اشجع فرزندان امیر المؤمنین بود. وظیفهی امام این است که امامان بعدی را حفظ کند. لذا نمیگذاشت حسنین همینطور در جنگها بروند. یکی از دلایلی که میگوییم حسنین (سلام الله علیهما) در جنگ با ایران شرکت نکردند همین است. جان امام را به همین راحتی به خطر نمیاندازند. امیر (سلام الله علیه) در یک نقلی فرمود: من از صدیقهی طاهره در آنجا دست به شمشیر نبردم که حسنین کشته نشوند. هدایت به هم میخورد و سلسلهی هدایت قطع میشود.
آن کسی از فرزندان امیر المؤمنین که با مردم در جنگ جمل و صفیّن همراه بود محمّد حنفیه است. خیلی هم قد و هیکل رشیدی داشت شبیه حضرت عبّاس (صلوات الله علیه) و به قدرتمندی هم مشهور بود. مسعودی نقل میکند ظاهراً در یک برههای از جنگ جمل هزار نفر در یک جا تجمّع کرده بودند، باید این صف را میشکستند تا پیروزی اتّفاق بیفتد. حضرت فرمود: محمّد برو. محمّد اسب خود را راه انداخت که برود دید هزار نفر هستند. زدن به این خطّی که منتظر هستند کار هر کسی نیست. مدام خواست برود و برگشت. دوباره خواست برود برگشت. چند بار اتّفاق افتاد حضرت فرمود: حسن جان کار خود شما است. امام مجتبی (صلوات الله علیه) به خط زد، دقایقی بعد برگشت و صف را شکسته بود. چهرهی محمّد حنفیه زرد شد. چرا؟ ما ضایع شدیم. حضرت فرمود: «لَا تَأْنَفْ فَإِنَّهُ ابْنُ النَّبِیِّ وَ أَنْتَ ابْنُ عَلِیٍّ»[۱] (لا تأنف یا بنی فانه ابن رسول الله و ابن فاطمه) اصلاً شما خود را با او مقایسه نکنید، او پسر فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. خیال نکنید شما باید حسن بن علی باشید، اصلاً شما نمیتوانید باشد. اشکالی ندارد، تو با یکی مثل خودت مقایسه میشوی. او پسر فاطمهی زهرا است.
[۱]– بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۱۸۷٫
پاسخ دهید