«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَی رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

استخاره معجزه‌ی قرآن

یکی از دوستان پرسید کجا باید استخاره کرد؟ یک وقت یک آقایی از قول آیت الله آقای بهجت نقل کرد که معجزه‌ی قرآن است. استاد ما هم -مرحوم آقای آقا شیخ کاظم تبریزی- می‌فرمود: من در آن حد نبودم که به درس مرحوم آقای قاضی بروم ولی یک پولی بود، از تبریز به یک تاجری در بازار نجف حواله می‌شد، من مأمور بودم که این پول را بگیرم و ببرم خدمت آقای قاضی تحویل بدهم و همین موجب شده بود که پای من به منزل آقای قاضی باز شده بود. دیگر یک وقت جرأت کردم و به ایشان عرض کردم که اجازه می‌فرمایید من در درس شما شرکت بکنم؟ فرمودند: اشکال ندارد. به درس آقای قاضی می‌رفتم و ایشان استخاره می‌کردند. گاهی مثلاً از تبریز پیغام می‌دادند که یک استخاره بکن.

استخاره فوق کتاب و سنّت است

ابو الزّوجه‌ی ما هم خیلی اهل اطّلاع بود، خیلی در روایات و این‌ها غور کرده بود. گفت: من یک روز از ایشان پرسیدم: آیا استخاره مدرکی از کتاب و سنّت دارد؟ ایشان فرمودند: استخاره فوق کتاب و سنّت است. خدا رحمت کند ابو الزّوجه‌ی ما می‌گفت: من تا امروز این حرف را نفهمیدم؛ استخاره فوق کتاب و سنّت است. شاید تفسیر این حرف این باشد که استخاره رابطه‌ی مستقیم عبد با خدای متعال است. در حالی که قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شده است نه بر شما که استخاره می‌کنید و روایات هم که با چندین واسطه از معصوم به شما رسیده است.

موارد ضروری برای استخاره

۱-‌ ازدواج: از قول مرحوم آقای بهاء الدّینی هم نقل شد که چند مورد را حتماً استخاره بکنید. یکی از آن‌ها برای ازدواج است. مرد وقتی می‌خواهد هر اقدامی بکند، یعنی به شما می‌گویند: فلان مورد وجود دارد، پیش از این‌که هر اقدامی بکنید، خوب است که استخاره بکنید. استخاره بکنید، اگر خوب آمد اقدام بکنید و دیگر تا گاو و ماهی ۳:۲۵ بروید، اگر پسندید و این‌ها دیگر بعد استخاره ندارد، همین استخاره که اوّل کردید؛ بسیار بد است که یک کسی اقدام بکند، منزل مردم برود، به آن‌ها زحمت بدهد، بعد از این‌که همه‌ی کارها انجام شد و حالا همه چیز درست شد، حالا بگوید: استخاره می‌کنم. خوب کار اشتباهی می‌کنی که حالا استخاره می‌کنی، چرا این‌قدر مردم را به زحمت انداختی؟ هر دفعه‌ای که می‌خواهی به خانه‌ی آن بنده‌ی خدا بروی، باید خود را به زحمت بیندازد، آماده بشود، یک چیزهایی تهیه بکند، همه‌ی این‌ها زحمت است، حالا بخواهی استخاره بکنی، خوب روز اوّل نمی‌توانستی استخاره بکنی؟! کسی که می‌خواهد استخاره بکند که البتّه هم بسیار خوب است، باید همان اوّل استخاره‌ی خود را بکند، بعد اقدام بکند. اگر خانواده‌ی او پسندیدند و خود او پسندید، دیگر استخاره بکند. معنی استخاره هم این نیست که واجب باشد استخاره بکنی. استخاره خوب آمده است ولی حالا می‌خواهم نگیرم، اشکال ندارد. مخالفت با استخاره‌ای هم که خوب است، اشکال ندارد. آن‌جایی که بد بیاید و انسان اقدام بکند، آدم چوب آن را می‌خورد، خود او ضرر آن را می‌بیند.

بله اگر طرف دختر باشد، خوب زمینه برای آن‌ها فراهم است، آن‌ها باید… آن هم البتّه اگر اوّل استخاره بکند که اصلاً راه بدهد یا ندهد. در را به روی این خواستگار باز بکند، اصلاً به او اجازه بدهد که وارد خانه بشود، این هم برای او بهتر است ولی حالا اگر نکرد و آخر امر استخاره کرد، آن مشکل ندارد. ولی مرد… برای این‌که انسان هر چه زیرک باشد، هر چه خانواده‌ی او زرنگ باشند، نمی‌توانند به فهم دقیق مطلب برسند، به خصوص که اصلاً دختر و پسر برای زندگی بعد از ازدواج خود یک فکرهایی دارند که هرگز وقتی در خانه تنها هستند و هنوز ازدواج نکردند، آن‌ها را نداشتند؛ بسیاری از آن‌ها هم خواب و خیال و رؤیا است ولی دارند و آن خدا است که می‌داند. حتّی ممکن است پسر خیلی خوب، دختر خیلی خوب ولی این‌ها هم کفو هم نیستند. یک آقایی یک مثل خوبی می‌زد، می‌گفت: اگر دو تا در، دو تا لگه‌ی در یکی از آن‌ها طلا باشد، یکی از آن‌ها نقره باشد، این‌ها با هم هماهنگ نیستند ولو هر دوی آن‌ها ارزشمند است. باید اگر نقره است، هر دو نقره باشد؛ اگر طلا است، باید هر دو طلا باشد و این‌ها را خدا خوب می‌داند. لذا استخاره لازم است یکی برای ازدواج.

۲-‌ استخاره برای خانه

یکی هم برای خانه است. در روایات ما دارد که اگر در زمینی (نعوذ بالله) فحشا شده باشد، مشروب خورده شده باشد، خیانتی در آن‌جا توطئه شده باشد، خدا برکت را از آن زمین بر می‌دارد. خوب حالا من چه می‌دانم این خانه که می‌خواهم بخرم، زمین این چطور بوده است. از زمان حضرت آدم تا حالا عمر این زمین گذشته است، چه خبر داریم. ولی خدای متعال که همه را می‌داند. آدم استخاره بکند و خانه را بخرد. خانه بدون استخاره نخرد. بالاخره کارهای مهم. در کارهای مهم، خوب است که انسان استخاره بکند.

دلالت آیه به تعیین وصی توسّط پیامبر

و امّا روایت امامت؛ در یک روایت دیگری به نظر من دیدم ولی امروز نگاه کردم دیدم در این روایت نیست، قبلاً فکر می‌کردم در همین روایت است. امام (علیه السّلام) به این آیه‌ی مبارکه استناد می‌کنند که «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ‏».[۱]  می‌فرمایند: از این آیه به دست می‌آید که پیغمبر اکرم از دنیا نرفت، مگر این‌که وصی و جانشین خود را تعیین کرد. برای این‌که اگر این کار را نکرده باشد، این آیه دروغ است که خدای متعال می‌فرماید: پیغمبری فرستادیم که نسبت به مؤمنین کمال رأفت و رحمت را دارد. چطور می‌شود کسی کمال رأفت و رحمت را به مؤمنین داشته باشد ولی آن‌ها را همین‌طور رها بکند و برود؟! و به فکر بعد از خود نباشد که حالا این مؤمنین چه کار بکنند. به نظر می‌آید از این همین آیه می‌شود استفاده کرد برای زمان غیبت. برای این‌که اگر پیامبر اکرم خلیفه‌ی خدا است و چون خلیفه‌ی خدا است، باید رئوف و رحیم باشد، چون خلیفه‌ی ارحم الرّاحمین است.

رأفت امام زمان نسبت به بندگان

 امام زمان هم همین‌طور است. امام زمان هم جانشین پیغمبر اکرم است و در همین روایت و روایات زیادی آمده است که امام از مادر مهربان‌تر است و همین‌طور هم است چون او خلیفه الله است و خدای متعال ارحم الرّاحمین است. یعنی هیچ کسی به عطوفت و رأفت و رحمت خدا نسبت به مؤمنین نیست، هیچ کسی؛ اصلاً چه وقت محبّت مادر می‌تواند به آن محبّت بی‌نهایت الهی برسد، اصلاً با هم قابل مقایسه نیست. ولیعصر (صلوات الله علیه) هم خلیفه‌ی همان خدا است و جانشین همان پیغمبری است که خدای متعال فرمود: «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ» و در روایات ما هم آمده است که امام از مادر مهربان‌تر است. خوب آیا می‌شود امام زمان غیبت فرموده باشد و تکلیف مؤمنین را بعد از خود تعیین نکرده باشد؟!

ولی فقیه، حکم امام معصوم در زمان غیبت

 این است که انسان یقین پیدا می‌کند، اصلاً نمی‌خواهد به سراغ سند روایت بروی که حضرت این‌که از ایشان نقل می‌شود، حتماً این جمله را فرمودند یا چیزی از این شبیه به این را فرمودند که «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ»[۲] من حجّت خدا هستم، او هم حجّت من بر شما است. این است که در زمان غیبت ولی فقیه حکم امام معصوم را دارد در زمان حضور. بعضی به عنوان تحقیق به عنوان چیز یک سؤال‌هایی که بیشتر به نظر می‌آید از داخل سفارت انگلیس و آمریکا این سؤالات طرح شده است، این‌ها مطرح می‌کنند. این سؤال‌ها در حقیقت تضعیف موقعیت ولایت فقیه است، منتها حالا یا این آقا متوجّه نیست یا واقعاً مزدور است. این از دو حال خارج نیست؛ یا متوجّه نیست که دارد چه کار می‌کند یا پول گرفته است بیاید طلبه بشود، برای این‌که در طلبگی بیشتر می‌تواند به اسلام، به تشیّع خیانت بکند و بهتر می‌تواند اهداف آمریکا، اهداف انگلیس را عملی بکند.

رویگردانی خدا از انسان متکبّر

 لذا انسان خیلی باید مراقب باشد، این‌هایی که حرف‌های بودار می‌زنند، از آن‌ها کاملاً مثل غده‌ی سرطانی باید از آن‌ها پرهیز کرد. مثل آب مسموم باید از آن‌ها پرهیز کرد. دشمن از هیچ چیز کوتاهی نمی‌کند. تمام تلاش خود را دارد می‌کند برای این‌که این نظام را و اصل و اساس نظام را که ولایت فقیه است تضعیف بکند و لذا ما باید بسیار هوشیار باشیم. ما مراقب باشیم و برای این‌که فکر ما کج نرود، باید نسبت به حقایقی که می‌فهمیم بسیار وفادار و جدّی باشیم. اگر نسبت به چیزهایی که انسان می‌فهمد وفادار نبود، این ناشی از یک نوع نخوت و تکبّر در وجود او است و وقتی آن نخوت و تکبّر در وجود کسی باشد، خدای متعال عقل او را از او می‌گیرد، صریح قرآن است «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ»[۳] من خدا روی گردان می‌کنم از آیات خود افراد متکبّر را. یعنی کاری می‌کنم که آیات من را نفهمند «وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها … وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً» یک گوساله را که می‌بینند به دنبال او می‌روند. انسان هر چه فکر آن را می‌کند، چطور می‌شود که حضرت هارون را که جانشین پیامبر معصوم است، خود او پیامبر است، رها می‌کنند به دنبال گوساله می‌روند؟! این همیشه بوده است. زمان پیغمبر ما هم خوب چه کسی بود که عظمت علی را نمی‌شناخت، هم با معرّفی‌های پیغمبر، هم با چیزهایی که با چشم خود دیده بودند. چطور شد که او را رها کردند، به دنبال یک یک کسی رفتند که آن‌طور بود، این نیست مگر این‌که انسان یک حقیقت را وقتی فهمید نسبت به آن سست است، جدّی نیست، وفادار نیست. خدای متعال هم عقل او را می‌گیرد، او را به دنبال یک کسی می‌فرستد که از او پست‌تر است. امیدوار هستیم که خدای متعال همه‌ی ما را از این نخوت و تکبّر که اساس بدبختی شیطان و همه‌ی شیطان صفتان است، همه‌ی ما را حفظ بکند و روح عبودیّت و بندگی خود را در وجود ما روز به روز بیشتر تقویت بکند.

لزوم استفاده از مجالس بزرگان

احساس من این است که این محل از بزرگان خود قدردان نیست، ده شب جناب آقای فاطمی نیا این‌جا به منبر رفتند، باید این مسجد جا نداشته باشد، امشب جناب آقای صدیقی می‌خواهند این‌جا مراسم داشته باشند، جناب آقای صدیقی اگر به قم بیایند و در بزرگ‌ترین مرکز برنامه داشته باشند، آن‌جا جا ندارد، آن وقت ما قدر ندانیم، من طلبه این‌جا بنشینم و نروم از این مراسم استفاده بکنم، این کمال محرومیّت خود انسان است و الّا برای آقای صدیقی که فرق نمی‌کند، او دارد وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد و به مراتب قرب خود روز به روز بحمدالله بیشتر نزدیک می‌شود ولی محرومیّت اهل محلّه و محرومیّت بنده است که اگر از این شرایط و از این فرصت‌ها استفاده نکنم.

پایان

 


پی نوشت ها

[۱]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۲۸٫

[۲]– وسائل الشّیعه، ج ‏۲۷، ص ۱۴۰٫

[۳]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۴۶٫