حضرت استاد فاطمی نیا روز سه شنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل، به ادامه بحث شیرین سیری در صحیفه سجادیه پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
- اهمّیّت داشتن مسئلهی والدین در صحیفهی امام سجّاد علیه السّلام
- صحبت نکردن با صدای بلند با والدین
- یاد نیک از اموات مخصوصاً پدر و مادر
- دعا برای پدر و مادر بعد از هر نماز و در هر ساعتی از ساعات
- معانی مختلف ساعت در آیات قرآنی
- رسیدن به درجات بالا با دعا کردن بر والدین
- طلب شفاعت و مغرفت از خدای متعال برای والدین
- جمع شدن در دار کرامت الهی
- کاربردهای عجیب حتّی در زبان عربی
- مردن زمانی برای رسیدن به یقین
- معانی عدیدهی حدیث «مُوتوا قَبلَ أَن تَموتُوا»
- قصیدهی سیّد محمّد جمال در مدح پدرش
- تفسیر کلمهی حتّی در کلام امام سجّاد علیه السّلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَََ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ الأنبیاءِ وَ أَکْرَمِ الشُّفَعاءِ سَیِّدِنَا أَبِی اْلقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّاهِرینَ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمیعِ أَنبیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
اهمّیّت داشتن مسئلهی والدین در صحیفهی امام سجّاد علیه السّلام
عزیزان چون مسئلهی والدین خیلی مهم است، مولای ما امام سجّاد علیه السّلام ظرایف زیادی در این دعا فرمودند و نسبتاً به خاطر اهمّیّت مسئله از دعاهای طولانی صحیفه است که اینها ضامن سعادت ما است. به جوانان و عزیزان بارها گفتم خدا پدر و مادرهای شما را حفظ کند و شما را هم برای آنها حفظ کند. آن کسانی هم که از دنیا رفتند خدا به حق اولیاء خود آنها را هم بیامرزد. امّا اینقدر بدانید که مسئله مهم است، بخواهید فلسفه بتراشید که پدرم اینطور گفت، مادرم اینطور گفت، اگر تو بودی چه کار میکردی، همهی اینها را امام سجّاد و خدا میدانست. باید در مقابل اینها ساکت بنشینیم، هر چه هم برسد باید سکوت اختیار کنیم که نه به این خاطر است که حالا مثلاً نعوذ بالله بیسببی باشد؛ نه، ما درجات پیدا میکنیم.
در مقابل پدر و مادر آرام باشید خدا درجاتی به شما میدهد و الّا اینکه بخواهید یک پیرمرد و پیرزنی که روزگاری از عمر خود را گذراندند و برای شما زحمت کشیدند و میخواهید حتماً مطلب خود را بر او ثابت کنید، فریاد میزنید. جوانان نمیخواستم بگویم، تعییر نمیکنم گزارش میدهم خدا همهی ما را حفظ کند، یک جوانی را سراغ داشتم آنقدر سر مادر خود فریاد زد تا آمبولانس در خانه آمد، مادر بیهوش شد و در پایان هم فوت کرد.
صحبت نکردن با صدای بلند با والدین
در گذشته به شما گفتم این را بدانید سر و صدا اصلاً خوب نیست حالا چه پدر و چه مادر و چه غیر، مخصوصاً برای پدر و مادر. این چیزهایی که من به شما عرض میکنم یقین نباشد نمیگویم. تقریباً شاید بشود گفت علّامهی جعفری با یک فریادی از دنیا رفت. حالا یک فامیلی داشت که به خانهی ایشان آمدند، اوقات تلخی بود یا چیز دیگری بود، یکی از آنها یک فریادی زد که پزشکان بهتر میدانند من طب نخواندم، ولی اینقدر میدانم که بعضی بیماریها را فریاد و یا اوقات تلخی آنچنانتر میکند، ولی بعضی بیماریها را فعّال میکند. خلاصه حواس خود را جمع کنید.
در قرآن هم از قول حضرت لقمان علیه السّلام خدا نقل میکند «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ»[۱] صدای خود را پایین بیاور. صدای بلند یعنی چه؟! شخصی یک اتاق سه متر در سه متر دارد تعریف میکند، همسایهها هم صدای او را میشنوند، چون بعضی از افراد عادت کردند که بلند حرف بزنند، اصلاً نمیتوانند با صدای آرام صحبت کنند. من دیدم بعضی اینطور بزرگ شدند که مبالغه کنند. اگر مبالغه نکنند اصلاً مزه نمیدهد. مثلاً شخص میخواهد یک چیزی بگوید ده برابر واقعیّت را میگوید.
یک موقع من را برای مجلسی دعوت میکنند، میخواهند من را تشویق کنند که بلند شوم و بروم، دیگر نمیدانند من پیر شدم و با این تشویقها از جا بلند نمیشوم، ۵۰ سال منبر رفتم برای من کافی است. میگویند حاج آقا میدانید ما ۱۲ هزار مستمع داریم، شما این ۱۲ هزار را از کجا به دست آوردید؟! به قول معروف به شخصی گفتند سیلی نخوردید حساب را نمیدانید. به تمام دنیا، به تمام اسلام ما میرسانیم، چطور میرسانید؟! چه قدرتی است که حالا نمیدانستید؟! آدم برای جلسهی امام حسین اینقدر خلاف میگوید؟! عجب حرفی است، گفت گدایی کن تا محتاج مردم نشوی! یعنی چه؟! خلاصه تجدید نظر بفرمایید.
یک مبالغه برای شما بگویم خیلی جالب است، این هم چون ایام ربیع است بالاخره برای شما یک تفریح شود و بعد درس را شروع کنم. خیلی وقت پیش بود یک وقت در جوانی – بچّههای من هم که الآن خودشان زن و بچّه دارند کوچک بودند- داشتم به تبریز میرفتم، گفتم بچّهها را هم ببرم تا یک صلهی ارحامی بکنیم. حالا بچّهای که الآن خودش بزرگ شده و برای خود رجلی شده او هم کوچک بود، با من آمد که صلهی ارحام کنیم. خلاصه از ماشین تبریز غفلت کردیم و ماشین رفت، ما به این بچّه وعده داده بودیم، گفتیم چه کار کنیم، رفتیم دیدیم میگویند ماشین اردبیل میرود و در نزدیکیهای تبریز به سمت اردبیل میرود، شما آنجا سوار شوید و یک ماشین سواری پیدا کنید و به تبریز بروید. راست میگویند از آنجا تا تبریز مثلاً۲۰ کیلومتر، ۲۵ کیلومتر بیشتر نبود، گفتیم پیاده میشویم و ماشین میگیریم و میرویم.
…بعضی از افراد مبالغه میکنند، بلند صحبت میکنند، باید تجدید نظر کرد.
یاد نیک از اموات مخصوصاً پدر و مادر
بنابراین اینجا چون مطلب مهم است امام علیه السّلام در دعای والدین خیلی ظرایف به ما یاد داده است که پدر و مادر میمیرند و میروند هنوز ما دست برنداشتیم. امام میگوید به طور مثبت این کار را انجام بدهید. در گذشته گفتم پدر و مادر میمیرند و میروند ما دستبردار نیستیم، میگوییم خدابیامرز اینطور کرد، خدابیامرز اگر این کار را انجام میداد اینطور میشد، نه اصلاً قطع کنید.
یک چیزی هم به شما بگویم حدیث دیدم که میفرماید مردهها را به بدی یاد نکنید، حالا پدر و مادر جای خود دارد. الآن خدا شاهد است آدمهایی از اطرافیانم بودند خدا گواه است ۴۰ سال من را اذیّت کردند، ۴۰ سال اذیّت شوخی نیست، مدام صبح و شب با تلفن، نصف شب، بعضی از آنها مرحوم شدند، میبینم شیطان وسوسه میکند که گاهی وقتها بگویم و یک درد دلی بکنم، برمیگردانم. او مرده است، «ثُمَّ ماذا» مردهها را به بدی یاد نکنیم مخصوصاً پدر و مادر.
حالا پایان این دعا را دقّّت بفرمایید تا تمام کنیم «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ»[۲] خدایا بر پیغمبر و آل او و نسل او صلوات، درود و تحیّات بفرست «وَ اخْصُصْ أَبَوَیَّ» مدام نگویید اگر خدا بیامرز نمیمرد این کار را انجام میداد، اینطور میشد، ببینید چه میگوید: «وَ اخْصُصْ أَبَوَیَّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِکَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أُمَّهَاتِهِمْ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» خدایا! پروردگارا! با آن چیزی که برای پدر و مادرهای مؤمنین اختصاص دادی آن را به پدر و مادر من هم اختصاص بده. یک فضیلت خیلی بالایی است که اینجا حضرت سربسته میفرماید. آن چیزی که برای پدر و مادران مؤمنین اختصاص دادی به پدر و مادر من هم اختصاص بده.
دعا برای پدر و مادر بعد از هر نماز و در هر ساعتی از ساعات
یک مطلب دیگر «اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَهُمَا فِی أَدْبَارِ صَلَوَاتِی» خدایا بعد از نمازها یاد آنها را از ذهن من مبر که من بعد از هر نماز یک دعایی برای آنها بکنم. از خدا میخواهد که خدایا کمک کن فراموش نکنم. اینجا یک فلسفهای است آن را به شما بگویم که عمومی است بعد هم خواست پدر و مادرها را هم خدمت شما عرض کنم.
در حدیث داریم «بعد کل صلاه دعوه مستجابه»، «مَنْ أَدَّى فَرِیضَهً فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ دَعْوَهٌ مُسْتَجَابَهٌ»[۳]بعد از هر نماز یک دعای مستجاب است. یک سهمیهای است که در گذشته خدمت شما گفتم، اینها را به مردم ناقص گفتند، دیگر تعارف نداریم بحث علمی است. ناقص گفتند بالاخره غیرت خدا باعث میشود که ما کامل بگوییم.
خدمت شما گفتیم که استجابت چند معنا دارد یکی این است که عین مطلب را به شما میدهند، یکی هم این است که یک بلایی از شما برطرف میکنند، یک چیز دیگر میدهند. این دیگر مسلّم است، دست شما خالی نیست. پس «بعد کل صلاه دعوه مستجابه»، «مَنْ أَدَّى فَرِیضَهً فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ دَعْوَهٌ مُسْتَجَابَهٌ» بعد از هر نماز یک دعای مستجاب است.
این مسلّم است حتّی یک روایت داریم بندهای که بعد از نماز از خدا چیزی نخواهد خدا او را دوست ندارد، میگوید این بنده خود را از من بینیاز دیده است که از من چیزی نخواسته است. به هر حال حرفهای نگفته زیاد است، در گذشته در مبحث دعا اینها را گفتم. پس بنابراین چون بعد از نمازها یک موقعیّتی برای دعا است، یک وقت خاصّی است «اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَهُمَا فِی أَدْبَارِ صَلَوَاتِی»[۴] خدایا بعد از نمازها یاد آنها را از من مبر. حالا فقط بعد از نماز آنها را یاد کنم؟ نه. میگوید خدایا در تمام آنات «مِنْ آنَاءِ لَیْلِی وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِی» و در تمام لحظههای شب خود و در هر ساعتی از ساعتهای روزم آنها را به یاد من بینداز که برای آنها دعا کنم.
اینجا یک توضیحی خدمت شما عرض کنم «آنَاءِ لَیْلِی» که در قرآن «آناءَ اللَّیْلِ»[۵] است یعنی ساعتهای شب. یکی هم اینکه در عربی ساعت میگوییم «تفکّرِ سَاعهٍ (أفضل) خیر من عبادهٍ سَبعینَ سَنه»[۶] یک ساعت تفکّر صحیح از ۷۰ سال عبادت بیتفکّر بهتر است. این ساعتها یعنی چه؟ این ساعتی که از ۶۰ دقیقه تشکیل پیدا میکند این یک علم فلکی است، ربطی به این ساعتها ندارد. به هر مقدار از وقت در عربی ساعت گفته میشود. در دعای امام زمان میخوانیم خدایا در هر ساعتی حافظ امام زمان علیه السّلام باش یعنی در هر لحظه حافظ او باش.
آن هم یعنی لحظه. من نمیدانم حتّی در منابر خیلی معمول است یک چیزی گفته میشود که بنده تاکنون معنای آن را نفهمیدم، خیلی رسم شده و عجیب سرایت هم کرده است، همه هم یاد گرفتند میگویند خدایا ما را آنی کمتر از آن به خودمان واگذار مکن. یک حرف خیلی مضحکی است کمتر از آن یعنی چه؟! این خیلی خندهآور است، چرا این حرفها را میگویند؟! چرا پخش میکنند؟! این حرفها قبیح است، آدم حرف زدن خود را یاد نگیرد زشت است. آنی کمتر از آنی را ما نفهمیدم إنشاءالله آن کسانی که فهمیدند به ما هم بگویند. یک لحظه برای خودش یک لحظه است. ببینید ساعت یعنی یک مقداری از وقت.
حالا گاهی وقتها به یک ساعت، گاهی وقتها به دو ساعت اطلاق میشود، گاهی وقتها به نصف روز اطلاق میشود. یکی از جناسهای خیلی زیبا در قرآن… جناس یک فنی است، قرآن نخواسته است که جناس بیاورد، امّا بالاخره قرآن با آرایههای ادبی آراسته شده است، قرآن زیبا است و باید زیبا باشد مگر غیر از این است؟! کلام خدا است باید آرایش داشته باشد، در مقابل دشمنان نازل شده است، نهج البلاغه چقدر آرایههای ادبی دارد، صحیفه همینطور. من در گذشته بحث زیبایی را داشتم تکرار نمیکنم.
معانی مختلف ساعت در آیات قرآنی
جناس هم یکی از آرایههای ادبی است، این بالاترین جناس است که میفرماید: «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَهٍ»[۷]ساعت اوّل به معنای قیامت است، چون یکی از اسمهای قیامت ساعت است. در قرآن زیاد داریم «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْساها»[۸] مدام از قیامت میپرسند. ساعت دوم به معنای وقت است، میگوید «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ»[۹] روزی که قیامت برپا میشود «یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَهٍ» گناهکاران سوگند یاد میکنند که یک ساعت بیشتر نماندیم. هزار سال است که مرده ولی میگوید من یک ساعت بیشتر نیست که مُردم. این اسرار است، الآن ما مردههایی داریم که سالها است در برزخ هستند، ولی قیامت که برپا میشود میگویند چند وقت در برزخ بودید میگوید یک روز، نصف روز، یک ساعت. همینگونه است، خدا حضرت عزیر را ۱۰۰ سال میراند شوخی نیست، «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»[۱۰] ۱۰۰ سال میراند بعد از ۱۰۰ سال او را مبعوث کرد. «قالَ کَمْ لَبِثْتَ» چقدر ماندی؟ «قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» یک روز یا نصف روز. «قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ» ۱۰۰ سال ماندی. مقصود از ساعت مقداری از وقت است.
رسیدن به درجات بالا با دعا کردن بر والدین
اینجا دقّت بقرمایید «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا»[۱۱] اینکه اینها را دعا میکنی این نیست که فقط زحمت میکشی. خدمت شما گفتم خدمت به پدر و مادر در مردگی، در زندگی به هر نحوی که باشد برای شما است، درجات پیدا میکنید. «وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا» خدایا به خاطر اینکه من آنها را بعد از نمازها دعا میکنم من را به آن خاطر ببخش. – این باء سببیّت است- «وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا» خدایا به سبب دعایی که برای آنها میکنم من را ببخش. حالا آنها چطور؟ «وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِی» خدایا آنها هم که به من نیکی کردند آنها را هم به خاطر نیکیهایی که به من کردند ببخش.
برای شما گفتم نصف شب بلند شده او را بغل کرده، راه برده، زحمت کشیده شیر داده است، چطور ببخشد؟ میگوید خدایا میخواهم آسوده خاطر شوم. اینطور نسیه نگو که خدایا پدر و مادر من را بیامرز، اینها با خبر میشوند.
اینقدر بدانید و آگاه باشید صاحب دلی است که من او را میشناسم، خدا او را حفظ کند. قبر پدر او در بهشت زهرا است. او هر وقت بخواهد به مسافرت خارجه برود اوّل سر قبر او میرود یک فاتحه میدهد و میرود. یک سری عجله داشت مثل اینکه نتوانسته بود برود، صاحب دل دیگری پدر او را در خواب دیده بود گفته بود پسر من تا اینجا آمد ولی کنار من نیامد، اینها میبینند چیزهای دیگری هم است که من الآن معذور هستم که بگویم. ای وای بر ما الآن همه چیز را صانعه کردیم، خیلی بد کردیم. یعنی در روزگار رسانه قرار گرفتیم، آن موقع که ما جوان بودیم قرن اتم میگفتند، الآن هم قرن اطّلاعات میگویند. یعنی واقعاً خیلی بینمک و بیمزه شده است، من نمیدانم باید چه کاری انجام داد. یک چیز جزئی که میگویید تمام دنیا باخبر میشوند. بالاخره آدم دوست و دشمن دارد، ما بعضی چیزها را بگوییم اینها رسانهای شوند دشمنان ما نمیفهمند، به این استغراب میگویند یعنی اینها را غریب میشمارند بنابراین مسخره میکنند. مگر انبیاء نبود، انبیاء حقایق را میگفتند ولی یک مشت جاهل میگفتند «إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ».[۱۲]
الآن خدا شاهد است من بارها گفتم این موبایلها، این رسانهها باعث شده است که بسیاری از چیزها را ما نمیتوانیم بگوییم این را بیتعارف بدانید. بدانیم نزد خدا مسئول هستیم. الآن در همین رسانهها گاهی وقتها اشتباه میکنند، شما ببینید در همان فضای مجازی در چه سطح گستردهای پخش میشود، مردم میخندند، اشتباهاتی است حالا صحیح هم باشد نمیشود گفت.
اینجا برای پدر و مادر دعا میکند، گفتم نباید نسیه دعا کرد اینکه بگوید خدا آنها را بیامرزد، نه «وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِی مَغْفِرَهً حَتْماً»[۱۳] خدایا مغفرت حتمی از تو میخواهم، میخواهم آسوده خاطر باشم که حتماً آنها را ببخش، دست آنها از دنیا کوتاه شده است. «وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِی لَهُمَا رِضًى عَزْماً» -عزم اینجا به معنای قطع است- خدایا من که دارم الآن برای آنها دعا میکنم، شفاعت میکنم به خاطر این دعاها و شفاعت من قطعاً اینها را ببخش. «وَ بَلِّغْهُمَا بِالْکَرَامَهِ مَوَاطِنَ السَّلَامَهِ» و آنها را با کرامت و با احترام به جایگاه سلامت برسان که میفرمایند مقصود بهشت است، آنها را وارد بهشت کن.
حالا اینجا یک مطلبی است که برای شما بیان میکنم. با این دعاها، با این احسانها حتّی به آنها تغییر مکان میدهند. یک وقت کسی از دنیا رفته بود بنده در جریان بودم، آدم خوبی بود، پسر او هم پزشک بود، آنها خیلی ناراحت بودند، مثل اینکه به این پیرمرد ماشین زده بود، ایام عید هم بود خیلی به هم ریخته بودند. حالا یک کسی به آنها گفته بود یک هدیهای برای میرزای قمی بفرست. من در جریان بودم، ایشان یک هدیهای به میرزای قمی فرستاد، فردا دیدم پسر او خیلی شاد است. گفتم چه شده است؟ گفت: من هدیه را که فرستادم پدرم را در خواب دیدم که در یک باغی در حجرههای اطراف باغ است، یک جایی که حجره حجره است و مثل کاروانسراهای قدیم منتها خیلی زیبا بود، باغ هم است گفتم پدر الحمدلله جای شما خیلی خوب است، -حالا او برای میرزای قمی هدیه فرستاد- گفت: پسر اینجا موقّت بود، میرزای قمی آمد تمدید کرد.
حضرت آیت الله بهاء الدینی به خود من فرمودند بعضی از این بزرگواران در برزخ حکومت دارند، آدم جا به جا میکنند، حالا من نمیخواهم باز کنم، حتّی آنجا هم حکومت دارند. بالاخره حواس خود را جمع کنید، آن هم یک عالمی است منتها نگذارید از این چهارچوب علمی خارج شود. فردا باز خدایی نکرده یک کسی چیزی بگوید باز دوباره مثل نقلهی موکل شود، اینکه فلان کس موکّل دارد، مزخرفاتی که ما ۶۰ سال مطالعه کردیم معنی موکّل را نفهمیدیم، مزخرف در مزخرف. گفت خسن و خسین دختران مغاویه هستند، به این مزخرف در مزخرف میگویند. در جمعه بازار انگشتر میفروشد میگوید این را بگویید موکل دارد، نمیگوید چقدر دادند که موکل او را ببرد و جا به جا کنند، بگویید انگشتر میفروشیم، موکل یعنی چه؟! این هم ببرید و همراه با خرافات شود، نه نگذارید این چیزها از چهارچوب علمی، چهارچوب روایی و معرفتی خارج نکنید.
طلب شفاعت و مغرفت از خدای متعال برای والدین
امام سجّاد علیه السّلام از خدا میخواهد «اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ» خدایا اگر مغفرت تو و این نیرویی که اینها دعا کنند کسی آمرزیده شود، اگر این بر آنها پیشی گرفت، در دست آنها قرار گرفت «اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ» خدایا اگر مغفرت تو دست آنها است، بر آنها پیشی گرفته است و جلوتر دست آنها قرار گرفته است «فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ» پس آنها را –پدر و مادر-شفیع من قرار بده. «وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لِی» اگر نه در دست من زودتر از دست آنها این مغفرت و این نیرو قرار گرفته است «فَشَفِّعْنِی فِیهِمَا» پس من را برای آنها شفیع قرار بده.
اینجا یک مسئلهای است که خدمت شما میگویم. مرحوم سیّد علی خان اینجا مطلبی دارد. این سیّد علی خان علّامهی بزرگی است که ما باید این چیزهایی که میخوانیم قدر بدانیم. من شروح صحیفه زیاد دیدهام هیچ کدام به پای این نمیرسد. اسم این کتاب را که در گذشته خدمت شما گفتم باز هم احتیاطاً میگویم اسم آن ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیّد العابدین است. این سیّد علی خان مدنی که خدا روح او را شاد کند خیلی زیبا گفته است. میفرماید: «وَ هَذا السَبق یَحتملُ أن یکونَ أَزلاً و تَقدیرا … وَ أن یکونَ زماناً… و وَجودا»[۱۴] این سبقت مغفرت که میگوید اگر بر اینها سبقت یافته است و در دست اینها است پس آنها شفیع من شوند؛ اگر در دست من سبقت یافتند پس من شفیع آنها شوم. میفرماید امکان دارد، احتمال دارد. یک احتمال این است که تقدیراً اینطور باشد. حالا مقدّر این پدر و مادر است یا مقدّر این فرزند است که مغفرت و این نیرو در دست آنها باشد یا ممکن است و محتمل است زماناً و وجوداً باشد. از نظر زمانی خدا عنایت کرده که یک نفر نیرویی پیدا کرده است، مغفرت در دست او قرار گرفته شده است، شفاعت برای او مقرّر شده است اینها بحث دیگری است.
جمع شدن در دار کرامت الهی
«فَشَفِّعْنِی فِیهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ»[۱۵] خدایا بالاخره آنها به من شفاعت کنند یا من آنها را شفاعت کنم بالاخره باعث میشود که به رأفت تو، مهربانی تو، در آن دار کرامت تو جمع شویم. دار کرامت همان بهشت است. ما با پدر خود که مینشستیم، واقعاً از اولیاء بود، حالا درست است ما او را دیدیم و آدم هم نشدیم امّا از بزرگان بود. یک زمانی که کامل دور هم بودیم یک تبسّم میکرد و میگفت: پسر جان اصل این دورهمیها آن طرف است، این دورهمیها تمام میشود باز هم غنیمت است، باز هم الحمدلله امّا اگر آدمهای خوبی باشیم خدا آنجا ما را با بزرگان همراه میکند.
کاربردهای عجیب حتّی در زبان عربی
میخواستم نکتهای خدمت شما عرض کنم مسئلهی ادبی است چون شما اهل فضیلت هستید دارم میگویم این را دقّت بفرمایید و از من به یادگار داشته باشید تا مطلب تمام شود. کلمه حتّی در عربی خیلی سر و صدا راه انداخته است که حتّی یعنی چه؟ ممکن است به نظر خیلی ساده برسد که حتّی را همه میدانیم، میدانم همه میدانند ولی کاربرد عجیبی دارد. حتّی نمیدانم راست یا دروغ است که سیبویه داشت میمُرد حالا شاید مضمون باشد، میخواهند اهمّیّت حتّی را بگویند. گاهی وقتها یک داستانهایی را جعل میکنند ولی مفیدِ فایده میشود. میگویند سیبویه گفت «مِتُ» مُردم «و ما ادری حتّی اسمنا أو حرف» خلاصه دارم میمیرم ولی نفهمیدم حتّی اسم است یا حرف است.
حالا شاید این مبالغه باشد سیبویه در نحو خیلی مرد بزرگی بوده است، میدانید که سیبویه ایرانی بوده است، اهل شیراز بود، کتابی به نام الکتاب دارد که دو جلد کتاب هزار ساله است. شرحها بر آن شده است، حاشیهها بر آن زدند، دور آن کار کردند. نحو صرف یک چیزهایی است کسانی که میخواهند طلبه شوند نیمه کاره فرار میکنند، چون ذایقهی آنها بیدار نمیشود مدام میگوید ماضی ۱۴ صیغه است چه کارایی برای من دارد، مضارع ۱۴ صیغه است چه کارایی برای من دارد. مثلاً «وقاء»، «یقی» یک فعل است. «وقاء»، «وقی» به اینها لفیف مفروق میگویند. «لفیفاً» یعنی اوّل و آخر آن حرف علّه است. «وَقَیَ»، «وقاء» میشود، «یَقی». اگر این اعلال بگوید امر اعلال «قه» میشود یعنی نگه دار، جمع آن «قوا» میشود یعنی نگه دارید.
در سورهی تحریم میخوانید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ»[۱۶] آیهی خیلی سختی است. ای مؤمنین! خودتان و اهل بیت خود را نگه دارید از آن جهنّم. «قُوا أَنْفُسَکُمْ» جمع است. گفت یک آدم عوامی رفته بود، دیده بود همه درس میخوانند میگوید «ق» تفسیر میشود «قیاء»، جمع آن «قوا» میشود، میگفت اینها صدای خروس در میآورند، درس نمیخوانند.
این اسم است، آن فعل است، اینها یعنی چه؟ ذایقهی آنها بیدار نمیشود فرار میکنند. بسیاری از آدمها جامع المقدمات خریدند نصف صرف را تازه نخواندند بعد وارد بازار یا اداره شدند حالا نمیخواهیم انتقاد کنیم، رفتند کار کنند، امّا اینکه فرار کردند برای این بود که ذایقهی آنها بیدار نشد. چون همهی اینها حقایق است. این حتّی که اینجا آورده است من دوست دارم توجّه بفرمایید میگویند حتّی برای تعیین غایت زمانی است. مثلاً میگوید تو اینجا بنشین حتّی من برگردم. «إجلس حتّی أرجع الیک» بنشین تا برگردم. میگویند او معیّن کرده است بعد از اینکه این آمد و آقا را دید ایشان میتواند برود. مدّت معیّن شده تمام شد. اینجا آمدند، کاملاً یک سر و صدایی راه افتاده است. حالا گوش کنید تا به شما بگویم. نمیخواهم نظر بدهم میخواهم یک چیزی در قلب شما بکارم، نظر دادن نیست.
مردن زمانی برای رسیدن به یقین
در قرآن آمده است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ»[۱۷] ببین حتّی اینجا زمان مشخّص کرده است، به پیغمبر میگوید عبادت کن پروردگارت را تا زمانی که برای تو یقین پیدا شود. یقین زمانی میرسد که بمیری. حدیث داریم که تفسیر به مردن شده است. چون مردن بالاترین یقین است. پدر من میگفت هر کسی در کنار جهنّم یک دوره علم عقاید میخواند. جالب است اینجا باید اسفار را ببینید که راجع به معاد چه نوشته است، شرح تجرید قوشچی ببینید، شرح علّامه را ببینید، خیلی بالا و پایین بروید، معاد را ثابت کنی تا ثابت کردید بیایید جهنّم را ثابت کنید. یک دریا کار دارد، امّا آنجا فقط یک لحظه است. میگویند «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[۱۸] این همان است که به شما میگفتیم بالاترین یقین است، اینجا حتّی مؤمنین هم گاهی وقتها شک میکنند بالاخره ما یقین داریم که وقتی مردیم یا این طرف میرویم یا این طرف، امّا شیطان بیکار نیست میگوید حالا واقعاً من بمیرم چه میشود، واقعاً بمیری خیلی اتّفاقات میافتد. آنقدر آدم، آدم حسابی میشود همه چیز را میبیند.
بله، «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَهٍ مِنْ هذا»[۱۹] غافل بودی به یاد داری! بالاخره یک مختصر تزلزلی در عمق قلبت بود، الآن ببین همه چیز را میبینی. «فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» امروز چشم شما تیز است. بله، اسلام خیلی بزرگ است، پیغمبر اکرم آورندهی شریعت میگوید «مُوتوا قَبلَ أن تَموتوا»[۲۰] ما از مرگ اینقدر میترسیم، بله اسم مرگ بیاید میترسیم. بعضی از افراد وصیتنامه نوشتند امّا میترسند. وصیت نامه بد نیست، عمر آدم زیاد هم میشود اشکال ندارد. زبانم لال میگوید اگر بعد از ۱۲۰ سال یک اتّفاقی برای تو افتاد… این چه مزخرفاتی است که میگویید. بعضاً یک مرد ۱۰۰ ساله را که عیال ندارد یک شخصی را میآورند که او را تر و خشک کند، یک صیغهی ۹۹ ساله میخواند، او که الآن میمیرد، این چه مزخرفاتی است که میگویید.
آقای خوئی رضوان الله علیه یک فتوایی داشت خیلی زیبا بود، میفرمود: صیغه، عقد موقّت که مقدار آن از عمر طبیعی زوجین بیشتر باشد آن عقد دائم حساب میشود. ما الآن در فامیل داشتیم گفت صیغهی ۹۹ ساله پیرمرد و پیرزن… بنده خدا مرحوم شد گفتیم اگر علّامه خوئی هستید بروید حق بنده خدا را بدهید. واقعاً حرف زیبایی است. او ۹۰ سال دارد، حالا این خانم را آوردند صیغهی ۹۹ ساله میخوانند، هر دو میافتند و میمیرند پس این عقد دائم میشود.
میخواهم ماجرای حتّی را بگویم، این حتّی نبود نمیگفتم، گوش کنید این مبحث زیبا است. آدم اینجا میمیرد همه چیز را میفهمد. میگوید من از مرگ میترسم، پیغمبر میگوید چرا میترسی بمیر، اصلاً قبل از مرگ خود یک دور بمیر. «مُوتوا قَبل أن تَموتوا». بارها برای شما گفتم مولوی از این حدیث خیلی استفاده کرده است، مغز این حدیث را فهمیده است
زادهی ثانی است احمد در جهان صد قیامت بود او اندر عیان
زو قیامت را همی پرسیدهاند ای قیامت! تا قیامت راه چند
با زبان حال میگفتی بسی که ز محشر، حشر را پرسید کسی؟
خود من محشر هستم، من دائم در حشر هستم، من که مثل شما نیستم. (که ز محشر، حشر را پرسید کسی؟) آن وقت چقدر زیبا است میگوید:
زان سبب گفت آن رسول خوش پیام رمز موتوا قَبْلَ موتوا یا کِرام
همچنان من مردهام از قبل موت زان طرف آوردهام این صیت و صوت
معانی عدیدهی حدیث «مُوتوا قَبلَ أَن تَموتُوا»
«مُوتوا قَبلَ أَن تَموتُوا» معانی عدید دارد، همه یکسان نیستند. گفتند بعضی از معنای آن، این است که یعنی اینقدر پاکیزه باش، مواظب حلال و حرام خود باش، خود را به منزلهی مردهها بگذار. فرض کن که اگر به من بگویند فردا میمیری تا شب ۱۰۰ نفر تلفن میزنند که من را حلال کنید، غیبت کردم. به بقال محل میگویم کاسهی ماست تو پیش من مانده است بیا به تو بدهم، هزار کار انجام میدهم حالا فرض کنید خدایی نکرده فردا میخواهد این اتّفاق بیفتد. میگوید پس خود را به منزلهی مردگان بزن این یک معنا است.
یک معنای بالاتر دارد میگوید آنچنان باش که آنقدر لطیف و ظریف شوید، ببینید دین چه دینی است، بارها گفتم این دین را در زدن سبیل و ناخن و کیپ کردن یقه خلاصه کردند والله، بالله، تالله اگر دین این بود امام حسین علیه السّلام به خاطر این دین کشته نمیشد؛ ارزشی ندارد که آدم به خاطر چنین چیزهایی کشته شود. به خاطر ناخن و دو تار سبیل آدم کشته شود؟! و الله اینطور نیست. دغدغهها ۱۰۰ سال در منبرهای تهران به خاطر این چیزها بود که ناخن را بگیر، سبیل خود را قیچی کن، یقهی خود را کیپ کن، یزید هم داشت نماز غفیله یاد میگرفت حضرت زینب نگذاشت. بنی امیه اینقدر امام حسین علیه السّلام را نکوبیدند که این مقدّسات تهران امام سجّاد علیه السّلام را له کردند. من گفتم دیگر این مطالب را نگویم، دیدم در تلویزیون هم باز گفته میشود.
یزید میگوید ما چه کار کنیم که خدا ما را ببخشد؟ حضرت فرمودند غفیله بخوان. ای مقدس! خانهات خراب شود. خون امام حسین علیه السّلام با غفیله درست میشود! حضرت زینب اینطور زد، گفت: چرا او را یاد میدهی؟! گفت: عمه جان موفّق نمیشود. لذا این ملعون هر وقت میخواست نماز شب بخواند دل درد میگرفت. یک ده رقم الله اکبر… وای طیّب الله! همین طیّب الله این بیسواد را پرورش دادند، هر بیسوادی روی منبر میرود. همین طیّب الله کار را خراب کرده است، چه طیّب اللّهی است، باید یقهی او را بگیری. یزید نمازهای واجب را مسخره میکرد، آن وقت میخواست غفیله بخواند!
یکی برادر من را در قم دیده بود، گفته بود به برادر خود بگو مردم یک غفیله میخواندند آن را هم از دست آنها گرفتی. من نمیگویم غفیله نخوانید، این حدیث جعلی است، غفیله را بخوان. حالا صاحب این دین میگوید «مُوتوا قَبلَ ان تَمُوتوا» اینقدر لطیف باش که مثل مردگان همه چیز را ببینی.
همچنان من مردهام از قبل موت زآن طرف آورده ام ز این صیت و صوت
مرگ چیزی نیست؛ مرحوم آیت الله سیّد جمال گلپایگانی را خدا رحمت کند این را بگویم تا زود تمام شود، چون حتّی را گفتم چارهای ندارم. آقا جمال گلپایگانی، آیت الله حاج آقا جمال از قماش آقای بهجت بود، اینها کسانی بودند که بین علم و معرفت جمع شدند. آقای بهجت برای همین دوست داشتنی بود، ولی علم قحطی نیست، علم همه جا است. «رُبَ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ»[۲۱] مثل عالمی که جهل او را میکشد، فقط مثل ماشین حساب یک چیزی یاد گرفته است. ماشین حساب هم بزنید دو، دو تا، چهار تا میشود. نشان میدهد، پنج تا نمیشود.
قصیدهی سیّد محمّد جمال در مدح پدرش
ایشان یک آقا زادهای داشت سیّد محمّد جمال میگفتند خدا روح او را شاد کند، بزرگترین شاعر زمان بود. بارها به شما گفتم ای بسا قوم و خویشهای مرحوم پروین کمتر با خبر بودند، بعضی از آنها میدانستند، بنده این را کشف کردم پروین اعتصامی رحمه الله علیها این شاعر مقتدر که خدا او را رحمت کند، روح او را شاد کند. حتّی سیّد محمّد که به ایران میآمد پروین اعتصامی میرفت مخفیانه از پسر آقا جمال وقت میگرفت تا رمز و راز شاعری را یاد بگیرد. بله، در مرگ پروین هم یک قصیده فرستاده که خیلی زیبا است، یک نسخهی عتیق الآن از آن قصیده در دست من است.
یک قصیدهی خیلی زیبایی در مدح پدرش داشت، چاپ نشده است، این بیت در ذهنم است و میگویم مرگ چیزی نیست، من و امثال من از مرگ میترسیم. وقتی وارد شد دید حاج آقا جمال مرحوم شد و روی تخت گذاشتند، میگوید گفت یک قصیدهی عینیهی مفصّل دارد که یکی این است، خیلی زیبا است. دیدم پدرم مرد و عجب… میگوید «وَ قَد خَزَعَ المُوت حَول السَّریر» سریر یعنی تخت. دیدم مرگ در کنار تخت پدرم خاضع شده است، حقیر شده است.
«وَ قَد خَزَعَ المُوت حَول السَّریر و ما خلت أن الرداء یخزعوا»
فکر نمیکردم حتّی مرگ هم خضوع کند.
تفسیر کلمهی حتّی در کلام امام سجّاد علیه السّلام
میخواستم حتّی را بیان کنم. «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ»[۲۲] این حتّی را باید در کلام امام سجّاد علیه السّلام تفسیر کنیم. «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ» این در قرآن است، عبادت کن پروردگار خود را تا اینکه یقین برای تو حاصل شود. یعنی تا لحظهی مرگ تو. این حرف زیبایی است، این درست است، حالا آیا به طور ضمنی میشود فهمید مثلاً از عبادت آدم صاحب یقین هم میشود؟ نمیگویم از اینجا درست کنیم، ببینید این حرف زیبایی است مثلاً میگوید حضرت موسی علیه السّلام وقتی رفت، گفتند «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»[۲۳] این را دقّت کنید جزء ظرایف است، اگر دقّت نکنید از ذهن شما میرود.
حضرت موسی علیه السّلام وقتی رفت، گفت: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» کفشهای خود را در بیاور. اینجا راجع به نماز چیزی نیست، ولی آدم میفهمد که در محضر خدا اگر کفش را در بیاوریم افکار فاسد را باید به طریق اولی به دست بیاوریم، به این تداعی میگویند یعنی او این را ندارد، ولی برای ما این تداعی میشود. این جملهی «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» وسیلهی تداعی برای ما میشود. در آنجا ننوشته است که نماز را چگونه بخوان، امّا این وسیلهی تداعی برای ما میشود.
حالا اینجا هم همین است ممکن است «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ»[۲۴] یک تداعی شود که ما اگر عبادت کنیم صاحب یقین میشویم، بالاخره عبادت اثر دارد. این عبادتها آثار معرفتی دارد. پس بنابراین میگویند حتّی برای تعیین زمان است، برای اینکه دو معنا دارد. به یاد داشته باشید حتّی یک وقت برای تعیین یک غایت است شکی نیست؛ یک وقت حتّی به معنای «کَی» است. «کَی» برای تعلیل است، میگوید «جئت کَی أزورک» آمدم برای اینکه تو را زیارت کنم. گاهی وقتها جای آن حتّی گذاشته میشود. «جئت حتّی أزورک» آمدم برای اینکه تو را زیارت کنم.
پس اینجا سیّد علی خان میفرماید: اینجا به معنای «کَی» است. خدایا پدر و مادر را شفیع من قرار بده، اگر من چیزی دارم من را شفیع آنها قرار بده «حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ»[۲۵] حتّی ما در دار کرامت تو با هم جمع شویم. یعنی به معنای «کَی» است، برای اینکه جمع شویم. «وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ» آنجا که محل مغفرت تو و رحمت تو است، آنجا جمع شویم. چرا؟ «انَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ» خدایا تو فضل بزرگی داری، ما بد هستیم، کوتاهی میکنیم، امّا تو که خدا هستی، خدایی خود را ترک نمیکنی. «انَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ وَ الْمَنِّ الْقَدِیمِ وَ انْتَ ارْحَمُ الرَّاحِمِینَ» تو مهربانترین مهربانها هستی.
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱]– سورهی لقمان، آیه ۱۹٫
[۲]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۸٫
[۳]– الأمالی (للطوسی)، ص ۵۹۷٫
[۴]– الصحیفه السجادیه، ص ۱۱۸٫
[۵]– سورهی آل عمران، آیه ۱۱۳٫
[۶]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۳، ص ۳۷۰٫
[۷]– سورهی روم، آیه ۵۵٫
[۸] – سورهی نازعات، آیه ۴۲٫
[۹]– سورهی روم، آیه ۵۵٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۲۵۹٫
[۱۱]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۸٫
[۱۲]– سورهی انعام، آیه ۲۲٫
[۱۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۸٫
[۱۴]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۴، ص ۸۸٫
[۱۵]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۸٫
[۱۶]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۱۷]– سورهی حجر، آیه ۹۹٫
[۱۸]– سورهی یس، آیه ۶۳٫
[۱۹]– سورهی ق، آیه ۲۲٫
[۲۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۹، ص ۵۹٫
[۲۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۸۷٫
[۲۲]– سورهی حجر، آیه ۹۹٫
[۲۳]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۲۴]– سورهی حجر، آیه ۹۹٫
[۲۵]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ۴، ص ۳۹٫
پاسخ دهید