حجت الاسلام کاشانی سحر روز شنبه مورخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به ادامه ی سخنرانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
این جلسه، قسمت پایانی فصل دوم این بحث می باشد.
فصل سوم این بحث ان شاء الله ماه مباک رمضان بعد برگزار می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، خاصّه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
عنوان بحث ما «سیر تکوّن عقاید شیعه» بود، جلسات پایانی به همافزایی قرآن کریم و بیانات نبیّ مکرّم گذشت که چگونه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فضای جامعه را به سمت معرّفی و تبیین برای حجّت بعد از خودشان روشن کردند.
آخرین بحثی که از این موضوع گذشت ماجرای خلافتِ الهیّه بود که در برابر آن، کفر صورت گرفت. درست است که این موضوع به توحید هم ربط دارد اما آن چیزی که در ماجرای ابلیس، ابلیس را زمین زد، کفر و استکبار ابلیس در برابرِ خلیفه الله بود، وگرنه ابلیس مشکلی نداشت که به خدا سجده کند، هزاران سال هم این کار را کرده بود، باز هم حاضر بود این کار را کند. ابلیس خدا را خالق و رازق و محیی و ممیت و صاحب قیامت میدانست، برای همین هم اینطور قسم خورد که «به عزّت تو قسم که من اینها را گمراه میکنم»، یعنی برای خدای متعال عزّت قائل بود. ابلیس به خدای متعال عرض کرد که به من مهلت بده تا روز قیامت نمیرم. یعنی میدانست قیامتی هست و قیامت هم در اختیار خدای متعال است.
اتفاقاً آنجایی که ممکن است انسان خیال کند علم همیشه نجاتبخش است، اینطور نیست، علم آنجایی نجاتبخش است که انسان به آن علم عمل کند، وگرنه اتفاقاً آنجایی که انسان را به زمین میزند، آنجایی است که انسان علم دارد و عمل نمیکند. تا زمانی که انسان علم ندارد امید نجات هست، تا زمانی که خبر ندارد، تا زمانی که غافل است، تا زمانی که جاهل است، تا زمانی که قاصر است. هر کدام از این حالات رخ بدهد بالاخره ممکن است اتفاقی بیفتد.
به امام صادق علیه السلام عرض کردند که بعضی از مسلمین هستند که از ولایت شما خبر ندارند، وضع اینها چه میشود؟ حضرت فرمودند: اگر به آنچه میدانند عمل کنند، روی اینها را هم رو به بهشت میکنند، و اگر در محاکمه الهی در روز قیامت، دشمن ما نباشند، اینها را هم به بهشت میبرند.
یعنی درواقع طرف نمیدانسته است و به آن چیزی که میدانسته هم عمل کرده است.
ما بارها عرض کردهایم که ما با سایر فِرَق اسلامی و بلکه غیراسلامی دعوایی نداریم، اگر بخواهند و دوست داشته باشند گفتگو میکنیم، اگر نخواهند هم این کار را نمیکنیم. نه ولعی برای گفتگو داریم، نه اصراری برای تغییر. چون این کار اصلاً به درد نمیخورد، همهی بحث در اینجا آنجایی است که علم بیاید و میل هم بیاید، وگرنه اصلاً به درد نمیخورد.
ما خودمان را نه هادی میدانیم و نه مأمور به تغییر مذهب سایرین، هادی خداست و اگر بخواهد هدایت میکند. البته اقرار میکنیم که ما آرزو میکنیم هرچه داریم بدهیم که در هدایت یک نفر نقش پیدا کنیم، چه بسا خدای متعال خودمان را هم هدایت کند، چون هدایت هم امرِ مقول به تشکیک است، شدّت و ضعف دارد، کم و زیاد دارد، ازدیاد دارد.
آخرین بحث به آنجایی رسید که اینها در عین علم کفر میورزیدند.
این بحث یک تتمهی بسیار مهمی دارد که چون شب اول ماه شوال است و تمام شد، امشب هم شب خیلی مهمی است، نماز فردا خیلی مهم است، ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند که امشب و سحر و صبح فردا ندبه بخوانیم، در عید فطر ندبه وارد شده است، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه قبل از اذان مغرب امروز تجویز کرده است که انسان با امام زمان ارواحنا فداه صحبت کند، عجز و ناله کند و بیچارگی خودش را به حضرت عرضه کند، بگوید یک ماه فرصت داشتیم و بر سرِ سفرهی شما نشستیم، گاهی هم نمکدان شکستیم.
چون فضای شب عید است… انسان به هر سفری که میرود دوست دارد به منزل خود برگردد. این سفر سفرِ دونِ استحقاق بوده است، نمیدانیم چرا ما را راه داده بودند، برای همین انسان غصهدار است.
لذا چند جمله از «چهل حدیث» مرحوم امام خمینی میخوانم و چند جمله از دعای امام سجّاد سلام الله علیه.
بحث «کتمان»، در قرآن کریم
دیگر فرصت نمیکنیم بحث قبل را ادامه بدهیم، فقط در همین حد عرض کنم که این بحثی که در جلسات اخیر مطرح کردیم یک تتمهی مهم داشت، بحث خلافت و کفر و کتمان، قرآن کریم خیلی مفصل به این بحث پرداخته است.
کتمان کار داناست، عالم میداند ولی نمیخواهد زیر بار برود، نمیخواهد بقیه بفهمند. قرآن کریم خیلی با اهل کتمان، بویژه یهودیان، تند است.
ما در این جلسات توضیح دادیم که مفهوم واحد است و مصادیق متعدد است، و اتفاقاً در صدر اسلام و بعد از صدر اسلام و بعد از آن، چقدر این موضوع کتمان رخ داده است.
در همان عصر اول امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مردم را در میدان اصلی کوفه جمع کردند و فرمودند: چه کسانی روز غدیر بودند؟ عدّهای دست بلند کردند. آنقدر این واقعه مهم است که این استشهاد هم متواتر است، هم حدیث غدیر متواتر است و هم این استشهاد و مناشدهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه. حضرت قسم دادند و فرمودند چه کسانی غدیر را در یاد دارند؟ عدّهای بلند شدند و گفتند که ما در یاد داریم.
لذا محدثان بزرگ غیرشیعه مانند «ابن جَزَری» و دیگران میگویند این استشهاد و مناشده هم متواتر است، هم غدیر متواتر است و هم این استشهادِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به غدیر متواتر است، یعنی غدیر دو مرتبه متواتر است، دو بار قطعاً رخ داده است، یک مرتبه قطعاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است، یک مرتبه هم قطعا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به غدیر استشهاد کردهاند.
در همان استشهاد هم بعضیها دست بلند نکردهاند، حضرت فرمودند: انس! مگر تو نبودی؟
انس با اینکه سن کمتری نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد گفت: من پیر شدهام و در یاد ندارم!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم او را نفرین کردند.
این موضوع، ادامهی همان کتمان است. کتمانِ فضائلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که خیلی گسترده رخ داد، اصلاً جرأت نمیکردند نامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببرند، این موضوع از دستهی همان کتمانهاست.
در این جلسه فرصت نمیشود آیات مربوط به موضوع کتمان را عرض کنم، برای همین اشاره کردم، ان شاء الله خدای متعال روزی کند قرآن کریم را نگاه بفرمایید یا فقط کلمهی «یَکتُمُون» را جستجو کنید، در این مورد چند آیه داریم که در مورد کتمان است، خدای متعال با آنها تند هم برخورد کرده است، تعابیر خیلی تند است، چون ذیلِ کفر است، یعنی کتمان میکنیم که معلوم نشود حق چیست. اینها شخصی نیست.
زمانی من خطایی کردهام و خدای نکرده ساعت کسی را سرقت کردهام، کتمان میکنم که آبروی من حفظ شود. این موضوع با اینکه در جایی هدایت امّتی نسل در نسل به خطر بیفتد تفاوت دارد. درواقع اصلاً گناه کوچک وجود ندارد، اما این گناه دوم از گناه اول خیلی بزرگتر است.
چه بلاها که بر سرِ گویندگان فضائل نیامده است!
هم فضائل را کتمان میکردند و هم بر سرِ کسانی که فضائل را میگفتند بلا میآوردند، کشتند، آبرو بردند، جسارت کردند، تخریب کردند، دروغ بستند. خودِ موضوعِ اهل کتمان به اندازهی سی جلسه مطلب دارد.
ادامهی بحث کتمان بحثِ تحریف است، آن چیزی که از تحریف به ذهن متبادر میشود «جابجایی حقیقت» است، اما نوعی از تحریف «کتمان» است.
مثلاً چند نفر در جلسهای دور یکدیگر مینشینند و معاملهای میکنند و عهدی میبندند یا برای کسی حقی معیّن میکنند، بعد یک نفر از پنج نفر حق دارد، حال چهار نفرِ دیگر با یکدیگر قرار میگذارند که کتمان کنند. در اینصورت حق نفر پنجم ضایع میشود و کس دیگری هم نیست. این کتمان باعثِ تحریفِ حقیقت میشود، چون دیگر دست دیگران به این موضوع نمیرسد.
ناگهان برخی از اصحاب (با تعریفی که غیرشیعیان از صحابه دارند) توطئهوار و تبانیوار شروع کردند به نقل نکردن، این موضوع باعث شد حقایقی گُم بشود، آنقدر که هنوز چهل سال از شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگذشته بود که برخی از مسلمین از دیگری میپرسیدند که آیا علی در بدر حضور داشت یا نه؟ یعنی اینقدر هم نمیدانستند.
بنده همیشه عرض میکنم که این موضوع از روضهی قتلگاه تلختر است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا فرمودند: من سیّد شباب اهل الجنّه هستم، اگر فکر میکنید که (نعوذبالله) من راست نمیگویم از انس بن مالک بپرسید.
کتمان خیلی گسترده است، قرآن کریم هم خیلی به این موضوع پرداخته است. آیات کتمان که خدای متعال بیان میکند… «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ»،[۴] «یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»،[۵] میشناختند، میدانستند، ولی کتمان میکردند. اگر کسی میرفت و میپرسید که مگر قبلاً راجع به این پیامبر بشارت داده نشده بود؟ میگفتند: نه!
درواقع حقیقت را کتمان میکردند. خدای متعال بطور مفصل در مورد کتمان در قرآن کریم سرمایهگذاری کرده است.
ان شاء الله خدای متعال انس ما را در طول سال با قرآن کریم حداقل به اندازهی ماه مبارک رمضان قرار بدهد و بین ما و قرآن جدایی نیندازد. اگر حقیقتاً بین ما و قرآن جدایی نیفتد، بین ما و امام زمان ارواحنا فداه جدایی نمیافتد.
چند جلسه است که میخواهم کتابی را به عنوان «مواعظ» پیشنهاد بدهم که اگر دوست دارید این کتاب را بخوانید، البته این کتاب ربطی به بحثهای ما ندارد ولی کتاب خیلی خوبی است، چهار مجلد است، این کتاب برای مرحوم آیت الله حقشناس رضوان الله تعالی علیه است که زیر نظر آیت الله جاودان آمادهسازی شده است. این کتاب کتابِ بسیار خوبی است، وقتی انسان قدری این کتاب را میخواند، لحن مرحوم آیت الله حقشناس در گوش انسان زنده میشود. ان شاء الله خدای متعال روزی شما کند که این کتاب را بخوانید، این کتاب کتابی است که به درد زندگی و حیات میخورد.
اگر خدای متعال توفیق بدهد و ما با قرآن کریم انس داشته باشیم، صدای امام زمان ارواحنا فداه به گوش ما میآید، قاری اوست، همهی عالم به فدای آن قاری. ان شاء الله خدای متعال ما را با کتاب خودش مأنوس کند.
این موضوع «کتمان» بحث مفصلی است، صدها مسئلهی دیگر هم ذیل این موضوع بود که گذشت، ان شاء الله اگر سال بعد عمری باشد، نمیدانم باید از کجا شروع کنیم.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از خطرِ عُجب میفرماید
فرصتی که امشب داریم، که امشب شب بسیار بزرگی است، بشارتهای زیادی داده شده است. اگر بخواهم چیزی را برای خودم بعنوان تحفه انتخاب کنم، این مطالبی است که عرض میکنم.
یکی اینکه اولین قدم برای کسانی سی روز ماه مبارک رمضان روزه گرفتهاند و در جلسات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شرکت کردهاند باید گسترش شرمندگی باشد، به ما بیش از بقیه فرصت داده شده است، بقیه روزه گرفتهاند ولی ما سی شب در خیمهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم آمدیم. ان شاء الله خدای متعال ما را از توهّم نجات بدهد که خیال نکنیم کاری کردهایم.
مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه حدیثی را در کتاب «چهل حدیث» آورده است که چون مفصل است من میخواهم گوشهای از آن را بخوانم، آن را هم برای خودم میخوانم، این موضوع ذیلِ بحثِ عُجب است.
این موضوع برای دیندارها بیش از بقیه لازم است، برای طلبهها بیش از مؤمنین لازم است، دردِ بیدرمانِ جامعهی ماست، خیلی از مشکلات جامعهی ما بخاطرِ عُجبِ دینداران است، دینداران اصلاً خودشان را از بقیه جدا میپندارند، مثلاً میگویند ما مؤمنها و آن گنهکارها!
طرف یک گناه آشکار دارد، من نستجیربالله معلوم نیست چه کسی هستم.
مرحوم امام خمینی در بحث عُجب چند عبارت مهم دارد، من میخواهم تقریباً دو صفحه از آن را بخوانم، برای خودم میخوانم، شاید بیست مرتبه این قسمت را خوانده باشم ولی هر مرتبه که میخوانم میبینم که خیلی بیچاره هستم. اتفاقاً جای مطرح کردن این موضوع هم همین اواخر ماه مبارک رمضان است، نه اوایل ماه. بالاخره چند ساعت نخوری کشیدن و دو مرتبه باز کردن قرآن…
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در صفحه ۸۴ این کتاب اینطور میفرماید: «اى بیچاره بیخبر از معارف الهیه که جز اداره شهوت و غضب خود چیز دیگر نمىفهمى، تو مقدس مواظب به ذکر و ورد و مستحبات و واجبات و تارک مکروهات و محرمات و متخلق به اخلاق حسنه و متجنب از سیّئات اخلاق، در ترازوى انصاف بگذار کارهایى را که مىکنى از براى رسیدن به شهوات نفسانى و نشستن بر تختهاى زمردین و هماغوش شدن با لعبتهاى شوخ و شنگ بهشتى و پوشیدن لباسهاى حریر و استبرق و سکنى کردن در قصرهاى نیکو منظر و رسیدن به آرزوهاى نفسانى، آیا باید اینها را، که تمام براى خودخواهى و پرستش نفس است، به خدا نسبت داد و پرستش حق دانست؟».
آیا اینجا جرأت میکنی بگویی من بخاطر خدا کار کردم؟ مرحوم آیت الله ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف میفرمود: خدایا! من که اهل دروغ نیستم و دوست ندارم بصورت عمدی دروغ بگویم، اما تو مرا وادار کردهای که بگویم «إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»، وگرنه من که به همه امید دارم، کجا «إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»؟
سالک اگر بفهمد که عبد است، عبد در حال اولیّه اصلاً نباید درخواست کند، بنده بنده است، ساکت است، سر به زیر است. منتها میگوید تو دستور دادی و فرمودی «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی»،[۶] من مستکبر نیستم، حال که تو فرمودی من میخواهم، همه چیز میخواهم. ولی من اصلاً به خودم اجازه نمیدهم که در اینجا حرف بزنم.
در جلسهای که بزرگان شرکت میکنند یک بنده سر به زیر میایستد و در بحث ورود نمیکند و حرفی نمیزند، اصلاً با چه کسی حرف بزند؟ چه کسی را خطاب قرار بدهد؟ اگر بنده بنده باشد که اصلاً حرف نمیزند.
اما تو دستور دادی نماز بخوانیم، فرمودی اینطور هم بگوییم، چشم! من میگویم. من میدانم که اینها بیادبی است، چند مرتبه در سالهای گذشته تکرار کردیم که من هر یک از اسماء و صفات تو را بگویم، باید بعد از آن «غلط کردم» بگویم، چون اصلاً من هر چیزی بگویم جسارت است، بیادبی است. با این دهان ناپاک و با این فهم قاصر اصلاً چه چیزی میتوانم از تو بگویم؟ کدام اسم و صفت تو را درست میگویم؟ فهم من از اوصاف تو چقدر است؟ مانند اطفالی که میگویند پدر من میتواند این کارتن را جابجا کند! ما اصلاً چه چیزی از صفات خدا میفهمیم که بگوییم؟
میگوید تو هم به دنبال دنیایی بزرگتر از این دنیا بودی، عدهای در این دنیا به دنبال زنان بودند و تو هم به دنبال زنان آن دنیا بودی! اگر به خودت فکر کنی کجا قربه الی الله کار انجام دادهای؟
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ادامه میفرماید: «آیا شما با عملهاى که براى مزد کار مىکند چه فرقى دارید که اگر او بگوید من محض صاحب کار این عمل را کردم، او را تکذیب مىکنید؟».
مثلاً اگر کسی بگوید من به عشق شما آمدهام که دیوار خانهتان را گچ کنم و بروم، آیا شما قبول میکنید؟ نه! میگویید تو به دنبال مزد هستی.
اگر به دنبال مزد نبودی، اگر زور بالای سر تو نبود، ماه رجب و شعبان کجا بودی؟
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ادامه میفرماید: «آیا شما دروغگو نیستید که مىگویید نماز مىکنم براى تقرب به خدا؟ آیا این نماز شما براى نزدیکى به خداست، یا براى تقرب به زنهاى بهشت است و رسیدن به شهوات است؟ فاش بگویم، پیش عرفاى باللّه و اولیاء خدا تمام این عبادات ما از گناهان کبیره است. بیچاره، در حضور حضرت حق جل جلاله و در محضر ملائکه مقربین او بر خلاف رضاى حق رفتار مىکنى، و عبادتى که معراج قرب حق است براى نفس اماره و شیطان مىکنى، آن وقت حیا نکرده در هر عبادت چندین دروغ در محضر ربوبیت و ملائکه مقربین مىگویى و چندین افترا مىزنى و منت گذارى هم مىکنى و عجب و تدلّل هم مىنمایى و خجالت هم نمىکشى. این عبادت من و تو با معصیت اهل عصیان، که اشد آنها ریا است، چه فرقى دارد؟ زیرا که ریا شرک است و بدى و بزرگى آن از جهت آن است که عبادت را براى خدا نکردى. تمام عبادات ما شرک محض است و شائبه»…
این جملهی «شرک محضر است» به معنای بُتپرستی نیست، این همان چیزی است که خدای متعال هم در قرآن کریم دارد که «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ»[۷] اکثر اینها به خدا ایمان نیاوردند و آنهایی هم که ایمان آوردند مشرک هستند.
بعد در آیات بعدی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تخصصاً خارج میکند، یعنی منظور معصومین نیست. اگر آیات بعد نمیفرمود هم میفهمیدیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تخصصاً خارج است و منظور او نیست.
اینجا هم منظور مرحوم امام همین است، یعنی همهی اینها شرک است و تو به دنبال خدا نبودی، اگر هم بودی به دنبال خدا و چیزهای دیگر بودی! میگوید به خودت مراجعه کن، اگر بگویند نماز شب بخوان و هیچ ثوابی به تو نمیدهیم، چند نفر این کار را میکنند؟
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ادامه میفرماید: «خلوص و اخلاص در آن نیست، بلکه رضاى خدا به طریق اشتراک هم در آن مدخلیت ندارد، فقط براى شهوات و تعمیر [و] اداره بطن و فرج است. اى عزیز، نمازى که براى خاطر خواهى زن باشد- چه زن دنیایى یا بهشتى- این نماز براى خدا نیست».
یعنی میفرماید بعد از سی شب باید سر نقطهی اول بنشینیم و یک «غلط کردم» برای این عبادات بگوییم…
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ادامه میفرماید: «نمازى که براى رسیدن به آمال دنیا باشد یا آمال آخرت به خدا ارتباط ندارد، پس چرا این قدر ناز و غمزه فروشى مىکنى و عشوه و غنج و دلال مىکنى، به بندگان خدا به نظر حقارت نگاه مىکنى، خود را از خاصّان درگاه حق حساب مىکنى؟ بیچاره، تو با همین نماز مستحق عذابى و مستوجب زنجیر هفتاد ذراعى هستى! پس چرا خود را طلبکار مىدانى، و براى خود در همین طلبکارى و تدلّل و عجب عذابى دیگر تهیه مىکنى؟ تو اعمالى را که مأمورى بکن و متوجه باش که از براى خدا نیست، و بدان که خداى تعالى با تفضل و ترحم تو را به بهشت مىبرد، و یک قسمت از شرک را خداى تعالى براى ضعف بندگانش به آنها تخفیف داده و به واسطه غفران و رحمتش پرده ستاریت به روى آنها پوشیده است. بگذار این پرده دریده نشود، و حجاب غفران حق به روى این سیّئات، که اسمش را عبادت گذاشتیم، افتاده باشد، که خداى نخواسته اگر این ورق برگردد و ورق عدل پیش آید، گند عبادات ما کمتر از گند معصیتهاى موبقه اهل معصیت نیست. ما اشاره کردیم پیش از این به حدیثى که ثقه الاسلام، کلینى، در کافى سند به حضرت صادق، علیه السلام، رسانده، و اینجا بعضى از آن حدیث را به عین عبارت نقل مىکنیم تبرّکا و تیمّنا. عن أبی عبد اللّه فی حدیث، قال (أى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله): قال اللّه عزّ و جلّ لداود: یا داود، بشّر المذنبین و أنذر الصّدّیین!»…
ای داوود! به گناهکارانی که الان خجل و بیچاره هستند و بد عمل کردهاند، بجای آن الآن سرشان افتاده است، بشارت بده. صدّیقین را هم انذار کن.
«قال: کیف ابشّر المذنبین و انذر الصّدیقین؟ قال: یا داود، بشّر المذنبین أنّى أقبل التّوبه و أعفو عن الذّنب، و أنذر الصّدّیقین أن لا یعجبوا بأعمالهم، فإنه لیس عبد أنصبه للحساب إلّا هلک.»…
اگر گنهکاران توبه کنند من آنها را میبخشم. به صدّیقین بگو که اگر به اعمال خودتان پناه ببرید، بندهای در این عالم نیست که اگر بخواهم با او با عدالتم حساب و کتاب کنم، مگر اینکه هلاک میشود. یعنی کار با تفضّل است.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ادامه میفرماید: «بعد از آنکه صدّقین در حساب هلاکاند، با آنکه آنها از گناه و معصیت پاکاند، من و تو چه مىگوییم؟ اینها همه در صورتى است که اعمال من و شما از ریاء دنیایى، که از موبقات و محرّمات است، خالص باشد، و کم اتفاق افتد براى ما عمل خالى از ریا و نفاق. بگذار نگفته ماند. اکنون اگر باز جاى عجب است و تدلّل و ناز و غمزه، بکن، و اگر انصافا جاى خجلت و سر افکندگى و اعتراف به تقصیر است، بعد از هر عبادتى که کردى از روى جدّ و واقع از آن عبادت و از آن دروغها که در محضر حق تعالى گفتى، از آن نسبتها که بىجهت به خود دادى، استغفار و توبه کن. آیا توبه ندارد که در مقابل حق مىگویى قبل از ورود در نماز وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمواتِ وَ الأَرضَ حَنیفاً مسلماً وَ ما أنا مِنَ الْمُشْرِکینَ، إنَّ صَلاتى و نُسُکی و مَحْیاىَ و مَماتی للَّه رَبّ العالَمینَ. آیا وجهه قلب شما به فاطر سماوات و ارض است؟ آیا شما مسلمید و از شرک خالصید؟ آیا نماز و عبادت و محیا و ممات شما براى خداست؟ آیا خجالت ندارد در نماز مىگویى الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمینَ؟ آیا شما جمیع محامد را از آن حق مىدانید»…
با اینکه اگر کسی خودت را تحویل نگیرد میگویی به من جسارت شد! درواقع میفرماید تو به دنبال ثواب بودی و او هم ثواب میدهد.
به فراز پایانی میرسیم که خیلی مهم است، الاً برای همین فراز هم این قسمت را انتخاب کردم و خواندم.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ادامه میفرماید: «اى برادر، در مکاید نفس و شیطان دقیق شو. بدان که نمىگذارند تو بیچاره یک عمل خالصى بکنى، و همین اعمال غیر خالصه را که خداوند به فضلش از تو قبول کرده نمىگذارند به سر منزل برسانى. کارى مىکنند که به واسطه این عجب و تدلّل بیجا همه اعمالت به باد فنا برود، این نفع هم از جیبت برود. از خدا و رضاى او که دورى، به بهشت و حور العین هم نمىرسى، سهل است، مخلّد در عذاب و معذب در آتش قهر هم مىشوى. تو گمان کردى به واسطه این اعمال پوسیده گندیده سر و دست شکسته مخلوط به ریا و سمعه و هزار مصیبت دیگر، که هر یک مانع از قبولى اعمال است، استحقاق بر حق تعالى پیدا کردى؟! یا از محبین و محبوبین شدى اى بیچاره بیخبر از حال محبّین، اى بدبخت بىاطلاع از دل محبّین و آتش قلب آنها، اى بىنواى غافل از سوز مخلصین و نور اعمال آنها، تو گمان کردى آنها هم اعمالشان مثل من و توست! تو خیال مىکنى که امتیاز نماز حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، با ما این است که «مدّ» «و لا الضّالین» را طولانىتر مىکند؟ یا قرائتش صحیحتر است؟ یا طول سجود و رکوع و اذکار و اورادش بیشتر است؟ یا امتیاز آن بزرگوار به این است که شبى چند صد رکعت نماز مىخواند؟ یا مناجات سید الساجدین، علیه السلام، هم مثل مناجات من و تو است؟ او هم براى حور العین و گلابى و انار این قدر ناله و سوز و گداز داشت؟ به خودشان قسم است- و إنَّهُ لَقَسمٌ عظیم که اگر بشر پشت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک لا إلهَ إلَّا اللَّه امیر المؤمنین را بگویند نمىتوانند! خاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت على، علیه السلام! به مقام على بن ابى طالب قسم که اگر ملائکه مقرّبین و انبیاء مرسلین- غیر از رسول خاتم که مولاى على و غیر اوست- بخواهند یک تکبیر او را بگویند نتوانند. حال قلب آنها را جز خود آنها نمىداند کسى. اى عزیز، این قدر لاف خدا مزن! این قدر دعوى حب خدا مکن. اى عارف، اى صوفى، اى حکیم، اى مجاهد، اى مرتاض، اى فقیه، اى مؤمن، اى مقدّس، اى بیچارههاى گرفتار، اى بدبختهاى دچار مکاید نفس و هواى آن، اى بیچارههاى گرفتار آمال و امانى و حب نفس- همه بیچاره هستید! همه از خلوص و خداخواهى فرسنگها دورید. این قدر حسن ظنّ به خودتان نداشته باشید».
ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند. اگر ما باور کنیم که هیچ هستیم و مقصّر، و راهی هم نداریم، خودِ فهمِ این عجز «اصل» است.
برای همین مرحوم سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه الشّریف میفرماید که قبل از اذان مغرب امروز گوشهای بنشین و به امام زمان ارواحنا فداه عرض کن: آقا جان! توان ما همینقدر بود که دیدید، تا زمانی که تو به من نفهمانی، تا زمانی که تو عقل من را رشد ندهی، تا زمانی که تو اغیار را از دل من نزدایی، من بیچارهای هستم که در مرداب و گِلزارِ نفسِ خودم، عقبتر و پایینتر میروم.
درنگی در دعای چهل و پنجم صحیفه سجّادیّه
چند جمله هم از وجود مبارک آقا و سرور اهل مناجات، وجود مبارک سیّدالسّاجدین علیه الصلاه و السلام عرض میکنم، امیدوار هستم که ان شاء الله برکت کلمات حضرت، امشب دست ما را بگیرد.
من چند جملهی مختصر از دعای چهل و پنجم صحیفه سجّادیه که وداع با ماه مبارک رمضان است را میخوانم.
«اللَّهُمَّ یَا مَنْ لَا یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ»، هر کاری میکنی کسی نمیتواند به تو پاداش بدهد، این امر یک طرفه است.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که متوجّه شویم هر کاری که کردیم یک طرفه بود، هر کسی کار خیر میکند به خدای متعال بدهکارتر است، بدهکارترین فرد این عالم به خدای متعال، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ما اینطور هستند که شبهِغنی هستند، وگرنه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هرچه دارند از خدای متعال دارند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیش از همه به خدای متعال بدهکار هستند. اینکه شما میبینید ائمه علیهم السلام به درگاه الهی ضجّه میزنند، برای این است که فقرشان را به درگاه الهی میدانند، برای همین شبها بارها از خوف خدا از هوش میروند اما ما اصلاً چنین خوفی نداریم، از بس که از حال خودمان خبر نداریم و خودمان را قبول داریم.
«وَ یَا مَنْ لَا یَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ» ای خدایی که وقتی میبخشی پشیمان نمیشوی، «وَ یَا مَنْ لَا یُکَافِىُ عَبْدَهُ عَلَى السَّوَاءِ» ای خدایی که بندهات را به جای دیگری نمیفرستی، «مِنَّتُکَ ابْتِدَا» هرچه نعمت دادهای، شروع آن از طرف خودت بود، «وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ» هرجا بخشیدی تفضّل کردی، «وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ» اگر مجازات کنی همان عدل است، «وَ قَضَاِّْؤُک خِیَرَهٌ» هر تقدیری که قرار دادی بهترین و مهربانانهترین بود، «إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ» وقتی عطا میکنی، آن عطا را با منّت آلوده نمیکنی، «وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً» اگر منع کنی از روی تجاوز و ظلم نیست، «تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ» هر کسی شکر کند تو قدردانی میکنی، در حالی که خودت به او الهام کردهای که شکری به زبان بیاورد، «وَ تُکَافِىُ مَنْ حَمِدَکَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَکَ» هر کسی حمد و ثنای تو را بگوید تو به او جزا میدهی، در حالی که خودت آموزش دادهای.
«تَسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ» میتوانستی آبروی مرا ببری ولی پردهپوشی کردی، «وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ» کسی نمیتوانست کاری کند اگر نمیخواستی ببخشی و منع کنی، ولی تو بخشیدی، «وَ کِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْکَ لِلْفَضِیحَهِ وَ الْمَنْعِ» اگر میخواستی آبروی ببری، اگر میخواستی عطا نکنی، این حق تو بود و کسی نمیتوانست حرف بزند، «غَیْرَ أَنَّکَ بَنَیْتَ أَفْعَالَکَ عَلَى التَّفَضُّلِ» غیر از اینکه خودت خواستی تفضّل کنی، «وَ أَجْرَیْتَ قُدْرَتَکَ عَلَى التَّجَاوُزِ» خواستی با اینکه قدرت داری، ندید بگیری، «وَ تَلَقَّیْتَ مَنْ عَصَاکَ بِالْحِلْمِ» خواستی گنهکاران را با بردباری تحمّل کنی، «وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ» خواستی به آن بیچارهای که میخواهد به خودش ظلم کند مهلت بدهی، «تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِکَ إِلَى الْإِنَابَهِ» انگار در مسیر راه خودت به انتظار نشستهای که کسی برگردد، «وَ تَتْرُکُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَى التَّوْبَهِ لِکَیْلَا یَهْلِکَ عَلَیْکَ هَالِکُهُمْ وَ لَا یَشْقَى بِنِعْمَتِکَ شَقِیُّهُمْ إِلَّا عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِ ، وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّهِ عَلَیْهِ» شتاب نمیورزی و میگویی شاید بالاخره توبه کرد، این امر هم بخاطر این است که هلاک و بدبخت نشوند، «کَرَماً مِنْ عَفْوِکَ یَا کَرِیمُ ، وَ عَائِدَهً مِنْ عَطْفِکَ یَا حَلِیمُ» از روی کَرَمی که داری و از عطوفت و مهربانی که داری.
«أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ» خودت بابی برای گنهکاران به سمت عفو خودت باز کردی «وَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ» و نام آن را توبه گذاشتی، تو خودت باید آن توبه را القاء کنی، «وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِکَ الْبَابِ دَلِیلًا مِنْ وَحْیِکَ لِئَلَّا یَضِلُّوا عَنْهُ» یک آیه هم بعنوان راهنما گذاشتهای که مردم را به او راهنمایی کند و مردم فراموش نکنند که خدای توبهپذیر هست، «فَقُلْتَ تَبَارَکَ اسْمُکَ» فدای اسم تو بشوم، گفتی: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»،[۸] ای گنهکاران! برگردید توبه کنید، چه بسا که خدای متعال گناهان شما را ندید بگیرد و شما را وارد بهشت کند. چه روزی؟ «یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ، نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ ، یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا ، وَ اغْفِرْ لَنَا ، إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، روزی که خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و کسانی که با او بودند را خار نمیکند…
«وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّوْمِ عَلَى نَفْسِکَ لِعِبَادِکَ» باز هم قیمت را بالا بردی، ما که نمیتوانستیم عبادتی کنیم، ولی تو «تُرِیدُ رِبْحَهُمْ فِی مُتَاجَرَتِهِمْ لَکَ» خواستی عبادتی که آلوده به بیادبی و شرک و ریا است را قبول کنی و فرمودی «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَا یُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ»،[۹] «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»،[۱۰] «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَهً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».[۱۱] «وَ مَا أَنْزَلْتَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ فِی الْقُرْآنِ مِنْ تَضَاعِیفِ الْحَسَنَاتِ» چقدر از این جملات فرمودی. من که نمیتوانم عملی انجام دهم که شایستهی تقدیر باشد، ولی تو بابت هر کدام از آنها، بیش از آن چیزی که من تصوّر کنم عطا میکنی.
بعد حضرت قدری با این ماه صحبت میکنند، میفرمایند: «فَنَحْنُ قَائِلُونَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ ، وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ» ما میگوییم سلام بر تو ای ماه خدای بزرگ، و ای عید اولیای خدا. «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الآْمَالُ ، وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ» سلام بر ماهی که حتّی ما هم احساس کردیم که ممکن است رشد کنیم…
حضرت عباراتی دارند و به اینجا میرسند که «فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنْ التَّفْرِیطِ» از کمکاریهای ما در این ماه بگذر، «أَجْراً نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیهِ ، وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْهِ» عوضِ اینها را به ما در جای دیگری بده، البته ما میدانیم که کاری نکردهایم.
«وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَکَ عَلَى مَا قَصَّرْنَا فِیهِ مِنْ حَقِّکَ» عذرِ نداشتهی ما را در برابرِ کمکاریها و بیچارگیهایمان را ببخش و از حق خودت بگذر.
«اللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِی شَهْرِنَا هَذَا مِنْ لَمَمٍ أَوْ إِثْمٍ» نافرمانی کردم، گناه کردم، کوچک یا بزرگ، «أَوْ وَاقَعْنَا فِیهِ مِنْ ذَنْبٍ» در همین ماه هم که ماهِ مهربانی تو بود و تو شیطان را بسته بودی، من گناه کردم… «وَ اکْتَسَبْنَا فِیهِ مِنْ خَطِیئَهٍ عَلَى تَعَمُّدٍ مِنَّا ، أَوْ عَلَى نِسْیَانٍ ظَلَمْنَا فِیهِ أَنْفُسَنَا ، أَوِ انْتَهَکْنَا بِهِ حُرْمَهً مِنْ غَیْرِنَا» فراموش کردم، ظلم کردم، حرمتی را هتک کردم، «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» خدایا! بر پیامبر و فرزندان او درود بفرست، «وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِکَ» با پردهپوشیِ خودت آبروی ما را نریز، «وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِکَ ، وَ لَا تَنْصِبْنَا فِیهِ لِأَعْیُنِ الشَّامِتِینَ» عدّهای در همین دنیا ما دینداران را مسخره میکردند، روز قیامت ما را در مقابل آنها ضایع نکن.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْبُرْ مُصِیبَتَنَا بِشَهْرِنَا» این ماه که در حال رفتن است، ما مصیبتزده هستیم، «وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِ عِیدِنَا وَ فِطْرِنَا» عید فطر را بر ما مبارک کن، اگرچه ماه اهل نیستیم، «وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَیْرِ یَوْمٍ مَرَّ عَلَیْنَا أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ» این روز را بهترین روز عمر ما قرار بده، روزی که بیشترین میزان عفو تو شامل حال ماست، «وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ» بیشترین گناه ما را پاک میکنی، «وَ اغْفِرْ لَنَا مَا خَفِیَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ».
بعد نگاه کنید که چه امیدی به ما میدهد، این امیدبخشی عجیب است، ان شاء الله فدای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بشوم که به ما آموزش دادند. اول ما را به سرِ جای خودمان میبرد که بدانیم هیچ بن هیچ هستیم و از همه جهت بیچاره هستیم و از هیچ جهتی مستحق نیستیم و هرچه انجام دادیم هم اشتباهی بود، به خودمان بستیم که ما هم روزهایم! توجّه کنید که در ادامه چه میفرمایند.
«اللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَایَتِهِ» عدّهای بودند که حق این ماه را رعایت کردند، «وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا» حرمت این ماه را حفظ کردند و حقِ حفظ را رعایت کردند، «وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِیَامِهَا» حدود این ماه را اقامه کردند و حق این اقامه را بجا آوردند، «وَ اتَّقَى ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا» تقوا پیشه کردند و پرهیزگاری کردند و حقِ تقوا را بجا آوردند و در این ماه گناه نکردند، «أَوْ تَقَرَّبَ إِلَیْکَ بِقُرْبَهٍ أَوْجَبَتْ رِضَاکَ لَهُ» با خیری به تو تقرّب جستند و رضای تو را بر آنها لازم کرد، «وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَکَ عَلَیْهِ» عطوفت و رحمت خودت را بر آنها نازل کردی، «فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِکَ» آن اجری که به آنها میدهی را به ما هم بده.
درواقع حضرت در حال یاد دادن هستند که ما بفهمیم که ما بیچاره هستیم ولی آن طرف اکرم الأکرمین است.
«وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِکَ» چند برابرِ آن را به ما بده، «فَإِنَّ فَضْلَکَ لَا یَغِیضُ وَ إِنَّ خَزَائِنَکَ لَا تَنْقُصُ بَلْ تَفِیضُ» اگر ما را رد نکنی که چیزی از تو کم نمیشود، مدلِ تو اینطور نیست که ببخشی کم بشود، داشتههای تو همیشه در حال ازدیاد است، اگر ببخشی بیشتر میشود، اصلاً کمتر در کار تو نیست، «وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِکَ لَا تَفْنَى» معادنِ کَرَم و آقایی تو تمامشدنی نیست، «وَ إِنَّ عَطَاءَکَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا» عطای تو هم گواراست.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اکْتُبْ لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ»…
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله ناصری را رحمت کند، همیشه میگفتند: خدایا! من اصلاً رویم نمیشود که بگویم من هم روزه بودم…
خدایا! اجر روزهداران را به ما هم عطا کن، «أَوْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» آنهایی که بندگی تو را کردند، خوشا به حالشان! اجر آن کسانی که بندگی کردهاند را به ما هم عطا کن.
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا خَوْفَ عِقَابِ الْوَعِیدِ» چرا من ترس ندارم؟ چطور است که معصومین اینطور ضجّه میزدند و من اینقدر راحت هستم؟ خدایا! ما را از آن عِقابِ خودت ترسان کن، «وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ» میخواهی این همه اجر به بندگان خودت بدهی، ما هم کاری نکردهایم، ولی شوق این امر را به ما هم عطا کن، «حَتَّى نَجِدَ لَذَّهَ مَا نَدْعُوکَ بِهِ» تا ما هم لذّتِ این گفتگوی با تو را بچشیم، «وَ کَأْبَهَ مَا نَسْتَجِیرُک مِنْهُ».
«وَ اجْعَلْنَا عِنْدَکَ مِنَ التَّوَّابِینَ» امشب ما را هم جزو توّابها قرار بده، «الَّذِینَ أَوْجَبْتَ لَهُمْ مَحَبَّتَکَ» آنهایی که محبّت تو را جلب کردند، «وَ قَبِلْتَ مِنْهُمْ» و تو از آنها پذیرفتی…
«اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِینِنَا جَمِیعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» خدایا! از همهی مردم، شیعیان، مسلمین، پدر و مادرهایمان، قبلیها و بعدیها تا روز قیامت…
این آموزشِ امام سجّاد علیه السلام است که قبل و بعد از ادعیهیشان صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرستند.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى مَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ، وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ ، صَلَاهً تَبْلُغُنَا بَرَکَتُهَا» این عرض ادب… بالاخره بار ما به دوش صاحبمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، افسار ما به دستِ پسرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، درودت را بگونهای بر پیامبر بفرست که برکت آن به ما هم برسد، «وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا ، وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا» دعای ما هم مستجاب بشود، «إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ ، وَ أَکْفَى مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ» باید به تو توکّل کنیم…
ما هم نگفته، بدون خطاب تو، قبول داریم که فرصتِ ماه را سوزاندیم، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که برای ماه رمضان سال بعد به ما عمر بدهد و ما را از امروز برای تمهید رمضان سال بعد تمهید کند.
خدایا! هیچ کسی مانند تو به امام زمان ارواحنا فداه مهربان نیست، برای شادی دل او هم که شده است ما را آدم کن، ما را بندگانی قرار بده که او از اعمال ما خجالتزده نشود، بالاخره ما را به نام او نوشتهاند، «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم»،[۱۲] بالاخره ما بندگان کوی او هستیم، ما را به نام او نوشتهاند، برای جلب رضایت او هم که شده است، برای التیام زخمهای قلب او هم که شده است، به ما توفیق توبه و انابه و اخلاص عطاء بفرما، حلاوتِ عبادت و بندگی را روزی ما بگردن، ما را برای سربازی و جان دادن در راه امام زمان ارواحنا فداه آماده بفرما.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
شب آخرِ جلسه است، صاحب ماه، حقیقتِ لیله القدر، پشت و پناه امام زمان ارواحنا فداه، اسوهی امام زمان ارواحنا فداه، مادرِ عالمِ وجود… این از ادعیهی این ماه است که «سُبْحَانَ مَنْ فَطَمَ بِفَاطِمَهَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»،[۱۳] پاک و منزه است آن خدایی که برای نجات از آتش، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به نجات ما فرستاد.
اگر بنا بر نجات ما نبود، برای ائمه علیهم السلام که کاری نداشت از مدینه به جایی بروند و تنها زندگی کنند و راحت عبادت کنند. مادریِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای ما و شیعیان و مؤمنین، او را به زحمت انداخت، از فرزندان خردسال خود چشمپوشی کرد، ماههای آخر و روزهای دیگر آنقدر نحیف و لاغر شده بود که «ذَابَ لَحمُهَا»،[۱۴] گوشت بدن آب شده بود، «نَحَلَ جِسْمُهَا» بدن از بین رفته بود، «صَارَتْ کَالْخَیَالِ» گویی نمیدانستند که ملحفه را روی زمین انداختهاند یا روی بدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها…
جای دیگری میگوید «یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»،[۱۵] مدام از حال میرفت…
خواستند به عیادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیایند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: حال او وخیم است و دوست ندارم کسی او را در این حال ببیند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: نمیشود کسی به عیادت بیاید، وضع او وخیم است.
بچهها اطراف مادر نشسته بودند، بچهها خردسال بودند و مادر جوان بود، وضع مادر طوری بود که از چهرهی ایشان معلوم بود، عباس عموی پیامبر فرمود: من بنی هاشم را میشناسم، وقتی چهره به این حد رسیده است، او دوام نمیآورد…
حسنین علیهما السلام کنار بسترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشسته بودند، پژمرده بودند، چیزی حواسشان را پرت نمیکرد، دل به کاری نمیبردند، غذا از گلویشان پایین نمیرفت، وقتی به روز آخر رسید، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواست که بچهها در آن صحنه نباشند، بچهها به اندازهی کافی آن چیزهایی که نباید میدیدند را دیده بودند… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای کم کردنِ کارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، به خواهر اسماء که نامِ او سَلمَی است اشاره کرد که بیا میخواهم لباسهای خود را عوض کنم، خونهای روی زخمها را بشویم که شب کارِ علی سبک بشود…
لباسها را عوض کرد، طُهرِ طاهرِ مطهّر است، اما خونها را شست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مجبور نشوند… مراعاتِ جانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کرد…
لباس را عوض کرد، لباس بچهها را هم عوض کرد، نمیدانم که آیا فرزندان خود را در آغوش گرفت یا نگرفت، دست روی سرشان کشید یا نه…
بچهها دیدند مادر چهل روز است که روی زمین است و نمیتواند حرف بزند، صدای او جوهر ندارد، گفتند: ان شاء الله خدای متعال میخواهد مادرمان را شفاء بدهد، چون الحمدلله مادرمان امروز نیمهنشسته شده است… به مسجد رفتند که نمازی بخوانند، همینکه از خانه خارج شدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به سَلمَی اشاره کرد که پاهای مرا رو به قبله کن و عقب بایست، وقتی لحظاتی گذشت بیا و مرا صدا بزن، اگر جواب ندادم علی را خبر کن، او میداند باید چکار کند.
سَلمَی مضطرب و سراسیمه عقب ایستاد، دقایقی گذشت، جلو آمد، روبند را کنار زد، دید بعد از حدود نود روز آرام شده است، دست حضرت هم روی صورت اوست…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را صدا زد، اما دید پاسخ نمیدهد. ملحفه را به سر جای خود برگرداند و عقب عقب رفت…
چون بچهها مضطرب بودند نماز را خیلی مختصر کردند و زود برگشتند، وقتی سر مبارک امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به داخل خانه آمد، وقتی از در به خانه آمد، بستر را نگاه کرد، توقع داشت که مادر نشسته باشد، ولی دید مادر روی زمین است و پارچهای هم روی صورت اوست…
«مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ اَلسَّاعَهِ»،[۱۶] آیا مادرمان خوابیده است؟
سَلمَی مقدّمهچینی نکرد و فوراً گفت: «مَاتَت اُمُّکُمَا فَاطِمَه»…
بچهها فهمیدند که مادر پاسخشان را نمیدهد، هرچه صدا زدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جواب نداد.
سَلمَی نمیدانست باید چکار کند، گفت: به مسجد بروید و پدرتان را خبر کنید، دویدند و به مسجد آمدند، خانهشان درون مسجد بود، همینکه به مسجد آمدند، نگاهی به منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کردند، نگاهی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و غربتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کردند که روی زمین نشسته بود و مشغول عبادت بود…
این شاید اولین و آخرین مرتبهای بود که بلند بلند برای مادرشان گریه کردند… شروع کردند بلند بلند گریه کردن، بعضی از اصحاب خودی جمع شدند و گفتند: آیا چون منبر را نگاه میکنید به یاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افتادهاید؟ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «مَاتَت اُمُّکُمَا فَاطِمَه»…
آن صحابه میگوید: همینکه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه این جمله را فرمودند، برگشتم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگاه کردم، دیدم نشسته بود ولی «فَوَقَعَ عَلِیٌ عَلَی وَجْهِهِ»[۱۷]… انگار صورتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به زمین رسید… صدا زد: «بِمَنِ اَلْعَزَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله»… دردم را به چه کسی بگویم؟…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۴۶ (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا)
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۴۶ (الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ)
[۶] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰ (وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)
[۷] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۶
[۸] سوره مبارکه تحریم، آیه ۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ۖ نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)
[۹] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۰
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۱
[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴۵
[۱۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۱ (یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا)
[۱۳] تهدیب الأحکام، جلد ۳، صفحه ۹۶.
[۱۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۸ ، صفحه ۲۸۲ (رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ یَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا سَبْعِینَ یَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ کَیْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَکْشُوفَهً وَ قَدْ صِرْتُ کَالْخَیَالِ وَ جَفَّ جِلْدِی عَلَى عَظْمِی قَالَتْ أَسْمَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَیْکِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَکِ شَیْئاً رَأَیْتُهُ فِی بَلَدِ اَلْحَبَشَهِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ یَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِیرِ عَلَى اَلْمَیِّتِ یَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِی فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَکَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِی اَلْإِسْلاَمِ)
[۱۵] روضه الواعظین ، جلد ۱ ، صفحه ۱۵۰ (وَ رُوِیَ: أَنَّ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ لاَ زَالَتْ بَعْدَ اَلنَّبِیِّ مُعَصَّبَهَ اَلرَّأْسِ نَاحِلَهَ اَلْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ اَلرُّکْنِ مِنَ اَلْمُصِیبَهِ بِمَوْتِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هِیَ مَهْمُومَهٌ مَغْمُومَهٌ مَحْزُونَهٌ مَکْرُوبَهٌ کَئِیبَهٌ حَزِینَهٌ بَاکِیَهُ اَلْعَیْنِ مُحْتَرِقَهُ اَلْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَ حِینَ تَذْکُرُهُ وَ تَذْکُرُ اَلسَّاعَاتِ اَلَّتِی کَانَ یَدْخُلُ فِیهَا عَلَیْهَا فَیَعْظُمُ حُزْنُهَا وَ تَنْظُرُ مَرَّهً إِلَى اَلْحَسَنِ وَ مَرَّهً إِلَى اَلْحُسَیْنِ وَ هُمَا بَیْنَ یَدَیْهَا عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ فَتَقُولُ أَیْنَ أَبُوکُمْا اَلَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا اَلَّذِی کَانَ أَشَدَّ اَلنَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلاَ یَدَعُکُمَا تَمْشِیَان عَلَى اَلْأَرْضِ فَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ فُقِدَ وَ اَللَّهِ جَدُّکُمَا وَ حَبِیبُ قَلْبِی وَ لاَ أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا اَلْبَابَ أَبَداً وَ لاَ یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً فِی مَرَضِهَا إِلَى أَنْ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا اِبْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لاَ أَشُکُّ إِلاَّ أَنَّنِی لاَحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی اَلْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا اِبْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لاَ خَائِنَهً وَ لاَ خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَاذَ اَللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اَللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلاَّ أَنَّهُ أَمْرٌ لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ اَللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اَللَّهِ مُصِیبَهٌ لاَ عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لاَ خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اَللَّهُ عَنِّی خَیْرَ اَلْجَزَاءِ یَا اِبْنَ عَمِّ أُوصِیکَ أَوَّلاً أَنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدِی بِابْنَهِ أُمَامَهَ فَإِنَّهَا تَکُونُ لِوُلْدِی مِثْلِی فَإِنَّ اَلرِّجَالَ لاَ بُدَّ لَهُمْ مِنَ اَلنِّسَاءِ قَالَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَرْبَعَهٌ لَیْسَ إِلَى فِرَاقِهِنَّ سَبِیلٌ بِنْتُ أُمَامَهَ أَوْصَتْنِی بِهَا فَاطِمَهُ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ یَا اِبْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ اَلْمَلاَئِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ اَلْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لاَ عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لاَ یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلاَءِ اَلَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لاَ یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لاَ مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ اِدْفِنِّی فِی اَللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ اَلْعُیُونُ وَ نَامَتِ اَلْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَصَاحَتْ أَهْلُ اَلْمَدِینَهِ صَیْحَهً وَاحِدَهً وَ اِجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ فِی دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَهً وَاحِدَهً کَادَتِ اَلْمَدِینَهُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ یَقُلْنَ یَا سَیِّدَتَاهْ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ أَقْبَلَ اَلنَّاسُ مِثْلَ عُرْفِ اَلْفَرَسِ إِلَى عَلِیٍّ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْکِیَانِ فَبَکَى اَلنَّاسُ لِبُکَائِهِمَا وَ خَرَجَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ عَلَیْهَا بُرْقُعَهٌ وَ تَجُرُّ ذَیْلَهَا مُتَجَلِّلَهً بِرِدَاءٍ عَلَیْهَا تَسْحَبُهَا وَ هِیَ تَقُولُ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْآنَ حَقّاً فَقَدْنَاکَ فَقْدًا لاَ لِقَاءَ بَعْدَهُ أَبَداً وَ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ یَرْجُونَ وَ یَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ اَلْجِنَازَهُ فَیُصَلُّونَ عَلَیْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ اِنْصَرِفُوا فَإِنَّ اِبْنَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّهِ فَقَامَ اَلنَّاسُ وَ اِنْصَرَفُوا فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ اَلْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اَللَّیْلِ أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ عَمَّارٌ وَ اَلْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ اَلزُّبَیْرُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَهُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِی جَوْفِ اَللَّیْلِ وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَهً مِقْدَارَ سَبْعَهٍ حَتَّى لاَ یُعْرَفَ قَبْرُهَا .)
[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه ۱۸۶ (وَ رُوِیَ: أَنَّهَا بَقِیَتْ بَعْدَ أَبِیهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ لَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ اَلْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلاَثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثاً لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ اِئْتِینِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ اِنْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً وَ اُدْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنىٰ قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ اَلثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اَللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ اَلسَّلاَمَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ فَقَالاَ یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ اَلسَّاعَهِ قَالَتْ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا اَلْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ اَلْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ اِنْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ اَلْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ اَلصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَبْکَى اَللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالاَ لاَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ اَلْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ اَلْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ثُمَّ قَالَ لِکُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَهٌ وَ کُلُّ اَلَّذِی دُونَ اَلْفِرَاقِ قَلِیلٌ وَ إِنَّ اِفْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لاَ یَدُومَ خَلِیلٌ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا أَسْمَاءُ غَسِّلِیهَا وَ حَنِّطِیهَا وَ کَفِّنِیهَا قَالَ فَغَسَّلُوهَا وَ کَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا وَ صَلَّوْا عَلَیْهَا لَیْلاً وَ دَفَنُوهَا بِالْبَقِیعِ وَ مَاتَتْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ .)
[۱۷] کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۰ (وَ رُوِیَ: أَنَّهَا بَقِیَتْ بَعْدَ أَبِیهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ لَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ اَلْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلاَثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثٌ لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ اِئْتِنِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتْ اِنْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً ثُمَّ اُدْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمَ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَى یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنىٰ قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ اَلثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ اَلسَّلاَمَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکِ دَخَلَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ فَقَالاَ یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ اَلسَّاعَهِ قَالَتْ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا اَلْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَ وَ أَقْبَلَ اَلْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَنْصَدِعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ اِنْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ اَلْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِیعُ اَلصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَبْکَى اَللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالاَ لاَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ اَلْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ اَلْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ثُمَّ قَالَ لِکُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَهٌ وَ کُلٌّ اَلَّذِی دُونَ اَلْفِرَاقِ قَلِیلٌ وَ إِنَّ اِفْتِقَادِی فَاطِمَا بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لاَ یَدُومَ خَلِیلٌ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ یَا أَسْمَاءُ غَسِّلِیهَا وَ حَنِّطِیهَا وَ کَفِّنِیها قَالَ فَغَسَّلُوهَا وَ کَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا وَ صَلَّوْا عَلَیْهَا لَیْلاً وَ دَفَنُوهَا بِالْبَقِیعِ وَ مَاتَتْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ .)
پاسخ دهید