حضرت آیت الله علامه مصباح یزدی در مراسم عمامه گذاری طلاب حوزه علمیه امام خمینی (ره) مصادف با عید مبعث (۲۵ فروردین ۱۳۹۷) توصیه های ارزشمندی فرمودند که مشروح آن تقدیم می گردد.
- به جا آوردن شکر نعمتهای خدای متعال
- اظهار عجز و تضرّع در برابر نعمتهای بیکران الهی
- محتوای بعثت پیغمبر چیست؟
- بینهایت بودن ارزش هدیهی پیامبر
- حفظ ارزشهای دینی
- تأسیس حوزهی علمیه
- شرایط استفادهی بهینه از نعمتها و مصون ماندن از آنها
- اخلاص مهمترین شرط اثباتی نعمت
- دنیازدگی بزرگترین آفت نعمت
- گمراه شدن شیطان و نافرمانی از دستورات خدای متعال
- جایگاه شیطان جفاکار در برابر نعمتهای الهی
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَََ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبیاءِ وَ الْمُرسَلینَ حَبیبِ إلهَ الْعَالَمینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومینَ».
به جا آوردن شکر نعمتهای خدای متعال
فرا رسیدن این عید بزرگ و کم نظیر را به پیشگاه مقدّس ولیّ عصر أرواحنا فداه تبریک و تهنیّت عرض میکنیم. عاجزانه درخواست میکنیم گوشهی چشمی به مجلس ما بفرماید. خدای متعال را شکر میکنیم که در زمانی زندگی میکنیم که به برکت فداکاریهای شهداء، رهبری پیامبرگونهی امام رضوان الله علیه و یاران مخلص و صدیق ایشان خدا نعمتی را به جامعهی ما عطا فرمود که در طول تاریخ ۱۴۰۰ سالهی اسلام کمتر میشود برای آن نظیری پیدا کرد، اگر بشود نظیری پیدا کرد.
در شرایطی که گرایش به کفر و الحاد و خودپرستی و هواپرستی و جاهطلبی و امثال این مفاسد عالم را فرا گرفته بود، در یک گوشهای از مردمی که از اسباب ظاهری بهرهای نداشتند، طبق فرمایش امام رضوان الله علیه پابرهنگان جامعه بودند؛ خدا قدرتی آفرید که بزرگترین قدرتهای دنیا در برابر آن زانو زدند و احساس کوچکی کردند و هنوز بعد از ۴۰ سال ما از برکات آن بهرهمند هستیم، به شرطی که این برکات ادامه پیدا کند و گسترش پیدا بکند، این است که شکر این نعمتها را به جا بیاوریم.
«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»[۱] از خدای متعال درخواست میکنیم که به برکت صاحب این روز ساعت به ساعت بر علوّ درجات امام بیفزاید. شهدای ما و همهی کسانی که در راه پیروزی این انقلاب زحمت کشیدند، پاداشی در خور کرم خودش به همهی آنها عنایت بفرماید. همهی ما را قدردان این نعمت عظیم قرار بدهد، به ما توفیق شکرگزاری و انجام وظایف مرحمت فرماید.
اگر این حقیقت را درست دقّت کردیم که دوام نعمتهای خدا مشروط به شکر آنها است، خواهیم فهمید آنقدر ما باید شکر به جا بیاوریم که شاید همهی عمر ما برای یک شکر بخش کوچکی از این نعمتها کافی نباشد. در یکی از دعاهای صحیفهی سجّادیّه است، حضرت عرض میکنند پروردگارا من اگر میخواستم شکر یک نعمت تو را به جا بیاورم، عمر من کفاف نمیدهد. برای همین گفتم الحمدلله، برای گفتن همین الحمدلله یک بار باید بگویم الحمدلله که موفّق شدم بگویم. یعنی این تا ابد ادامه دارد، برای همان شکر یک نعمت عمر ابدی من هم کافی نیست. هر بار الحمدلله بگویم خدا این نعمت را داد، یک بار دیگر برای الحمدلله گفتن باید شکر کنم، آن وقت چه زمانی وقت میکنم که شکر نعمت تو را کنم؟
طبعاً زبان قاصری مثل بنده در مجلس با فرصت کوتاهی که است و ضعفی که گوینده دارد، برای اینکه اشارهای به کلیاتی از نعمتهای خدا بکنیم کافی نیست. اگر کسانی هم بتوانند بنده با این ضعف خود چنین عرضهای ندارم. امّا تصوّر میکنم در میان همهی نعمتهایی که ما میشناسیم، نعمتی که خدا ما را به خودش هدایت کرد، از همه چیز مهمتر است. هر قدر نعمتهای مادی فراوان به ما میداد، امّا ما خدا را نمیشناختیم، خیلی از سعادتهای ابدی را از دست میدادیم. بعد از اینکه خدا را شناختیم، انگیزهی اینکه ما با خدا ارتباط پیدا کنیم، بیشتر از لطف خدا، معرفت و محبّت الهی و بعد معرفت اولیای او بهرهمند شویم. تا آنجایی که عقل ما میرسد بالاتر از این نعمتها چیزی نمیتوانیم معرفی کنیم.
یکی هم وجود مقدّس خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله و سلّم است. اگر کسی ادّعا کند در میان همهی نعمتهای خدا بزرگترین آن در مثل چنین ایامی به بندگان افاضه شده است، فکر میکنم سخن گزافی نگفته باشد. حال اگر بخواهم از این نعمت بیشتر استفاده کنیم، چگونه شکر آن را به جا بیاوریم؟ حالا یک الحمدلله میگوییم آیا این برای شکر نعمت بعثت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم کافی است تا از افزایش نعمت بهرهمند شویم؟ «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»[۲] بهرهی ما از نعمت به بعثت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله روز افزون باشد.
اظهار عجز و تضرّع در برابر نعمتهای بیکران الهی
به اندازهای که ذهن قاصر و ناتوان بنده اجازه میدهد اینطور تصوّر میکنم که اگر نعمتهای خدا را مثل اقیانوس بیکرانی تصوّر کنیم که دائماً در حال جریان است، اقیانوس بیکرانی از نعمتها دائماً در حال جریان و بخشش نعمتها به خلائق است. در میان این اقیانوس موّاج یک موجهای بلندی گاهی پیدا میشود که مثل یک نقطهی عطفی در یک امتداد طولانی است، خیلی برجسته است. همهی نعمتهای او ارزشمند است و قابل شکرگزاری هم نیست، امّا گاهی موجی از نعمت بلند میشود که همهی چشمها را خیره میکند. اگر هر کسی طمعی داشته که شکر یک بخشی از نعمتهای خدا را به جا بیاورد، اینجا که میرسد جز اینکه سر به خاک بگذارد و اظهار تضرّع کند، عجز کند که این نعمت قابل شکرگزاری نیست، میشود نعمت بعثت پیغمبر را چنین موجی در این اقیانوس ارزیابی کرد؛ اقیانوس بیکران نعمت الهی از ازل تا ابد در وسط این اقیانوس یک موج عظیمی همه را خیره کرده است و بر همه سایه افکنده است و همه را تحت تأثیر قرار داده است.
محتوای بعثت پیغمبر چیست؟
قدردانی از این نعمت اینگونه است که در ابتدا سعی کنیم درست بشناسیم، بدانیم چیست. اگر یک شخصیّت عظمی یک هدیهای به یک نفر عنایت بفرماید، مثلاً داخل یک کاغذی پیچیده است، داخل بستهای است، اصلاً باز نکند ببیند چیست، خیلی جفا کرده است. اوّلین احترامی که با اهدای این هدیه قائل میشونداین است که باز کنیم ببینیم چیست. اوّلین قدم برای شکر نعمت پیغمبر اکرم و بعثت او این است که محتوای بعثت او چیست، برای ما چه چیزی آورده است، و اگر در این باره خود را محکوم کنیم که خیلی جفا کار هستیم کار بیجایی نکردیم.
شما چند نفر را میشناسید که درست فهمیده باشد محتوای بعثت پیغمبر چیست، چه چیزی برای بشر آورده است. حالا برای اینکه یک مقداری با اندازهی که فهم بنده اقتضا میکند و اجازه میدهد، اگر به ما میگفتند محتوای این هدیهی الهی به دست پیغمبر اکرم این است که شما یک زندگی سعادتمند همگانی خواهید داشت، یک تحفهای آوردند، اینکه به دست شما میرسد همهی شما خوشبخت میشوید یعنی هر کدام ۱۰۰ سال زندگی خوش و راحت و شادی خواهید داشت. یعنی مجموع تعداد افراد ضرب در ۱۰۰ سال خوشی، خوردن و خوابیدن، شادی کردن. فکر میکنید آن عددی که از این حاصل ضرب به دست میآید این عدد نامتناهی است یا متناهی است؟ تعداد انسانها که محدود است، میگویند حدود هفت میلیارد انسان زندگی میکنند اگر ضرب در ۱۰۰ سال کنید، ۱۰۰ تا هفت میلیارد ۷۰۰ میلیارد میشود. یک عددی است، عدد محدودی است. نصف دارد، ثلث دارد، کسر دارد، کم دارد، یکی به آن اضافه کنیم اضافه میشود، یکی از آن بردارید کم میشود. محدود است، این عدد با همهی بزرگی ۷۰۰ میلیارد حساب کردیم، در مقابل بینهایت چه نسبتی دارد؟
همهی بچّههایی که ریاضیات سادهی دبیرستانی را بدانند، میفهمند بین متناهی و نامتناهی هیچ نسبتی نیست. یعنی عددی هر قدر بزرگ فرض کنیم و آن را بارها در یک عددی مثل خودش ضرب کنید، به توان برسانید، باز هم حاصل آن متناهی خواهد بود؛ امّا در مقابل نامتناهی نمیشود بگویند نصف نامتناهی است، ثلث نامتناهی است، ربع یک هزارم نامتناهی است، یک میلیونیوم نامتناهی است، نمیشود بگویند. اصلاً نصفپذیر نیست، نامتناهی یک حساب دیگری است.
بینهایت بودن ارزش هدیهی پیامبر
آیا هدیهای که پیغمبر برای ما آورد با ۷۰۰ میلیارد میشود مقیاس و میزان آن را تعیین کرد؟ اگر فقط نتایج آن برای همین عالم بود ۱۰۰ سال زندگی خوشی برای ما فراهم میکرد، یک عدد محدودی میشد. امّا برای یکایک انسانهایی که از این نعمت استفاده کنند، بینهایت سعادت در ابد فراهم خواهد شد. «خالِدینَ فیها أَبَداً»[۳] در زبان ریاضی ابدا یعنی بینهایت. یعنی پیغمبر اکرم برای هر انسانی هدیهای آورده است که ارزش آن بینهایت است.
ما چطور شکر این نعمتها را به جا بیاوریم؟ اوّل این است که بفهمیم محتوای این هدیه چیست، چگونه باید از آن استفاده کرد؟ بعد سعی کنیم این را ارزان نفروشیم. گاهی ممکن است یک کسی فرض کنید یک بچّهای چند سالهای در یک خانهای بلور رنگی دیده بوده، یک الماس کوچکی هم در کنار آن بود، آن الماس را برمیدارد تا با آن بازی کند، امّا نمیداند آن چقدر ارزش دارد، تصوّر میکند یک دانه بلوری میماند، چه میداند الماس یعنی چه.
حفظ ارزشهای دینی
بسیاری از ما و آن کسانی که شبیه بنده باشند، إنشاءالله هیچ کدام از شما اینطور نباشید ما ارزش دین خود را به اندازهی ارزش بچّهای که برای یک دانهی الماس قائل است، به این اندازه برای دین خود ارزش قائل نیستیم. به آسانی از دست ما میگیرند، با یک عروسکی، با یک فیلمی، با یک آهنگی رفتند. این چیزی که ارزش آن بینهایت بود، با یک چیز ساده از بین رفت. آیا در یک جمعی چند نفر پیدا میشوند که چنین فریبی از شیطان نخورده باشند، من نمیدانم امّا بنده اعتراف میکنم بارها از شیطان این فریب را خوردم. إنشاءالله در میان شما کسی مثل بنده نباشد. اگر دانستیم که پیغمبر برای ما چه آورده است، آن وقت به این سادگی از دست نمیدهیم. عمر چند سالهی ما در مقال این چقدر ارزش دارد؟ آن کسانی قدر میدانند که آرزوی دیرینهی آنها این است که در راه حفظ دین همین الآن به شهادت برسند.
بنده اوایل جنگ بود، یک نوجوانی بود که شبهای جمعه از تهران به قم میآید و به مسجد جمکران میرفت احیا میگرفت. ۴۰ شب جمعه نذر کرده بود که احیا بگیرد. از او پرسیده بودند برای چه نذر کردی، چه نیّتی داری؟ معلوم شد نذر کرده به شهادت برسد و رسید. یک نوجوان میداند که ارزش دین چیست، جا دارد هزار بار ما جان خود را فدای دین میکردیم. این هدیهای که پیغمبر برای بشریت آورده است، روزی اگر هزاران بار جان فدای او شود جا دارد. چون همهی اینها محدود است، امّا اثر آن نامحدود است، آن تمام ناشدنی است، «خالِدینَ فیها أَبَداً».
تأسیس حوزهی علمیه
آنچه کمک کند به اینکه انسانها قدر این نعمت را بهتر بدانند، اینها کسانی هستند که برای سعادت انسانها، برای سعادت ابدی و بینهایت آنها کمک کردند، شاید در این زمان ما یکی از بهترین نمونهها برای اینکه این میوهی بهشتی و الهی به دسترس اهل خود برسد، میلیونها نفر به سعادت بینهایت برسند تأسیس این مؤسسه است. از روزی که بنیاد اینجا گذاشته شد تا روزی که خدا میداند تا چه زمانی ادامه پیدا کند، هر سال چه کسانی در اینجا تربیت میشوند، هم خودشان به سعادت میرسند و هم به سعادت رساندن دیگران هدایت کردن به آنها کمک میکنند، دست آنها را میگیرند و از جهنّم بیرون میکشند، آنها را همنشین پیغمبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم أجمعین میکنند. کسانی که کمک کردند این کار انجام بگیرد چه خدمت بزرگی، چه افتخار بزرگی نصیب آنها میشود. این حالا راجع به اصل انکار و این مجمع که بنده این افتخار را برای خود میبینم که خاک اینجا را سرمهی چشم خود کنم، برای اینکه میدانم چه کسانی ولو اشخاص را هم نشناسم امّا چه نوع افرادی با چه نیّتی این خدمتها را انجام دادند که إنشاءالله آن کسانی که هستند، بر طول عمر آنها و بر توفیقات آنها افزوده میشود، آن کسانی که از دنیا رفتند خدا با صاحب این روز محشور کند.
شرایط استفادهی بهینه از نعمتها و مصون ماندن از آنها
این یک بحث راجع به اهمّیّت این کار و اینکه این خدمت این نعمت بعثت پیغمبر اکرم به عنوان یک نعمتی که بینهایت ارزش دارد به ثمر برسد، به دست اهل خود برسد و از آن استفاده کنیم. یکی هم برای خدا عرض میکنم امثال بنده که میخواهیم اینجا درس بخوانیم یا درس بدهیم یا جاروکشی کنیم، خدمت به این دستگاه اگر قبول شود جاروکشی آن هم افتخار است. جاروکشی دستگاه امام زمان است، مگر شوخی است! وظیفهی ما اگر بخواهیم از این افتخار بهرهمند شویم چیست؟ در چه جهتی باید تلاش کنیم؟ ما باید در دو مورد در همهی اینگونه مسائل فکر کنیم، چارهجویی کنیم، تلاش کنیم. یکی شرایط استفادهی بهینهی از این نعمتها را ببینیم چیست، چه کار کنیم که بهتر استفاده کنیم؟ یکی نقطهی مقابلش آفتهای آن را بشناسیم تا مواظب باشیم از آسیب آنها مصون بمانیم، هر دو مهم است. آدم غذای خوب بخورد و بدن او سالم باشد تنها کافی نیست، باید بداند که غذای مسموم هم چیست که اگر بخورد مریض میشود. هم راه اثباتی را آدم باید بپیماید و هم جهت سلبی آن را توجّه داشته باشد.
ما طلبهها اوّل باید یاد بگیریم چه کار کنیم که از این نعمت بینهایت الهی بهتر استفاده کنیم، شرایط آن چیست؟ چگونه باشد بهرهی بیشتری خواهیم برد و بهرهی بیشتری به دیگران خواهیم رساند و از آن طرف ببینیم چه آفتهایی دارد؟ اگر کسانی به آن آفتها مبتلا شدند کار آنها به کجا رسید، مواظب باشیم که آنگونه نشویم. هر دو هم واقعیّت دارد، هم برای استفادهی آن شرایطی است که باید یاد بگیریم، رعایت کنیم، عمل کنیم و هم مواظب باشیم از آفتهای آن مصون باشیم.
اخلاص مهمترین شرط اثباتی نعمت
من برای اینکه خیلی وقت شما را نگیرم البتّه خود هم با این سن و ضعف و بیماری خیلی هم حال مزاحمت زیاد را ندارم، امّا بیشتر وقت شما عزیز است، من چیز قابلی ندارم که عرض کنم، زیاد وقت شما را نمیگیرم. در یک کلمه مهمترین شرط اثباتی که باید رعایت کنیم تا بهتر استفاده کنیم، مهمترین شرط آن اخلاص است یعنی تلاش خود را برای خدا انجام بدهیم. خدایا چون تو دوست داری انجام میدهم، نه برای اینکه دیگران از من تعریف کنند، به من احترام بگذارند، دست من را ببوسند و… چون تو دوست داری اگر این گوهر و این کیمیا را پیدا کردیم مس وجود ما طلا میشود. طلا چیست، دیگر نمیشود بر آن قیمت قائل شد. این شرط اثباتی آن است. از همان روز اوّل سعی کنیم با امام زمان عهد ببندیم که آقا میخواهیم در راهی قدم برداریم که شما بپسندید، خودتان کمک کنید. ما شرط میکنیم آنچه در توان است و میتوانیم کم نگذاریم. شما هم آقایی بفرمایید و کمک کنید تا این راه را درست طی کنیم و به ثمر برسانیم.
دنیازدگی بزرگترین آفت نعمت
بزرگترین آفت آن دنیازدگی است. گاهی اسم آن هوای نفس است. قرآن برای اینکه خوب این حقیقت را به ما بفهماند یکی از بهترین شیوههای تعلیم و تربیت قرآن عینی کردن یک حقایق است و آن نشان دادن نمونهها است. کسانی که در روانشناسی تربیتی کار کردند به اهمّیّت این روش بیشتر پی میبرند. برای اینکه از یک روش علمی درست استفاده شود، این نمونهی عینی را جلوی شخص مجسم میکنند تا مشاهده کند، ببیند، آن خیلی بیشتر اثر میکند تا یک فرمولهای پیچیدهی علمی ریاضی، مفاهیم انتزاعی در آدم به زودی اثر نمیکند تا اثر آن را ببیند.
در قرآن یک داستانی نقل شده است، برای اینکه یک جریانی را عینی کند و بیشتر برای امثال ما است. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها … * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ»[۴] خدا به پیغمبر خود میفرماید: این داستان را برای مردم -به تعبیر بنده -عینی کن، درست برای آنها بیان کن که این داستان را بفهمند. کدام داستان؟ داستان آن کسی که –اسم هم نمیبرد- ما آیات خود را به او دادیم، این تعبیری است که دربارهی انبیاء به کار میرود، «آتَیْناهُ آیاتِنا» در مورد پیغمبران گفته میشود، آنقدر این مورد لطف الهی قرار گرفته بود، خدا همان تعبیر را برای او به کار میبرد که دربارهی انبیاء به کار میبرد. «آتَیْناهُ آیاتِنا» ما چیزهایی داریم که مردم عادی نمیفهمند، ارزش آن را نمیدانند چیست، کسی باید به مقام نبوّت برسد تا بفهمد اینها چه ارزشی دارد.
گمراه شدن شیطان و نافرمانی از دستورات خدای متعال
امّا این شخص قدر آن را ندانست، مثل لباسی که از تن خود در میآورد و دور میاندازد، اینطور رفتار کرد «فَانْسَلَخَ مِنْها» کَند و بیرون انداخت. ما جامهای به او دادیم در شأن انبیاء بپوشد، امّا قدر آن را ندانست، در آورد و دور انداخت. چطور این اتّفاق افتاد؟
البتّه خدا میفرماید: ما میتوانستیم به زور نگه داریم و نگذاریم از بین برود و باز هم مقامات بالاتر هم به او بدهیم، امّا قرار نبود ما به زور به کسی بدهیم، انسان باید با اختیار خودش حرکت کند و الّا ما آنقدر فرشتگان آفریدهایم که هر چه میتوانستند از اوّل به آنها دادیم، احتیاجی به تلاش نداشت. انسان آن کسی است که با تلاش خودش پیدا کند. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها» ولی آن یک مانعی ایجاد کرد که نتواند از این منفعت و از این هدیهی ما بهرهمند شود و آن «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ»، «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» ترجمهی عبارت عربی است، درست در فارسی بنده معادل آن را نمیدانم، تصوّر میکنم نزدیکترین تعبیر به این یعنی آنها را دنیازده میکنند. ترجمهی تحت اللفظی یعنی به زمین چسبید. «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» یعنی به زمین چسبید. این تعبیر ادبی است، چسبیدن به زمین درست معلوم نیست یعنی چه. منظور این است یعنی دل به دنیا داد.
جایگاه شیطان جفاکار در برابر نعمتهای الهی
«وَ اتَّبَعَ هَواهُ» دنبال دلخواه رفت، این آفت است. این آفت چطور شد؟ این سیب کرم زده شد، کارش به کجا رسید؟ کارش به آنجا رسید آن کسی که ما او را در عداد انبیاء بالا بردیم، رسید به جایی که داستان او داستان سگ شد، «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ» وقتی به نعمتی مثل نعمت آیات الهی جفا کند، بیاعتنایی کند، آن نعمت کرم زده شود، فاسد شود، کارش به اینجا میرسد آدمی که در اعداد انبیاء میشد او را حساب کنند، از سگ بدتر میشود. این خطر برای بنده هم وجود دارد، إنشاءالله برای شما نباشد.
اگر ما خیلی افتخار کنیم این است که آن آیات الهی که خدا بر بهترین پیغمبر خود نازل فرموده است از آنها بهرهمند شویم. امّا شرط آن این است که آفت نبیند. آفت این است که دنبال هوس برویم، دوست دارم مردم من را میبینند دستم را ببوسند، دوست دارم فلان کاخی داشته باشم، دوست دارم روزی چقدر درآمد از فلان کارخانه داشته باشم، دوست دارم ذخایری که در بانکهای سوئیس و لوکزامبورگ دارم روزی میلیونها سود بر آن اضافه شود. اینها آفتی است که آن نعمت را فاسد میکند، آدمیزاده را از نبوّت میآورد و از سگ بدتر میکند. اگر بخواهیم ما درست از نعمت بعثت پیغمبر اکرم استفاده کنیم شرط اثباتی آن اخلاص، شرط سلبی رفع مانع، دوری از هواپرستی، جاهطلبی، دنیازدگی است.
پی نوشت:
[۱]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۲]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۳]– سورهی نساء، آیه ۵۷٫
[۴]– سورهی اعراف، آیات ۱۷۵ و ۱۷۶٫
پاسخ دهید