدای متعال میخواهد بگوید ای پیغمبر! ما که همیشه هوای تو را داشتیم، به تو منّت دادیم، مگر من بارِ تو را سبک نکردم؟
هم در روایات هست، هم ذیلِ همین حدیث منزلت مشخص است که «وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ بِعَلی بن ابیطالب» یعنی بارِ تو را سبک کردم.
«یا کاشف الکَرب» آنجا «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» پشتِ من به آن محکم باشد، اینجا «یا کاشِفَ الکَرب عَن وَجه النّبی»… حدیثِ منزلت حدیثِ خیلی مهمّی است، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شریکِ امرِ رسالت هستند، در این حدیث هم عصمت هست، هم خلافتِ واضح دارد، اصلاً دیگر قابل قیاس با کسی نیست، حالا اینها را برای چه گفتم؟ برای اینکه هیچ طوری نمیشود از دستِ این حدیث فرار کرد، آن هم با این عبارت که «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی» تو همهی مراتب را داری «الا»…
اگر عرب به اندازهی خیلی کمی هم ادبیّات بداند و نخواهد عناد کند میداند که وقتی حکیم «الا» میگوید، اگر بخواهد استثناء کند باید همه را استثناء کند، مثل اینکه بگویم شما برادرِ من هستی الا اینکه مادرهایمان فرق میکند، «المؤمن اخ المؤمن…» مثل خواهر برادرِ تنی با یکدیگر هستند الا اینکه مادرهایمان در ولادت با یکدیگر تفاوت دارند، اگر من بگویم «الا» این، شما میگویید پس یعنی در مابقیِ امور هست دیگر! اگر قرار بود حذف کند باید آنها را هم حذف میکرد، سرِ جای خود واضح است…
«یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی» تو فقط نبوّت نداری، چون نبوّت ختم شده است، نه اینکه تو حقّ نبوّت نداری تو بالاتر از نبوّت را داری ولی نبی نیستی، یعنی شریکِ امر رسالت هستی، خلیفه هستی، منّتِ خدای متعال بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستی، وزیر هستی… خلیفه بعداً هست ولی وزیر همین الآن است، همهی اینها هستی و خیلی چیزهای دیگر هم هستی، همهی اینها هستی ولی نبی نیستی، این یعنی همه چیز دیگر!
تنها راهی که برای فرار پیدا کردند این است که بگویند این حدیث در تبوک از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شده است، ماجرای تبوک چیست؟ منافقان در مدینه زیاد بودند، حوالیِ سال دهمِ مدینه بود، یعنی آخرین سالهای عمر شریف پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، منافقین زیاد بودند و مسیر طولانی بود، از معدود جنگهایی که امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نرفتند همین جنگ بود، چون منافقین زیاد بودند، آیاتِ سورهی توبه هم نشان میدهد، خیلیها هم تخلّف کردند، اگر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم با امیرالمؤمنین علیه السلام میرفتند تا برگردند منافقین کودتا کرده بودند و شهر را گرفته بودند، مثلِ جنگهای قبلی نبود که یک شخص دیگر را بشود گذاشت، البته پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم انسان باتقوا بجای خود خلیفه میگذاشتند، ولی جایی که سه نفر هستند خلیفه باید در جایی باشد که مهم است و خطرناک است، مرد در شهر نیست، یعنی مردِ حقیقی و ایماندار و مؤمن…
منافقین گفتند چون پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دوست ندارند با امیرالمؤمنین علیه السلام همراه شوند نمیخواهند با او به جنگ بروند… ببینید که گاهی انسان چقدر بیانصاف میشود… آنجا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ، مِنْ مُوسَی»[۲۰] تو نمیخواهی جانشینِ من بمنزلهی هارون از هارون باشی؟ «إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی» …
تنها راهِ فرارشان این است که بگویند این برای تبوک است و این مسئله به تبوک اختصاص دارد که انصافاً سخت است و مثل این است که کسی در وسط اقیانوس از درخت بالا برود، اینطور حرف زدن خیلی بیانصافی است، که انگار امیرالمؤمنین علیه السلام خلیفهی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در بینِ زنان و کودکان شد! نه خلیفهی پیغمبر مانندِ هارون!
که اگر این باشد باید بگوییم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نستجیربالله حرف زدن بلد نبودند!
مثل اینکه من بخواهم کسی بعد از من مبصر کلاس باشد، او را طوری معرّفی کردهام که همه تصوّر کردهاند که او معلّمِ کلاس است! این طور حرف زدن خلافِ حکمت است! آنها این را میگویند و امام هادی علیه السلام مبارزه میکنند، گاهی به ما هم میگویند در منابع شما هم آمده است که حدیث منزلت (در کتابِ سُلِیم) در روز تبوک از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم صادر شده است، پس فقط اختصاص به آن زمان دارد، که یکی از پاسخهای ما این است که موارد زیادی داریم که حدیث منزلت در غیر از تبوک هم صادر شده است.
ممکن است یک فضیلتِ امیرالمؤمنین علیه السلام به چند جهت توسّطِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم تکرار شده باشد، مانندِ حدیثِ ثقلین که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چهار مرتبه در چهار مکان مختلف… در عرفه و طائف و مدینه و حجّه الوداع و روز عید غدیر فرمودهاند! تکرار کردهاند، حدیث ثقلین را هم عرفه فرمودند، هم ده روز بعد از آن در روز غدیر فرمودند! تکرار فرمودند! سند؟ این سند!
دیدید که امام هادی علیه السلام فرمودند: یا علی! تو فرمودی آن لحظهای که وسطِ جنگ شمشیر میزدم، «أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدْما» با شجاعت و تمامِ توان شمشیر میزدم، بارِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم را در جنگ برداشتی…
من این را بارها در محضر شما عرض کردم که «ابن مسعود» گفت: ما از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم میپرسیدیم «وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ»[۲۱] یعنی چه؟ ما هیچ چیزی نداریم، نیرو نداریم، سرباز نداریم، متخصّص نداریم، امکانات نداریم، و اینها چند هزار نفر تا دندان مسلّح هستند؟ یعنی چه که خدا ما را در جتگها کفایت میکند؟ در بدر فهمیدیم، چون علی علیه السلام یک تنه خیلی کارها را انجام دادند، ابن مسعود میگوید: پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به ما آموزش دادند «وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ بِعَلی بن أبیطالب»، بارِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم را سبک کردی دیگر! تو وزیر هستی….
چرا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حدیث منزلت را وسطِ جنگ فرمودند؟ برای اینکه آن کسی که بار روی دوش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را برداشتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به او تکیه کردند و «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» شد، وسطِ جنگ اتّفاق افتاد، لذا فرمودند: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی».
روضه حضرت مسلم علیه السلام
جملهی دیگری بگویم و وارد روضه بشود؛ میگوییم یا امیرالمؤمنین! شما ساداتِ خلق هستید… من دیروز حرم امام رضا علیه السلام به حضرت توسّل کردم که آقا راضی باشید و اجازه بدهید ما جملاتی بگوییم تا بعضیها در این جلسه تصمیم بگیرند غدیر را در محلّهی خودشان ترویج کنند؛ وقتی میگوید اگر کسی یک وعده غذا بدهد یک میلیون نفر را اطعام کرده است، آنهایی که به هیئت میآیند نوش جانشان! ثواب دارد! اما میشود غذا را درِ خانهی کسانی برد که از این نعمتی که من و شما داریم و سرِ سفرهی امیرالمؤمنین علیه السلام آمدهایم محروم هستند، یک پرس غذای ولایت درِ خانهی بعضی بدهید تا بچشند؛ میگویند برای چه غذا دادهاند؟ میگویید به عشق امیرالمؤمنین علیه السلام! به کسی که ظاهرِ او به شما نمیخورد برسانید، بگویید روز عید غدیر است، اگر انسان هیچ چیزی نداشته باشد یک پرس غذا و یک ساندویچ سخت نیست، نیّت کنید ان شاء الله پرچمِ غدیر را بلند کنید، غدیر بینِ ما تجلیل بشود.
میگوییم ائمهی شما ساداتِ خلق هستند، کنارِ حرم در جایی نزدیک ضریح مطهر حضرت رضا علیه السلام ایستاده بودم، آن شعری که یک بندِ آن را یک زمانی خوانده بودم مقابلِ رویم بود، همان مصرع «نومید و مفلسیم و نداریم هیچکس»، کنارِ آن یک بندِ دیگرِ آن است که دیدم در این زیارتنامه هست…
شاعر اینطور گفته است که در حرم امام رضا علیه السلام هست، میگوید:
روز جزا که نوبت ملک قدم زنند ارواح انبیا همه از قرب دم زنند
اهل صفا به روضه جنت علم زنند ارباب معصیت چو نفیر ندم زنند
اهل صفا مومنین هستند که میخواهند به بهشت بروند، گنهکارها پشیمان هستند و دیگر هم دیر است…
آل علی نخست به میدان قدم زنند وز پیشگاه عفو صلای کَرَم زنند
میگویند اینجا کَرَم میکنند….
وز مغفرت به نامه هر کس رقم زنند…
ان شاء الله پاک میکنند، «حُبُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَسَنَهٌ، لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ، وَ بُغْضُهُ سَیِّئَهٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَه»[۲۲]…
آل علی نخست به میدان قدم زنند وز پیشگاه عفو صلای کَرَم زنند
وز مغفرت به نامه هر کس رقم زنند مقبل کسی که بندهی اولاد حیدر است
مقبل یعنی خوش به حالِ آن شخص… در این زیارت اینطور آمده بود که تو و برادرت و عمویت «أَشْهَدُ أَنَّکَ وَ عَمَّکَ وَ أَخَاکَ الَّذِینَ تَاجَرْتُمُ اللَّهَ بِنُفُوسِکُمْ» روز عید غدیر، روز ۱۸ ذیالحجهی آن سال نه جعفر زنده بود و نه حمزه، عجیب است! صد هزار نفر حاضر بودند ولی هیچ کسی پایکار نشد! ولی امام هادی علیه السلام میفرمایند: تو و برادرت و عمویت پای کار ایستادید، خودِ امیرالمؤمنین علیه السلام هم فرمودند: اگر آن دو نفر بودند من غریب نمیماندم!
روز غدیر نبودند، روز سقیفه نبودند، روز هجوم نبودند، ولی امیرالمؤمنین بینِ این بودها را کاری نداشتند، دو نفر نبودند!
امروز به آن کسی متوسّل هستیم که روز عاشورا نبود! ولی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام زمانی که غریب شدند و چپ و راست را نگاه کردند، وقتی صدا زدند فرمودند: یا مسلم بن عقیل… جای تو خالیست…
یک چیزی اخیراً مرا خیلی اذیّت کرده است، در مقتلِ این آقا دقّت کنید، داماد امیرالمؤمنین علیه السلام است، بعضی نقلها میگویند که دختر امیرالمؤمنین علیه السلام یک سال بیشتر دوام نیاوردند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی برای او گریه کرده است، یک چیزی هست که خیلی غربتِ این آقا را نشان میدهد، این آقا خودشان را در غربت شریک کردند، زیرِ پرچمِ غربتِ امیرالمؤمنین علیه السلام رفته است…
دیدهاید که میگوید وقتی حضرت مسلم علیه السلام تنها شدند در کوچهها میگشتند، ایشان که انسانِ کوچهگَرد نبودند، ایشان انسانِ محترمی بودند اما نمیدانستند باید به کجا بروند، «لا یَدری أینَ یَذهَب» نمیدانستند کدام طرف بروند، «فَنَظَرَ یَمیناً وَ یَساراً»… نکتهی اول اینجاست که چه کسی این را نقل کرده است، دشمن اگر او را میشناخت که به ایشان حمله میکرد، آن نامردهایی که حضرت مسلم علیه السلام را تنها گذاشتند از دور میدیدند که حضرت کجا میروند و غربتِ ایشان را برای ما روایت کردند، یعنی در حالِ تماشای غربتِ ایشان بودند، همانطور که وقتی به خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام حمله شد شک عدّه ایستادند و تماشا کردند…
در کوچهها چپ و راست را نگاه میکردند و نمیدانستند کجا بروند، غریب شدند، چند شباهت به سیّدالشّهداء علیه السلام پیدا کرد، یکی اینکه خیلی غریب شد، تنها شد، چپ و راست را نگاه کرد و هیچ کس را پیدا نکرد، آنقدر غریب شد که وقتی میخواست برای سیّدالشّهداء علیه السلام پیغام بفرستد، وقتی به آن جمع نگاه کرد کسی آشناتر از پسر اشعث پیدا نکرد که پیغام بدهد…
آمد کنارِ خانهای نشست، خانهی پیرزنی بود، در را باز کرد و پرسید کاری داری؟ چیزی میخواهی؟ فرمود: نه! پیرزن در را بست؛ مجدداً پیرزن در را باز کرد و پرسید کاری داری؟ چیزی میخواهی؟ ما اینجا آبرودار هستیم، برای چه مقابلِ منزلِ ما نشستهای؟…. عزیزِ خدا بود و عزیزِ خداست…
تا اینکه واردِ جنگ شد، یک تنه با او جنگیدند، یک صبح تا ظهر با او جنگیدند و از پسِ ایشان برنیامدند، این آدم چقدر عظیم الشأن است… خدا میداند… به ایشان توسّل کنید… چقدر شباهت پیدا کرده است…
هر زخمی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خوردهاند حضرت مسلم علیه السلام هم خوردهاند، او را سنگ زدند، تیر زدند، با نیزه زدند، نتوانست آب بخورد، لحظاتِ آخر هم آن بالا به سیّدالشّهداء علیه السلام سلام کرد…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
یک جمله به نیابت از حضرت مسلم علیه السلام میگویم… وقتی خبر شهادت حضرت مسلم علیه السلام رسید، امام حسین علیه السلام دخترِ او را صدا زدند، امام حسین علیه السلام داییِ این دختر است…. بعضی نقلها میگویند این دختر در غارتِ خیمهها در هجومِ اسبها زیر دست و پا….
امام حسین علیه السلام این دختر را به آغوش گرفت و دستی به سر و روی او کشید، یک نقل متأخر خیلی مرا میسوزاند… به سیّدالشّهداء علیه السلام نگاه کرد و عرض کرد چیزی شده است؟ برای چه مرا صدا کردی و دست به سرِ من میکشی؟ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: پدرت شهید شده است… این دختر خانم عرض کرد که خدا سایهی شما را روی سر ما نگه دارد…
لحظاتی هم بود که دخترِ امام حسین علیه السلام بالای سرِ پدر آمد، فَجاءَ عِدَّهٌ من الأعراب…
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه غافر، آیه ی ۴۴
[۲] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۳] صحیفه سجّادیه، صفحه ۹۸
[۴] شیخ کلینى از حضرت هادى علیه السّلام روایت کرده نزد قبر امیر مؤمنان مى گویى: السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَأَشْهَدُ أَنَّکَ لَقِیتَ اللَّهَ وَ أَنْتَ شَهِیدٌ عَذَّبَ اللَّهُ قَاتِلَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ وَ جَدَّدَ عَلَیْهِ الْعَذَابَ جِئْتُکَ عَارِفاً بِحَقِّکَ مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ وَ مَنْ ظَلَمَکَ أَلْقَى عَلَى ذَلِکَ رَبِّی إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ لِی ذُنُوباً کَثِیرَهً فَاشْفَعْ لِی إِلَى رَبِّکَ فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً وَ إِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ جَاهاً وَ شَفَاعَهً وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لا یَشْفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضَى)
[۵] روضه الواعظین , ج ۱ , ص ۱۱۴ (قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَضَائِلَ لاَ یُحْصِی عَدَدَهَا غَیْرُهُ فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اَللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى اَلْقِیَامَهَ بِذُنُوبِ اَلثَّقَلَیْنِ وَ مَنْ کَتَبَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِ عَلِیٍّ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ اَلْکِتَابَهِ رَسْمٌ أَوْ أَثَرٌ وَ مَنِ اِسْتَمَعَ إِلَى فَضِیلَهٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی اِکْتَسَبَهَا بِالاِسْتِمَاعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى کِتَابَهِ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی اِکْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَهٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَهٌ وَ لاَ یُقْبَلُ إِیمَانُ عَبْدٍ إِلاَّ بِوَلاَیَتِهِ وَ اَلْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِهِ.)
[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۶۸، ص ۲۳
[۷] کافی (ط – الإسلامیه) ،ج۱ ،باب أن الآیات التی ذکرها الله عز و جل فی کتابه هم الأئمه ، ص ۲۰۷
[۸] سوره مبارکه نبأ، آیه ۱
[۹] سوره مبارکه نبأ، آیه ۲
[۱۰] سوره مبارکه نبأ، آیه ۳
[۱۱] سوره مبارکه طه، آیه ۱۰ (إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى)
[۱۲] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲ و ۱۳ (إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ)
[۱۳] سوره مبارکه تکاثر، آیه ۸
[۱۴] سوره مبارکه طه، آیه ۳۷
[۱۵] سوره مبارکه طه، آیه ۳۶
[۱۶] سوره مبارکه مریم، آیه ۵۳
[۱۷] سوره مبارکه طه، آیات ۲۹ تا ۳۱
[۱۸] سوره مبارکه طه، آیه ۳۲
[۱۹] سوره مبارکه شرح، آیات ۱ و ۲
[۲۰] عبقات الانوار، ج۲، دفتر۱، ص۲۰۴ـ ۲۰۶
[۲۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۵ (وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا ۚ وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ ۚ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا)
[۲۲] ابن شاذان قمی، أبو الفضل سدیدالدین، الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب(علیهما السلام)، محقق، مصحح، شکرچی، علی، ص ۲۸، قم، مکتبه الأمین، چاپ اول، ۱۴۲۳ق؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، ص ۲۵۹، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م؛ أبو شجاع دیلمی همدانی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج ۲، ص ۱۴۲، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
پاسخ دهید