در این متن می خوانید:
      1. فاطمه حجّت خدا بر حجج الهی است
      2. شناخت فاطمه ممکن نیست
      3. شناخت حضرت فاطمه با تمثیل به حضرت مریم (سلام الله علیهما)
      4. دلیل اهمّیّت فراوان حضرت مریم (سلام الله علیها) در قرآن کریم
      5. دلیل اهمّیّت فراوان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
      6. حضرت مریم حجّت نبوّت حضرت عیسی
      7. اعلام عصمت حضرت مریم (سلام الله علیها)
      8. عصمت ذاتی و اکتسابی است
      9. تأکید قرآن کریم در اعلام عصمت حضرت مریم (سلام الله علیها)
      10. حضرت مریم (سلام الله علیها) اوّل مبلّغ نبوّت حضرت عیسی (علیه السّلام)
      11. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اوّل مبلّغ ولایت ائمّه (علیهم السّلام)
      12. جایگاه والای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزد شیعه و اهل سنّت
      13. معرفی جایگاه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) توسط پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
      14. فاطمه (سلام الله علیها) حجّت الهی بر ائمّه (علیهم السّلام) است
      15. بیان کیفیت مقام حجّت اللّهی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
      16. مصحف فاطمه (سلام الله علیها) حجّت بر امامت
      17. اذعان به اهمّیّت مقام فاطمه (سلام الله علیها) و عدم درک مقام ولایت
      18. مبارزه‌ی سلبی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برای اثبات ولایت

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏ * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری ‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۲]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

فاطمه حجّت خدا بر حجج الهی است

یکی از موضوعاتی که امیدواریم إن‌شاءالله به برکت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در نامه‌ی عمل ما ثبت کنند این است که یک روایت ضعیف السّندی از حضرت عسکری (سلام الله علیه) است که می‌فرماید: فاطمه مادر ما (علیها السّلام) حجّت خدا بر حجج الهی است، حجّت بر ما است.

این‌که می‌گویند ضعیف السّند به معنای دروغ نیست، یعنی ما راهی نداریم تحقیق کنیم این جمله از امام عسکری (علیه السّلام) هست یا نیست، ولی این مضمون صحیح است. این مضمون وجود دارد. بحث ما امروز به اندازه‌ی فرصت و بضاعت اندک حقیر این است که چگونه از چند جهتی که فرصت هست عرض کنیم که چطور حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حجّت خدا بر حجج الهی است. چطور فاطمه (سلام الله علیها) حجّت خدا بر امیر المؤمنین است.

قصد ما هم این نیست فاطمه‌شناسی کنیم. فرمودند: «لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»[۴] نمی‌شود او را شناخت. می‌خواهیم معرفت سلبی پیدا کنیم، یعنی چه؟ یعنی همین که متوجّه بشویم نمی‌شود او را شناخت این خود درجه‌ای از معرفت است. مثل ۲۰ سؤالی، می‌گوید در جیب جا می‌شود؟ می‌گوید: نه. می‌گوید: به جواب نزدیک شدی هنوز جواب ندادی. این معرفت سلبی است.

شناخت فاطمه ممکن نیست

جلسات ما درباره‌ی فضائل زهرای مرضیه معرفت سلبی است. بیشتر می‌فهمیم او با ما فرق دارد وگرنه «زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ»[۵] ما خیال می‌کنیم تو را دوست داریم، نمی‌گوییم ما تو را دوست داریم چون محبّت فرع معرفت است.

اسطخودوس، فوق اسطخودوس را دوست داریم؟ نه. نمی‌دانیم چیست که آن را دوست داشته باشیم. محبّت فرع معرفت است. باید بشناسی تا دوست داشته باشی. لذا در زیارتش می‌گوییم: «زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ». ما این‌گونه خیال می‌کنیم. می‌خواهیم تو را دوست داشته باشیم. می‌دانیم عظیم القدر هستی امّا چه هستی؟

شناخت حضرت فاطمه با تمثیل به حضرت مریم (سلام الله علیهما)

قبل از این‌که این روایت را بخواهم عرض کنم و خدمت شما بگویم و پیدا کنیم این سیر بحثی که امروز امروز می‌خواهم تقدیم کنم را به آن رسیده بودیم بعد یک روایتی هم هست. روایتی از رسول گرامی اسلام است که فرمودند: مثل فاطمه در امّت من مثل مریم در بنی اسرائیل است. سلام خدا بر این دو بزرگوار. این روایت را هم ما ندیده بودیم به همین رسیده بودیم.

از مریم (سلام الله علیها) شروع می‌کنیم. قرآن کتاب حکیم الهی است. وحی از طرف حیّ حکیم است، کتاب هم حکیم است، رسولی هم که دریافت کرده حکیم است، محکم است، سدید است، خودمانی مو لای درز آن نمی‌رود، از طرفی عبث نمی‌گوید، کتاب داستان نیست.

بعضی از رمان‌های همین فارسی، داستان‌های فارسی دو برابر الفاظ قرآن لفظ دارند. قرآن کتاب داستان نیست لذا وقتی صفتی، صفاتی، آیه‌ای، آیاتی اختصاص می‌دهد به یک موضوع حتماً باید یک ربطی به هدایت داشته باشد. داستان‌های قرآن این‌گونه نیست که بگوید شب بود، روز بود، دوشنبه ۲۳ بهمن فلان سال بود، چه کسی پسر چه کسی بود، لوط بن داود از این حرف‌ها معمولاً ندارد، جزئیات نمی‌گوید. اگر جزئیات بگوید حتماً در هدایت اثر دارد.

دلیل اهمّیّت فراوان حضرت مریم (سلام الله علیها) در قرآن کریم

ما می‌بینیم در مورد مریم (سلام الله علیها) بیش از ۲۰ آیه راجع به مریم بحث شده تعجّب می‌کنیم. امام است؟ نه، نبیّ است؟ نه. غرض این کتاب هدایت و کتاب حکیم الهی چه بوده که این همه راجع مریم (سلام الله علیها) بحث شده است؟ بیش از ۲۰ بار در قرآن کریم فرموده است عیسی بن مریم. یک بار فرمودی فهمیدیم دیگر. بار اوّل فرمودی عیسی بن مریم فهمیدیم. «یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی‏ عَلَیْکَ وَ عَلى‏ والِدَتِکَ‏»[۶]. «إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ»[۷].

شما بررسی می‌کنی می‌بینی این‌جا که هست گویا اصرار است اسم عیسی می‌آید اسم مریم هم  بیاید. جاهای دیگر این‌گونه نیست. غالباً این‌گونه نیست. غریب به اتّفاق این‌گونه نیست. خداوند چرا آیات به مریم (سلام الله علیها) اختصاص داده است؟

دلیل اهمّیّت فراوان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

حالا بعضی از آیات را با هم بررسی کنیم تا إن‌شاءالله بعد به طریق اولویت قطعیه که عرض می‌کنیم ببینیم زهرا (سلام الله علیها) برای چه این‌قدر از طرف پیامبر تبلیغ شده است؟ چه کار قرار بود بکند؟ چه کسی بود؟ امام بود؟ نبی بود؟ و برای چه این‌قدر تبلیغ او را کردند؟ حکیم هم تبلیغ کرده است نه یک شخصی مثل من که حالا یک تریبونی دست او دادند حرف می‌زند وقت را پر کند. حکیم، کسی که کار بیهوده نمی‌کند، حساب و کتاب دارد، حرف حرف، لفظ لفظ او حساب و کتاب دارد.

حضرت مریم حجّت نبوّت حضرت عیسی

آیه ۵۰ سوره‌ی مؤمنون: «جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَهً» ما پسر مریم و مادر پسر مریم را آیه قرار دادیم. می‌گفتی عیسی و مادر او، چرا این‌طور پیچیده می‌گویی؟ «جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ» چرا باید مریم محور بشود؟ در پسر مریم مریم است، «أمّه» هم که خود مریم است، آیه قرار دادیم.

آن وقت عیسی را شما آیه قرار دادی ما قبول داریم، نبی خدا است، مریم را برای چه آیه قرار دادی؟ در روایات گفتند حجّت قرار دادیم. چرا مریم را حجّت قرار دادی؟ چه کار قرار است بکند؟ حجّت چه کسی است؟ حجّت آن کسی است که شما در قیامت احتجاج می‌کنی.

نمازی که شما امروز ظهر خواندید به فتوای مرجع خود صحیحه‌ی زراره است، صحیحه‌ی حریز است این‌ها را فتوا داده است. قیامت که شما می‌روی به مرجع خود احاله می‌دهی. مرجع شما می‌گوید: این است، روایت امام صادق بود. احتجاج می‌کند محکمه‌پسند است. مریم باید برای چه حجّت بشود؟ مگر چه کاره‌ی ماجرای هدایت است؟

«یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی‏ عَلَیْکَ وَ عَلى‏ والِدَتِکَ»[۸] نعمت بر عیسی معلوم است، پیغمبر است، بدو تولّد خود (سلام الله علیه) به نبوّت رسیده است. نعمت بر مریم چیست؟ بعضی‌ها گفتند: عیسی (سلام الله علیه) (معاذ الله) خدا است. خداوند می‌خواهد مبرّا کند. «مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ»[۹] مسیح فقط رسول ما است «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ»[۱۰]. بررسی می‌کنیم قرآن کریم هیچ جزئیات نمی‌گوید امّا در مورد حضرت مریم «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ»[۱۱] در کتاب خود مریم را یاد کن.

اهمّیّت حضرت مریم (سلام الله علیها) بین بنی اسرائیل به واسطه حجّت بودن بر نبی

در انبیاء بنی اسرائیل یک رقابتی بود که پیغمبر ویژه‌ای که قرار است خاتم انبیاء را بشارت بدهد یعنی حضرت عیسی ظهور کند. رقابت بود همه دعا می‌کردند، تلاش می‌کردند، در سلوک بودند از خانواده‌ی آن‌ها باشد.

چند آیه‌ی سوره‌ی آل عمران را با هم بررسی کنیم چند سؤال مشخّص بشود محور بحث معلوم بشود روی آن بحث کنیم تا برسیم ببینیم که ربط آن به زهرای مرضیه (سلام الله علیها) چه بوده است.

مادر حضرت مریم گفت: خدا «إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی‏ بَطْنی‏ مُحَرَّراً»[۱۲] خدایا آن‌که در رحم من است را در راه تو آزاد کردم، قرار است معتکف بیت بشود. یعنی اگر بنده‌ی خدا بشوی آزاد هستی وگرنه بنده‌ای، گرفتار نفس هستی. «فَتَقَبَّلْ مِنِّی» از من قبول کن. «إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ»[۱۳].

بعضی از آن جاهایی که به بحث ما ربط ندارد رد کردم که فکر می‌کرد شاید این پسر همان عیسی خواهد بود و معتکف بیت بشود افتخار آن برای این‌ها باشد، بعد دید دختر است گفت: خدایا این‌که دختر است، ولی دیگر نذر کردم. جناب مریم را فرستادند. بعد گفت: «إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ» خدایا این دخترم را و ذرّیه‌ی او، فرزند او را -که انحصار در حضرت عیسی دارد. حضرت عیسی هم ظاهراً فرزند ندارد- از شرّ شیطان رجیم به تو پناهنده می‌کنم.

عبارت را ببینید «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»[۱۴] خدا چه کار کرد؟ پذیرفت. «أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» یک شاخه‌ی نیکویی از مریم رویید که إن‌شاءالله به این بر می‌گردیم. بحث چیست؟ هدایت و نبوّت و بعد یکدفعه می‌فرماید: «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا». قرآن کتابی نیست که جزئیات بگوید الّا این‌که یک اهمّیّتی دارد. «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» چه ربطی به بحث داشت؟ حالا إن‌شاءالله بر می‌گردیم.

«کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ»[۱۵] هر بار که وارد می‌شد «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» یعنی جناب زکریا در آن حدّی نبود که او بتواند روزی برای جناب مریم بیاورد، خوراک بیاورد. آن باید از جای دیگر می‌رسید.

مفسّرین اختلاف دارند که همان بار اوّل حضرت زکریا فرمود این‌ها چیست یا نه، چون نعمت‌های خداوند در «عند الله» و در جنّت همواره رو به پیشرفت است هر باری که می‌آمد تعجّب می‌کرد. ظاهر آن هم به دومی بیشتر شبیه است. مهم نیست کدام باشد. خلاصه می‌گفت این‌ها چیست؟ حضرت مریم می‌فرمود که: «قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» این‌ها از طرف خدا آمده است «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ». ظاهر آیات ۳۸ و ۳۹ و ۴۰ به نحوی است که حضرت زکریا (سلام الله علیه) گفت: خدایا می‌شود ما چنین فرزندی داشته باشیم؟!

تا می‌رسیم به آیه ۴۲ که «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ». باز ما تعجّب می‌کنیم. هم فرشته‌ها دارند با او صحبت می‌کنند، یعنی وحی دارد به او می‌شود، هم «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ» خدا تو را برگزید، برای چه کاری؟ آیات الهی می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً»[۱۶] این‌ها نبی هستند، هادی هستند، هدایتگر هستند، مریم چه نقشی در این ماجرا دارد که «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ» تو را برگزید؟ آن هم به گونه‌ای که ظاهر آن این است که محور ماجرا است. «وَ طَهَّرَکِ». این هم خیلی عجیب است.

اعلام عصمت حضرت مریم (سلام الله علیها)

اعلام عصمت مریم عجیب است. چرا عجیب است؟ إن‌شاءالله خدا روزی ما کند، بعضی از بزرگان می‌فرمایند اواخر عمر خود، ۳۰ سال، ۴۰ سال، چند سال، دیگر این‌ها علمی و عملی به عصمت رسیدند. عصمت اکتسابی است. به برکت الهی هر کسی تقوا داشته باشد، به اوامر الهی عمل کند خداوند إن‌شاءالله دست او را می‌گیرد. اکتسابی است همه می‌توانند به حدّاقل اوّلیات آن برسند. جناب سلمان، قمر منیر بنی هاشم، جناب علی اکبر (سلام الله علیهم اجمعین) این‌ها رسیدند.

امّا بعضی‌ها از بدو تولّد عصمت دارند. این‌ها چه کسانی هستند؟ این‌ها هادیان هستند، هادی‌ها، حجّت‌ها. مگر چه کار کنم هدایت بشوم؟ بروم به چه کسی متوسّل بشوم؟

به علم پیشین الهی یک عدّه هستند این‌ها نمره‌ی کامل خواهند گرفت منتها وقتی وارد این دنیا می‌شوند برند هستند، آرم دارند، از طرف خدا نشان‌دار هستند، علامت‌دار هستند. این‌ها می‌شوند معصوم که دست بقیه را بگیرند.

عصمت ذاتی و اکتسابی است

یعنی وقتی اعلام عصمت می‌شود قرار است یک احتجاج عظیمی بشود. مثلاً رسول گرامی اسلام اگر قرار باشد عصمت نداشته باشد ما اعتمادی به آیات نداریم. من الآن آیه می‌خوانم  برادری هم می‌گوید: این جای آن را اشتباه خواندی. مثلاً حواس تو نبود کلمه را جابه‌جا خواندی، کلمه جا انداختی. از چه کسی شنیدی؟ از استاد خود. روایت شده است. این قرآن به نحو روایت متواتر به ما رسیده است.

می رویم عقب می‌رویم عقب به رسول خدا می‌رسیم دیگر نمی‌توانیم به رسول الله بگوییم این را از کجا آوردی؟ شک نمی‌شود کرد. شک کنی راهی برای بررسی نداری. لذا شیعه و سنّی می‌گویند رسول خدا باید عصمت داشته باشد.

این عصمت را بدو تولّد خدا اعطا می‌کند، کسبی نیست، منتها با توضیح مختصری عرض کردیم که کیلویی هم نیست. یعنی حضرت حق به علم پیشین خود نگاه می‌کند چه کسی این لیاقت را دارد که به این مقامات برسد بار را برای بقیه روی دوش او می‌گذارد.

تأکید قرآن کریم در اعلام عصمت حضرت مریم (سلام الله علیها)

حالا حضرت مریم (سلام الله علیها) اگر خیلی خوب است که به این مقامات می‌رسد، برای چه عصمت او اعلام می‌شود؟ عصمت او اعلام می‌شود یعنی حجّت الهی است، حجّت الهی از حضرت حیّ حکیم حکمت آن چیست؟ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ»[۱۷] بعد «اقْنُتی‏ لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی‏ مَعَ الرَّاکِعینَ»[۱۸].

این آیه را هم با من باشید إن‌شاءالله وارد اصل بحث بشویم. «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»[۱۹] ای رسول ما -خداوند به خاتم انبیاء می‌فرماید- ای رسول ما، «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ» این از اخبار غیبی بود «نُوحیهِ إِلَیْکَ» به تو وحی کردیم «وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ».

رسول خدا طبق آن نظر مختار علم پیشین دارد، علم قاهر دارد، اوّل واسطه‌ی فیض است، اوّل حجاب الهی است، مفیض عالم وجود است، فاعل فیض عالم وجود است، پس به همه چیز احاطه‌ی علمی دارد امّا گاهی خداوند برای این‌که یک موضوع مهم، یک اتّفاق عظیم الهی را بیان کند می‌گوید: ای رسول ما، تو با این بدن خود آن‌جا نبودی ببینی چه شد.

مثلاً در ماجرای تجلّی خداوند ربّ موسی (سلام الله علیه) به کوه می‌فرماید: «وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ»[۲۰] آن‌جا نبودی ببینی چه خبر بوده است. این آیه دو بار نبودی ببینی دارد. این آیه دو بار در یک خط به رسول خدا می‌گوید: نبودی ببینی، دو بار در یک آیه.

«ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ»[۲۱] نبودی ببینی که این‌جا چه داستانی شد. همه چوب‌ها را در آب انداختند قرعه‌کشی کردند، سر چه؟ «أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ» چه کسی کفیل مریم می‌شود. چه کسی قرار است خادم مریم باشد یا مربّی مریم باشد.

قرآنی که هیچ جزئیات نمی‌گوید با آب و تاب می‌گوید چه کسی قرار است خدمت کند به مریم یا مربّی او باشد. نبودی ببینی چه داستانی شد. ذیل آن روایات می‌گوید انبیاء این‌جا رقابت کردند، احبار یهود.

دوباره حضرت حق می‌فرماید: «وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ» دوباره نبودی ببینی آن زمانی که آن‌ها چه کار کردند آخر آن؟ «إِذْ یَخْتَصِمُونَ» دیگر جنگی شد. حدّاقل رقابتی سنگینی شد، سر چه؟ سر «أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ». حالا إن‌شاءالله بحث می‌کنیم این‌ها چه اهمّیّتی دارد. «أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ» چه ربطی به بحث داشت؟ و حضرت حق در آیات قبلی فرمود که: «کَفَّلَها زَکَرِیَّا»[۲۲].

حضرت مریم (سلام الله علیها) اوّل مبلّغ نبوّت حضرت عیسی (علیه السّلام)

چند سؤال. چرا حضرت حق این‌قدر مریم (سلام الله علیها) را تبلیغ کرد؟ چرا محور ماجرای عیسی و مریم (علیهما السّلام) مریم شد؟ چرا عصمت اعطایی، اصطفی، برگزیدن سر چه چیزی؟ چه کاری قرار است بکند؟ چرا کفالت مریم این‌قدر مهم است جنگ باید بشود؟

خداوند برای این‌که ولیّ مطلق خود را به جامعه معرفی کند باید او را به بقیه با علائمی که مردم مطمئن بشوند الهی است این کار را انجام بدهد. مثلاً وقتی حضرت موسی (سلام الله علیه) در فضایی که جنبل و جادو رواج دارد وارد می‌شود معجزات او به گونه‌ای است که این ساحرها بفهمند موسی (سلام الله علیه) از این سنخ نیست.

شأن کتاب حکیم الهی اجلّ از این است که فقط از نظر ادبی برتر باشد، ولی زمان خاتم انبیاء وقتی شعرایی بودند شعر بلد بودند بگویند، لفظ بلد بودند به هم ببافند، کتاب الهی وقتی آمد این‌ها همه مقهور او شدند.

زمان حضرت عیسی (علیه السّلام) ظاهراً بحث‌های پزشکی و این‌ها مطرح بوده لذا می‌بینید معجزات بعدی این بزرگوار هم نابینا شفا دادن و این‌ها است. و این معجزه معجزه‌ای است که امروز هم با تجربه‌ای که من و شما از داستان حضرت عیسی داریم بعد از سه سال تشریف ببرید منزل خود ببینید یک فرزند یکساله آن‌جا است بگویند این برای شما است جناب جبرئیل برای ما آورده است نمی‌پذیرید. هم باید معجزه صورت بگیرد، هم مردم اذعان کنند این یک نبیّ الهی است.

هر کسی می‌آمد می‌گفت -حتّی اتقیا- این را جناب جبرئیل برای ما آوردند ‏کسی باور نمی‌کرد. امروز با این تجربه کسی باور نمی‌کند. وظیفه‌ی مریم (سلام الله علیها) چه بوده است؟ مریم به عنوان حجّت الهی، عصمت الهی، به گونه‌ای که انکار مریم کفر است «بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً»[۲۳]. و جز یک عدّه ناصبی‌های بنی اسرائیل مثل ناصبی‌های مدّعی اسلام که توهین به اهل بیت می‌کنند آن‌ها هم یک عدّه گفتند: «لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا»[۲۴] پدر و مادر تو این کاره نبودند، از این‌ها حرف‌ها زدند، ولی مردم عادی نه.

وظیفه‌ی مریم (سلام الله علیه) چه بوده که این‌قدر در قرآن کریم از او تبلیغ شد؟ وظیفه‌ی او دو بخش دارد، مصحّح نبوّت عیسی علی نحو اعجاز بود. وقتی یک بچّه‌ی کوچک را آوردند مردم سه احتمال می‌دهند که احتمال سوم انصافاً احتمالی نبود اگر مریم پشت کار نبود.

یا می‌گفتند (معاذ الله) این فرزند سرراهی است، یا (معاذ الله) طهارت در ولادت ندارد کما این‌که متأسّفانه کتاب‌های تحریف‌شده‌ای که منسوب شدند به تورات و انجیل امروز همین حرف‌ها را می‌زنند، یا می‌گویند شوهر داشت یا (معاذ الله) مسائل بدی نسبت می‌دهند.

حالت سوم این بود که مریم (سلام الله علیها) بفرماید که این نبیّ الهی است. «فَأَشارَتْ إِلَیْهِ»[۲۵] این پیغمبر است. مریم اوّل مبلّغ نبوّت عیسی است. اگر حجّت نبود نمی‌پذیرفتند. و چون اوّل مبلّغ است رسول خدا شیعه و سنّی می‌گوید باید عصمت داشته باشد چون آیات الهی را آورده است. اگر آیات الهی ما شک داشته باشیم کتاب خدا است اصلاً سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. برهان می‌آورند می‌گویند حیّ قدیر باید یک کاری کند ما به اطمینان برسیم.

اوّل مبلّغ جناب عیسی برای این‌که او نبیّ است، پیغمبر است و معجزه‌آسا به دنیا آمده جناب مریم است. پس مریم حجّت سابق بر عیسی است. یعنی قبل از این‌که عیسی بخواهد حجّت خدا بر مردم بشود، مریم (سلام الله علیها) باید بیاید نبوّت او را ثابت کند.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اوّل مبلّغ ولایت ائمّه (علیهم السّلام)

حالا این همه اعجاز و آیات متعدد «أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً»[۲۶] برای این‌که یک عیسی به دنیا بیاید. بعد شما ببینید آن فاطمه‌ای که سیّده نساء اهل الجنّه است پسر او مهدی وقتی می‌آید، امام زمان (سلام الله علیه) تشریف می‌آورد (صلوات)، حضرت عیسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) به او با افتخار اقتدا می‌کند اگر برای یک عیسی یک خادم امام زمان «أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» «فکیف بکوثر رسول الله» سیّده‌ی نساء اهل الجنّه!

برای کفالت، خدمت، مربّی‌گری حضرت مریم دعوا شد، چه برسد به شوهر او. کسی نبود لیاقت داشته باشد آن موقع شوهر او بشود چون ولایت شوهر شامل‌تر از کفیل است. لذا می‌بینید که کفیل فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) -قبل از این‌که وارد بشویم بگوییم این زهرای مرضیه چه وظیفه‌ی اصلی به عهده داشت- کفیل آن بزرگوار، ولیّ آن بزرگوار خاتم انبیاء است لذا افتخار می‌کند. برای کفالت مریم دعوا می‌کنند.

لذا «فِداهَا أبُوهَا»[۲۷] افتخار است برای رسول خدا و بعد می‌بینید برای ازدواج او تمام این مردم مدینه کلاف‌های خود را آوردند سر بازار یوسف اصلی عالم، همه خواستگاری کردند. چون اگر سر کفالت جنگ است سر ازدواج ببین چه می‌شود. چه کسی باید بشود ولیّ بر مریم؟ چون شوهر بر همسر ولایت دارد.

و «لَوْ لَا عَلِیَّ لَمَا کَانَ لِفَاطِمَهَ کُفْوٌ» «لَوْ لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ لَمَا کَانَ لِفَاطِمَهَ کُفْوٌ»[۲۸] اگر علی هم نبود دوباره باید جناب جبرئیل می‌آمد حسن و حسین به این دنیا تشریف بیاورند. کفیلی لیاقت نداشت. از دار دنیا کسی لیاقت نداشت. و بعد ببینید اگر سر کفالت جنگ است چه برسد به ازدواج، امامِ فاطمه چه کسی است.

جایگاه والای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزد شیعه و اهل سنّت

فاطمه (سلام الله علیها) مصحّح امامت امیر المؤمنین است. این را فقط من نمی‌گویم. شما یک عدّه طرفدار اسلام اموی، وهّابیت، صهیونیست‌های مسلمان‌نما را بگذارید کنار، سنّی‌ها هم  همین حرفی که می‌زنم را می‌گویند.

ابن حجر عسقلانی، آلوسی، این‌ها. شیعه سنّی را کافر به معنای این‌که غیر مسلمان است نمی‌داند. البتّه کفر معانی دارد. منکر امامت امیر المؤمنین را مثل منکر نبوّت رسول خدا در یک رده نمی‌داند، ولی آلوسی می‌گوید ما منکر فاطمه را کافر و نامسلمان می‌دانیم. «بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً»[۲۹] «بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ فاطِمَهَ بُهْتاناً عَظیماً». او حجّت الهی است. لذا وقتی می‌خواهند به خانه حمله کنند این همه بزرگوار در خانه است، امیر المؤمنین داخل خانه است، می‌گویند: «إنَّ فِیها فاطِمَه».

و این شبهه چقدر روسیاه است که چرا علی نرفت کنار در فاطمه را فرستاد؟ کأنّه خیال کرده اف اف را زدند رفته است که در را باز کند. حجّت الهی پشت در رفت این‌ها دو بار حمله کردند صدای زهرای مرضیه را شنیدند برگشتند. می‌دانند چه کسی است.

شما نگاه کنید همین احتجاجی که کردند بخاری و دیگران نقل کردند خلیفه‌ی اوّل می‌گوید: والله محبوب‌‌ترین فرد عالم برای رسول خدا تو هستی. و الله تو برای من تا عایشه دخترم محبوب‌تر هستی. نگاه کنید این فقط ادّعای شیعه نیست، سنّی‌ها هم همین حرف را می‌زنند. یک عدّه وهّابی را نگاه نکنید.

ما با سنّی‌ها زیاد اختلاف فکری داریم ولی در مورد زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نه، تقریباً همداستان هستیم. به گونه‌ای که آلوسی می‌گوید: شما خیال نکنید فاطمه سیّده نساء العالمین است، فاطمه سیّده‌ی نساء و رجال عالمین است. می‌گویند سیّده العتره، اصلاً او سیّده‌ی عترت نبی است. این‌قدر پیامبر او را تبلیغ کرده است.

معرفی جایگاه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) توسط پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

بهت‌انگیز است این عمل پیامبر (صلوات الله علیه) که هر «کُلَّما دَخَلَت فاطِمَهُ (علیها السّلام)» هر وقت وارد می‌شد، رسول خدا از جا بلند می‌شد به سمت او می‌رفت او را جای خود می‌نشاند. یعنی حدّاقل فاطمه باید در عداد رسول الله باشد وگرنه معنی ندارد حکیم الهی دختر خود را برای این‌که بحث پدری و دختری است هر بار، استمراری -حکیم که کار بیهوده نمی‌کند- خم بشود دست مبارک او را ببوسد، معنی دارد؟

سیّده نساء اهل الجنه. در نساء اهل الجّنه مریم هست، دیگران هم هستند. «أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» یک عیسی، این‌جا حسنین قرار است بیایند. به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب. این حسین بن علی باید بیاید.

و عجیب است نگاه کنید اهل بیت چه مقارنه‌ای کردند. «إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ»[۳۰]. مادر حضرت مریم گفت دیگر. خدایا مریم و پسر او را به تو می‌سپارم. رسول خدا فرمود: «فاطِمَهُ أحسَنت فَرجَهَا». «فرج» معانی متعدد دارد. «أحسَنت فَرجَهَا» علی الاطلاق یعنی ورع مطلق، عفّت مطلق، تقوای مطلق. «فاطِمَهُ أحسَنت فَرجَهَا». چون سیّده نساء اهل الجنّه، کیلویی که کسی را سیّده نمی‌کنند، پارتی‌بازی که نیست، یعنی سیّد اتقیاء است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۳۱] است.

«فاطِمَهُ أحسَنت فَرجَهَا فَ» نتیجه‌ی آن، یکی از نتایج آن چیست؟ «فَحَرَّمَ اللهُ ذُرِّیَتَها عَلی النَّارِ».

دار و ندار امام حسن و امام حسین مادر آن‌ها است.

این روایت را من بارها در این مجلس گرامی عرض کردم، بهت‌انگیز است که در آن روایت طولانی وقتی امیر المؤمنین مهمترین صفت سیّد الشهداء را می‌خواهد بیان کند در فضائل او، علمدار عالم، همه‌ی اسلام مدیون او است، به امام حسن (علیه السّلام) می‌فرماید: «أَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّکَ»[۳۲] امّا برادر تو حسین، هیچ چیز نمی‌گویم جز این‌که می‌گویم که او پسر فاطمه است «وَ لَا أَزِیدُ الْوَصَاهَ بِذَلِکَ».

اهل بیت به انتساب به فاطمه بودن افتخار می‌کنند نه برعکس آن‌که ما خیال می‌کنیم. یکی از معانی این‌که فاطمه (سلام الله علیها) حجّت خدا بر حجج الهی است این است که اگر فاطمه نبود مصحّح امامت برای امیر المؤمنین نبود. لذا روایت را ببینید، روضه‌های ما هم دقیق است. «کان علیُّ مَن رضی بنفسه». ۳۰:۳۹)

بله برای مریم سر کفالت دعوا بود چه برسد به شوهر، چه برسد به امام «لا یُغَسِّلُها إلَّا عِیسی» -کافی نقل کرده است- مریم را هیچ کس غسل نداد الّا عیسی. وجود مقدّس او تأکید می‌کند، اهداف متعدد دارد «غَسِّلنِی بِاللَّیل» آن هم خود تو. بعداً کسی نیاید بگوید ما در این افتخار شراکت داشتیم. علی شخصاً پرستار فاطمه بود. حساب و کتاب دارد.

فاطمه (سلام الله علیها) حجّت الهی بر ائمّه (علیهم السّلام) است

او حجّت الهی است به گونه‌ای که همه می‌دانند. همه می‌دانند حجّت الهی است و مصحّح امامت امیر المؤمنین است. لذا شیعه و سنّی بحث دارند که آیا امیر المؤمنین بعد از شهادت حضرت زهرا بیعت کرد با خلیفه‌ی اوّل یا بیعت نکرد اکراهی- ولی هیچ کس از شیعه، سنّی، وهّابی الّا شذّ و ندر که اهل علم نیستند، حرف‌های عامیانه، کسی علمی حرف بزند تا حالا من کسی ندیدم کسی بگوید امیر المؤمنین وقتی فاطمه زنده بود با خلیفه بیعت کرد. نخیر. فاطمه حجّت الهی است. (صلوات) فاطمه حجّت الهی است. این یک معنی. دیگر چه؟

سال گذشته من یک جمله‌ای محضر شما عرض کردم یک مقدار آن را توضیح می‌دهم. باب مدینه‌ی علم پیامبر امیر المؤمنین است. فضائل او را بیان کنید مردم بین p و q، شیء و تصویر دچار گمراهی می‌شوند اشتباهی می‌گویند «هو الله». می‌گوییم نه، خدا نیست، آینه‌ی خدا است. تصویر را با شیء اشتباه نگیر.

بیان کیفیت مقام حجّت اللّهی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

به فاطمه (سلام الله علیها) از طرف حضرت حق وحی می‌شود، مطالبی را بیان می‌کند، امیر المؤمنین می‌نویسد. کاتب آن امیر المؤمنین است. کاتب مصحف فاطمه امیر المؤمنین است. علی (سلام الله علیه) حکیم است، یادگاری که نمی‌خواست صدای زهرا (سلام الله علیها) را ضبط کند، حکیم است. اگر شیء باارزشی نبود که نمی‌نوشت. اگر نزد او موجود بود که نمی‌نوشت.

و حالا عبارت را ببینید. این صحیحه در کتاب کافی احدی از اعاظم رجالیّین شیعه را من ندیدم که در سند این روایت تشکیک کند. اوّلین روایت کتاب کافی، چاپ اسوه، صفحه‌ی ۱۶۴، جلد اوّل.

ابوبصیر روشندل است، نابینا است، از بین چهار هزار شاگرد امام صادق (سلام الله علیه) شش نفر برترین شاگردان هستند، یکی جناب ابو بصیر است.

وارد شد و مردم که رفتند گفت: آقا همه رفتند؟ حضرت فرمود: بله. گفت: می‌شود پرده‌ها را هم بیندازید بالاخره جلوی موج صوت ما را بگیرد؟ حضرت فرمود: پرده‌ها را هم بیندازید. با صدای آهسته گفت: آقا شنیدم رسول خدا (صلوات الله علیه) واسطه‌ی فیض، حجّت خدا است.

دقّت کنید بحث چه بود گم نشویم. بعضی از ابعاد این‌که چطور زهرای مرضیه حجّت خدا بر ائمّه است. گفت: آقا شنیدم امیر المؤمنین لحظات آخر عمر شریف پیامبر هزار باب علم از او فرا گرفت یا دریافت کرد که هر باب خود هزار باب علم بود. باب علم هزار در هزار، می‌شود یک میلیون باب علم. باب علم مسئله نیست، سه هزار تست کنکور نیست، مسئله‌ی علمی هزار باب علم یک میلیون باب علم.

آقا واقعاً چنین علمی دریافت کرد؟ حضرت فرمود: بله. ابوبصیر که شاگرد ناآشنایی نیست، شاگرد اوّل درس امام صادق است، گفت: «هُوَ وَاللهِ العِلم» آقا این علم کامل است! حضرت فرمود: بله علم است «و لیس بذلک». گفت: یعنی شما بالاتر آن را هم دارید؟

سر مبارک خود را پایین انداخت بعد از مدّتی فرمود: بله جفر نزد ما است. گفت: آقا جفر چیست؟ فرمود: همه‌ی احکام الهی با تفصیلات و حقایق آن نزد ما است. چون ما اگر در چیزی هم به فتوا برسیم یا مجتهدین احتمال خطا دارد، باور هم برای ما ایجاد نمی‌کند. می‌گویند مال حرام نخور (معاذ الله) ممکن است من باور نداشته باشم که آتش است ولی ببینم آتش دارم می‌خورم، لجن دارم می‌خورم نمی‌خورم.

فرمود: احکام الهی و تفصیلات و حقایق آن نزد ما است. یعنی ظاهراً این از آن قبلی چیست؟ برتر است. گفت: «هُوَ وَاللهِ العِلم». حضرت فرمود: بله این علم است ولی علم کامل ما این نیست. گفت: بالاتر از این هم هست؟ فرمود: بله، جامعه هم نزد ما است. گفت: آقا جامعه چیست؟ فرمود: علم انبیاء، صدّیقین، اوصیا همه در جامعه است نزد ما است. حالا توضیحات هر کدام این‌ها مفصّل است. دوباره گفت: این علم کامل است. حضرت فرمود: «وَ لَیسَ بِذلِکَ عِنْدَنَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ».

بله ائمّه بی‌واسطه هم از حضرت حق علم دریافت می‌کنند ولی مهمترین منبع علم اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، منبع موجود نزد آن‌ها غیر از آن رابطه‌ی بی‌واسطه مصحف فاطمه است. فرمود سه برابر قرآن شما مطلب در آن وجود دارد.

داخل پرانتز مصحف فاطمه جدای از قرآن نیست.

قرآن حقایق دارد، بطن دارد، شرایط دارد، بطن دارد، بطون دارد. حقیقت این در کتاب مکنون است که «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[۳۳]. لذا نمی‌خواهیم بگوییم مصحف فاطمیه چیزی است از قرآن برتر است، غیر از قرآن است. از این حرف‌ها نمی‌خواهیم بزنیم، ولی بالاخره حقایقی است که دسترس عادی‌ها نیست، بشر نیست ولی به زهرای مرضیه القاء شده دریافت کرده است.

مصحف فاطمه (سلام الله علیها) حجّت بر امامت

پس وقتی برای دریافت بخشی عظیمی از علم اهل بیت، اهل بیت فقیر هستند نسبت به زهرای مرضیه، واسطه‌ی این علم زهرای مرضیه است، واسطه‌ی فیض عرض کردیم حجّت خدا است، به این معنا هم فاطمه حجّت خدا بر اهل بیت است. به معنای دیگر هم هست.

اختلاف می‌شد می‌گفتند: ما امام هستیم. بعضی از نوادگان بعضی از ائمّه ادّعا می‌کردند ما امام هستیم. امام هم باید علم داشته باشد هم یک سری دارایی باید داشته باشد. مثلاً داریم «قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ» ۲۴۸، بقره. جناب طالوت بود که از طرف پیغمبر آنان قرار بود برود با جالوت بجنگد. از کجا بفهمیم که این طالوت فرمانده‌ی الهی است؟ «قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ» نبی آن‌ها فرمود که: «إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکینَهٌ».

آن جعبه‌، آن تابوت، آن ظرف، آن جعبه‌ای بود که جناب موسی (سلام الله علیه) را در آن گذاشتند رفت در آب و یا سبد. تابوت گفته است. حالا هر کدام این‌ها که بوده است. اوّلاً که «فیهِ سَکینَهٌ… وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» یادگاری‌های  آل موسی و هارون داخل آن است.

خاک بر سر آن سلفی وهّابی که نمی‌فهمد. آن جعبه‌ای که موسی را داخل آن گذاشتند یا یادگاری‌های آل موسی و هارون گذاشتند «فیهِ سَکینَهٌ» آرامش‌بخش است. ائمّه و امامزاده‌ها که «بَقیَّهٌ مِن آلِ رَسولِ الله و آلِ أمیرُ المُؤمنین» هستند، موسی و هارون این امّت، این‌ها این‌طوری نیست.

امّا آیت ملک طالوت چیست؟ یک مواردی دارد، آن تابوت را دارد. امام هم غیر از علم آیاتی دارد. همه که نمی‌توانند بروند سؤال علمی بکنند. ممکن است یک نفر خیلی باسواد باشد شما سؤال می‌کنید متوجّه نشوید می‌بینید یک مسائلی بلد است، ولی امام نباشد.

حضرت باقر و حضرت صادق در دو روایت فرمودند که هر کس ادّعا می‌کند من امام هستم بگویید مصحف فاطمه را بیاور ببینیم. امام نزد کسی است که مصحف فاطمه نزد او است. روایت دیگری می‌گوید: مدّتی جایی بود حضرت باقر از دنیا نرفت تا مصحف فاطمه را گرفت. نزد او باشد از دنیا برود. علامت امامت امام وجود مصحف فاطمه است.

یکی دیگر. بعضی از امامزاده‌ها آمدند گفتند ما امام هستیم. حضرت فرمود: «وَ لْیُخْرِجُوا مُصْحَفَ فَاطِمَهَ». سؤال می‌کنیم ائمّه را چه بزرگواری از طرف حضرت منسوب کرد؟ رسول خدا. پاسخ امام این است رسول خدا منسوب کرد فاطمه وصیّت کرد. جایگاه را ببینید. «وَ لْیُخْرِجُوا مُصْحَفَ فَاطِمَهَ فَإِنَّ فِیهِ وَصِیَّهَ أُمِّنا فَاطِمَهَ»[۳۴]. بروید ببینید. کسی نباید این‌جا استغراق کند بگوید نه مگر می‌شود؟!

حدیث لوح جابر خانواده‌ی عظیم روایت است. حدیث لوح حدیثی است که چهار بزرگ شیعه، شیخ صدوق، شیخ طوسی، شیخ کلینی، شیخ مفید نقل کردند. شیخ مفید گاهی روایت نقل می‌کند سند هم صحیح است، فتوا هم می‌دهد ولی بحث امامت که می‌رسد مثلاً در مورد شهادت حضرت هادی می‌گوید: من مطمئن نیستم، برای من قطعی نیست.

به حدیث لوح که می‌رسد می‌فرماید: این روایت -در ارشاد و جاهای دیگر- این روایت برای من قطعی است. ببینید مفهوم این روایت چیست؟ این روایت وصیت حضرت زهرا و بشارت حضرت زهرا است به این است که ۱۲ امام چه کسانی هستند.

حجّت خدا بر حجج الهی او وصیت کرده است. حکیم هستند. رسول گرامی اسلام منصوب فرموده از طرف حضرت حق، فاطمه (سلام الله علیها) وصیت فرموده است. حجّت خدا بر حجج الهی.

یکی دو تا دیگر هم اشاره می‌کنم بحث را کم کم جمع کنیم. غیر از امیر المؤمنین که اختلاف است روایات نور بین شیعه و سنّی متواتر است، قطعی است که اختراق نور مقدّس حضرت زهرای مرضیه از نور امیر المؤمنین و رسول خدا مشتق شده یا «خَلَقتُهُ» این نور را «مِن نورِ عَظَمَتِی»[۳۵] مستقیم از حضرت حق ایجاد شده است.

اذعان به اهمّیّت مقام فاطمه (سلام الله علیها) و عدم درک مقام ولایت

ولی بین شیعه و سنّی تواتر قطعی است که نور ۱۱ امام مشتق از نور زهرای مرضیه است. نه به دنیا آمدن در این عالم خاک، اصل ایجاد این واسطه‌های فیض الهی هم به برکت زهرای مرضیه است.

یکی دیگر هم عرض کنم. زیارت می‌خوانیم. هر کس را می‌خواهی زیارت بخوانی سلام می‌کنی عارفاً بحقّه إن‌شاءالله، امّا امام صادق فرموده است این زبان حال او است- اگر می‌خواهید مادر ما را زیارتی کنید اوّل باید عرفان حق پیدا کنید. بدون سلام در ؟؟۴۲:۵۳ شروع می‌شود. «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ»[۳۶] ای کسی که امتحان شدی، آزمون دادی، آزموده شدی قبل از آمدن در این دنیا «فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً» و در این امتحان پیروز شدی «وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ» ما هم خیال می‌کنیم تو را دوست داریم.

حالا نگاه کنید خیلی عجیب است. ما تصدیق می‌کنیم کلّ آن چیزهایی که «کُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ وَ وَلِیُّه أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ» هر چه نبیّ گرامی اسلام پدر شما و امیر المؤمنین ولیّ رسول الله، وصی رسول الله، شوهر شما آورده همه را ما قبول داریم

«إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ» اگر ما شما را تصدیق کردیم جایزه‌ی آن این در ضعیف‌ترین حالتی است که می‌خواهم ترجمه کنم وگرنه باید حصر ترجمه کرد- اگر ما شما را تصدیق کردیم جایزه‌ی آن چیست؟ «إلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا». «لَهُمَا» یعنی چه کسی؟ نبیّ و وصی. ما اگر شما را تصدیق کنیم تو ما را به نبی و وصی ملحق می‌کنی.

حجّت خدا بر حجج الهی است، راهی هم نیست برای رسیدن به نبی و وصی الّا تصدیق زهرای مرضیه. تصدیق زهرای مرضیه چه کار کرده است! زهرای مرضیه مصحّح امامت امیر المؤمنین است.

حالا که به این‌جا رسیدی «أَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ» حالا که ولایت تو را پذیرفتیم، عرض کردیم مریم (سلام الله علیها) ولیّ الله قبل از عیسی است، اگر حجّت او را نپذیرند نبوّت عیسی (سلام الله علیه) دیگر فایده‌ای ندارد. باید اوّل یک نفر اثبات کند این نبوّت را تا بشود از نبی استفاده کرد هدایت شد. «أَنَّا قَدْ طَهُرْنَا».

 مطهِّرها خیلی‌ها است. توبه مطهّر است؟ بله. ولایت هم مطهّر است. ولایت چه کسی؟ زهرای مرضیه (سلام الله علیها). ولایت یعنی چه؟ ولایت یعنی همان روایاتی که فرموده است. آن چیزی که امروز هم وجود دارد. این همه آیات مریم را تبلیغ می‌کنند، چرا؟ چون قرار است ولایت عیسی مستقر بشود. این همه فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) باید تبلیغ بشود توسط رسول الله با آن عظمت قدر خود چون ولایت امیر المؤمنین تثبیت بشود. این ولایت چیست؟ همان که فرمود، پاره‌ی تن من است «مَن أغضَبَها أغضَبَنِی مَن أحَبَّها أحَبَّنِی».

عجیب است ابن حجر عسقلانی می‌گوید: اگر کار مباح بکنی مثلاً موهای خود را شانه کنی ولی رسول خدا ناراحت بشود… حالا رسول خدا حکیم است بی‌دلیل ناراحت نمی‌شود. این از باب «لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ»[۳۷] است. خدا می‌گوید: اگر این پیغمبر من بخواهد به من چیزی نسبت بدهد که در کتاب الهی نیست، (معاذ الله) از جانب خود آیه بیاورد رگ گردن او را می‌زنم. طلبه‌ها می‌گویند: این از باب «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهُ» است، یعنی به در می‌گویند دیوار بشنود. حواس خود را جمع کن، خدا با رسول خود هم در بحث عدالت شوخی ندارد.

ابن حجر عسقلانی می‌گوید: اگر کسی کار مباح بکند نووی هم در شرح صحیح مسلم می‌گوید- اگر کسی کار مباح بکند ولی رسول خدا ناراحت بشود این گناه کبیره می‌شود. بعد می‌گوید: چه برسد به این‌که دختر او را ناراحت کند.

اهل آن رجوع کنند به فتح الباری ببینند چه نوشته است. می‌گوید: چه برسد به این‌که دختر او را ناراحت کند، چه برسد به این‌که دختر او را بکشد. ابن حجر عسقلانی شیخ الاسلام اسلام اهل سنّت.

ولایت چیست؟ یعنی «مَن أحَبَّها أحَبَّنِی مَن أبغَضَها أبغَضَنِی مَن أغضَبَها أغضَبَنِی مَن أبسَطَها أبسَطَنِی مَن یُقبِضُها یُقبِضُنِی» یعنی چه؟ یعنی در این جامعه…

دو جمله عرض اگر می‌خواهی کار فرهنگی کنی باید فاطمی باشد. ۱- باید قیمت خود را بالا ببری، ۲- باید کار در جهت ولی باشد. یعنی حبّ و بغض تو، سرعت تو، کندی تو، دویدن و راه رفتن، همه هم‌جهت با ولی باید باشد.

«مَن أغضَبَها أغضَبَنِی» یعنی چه؟ «مَن أحَبَّها أحَبَّنِی» یعنی چه؟ حبّ و بغض تو، تصمیم‌گیری‌های تو، اعتقادات تو، جهت‌گیری‌های تو، رفتار تو، تند رفتن، کند رفتن، راست و چپ رفتن همه را باید با ولی مطابق کنی ولو فاطمه باشی با این عظمت.

مبارزه‌ی سلبی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برای اثبات ولایت

لذا آبروی آن دو نفر با این گریه‌های زهرای مرضیه رفت. گریه‌های زهرای مرضیه از نظر سلبی بیچاره کرد. این‌هایی که تا حالا عرض کردیم ایجابی اثبات کرد که امیر المؤمنین امام است با این شخصیت زهرا (سلام الله علیها). و همین معلوم بود بقیه امام نیستند. ولی سلبی هم بود، گریه می‌کرد. گریه‌ی او هم تکویناً مدینه را بیچاره کرد چون قلب عالم امکان منفعل بود.

هم گریه‌ی او معلوم می‌کرد چه کسانی ظلم کردند. لذا این‌ها از نظر سیاسی گفتند: برویم یک دیداری داشته باشیم یک کاری بکنیم. اذن نداد نزد امیر المؤمنین رفتند. خیلی بیچاره هستی اگر از امیر المؤمنین هدایت خود را، توحید صمدانی و ولایت کلّیه نگیرد. این‌ها نگرفتند از امیر المؤمنین گفتند یا علی می‌خواهیم برویم با فاطمه دیدار کنیم ما را راه نمی‌دهد.

آمد محضر زهرای مرضیه. این فاطمه‌ی حجّت الله اعلی الحجج گفت: فاطمه جان این‌ها من را واسطه کردند و به زبان علی جز «لا إلهَ إلَّا الله» لا نمی‌آمد. خطاب این حجّت خدا بر حجج الهی چیست؟ بگوید علی جان من هستم که سینه‌ی مبارکم در راه دفاع تو شکست. این‌طور نگفت بلکه فرمود: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ» خانه خانه‌ی تو است «وَ الحُرَّهُ أَمَتُکَ» «وَ الْحُرَّهُ زَوْجَتُکَ»[۳۸] من کنیز تو هستم. اصلاً شأن نزول من این است که از تو دفاع کنم.


[۱]ـ سوره‌ی غافر، آیه‌ی ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه‌ی السّجادیه، ص ۹۸٫

[۴]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۶۵٫

[۵]– تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۰٫

[۶]– سوره‌ی مائده، آیه ۱۱۰٫

[۷]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۷۱٫

[۸]– سوره‌ی مائده، آیه ۱۱۰٫

[۹]– سوره‌ی مائده آیه، ۷۵٫

[۱۰]– همان.

[۱۱]– سوره‌ی مریم، آیه ۱۶٫

[۱۲]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۳۵٫

[۱۳]– همان، آیه ۳۶٫

[۱۴]– همان، آیه ۳۷٫

[۱۵]– همان.

[۱۶]– همان، آیه ۴۳٫

[۱۷]– همان، آیه ۴۲٫

[۱۸]– همان، آیه ۴۳٫

[۱۹]– همان، آیه ۴۴٫

[۲۰]– سوره‌ی قصص، آیه ۴۴٫

[۲۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۴۴٫

[۲۲]– همان، آیه ۳۷٫

[۲۳]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۵۶٫

[۲۴]– سوره‌ی مریم، آیه ۲۷٫

[۲۵]– همان، آیه ۲۹٫

[۲۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۴۷٫

[۲۷]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۰٫

[۲۸]– مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج ۲، ص ۱۸۱٫

[۲۹]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۵۶٫

[۳۰]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۳۶٫

[۳۱]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۳٫

[۳۲]– الأمالی (للمفید)، النص، ص ۲۲۲٫

[۳۳]– سوره‌ی واقعه، آیه ۷۹٫

[۳۴]– بحار الأنوار، ج ۲۶، ص ۴۳٫

[۳۵]– ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، ج ۱، ص ۱۵٫

[۳۶]– بحار الأنوار، ج ۹۷، ص ۱۹۴٫

[۳۷]– سوره‌ی حاقّه، آیه ۴۴٫

[۳۸]– بحار الأنوار، ج ۲۸، ص ۳۰۳٫