«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَکْرَم‏ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبینَ الطَّاهرِینَ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمیعِ أنبیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ ملائِکَتِهِ وَ لَا حَولِ وَ لا قُوَّهَ إلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ».

خطبه‌ی ۲۸ از نهج البلاغه‌ی امام علی (علیه الصّلاه و السّلام)

شب‌های گذشته و جلسات دیگر، من محضر شما عرض کرده‌ام به دلیل این‌که کلام، کلام معصوم است باید دقّت فراوان داشته باشیم، یعنی باید کلمه به کلمه دقّت کنیم. اگر معصوم نبود و شخص دیگری بود، امکان داشت انسان بعضی موارد را با حدس و تخمین یا نقل به معنا بیان کند امّا در نهج البلاغه، صحیفه، قرآن چنین مسامحاتی جایز نیست. جوانان عزیز، خواهران و برادران عنایت کنید و به کلمه کلمه‌ی آن دقّت کنید. إن‌شاءالله خدا کمک کند و به شفاعت امیر المؤمنین (علیه السّلام) از هر کلمه‌ای و جمله‌ای بهره ببریم.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (12)

نقش کلام قرآن و معصومین (علیهم السّلام)

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ».[۱]

قبل از این‌که این خطبه را شرح کنم باید بیان کنم که هیچ وقت از ائمّه (علیهم السّلام) و قرآن سخن مأیوس‌کننده نرسیده است، تمام این سخنان نصیحت است، موعظه است. چنانچه می‌گوید: «حساب مردم نزدیک شده است»، «قیامت نزدیک شده است»، به این معنا نیست که دلسرد بشویم و به طور کلّی ناامید بشویم. خیر، چنین چیزی نیست. کار خود را انجام دهید، درس خود را بخوانید، کار کاسبی انجام بدهید، فقط تمام این‌ها برای این است که ما خود را بسازیم و به کمالات برسیم. حالا شما در متن خطبه خواهید دید که هیچ کدام از این‌ها آب پاکی ریختن و دلسرد کردن و… نیست. مواظب باشید که این سخنان از معصوم است، این‌ها فقط هشدار است و برای این‌که ما ساخته بشویم.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (11)

لزوم خودسازی در دنیا

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ»، می‌فرماید: دنیا پشت کرده و اعلام وَداع… -همان وِداع که ما می‌گوییم به طور صحیح وَداع گفته می‌شود- یعنی بالاخره داریم می‌بینیم که هر کسی که به این‌جا می‌آید چند روزی هست و بعد می‌رود. باید چه کنیم؟

«وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ»، آخرت هم رو کرده و مشرف شده و به سوی ما آمده است.

«إطَّلَعَتْ فلان عَلَینَا»، در لغت می‌گوید: «أی عَطَانَا فُجْعهً»، یعنی ناگهان می‌آید، می‌گوید: الآن آمده است. باید الآن چه کنیم؟ درس بخوانیم، نخوانیم، به مغازه برویم یا نرویم، به اداره برویم یا نرویم؟ بله، همه‌ی این‌ها باید باشد، منتها ما باید خود را بسازیم. چقدر خوب است که انسان خود را بسازد. تربیت خیلی خوب است، اهل بیت (علیه السّلام) می‌خواهند و خدا می‌خواهند ما خوب بشویم.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (10)

مضمار به چه معنا است؟

«أَلَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ»، آگاه باشید که امروز مضمار است.

إن‌شاءالله توضیح می‌دهم که مضمار یعنی چه؟ مضمار به زمان و مکانی می‌گویند که اسب را در آن زمان و مکان برای مسابقه آماده می‌کنند؛ یعنی این‌طور نوشته‌اند که اوّل به اسب خوراک زیاد می‌دهند، آب می‌دهند چاق می‌شود و بالاخره بدن پر می‌شود و بعداً تدریجاً شروع می‌کنند و علف او را کم می‌کنند و آب اسب را کم می‌کنند ولی نه به حدّی که پوست اسب به شکمش بچسبد و بیفتد! به حدّی که…

با آن تربیت اوّل اسب قدرت پیدا می‌کند، قوّت می‌گیرد، عضله‌ها پر می‌شوند. بعد تدریجاً این آب و علف را کم می‌کنند و اندازه‌ی اسب متوسط می‌شود و به لاغری نزدیک می‌شود تا بتواند در میدان خوب بود. اگر اسب چاق باشد که نمی‌تواند کاری انجام دهد. به این کار مضمار می‌گویند. مضمار، اسم زمان و مکانی است که با اسب این رفتار می‌شود.

در سوره‌ی مبارکه ی حجر می‌فرماید: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ»[۲]، ضامر به شتری می‌گوید که خیلی چاق نباشد. البتّه به لاغر هم تفسیر شده است. شاید مقصود این باشد که حیواناتی که سبک باشند، انسان بتواند با آن‌ها به مکّه برود، با حیوان چاق که نمی‌شود به مکّه رفت، وسط راه از پا می‌افتد. «وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ»، کنایه از لاغر است به معنای لاغری است که قابل استفاده باشد.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (3)

تشبیه دنیا به مضمار در سخنان امام علی (علیه السّلام)

در نهج البلاغه می‌گوید: «أَلَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ»، این تشبیه است. می‌گویند: در مثل مناقشه نیست، در تشبیه مناقشه نیست. منظور این نیست که ما کم بخوریم یا زیاد بخوریم، منظور در این‌جا تشبیه است، یعنی آماده‌ی مسابقه بشویم. آماده شدن ما با این حرف‌ها نیست. آن اسب است که غذای او را کم و زیاد می‌کنند، این صرفاً یک تشبیه است؛ یعنی الآن هم برای ما دوران مضمار است، دوران آماده شدن است. دورانی است که باید با نفس مبارزه کنیم، کارهایی انجام دهیم، تربیت‌هایی داشته باشیم، توجّهاتی داشته باشیم… خلاصه منظور از این واژه، تشبیه است.

«أَلَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ»، فردا روز مسابقه است. مسابقه به یک نقطه منتهی می‌شود. آن نقطه کجا است؟ وقتی مسابقه می‌دهند یک نقطه وجود دارد، می‌دوند، اوّلین کسی که به آن‌جا برسد برنده می‌شود. آن نقطه کجا است؟ «وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ»، آن نقطه‌ی مسابقه بهشت است. «وَ الْغَایَهُ النَّارُ»، نهایت، جهنّم است. این‌جا امام (علیه السّلام) نکته‌ی بسیار ظریفی را فرموده است، به آن دقّت بفرمایید.

سیّد رضی بسیار شریف و دانشمند بوده است. او می‌فرماید: در این کلام اصرار زیادی وجود دارد که باید شیعیان امیر المؤمنین (علیه السّلام) به آن دقّت کنند. می‌فرماید: چرا گفته است: «وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَایَهُ النَّارُ»، می‌گوید: «فإنَّ فیه مَعَ فَخَامه اللَّفظ و عِظَم قَدْرِ المَعنى و صادق التَّمثیل و واقع التَّشبیه سرّاً عجیباً و معنىً لطیفاً و هو قوله (علیه السّلام) و السَّبَقَهُ الجَنَّه»[۳]، چرا به بهشت سبقه می گویند؟ سبقه به معنای نقطه‌ی مسابقه و به جهنّم گفته است: نهایه.

می‌فرماید: «لأنَّ الاستباق إنَّمَا یکونُ إلى أمرٍ محبوبٍ و غَرَضٍ مَطلوب»، مسابقه همیشه به سوی یک امر محبوب می‌شود، برای غرض مطلوب می‌شود، آدم مسابقه می‌دهد که در آخر جایزه بگیرد، مسابقه را برای همین می‌گذارند. اگر یک مسابقه بگذارند که شرکت‌کننده به درّه بیفتد! هیچ عاقلی این مسابقه را قبول نمی‌کند. آخر مسابقه یک امر مطلوب و غرض محبوبی وجود دارد.

می‌گوید: «و لیس هذا المعنى مَوجوداً فی النَّار نَعوذ بالله»، این معنا که در آتش نیست، پس برای همین حضرت عبارت را عوض کرده است. اگر این نقطه‌ی مسابقه خدای نکرده بهشت نبود، آن طرف‌تر از آن جهنّم است؛ یعنی دیگر گزینه‌ی سوم ندارد. بنابراین حضرت این دو عبارت را عوض کرده است.

پس امروز مضمار است، آمادگی است، انسان خود را آماده کند. چه اشکالی دارد، به خدا قسم باید تمرین کرد. من خیلی گفته‌ام امّا چون بیشترین آفت ما از لسان و زبان است یکی از این آمادگی‌ها کشتن غضب است. چه می‌شود که شما جواب ندهید؟ مرد حسابی چرا سفره‌ی افطار را به هم ریختی؟ ماه رمضان کجا رفته است؟ این ماه، ماه مهربانی است. باید آمادگی پیدا کنید.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (2)

مقابله و تمرین نفس با اخلاق بد

امیر المؤمنین (علیه السّلام) می‌فرماید: «إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ»[۴]، به شخص می‌گویند، می‌گوید: این کار من ارادی نیست، من بد اخلاق هستم. بسیار خوب، بد اخلاق هستی؟ حلیم نیستی؟ «فَتَحَلَّمْ»، می‌فرماید: وانمود به حلیم بودن کن، إن‌شاءالله بالاخره موفّق می‌شوی، آمادگی است. خدای نکرده اگر بد گمان بودی مبارزه کن… خلاصه باید آماده بشویم. این دست خود ما است، اگر دست ما نبود یک مقدار در اختیار خود ما است. اگر نبود به ما نمی‌گفتند. یک مقدار در اختیار خود ما است، یک قدم برداریم در ادامه‌ی راه به ما کمک می‌کنند. در نماز می‌خوانیم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ».

مصادیق آمادگی برای آخرت در بیان امیر المؤمنین (علیه السّلام)

«وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَایَهُ النَّارُ»[۵]، حضرت برای آمادگی مصادیقی را ذکر می‌کند: «أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ قَبْلَ مَنِیَّتِهِ؟»، آیا کسی نیست که قبل از مرگ خود از خطای خود توبه کند؟ واقعاً چنین چیزی امکان ندارد؟ چرا امکان ندارد؟ «أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ یَوْمِ بُؤْسِهِ؟»، آیا کسی نیست که قبل از آن‌که آن روزگار پیری و درماندگی برسد برای خود کاری انجام دهد؟ آن روزگار وا نفسا، قبل از آن کاری انجام بده.

از این‌جا به بعد باید به مطالب دقّت بفرمایید، گفتم: اهل بیت و امیر المؤمنین (علیهم السّلام) ما را دلسرد نمی‌کنند، حقایق را می‌گویند. یک وقت آرزوهایی است که طویل است و خوب هم نیست و مفهوم چندانی هم ندارد. من شخصی را می‌شناختم که می‌گفت: کارخانه‌ای هست که دارند آن را می‌فروشند، (آن را بخرم) من مطمئن هستم که آن را زیر قیمت می‌دهند، یک جایی هست که یک مرغداری است که خیلی عالی است، حالا یک روز در خدمت شما باشیم و آن‌جا با هم یک چای بخوریم که من هیچ وقت به آن‌جا نرفتم! من که بیکار نیستم! خود این شخص متوجّه شد دارد خیلی بد می‌شود. آن وقت دفع دخل مقدّر کرد. دفع دخل مقدّر به این می‌گویند که آدم یک احتمال بدهد که شخص می‌خواهد چیزی بگوید و در مقابل آن، در صورتی که چیزی نگفته است جواب بدهد.

گفت: شخصی داشت در کوچه می‌رفت و چیزی می‌خورد، یک خوراکی لذیذ بود. شخصی رسید و صاحب خوراک گفت: خوب می‌کنم. شخص گفت: من که چیزی به تو نگفتم! گفت: تو می‌خواهی بگویی به من هم بده، من هم می‌گویم: نمی‌دهم. آن وقت تو می‌گویی: چرا؟ من هم می‌گویم: خوب می‌کنم. می‌خواستم جلوتر بگویم! به این دفع دخل مقدّر می‌گویند.

آمد و گفت: من به خدا، به پیغمبر و… می‌خواهم کار خیر انجام دهم، دست درماندگان را بگیرم. رفت، همه‌ی این‌ها را خرید و هیچ کاری هم انجام نداد و روز به روز قساوت او هم بیشتر شد. حالا اصلاً جواب همسر و فرزند خود را هم نمی‌دهد، شاید یک وقت با کراهت جواب سلام می‌دهد. شیطان است!

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (5)

نعمت خانه‌ی بزرگ

یک وقت است واقعاً همین‌طور است، آدم یک کارهایی انجام می‌دهد، اصلاً از دنیا برای آخرت نردبانی می‌سازد. در همین نهج البلاغه آمده است که حضرت در بصره به منزل یکی از دوستان خود رفت. خانه‌ی بسیار بزرگی بود. خانه‌ی بزرگ خوب است امّا هر چیزی اندازه دارد، حد و حدودی دارد، خانه‌ی تنگ هم خوب نیست. «مِنْ سَعَادَهِ الرَّجُلِ سَعَهُ دارِه (مَنْزِلِهِ)»[۶]، از سعادت مرد این است که منزل او وسیع باشد. انصافاً خوب است امّا حدّی دارد.

حضرت دید خانه‌ی آن شخص بسیار بزرگ است. فرمود: می‌خواهی با این خانه‌ی بزرگ چه کنی؟ امّا این معصوم است که این حرف را بیان می‌کند، اگر ما باشیم چه می‌گوییم؟ اگر ما باشیم چند جمله به شخص می‌گوییم که او افسردگی می‌گیرد! مثلاً می‌گوییم: این چه خانه‌ای است، بفروش برو یک خانه‌ی ۵۰ متری بخر و بقیه‌ی پول آن را هم در صندوق فلان جا بگذار. این راه درستی نیست که خانه‌ی بزرگ را بفروشی و یک خانه‌ی کوچک بخری و ما بقی پول آن را در صندوق کذا بگذارید.

نعمت‌های دنیا، نردبان آخرت

حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: معصوم دارد صحبت می‌کند- درست است که این خانه بزرگ است امّا می‌توانی آن را نردبان آخرت قرار دهی. برای ارحام خود مهمانی بگیری، ارحام خود را دعوت کنی، تو که داری، یک غذایی آماده کنی، کاری انجام دهی، کاری کنی که این خانه نردبان آخرت تو بشود.

آرزوهای دراز خطرناک هستند

یک وقت ما آرزوهای هیچ و پوچ داریم که خطرناک است. اگر من فلان کارخانه را هم بخرم دیگر هیچ کاری ندارم، فلان جا هم می‌گویند زمینی می‌فروشند که قرار است از کنار آن اتوبان بگذرد، آن را هم ده هزار متر بخریم و آخر هم ملک الموت می‌آید و همه چیز تمام می‌شود!

ولی آرزوی معقول در همه وجود دارد. الآن من و شما آرزو حیات داریم، إن‌شاءالله خدا عافیت ما را نگیرد. بالاخره امید داریم که چند سال باشیم و کارهایی انجام دهیم، عمل خیر انجام دهیم، توبه کنیم، این امید معقول است. در این‌جا به این امید معقول اشاره کرده است. می‌خواستم بگویم به این موارد توجّه کنید.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (13)

تلاش در درک فرمایشات علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه

به خدا قسم اگر کسی نهج البلاغه را درست مطالعه نکند نمی‌تواند جوّ کلام امیر المؤمنین (علیه السّلام) را دریابد. من نمی‌گویم من دریافته‌ام، من کوچکتر از این هستم امّا سعی می‌کنم. عرب‌ها می‌گویند: «جُهْدُ الْمُقِلِّ»، یعنی کوشش انسان فقیر. من «جُهْدُ الْمُقِلِّ» می‌کنم. این‌جا می‌خواهد بگوید این غیر از آن آرزوهای دراز و هیچ و پوچ است. اگر فلان جا را هم بخرم، فلان زمین را هم بخرم… نه، یک امید معقول داشته باشید.

به همه می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ أَمَلٍ»[۷]، شما الآن در روزگار آرزو هستید. منظور آرزوی کارخانه و فلان زمینی که قرار است از کنار آن اتوبان عبور کند نیست، بلکه آرزوی این را دارید که چند صباح زنده باشید و توبه کنید، کاری کنید، خیریه بسازید، مدرسه بسازید، باقیات الصّالحات فراهم کنید، چنین آرزوهای معقولی. إن‌شاءالله شما و ما به آرزوهای معقول خود برسیم.

«أَلَا وَ إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ»، آخر هم اجل وجود دارد. درست است که معقول است ولی این را هم در نظر بگیر که از آن استفاده کنی. بله، قبول است. «فَمَنْ عَمِلَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ»، أمل یعنی آرزو، این‌جا عمل به معنای کار نیست. «فَمَنْ عَمِلَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ»، هر کسی در همین مهلتی که دارد، این ایّام آرزو که دارد، قبل از اجل خود کاری انجام دهد این کار به نفع او است، به او سود می‌دهد و راحت است که الحمدلله الآن که از دنیا می‌روم فلان کار را انجام داده‌ام.

FatemiNia-13960310-NahjolBalaghe-ThaqalainSite (9)

توصیه به استفاده‌ی بهینه از ایّام امل

«وَ لَمْ یَضْرُرْهُ أَجَلُهُ»، دیگر اجل هم به او ضرری نمی‌رساند، کاری ندارد، کارهای خود را انجام داده و حالا پیش خدا می‌رود. «وَ مَنْ قَصَّرَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ»، کسی در این ایّام آرزو… رضی می‌فرماید: این بالاترین موعظه است. ای مردم، ای شیعیان امیر المؤمنین (علیه السّلام) دقّت کنید. «وَ مَنْ قَصَّرَ فِی أَیَّامِ أَمَلِهِ»، هر کسی در روزگار آرزوی خود همه‌ی ما همین روزگار را داریم- کوتاهی کند، «قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ»، تا وقتی اجل نیامده است کوتاهی کند، بخورد و بخوابد و صبح تا شب بدون برنامه باشد، «فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ»، کار او زیانکار شده «وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ»، اجل او برای او ضرر می‌رساند. مدام می‌گوید: خدایا، من را برگردان.

«لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَریبٍ»[۸]، چرا من را نگه نداشتی؟ خیر، سهمیه‌ی تو همین مقدار بود، تو کاری انجام ندادی. بعضی افراد از عمر خود زیاد استفاده کرده‌اند.

نتایج استفاده‌ی بهینه از عمر

غزالی الآن قصد ندارم در مورد شخصیت او صحبت کنم- او یک عالم بود، در فقه و فلسفه و کلام و عرفان و خیلی علوم عالم بود. البتّه بحث تسنّن و تشیّع را مطرح نمی‌کنیم چون بحث تاریخی است. ایشان در اواخر عمر خود شیعه شد منتها برای او مجال اعلام نماند که این را اعلام کند. من این را می‌دانم که به شما عرض می‌کنم. مدارکی برای این مسئله وجود دارد.

شما کتاب‌های طولانی ایشان را ببینید. می‌خواهم بگویم عمر چقدر عمر عزیز است، حتّی از عمر کوتاه هم می‌شود بهره برد. ایشان کتاب احیاء العلوم را نوشته است که انصافاً کتاب بزرگی است که معایبی هم داشته که مرحوم فیض کاشانی آن معایب را در آورده است و زحمت کشیده و المحجّه البیضاء را نوشته است که بسیار مهم است. موارد زیادی از مؤلّفات غزالی وجود دارد.

عبدالرّحمن بدوی که مصری است نمی‌دانم الآن در قید حیات است یا نیست ولی انسان زحمت کشیده‌ای است- کتاب مؤلّفات الغزالی را نوشته است که کتاب ضخیمی شده است. این کتاب شامل اسم کتاب کتاب‌های غزالی و مختصری توضیح در مورد آن‌ها است. این شخص غزالی- تنها ۵۰ سال در دنیا بوده است. سیّد رضی، همین آقا که الآن از نهج البلاغه‌ی او استفاده می‌کنیم، ایشان ۴۲ یا ۴۳ سال بیشتر در دنیا نبوده است ولی آثار فراوانی دارد؛ از جمله: نهج البلاغه، دیوان شعر، خصائص الأئمّه، مجازات القرآن، المجازات النّبویّه. او یک کتاب تفسیر هم داشته است که خیلی غصّه می‌خورم که تفسیر این سیّد گمشده است.

ذهبی یکی از علمای بسیار بزرگ اهل سنّت است و انصافاً آدم بسیار متعصّبی است. ذهبی کتاب مفصّلی دارد به نام سیر اعلام النّبلاء، بار شتر است، کتاب بسیار بزرگی است. ذهبی در این کتاب می‌نویسد: من تفسیر سیّد رضی را دیده‌ام: «تَعذّر وُجُوْد مِثْلهِ» مشکل است، تقریباً نزدیک به محال است که کسی بخواهد مثل آن را بسازد. چقدر باید تأسّف بخوریم، ذهبی می‌گوید: «یَتَعذّر وُجُوْد مِثْلهِ». این آدم در این عمر کم چقدر کار کرده است. إن‌شاءالله خدا کند که استفاده کنیم.

یاد خدا در هنگام گرفتاری!

باز هم راه یاد می‌دهد. ما، من و امثال من اگر گرفتار بشویم آدم‌های بسیار خوبی می‌شویم. وقتی گرفتاری پیش می‌آید می‌گوییم: من از این به بعد نماز خود را اوّل وقت می‌خوانم. من دیگر توبه کردم، من دیگر غیبت نمی‌کنم و به همین صورت انسان می‌شود عابد و زاهد و مسلمانا! وقتی مشکلات او برطرف شد فراموش می‌کند. در قرآن خواندید: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»[۹]، وقتی در کشتی بودند این امواج مثل کوه به پهلوی کشتی می‌زد می‌گفتند: خدایا، ما بنده‌ی تو هستیم، هر چیزی که تا به حال گفتیم ببخشید، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ‏»، به محض این‌که به خشکی می‌رسیدند، شرک را شروع می‌کردند، الله اکبر، این خیلی بد است!

«أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ»[۱۰]، باید این جملات را بر لوح دل نوشت. «أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَهِ»، به هوش باشید که در رغبت، در آسودگی، در آرامش چگونه عبادت می‌کنید؟ آن‌طور که در رهبت، در ترس عبادت می‌کنید در رغبت هم همان‌طور عبادت کنید. اگر گرفتار بودی چه کار می‌کردی؟ این عمل را در زمانی که گرفتاری نداری هم انجام بده، در راحتی هم همان‌گونه باش.

مواعظ امیر المؤمنین (علیه السّلام) در توصیه به عمل در دنیا

این مواعظ بسیار بسیار عجیب است که إن‌شاءالله ما قدر این مواعظ را بدانیم. در جای دیگر هم امیر المؤمنین (علیه السّلام) مطلب دیگری را فرموده است که به نظر من می‌رسد که آن مطلب را هم برای تتمیم این مطلب بگویم. آن را از حفظ برای شما می‌گویم. این خطبه‌ی ۲۸ است که إن‌شاءالله تعالی در این چند شب که خدمت شما هستیم باز دنباله‌هایی خواهد داشت. آنچه هست در جای دیگر امیر المؤمنین (علیه السّلام) در همین نهج البلاغه جمله‌ی بسیار عجیبی دارد. این‌جا حضرت می‌فرماید: «أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَهِ»، همان‌طور که در ترس و گرفتاری عمل می‌کنید در راحتی و رغبت هم همان‌طور عمل کنید.

در قسمت دیگری از نهج البلاغه هم موعظه‌ی بسیار بزرگی می‌فرماید: «فَاعْمَلُوا»[۱۱]، پس عمل کنید، قدم بردارید، توبه کنید، کار خیر انجام دهید. چطور؟ «وَ الْأَقْلَامُ جَارِیَهٌ». این «و» را «و» حالیه می‌گویند. ای مردم، عمل کنید در حالی که قلم‌ها جاری است، هر کاری کنید نوشته می‌شود. چرا می‌گوید؟ به این دلیل که بعد از مرگ دیگر قلم جاری نیست، بعد از مرگ دیگر قلمی نیست، شخص مرد و همه چیز تمام شد.

«فَاعْمَلُوا … وَ الْأَقْلَامُ جَارِیَه»، عمل کنید در حالی که قلم‌ها جاری است و هنوز می‌نویسد. ادامه‌ی فرمایش بسیار خوب است… نعمت‌های خدا را متذکّر شوید، امنیت نعمت بسیار بزرگی است، اگر کسی متوجّه این نعمت‌ها باشد غیبت نمی‌کند. به فکر این خوبی‌ها باشید، به فکر نعمت‌ها باشید. صبح تا شب غیبت می‌کنند، می‌گویند، می‌گویند…! بعداً پشیمان می‌شوی، به جای این حرف‌ها عمل کن.

«فَاعْمَلُوا … وَ الْأَقْلَامُ جَارِیَه»، عمل کنید در حالی که قلم‌ها کار می‌کنند، می‌نویسد. در جمله‌ی بعدی می‌گوید: «و الأحوال -وَ الْحَالُ- هَادِئَهٌ»، «هادئه» از هدوء می‌آید که به معنای آرامش و سکوت است. هنوز احوال شما آرام آرام است. الحمدلله وقتی به خانه می‌روید می‌بینید خانم یک گوشه نشسته است، بچّه‌ها نشسته‌اند و صحبت می‌کنند و خبری نیست، خدا را شکر. آهسته، طوری که آن‌ها هم نبینند.

(شخصی به شهری اسم آن را نمی‌گویم- رفته بود و می‌گفت: آن‌قدر حرف درست می‌کردند که فکر می‌کردم روی زمین مین‌گذاری راه می‌روم! الآن زیر پای من منفجر می‌شود.)

در گوشه‌ی خلوت سجده‌ی شکر به جا بیاور و به شکرانه‌ی این آرامش کاری انجام بده. این جمله‌ها را ضمیمه کردم که مطلب کامل بشود.

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[۱]-‌ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۷۱٫

[۲]– سوره‌ی حج، آیه ۲۷٫

[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۷۲٫

[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۰۶٫

[۵]-‌ همان، ص ۷۱٫

[۶]– وسائل الشیعه، ج ‏۵، ص ۳۰۱٫

[۷]-‌ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۷۱٫

[۸]– سوره‌ی نساء، آیه ۷۷٫

[۹]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۵٫

[۱۰]-‌ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۷۱٫

[۱۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۵۱٫