حاکم اسلامی حکومت میکند، یک عدّهای، یک جمعیّتی با یک فرماندهی، آن فرماندهی میتواند شورای چند نفره باشد یا یک نفر باشد. اینها در برابر حکومت عملیّات میکنند یا عملیّات نظامی میکنند یا امنیّت را سلب میکنند یعنی یا ایذائی یا ایجابی. یا یک جا را اشغال میکنند یا ایذائی مثلاً فرض کنید این طرف و آن طرف را آتش میزنند، راه را میبندند. طغیانگرها به سرکردگی دو مرد و یک زن به سمت بصره میآیند. چون جمعیّت آنها در شهر بصره زیاد است عثمان بن حنیف نمیتواند مقاومت کند، در شهر مقاومت میکنند و شکست میخورد.
خبر به امیر رسید در بصره کودتا شده است و ۴۰۰ نفر هم کشتند. این اتّفاق که میافتد به آن بغی میگویند. هر کس میخواهد راجع به بحث ولایت فقیه تحقیق کند یکی از بهترین جاها که نشان میدهد آیا در اسلام مسئلهی ولایت فقیه داریم یا نداریم دو جا در فقه است یکی بحث بغی است که مورد نظر ما است، یکی بحث خراج از اهل ذمّه است.
هر کس رجوع کند میبیند ادارهی حکومت توسّط فقیه از واضحات است. خبر به امیر رسید که بغی پیش آمده است. یعنی یک جریانی – این مسئلهی بغی چند سال پیش برای ما پیش آمده است و جامعهی ما نمیداند این مسئله چیست، برای او جدید بود برای همین مسئله هم در سطح بین المللی و هم داخل برای ما پیش آمده است. اوّلاً بغی چیست؟ و جمل چه شد؟ منافقین هم که میگوییم در واقع همین کار را اوایل انقلاب با ما کردند.
چند شب پیش هم عرض کردیم ما منافق میگوییم اینها از نظر تعریف قرآن منافق نیستند، چون کارف نیستند اینها اهل بغی هستند، محارب هستند. اینها در برابر نظام اسلامی طغیان کردند یا با ایذاء مثل اینکه مثلاً اوّل انقلاب اینطور بود. میگفتند ما باید مثلاً فرض کنید روزی ۵۰ نفر ترور کنیم که امنیّت از بین برود. آنها هم روی ترک موتور به خیابان میرفت مثلاً میدید داخل یک مغازهای آقا ریش دارد تیر میزد و فرار میکرد. روزی که ۵۰ نفر میشد آن وقت مرد میخواست که ریش بگذارد این بغی میشود و یک جرم سیاسی است و از بالاترین جرمها است. امنیّت جامعه مختل میشود و جرم سیاسی میشود. کسی نمیتواند جرم سیاسی را ببخشد.
پاسخ دهید