با شهادت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک خفقان عظیمی همهی جامعه را فرا گرفت.
با کوچکترین دلیل اقلّ آن دِرّه یعنی شلاق بود. بدون رفتار منفی یکی از عادات آن کسی که با زهرای مرضیّه درگیر شد، آنقدر بدون بیان قبلی جامعه را عقاب کرده بودند، محقّقین نوشتند مردم در خیابان راه میرفتند پشت سر خود را نگاه میکردند که سیلی و شلاقی نخورد. خفقان دینی عجیبی جامعه را فرا گرفته بود. نمونههای آن هم متعدّد است اگر زن و شوهر در خیابان راه میرفتند اگر با هم صحبت میکردند شلاق میخوردند. روزی کسی لباس تمیزی پوشیده بود، او را صدا کردند و لباس را در تنش پاره کردند و شلاق زدند. یعنی کاری کردند که مردم سؤال نمیکردند چرا میزنید؟
باید جامعه را اینطور پیش میبردند که بشود بعضی کارها را انجام داد. اوّلاً قضیهی زهرا (سلام الله علیها) فراموش شود کسی جرأت سؤال نکند. کسانی که آنها به بهانههایی تحمّل میکردند مثل ابن عباس. ابن عباس را به بهانهی اینکه مقابل امیر المؤمنین او را عَلَم کنند، علّامه کردند، حبر الامه کردند، مقابل امیر المؤمنین او را نگه داشتند و او را مفسّر امّت کردند که نیازی به امیر المؤمنین نداشته باشند. حرفهایی هم که لازم دارند از قول ابن عباس بزنند. لذا قریب به دهها هزار مطلبی که از امیر المؤمنین نقل است، از ابن عباس نقل است و حال اینکه ابن عباس ۱۳ سال داشت که پیغمبر از دنیا رفت و شاگرد کسی جز امیر المؤمنین هم به صورت عمده نبود منتها ابن عباس مطرح است. آنها که غرض داشتند ابن عباس را عَلَم کنند که حیدر کرّار به چشم نیاید، در بخاری نوشته است یک سال میخواستند یک سؤال از خلیفه بپرسند جرأت نمیکردند. تازه هوای او داشتند چون داشت ناخواسته و نادانسته خدمت میکرد. یک سال میخواستم از یک آیهی قرآن سؤال بپرسم جرأت نمیکردم در بخاری آمده است وای به حال دیگران. فراوان از این موارد داریم کسی از تفسیر قرآن سؤال پرسید بار اوّل بیاعتنایی کردند، بار دوم او را زدند و دیدند اصرار دارد معنی را بفهمد به بصره تبعید کردند. بعضی میگویند از گرسنگی مُرد چون بایکد شده بود، کسی نباید با او حرف میزد.
پاسخ دهید