«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمتِ رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم، اهل بیت مکرّم ایشان، بویژه ریحانه‌ی رسول خدا و زینت عرش، رحمت واسعه‌ی حضرت حق، بابِ نجات امّت، حضرت ابی‌عبدالله الحسین سلام الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

 عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه و تسلیت به پیشگاه مقدّس و مبارک حضرت بقیه‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین مَن سِواهُ فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عظمت عزاداری برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

خیلی راجع به کربلا و رفتار حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و ورودیه‌ی ماه محرّم سخن گفته شده است، ولی ما باز هم اول راه هستیم و در حرف اول متوقّف هستیم، اگر بتوانیم موضوع را دقیق تصوّر کنیم، اولین نکته این است که انسان لال می‌شود و زبان انسان در کام او گیر می‌کند و نمی‌تواند سخن بگوید.

اینکه رفتاری که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه انجام داد چه حقیقتی است، از آن پیچیدگی‌های عجیب است، شاید من با همه‌ی نادانی خود، حداقل صد جلسه راجع به فلسفه‌ی قیام حضرت، مطالبی عرض کرده‌ام، همیشه در آنجا هم تأکید کرده‌ام که لایه و قشر و پوسته‌ای که قابل فهم‌تر و قابل تحلیل است را عرض می‌کنم، اما حقیقتِ این موضوع قابل فهم نیست.

ما با یک حادثه‌ای طرف هستیم که انبیاء وقتی می‌خواستند ارتقاء پیدا کنند، یا نجات پیدا کنند، یا به حضرت حق تقرّب بجویند، قبل از حادثه به این پناه برده‌اند، ما هم بعد از حادثه به دنیا آمده‌ایم.

در طول تاریخ ایثارگر زیاد بوده است، خون مظلوم هم زیاد ریخته شده است، شهید هم زیاد داریم، زیاد هم پیش آمده است که کسی فاجعه‌بار شهید شده باشد.

عظمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صرفاً به این شهادتِ فاجعه‌بارِ ایشان نیست، ممکن است در جایی فاجعه‌ی ظاهریِ فیزیکی حتّی بیشتر هم باشد.

این مظلومیت و آن باری که حضرت برای نجات بشریت به دوش گرفته است، که اتّفاقاً جزو آن بخش‌هایی از دین است که کاملاً محسوس است، و تا دوره‌ی امام زمان ارواحنا فداه، بلکه بعد از شهادت امام زمان ارواحنا فداه هم کار می‌کند (که اشاره خواهم کرد)، چیزی غیرقابل فهم است، بعید است کسی طمع کند که بتواند حقیقت این امر را بفهمد.

ما که در همین حاشیه، کنار ساحل این دریای عظمت نشسته‌ایم، اتفاقاتی می‌بینیم که می‌فهمیم عجیب و شگفت‌انگیز است.

یکی از آن‌ها این است که من هر سال ابتدای جلسه، که همیشه روز اول را به غیر از موضوع اصلی بحث می‌پردازم… یکی از آن‌ها این است که تقریباً تنها جایی از معارف دینی که ما، کسانی که امثال من جزو ضعفای ایمانی هستند، تنها جایی که در خودم می‌یابم، قبل از شروع این قیام آسمان و زمین، من هم دوست دارم همراه بشوم، اینجاست!

با اینکه خیلی از معارف دینی، به اندازه‌ی کافی محکم هستند که ما یقین داشته باشیم اینجا جزو اصول و اساس دین است، مانند نماز، مانند نماز شب، مانند حالات اولیای خدا، «یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».[۴]

اولیای خدا جَوزده نیستند، گرفتارِ زمان و تاریخ نیستند، به نوعی هر روز برای ولی خدا «یوم الله» است، بلکه کسی به مقامی که باید برسد، خودِ او یوم الله و لیله القدر است، احاطه و حاکمیت و هیمنه بر زمان دارد، اولیای خدا اینطور هستند. بقیه هم که در مسیر سلوک هستند، این‌ها هم جَوزده نیستند، اینطور نیست که کسی این‌ها را تحریک کند تا این‌ها بخواهند عبادتی انجام بدهند.

ولی خدا یا هر کسی که در مسیر هدایت الهی حرکت کند، شب هر وقت بخوابد، خیلی مهم نیست، روح او را سحر بیدار می‌کند. من از این موضوع بی‌بهره هستم.

اگر نستجیربالله به یک صحنه‌ی گناهی برسد، اگر غیبت کسی باشد، ولی خدا از ناپاکیِ این موضوع منزجر می‌شود و می‌رود، من اینطور نیستم.

ولی خدا دائماً متذکّر است، فراموش نمی‌کند، همانطور که مادر فرزندِ خودش را فراموش نمی‌کند. اگر مادری فرزند خود را گُم کند، فراموش نمی‌کند، لازم نیست مثلاً همسایه بیاید و به او تذکّر بدهد، بلکه دائم متذکّر است.

اولیای خدا نسبت به معارف الهیه دائم متذکّر هستند، فراموش نمی‌کنند.

لازم نیست شما مادری را جَوزده کنید یا او را تشویق کنید، مادر «مادر» است، أقلِ مادرها، نسبت به فرزندشان عنایت و توجّه و التفاتِ دائمی دارند، نیاز نیست کسی این‌ها را تشویق کند، بلکه نمی‌توانید توجّه مادر را از او جدا کنید، نمی‌شود مادر را منصرف کرد.

اگر با مادری صحبت کنید، هم‌زمان فرزند او به سمت خطر برود، مادر صد مرتبه سرِ خود را برمی‌گرداند، توجّه تامّ مادر به فرزندش هست، ولو اینکه سخن بگوید شما نمی‌توانید همه‌ی توجّهِ مادر را بگیرید.

اولیای خدا نسبت به معارف حقّه، نسبت به سلوک الهی، همینطور هستند، دائماً ملتفت هستند…

خوشا آنان که دائم در نمازند…

دائم در ذکر است، و اصلاً نمی‌توانید برای به او «فاصله» ایجاد کنید.

او هم می‌داند شب قدر مهم‌تر از شب‌های عادی است، ولی پایین‌ترین حالات او در بقیه‌ی شب‌ها هم «التفات» است.

یک زمان در این عالم هست که همین برای ناامید نشدنِ بیچاره‌ها و جامانده‌ها و فراری‌هایی مانند من، کسانی که از درگاه خدا فرار کرده‌اند… ضمن اینکه نمی‌شود فرار کرد، این درواقع غفلت است، کسانی که دچار غفلت شده‌اند… ماه محرّم یک نقطه‌ی امید است.

ماه محرّم از قبل از اینکه شروع بشود…

اولیای خدا که مشغول هستند، آن‌ها دائم در نماز هستند، نماز هم به معنای ذکر است، دائم در ذکر هستند، ذکر یعنی عدمِ غفلت، فراموشی ندارند، بی‌توجّهی ندارند، چه عمداً و چه سهواً.

وقتی می‌خواهد ماه محرّم شروع بشود، جامانده‌ها، وازده‌هایی مانند من، عقب‌افتاده‌ها، کسانی که از همه‌ی خیرات و برکات عقب افتاده‌اند، بی‌خبرها از حالات اولیای خدا، تشنگان معارف الهی… این‌ها هم وقتی به محرّم می‌رسد، دلشان شروع به ضربان می‌کند، یک حسّ دیگری دارند، امام حسین علیه السلام کاری کرده است که ماها هم احتمال بدهیم که شاید امسال می‌خواهد ما را هم در خیمه‌ی خود نگه دارد، شاید امسال ما هم شکارِ امام حسین علیه السلام شدیم، شاید امسال ما را هم پابند کرد، جای دیگری از دین از این خبرها نیست.

توجّه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه توجّه به همه‌ی خوبی‌ها و خیرات و برکات است، بالاتر از این‌ها «محبّت به خوب شدن» است.

آدمی که مانند من گیج است و هزار نوع آرزو دارد، وقتی به محرّم می‌رسد، وقتی حالات اصحاب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را می‌خواند، با اینکه می‌داند آن‌ها خیلی جلو هستند و خیلی بزرگ هستند، ولی چون حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را می‌شناسد، در دل او می‌آید که حال آیا می‌خواهی مرا مانند سعید بن عبدالله جذب کنی یا عابس؟ شاید زمانی ما هم حرّ شدیم، شاید می‌خواهی ما را هم مانند زهیر بامعرفت کنی؛ انسان امید پیدا می‌کند.

این حسّی که انسان فکر می‌کند و احتمال می‌دهد که شاید ما هم در این مسیر تغییری کنیم، و از عظمتشان است که به ما هم اجازه می‌دهند که اینطور فکر کنیم…

زمانی در فضای مجازی جستجو کنید و ببینید سرعت شاهید چقدر است، عددهای عجیب و غریبی برای سرعتِ این پرنده می‌گویند. سرعت این پرنده بقدری زیاد است که گاهی دوربینی که در فاصله است هم از او جا می‌ماند.

هیچ وقت به مخیّله‌ی یک لاک‌پشت یا یک گنجشک نمی‌رسد که روزی ما هم با شاهین همگام شویم.

حال خاک بر این تمثیل!

آن سرعتِ سیرِ مولای عالم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، آن اوجی که او گرفته است، آن ارتفاع معرفتی، آن اوجِ سرعتِ کمالی… به ما هم اجازه داده‌اند، بلکه گفته‌اند که هر روز بگویید «روزی ما کن که با شما همراه شویم».

علّتِ اینکه به نسبت به آن پرنده‌ی تیزتک، به ذهن کسی نمی‌رسد که همگامِ او شود، برای این است که او سرعت دارد ولی توان ندارد که دیگران را با این سرعت ببرد.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که همه چیز دارد، می‌تواند آدم‌ها وازده را هم با خود همراه کند، بلکه از ما خواسته‌اند که این موضوع را بخواهیم که «ما با شما همراه شویم»، «أن یَجعَلَنِی مَعَکُم فِی الدُّنیَا وَالآخِرَه»،[۵] «ما در دنیا و آخرت با شما باشیم».

اگر کسی به این موضوع توجّه کند، در ابتدا باید بگوید قاعدتاً این دعا مسخره است، اصلاً مگر چنین چیزی می‌شود؟ چطور ممکن است؟

واقعیت هم همین است، اگر بنا بر این باشد که ما بخواهیم فاعلِ این معیّت باشیم، این دعا مسخره است. چطور ممکن است کسی با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همراه شود؟

اما اگر بنا بر این باشد که او بخواهد بارِ ما را به دوش بکشد، کمااینکه تابحال هم هرچه بوده است همینطور بوده است، ما صرفاً فقط یک نسبتی با آن بزرگواران داریم، مابقی امور را او انجام می‌دهد.

من یقین دارم این شوقی که مردم اوایل ماه محرّم نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارند، ذرّه‌ای از شوقِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به ماست.

او وسط لشگر برای اینکه کسی را از حرامیانِ عثمانیِ ناصبیِ کوفی جذب کند، یک به یک با این‌ها حرف می‌زد، ولو دشنام بدهند، کوتاه نمی‌آمد و ادامه می‌داد، و چند نفر را هم در آنجا شکار کرد.

از این جهت امید ما هم قطع نمی‌شود، روایات هم به ما نشان داده است که موضوع عجیبی است…

درنگی در دعای روز سوم شعبان

دوست دارم اینجا دعایی را کنار یکدیگر بخوانیم که در این خانه‌ی امام رضا صلوات الله علیه یادگاری بین من و شما بماند.

غرض بنده از این دعا این است که تکرارِ دهه‌های متعدده‌ی محرّم، نباید باعث شود که ما خیال کنیم فهمیده‌ایم چه خبر است.

موضوعِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بکرِ عجیبِ ناشناخته است، قابل فهم نیست.

کلامی از امام عسکری سلام الله علیه روحی له الفداه به وکیلشان، به ما رسیده است، شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» آورده است، ابن المشهدی در «المزار الکبیر» آورده است، مرحوم شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه در مفاتیح الجنان، در اوایلِ اعمالِ ماه شعبان، از شیخ طوسی نقل کرده است.

این دعا را می‌خوانم که شما ببینید، این دعا برای ولادتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، ولی اشاراتِ امام عسکری صلوات الله علیه…

ائمه‌ی پایانیِ ما سلام الله علیهم أجمعین، به دنبال این بودند که معارف عمومی ما را افزایش بدهند، معارفی که در دست ائمه علیهم السلام بود و به شاگردان ویژه‌ی ایشان رسید را به معارف عمومی تبدیل کنند، سطح ما را بالا ببرند، که فقط زراره‌ها بهره‌مند نباشند.

اگر ما سی محرّم و صفر بگردیم که بفهمیم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کیست و چکار کرده است… نیاز هم نیست که بفهمیم ایشان کیست و چکار کرده است، اگر یک قدم هم بفهمیم، برده‌ایم.

حضرت عسکری صلوات الله علیه اینطور به ما یاد داده‌اند…

اگر کسی برود و دوران امام عسکری صلوات الله علیه و مشکلات آن عصر را بررسی کند، خیلی تعجّب می‌کند که حضرت در مشکلات عجیبِ آن دوره مانند مشکلات شیعیان، حضرت به دنبال این هستند که این حرف‌ها به گوش ما برسد، خودِ این موضوع از مصادیقِ رحمت ائمه علیهم السلام و دلسوزی ایشان بر ماست.

دوران امام عسکری صلوات الله علیه دوران خیلی سختی است، مقدّماتِ دورانِ ظهور است.

اگر کسی می‌خواهد دستش به امام زمان ارواحنا فداه برسد، یکی از کانال‌های اصلی، وجود مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.

دوره‌ی امامتِ امام عسکری صلوات الله علیه مشکلات خیلی زیاد است، انسان باید ده جلسه این مشکلات را توضیح بدهد، و چون امام عسکری صلوات الله علیه نگرانِ فرزند خود است که دست‌تنهاست، در روایت دارد که او صبر أیّوب دارد… امام زمان ارواحنا فداه هزار و دویست سال داغ دیده است، هزار و دویست سال است که مشکلات شیعیان به دوشِ امام زمان ارواحنا فداه است، بارِ همه‌ی عالم به دوش ایشان است، از نظر یار و یاور هم غریب‌ترین امام است.

ما اینطور هستیم که ممکن است در سال مثلاً بیست مرتبه به یاد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیفتیم، اما همینقدر به یادِ امام زمان ارواحنا فداه نمی‌افتیم.

امام عسکری سلام الله علیه می‌داند که اوضاع جامعه چطور است، حکومت چه می‌کند، بزودی پسر ایشان در یک بارِ سنگینِ عظیمِ هزار ساله قرار خواهد گرفت، این دعا را یاد داده است:

«اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هذَا الْیَوْمِ»[۶] خدایا! به حق آن کسی که روز سوم شعبان به دنیا آمده است از تو می‌خواهیم…

نگاه امام عسکری صلوات الله علیه را در اینجا ببینید، بنای امام در اینجا بر تقیّه نیست، از حقایقی حرف می‌زند که ما بفهمیم، درواقع حضرت در حال آدرس دادن هستند، اگر کسی دوست دارد دست او به امام زمان ارواحنا فداه برسد، این یک مسیر است، بلکه مسیر اصلی است.

«اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هذَا الْیَوْمِ» خدایا! به حق آن کسی که روز سوم شعبان به دنیا آمده است، «الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ» آن کسی که شهادتِ او وعده داده شده، «قَبْلَ اسْتِهْلالِهِ وَوِلادَتِهِ» قبل از اینکه بخواهد مطلع نور او عالم را روشن کند، قبل از اینکه بخواهد پا به این عرصه بگذارد، شهادت او وعده داده شده است.

خودِ شهادت او از منجی‌ها و ابزار منجی است.

حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند و عرض کردند: این طفلی که در رَحِمِ من است حرف‌هایی با من می‌زند که کام مرا تلخ می‌کند، می‌گوید «أنَا الغَرِیب، أنَا العَطشَان»، و من هم نمی‌دانم باید چکار کنم.

او که مادرِ همه‌ی عالم وجود است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: علّت این امر این است که بارِ امّت به دوشِ پسرِ تو می‌افتد، روزی در بیابانی در مقابل زن و بچه‌ی او…

حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها عرض کردند: پس حیف است که حسین من به این دنیا بیاید…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: هدایت امّت به این شهادت وابسته است، «وَالمَهدِیُّ مِن وُلدِهِ»، و اگر قرار باشد انتهای این عالم به بشارت الهی و وعده‌ی الهی منجر بشود، امکان ندارد آن مهدی بتواند به این دنیا بیاید…

بالاخره مادرِ حضرت مریم سلام الله علیها خیلی دعا کرده بود که «خدایا! به من پسری بده که من او را معتکف بیت کنم تا پیغمبری شود».

خدای متعال هم فرمود: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»،[۷] خدا از مادرِ مریم قبولِ نیکو کرد، اما حال که قرار است کسی به دنیا بیاید، دیگر آنطور که تو حساب کرده‌ای نیست، لذا اول باید یک مریمِ بتول به دنیا بیاید تا بتواند آن پیغمبری که تو می‌خواهی را به دنیا بیاورد.

وقتی دخترِ مادرِ حضرت مریم سلام الله علیها به دنیا آمد، فکر کرد دعا مستجاب نشده است، در حالی که «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ».

مستجاب شد منتها تو برای خدا راه تعیین نکن، اگر تو به دنبال آن طُهرِ طاهرِ مطهّر عیسی بن مریم سلام الله علیهما هستی، نمی‌شود عیسی از رَحِمِ تو به دنیا بیاید، باید یک مریمی به دنیا بیاید، طول عبادتی، طول طهارتی، مادرِ عیسی شدن یک سطحی می‌خواهد. دعا مستجاب شد و فرزندِ تو مادرِ عیسی می‌شود.

اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «المَهدِیُ مِن وُلدِهِ»، یعنی اگر بخواهد آن مهدی سلام الله علیه که وعده‌ی الهی را برای یکی از جهات فلسفه‌ی خلقت انسان را روشن کند، راه ندارد الا اینکه اول باید یک حسین بن علی به این شکل بیاید و مقدّمه باشد تا بشود او به این دنیا بیاید.

در خودِ این روایتی که می‌خوانم به این موضوع اشاره شده است.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قبول کرد، این هم از مادریِ حضرت بود…

به مادری بگویند فرزند تو قرار است در یک راهی آسیب جدّی ببیند، مادر قبول نمی‌کند، به آن مادر بگویند: ولی بجای او سایرِ فرزندان تو سالم می‌مانند؛ بخاطر اینکه بقیه را حفظ کند قبول می‌کند که یک فرزند خود را اینطور به زحمت بیندازد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: هدایت امّت به این شهادت وابسته است. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم برای ما مادری کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرمودند «مهدی از فرزندان اوست».

اگر من هم مقدّر کنم که مهدی بیاید، مهدی که نمی‌تواند همینطور بیاید، ان شاء الله آن روزی که امام زمان ارواحنا فداه تشریف می‌آورد، چشمان گنهکار ما را به جمال حضرت روشن کند.

یعنی همینطور نمی‌شود کسی پدر او باشد، مقدّماتی لازم دارد. این مقدّمات وابسته به صبرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قبول کرد، و وقتی قبول کرد، آن حدیث لوح مشهور از جانب حضرت حق صادر شد که هدیه‌ی خدا به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است؛ که به جابر فرمود که این را خدا به من هدیه و بشارت داده است.

امام عسکری سلام الله علیه اینطور فرمودند:

 

«اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هذَا الْیَوْمِ» خدایا! به حق آن کسی که روز سوم شعبان به دنیا آمده است، «الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ» آن کسی که شهادتِ او وعده داده شده، «قَبْلَ اسْتِهْلالِهِ وَوِلادَتِهِ» قبل از اینکه بخواهد مطلع نور او عالم را روشن کند، قبل از اینکه بخواهد پا به این عرصه بگذارد، شهادت او وعده داده شده است. «بَکَتْهُ السَّماءُ وَمَنْ فِیها، وَالْأَرْضُ وَمَنْ عَلَیْها» به حقّ آن کسی که قبل از اینکه بخواهد به این دنیا بیاید، آسمان و زمین برای او گریه کرده‌اند…

خدا می‌داند که این گریه چه عظمتی دارد که ما از آن بی‌خبر هستیم، وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به زهرای اطهر سلام الله علیها خبر داد که او کشته می‌شود، اولین سوالی که از پیامبر پرسید این بود که «فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ»،[۸] پس چه کسی بر او گریه می‌کند؟

ان شاء الله خدای متعال ما را با این معارف آشنا کند، این گریه راهِ اتصالیِ ما با امام حسین علیه السلام است.

همانطور که دیده‌اید در دعای ندبه عرض می‌کنیم «وَ صِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ، وُصْلَهً» خدایا! بین ما و امام زمان ارواحنا فداه یک راه ارتباط و رشته‌ی ارتباطی قرار بده، رشته‌ی ارتباطیِ ما با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این اشک است.

«وَلَمَّا یَطَأْ لابَتَیْها» هنوز پا خود را روی زمین مدینه نگذاشته بود که عالم بر او گریه می‌کرد، «قَتِیلِ الْعَبْرَهِ، وَسَیِّدِ الْأُسْرَهِ»… اینجا عجیب است.

امام عسکری صلوات الله علیه در این دعا سه مرتبه خواسته است که به ما توجّه بدهد که اگر شما می‌خواهید در مهم‌ترین اتفاقات این عالم همراه باشید، راه این است که به دامان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چنگ بزنید.

فرمود: «الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَهِ یَوْمَ الْکَرَّهِ» آن کسی که در روز رجعتش، همه را یاری خواهد کرد.

عالم با کربلا تمام نشد، پرونده‌ی قتل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در عاشورا بسته نشد، تمام مسیرِ ظهورِ حضرت حجّت ارواحنا فداه و بلکه رجعتِ بعد از حضرت حجّت ارواحنا فداه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بسته شده است.

امام حسن عسکری سلام الله علیه سه مرتبه در این دعا مختصر نشانه می‌دهد، درواقع می‌خواهد این موضوع را به مردم عصر خود هم بفرماید که اگر شما می‌خواهید با امام زمانتان ارتباط بگیرید، باید به این موضوع توجّه کنید که باید نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اهل توسّل باشید.

«الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَهِ یَوْمَ الْکَرَّهِ» آن کسی که در روز رجعت با نصرت الهی مدد شد «الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ» خدای متعال بجای این قتلِ مظلومانه به او عِوَض داده است «أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ».

برای اینکه این عالم بتواند علی بن موسی الرّضا صلوات الله علیه را ببیند، برای اینکه این عالم بتواند مهدی فاطمه را ببیند، برای اینکه این عالم بتواند علی بن الحسین صلوات الله علیه را ببیند، باید یک نفر زیر یک بار سنگینی می‌رفت و یک غم بزرگی به دوش می‌کشید.

هر کسی بر سرِ سفره‌ی هر امامی نشسته است، درواقع آن روز بر سرِ سفره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نشسته است، آن روزی که او را در غربت هلهله می‌کردند و به صدای نصرت او می‌خندیدند، آن روز او به عالم فکر می‌کرد.

عبارت امام عسکری صلوات الله علیه این است که «الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ، أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ»، خدای متعال بجای این شهادت، ائمه را از نسل او قرار داد.

اینکه ائمه علیهم السلام بخواهند به این دنیا تشریف بیاورند مقدّماتی لازم دارد، هر رَحِم و هر سُلبی این شرافت را ندارد که امامت از او ادامه پیدا کند، هدایت در این عالم از زاویه‌ی عنایت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به عالم اتّفاق می‌افتد.

بعد فرمود: «وَالشِّفاءَ فِی تُرْبَتِهِ» شفاء را در تربت او قرار داد، «وَالْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ» رستگاری با آن کسانی است که در رجعت او با او هستند.

این دومین مرتبه است که به رجعت حضرت اشاره می‌کند. کربلا یک مسئله‌ی تمام شده نیست، یک قتلِ خونِ ریخته شده روی زمین نیست، او تکلیف عالم را روشن کرده است.

حضرت عسکری صلوات الله علیه در ادامه می‌فرماید: «وَالْأَوْصِیاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قائِمِهِمْ وَغَیْبَتِهِ»، نه فقط تا دوره‌ی امام زمان ارواحنا فداه، بلکه برای بعد از دوره‌ی غیبت هم، مسیرِ نجاتِ در این عالم به دستِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است. «حَتّی یُدْرِکُوا الْأَوْتارَ، وَیَثْأَرُوا الثَّارَ، وَیُرْضُوا الْجَبَّارَ، وَیَکُونُوا خَیْرَ أَنْصارٍ، صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ».

«اللّهُمَّ وَکَما أَکْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ» خدایا! ما را با همین شناختِ نصفه نیمه‌ی به او، گرامی داشتی…

الآن خبرهای زیادی در این عالم هست، علوم زیادی در این عالم هست که ما از آن‌ها بی‌خبر هستیم، گنج‌هایی هست که کسی از آن‌ها خبر ندارد، لُبّ لُبابِ معارفی هست که ما از آن‌ها بی‌خبر هستیم، این آن گوهرِ شب‌چراغِ بی‌نظیرِ عالم وجود است که در گداخانه‌ها هم به همه نشان داده‌اند! در جای دیگری اینطور نیست.

خبرِ اشکِ ما به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رسد

ما باید چکار کنیم تا خبر ما به عالم برسد؟

زمانی بنده یک برنامه تلویزیونی پُربیننده داشتم، ولی دوست داشتم یک ولی خدایی آن برنامه را ببیند. با اینکه شاید ده میلیون نفر آن برنامه را دیده‌اند، هنوز نمی‌دانم که آیا آن ولی خدا آن برنامه را دیده است یا نه.

ما چکار کنیم که خبرمان به گوش عدّه‌ای برسد؟

مثلاً من مرحوم آیت الله ناصری رضوان الله تعالی علیه را دیدم، نمی‌دانستم آیا ایشان می‌دانند من در حال چه فعالیت‌هایی هستم یا نه، که توصیه‌ای کنند یا نه.

ما هر کاری در این عالم کنیم، معلوم نیست خبر آن به کسی می‌رسد یا نه، الا یک جا، که هر انسان ناقصی مانند من هم انجام بدهد، خبرِ آن به او می‌رسد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ بَاک یبْکیهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَهَ علیها السلام وَ أَسْعَدَهَا»،[۹] اگر یک قطره اشک از چشم شما بیفتد، خبر آن به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رسد.

حضرت قید هم نگذاشت «چه کسی باشی»، یعنی مهم نیست چه کسی هستی.

فرمود: همینکه قطره‌ی اشک از چشم شما بیفتد، خبر آن به مادر ما می‌رسد، آنقدر به این اشک شما توجّه می‌کند که گویی یک عصایی زیر بغل ایشان است.

خدا می‌داند که اگر انسان به خوشیِ این جمله جان بدهد کم است، اصلاً انسان نمی‌فهمد یعنی چه.

بالاخره آدرس داده‌اند، در این عالم خبرهایی بیش از تحلیل‌های ماست، بحث و تحلیل‌های ما در حد فهم ماست.

من دوست داشتم امروز بگویم که کربلا فراتر از فهم و وهم و عقل و درک و حبّ و قلب ماست، اصلاً ما نمی‌دانیم چطور ما را آورده‌ای! نمی‌دانیم چه کسی باعثِ این ولعی است که در ما ایجاد شده است!

خون مظلوم‌های زیادی در این عالم ریخته شده است، اما کهنه می‌شود، اما «اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّهً مَکْنُونَهً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینِ». چه کسی این گنج را در دل ما گذاشته است که ما هم مانند آن کسان دیگری که در موضوعاتِ دیگر سرِ خط هستند، ما هم در محرّم همراه می‌شویم…

امام حسین علیه السلام ما را به سمت خیرات هُل می‌دهد

من در همه‌ی امورات معنوی جامانده و عقب‌مانده هستم، وقتی در دوران کودکی ما مارش جنگ می‌زدند، سن و سال ما کم بود، نگاه می‌کردیم این جوان‌ها سربند می‌بندند و می‌روند و شهید می‌شوند. امید هم نداشتم.

جنگ تمام شد و ما بزرگتر شدیم.

مدافعان حرم رفتند و جنگیدند، من شرایط این جهاد را نداشتم.

اتفاقات خیلی بزرگی در این عالم افتاده است که عدّه‌ای با آن پر کشیده‌اند و اکثریتِ مطلق، عقب هستند، اما این یک سفره‌ی عجیبی است که آغوش خود را باز کرده است.

وقتی امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق می‌آمد، هر خیمه‌ای را دید، رفت و صدا زد و گفت: بیا و با من همراه شو. فقط در آن بیست روز این کار را نمی‌کرد، هزار و چهارصد سال از آن روز گذشته است…

ما هیچ وقت در هیچ کاری پیش‌قراول نیستیم، وقتی به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌رسیم او ما را تکان می‌دهد و همراه می‌کند، دل‌ها را گرم می‌کند، ما را می‌کِشَد، او «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟» گفته است، ولی انگار ما را به سمت خیرات هُل می‌دهد.

من همان کسی هستم که در بقیه‌ی موضوعات «عقب‌مانده» هستم.

ادامه‌ی درنگی در دعای روز سوم شعبان

امام عسکری صلوات الله علیه به ما یاد می‌دهد که عرض کنیم: «اللّهُمَّ وَکَما أَکْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ» خدایا! حالا که ما ذرّه‌ای حسین تو را شناخته‌ایم، «فَأَکْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ» کمی ما را به او نزدیک کن.

این دعاها از همان کرامت‌هایی است که عرض کردم.

اگر کسی اصل موضوع را تصوّر کند، باید بگوید این حرف‌ها چرند است، مگر می‌شود کسی مانند من باشد و به او نزدیک شود؟

اگر بنا بر این بود که فاعل من باشم، چرند بود. چطور من می‌توانم به او نزدیک شوم؟

اما این برای زمانی است که قرار باشد منِ لنگ بخواهم حرکت کنم، اما اگر قرار باشد او بخواهد دست بگیرد، او به مشکلات ما کاری ندارد، دست ما را می‌گیرد و ما را نجات می‌دهد.

«وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ»؛ اگر امام عسکری صلوات الله علیه یاد نداده بود، آدم می‌گفت چطور جرأت کنم این حرف را بزنم که خدایا! ما را هم جزو رفقای امام حسین علیه السلام قرار بده؟

وقتی می‌خواهند ببخشند، اینطور اعلامِ عام می‌کنند که بیایید و این دعا را بخوانید، بیچاره‌ها هم می‌توانند چنین تقاضایی کنند که «حسین جان! ما هم دوست داریم جزو رفقای تو محسوب بشویم». «وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَسابِقَتَهُ» جزو آن رفقای قدیمی! «وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ، وَیُکْثِرُ الصَّلاهَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ» از آن کسانی که تسلیمِ امرِ حسین بن علی هستیم، از آن کسانی که هر وقت نام او بیاید «صلوات الله علیه» می‌گوییم، دائماً لب‌های ما مترنّم به ذکر نام مبارک او و به صلوات بر اوست، «وَعَلی جَمِیعِ أَوْصِیائِهِ وَأَهْلِ أَصْفِیائِهِ».

در اواخر این دعا اینطور عرض می‌کنیم: خدایا! «کَما وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ لُِمحَمَّدٍ جَدِّهِ» همانطور که امام حسین علیه السلام را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هدیه کردی، «وَعاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ» و به فطرس اجازه دادی به گهواره‌ی او پناهنده بشود، «فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ» ما هم به قبر او پناهنده هستیم.

وقتی امام معصوم دعا می‌کند باید صدر و ذیل کلام با هم همخوانی داشته باشد…

همانطور که «امام حسین علیه السلام را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هدیه کردی»، ما هم چنین هدیه‌ای از تو می‌خواهیم، حال من هر کسی که هستم، ما اهلیت نداریم ولی تو که اهل هستی…

همانطور که فطرس به گهواره‌ی او پناهنده شد، «فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ» ما نبودیم که او را ببینیم، ما هم به قبر او، ما هم به اسم او، ما هم به مجلس یاد او، ما هم به روضه‌ی او پناهنده هستیم.

«نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ» خاک او را نگاه کنیم، «وَنَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ»… این مرتبه‌ی سوم! منتظر رجعت او هستیم.

امام حسن عسکری علیه السلام می‌خواهد به ما بفهماند که اگر کسی به دنبال امام زمان ارواحنا فداه است، یک قدمِ مهم، ارتباط با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.

اینجا حرف‌هایی هست که از جنس تحلیل نیست، بالاتر از فهم ماست. من هم به همین اکتفا می‌کنم.

دعا

خدایا! این شروع ما را در خانه‌ی امام رضا علیه السلام، شروع بندگی ما و اطاعت ما به درگاه خودت قرار بده.

خدایا! این ورود ما را به ماه محرّم، با ورود ما به رضایت امام زمان ارواحنا فداه، از ما و مجلسمان و اعمالمان و رفتارمان قرار بده.

خدایا! این ماه محرّم را ماه تحوّل ما قرار بده.

خدایا! ما در این دنیا حسرت خوبان را زیاد خورده‌ایم، ما را در قیامت، از اینکه در کنار آن‌ها باشیم، دچار حسرت نکن.

روضه و توسّل به حضرت مسلم بن عقیل سلام الله علیه

معیّت و خواستن، نه قید زمان دارد و نه قید مکان. از جمله‌ی آن افرادی که معیّت‌شان با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قید به زمان و مکان نخورده بود، جناب مسلم علیه السلام بود.

مسلم شهید کربلا نیست ولی به همه نحو در کربلا حضور دارد.

آن لحظه‌ای که مسلم تنها شد، همه‌ی وجودِ او یادِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم، بُعدِ منزل نبود در سفر روحانی…

مسلم خیلی غریبانه جنگید، از یک جهت شاید حتّی غریبانه‌تر از همه‌ی ائمه…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه غریبانه می‌جنگید، چون پیامبر را در اُحُد مصدوم کرده بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم محافظ بود و هم رزمنده، نمی‌توانست آزادانه بجنگد؛ اما همانجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دعا می‌کرد «خدایا! مرا شهید کن». اما مسلم نمی‌توانست این دعا را کند، مسلم در کوفه به دنبال کسی می‌گشت که پیامی به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برساند، مجبور بود خودش را نگه دارد، یک تنه با یک شهر جنگید، سنگ‌های یک کوفه بر سر و صورت او اصابت کرد، ولی او باید خودش را نگه می‌داشت.

برای یک رزمنده‌ی بی‌بدیل مانند مسلم، اسیر شدن سخت بود.

دیدید که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: «إِنَّ اَلدَّعِیَّ اِبْنَ اَلدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثْنَتَیْنِ»،[۱۰] این ناپاک‌زاده‌ی پسرِ ناپاک‌زاده من را بین دو چیز مخیّر کرده است، بین «اَلسِّلَّهِ وَ اَلذِّلَّهِ» کشته شدن و ذلّتِ اسارت، «وَ هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ».

عظمت حضرت مسلم علیه السلام این است که بخاطر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به ذلّت ظاهری هم تن داد، اول تا آنجایی که توانست جنگید…

یک نفر چقدر می‌تواند با یک شهر بجنگد؟ از تمام پشت‌بام‌ها سنگ ریختند…

خوارزمی می‌گوید: وقتی به صورت مسلم سنگ زدند، او لبخند زد…

مسلم آنقدر معرفت دارد که بداند امام زمان او در حال دیدن اوست، لذا احساسِ غربت نکرد…

خوارزمی می‌گوید: وقتی به صورت مسلم سنگ زدند، او لبخند زد… گفت این هم روزی ماست که در محضر حسین بن علی علیه السلام محاصره بشویم… ان شاء الله خدای متعال به ما هم روزی کند که در راه امام زمان ارواحنا فداه سر بدهیم…

از همه جا سنگ زدند، با همه‌ی وجود جنگید، اما نباید کشته بشود…

یکی از علامات این معیّت، عنایتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اوست…

وسط جنگ، لب بالایی حضرت مسلم علیه السلام شکاف سنگین برداشت، مسلم آنقدر جنگید که نوشته‌اند آنقدر خون از بدن او رفت که انگار این بدن دیگر خون نداشت، دیگر توان روی پا ایستادن نداشت.

حضرت مسلم سلام الله علیه رزمنده است و خبر دارد که کار او با یک حمله تمام است، ولی اینجا تسلیم شد، چون می‌دید باید یک نفر را پیدا کند که پیغام برساند، چون نامه‌ای نوشته بود…

به حضرت مسلم علیه السلام پناه دادند، به ایشان وعده دادند، ایشان را گرفتند و به دارالإماره بردند، مسلم آب خواست…

اگر کسی از سر صدق در راه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قدم بردارد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کاری نمی‌کند که روز قیامت او احساسِ عدمِ سنخیت داشته باشد…

در روایت هست که روز قیامت شهدای کربلا غرق به خون وارد محشر می‌شوند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خواست حضرت مسلم علیه السلام پیش‌قراولِ این‌ها باشد…

حضرت مسلم علیه السلام آب خواست، وقتی آب را گرفت و سر را خَم کرد، خون از لب‌های مبارک ایشان به کاسه ریخت، کاسه را پس داد، این اتفاق چند مرتبه رخ داد، فهمید که نباید آب بنوشد… این هم از عنایتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود…

همه‌ی خانواده‌ی حضرت مسلم صلوات الله علیه در کربلا هستند، همسر ایشان اسیر شد، دختر ایشان شهید شد، پسران ایشان شهید شدند…

وقتی می‌خواستند حضرت مسلم علیه السلام را اعدام کنند، یک نگرانی داشت، شروع کرد به گریه کردن…

یک آدمِ رزمنده‌ی بزرگ! وقت نیست که من روایاتِ مربوط به ایشان را بیان کنم!

یک نفر از یاران عبیدالله ناپاک‌زاده گفت: تو مرد جنگی هستی، جنگ کردی، جنگ هم همین است، چرا گریه می‌کنی؟

حضرت مسلم سلام الله علیه فرمود: من برای خودم گریه نمی‌کنم، وقتی من به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نامه نوشتم، نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم، إنّ الرائدَ لا یَکذِبُ أهلَه»،[۱۱] پیش قراولی که فرستاده‌ای به تو راست می‌گوید، «عَجِّلِ القُدُومَ إلَینَا» زود به کوفه بیا…

افراد زیادی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دعوت کرده بودند، حبیب و مسلم بن عوسجه و عابس و سعید بن عبدالله حضرت را دعوت کرده بودند، حضرت فرموده بودند «هرچه مسلم بگوید»، یعنی مسلم باید بگوید…

من هم نوشتم: «إنّ الرائدَ لا یَکذِبُ أهلَه»، پیش قراولی که فرستاده‌ای به تو راست می‌گوید، «عَجِّلِ القُدُومَ إلَینَا» زود به کوفه بیا…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به من اعتماد کرده است، بخاطر حرف من در حال آمدن است… نگران بود که نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه انجام وظیفه نکرده باشد…

لذا اشک‌های حضرت مسلم علیه السلام روی صورت ایشان بود، آن لحظه‌ای که می‌خواستند حضرت مسلم علیه السلام را از بالای دارالإماره به پایین بیندازند، نگرانِ جدا شدنِ سرِ خود نبود، دلِ او در کربلا بود…

نوشته‌اند آن لحظه‌ای که «فَلَمَّا صَارَ الحُسَین فَرداً وحیداً»، آن لحظه‌ای که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چپ و راست را نگاه کرد و دید همه روی زمین افتاده‌اند، نگاهی به حرم کرد و دید بچه‌ها در اضطراب و نگرانی هستند، صدای حضرت از سرِ غیرت بلند شد، اولین کسی را که صدا زد مسلم بود، «یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیل، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیر، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الحَصیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقیل، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی»،[۱۲] این اولین مرتبه است که شما صدا می‌زنم و جواب نمی‌دهید…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹۱ (الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)

[۵] زیارت عاشوا

[۶] مصباح المتهجد (الشیخ الطوسی) ، جلد ۱ ، صفحه ۸۲۶ (اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هٰذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلالِهِ وَوِلادَتِهِ، بَکَتْهُ السَّماءُ وَمَنْ فِیها، وَالْأَرْضُ وَمَنْ عَلَیْها، وَلَمَّا یَطَأْ لابَتَیْها ، قَتِیلِ الْعَبْرَهِ، وَسَیِّدِ الْأُسْرَهِ، الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَهِ یَوْمَ الْکَرَّهِ، الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ، وَالشِّفاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَالْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ، وَالْأَوْصِیاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قائِمِهِمْ وَغَیْبَتِهِ، حَتّیٰ یُدْرِکُوا الْأَوْتارَ، وَیَثْأَرُوا الثَّارَ، وَیُرْضُوا الْجَبَّارَ، وَیَکُونُوا خَیْرَ أَنْصارٍ، صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ . اللّٰهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ إِلَیْکَ أَتَوَسَّلُ وَأَسْأَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسِیءٍ إِلیٰ نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فِی یَوْمِهِ وَأَمْسِهِ، یَسْأَلُکَ الْعِصْمَهَ إِلیٰ مَحَلِّ رَمْسِهِ؛ اللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَعِتْرَتِهِ، وَاحْشُرْنا فِی زُمْرَتِهِ، وَبَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْکَرامَهِ، وَمَحَلَّ الْإِقامَهِ . اللّٰهُمَّ وَکَما أَکْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَأَکْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ، وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَسابِقَتَهُ، وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ، وَیُکْثِرُ الصَّلاهَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ، وَعَلیٰ جَمِیعِ أَوْصِیائِهِ وَأَهْلِ أَصْفِیائِهِ، الْمَمْدُودِینَ مِنْکَ بِالْعَدَدِ الاثْنَی عَشَرَ، النُّجُومِ الزُّهَرِ، وَالْحُجَجِ عَلیٰ جَمِیعِ الْبَشَرِ. اللّٰهُمَّ وَهَبْ لَنا فِی هٰذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَهٍ، وَأَنْجِحْ لَنا فِیهِ کُلَّ طَلِبَهٍ، کَما وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ لُِمحَمَّدٍ جَدِّهِ، وَعاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ، فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَنَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ، آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ.)

[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۷ (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۲۹۲ (أَقُولُ: رَأَیْتُ فِی بَعْضِ تَأْلِیفَاتِ بَعْضِ اَلثِّقَاتِ مِنَ اَلْمُعَاصِرِینَ ، رُوِیَ: أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِبْنَتَهُ فَاطِمَهَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا اَلْحُسَیْنِ وَ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ اَلْمِحَنِ بَکَتْ فَاطِمَهُ بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ فَاشْتَدَّ بُکَاؤُهَا وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَهِ اَلْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ اَلْعَزَاءَ جِیلاً بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَهٍ فَإِذَا کَانَ اَلْقِیَامَهُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ کُلُّ مَنْ بَکَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَیْنِ أَخَذْنَا بِیَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ اَلْجَنَّهَ یَا فَاطِمَهُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ إِلاَّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضٰاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ  بِنَعِیمِ اَلْجَنَّهِ .)

[۹] العین، جلد ۲، صفحه ۱۲۲

[۱۰] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۵۴ (وَ عَبَّأَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَصْحَابَهُ لِلْقِتَالِ وَ کَانُوا خَمْسَهً وَ أَرْبَعِینَ فَارِساً وَ مِائَهَ رَاجِلٍ وَ رَکِبَ نَاقَتَهُ وَ أَمَرَهُمْ بِالاِسْتِمَاعِ فَأَنْصَتُوا. فَقَالَ تَبّاً لَکُمْ أَیَّتُهَا اَلْجَمَاعَهُ وَ تَرَحاً أَ حِینَ اِسْتَصْرَخْتُمُونَا وَلِهِینَ فَأَصْرَخْنَاکُمْ مُوجِفِینَ سَلَلْتُمْ عَلَیْنَا سَیْفاً لَنَا فِی أَیْمَانِکُمْ وَ حَشَشْتُمْ عَلَیْنَا نَاراً أَجَّجْنَاهَا عَلَى عَدُوِّکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ إِلْباً لِأَوْلِیَائِکُمْ وَ یَداً عَلَیْهِمْ لِأَعْدَائِکُمْ لِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِیکُمْ وَ لاَ أهلا[أَمَلٍ] أَصْبَحَ لَکُمْ فِیهِمْ فَهَلاَّ لَکُمُ اَلْوَیْلاَتُ تَرَکْتُمُونَا وَ اَلسَّیْفُ مَشِیمٌ وَ اَلْجَأْشُ طَامِنٌ وَ اَلرَّأْیُ لَمَّا یُسْتَحْصَفْ وَ لَکِنْ أَسْرَعْتُمْ إِلَیْهَا کَطَیْرَهِ اَلدَّبَى وَ تَدَاعَیْتُمْ إِلَیْهَا کَتَهَافُتِ اَلْفِرَاشِ فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِطَواغِیتِ اَلْأُمَّهِ وَ نَبَذَهِ اَلْکِتَابِ وَ شُذَّاذِ اَلْأَحْزَابِ اَلَّذِینَ جَعَلُوا اَلْقُرْآنَ عِضِینَ  وَ لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ  … فِی اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ  أَلاَ وَ إِنَّ اَلدَّعِیَّ اِبْنَ اَلدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثْنَتَیْنِ اَلسِّلَّهِ وَ اَلذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ یَأْبَى اَللَّهُ لَنَا ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّهٌ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّهٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَهَ اَللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ اَلْکِرَامِ أَلاَ وَ إِنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ اَلْأُسْرَهِ مَعَ قِلَّهِ اَلْعَدَدِ وَ کَثْرَهِ اَلْعَدُوِّ وَ خَذْلَهِ اَلنَّاصِرِ)

[۱۱] مثیر الأحزان، صفحه ۳۲

[۱۲] معالى السبطین، جلد ۲، صفحات ۱۷ و ۱۸ (یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیل، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیر، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الحَصیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقیل، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله) لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلاّ لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ)