حضرت استاد فاطمی نیا روز سه شنبه قبل از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل، به ادامه بحث شیرین سیری در صحیفه سجادیه پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«الحَمدُ لِلّه رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أکرَمِ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَهِ وَ لا حَولَ وَ قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ»
مقدّمه
عزیزان در این دعای توبه مسائلی بود که در محضرِ آن بزرگوارانی که بودیم و خاطرِ آنها مستحضر است مسائلِ متفرّقهای راجع به توبه که اصلاً مسائلِ کمیابی بود در اینجا گفته شد که شنیدهاید.
حالا مابقیِ این دعا را تا آنجا که میرسیم عرض میکنیم. کلامِ معصوم علیه السلام است و مطالبِ دقیقی دارد، اینجا الآن بنده توبه کرده و به خدای متعال اظهار میکند که توبه کردم، اینها را بارها خدمتِ شما عرض کردهایم که اینها را به ما آموزش میدهند، وگرنه خودِ معصوم که نمیآید بگوید من توبه میکنم، این بزرگواران به ما آموزش میدهند.
شرح فراز چهاردهم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَتُوبُ إِلَیک فِی مَقَامِی هَذَا مِنْ کبَائِرِ ذُنُوبِی وَ صَغَائِرِهَا» خدایا! من در این جایگاهی که الآن هستم به سویِ تو از گناهانِ بزرگ و از گناهانِ کوچکِ خود توبه میکنم… اینها را قبلاً توضیح دادهام.
«وَ بَوَاطِنِ سَیئَاتِی وَ ظَوَاهِرِهَا» از باطنِ گناهانِ خود و از ظاهرِ گناهانِ خود… که ان شاء الله معنای آن را میگوییم.
«وَ سَوَالِفِ زَلَّاتِی» آن لغزشهایی که در گذشته داشتهام، از آنها هم توبه میکنم، «وَ حَوَادِثِهَا» لغزشهای گذشته و لغزشهای تازه… مثلاً یک زمانی هست که وقتی شخص در حالِ توبه است، مثلاً دیروز و دو روزِ پیش و… گناهانی کرده است، آنها گناهانِ تازه است، یک وقت هم یک سال گذشته است، که میگوید: از لغزشهای گذشته و تازهام توبه میکنم، چگونه توبهای؟
«تَوْبَهَ مَنْ لَا یحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِیهٍ» وقتی انسان توبه کرد وسوسه میشود، ان شاء الله خدای متعال از همهی جوانان به حقِّ سیّدالسّاجدین علیه السلام دور کند، مثلاً آنها که اعتیاد پیدا میکنند، همّت میکنند و کنار میگذارند اما وسوسه میشوند… فکر کردن روی آن گناه ه صحیح نیست، گاهی فکر کردن دربارهی گناه انسان را به طرف گناه میبرد، در کتاب «وسائل الشیعه» یک بابی دارد که اصلاً آن باب برای این مطلب است، یعنی میفرماید روی گناهان باید فکر نشود! «تَوْبَهَ مَنْ لَا یحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِیهٍ» توبهی کسی که اصلاً روی گناه فکر نمیکند.
«وَ لَا یضْمِرُ أَنْ یعُودَ فِی خَطِیئَهٍ» در باطنِ او هم همچنین تصمیمی نیست که به گناه بازگردد… ممکن است کسی توبه کرده باشد و بگوید اگر باز هم آن گناه را انجام دادیم هم انجام دادیم، این دیگر توبه محسوب نمیشود.
«قوله علیه السلام: «وبواطن سیئاتی وظواهرها»»[۱] اینجا که فرموده است که خدایا من از ظواهر و بواطنِ گناهانِ خود توبه میکنم را تفسیر میکند و میگوید: این اشاره به قولِ خدای متعال است در آیه شریفه ۱۲۰ سوره انعام که میفرماید: «وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ» ظاهرِ گناه و باطنِ آن را رها کنید، «المراد ما أعلنتم و ما أسررتم» یعنی گناهانی که نهانی انجام دادیم آن باطنِ گناهان است، یا اینکه گناهانی که آشکارا و یا گناهانی که در نهان انجام دادهایم، این یک معنا بود و در ادامه میگوید که این یک معنای دیگر هم دارد، «و قیل: ظاهر الإثم أفعال الجوارح» ظاهرِ گناهان افعالِ جوارح است، یعنی همان کسی که با دست و پای و دهانِ خود گناه میکند ظاهرِ گناه است، «و باطنه أفعال القلوب» باطنِ گناهان افعالِ قلوب است، «من الکبر و الحسد و العجب» کسی که متکبّر است، حسود است… اینها باطنِ گناهان است، ظاهر همین است که نعوذبالله با دستِ خود پیالهی شراب را بر میدارد و میخورد، یعنی با اعضاء و جوارح انجام میدهد، اما باطن گناهان مربوط به قلب است، نماز میخواند، روزه میگیرد، ولی در باطنِ خود متکبّر است، خود را از همه بالاتر میداند، حسود است… ما از اینها زیاد داریم.
بارها به شما گفتهام که حسد علاج ندارد، متأسفانه خیلیها هم مبتلا هستند، زمانی خدمت شما گفتهام که ممکن است یک ولیِّخدا پیدا شود و تصرّف کند، آن هم خیلی نایاب است که ما روی آن متّکی باشیم، ما باید ببینیم که چه کنیم؟ بالاخره باید با واقعیّت زندگی کنیم، اگر حسود هستم چه کنم؟ میفرمایند که به حسدِ خود اعتناء نکن! یعنی به حسدِ خود ترتیب اثر نده! مثلاً اگر کسی نسبت به شخصِ دیگر حسد داشته باشد دوست دارد که از او بدگویی شود، ای بسا که وادار به این کار میکند، میگوید این کارها را نکن و ترتیب اثر نده و اجازه بده که این آتش زیر خاکستر بماند، حسد خطرناک است.
شرح فراز شانزدهم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه
«وَ لَک- یا رَبِّ- شَرْطِی أَلَّا أَعُودَ فِی مَکرُوهِک» خدایا شرط میکنم به چیزی که مکروهِ شماست بر نگردم و تو از آن بیزاری، «وَ ضَمَانِی أَنْ لَا أَرْجِعَ فِی مَذْمُومِک» خدایا من ملتزم میشوم به آن کاری که تو آن را مذمّت کردهای برنگردم… مسلّماً باید وقتی اینها را میگوید درست بگوید و بترسد، شوخی نیست این حرفها را در برابر خدای متعال زدن… «وَ عَهْدِی أَنْ أَهْجُرَ جَمِیعَ مَعَاصِیک» عهد میکنم که از تمامِ معاصیِ تو دور شوم و هجرت کنم… ان شاء الله که درست بگوید…
شرح فراز هفدهم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه
«اللَّهُمَّ إِنَّک أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِی مَا عَلِمْتَ» خدایا تو داناتر هستی به آنچه که من انجام دادهام، پس من را ببخش، آنچه را که از من میدانی ببخش…
«وَ اصْرِفْنِی بِقُدْرَتِک إِلَی مَا أَحْبَبْتَ» خدایا مرا با قدرتِ خود به طرفِ چیزی که دوست داری سوق بده…
اگر توبهکننده درست توبه کند این دعاها قبول میشود… از خدای متعال درست بخواهید، با صدقِ دل بخواهید.
خواستند حضرت یوسف علیه السلام را به زندان ببرند، گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»[۲] خدایا! زندان برای من از خواهش و تمنّاهایی که زنانِ مصر از من دارند بهتر است! بنده این اندازه خالص است، گفت: خدایا! اگر دستِ مرا نگیری ممکن است به اینها مایل شوم، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ»، «فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ»[۳] خدای او دعای او را مستجاب کرد و کیدِ این زنان را از او صرف کرد، حیلهی این زنان را از او دور کرد، چرا این کار را کرد؟ آیا حضرت یوسف علیه السلام نعوذبالله قوم و خویشِ خدای متعال بود؟ نه! یک عمر زحمت کشیده بود و پاکیزه زندگی کرده بود، خدای متعال اجازه نداد که آلوده شود، «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»[۴] او مُخلَص بود.
مثلاً اگر شما فرزندی داشته باشید و بدانید که که یک عمر پاکیزه زندگی کرده است، یک عمر درسِ خود را خوب خوانده است، اگر ببینید یک زمانی یک نااهلی در حالِ آمدن است، خودت میروی و جلوی آن نااهل را میگیری، اجازه نمیدهی فرزند به این پاکی آلوده شود، کسانی که زحمت کشیدهاند خدای متعال اجازه نمیدهد که آلوده شوند، «هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ»[۵] در دعای کمیل خواندهاید دیگر…
شرح فراز هجدهم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه
یک زمانی ما یک گناهانی داشتیم، یک وقتی گناهانی است که مربوط به شخصِ دیگری است، خدای ناکرده یک نفر را رنجاندیم، مالِ یک نفر را خوردیم، بدهکار بودیم و ندادیم، به کسی سیلی زدیم یا… باید چه کنیم؟
«اللَّهُمَّ وَ عَلَی تَبِعَاتٌ» خدایا! بر گردنِ من یک تبعاتی هست، تبعات به مطالباتِ مظلوم از ظالم گفته میشود، «اللَّهُمَّ وَ عَلَی تَبِعَاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ» من یک تبعاتی دارم، میدانم چکار کردهام، مثلاً پولِ فلان شخص را گرفتهام و ندادهام، یا به کسی ظلم کردهام، «قَدْ حَفِظْتُهُنَّ»تبعاتی دارم که آنها را حفظ کردهام و میدانم، «وَ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِیتُهُنَّ» یک تبعاتی هم هست که الآن آنها را فراموش کردهام، تکلیف چیست؟ خدای متعال هیچ زمانی بندهی خود را در بنبست قرار نمیدهد، الآن اینجا تکلیف چیست؟
«وَ کلُّهُنَّ بِعَینِک الَّتِی لَا تَنَامُ» خدایا! درست است که من الآن فراموش کردهام، اما همهی آنها در برابرِ دیدگانِ تو بوده است، آن چشم نمیخوابد، «وَ عِلْمِک الَّذِی لَا ینْسَی» در برابرِ علمِ تو بود که در آن علم نسیان نیست.
میگوید: خدایا! تو که اینها را میدانی، اما من فراموش کردهام و آنها در برابرِ چشم و علمِ توست، «فَعَوِّضْ مِنْهَا أَهْلَهَا» خودت یک عوض به آنها بده، «وَ احْطُطْ عَنِّی وِزْرَهَا» این وِزر و سنگینی که از آن بابتها بر من هست، کاری کن که این بار از روی من بیفتد، «وَ خَفِّفْ عَنِّی ثِقْلَهَا» پروردگارا! ثقلِ این بار را از روی من بردار، «وَ اعْصِمْنِی مِنْ أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا» مرا کمک کن که من دیگر از این گناهان انجام ندهم.
اینجا یک شرحی دارد که چه زمانی خدای متعال به اینها عوض میدهد، میگوید این که الآن ایجا آمده خدایا من به آن انسانی که بدهکار بودم و فراموش کردهام، تو یک عوض به آن بده، اینها کدام است؟ کمی دقّت کنید، خودتان را به این راه نزنید که دیگر گذشته است و من فراموش کردهام، اگر جدّاً فراموش بکنی، جدّاً دیگر از دستِ تو خارج شده است، میگوید: «انما هو للتبعات التی لا یتوکل من الخروج عنها من الاصحابها» اصلاً امکان ندارد که او بتواند آن اشخاص را پیدا کند و با آنها روبرو شود، «ان ما لعجزی عن ذلک» یا عاجز شده، مثلاً میگویند آن شخص که تو مدیونِ او بودهای اسبابکشی کرده و رفته کانادا و آمریکا و برای همیشه هم آنجا مانده است و هیچ کس هم از او آدرسی ندارد، این شخص هم عاجز و پیر است، نه پولِ بلیط دارد، نه کسی را دارد که او را به آنجا ببرد، اصلاً نمیشود، از این کار عاجز است، «أو لنسیانه کما صرح به» یا برای نسیان است، همانطور که خودِ امام این موضوع را تصریح کردند.
یک وقت عاجز است، مثلاً آن شخص رفته است چین زندگی میکند و آدرسی هم ندارم، کسی را هم ندارم که بپرسم، خودم هم پیر شدهام و گوشهای افتادهام و تازه فهمیدهام که او در فلان قارّه است، چه کسی مرا به آنجا میبرد؟ اصلاً نمیشود. به این «عجز» میگویند، یعنی عاجز است و نمیتواند برود، مثلاً پیر است، بیمار است، پول ندارد…
اما اینجا میگوید: یا برای فراموشی. یعنی پول هم دارد، سالم هم هست، اما فراموش کرده است که او کیست، اینجاست که از پروردگار خواسته است که خدای متعال آن اشخاص را راضی کند و به آنها عوض بدهد.
شرح فراز نوزدهم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه
من میخواهم توبه کنم، ولی «اللَّهُمَّ وَ إِنَّهُ لَا وَفَاءَ لِی بِالتَّوْبَهِ إِلَّا بِعِصْمَتِک» من به این توبه وفایی ندارم، مگر به نگهداریِ تو! ممکن است من اصلاً توبه را بشکنم، «وَ لَا اسْتِمْسَاک بیعَنِ الْخَطَایا إِلَّا عَنْ قُوَّتِک» خویشتنداری برای من از خطایا نیست مگر به قوّتِ تو، «فَقَوِّنِی بِقُوَّهٍ کافِیهٍ» خدایا! خودت یک قوّتِ کافی به من مرحمت کن که من توبهی خود را نشکنم، «وَ تَوَلَّنِی بِعِصْمَهٍ مَانِعَهٍ» خودت مرا با یک عصمتی که مانع شود از اینکه من توبهام را بشکنم نگهداری کن.
شرح فراز بیستم و بیست و یکم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه
«اللَّهُمَّ أَیمَا عَبْدٍ تَابَ إِلَیک» خدایا! هر بندهای که به سوی تو توبه کند، «وَ هُوَ فِی عِلْمِ الْغَیبِ عِنْدَک فَاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ» اما او در علمِ غیبِ تو فسخکنندهی توبه است… یعنی الآن توبه کرده، اما تو میدانی که این توبه را خواهد شکست، «وَ عَائِدٌ فِی ذَنْبِهِ وَ خَطِیئَتِهِ» در علمِ غیبِ تو هست که او به آن گناهِ خود بازمیگردد، «فَإِنِّی أَعُوذُ بِک أَنْ أَکونَ کذَلِک» پناه میبرم که من آنگونه نباشم، «فَاجْعَلْ تَوْبَتِی هَذِهِ تَوْبَهً لَا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إِلَی تَوْبَهٍ» خدایا! این توبهای که کردم را توبهای قرار بده که به توبهی دیگر محتاج نشوم، «تَوْبَهً مُوجِبَهً لِمَحْوِ مَا سَلَفَ، وَ السَّلَامَهِ فِیمَا بَقِی» توبهای که باعث محوِ گناهانِ گذشتهی من بشود و از گناهان در مابقیِ عمر خویش سلامت باشم.
ما در نماز چه میگوییم؟ سورهی فاتحه که این اندازه فضیلت دارد که اگر آن را عمداً در نماز نخوانید نمازتان باطل میشود، اسمهایی که در آن هست شفابخش است، هم شفای جسمی و هم شفای روحی، برخی از اسامیِ آن کافیه، وافیه و شافیه است، همهی علمها در سورهی حمد هست، خیلی عجیب است، سورهای است که خدای متعال آن را به ما مرحمت کرده است و آن را در اختیار ما قرار داده است، نمیخواهم بگویم که بیمارِ خود را به بیمارستان نبرید اما اگر سورهی حمد او را شفاء داد تعجّب نکنید، همینطور بیمارانِ روحی، یعنی فقط شفای بیمارانِ جسمی نیست.
در این سوره خدای متعال خیلی مطالب به ما آموزش داده است، از جمله: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»[۶] اگر چنانچه ما بحث جبر و اختیار را بخواهیم پیش بکشیم و از چارچوبِ اهل بیت علیهم السلام خارج شویم باید تا قیامت دست و پا بزنیم، هم جبریها و هم اختیاریها منحرف هستند، اهل بیت علیهم السلام آمدهاند و حدِّ وسط را گرفتهاند، فرمودهاند: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضْ» نه جبر است و نه تفویض، آنکه میگوید جبر است یعنی تو هر کاری میکنی مجبور هستی، پس چرا وقتی میخواهی خرید کنی جنسِ بد نمیخری؟ اینها حسّی است، محسوسات را که نمیشود زیرِ پا گذاشت…
این که فردا این کنم یا آن کنم این دلیل اختیارست ای صنم
از آن طرف هم بگوییم اختیار تام داریم؟ نه! آنطور هم نیست.
پس چه شد؟ «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضْ» نه جبر است که بگوید تو اختیار نداری، خودت هم میدانی که اینطور نیست، و نه تفویض است که نعوذبالله خدا به ما سپرده است و خودِ او کارهای نیست، نه! العیاذبالله.
فرمودند: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضْ بَل أمرٌ بَیْنَ الْأمرِیْن» یک امری بینِ این دو است، نه جبر است و نه تفویض، یک چیزی بینِ این دو است، این در سورهی حمد حل میشود، در سورهی حمد چه میگوییم؟ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» خدایا! ما فقط تو را میپرستیم، اینکه به اختیارِ خودم رفتم وضو گرفتم، مگر به اختیار نبوده است؟ اما اینطور نیست که تو در همه جا مختار باشی، «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» بالأخره از تو هم یاری میطلبیم، پس باید دستِ ما را بگیری، بله! من مقداری میآیم، ولی برای بقیه تو باید دستِ مرا بگیری، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ».
اینجا این شخص توبه میکند، از این طرف التماس میکند که خدایا! توبهی من از آن توبههایی نباشد که تو میدانی من آن توبه را فسخ خواهم کرد.
میگوید: این همه که به خدای متعال التماس میکند که دستِ مرا بگیر، یک قوّتِ کافی به من بده، مرا نگهدار که من توبهی خود را نشکنم، اینها برای این است که ما اعتراف به عجزِ خود کنیم. تواناییِ ما یک حدِّ محدودی است… این گنهکاران را تشویق میکند به دامن الطافِ الهیّه و توفیقاتِ ربّانیّه متوسّل شوند.
یعنی این کارهایی که میدانستم و میتوانستم را انجام دادهام، اما بعد از این باید بیایم دامنِ پروردگار را بگیرم، دامنِ الطافِ خدای متعال را بگیرم.
اینجا میگوید: اگر چنانکه این توبه را درست بجا بیاوری، اگر این توسّلات از صدقِ دل باشد، اگر از ته قلب به اینجا بیایی و بگوید: خدایا! کمک کن که من این توبه را نشکنم، یعنی اگر درست بگوید، یعنی به خدا التماس کند، «فان ذلک جذب للهدایاه الخاصّه» این درخواستهای جدّی این هدایاتِ خاصّه را جذب میکند. «فان ذلک جذب للهدایاه الخاصّه فی الوافیه والعنایاه التّامه الشافیه للأمراض الظاهره و الخافیه» تمامِ بیماریهای او شفاء پیدا میکند.
حالا اینها را گفته و توبه کرده، رفته رفته قلبِ این بنده نورانی میشود و میبیند عجب کارهای بدی کرده است، اینجا میگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِنْ جَهْلِی، وَ أَسْتَوْهِبُک سُوءَ فِعْلِی» خدایا من از تو میخواهم که گناهانِ من را به من ببخشی، «فَاضْمُمْنِی إِلَی کنَفِ رَحْمَتِک تَطَوُّلًا» خدایا از بابتِ احسان مرا به جانبِ رحمتِ خود بچسبان، از تو طلبی ندارم، «وَ اسْتُرْنِی بِسِتْرِ عَافِیتِک تَفَضُّلًا» از بابتِ تفضّل کارهای قبیحِ مرا بپوشان، بگذار من رسوا نشوم و آبروی من نرود.
وَ صَلِّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱] ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین علیه السلام، جلد ۴، صفحه ۴۲۱ (قوله علیه السلام: «وبواطن سیئاتی وظواهرها» فیه تلمیح إلى قوله تعالى: «وذروا ظاهر الإثم وباطنه»، قیل: المراد ما أعلنتم وما أسررتم. وقیل: ما عملتم وما نویتم. وقیل: ظاهر الإثم أفعال الجوارح، وباطنه أفعال القلوب من الکبر والحسد والعجب وإراده الشر للمسلمین، ویدخل فیه الاعتقاد والعزم والظن والتمنی والندم على أفعال الخیرات ویؤخذ منه أن ما یوجد فی القلب قد یؤاخذ به وان لم یقترن به عمل. وفی تفسیر علی بن إبراهیم قال: الظاهر من الإثم المعاصی، والباطن الشرک والشک فی القلب.)
[۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۳ (قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ ۖ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ)
[۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۴ (فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)
[۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۴ (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)
[۵] فرازی از دعای کمیل
[۶] سوره مبارکه حمد، آیه ۵
پاسخ دهید