حضرت استاد فاطمی نیا روز سه شنبه قبل از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل، به ادامه بحث شیرین سیری در صحیفه سجادیه پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
- طلب بخشش از خداوند متعال در ماه شعبان
- توضیحاتی پیرامون کلمهی «رمضان»
- آیا «رمضان» از اسامی خدا است؟
- بررسی کلمهی «رمضان» از لحاظ لغوی
- دعای امام سجّاد (علیه السّلام) در مورد حمد پروردگار
- عدم توانایی بنده در حمد خداوند متعال
- راهنمایی بنده توسط خدا به سوی رضوان الهی
- از ویژگیهای حمد واقعی
- ماه رمضان، یکی از راههای رسیدن به رضوان الهی
- ماه رمضان، پاککنندهی انسان از بدیها
- خودداری از پراکنده کردن حرف بدون منبع
- ماه رمضان، ماه امتحان و خودشناسی برای بنده
- احکام و اسرار عبادات
- احکام و اسرار نماز و سجده
- رعایت در خوراک در هنگام افطار
- رعایت احکام روزه برای افراد ناتوان
- حکم روزه برای کودک و نوجوان
- حدیث قدسی پیرامون شرافت روزه
- رعایت ادب در روزهداری و روزهخواری
- فضائل ماه رمضان در بیان امام سجّاد (علیه السّلام)
- احکام روزه گرفتن در قرآن
- اهمّیّت شبهای قدر
- بررسی برخی اشتباهات صرفی و نحوی در دعای عهد
- صاحبان شب قدر
- چگونه روزه انسان را اصلاح میکند؟
- رعایت ادب روزهداری
- پرهیز از حرامخواری در ماه مبارک رمضان
- قصد تقرّب در عبادات
- هشدار به جلوگیری از ملکه شدن رذائل اخلاقی
- حفظ شأن مدح اهل بیت (علیهم السّلام)
- بزرگداشت حاج شیخ حبیب الله ملکی تبریزی
- اهمّیّت جملهی شریف «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»
- شیوهی نگارش کتاب المیزان
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبیِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبینَ الطَّاهرِینَ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمیعِ أنبیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ ملائِکَتِهِ وَ لَا حَولِ وَ لا قُوَّهَ إلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ».
طلب بخشش از خداوند متعال در ماه شعبان
به دلیل اینکه ماه مبارک رمضان نزدیک است و بیشتر از چند روز به پایان ماه شعبان نمانده است، اوّلاً از خدا میخواهیم به حقّ امام زمان (علیه السّلام) همهی ما را بیامرزد. راوی میگوید: در ماه شعبان خدمت حضرت رضا (علیه السّلام) رسیدم. حضرت فرمود: به خدا بگو: خدایا، اگر در گذشتهی ماه شعبان من را نیامرزیدهای، در باقیماندهی آن ما را بیامرز. حالا هر مقدار که از ماه شعبان باقی مانده است إنشاءالله به گفتهی امام رضا (علیه السّلام) خدا همهی ما را بیامرزد.
من جملههایی از دعای امام سجّاد (علیه السّلام) در مورد ورود به ماه رمضان وارد را انتخاب کردهام و به مناسبت قرب به ماه مبارک رمضان و إنشاءالله آمادگی برای مهمانی خدا در اینجا با هم مذاکره کنیم.
توضیحاتی پیرامون کلمهی «رمضان»
قبل از اینکه دعا را شروع کنم در مورد کلمهی رمضان، توضیحات مختصری را عرض میکنم که البتّه در مورد آن صحبتهای زیادی مطرح شده است. بنده از آن گفتهها انتخاب کردهام و عرض میکنم.
آیا «رمضان» از اسامی خدا است؟
اوّلاً که بعضی از روایات گفتهاند: رمضان از اسمهای خدا است. باید به چنین چیزی رسیدگی بشود که آیا خدا چنین اسمی دارد یا ندارد؟ زیرا در بعضی از احادیث آمده است که نگویید رمضان آمد، رمضان رفت، بگویید ماه رمضان آمد و… اجمالاً این موارد از لحاظ سند و… باید بررسی بشوند.
بررسی کلمهی «رمضان» از لحاظ لغوی
و امّا اینکه «رمضان» از لحاظ لغوی یعنی چه؟ و هکذا روایات هم باز به آن تصریح میکنند، این است که لغویون میگویند: رمضان، یعنی «ر» و «م» و «ض»، بعضی بر این عقیده هستند که این حروف هر جا که باشد از آنجا حرارت و داغی استفاده میشود. مثلاً زمینی که آفتاب به آن بزند و آن را داغ کند میگویند: «الأرضُ رَمْضَاءُ»[۱]، زمینی که داغ شده، آفتاب آن را داغ کرده است. حالا چه حرارت و چه داغی در ماه رمضان وجود دارد؟ در روایت داریم. لغویون که اینطور گفتهاند و حدیث هم این مطلب را تأیید میکند و میفرماید: «سُمِّیَ رَمَضَانُ رَمَضَانَ لِأَنَّهُ یُحْرِقُ الذُّنُوب»[۲]، رمضان، رمضان نامیده شده است برای اینکه گناهان را میسوزاند. گناهان از بین میروند، به همین دلیل است که رمضان به این نام نامیده شده است. اجمالاً این بیان، مختصری است از اقوالی که در مورد رمضان آمده است.
دعای امام سجّاد (علیه السّلام) در مورد حمد پروردگار
امّا دعای امام (علیه السّلام) را شروع کنیم که البتّه قدری از این دعا را انتخاب کردهام که به عزیزان بگویم. از اینجا شروع میشود:
«قَالَ (علیه الصّلاه و السّلام) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ»[۳]، حمد، مخصوص خدایی است که ما را به حمد خود هدایت کرده است. اگر خدا هدایت نمیکرد ما که حمد کردن بلد نبودیم. حمد، کلید همهی کارها است. ، «وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ»، ما را از اهل حمد قرار داده است، چرا؟ «لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ»، برای اینکه در مقابل احسانهای خدا با این حمد، شاکر باشیم.
ببینید خدا چقدر کریم است؟ حمد را خود او داده است و بعد هم «وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ»، چیزی را که خود او یاد داده است، در مقابل آن پاداش هم میدهد، بهترین پاداش را هم میدهد!
عدم توانایی بنده در حمد خداوند متعال
حمد، چیز عجیبی است. در یک دعا داریم که میگوید: «الهی کلّما أقول لک الحمد وجب عَلَیَّ أن أقول لک الحمد»، «فَکُلَّمَا قُلْتُ لَکَ الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَیَّ لِذَلِکَ أَنْ أَقُولَ لَکَ الْحَمْدُ»[۴] خدایا، من هر چقدر بگویم «لَکَ الحَمدُ»، واجب است یک بار دیگر «لََکَ الحَمدُ» بگویم، چون همین «لََکَ الحَمدُ» گفتن یک نعمت است. بنابراین به همین دلیل است که هیچ کسی از عهدهی حمدِ شکر خدا بر نمیآید.
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ، حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا، وَ یَرْضَى بِهِ عَنَّا»[۵]، امام (علیه السّلام) به صورت بسیار زیبایی از اینجا به بعد وارد ماه مبارک میشود. «حَبَانَا»، «حَبَ ۰۵:۵۵؟؟» یعنی «أعطَانَا بِلَا عَوَض». عطیهی بلا عوض را حباء میگویند؛ یعنی حمد مخصوص خدایی است که بلا عوض این را به ما داده است که ما را به دین خود راهنمایی کرده، ما را به ملّت مخصوص خود قرار داده است. چون دین و ملّت در اینجا هر دو به یک معنا است. دین که دین است و ملّت هم چون که مردم اجتماع میکنند ملّت میگویند. اگر در قرآن خواندید «مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً»[۶]، مقصود دین است.
راهنمایی بنده توسط خدا به سوی رضوان الهی
«وَ سَبَّلَنَا»، «سَبَّلَنَا» همان «سَبیل» است که به باب «تَفعیل» رفته و از آن مشتق شده است. یعنی «سَیَّرَنَا»، یعنی حمد، مخصوص خدایی است که ما را در راه نیکیها سیر داده که ما آن راه نیکیها را بپیماییم و به منّ خدا به سوی رضوان خدا برویم. این بسیار بزرگ است، نعمت بسیار بزرگی است که خود خدا ما را در این مسیر میبرد که به رضوان او برسیم.
از ویژگیهای حمد واقعی
این حمد باید از جان باشد. چرا نباید لقلقهی لسان باشد؟ برای اینکه این حمد که من به جا میآورم «حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا»، باید حمدی باشد که از من قبول کند. واقعاً آدم بنشیند و ببیند پروردگار چقدر به او نعمت داده است و بعد با تمام اخلاص حمد به جا بیاورد. «وَ یَرْضَى بِهِ عَنَّا»، حمدی که خدا به وسیلهی آن از ما خشنود شود.
ماه رمضان، یکی از راههای رسیدن به رضوان الهی
آنجا فرمود: خدا ما را در راههای نیکی سیر داده است «سَبَّلَنَا» ما را راه برده است، حالا اینجا وارد ماه رمضان میشود: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ»، حمد مخصوص خدایی است که از آن راههایی که به رضوان او منتهی میشود، یکی از آن راهها ماه رمضان را قرار داده است؛ یعنی یکی از آن راهها ماه رمضان است.
شما عزیزان میدانید که میگویند: «الطُّرُقُ إلى اللَّه بعدد أنفَاسِ الخَلائق»[۷]، خدا میداند این جمله، بسیار بزرگ است. أنفاس جمع نَفَس است، أنفُسْ جمع نَفْس است، نفوس و أنفُس. امّا أنفاس یعنی نَفَسها. ببینید خدا چقدر آفریده داشته و دارد و چقدر خواهد داشت و اینها در شبانه روز چقدر نفس میکشند؟ این میزان یک عددی است که فقط خدا آن را میداند. «الطُّرُقُ إلى اللَّه بعدد أنفَاسِ الخَلائق»، راههای بسیار زیادی به سوی خدا وجود دارد، ما غافل هستیم. حضرت میفرمایند: یکی از این راههای بسیار مهم، خود ماه مبارک رمضان است.
ماه رمضان، پاککنندهی انسان از بدیها
«جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ»[۸]، ماه خود را به خدا نسبت میدهد. ماه خدا است، «شَهْرَ الصِّیَامِ»، ماه روزه، «وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ»، ماه اسلام، «وَ شَهْرَ الطَّهُورِ»، جوانان، عزیزان و خواهران، طهور یعنی پاککننده، این ماهِ پاککننده است. در این ماه باید مراقب باشی که آیا تو را پاک میکند یا نه و الّا خدای نکرده تنها یک سحری خوردیم و یک افطار و بعد هم همین آش و همین کاسه است، غیبت میکنیم، افترا نسبت میدهیم.
خودداری از پراکنده کردن حرف بدون منبع
شما را به خدا همین امروز از این «میگویند» و «میگویند»ها توبه کنید. این «میگویند»ها نامهی اعمال ما را سیاه کرده است. به خدا من مرتّب به معاشرین میگویم. به محض اینکه چیزی میگوییم، جواب میدهند «میگویند و…» این یعنی چه؟ آیا یقین دارید؟ میگوید: خیر. میگویم: اگر یقین نداری پس دیگر صحبت نکن.
میگویند: فلان شخص دو تا کارخانه دارد. میگویند امّا نمیدانیم، اصلاً ده تا کارخانه دارد آیا خود تو دیدهای؟ خیر، میگویند. میگویند مهم نیست. به قول شخصی میگفت: «میگویند» یک خبرگزاری وسیع است، همه چیز در آن میگنجد! به «میگویند» توجّه نکنید.
ماه رمضان، ماه امتحان و خودشناسی برای بنده
«وَ شَهْرَ الطَّهُورِ»، ماه پاکیزگی، «وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ»، ماه امتحان است. خدا که محتاج نیست ما را امتحان کند. معلّم بچّه را امتحان میکند برای اینکه بداند چیست ولی خدا بنده را امتحان میکند برای اینکه خود او خود را بشناسد. به یاد داشته باشید که تمام امتحانهای خدا به ما برمیگردند.
«هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ»[۹]، خدا میداند شما چه خواهید کرد وقتی که شما را از زمین درآورد، «وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّهٌ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ»، «أَجِنَّهٌ» به معنای جنینها است. مردم در عُرف خود میگویند: اجنّه و شیاطین. اصلاً اجنّه جمع جن نیست، متأسّفانه این اشتباهات در کتابها هم وجود دارد ولی جمع جنین، «أجنّه» است.
«وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّهٌ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ»، وقتی در بطون مادران خود جنین بودید، خدا میدانست چه هستید، «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ»، خود را تزکیه نکنید. تزکیه نکنید یعنی به اصطلاح جانماز آب نکشید. تزکیه به آن معنا نیست که خود را پاک نکنید، یعنی خود را تزکیه شده به مردم قلمداد نکنید. ما میگوییم: جانماز آب نکشید. «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى»، او بهتر میداند که چه کسی متّقی است. بنابراین خدایی که از آن وقت ما را میشناسد چه نیازی دارد که ما را امتحان کند؟ او من را امتحان میکند که من خودم، خود را بشناسم.
«وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ وَ شَهْرَ الْقِیَامِ»[۱۰]، ماه، امتحان است، ماه قیام است. اگر صد بار «قل هو الله» را هم نخواندی اگر شبها دو رکعت هم بخوانی قبول است. اگر نماز شب خواندی که چقدر بهتر است، اگر نشد بایست و فقط دو رکعت نماز بخوان، سه رکعت آخر را بخوان. بله، حرج نیست.
احکام و اسرار عبادات
اینجا نکتهای را خدمت شما بیان میکنم و بعداً به بقیهی دعا میپردازم. مثلاً تا اینجا یاد گرفتیم که ماه رمضان، ماه خدا است، ماه اسلام است، ماه پاککننده است، ماه تمحیص است و ماه قیام است. اینجا حاشیهای میگویم که جدا از متن نیست. به این قسمت عنایت بفرمایید. عبادات ما یک احکام دارد، یک اسراری دارد.
احکام و اسرار نماز و سجده
مثلاً نماز شب احکام دارد، باید بیدار شوی و وضو بگیری، اگر محتاج به غسل هستی باید غسل کنی، قبله را پیدا کنی و وقت را بدانی، لباس تو نجس نباشد، غصبی نباشد، همهی اینها در حدّ یک حرف است امّا همهی اینها مقدّمهای بر اسرار است. همهی اینها را میگوید و بعد میگوید: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»[۱۱]، برای یاد من بخوان. «لِذِکْری»، اسرار نماز است. میگوید: در هر رکعتی دو سجده واجب است. بله، من این دستور را روی چشم میگذارم. این احکام نماز است امّا اسراری هم دارد، اسرار آن چیست؟ امیر المؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: سجدهی اوّل را که به جا میآوری یعنی «مِنْها خَلَقْناکُمْ»[۱۲] شما را از این خاک آفریدیم. بلند میشوی، یعنی شما را از این خاک بیرون آوردیم. وقتی به سجدهی دوم میروی، «وَ فیها نُعیدُکُمْ»، شما را به این خاک برمیگردانم. وقتی که بلند میشوی یعنی «وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى»، یک بار دیگر از آنجا بیرون میآیی. اینها اسرار است، این موارد زیاد هستند و نمیخواهم همه را بگویم.
رعایت در خوراک در هنگام افطار
روزه همه همینطور است یک احکام داریم، یک اسرار داریم. مردم در احکام دقّت میکنند –شما را نمیگویم، شما اهل فضل هستید، کسانی که خارج از این مسجد هستند را میگویم- از اسرار باز ماندهاند. احکام آن خیلی آسان است. آیا من باید روزه بگیرم؟ اگر سالم هستی بگیر، اینکه نیاز به سؤال ندارد منتها مواظب باش. ما روزه میگیریم، روزه برای صحّت و سلامت ظاهر و باطن است امّا نزدیک افطار که میشود «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»[۱۳]، شخص نقش بر زمین میشود و آن وقت میگویند او روزه گرفته بوده است! درست است روزه گرفته بودی امّا لازم نیست همهی خوراکیها را یک مرتبه بخوری!
اورژانس میگوید: ما در ماه رمضان موارد اورژانسی زیاد داریم، چرا؟ برای اینکه به حدّ «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» میخورد و مجبور است به اورژانس برود. کم کم بخورید، نیازی به اورژانس نیست، ذرّه ذرّه بخور، برو دراز بکش و بقیهی خوراکیها را بعداً بخور. از چشم خدا نبین.
شخصی میگفت: یک نفر یک گونی خربزه زیر خود گذاشته بود و یک به یک خربزهها را در میآورد و گونی خربزهها پایین میرفت. دومی، سومی، چهارمی… آخر گونی به زمین چسبید. بعد بلند شد و گفت: خیر و برکت رفته، اینها هم که نفخ میآورد! گفتند: شاید گونی نفخ داشت و تو نفخ گونی را به خودت منتقل کردی؟!
رعایت احکام روزه برای افراد ناتوان
احکام روزه ساده است. روزه ضرر دارد؟ اگر روزه بگیری حرام است، فکر نکن در اختیار خود تو است. حالا تو بگیر! بعضی افراد به رخ میکشند. مثلاً پدر شوهر من از تو پیرتر است ولی روزه میگیرد. اینکه دلیل نمیشود، همهی افراد که یکسان نیستند، «وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً»[۱۴]، مردم گوناگون هستند. اگر روزه ضرر دارد و بگیرید، حرام است.
مطلبی برای یادگار به شما میگویم. روزه، تنها حکم خدا است که یک طرف آن وجوب است و یک طرف آن حرمت است. چنین حکمی دیگر نداریم؛ یعنی اگر سالم بودی باید بگیری و اگر ناسالم بودی، حرام است که روزه بگیری. من یقین ندارم، بسیار خوب، یقین نداری؟ آیا احتمال عاقلانه میدهی؟ «مَنْ خافَ عَلَی نفسه بَطَلَ صومُهُ» (در منبع یافت نشد) این فتوای تمام علما است. هر کسی بر خود بترسد، روزهی او باطل است. بله، رسالهها را بخوانید.
پزشک میگوید: عیب ندارد امّا من میدانم عیب ندارد. میگوید: دانستهی خودت را در نظر بگیر. حالا لازم نیست دراز بکشیم و بعد شهادتین بگوییم. بعضی میگویند: انسان باید تا نزدیک شهادت پیش رفته باشید. خیر، اگر احتمال عاقلانه بدهید که روزه برای شما ضرر دارد حرام است که روزه بگیرید، نباید روزه بگیرید، نگه دارید بعداً قضای روزه را بگیرید. احتمال عاقلانه نیست، مهم نیست، شما اعتنا نکنید و روزه بگیرید.
حکم روزه برای کودک و نوجوان
بچّه است، میگویند امسال او به سن تکلیف رسیده است. مردم، شما را به خدا این دختر بچّههای کم سن را که میگویند به سن تکلیف رسیدهاند اگر میتوانند روزه بگیرند، (نعوذ بالله) من که حرفی ندارم! امّا فکر نکنید… این بچّه خیلی کوچک است، توان روزه را ندارد. اینکه بله، ایشان به سن تکلیف رسیده بود، جشن هم گرفتیم! چه ربطی دارد؟ جشن گرفتید که قد او بلند نشده است!
معجزهی اسلام را ببینید. شخصی خدمت امام (علیه السّلام) میرود و میگوید: یا بن رسول الله، فرزندان من از چه زمانی نماز بخوانند؟ میفرماید: حالا ما زودتر میگوییم ولی شما از هشت یا هفت سالگی به نماز خواندن امر کنید. این معجزهی اسلام است. اگر اسلام برای روزه سن تعیین میکرد دیگر اسلام نمیشد. شخص پرسید چه زمانی روزه بگیرم؟ اینجا دیگر سن ندارد. بچّهای است که هشت سال سن دارد، بچّهی دیگری ده سال سن دارد و ماشاءالله قد و هیکل خوبی دارد ولی بچّهی دیگری ده سال سن دارد و مثل برگ نعنا میلرزد. بنابراین برای روزه سن نگفتند. آقا چه موقع نماز بخوانند؟ فلان سن. چه موقع روزه بگیرند؟ فرمود: هر موقع که بتوانند. این مسئلهی بسیار عجیبی است، هر وقت بتوانند. این دختر خانم نمیتواند روزه بگیرد، الآن هنگام رشد او است. من فتوا نمیدهم که بعداً بگویند: فلان شخص گفته است: دختر خانمها باید روزه بخورند. من چنین مطلبی را بیان نکردم. اگر قوی هستند روزه بگیرند امّا اگر ضعیف هستند… مثل پلاک است، حالا یک جشن هم برای او گرفتهاید، ربطی ندارد. او را اذیّت نکن، به حال او نگاه کن.
حدیث قدسی پیرامون شرافت روزه
خلاصه اینکه احکام روزه ساده است امّا اسرار روزه است که مهم است ولی ما از آن غافل هستیم. مرتّب میگویند: دیشب ما بدون سحری ماندیم، من امروز اینطور شدم و آنطور شدم و… به همین صورت تا زمانی که ماه رمضان تمام بشود. «رُبَّ صَائمٍ لیس لَهُ مِن صیامِهِ إلّا الجوعِ و العَطَش»[۱۵]. تشنگی در هنگام روزه بودن هم اجر دارد، شما انسانهای معتقدی هستید. هوا گرم است و روزها طولانی است، آن کسی که بتواند روزه بگیرد چقدر اجر دارد و پروردگار به او ثواب میدهد. روزه ثواب زیادی دارد. میفرماید: «الصَّوْمُ لِی»[۱۶]، در حدیث قدسی آمده است که خداوند متعال میفرماید: روزه برای من است! ادامهی این حدیث به دو شکل خوانده شده است، میگوید: «وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ»[۱۷]، من، خودم به روزه پاداش میدهم. خدا برای همه چیز پاداش میدهد امّا روزه را تخصیص به ذکر میکند که اهمّیّت آن اهمّیّت آن معلوم بشود. نکتهای برای شما بگویم که بعضی قسمت دوم این حدیث را به صورت مجهول خواندهاند که این بسیار تماشایی است! معلوم این است که «وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ» یعنی من به روزه پاداش میدهم. امّا بعضی آن را مجهول خواندهاند: «وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ»[۱۸]، اصلاً من پاداش روزه میشوم! خودم را به آنها میدهم، معرفت خود را به آنها میدهم. روزه خیلی خوب است به شرط اینکه بتوانید.
رعایت ادب در روزهداری و روزهخواری
یک تبصرهی دیگر هم وجود دارد. بعضی از بندگان خدا در تهران که از روزه معذور هستند –منظور من شما نیستید، خارج از این مسجد- ماه رمضان در مقابل خدا خیلی بیادبی میکنند، مثلاً میگوید: روزه هستی؟ خوش به حال تو، ما که سعادت نداشتیم. این بیادبی است، یعنی خدا گفته است تو روزه را بخور و بیسعادت بشو. تو مریض هستی و به دستور خدا است که روزه میخوری، چرا اینطور صحبت میکنی؟ مردم باید در صحبت کردن خود تجدید نظر کنند. این مسئله در تهران بسیار رایج است. ما که سعادت نداریم، خوش به حال تو. یعنی چه؟ یعنی خدا من را بیسعادت کرده است؟ خدا گفته است… بنابراین حدیث آمده است که میگوید: «الطَّاعِمُ الشَّاکِر بمنزلهِ الصَّائمُ الصَّابِر»[۱۹]، روزهدار صبر کننده ماننده روزهخواری است که برای خدا روزه میخورد.
فضائل ماه رمضان در بیان امام سجّاد (علیه السّلام)
امام سجّاد (علیه السّلام) در مورد ماه مبارک رمضان گفت: «شَهْرَ الطَّهُورِ»[۲۰]، اگر غیبت را ترک کردی بدان که خدا تو را پاک کرده است. «وَ شَهْرَ الْقِیَامِ»، چه ماهی است؟ «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»، به به، ماهی است قرآن در این ماه نازل شده است. «هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ»، برای مردم هدایت است، دلایل روشنی از هدایت دارد و فرقان است. فرقان یعنی چه؟ یعنی فارق بین حق و باطل. قرآن است که بین حق و باطل را جدا میکند.
«فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ» خدا فضیلت این ماه را بر دیگر ماهها آشکار کرده است. چگونه؟ «بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَهِ»، خدا برای این ماه احترام زیادی قائل شده است. «وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَهِ»، فضائل مشهور گذاشته است.
«فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاماً»، در این ماه حرام کرده است چیزی که در غیر این ماه حرام نبوده است. «وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ»، در روزهای این ماه خوردن و آشامیدن را حرام کرده است. چرا؟ «إِکْرَاماً»، برای احترام این ماه است و الّا اگر ما چیزی بخوریم که خدا چیزی نمیگوید. «وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً»، وقت معیّنی گذاشته است. چطور؟ شما باید بگویید: من میخواهم بعد از این روزههای خود را در ماه ذیقعده بگیرم؛ نمیشود. میخواهم در ماه صفر روزه بگیرم، نمیشود. «وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً لَا یُجِیزُ جَلَّ وَ عَزَّ أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ»، خدا اجازه نمیدهد که از این وقت مقدّمتر، جلوتر بشود. اصلاً بیایید ماه شعبان روزه بگیریم، نمیشود. «وَ لَا یَقْبَلُ أَنْ یُؤَخَّرَ عَنْهُ»، اگر بعد از ماه رمضان باشد و تأخیر بیفتد هم قبول نمیکند. بیایید ماه شوّال روزه بگیریم، باز هم نمیشود باید همین ماه روزه بگیریم. بقیهی این دعا را مختصر میگویم که بسیار مهم است. امام سجّاد (سلام الله علیه) اینجا فقط به اسرار روزه میپردازد.
احکام روزه گرفتن در قرآن
احکام روزه آسان است در قرآن هم خواندید که میگوید: «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ»[۲۱]، شخص مریض است، «أَوْ عَلى سَفَرٍ»، یا در سفر باشد، «فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»، اگر مریض بودی یا در سفر بودی، یک وقت دیگر بیا و قضای آن را بگیر و بعد از آن هم بگو: «یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»[۲۲]، خدا برای تو آسانی میخواهد، برای تو مشکلات نمیخواهد. خدا از مادر مهربانتر است. خدایا، من تو را نشناختم، یا الله، تو ارحم الرّاحمین هستی، چقدر مهربان هستی.
اهمّیّت شبهای قدر
خدا ماه رمضان را بر همهی ماهها برتری داده و بعد «ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَهً وَاحِدَهً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَى لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ»[۲۳]، یک شب از این شبهای ماه مبارک رمضان را انتخاب کرده است و آن را بر هزار شب برتری داده است. آن شب چیست؟ «وَ سَمَّاهَا لَیْلَهَ الْقَدْرِ»، آن را لیله القدر نامیده است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ الْبَرَکَهِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»، حالا این ملائکه بر چه کسی نازل میشوند؟ میگوید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ الْبَرَکَهِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»، این «عَلَی» متعلّق به «تَنَزَّلُ» است که این ملائکه بر هر کسی که خدا بخواهد نازل میشود. این چه کسی است؟ «و المراد «بِمَن یَشاءُ مِن عباده»: إمام الزَّمان (صلوات الله علیه)»[۲۴]، مراد، وجود نازنین امام زمان (عجّل الله فرجه) است.
بررسی برخی اشتباهات صرفی و نحوی در دعای عهد
جان من به قربان او، خدا فرج او را نزدیک کند. بعضی افراد کاری انجام دادهاند که خدا گواه است که انسان جرأت نمیکند از امام زمان (علیه السّلام) صحبت کند، آنقدر که با امام زمان (عجّل الله فرجه) بازی کردند، خدا شاهد است. نمیتوانم بگویم، یکی از اولیاء را دیدم که گفت: جرأت نمیکنم از امام زمان (عجّل الله فرجه) صحبت کنم. برای اینکه نباید با امام زمان (عجّل الله فرجه) بازی کنیم. من تا به حال صد بار در مورد دعای عهد گفتهام. من خاک پای شیخ عبّاس قمی نمیشوم امّا این مفاتیح هزار بار چاپ شده و بالا و پایین شده است. در جملههای این دعای عهد اضطراب وجود دارد. چطور میشود که یک نفر را بیاوریم و این را اصلاح کند و بعد آن را پخش کنیم؟
یک سخنرانی داشتم این را گفتم و پخش کردند و دیدم آن سخنرانی را پخش کردند و این قسمت را پخش نکردند. من دوستانه میگویم، من طلبه هستم، ۶۰ سال مطالعه کردم. بیا این مشکل را درست کنیم. شما این را خواندهاید. صبحها که خوانده میشود گوش بدهید. میگوید: «وَ سُرَّ نَبِیَّکَ … بِرُؤْیَتِهِ»، خدایا پیغمبر خود را با ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) شاد کن. «وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى ذلک » کسانی که تابع هستند. «وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ»، خدایا به بیچارگی ما بعد از او… شما را به خدا، به امام زمان بگویید این «او» به کجا برمیگردد؟! «وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ» یعنی ما هزار سال بگوییم یا مهدی، یا مهدی و او بیاید و برود و دوباره بگوییم او کجا رفت؟ این یعنی چه؟ «وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ» به بیچارگی ما بعد از او رحم کند. این «بَعْدَهُ» که میگویند، بعضی گفتهاند به پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برمیگردد ولی من دیدم که خلاف فصاحت و صرف و نحو است، نمیتواند به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برگردد، این به امام زمان (عجّل الله فرجه) برمیگردد. مگر امام زمان (عجّل الله فرجه) دو بار ظهور دارد؟ من در یک نسخهی چاپ سنگی قدیم دیدم نوشته بود: «وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بُعْدَهُ»، اعراب گذاشته بود، به بیچارگی ما از دوری او رحم کن. امّا حالا همهی نوشتهها «بَعْدَهُ» یا «مِنْ بَعدِهِ» است. یک طلبه… اضطرابهای دیگری هم دارد. این دعایی است که آقا شیخ عبّاس آورده است و من خاک پای او نمیشوم و در چاپها دچار مشکل شده است. این اضطراب دارد، امام زمان (عجّل الله فرجه) اینطور است؟! الآن من بروم بگویم این را پخش نکنید میگویند فاطمینیا کافر شده است. من کافر نشدهام، من امام زمانم را دوست دارم. میگویم تا زمانی که این اصلاح بشود علی الحساب این کنار برود و چیز دیگری از امام زمان (علیه السّلام) پخش کنید. دعاهای عصر غیبت زیاد است، از آنها پخش کنید. آیا واجب است که حتماً همین دعا پخش شود: «وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ». شما را به خدا و امام زمان اگر ضمیر «بَعْدَهُ» را پیدا کردید به من هم بگویید. اگر به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برگردد که خلاف ساحت است، سیاق نشان نمیدهد. اینکه به امام زمان (علیه السّلام) برگردد یعنی چه؟ یعنی امام زمان (علیه السّلام) دو مرتبه ظهور دارد، یک وقت میآید و بعداً هم میرود. آقا ناظر بر اعمال ما است، نالههای ما را میشنود، حرفهای ما را میشنود، باید حواس ما جمع باشد.
صاحبان شب قدر
«و المراد «بِمَن یَشاءُ مِن عباده»: إمام الزَّمان (صلوات الله علیه)»[۲۵]، إنشاءالله آن شب –شب قدر- هم… اصلاً باید تمام حواس شما به امام زمان (علیه السّلام) باشد. من بعضی از شما را دیدهام که میگویم، ندیدم و دارم میگویم. شب قدر، سه صاحب دارد: امام زمان (عجّل الله فرجه)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، این را به یاد داشته باشید.
چگونه روزه انسان را اصلاح میکند؟
اینها اسرار ماه رمضان است. تا کنون شأن ماه رمضان و عظمت ماه رمضان بود. چه ماهی است؟ ماه تمحیص، ماه طهور، ماه امتحان، ماه قیام و… الآن اینجا چه کار میکند؟ -این از اسرار ماه رمضان است- میگوید: چه کار کنی که روزهی تو قبول باشد، روزه تو را اصلاح کند؟
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَهَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ»[۲۶]، خدایا بر پیغمبر و آل او درود و رحمت بفرست و به ما معرفت و فضیلت این ماه و بزرگ داشتن حرمت آن را الهام کن.
رعایت ادب روزهداری
«وَ التَّحَفُّظَ»، و خویشتنداری را در این ماه -به ما الهام کن- خویشتنداری از چه چیزی؟ از چیزی که آن را حرام کردهای. «وَ أَعِنَّا عَلَى صِیَامِهِ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیکَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکَ»، خواهران من، برادران من این قسمت از اسرار ماه رمضان است. احکام این ماه بسیار آسان است، احکام ماه رمضان دو تا سه صفحه است، اصلاً ده صفحه است امّا این اسرار است. خدایا، کمک کن ما اعضای خود را در این ماه از معصیت نگه داریم. اعضا دست تو است، پای تو است، زبان تو است، چشم تو است، گوش تو است، همهی اینها است. کمک کن ما این اعضا را کمک بگیریم، «بِمَا یُرْضِیکَ»، در چیزی که تو را خشنود میکند. چطور؟ وقتی میگویم، میگویند، دیگران گفتهاند، نگو! روزهی تو از بین میرود. «حَتَّى لَا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ»، ما در این ماه با این گوشهای خود به لغو گوش ندهیم. آدمهایی هستند که صحبت میکنند و انسان «نستجیر بالله» رو سیاه میشود، از اوّل تا آخر لعن است. یک برنامهی لغو است، لغو است، بازی است، عقلا آن (ارواحنا فداه) نمیپذیرند، به این گوش نده. «وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ»، به سرعت چشمهای خود را به سوی یک لهو نچرخانیم.
پرهیز از حرامخواری در ماه مبارک رمضان
«وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَى مَحْظُورٍ»، در این ماه دست به حرام نزنیم. «وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ»، «تَخْطُوَ» یعنی غلبه کردن «نَخْطُوَ»، با قدمهای خود به سوی حرام نرویم. «وَ حَتَّى لَا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ»، حرام نخوریم. ماه رمضان است، حرام نخوریم، کسب ما حرام نباشد، کسب و کار ما حرام نباشد، من که وارد این مسائل نمیشوم امّا زیر میزی، رو میزی و… من این مسائل را متوجّه نمیشوم. میگویند: یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کسی نبود، یک رو میزی بود، یک زیر میزی بود! مواظب این موارد باشید. امام سجّاد (علیه السّلام) این موارد را به ما یاد میدهد: «لَا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ»، در شکمهای ما نریز جز آنچه تو حلال کردی.
«وَ لَا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ»، خدایا، زبان ما حرف نزند مگر آن چیزهایی که تو گفتی و آنها را حلال کردی. یک وقت آدم خود را به تکلّف میاندازد، یک کاری انجام میدهد و هیچ نتیجهای هم ندارد. یک نفر میگفت: دیدهام شخصی در کنار کعبه نماز میخواند. شب درازی بود و او نماز میخواند و قسمت زیادی از قرآن را در نماز خود خواند. این خیلی زیاد است! نماز خواند تا اینکه صبح شد. گفتم: تو دردی یا مشکلی داری؟ گفت: بله. دیدم او یک حاجت بسیار پیش پا افتاده دارد، خیلی مزخرف (ناچیز) بود. انسان اگر زحمت میکشد برای یک چیز معقول زحمت بکشد.
قصد تقرّب در عبادات
«وَ لَا نَتَکَلَّفَ إِلَّا مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِکَ»، خود را به تکلّف نیندازیم، به زحمت نیندازیم الّا با چیزی که ثواب و اجر آن ما را به تو نزدیک میکند، «وَ لَا نَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِی یَقِی مِنْ عِقَابِکَ»، کاری نکنیم جز آنچه ما را از عقاب تو نگه میدارد. حالا آمدیم اینها را خواندیم، هزار قل هو الله را هم خواندیم، یک کاری انجام دادیم. بشر ضعیف است، یک نفر آمد و مثلاً گفت: خوش به حال تو. اگر کسی آمد و گفت: خوش به حالت تو خوشحال شدی. البتّه برای خوشامد او کاری نکردی امّا از این گفته خوشحال شدی. میگوید: این باطلکننده نیست امّا دلیل بر این است که تو هنوز در وسط راه هستی. آن کسانی که به کمالات میرسند مدح و ذم برای آنها یکسان است. اگر خوشحال شدی عیبی ندارد، إنشاءالله خدا وسط راه تو را درست میکند. امّا بعضی افراد هستند که اصلاً ریا میکنند. پیرمردی داشت نماز میخواند، گفتند: چه قرائت خوبی دارد، نماز خود را قطع کرد گفت: روزه هم هستم!
هشدار به جلوگیری از ملکه شدن رذائل اخلاقی
به شما هشدار میدهم، من دیدهام، دیدن غیر از دانستن است، دیدم، اگر به ریا میدان بدهید ملکه میشود. خدا نکند، غضب، ملکه میشود. ماه رمضان دارد میرسد، غضب ملکه میشود، دروغ، ملکه میشود، ریا ملکه میشود. اگر اینها را علاج نکنید ملکه میشود.
ملکه یعنی چه؟ یعنی در برزخ هم زائل نمیشود. تا قیامت با تو است که مبعوث میشوی. مثلاً شخصی دروغگو بوده و در پیشگاه خدا وقتی از او میپرسند چرا مشرک شدی؟ در قرآن داریم که ملکهی دروغ تا آنجا همراه شخص است. میگوید: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکینَ»[۲۷]، به خود تو قسم که ما مشرک نبودیم! همانجا در پیشگاه خدا دروغ میگوید.
عزیزان، از دروغ و بد نفسی و سوء ظن و ریا بپرهیزید، اینها ملکه میشوند و اگر ملکه بشوند بیچاره میشوید، حتّی در برزخ هم از شما جدا نمیشود.
«ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِکَ کُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِینَ»[۲۸]، خدایا، برای اینکه در این کار موفّق بشویم کمک کن که خالص باشد و در آن ریا وجود نداشته باشد، «وَ سُمْعَهِ الْمُسْمِعِینَ»، یک ریا داریم که نشان دادن است، «سُمْعَه» یعنی شنواندن است.
داستان کوتاهی برای شما میگویم. به یاد میآورم در زمان جوانی در دانشکده امتحان میدادیم، خیلی سخت بود. امتحان صد نمره داشت، ۹۹ نمره قبول نبود، پنج درس کتبی و پنج درس شفاهی بود. من ۲۰ یا ۲۱ سال سن داشتم. استاد متنی گفت که ما آن را بنویسیم و در آن کلمهی «ریا» و «سُمعه» بود. من این کلمه را با «س» نوشتم. وقتی امتحان تمام شد و استاد رفت، در سالن همهمهای به وجود آمد که «سُمعه» را چطور نوشتی؟ من گفتم: با «س». همه من را مسخره کردند که او را ببینید که «سمعه» را با «س» نوشته است. استاد آمد و گفت: این کلمه با «س» نوشته میشود. آنها پرسیدند: چرا با «س»؟ گفتم: بندگان خدا، شاید خودتان ریا و سمعه را خودتان بفهمید. ریا یعنی نشان دادن، سمعه یعنی شنواندن، اصلاً این دو با هم همسایه هستند. خدایا ما را از ریا و سمعه حفظ کن.
«لَا نُشْرِکُ فِیهِ أَحَداً دُونَکَ»، اصلاً غیر از تو را در نظر نگیریم. همه چیز فانی است، یک بارک الله گفتن دیگران چه نفعی به تو میرساند؟ «وَ لَا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاکَ»، مراد و مقصودی غیر از تو در اعمال خود طلب نکنیم.
«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
حفظ شأن مدح اهل بیت (علیهم السّلام)
خدا را به امام زمان (علیه الصّلاه و السّلام) قسم میدهم. وقتی میگویم امام زمان (عجّل الله فرجه)، باید تنم بلرزد، امام زمان (عجّل الله فرجه) یعنی آخرین سفیر خدا در روی زمین. منظور من مدّاحهای خوب نیست امّا امام زمان (عجّل الله فرجه) را از شرّ بعضی از آنها خلاص کن. میگوید: یا بن الحسن… صداش کن؛ مجلس اینقدر سبک، اینقدر خفیف! صداش کن! در هر پستی و در هر مجلسی که هستید، این کارهای نازل باید از بین برود. این کارها یعنی چه؟ باید شعرهایی بخوانیم که در شأن آقا باشد امّا بعضی شعرهایی خوانده میشود و بعضی چیزهایی گفته میشود که اینها شأن آقا نیست.
سیّد بن طاووس (رضوان الله علیه) دریای شعر بود ولی روزهای جمعه که امام زمان (عجّل الله فرجه) را زیارت میکنند میگفت: فقط یک شعر، یک بیت از دیوان متنبّی دیدم که برای امام زمان (عجّل الله فرجه) مناسب بود. دربارهی کتابخانهی سیّد بن طاووس کتاب نوشته شده است! کتابی که غربیها نوشتهاند. او دریای علم بود ولی در کلّ اشعار میگوید: یک بیت را دیدم که مناسب آقا است –بقیه را دور بریز!- میگوید: وقتی آقا را در روز جمعه زیارت میکنم میگویم:
«نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی و ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلَادِ»[۲۹]
آقا من هر کجا که باشم مهمان تو هستم، هر شهری که بروم مهمان تو هستم، هر مجلسی… سر سفرهی تو هستم. منتها میگوید: «نَزِیلُکَ»، این از متنبّی است ولی دیوان سید نسخهای داشته که حتّی خدا دوستان ما را حفظ کند، زحمت کشیدند و برای من آوردند. بنده قدیمیترین نسخهی متنبّی را دیدم به این صورت آمده است: «مُحِبُّکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی» ولی «مُحِبُّکَ» مناسب نیست. یا اینکه در نسخهی دیوان «نَزِیلُکَ» بود یا مثل اینکه سیّد عوض کرده است و آن را به «نَزیلُکَ» تغییر داده است ولی در نسخههای قدیمی هم «نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی» آمده است. من هر جا باشم تو را دوست دارم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
بزرگداشت حاج شیخ حبیب الله ملکی تبریزی
امروز پنجاهمین سال درگذشت آیت الله العظمی، ولی خدا، آقای حاج شیخ حبیب الله ملکی تبریزی است که ایشان از اعاظم بوده و پسر عموی آقا میرزا جواد ملکی تبریزی بوده است. نوهی ایشان هم اینجا حاضر است و نمیخواهم چیزی بگویم که ریا بشود. ایشان مقامات فقهی را در سطح بسیار بالایی داشتند به طوری که در حدّ مرجعیّت بود. او در کتاب تفسیر شرح نوشته است که البتّه ایشان، آقای حبیب ملکی عزیز نسخهی آن کتاب را عکس گرفته و برای من آورده است. قبل از آن هم فکر میکنم مرحوم پدر من، تلخیص الأصول ایشان را به من داده است که من آن را هم دارم. حالا چیزهای دیگری هم دارد که مثل اینکه چاپ نشده است. علی کلّ حال ایشان مرد بسیار بزرگی بودند. نکتهی بسیار قابل توجّه این است که علّامه طباطبایی با آن بزرگواری که شما میدانید مانند او دیگری کسی نیست… نه اینکه من بخواهم به تقلید از دیگران و چون این را آقای طباطبایی گفته است… خیر، من با آقای طباطبایی حشر و نشر داشتم. خدا را شاهد میدانم که بعضی چیزهایی از او دیدهام که تا پشت لب من آمده است ولی نگفتهام و تا به حال خویشتنداری کردهام. او مرد بسیار بزرگی بود، بزرگتر از آنچه میدانید، عکس ایشان در کتاب المیزان نیفتاده است! چون ایشان کتاب المیزان را برای اجتماع نوشته است. قرآن برای همه است، «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً»[۳۰]، برای تمام جهانیان است. همه در قرآن سهمیه دارند.
اهمّیّت جملهی شریف «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»
یک شترچران داشت میرفت، گفتند: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»، به ابو علی سینا هم گفتند. یکی از علما -که خدا او را حفظ کند، اسم او را نمیآورم، همه او را میشناسید- میگفت: به آیت الله بهاء الدّینی گفتم قدری در مورد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» صحبت بفرمایید. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» که چیز پوشیدهای نیست، جهانی است. فرمود: این کلمه بزرگ است که برای شترچران میشود آن را استفاده کرد، بو علی سینا هم از آن استفاده میکند. میگفت: آقای بهاء الدّینی من را به خلوت برد و دعوا کرد که جلوی نامحرم از من در مورد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» پرسیدی؟ ببینید قضیه چیست که یک «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» چقدر ظرفیت دارد! اعاظم عالم در فهم آن ماندهاند که این کلمهی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یعنی چه؟ آن شترچران هم به اندازهی خود.
شیوهی نگارش کتاب المیزان
آقای طباطبایی قرآن را برای تمام جهانیان نوشته است. یک کنفرانسی در مورد ایشان بود من رفتم و صحبت کردم. مثل اینکه مردم به من بد نگاه کردند و بعد با هم دوست شدیم و به توافق رسیدیم! گفتم: اینطور نشر دادهاند که تفسیر المیزان یک تفسیر عرفانی است امّا اینطور نیست، در کتاب المیزان یک سطر هم از عرفان مطرح نشده است، هر کسی چنین موردی را در آن پیدا کند من به او جایزه میدهم. مؤلّف آن عارف بوده ولی این کتاب، عرفانی نیست. این دلیل عظمت روح این مرد است. خدا شاهد است آیاتی که عرفا در کنار آن معرکه میگیرند ایشان به خاطر اجتماع که بار ایشان سنگین نشود از کنار این آیات آنچنان گذر کردهاند گویی اصلاً عرفان بلد نبودند. شما تفسیرهای عرفانی را نگاه کنید، انسان گیج میشود! میگوید: «رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ»[۳۱]، درجات وجود را میگوید. چنین چیزی را نوشتهاند: تشکیک در ماهیت است و درست هم میگویند. در ماهیت که تشکیک وارد نمیشود. تنها کسی که از شیخ اشراق اشکال گرفته است من هستم، ادّعای «أنا رَجُل» ندارم، خدا خواسته و من میگویم. پدر من میگفت: خدا میتواند حتّی به یک پشه و کمتر از آن هم چیزی را بفهماند. من دیدم شیخ اشراق با آن عظمت قائل بر اصالت ماهیت است. او میگوید: در ماهیت تشکیک نیست، تشکیک در وجود است و اگر ما واقعاً قائل بشویم که تشکیک در وجود است و ماهیت را اصیل بدانیم کاملاً تناقض دارد. من نمیدانم شیخ چگونه این تناقض را حل کرده است. شیخ اشراق انسان بزرگی بوده است امّا چنین چیزی به ذهن من رسیده است. نمیشود شما وجود را دارای تشکیک بدانید و ماهیت را هم اصیل بدانید! پس چه چیزی درست میشود؟! وقتی میخواهید چراغ را روشن کنید کبریت را میکشید، وقتی به چراغ میزنید. این الآن آتشِ مقدّم است، این مؤخّر است. تقدیم و تأخیر از مراتب تشکیک است…
علّامه طباطبایی با آن عظمت، بنا بر نوشتهی مرحوم سیّد الحکما، آیت الله آقا سیّد جلال آشتیانی (رضوان الله علیه)… آقا سیّد جلال هم آقا بود من زیاد گوش کرده بودم. آقا سیّد جلال هم بسیار جامع بود. آقای هنری کُربَن گفته بود: او در این زمانه مثل ملّا صدرا است. واقعاً همینطور بود. آقا سیّد جلال زحمات زیادی متحمّل شد. ایشان نوشته بودند علّامه طباطبایی در سلوک راه خدا که از آقای قاضی استفاده کرده است، از مرحوم حاج میرزا حبیب الله ملکی هم استفاده کرده است؛ یعنی در حدّی بوده است که آقای طباطبایی هم از او استفاده کرده است.
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱]- لسان العرب، ج ۷، ص ۱۶۰٫
[۲]- شرح فروع الکافی (للمولى محمّد هادی بن محمّد صالح المازندرانی)، ج ۴، ص ۱۳٫
[۳]– الصّحیفه السَّجَّادیه، ص ۱۸۶٫
[۴]– ذریعه الضراعه، ص ۸۹٫
[۵]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۶٫
[۶]– سورهی بقره، آیه ۱۳۵؛ سورهی آل عمران، آیه ۹۵٫
[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۱۳۷٫
[۸]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۶٫
[۹]– سورهی نجم، آیه ۳۲٫
[۱۰]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۶٫
[۱۱]– سورهی طه، آیه ۱۴٫
[۱۲]– همان، آیه ۵۵٫
[۱۳]– سورهی واقعه، آیه ۸۳٫
[۱۴]– سورهی نوح، آیه ۱۴٫
[۱۵]- نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلّى الله علیه و آله)، ص ۲۴۵٫
[۱۶]- الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۴، ص ۶۳٫
[۱۷]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۵٫
[۱۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۴۹۹٫
[۱۹]– نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلّى الله علیه و آله)، ص ۵۶۰٫
[۲۰]– الصّحیفه السَّجَّادیه، ص ۱۸۶٫
[۲۱]– سورهی بقره، آیه ۱۸۴٫
[۲۲]– همان، آیه ۱۸۵٫
[۲۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۶.
[۲۴]- ریاض السّالکین فی شرح صحیفه سیّد السّاجدین، ج ۶، ص ۳۴٫
[۲۵]- ریاض السّالکین فی شرح صحیفه سیّد السّاجدین، ج ۶، ص ۳۴٫
[۲۶]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۸٫
[۲۷]– سورهی انعام، آیه ۲۳٫
[۲۸]– الصَّحیفه السّجادیّه، ص ۱۸۸٫
[۲۹]– جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص ۳۹٫
[۳۰]– سورهی فرقان، آیه ۱٫
[۳۱]– سوری غافر، آیه ۱۵٫
پاسخ دهید