حضرت استاد فاطمی نیا روز سه شنبه قبل از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل، به ادامه بحث شیرین سیری در صحیفه سجادیه پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
- توبهی بنده از زبان امام سجّاد در صحیفهی سجّادیه
- سیّد علی خان مدنی شیرازی، شارح صحیفهی سجّادیه
- انواع گذشت
- علّت طلب حمد خداوند
- خدا منفعل نمیشود
- حمد ظلمات برزخ را روشن میکند
- گلایهی خدا از بندگان ناشکر در قرآن
- درمانگر بیماریهای روحی
- توبه عامل اصلاح مفاسد درونی و روحی
- تعبیر صحیح عمل نامشروع
- مقیّد کردن مطلقهای شریعت خطرناک است
- ختم انعام واقعیت، تکذیب
- تأثیر گناه و تأثیر توبه
- معرفی برخی از تألیفات ملّا مهدی و ملّا احمد نراقی
- لزوم توجّه به بیماریهای روحی مانند بیماریهای جسمی
- مخالفت با به بازی گرفتن دعاها
- بیماری بخل
- تعبیری امام علی (علیه السّلام) در مورد بیماری بخل
- ذمائم اخلاقی، مزارع گناه
- حسد درد بدون درمان
- چگونه باید حسد را درمان کرد؟
- نماز باران آیت الله محمّد تقی خراسانی
- ایجاد اختلافات جزئی با حماقت
- عوارض عدم درمان بیماریهای قلب
- خوبیها بدیها را از بین میبرند
- جمعبندی
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینََ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدَنَا وَ نَبیِّنَا أَبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی جَمِیعِ أَنبِیَاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
توبهی بنده از زبان امام سجّاد در صحیفهی سجّادیه
این زبان حال ما است که حضرت بیان میکند. بندهی خدا میگوید: خدایا، بالاخره من توبه کردم، نمیدانم من را میبخشی یا بلا نازل میکنی؟ تا جایی که میگوید: «سُبْحَانَکَ» تو منزّه هستی از اینکه بندهی تو برگردد و تو او را پناه ندهی، تو باب توبه را برای بندهی خود باز کردهای، خودت دعوت کردی.
سیّد علی خان مدنی شیرازی، شارح صحیفهی سجّادیه
به این قسمت از دعا رسیدیم که «وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ»[۱] الحمدلله شما اهل ادب هستید، میدانید اینجا سیّد علی خان مدنی شیرازی (رضوان الله علیه)، شارح این کتاب است. شما میدانید که به علما خان نمیگویند امّا به علت اینکه ایشان مدّتی مقیم هند بوده لقب خان را شیعیان هند به او دادهاند. علی کلّ حال عربها به او ابن معصوم میگویند. اگر بگوییم سیّد علی خان اصلاً او را نمیشناسند. یک بار به ایشان سیّد علی خان میگویند، یک بار ابن معصوم.
آنقدر بدانید که در کتاب نفحه الرّیحانه که مؤلّف آن از علمای اهل تسنّن است. اسم ایشان که میآید نوشته است «السّیّد علی ابن صدر الدّین المدنیّ إمَامٌ لَم یَسمَح بِهِ الدَّهر» امامی است که زمانه نظیر او را نیاورده است. جدّاً سیّد علی خان نظیر ندارد و در ادب امام الادبا است، از نظر ادب اعجوبهای است! ایشان کتابی دارد به نام انوار الرّبیع فی انواع البدیع که هفت جلد است. من یک محقّق در عالم بدیع پیدا نکردم که به این کتاب رفرنس نداده باشد. هفت جلد کتاب است که زمانه نظیر آن را نیاورده است. این شرح هم که نوشته در دنیا بینظیر است. این کتاب از نظر ادبی بسیار زیبا است.
«وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ»، «تَحَمَّدَ» باب تفعّل است امّا میفرماید: «تَحَمَّدَ» وقتی که به معنای طلب باشد معنای باب استفعال میدهد «إستَحمَدَ الله إلَی خَلقِهِ بإحسَانِهِ»[۲] ایشان در زمخشری گفته است. به هر حال اینجا «تَحَمَّدَ» یعنی «إستَحمَدَ». «إستَحمَدَ اللهُ» مربوط به زمخشری است. خدا اینجا طلب حمد کرده به خاطر گذشت نیکو که از بندگان میکند. ای خدایی «وَ یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ» ای خدایی که از بندگان خود حمد و ستایش خواسته به خاطر گذشت نیکو، «حُسْنِ التَّجَاوُزِ».
انواع گذشت
گفتم گذشت چند نوع است. یک وقت گذشت نیکو نیست. میگوید: او دارد پشت در گریه میکند. بسیار خوب بگو بیاید شام بخورد و برود، کاری به او نداشته باشید. این گذشت، گذشت نیکو نیست. یک وقت میگوید: آقا طوری نشده، بارک الله بیا! عیب ندارد، بیا چرا ناراحت هستی؟ بیا شام بخور و برو بخواب.
علّت طلب حمد خداوند
چرا خدا برای این طلب حمد میکند؟ حمد برای این نیست که خدا دوست داشته باشد که یک نفر به او بگوید خدایا شکر. العیاذ بالله خدا که مثل ما نیست ولی حمد ما را ترقّی میدهد، ما ترقّی پیدا میکنیم. در اوایل درس، ظاهراً در دعای اوّل دیدیم که حضرت سجّاد (سلام الله علیه) به انواع حمد ابعادی میدهد که حتّی حمدی است که میفرماید: حتماً به یاد دارید که ظلمات برزخ را روشن کند. اینها برای ما خوب است ولی برای خدا فایدهای ندارد. نستجیر بالله، خدا که منفعل نمیشود. باید خدا را درست بشناسیم.
خدا منفعل نمیشود
من خدمت شما عرض کردم در تهران، در تبریز هم شنیدم، در مشهد و در خیلی جاهای ایران خیلی شایع است که هیچ وقت به زور از خدا چیزی را نگیرید. این حرف بسیار عوامانه است، یعنی چه؟ یعنی به زور میشود از خدا چیزی گرفت؟
یک نفر بچّهدار نمیشد، من او را میشناختم. خدا به او بچّهای داده بود که نعوذ بالله بود! میگویند خلیفهی عبّاسی به خلافت رسید و متوجّه شد تمام لقبها را برداشتهاند. المتوکّل علی الله، المعتمد بالله و… گفت: من چه کنم؟ گفتند: تو اسم خود را نعوذ بالله بگذار! خلاصه فرزند او نعوذ بالله شده است. یک نفر نشسته بود گفت: بله، به زور که بگیری بهتر از این نمیشود. بین مردم رایج است و دارندگان تسبیح و سجّاده این حرف را بیان میکنند. این ضعفخداشناسی است.
اگر بگویید به زور چیزی را از خدا میگیرند یعنی خدا منفعل میشود. العیاذ بالله، خدا مثل ما منفعل نمیشود. صد هزار بار بگو خدایا این را به من بده، اگر نخواهد و صلاح نباشد نمیدهد. یا مثلاً چیزی بگویی که او دوست داشته باشد… اینطور نیست. بله، فرموده: دعا کنید من دعا میکنم. خدا بعضی از قضا و قدرها را با دعا بر میگرداند. یک عدّه میگویند: قضا و قدر است، اصلاً باشد. ما روایت داریم که با دعا بر میگردد، بله بر میگردد امّا نه اینکه خدا منفعل بشود، خودش این کار را انجام میدهد.
حمد ظلمات برزخ را روشن میکند
اینکه میفرمایند برای خدا حمد و ثنا داشته باشید نه به این علّت که خدا دوست دارد، خیر، به این علّت است که برای ما خوب است. «حَمْداً یُضِیءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ»[۳] حمدی که ظلمتهای برزخ را روشن میکند؛ یعنی ظلمات برزخ را روشن میکند، ارتباط دارد.
گلایهی خدا از بندگان ناشکر در قرآن
«وَ یَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَهِ»[۴] ما چه کنیم؟ ما خدا را نمیشناسیم. من میگویم گاهی دههی خدا برگزار کنیم! خدا هم خیلی مظلوم است. اینقدر نعمت میدهد، احسان میکند، امّا ما همیشه ناشکری میکنیم. در قرآن خدا در دو جا گله میکند؛ «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»[۵] بندگان آنچنانکه باید حقّ خدا را بدانند ندانستهاند.
یک جای دیگر هم گله میکند که یک نفر وقتی برای شما محترم است حرف او را گوش میدهید، مراعات او را میکنید، امّا «ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً»[۶] چرا برای خدا وقار قائل نمیشوید؟! به اندازهی یکی از دوستانتان که برای او احترام قائل هستید برای خدا احترام قائل باشید. به هر حال قدر او را بدانیم «وَ یَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَهِ»[۷] ای خدایی که بندگان خود را به قبول توبه عادت دادهای. من گناهکار میدانم اگر قلبم به درد بیاید و توبه کنم خدا قبول میکند. کاری کرده است که میدانم. من گناهکار بودم، پشیمان شدم، توبه کردم. «وَ یَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَهِ» ای خدایی که بندگان خود را به قبول کردن توبه عادت دادهای.
اینجا جملهای وجود دارد که بسیار مهم است. باز بر میگردیم به اینکه اینها برای خدا نیست، برای خودمان است. «وَ یَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَهِ» ای خدایی که فساد بندگان را، مفاسد روحی، بیماریهای روحی، بیماریهای درونی را با توبه اصلاح میکنی. چطور ما در بیماریهای جسمی به پزشک مراجعه میکنیم؟ پزشک معاینه میکند و تشخیص میدهد، میگوید این علامت این است که تو بعداً به فلان مسئله مبتلا میشوی، حتّی پیشبینی هم میکنند و میگویند پیشگیری کن که بیماری تو به آنجا نرسد. مثلاً اتّفاق افتاده است که من یا کسی به اطبّاء مراجعه کردند و تشخیص دادهاند که ممکن است مشکل ریه یا مشکل قلبی مواجه شوی، این کارها را انجام بده و این کارها را انجام نده تا مشکل ریه پیدا نشود. این در مورد بیماریها جسمی است.
درمانگر بیماریهای روحی
متخصّص بیماریهای روحی خدا، انبیاء و ائمّه هستند و بعد از آن هم ربّانیون از علما نه همه. این جملهی آقای طباطبایی من را طوری منقلب کرد که گاهی وقتها با خودم این جمله را مجسّم میکنم. خدمت شما گفتم وقتی اسم مرحوم آیت الله قاضی تبریزی آمد فرمودند: سیّد العلماء ربّانیّین. این مقام بسیار بزرگی است. اگر آقای طباطبایی به کسی بگوید آقای علمای ربّانیّین، این شخصیت چه بوده؟ اینها، ربّانیّون از علما در درجهی اوّل انبیاء و ائمّه (علیهم السّلام) هستند، بعداً ربّانیون از علما بیماریها را تشخیص میدهند؛ یعنی بیماری که دارد میآید میفهمند، از دور که دارد میآید میفهمند. داستانهایی وجود دارد که نمیخواهم عرض کنم.
توبه عامل اصلاح مفاسد درونی و روحی
ای خدایی که مفاسد درونی و روحی بندگان را با توبه اصلاح میکنی؛ یعنی وقتی توبه صورت گرفت و خدا بخشید اصلاح میشود. اینجا ایشان توضیح دارد. میفرماید: «وَ استصلَحَ الشَّیءَ طَلَبَ صَلَاحَهُ»[۸] میخواهد در اینجا چه بگوید؟ گفتیم خدا مفاسد روحی و درونی را با توبه اصلاح میکند، میفرماید: «أی: فَتَحَ لَهُم بَابَ التَّوبَهِ وَ شَرَّعَهَا لَهُم» دقّت کنید که این عبارات تا چه حد علمی هستند. ببینید خدا در توبه را برای بندگان باز کرده است و توبه را تشریع فرموده است؛ یعنی کارهایی که ما انجام میدهیم باید با تأیید شریعت باشد.
تعبیر صحیح عمل نامشروع
در عرف ما نامشروع را فقط به گناه تلقّی میکنند. خدا روح دکتر عالی نسب را شاد کند، او ظاهراً و باطناً پزشک و انسان بسیار ممتازی بود و من خدمت ایشان ارادت داشتم. گاهی اوقات من زنگ میزدم و میگفتم: من یک سؤال نامشروع از تو دارم. گاهی اوقات میگفتم: آقای دکتر من یک سؤال غیر شرعی دارم. ما با هم شوخی داشتیم. بعضی افراد فکر میکنند تنها عمل زشت را نامشروع میگویند. یک نفر امشب میخواهد در خانهی خودشان غسل ابو درداء به جا بیاورد. این نامشروع است. شریعت این عمل را تأیید نکرده است. مثلاً من الآن امشب میخواهم غسل شب چهارشنبه به جا بیاورم، شریعت این عمل را تأیید نمیکند، این کار نامشروع است، مشرّع نیست. امّا یک شب عزیزی است و میفرمایند امشب غسل هم دارد، چشم، روایت داریم غسل میکنیم.
مقیّد کردن مطلقهای شریعت خطرناک است
همهی کارهایی که ما انجام میدهیم از واجب و مستحب باید شریعت آن را تأیید کرده باشد. مثلاً ختم انعام میگیریم. ما نمیخواهیم مردم را ناراحت کنیم ولی وظیفه داریم که به آنها بگوییم خدا از شما چه چیزی خواسته است و چه چیزی نخواسته است. ما باید خواستههای خدا را به جا بیاوریم امّا اگر خواستهی خودمان باشد فایدهای ندارد. الآن شما وقتی دارو میخرید اگر این دارو مصنوعی یا تقلّبی باشد آن را نمیخوریم. در معنویت هم همینطور است. مدرک ختم انعام گرفتن کجا است؟ چه کسی گفته است؟ قرآن خواندن خیلی خوب است امّا عرض کردم مقیّد کردن مطلقهای شریعت کار خطرناکی است؛ یعنی خدا میگویند قرآن بخوانید، ثواب دارد امّا من باید از آیه سوم یس تا هشتم آن را هر روز بخوانم، نه کمتر و نه بیشتر. این مطلقی بود که خود تو آن را مقیّد کردهای.
ختم انعام واقعیت، تکذیب
انعام خواندن کار خوبی است امّا با این وضع؟ یک عدّه در یک کاخ مجلّل بنشینند… همینطور است، انعام که کار فقرا نیست، انعام خرج دارد! بالاخره منزل بزرگی باشد، رفت و آمدی باشد و… که یک انعام هم از آن برآید، ممکن است فقیری هم بیاید و انعام را اجرا کند. میخواهم بگویم ممکن نیست، ممکن است فشرده باشد. ولی اجمالاً این است که بالاخره غذاهایی خورده میشود و خانم درسی هم که إنشاءالله خدا اسلام را از شرّ خیلی از آنها حفظ کند، همهی آنها را نگفتم، تنها بعضی از آنها را گفتم. خدا شاهد است بعضی از آنها را میگویم امّا خدا شاهد است برای اسلام مضر هستند، اطّلاع دارم امّا دهان من بسته است.
به هر حال انعام خوانده میشود و جزوهها هم چاپ شدهاند و آنها هم باید پولی به دست بیاورند. امّا اگر همهی این کارها را جمعبندی کنید که به دامن شریعت برگردد امکان ندارد، شریعت این کار را تأیید نکرده است. هر کاری که انجام میدهیم باید شریعت آن را تأیید کرده باشد. چون نویسنده عالم بوده اینها را گفته است، این مطالب علمی هستند. ما باید این مطالب را یاد بگیریم.
خدا راه توبه را به بنده نشان داده است
می فرماید: «أی: فَتَحَ لَهُم بَابَ التَّوبَهِ» و خدا باب توبه را برای آنها باز کرده است «وَ شَرَّعَهَا لَهُم» توبه را برای آنها شرعی کرده است. خودش گفته است توبه تأیید شرعی دارد. اگر خدا توبه را قرار نداده بود ما از کجا میدانستیم که باید توبه کنیم؟ مثلاً شخصی میگوید: من میخواهم توبه کنم. چه کسی گفته است توبه کنی؟ خدا و شریعت این کار را تأیید کرده است. پس این نویسنده عالم بوده، چقدر خوب است که انسان به علما اقتدا کند. «أی: فَتَحَ لَهُم بَابَ التَّوبَهِ وَ شَرَّعَهَا لَهُم» خدا باب توبه را باز کرده و تشریع فرموده است، این کار شرعی است.
شما در مفاتیح نگاه کنید. در بعضی از شبهای عزیز میبینید که غسل دارد. در اینگونه موارد تأیید شرعی وجود دارد. امّا اینکه من بگویم حالا که به حمّام رفتهام نیّت کنم و غسل کنم؛ این کار شرعی نمیشود. آنجا که روایت داریم تأیید شرعی دارند یا در مواردی که روایت داریم یا در مورد نماز واجب، نماز مستحب باید شرعی باشد.
تأثیر گناه و تأثیر توبه
حالا که در را باز کرده و برای ایشان مشرّع فرموده؛ یعنی شریعت هم توبه را تأیید کرده است که ما هم توبه کنیم که «لِیُصلِحَ مَا أفسَدَتهُ الذُّنُوبِ وَ المَعَاصِی مِنهُم» اصلاح کند آن قسمت از معاصی را که گناهان آنجا را فاسد کرده است. چطور به بیمارهای جسمی میگوییم فلان مشکل برای ریهی تو به وجود آمده است. این مسئله هم همینطور است، اگر گناه کنی نورانیت وجود تو از بین میرود، اخلاق کریمهای که داری از بین میرود، پرخاشگر میشوی، گذشت تو از بین میرود، دل میشکنی، خلاصه اینکه بیمار میشوی.
«لِیُصلِحَ مَا أفسَدَتهُ الذُّنُوبِ وَ المَعَاصِی مِنهُم» چرا؟ «وَ ذَلِکَ أنَّ الذَّنبَ بِمَنزِلَهِ المَرَضِ العَارِضِ فِی النَّفسِ» میفرماید: برای اینکه گناه به منزلهی مرضی است که در نفس عارض میشود. گناه به مثابه مرض است. عبارت مرحوم حاج ملّا مهدی نراقی را من در گذشته به عزیزان گفتهام ای بسا بعضی از عزیزان آن را حفظ شده باشند امّا به مناسبت این قسمت مجبور هستم تکرار کنم چون سیّد بزرگوار در اینجا مطلب بسیار زیبایی آورده است و ما مجبور هستیم بگوییم.
معرفی برخی از تألیفات ملّا مهدی و ملّا احمد نراقی
مرحوم حاج ملّا مهدی نراقی کتابی به نام جامع السّعادات دارد. فرزند او حاج ملّا احمد معراج السّعاده را نوشته است. علّامه طباطبایی فرمودهاند: این پدر و پسر کما هو حقّه شناخته نشدهاند. خدا شاهد است من نمیدانم چه بگویم، فقط جملهی معترضهای میگویم و رد میشوم. ملّا احمد نراقی معراج السّعاده را به زبان فارسی نوشته است که فارسیزبانها از آن بهرهمند بشوند امّا استاد میخواهد. ملّا احمد اینطور نوشته است: من قرار گذاشتهام که در تألیف دنبالهرو پدرم باشم، مثل هر چیزی که او تألیف کرده است را به وجود بیاورم. خلاصه اینکه پدر جامع السّعادات نوشته و پسر معراج السّعاده را نوشته است، پدر المعتمد که کتاب بزرگی است را در باب فقه نوشته و ملّا احمد المستند را نوشته است. کتاب المستند به حدّی مهم است که وقتی که در کتب تراجم نگاه میکنید گاهی اوقات ملّا احمد را نمینویسند، گاهی مینویسند صاحب المستند؛ یعنی با کتاب مستند شناخته میشود.
بنده این مطلب را به عنوان یک کتابشناس میگویم و داعیهای ندارم. گفتم که آهنگر میگوید من آهنگر هستم و نجّار هم میگوید من نجّار هستم، شغل من هم این است. شغلی است که پولی از این مسیر به دست نمیآورم شغل ذوقی من است اشتباه نشود. به عنوان نسخهشناس عرض میکنم. ما داریم نسخهشناسی و موضوعشناسی میکنیم. مستند نراقی ادقّ متون فقهیه است؛ یعنی دقیقترین متن فقهی است منتها اصلاً مطرح نمیشود. آقا طباطبایی فرمودهاند این پدر و پسر شناخته نشدهاند منظور همین است. این پدر و پسر از حسنات دهر هستند. پدر در جامع السّعادات در مورد بیماریهای روحی و گناهکاری جملهای دارد که حیف است شما نشنوید.
لزوم توجّه به بیماریهای روحی مانند بیماریهای جسمی
«بسم الله الرّحمن الرّحیم» اگر شما دیدید شخصی متکبّر است او را دست کم نگیرید، او بیمار است. الآن ما در بیماریهای روحی میبینیم شخص دست روی قلب خود میگذارد. میپرسیم مشکل تو چیست؟ میگوید: قلب من ناراحت است. از چه موقع تا حالا؟ ده روز است. برو دکتر! زنگ بزنید آقا یا خانم دکتر فلان و همینطور اطراف او را شلوغ میکنیم. چرا؟ قلب تو درد دارد و به کسی نمیگویی؟ چرا با خودت بازی میکنی، از جان خودت سیر شدهای؟ و… امّا اگر ببینیم کسی متکبّر است، اصلاً برای ما مهم نیست. مثلاً میپرسند: فلان شخص چطور آدمی است؟ آدم خوبی است امّا… دوست دارد به او سلام بگوییم… پس او بدبخت است. میگوید: دست کم گرفتن گناهان نشانهی این است که ما نمیدانیم اینها بیماری هستند. چطور بیماریهای حسّی را دست کم نمیگیریم. قلب تو درد دارد؟ پس چرا نشستهای؟ دل درد داری؟ بیا به دکتر برویم. اینجا دکتر است که میگویند با یک نسخه حال آدم را خوب میکند.
امّا آقایی در خانهی خود بخیل است و زندگی او به دلیل بخل به هم ریخته است. من از چنین چیزی اطّلاع دارم. اگر پنج تومان از او بخواهند دعوا میشود. چه شده، چه خبر است؟! پنج تومان! مگر علف خرس است! دیروز گرفتی. خانم چرا این کار را انجام میدهد؟ حرفی به او بزن. همین حرف باعث میشود خانم و فرزند او با هم درگیر شوند.
مخالفت با به بازی گرفتن دعاها
مثلاً میپرسند: فلان شخص چطور است؟ آدم خوبی است، اتّفاقاً دعای ندبه هم میآید و با هم میرویم، دعای کمیل هم با هم میرویم امّا ای فاطمینیای گوشت تلخ که همه میگویند مخالف دعای کمیل هستی، والله من مخالف دعای کمیل نیستم، من مخالف بازی کردن با دعای کمیل هستم. بنده مخالف بازی کردن با این دعاها هستم، و الّا دعای کمیل روی سر و چشم من جای دارد، دعای ندبه را روی سر و چشمم میگذارم. کسی مخالف نیست، من با بازی با این دعاها مخالف هستم.
چند روز قبل دیدم از تلویزیون دعای ندبه پخش میشود. من دعای ندبه را خیلی دوست دارم، با خود گفتم: کمی گوش بدهم. دیدم نه، سه ساعت دعا طول کشید. مدّاح عزیز بخوان و برو. دو جمله را با لحن زیبا میخواند و بعد یک دفعه میگوید: مولای من! یک گریز زد و دعا سه ساعت طول کشید. یک عدّه هم خسته شده بودند و با وضع بدی خمیازه میکشیدند! به خدا من مخالف این کارها هستم نه مخالف دعای کمیل، دعای کمیل روی چشم من جای دارد.
بیماری بخل
به عنوان مثال میپرسند فلان شخص چطور آدمی است؟ آدم بسیار خوبی است فقط یک مقدار سخت خرج میکند. همین مقدار کافی است، دیگر چه میخواهید! امیر المؤمنین (علیه السّلام) طبیب جسم است. در طبّ جسمی میگوید اگر این مشکل را دست کم بگیرید کلّیهی تو را از بین میبرد. اگر دست کم بگیری ریهی تو آسیب میبیند، مری آسیب میبیند و… امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم میفرماید: بخل را کماهمّیّت بگیرید چه میشود؟ ما فقط با الفاظ بازی میکنیم. آقا ایشان آدم خوبی است؟ حاج آقا بله، فقط سخت خرج میکند. شخصی تعریف میکرد و میگفت: آدم خوبی است فقط مظهر اسم مبارک الغابض است!
تعبیری امام علی (علیه السّلام) در مورد بیماری بخل
ای کسانی که مکّه رفتید ولی در خانه به خاطر چند تومان پول اوقات تلخی به وجود میآورید و کامها را تلخ میکنی و من باخبر هستم، بدان و آگاه باش که امیر المؤمنین (علیه السّلام)، طبیب نفوس جهان فرمود: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ»[۹] کسی که بخیل باشد تمام عیبها را به دست میآورد. همین که در طبّ جدید، در طبّ جسمی میگوییم این بیماری باعث آسیب به کلّیه یا کبد تو میشود، میگوید: اگر بخیل باشی به تمام بیماریها مبتلا میشوی. ما با الفاظ بازی میکنیم. مثلاً میگوییم: آقا ایشان انسان خوبی است ولی یک مقدار ممسک است. آقا چه میفرماید: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ» این قسمت خطرناک است «وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ» بخل مانند افساری است که به گردن هر کسی که افتاد او را به سوی هر بدی میکشاند. با خانم و فرزند دعوا میکنی و همه چیز تمام میشود ولی این افسار به گردن تو میافتد و تو را به همه جا میکشاند. «وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ» بخل مانند افساری است که شخص را به سوی هر بدی میکشاند. این بخل است و میخواهد مرض را بگوید.
می فرماید: «وَ ذَلِکَ أنّ الذَّنبَ بِمَنزِلَهِ المَرَضِ العَارِضَ فِی النَّفسِ»[۱۰] گناه به منزلهی مرض است که در نفس عارض است. ملّا مهدی میگوید: «إنَّ الأخلَاق مَذمومَهً فِی القَلبِ»، اینها همین مشکلاتی است که ما به آنها اهمّیّت نمیدهیم. آدم خوبی است فقط یک مقدار ممسک است. خیلی خانم خوبی است امّا حسود است. پس دیگر چه عیبی باید میداشت؟!
ذمائم اخلاقی، مزارع گناه
ما که این مشکلات را کم اهمّیّت میدانیم اطبّاء چه میگویند؟ «إنَّ الأخلَاق مَذمومَهً فِی القَلبِ» من ۱۸ سال داشتم که این مطلب را به خاطر سپردم. بعد خودم تحقیق کردم. آن موقع من ۱۸ سال داشتم، استادی داشتم. «الْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ»[۱۱] این مطلب در ذهن من مانده بود. شما هم دورهی دبستان و دبیرستان را به یاد دارید. ما استادی داشتیم که الآن هم در قید حیات است، وقتی من ۱۸ سال داشتم این تعبیر را خواند و من تشویق شدم و خود کتاب را دیدم. «إنَّ الأخلَاق مَذمومَهً فِی القَلبِ هِیَ مَغَارِسُ المَعَاصی» میگوید اگر اخلاق ذمیمه در باطن کسی باشد هر کدام از این خلقها به منزلهی معصیتها است. من دست کم میگیرم. مثلاً میگوید: آقا فقط بخیل است، آقا فقط متکبّر است، آقا فقط حسود است. هر کدام از این معایب مزرعهای از معصیت است. اگر بخیل باشی یک مزرعه گناه داری، حسود باشی یک مزرعه گناه داری.
حسد درد بدون درمان
حسد باعث میشود که انسان به هر گناهی کشیده شود. این حسد را علاج کنید. بفرمایید که علاج نمیشود. میدانم نمیشود، الآن هم آقا میرزا جواد ملکی نداریم که در وجود شخص تصرّف کند، حاج آقا حسین فاطمی گفت: آقا میرزا جواد در من تصرّف کرد من دیگر غیبت نمیکنم. الآن نداریم، بنا نیست که الآن هر کسی یک آقا شیخ حسنعلی نخودکی یا آقا میرزا جواد ملکی را دنبال خود داشته باشد. هر کدام از ما باید به وظایف خود عمل کنیم. اسلام مسخره میشود. من هر کاری انجام دهم تا اینکه یک ولی در من تصرّفی کند! گاهی اوقات میشود که یک ولی از راه میرسد و تصرّف هم میکند ولی این عمومی نیست. ما مکلّف هستیم و باید خود را اصلاح کنیم.
چگونه باید حسد را درمان کرد؟
خانم مشکل حسد تو علاج نمیشود، میدانم. آقا حسد تو هم علاج نمیشود. این حسد درد بسیار بزرگی است، چه کار کنیم؟ میفرماید: اگر علاج نشد ریشهی آن وجود دارد ولی به آن ترتیب اثر ندهید؛ یعنی خود را به منزلهی کسی داشته باش که حسد ندارد. مثلاً الآن ما نشستیم و صحبت کسی که به او حسادت میورزیم پیش آمد. اینجا نفس سرکشی میکند که دو مورد از کارهای او را هم من بگویم، لذّتبخش است. میگوید اینجا خویشتنداری کن، به حسد خود ترتیب اثر نده. اگر بخیل هستی به بخل خود ترتیب اثر نده، به زور پول بده. اگر داری پول بده امّا اگر نداری که در امان خدا هستی «المُفلِسُ فِی أَمَانِ اللَّهِ» ما کسانی را میگوییم که پول دارند، به زور پول بده. در نهج البلاغه دارد «إِذَا خِفْتَ أمراً وَقَعَ فِیهِ» از چیزی که میترسی خودت را در معرض آن قرار بده. آقا میترسی بیایند از تو پول بگیرند، پول بده عادت میکنی، طوری نمیشود، دو بار، سه بار، ده بار درست میشود.
امّا بعضی از مرضها هستند که به این زودی برطرف نمیشوند. مگر اینکه خدا دست ما را بگیرید؛ یکی از آنها حسد است. حسد خیلی دیر رخت بر میبندد، یکی از آن مرضها تکبّر است. تکبّر خیلی دیر از روح انسان بیرون میآید. اگر خدای نکرده نتوانستید این بیماریها را درمان کنید حدّاقل ترتیب اثر ندهید. مثلاً آدم متکبّر، جلوتر برو، سلام بده، بینی خود را به خاک بمال. اینها چیزی نیست.
نماز باران آیت الله محمّد تقی خراسانی
مرحوم آیت الله آقا سیّد محمّد تقی خوانساری که نماز باران او معروف است و مرد بسیار با عظمتی بود. قم مثل کوره داشت میسوخت. ایشان داشت میرفت مثل اینکه آنجا تلفنخانه یا تلگرافخانه بوده یا چیزی بود که به مناسبت آن چند نفر انگلیسی آنجا بودند. گفته بودند آنها کجا میروند؟ صحنهها را ندیده بودند. گفته بودند میروند نماز باران بخوانند. چطور نماز باران بخوانند؟! هر چیزی حسابی دارد. الآن قم مثل کوره میسوزد. گفتند: اینها روش دیگری دارند، میروند نماز میخوانند. از هواشناسی گفتهاند، قرار است جبههی جدید وارد بشود؟ گفتند: این مسائل برای آنها مهم نیست، آنها میروند نماز باران میخوانند.
آقا سیّد محمّد تقی رفت و نماز را شروع کرد، وسط نماز سیل آمد! همه این ماجرا را میدانند. قم مثل کوره میسوخت، این ابرها چه موقع درست شدند؟ چه اتّفاقی افتاد؟ آب همه جا را در بر گرفت.
ایجاد اختلافات جزئی با حماقت
غرض من اینجا است. ما که همیشه میترسیم و به خاطر بعضی از مسائل گناه میکنیم. مثلاً من در خانوادهها دیدهام که گاهی در مورد متّهم شدن به ترس دعوا میشود. مثلاً جوان میآید و میخواهد برود و یک احمق پیدا میشود و میگوید: ترسیدی؟! او برای اینکه تهمت ترس به او نخورد دعوا درست میشود. گاهی وقتها بر سر مسائل جزیی که ما مرغوب و وجیه بشویم گناه میکنیم. امّا آقا سیّد محمّد تقی، صاحب این مقام، یک نفر به او گفت: چرا جرأت کردی رفتی؟ ممکن بود باران نبارد. فرموده بودند: دماغ نفس به خاک مالیده میشد، خودم آدم میشدم، به نفع خودم میشد و درجهی خودم بالاتر میرفت. راه خدا این است که حالا اگر حسد یا تکبّر علاج نشد حدّاقل به آن ترتیب اثر ندهی «إِذَا خِفْتَ أمراً وَقَعَ فِیهِ» از چیزی که میترسی خود را در آن موقعیت واقع کن، به سمت آن برو.
عوارض عدم درمان بیماریهای قلب
می فرماید: «إنَّ الأخلَاق مَذمومَهً فِی القَلبِ هِیَ مَغَارِسُ المَعَاصی فَمَن لَم یُطَهِّر نَفسَهُ مِنهَا» کسی که خود را از این رذائل اخلاقی پاک نکند، از حسد و کبر و بدبینی و بخل خود را تطهیر نکند، اینکه آقا به مکّه میرود و وقتی برگشت میشود حاجی زهر مار به همین دلایل است. دین، دین بازی نیست، شخص متخصّصی مانند ملّا مهدی این مطلب را بیان میکند. «فَمَن لَم یُطَهِّر نَفسَهُ مِنهَا لَم تَتِمَّ لَهُ الطَّاعَاتُ الظَّاهِرَهِ» عبادتهای ظاهری او نیز ناتمام است. مدام به مکّه و عمره برو، آنقدر که حساب نداشته باشی، بیست دفعه به عمره رفتهای امّا هنوز متکبّر هستی، بیست دفعه به حجّ واجب رفته ولی هنوز متکبّر است، هنوز بخیل است، هنوز بدبین است. چرا؟ چقدر بازی میکنی؟
خوبیها بدیها را از بین میبرند
آیت الله بهاءالدّینی فرمودند: بازیگری دیگر کافی است. «لِکُلِ شَیْءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ»[۱۲] در حدیث داریم که هر چیزی دوا دارد و دوای گناهان استغفار است. یک گناه سراغ تو آمده، این بیماری است، استغفار کن، توبه کن تا از وجود تو برود و تمام وجود تو را در بر نگیرد. «وَ رَوَى إبنُ عَبَّاس عَنِ النَّبیّ (صَلَّى اللّه عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) أنَّهُ قَال» ابن عبّاس از رسول اکرم (علیه و علی آله الصّلاه و السّلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «لَمْ أرَی شَیْئاً أَحْسَنَ طَلَباً وَ لَا أَسْرَعَ إِدْرَاکاً مِنْ حَسَنَهٍ حَدِیثَهٍ لِذَنْبٍ قَدِیمٍ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرِینَ» آدم یک عمر در این حدیث میماند. پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: من زیباتر و سریع الاثرتر ندیدم. زیباتر و چیزی که زودتر اثر کند. از چه چیزی؟ از یک حسنهی تازه در مقابل یک گناه کهنه. یک گناه انجام داده و اصلاً به یاد نداشته که آن کار را انجام داده است. کاری انجام داده و اصلاً به آن اهمّیّت نداده و بعد از مدّتی با خود میگوید: آیا من بودم که آن گناه را انجام دادم؟ میفرماید: استغفار کند یا کار نیکویی برای از بین بردن آن گناه انجام دهد، مثلاً گناهی کردیم حالا دلی را شاد کن، چیزی به فقیر بده، کاری انجام بده، میفرماید: آن گناه از بین میرود و آیه را هم میخواند «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[۱۳] حسنات سیّئات را از بین میبرند. «ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرِینَ» این سخن تذکّری برای ذاکرین است که فکر کنند ببینند چه خدایی داریم که ما بدی میکنیم ولی اگر خوبی کردیم این خوبیها آن بدیها را از بین میبرد.
جمعبندی
خدا توبه را قرار داده است که بیماری روحی و درونی ما اصلاح شود، خدا توبه را شرعی کرده، در حقّ ما مرحمت فرموده است.
آخرین جملهی درس ما این بود: «وَ یَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَهِ» ای خدایی که مفاسد روحی و درونی بندگان را با توبه اصلاح میکنی. توبه ما را اصلاح میکند. اگر اصلاح نکنیم و جلوی این مفاسد درونی را نگیریم مثل همان مثالی که برای شما در مورد طبّ ظاهری بیان کردم که اگر جلوی بیماری را نگیریم به قلب و کلّیّه آسیب میرساند، بیماریهای روحی هم همینطور هستند. دقّت بفرمایید که اگر حسد را علاج نکنید تمام وجود شما را در بر خواهد گرفت، اگر تکبّر را علاج نکنید به جای دیگر آسیب میرساند. اگر توبه کنید و برگردید خدا اصلاح می کند و آن دسته از صفاتی را که خودت نمیتوانی آنها را ریشهکن کنی فرمودند: به آنها ترتیب اثر نده و إنشاءالله تعالی خدا به تو کمک میکند.
«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱]– الصحیفه السجّادیّه، ص ۶۶٫
[۲]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۶، ص ۱۵۰٫
[۳]– صحیفه السّجّادیّه، ص ۳۰٫
[۴]– همان، ص ۶۶٫
[۵]– سورهی انعام، آیه ۹۱٫
[۶]– سورهی نوح، آیه ۱۳٫
[۷]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۶۶٫
[۸]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۲، ص ۵۰۱٫
[۹]– نهج البلاغه، ص ۵۴۳٫
[۱۰]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۲، ص ۵۰۱٫
[۱۱]– مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۴، ص ۳۰۶٫
[۱۲]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۲، ص ۵۰۱٫
[۱۳]– سورهی هود، آیه ۱۱۴٫
پاسخ دهید