«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، خاصّه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیه‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات گذشته

عرض کردیم که موضوع بحث ما «سیری در تکوّن عقاید شیعه» است، در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستیم، موضوعِ «کدام عقیده، نوع نگاه به حجّت»؛ که این اولین اختلاف در امّت بود، حتّی در زمان خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم. اول توجّه و ابهام روی خودِ شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، بعد هم اینکه چه کسی باید خلیفه باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سعی کردند با بیاناتی، با نحوه‌ی بیان، با نوع محتوا، با فضاسازی، تا جایی که می‌شود مسئله را تبیین کنند.

جایی که حبّ و بغض و علاقه و نفرت، میل به جهت و جانبی باشد، فقط علم و بیان کافی نیست، بلکه کار سخت‌تر است. همزمان با بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم واردِ بحثی شدیم که عرض کردیم قرآن کریم هم این کار را می‌کند، درواقع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاملاً همنوا و هم‌جهت با قرآن کریم و وحی الهی این کار را می‌کنند.

به مقدّمه‌ای ورود کردیم که این مقدّمه می‌تواند خیلی مبسوط باشد، در جلسات دیگری، شش جلسه با نام «درنگی در منطق قرآن کریم» عرض کرده‌ایم که در https://www.hkashani.com/?cat=5713 منتشر شده است، آن جلسات این بحث را عریض‌تر می‌کند.

مقدّماتی عرض کردیم و عرض می‌کنیم که نوع مواجهه ما با قرآن کریم باید چگونه باشد که این فضا را درک کنیم.

وارد این بحث شدیم که قرآن کریم یک مفهوم را بیان می‌کند، این مفهوم وحدت دارد، یک مفهوم است، اما قابل تطبیق به مصادیق مختلف یا حوادث مختلف است. گاهی مصداقِ آن تام است و مَثَل اعلی است، گاهی مَثَل عالی است، گاهی مَثَل پایین‌تر است، گاهی مَثَل پایین‌تر و پایین‌تر است، تا اینکه ممکن است مَثَل خیلی پایین باشد.

مثل اینکه همه‌ی ما قبل از این بحث هم می‌دانستیم که وقتی قرآن کریم می‌فرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، ما خودمان را کاملاً مخاطب آیه قرار می‌دادیم و می‌گفتیم ما هم جزو کسانی هستیم که ایمان داریم؛ ولی کسی نمی‌گفت که من و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک سطح ایمان داریم.

بعد عرض کردیم که قالب قرآن کریم این است که برای زندگی امروز ما عقیده می‌سازد، لذا نمی‌خواهد یک ویترین و موزه‌ای باز کند که شما مطالب و قصّه‌هایی از گذشتگان بخوانید و بعنوان قصص قرآنی از آن لذّت ببرید، غرض برای پُر کردنِ اوقات فراغت در شب‌های دراز زمستان نبوده است، بلکه برای اصلاح فکر و عمل بوده است.

لذا عمده‌ی قصص قرآن کریم از باب مثال هستند و می‌خواهند یک مفهوم کلّی را در قابل آن مثال بیان کنند، که آن مثال هم لزوماً همیشه مثالِ اعلی نیست.

بعد آیه‌ای را با یکدیگر گفتگو کردیم، آن آیه ۱۲۴ سوره مبارکه بقره است، تفسیر آن آیه را نگفتیم. وقتی علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه به این آیه رسیده‌اند خیلی مبسوط بحث کرده‌اند، بعضی از علمای بزرگوار معاصر شاید بیش از ۱۵۰ صفحه راجع به این آیه حرف زده‌اند؛ ما فعلاً در همان فضای خودمان گفتگو می‌کنیم که قرآن کریم مفاهیمی را بیان می‌کند و مصداقی هم می‌گوید.

اینجا خیلی در فهم مهم است که اگر حادثه‌ای بین جامعه‌ی اسلامی رخ داد، یا اینکه آیه‌ای شأن نزولی داشت، این موضوع آن آیه را مقیّد نمی‌کند، آیه را از کلّی بودنِ آن نمی‌اندازد، شاید مثالِ آیه یک مثالِ خاص باشد ولی تا حدّی بر دیگران قابل تعمیم است، و ممکن است که حتّی آن دیگران بهتر از مثال قرآن کریم باشند، یا بدتر باشند، یا پایین‌تر باشند، یا بالاتر باشند.

ریشه‌ی اصلی بحث تأسّی

از یک جهت قرآن کریم با استفاده از مطالب گذشته مفاهیمی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواهد در جامعه مطرح کند را مطرح می‌کند؛ جهت دیگری که قرآن کریم این کار را می‌کند، برای پشتگرمی و دلگرمی و عبرت‌گیری و تأسّی است.

ریشه‌ی اصلی بحث تأسّی آنجایی است که خدای نکرده مثلاً کسی پنج داغ می‌بیند، ناگهان فکر می‌کند که او در دنیا استثناء است؛ بلکه بفهمد آدمی که قبل از ما آمده است، از این پل عبور کرده است، مصیبت‌هایی به مراتب شدیدتر هم داشته است، ولی موفق گذشته است. انسان احساس می‌کند که درد مشترک دارد، بلکه درد او از من هم بیشتر است؛ اینطور راحت‌تر قبول می‌کند.

قسمتی از تأسّی این است که، «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ علیه الصلاه و السلام» خیلی خاصّیت دارد، یکی از آن‌ها این است که اگر کسی در مصیبت پدر و مادرش بر امام حسین علیه السلام گریه کند، سبک می‌شود! اصلاً کاری به بحث ثواب و غیره هم ندارم که آن‌ها هم هست، وقتی روضه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خوانند اصلاً انسان غمِ خودش را فراموش می‌کند، اصلاً انسان با روضه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه راحت‌تر می‌تواند ابتلائات را تحمّل کند، وسیله‌ی عبورِ ما از این بحران است، اصلاً یک قسمت اصلی تأسّی همین است.

قصه‌های قرآن کریم برای چیست؟

قسمت دیگر آن را هم اینطور می‌فرماید، خدای متعال در آیه ۱۲۰ سوره مبارکه هود به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: «وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ»[۴] ما خبرها و قصّه‌های انبیاء گذشته را برای تو می‌گوییم، «مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ» قصّه‌هایی را می‌گویم که تو احساس نکنی در این عالم غریب افتاده‌ای، این خدای تو قبلاً هم بوده است، قبلاً هم بزرگانی بوده‌اند، گرفتاری‌هایی داشته‌اند، جسارت‌هایی دیده‌اند؛ اینطور انسان راحت‌تر تحمّل می‌کند.

هم عبرت می‌گیری و هم می‌بینی که بالاخره می‌گذرد، حتّی اگر ایّوب نبی سلام الله علیه هم باشی، غم‌ها و ابتلائات او تمام شد، می‌گذرد، کار ما که به آن سختی هم نیست، ما که بهتر از نبی خدا هم نیستیم.

«وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ»[۵] از اخبار قبلی‌ها «مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ» قصّه‌هایی را می‌گویم که قلب تو را تثبیت می‌کند، «وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ» و در این کتاب برای تو حرف حق و پند آمده است، (پند برای این است که انسان استفاده کند) «وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ» و تذکرات و یادآوری‌هایی برای مؤمنان.

لذا قصص قرآن کریم اینطور نیست که قصه‌های بی‌ربطی باشند.

خط فکری یکسان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و قرآن کریم

آیه ۱۲۴ سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»[۶]

بحث فراموش نشود، بحث همان «سیر تکوّن عقاید شیعه» است، می‌خواهیم ببینیم در موضوع «حجّت»، قرآن کریم هم‌زمان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چکار می‌کند. درواقع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مجریِ پیاده کردنِ همین قرآن کریم است که فضای افکار عمومی را تربیت کند.

وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام از ابتلائات گذشت، که اگر کسی به قصص انبیاء برسد می‌بیند سراسر ابتلاء است و باید نگاه ما از ابتلائات عوض بشود… البته ادبی که ما از آیات و روایات فهم کرده‌ایم این است که اگر کسی خودش گرفتار شود، برای خودش احتمال جدّی می‌دهد که این عقوبتِ غلطی است که انجام داده‌ام، ولی هم‌زمان یک کورسوی امیدی هم دارد که چه بسا این ابتلای الهی برای رشد من است، حتّی اگر عقوبت هم هست می‌خواهد مرا رشد بدهد. یعنی مؤمن باید نسبت به خودش اینطور باشد. اما اگر نسبت به دیگران چنین چیزی ببیند باید بگوید این ابتلاء است و خدای متعال می‌خواهد او را رشد بدهد.

خدای متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را مبتلا کرد، حضرت ابراهیم علیه السلام هم از این ابتلائات جان معنوی سالم به در برد، خدای متعال به او فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، حال که بلاکش هستی می‌توانی امام شوی، حال که مسیر خودت را در بلاها درست طی کردی می‌توانی امام شوی.

اگر با این فضا بروید می‌بینید که چقدر زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که از امام جواد علیه السلام رسیده است چقدر معنا پیدا می‌کند، «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً».[۷]

دین کاملاً منسجم است، دین جزایرِ از هم پاشیده‌ی متفرّق نیست، همه‌ی دین با یکدیگر است.

خدای متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». این امامت، امامتِ عالیِ اعلی نیست، «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» بالاترین مصداقِ امامت نیست، چون سطح امامت می‌تواند از این هم بالاتر باشد، یک مفهوم است، اگر امامت و قیادت و رهبری از جانب خدای متعال باشد، برای صاحب این مقام بدون ابتلاء نمی‌شود، و اگر کسی این مسیر را طی کند، به اندازه‌ای که مسیر را طی کرده است به امامت می‌رسد.

آیا این امامت فقط برای حضرت ابراهیم علیه السلام است؟ آیا این ابتلائات، این حجیّت‌ها، این آیت الله به معنای حقیقی شدن‌ها فقط برای حضرت ابراهیم علیه السلام است؟

ابتلائات و رشد حضرت مریم سلام الله علیها

مادر حضرت مریم سلام الله علیها برای حضرت مریم سلام الله علیها دعایی کرد، عرض کرد: خدایا! من این دختر را در راه تو آزاد کردم که او خادم بیت الله تو بشود، «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»،[۸] من او و ذرّیه‌ی او را (که حضرت عیسی سلام الله علیه) است را از شیطان به تو پناهنده می‌کنم که این‌ها آزاد بشوند. قرآن کریم هم فرموده است که «أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ»،[۹] در سوره مبارکه تحریم ضرب المثل تقوا است، «مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ»،[۱۰] «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»،[۱۱]یک نفر حضرت آسیه سلام الله علیها است و یک نفر هم برای حضرت مریم سلام الله علیها است، این بزرگواران ضرب المثل تقوا هستند، «أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ»، حضرت مریم سلام الله علیها صدّیقه است، «وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَهً»،[۱۲] حضرت مریم سلام الله علیها آیت الله است، «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا»،[۱۳] مائده‌ی آسمانی برای او می‌آید.

هر کسی نداند می‌گوید مادر چه دعایی کرد است که «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، خدای متعال هم می‌فرماید «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ» پذیرفتیم و این دعا مستجاب شد؛ ولی برای اینکه حضرت مریم سلام الله علیها به اینجا برسد باید از کانال ابتلا عبور کند.

ما می‌گوییم «عاقبت ما را ختم به خیر بفرما»، اما این دعا بدون ابتلا نمی‌شود.

مادر حضرت مریم سلام الله علیها چه دعای خوبی برای دختر خود کرد، رزق آسمانی هم داشت، خدای متعال هم فرمود مستجاب شد.

یک دخترِ جوانِ عفیفه‌ی باحیاء را به بیابان برد و با یک بچّه آورد، هر کس و ناکسی هم چرند گفت، آبروی او در شهر رفت، قرآن کریم نقل کرده است که «وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا»،[۱۴] خدای متعال می‌‌فرماید آنقدر جسارت کردند که کافر شدند، خدای متعال می‌فرماید حرف‌هایی به حضرت مریم سلام الله علیها زدند که «بهتان عظیم» بود.

برای اینکه حضرت مریم سلام الله علیها بخواهد مادر حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام بشود، بلای عظیم دارد، بهتان عظیم دارد. حتّی رجّاله‌ها و ناپاکان و اهل فحشای آن‌ها هم آمدند و گفتند «یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا»[۱۵] نه پدرت اینطور بود و نه مادرت!

خیلی به حضرت مریم سلام الله علیها فشار آمده است.

شما فکر کنید که دختر یک مرجع تقلید سه روز به یک بیابان برود و با یک فرزند برگردد، آن هم به فضایی مثل روستا برگردد که همه یکدیگر را می‌شناسند.

خدای متعال از سرِ رحمتی که دارد خیلی فشار آورده است، دوستی خدای متعال که از سر رحمت است اینطور است که مؤمن را تحت فشار قرار می‌دهد، خدای متعال کسی را بدون طهارت نمی‌پذیرد، این رحمت خدای متعال است.

شما ببینید در ذهن مردم چه آبرویی از حضرت مریم سلام الله علیها رفت و او تحمّل کرد، به ضرب المثلِ پاکی بصورت علنی و عمومی نسبتِ فحشا دادند!

خدای متعال حضرت مریم سلام الله علیها را تحت فشار شدیدی قرار داد، بعد ما می‌گوییم حضرت مریم سلام الله علیها صدّیقه و کبری است. این ابتلا خیلی سنگین بود.

حضرت ابراهیم علیه السلام هم همینطور، بعد از ابتلا امام شد. حضرت مریم سلام الله علیها هم امام شد، صدّیقه و آیت شد.

امامتِ حضرت ابراهیم علیه السلام و مسئله‌ی رده‌بندیِ امامت

عرض کردیم که امامت رده‌بندی دارد.

حال حضرت ابراهیم علیه السلام استثناء امامت هستند؟ نه! خود قرآن کریم حداقل دو مرتبه دارد، یک جا «جَعَلنَاهُم»، یک جا هم «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا»،[۱۶] ما از بین بچّه‌های این قوم بنی اسرائیل…

«اسرائیل» نام پیغمبر است، این کشور جعلی هم نام آن پیغمبر را روی خودش گذاشته است، مانند داعش که امضای منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را پرچم خودش کرده بود.

این مسلّم است که وقتی ما «مرگ بر اسرائیل» می‌گوییم، مرگ بر آن نبی نمی‌گوییم، مثل اینکه کسی که رضاشاه را لعن می‌کند که کاری به امام رضا علیه السلام ندارد، اگر کسی صدام حسین را لعن کند که کاری به امام حسین علیه السلام ندارد، این دو اسم است.

یهودی‌ها خیلی اذیت می‌شوند و می‌گویند شما به انبیاء توهین می‌کنید، ما به حضرت اسرائیل علی نبیّنا و آله و علیه السلام و حضرت یعقوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام کاری نداریم، ما فدای پیامبران الهی بشویم.

بنی اسرائیل هم فرزندان حضرت ابراهیم علیه السلام هستند، «وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ».[۱۷]

«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا»، امامان دیگری هم هستند.

چطور می‌شود امام شد؟ خود قرآن کریم فرموده است که چطور می‌شود امام شد.

البته مجدداً عرض می‌کنم که ما عرض کردیم این مفهوم واحد است و مصادیق آن متفاوت است.

قرآن کریم فرموده است که هر کسی به اندازه‌ی این دو صفت خودش می‌تواند امام شود، این‌ها چطور امام شدند؟ «لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ».

«لَمَّا صَبَرُوا» یعنی وقتی صبر کردند.

در چه موضوعی صبر کردند؟ چقدر صبر کردند؟ صبر مراحل دارد، صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت، صبر و استقامت در نبرد، «فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ»،[۱۸] مراتب دارد.

«لَمَّا صَبَرُوا» که نمی‌گوید در کدام مرتبه، معلوم است آن کسی که می‌خواهد امام همه باشد باید در همه‌ی مراتب صبر داشته باشد.

یک مورد «صبر» است، اگر کسی بخواهد امامت داشته باشد «صبر» لازم دارد، هر امامتِ بالاتر و شامل‌تر و مطلقی، صبر مطلق و یقین مطلق می‌خواهد.

اینکه خدای متعال برای حضرت ابراهیم علیه السلام دارد… اگر توجّه کنید خدای متعال برای یقینِ حضرت ابراهیم علیه السلام کار کرده است، خدای متعال که فقط به بنده فشار نمی‌آورد، حضرت ابراهیم علیه السلام به خدای متعال عرض کرد که به من نشان بده چطور مرده‌ها را زنده می‌کنی، ایمان دارم ولی می‌خواهم بیش از ایمانم باشد، می‌خواهم ببینم.

برای چه خدای متعال فرمود آن چهار پرنده را ببر و… این امر برای این بود که ایمان حضرت ابراهیم علیه السلام تقویت شود.

یا «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»،[۱۹] ما ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم که از اهل یقین شود.

یقین هم مراتب دارد، ما یقین داریم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام هستند، ولی شاید آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف یقین بیشتری از ما داشتند، خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به امامت خودشان بیش از ما یقین دارند و قابل قیاس نیست. یقین و صبر مرتبه‌دار است، همه‌ی اوصاف مرتبه‌دار هستند. ممکن است بگویی معلّمِ ما صبور است، اما نمی‌خواهی بگویی معلّمِ ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است! هر کسی به اندازه‌ی مرتبه‌ی خودش قدم زده است. برای همین هم این قرآن کریم کتابِ همه‌ی ماست.

خدای متعال می‌فرماید که امامت فقط برای حضرت ابراهیم علیه السلام نیست، یعنی یک منسبِ استثنائیِ فقط یک مرتبه‌ای نیست و در بنی اسرائیل هم بوده است، تعدد دارد، چه زمانی؟ وقتی صبر و یقین وجود داشته باشد.

یعنی صبر و یقین لازمه‌ی امامت هستند.

«صبر و یقین» لازمه‌ی امامت هستند!

حال با این دو فاکتور صبر و یقین می‌بینیم که این قبای امامت به تنِ چه کسانی می‌نشیند، چه کسانی یقین دارند؟ کسی که یقین دارد «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ»،[۲۰] کسی که یقین دارد «أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ»،[۲۱] از چه چیزی فرار می‌کند؟ آیا می‌شود از قابض الأرواح که نوکری خدای متعال است فرار کرد؟ کسی که در جنگ فرار می‌کند مراتب ابتداییِ یقین ندارد.

واضح است که نمی‌گویم من یقین دارم، اما من که ادّعای امامت ندارم!

این قبا را یک به یک بر تنِ اصحاب می‌کنیم…

«وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ»،[۲۲] روز جنگ حنین دیدید که خیلی زیاد هستید، گفتید پس این مرتبه حتماً برنده هستیم!

ایمان و یقین این افراد ایراد دارد، در نهایت هم زمین خوردند و بیچاره شدند.

ابوبکر بود که این کار را کرد.

عمر در روز صلح حدیبیه که سوره‌ی فتح نازل شد و خدای متعال فرمود «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»،[۲۳] گفت این آبروریزی خجالت‌آور و رسوایی است، این چه فتحی است؟ این شکستِ مفتضحانه بود!

این شخص که به فتح مبین، شکست مفتضحانه می‌گوید، یقین دارد؟

این قبا را به دست خود گرفته‌ایم و سایز می‌کنیم، یقین به تنِ چه کسی می‌نشیند؟

وقتی عمرو بن عبدود می‌گوید من همین الآن شما را به بهشت می‌فرستم، چه کسی یقین دارد؟

همان فضایی که روایات بیان می‌شود، وقتی آیات قرآن کریم بیان می‌شود، مردم می‌فهمیدند که این مفهوم چه مصداقی دارد، بلکه اصلاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جمله‌ای فرموده‌اند که همه را بیچاره کرده‌اند، حضرت فرمودند: «لَوْ کُشِفَ اَلْغِطَا مَا اِزْدَدْتُ یَقِیناً»[۲۴] یقینی دارم که اگر همه‌ی پرده‌های عالم هم کنار بروند، برای من تفاوتی ندارد، دیگر بیش از این یقین نمی‌شود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقین به ربوبیت و قدرت خدای متعال دارد که فرمود «لَا یَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً»،[۲۵] اگر همه‌ی عالم به لشگر من بیایند، اطمینان من نسبت به قبل ذرّه‌ای اضافه نمی‌شود، اگر همه هم بروند و تنها در برابر لشگر معاویه بایستم، حالت من تفاوتی نخواهد داشت. چون به کسی ایمان دارم که رَبّ و فاتح است، ظفر به دست اوست، فتح به دست اوست، قدرت از آن اوست، «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»، معنای «حَوْل» مانند نیرو است.

اگر نگاه کنید متوجّه می‌شوید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مدام ابتلا پیدا کرد، روی سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شمشیر گرفتند و به همسر حضرت جسارت کردند.

«شیخ محسن أبوالحُب» خیلی زیبا تعبیر کرده است که می‌گوید: آن لحظه‌ای که تو را می‌کشیدند و تو برگشتی و فاطمه [سلام الله علیها] را نگاه کردی، «فَوَّضتَ أمرَکَ لِلإلَهِ وَأمرَهَا»[۲۶] گفتی «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».

با لباس امامت جستجو می‌کنیم، کجا چنین هیکلی پیدا می‌کنیم؟

«صداقت» لازمه‌ی امامت است

حال از صبر بگوییم، قرآن کریم «صبر» را معنا کرده است، روایات «صبر» را معنا کرده‌‌اند.

قرآن کریم در کنار «صبر»، مفهوم «صدق» را معرّفی می‌کند، اصلاً می‌گوید آن کسانی که می‌گویند ما ایمان آورده‌ایم و راست می‌گویند، چه کسانی هستند؟

حضرت حق در آیه ۱۷۷ سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَلَکِنَّ الْبِرَّ» نیکوکار به چه کسانی می‌گویند؟ کسانی که اوصافی دارند، کسانی که «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» به خدا ایمان دارند، «وَالْیَوْمِ الْآخِرِ» به قیامت ایمان دارند، «وَالْمَلَائِکَهِ» به فرشتگان و ملائکه ایمان دارند، «وَالْکِتَابِ» می‌داند خدا کتاب دارد، «وَالنَّبِیِّینَ» به انبیاء ایمان دارد، «وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ» پول خرج می‌کند…

ما خیلی محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستیم، از کجا معلوم راست می‌گویم؟ باید به خدا و قیامت و فرشتگان و انبیاء و کتاب ایمان داشته باشم و پول خرج کنم. بعضی موارد واجب است، خمس واجب است، زکات واجب است، نذر واجب همینطور واجب است، اگر اینطور نیست خواهید دید که می‌گوید دروغ می‌گویید.

«وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ»

در محل ما کسی خادم مسجد بود و در اوج فلاکت بسر می‌برد و مردم او را اداره می‌کردند، فامیلی داشت که به ثروت مشهور بود!

ما مسئول این امر نیستیم که بگوییم فلانی کافر است و فلانی مسلمان است، ولی هر کسی جای این شخص قرار بگیرد باید بداند که خدای متعال او را تکذیب می‌کند. «أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ»،[۲۷] تکذیب می‌کند، «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ»[۲۸] اگر نداشتی هم چرا برای مسکین تلاش نکردی؟ دروغ بستی، چون آمدی و از کنار دین خوردی و محترم هم شدی…

«وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ» باید پول را بدهد، با میل هم بدهد، بعد «وَأَقَامَ الصَّلَاهَ»؛ ان شاء الله خدای متعال ما و فرزندانمان را با نماز آزمایش نکند…

طرف می‌گوید فلانی آدم خیلی خوبی است و فقط نماز نمی‌خواند!!!

نماز خیلی مهم است، اگر کسی نماز نخواند، امیدِ نجاتِ او کم است. پناه بر خدا.

باید دعا کرد، گاهی گناه را کوچک می‌کنند که طرف نترسد، این کار بزرگ است، این کار قتل است. مثلاً بگویند فلانی آدم خیلی خوبی است و فقط دو نفر را کشته است!!!

نماز مهم است، نماز محور است. پناه بر خدا.

«وَأَقَامَ الصَّلَاهَ» باید نماز را برپا دارد، «وَآتَى الزَّکَاهَ» باید زکات بدهد…

اگر کسی بدهی مالی دارد، چه حقِ شخصی، چه بدهی دینی مالی دارد، ببینید خدای متعال چه می‌گوید…

«وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا» اگر تعهّدی می‌بندد وفا می‌کند، «وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ» در سختی و خوشی و میان جنگ صبر می‌کند، «أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا» این‌ها راست گفته‌اند…

البته واضح است که این آیه را نخواندم که به مردم «کذّاب» بگوییم، انسان باید خودش از این آیه استفاده کند.

«وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»

قرآن کریم برای صدق و تقوا شروط زیادی قائل است، ضمن اینکه همه‌ی آن شروط را در این یک آیه نفرموده است.

این صدق چه ربطی به امامت دارد؟

کسی که امام می‌شود باید صادق باشد. در همان آیه‌ای که به حضرت ابراهیم علیه السلام مربوط بود، حضرت ابراهیم علیه السلام به محضر خدای متعال عرض کرد: آیا فرزندانم هم امام می‌شوند؟ خدای متعال فرمود: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» ظالم امام نمی‌شود.

امام باید عصمت داشته باشد، باید صدق محض باشد. البته منظور آن امامتِ عالی است.

حال به سراغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌رویم.

مختصری از مفهوم آیه ۱۲۴ سوره مبارکه بقره و آن دو آیه‌ای که می‌گویند این امامت بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام به کسانی رسیده است، «لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ»، در کنار آن هم می‌فرماید که باید صدق داشته باشند.

مثلاً می‌فرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»،[۲۹] ای مردم! با صادقان باشید.

صادقین چه کسانی هستند؟ همین کسانی که توضیح دادیم. یعنی کسی که نماز برپا نمی‌دارد صادق نیست، البته صدق مراتب دارد، کسی که زکات نمی‌دهد صادق نیست، کسی که صابر نیست صادق نیست. آن کسانی که در جنگ‌ها فرار می‌کردند و روی کوه‌ها می‌رفتند صادق نبودند. «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» یعنی «لَا تَکُونُوا مَعَ الفَرَارِیِیّن»، دیگر باید چطور بگوید که این قبا به تن چنین شخصی نمی‌خورد؟

شما هر یک از صفات یاد شده را نگاه کنید، اوجِ هر یک از این صفات کیست؟

این همه آدم در این روزگاران صدقه داده‌اند و پول داده‌اند و کمک کرده‌اند، اما وقتی او پول داد خدای متعال می‌فرماید که «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا».[۳۰]

وقتی ما در طول عمرمان پولی برای خدا می‌دهیم دوست داریم که مرتبه‌ای از «عَلَی حُبِّ الله» باشد، اما خدای متعال در میان همه‌ی انسان‌ها، این صفت را در او تأیید کرده است، «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»! خدای متعال باطن این بزرگواران را عیان کرد، باطنشان اینطور بود که «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا».[۳۱]

سوره مبارکه انسان برای کیست؟

این آیه ۱۱۹ سوره مبارکه توبه است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»، این صادقین چه کسانی هستند؟

ماجرای نجوا و مناجات خصوصی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک دینار را به ده درهم تبدیل کردند تا ده مرتبه صدقه بدهیند و ده مرتبه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جلسه‌ی خصوصی داشته باشند، اما دیگران گفتند پیامبر را در مسجد می‌بینیم و سوالاتمان را می‌پرسیم!

خدای متعال می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»، این قبا به تن چه کسی می‌خورد؟

قرآن کریم دقیقاً همان مسیری را می‌رود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌رود. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ».

بحث ما در اینجا تفسیری نیست که بخواهیم کلمات مفسّران را مطرح کنیم، همان فضای تاریخی را عرض می‌کنم.

عباراتِ امام هادی صلوات الله علیه در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در زیارت غدیریه

حال ببینید امام هادی علیه السلام در زیارت غدیریه، چه عباراتی در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمایند.

صلواتی برای امام هادی روحی له الفداه بفرستید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عبارات زیارت غدیریه که زیارت خیلی مهمّی است که امام هادی علیه السلام بالای سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خوانده است.

امام هادی علیه السلام اینطور به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کنند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به شما فرمود «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ» علی جان! به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، «مَا آمَنَ بِی مَنْ کَفَرَ بِکَ» کسی که نخواست حقانیت تو را قبول کند به من ایمان نیاورده است، «وَ لا أَقَرَّ بِاللَّهِ مَنْ جَحَدَکَ» کسی که تو را انکار کند به توحید الهی هم اقرار نکرده است.

جمله به جمله‌ی این زیارت مهم است. امام هادی علیه السلام می‌خواهند بفرمایند آیات در چه شرایطی چه می‌گفت.

امام هادی علیه السلام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کنند: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ أَوَّلَ الْعَابِدِینَ وَ أَزْهَدَ الزَّاهِدِینَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ أَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعَامِ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینا وَ یَتِیما وَ أَسِیرا لِوَجْهِ اللَّهِ»، درواقع آیه را خلاصه فرمودند!

تو آن کسی هستید که «عَلَی حُبّ الله و لِوَجهِ الله» به این‌ها غذا دادی، «لا تُرِیدُ مِنْهُمْ جَزَاءً وَ لا شُکُورا» از این‌ها تشکّر لازم نداشتی، «وَ فِیکَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى:( وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)»، وقتی به دیگران کمک می‌کند، خودش از همه بیشتر نیاز دارد. اگر قرار بود در این شهر به یک نفر کنند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، ولی این‌ها ایثار کردند و به دیگران دادند، با اینکه خیلی نیاز داشتند، کسی که از بخل ورزیدن دریغ کند نجات پیدا می‌کند و رستگار می‌شود، «وَ أَنْتَ الْکَاظِمُ لِلْغَیْظِ وَ الْعَافِی عَنِ النَّاسِ» این تو هستی که بخاطر خدا خشم خودت را فرو می‌خوردی و از مردم می‌گذشتی، «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ وَ أَنْتَ الصَّابِرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ».

«أَنْتَ الْقَاسِمُ بِالسَّوِیَّهِ» آن کسی که عادل بود تو بودی، «وَ الْعَادِلُ فِی الرَّعِیَّهِ وَ الْعَالِمُ بِحُدُودِ اللَّهِ مِنْ جَمِیعِ الْبَرِیَّهِ».

بعد می‌فرماید جنگ شد، «وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ عَلَى مَا نَطَقَ بِهِ التَّنْزِیلُ» همانطور که قرآن کریم نازل شد، روز حنین «إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئا وَ ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ» زمینِ به آن وسعت به شما تنگ شد، «ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ» بعضی‌ها در حنین فرار کردند (که معلوم است چه کسانی هستند)، «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» خدا آرامش و سکینه‌ی خودش را بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و مؤمنین نازل کرد.

«وَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْتَ» مؤمنون تو هستی «وَ مَنْ یَلِیکَ» و پیروان تو هستند.

«وَ عَمُّکَ الْعَبَّاسُ یُنَادِی الْمُنْهَزِمِینَ: یَا أَصْحَابَ سُورَهِ الْبَقَرَهِ یَا أَهْلَ بَیْعَهِ الشَّجَرَهِ حَتَّى اسْتَجَابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ کَفَیْتَهُمُ الْمَئُونَهَ وَ تَکَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَهَ فَعَادُوا آیِسِینَ مِنَ الْمَثُوبَهِ رَاجِینَ» بعد عموی تو عباس در آنجا به فراریان فریاد می‌زد شما که بیعت و عهد کرده بودید چرا فرار می‌کنید؟ عدّه‌ای برگشتند و تو هم این‌ها را کمک کردی…

بعد خدای متعال فرمود: «ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَى مَنْ یَشَاءُ» اگر کسی توبه کند، خدا توبه‌ی او را می‌بخشی، «وَ أَنْتَ حَائِزٌ دَرَجَهَ الصَّبْرِ» خدای متعال در آن جنگ مدالِ صبر را به تو داد، «فَائِزٌ بِعَظِیمِ الْأَجْرِ».

«وَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِذْ أَظْهَرَ اللَّهُ خَوَرَ الْمُنَافِقِینَ» و روز خیبر که خدا پرده از روی منافقان برداشت…

«وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِاتِّبَاعِکَ» یا امیرالمؤمنین! خدای متعال دستور داده است که از تو تبعیّت کنیم، «وَ نَدَبَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى نَصْرِکَ» مؤمنین را هم تشویق کرده است که تو را یاری کنند، «وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ :(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)».

وقتی آیات نازل می‌شد عموم مردم می‌فهمیدند. آیات برای ما خاطره ندارد چون قبلاً نازل شده است. وقتی آیات نازل می‌شد، آن روز اتفاقاتی رخ داده بود، یک نفر فرار کرده بود، یک نفر خوب کار کرده بود، یک نفر تقوا داشت، یک نفر تقوا نداشت، وقتی آیه نازل می‌شد، با توضیح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مردم می‌فهمیدند که آیه راجع به چه چیزی است. الآن چون ما از آن فضا فاصله گرفته‌ایم باید برویم و تحقیق کنیم. الان در این فضا سعی می‌کنیم که بسترِ تاریخیِ آن امر را بیان کنیم.

«مَوْلایَ بِکَ ظَهَرَ الْحَقُّ» مولای من! حق با تو آشکار شد، «وَ قَدْ نَبَذَهُ الْخَلْقُ» با اینکه پشت سر انداخته بودند…

خدای متعال برای اینکه اوضاع زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به مردم بفهماند، از داستان‌های انبیاء علیهم السلام استفاده می‌کند.

حال کلام حضرت هادی سلام الله علیه را ببینید.

از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهما السلام مثال می‌زند، بعد می‌فرماید: «فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُکَ بِهِمَا مِحَنَ الْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ» یا امیرالمؤمنین! ابتلائات تو شبیه ابتلائات انبیاء علیهم السلام است، «عِنْدَ الْوَحْدَهِ وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ» در تنهایی و غربت، «وَ أَشْبَهْتَ فِی الْبَیَاتِ عَلَى الْفِرَاشِ الذَّبِیحَ عَلَیْهِ السَّلامُ» تو آن شبی که در لیله المبیت جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیدی شبیه حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیه السلام هستی، «إِذْ أَجَبْتَ کَمَا أَجَابَ» همانطور که حضرت ابراهیم علیه السلام و پسر ایشان مبتلا شدند و حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از ابتلا به امامت رسید، تو هم مبتلا شدی، آنجایی که خیلی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانست کشتنِ تو قطعی است، چون مردم تا زمانی که تو را می‌دیدند متوجّه می‌شدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در شهر است، اگر تو را نمی‌دیدند می‌فهمیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفته است، او رفت و تو ایستادی که مردم فکر کنند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست، وقتی حمله کردند و شروع کردند به زدن، یقین داشتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بستر خوابیده است؛ این موضوع خیلی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود که تو را فدایی خودش کند اما این دستورِ خدای متعال بود، این محنت مانند محنتِ حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهما السلام بود.

«وَ أَطَعْتَ کَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِیلُ صَابِرا مُحْتَسِبا»، وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى»،[۳۲] حضرت اسماعیل علی نبیّنا و آله و علیه السلام عرض کرد که «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ».

شما می‌خواهید جستجو کنید و ببینید که قبای صبر را در دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به تنِ چه کسی کنید، کاملاً واضح و مشخص است.

عظمتِ حضرت ابوطالب سلام الله علیه

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی تعصّبِ پدر خود را می‌کشید؛ به حضرت ابوطالب علیه السلام هم خیلی بی‌ادبی شده است، حضرت ابوطالب صلوات الله علیه هم از آن کسانی است که… ای گرفتارها! حضرت ابوطالب سلام الله علیه را دریابید. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم خیلی نسبت به حضرت ابوطالب علیه السلام عِرق دارد.

نقل شده است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمود باید کسی اشعار پدرم را جمع کند تا معلوم شود پدر من خیلی در مورد توحید حرف زده است. منتها شرایط طوری بود که زمانی ایشان باید تقیّه می‌کرد و بخاطر همین خیلی به ایشان تهمت زده‌اند.

دیوانی که از حضرت ابوطالب علیه السلام مانده است، الآن نسخه‌ی خطیِ قرنِ سه و چهار دارد. روی آن اهتمامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، شیعیان این اشعار را جمع کرده‌اند.

لیله المبیت که یک مرتبه نیست…

کتاب «فصول المختاره» خلاصه‌ی ماجراهای مناظره‌هایی است که شیخ مفید اعلی الله مقامه الشّریف نقل کرده است یا شیخ مفید اعلی الله مقامه الشّریف خودش مناظره کرده است، شاگر سیّد مرتضی اعلی الله مقامه الشّریف هم این مطالب را گلچین کرده است.

می‌گوید لیله المبیت که فقط لیله المبیتِ شبِ هجرت نیست، شیخ مفید اعلی الله مقامه الشّریف نقل می‌کند: «لَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم الِاخْتِفَاءَ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الْهَرَبَ مِنْهُمْ إِلَى الشِّعْبِ»،[۳۳]

بالاخره گاهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از شعب بیرون می‌آمد و با کسی حرف می‌زد، یا شب‌های شعب، شب‌های خطرناکی بود، ممکن بود یک نفر بیاید و ناگهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کنند.

شعب یعنی آن کوچه‌ای که درّه‌ی بین دو کوه کوچک است که مسلمین در آن بودند و کفّار دو طرفِ آن را بسته بودند.

«تَقَدَّمَ أَبُو طَالِبٍ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنْ یَضْطَجِعَ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم» حضرت ابوطالب علیه السلام هر شب چند مرتبه جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از این خیمه به آن خیمه عوض می‌کرد تا جان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حفظ شود.

یعنی حضرت ابوطالب علیه السلام مدام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در معرض خطر می‌گذاشت و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را فدایی و سپرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کرده بود.

اگر بعداً حضرت زهرای اطهار سلام الله علیها سپرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شد، این جایِ سپر شدن‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود.

روزی که احساس خطر زیاد بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که عشق شهادت داشت به پدر خود اینطور گفتند: «یَا أَبَتَاهْ إِنِّی مَقْتُولٌ» آیا امشب شهید می‌شوم؟ حضرت ابوطالب علیه السلام فرمودند:

اصْبِرَنْ یَا بُنَیُّ فَالصَّبْرُ أَحْجَى‌           کُلُّ حَیٍّ مَصِیرُهُ لِشُعُوبٍ‌

صبر کن، همه می‌میرند…

قَدْ بَذَلْنَاکَ وَ الْبَلَاءُ شَدِیدٌ                لِفِدَاءِ النَّجِیبِ وَ ابْنِ النَّجِیبِ‌

لِفِدَاءِ الْأَغَرِّ ذِی الْحَسَبِ الثَّاقِبِ‌        وَ الْبَاعِ وَ الْفِنَاءِ الرَّحِیبِ‌

تو را در راه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بذل کرده‌ام، بلا هم شدید است، تو را فدای کسی کرده‌ام که همه‌ی عالم باید فدای او شوند.

چند بیت دیگر هم فرمود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خواست به حضرت ابوطالب علیه السلام بگوید که من از شوقم پرسیدم که آیا شهید می‌شوم؟ برای ترس نبود.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور به حضرت ابوطالب علیه السلام گفتند:

أَ تَأْمُرُنِی بِالصَّبْرِ فِی نَصْرِ أَحْمَدَ        وَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ جَازِعاً

آیا به من می‌گویی که در نصرتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صبر کنم؟ من خوف مرگ ندارم…

وَ لَکِنَّنِی أَحْبَبْتُ إِظْهَارَ نُصْرَتِی‌        وَ تَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً

دوست داشتم ببینی که مرا درست تربیت کرده‌ای که من چطور فداییِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم، دوست داشتم بدانی که اگر تو دستور بدهی من روی چشم خود می‌گذارم…

وَ سَعْیِی لِوَجْهِ اللَّهِ فِی نَصْرِ أَحْمَدَ    نَبِیِّ الْهُدَى الْمَحْمُودِ طِفْلًا وَ یَافِعاً.

خدا روزی کند که من پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را یاری کنم، آن پیغمبری که وقتی کودک بود آقای همه‌ی انبیاء بود، وقتی نوجوان بود آقای همه بود، چه برسد…

بزرگترین دروغ دنیا

قبای صبر را باید به تنِ چه کسی کنیم؟

دروغِ سیزده؟

بزرگترین دروغِ دنیا این است که مقابلِ این صبّارِ شکور، کس دیگری را جا بزنند!

روزی به «ابن سنان خفاجی» گفتند روزگار خیلی خراب و نامرد شده است، می‌گوید: الآن که طوری نیست، نامردی آن زمانی است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، مقابل مردها گریه کرد.

روضه و توسّل به امام جواد علیه السلام

امام رضا سلام الله علیه طوری امام جواد علیه السلام را تربیت کرده بود که حضرت جواد علیه السلام خیلی فاطمی بود، این عبارتِ «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» از امام جواد علیه السلام است، این دستور که وقتی خواستید کارِ خیر کنید، بیشتر از اینکه برای آباء و پدرانم نیّت کنید، از طرف مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیّت کنید، از امام جواد علیه السلام است. امام جواد علیه السلام هنگام زوال، یعنی هنگام نماز ظهر و عصر به مسجد نمی‌رفت، به خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رفت و آنجا نماز می‌خواند.

امام جواد علیه السلام سنّ زیادی نداشت که روزی امام رضا سلام الله علیه دید که انگار ایشان از کوره در رفته است و روی زمین خط و نشان می‌کشد…

به آدم خبر بدهد و بگویند کسی آمده بود که دزدی کند، مشعل را نزدیکِ صورتِ دختری گرفته بود، انسان نمی‌تواند تحمّل کند.

در آن نقلی که جبرئیل آمد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تسلیت بگوید، گفت وقتی این‌ها حمله می‌کنند آتش شعله می‌کشد…

حضرت جواد علیه السلام روی زمین خط می‌کشید و تهدید می‌کرد، امام رضا علیه السلام فرمود: بابا جان! چرا اینقدر خشمگین هستی؟

این‌ها علامتِ انتظار است، «أَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیاءِ وَ أَبْناءِ الأَنْبِیاءِ، أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ»… دوست دارم من هم جزو آن کسانی باشم که انتقام می‌گیرند…

امام سجّاد علیه السلام هم اینطور به محضر خدای متعال عرض می‌کند: خدایا! مرا از آن کسانی قرار بده که دشمنان تو را می‌کشند.

وقتی حضرت رضا علیه السلام دید که امام جواد علیه السلام چه بیزاری‌ای از دشمنان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد، فرمود: «أَنْتَ لَهَا»،[۳۴] یعنی تو شایسته‌ی امامت هستی.

یکی از شیعیان خوبِ حضرت جواد علیه السلام که نام او «علی بن مَهزیار» است به حضرت نامه نوشت…

من همیشه این روایت را خیلی با تأسّف و بیچارگی عرض می‌کنم، ما می‌گوییم در این جلسات وقتی نام شما می‌آید دلِ ما نشاط پیدا کرده است، شما به فکر ما هستید…

«علی بن مَهزیار» به حضرت نامه نوشت و عرض کرد که من خیلی گرفتار هستم، پولی از وجوهات نزد من است، آیا اجازه‌ی خرج کردن می‌دهید یا نه؟

دوم اینکه برای من دعا کنید…

حضرت فرمودند: آن پولی که در دست تو است که به تو بخشیدم… اما حرف عجیبی زدی، گفتی مرا یاد کن، مرا دعا کن، تو نمی‌دانی خدا چقدر نزد من محبوب کرده است، «لَسْتَ تَدْرِی کَیْفَ جَعَلَکَ اَللَّهُ عِنْدِی»،[۳۵] تو نمی‌دانی من چقدر تو را دوست دارم. من تو را دائم به اسم دعا می‌کنم.

گاهی تو را یاد کنم؟ لحظه نیست که من تو را فراموش کنم.

«حَشَرَکَ اللهُ مَعَنَا» خدا تو را با ما محشور کند…

ان شاء الله خدای متعال در این دنیا به ما بچشاند که بدانیم امام زمان ارواحنا فداه ما را دوست دارد…

حضرت فرمودند: «حَشَرَکَ اللهُ مَعَنَا»[۳۶] خدا تو را با ما محشور کند…

بعد این موضوع مرا بیچاره کرده است، چرا حضرت این جمله را فرمودند؟ چقدر دلِ ما می‌سوزد…

حضرت در نهایت نوشت که «وَ کَتَبْتُ بِخَطِّی» این را با دستخط خودم نوشته‌ام، یعنی به کاتب نداده‌ام، که هر وقتی که روزگار به تو فشار آورد نامه‌ی من را نگاه کنی که امام جواد علیه السلام نوشته است که خیلی تو را دوست دارم و مدام به فکر تو هستم و تو را یاد می‌کنم…

بالاخره آقا جان! ما سفارش‌شده‌های پدر شما هستیم، من توسّل می‌کنم…

«یَا أَبا جَعْفَرٍ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ، أَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، یَا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ»[۳۷]


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه هود، آیه ۱۲۰ (وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ ۚ وَجَاءَکَ فِی هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ)

[۵] سوره مبارکه هود، آیه ۱۲۰ (وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ ۚ وَجَاءَکَ فِی هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ)

[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)

[۷] المزار الکبیر ، جلد ۱ ، صفحه ۷۹ (اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَهُ، اِمْتَحَنَکِ اَللَّهُ اَلَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ، فَوَجَدَکِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ صَابِرَهً، وَ نَحْنُ لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ ، فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا أَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلاَیَتِکِ. ثُمَّ تَقُولُ: اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اَللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ. اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ اَلْبَرِیَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اَللَّهِ وَ خَیْرِ اَلْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ . اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلشَّهِیدَهُ اَلصِّدِّیقَهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلرَّضِیَّهُ اَلْمَرْضِیَّهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْفَاضِلَهُ اَلزَّکِیَّهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْحُورِیَّهُ اَلْإِنْسِیَّهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلتَّقِیَّهُ اَلنَّقِیَّهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمُحَدَّثَهُ اَلْعَلِیمَهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمُضْطَهَدَهُ اَلْمَقْهُورَهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمَغْصُوبَهُ اَلْمَظْلُومَهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ وَ عَلَى أَبِیکِ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ وَ عَلَى بَعْلِکِ وَ بَنِیکِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ، أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ، وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اَللَّهِ ، وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اَللَّهِ ، وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اَللَّهِ ، لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ اَلَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ، کَمَا قَالَ عَلَیْهِ أَفْضَلُ سَلاَمِ اَللَّهِ وَ أَفْضَلُ صَلَوَاتِهِ. أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ، سَاخِطٌ عَمَّنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ، مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ، مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً  حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً. ثُمَّ قُلِ: اَللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ عَلَى عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ خَاتَمِ اَلنَّبِیِّینَ وَ خَیْرِ اَلْخَلْقِ أَجْمَعِینَ، وَ صَلِّ عَلَى وَصِیِّهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامِ اَلْمُسْلِمِینَ وَ خَیْرِ اَلْوَصِیِّینَ، وَ صَلِّ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ سَیِّدَهِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ، وَ صَلِّ عَلَى سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ ، وَ صَلِّ عَلَى زَیْنِ اَلْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ عِلْمِ اَلنَّبِیِّینَ، وَ صَلِّ عَلَى اَلصَّادِقِ عَنِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ صَلِّ عَلَى کَاظِمِ اَلْغَیْظِ فِی اَللَّهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ، وَ صَلِّ عَلَى اَلرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ، وَ صَلِّ عَلَى اَلتَّقِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، وَ صَلِّ عَلَى اَلنَّقِیِّ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ، وَ صَلِّ عَلَى اَلزَّکِیِّ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، وَ صَلِّ عَلَى اَلْحُجَّهِ اَلْقَائِمِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ . اَللَّهُمَّ أَحْیِ بِهِ اَلْعَدْلَ، وَ أَمِتْ بِهِ اَلْجَوْرَ، وَ زَیِّنْ بِبَقَائِهِ اَلْأَرْضَ، وَ أَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَ سُنَّهَ نَبِیِّکَ ، حَتَّى لاَ یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْحَقِّ مَخَافَهَ أَحَدٍ مِنَ اَلْخَلْقِ، وَ اِجْعَلْنَا مِنْ أَشْیَاعِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اَلْمَقْبُولِینَ فِی زُمْرَهِ أَوْلِیَائِهِ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ اَلَّذِینَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ اَلرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً. ثُمَّ صَلِّ مَا بَدَا لَکَ وَ اُدْعُ بِمَا شِئْتَ .)

[۸] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۶ (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ)

[۹] سوره مبارکه مائده، آیه ۷۵ (مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَهٌ ۖ کَانَا یَأْکُلَانِ الطَّعَامَ ۗ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۲ (وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ)

[۱۱] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۱ (وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)

[۱۲] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۵۰ (وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَهً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَىٰ رَبْوَهٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ)

[۱۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۷ (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۱۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۵۶

[۱۵] سوره مبارکه مریم، آیه ۲۸

[۱۶] سوره مبارکه سجده، آیه ۲۴ (وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ)

[۱۷] سوره مبارکه هود، آیه ۷۱ (وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ)

[۱۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۷۷ (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)

[۱۹] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۵

[۲۰] سوره مبارکه زمر، آیه ۴۲ (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)

[۲۱] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۸ (أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ ۗ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِکَ ۚ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا)

[۲۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۵ (لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَهٍ ۙ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ)

[۲۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۱

[۲۴] غرر الحکم و درر الکلم ، جلد ۱ ، صفحه ۵۶۶

[۲۵] نهج البلاغه، نامه ۳۶ (وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْیِی فِی الْقِتَالِ، فَإِنَّ رَأْیِی قِتَالُ الْمُحِلِّینَ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ؛ لَا یَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً. وَ لَا تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِیکَ -وَ لَوْ أَسْلَمَهُ النَّاسُ- مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لَا مُقِرّاً لِلضَّیْمِ وَاهِناً وَ لَا سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لَا وَطِیءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکِبِ [الْمُقْتَعِدِ] الْمُتَقَعِّدِ، وَ لَکِنَّهُ کَمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ:

فَإِنْ تَسْأَلِینِی کَیْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِی        صَبُورٌ عَلَى رَیْبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ

یَعِزُّ عَلَیَّ أَنْ تُرَى بِی کَآبَهٌ           فَیَشْمَتَ عَادٍ أَوْ یُسَاءَ حَبِیبُ)

[۲۶] دیوان الشیخ محسن أبو الحبّ ( الکبیر )، صفحه ۷۱

[۲۷] سوره مبارکه ماعون، آیه ۱

[۲۸] سوره مبارکه ماعون، آیه ۳

[۲۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹

[۳۰] سوره مبارکه انسان، آیه ۸

[۳۱] سوره مبارکه انسان، آیه ۹

[۳۲] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۲ (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ)

[۳۳] الفصول المختاره ، صفحه ۵۸ (وَ أَخْبَرَنِی الشَّیْخُ أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ قَالَ: لَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص الِاخْتِفَاءَ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الْهَرَبَ مِنْهُمْ إِلَى الشِّعْبِ لِخَوْفِهِ عَلَى نَفْسِهِ اسْتَشَارَ أَبَا طَالِبٍ رَحِمَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی ذَلِکَ فَأَشَارَ بِهِ عَلَیْهِ ثُمَّ تَقَدَّمَ أَبُو طَالِبٍ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یَضْطَجِعَ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیَقِیَهُ بِنَفْسِهِ فَأَجَابَهُ إِلَى ذَلِکَ فَلَمَّا نَامَتِ الْعُیُونُ جَاءَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَقَامَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَضْجَعَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع مَکَانَهُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَبَتَاهْ إِنِّی مَقْتُولٌ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ‌ رَحِمَهُ اللَّهُ‌

اصْبِرَنْ یَا بُنَیُّ فَالصَّبْرُ أَحْجَى‌          کُلُّ حَیٍّ مَصِیرُهُ لِشُعُوبٍ‌

قَدْ بَذَلْنَاکَ وَ الْبَلَاءُ شَدِیدٌ                              لِفِدَاءِ النَّجِیبِ وَ ابْنِ النَّجِیبِ‌

لِفِدَاءِ الْأَغَرِّ ذِی الْحَسَبِ الثَّاقِبِ‌      وَ الْبَاعِ وَ الْفِنَاءِ الرَّحِیبِ‌

إِنْ یُصِبْکَ الْمَنُونُ فَالنَّبْلُ یُبْرِی‌       فَمُصِیبٌ مِنْهَا وَ غَیْرُ مُصِیبٍ‌

کُلُّ حَیٍّ وَ إِنْ تَمَلَّى بِعَیْشٍ‌             آخِذٌ مِنْ سِهَامِهَا بِنَصِیبٍ

قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام

 أَ تَأْمُرُنِی بِالصَّبْرِ فِی نَصْرِ أَحْمَدَ     وَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ جَازِعاً

وَ لَکِنَّنِی أَحْبَبْتُ إِظْهَارَ نُصْرَتِی‌        وَ تَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً

وَ سَعْیِی لِوَجْهِ اللَّهِ فِی نَصْرِ أَحْمَدَ   نَبِیِّ الْهُدَى الْمَحْمُودِ طِفْلًا وَ یَافِعاً.‌)

[۳۴] دلائل الإمامه ، جلد ۱ ، صفحه ۴۰۰ (وَ أَخْبَرَنِی أَبُو اَلْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی (رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِیدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی زَکَرِیَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّی لَعِنْدَ اَلرِّضَا (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) إِذْ جِیءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَأَطَالَ اَلْفِکْرَ ، فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): بِنَفْسِی أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِکْرُکَ؟ فَقَالَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ)، أَمَا وَ اَللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّیَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی اَلْیَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، أَنْتَ لَهَا. یَعْنِی اَلْإِمَامَهَ .)

[۳۵] اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی) ، جلد ۱ ، صفحه ۵۵۱ (سَأَلْتُهُ اَلدُّعَاءَ فَکَتَبَ إِلَیَّ : وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنَ اَلدُّعَاءِ فَإِنَّکَ بَعْدُ لَسْتَ تَدْرِی کَیْفَ جَعَلَکَ اَللَّهُ عِنْدِی، وَ رُبَّمَا سَمَّیْتُکَ بِاسْمِکَ وَ نَسَبِکَ، کَثْرَهُ عِنَایَتِی بِکَ وَ مَحَبَّتِی لَکَ وَ مَعْرِفَتِی بِمَا أَنْتَ إِلَیْهِ، فَأَدَامَ اَللَّهُ لَکَ أَفْضَلَ مَا رَزَقَکَ مِنْ ذَلِکَ، وَ رَضِیَ عَنْکَ بِرِضَایَ عَنْکَ، وَ بَلَّغَکَ أَفْضَلَ نِیَّتِکَ، وَ أَنْزَلَکَ اَلْفِرْدَوْسَ اَلْأَعْلَى بِرَحْمَتِهِ! إِنَّهُ سَمِیعُ اَلدُّعَاءِ، حَفِظَکَ اَللَّهُ وَ تَوَلاَّکَ وَ دَفَعَ اَلشَّرَّ عَنْکَ بِرَحْمَتِهِ، وَ کَتَبْتُ بِخَطِّی.)

[۳۶] الغیبه (للطوسی) ، جلد ۱ ، صفحه ۳۴۹ (أَخْبَرَنِی جَمَاعَهٌ عَنِ اَلتَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ اَلرَّازِیِّ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْبَلْخِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَابُنْدَارَ اَلْإِسْکَافِیِّ عَنِ اَلْعَلاَءِ النداری [اَلْمَذَارِیِّ] عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ قَالَ: قَرَأْتُ هَذِهِ اَلرِّسَالَهَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ اَلثَّانِی بِخَطِّهِ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ  یَا عَلِیُّ أَحْسَنَ اَللَّهُ جَزَاکَ وَ أَسْکَنَکَ جَنَّتَهُ وَ مَنَعَکَ مِنَ اَلْخِزْیِ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ وَ حَشَرَکَ اَللَّهُ مَعَنَا یَا عَلِیُّ قَدْ بَلَوْتُکَ وَ خَبَرْتُکَ فِی اَلنَّصِیحَهِ وَ اَلطَّاعَهِ وَ اَلْخِدْمَهِ وَ اَلتَّوْقِیرِ وَ اَلْقِیَامِ بِمَا یَجِبُ عَلَیْکَ فَلَوْ قُلْتَ إِنِّی لَمْ أَرَ مِثْلَکَ لَرَجَوْتُ أَنْ أَکُونَ صَادِقاً فَجَزَاکَ اَللَّهُ جَنَّاتِ اَلْفِرْدَوْسِ نُزُلاً  فَمَا خَفِیَ عَلَى مَقَامِکَ وَ لاَ خِدْمَتِکَ فِی اَلْحَرِّ وَ اَلْبَرْدِ فِی اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ فَأَسْأَلُ اَللَّهَ إِذَا جَمَعَ اَلْخَلاَئِقَ لِلْقِیَامَهِ أَنْ یَحْبُوَکَ بِرَحْمَهٍ تُغْتَبَطُ بِهَا إِنَّهُ سَمِیعُ اَلدُّعَاءِ .)

[۳۷] دعای توسّل