حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۲ در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به ادامه ی سخنرانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ما هر شب تقریباً دو بحث را پیش میبریم، در بخش اول که مقدّمه است راجع به شأن نزول این جلسات و دور هم جمع شدنها و بیانِ روایاتی که هم خواستهاند به ما فضیلت یاد بدهند و هم خواستهاند در نگاه و شیوهی زیستن و سبک زندگی و رفتار ما تغییر ایجاد کنند، که بشدّت به این موضوع نیازمند هستیم.
راجع به اینکه وقتی شیعیان دور یکدیگر جمع شوند ذکر خدا میگویند، بعنوان مصداق بارز آن (با توضیحاتی که گذشت) ذکر اهل بیت میگویند، صحبت کردیم.
عرض کردیم این موضوع آفاتی دارد و بین ما اختلاف ایجاد میکند، هر از چندگاهی شما میبینید که اتفاقی در جامعه رخ میدهد… اصلاً دین به ما یاد داده است که قبل از اینکه وارد یک رخداد شویم، چگونه عمل کنیم.
دینداری باید اثر فردی هم داشته باشد
از عجایب این است که یک اتفاقی رخ میدهد، عدّهای قربه الی الله احساس تکلیف میکنند به چیزی که خدا نهی کرده است عمل کنند.
وقتی اسم عایشه و جمل بیاید میگویند عجب! برخلاف امر الهی که «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»،[۴] ایشان راه افتاد و رفت، بقیه را هم تحریک میکرد که راه بیفتید.
«زید بن صوحان» سلام الله علیه به او گفت: چه به من میگویی که با من همراه شو و علی را یاری نکن؟! مرا به چیزی امر میکنی که خدا مرا از آن نهی کرده است. تو خودت باید در خانه بنشینی. و مرا از چیزی نهی میکنی که خدا به آن دستور داده است؟
تو خودت در تشخیص (اگر منافق نباشی) برعکس هستی!
ما هم میگوییم: عجب! آیه دیدند، اما برعکس آیه انجام دادند.
زیاد رخ میدهد که در جامعهی ما هم اتفاقاتی رخ میدهد، در موضوعی که مردم علم ندارند، احساس تکلیف میکنند که فعلاً قربه الی الله به یک نفر فحشی بدهند، بعد هم هزار نوع بیچارگی دامان ما را میگیرد، آن هم در جایی که کار ما بیخود بود و تکلیفی نداشتیم، چون اصلاً طرف در آن موضوع علم نداشته است، اولین تکلیف، فرعِ علم در آن موضوع است، طرف باید اول علم داشته باشد. جالب است که ما یقهی آن خانم را میگیریم… همهی این موضوعات برای این است که از منطقِ دینداری فاصله گرفتهایم.
چند جلسه در دانشگاه امام صادق علیه السلام این موضوع را عرض کردم که زمانی آنقدر به ما «اسلام اجتماعی» گفتند… آنجا هم عرض کردیم که اسلام اجتماعی خیلی مهم است، ولی مقدّمهای دارد که اگر با آن مقدّمه حرکت نکنی، همهی حرکات شما خلاف شرع است. لازمهی قبل از این موضوع این است که شما باید دینداری فردی خودتان را بلد باشید، باید اهل رساله باشید، باید اهل تبعیّت از مرجع باشید.
در بعضی از مسائل اجتماعی آنقدر مراجع را کتک زدهاند، طبعاً هر کسی از والدهی خود قهر کرده است فکر میکند از مراجع دیندارتر است.
در این موضوع حرف زیاد است، بعضی از کنشگران اجتماعی، واقعاً عرصه را به دین تنگ کردهاند. نمونهی این موضوع هم بعضی از رفتارها در امر به معروف و نهی از منکر است، که علما و مراجع آن کار را نهی از منکر نمیدانند، بعد عزیز ما، یک بچّه بیانیه مینویسد که شما خلافِ امیرالمؤمنین هستید!
تو هنوز دست چپ و راست خودت را هم نمیشناسی، در امور دینداری، باید در هر کاری به سراغ مرجع تقلید رفت، دینداری هم برای خودش آدابی دارد.
بعضی اوقات آن کسانی که ادّعا میکنند دینداری ما سکولار نیست و اسلام ما اسلام اجتماعی است بعدتر عمل میکنند. الآن هم نمیخواهم همه را با یک چوب بزنم، ولی بخش زیادی این مشکل را دارند، و یک دینی درست میشود که نه طرفداران آن دین به آن دین پایبند هستند و نه غیرطرفداران آن دین، آن دین را دوست دارند. باید از این رفتارها و روشها ترسید. همه چیز انتقامات قومی و قبیلهای میشود. این همان شیوهای است که خلفا رفتهاند، ما باید از اینکه اینطور عمل کنیم خیلی بترسیم.
احساسِ تکلیف یعنی اینکه بگویی اگر غیر از این نباشد من روز قیامت شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حساب نشوم، بعد کار خودت را کن. اما اینطور نیست، با یک پیامک احساس تکلیف میکند. معلوم است که با این مدلِ احساسِتکلیف، همیشه مراجع از ما عقب هستند، چون آنها برای هر یک حکم شرعی، تلاش بسیار زیادی میکنند.
فاصله گرفتن از عالمِ متخصص در هر موضوعی، برای جامعه ذلّت بهمراه خواهد داشت.
نتیجه هم همین چیزی میشود که میبینیم. واضحتر از این نمیخواهم حرف بزنم، در بعضی چیزها ابتذال مانند روز روشن است.
زمانی در این کشور مجتهدین تراز اول، لیدرهای سیاست دینی بودند… جامعه به ملجأ و پناه و مأوا و مرجع نیاز دارد، اگر مرجع واقعی را بزنی، به یک بیچاره و مفلوک تکیه میکنند.
ما چند مرتبه این اشتباه را تکرار کردهایم، مدام هم مجازات شدهایم، اما باز هم ادامه میدهیم.
یکی از دردها اینجاست که در بعضی امور اخلاق دینداران و هیئتیها بصورتِ معنادار از غیردینداران و غیرهیئتیها تفاوت ندارد.
مردم شب عید به دنبال خریدشان هستند، اگر قرار بر این بود که اینجا شرکت کنیم و در نهایت خروجی ما با دیگران تفاوت نداشته باشد، ضررِ کارِ دیگران کمتر است، چون کسی به او نگاه دینی ندارد، ان شاء الله خیلی هم آدم خوبی است و از یاران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم باشد.
حضور در جلسات و شرکت در اجتماعات دینی، باید در ما تغییر رفتار ایجاد کند، اگر اینطور نیست یعنی دینداری در کار نیست. و همین میشود که کار به جایی میرسد…
این روزها دوباره این روایت به یاد من آمده است که میگوید دیدم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را فحش میدهند، هرچه فکر کردم من چه دفاعی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کنم، آنقدر حضرت را تخریب کردهاند، هرچه بگویم طرف فحش دیگری میدهد، هرچه فکر کردم نتوانستم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنم، در نهایت گفتم: مگر پیغمبر نفرموده است که به مُردهها فحش ندهید؟ پس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فحش ندهید.
چرا اینطور شده بود؟ چون اگر قرار باشد مردم نخواهند به حجّت عمل کنند، وقتی تخریب عادی شود نعوذبالله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم تخریب میکنند. ضمن اینکه هیچ کسی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قابل قیاس نیست.
اما شما روایات را نگاه کنید، کمرِ انسان میشکند… از حضرت صادق صلوات الله علیه است، میفرماید: «مَنْ دَمَعَتْ عَیْنُهُ فِینَا دَمْعَهً»[۵] اگر کسی بخاطر مظلومیت ما گریه کند، (یعنی طرفدار و پیرو ما باشد)، «لِدَمٍ سُفِکَ لَنَا» برای خونی که از ما ریختهاند، «أَوْ حَقٍّ لَنَا نُقِصْنَاهُ» یا برای حقی که از ما خوردهاند، «أَوْ عِرْضٍ اُنْتُهِکَ» یا آبرویی که از ما بردند، جساراتی که به ما کردند، اهانتهایی که به ما کردهاند.
عبارتِ بعدی این است: «أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا»، کسی برای خونی که از شیعهی ما ریختند، یا مال و حقی که از شیعهی ما خوردند، یا آبرویی که از شیعهی ما بردند، گریه کند… عدلِ امام درنظر گرفته است!
روز قیامت به ما میگویند: ما که اینها را گفته بودیم، اینها مسیرهای لورفته بود…
…«بَوَّأَهُ اَللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِی اَلْجَنَّهِ حُقُباً» این شخص دیگر مقیمِ بهشت میشود.
کسی که برای اینکه آبروی یک شیعه یا خون یک شیعه یا حقِ شیعهای پایمال شده است گریه کند، همانطور که برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.
اگر بحثهای مقدّماتی این چند جلسه را قدم به قدم ببینید، آن چیزی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین ترسیم میکنند، جامعهی شیعه باید کاملاً منسجم باشد، در این زمینهها هم شیعه حداقلی است، نه حداکثری. یعنی همهی این جمع، اکثریت مردم در خیابان، مگر در موردی که طرف به فسقی تفاخر کند، یا از این دست چیزها.
در این جامعه باید مردم چگونه با یکدیگر رفتار کنند؟
شما نگاه کنید، بعضی اوقات انسان میگوید بعضی از آن بزرگانی که میگفتند همه چیز را سیاسی نکنید، حق داشتند. چون عدّهای از آنطرفِ بوم افتادهاند، بر سرِ دعواهای سیاسی، هر هتک حرمتی میکنند. چون با یکدیگر اختلاف نظر سیاسی دارند!
پس برای چه زیارت عاشورا میخوانی؟
خیلی از کسانی که از این حرفها میزدند نمیخواستند بگویند سیاست نباشد، اصلاً کسی نمیتواند بگوید سیاست نباشد، سیاست یعنی همین اجتماع، همین تولّی هم که میگویم جزوِ سیاسات است. کسی نمیخواهد اجتماعات دین را نفی کند، میگوید شما حق ندارید به بهانهی یک حزب و یک گروه و علایق و دستهبندیها و رنگبندیها، آن حق و باطل اصلی و مرزبندی ولایی جامعه را بهم بزنی. اگر بهم بزنی راه را برای عایشه باز میکنی که اجتماع را از هم متفرّق کند، که این کار را کردند.
عجیب است که ما الآن میخواهیم بنشینیم و بگوییم آنها آن روز چکار کردهاند، این امر زمانی فایده دارد که ما امروز از اینکه آنطور عمل کنیم بیزار باشیم.
جایگاهِ محبِّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
آنقدر در این زمینه روایت هست که انکارِ آن انصافاً انکارِ اسلام و تشیّع و قرآن و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، مضمون همهی آنها هم مشترک است، حال یکی از آن روایات را میخوانم تا ببینید.
ابوذر میگوید: «کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی اَلْمَسْجِدِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»،[۶] دیدم علی در حال وارد شدن است، «فَلَمَّا رَآهُ مُقْبِلاً» پیغمبر دید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال آمدن است، فرمود: «یَا بَا ذَرٍّ مَنْ هَذَا اَلْمُقْبِلُ» ببین چه کسی آمده است؟ ابوذر عرض کرد: بله! علی است یا رسول الله!
اولین سؤالِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این بود: «یَا بَا ذَرٍّ أَ تُحِبُّهُ»؟ آیا تو او را دوست داری؟
این جمله یعنی هم باید او را دوست بداری، هم باید برای دوست داشتنِ او کارهایی کنی. اصلاً در بابِ تولّی که بابِ تفعّل است، تا زمانی که مانع نیست باید ابراز کنی، هم تولّی را باید ابراز کرد و هم تبرّی را باید ابراز کرد، مگر اینکه در جایی مانع وجود داشته باشد. مثلاً در جاهایی از تبرّی مانع هست، میگویند الآن اینجا ابراز نکن و در قلبِ تو باشد، وگرنه اگر مانع نباشد باید ابراز کنی.
ابوذر میگوید عرض کردم: «إِی وَ اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ» بله!
معلوم بود که ابوذر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارد، پیغمبر هم پرسید و ابوذر هم جواب دارد. فکر میکنید که پاسخِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیست؟
فرمود: «یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً» علی را دوست بدار!
یعنی هرچه دوست داری کم است و باید این حبّ را تقویت کنی و بروز آن را بیشتر کنی.
«یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ» ابوذر! همانطور که علی را رو به ازدیاد دوست داری، باید هر کسی که علی را دوست دارد هم دوست بداری!
«فَإِنَّ اَلْحِجَابَ اَلَّذِی بَیْنَ اَلْعَبْدِ وَ بَیْنَ اَللَّهِ تَعَالَى» آن حجابی که بین بنده و خداست، «فَإِنَّ اَلْحِجَابَ اَلَّذِی بَیْنَ اَلْعَبْدِ وَ بَیْنَ اَللَّهِ تَعَالَى حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ» اگر حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشته باشید حجاب برطرف میشود.
به امام صادق علیه السلام عرض کردند: شما که خسیس نیستید، این کیسهی زرد چیست که حواس شما مدام به این کیسه است؟ فرمود: «فِیهَا تُربَهُ الحُسَین»، پرسیدند: با این تربت چکار میکنید؟ فرمود: «السُّجُودُ عَلى تُربَهِ الحُسَینِ علیه السلام یَخرُقُ الحُجُبَ السَّبعْ»،[۷] پردههای حاجبِ بین خدا و بنده را از بین میبرد.
یک مورد سجده بر تربتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، یک مورد حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. معیارِ حبّ علی هم «حُبَّ مَن أحَبَّ عَلیاً» است، اگر این نیست آن هم نیست.
بعد فرمود: «یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً» اگر میخواهی علی را دوست بداری… به منافع این موضوع نگاه نکن، به این نگاه کن که چطور خدا اجازه داده است که در این دنیا کسی مانند من هم بگوید من هم جزوِ محبّانِ علی هستم، اگر به این موضوع فکر کنی اصلاً از حال میروی!
«یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً فَمَا مِنِ اِمْرِئٍ أَحَبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً» اگر کسی علی بن ابیطالب را بخاطر علی بن ابیطالب دوست بدارد، «وَ سَأَلَ اَللَّهَ تَعَالَى شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ»… فرمود: آیا به دنبال مستجاب الدّعوه میگردید؟ به محبّانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه التماس دعا بگویید!
شیعه و سنّی نقل کردهاند که جبرائیل به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: خدا دستور داده است که من این سؤال را به شما بگویم که شما از من بپرسید، «سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا»،[۸] بپرس پیغمبران قبل از تو برای چه مبعوث شدند؟
پیغمبر هم از جبرئیل پرسید، فرمود: «عَلَی نَبُوَّتِکَ وَ وِلَایَهِ عَلِیِ بنِ أبِیطَالِب»!
آن پیغمبرانی هم که مستجاب الدّعوه شدند، بیچارهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند.
فرمود: «یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً» اگر علی را مخلصانه دوست داشته باشی و دعا کنی، دعای تو مستجاب است، «وَ لاَ دَعَا اَللَّهَ إِلاَّ لَبَّاهُ» دعا نمیکند الا اینکه خدا به او لبّیک میگوید.
حال ببینید ابوذر چه گفت، همین حرفها هم برای ابوذر اشتداد حبّ دارد. گفت: «یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی لَأَجِدُ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَى کَبِدِی کَبَارِدِ اَلْمَاءِ» مثلِ آب خنک که جگر مرا خنک کند، وقتی اسم علی بیاید جگرِ من خنک میشود، «أَوْ کَعَسَلِ اَلنَّحْلِ» مانندِ شیرینیِ عسل مصفّا که وقتی انسان میخورد، شیرینیِ آن به کام انسان مینشیند، وقتی اسم علی میآید حال من اینطور عوض میشود، «أَوْ کَآیَهٍ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ أَتْلُوهَا»، وقتی شما از آیهی قرآن میخوانید حال من تغییر میکند، وقتی اسم علی میآید حال من تغییر میکند، «وَ هُوَ عِنْدِی أَحْلَى مِنَ اَلْعَسَلِ» حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای من از عسل شیرینتر است.
پیامبر فرمود: «نَحْنُ اَلشَّجَرَهُ اَلطَّیِّبَهُ» ما آن درختِ طهارت هستیم، «وَ اَلْعُرْوَهُ اَلْوُثْقَى» آن عروهی وثقی، آن ریسمان الهی که هر کسی به او آویزان شود نجات پیدا میکند ما هستیم، «وَ مُحِبُّونَا وَرَقُهَا»، ما درختِ حقیقت و پاکی هستیم، شیعیان ما هم برگههای آن درخت هستند.
یعنی اگر علی را دوست داری باید بیچارهی شیعیان علی باشی.
«فَمَنْ أَرَادَ اَلدُّخُولَ إِلَى اَلْجَنَّهِ فَلْیَسْتَمْسِکْ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا» اگر کسی میخواهد وارد بهشت شود، به این شیعیانِ محبّینِ ما پناه ببرد.
از این روایات فراوان موجود است، کمتر کتابی را پیدا میکنیم که از این روایات در آن نباشد.
اهمیتِ هدایت، حتّی در میانِ میدانِ جنگ
یک جریانی بخاطر یک نوع منافع، کار را به جایی رساندند، فقط دو جملهی آن را میخوانم…
این روایت در کافی شریف آمده است، گفته است که طلحه و زبیر گفتهاند، در بصائر الدّرجات گفته است که عایشه گفته است. شاید عایشه گفت و احتمالاً طلحه و زبیر رفتند و به آن فرد ابلاغ کردند، این وجه جمع دو روایت است. چون عایشه بصورت مستقیم با کسی ارتباط نمیگرفت.
گفت: «اِلْتَمِسُوا لِی رَجُلاً شَدِیدَ اَلْعَدَاوَهِ لِهَذَا اَلرَّجُلِ»،[۹]… این چه سالی است؟ بنی امیّه کجا بود؟ برای سال ۳۶ است! گفت: آدمی پیدا کنید که دشمنی او به امیرالمؤمنین شدّت داشته باشد، «حَتَّى أَبْعَثَهُ إِلَیْهِ» پیامی دارم که میخواهم برای او بفرستم.
طلحه و زبیر رفتند و کسی را آوردند، «فَمَثُلَ بَیْنَ یَدَیْهَا فَرَفَعَتْ إِلَیْهِ رَأْسَهَا» در جوار عایشه نشست، عایشه سر خود را به سوی او بلند کرد و «فَقَالَتْ مَا بَلَغَ مِنْ عَدَاوَتِکَ لِهَذَا اَلرَّجُلِ» گفت: چقدر نسبت به علی دشمنی داری؟ طرف گفت: «کَثِیراً مَا أَتَمَنَّى عَلَى رَبِّی أَنَّهُ وَ أَصْحَابَهُ فِی وَسَطِی» زیاد از خدا خواستم که علی و یاران او در میدان باشند و من توفیق پیدا کنم «فَضُرِبْتُ ضَرْبَهً بِالسَّیْفِ یُصْبَغُ فَسَبَقَ اَلسَّیْفُ اَلدَّمَ» و بتوانم گردن اینها را بزنم!
عایشه گفت: «فَأَنْتَ لَهُ» پس تو شایسته هستی! «فَاذْهَبْ بِکِتَابِی هَذَا» این نامه را به او بده، اما حواس خودت را جمع کن، «فَادْفَعْهُ إِلَیْهِ ظَاعِناً رَأَیْتَهُ أَوْ مُقِیماً أَمَا إِنَّکَ إِنْ رَأَیْتَهُ رَاکِباً عَلَى بَغْلَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» اگر دیدی روی مرکب پیغمبر نشسته است نترس و جا نزن، این کار ظاهرِ اوست (نستجیربالله)، «مُتَنَکِّباً قَوْسَهُ مُعَلِّقاً کِنَانَتَهُ بِقَرَبُوسِ سَرْجِهِ» اگر دیدی وسایل رزم خود را اینطور آماده کرده است و اینطور روی مرکب گذاشته است، «وَ أَصْحَابُهُ خَلْفَهُ کَأَنَّهُمْ طَیْرٌ صَوَافُّ» اصلاً یاران او مانند کسانی که هیپنوتیزم شدهاند، وقتی علی را میبینند، همه مبهوت او میشوند، آنجا کار را خراب نکنی. هیبتِ او تو را نگیرد!
«وَ إِنْ عَرَضَ عَلَیْکَ طَعَامَهُ وَ شَرَابَهُ» اگر برای تو آب و غذا آورد «فَلاَ تَنَاوَلَنَّ مِنْهُ شَیْئاً» از لقمهی او نخور، «فَإِنَّ فِیهِ اَلسِّحْرَ» او میخواهد تو را جادو کند.
اگر ما باشیم چه میگوییم؟ میگوییم لابد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را مجازات کرد. وقتی وارد شد تحت تأثیر حرفهای عایشه عقب ایستاده بود و جلو نمیآمد.
حضرت فرمود: میخواهی گوشهای بنشینیم؟ عرض کرد: نه! نمیآیم، هرچه هست همینجا بگویید. حضرت فرمود: آیا ترسیدهای که تو را سحر کنم؟ به تو گفت فریبِ مرکبِ پیغمبر را نخوری؟ از این آب و غذا هم نخوری؟ از تو پرسید چقدر از من بیزار هستی؟ تو هم گفتی هر شب در آرزوی قتلِ علی میخوابم؟
این شخص بشدّت تعجّب کرد، از آنطرف هم دید که حضرت نسبت به او خشم ندارد، گفت: بله! گفته است. بعد حضرت فرمودند: مشکل تو با من بر سر این ماجراست؟ آیا این آیه را ندیدهای؟
در روایت کافی میگوید او مدام قرآن میخواند و حضرت میفرمود: چون تو این قسمت را اینطور فهمیدهای، درست است؟ در حالی که اینطور است.
هفتاد مرتبه رفت و برگشت کردند.
حال بگو جنگ است، در جنگ که وقتِ این حرفها نیست. اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بابای همین بیچاره هم هست، دوست ندارد او زمین بخورد. او با فتنه و شبهه اینقدر دشمن است، پلیدی او حقیقی نیست. حضرت برای او وقت گذاشت، آن شخص پس از ساعاتی عذرخواهی کرد.
حضرت فرمودند: حال بیا تا جواب را بدهم تا به آنها بدهی.
این شخص دوست نداشت برود، حضرت فرمود: به تو پیغام دادهاند، تو هم باید این پیغام را ببری.
پیغام را برد و رساند، برگشت و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیوست و در رکاب حضرت شهید شد.
ما آقایی داریم که اگر کسی اظهارِ دشمنی میکند، اما در درون او امکان داشته باشد که قلاب هدایت، او را بگیرد، او صیّاد است و صید میکند.
حال ما با شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که دیگر از این مراحل گذشتهاند، چه جایگاهی دارد که پنجه به صورت یکدیگر بکشیم؟
این برای کسانی است که انتهای وجودشان ممکن است کورسویی پیدا شود.
در رکاب ائمه دورریز نداریم. اگر کسی درون خود کمی صدق داشته باشد، امام مظهرِ ربوبیتِ خداست، رَبّ پرورش میدهد، امام مربّی است، استعداد ما را پیدا میکند و همان استعداد را پرورش میدهد.
شیوهی عایشه این بود که هر جا در جمل دستورِ مُثله کردن صادر شد، این عایشه بود که این دستور را داد.
اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همینطور با هر کسی نمیجنگید، باید مطمئن میشد که این آدم دیگر برنمیگردد.
خدا برای انسان ارزش قائل است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را فرستاده است.
آیهی تطهیر، احترام به ماست
اصلاً موضوع آیه تطهیر «احترام به ما» است.
اگر شما روزی به مدرسهی فرزندتان بروید، یا خودتان سرِ کلاس دانشگاه و حوزه و مدرسه، ببینید که بزرگترین فیزیکدان عالم را معلم کلاس نهم گذاشتهاند، حتّی آن بچهای هم که شرّ است وقتی به خانه برود تعریف میکند و میگوید معلم ما برندهی جایزه نوبل است، میگوید خیلی هزینه کردهاند.
خدا برای هدایتِ ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را فرستاده است، خیلی هزینه کرده است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فاطمهی زهرا داده است که ما را هدایت کند، خیلی هزینه کرده است، برای همین هم به این راحتی نمیگذرد که بگوید دورریز هم اشکال ندارد.
مسلماً هدایت اختیاری است، مگر اینکه مسلّم شود کسی نخواهد، وگرنه اگر نگاه کنید میبینید که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا حتّی عمر سعد و شمر را هم دعوت میکند، خیلیها نمیآیند، عدّهای هم میآیند. حضرت تلاش خود را میکند و به این راحتی روی کسی خط نمیکشد.
یکی از معانیِ «مولا» گردنگیر است، پیامبر فرمود: هر مؤمنی که بدهی دارد، قرض دارد، دین دارد، گرفتار است، اگر نداشت بدهد، نزد من بیاید، من مولای او هستم. بعد فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، شما صاحب دارید، ما شما را رها نمیکنیم.
بعد بشارت دارد و فرمود این علی ذمّهی مرا بری میکند، دین مرا اداء میکند، چه برسد به دینِ شما. «یَا عَلِیُّ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی»،[۱۰] وقتی من وعده میدهم، خیالم بعد از خودم راحت است، تو آن را اداء میکنی.
بعد به ما فرمود: احساس بیپشت و پناهی نکنید، مولا دارید.
آن مولایی که اینقدر نسبت به شیعیان و سربازان و نوکران خود حساس است، امام رضا علیه السلام فرمود: قسم خوردهام اگر کسی به شیعهی من در دنیا اهانت کند، در دنیا او را از ولایت خود بیرون میکنم.
آیهی تطهیر بشارت به ماست، میگوید آن کسی را فرستادهام که شما را اداره کند، که پاک است، چشم او پاک است، دست او پاک است، فکر او پاک است، نفس او پاک است، روح او پاک است، بلکه مُطَهِّر است، هرجا برود نعمت است، برکت است.
این بشارت برای کیست؟ برای او که بار و سختی است، بشارت برای ماست.
درواقع آیهی تطهیر، فضیلتِ مؤمنین است، چون میگوید مولای مؤمنین اینطور است، صاحب مؤمنین اینطور است. آیهی تطهیر فضیلتِ ماست که صاحبِ ما اینقدر مقام دارد، طُهرِ طاهرِ مطهّر است، پاک است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ عَلِی بنِ أبِیطَالِب وَ الْأَئِمَّهِ المَعصُومِین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
روضه و توسّل به امام رضا علیه السلام
امشب محضر امام رضا علیه السلام هستیم، آقا جان! دل ما برای حرم شما تنگ شده است…
حضرت به پسرِ خود نامه نوشت: تو را از درِ پشتی میبرند، چون درِ اصلیِ خانهی ما که بزرگ است، گداها منتظر هستند…
بعضیها نمیخواستند امام جواد علیه السلام به چشم بیاید، بعضیها هم ذاتاً خسیس هستند…
فرمود: تو را از درِ پشتی میبرند، از درِ اصلی برو، اینها باامید آمدهاند، کیسههای خودت را پُر کن، به مردم کمتر از بیست و پنج دینار نده…
کسی که به آقازادهی خود اینطور دستور میدهد، خودش چطور رفتار میکند؟
امام صادق سلام الله علیه که خیلی دوست داشت…
ان شاء الله ما نمک به حرام نیستیم، هر وقت به حرم امام رضا علیه السلام میرویم از طرف امام صادق علیه السلام هم یک سلام کنیم، او به ما یاد داده است که اینطور نسبت به امام رضا علیه السلام ارادت داریم، فرمود: «یُخْرِجُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا»،[۱۱] خدا فریادرسِ امّت را میرساند.
امام کاظم علیه السلام نشسته بود، از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند او کیست؟ فرمود: پسرِ ایشان است.
یعنی امام صادق علیه السلام به امام رضا علیه السلام آدرس داده است.
در روایتِ دیگری فرمود که خدا رأفت خود را به برکتِ او در عالم منتشر میکند.
بزودی روزی میرسد که «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»،[۱۲] بر دهانها مُر میزنند، چشمها دو دو میزند، هم هنگام مرگ اینطور است و هم در پهنهی قیامت اینطور است، آدمی که از حول و تکان، از همه طرف مورد هجمه و عذاب است، میگردد تا ببیند چه کسی میتواند او را نجات دهد، ولی دیگر نمیتواند حرف بزند.
امام رضا سلام الله علیه وعده داده است که آنجا من به سراغ شما میآیم، من چند جا که شما خیلی در ترس و خوف هستید، میآیم و شما را نجات میدهم. آنجایی که دهان شما بسته است و نمیتوانید مرا صدا کنید، من میآیم و شما را پیدا میکنم…
«یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا عَلِىَّ بْنَ مُوسى، أَیُّهَا الرِّضا، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، یَا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ»…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)
[۵] الأمالی (للمفید)، جلد ۱، صفحه ۱۷۴ (قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ اَلْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ اَلْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عُتْبَهَ عَنِ اَلْحُسَیْنِ اَلْأَشْقَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَارَهَ اَلْکُوفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: مَنْ دَمَعَتْ عَیْنُهُ فِینَا دَمْعَهً لِدَمٍ سُفِکَ لَنَا أَوْ حَقٍّ لَنَا نُقِصْنَاهُ أَوْ عِرْضٍ اُنْتُهِکَ لَنَا أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا بَوَّأَهُ اَللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِی اَلْجَنَّهِ حُقُباً.)
[۶] أعلام الدین فی صفات المؤمنین، جلد ۱، صفحه ۱۳۶ (وَ رَوَى جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیُّ عَنْ أَبِی ذَرٍّ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی اَلْمَسْجِدِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ مُقْبِلاً قَالَ یَا بَا ذَرٍّ مَنْ هَذَا اَلْمُقْبِلُ فَقُلْتُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ یَا بَا ذَرٍّ أَ تُحِبُّهُ فَقُلْتُ إِی وَ اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ فَقَالَ یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ فَإِنَّ اَلْحِجَابَ اَلَّذِی بَیْنَ اَلْعَبْدِ وَ بَیْنَ اَللَّهِ تَعَالَى حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً فَمَا مِنِ اِمْرِئٍ أَحَبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً وَ سَأَلَ اَللَّهَ تَعَالَى شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ وَ لاَ دَعَا اَللَّهَ إِلاَّ لَبَّاهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی لَأَجِدُ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَى کَبِدِی کَبَارِدِ اَلْمَاءِ أَوْ کَعَسَلِ اَلنَّحْلِ أَوْ کَآیَهٍ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ أَتْلُوهَا وَ هُوَ عِنْدِی أَحْلَى مِنَ اَلْعَسَلِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَحْنُ اَلشَّجَرَهُ اَلطَّیِّبَهُ وَ اَلْعُرْوَهُ اَلْوُثْقَى وَ مُحِبُّونَا وَرَقُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلدُّخُولَ إِلَى اَلْجَنَّهِ فَلْیَسْتَمْسِکْ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا .)
[۷] مصباح المتهجد، جلد۲ ، صفحه ۷۳۳ (وَ رَوَى مُعَاوِیَهُ بْنُ عَمَّارٍ قَالَ: کَانَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ خَرِیطَهُ دِیبَاجٍ صَفْرَاءُ فِیهَا تُرْبَهُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَکَانَ إِذَا حَضَرَتْهُ اَلصَّلاَهُ صَبَّهُ عَلَى سَجَّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلسُّجُودُ عَلَى تُرْبَهِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یغرق [یَخْرِقُ] اَلْحُجُبَ اَلسَّبْعَ .)
[۸] سوره مبارکه زخرف، آیه ۴۵ (وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَٰنِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ)
[۹] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۴۳ (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ یَرْفَعُهُ قَالَ: إِنَّ عَائِشَهَ قَالَتْ اِلْتَمِسُوا لِی رَجُلاً شَدِیدَ اَلْعَدَاوَهِ لِهَذَا اَلرَّجُلِ حَتَّى أَبْعَثَهُ إِلَیْهِ قَالَ فَأَتَیْتُ بِهِ فَمَثُلَ بَیْنَ یَدَیْهَا فَرَفَعَتْ إِلَیْهِ رَأْسَهَا فَقَالَتْ مَا بَلَغَ مِنْ عَدَاوَتِکَ لِهَذَا اَلرَّجُلِ قَالَ فَقَالَ لَهَا کَثِیراً مَا أَتَمَنَّى عَلَى رَبِّی أَنَّهُ وَ أَصْحَابَهُ فِی وَسَطِی فَضُرِبْتُ ضَرْبَهً بِالسَّیْفِ یُصْبَغُ فَسَبَقَ اَلسَّیْفُ اَلدَّمَ قَالَتْ فَأَنْتَ لَهُ فَاذْهَبْ بِکِتَابِی هَذَا فَادْفَعْهُ إِلَیْهِ ظَاعِناً رَأَیْتَهُ أَوْ مُقِیماً أَمَا إِنَّکَ إِنْ رَأَیْتَهُ رَاکِباً عَلَى بَغْلَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَنَکِّباً قَوْسَهُ مُعَلِّقاً کِنَانَتَهُ بِقَرَبُوسِ سَرْجِهِ وَ أَصْحَابُهُ خَلْفَهُ کَأَنَّهُمْ طَیْرٌ صَوَافُّ فَتُعْطِیهِ کِتَابِی هَذَا وَ إِنْ عَرَضَ عَلَیْکَ طَعَامَهُ وَ شَرَابَهُ فَلاَ تَنَاوَلَنَّ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنَّ فِیهِ اَلسِّحْرَ قَالَ فَاسْتَقْبَلْتُهُ رَاکِباً فَنَاوَلْتُهُ اَلْکِتَابَ فَفَضَّ خَاتَمَهُ ثُمَّ قَرَأَهُ فَقَالَ تَبْلُغُ إِلَى مَنْزِلِنَا فَتُصِیبُ مِنْ طَعَامِنَا وَ شَرَابِنَا وَ نَکْتُبُ جَوَابَ کِتَابِکَ فَقَالَ هَذَا وَ اَللَّهِ مَا لاَ یَکُونُ قَالَ فَسَارَ خَلْفَهُ فَأَحْدَقَ بِهِ أَصْحَابُهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَسْأَلُکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ تُجِیبُنِی قَالَ نَعَمْ قَالَ فَنَشَدْتُکَ اَللَّهَ هَلْ قَالَتِ اِلْتَمِسُوا لِی رَجُلاً شَدِیداً عَدَاوَتُهُ لِهَذَا اَلرَّجُلِ فَأَتَوْهَا بِکَ فَقَالَتْ لَکَ مَا بَلَغَ مِنْ عَدَاوَتَکَ لِهَذَا اَلرَّجُلِ فَقُلْتُ کَثِیراً مَا أَتَمَنَّى عَلَى رَبِّی أَنَّهُ وَ أَصْحَابَهُ فِی وَسَطِی وَ أَنِّی ضُرِبْتُ ضَرْبَهً بِالسَّیْفِ یَسْبِقُ اَلسَّیْفُ اَلدَّمَ قَالَ اَللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ فَنَشَدْتُکَ اَللَّهَ أَ قَالَتْ لَکَ اِذْهَبْ بِکِتَابِی هَذَا فَادْفَعْهُ إِلَیْهِ ظَاعِناً کَانَ أَوْ مُقِیماً أَمَا إِنَّکَ إِنْ رَأَیْتَهُ رَاکِباً بَغْلَهَ رَسُولِ اَللَّهِ مُتَنَکِّباً قَوْسَهُ مُعَلِّقاً کِنَانَتَهُ بِقَرَبُوسِ سَرْجِهِ وَ أَصْحَابُهُ خَلْفَهُ کَأَنَّهُمْ طَیْرٌ صَوَافُّ فَتُعْطِیهِ کِتَابِی هَذَا فَقَالَ اَللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ فَنَشَدْتُکَ بِاللَّهِ هَلْ قَالَتْ لَکَ إِنْ عَرَضَ عَلَیْکَ طَعَامَهُ وَ شَرَابَهُ فَلاَ تَنَاوَلَنَّ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنَّ فِیهِ اَلسِّحْرَ قَالَ اَللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ فَمُبَلِّغٌ أَنْتَ عَنِّی قَالَ اَللَّهُمَّ نَعَمْ فَإِنِّی قَدْ أَتَیْتُکَ وَ مَا فِی اَلْأَرْضِ خَلْقٌ أَبْغَضُ إِلَیَّ مِنْکَ وَ أَنَا اَلسَّاعَهَ مَا فِی اَلْأَرْضِ خَلْقٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ فَمُرْ بِی بِمَا شِئْتَ قَالَ أَرْجِعْ إِلَیْهَا کِتَابِی هَذَا وَ قُلْ لَهَا مَا أَطَعْتِ اَللَّهَ وَ لاَ رَسُولَهُ حَیْثُ أَمَرَکِ اَللَّهُ بِلُزُومِ بَیْتِکِ فَخَرَجْتِ تُرَدِّدِینَ فِی اَلْعَسَاکِرِ وَ قُلْ لَهُمْ مَا أَنْصَفْتُمُ اَللَّهَ وَ لاَ رَسُولَهُ حَیْثُ خَلَّفْتُمْ حَلاَئِلَکُمْ فِی بُیُوتِکُمْ وَ أَخْرَجْتُمُ حَلِیلَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَجَاءَ بِکِتَابِهِ حَتَّى طَرَحَهُ إِلَیْهَا وَ أَبْلَغَهَا مَقَالَتَهُ ثُمَّ رَجَعَ إِلَیْهِ فَأُصِیبَ بِصِفِّینَ فَقَالَتْ مَا نَبْعَثُ إِلَیْهِ بِأَحَدٍ إِلاَّ أَفْسَدَهُ عَلَیْنَا .)
[۱۰] کتاب سُلیم بن قیس الهلالی، جلد ۲ ، صفحه ۵۶۹ (قَالَ سُلَیْمٌ وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کُنْتُ أَمْشِی مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَعْضِ طُرُقِ اَلْمَدِینَهِ فَأَتَیْنَا عَلَى حَدِیقَهٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِیقَهٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَ لَکَ فِی اَلْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ أَتَیْنَا عَلَى حَدِیقَهٍ أُخْرَى فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِیقَهٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَ لَکَ فِی اَلْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا حَتَّى أَتَیْنَا عَلَى سَبْعِ حَدَائِقَ أَقُولُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا وَ یَقُولُ لَکَ فِی اَلْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا فَلَمَّا خَلاَ لَهُ اَلطَّرِیقُ اِعْتَنَقَنِی ثُمَّ أَجْهَشَ بَاکِیاً وَ قَالَ بِأَبِی اَلْوَحِیدُ اَلشَّهِیدُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ یُبْدُونَهَا لَکَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِی أَحْقَادُ بَدْرٍ وَ تِرَاتُ أُحُدٍ قُلْتُ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دَیْنِی قَالَ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دِینِکَ فَأَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ حَیَاتَکَ وَ مَوْتَکَ مَعِی وَ أَنْتَ أَخِی وَ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَنْتَ صَفِیِّی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ اَلْمُؤَدِّی عَنِّی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی عَنِّی وَ أَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِی وَ تُؤَدِّی أَمَانَتِی وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِی اَلنَّاکِثِینَ مِنْ أُمَّتِی وَ اَلْقَاسِطِینَ وَ اَلْمَارِقِینَ وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَکَ بِهَارُونَ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ إِذِ اِسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ کَادُوا یَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَیْشٍ إِیَّاکَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ فَإِنَّکَ بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَهِ اَلْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ إِنَّ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِینَ اِسْتَخْلَفَهُ عَلَیْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ یُجَاهِدَهُمْ بِهِمْ وَ إِنْ لَمْ یَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ یَکُفَّ یَدَهُ وَ یَحْقِنَ دَمَهُ وَ لاَ یُفَرِّقَ بَیْنَهُمْ یَا عَلِیُّ مَا بَعَثَ اَللَّهُ رَسُولاً إِلاَّ وَ أَسْلَمَ مَعَهُ قَوْمٌ طَوْعاً وَ قَوْمٌ آخَرُونَ کَرْهاً فَسَلَّطَ اَللَّهُ اَلَّذِینَ أَسْلَمُوا کَرْهاً عَلَى اَلَّذِینَ أَسْلَمُوا طَوْعاً فَقَتَلُوهُمْ لِیَکُونَ أَعْظَمَ لِأُجُورِهِمْ یَا عَلِیُّ وَ إِنَّهُ مَا اِخْتَلَفَتْ أُمَّهٌ بَعْدَ نَبِیِّهَا إِلاَّ ظَهَرَ أَهْلُ بَاطِلِهَا عَلَى أَهْلِ حَقِّهَا وَ إِنَّ اَللَّهَ قَضَى اَلْفُرْقَهَ وَ اَلاِخْتِلاَفَ عَلَى هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ لَوْ شَاءَ لَجَمَعَهُمْ عَلَى اَلْهُدىٰ حَتَّى لاَ یَخْتَلِفَ اِثْنَانِ مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَ یُتَنَازَعَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لاَ یَجْحَدَ اَلْمَفْضُولُ ذَا اَلْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ عَجَّلَ اَلنَّقِمَهَ فَکَانَ مِنْهُ اَلتَّغْیِیرُ حَتَّى یُکَذَّبَ اَلظَّالِمُ وَ یُعْلَمَ اَلْحَقُّ أَیْنَ مَصِیرُهُ وَ لَکِنْ جَعَلَ اَلدُّنْیَا دَارَ اَلْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ اَلْآخِرَهَ دَارَ اَلْقَرَارِ- لِیَجْزِیَ اَلَّذِینَ أَسٰاؤُا بِمٰا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ اَلَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى فَقُلْتُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ شُکْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلاَئِهِ وَ تَسْلِیماً وَ رِضًى بِقَضَائِهِ .)
[۱۱] الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۱۳ (أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی اَلْحَکَمِ اَلْأَرْمَنِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ سَلِیطٍ اَلزَّیْدِیِّ قَالَ أَبُو اَلْحَکَمِ وَ أَخْبَرَنِی عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ اَلْجَرْمِیُّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ سَلِیطٍ قَالَ: لَقِیتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ نَحْنُ نُرِیدُ اَلْعُمْرَهَ فِی بَعْضِ اَلطَّرِیقِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ تُثْبِتُ هَذَا اَلْمَوْضِعَ اَلَّذِی نَحْنُ فِیهِ قَالَ نَعَمْ فَهَلْ تُثْبِتُهُ أَنْتَ قُلْتُ نَعَمْ إِنِّی أَنَا وَ أَبِی لَقِینَاکَ هَاهُنَا وَ أَنْتَ مَعَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مَعَهُ إِخْوَتُکَ فَقَالَ لَهُ أَبِی بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتُمْ کُلُّکُمْ أَئِمَّهٌ مُطَهَّرُونَ وَ اَلْمَوْتُ لاَ یَعْرَى مِنْهُ أَحَدٌ فَأَحْدِثْ إِلَیَّ شَیْئاً أُحَدِّثُ بِهِ مَنْ یَخْلُفُنِی مِنْ بَعْدِی فَلاَ یَضِلَّ قَالَ نَعَمْ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ هَؤُلاَءِ وُلْدِی وَ هَذَا سَیِّدُهُمْ وَ أَشَارَ إِلَیْکَ وَ قَدْ عُلِّمَ اَلْحُکْمَ وَ اَلْفَهْمَ وَ اَلسَّخَاءَ وَ اَلْمَعْرِفَهَ بِمَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ اَلنَّاسُ وَ مَا اِخْتَلَفُوا فِیهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ وَ دُنْیَاهُمْ وَ فِیهِ حُسْنُ اَلْخُلُقِ وَ حُسْنُ اَلْجَوَابِ وَ هُوَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِیهِ أُخْرَى خَیْرٌ مِنْ هَذَا کُلِّهِ فَقَالَ لَهُ أَبِی وَ مَا هِیَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یُخْرِجُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا وَ عَلَمَهَا وَ نُورَهَا وَ فَضْلَهَا وَ حِکْمَتَهَا خَیْرُ مَوْلُودٍ وَ خَیْرُ نَاشِئٍ یَحْقُنُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ اَلدِّمَاءَ وَ یُصْلِحُ بِهِ ذَاتَ اَلْبَیْنِ وَ یَلُمُّ بِهِ اَلشَّعْثَ وَ یَشْعَبُ بِهِ اَلصَّدْعَ وَ یَکْسُو بِهِ اَلْعَارِیَ وَ یُشْبِعُ بِهِ اَلْجَائِعَ وَ یُؤْمِنُ بِهِ اَلْخَائِفَ وَ یُنْزِلُ اَللَّهُ بِهِ اَلْقَطْرَ وَ یَرْحَمُ بِهِ اَلْعِبَادَ خَیْرُ کَهْلٍ وَ خَیْرُ نَاشِئٍ قَوْلُهُ حُکْمٌ وَ صَمْتُهُ عِلْمٌ یُبَیِّنُ لِلنَّاسِ مَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ یَسُودُ عَشِیرَتَهُ مِنْ قَبْلِ أَوَانِ حُلُمِهِ فَقَالَ لَهُ أَبِی بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ هَلْ وُلِدَ قَالَ نَعَمْ وَ مَرَّتْ بِهِ سِنُونَ قَالَ یَزِیدُ فَجَاءَنَا مَنْ لَمْ نَسْتَطِعْ مَعَهُ کَلاَماً قَالَ یَزِیدُ فَقُلْتُ لِأَبِی إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخْبِرْنِی أَنْتَ بِمِثْلِ مَا أَخْبَرَنِی بِهِ أَبُوکَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی نَعَمْ إِنَّ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ فِی زَمَانٍ لَیْسَ هَذَا زَمَانَهُ فَقُلْتُ لَهُ فَمَنْ یَرْضَى مِنْکَ بِهَذَا فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اَللَّهِ قَالَ فَضَحِکَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ ضَحِکاً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ أُخْبِرُکَ یَا أَبَا عُمَارَهَ إِنِّی خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی فَأَوْصَیْتُ إِلَى اِبْنِی فُلاَنٍ وَ أَشْرَکْتُ مَعَهُ بَنِیَّ فِی اَلظَّاهِرِ وَ أَوْصَیْتُهُ فِی اَلْبَاطِنِ فَأَفْرَدْتُهُ وَحْدَهُ وَ لَوْ کَانَ اَلْأَمْرُ إِلَیَّ لَجَعَلْتُهُ فِی اَلْقَاسِمِ اِبْنِی لِحُبِّی إِیَّاهُ وَ رَأْفَتِی عَلَیْهِ وَ لَکِنْ ذَلِکَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَجْعَلُهُ حَیْثُ یَشَاءُ وَ لَقَدْ جَاءَنِی بِخَبَرِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ أَرَانِیهِ وَ أَرَانِی مَنْ یَکُونُ مَعَهُ وَ کَذَلِکَ لاَ یُوصَى إِلَى أَحَدٍ مِنَّا حَتَّى یَأْتِیَ بِخَبَرِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ جَدِّی عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ رَأَیْتُ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَاتَماً وَ سَیْفاً وَ عَصًا وَ کِتَاباً وَ عِمَامَهً فَقُلْتُ مَا هَذَا یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ لِی أَمَّا اَلْعِمَامَهُ فَسُلْطَانُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلسَّیْفُ فَعِزُّ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَمَّا اَلْکِتَابُ فَنُورُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَمَّا اَلْعَصَا فَقُوَّهُ اَللَّهِ وَ أَمَّا اَلْخَاتَمُ فَجَامِعُ هَذِهِ اَلْأُمُورِ ثُمَّ قَالَ لِی وَ اَلْأَمْرُ قَدْ خَرَجَ مِنْکَ إِلَى غَیْرِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَرِنِیهِ أَیُّهُمْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا رَأَیْتُ مِنَ اَلْأَئِمَّهِ أَحَداً أَجْزَعَ عَلَى فِرَاقِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْکَ وَ لَوْ کَانَتِ اَلْإِمَامَهُ بِالْمَحَبَّهِ لَکَانَ إِسْمَاعِیلُ أَحَبَّ إِلَى أَبِیکَ مِنْکَ وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ وَ رَأَیْتُ وُلْدِی جَمِیعاً اَلْأَحْیَاءَ مِنْهُمْ وَ اَلْأَمْوَاتَ فَقَالَ لِی أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ هَذَا سَیِّدُهُمْ وَ أَشَارَ إِلَى اِبْنِی عَلِیٍّ فَهُوَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ اَللَّهُ مَعَ اَلْمُحْسِنِینَ قَالَ یَزِیدُ ثُمَّ قَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا یَزِیدُ إِنَّهَا وَدِیعَهٌ عِنْدَکَ فَلاَ تُخْبِرْ بِهَا إِلاَّ عَاقِلاً أَوْ عَبْداً تَعْرِفُهُ صَادِقاً: وَ إِنْ سُئِلْتَ عَنِ اَلشَّهَادَهِ فَاشْهَدْ بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ اَللّٰهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اَلْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا » وَ قَالَ لَنَا أَیْضاً «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهٰادَهً عِنْدَهُ مِنَ اَللّٰهِ » قَالَ فَقَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَقْبَلْتُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ قَدْ جَمَعْتَهُمْ لِی بِأَبِی وَ أُمِّی فَأَیُّهُمْ هُوَ فَقَالَ هُوَ اَلَّذِی یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْمَعُ بِفَهْمِهِ وَ یَنْطِقُ بِحِکْمَتِهِ یُصِیبُ فَلاَ یُخْطِئُ وَ یَعْلَمُ فَلاَ یَجْهَلُ مُعَلَّماً حُکْماً وَ عِلْماً هُوَ هَذَا وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ اِبْنِی ثُمَّ قَالَ مَا أَقَلَّ مُقَامَکَ مَعَهُ فَإِذَا رَجَعْتَ مِنْ سَفَرِکَ فَأَوْصِ وَ أَصْلِحْ أَمْرَکَ وَ اُفْرُغْ مِمَّا أَرَدْتَ فَإِنَّکَ مُنْتَقِلٌ عَنْهُمْ وَ مُجَاوِرٌ غَیْرَهُمْ فَإِذَا أَرَدْتَ فَادْعُ عَلِیّاً فَلْیُغَسِّلْکَ وَ لْیُکَفِّنْکَ فَإِنَّهُ طُهْرٌ لَکَ وَ لاَ یَسْتَقِیمُ إِلاَّ ذَلِکَ وَ ذَلِکَ سُنَّهٌ قَدْ مَضَتْ فَاضْطَجِعْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ صُفَّ إِخْوَتَهُ خَلْفَهُ وَ عُمُومَتَهُ وَ مُرْهُ فَلْیُکَبِّرْ عَلَیْکَ تِسْعاً فَإِنَّهُ قَدِ اِسْتَقَامَتْ وَصِیَّتُهُ وَ وَلِیَکَ وَ أَنْتَ حَیٌّ ثُمَّ اِجْمَعْ لَهُ وُلْدَکَ مِنْ بَعْدِهِمْ فَأَشْهِدْ عَلَیْهِمْ وَ أَشْهِدِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً» قَالَ یَزِیدُ ثُمَّ قَالَ لِی أَبُو إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّی أُوخَذُ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ وَ اَلْأَمْرُ هُوَ إِلَى اِبْنِی عَلِیٍّ سَمِیِّ عَلِیٍّ وَ عَلِیٍّ فَأَمَّا عَلِیٌّ اَلْأَوَّلُ فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ أَمَّا اَلْآخِرُ فَعَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أُعْطِیَ فَهْمَ اَلْأَوَّلِ وَ حِلْمَهُ وَ نَصْرَهُ وَ وُدَّهُ وَ دِینَهُ وَ مِحْنَتَهُ وَ مِحْنَهَ اَلْآخِرِ وَ صَبْرَهُ عَلَى مَا یَکْرَهُ وَ لَیْسَ لَهُ أَنْ یَتَکَلَّمَ إِلاَّ بَعْدَ مَوْتِ هَارُونَ بِأَرْبَعِ سِنِینَ ثُمَّ قَالَ لِی یَا یَزِیدُ وَ إِذَا مَرَرْتَ بِهَذَا اَلْمَوْضِعِ وَ لَقِیتَهُ وَ سَتَلْقَاهُ فَبَشِّرْهُ أَنَّهُ سَیُولَدُ لَهُ غُلاَمٌ أَمِینٌ مَأْمُونٌ مُبَارَکٌ وَ سَیُعْلِمُکَ أَنَّکَ قَدْ لَقِیتَنِی فَأَخْبِرْهُ عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ اَلْجَارِیَهَ اَلَّتِی یَکُونُ مِنْهَا هَذَا اَلْغُلاَمُ جَارِیَهٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مَارِیَهَ جَارِیَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَإِنْ قَدَرْتَ أَنْ تُبَلِّغَهَا مِنِّی اَلسَّلاَمَ فَافْعَلْ قَالَ یَزِیدُ فَلَقِیتُ بَعْدَ مُضِیِّ أَبِی إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَبَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا یَزِیدُ مَا تَقُولُ فِی اَلْعُمْرَهِ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی ذَلِکَ إِلَیْکَ وَ مَا عِنْدِی نَفَقَهٌ فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ مَا کُنَّا نُکَلِّفُکَ وَ لاَ نَکْفِیکَ فَخَرَجْنَا حَتَّى اِنْتَهَیْنَا إِلَى ذَلِکَ اَلْمَوْضِعِ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ یَا یَزِیدُ إِنَّ هَذَا اَلْمَوْضِعَ کَثِیراً مَا لَقِیتَ فِیهِ جِیرَتَکَ وَ عُمُومَتَکَ قُلْتُ نَعَمْ ثُمَّ قَصَصْتُ عَلَیْهِ اَلْخَبَرَ فَقَالَ لِی أَمَّا اَلْجَارِیَهُ فَلَمْ تَجِئْ بَعْدُ فَإِذَا جَاءَتْ بَلَّغْتُهَا مِنْهُ اَلسَّلاَمَ فَانْطَلَقْنَا إِلَى مَکَّهَ فَاشْتَرَاهَا فِی تِلْکَ اَلسَّنَهِ فَلَمْ تَلْبَثْ إِلاَّ قَلِیلاً حَتَّى حَمَلَتْ فَوَلَدَتْ ذَلِکَ اَلْغُلاَمَ قَالَ یَزِیدُ وَ کَانَ إِخْوَهُ عَلِیٍّ یَرْجُونَ أَنْ یَرِثُوهُ فَعَادُونِی إِخْوَتُهُ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ فَقَالَ لَهُمْ إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرٍ وَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُهُ وَ إِنَّهُ لَیَقْعُدُ مِنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ بِالْمَجْلِسِ اَلَّذِی لاَ أَجْلِسُ فِیهِ أَنَا .)
[۱۲] سوره مبارکه یس، آیه ۶۵ (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ)
پاسخ دهید