حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به ادامه ی سخنرانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- مقدّمه
- مرور جلسات گذشته
- «طحاوی» از بیان اهمیت ثقلین در ماجرای غدیر میگوید
- بر سرِ سفرهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
- «ابن حجر عسقلانی» از ثقلین میگوید
- نظر «حاکم نیشابوری» در مورد حدیث ثقلین
- مقابله با حدیث ثقلین
- حدیث ثقلین در صحیح مسلم
- دست و پا زدن برای مقابله با حدیث ثقلین
- صاحب حوض کوثر
- پایان میهمانیِ کریم
- دفاع از مکتب آداب دارد
- روضه و توسّل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیه الله الأعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
موضوع بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است و در بخش طهارت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بودیم، به حدیث ثقلین رسیدیم.
حدیث ثقلین از روایات مورد اعتنای بین امّت اسلام است، البته همیشه کسانی هستند که حرف پرت بزنند، اما حدیث ثقلین برای امّت اسلام از روایات ثابت است و از موارد پناه بردن به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.
عبارات مختلفی برای این حدیث هست، که به بعضی از آنها اشاره میکنم تا بعد راجع به معنای آن با یکدیگر گفتگو کنیم.
«طحاوی» از بیان اهمیت ثقلین در ماجرای غدیر میگوید
بعنوان نمونه این کتاب برای آقای «طحاوی» است، راجع به این سؤال که «آیا پیغمبر اکرم ماجرای غدیر را زمانی که میخواست از مدینه به مکه برود فرمود و بعد به مکه رفت؟ یا وقتی از مکه برمیگشت فرمود؟»، میخواهد این تعارض را حل کند و بگوید درست این است که زمانی که از مکه به مدینه برمیگشت فرموده است، روایتی ذکر میکند که یکی از موارد حدیث ثقلین است.
«زید بن أرقَم» میگوید: «لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ , عَنْ حَجَّهِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ»[۴] وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مکه برمیگشت به جُحْفه رسید، کنار برکهی غدیر خُم پیاده شد، «أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ» کسانی که میرفتند را نگه داشت، و همان ماجرایی که میدانید، بعد پیامبر اکرم این عبارات را فرمود: «کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ»، ظاهراً من به سوی ربّ الأرباب دعوت شدهام و من هم اجابت کردم، یعنی مقدار زیادی از عمر من باقی نمانده است، «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ» من دو چیز را بین شما ارث باقی میگذارم، «أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ» که یکی از دیگری بزرگتر است، «کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»، کتاب خدا و عترم اهل بیتم را!
این «عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» خیلی لطیف است، ان شاء الله فرصت شود که توضیح دهیم.
«فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا» ببینید شما راجع به اینها چکار میکنید، شما چطور جای خالی مرا برای اینها پُر میکنید، چطور شما با این دو تعامل میکنید، «فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا» این دو هرگز از هم جدا نمیشوند، «حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» تا کنار حوض کوثر کنار من برسند، اینها با هم متّحد هستند تا آنجا به من برسند، جدایی ناپذیر هستند.
«ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ مَوْلَایَ» خدا مولای من است، «وَأَنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ» من ولی هر مؤمنی هستم، «ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ» بعد دستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت «فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ» فرمود: هر کسی من ولی او هستم «فَهَذَا وَلِیُّهُ» این علی ولی اوست، «اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالِاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ».
میگوید به زید گفتم در آن جمعیتی که آنجا چند هزار نفر بودند، آیا خودت از پیغمبر شنیدی؟ زید گفت: «مَا کَانَ فِی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ» کسی آنجا نبود «إِلَّا رَآهُ بِعَیْنَیْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ» جز اینکه با دو چشم خود دید و با دو گوش خود شنید.
بعد ابوجعفر طحاوی صاحب کتاب «مشکل الآثار» میگوید: «فَهَذَا الْحَدِیثُ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ» اسناد این یک طریق صحیح است، «لَا طَعْنَ لِأَحَدٍ فِی أَحَدٍ مِنْ رُوَاتِهِ» کسی به احدی از راویان این حدیث اشکال نکرده است. یعنی روایت صحیح است.
وقتی ابوجعفر طحاوی میگوید این حدیث صحیح است دیگر اصلاً مهم نیست که وهابیهای معاصر چه میگویند، ولی تعلیقهی «شعیب الأرنؤوط» وهابی معاصر هم این است که «فَالْحَدِیثُ صَحِیحٌ»!
این یک نمونه.
آنقدر در طول تاریخ به این ماجرای ثقلین اشاره کردهاند که خدا میداند.
بر سرِ سفرهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
شبهای آخر ماه مبارک رمضان است، به قول «سیّد رضا هندی» «سَوَّدتُ صَحِیفَهَ أعمَالِی» دارایی من چیست؟ یک نامهی عملِ سیاه، «وَوَکَلتُ الأمرَ إلَى حَیدَر» کار خود را به حیدر سپردهام. «هُوَ کَهفِی مِن نُوَبِ الدُّنیَا» در دنیا هروقت خوفی به سراغ من بیاید، کهف و پناهگاه من علی است، «وَشَفِیعِی فِی یَومِ المَحشَر»، در محشر چکار میکند؟ «هَل یَمنَعُنِی وَهُوَ السَّاقِی» آیا میشود او ساقی باشد و «أن أشرَبَ مِن حَوضِ الکُوثَر» من را از سیراب کردن منع کند؟ «هَل یَطرُدُنِی عَن مَآئِدَهٍ» آیا ممکن است علی مرا از سرِ سفرهای بلند کند که «وُضِعَت للقَانِعِ وَ المُعتَر»… فقیری که رو بزند و فقیری که اهل تعفف است و رو نمیزند، همه بر سرِ سفرهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، لازم نیست بروی و خودت را نشان بدهی، او تو را پیدا میکند.
«یَا مَن قَد أنکَر مِن آیَاتِ *** أبَا حَسَنٍ مَّا لَا یُنکَر» ای کسی که از آیات ابوالحسن انکار کردی، «فَاسأل بَدراً وَاسأل أُحُداً *** وَسَلِ الأحزابَ وَسَل خَیبَر» برو هر جایی را که میخواهی ببینی ببین، همه جا آیات اوست. «مَن هَدَّ حُصونَ الشِّرکِ وَمَن *** شَادَ الإسلامَ وَمَن عَمَّر؟» چه کسی بود که دژها و قلعههای شرک را درهم شکست؟ چه کسی اسلام را محکم کرد؟ چه کسی خانهی اسلام را آباد کرد؟
از این طیف روایات و اشعار که به «حوض» اشاره دارد فراوان است، که یکی از آن جاهای حوض برای این روایت است.
این یک نمونه است که آقای «ابوجعفر طحاوی» که شخصیت مهمی است میگوید حدیث صحیح است.
«ابن حجر عسقلانی» از ثقلین میگوید
«ابن حجر عسقلانی» که قبلاً هم عرض کردیم میگویند عالم بر سرِ سفرهی او هستند، وقتی روایت ثقلین را در روایت ۳۹۴۳ صفحه ۱۴۲ مجلد شانزدهم ماجرای غدیر با این تعبیر ذکر میکند که از خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که «إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَضَرَ الشَّجَرَهَ بِخُمٍّ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنار آن درختی که کنار آن برکهای بود ایستاده بود، «ثُمَّ خَرَجَ آخِذًا بِیَدِ عَلِیٍّ» دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت و فرمود: «أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أن الله تبارک وتعالى رَبُّکُمْ؟»، یعنی اول شهادت به توحید گرفت، آیا شهادت میدهید که خدا رَبّ شماست؟ گفتند: بله. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ وأن الله تعالى وَرَسُولَهُ أَوْلِیَاؤُکُمْ؟» آیا قبول دارید که خدا و رسول باید برای شما تصمیم بگیرند و بر شما اولَی هستند و خدا و رسول ولیّ شما هستند؟ گفتند: بله.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَمَنْ کَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ هَذَا مَوْلَاهُ» در نتیجه اگر قبول دارید خدا و رسول مولای شما هستند، بدانید این علی هم مولای شماست. «وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ» من بین شما چیزی باقی گذاشتم «مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا» که تا زمانی که به آن متمسّک باشید گمراه نمیشوید، «کتاب الله تعالى، سَبَبُهُ بیدی، وَسَبَبُهُ بِأَیْدِیکُمْ، وَأَهْلُ بَیْتِی» کتاب خدا و اهل بیتم.
«ابن حجر عسقلانی» میگوید: «هَذَا إسنَادٌ صَحِیح».
وهابیهایی که کتاب را چاپ کردهاند در پاوقتی میگویند: «لَعَلَّ هَذَا سَبقُ قَلَمٍ مِنَ المُصَنِّف» شاید مصنّف اشتباه کرده است!
نظر «حاکم نیشابوری» در مورد حدیث ثقلین
از این دست روایات فراوان داریم، به روایت دیگری اشاره میکنم.
مثلاً در «مستدرک» حاکم نیشابوری، از همین «زید بن أرقم» میگوید: پیغمبر فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اللهِ، وَأَهْلَ بَیْتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»،[۵] هم نویسنده که حاکم نیشابوری است میگوید صحیح است، هم ذهبی که از بزرگان است میگوید «هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ»، یعنی روایت تمام شروط سختگیرانه بخاری و مسلم را گذرانده است.
مقابله با حدیث ثقلین
فراوان راجع به سند اصل روایت بحث شده است. طرق آن آنقدر متعدد و زیاد است… وقتی روایتی طرق فراوانی دارد، که بعضی از طرق آن صحیح است، تعدد طریق هم زیاد است، هر جایی باشد براحتی روی آن حکم به تواتر میکنند، أقل آن تواتر معنایی است.
این حدیث مُسَلَّم است، اما بهانههایی گرفتهاند. چون زمان ما کم است نمیتوانیم به همهی خزعبلات برسیم.
مثلاً ابن تیمیه اشکالی میکند که میگوید آن متنی که محل نظر من است و در صحیح مسلم است، این متن نیست. یعنی میخواهد بگوید این روایت به این شکلی که خواندیم در بخاری و مسلم نیست.
پاسخ خیلی ساده است، کتاب بخاری و مسلم از نظر خود نویسندهها، همهی روایات صحیح را جمع نکرده است. اصلاً ما یک کتاب نداریم که همهی روایات صحیح را جمع کرده باشد.
خیلی از اوقات «مختصر» جزو عناوین این کتب است، یعنی بخشی از روایات معتبر را جمع کردهاند. لذا اگر روایتی در این کتب نباشد هیچ اشکالی ندارد و هیچ کسی هم به این موضوع پایبند نیست.
این از سوءنیّت ابن تیمیه است که در برابر روایت اینطور اشکال میکند، وگرنه اشکال علمی نیست. یا کسانی بگردند و یک روایت را پیدا کنند که طریق آن روایت اشکال داشته باشد، بعد بگویند روایت ثقلین ایراد دارد؛ من سه نمونه که تصحیح کردهاند را بعنوان نمونه خواندم که بگویم طرق بیدردسر صحیح فراوان دارد، خیلی هم متعدد نقل شده است، اصلاً تواتر دارد.
در برابر این روایت، دو نمونه از جعلیات برای شما بخوانم تا ببینید آدمی که نخواهد حق را بپذیرد، نمیپذیرد. اینها روزی اینطور خیانت کردهاند، امروز وقتی شیعیان خیانت اینها را میبینند در راه خود استوارتر میشوند.
کنار حدیث ثقلین چیزی به این شکل درست کردند که «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لن تضلوا أبدا» من دو چیز را بین شما باقی میگذارم که اگر به اینها تمسّک پیدا کنید گمراه نمیشوید، «کِتَابَ اللهِ وَ سُنَّهِ نَبِیّهِ».
یک روایت هم شبیه همین دارند که میگوید: «تَرَکتُ فِیکُم شَیءً لَن تَزِلُّوا بَعدَهُمَا کِتَابَ الله وَ سُنّتی وَ لَن یَتَفَرَّقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوض».
راوی یک حدیث «صالح بن موسی طَلحی» است که در پاورقی میگوید «إسنَادُهُ وَاهٍ صَالِح بنِ مُوسَی الطَّلحِی مَترُوکٌ مُنکَرُ الحَدِیث»؛ و البته ابوهریره هم هست!
یک طریق اینطور است و راوی یک طریق هم «اسماعیل بن ابیاویس» است.
من فقط توضیحی راجع به این شخص بدهم. اینها خواستهاند معارضی درست کنند، چون معنای این حدیث روشن است، جعلی که انجام دادهاند خیلی به ما کمک کرده است که معنای حدیث روشن شود.
یعنی گشتهاند و گفتهاند چه کسانی را مراجع امّت قرار دهیم؟ دیدهاند نمیتوانند هیچ شخصی را بگویند، چون هر شخصی اشتباهات و غلطهای زیادی نسبت به قرآن دارد که نمیشود گفت او همیشه با قرآن است. لذا کنار قرآن «سنّت پیغمبر» را گذاشتهاند.
من چند جمله راجع به «اسماعیل بن ابیاویس» بخوانم. این کتابی است که «ابن حجر» راجع به راویان نوشته است. میگوید «اسماعیل بن عبدالله» یا «اسماعیل بن ابیاویس» ابن اخت مالک، امام مالکیهاست. یعنی مالک بن انس دایی اوست.
بخاری هم از این شخص زیاد روایت نقل کرده است.
«اِبْنِ اَبی خَیْثَمه» گفته است: «ضَعِیفُ العَقل، لَیسَ بِذَاک. یَعنِی أنَّهُ لاَ یُحسِنُ الحَدِیث»،[۶] این شخصی که این روایت را نقل کرده است اصلاً حدیث نمیفهمیده است، خودش و پدرش ضعیف هستند، خودش و پدرش حدیث میدزدند.
«ابراهیم بن جُنید» از «یحیی بن مَعین» گفته است که او مخلط است، یعنی قاطی میکند، دروغ میگوید، چیز قابل ملاحظهای نیست.
«نَسائی» گفته است ضعیف است، در جایی گفته است ثقه نیست.
«لالَکائی» میگوید: «نَسائی» خیلی با این شخص بد بود؛ و همچنین موارد دیگر.
حال ما یک حدیث ثقلین داریم که متواتر است، یک حدیث از «اسماعیل بن ابیاویس» در مقابل آن قرار دادهاند.
فقط خواستم بگویم که روسیاهی موضوع چقدر روشن است.
وقتی کم میآورند، حدیث ثقلینی که در صحیح مسلم آمده است تفاوتی دارد که من آن را خواهم خواند، ولی راجع به همین حدیث ثقلین ماست.
نگاه کنید این هم نمونههای جدید است، «مسند حُمَیْدی»… این آقای «حسین سلیم اسد دارانی» تازه از دنیا رفته است، وقتی حرف میزند… از این موارد فراوان است، میگوید: پیغمبر در حجه الوداع گفت: «أیُّهَا النَّاس، إنِّی قَد تَرَکتُ فِیکُم مَا إن إعتَصَمتُم بِهِ فَلَن تَضِلُّوا اَبَدَا، کِتَابَ الله وَ سُنَّتِی»، در پاورقی میگوید که این حدیث از صحیح مسلم است.
اصلاً این حدیث در صحیح مسلم نیست، من از مستدرک حاکم خواندم! آن هم با این سندِ مشعشع از اسماعیل کذاب.
اینها برای اینکه بخواهند فرار کنند دروغ میگویند.
سالهای خیلی قبل این کتاب را با سختی فراوانی از عربستان آوردیم. اجازه بدهید من ابتدا روایت صحیح مسلم را برای شما بخوانم تا معلوم شود که اینها چطور دست و پا میزنند، بعد از این دیگر وارد معنای روایت میشوم.
حدیث ثقلین در صحیح مسلم
روایت در کتاب صحیح مسلم اینطور است که زید بن أرقم میگوید نزد پیغمبر نشسته بودیم… یک نفر آمد و به او گفت: آقا جان! اگر روایتی شنیدهای بگو. گفت: من پیر شدهام. گفتم: نه! یک روایت برای من بگو. میگوید: روزی پیغمبر فرمود «أَنَا بَشَرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتِیَ رَسُولُ رَبِّی فَأُجِیبَ»[۷] من رسول خدا هستم، باید ملک الموت بیاید و مرا با خودش را ببرد و من هم دعوت الهی را اجابت کنم، «وَأَنَا تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ» من دو چیز را بین شما یادگار میگذارم، «أَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللهِ فِیهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ اللهِ، وَاسْتَمْسِکُوا بِهِ» کتاب خدا را اخذ کنید، «فَحَثَّ عَلَى کِتَابِ اللهِ وَرَغَّبَ فِیهِ»، مدام راجع به کتاب خدا تشویق کرد، «ثُمَّ قَالَ: وَأَهْلُ بَیْتِی» دومین چیزی که بجا گذاشتهام اهل بیت است، «أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی» خدا را خدا را و اهل بیتم را.
چرا روایت کمی دستکاری شده است؟ در آن روایاتی که خواندیم و متواتر است میگوید این دو با هم هستند، این دو را اخذ کنید. اما در روایت مسلم میگوید کتاب خدا را اخذ کنید و هوای اهل بیت مرا داشته باشید.
من هم آن روایاتی که خواندم و صحیحه بود را از همین زید بن أرقم خواندم.
حال یا آن روایات را در جوانی خود گفته است و الآن که پیر شده است فراموش کرده است، یا اینکه به نام او قاطی کردهاند. حدیث اصلی همان چیزی است که برای شما خواندم و در ذهن شما هم هست.
بعد یک عبارت آخری دارد که این عبارت آخر، اینها را اذیت کرده است.
میگوید: به او گفتند که اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند؟ آیا زنان او از اهل بیت او هستند؟
دو نقل آوردهاند.
در یک نقل میگوید: از او پرسیدند که آیا زنان پیامبر از اهل بیت او هستند؟ میگوید: نه. ممکن است مرد، زن را طلاق بدهد، زن جزو اهل بیت نیست.
پس اهل بیت او چه کسانی هستند؟ میگوید اصل و قوم و خویش او هستند، آن کسانی که صدقهی واجب بر آنها حرام است.
در یک نقل دیگری میپرسند که آیا زنان پیامبر از اهل بیت او هستند؟ میگوید: زنان پیامبر از اهل بیت او هستند، اما اهل بیت او کسانی هستند که صدقه بر آنها حرام است، مانند آل جعفر و آل عقیل و آل علی و آل عباس.
اگر ما بخواهیم همین متن را معیار درنظر بگیریم باید بگوییم منظور او این است که همسران او جزو خانه و زندگی و واجب النفقهی او هستند، اما آن اهل بیت خاص نیستند.
دست و پا زدن برای مقابله با حدیث ثقلین
«عبد الله بن محمد غُنیمان» رئیس حوزه علمیه و قسم شریعهی دانشگاه مدینه منوره در حلقهی درس خود کنار خانه خدا اینطور دروغ میگفت.
یک مرتبه این کتاب به نام «السبائک الذهبیه فی شرح العقیده الواسطیه» چاپ شد، در این کتاب روایت را جعل کرده بودند. اعتراض کردند و کتاب را جمع کردند.
کتاب را مختصر کردند و نام آن را «الجلسات الطلابیه» گذاشتند، دوباره همان روایت جعلی در این کتاب هست!
ایشان که درس میداد میگوید: ما اهل بیت پیغمبر را دوست داریم. اهل بیت پیغمبر چه کسانی هستند؟ میگوید: در صحیح مسلم آمده است که وقتی زید این روایت را خواند از او پرسیدند که «أَلَیْسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ؟» آیا زنان او از اهل بیت او نیستند؟ «قَالَ: بَلَی»!
چرا این کار را میکنند؟ چون اگر قرار بر این بود که کسی بخواهد این روایت را بپذیرد، معنا روشن بود، اصلاً نمیتواند حدیث با «سُنَّتِی» باشد، چون در اینصورت رافع اختلاف امّت نیست. از نمونهی بارز اینکه اینها نمیتوانند مسئله را حل کنند…
گفتند: مقصود از اهل بیت کیست؟
یک مرتبه روایتی درست کردند که «کتاب خدا و سنّت پیغمبر»، که این روایت نه سندی دارد، نه راوی مشخصی دارد، و نه میشود نقل یک نفر را مقابل تواتر قرار داد. اما با این حال اینها گیر کردهاند که با حدیث ثقلین چکار کنند.
خواستند بگویند منظور از اهل بیت پیغمبر، همسران پیغمبر است. بعد دیدهاند که آیا میتوانند بگویند عایشه همیشه با قرآن بوده است؟ او که آیه «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»[۸] را در مخالفت به کمال رسانده است!
برای همین هم چیز جدیدی گفتند.
میگوید یک وجه این است که بگوییم منظور از اهل بیت «علمای صالح» هستند.
اولاً باید بگویی که این روایت را از کجا درآوردهای؟ چرا پیامبر باید مبهم حرف بزند؟ علمای صالح یعنی چه کسانی؟ پس این بیان چه سودی دارد؟
ثانیاً یعنی این علما معصوم هستند که هرگز از قرآن جدا نمیشوند؟ آن کسی که از قرآن جدا نمیشود چه کسی است؟ کسی که هرگز از قرآن جدا نمیشود یعنی طهارت دارد. آن شخص کیست؟
یکی از ظلمها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این است که اینها سعی میکنند اینطور روایات را نفهمند. اصلاً چالشی در نفهمیدن است.
معنای اهل بیت روشن است.
چرا زید بن أرقم زنان پیغمبر را از اهل بیت خارج کرد؟ ما باقی اجتهاد زید بن أرقم را قبول نداریم، اما چرا وقتی پرسیدند که آیا زنان پیامبر از اهل بیت هستند یا نه، گفت: نه؟ چرا در آیهی تطهیر نمیگفتند و اینجا گفتهاند؟
چون روایت میگوید: «عِترَتِی أهلِ بَیتِی»، آن کسی که هم عترت است و هم اهل بیت است. «عترت» اقربای نسبی، «اهل بیت» هم از نظر ما پنج تن هستند، از نظر کسی که شک دارد هم زنان پیغمبر و پنج تن است، اگر اینها را کنار «عِترَتِی» بگذاریم، مشترکِ آنها همان پنج نفر هستند. اینها همان کسانی هستند که آیهی تطهیر در موردشان نازل شد، اینها همان کسانی هستند که با آنها به مباهله میرود، اینها همان کسانی هستند که جنگ با آنها جنگ با پیغمبر است، اینها همان کسانی هستند که مَثَلِ سفینهی نوح هستند، هر کسی با اینها همراه بشود نجات پیدا میکند. اینها همان کسانی هستند که به آنها فرمود «لَحمُکَ مِن لَحمِی، دَمُکَ مِن دَمِی»، اینها همان کسانی هستند که «مَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی». یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک فرمایش منسجم فرموده است.
لذا زید هم آنجا فهمید که همسران پیغمبر نمیتوانستند جزو اهل بیت باشند.
معنای حدیث روشن است، من دو چیز را بین شما یادگار میگذارم، کتاب خدا و آن کسانی که از قرآن جدا نمیشوند، یعنی طهارت دارند، و دین را از اینها اخذ کنید.
از اتفاقات عجیب این است که این عزیزان به این معنا از اهل بیت اخذ نکردند، بلکه از اجماع این پنج نفر هم اخذ نمیکنند. یعنی نه تنها از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، بلکه در جایی که هر چهار نفر از پنج تن (یعنی غیر از رسول خدا) هم یک حرف را فرموده باشند، از اجماعشان هم اخذ نمیکنند.
اصلاً معنا نداشت که پیغمبر بفرماید «کتاب خدا و سنّت من». علّت این بود که با این روایات جعلی و ساختگی، میشود متن را کم و زیاد کرد. همانطور که زمان پیغمبر، نمیشود بجای پیغمبر یک متن قرار داد.
قرآن کریم میفرماید اگر کسی میخواهد کافر نباشد باید کتاب خدا بر او تلاوت شود و پیغمبر حضور داشته باشد، «وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ».[۹] باید رسول باشد و قرآن هم باشد، تا کسی کافر نشود و ایمان بیاورد.
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید باز هم آدمی میآمد که او تشخیص بدهد و بفهمد.
برای همین مفسرانی که کمی انصاف داشتهاند، ذیل این آیه گفتهاند که ما بعد از پیغمبر باید چکار کنیم؟ حدیث ثقلین!
فرمود حالا آن کسی که با قرآن متحد است، اهل بیت من هستند.
اگر اینطور نبود که پیامبر امّت را در یک چاه ویل رها کرده بود که نمیتوانستند حق را تشخیص دهند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ما را رها نکرده است، بارها هم این موضوع را فرموده است. در اشعار میگفتند و زمان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواندند، پناه میبردند…
صاحب حوض کوثر
قبلاً هم این روایت را عرض کردهام که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال برگشتن از کنار عمرو بن عبدود بود، وقتی او را کشته بود و دید همهی اینها ترسیدهاند، رجزی برای سپاه اسلام خواند. فرمود: «أَنَا عَلِیٌّ صَاحِبُ الصَّمْصَامَهِ» من صاحب شمشیر اسلام هستم…
اصلاً سَیفُ الله یعنی شمشیری که برای خدا میزند، همانطور که عین الله نمیتواند نبیند، عین الله یعنی هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و چشم خداست، سیف الله هم شمشیر خداست، هر کسی نمیتواند سیف الله شود.
فرمود: «أَنَا عَلِیٌّ صَاحِبُ الصَّمْصَامَهِ» من صاحب شمشیر اسلام هستم، «وَ صَاحِبُ الْحَوْضِ لَدَى الْقِیَامَهِ» روز قیامت هم من صاحب حوض هستم، «أَخُو نَبِیِّ اللَّهِ ذِی الْعَلَامَهِ» با این ویژگیهای برجسته برادر پیغمبر هستم، «قَدْ قَالَ إِذْ عَمَّمَنِی الْعِمَامَهَ» وقتی پیامبر میخواست مرا به جنگ با عمرو بن عبدود بفرستد، عمامه بر سر من پیچید و به من اینطور فرمود: «أَنْتَ أَخِی وَ مَعْدِنُ الْکَرَامَهِ»، «وَ مَنْ لَهُ مِنْ بَعْدِیَ الْإِمَامَهُ» تو کسی هستی که بعد از من امام هستی.
این روایت برای زمان خود پیغمبر است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعنوان صاحب الحوض میشناختند، دست شما را میگیرد و کنار حوض کوثر با طهارت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تحویل میدهد که به بهشت وارد شوید.
این روایت را فراوان میخواندند، یعنی تا دنیا دنیاست، قرآن با این افراد است.
اگر کسی نگاه کند یک نکتهی واضح دیگری هم هست، اگر شما مفسران را ببینید، خواهید دید که در آیات فراوانی اینطور هستند که میگویند آیه برای ما مبهم است و نمیتوانیم معنا کنیم، یعنی ده معنا میگویند و رها میکنند و به سراغ آیهی بعدی میروند، میگویند نمیفهمیم یعنی چه.
چرا اینطور میشود؟ برای اینکه از آن کسی که باید اخذ میکرده اخذ نکرده است.
این موضوع برای کسانی که اهل کارهای تفسیری هستند مانند روز روشن است که معمولاً وقتی تفسیر مفسران اهل سنّت را میبینید، بجای اینکه ابهام شما برطرف شود، ابهام شما زیاد میشود.
پایان میهمانیِ کریم
فردا شب توبه است، برای گدا شب عید فطر یک فرصت دوباره است، میخواهند ما را از این میهمانی بیرون ببرند، چه میهمانی شرکت کردیم که سفرهدار و میهمان آن امام زمان ارواحنا فداه بود!
شما را که دعوت کرد، حتّی مرا هم دعوت کرد.
کریم اینطور است که وقتی به خانهی او میروند، وقتی میخواهند برگردند اجازه نمیدهد با دست خالی برگردند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روز عید غدیر سال ۳۹ که مصادف با روز جمعه بود، وقتی خطبهی جمعه را خواند به شیعیان و خیلی از مردم فرمود که امروز نهار عید غدیر میهمان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هستید. مردم به درِ خانهی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه رفتند، غذا میخوردند، شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه نوشته است که فقیر و غنی، هر کسی که خارج میشد با یک ظرف بزرگ بیرون میآمد.
بالاخره «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَهِ اللَّهِ»، یک ماه میهمان خدا بودیم، شب عید است و ان شاء الله نمیخواهد ما را با دست خالی رد کند، ان شاء الله در نهایت هم چیزی به ما میدهد.
لذا ما شبهای عید فطر را مانند شبهای قدر، قدری به خودمان و بیچارگیمان فکر میکنیم و نمیتوانیم بحث را ادامه دهیم.
از همهی عزیزان حلالیت میطلبم.
دفاع از مکتب آداب دارد
این بحثها برای این نیست که کسی که در این زمینهها کار نکرده است جزء به جزء آن را حفظ کند، بلکه اثر اعتقادی این امر این است که شما بدانید عالمان شیعه، مرزبانان مذهب، هزار و چهارصد سال، طوری از مرزهای مکتب دفاع کردهاند که این حرفها مستحکم بماند. غرض این بود که ما به این نعمت توجّه پیدا کنیم.
آن لحظاتی که ما خسته هستیم و میخوابیم، ما استراحت میکنیم و به دنیا میپردازیم و زندگی خود را میکنیم، در این هزار و چهارصد سال ربّانیینی از علمای ما بودهاند که از مکتب دفاع کردهاند، ما مطلب جدیدی نمیگوییم، ما گوشهای از حرفهای آنها را مطرح میکنیم، ما سرِ سفرهی آنها نشستهایم، و این شوق به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اثر عملی هم دارد.
این بحثهای ولایت بصورت جدّی یک شاخهی اخلاقی دارد، آن هم این است که ما در این روایات یاد میگیریم که نسبت به شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حقِ درگیری نداریم، که متأسفانه در این موضوع خیلی اشتباه میکنیم، براحتی به صورت یکدیگر چنگ میکشیم، براحتی یکدیگر را میدریم. کسی که اهل ولایت باشد میفهمد که باید حبّ و بغض او ملاک داشته باشد و حتّی به اسم اهل بیت هم نمیتواند به شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کند.
یعنی ملاک این است که تا میشود باید پیوند محبّت بین ما برقرار باشد، مرحلهی بعد باید بین اهل اسلام اینطور باشند.
جلسهی گذشته هم عرض کردم که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در موارد حساس گفتهاند، مثلاً اگر یک سنّی در محل شما بود و پدر او از دست رفت، به تشییع او بروید، وقتی مریض شد به عیادت او بروید، او این محبّت را فراموش نمیکند، و چه بسا که زمینهی هدایتی فراهم شود.
الآن گاهی من میبینم که حرم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زائرانی از مذاهب مختلف دارد، بعضی از شیعیان میروند و با اینها بگومگو و دعوا و لعن و نفرین میکنند، این کار شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نیست، آنجا باید دعا کرد، کسی که تا حرم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین آمده است، خدا من و او را هدایت کند، ان شاء الله او کامل شود.
مگر خدا فرصت هدایت ما را بسته است؟ مگر ما این شبها مدام استغفار نمیکنیم؟ چرا ما فرصت هدایت دیگران را بسته تلقّی کنیم؟
ان شاء الله همهی عالم بر سرِ سفرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بنشینند، همانطور که وقتی حضرت حجّت ارواحنا فداه بیایند، هر کسی ذرّهای استعداد داشته باشد، حضرت او را بر سرِ این سفره میآورد.
این بحثها دفاع از مکتب است، ولی ما با کسی دعوا نداریم، هر کسی از هر دین و مذهب و آیینی هست، اصلاً بیدین است، ان شاء الله خدای متعال همهی ما را زیر پرچم امام زمان ارواحنا فداه جمع کند.
اگر من دوست نداشته باشم که همهی عالم بر سرِ سفرهی امام زمان ارواحنا فداه جمع شوند، چطور از خدا توقّع دارم که در مورد خودم بگویم «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَسَتَرَ الْقَبِیحَ»؟ چطور خودم میخواهم استغفار کنم؟
میگوییم خدایا! من دوست دارم همهی عالم هدایت شوند، به طفیل آنها ما را هم از درِ این خانه به جای دیگری نفرستی و کمبودهای ما را هم پُر کنی.
لذا این شبها شبهای دعاست.
ما با کسی دعوا نداریم، بلکه برای هدایت همهی مردم دنیا مشتاق هستیم، هم دوست دارم خودم هدایت شوم، هم دوست دارم همهی مردم دنیا هدایت شوند. ما با کسی دعوا نداریم.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که من هم در مسیر هدایت کسی نقشی پیدا کنم.
خدای متعال نسبت به بندگان خود غیور است، خدا که خداست به همهی بندهها، حتّی به آن بیچارهی بدبختی که به قرآن اهانت کرده است هم روزی میرساند، خدا صبّار است، تحمّل خدا زیاد است. البته این بدین معنا نیست که ما غیور نباشیم، اما بیجهت نمیتوانیم با کوچکترین مشکلی یقهی یکدیگر را بگیریم.
اگر بحث علمی شود یک موضوع است، اما در مابقی موارد، آنچه ما از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دیدهایم لطف و عنایت و کَرَم است.
بارها عرض کردهام که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در شهرهایی زندگی میکردند که شیعه نداشتند، و پشتشان بخاطر حمل کردن گونیهای کمک به اینها زخم بوده است.
ما شیعیان آن زین العابدین و آن امیرالمؤمنین و آن امام صادق علیهم السلام هستیم.
پناه میبریم به خدا از اینکه روز قیامت بگویند شما هیچ ربطی به ما نداشتید، این چه عملی بود؟ یک نفر را به درِ خانهی ما جذب نکردی؟ یک نفر را عاشق مکتب ما نکردی؟ وقتی تو را دیدند اصلاً از ما فرار کردند.
بعد هم بگوید وقتی نام ما میآمد دل شما غنج میرفت، ما خواسته بودیم. واضح است که آنها خواستهاند، وگرنه چیزی از ما شروع نشده است، ما اصلاً در یاد نداریم که چه زمانی این بزرگواران را دوست داشتیم، اول با عنایتِ آن بزرگواران آفتاب حسن آنها به دل ما تابید.
روضه و توسّل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها
امروز به دختر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متوسل هستیم، این دختر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این روزگار ما خیلی آدم حسابیِ ویژه را پرواز داده است، خیلیها که خاطرات کربلا را میخواندند و «یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ» میگفتند، برای اینکه یک خال به حرم منسوب به حضرت زینب کبری سلام الله علیها و دختر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نیفتد، سینه سپر کردند، از زن و بچههای خود گذشتند، دختر پسرهای خردسال یتیم شدند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها اینها را بالا برد و به اوج رساند.
ما که به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین امید داریم، اما این کاری که حضرت زینب کبری سلام الله علیها کرد، طمع ما را بیشتر کرد، چون ما در روزگارمان کسانی را دیدهایم که حضرت زینب کبری سلام الله علیها آنها را بالا برده است، ناشناسهایی که حضرت زینب کبری سلام الله علیها آنها را سرشناس کرد.
جوانی در راه حضرت زینب کبری سلام الله علیها اسیر شد، عالم بیچارهی او شد. آن چند روزی که شهید حججی اسیر شد، تا زمانی که خبر شهادت ایشان آمد، همان روز نگاه میکردم و میدیدم اسیر شدنِ یک مرد به دستِ یک مرد جان ما را بهم ریخت…
همهی عالم فدای معجرِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها…
برای اینکه دین به دیگران برسد، سرداری سقّای حرم حسینی شد، در کربلا مدافع حرم حسینی شد، یک سردار هم مدافع حریم زین العابدین سلام الله علیه و دختران سیّدالشّهداء صلوات الله علیهم أجمعین شد.
اگر مرد در بیابان قرار بگیرد یک طور است، بانو بدست دشمن بیفتد، با دستِ بسته، با لباسِ دونِ شأن… از این شهر به آن شهر، در معرض دید قرار بگیرد…
این کاری که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای هدایت ما کردهاند… گاهی ما فکر میکنیم یک ساعت گریه کردیم، حتماً کاری کردهایم… اگر بخواهند کَرَمِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را مثال بزنند، بیشتر از اینکه بگویند شبها به درِ خانهی فقرا میرفتند و غذا میدادند، باید بگویند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای هدایتِ امّت، به امر الهی تن دادند…
ما برای اینکه یک سوزن به پای دخترمان نرود، حاضر هستیم هر کاری کنیم… اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای هدایت ما کم نگذاشتند…
این گریهی ما هم که برای آن بزرگواران نیست، خدا دید منِ بیچاره به یادِ گناهانم گریه نمیکنم، به یادِ بیچارگیهای خود نمیافتم، حواس من به پروندهی خودم نیست، قدری دلِ ما را با حضرت زینب کبری سلام الله علیها نرم کرد که وقتی به یاد مصیبت او افتادیم گریه کنیم…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها این روضه را برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خوانده است، عرب جاهلی غلط زیاد داشت، نامردی، بیغیرتی، حیوانصفتی، یکی از بدترینها این بود که اگر با کسی بد میشدند، او یا ناموس او را میدزدیدند، قرآن کریم دو مرتبه این تعبیر را دارد که «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»،[۱۰] میخواهد بگوید خدا به سر شما منّت گذاشت، وقتی اسلام آمد شما را از فقر نجات داد، غذای پاکیزه میخورید، آیا در یاد ندارید روزی را که «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»؟ میترسیدید شما را بدزدند، یا فرزند شما را بدزدند؟ اسلام آمد و امنیت آورد.
به امام سجّاد علیه السلام گفتند: آقا جان! چه خبر؟ حضرت فرمودند: «أَصْبَحْنَا خَائِفِینَ بِرَسُولِ اَللَّهِ»[۱۱] ما بخاطر انتسابمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مدام در خوف هستیم، مردم بخاطر مسلمان شدن در امنیت هستند و خون و جان و مال و ناموسشان حرمت پیدا میکند.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها میفرماید که روزی که مادرم شهید شده بود، امّ أیمَن میخواست مرا آرام کند، خاطراتی برای من میگفت. بعضی از آنها آنقدر پیچیده و سخت بود، برای من ابهام داشت و انگار نمیخواستم باور کنم، از طرفی هم نمیتوانستم از پدرم بپرسم.
ببینید بعد از قتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه بلایی بر سرِ این دختر آوردهاند که امّ أیمَن برای آرامشِ او این عبارات را گفته است که بعداً تو و حسینت را به بیابانی میبرند و بین دو نهر آب…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها میفرماید: همیشه دوست داشتم از پدرم بپرسم، ولی خجالت میکشیدم، یا نمیخواستم…
وقتی روزهای پایان عمر پدرم سر رسید، دیگر پاهای پدرم دراز شده بود و تکیه داده بود و چشمهای او میرفت، دیدم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیتواند دست و پای خود را تکان دهد و محتضر شده است، ترسیدم که چشم خود را ببندد و دیگر باز نکند، عزم خود را جزم کردم و نزد پدر رفتم، کنار پدر نشستم، وقتی لحظاتی گذشت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چشم مبارک خود را باز کرد، به او عرض کردم: بابا! امّ أیمَن قدیمها مطالبی به من گفته بود، آیا اینها رخ میدهد؟ یعنی امّت پیغمبر حسینِ ما را تشنه میکشند؟
آن چیزی که برای حضرت زینب کبری سلام الله علیها باورنکردنی است این است که «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» امّت را بکشند، برای همین پرسید: بابا! آیا این موضوع درست است؟
اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که غیرت الله است، روضهای که خواند، روضهی خودِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود، فرمود: بله! «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»… کاری میکنند که دختران حسین به تو بگویند «اینها میخواهند با ما چکار کنند؟»…
بعد فرمود: یا زینب! «کَأنِّی بِکِ وَ نِسَاءِ أهلِک» من آن لحظه را میبینم که شما را به چه مجالسی میبرند، با چه وضعی میبرند…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] شرح مشکل الآثار، جلد ۵ ، صفحه ۱۸ (کَمَا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ شُعَیْبٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ حَمَّادٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَهَ , عَنْ سُلَیْمَانَ یَعَنْی الْأَعْمَشَ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِیبُ بْنُ أَبِی ثَابِتٍ , عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ , عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ , عَنْ حَجَّهِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ , ثُمَّ قَالَ: ” کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ , إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ , أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی , فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا , فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ” ثُمَّ قَالَ: ” إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ مَوْلَایَ , وَأَنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ ” ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ فَقَالَ: ” مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ , اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالِاهُ , وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ” فَقُلْتُ لِزَیْدٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقَالَ: مَا کَانَ فِی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ إِلَّا رَآهُ بِعَیْنَیْهِ , وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ , -[۱۹]- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: فَهَذَا الْحَدِیثُ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ , لَا طَعْنَ لِأَحَدٍ فِی أَحَدٍ مِنْ رُوَاتِهِ , فِیهِ أَنْ کَانَ ذَلِکَ الْقَوْلُ کَانَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیٍّ بِغَدِیرِ خُمٍّ فِی رُجُوعِهِ مِنْ حَجِّهِ إِلَى الْمَدِینَهِ لَا فِی خُرُوجِهِ لِحَجِّهِ مِنَ الْمَدِینَهِ. فَقَالَ هَذَا الْقَائِلُ: فَإِنَّ هَذَا الْحَدِیثَ قَدْ رُوِیَ , عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ فِی هَذِهِ الْقِصَّهِ , وَأَنَّ ذَلِکَ الْقَوْلَ إِنَّمَا کَانَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فِی خُرُوجِهِ مِنَ الْمَدِینَهِ إِلَى الْحَجِّ لَا فِی رُجُوعِهِ مِنَ الْحَجِّ إِلَى الْمَدِینَهِ)
[۵] المستدرک على الصحیحین، جلد ۳ ، صفحه ۱۶۰ (۴۷۱۱ – حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ، مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُصْلِحٍ الْفَقِیهُ بِالرِّی، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَیُّوبَ، ثَنَا یَحْیَى بْنُ الْمُغِیرَهِ السَّعْدِیُّ، ثَنَا جَرِیرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللهِ النَّخَعِیِّ، عَنْ مُسْلِمِ بْنِ صُبَیْحٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اللهِ، وَأَهْلَ بَیْتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ. هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. على شرط البخاری ومسلم)
[۶] تاریخ الإسلام – ت بشار، جلد ۵ ، صفحه ۵۳۴
[۷] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۷۳ (حَدَّثَنِی زُهَیْرُ بْنُ حَرْبٍ، وَشُجَاعُ بْنُ مَخْلَدٍ، جَمِیعًا عَنِ ابْنِ عُلَیَّهَ، قَالَ زُهَیْرٌ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، حَدَّثَنِی أَبُو حَیَّانَ، حَدَّثَنِی یَزِیدُ بْنُ حَیَّانَ، قَالَ: انْطَلَقْتُ أَنَا وَحُصَیْنُ بْنُ سَبْرَهَ، وَعُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ، إِلَى زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، فَلَمَّا جَلَسْنَا إِلَیْهِ قَالَ لَهُ حُصَیْنٌ: لَقَدْ لَقِیتَ یَا زَیْدُ خَیْرًا کَثِیرًا، رَأَیْتَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَسَمِعْتَ حَدِیثَهُ، وَغَزَوْتَ مَعَهُ، وَصَلَّیْتَ خَلْفَهُ لَقَدْ لَقِیتَ، یَا زَیْدُ خَیْرًا کَثِیرًا، حَدِّثْنَا یَا زَیْدُ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: یَا ابْنَ أَخِی وَاللهِ لَقَدْ کَبِرَتْ سِنِّی، وَقَدُمَ عَهْدِی، وَنَسِیتُ بَعْضَ الَّذِی کُنْتُ أَعِی مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَمَا حَدَّثْتُکُمْ فَاقْبَلُوا، وَمَا لَا، فَلَا تُکَلِّفُونِیهِ، ثُمَّ قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمًا فِینَا خَطِیبًا، بِمَاءٍ یُدْعَى خُمًّا بَیْنَ مَکَّهَ وَالْمَدِینَهِ فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، وَوَعَظَ وَذَکَّرَ، ثُمَّ قَالَ: ” أَمَّا بَعْدُ، أَلَا أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا §أَنَا بَشَرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتِیَ رَسُولُ رَبِّی فَأُجِیبَ، وَأَنَا تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ: أَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللهِ فِیهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ اللهِ، وَاسْتَمْسِکُوا بِهِ ” فَحَثَّ عَلَى کِتَابِ اللهِ وَرَغَّبَ فِیهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَأَهْلُ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی» فَقَالَ لَهُ حُصَیْنٌ: وَمَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ؟ یَا زَیْدُ أَلَیْسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ؟ قَالَ: نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَلَکِنْ أَهْلُ بَیْتِهِ مَنْ حُرِمَ الصَّدَقَهَ بَعْدَهُ، قَالَ: وَمَنْ هُمْ؟ قَالَ: هُمْ آلُ عَلِیٍّ وَآلُ عَقِیلٍ، وَآلُ جَعْفَرٍ، وَآلُ عَبَّاسٍ قَالَ: کُلُّ هَؤُلَاءِ حُرِمَ الصَّدَقَهَ؟ قَالَ: نَعَمْ)
[۸] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳
[۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۰۱
[۱۰] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۶ (وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
[۱۱] کشف الغمه فی معرفه الأئمه، جلد ۲، صفحه ۱۰۷ (وَ قِیلَ لَهُ یَوْماً کَیْفَ أَصْبَحْتَ قَالَ أَصْبَحْنَا خَائِفِینَ بِرَسُولِ اَللَّهِ وَ أَصْبَحَ جَمِیعُ أَهْلِ اَلْإِسْلاَمِ آمِنِینَ بِهِ .)
پاسخ دهید