در این متن می خوانید:
      1. نورانیّت پیدا کردن با خواندن دعای صحیفه
      2. معنای واژه‌ی عُده در اصطلاح عربی
      3. پناه بردن به خدا هنگام غصّه خوردن
      4. مدح حکّام زمان از سوی شعرا
      5. بد سیرت بودن بلال از دید اهل تسنّن
      6. مفاهیم الهام بخش توکّل و استجابت دعا
      7. مستجاب شدن دعا در حق دیگران
      8. خوار شدن سختی‌ها در برابر قدرت خدای متعال
      9. مستجاب شدن دعا با مفاهیم
      10. داستانی از مرحوح حاج میرزا حکیم
      11. حفظ حریم تلویزیون
      12. نسبت دادن دعاهایی به امیر المؤمنین (علیه السّلام)
      13. تکرار ابیات و حاصل شدن فرج برای شخص خواننده
      14. الهام کردن توکّل با مضامین
      15. زمین و آسمان آیاتی از آیات خدای متعال
      16. داستان مرد انگشترساز
      17. نقل ابیاتی منصوب به امیر المؤمنین (علیه السّلام)
      18. چشیدن آسانی بعد از تحمّل سختی‌ها
      19. نفرت و انزجار شیطان از سجده‌ی حضرت آدم
      20. چنگ زدن به ریسمان الهی در سختی‌ها و مشکلات
      21. اصلاح چیز فاسده شده در نزد خدای متعال
      22. معنای مختلف انکار
      23. شکایت خدا در سوره‌ی نوح
      24. تغییر دادن چیزهایی ناپسند نزد خدای متعال
      25. عافیت خواستن قبل از مبتلا شدن به بلا
      26. جوانی، بیکاری، پول زیاد بالاترین مفسده
      27. حفظ حدودهای شرعی در ایام عید

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَکْرَم‏ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبینَ الطَّاهرِینَ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمیعِ أنبیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ ملائِکَتِهِ وَ لَا حَولِ وَ لا قُوَّهَ إلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ».

نورانیّت پیدا کردن با خواندن دعای صحیفه

از دعای شریف مکارم الاخلاق به این قسمت رسیدیم که این‌ها کلمات عرشی است. حتّی یک موقع یکی از علما در گذشته گفته است اگر یک نفر یکی از دعاهای صحیفه را درست بفهمد و به یک دعا از این ۵۴ دعا دقّت کند، نورانیّت پیدا می‌کند، چه برسد به همه‌ی صحیفه. این‌ها ذره ذره برای سعادت دنیا و آخرت ما است و همه عرشی است. چون یک معصوم گفته است، آن‌ها وصل به غیب هستند.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (22)

معنای واژه‌ی عُده در اصطلاح عربی

این بخشی از دعای مکارم الاخلاق است. «اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ»[۱] خدایا تو ذخیره‌ی من هستی، اصلاً عربی «عُدَّه» یعنی چه؟ می‌گوید «العُدَّهُ بِالضَمّ: مَا أَعدَدتَهُ وَ هیأتَهُ لِحَوادِثَ الدَّهر مِنَ المَالِ وَ السِّلاح»[۲] چیزی را که از مال و سلاح و پول و آذوقه برای حوادث دهر ذخیره شود، به این عدّه می‌گویند. خدایا «إِنْ حَزِنْتُ»[۳] اگر غصّه خوردم، تو ذخیره‌ی من هستی. آدم غصّه‌دار می‌شود، بالاخره بشر هستیم، گفتند در این دنیا کسی بی‌غم نباشد، البتّه شعر آن یک مقدار پشت وانتی است، ولی درست است. بعضی شعرها است که ساده است ولی پشت وانت هم می‌نویسند، وقتی فکر کنیم می‌بینیم درست است.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (18)

پناه بردن به خدا هنگام غصّه خوردن

«اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ» غصّه داری جدّاً خدا را باور کن، خدا قادر است که برطرف کند. خدا شاهد است چیزهایی که ما فکر می‌کنیم نشدنی است، می‌شود، خدا شاهد است از این‌ها در زندگی خود دیدیم. غصّه می‌خورید، به خدا پناه ببرید، در باز است.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (21)

مدح حکّام زمان از سوی شعرا

«وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ» ببینید انتجاع به معنای طلب خیر کثیر است. البتّه به خاطر لغت آن یک شعر برای شما بگویم. چون ما لغت‌ها را با شعرهای عربی توضیح می‌دهیم، قاعده‌ی علمی است. شاعری به نام ذو الرّمه که از عشاق عرب است. ایشان از حکّام زمان یکی را مدح می‌کرد، قاعدتاً این چیزها بود، مدح می‌کردند حالا خوفاً یا رجاءً بوده بالاخره پول می‌گرفتند یا می‌ترسیدند. یک روز ایشان می‌آید می‌بیند مردم جمع شدند و به آسمان نگاه می‌کردند که ببینند یک ابری در آسمان پیدا است، یک خبری است، حاکم آن زمان هم بلال بود. خلاصه خیلی شاه قدری بود، ولی حیف ای کاش از این قریحه صرف یک آدم بی‌فایده‌ای کرده است. می‌گوید: «رَأیتَ النَّاسَ یَنْتَجِعونَ غیثا»[۴] -انتجاع یعنی طلب خیر کثیر- دیدم مردم باران رحمت می‌خواهند، گفتم: باران چیست؟ «فَقُلتُ لصیدح: انتجِعِی بلالا» گفتم این را امیدوار شوید.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (17)

بد سیرت بودن بلال از دید اهل تسنّن

بلال یک قاضی بود که اهل تسنّن می‌نویسند «سیّئه‌ی السّیره» بد سیرت بوده است. دو نفر که پیش او می‌آمدند، زود قائله تمام می‌شود. به یکی می‌گفت: تو برو، به دیگری می‌گفت: تو بمان، تو آزاد هستی. می‌گفتند: تو از کجا می‌فهمی؟ می‌گفت: «سَکنَ فی قلبی» او در دل من نشست، دیدم گناهی ندارد. این‌طور قضاوت می‌کرد.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (19)

مفاهیم الهام بخش توکّل و استجابت دعا

«انتَجَعتُ فُلاناً: إِذَا طَلَبتَ مَعروفَهُ»[۵] یک احضار از او می‌خواهی ببین انتجاع. «وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ»[۶] خدایا اگر من محروم شدم از تو طلب معروف می‌کنم. خدایا می‌شود، به من هم بده.

در گذشته هم مختصر گفتم این خواهرها و برادرها دقّت بفرمایند، إن‌شاء‌الله این عطف به چیزهای دیگر نشود. ما بسیاری از این دعاها را که از ائمّه داریم، این‌ها این‌طور نیست که چون یک کلماتی کنار هم قرار گرفته مستجاب می‌شود، ببینید این‌ها بر حسب مفاهیم باعث استجابت می‌شود یعنی مفاهیم آن الهام‌بخش توکل است.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (20)

مستجاب شدن دعا در حق دیگران

الآن خیلی از افراد می‌گویند گرفتاری داریم، من به عنوان یک برادر دینی دعا می‌کنم، چون روایات زیادی داریم که وقتی برادر دینی دعا کند… گفت: با دهان غیر کی کردی گناه. اصلاً غیر آدم را دعا کند مستجاب می‌شود حالا من باشم یا کس دیگری باشد. بیشتر مواقع آن مفاهیم است که باعث استجابت دعا می‌شود، مثلاً بگویند برو دعای هفتم صحیفه‌ را بخوان، زود یادداشت می‌کنند که چه موقع بخوانم؟ چند بار بخوانم؟ و در لیست همیشگی رفت. شما دعای هفتم صحیفه را در خانه مطالعه کنید، اصلاً کار نداشته باشید که من گفتم یا نگفتم.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (15)

خوار شدن سختی‌ها در برابر قدرت خدای متعال

این مضامینی که امام سجّاد (علیه السّلام) در مورد خدا می‌گوید، کسی آن‌ها را باور کند، مشکل او حل می‌شود؟ می‌گوید «یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ»[۷] ای کسی که گره‌ی ناگواری‌ها به دست او باز می‌شود. «ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ‏» خیلی سخت است، می‌گویند باید این را ببینی، آن را ببینی، گرفتار شدیم، سخت است، امّا این‌جا می‌گوید «ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ‏» سختی‌ها در برابر قدرت تو خوار شدند، این‌ها اصلاً چیزی نیست.

بنده یک نفر را می‌شناختم، شاید ۵۰ سال پیش بود یک گرفتاری داشت، صاحب دلی هم بود، گرفتار یک آدم بداخلاق بد نفسی شده بود. جوانان عزیز إن‌شاء‌الله از خدا بخواهید نفسانیّات خوب، صفات عالیّه کسب کنید، بد نفس بودن خیلی خوب است. این‌که بدی کسی را بخواهد، از بدی کسی خوشحال شود. خلاصه او گرفتار یک بد نفسی شده بود که اصلاً شاید با پول و ریش سفیدی کار درست نمی‌شد.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (13)

مستجاب شدن دعا با مفاهیم

من یک صاحب دلی را می‌شناختم، می‌گوید روز جمعه در همین تهران به محله‌ی دولاب رسیدم. الآن هم که دولاب جزء تهران شده است، الآن دروازه دولاب و فلان می‌گویند، این‌ها بالاخره جاهایی بود که کشاورزی می‌کردند، کشت و زرع بود، بنده فکر کنم مختصر دیده بودم. الآن دیگر شهر شده است. رفتم دیدم عصر جمعه یک مسجد خرابه‌ای است، در آن باز است و گرد و خاک گرفته است. گفتم بالاخره هر چه که است خانه‌ی خدا است، حتماً نباید چلچراغ داشته باشد. می‌گوید رفتم دعای هفتم صحیفه‌ی سجادیه را شروع کردم، یک دفعه دیدم یک حالی به من دست داد، گفتم اگر یک چنین خدایی بالای سر من است، اصلاً این درست نشود به قول خودمان به جهنّم که درست نشد، بیرون آمدم، رفتم دیدم مشکل حل شده است. عجب همان بد نفس می‌گوید بفرمایید، هیچ تمام شد منتها ما این‌ها را باور نمی‌کنیم، فکر می‌کنیم این‌ها ورد است. این کلمات را بگویید، می‌نشیند. این مفاهیم است که دعا را مستجاب می‌کند.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (10)

داستانی از مرحوح حاج میرزا حکیم

در تبریز من بچّه بودم، یک پزشکی به نام حاج میرزا حکیم بود. وقتی هم مرحوم شد یک تعزیه‌داری عجیبی شد، مردمی بود، از او تجلیل کردند. او طب جدید خوانده بود، مثل این‌که طب قدیم هم می‌دانست، یک هاونگی هم نزدیک میز او بود. نسخه می‌داد، گاهی هم داخل آن هاونگ یک چیزی می‌کوبید. مردم خیلی او را دوست می‌داشتند، می‌گفت من دکتر جهنّمی هستم. می‌گفتند: چرا؟ می‌گفت: هر کس همه جا می‌رود و نتیجه نمی‌گیرد، می‌گویند جهنّم یک سری هم پیش او برویم. حالا ما هم جهنّم یک بار دیگر بگوییم.

این‌ها را باور کنید، این‌ها قصّه نیست. فقط این عوام‌بازی را باید طلاق بدهیم، جمع کنیم، نمی‌‌گویم همه امشب ملاصدرا شویم، امشب آقای قاضی شویم، نه، بالاخره آن فضایلی که دارید، قدر همان‌ها را بدانید، عوام‌بازی نکنید، خدا شاهد است.

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (8)

حفظ حریم تلویزیون

خدا خیر دهد یک خانمی از بستگان بود، واقعاً کسانی که می‌فهمند، خانم هم که می‌گویم فیلسوف نبود، امّا عقل خود را به کار انداخت، گفت: در تلویزیون یک آقایی یک دعایی را گفته است که این دعا بی‌نظیر است، فلان است، به فلانی بگویید اگر چنانچه این صحیح است ما آن را چاپ کنیم. از این فامیل‌های ما بودند، واقعاً چند بار او را دعا کردم. آوردند دعا را به من دادند یعنی در همان وسیله‌های دیچیتالی دو، سه خط فرستاده بودند. خواندم دیدم ای وای، بعد رفتم پیدا کردم، چطور این آقا در تلویزیون این دعا را گفته است. این تلویزیون از روی خون شهداء رد شده است، شما نبودید که ببینید در این تلویزیون چه بود، ما هم نداشتیم، از این و آن می‌شنیدیم که همه چیز بود. حالا دینی شده است، شخصیّتی مثل آیت الله جوادی در آن حرف می‌زند. بالاخره باید دوستان صدا و سیمای ما حریمی تلویزیون را نگه بدارند، والله این تلویزیون حریم دارد، سیمای کشور است. بعضی قسمت‌ها صدای آمریکا پخش می‌کند والله العظیم این را به عنوان مسخره پخش می‌کنند. خودم دیدم برخی از صحبت‌های آقایان طلبه را برمی‌دارند و در صدای آمریکا مسخره می‌کنند و می‌خندند. یعنی حتّی کار به این‌جا رسیده است که ما بعضی مواقع ملعبه‌ی دشمن هم بشویم. حرف درست بزنید یا مدام حرف‌هایی است که درست است، ولی نمی‌شود رسانه‌ای کرد، واجب نیست که در رسانه بگویید. چند روز پیش یک برنامه‌ای گذاشته بودند که یک خانمی گفت: فلسفه‌ی حجاب این است که چشم‌های مرد یک اشعه‌ای دارد که صورت زن را خراب می‌کند، فردا از صدای آمریکا پخش می‌شود که آن چه نوع اشعه‌ای است که صورت را خراب می‌کند؟

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (6)

نسبت دادن دعاهایی به امیر المؤمنین (علیه السّلام)

ایشان این دعا را آوردند و به من دادند. مدرک را در خانه داشتم، آوردم و یکی از دوستان دیگر هم آقایی کرد و یک مدرک دیگری تهیّه کرد، من چیزی نیستم، ولی ۶۰ سال منبع‌شناسی کردم، من ریش نداشتم شروع به منبع‌شناسی کردم تا حالا که پیرمرد شدم. شما یک نجار خوب را احترام می‌کنید، از او قبول می‌کنید، می‌گویید کار نجار خوب است، برای فلان خانم در و پنجره ساخته کار او خوب است، من هم مثل همان نجار حساب کنید، اصلاً روحانی نه. آوردم نگاه کردم، ما به فضل الهی آن جمله‌ها را می‌شناسیم، یکی از رشته‌های ما اصلاً نثرشناسی است، از نعمت خدا تشکّر می‌کنم، این را بی‌تعارف می‌گویم، خیلی این چیزها را نمی‌فهمند، حالا به شما نمی‌گویم که شما خود اهل فضل هستید. ما یک بخشی به نام سبک‌شناسی و نثرشناسی داریم. من نگاه کردم دیدم این دعا ساخته و پرداخته‌ی عصر قاجار است، ولی به امام مظلوم، امیر المؤمنین (علیه السّلام) نسبت داده شده است و از تلویزیون هم قرائت شده است. یک جمله‌هایی در آن بود که من مضطرب شدم، آن‌چنان این‌ها را به هم بسته بودند، نمی‌دانم به شما چه بگویم، نمی‌توانم بگویم.     

بنابراین یک خانمی که نه آقای قاضی است، نه فیلسوف است، ولی خدا یک عقلی به او داده است، می‌گوید بگذار بگویم ببینم واقعاً این درست است، با یک اهل خبره‌ای مشورت کنم، ببینم چطور است؟ اگر به من هم دارو بدهند با دکتر مشورت می‌کنم بعد می‌خورم. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[۸].

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (7)

تکرار ابیات و حاصل شدن فرج برای شخص خواننده

حکایت ملّا احمد نراقی (رضوان الله علیه) را بگویم. می‌فرماید: «مَن کَرَّرَ هَذهِ الأبیات… حَصَلَ لَهُ الفَّرَج … فَهُوَ مِنَ المُجَرَّبات» اگر این را عالمانه گوش بدهید، عربی آن هم لازم نیست، فارسی آن را بخوانید کافی است، اگر عوامانه باشد هیچ فایده‌ای ندارد. بنویس بده ببینم یک آقایی در جلسه می‌گفت، یک خانمی در جلسه می‌گفت، چه موقع بخوانم؟ چه تعداد بخوانم؟ به لیست عوام رفت و هیچ موقع هم هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرید، چنان‌که تا حالا هم هیچ اتّفاقی نیفتاده است. مرحوم حاج ملا احمد نراقی نوشته است که هر کس این ابیات را تکرار کند، «حَصَلَ لَهُ الفَّرَج» فرج برای او حاصل می‌شود «فَهُوَ مِنَ المُجَرَبَّات» خودش هم مجرّب است. یعنی چه؟ مگر این ابیات چیست؟

FatemiNia-13951217-Sahifeh70-ThaqalainSite (5)

الهام کردن توکّل با مضامین

آدمی که عوام بازی را جمع نکرده است، فکر می‌کند این ف، ق، ل، الف، زَبَر، زیر این‌ها است که حاجت را برآورده می‌کند. برای همین هم هیچ وقت مستجاب نمی‌شود. امّا اگر درست نگاه کنید، این مضامین است که توکّل را به شما الهام می‌کند و قوی می‌کند و حاجت شما برآورده می‌شود. حالا آن‌ها چیست؟

داستان این است، قبلاً هم گفتم، الآن هم کسانی که نشنیدند بشنوند. البتّه این‌ها زیاد است، به قول مرحوم والد هم (قدس سره) می‌گفت زمین و آسمان پر از این‌ها است منتها ما فقط یکی را سراغ می‌کنیم.

زمین و آسمان آیاتی از آیات خدای متعال

خدا رحمت کند سیّد بزرگواری در قم بود که من با او کار کردم، زندگی کردم، چاپخانه داشت، من در چاپخانه‌ی او یک کتاب چاپ کردم. محرم آقای طباطبایی بود. گفت: یک روزی من با آقا کار داشتم، آن زمان تلفن هم نبود، در خانه‌ی آقا را می‌زد که آقا امری، فرمایشی دارید. بر حسب عادت یک روزی رفتم در زدم، دیدم آقا نیست، اصلاً کسی در خانه نیست. از کنار گوشم یک صدایی آمد که آقا در قبرستان نو است، این را خود آن سیّد به من گفت. شاید یک مشکلی بود. گفت: آماده شدم که بروم پیش آقا قسم بخورم که به خدا قسم من این را شنیدم. می‌گوید رفتم تا آقا دید من مضطرب هستم و این طرف و آن طرف می‌زنم، علّامه‌ی طباطبایی گفت: دست و پایت را گم نکن، از این صداها زیاد است ولی گیرنده ندارد. زمین و آسمان پر از آیات خدا است. این‌جا فقط نقص در قابل است، در معطی نقص نیست، او جواد است، کریم است، سفره را باز کرده است.

داستان مرد انگشترساز

این اتّفاقات یک قطره‌ای از دریا است. می‌گفت: یک نفر آدم خیلی با قدرتی، حاکمی آمد، به یک انگشترساز نگینی داد، گفت: این را برای من بساز، خیلی قیمت داشت. مثل این‌که مرحوم نراقی نوشته است حکمای ترک و حکمای یونان هم گفته بودند این نگین عدیل ندارد، خیلی قیمتی است. این بنده خدا آمد این انگشتر را سوار کند، افتاد و چهار قسمت شد. مرگ را در نظر گرفت، آن صاحب نگین آدم جائری بود. به مردن خود یقین کرد. بیرون آمد و از ناراحتی مدام راه می‌رفت. یکی رسید گفت: من تو را خیلی غصّه‌دار می‌بینم، «أَرَاکَ مَغْمُوماً» گفت: تو را به خدا برو، بگذار به حال خود باشم. گفت: یعنی چه؟ بگذار به تو کمک کنم. گفت: هیچ کمکی نمی‌توانی بکنی، فقط وقت من را می‌گیری. گفت: حالا بگو شاید توانستم کاری انجام بدهم. خیلی اصرار کرد، او هم مأمور خدا بود. گفت: قضیه این است، این نگین افتاده و چهار قسمت شده است. گفت: به خانه برو و این ابیات را بخوان، درست دقّت کن، می‌شود. او رفت، دید این ابیات خدای دیگری را نشان می‌دهد. این‌که می‌گویند مضامین درست می‌کند، مضامین نه الف و ب. یک کاغذی عرق کرده و صد لایه کرده و خواسته باز کند، گفتند: چیست؟ می‌گوید: یک خانمی در جلسه به من داده است. فکر می‌کند شق القمر شده است، وحی نازل شده است. این همه دعا در صحیفه‌ی سجادیّه و قرآن آمده چیست؟! خانم فرمودند.

نقل ابیاتی منصوب به امیر المؤمنین (علیه السّلام)

مختصر به فارسی هم بگویید کافی است، عربی هم نمی‌خواهد. می‌گوید: -منصوب به امیر المؤمنین (علیه السّلام) است-

          «وَ کَمْ لِلَّهِ مِنْ لُطْفٍ خَفِیٍّ             یَدِقُّ خِفَاهُ عَنْ فَهْمِ الزَّکِی»[۹]

خدا چقدر الطاف خفیّه‌ای دارد که به ذهن آدم‌های بسیار زیرک و دانا نمی‌رسد، این یک گرفتاری است. ۱۰ افلاطون بنشینند، هر کدام۵۰ حدس می‌زنند، ۱۵۰ حدس می‌شود، فردا دیگر هیچ کدام نیستند، یک شخص دیگری بود، از یک جای دیگری حل شد.

         «وَ کَمْ أَمْرٍ تُسَاءُ بِهِ صَبَاحاً             وَ تَأْتِیکَ الْمَسَرَّهُ بِالْعَشِی»

چقدر کارها است که تو به خاطر آن صبح غصّه‌دار هستی، شب شاد هستی، اصلاً رفته است. آن حکومت چپی که چند روز در تبریز دایر شد، گفته بودند پدر من و تعدادی از روحانیان را روز چهارشنبه‌ای مثل گوسفند می‌کشیم. می‌گویند ترس یک ژنی است، در بعضی از است، در بعضی نیست، کسانی که پزشکی خواندند می‌دانند. من شنیدم دو نفر ابدا در عمر خود نترسیدند یکی مرحوم امام (رضوان الله علیه) بود. امام گفت: من هیچ موقع نترسیدم. یکی هم پدر من بود، از هیچ چیز نمی‌ترسید، می‌گفت: ترس یعنی چه؟ پدرم کار خود را انجام می‌داد، به او می‌گفتند آقا فردا شما را دستگیر می‌کنند، می‌گفتند چهارشنبه شما را می‌برند، واقعاً هم می‌کشتند. حکومت غلام یحیی بود و خیلی چیزهای دیگر که ما آن موقع اصلاً نبودیم. چهارشنبه‌ای که می‌خواستند آن‌ها را ببرند و بکشند، سه‌شنبه آن‌ها متلاشی شدند، اصلاً از بین رفت، سالبه به انتفاع موضوع شد. «وَ کَمْ أَمْرٍ تُسَاءُ بِهِ صَبَاحاً» چه کارهایی است که صبح به وسیله‌ی آن غصّه می‌خوری. «وَ تَأْتِیکَ الْمَسَرَّهُ بِالْعَشِی» شب شادی می‌آید، ای خدا الحمدلله درست شد.

چشیدن آسانی بعد از تحمّل سختی‌ها

«کَمْ یُسْرٍ أَتَى مِنْ بَعْدِ عُسْرٍ             وَ فَرَّجَ کُرْبَهَ الْقَلْبِ الشَّجِی‏»

چقدر آسانی‌ها است که بعد از مشکلات می‌آید و قلب غصّه‌دار تو را شاد می‌کند. این‌ها را به امیر المؤمنین (علیه السّلام) نسبت دادند، خیلی زیبا است.

«إِذَا ضَاقَتْ بِکَ الْأَحْوَالُ یَوْماً             فَثِقْ بِالْوَاحِدِ الْفَرْدِ الْعَلِی‏»[۱۰]

یک روز دیدی عرصه خیلی تنگ شد، به آن خدای یگانه‌ی بلندمرتبه‌… نماز می‌خوانی چه می‌گویی؟ «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى» این اعلی است. فرعون گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏»[۱۱] گِل در دهان او ماند، خفه شد، تمام شد. داشت می‌مرد، گفت: «آمَنْتُ»[۱۲] ایمان آوردم. از معجزات قرآن است. گفت: «آلْآنَ»[۱۳]«آلْآنَ» یعنی الآن. «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ» الآن ایمان می‌آورید؟! دیگر تمام شد. ببینید چقدر زیبا است. «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ» نگفت تو را نجات می‌دهیم، نه، لاشه‌ی تو را نجات می‌دهیم. الآن بدن فرعون در موزه است. «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً» الآن لاشه‌ی تو را نجات می‌دهیم، نمی‌دهیم تمساح‌ها بخورند. همین هم شد. این یک چیزی است که برای خودش است، اعلی است.

نفرت و انزجار شیطان از سجده‌ی حضرت آدم

می‌گویید «سُبحانَ رَبِّی الأعلی» آن‌قدر شیطان ناراحت می‌شود. در حدیث داریم وقتی بنی آدم به سجده می‌رود، شیطان می‌خواهد دق بکند، چون سر سجده او را رانده‌اند. سجده کنید. سجده‌های نماز که است، گاهی مواقع یک اتاق خلوتی است، سجده‌ی نماز هم نیست، یک سجده‌ای به همین شکل انجام بدهید. یک نفر با شخصی بحث می‌کرد، گفت: من ده دلیل عقلی برای تو می‌آورم، ده دلیل نقلی و ده دلیل هم به همین شکل می‌آورم. واقعاً سجده‌ی به همین شکل هم داریم. اصلاً نماز که می‌خوانید سجده دارد، بعد از سجده شکر دارد، قرآن می‌خوانید سجده‌ی قرآن دارد، این‌ها درست. امّا این چیزهایی که می‌گویم از خودم نمی‌گویم، از روی دلیل می‌گویم. گاهی مواقع در اتاق خلوت است، کسی نیست یک سجده‌ای به جا بیاورید، خیلی چیزها به دست می‌آورید.

چنگ زدن به ریسمان الهی در سختی‌ها و مشکلات

«إِذَا ضَاقَتْ بِکَ الْأَحْوَالُ یَوْماً             فَثِقْ بِالْوَاحِدِ الْفَرْدِ الْعَلِی‏»[۱۴]

این جمع‌بندی مولا امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. -تا صورت پیوند جهان بود علی بود-

«إِذَا ضَاقَتْ بِکَ الْأَحْوَالُ یَوْماً             فَثِقْ بِالْوَاحِدِ الْفَرْدِ الْعَلِی‏»

وقتی به تنگنا افتادی فقط به آن بلند مرتبه، به آن خدای قدرت مطلق و یگانه که مزاحم هم ندارد، فقط خودش است. اگر اله دیگر بود مزاحمت می‌شد. این شعر را چند بار خواند و دید آقای قلدوری که انگشتر برای او بود، در آن زمان حاکم بود، آمد گفت: دیگر او آمده که من را ببرد و دار بزند. زن و بچّه خداحافظ. گفت: استاد یک زحمت برای شما دارم، آقا سلام رساند، -آقای قلدری که در رأس کار بود- گفت: زنان من مثل این‌که چند زن داشت- سر نگین دعوا کردند، آن را چهار قسمت کن، زحمت تو را هم جبران می‌کنیم. او هم آدم عاقلی بود.

پدر من می‌گفت دروغ گفتن حرام است، راست گفتن هم واجب نیست. مثلاً همسایه‌ی ما نشسته است، من بگویم این را می‌بینید، این را ۲۰ تومان خریدم، چرا بی‌مقدّمه بگویم؟ پس دروغ گفتن حرام است، راست گفتن واجب نیست. او هم گفت: چشم، دیگر نگفت بله اتّفاقاً شکست، آن‌ها هم به سراغ آن آمدند. گفت: چشم.

اصلاح چیز فاسده شده در نزد خدای متعال

«وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ وَ بِکَ اسْتِغَاثَتِی إِنْ کَرِثْتُ»[۱۵] خدایا اگر من… «کَرَثَهُ الغَمّ … اشتدُّ عَلیه»[۱۶] غصّه‌ی زیاد را می‌گویند. یک غصّه‌ی شدید آمده، می‌گوید تو را به فریاد می‌طلبم. «وَ عِنْدَکَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ» یک موقع یک چیزی از دست آدم می‌رود، دیدید خانواده‌ها چند بار جلسه می‌گذارند، به یاد داری؟ حیف. می‌فرماید: خدایا چیزی که فوت می‌شود و از دست می‌رود، در نزد تو آن عوض دارد، حالا به جای این‌که بنشینی و مدام آه بکشی، سر سفره زن و بچّه را به هم بریزید، بگویید خدایا این را برای من جبران کن، چه اشکالی دارد. همین قسمت دعا را هم بخوان. بگو از ولیّ تو امام سجّاد یاد گرفتم. «وَ عِنْدَکَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ  وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ» خدایا چیزی که فاسد شده است، در نزد تو یک اصلاح هم دارد. بچّه‌ی من نماز نمی‌خواند چه کار کنم؟ ناامید شوم؟ یک قبر بکنم و در آن دراز بکشم؟ نه، ممکن است اصلاح شود، چرا این‌طور می‌گویید؟ فوت شده عوض دارد، فاسده شده اصلاح می‌شود.

معنای مختلف انکار

«وَ فِیمَا أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ» انکار چند معنا دارد: یک وقت انکار به معنای جهد است. آقا شما این کار را انجام دادی؟ نخیر، من این کار را انجام ندادم. این یک معنای این کار است. یک وقت انکار به معنای نپسندیدن و آن را زشت دانستن است. این‌ها لغت‌های مهمی است، این‌ها را عنایت بفرمایید. می‌گوید: «وَ أنکَرتَ عَلیهِ فِعلَهُ إنکاراً عِبتَهُ»[۱۷] او را عیب‌دار دیدی. آقا چه کاری انجام دادی؟ مثلاً دیده یک کاری انجام دادید، می‌گوید این چه کاری بود که امروز انجام دادی؟ به آن انکار می‌گویند. حالا خدا بعضی از کارهای ما را هم نمی‌پسندد، خدا به فریاد ما برسد. محاسبهً نفس را برای این گذاشتند که ببینیم چه چیزی را نمی‌پسندند، آن را اصلاح  کنیم. خدا ارحم الرّاحمین است، چیزی نمی‌گوید، ولی خیلی بزرگ است، شکایت می‌کند.

شکایت خدا در سوره‌ی نوح

بعضی مواقع یک بشر به خانه‌ی ما می‌آید، می‌گوییم ببین من آمدم عبور کنم استکان او را برداشتم، تو می‌گویی او ناراحت شد؟ جلسه می‌گذاریم، ولی برای ارحم الرّاحمین جلسه نمی‌گذاریم، صبح تا شب غیبت می‌کنیم، صبح تا شب افتراء می‌زنیم. چون ارحم الرّاحمین است؟ بله. در سوره‌ی نوح (علیه السّلام) نگاه کنید، شکایت کرده است، گفته درست است من با شما کاری ندارم، ولی «ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً»[۱۸] چرا برای خدای خود وقار نمی‌گیرید، چون این خدا خیلی بزرگ است، حرمت او را نگه بدارید.

تغییر دادن چیزهایی ناپسند نزد خدای متعال

«وَ فِیمَا أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ»[۱۹] یک چیزهایی هم که از ما نمی‌پسندید نزد تو تغییر است، قدرت داری که آن را تغییر بدهی. خیلی زیبا است. ببینید سیّد علی خان چه معنای زیبایی کرده است، خدا روح او را شاد کند. می‌فرماید: «یعنی أَنَّکَ قَادِرٌ عَلى تغییرُ مَا لا تَرتَضیه بِمَا تَرتَضیه»[۲۰] یعنی تو قادر هستی چیزی را تغییر بدهی که نمی‌پسندی به چیزی که می‌پسندی. «فَامْنُنْ عَلَیَّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیَهِ»[۲۱] خدایا بر من منّت بگذار قبل از این‌که به بلایی مبتلا شوم، به من عافیت بده. یک حدیث ناب برای شما بخوانم.

الآن یک مرض‌هایی پیدا شده، مرض‌های آخر الزّمان است. خدا به حقّ سیّد السّاجدین همه را حفظ کند. کسانی که مبتلا شدند شفا بدهد. یک حدیث دیدم که خیلی زیبا است. می‌فرماید: اگر کسی از بلایی بترسد و قبل از ابتلاء از خدا بخواهد که او را از آن بلا حفظ کند، خدا حفظ می‌کند، تضمین است. بگوید خدایا من را به آلزایمر مبتلا نکن، فردا مادربزرگم به دیدن من آمد مثلاً او را نشناسم. این‌ها بلاهای جدید است، سابق نبود.

مرحوم آیت الله العظمی ۱۰۸ سال داشت، من با یکی از علما به خدمت ایشان رفتیم. هر دو را شناخت و احوالپرسی کردند. چه کسی باور می‌کند. الآن تا سن بالا می‌رود، با دوست خود برخورد می‌کند، دوستش به او سلام می‌کند، می‌گوید جناب عالی؟! البتّه إن‌شاء‌الله هیچ کس مبتلا نمی‌شود. ولی می‌گویند در زمان قدیم یک نفر در بازار ورشکسته شد. طلبکارها می‌آمدند، یک نفر تاجر آمد به او گفت: من یک چیزی به تو می‌گویم، هر بصری یک ریشه‌ای دارد. تو آن را عمل کن، آن‌ها می‌روند. تو که پول نداری به آن‌ها بدهی. هر کسی آمد و اگر فحش هم دادند و ناسزا گفتند بگو بله. آمدند گفتند چرا پول مردم را نمی‌دهی؟ گفت: بله. مگر تو فلان هستی؟! دزد هستی؟! مال مردم خور هستی؟! بله. همه گفتند او دیوانه شده است و رفتند. اطراف او خلوت شد و سر فرصت دوباره تجارت خود را دایر کرد و دوباره کار خود را راه انداخت. آن کسی که به او یاد داده بود، آمد گفت: روش من چطور بود؟ گفت: بله. گفت: به ما هم بله.

عافیت خواستن قبل از مبتلا شدن به بلا

«فَامْنُنْ عَلَیَّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیَهِ» خدایا منّت بگذار قبل از این‌که بر من منّت بگذارند. خدایا به حق سیّد السّاجدین بر همه‌ی ما منّت بگذارد، این دعا را مستجاب کن که قبل از بلا به ما عافیت بده قبل از این‌که به بلا مبتلا شویم «وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَهِ» قبل از این‌که از تو درخواست بکنیم ما را غنی کن، پول بده، ثروت بده، در حدی که خراب نکنیم. جِده به معنای ثروت است.

جوانی، بیکاری، پول زیاد بالاترین مفسده

جوانان عزیز یک شعر است که برای شما می‌خوانم، شما خوب هستید ولی بعضی از جوان‌ها بیرون هستند می‌گوید: بر اندام آن‌ها آن‌قدر بریده شده است. می‌گوید: «إِنَّ الشَّبَابَ و الفَرَاغَ و الجِدَهْ»[۲۲] سه چیز دست به دست بدهند جوانی، بیکاری و پول زیاد. جوان است، بیکار هم است، پو.ل زیاد دارد.

         «إِنَّ الشَّبَابَ و الفَرَاغَ و الجِدَهْ             مَفْسَدهٌ للعَقْلِ أَیُّ مَفْسَده‏»

این سه یعنی جوانی، بیکاری، پول زیاد دست به دست بدهد بالاترین مفسده است.

«وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ»[۲۳] خدایا بر من منّت بگذار، قبل از این‌که من به گمراهی مبتلا شوم، خودت من را ارشاد کن. آدم یک موقع گمراه شود، من الآن شنیدم یک خانواده‌ای به هم ریختند، یک نفر در بین آن‌ها کافر شده است. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‏»[۲۴]. این دعا را هم که حضرت صادق (علیه السّلام) فرموده در قنوت‌ها و در سجده‌های خود «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ ثَبِّتْ‏ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»[۲۵] این هم زیاد بخوانید.

حفظ حدودهای شرعی در ایام عید

إن‌شاء‌الله دید و بازدید که می‌کنید یا به خانه‌ی شما می‌آیند تمام حدودهای شرعی را حفظ کنید، نگویید عید است، بخندیم و غیبت بکنیم، گفتند عید آن روزی است که شما در آن معصیت نکرده باشید. عید نوروز هم عید خیلی خوب است، عید ملّی ما است و به آن احترام می‌گذاریم. یک عیدی است که از خود تکوین برمی‌خیزد، تمام ذرّات عالم دست به دست هم می‌دهند، خوب است. إن‌شاءالله بر همه مبارک باشد.


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[۱]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۸٫

[۲]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۳، ص ۳۹۴٫

[۳]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۸٫

[۴]– أساس البلاغه، ص ۶۲۰٫

[۵]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۳، ص ۳۹۵٫

[۶]– الصحیفه السجادیه، ص ۹۸٫

[۷]– همان، ص ۵۲٫

[۸]– سوره‌ی نحل، آیه ۴۳٫

[۹]– دیوان أمیر المؤمنین (علیه السّلام)، ص ۴۹۴٫

[۱۰]– همان، ص ۴۹۷٫

[۱۱]– سوره‌ی نازعات، آیه ۲۴٫

[۱۲]– سوره‌ی یونس، آیه ۹۰٫

[۱۳]– همان، آیه ۹۱٫

[۱۴]– دیوان أمیر المؤمنین (علیه السّلام)، ص ۴۹۷٫

[۱۵]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫

[۱۶]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۳، ص ۳۹۵٫

[۱۷]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۳، ص ۳۹۶٫

[۱۸] – سوره‌ی نوح، آیه ۱۳٫

[۱۹]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫

[۲۰]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۳، ص ۳۹۶٫

[۲۱]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫

[۲۲]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۳، ص ۴۲۵٫

[۲۳]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۸٫

[۲۴]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۸٫

[۲۵]–  بحار الأنوار، ج ‏۵۲، ص ۱۴۹٫