حضرت آیت الله علامه مصباح یزدی در مراسم عمامه گذاری طلاب حوزه علمیه امام خمینی (ره) مصادف با عید مبعث (۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۶) توصیه های ارزشمندی فرمودند که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مبعث؛ بزرگترین روز در تاریخ بشر
- سعادت انسان در تبعیّت از فرامین الهی و موازین دین اسلام
- جایگاه اعمال خیر کفّار نزد خدا
- اعمال خیر کفّار همگی پوچ و سراب
- اعمال کافرین؛ تاریکی اندر تاریکی
- تلاش برای شناخت اسلام
- فرستادهای برای تبیین دین اسلام
- امامان معصوم بعد از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله)
- بیان واضح مقاصد قرآن وظیفهی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)
- آیا مفاهیم قرآن کریم برای همه روشن و واضح است؟
- علما؛ جانشینان پیغمبران
- جانشین پیغمبر، جانشین امام معصوم است
- شرایط خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله)
- جانشین پیامبر باید اعلم و اتقی باشد
- مدیر و مدبّر بودن؛ سومین ویژگی جانشین پیامبر (صلوات الله علیه و آله)
- آثار و نتایج انقلاب اسلامی
- ضرورت انتخاب فرد اصلح برای پیشبرد اهداف جامعهی اسلامی
«بِسْمِ اللََّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلََامُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ».
(دعای فرج)
فرا رسیدن عید سعید مبعث را به پیشگاه مقدّس ولیّ عصر (ارواحنا له الفداء) و همهی دوستداران اهل بیت مخصوصاً حضّار محترم تبریک و تهنیّت عرض میکنیم.
مبعث؛ بزرگترین روز در تاریخ بشر
امام یک نکتهای در مورد اهمیّت روز مبعث داشتند، من عین عبارت را به خاطر ندارم، ولی مضمون آن این بود: ما بعد از نعمت افاضهی هستی در عالم نعمتی را به اهمّیّت روز مبعث نمیشناسیم. این بعثت پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آنقدر منشأ برکات و رحمتها و فیوضات بیشماری بود که هیچ نعمت دیگری قابل مقایسه با او نیست. البتّه شخصیّت پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابعاد مختلفی دارد که جا دارد در مورد هر کدام از آنها بحث و گفتگو شود و انسان از آن راهها تقرّب به خدا پیدا کند و بیشتر کمال و شرف کسب کند. امّا امروز فقط از این زاویه نگاه میکنیم که روزی است که حضرت مبعوث به رسالت شدند. به حسب تعبیری که ما طلبهها با آن آشنا هستیم، اهمّیّت این روز اصالتاً برای رسالت است، بالتّبع برای شخص پیغمبر است. ولی به هر حال نعمتی است که همانطور که امام فرمودند با هیچ نعمت دیگری قابل مقایسه نیست.
بنابراین جا دارد که همهی ما، هر کدام در حدّ توان خود و در حدّ همّت خود سعی کنیم اهمّیّت این نعمت را بشناسیم و شکر آن را به جا بیاوریم و در قدردانی از این نعمت و تعظیم شخصیّت رسول اکرم که مبعوث به رسالت هستند بیشتر کوشا باشیم.
سعادت انسان در تبعیّت از فرامین الهی و موازین دین اسلام
برای ما مسلمانها جای تردیدی نیست که راه سعادت انسان به خصوص بعد از ظهور پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منحصر در تبعیّت از دین و شریعت اسلام است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ *…* وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ»[۱] یعنی قرآن با این گرایشهای پلورالیستی موافق نیست، ضروریّات دین ما هم اینها را توجیه نمیکند. آنقدر در این باره در آیات و روایات شواهد و آثار فراوانی وجود دارد که نمونهای از آنها اقتضا میکند که ساعتها در مورد آن بحث و گفتگو شود.
جایگاه اعمال خیر کفّار نزد خدا
در آیاتی داریم کسانی که اهل اسلام نیستند، منکر اسلام هستند، هر قدر کار خوب هم انجام دهند بهرهای از کار خوب خود نمیبرند و این از مسائلی است که اثبات آن با اعتبارات عقلی کار آسانی نیست، امّا آیات قرآن کاملاً گویا است. در سورهی ابراهیم است «مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ»[۲] اینکه میفرماید اعمال آنها که چنین است، منظور اعمال گناهان کبیرهی آنها نیست. آنهاکه پیدا است و نمیتواند منشأ خیری باشد. خود آنها هم امیدی به چنین اعمالی نداشتند.
اعمالی که عرفاً اعمال خوب و صالح تلقّی میشود، امّا غیر مؤمن آنها را انجام میدهد. قرآن میفرماید: مثل اعمال خوبی که کفّار انجام دهند، مانند خاکستری است که در روز طوفانی به دست تند بادی سپرده میشود. «کَرَمادٍ» مانند خاکستری که «اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِفٍ» در یک روز طوفانی باد شدیدی به این خاکستر بوزد. چقدر شخص از این بهره میبرد. «لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْءٍ» از همهی تلاشی که کردند هیچ بهرهای نمیبرند. «ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ» این یک گمراهی بسیار عمیقی است. خیلی بدبختی است، انسان یک عمری زحمت بکشد، امید داشته باشد از این زحمات خود بهره ببرد، امّا چشم باز کند که مانند یک خاکستری در آسمان پخش شد و چیزی در مشت او باقی نماند «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً».[۳]
اعمال خیر کفّار همگی پوچ و سراب
چند مثل دیگر هم دربارهی این موضوع در قرآن داریم که جالب است. در سورهی نور میفرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَریعُ الْحِسابِ»[۴] یکی از مثلهایی که قرآن برای اعمال کافرین میگوید، باز همین تأکید را میکنم که پیدا است که گناهان آنها را نمیگوید، بلکه آن اعمالی که به آن امید بستند که اگر بهرهمند شوند اینطور است. اعمال آنها مانند سراب میماند. حالا شاید عموماً ما کمتر سراب را تجربه کرده باشیم. برای کسانی که پیاده روی میکردند و یا با چهارپایان سفر میرفتند زیاد اتّفاق میافتاد. در یک هوای گرم و در یک بیابان که بسیار تشنه بودند و علاقمند بودند که یک آب گوارا به آنها برسد، یک وقت میدیدند کنار افق گویی یک نهر آبی وجود دارد و یا دریاچهای است. با عجله سراغ آن آب میروند و وقتی رسیدند میبینند چیزی نیست، سراب است. «بِقیعَهٍ» سرابی است در یک بیابان دور افتاده. «حْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» آدمی که تشنه است وقتی از دور نگاه میکند خیال میکند آب است. «حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً» وقتی سراغ این آب میآید میبینید چیزی نیست. «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ».
اعمال کافرین؛ تاریکی اندر تاریکی
«أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»[۵] باز در سورهی نور مثل دیگری است که دنبال همان مسئله است. میفرماید: اعمال کافرین مانند ظلمتهایی در اعماق اقیانوسها است. دریاهایی است که کم عمق هستند، گاهی در اثر تابش نور خورشید درون آن پیدا است، اگر ماهی عبور کند دیده میشود. امّا اقیانوسهایی که دهها و صدها کیلومتر عمق دارند و اعماق آنها اصلاً پیدا نیست. ظلماتی در اعماق اقیانوس است «فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ»، این ظلمت خود یک ظلمت طبیعی است که در آنجا کسی انتظار ندارد چیزی پیدا شود. نور به آنجا نمیرسد. وقتی نور در آب فرو میرود هضم میشود و به اعماق اقیانوس که میرسد هیچ نوری به اعماق آن نمیرسد. ولی تنها این نیست که در عمق اقیانوس قرار گرفتند «یَغْشاهُ مَوْجٌ» روی این دریا هم یک موجی سوار است. باز به این هم اکتفا نمیکند. «مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ» روی آن موج هم موج دیگری سوار است. باز هم به این اکتفا نمیشود. «مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ» روی امواج هم یک ابر تیرهای فرا گرفته است. شما دریایی را در نظر بگیرد، ابر تیرهای فرا گرفته است و خود همین کافی است که چیزی پیدا نباشد، تاریک باشد. زیر این یک موجی است، زیر این موج هم یک موج دیگری است، بعد در اعماق دریا فرو میرود و به ته دریا میرسد که دیگر چیزی پیدا نیست «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»، ظلمتهایی است که روی هم سوار شده است.
در اثر این ظلمتها اگر شخصی در عمق دریا دست خود را تکان دهد «إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها» دست خود را نمیتواند ببیند. بعد میفرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» خدا برای کفّار نور قرار نمیدهد. وقتی خدا نور قرار نداد از هیچ جای دیگر هم نمیتوانند نور کسب کنند. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» اینها مثلهایی است که قرآن میزند که شرط تأثیر اعمال خوب در سعادت انسان ایمان است.
تلاش برای شناخت اسلام
«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»[۶] همهی ما اینها را میدانیم. حالا شاید همهی این آیات در ذهن عزیزان نبود. من چند مورد آن را خواندم تجدید خاطره شود. ولی اجمالاً همهی ما معتقد هستیم که راه سعادت منحصر به اسلام است و راه دیگری وجود ندارد. اگر اینطور است و ما معتقد هستیم آیا آنچه شایسته بود که ما از این اسلام آگاهی کسب کنیم کردیم؟ یک چنین چیزی که شرط سعادت انسانها است. همهی خیر و برکتها در سایهی اسلام است، نباشد همه چیز به باد است. «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»[۷] گردی پراکنده در فضا که هیچ اثری از آن نمیماند. ما که به این اسلام معتقد هستیم و تصدیق میکنیم که جز در سایهی اسلام به سعادت نمیرسیم، چقدر تلاش کردیم که ببینیم این اسلام چیست. یاد بگیریم و درست عمل کنیم. بنده به سهم خود اعتراف میکنم که خیلی تقصیر دارم. آقایان دیگر هم حساب کنند ببینید واقعاً آنچه لایق این اسلام بود که دربارهی آن تلاش کنیم تا درست بفهمیم، چه چیزی است؟
فرستادهای برای تبیین دین اسلام
خدای متعال که این اسلام را برای ما نازل فرمود و راه سعادت را به ما نشان داد، یک مبیّنی برای این اسلام قرار داد. شخص پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مثل امروزی مبعوث به رسالت شد ولی طبق این نظام این عالم «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ»[۸] خدا برای هیچ انسانی در این عالم عمر ابدی قرار نداده است. همه خواهند مرد. «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»[۹] عمر پیغمبر اکرم هم عمر محدودی بود و این عمر به سر آمد و حضرت به بقا و قرب الهی ملحق شد.
امامان معصوم بعد از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله)
بعد چه شد؟ خدای متعال به امّت اسلامی عنایت فرموده است که بعد از رحلت پیغمبر اکرم دوازده شخصیّت را که هر کدام از نظر علم و از نظر عصمت مانند خود پیغمبر اکرم هستند… البتّه خود پیغمبر اکرم بر آنها فضیلتی داشت که مستقیماً تلقّی وحی رسالت میکرد، آنها دیگر مستقیماً وحی رسالت را دریافت نمیکردند. امّا از لحاظ علم و از لحاظ عصمت مانند پیغمبر اکرم بودند. آنها هم در حدود دویست و چند دهه یکی پس از دیگری به تبیین اسلام برای مردم پرداختند و میراثهای گرانبهایی را برای بشر باقی گذاشتند.
بیان واضح مقاصد قرآن وظیفهی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)
بعد چه شد؟ بعد بشر احتیاج به تبیین قرآن ندارد. خدا خطاب به پیغمبر میفرماید: ما قرآن را به تو نازل کردیم «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»[۱۰] تا تو بیان کنی. نمیگوید «لِتَقْرَأَه».[۱۱] البتّه «لِتَقْرَأَه» هم است. «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً»، امّا در این آیه میفرماید: شأن تو تبیین است. تبیین یعنی کاملاً بیان را واضح کردن، کاملاً آشکار کردن مقاصد قرآن. این کار پیغمبر اکرم بود و بعد هم کار ائمّهی اطهار (سلام الله علیهم أجمعین) تا زمانی که امام دوازدهم در میان ما بودند.
آیا مفاهیم قرآن کریم برای همه روشن و واضح است؟
بعد چه شد؟ حالا داستان غیبت چیست و چرا ایشان غیبت کردند و چه شد؟ فعلاً نه بنده آمادگی دارم و نه مجلس مقتضی چنین بحثی است. به هر حال این یک واقعیّتی است که بیش از هزار سال است ما از زیارت امام معصوم محروم هستیم. إنشاءالله خدا عنایت بفرماید و به زودی فرج ایشان نزدیک شود و همهی ما شرف افتخار زیارت ایشان و استفاده از اصول ایشان و شهادت در رکاب ایشان را پیدا کنیم.
ولی حالا چطور؟ آیا احتیاجی به مبیّن نداریم؟ هر مسلمانی که امروز قرآن را میخواند آیا میفهمد که مقصود از این آیات چیست؟ هم حلال و حرام آن را و هم سایر مقاصدی که در قرآن است را همهی مسلمانها به سادگی میفهمند؟ میدانیم اینطور نیست. ما که بیش از ۵۰ یا ۶۰ سال وقت صرف کردیم هنوز معنای خیلی از آیات را نمیفهمیم، چه برسد به آنهایی که فرصت چنین کارهایی را هم پیدا نکردند! پس چه باید کرد؟
علما؛ جانشینان پیغمبران
ما روایات فراوانی داریم که فریقین از شیعه و سنّی این روایات را با سندهای معتبر نقل کردند. در اصول کافی روایتی است که اگر اشتباه نکنم شاید قبل از ۷۰ سال این روایت را خواندم. «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ»[۱۲] اجمالاً میفرماید: وارث پیغمبران علما هستند. وارث از میراث مورّث استفاده میکند و آن را به کار میگیرد و مورد بهره برداری قرار میدهد.
از این روشنتر روایتی است که هم شیعه و هم سنّی با اسناد معتبر نقل کردند؛ اینکه پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روزی در حضور اصحاب خود سه مرتبه این جمله را تکرار کردند. یک جملهای را یک نفر در یک جلسه دو یا سه مرتبه تکرار کند خواه یا ناخواه توجّه همه را جلب میکند که یعنی چه؟ چه شده است که تکرار میکند؟ فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی» خدا جانشینان من را رحمت کند. دوباره فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی»، بار سوم فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی». اصحاب متوجّه شدند که یک عنایت خاصّی به این جمله است. «الاصحاب مَنْ خُلَفَاؤُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ» بعد از شما ما جانشین شما نیستم؟ فرمود: «أنتم عَلَی خیر» ولی خلفای ما علمایی هستند که در آخر الزّمان میآیند. آنها از میراث علمی ما بهرهمند میشوند و دیگران را هدایت میکنند. آنها خلفای ما هستند.
جانشین پیغمبر، جانشین امام معصوم است
حالا این یک جلسه بود که نقل شده است، شاید هر روز میفرموده است. شاید هر شب در نماز شب خود میفرمود. برای علمای آخر الزّمان دعا کرد و آنها را جانشینان خود نامید. یعنی تنها از ارث نیست. آن تعبیر «وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ»[۱۳] یک مقدار ضعیفتر و کمرنگتر است. وارثان از آن استفاده میکنند. در مورد این مطلب جا دارد که هم زیاد فکر شود و هم زیاد بحث شود و بیشتر عمل شود.
آیا در عالم ما که مقام پیغمبر اکرم و اهمیّت رسالت او و اهمیّت دین او را میشناسیم که به فرمودهی امام به تنهایی این نعمت از همهی نعمتهای عالم بزرگتر است، وقتی این را به دست کسی دیگر بدهند جانشین پیغمبر است؟ آیا میشود یک انسانی به مقامی بالاتر از این برسد؟ افتخاری بیش از این نصیب او شود؟ جانشین پیغمبر، جانشین امام معصوم است. وظیفهای به عهدهی او بیاید که ابتدائاً و اصالتاً بر عهدهی پیغمبر اکرم بود. حالا آن وظیفه بر دوش دیگری است. این یک سؤال است، جواب آن روشن است، ولی جا دارد که انسان بیشتر دقّت کند و بهتر بفهمد.
شرایط خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله)
دوم اینکه این خلفایی که این وظیفه را عهدهدار میشود چه شرایطی دارند؟ آیا هر کسی میتواند به راحتی این مقام را عهدهدار شود؟ خلیفه کسی است که در اوصاف مخروقٌ عنه اشبه به او باشد. اگر شما در یک ادارهای هستید، رئیس اداره است و قائم مقام، وزارت خانه است، هم وزیر است و هم قائم مقام وزیر. چه کسی قائم مقام وزیر میشود؟ آن کسی که لیاقت او اشبه به لیاقت خود وزیر باشد. اگر وزیر نبود او میتواند کار خود را انجام دهد. کسی جانشین پیغمبر میشود که در اوصافی که ویژگی پیغمبر بود این اوصاف اشبه به خود پیغمبر اکرم باشد. اوّل در علم آن چیزی را که میخواهد به مردم برساند بهتر از دیگران بداند و بهتر بتواند بیان کند و بفهمد. ثانیاً امانتدار باشید، در انجام وظیفه تقوا داشته باشید، کوتاهی نکنید، اشتباهی نقل نکند، در فهم آن کلام تقصیر و اشتباهی نکند. اوّل علم، دوم تقوا. آن وقت با توجّه اینکه یکی از مقامات انبیاء مدیریت آنها است «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم»[۱۴] این اطاعت غیر از اطاعت در احکام الهی است. این به همان اطاعت خدا برمیگردد. تکرار کردن «وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ» نشانهی این است که یک اطاعت دیگری است که با اطاعت اولی الامر مناسبت دارد. «أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ» این اطاعت، اطاعت در مدیریت جامعه است. یعنی علاوه بر اینکه پیغمبر اکرم باید احکام الهی را برای مردم بیان کند و به آنها تعلیم دهد، «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»[۱۵] علاوه بر اینها باید جامعه را مدیریت کند. شرایط مدیریت شرایط عامّی است که همهی عقلا هم میدانند. در یک کلمه باید مدیر و مدبّر باشد، مصالح جامعه را بهتر درک کند و بهتر تدبیر کند.
جانشین پیامبر باید اعلم و اتقی باشد
پس آن کسی که خلیفهی پیغمبر میشود اوّل باید دین را بهتر بداند، دوم باید تقوایی داشته باشد که در تبیین دین کوتاهی و سستی نکند. در فتوا دادن یا بیان احکام مسامحه نکند. کمال دقّت داشته باشد تا یک سر سوزن، تا آنجایی که میتواند خطا نکند. به اصطلاح عامّی که در رسالهها مینویسند اعلم و اتقی باشد. این دو شرط را معمولاً برای مرجع تقلید مینویسند.
مدیر و مدبّر بودن؛ سومین ویژگی جانشین پیامبر (صلوات الله علیه و آله)
ولی این «خُلَفَائِی» اگر شامل مدیریت پیغمبر هم شود به تنهایی کافی نیست. شرایط مدیریت صحیح را باید داشته باشد. شاید در زمانهای نزدیک به ما هم دیده و شنیده باشیم که کسانی بودند که شاید در علم آنها خدشهای نباشد، در تقوای فردی آنها هم خدشهای نباشد. در نماز آنها، در عبادت آنها در رعایت حلال و حرام فردی بسیار دقّت داشتند، امّا در مسائل اجتماعی آنچنان بصیر نبودند. یک نوع سادگیهایی داشتند که دیگران میتوانستند آنها را فریب دهند. گاهی در طول تاریخ اسلام کسانی بودند که هم از لحاظ علم و از لحاظ تقوا بسیار برجسته بودند، ولی ضررهایی به اسلام زدند که دشمنان اسلام نتوانستند بزنند. یعنی دشمنان به دست آنها و سوء استفاده از سادگی آنها ضررهایی را زدند که خود آنها هم نمیتوانستند. دشمن نمیتوانست این خطر را به طور مستقیم به عالم اسلام متوجّه کند، امّا توانستند کسانی را فریب دهند، در فکر آنها اثر بگذارند؛ حالا یا مستقیم یا با وسایطی تا ضرری را به جامعهی اسلامی بزنند که دشمن به تنهایی نمیتوانست.
این است که برای مدیریت جامعه غیر از آن دو شرطی که در مرجع تقلید لازم است، در رهبر یک شرط سوم لازم است. اجمال آن این است که مدیر و مدبّر باشد، مصالح جامعه را بهتر از دیگران درک کند و بهتر بتواند تأمین کند، بهتر بتواند مشکلات را حل کند، بتواند اختلافات را حل کند. جلوی سوء استفادهی دشمنان را بتواند بگیرد. این شرط سومی است که خلفایی باشد داشته باشد «رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی» علم، تقوا، مدیریت.
فداکاری امام و یاران ایشان در برپایی انقلاب اسلامی ایران
امروز جامعهی ما به حمد الله به واسطهی فداکاریهایی که قریب اندکی بیش از نیم قرن است که در این کشور شروع شد و به ثمر رسید. خدا إنشاءالله ساعت به ساعت بر علوّ درجات امام بیفزاید و او را در بهشت برین همنشین پیغمبر اکرم و ائمّهی اطهار قرار دهد. به برکت فداکاریهایی که یاران امام در صحنههای مختلف جهان کردند، از جهاد نظامی گرفته است تا جهاد فکری، جهاد اقتصادی. بالاخره این انقلاب را به ثمر رساندند. در سایهی این فداکاریها امروز من و شما به راحتی میتوانیم اسلام را یاد بگیریم و به مفاهیم دینی آشنا شویم. از تربیتهای اسلامی استفاده کنیم. البتّه هنوز تا حدّ مطلوب فاصلهی زیادی داریم، امّا نسبت به گذشته بسیار تفاوت کردیم.
آثار و نتایج انقلاب اسلامی
برای دوستان نقل میکردم، امروز بعد از هشتاد و چند سال من به شمال تهران آمده بودم. بعضی از دوستان گفتند بیایید تماشا کنیم. نزدیک ظهر بود. چند تا خانم با نقاب آمدند، اوّل رفتند پرسیدند قبله کدام طرف است. همین که صدای اذان بلند شد ایستادند و نماز خواندند! میدانید بلندیهای شمال تهران جای چه کسانی بود؟ این خانمهای نقابدار، در خیابانها و کنار مساجد هم پیدا نمیشدند. با اینکه کنار شوهرهای خود بودند و هیچ احتمال لغزشی وجود نداشت. به قدری لذّت بردم و خدا را شکر کردم که ما میتوانیم آثار انقلاب را در کوهها هم ببینیم!
آن کسانی که چشم خود را میبندند چطور جرأت میکنند نعمتهای خدا را ندیده و نشنیده بگیرند. به برکت این خونهای پاک شهداء و رهبریهای حضرت امام (رحمت الله علیه) و جانشین شایستهی او ما امروز در تمام دنیا ملّتی هستیم که بیش از همه توان شناخت اسلام و عمل به اسلام را داریم. کشور ما از بهترین امنیّت و بهترین شرایط زندگی سالم را برخوردار است. اینهایی که من عرض میکنم شعار نیست، من هم سیاستمدار نیست. یک وقتی هم ممکن بود دنبال مقام بروم، ولی حالا سنّ من بالا رفته است و کسی باور نمیکند که من دنبال مقام باشم. این را فقط برای «وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث»[۱۶] عرض میکنم که خدا دوست دارد نعمتهای او گفته شود و مردم قدر نعمتهای او را بدانند. آن وقت وعده هم داده است. «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»[۱۷] اگر قدر نعمت خود را دانستید نعمت شما را زیاد خواهم کرد؛ با چند ادات تأکید.
ضرورت انتخاب فرد اصلح برای پیشبرد اهداف جامعهی اسلامی
امیدواریم که ما بتوانیم از این شرایطی که فراهم شده است بهترین استفاده را بکنیم، قدر این نظام را بدانیم، هر جا کمبودهایی که داریم با کمک خود، با همّت خود کمبودها را برطرف کنیم و آنجایی که پای این است که سهمی در انتخاب و تعیین مسئولین داشته باشیم نهایت سعی خود را بکنیم تا فردی را انتخاب کنیم که بتواند بهتر از دیگران بتواند این مصالح را تأمین کند. اسلام را بهتر بشناسد. تعهّد او به اسلام بیش از دیگران باشد. دلسوزی او برای محرومین جامعه بیش از دیگران باشد. این شکر نعمت است، امّا اگر اندیشههای دیگری در سر داشتیم و به خاطر جهات منافع شخصی یا گروهی یا فامیلی کسانی را مقدّم داشتیم آن وقت خدایی نکرده مشمول آن جملهی بعد میشویم «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ».[۱۸]
[۱]– سورهی آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵٫
[۲]– سورهی ابراهیم، آیه ۱۸٫
[۳]– سورهی فرقان، آیه ۲۳٫
[۴]– سورهی نور، آیه ۳۹٫
[۵]– همان، آیه ۴۰٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۸۵٫
[۷]– سورهی نور، آیه ۲۳٫
[۸] – سورهی انبیاء، آیه ۳۴٫
[۹]– سورهی زمر، آیه ۳۰٫
[۱۰]– سورهی نحل، آیه ۴۴٫
[۱۱]– سورهی اسراء، آیه ۱۰۶٫
[۱۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۳۴٫
[۱۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۳۴٫
[۱۴]– سورهی نساء، آیه ۵۹٫
[۱۵]– سورهی آل عمران، آیه ۴۸٫
[۱۶]– سورهی ضحی، آیه ۱۱٫
[۱۷]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۱۸]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
پاسخ دهید