دومین جلسه از سلسله از جلسات اندیشه سیاسی اسلام توسط استاد رنجبریان برگزار شد.
- زمان شکلگیری تفکّر مخالف حکومت در عصر غیبت
- عدم پیشینه تاریخی برای جریان مخالف حکومت
- اوّلین حدیث مورد استناد مخالفان حکومت در عصر غیبت
- دومین حدیث مورد استناد مخالفان حکومت در عصر غیبت
- بررسی سندی احادیث مورد استناد
- بررسی دلالتی حدیث اوّل مورد استناد
- بررسی دلالتی حدیث دوم مورد استناد
- بررسی دلالت حدیث سوم مورد استناد
- متن کتاب ارشاد الطالب در مورد روایات مورد استناد
- سؤال از علائم ظهور توسّط مردم در آن زمان
- دلایل عدم قیام اهل بیت
- در نظر گرفتن فضای صدور روایت در بررسی دلالتی
- بررسی فضای صدور روایت اوّل
- طاغوتی نبودن قیامهای دفاعی
- بررسی روایت دوم مورد استناد
- جمعبندی نظر بزرگان راجع به روایات مورد استناد
- معرّفی منابع برای تحقیق بیشتر
- سؤال و جواب
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینََ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ».
زمان شکلگیری تفکّر مخالف حکومت در عصر غیبت
قرار شد قدری راجع به ادلّهی کسانی که میگویند قبل از قیام امام عصر (ارواحنا فداه) هیچ اقدام حکومتی نباید انجام داد بحث شود. چون گفتیم قبل از اینکه بخواهیم در مورد ادلّهی حکومت اسلامی، ولایت فقیه و امثال اینها صحبت کنیم یک شبهاتی وجود دارد منطقاً باید اینها را مقدّم کنیم، روی آن بحث کنیم، بعد که إنشاءالله از این مرحله عبور کردیم سراغ ادلّهی آن طرف برویم که ببینیم چه چیزی را میخواهیم اثبات کنیم.
یک جریان فکری این طرف وجود دارد که این جریان فکری میگوید اساساً در عصر غیبت امام، مؤمنین نباید اقدام به فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و حکومتی کنند. این جریان به لحاظ تاریخی اگر بخواهیم آن را توصیف کنیم ریشهای طولانی در تاریخ اندیشهی اسلامی ندارد بلکه قصّهی اینها به دهههای اخیر منتهی به انقلاب اسلامی برمیگردد. یعنی چیزی حدود ۴۰ سال، ۵۰ سال از عمر این جریان فکری میگذرد.
عدم پیشینه تاریخی برای جریان مخالف حکومت
خود این یک نکته است که به هر حال در طول تاریخ فقه و فقاهت و حدیث ما سابقهای برای این تفکّر نمیشناسیم. یعنی یک علامت سؤال است که اگر مستند این جریان عمدتاً احادیث است سؤال میشود که چرا در طول این قرون هیچگاه به این احادیث برای چنین مدّعایی استشهاد نشده است؟ اگر کسی پیدا کرد که جمع قابل توجّهی از فقهاء به این روایات در تاریخ فقه و فقاهت ما استشهاد کردهاند و نتیجه گرفتهاند که در عصر غیبت نباید هیچ فعّالیّتی انجام داد بیاورند ما هم استفاده میکنیم. امّا اینقدر که ما اطّلاع داریم و بررسی کردیم نبوده و نیست امّا این جریان آمدند این صحبت را کردند.
اوّلین حدیث مورد استناد مخالفان حکومت در عصر غیبت
به هر حال صحبتی است ما باید به لحاظ علمی و مشی طلبگی و درسی خود با آن مواجه شویم ببینیم حرف آنها چیست. اینها یک تعداد روایات دارند که روایات آنها هم خیلی نیست، روایات اصلی که مورد استناد آنها است را بحث میکنیم. سال ولادت و وفات آن آقا، سال ۷۶ که خیلی هم نگذشته است.
– ۹۷ سال عمر کرده است؟
– بله سنّ او زیاد بود، یعنی چیزی نزدیک به ۱۷، ۱۸ سال پیش. روایت اوّل از وجود مبارک امام صادق این است، «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلَام) قَالَ کُلُّ رَایَهٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ».[۱]
– این روایت از نظر سندی مشکلی ندارد؟
– این ندارد.
– سند آن کجا است؟
– کافی.
دومین حدیث مورد استناد مخالفان حکومت در عصر غیبت
روایت دوم «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیهِ السَّلَام) قَالَ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّکْ یَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْکُرُهَا لَکَ»[۲]. قسمتهایی دارد که چون مرتبط با بحث نیست فقط میخوانم. حضرت به این شخص میفرمایند: «مَا أَرَاکَ تُدْرِکُهَا اخْتِلَافُ بَنِی فُلَانٍ وَ مُنَادٍ یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ یَجِیئُکُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیَهِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ خَسْفِ قَرْیَهٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ»، این هم یک حدیث.
سومین حدیث مورد استناد مخالفان حکومت در عصر غیبت
«رِبْعِیٍّ رَفَعَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»[۳]، میفرماید: «وَ اللَّهِ لَا یَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عَلَیهِ السَّلَام) إِلَّا کَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ أَنْ یَسْتَویَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْیَانُ فَعَبِثُوا بِهِ». این هم در روضهی کافی، جلد ۸ است.
بررسی سندی احادیث مورد استناد
صحیح فقط حدیث اوّل است، دوم موثّقه است، آخری مجهوله است. چند روایت دیگر هم وجود دارد. متقنترین اینها به لحاظ سندی روایت اوّل است، لکن توجّه داشته باشید روایت اوّل به چند طریق نقل شده، اینکه ما نوشتیم «عَن أَبی بَصیر» طریق صحیح آن است که در این طریق صحیح این ذیل را هم دارد. در آن طرقی که خیلی قابل اعتماد نیست بعضاً ذیل را ممکن است نداشته باشد. این هم موثّقه این هم مرفوعه. اوّل گفتیم چند روایت دیگر هم وجود دارد اینها را از باب نمونه آوردم ولی آنقدر که من اطّلاع دارم صحیح این است به مابقی هر کدام خدشهای وارد است. به لحاظ سندی خیلی به این سند اشکال نمیکنیم، چرا؟ به هر حال یک روایت نیست هفت هشت روایت است، یکی هم صحیح دارد، موثّقه و مرفوعه را کنار هم قرار بدهید تجمیع ظنون بخواهیم بکنیم یک چیزهایی از آن به دست میآید که چنین فرمایشی از ناحیهی معصومین بوده است.
مخصوصاً وقتی در آن روایاتی وجود دارد که یکی حدّاقل موثّقه است یکی صحیحه است و مابقی هم همینطور است. البتّه بعضی آن را هم تضعیف کردهاند اینکه موثّقه نوشته نظر مرحوم خویی است، بعضی افراد هستند این را اصلاً موثّقه نمیدانند ضعیف میدانند. ولی ما میخواهیم بگوییم در همین حد است. پس ما به لحاظ سندی نمیخواهیم خیلی روی آن بایستیم بگوییم سند این روایات مغشوش است.
بررسی دلالتی حدیث اوّل مورد استناد
امّا سراغ دلالت میرویم، حرف ما عمدتاً در دلالت است، روایت اوّل که سند خوبی دارد و دلالت آن هم شاید نسبت به آنها تام باشد یعنی دلالت بهتری داشته باشد میفرماید که «کُلُّ رَایَهٍ»، هر پرچمی،«قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، هر کس پرچمی به دست بگیرد. پرچم کنایه است وگرنه اربعین هم شما پرچم دارید. این پرچم کنایه از تشکیل حکومت است یا کنایه از حرکت سیاسی اجتماعی است، یعنی قیام کند و عدّهای را به سوی خود بخواند. «کُلُّ رَایَهٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»، آن کسی که این رایت را به دوش گرفته این طاغوت است، «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، او در واقع یک دکّانی در مقابل خدا و اهل بیت زده است، خود را بت کرده است، «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ». این یکی.
وقتی که ما در یک موضوعی به لحاظ فقهی با چند روایت مواجه میشویم که مضامین کمی متفاوت هستند امّا ثقل مضامین به یک نقطه است کار فهم حدیث را برای ما خیلی راحتتر میکند، اینجا هم از همان مسائل است. ما یک پرسشی داریم قیام قبل از ظهور حضرت «جَائِزٌ أَم لَا»؟ سراغ روایات رفتهایم ادلّهای که مطرح میشود عمده همین روایت است. این یک روایت.
بررسی دلالتی حدیث دوم مورد استناد
باز هم روایت داریم «الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّکْ یَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْکُرُهَا لَکَ»، به زمین بچسب، قدم از قدم برندار، تا زمانی که علاماتی که برای تو میگویم مشاهده کنی. بعضی را نوشتهایم اینها هستند «مُنَادٍ یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ یَجِیئُکُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیَهِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ خَسْفِ قَرْیَهٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ»، یعنی زمانی که عملاً خود حضرت دارد میآید، این هم اشاره به همین معنا است، تا قبل از آن شما هیچ کاری انجام ندهید.
بررسی دلالت حدیث سوم مورد استناد
سوم «وَ اللَّهِ لَا یَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عَلَیهِ السَّلَام) إِلَّا کَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ أَنْ یَسْتَویَ جَنَاحَاهُ»، به خدا قسم از میان ما، «مِنَّا» اینجا خود اهل بیت هستند، خارج نمیشود کسی تا قبل از خروج حضرت الّا اینکه مثل او مثل جوجهای است که تازه از تخم درآمده، «قَبْلَ أَنْ یَسْتَویَ جَنَاحَاهُ»، قبل از اینکه هنوز پر و بال درستی پیدا کند. چه میشود؟ «فَأَخَذَهُ الصِّبْیَانُ»، بچّهها میروند این را میگیرند، «فَعَبِثُوا بِهِ»، با آن بازی میکنند، یعنی بازیچه میشود، به جایی نمیرسد، به رشد خود نرسیده، به بلوغ نرسیده است. این فضای عمومی روایات است.
متن کتاب ارشاد الطالب در مورد روایات مورد استناد
ببینیم بزرگان در مورد این روایات چه اظهار نظری دارند. چیزی که میخوانیم آدرس آن «إِرشادُ الطَّالِب إِلَی التَّعلیقِ عَلَی المَکاسِب»، جلد ۳، همان اوایل کتاب از صفحهی ۱۷ به بعد، با چاپی که در نرم افزار وجود دارد. ارشاد الطّالب برای چه کسی است؟ مرحوم آقا شیخ جواد تبریزی. صفحهی ۳۷ است میفرماید: «وَ لَا یَخفى أَنَّ مَا وَرَدَ فِی بَعضِ الأَخبَار مِنَ الأَمر بِإِلزَامِ البَیت وَ الصَّبر إِلَى خُروجِ السُّفیانی وَ غَیرِهِ مِنَ العَلَامَاتِ الخُروجِ القَائِم». این را کجا مرحوم شیخ جواد مطرح میکند؟ ایشان ادلّهی اثبات ولایت فقیه را میآورد یک طریقی از ادلّهی اثبات را نمیپذیرد طریقهی دیگری را خود او مطرح میکند و براساس آن میپذیرد. بعد از آن طریقه کأنّ یک إن قلتی در تقدیر است. میگوید اگر کسی بیاید به این روایات استشهاد کند ما چه پاسخی برای آن داریم؟ این را میفرماید که «وَ لَا یَخفى أَنَّ مَا وَرَدَ… لَا یُنَافِی مَا ذَکَرنَا فَإِنَّ المُراد مِن تِلکَ الرِّوَایَات أَمرٌ النَّاس بِعَدَمِ الإِستِجَابَه لِمَن یَدعو مِن أَهلِ بَیتِ النَّبی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) الخِلَافَهَ لِنَفسِهِ وَ أَنَّ الأَئِمَّهَ (عَلَیهِمُ السَّلَام) لَا یَتَصَدّونَ لِأَمرِ الخِلَافَه وَ الوِصَایَه لِلنَّبی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) إِلَى ذَلِکَ الزَّمَان وَ مَن یَدعو النَّاس إِلَى الخُروج إِنَّمَا یُریدُ الخُروجَ لِنَفسِهِ لَا لِلإِمَام (عَلَیهِ السَّلَام) وَ أَنَّ لِخُروجِهِ وَقتاً مَحدوداً لَا بُدَّ مِن إِنتِظَارِهِ وَ أَمَّا قَضِیَّهُ الدِّفَاع عَن الحَوزَهِ الإِسلَامِیَّه فِی زَمَانِ الغِیبَه وَ التَّصَدی لِلأُمورِ العَامَّه لِلمُسلِمِین تَحَفُّظاً عَلَى أَعرَاضِهِم وَ أَموَالِهِم وَ تَمکینِ النَّاس مِنَ الأَمرِ بِالمَعروف وَ النَّهىِ عَنِ المُنکَر وَ إِسقَاطِ الفَسَقَه وَ الفَجَرَه عَنِ القُدرَه وَ إِیکَالِهَا عَلَى مَن هُوَ صَالِحٌ لِلتَصَدّى لَهَا حِسبَهً مِن غَیرَ أَن یَدَّعِى المُتِصَدِّی الوِصَایَهَ وَ الخِلَافَهَ لِنَفسِهِ فَلَیسَ فِیهَا»، در این روایات «نَظَرٌ إِلَى ذَلِک فَلَاحِظهَا». این یک پاراگراف صفحهی ۳۷ است. خلاصهی فرمایش ایشان چه شد؟
سؤال از علائم ظهور توسّط مردم در آن زمان
میفرماید که قصّه راجع به یک فرهنگ زمانی است، امام سجّاد، امام باقر، امام صادق. به یاد داشته باشیم بعد از قصّهی عاشوراء است، به یاد داشته باشیم که در اذهان مؤمنین روایاتی از رسول خدا در مورد خروج امام عصر (ارواحنا فداه) وجود دارد لذا میبینید در خیلی از روایات فارغ از بحث اینکه حکومت باشد یا نه میروند علامات ظهور را میپرسند، میگویند چیزی که پیغمبر فرمود علامات آن چیست؟ حتّی گاهی سراغ ائمّهی اطهار رفتهاند گفتهاند کسی که پیغمبر فرمود شما هستید؟ مخصوصاً دلهای آنها در آن زمان داغدار است و منتظر فرصتی برای انتقام هستند میفرماید که این روایات ناظر به آن فضا است.
دلایل عدم قیام اهل بیت
یعنی این روایات میگوید ما اهل بیت «وَ اللَّهِ لَا یَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ»، از میان ما کسی خارج نمیشود قبل از اینکه امام عصر (ارواحنا فداه) بخواهد خروج کند، او بخواهد ظهور کند. اگر از میان ما کسی بخواهد قیام کند، یعنی قرار نیست ما کاری انجام دهیم. آن زمانی که فشار میآوردند یا قضیّهی آن رجل خراسانی که خدمت امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) آمد عرض کرد: چرا شما قیام نمیکنید؟ حضرت فرمود: داخل آتش برو، امتناع کرد، بعد کسی از در وارد شد حضرت فرمود: تو داخل آتش برو، او کفش خود را درآورد داخل شد. بعد حضرت فرمود: اگر من از این افراد به تعداد انگشتان دست داشتم قیام میکردم. استشهاد من در این روایت به چه بود؟ به فضای گفتمانی. یعنی همه مدام میگویند چرا کاری انجام نمیدهید؟ چرا چیزی نمیگویید؟ یعنی وجود مبارک رسول الله یک بشارتهایی داده، یک قرآنی وجود دارد، یک ائمّهای هستند، یک روایاتی وجود دارد، عاشورا اتّفاق افتاده، همه میگویند پس چرا کسی کاری انجام نمیدهد؟
مثل اینکه یک وقتهایی در زمانهی ما میبینید یک مسئلهی سیاسی اجتماعی پیش میآید میگوییم چرا کسی چیزی نمیگوید؟ چنین فضایی است، مدام سراغ ائمّهی اطهار میروند و میگویند چرا کاری انجام نمیدهید؟ چرا قیام نمیکنید؟
در نظر گرفتن فضای صدور روایت در بررسی دلالتی
این پاراگرافی که از مرحوم آقای تبریزی قرائت شد میگویند این روایات ناظر به این فضا است، این مبنای مرحوم آقای بروجردی بود که مبنای معقولی است، قاعدتاً هر فقیهی این مبنا را میپذیرد و آن اینکه وقتی میخواهیم روایتی را به لحاظ دلالتی بررسی کنیم فضای صدور روایت را باید مدّ نظر داشته باشیم که امام (علیه السّلام) در چه فضایی دارد صحبت میکند و ناظر به چه نکاتی دارد صحبت میکند. الآن شما میبینید شخصیّتهای سیاسی وقتی صحبت میکنند تحلیلگران سیاسی میگویند این جمله ناظر به این مطلب بود، بدون اینکه آن شخصیّت سیاسی، آن رهبر سیاسی تصریح به مطلب مورد نظر خود کند، امّا تحلیلگران میگویند این را بالا برد، این را پایین آورد، یعنی ناظر به فضای گفتمانی حاکم است. این هم همینطور است.
بررسی فضای صدور روایت اوّل
روایت اوّل که صحیحه است به نظر من این قید تبیین خوبی است، من روی این ایستادگی میکنم «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، یعنی «کُلُّ رَایَهٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»، بدانید از میان ما کسی برنمیخیزد. دارند در واقع کد میدهند، دارند علامت میدهند، دارند نشانه میدهند، بدانید از ما کسی برنمیخیزد، چرا؟ چون مثل حالا که عصر ارتباطات نبود راحت اطّلاعرسانی صورت نمیگرفت. امام در مدینه بود یک سری شیعیان او در خراسان بودند، یک عدّه در قم بودند، یک عدّه در ری بودند، یک عدّه در شام بودند، یک عدّه در یمن بودند، هر کسی برمیخواست ادّعا میکرد، میگفت من هستم آن منتقمی که قرار بود بیاید. می فرماید که «کُلُّ رَایَهٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، این در واقع یک دکّانی در مقابل دستگاه دین، در مقابل خدای تبارک و تعالی زده است.
طاغوتی نبودن قیامهای دفاعی
نکتهای که مرحوم شیخ جواد میآورند میگویند اصلاً بحث ما چیز دیگری است، بحث ما چیست؟ دفاع از عِرض مسلمین، بحث ما چیست؟ دفاع از حقوق مسلمین، دفاع از جان مسلمین، حفظ امنیّت مؤمنین، آیا اینجا هم میشود «کُلُّ رَایَهٍ» گفت؟ اگر هم کسی قیام کرد جلوی هتک حرمت نوامیس مسلمین را گرفت این «فَصَاحِبُهَا» طاغوت میشود؟ این «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ» میشود؟ وقتی ذیل حدیث دارد به این شفافیّت، با این صراحت مراد امام را برای ما تبیین میکند دیگر ابهامی برای ما باقی نمیگذارد، چرا؟ به خاطر اینکه میفرماید: اگر کسی به این مسیر برود این دنبال طغیان است، چه طغیانی؟ طاغوت یعنی سرکش، «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»[۴]، «طَغی» یعنی چه؟ یعنی دارد سرکشی میکند. نوامیس مسلمین، «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»[۵]، امنیّت جان مسلمین، دفاع از حقوق مسلمین، دفاع از اعراض مسلمین و هکذا، اگر کسی در این مسیر برود، بحث ما علمی است، ممکن است کسی بخواهد از حیث دیگری اشکال کند این را بحث میکنیم، امّا این حیث در آن نیست. همین که مرحوم شیخ جواد هم میگوید صاحب این طاغوت نیست، این دارد دفاع از نوامیس میکند، «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، این در واقع خواسته خود او پرستش شود.
بررسی روایت دوم مورد استناد
روایت دیگر «الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّکْ یَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْکُرُهَا لَکَ»، این را بعضی از بزرگان گفتهاند ای بسا ناظر به همین شخص راوی است، یعنی به آن شخص گفتهاند تو دست به کاری نزن، تو کاری انجام نده، بگذار ببینیم چه میشود، صبر کن تا ببینیم چه اتّفاقی میافتد. این هم که «وَ اللَّهِ لَا یَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا».
جمعبندی نظر بزرگان راجع به روایات مورد استناد
بخواهم عمدهی نظر بزرگان را راجع به این روایات جمع کنم عمدتاً گفتهاند، مثل همین نمونهای که برای شما خواندم، عمدتاً آقایان گفتهاند این روایات میخواهد خود اهل بیت را بگوید، یعنی میگویند از میان ما کسی چنین کاری انجام نمیدهد. چون در آن زمان حرکتهای تند سیاسی اجتماعی از ناحیهی امام زادهها هم گاهی میشد و گاهی هم این سؤال مطرح میشود که آیا این حرکتهایی که بعضی امام زادهها انجام دادند در حالی که امام بود و امام منع میکرد مجاز بوده است یا نه؟ چون به نام امامت و دستگاه امامت تمام میشد و مشکلاتی ایجاد میکرد.
معرّفی منابع برای تحقیق بیشتر
چند منبع دیگر هم عرض میکنم، یکی مجلّهی فقه اهل بیت، شمارهی ۴۴، مقالهای از جناب آقای کعبی است که این شماره از این مجلّه در نرم افزار فقه هم وجود دارد. ایشان خیلی مفصّل و فنّی بحث سندی و بحث دلالتی گفته است، تقسیمبندی کرده جلو رفته است.
– متقدّمین راجع به این روایات نظری ندارند؟
– خیلی بحث نمیکردند. این بحث بحث مستحدثی است، بحث جدیدی است.
– شیخ انصاری مفصّل ولایت فقیه را مطرح کرده، اینها را بحث نکرده است؟
– ولایت فقیه نه، این روایات را نه. کتاب «وِلَایَهُ الأَمر فِی عَصرِ الغِیبَه» از حضرت آیت الله سیّد کاظم حائری. سیّد کاظم حائری از اکابر شاگردان شهید صدر است، ایشان هم خوب بحث کرده است.
– علّامه مجلسی روایت را نقل کرده نکتهای نگفته است؟
– خیر، علّامه مجلسی هم چیز خاصّی نگفته است. مرحوم علّامه تهرانی هم بحث کردهاند من خیلی تحلیل را نپسندیدم، البتّه ایشان دارد دفاع میکند میخواهد این روایات را نفی کند. ولی به نظر این حقیر فرمایش آقای تبریزی از همهی این بزرگواران شاید متینتر به نظر میرسد به اضافهی آنچه که مرحوم سیّد کاظم حائری (دامه برکاته) دارند.
سؤال و جواب
– آقای تبریزی که تحلیل نکردهاند، نه روایت را آوردهاند نه سندها را آوردهاند. در قبل و بعد هم ایشان دارند میگویند حفظ مسلمین واجب است اینکه دلالت بر تشکیل حکومت ندارد، حتّی یک روایتی هم میآورند میگویند…
– اصلاً ما هنوز وارد بحث تشکیل حکومت نشدهایم.
– برداشت آقای تبریزی را عرض میکنم.
– میخواهیم بگوییم یک سؤالی از آن طرف مطرح شده است، چیست؟ میگوید این روایات را شما چه میکنید؟ برای هر نوع حرکت سیاسی و اجتماعی، ما ادلّهی حکومت اسلامی، ولایت فقیه را إنشاءالله اگر برسیم خواهیم آورد، امّا میگوییم اوّل تکلیف خود را با این روایات مشخّص کنیم چون اگر این روایات جلوی ما را بگیرد اصلاً نوبت به بحث دیگری نمیرسد، اینها منطقاً مقدّم هستند اینها باید درست شود.
– دفع ما ادّعایی است، برای آقای تبریزی هم ادّعایی است، مثلاً میفرماید این اینطور است، این آیه یا این روایت میگوید آن کسی که بیاید غیر خدا عمل کند.
– این متن روایت است، «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ».
– شما الآن فرمودید میآییم بررسی فضای حدیث را میکنیم میگوییم این برای آن زمان بوده بعد از آن نتیجهگیری میکنیم چنین نتیجهای به دست میآوریم، این یک نوع ادّعایی است چیز یقینی نیست.
– ببینید کار فقهی چیست؟ اوّلاً گفتیم طرف مقابل طیفی از ادلّه وجود دارد، یعنی در نهایت تعارضی گفتیم پیش میآید، گفتیم «عَلَی فَرضٍ» اینکه این ادلّه، این روایت، سنداً و دلالتاً تام باشد تعارض پیش میآید، در این تعارض باید ببینیم چه باید کرد. بعد از این گفتیم ما یک ادّعایی کردیم گفتیم این روایت سنداً دلالتاً تام است حالا برویم این روایات را باز کنیم ببینیم واقعاً سنداً و دلالتاً تام هستند یا خیر. از یاد نبریم که در مقابل این چند روایت انبوهی از ادلّه وجود دارد که اگر فرصت کنیم سراغ آن میرویم.
ما این چند روایت را بررسی میکنیم میگوییم اینکه صحیحه است میگوید، این ادّعا نیست، خود آن میگوید «کُلُّ رَایَهٍ… فَصَاحِبُهَا طَاغُوت»، صاحب آن طاغوت است. معنای طاغوت در فرهنگ قرآن، در فرهنگ روایات مشخّص است، یعنی کسی که در مقابل دین و دستگاه خدا و دین دارد سرکشی میکند. خود آن توضیح میدهد، متن روایت است ادّعا نیست، «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، یعنی این میخواهد یک چیزی خلاف مسیر ترسیم شدهی دین و اهل بیت ترسیم کند. پس این دیگر یک ادّعای صرف نیست این از متن روایت بیرون میآید.
– شما اوّل که فضای صدور فرمودید فضای صدور روایت سوم را قبول کنیم که از امام سجّاد است ولی آن دو روایت یکی از امام صادق است، ایشان آن موقع کرسی درس داشتند، دست ایشان باز بوده است، همهی چشمها به ایشان بوده است.
– دست ایشان باز نبوده است.
– نسبت به امام قبل عرض میکنم، کرسی درسی برقرار شده بود و روابط ایشان باز شده بود، چشمها به ایشان بود به خاطر همین ایشان محلّ رجوع میشد، گفته میشد تشکیل حکومت میدهید یا خیر.
– تدریس است، فضای تدریس در طول تاریخ شیعه بوده است.
– برای هر امامی که فضای تدریس نبود.
– ائمّه را نمیگویم برای علماء، فقهاء، تدریس میکردند، شیخ انصاری مگر تدریس نکرد؟ آخوند مگر تدریس نکرد؟ ولی یک درسی میگفتند و میرفتند دست آنها باز نبوده است، اینها که تشکیل حکومت نمیتوانستند بدهند.
– ایشان محلّ رجوع بودند حتّی به اینکه از ایشان میخواستند قیام کند، همان خراسانی که مثال زدید یک موقعیّتی را در امام دیده که از امام درخواست میکند قیام کند.
– امام میگوید اشتباه دیدهای.
– همین موقعیّتی که امام دارد با این فضا امام صادق میگویند: هر پرچمی که بلند شود آن پرچم طاغوت است.
– به خاطر اینکه نمیشود، خود امام تصریح میکند. اگر شما بخواهید اینها را هم ضمیمه کنید «فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَکْرِهِ»، این تأیید نمیکند.
– صدور آن از امام سجّاد را میشود قبول کرد ولی آن دو روایت را نمیشود.
– این هم همینطور، وقتی میگوید «طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، میگوید کسی که بخواهد قیام کند سر و صدا کند از مسیر ما بیرون است، الآن وقت آن نرسیده است.
– اینکه مطلق میگوید، این تشکیل که میفرمایید در زمان خود اهل بیت هم بود، به اسم اهل بیت قیام کرد، یعنی یک نوع تشکیل حکومت داد، منصور تشکیل حکومت اسلامی داد ولی بعد راه او عوض شد. امام دارند به شکل مطلق میگویند از الآنی که ما هستیم تا قبل قیام هر کسی که تشکیل حکومت بدهد طاغوت است، این را نمیشود تقریب زد.
– همین اطلاق که میگویید این اطلاق یعنی چه؟ یعنی هر کس قیام کند «فَهُوَ طَاغوت». اگر ما بخواهیم اینطور بگوییم اگر کسی در راه دفاع از دین، در راه دفاع از مسلمین، چرا قیام زید مورد تأیید اهل بیت قرار میگیرد؟
– چون قیام نیست دفاع شخصی است.
– یعنی شما اگر بخواهید اینطور اطلاقگیری کنید «کُلُّ رَایَهٍ» میشود یعنی هر حرکتی، یعنی نفس بکشید، «الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّکْ یَداً» میشود، اصلاً تکان نخور. امّا اینطور نیست میگوید اگر کسی با حالت ادّعایی به این عنوان که مهدی موعود من هستم، کسی که پیغمبر وعده داد من هستم، الآن وقت حکومت و خلافت شده و من باید بیاییم ظهور کنم و صحبت کنم و حکومت تشکیل بدهم، این را میفرمایند «فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ» است.
– از این روایت فرمایش شما درنمیآید، اینکه شما میفرمایید من مهدی موعود هستم یا ادّعایی کند. من مثال منصور را برای شما زدم، منصور به اسم اهل بیت قیام کرد در تاریخ هم این نقل شده که تا چند سالی روش او زیاد بد نبود ولی یک مرتبه عوض کرد. او هم به عنوان دفاع قیام کرد، به اسم امام صادق قیام کرد، حتّی در تاریخ بعضی از اینها نقل شده، این روایت ناظر به همان هم هست به خاطر همین امام صادق هم…
– قیام زید را چه میگویید؟
– از چه جهت؟
– از این جهت که مورد تأیید اهل بیت است، او را تأیید کردند گفتند این خوب بود، یا قیام مختار چطور؟
– قیام زید شما فرمایید دفاع بود.
– اصلاً حرف ما هم روی دفاع است، ما که الآن بحث تهاجم نداریم.
– قیام مختار که تأیید نشد.
– اختلافی است، بعضی گفتند تأیید شد بعضی گفتند تأیید نشد.
– تأیید نشده است، هیچ صراحتی نداریم.
– چرا امام سجّاد تأیید کردند.
– یک رحمت بر او فرستادند.
– همان ترحّم. همین دفاعی که دارید مطرح میکنید الآن ما نحن فیه دقیقاً چیست؟ موضع نزاع، محلّ ادّعا دقیقاً چیست؟ آیا جز بحث دفاع است؟ یعنی میگوییم میخواهیم از احکام دین دفاع کنیم، از خود مؤمنین و متدیّنین دفاع کنیم، دفاع از جان آنها، دفاع از آبروی آنها، دفاع از عِرض آنها.
– دفاع به معنی تشکیل حکومت و قیام نیست.
– آن طرف هم دفاع از چیست؟ از خود احکام. شما برای این دفاع یک مقدّماتی نیاز دارید این در بحث تشکیل حکومت میرود که این را در جای خود میتوانیم بحث کنیم. امّا این را میخواهم عرض کنم مدّعای موجود هم چیزی بیش از دفاع نیست. حرف آقا شیخ جواد هم که برای شما خواندم ایشان هم همین را میگوید، میگوید وقتی شما میخواهید در حدّ امر به معروف و نهی از منکر دفاع کنید، کسی نیامده ادّعای حکومت جهانی کند بگوید من همان کسی هستم که مورد وعدهی پیغمبر خدا بود، آمدیم همین جامعهی مؤمنین را حفظ کنیم.
اگر این قیام نشود نوامیس مؤمنین در اختیار کفّار قرار بگیرد اگر شما این را بخواهید حل کنید آیا اسمی جز دفاع دارد؟ برای اینکه بخواهید این دفاع را صورت بدهید آیا قالبی جز تشکیل حکومت دارد؟ تنهایی میشود بروید این مشکل را حل کنید؟ یک زن مؤمنه را بتوانی نجات بدهی، دو نفر را بتوانی نجات بدهی، آن هم از دست حکومت، یک فرد تنها میتواند این کار را انجام دهد؟ مابقی را میخواهی چه کنی؟ اگر نوامیس مؤمنین در اختیار کفّار قرار بگیرد چه کسی میخواهد دفاع کند؟ چه کسی میتواند مشکل را حل کند؟ به این بحث میرسیم، آیا تلازم میان اجرای احکام با تشکیل حکومت هست یا نیست این را در بحث ادلّهی ولایت فقیه میتوانیم بحث کنیم. امّا فعلاً عرض این است ما نحن فیه چیزی جز ادّعای دفاع نیست، اصلاً قرار نیست یک قیام جهانی شود، یک حرکت جهانی شود، ادّعای مهدویّت، ادّعای اینکه دستگاه خلافت است، خلافت به معنای خلافت اهل بیت، هیچکدام از اینها نیست.
– روایت میگوید هیچ قیامی نباید شکل بگیرد، دفاع واجب است به کنار، دفاع تا جایی واجب است که این قیام شکل نگیرد اگر مصلحتی در قیام باشد خود امام میگفت که برای دفاع قیام کنید.
– نمیشود.
– اگر این دفاع منجر به قیام شود امام گفته قیام…
– قیام نیست. شما یک اتاقی درست کردهاید میگویید بیایید دور هم جمع بشویم کسی متعرّض شما نشود، یکی میخواهد اسم آن را قیام بگذارد به من ارتباطی ندارد، من دارم از خود و از سایر مؤمنین دفاع میکنم، چیزی بیش از این نیست.
– خود او قبول کرده که نمیشود قیام کرد.
– «لَو فُرِض»، اگر بگوییم دلالت تام است، داریم در واقع «سَلَّمنا» میگوییم، میگوییم اگر اینطور باشد. بنده که میگویم اصلاً خروج موضوعی به دلیل طاغوت و «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ» دارد. این برداشت این حرف است. امّا با دوستان صحبت میکنیم که دفاع میگویند میگوییم دفاع اصلاً خروج موضوعی دارد، این طرف هم که ادّعایی بیش از دفاع وجود ندارد.
– «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ» که اینجا Bold شده ملاک مصلحت آن چیست؟ ما یک سری ظواهر را میبینیم میگوییم دفاع از جان و مال و ناموس مردم است ولی امام به این قضیّه اشراف دارد میداند که امر به معروف باشد، نهی از منکر باشد، با همهی این اوصاف آمده گفته قیام نکنید، یعنی همین امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از جان و مال و ناموس مردم تا زمانی است که منجر به قیام نشود.
– دفاع را که تا حالا کسی رد نکرده، این یک قائلی دارد، قائل برای آن در این ۴۰، ۵۰ سال میشود پیدا کرد. ولی برای قسمت دفاع نمیتوانیم کسی را قائل پیدا کنیم اینکه از مسلّمات است. این تقریر شما اصل دفاع را هم از بین میبرد، اصلاً بنشین و تماشا کن ببین چه بلایی به سر آنها میآید.
– دفاع باشد تا جایی که قیام نباشد.
– اصلاً چنین چیزی شدنی نیست.
– وقتی نشود…
– پس شما به یک تالی فاسد رسیدید و آن اینکه در حدّ دفاع را هم نفی میکنید.
– تا اینجا چه چیزی ثابت میشود؟ قصد اجرای احکام اسلامی قیام میشود.
– خیر، گفتیم دفاع از جان است، از مال است، دفاع از خود احکام هم است. شما میخواهید از این احکام دفاع کنید، میخواهید این احکام را اجرا کنید، مگر غیر از این است؟ ما گفتیم این همه فقهای ما آمدند در کتب فقهی خود ابواب مختلف فقه را بحث کردند پس برای چیست؟ اگر این تقریر درست بود، این قرائت و این برداشت صحیح بود میگفتیم فقط بحث عبادات را داشته باشیم معاملات برای چیست؟ معاملات بالمعنی الاعم. پس اجرای حدود و قصاص که مدام مطرح میشود، نهی از منکر، جهاد، برای چیست؟
– زمانی که معصوم باشد…
– معصوم احتیاج به فتوای فقهاء ندارد.
– زمانی که قدر امکان آن باشد.
– اینها هم مدّعی هستند که هست. حتّی اگر همین فرمایش شما، قدر امکان را هم بگوییم پس شما از این خارج شدید، میگوید اگر شد میگویند شد.
– شما بین دفاع و قیام تشکیل حکومت ملازمه درست کردید؟
– اگر شما بخواهید از عِرض مؤمنین، جان مؤمنین دفاع کنید مجبور هستید حکومت تشکیل بدهید، غیر از این ممکن است؟
– مثلاً تشکیل ندهید یا قیام نکنید ولی دفاع نکنید.
– چطور دفاع کنیم؟
– ما یک جمعی را جمع میکنیم میگوییم میخواهیم دفاع کنیم.
– همین حکومت میشود، یک جمع کوچک. در این جمع کوچک یک رئیسی دارد، یک معاونی دارد، حکومت میشود.
– یعنی قدر متیقّن بحثها، هم روایات و هم حرف میرزا جواد آقا را بگیریم این میشود که شما در اینجا فرمودید قدر متیقّن این است که پرچم استقلالی به دست نگیرد، بگوید خود من میخواهم حکومت تشکیل بدهم، این نباشد.
– پرچم استقلالی یعنی چه؟
– یعنی از طرف خود بخواهد حکومت تشکیل بدهد یا بگوید من از طرف اهل بیت هستم، نیابت عامّه، این از این لحاظ. از لحاظ میرزا جواد آقا هم بگوییم نکتهای که خیلی مهم است چون از باب اضطرار است به قدر متیقّن باید بسنده کرد، این را میشود گفت؟
– میرزا جواد آقا قبل از این بحث حکومت را دارد.
– چنین بیانی، یعنی خود امام معصوم هم فرموده فلان چیز حرام است، شراب حرام است نخورید، ولی شخص دارد میمیرد میگویند اضطرار است حلال میشود. میگوییم این حدیث کلّیّت هم دارد، «کُلُّ رَایَهٍ» اطلاق دارد، عموم دارد، همه را شامل میشود، ولی ما اگر از باب اضطرار این کار را انجام ندهیم مسلمین نابود میشوند، پس از باب اضطرار باید کاری انجام دهیم.
– درست است. قبل از این میرزا جواد آقا دارد اصل تشکیل حکومت را هم فتوا میدهد.
– فهمیدیم که قدر متیقّن این است که پرچم استقلالی نباشد، اگر باشد این حدیث شامل آن میشود، از آن طرف هم از باب اضطرار و دفع ضرر است.
– در نظر من بود که آقای امینی هم بحث کرده نرسیدم مراجعه کنم اگر فرصت کردید این را هم ببینید که ایشان چه گفته است.
[۱]– الکافی، ج ۸، ص ۲۹۵٫
[۲]– الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، ص ۴۴۱٫
[۳]– الکافی، ج ۸، ص ۲۶۴٫
[۴]– سورهی طه، آیه ۲۴٫
[۵]– سورهی نساء، آیه ۱۴۱٫
پاسخ دهید